ارسالها: 14491
#81
Posted: 30 Jul 2013 15:31
فقط درمورد خودتان حرف بزنید
===================
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب میکنند اما دلیل نمیشود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال میکنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث میشود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.
آرایش کردن در اماکن عمومی
==================
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب میشود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان میکند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخنها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است. یک سنت قدیمی میگوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.
غذا خوردن با دهان باز
==============
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال میبرد بلکه اطرافینتان که میخواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز میکند. این مسئله مخصوصاً برای خانمها اهمیت بسیار زیادی دارد و انجام دادده اشتباه فاحش در آداب معاشرت
___________________
آداب معاشرت فقط مختص رفتار شما سر میز غذا نیست، آداب معاشرت انعکاسی از چشمانداز کلی شما در روابط اجتماعی و زندگی جمعی است. اینکه در اتوبوس شلوغ جایتان را به پیرزنی که ایستاده است ندهید، چیزی درمورد شما به همه آنهایی که بیننده هستند می فهماند و آن اینکه حاضر نیستید لحظاتی راحتی خود را به خاطر دیگری به خطر بیندازید.
در اکثر موقعیتها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیفکننده شماست؛ بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف میکند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمیدانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالیها را پر میکنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما میبینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد میتواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز میجوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.
معرفی نکردن افراد
===========
چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای مشترک آنها هستید.
قوانین پذیرفته شدهای برای نحوه معرفی کردن حرفهای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفهای مقام بالاتری دارد)، اما هیچکدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.
تکان ندادن به خود برای تلفن حرف زدن
=======================
تقریباً در همه موقعیتهای اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک میزند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابلتوجهتر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق میکند. حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.
بحث کردن سر یک صورتحساب
====================
این یک قانون ساده برای موقعیتهای غذاخوری دستهجمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیشبینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوقالعاده گران سفارش دهد. اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوه براین، خیلی راحت میتوانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.
دیر رسیدن
======
آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته میشود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. میتوانید ۲۰ دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطهتان ارزش و احترام قائل باشد.
بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظهکار و کارمندان بهانهگیر و بیتوجه است.
تقدیم نکردن محل نشستن خود
=================
به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شدهاند که فردی خودمحور به نظر نرسد، قانون "تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد" یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاستهای جنسیتی ندارد.
شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشتهاید، پاهایتان درد میکند و اتوبوس هم پر از آدمهای بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشمپوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.
برخورد ناپسند با پرسنل خدمات
===================
هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشتهاید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینههای آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.
فقط درمورد خودتان حرف بزنید
===================
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب میکنند اما دلیل نمیشود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال میکنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث میشود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.
آرایش کردن در اماکن عمومی
==================
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب میشود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان میکند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخنها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است. یک سنت قدیمی میگوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.
غذا خوردن با دهان باز
==============
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال میبرد بلکه اطرافینتان که میخواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز میکند. این مسئله مخصوصاً برای خانمها اهمیت بسیار زیادی دارد و انجام دادن آن توسط يک آقا نشانه یک مرد بیکلاس است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#82
Posted: 30 Jul 2013 15:41
اشتباه احمقانه که آدمهای با هوش مرتکب می شوند
۸ اشتباه احمقانه که آدمهای با هوش مرتکب می شوند
حتماً آدم های بسیار باهوش و توانمندی را می شناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمی دهند.
آن ها ساعت های طولانی کار می کنند، به خودشان استرس وارد می کنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمی کنند.
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا می کنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور می کند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش می رود، حتی متوجه نمی شویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب می شویم. برای اینکه
زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان می کند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان می گردد دوری کنید.
این 8 اشتباه انسان های باهوش است و نشانتان می دهیم که چطور از این اشتباهات در امان بمانید:
1. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه می گیرند.
سرعتتان را کندتر کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است—تنبل فکر کردن و با تنبلی عمل کردن. بخاطر همین است
که می گویند عاقلانه تر کار کنید نه سخت تر.
فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتری دارند.
افراد پرمشغله همیشه وقت کم می آورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش می آید که وقت کافی برای خانواده
و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند.
برنامه پرمشغله شان باعث می شود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.
راه حل:سرعتتان را کم تر کنید. نفس بکشید.
تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.
2. وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی می کنند.
رشد شخصی مسئله ای سالم است. رشد شخصی یک دستاورد است. اما تا زمانیکه واقعی باشد. مشکل اینجاست که فشار برای رشد کردن به همراه خود، انگیزه برای راحت تر کردن آن رشد می آورد. یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، برای ساده تر به نظر رسیدن رشد.
بازی های رشد که دستاوردهای ساختگی دارند را در اینترنت بارها می بینید. خیلی از آنها حاوی محصولات و خدماتی هستند که توسط اسامی معروفی مثل Facebook و Twitter فراهم می شوند.
هرکدام یک زیربنای روانی دارند که از یک بازی رشد پر از دستاوردهای ساختگی حمایت می کنند— جمع آوری امتیازهایی که به فایده موردنظر آن محصول یا خدمات نزدیک باشد.
در Facebook لیست دوستان و در Twitter دنبال کنندگان آن.
بله، هرکدام از آن ها اگر به تعادل و باهدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارد. اما بیش تر افراد اینقدر خود را درگیر سیستم امتیازهای آن بازی می کنند که آن دلیل اصلی و قانونی که بخاطر آن شروع به استفاده از آن محصول یا خدمات کردند را به کلی فراموش می کنند.
اگر این بازی را فقط برای سرگرمی انجام می دهید، و از آن آگاهید، عالی است و هیچ اشکالی ندارد. اما اگر هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله روهایتان فقط برای دست یافتن به آن است، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است.
به همین دلیل خیلی مهم است که ذهنتان را روی کاری که می کنید و دلیل انجام آن تمرکز دهید.
راه حل:از خودتان بپرسید: آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد می کند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟
آیا به نظرم اشکالی ندارد که اینکار را فقط به خاطر اینکه از انجام آن لذت می برم انجام می دهم، فارغ از اینکه فکر کنم برای خودم یا دیگری فایده دارد یا نه؟
3. یاد می گیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچ وقت انجامش نمی دهند.
متأسفانه تعداد کمی از آدم ها طوری زندگی می کنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد:
هیچ وقت وارد عمل نمی شوند!
علم آموزی به این معنا نیست که رشد می کنید. رشد زمانی اتفاق می افتد که چیزهایی که می دانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدم ها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمی کنند.
فقط روزها را می گذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمی دهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمی توانید کوچک ترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی
وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!
راه حل:موفقیت در تصمیم به زندگی کردن—جذب خودتان
در فرایند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.
4. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمی توانید چیزی که به درستی آنرا نسنجیده اید را کنترل کنید و چیزی که می سنجید آینده شما را تعیین می کند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصت هایی که برایتان پدیدار می شود کور می شوید.
تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام می دهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیره های کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل نیستند.
اجازه بدهید به عنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبین این سایت ها که از آن راه زندگی خود را می گذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی می کنند اما نمی دانند که
تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.
این که چه چیز را بسنجید آینده شما را پیشبینی می کند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.
راه حل:رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید.
درمورد مثال سایت تجاری، هدف باید "اخذ درآمد از طریق سایت" باشد. و چیزهای کمی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیک هایی است که روی تبلیغات، نرخ های تبدیل مرتبط، نرخ های تبدیل محصولات داخل و فیدبک مشتری/خواننده و از این قبیل می باشد.
توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلیتان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیش تر توسعه دهید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#83
Posted: 30 Jul 2013 15:41
5. درگیر ایدآل سازی همه چیز می شوند.
خیلی از ما ایدآل گرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر می گیریم و بیشترین تلاشمان را می کنیم.
زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان می کنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترین ها باعث می شود دست به تلاش های بیش تر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آل ها
به ما کمک می کند به نتیجه دلخواهمان برسیم. البته تازمانیکه این روش ما را اسیر خود نکند.
اما وقتی اسیر ایده آل گرایی شدیم چه اتفاقی می افتد؟
وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کرده ایم برسیم، ناامید و دلسرد می شویم و نمی توانیم با چالش های جدید روبه رو شویم و یا حتی کاری که شروع کرده ایم را تمام کنید.
اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تأخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و نتیجه نامطلوب می شود.
ایده آل گراهای واقعی کارها را سخت شروع می کنند و برای اتمام آن ها هم بسیار سختی می کشند.
راه حل: دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آل گراها نمی دهد.
دنیا به کسانی پاداش می دهد که کارها را انجام می دهند. و تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایدآل انجام ندهیم. فقط با سال ها تمرین و غیر ایده آل انجام دادن کارهاست که می توانیم به بارقه هایی از ایدآل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید. وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید. و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایدآل هاست.
6. قبل از این که برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر می کنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود.
یکی از مهم ترین چیزهایی که می بینیم افراد باهوش را عقب می اندازد بی میلی خودشان برای قبول کردن فرصت ها فقط به این دلیل است که تصور می کنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور می کنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را می گیرد.
واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش می آید هیچ کس هیچوقت 100% آماده نیست. چون بیشتر فرصت های زندگی ما را مجبور می کند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصت ها باعث می شود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمی کنیم.
راه حل:یادتان باشد که فرصت های استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق می افتد. اگر می خواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیت ها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.
7. خود را با انتخاب های زیاد اشباع می کنند.
اینجا در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت می کند و فرصت های تغییر و پبشرفت به نظر بی انتها می رسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیت های مختلفی روبه رو هستیم. اما متأسفانه، زیاد بودن گزینه های انتخاب معمولاً موجب بی تصمیمی، سردرگمی و بی حرکتی می شود.
تحقیقات مختلفی درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبه رو باشد، خرید کمتری می کند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحت تر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیش تر افراد خسته شده و دست از خرید می کشند. به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاهتان خسته می شود.
راه حل: اگر یک خط تولید را می فروشید، سعی کنید ساده باشد. و اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر می کنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر مؤثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.
8. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدم ها بخواهید آن چه که از زندگی می خواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل "عشق"، "موفقیت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختی" و امثال آن خلاصه می کنند. اما همه این ها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیش تر آدم ها همه آن را در زندگیشان می خواهند.
متأسفانه، تعداد زیادی از آدم ها برای رسیدن به این اهداف زندگیشان را درست متعادل نمی کنند.
کسی را می شناسم که سال گذشته یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من دردودل می کرد می گفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.
یک نفر دیگر را هم می شناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آن دسته آدم های مثبت اندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن می خوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمی توانم با این که این مرد همیشه شاد به نظر می رسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم.
اینها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیون ها زندگی دیگر هم مثل این ها وجود دارد.
راه حل:وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعیتان، خانوادگیتان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم می خورد. با این که انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر می خواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#84
Posted: 30 Jul 2013 15:44
چگونه بابت اشتباهتان؛ متاسف نباشید؟
برترین ها: لحظاتی در زندگی همه ما وجود دارد که در آن تاسف میخوریم و این تاسف هم شامل کارهایی میشود که مرتکبش شدهایم و هم شامل کارهایی که انجامش ندادهایم. در این مواقع حسرت مثل یک همخانه سمج، دست از سر ما بر نمیدارد و تا شکسته و سستمان نکند، تسلیم نمیشود اما اینکه تاسف خوردن میتواند دوست شما باشد یا بهعنوان یک دشمن خانگی زندگیتان را خراب کند، به نحوه واکنش شما بستگی دارد. حسرت خوردن ۲ قطب کاملا متفاوت دارد و در آن فردی که عادت به حسرت خوردن دارد، خودش را در موقعیت گذشته قرار میدهد و در تب و تاب انجام دادن کارهایی است که باید انجام میداده، خودش را افسرده و غمگین میکند اما آیا راهی برای مقابله با حسرت خوردن هست؟ آیا میشود از حسرت خوردن بهصورت موثرتر و به نفع خودمان استفاده کنیم؟
کاش اتفاق نمیافتاد
همه مشکلات از همین یک جمله شروع میشود:«کاش هرگز اتفاق نمیافتاد.» و هرچه بیشتر و دقیقتر اتفاقات گذشته را مرور میکنید مدام این جمله را با خودتان تکرار میکنید و نتیجه کار چیزی جز هدر رفتن وقت و انرژیتان نیست. بیایید موضوعاتی که موجب تاسفتان میشود را با یکدیگر مرور کنیم. تاسف ممکن است موجب از دست دادن حرفهای باشد که به دلیل سهلانگاری و کمکاری خودتان آن را از دست دادهای، حسرت خوردن گاهی به دلیل اضافه وزن شماست؛ اینکه کاش قدری بیشتر مراقب خورد و خوراک و نحوه غذا خوردنتان بودی تا ظاهرتان اینطور نمیشد یا حتی دامنه این تاسف آنقدر وسیع میشود که به خانوادهتان هم برمیگردد. مثلا ممکن است حسرت این را بخورید که کاش والدینی داشتید که در کودکیتان قدری بیشتر مراقب تغذیه شما بودند تا در بزرگسالی مشکل اضافه وزن نداشتید و همه این حسرت خوردنها مدام از سمت شما تکرار میشود تا جایی که به یک عادت روزمره برایتان تبدیل میشود و میدانید بعد از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نه تنها خود شما به این لحن صحبت کردن عادت میکنید بلکه اطرافیانتان هم این موضوع را تصدیق میکنند و به حسرت خوردنهایتان قوت بیشتری میدهند. برای شروع دست نگه دارید و مراقب صحبتهایی که به زبان میآورید باشید، چون اگر حسرت خوردن حالت عادت بهخودش بگیرد تقریبا کارتان تمام است. در قدم اول عادت به حسرت خوردن را کم کنید.
چیزی که حسرت از آن تغذیه میکند
اگر بخواهیم احساسات منفی را از خودمان دور کنیم، قبل از هرچیزی باید بفهمیم احساسات ناخوشایندمان از چه چیزی تشکیل شده است. به این جمله دقت کنید:«لعنت به این زندگی! پدر من قبل از اینکه به دنیا بیایم، مرد»، «خدای من !چرا باید موهایم را به این سبک کوتاه میکردم که آنقدر احمقانه بهنظر برسم؟» اگر دقت کنید، متوجه میشوید احساس حسرت شما همراه با نوعی عصبانیت است و مشکل اصلی شما هنگام حسرت خوردن این است که این ۲ حس متفاوت را با یکدیگر ترکیب میکنید و برای همین تاثیر ناخوشایند بیشتری را روی شما میگذارد. قدم دوم و مهمی که باید بردارید، جدا کردن حالت عصبانیت و حسرت است. برای این کار یک تمرین ساده برایتان در نظر گرفتهایم؛ روی یک ورق کاغذ بنویسید:« من به دلیل این موضوع متاسفم چون... و بعد جای خالی را بابت آنچه برایش متاسف هستید پر کنید و بعد در یک کاغذ جداگانه این جمله را بنویسید:« من بابت این موضوع عصبانی هستم چون...» و جای خالی را با موقعیتهایی که موجب عصبانیتتان شده است پر کنید. با این کار شما توانستهاید بین آن چیزی که موجب حسرت و غمتان شده با چیزی که موجب خشمتان شده، تفاوت قائل شوید. وقتی احساس حسرت و تاسف را از حس خشونت و عصبانیت جدا کنید، راحتتر میتوانید اوضاع را در دست خود گرفته و کنترلش کنید و با این کار آماده قدم بعدی برای از بین بردن حس تاسف و حسرتتان میشوید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#85
Posted: 30 Jul 2013 15:47
روی دیگر تاسف
در این مرحله با خودتان روراست باشید. فرض کنید، تمام فصل را برای شرکت در یک مسابقه ورزشی تلاش کردهاید اما درست در لحظات نزدیک به شروع مسابقه، به دلیل یک حادثه دچار آسیب جسمی شده و دیگر نمیتوانید در مسابقه شرکت کنید. فکر میکنید علت حسرت شما به دلیل چیست؟ اگر برنده میشدید و مدال قهرمانی را از آن خود میکردید چه حسی به شما دست میداد؟ حس غرور و افتخار؟ پس نتیجه میگیریم که شما به دلیل به دست نیاوردن چنین حسی دچار این تاسف شدهاید. شما با حسرت خوردن متوجه مهمترین اولویت زندگیتان شدهاید و جنبه دیگری از شخصیتتان را شناختهاید. با این کار میتوانید در موقعیتهای دیگری که چنین حسی را برایتان بهوجود بیاورد، شرکت کنید. تاسف همیشه هم بد نیست و شما را به ابعاد پنهانی شخصیتتان هدایت میکند.
هدیهای که غم به شما میدهد
تاسف، واکنش طبیعی به از دست دادن یک رویا یا یک دارایی یا یک فرصت است اما حسرت و اندوه همیشه هم بد نیست و اگر سازنده باشد قویترتان میکند. شروع یک غصه و نگرانی ابتدا مانند یک کوه درد میماند و بهتدریج مانند یک صخره سنگی روی شانههایتان میشود اما وقتی زمان میگذرد و فرصت بیشتری برای تجزیه و تحلیل اتفاقات پیدا میکنید آن مشکلات به اندازه یک تکه سنگ داخل جیبتان میشود و در نهایت تاسفها و حسرتها به شکل یک سنگ ریزه کوچک و نامحسوس در کفشهایتان تغییر شکل داده و در نهایت محو میشوند و آنجاست که روی دیگر مشکلات را بهتر درک میکنید و دست از حسرت خوردن برمیدارید. مثلا اگر کسی را ببینید که به آنچه شما از دستش دادهاید، رسیده و موفق شده است شما خوشحال میشوید و از شادی او احساس لذت میکنید؛ این روی دیگر حس تاسف و حسرت است که شما آن را نادیده گرفته بودید.
از خرس وحشی فرار نکن
جنبه آزاردهنده حس تاسف همراه با عصبانیت است. وقتی نمیتوانیم به موقعیتی که دوست داریم برسیم، تاسف ما، همراه با نوعی عصبانیت است که نمیتوانیم کنترلش کنیم. در این مواقع عصبانیت مثل یک خرس وحشی فقط منتظر واکنش ماست. خرس وحشی اگر به او توجه کنید نعرهای بلند خواهد زد و وحشیتر خواهد شد اما اگر توجهی به او نکنید، راهش را خواهد گرفت و دیگر اثری از آن نیست. در این مواقع سعی کنید با دوستان و کسانی که بودن در کنارشان به شما آرامش میدهد، باشیداما یک نکته خیلی مهم در مورد احساس تاسف به نیت خود شما برمیگردد؛ تا به حال شده کاری را از روی عشق و محبت انجام داده و از انجام آن احساس تاسف کرده باشید؟ اما هرگاه عملی را از روی حس ترس یا ناخواسته انجام دادید، حسرت و تاسف بهدنبال داشته است برای اینکه از احساس تاسف دوری کنید، باید از این به بعد بهدنبال انجام کارهایی باشید که با عشق و علاقه انجامش بدهید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#86
Posted: 30 Jul 2013 15:48
انگیزه کشی ممنوع
حتی باانگیزه ترین افراد در مواقعی ، احساس می کنند انگیزه و امید خود را از دست داده اند. در حقیقت گاهی ناامیدی و بی انگیزه بودن گریبانگیر همه ما می شود به طوری که حتی فکر کردن به تغییرات مثبت بسیار دشوار است. با در پیش گرفتن چند راهکار ساده می توان انگیزه را در زندگی تقویت کرد.
۱ ) یک هدف را مدنظر قرار دهید؛ وقتی تلاش می کنیم چند کار را با هم انجام دهیم، انرژی و انگیزه مان تحلیل می رود. این رایج ترین اشتباهی است که بسیاری مرتکب می شوند؛ تلاش برای انجام هم زمان چند کار و رسیدن به چند هدف. شما نمی توانید انرژی و تمرکزتان را روی چند هدف صرف کنید مگر این که آن ها را دور و دورتر ببینید. به یاد داشته باشید وقتی به سوی یک هدف گام برمی دارید، در واقع به دیگر اهدافتان نزدیک تر می شوید. بنابراین فراموش نکنید که رسیدن به یک هدف بهتر از خسته شدن و از دست رفتن انرژی برای رسیدن هم زمان به چند هدف است.
۲ ) از موفقیت دیگران الهام بگیرید؛ از انسا ن های موفق الگو بگیرید و تلاش کنید دریابید رمز موفقیت آن ها چه بوده است. مطالعه کنید و به دنبال الگوهای جدیدی برای رسیدن به هدف خود باشید.
۳ ) هیجان زده باشید؛ ممکن است بپرسید چطور وقتی بی انگیزه اید، هیجان زده باشید! جواب این است که در ابتدا باید از دیگران الهام بگیرید و سپس درباره آن با دیگران و همسرتان صحبت کنید. سعی کنید هدفتان را در ذهن مجسم کنید و سپس با نگاهی به هدف ، آن را دست یافتنی ببینید. در چنین شرایطی انرژی خفته در شما جاری می شود و ادامه کار برایتان هیجان آور و لذت بخش خواهد بود.
۴ ) زمان بندی داشته باشید؛ این کار سختی است و بسیاری به همین دلیل از آن صرف نظر می کنند اما در رسیدن به هدف تاثیر چشمگیری دارد. اگر با نگاهی به الگوی یک انسان موفق، هدفی را دنبال می کنید دستپاچه نشوید. اول تاریخی را تعیین کنید مثلا یک یا ۲ هفته و سپس شروع کار را در تقویم علامت گذاری کنید. تاریخ مذکور باید روز هیجان انگیزی برای شما باشد. قدم به قدم پیش روید و با ایجاد تمرکز و تقسیم انرژی، خود را برای رسیدن به روز موعود آماده کنید.
۵ ) هدفتان را از نظر دور نکنید؛ آن را با حروف درشت روی یک کاغذ بنویسید و روی دیوار نصب کنید مثلا «۱۵ دقیقه مطالعه در روز» .
هر جا که در طول روز بیشتر رفت و آمد دارید، یک برگ از این یادداشت بچسبانید. شما باید دائم هدفتان را یادآوری کنید و از یادآوری آن هیجان زده شوید.
۶ ) در مقابل دیگران تعهدتان را حفظ کنید؛ هیچ کس دوست ندارد در مقابل دیگران آدم بدقول و بی نزاکتی به نظر آید. اگر قولی که به خودتان داده اید یا هدفتان را با دیگران در میان بگذارید، در واقع به آن نزدیک تر شده اید. زیرا احساس تعهد بیشتری می کنید و بیشتر مراقب رفتارها و کردارهای خود هستید. تلاش کنید گزارش پی گیری هدفتان را با دیگران در میان بگذارید.
۷) هر روز درباره آن هدف فکر کنید؛ اگر هر روز به آن فکر کنید، احتمال به واقعیت رسیدن آن بیشتر می شود. برای این کار چسباندن آن برگه یادداشت در منزل کمک زیادی می کند. اگر هر روز فقط چند دقیقه برای تحقق آن هدف قدم بردارید، روز به روز به آن نزدیک تر می شوید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#87
Posted: 30 Jul 2013 15:49
۸ )حمایت دیگران را جلب کنید؛ بسیاری از اوقات به تنهایی گام برداشتن کار سختی است. اگر می خواهید ورزش کنید، سعی کنید یک همراه برای خودتان پیدا کنید.اگر می خواهید سیگار را ترک کنید، به انجمن سیگاری هایی که قصد ترک سیگار را دارند بپیوندید، یا از همسرتان کمک بگیرید.
۹ ) جزر و مد انگیزه را دریابید؛ انگیزه و پیدایش آن دائمی نیست بلکه متغیر است. ممکن است یک روز برای انجام کارها انگیزه و توان کافی داشته باشید و روزی دیگر نه. اما امیدتان را از دست ندهید. انگیزه به زودی باز می گردد. فقط آن را از دست ندهید و منتظر بمانید. تا زمان برگشت انگیزه، از دیگران کمک بگیرید.
۱۰ ) از هدفتان چشم برندارید؛ هر اتفاقی که می خواهد بیفتد، ایرادی ندارد اما شما نباید هدفتان را فراموش کنید. حتی اگر انگیزه تان را از دست داده اید، دست نکشید و دوباره تلاش کنید. رسیدن به هدف را به مثابه یک سفر طولانی درنظر آورید که طی مسیر و رسیدن به هدف صبر طولانی نیاز دارد. در هر سفری ممکن است دست انداز وجود داشته باشد اما انسان به رسیدن فکر می کند نه به نشستن و غصه خوردن. بنابراین هیچ چیزی نباید شما را از ادامه حرکت منصرف کند. فراز و نشیب همیشه هست. این شما هستید که باید به سمت هدف بروید و نه کس دیگر.
۱۱ ) از کارهای کوچک شروع کنید؛ اگر در زندگی نتوانسته اید به اهدافتان دست پیدا کنید شاید به این دلیل است که همیشه در سودای انجام کارهای بزرگ بوده اید. مثلا اگر ورزش را دوست دارید همیشه در نظر داشته اید پنج روز در هفته ورزش کنید. امری که در ابتدا غیرممکن به نظر می رسد. به جای آن تلاش کنید روزی ۲ دقیقه ورزش کنید. ممکن است در ابتدا خنده دار به نظر برسد اما برای کسی که هرگز به ورزش فکر نمی کند، روزی ۲ دقیقه ورزش گام مهمی است. روزی ۲ دقیقه ورزش کردن، کار آسان و میسری است. اگر یک هفته همین برنامه را ادامه دهید، هفته بعد می توانید این ۲ دقیقه را به ۵ دقیقه ارتقا دهید و سپس طی چند ماه آن را به ۱۵ یا ۲۰ دقیقه برسانید.
۱۲ ) از موفقیت های کوچک شروع کنید؛ اگر از کارهای کوچک شروع کنید، زودتر به موفقیت می رسید. سپس احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا می کنید و راه را برای موفقیت های بعدی هموارتر می بینید. گام های بعدی را نیز آهسته بردارید تا رسیدن به موفقیت را اندک اندک احساس کنید. همین قدم های کوچک در طول ماه، پیشرفت و موفقیت را برای شما به ارمغان خواهد آورد.
۱۳ ) وقتی انگیزه تان را از دست داده اید، کمک بخواهید؛ اگر به دردسر افتادید از دیگران کمک بخواهید. از همسر، دوست صمیمی، همکار یا هرکس دیگری.مطالعه کنید و سعی کنید راه حل مشکل را بیابید. با دوستانتان مشورت کنید و ناامید نشوید.
۱۴ ) به دستاوردها فکر کنید نه مشکلات؛ مشکل اساسی بسیاری از ما این است که درباره این که چه قدر انجام کار سخت است فکر می کنیم. به جای فکر کردن درباره سختی ها، به نتیجه و دستاورد آن فکر کنید. مثلا به جای این که به سختی ورزش کردن فکر کنید به شادابی و طراوت بعد از ورزش فکر کنید. دستاوردهای هر کار مثبتی انرژی شما را برای ادامه راه بیشتر می کند.
۱۵ ) افکار منفی را از ذهنتان دور کنید و افکار مثبت را جانشین آن کنید؛ افکارتان را کنترل کنید. افکار منفی که انرژی شما را تقلیل می دهد از خود دور کنید هر بار که یک فکر منفی به ذهنتان خطور می کند، آن را بررسی و یک فکر مثبت جایگزین آن کنید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#88
Posted: 30 Jul 2013 15:58
شاد بودن معجزه نمی خواهد
در دنیایی زندگی میکنیم که مملو از نامرادی ها، فقر، خشونت، استرس، رقابت و انواع گوناگونی از غصه و ناراحتی است. این مسائل نگران کننده محیط اطراف ما را در برگرفتهاند. پس بدیهی است که بخشی از تفکر روزمره ما به این مسائل و مشکلات معطوف شود. اما عقیده منطقی بر این است که رهایی از این شرایط تنها در دست خود انسانهاست. در حقیقت این خود انسانها هستند که میتوانند خود را درگیر مشکلات غمبار زندگی کرده و در عین حال محیط شاد و با طراوتی برای خود ایجاد کنند.
:: تغییر نگرش
این نخستین گام و در عین حال مهمترین بخش از فرآیند شاد کردن محیط زندگی است. بر اساس این استراتژی فرد باید به این نتیجه برسد که از لحاظ روحی و روانی نیز باید خود را آماده پذیرفتن شرایط محیطی جدیدی کند. زمانی که شخص درگیر مسائل مختلف زندگی است و دوست دارد که پذیرای شادی و نشاط باشد، به نوعی درگیر "تغییر" خواهد شد پس آمادگی برای این تغییر شرایط بسیار مهم است. بنابراین پیش از به خواب رفتن، ذهن خود را برای فردایی تازه و گام برداشتن به سوی از بین بردن تک تک موانع در این فرآیند آماده کنید. در این صورت فردا که از خواب برمیخیزید بسیار سبکتر و با روحیهتر خواهید بود.
:: یک لبخند بزرگ به زندگی
یک لبخند بزرگ میتواند بهترین نشانه برای یک تفکر و روحیه شاد باشد. این کار نه تنها موجب میشود که احساس بهتری داشته باشید، بلکه آهنگ بهتر و شادتری برای ادامه روز و انجام سایر فعالیتهای روزمره ایجاد میکنید. در حقیقت با همین تک لبخند بزرگ میتوانید به زندگی خود آهنگ دلنشینی ببخشید. از آن گذشته با این کار توجه و علاقه شمار بیشتری از مردم را به سوی خود جلب میکنید، افرادی که خود عمدتاً درگیر مسائل زندگی هستند و به دنبال فرار از این شرایط سراغ افرادی نظیر شما را میگیرند.
:: مراقب تنبلی فکرتان باشید
این یک خواسته طبیعی برای هر انسانی است که میخواهد شادی را در زندگی تجربه کند. سعی کنید همیشه خود را در تیررس دیدگان افراد زیادی ترسیم کنید که حالات و رفتار شما را به صورت لحظه به لحظه دنبال میکنند. همیشه از ذهنتان کار بکشید. حتی اگر فرد پیر و بازنشستهای شدهاید، خود را سرگرم کنید تا همواره بر شمار سلولهای مغزیتان افزوده شود. شطرنج بازی کنید. از انجام بازیهای ویدئویی لذت ببرید، جدول حل کنید و با فکر کردن و پیدا کردن پاسخی مناسب برای معماهای مختلف، شرایط را برای شاد شدن یا حفظ شادی در زندگی مهیا کنید.
:: نسبت به آنچه دارید شکر گزار باشید
همیشه به آینده و دستیابی به موقعیتهای برتر در زندگی فکر کنید اما در عین حال از زمان حال و شرایط فعلی خود غافل نشوید. اینگونه با خود فکر کنید که در گذشته به داشتن شرایط فعلی خود غبطه میخورید و روزی دوست داشتید که به اینجا برسید. پس اکنون که این شرایط را به دست آوردهاید، به نوعی در زندگی خود شاد هستید. پس نباید شکرگزاری را فراموش کنید. در این صورت است که از هم اکنون میتوانید به فردایی بهتر و دستیابی به موقعیتهای کاری و درآمدزایی مناسبتر فکر کنید.
:: و امید به خوش شانس بودن را فراموش نکنید
حتی اگر در بدترین مخمصهها نیز گیر کردهاید، اگر فردا باید بدهی سنگینی را پرداخت کنید اما پول کافی ندارید و اگر رویای بزرگی در ذهن دارید اما توانایی دستیابی به آن را ندارید، امیدتان را از دست ندهید. شانس برای آن دسته از افرادی بیشتر پیش میآید که امید خود را همواره حفظ میکنند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#89
Posted: 30 Jul 2013 16:00
از زنبور بیاموزیم: تولید شیرین ترین عسل از گیاهی تلخ!
زندگی یعنی چی؟ معنی و اصول خوشبختی را چه کسی می داند؟ چه توقعی از زندگی دارید؟ منتظرید چه اتفاقی در زندگی شما بیفته؟ منتظرید شغلتان را عوض کنید شاید منتظر وامی هستید که ثبت نام کردید یا شاید منتظر فردا هستید که معجزه ای رخ بدهد ؟؟؟؟؟
زندگی اون چیزی که انتظارشو دارید نیست اونی که تو ذهنتان و رویاهاتون ساختید نیست زندگی دیروزه، امروزه و فردایی که مشتاقانه انتظار شما را می کشه. پس زندگی کنید و از اون لذت ببرید منتظر تغییری نباشید منتظر هیچی نباشید خودت باش و از زندگی لذت ببر.
آیا گمان می کنید که شاد بودن و خوشبخت بودن آرزویی دور و دست نیافتنی است؟
کافیه نعمت هایی را که خداوند به شما عطا فرموده است، بشمارید اونوقت متوجه می شوید که خداوند چقدر به شما لطف داشته و شما چقدر خوشبختید.
همواره به یاد داشته باشید که: "یاد خدا آرامش بخش دلهاست".
با توکل به آفریننده جهان، آرامش پیدا کنید. حق شناسی و قدردانی یکی از مهمترین لازمه های خوشبختی است. پس بهتر است که هر روز برای کمترین چیزی که در اختیار دارید، سپاسگزار باشید و خدا را شکر کنید. با خدای خودتان صحبت کنید و از او تشکر کنید (ای خدای رحمان چگونه شده که تو اراده کردی که من انسان آرام و خوبی باشم ممنونم که این نعمتهای خوب را به من عطا کردی سپاسگزارم بابت همه چیز .) دست دیگران را بگیرید از خوشی اطرافیانتان شاد شوید و از غم آنها ناراحت. خوشبختی به کسانی روی می آورد که برای خوشبخت کردن دیگران می کوشند.
اما درسی که لازم است همه ما بیاموزیم وابستگی کامل به خداوند است آنگاه همه چیز به درستی پیش خواهد رفت. خداوند همیشه پشت سکان است و حتی اگر طوفانها برخیزد و رعد و غرش کند او زندگی ما را هدایت می کند. ما نباید بترسیم و یا نگران شویم. اگر فقط به او اعتماد کنیم او امواج را فرو خواهد نشاند و آرامش را به قلبهای ما خواهد بخشید.
دعا کردن را فراموش نکنید. دعا کنید که از ایمان بیشتری برخوردار شوید از خداوند ایمان واقعی و صبر طلب کنید. کسی که هنر زندگی کردن را آموخته باشد از سختیها و محنتهای زندگی نیروی لازم را برای خدمت به خداوند در مخلوقات رنجدیده اش کسب می کند. همواره به یاد داشته باشید که زنبور عسل شیرین ترین عسل را از گلهای آویشن که گیاهی کوچک و تلخ است می سازد.
به شخصی گفتند: هدیه ای بخواه؟
او گفت: خدایا هر روز کمی اندوه برای من بفرست زیرا در اندوه است که تو در ذهن ما هستی و در خوشی از یاد می روی. رنج می آید تا ما را یاد خدا اندازد این طور به قضیه نگاه کنید. مهمترین واقعیت این است که ما باید خدا را در تمام لحظات کنار خود داشته باشیم. خداوند تنها نیاز ماست.
براساس نظر متخصصان، شادترین مردم، کسانی هستند که امیدها و آرزوهایشان بر پایه "واقعیت" استوارست. از مسیری که آغاز کرده اید و به پیش می روید، لذت ببرید.
داستان زندگی داستان حل مسائل است پس مشکلات را سخن نگیرید به قول وین دایر صبور باش و با هر فکر ترسناکی رابطه خوب برقرار کن مسئله ها و مشکلات را بنویس ببین اینقدر هم بزرگ نیستن تو بزرگشون کردی.
بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم. ما باید برای خوشبخت زیستن موقعیتهای مناسب ایجاد کنیم، نه اینکه در انتظار آن باشیم. راز خوشبختی در این است که کاری را که مجبور به انجام آن هستید دوست بدارید و از آن لذت ببرید. هرگز قدر آن روزهایی که در کمال خوشبختی زندگی می کردیم نمی دانیم، مگر زمانی که برای همیشه آن ساعات خوش را از دست داده باشیم پس قدر لحظه لحظه زندگی تان را بدانید و عاشقانه زندگی کنید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#90
Posted: 30 Jul 2013 16:10
دوستی خود را با این آدمها بهم بزنید
همه ما دوست داریم باور کنیم که نزدیکان مان آدم هایی متعادل، شاد و دارای ذهنی سالم هستند اما بارها پیش آمده که متوجه شدیم واقعیت غیر از این است. تصور کنید یکی از بهترین روزهای زندگی تان را آغاز کرده اید و خدا را برای همه زیبایی ها و نعمت هایش شکر می کنید که ناگهان رویارویی با یکی از آشنایان بلافاصله شما را از عرش به زیر می آورد. حتی اگر انسانی خوشبین و مثبت باشید، در کنار چنین اشخاصی منفی خواهید شد. از بدترین این نوع شخصیت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
● خودشیفته ها
این افراد شدیدا حس خودبزرگ بینی دارند و چنین می پندارند که دنیا گرد آنها می چرخد. این افراد مانند کنترل گرها موذی و حیله گر نیستند و تا حدی آشکار خواسته های خود را بیان می کنند. گاهی به نظر می رسد باید به آنها گفت: « فقط خودت مهم نیستی که!»
این افراد فقط خواسته های خود را در نظر می گیرند و نیازهای شما به باد فراموشی گرفته می شود. در این رابطه شما احساس یاس و سرخوردگی پیدا می کنید. آنها چنان انرژی شما را صرف خواسته ها و امیال خود می کنند که دیگر چیزی برای خودتان باقی نمی ماند.
● منفی گراها
این دسته قادر به درک خوبی ها و شادی ها نیستند. اگر به آنها بگویید که امروز روز بسیار قشنگی است حتما از اتفاق ناگوار قریب الوقوعی خبر می دهند؛ اگر از موفقیت امتحان میان ترم خود خبر دهید، در مقابل از سختی امتحانات نهایی به شما هشدار می دهند.
آنها شادی را نابود می کنند. دید مثبت شما به زندگی جای خود را به بدبینی و منفی بافی می دهد. قبل از آنکه متوجه شوید، منفی گرایی در ذهن و روح شما جایگزین شده و همه شادی ها پشت شیشه های خاکستری پنهان می شود.
● افرادی که همیشه در مورد دیگران قضاوت می کنند
مواردی که شما زیبا و دلفریب می بینید، به نظر این افراد عجیب و غیرجذاب است. اگر شما نظر جدیدی را جالب بدانید، این افراد آن را به کل اشتباه می شمارند. اگر شما سلیقه دوستی را ستایش کنید، آنها آن را بد یا مایه نگرانی قلمداد می کنند. افراد همیشه قاضی تقریبا مانند منفی گراها هستند. اگر قسمت اعظم وقت خود را با اینگونه افراد بگذرانید، طولی نمی کشد که شما هم یکی از آنها خواهید شد.
● خود رای ها
تخصص این عده کنترل دیگران به نفع خودشان است؛ و ممکن است چنان مهارتی هم داشته باشند که شما اصلا متوجه کنترل آنها نشوید تا زمانی که دیگر دیر شده است. این افراد نقطه ضعف های شما را پیدا می کنند و از این طریق به خواسته های خود می رسند.
این افراد باورها و اعتماد به نفس شما را هدف قرار می دهند. این افراد راهی برای اجبار شما به انجام کاری پیدا می کنند که لزوما انجام نمی دهید و به این ترتیب شما احساس هویت، اولویت های شخصی و توانایی درک واقعیت مساله را ازدست می دهید و به ناگاه دنیا حول محور خواسته ها و اولویت های آنها قرار می گیرد.
● همیشه ناامیدها
اگر طرح جدید و بکری داشته باشید، همیشه ناامیدها به شما اطمینان می دهند که با شکست روبه رو خواهید شد؛ و زمانی که موفق می شوید، شما را دلتنگ و افسرده می کنند. اگر رویایی در سر داشته باشید، هشدار می دهند که دستیابی به آرزویتان غیرممکن است.
این افراد «آنچه هست» را باور دارند و نسبت به «آنچه خواهد شد» مشکوک و ناامید هستند. معاشرت با این افراد موجب می شود خودباوری و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست بدهید. در حالی که پیشرفت و تغییر فقط نتیجه نوآوری و بدعت گذاری است، رویای ناممکن ها و تلاش برای دستیابی به دوردست ها.
● آنهایی که نمی توانند صممیمی شوند
در کنار این افراد هیچگاه حس صمیمیت و راحتی نخواهید کرد؛ داستانی خنده دار تعریف می کنید اما آنها فقط لبخندی مودبانه تحویل می دهند. در پی بی توجهی آنها، شما غمگین و افسرده می شوید. یکی از مهیج ترین اتفاقاتی را که برایتان پیش آمده تعریف می کنید اما آنها فقط سرسری سر خود را تکان می دهند.
روابط این دسته افراد مبتنی بر معیارهای سطحی و بی معنی است. زمانی که شما واقعا به یک دوست نیاز دارید، آنها نیستند. زمانی که نیازمند انتقادی سازنده هستید، از همانی که هستید تعریف می کنند و اگر حمایت بخواهید، شما را محکوم به شکست می دانند.
● حرمت شکن ها
این افراد در بدترین زمان و به بدترین شکل ممکن حرفی می زنند یا کاری انجام می دهند؛ در یک کلمه حرمت نگاه نمی دارند. شاید این فرد کسی باشد که به او اعتماد کرده بودید اما او از این اعتماد سوءاستفاده کرده ورازتان را برملا می کند. شاید یکی از نزدیکان تان باشد که در کارهایی که به او ارتباط ندارد دخالت می کند، یا شاید همکاری باشد که رفتاری تحقیرآمیز پیشه کرده است.
● آنهایی که همیشه متوقع هستند
هیچ وقت نمی توان این افراد را راضی و خوشحال نگه داشت. آنها قدر شما را نمی دانند و خواسته هایشان غیرواقعی و نامعمول است؛ همیشه دنبال مقصر جلوه دادن شما هستند و هرگز مسوولیت چیزی را خود قبول نمی کنند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟