انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خانه و خانواده
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

خصوصیات انسان در مراحل مختلف رشد


زن

 
کودک چهار ساله
وقتی کودک چهار ساله می‌گوید: «مامانم اینطور می‌گوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیت‌دار ، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان ، کودک به مربی خود می‌گوید:
«مامانم گفته ساعت 9 باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می آورد وقتی به او می‌گوید: «مامانم می‌گوید شماها باید این کار را بکنید». بچه‌های دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله ، موجود کاملا ثابتی نیست.

ممکن است تصور کنید که اگر مادر تا این اندازه برای کودک صلاحیت و مرجعیت دارد، باید انتظار داشت کودک در کلیه موارد به حرف او گوش دهد، اما ابدا اینطور نیست. در هر سنی ممکن است کودک بعضی اوقات مقاومت به خرج دهد ولی ورد زبان بچه چهار ساله ، عباراتی است از قبیل: «نه ... نخواهم کرد» یا حتی: «مگر مجبورم کنی.» در بعضی از سنین ، کودک مقاومت به خرج می‌دهد، چون نمی‌خواهد کاری را که از او خواسته‌اند، انجام دهد. ولی اغلب اوقات چنان می‌نماید که کودک چهارساله مقاومت می‌کند. چهارسالگی سن قید ناپذیری کودک است. او احساس می‌کند نیرویی او را وادار می‌کند که از زیر بار هر گونه قیدی شانه خالی کند و از سر کشی و تمرد خوشش می آید. با این سرکشی کودک هر طور که خودش صلاح می‌دانید، رفتار کنید ولی مقاومت او را زیاد جدی نگرید.

کودک پنج تا شش ساله
در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران می‌گویند آنها در این سن ، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس می‌شوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت می‌کند بلکه در برابر دستورهای او نیز مقاومت می‌نماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله ، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز ، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.

کودک شش ساله در حالیکه مادر خود را سخت در آغوش دارد و می‌گوید: «ترا از هر کس در دنیا بیشتر دوست دارم» و مادر نیز از حرف کودکش خوشحال می‌شود، لحظه‌ای دیگر ، درست کاری مخالف سخن خود را انجام می‌دهد و می‌گوید: «مادر از تو بدم می‌آید» و مادر در این حالت ناراحت و افسرده می‌شود. در حالی که هیچیک از دو حالت مادر ، منطقی نیست. زیرا کودک او در سنی است که احساساتی بوده و احساسش بر عقلش غلبه دارد. بنابراین سخنهای او پایه و اساسی ندارد و مادر باید بداند، اطاعت نکردن کودک در این سن جسورانه ترین کاری است که کودک برای رسیدن به رشد انجام می‌دهد.

کودک هفت ساله
در این سن کودک از همه شکایت دارد و احساس می‌کند که همه با او دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی می‌خواهد او را اذیت کند. اینها از خصوصیات یک کودک هفت ساله است. بسیار حساس است و همیشه جنبه‌های منفی قضایا را در نظر می‌گیرد. بنابراین همیشه رنجیده و غمگین است. کودک شش ساله یک انسان جسور و متجاوز است ولی در هفت سالگی تمایل کودک درست عکس آنست و همیشه در برخورد با مسائل غرولند کنان عقب نشینی می‌کند، از والدین خود بیشتر از همه شکایت دارد و گاهی فکر می‌کند که آنها اصلا او را دوست ندارند. حتی آنهایی که خیلی درونگرا باشند، خود را بچه سر راهی پنداشته و سپس از خانه فرار می‌کنند. والدین از تخیل یک کودک هفت ساله در حیرت می‌شوند و گاهی ناامیدیهای او را به باد تمسخر می‌گیرند که درست باید عکس این عمل را انجام دهند و با او همدردی کنند تا از این طریق حالات یاس او را از بین ببرند.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
کودک 8 ساله
کودک در سن 8 سالگی احتیاج شدید به یک رابطه عمیق دارد. از این رو به پدر یا مادر چسبندگی عجیبی پیدا می‌کند. در برابر قبول رد تقاضاهایش حساس است و کوچکترین تغییر قیافه والدین را درک می‌کند. آرزوی نزدیک بودن به مادر آنقدر برای او زیاد است که اغلب اوقات یک حالت آمیختگی بین او و مادرش بوجود می‌آید. اگر این علاقه بعد از مدتی فروکش نکند، باید نگران بود و برای درمانش اقدام کرد. این حالت فقط در حوالی هشت سالگی رخ می‌دهد و به زودی رد می‌شود. یک مادر خوب ، در این حالت با اینکه سماجت کودکش او را خسته می‌کند، با دادن یک پاداش مناسب می‌تواند، نیاز او را برای برقراری یک رابطه عاطفی ، ارضا نماید و راه را برای روابط فردی او در آینده هموار سازد.

کودک نه ساله
در این سن کودک تمایل شدیدی به مستقل بودن دارد، اگر استقلالش حفظ شود شخصیتی متعادل و دوست داشتنی خواهد یافت و گرنه پرخاشگر و ناسازگار جلوه می‌کند. در این سن کودک مصاحبت با مادر را دوست ندارد و میل ندارد با او مشورت کند، دوست دارد بیشتر با دوستانش باشد. نظر آنان بر همه کس حتی از مادر بالاتر است. اگر زیاد به کودک نه ساله خود دستور دهید، سرکشی نشان می‌دهد، دقت کنید و ببینید، آیا واقعا دستورتان لازم است، یا اینکه تنها می‌خواهید خود و فرزندتان را متقاعد کنید که شما هنوز ، فرد مافوق هستید.

کودک ده ساله
کودکان در این سن اغلب منتظرند ببیند مادرشان چه دستوری می‌هد تا آن را انجام دهند، اگر مادری بگوید: «چنانچه این درس را سه مرتبه بخوانی یاد خواهی گرفت» کودک بدون کم و کاست آن را انجام می‌دهد. ده سالگی از نظر رابطه مادر و کودک دوره خوش و مانند دوران پنج سالگی ، مطابق دلخواه مادر است. کودک از مادر اطاعت و دوست دارد دستورهایش را موبه مو اجرا کند.

کودک 11 تا 15 ساله
در این سن کودک زیاد به مادر توجه ندارد. او در آستانه بلوغ است مسائل رشد، دگرگونیهایی در او بوجود آورده که حالت دگرگونی به او می‌دهد. دیگر مادر برای او مطرح نیست. حتی مسائلی که از نظر زناشویی از دوستانش می‌شنود. برای لحظاتی او را از والدین خود متنفر می‌کند. در هر صورت والدین باید بدانند که در این سن به حریم خلوت کودک تجاوز نکنند زیرا در آنصورت ، رابطه عاطفی آنها گسته خواهد شد.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
رشد اخلاقی نوجوان

رشد سریع در نوجوانی باعث می شود، نوجوان بتواند درباره مسائل اخلاقی، ارزشی، و دینی فکر یا قضاوت کند. او نسبت به دوره کودکی، درگیری بیشتری با مسائل اخلاقی و ارزشی پیدا می کند. نوجوان، از یک طرف به ظرفیت های تازه ای در فهم ارزش های اخلاقی و دینی دست می یابد و از طرف دیگر، از تجربه کافی برای برخورد با مسائل پیچیده برخوردار نیست(1).



رشد اخلاقی از موضوعات مورد علاقه دانشمندان رشته های گوناگون روان شناسی است. دو مفهوم جالب این موضوع، «استدلال اخلاقی» و « عمل اخلاقی» هستند.

شاید دقت کرده باشید، ما همیشه آنگونه که ادعا یا استدلال می کنیم، رفتار نمی کنیم. مثلاً ممکن است کسی با استدلال های زیادی ثابت کند که دروغگویی کار درستی نیست، اما خودش دروغ هم بگوید! پس استدلال اخلاقی با عمل اخلاقی متفاوت است. ممکن است، رشد این دو با هم هماهنگ باشد، یا نباشد. در بحث رشد اخلاقی، بیشتر به استدلال اخلاقی توجه می شود.

یکی از نظریه های جالب درباره رشد استدلال اخلاقی، نظریه لارنس کلبرگ(2) است. کلبرگ رشد اخلاق را به سه سطح تقسیم می کند. طبق نظریه او، نوجوان به طور معمول، در سطح دوم رشد اخلاقی قرار دارد. در این سطح افراد علاقه مندند تا با اعمال خود دیگران را خشنود سازند و تحسین آن ها را به دست آورند(3). در رشد اخلاقی دوره نوجوانی، نکات زیر درباره نوجوانان قابل توجه است:

1- بیش تر به نیت عمل اهمیت می دهند، نه به نتیجه آن

2- گرایش اطاعت از قوانین در آن ها وجود دارد

3- به انجام وظیفه اهمیت می دهند.

البته ممکن است به مرور زمان، بر اثر پاره ای از مشکلات یا هم نشینی ها، در افکار نوجوان تغییراتی به وجود آید معیارهای اخلاقی والدین، مدرسه یا سایر نهادهای اجتماعی را مورد تردید قرار دهند و نوجوان را در برابر این معیارها به مقاومت وا دارند.


رشد ارزش ها در نوجوانان
ارزش های نوجوانان در طول زمان، دچار تغییرات وسیعی می شوند. داشتن ارزش های معنوی اخلاقی ازجمله نیازهای اساسی نوجوانان امروزی است (4).

در دوره نوجوانی، آمادگی های لازم برای درک مفاهیم و ارزش های دینی به وجود می آید، دیدگاه های مذهبی نوجوانان قوت بیشتری پیدا می کند و اگر فرصت مناسبی در اختیارش قرار گیرد، باورها و رفتارهای دینی را با علاقه می آموزد. تحقیقات نشان می دهند، بسیاری از نوجوانان و جوانان اعتقاد دارند در زندگی « ایمان دینی» امر کاملاً مهمی است.



عوامل مؤثر در رشد اخلاقی نوجوانان
در این فرصت، به چند مورد از این گونه عوامل اشاره می کنیم:

1- افزایش آگاهی

نوجوان معمولاً صبر و حوصله لازم را برای بررسی دقیق یک موضوع ندارد، ولی با همان اطلاعات اندک و تجربه کم، درباره همه چیز قضاوت می کند، بی آنکه بداند، آموختن نیاز همیشگی زندگی است و دانایی لازم یک دفعه به دست نمی آید.



2- بحث و گفتگو

بحث و گفتگو در موقعیت های مناسب افراد آگاه می تواند به رشد فکری و اخلاقی نوجوان کمک کند. البته شرط گفتگو، وجود فضایی آرام و منطقی است. در غیر این صورت، بهتر است وارد گفتگو نشویم.



3- تقویت حس همدردی و همدلی

همدردی و همدلی با دیگران به نوجوانان کمک می کند، وضعیت انسان ها را بهتر تشخیص بدهد و روحیه ای ملایم و انسانی داشته باشد. نوجوان معمولاً با همسالان خود همدل و همدرد است. این همدلی و همدردی با دوستان می تواند به دیگران هم تعمیم داده شود.




4- توجه به نیازهای معنوی

اگر انسان نیازهای مالی و رفاهی دارد، نیازهای روحی و معنوی هم دارد. اگر فقط به دنبال نیازهای مالی و رفاهی برویم، به طور حتم چیزهای مهم زیادی را در زندگی از دست خواهیم داد. زندگی انسان بدون ارزش های اخلاقی و معنوی، ارزشی ندارد. توجه به نیازهای معنوی، به آرامش روانی همه مردم به ویژه نوجوان کمک می کند.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
چگونگی تشکل و رشد شخصیت انسان

شخصيت عبارت از مجموعه يي از صفات و خصوصيات ميباشد كه فرد را از ديگران متمايز ميسازد.. پيرامون شخصيت انسان قرآن مباحث جالب و گسترده يي دارد, چنان كه انسان را موجود دو بعدي ميداند يعني بعد "مادي و معنوي" كه اين دو بعد فرهنگ انسانيت و شخصيت اجتماعي او را در بستر تاريخ شكل ميدهد و روشن ميسازد. اينكه انسان از لحاظ اسلام چگونه خلق ميشود؟ رگه هاي شخصيتي او در جهان هستي چگونه خلق ميشود؟ روانشناسي مي كوشد تا به اين پرسشها و هزاران پرسش پاسخ گويد. از لحظه اي كه خداوند به فرشتگان خطاب مي كند كه من ميخواهم جانشيني براي خودم در زمين انتخاب و خلق كنم از اينجا فضيلت و برتري انسان در زمين روشن مي شود و بزرگي شخصيت و انديشه فرهنگي او در نظام هستي چهره درخشان و روشن به خود ميگيرد. به گفته دانشمندي كه انسان در اين جهان آنقدر كوچك است ميتواند آنقدر بزرگ شود كه جهان در برابرش كوچك شود كه در جهان معاصر عملاَ ما شاهد كوچك شدن جهان از لحاظ ارتباطات هستيم.

كه جهانرا به صورت يك دهكده در آورده است. تشكيل شخصيت انسان در نخستين مرحلهء از زندگي در خانواده گذاشته ميشود. اينكه كدام عوامل باعث رشد و تشكل شخصيت انسان ميشود و كدام است؟ و عوامل كه باعث رشد و تشكل شخصيت انسان ميشود عبارتند از:

1- نقش خانواده:

خانواده يك گروه كوچك اجتماعي كه شامل يك زوج و فرزندان ميباشد و در خانه در كنار يكديگر زندگي مي كنند. و خانواده منحيث نماد فرهنگي اجتماعي و بهترين دانشگاه براي رشد, شكل گيري شخصيت, آموزش و پرورش و تكوين هويت كودكان است. اگر فرهنگ خانواده مبتني بر عدالت, آزادي مناسب, قانون و دموكراسي باشد و تمام نياز هاي رواني و حياتي آنان به نحو مطلوب بر آورده شود آينده كودك هويت پر معني, شخصيت اجتماعي, حقوقي و سلوك هدفمند ميباشد. خانواده شبيه يك ساختماني است كه نيازي به يك طراح و انجينير ماهر دارد. چنانچه فرويد دانشمند روانشناسي معتقد بود كه در نخستين روز هاي زندگي وقتي كودك كلمات "من و تو" را به زبان مي آورد شخصيت او شكل ميگيرد و از آن به بعد پيوسته در حال رشد ميباشد. و شخصيت انسان از سه نوع فرايند پويا و متعادل ساخته شده كه عبارت از "نهاد من و فرامن" ميباشد او از همان لحظه به هويت خويش پي ميبرد كه من كه هستم؟ به كجا آمدم؟ و چطور زندگي كنم؟ و داراي كدام ويژگيهاي حقوق ميباشم؟

خانواده بايد همواره در رعايت حقوق كودكان شان كه باعث رشد شخصيت اجتماعي و سياسي ميشود توجه نمايد.

بعضي از جنبه هاي رعايت حقوق اطفال عبارت است از: پذيرش, اعلام سرور, نوازش و بر خورد خوب, بر خورد خوش, گوش دادن به او, قبول عذر او, به حساب آوردن او, عدم تبعيض در خانواده احوال پرسي و احترام و توجه به او ميباشد. كه رعايت موارد فوق به كودكان نه تنها هويت ميدهد، بلكه موقف شخصيت او در جامعه آشكار ميشود. كودكان زماني ميتواند هويت انسان بودن خود را درك نمايد كه به حرفها و سخنان او به مهرباني و بدون تبعيض گوش داده و احترام به نام او را يك اصل و اسلامي, و وجداني و حقوقي بداند. بناءً گفته ميتوانيم كه تا زماني ما خانواده هاي تربيت يافته نداشته باشيم فرزندان تربيت يافته نداريم و خانواده نقش اساسي را در تشكل و رشد شخصيت كودكان. دارد و فضاي عاطفي, اخلاق, تعليمي و تربيتي نقش اساسي را در رشد شخصيت كودكان دارد.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
- نقش اجتماع:

اجتماع گروهي از افرادي است كه بوسيله اي يك فرهنگ و روابط پشينه اي تاريخي گردهم آمده اند. قدم دوم بعد از خانواده اجتماع بود. كه نقش اساسي را در رشد شخصيت, آموزش و پرورش و تكوين هويت انسانها دارد. و جامعه يي كه داراي شخصيت فكري است كه براي هر درد خود فكري دارد و براي هر مشكل خود راهي ميآبد. در جهان معاصر موضوع شخصيت فكري انسان مطرح بحث است و جامعه شخصيت فكري خود را از فكر مي ميگيرد كه بر اساس دردها, نيازها, مسايل سياسي, اقتصادي, اجتماعي و ديني خود جامعه باشد جامعه اي كه شخصيت فكري نداشته باشد, تعريف خود را, هويت خود را, درد خود را با فكر ديگران بيان ميآورد.

شخصيت فكري سلامتي جامعه و تمام نهاد هاي آن را حفظ مي كند. چرا يك جامعه اسير به اسارت فكري دچار شده و به شخصيت فكري نه مي رسد؟ اسارت فكري نه تنها جامعه را به آزادي نه مي رساند, بلكه امكان رسيدن به شخصيت فكري و هويت انساني را نيز جامعه ميگيرد. آيا ما توانستيم درد هاي گذشته و حال را تداوي كنيم؟ از اشتباهات گذشته چه درس را آموختيم؟ در جواب بايد گفت كه اشتباه هميشه مربوط به گذشته نيست و اما اين امتياز در زمان حال وجود دارد كه با بررسي كردن اشتباهات ديروزي, با مشكلات امروزي بر خورد فكري معقول به عمل آمد. ميتواند و اين امكاني است كه اشتباهات امروزي را به طور نسبتي كاهش داد. و تكامل بودن شخصيت هويت ما را رنگين تر ميسازد. انسان در جامعه امروزي انساني داراي حقوق و آزاد بهاي و تساوي در برابر هم قرار دارند. بناء اجتماع و پيشرفته باعث رشد شخصيت و انديشه سالم شده و جلو تمام بحرانها را ميگيرد.

3- نقش فرهنگ:

فرهنگ عبارت از مجموعهء از روشها و منشهاي فكري جامعه در مورد مسايل اجتماعي, اقتصادي, و مذهبي است. به عقيده دانشمند فرهنگ، بيان كننده شخصيت يك جامعه است و جامعه اي كه در مرحله اي از رشد شخصيت فكري و فرهنگي رسيده باشد ميتواند درد خود را و خود را و حقوق خويش را باز خواست نموده و خواهان تساوي حقوق دور از تبعيضات در جامعه باشد. به همين علت است كه فرهنگ سالم در يك جامعه باعث سلامتي رواني و رشد دهنده شخصيت فرهنگي و سياسي ميباشد. براي اينكه بدانيم كه چرا يك جامعه خرافي است؟

بايد خرافات در فرهنگ جامعه جستجو گردد و فرهنگ خوني است كه در شاهرگهاي فكري و معنوي جامعه جريان دارد. و جامعه انرژي لازم فكري و معنوي خود را از فرهنگ خود ميگيرد. فرهنگ تنها باز تابي از سطح توليد اقتصادي جامعه نيست و فرهنگ نه تنها از اقتصاد بلكه از سياست, دين و مناسبات اجتماعي جامعه نيز متاثر شده و به نوبه خود به تمام آنها تاثير گذاشته. آنچه جلو رشد شخصيت انسان را در جامعه ميگيرد اسارت فكري, فقر فرهنگي, خشونت و آسيبهاي رواني ميباشد و فرهنگ سالم بيان كننده شخصيت يك جامعه ميباشد. بنا بر اين اگر بخواهيم افراد جامعه ما در مرحله از رشد شخصيت و تكامل برسد, بايد خانواده, و اجتماع منحيث يك نهاد فرهنگي و اجتماعي در جهت رشد, آموزش و پرورش, شكل گيري شخصيت و تكوين هويت كودكان از آغاز زندگي آنان تلاش نمايد. تا افراد آينده كه از درون جامعه بر مي خيزد يك شخصيت سلام داشته و بتواند از طريق انديشه هاي سلام كه در محيط امن و محفوظ رشد يافته و جامعه را به سوي آزادي، دموكراسي, عدالت و وحدت برساند.

هر انسان در قبال جامعهء خويش مسووليت دارد كه جلو تمام بحرانهاي رواني, اجتماعي و فرهنگي و اخلاقي را بگيرد. و خانواده, جامعه و فرهنگ نقش اساسي را در رشد شخصيت, آموزش پرورش و شكل گيري شخصيت و تكوين هويت انسانها دارد.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
خصوصیات انسان بالغ

•فرد بالغ کسی است که برخوردهای کودکانه را کنار گذاشته و انرژی خود را صرف منازعات جزئی نمی‌نماید.
•فرد بالغ ضمن به یاد داشتن گذشته خویش و خاطرات تلخ و شیرین ، تطابق و سازگاری خود را با شرایط فعلی حفظ می‌نماید.
•فرد بالغ از هر فرصتی جهت ارتقاء دانش و خردمندی خویش استفاده می‌کند و همواره می‌آموزد.
•فرد بالغ کسی است که می‌تواند جنبه‌های مختلفی از شخصیت را داشته باشد، به عبارتی او می‌تواند شوخ طبع ، جدی ، خوشحال یا غمگین باشد و در موقعیت مقتضی هر یک از این ویژگیها را ابراز دارد.
•فرد بالغ همواره با واقعیتها زندگی می‌کند. پذیرای هر واقعیت خوب یا بد می‌باشد. پستیها و بلندیهای زندگی را می‌پذیرد و بین آنها تفاوت قائل می‌شود.
•فرد بالغ با خودش احساس راحتی می‌کند. تواناییها و ضعفهای خود را می‌شناسد و می‌داند که هیچ یک از انسانها کامل نیستند.
•فرد بالغ قادر است علی رغم آنکه ضعیف یا قوی ، خوش قیافه یا زشت ، سالم یا بیمار باشد، براحتی جسم خود را دوست بدارد.
•فرد بالغ به روابط معنی‌دار انسانی اهمیت زیادی می‌دهد. بنابراین روابط عمیق و ژرفی برقرار می‌کند، اگر چه دوستان محدودی را بر می‌انگیزند.
•یک فرد بالغ توجه به مسائل اجتماعی اطراف خود دارد و علاقمند است تا جای ممکن به حل آنها بپردازد.
•یک فرد بالغ علی رغم ارزش زیادی که برای روابط انسانی قائل است، گاه خلوت را بر می‌گزیند و نیازی ندارد که همیشه و همه وقت با دیگران باشد.
•فرد بالغ ارزشهای قالبی و از پیش تعیین شده‌ای را نمی پذیرد، و با استقلال و خود مختاری فردی به گزینش ارزشها می‌پردازد.
•فرد بالغ وقت شناس است. به عبارتی او می‌داند، چه کاری در چه زمانی متناسب است و در واقع زمان انجام هر کاری را به تناسب شرایط انتخاب می‌کند.
•یک فرد بالغ می‌داند هر یک از انتخابها و گزینشهای وی بهایی دارند و باید مسئولیتهای هر یک از انتخابهای خود را بر عهده بگیرد.
•یک فرد بالغ قادر است همیشه از طبیعت لذت ببرد. برای مثال غروب خورشید همیشه برای این فرد زیباست و تازگی خود را دارد.
•یک فرد بالغ تفاوتهای انسانها را می‌پذیرد و از این تفاوتها چیزهای جدیدی می‌آموزد.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
طبقه بندی نظریه‌های رشد
دیدگاههای روانشناسی رشد را می‌توان به سه گروه عمده نظریه‌های شناختی ، روانکاوی و یادگیری تقسیم کرد. نظریه‌های دیگر با همه تفاوتهایی که ممکن است با یکدیگر داشته باشند، یا به نوعی وابسته به این سه گروه هستند و یا فقط جنبه‌ای از جنبه‌های رشد را مطالعه می‌کنند. البته تحقیقات بسیاری در روان شناسی رشد می‌توان یافت که به هیچکدام از این سه گروه اصلی وابسته نیستند. با توجه به این که صاحب نظران رشد نمی‌توانند تمام پیچیدگی‌های رشد انسان را تبیین کنند، معمولا تلاش خود را بر مطالعه یکی از ابعاد رشد متمرکز کرده‌اند. نظریه پرداز شناختی علاقمند به بررسی ماهیت شناخت و جنبه‌های مختلف آن در انسان است. صاحبنظران یادگیری ، به یادگیری اطلاعات و رفتار ، اعم از اجتماعی و غیر اجتماعی تکیه دارند. در حالی که در نظریه روانکاوی ، به تحلیل حالات عاطفی و تاثیر آنها بر رفتار انسان توجه می‌شود.
مباحث اساسی در نظریات رشد
نظریات مختلف رشد ، برداشتهای متعددی از رشد و انسان دارند که در نتیجه ، نظریه‌های متفاوتی را نیز به دنبال خواهد داشت. عمده‌ترین محورهای مورد بحث در نظریات اصلی رشد را می‌توان ماهیت انسان ، هدف رشد ، چگونگی رشد انسان و تاثیر وراثت و محیط دانست.
ماهیت انسان
یکی از موارد بحث انگیز در نظریات رشدی ، ماهیت فرد است. نظریات یادگیری بر این اعتقاد است که کودک به آسانی به وسیله عوامل محیطی شکل می‌گیرد. این عوامل ، عواملی هستند که می‌توانند پاداشها و تنبیه‌های محیطی را اعمال کنند و مدلهایی هستند که کودک می‌تواند از آنها تقلید کند.

نظریات شناختی معتقدند که کودک بطور فعال تجربیاتی را که علاقمند به درک و کشف آنهاست، انتخاب می‌کند.
« فروید » سردمدار نظریه روانکاوی معتقد است که کودک به وسیله غرائز قدرتمند درونی هدایت می‌شود.
هدف رشد
نظریه پردازان شناختی رشد ، هدف رشد را تحول ساختهای شناختی می‌دانند. یک فرد رشد یافته ، در آخرین مراحل رشد باید بتوانند بطور انتزاعی در مورد مفاهیم بیاندیشد و نتیجه گیری کند.
در دیدگاه روانکاوی هدف رشد کنترل هیجانات و انگیزه‌هاست. به نظر آنها فرد رشد یافته باید از تضادهایی که در کودکی برای او بوجود آمده، نسبتا آزاد باشد.

روانشناسان یادگیری برای افراد بشر هیچ گونه هدف نهایی در نظر نمی‌گیرند و معتقدند که هر موجود زنده از طریق منطبق کردن خود با محیطی که در آن زندگی می‌کند و بسته به شرایط آن محیط عادتهای خاصی را کسب می‌کند.
چگونگی رشد انسان
روانشناسان یادگیری تنها به بررسی تغییرات کمی می‌پردازند.
روانشناسان شناختی به هیچ وجه منکر تغییرات کمی نیستند، ولی تاکید آنها بر تغییرات کیفی رشد است.

در نظریه‌های روانکاوی هر مرحله انتقال و تغییر مرحله قبل نیست، بلکه مرحله‌ای جدید است که در دوره‌های خاصی از زندگی اتفاق می‌افتد.
کنش متقابل ارگانیسم و محیط
تمام نظریه‌های رشد معتقدند، پدیده‌های روانی و تغییرات آنها نتیجه کنش متقابل بین ارگانیسم و محیط است. منتهی تفاوت آنها در این است که نقش کدام یک از دو عامل بیشتر است.

صاحبنظران یادگیری بر محیط تاکید دارند.
روانشناسان روان شناختی بر ارگانیسم تاکید می‌کنند.
روانشناسان معتقد به دیدگاه روانکاوی برحسب این که کدام قسمت از شخصیت مورد نظر باشد، زمانی بر ارگانیسم و گاهی بر محیط تاکید دارند.
وجوه اشتراک نظریه‌های رشد
در چند مورد بین صاحبنظران رشد توافق نظر وجود دارد که آنها را تحت عنوان اصول و قوانین رشد معرفی کرده‌اند.

رشد دارای فرآیندی مرحله‌ای و پیوسته است.
رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است.
در رشد تفاوتهای فردی بین آدمیان وجود دارد.
رشد دارای ابعادی پیچیده است.
رشد دارای دوره‌های حساس رشدی است.
     
  

 
پلانگتون و نیلوفر جان ممنون.
hi dr!
     
  
مرد

 
منم ممنونم
     
  
زن

 
خصوصیات انسان از دیدگاه قرآن کدام است؟



انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسانِ اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می‌رود و سخن می‌گوید نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرف‌تر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.
قرآن، انسان را مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است. عالی‌ترین مدح‌ها و بزرگ‌ترین مذمّت‌های قرآن درباره‌ی انسان است؛ او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهارپایان پست‌تر شمرده است. از نظر قرآن، انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخّر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به «اسفل سافلین» سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره‌ی خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.
سخن خویش را از ستایش‌های انسان در قرآن تحت عنوان «ارزش‌های انسان» آغاز می‌کنیم.
ارزش‌های انسان
1. انسان خلیفه‌ خدا در زمین است:
«روزی که خواست او را بیافریند، اراده‌ی خویش را به فرشتگان اعلام کرد. آنها گفتند: آیا موجودی می‌آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.»
«اوست که شما انسان‌ها را جانشین‌های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه‌هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد.»
2. ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیت‌هایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد:
«تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه‌ی حقایق آشنا ساخت)، آنگاه از فرشتگان (موجودات ملکوتی) پرسید: نام‌های اینها را بگویید چیست. گفتند: ما جز آنچه تو مستقیماً به ما آموخته‌ای نمی‌دانیم (آنچه را تو مستقیماً به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت). خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده. همین که آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم که من از نهان‌های آسمان و زمین آگاهم (می‌دانم چیزی را که حتماً نمی‌دانید) و هم می‌دانم آنچه را شما اظهار می‌کنید و آنچه را پنهان می‌دارید؟»
3. او فطرتی خدا آشنا دارد؛ به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد. همه‌ی انکارها و تردیدها، بیماری‌ و انحراف‌هایی است از سرشت اصلی انسان:
«هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرینش) آنها را بر وجود خویش گواه گرفت و آنها گواهی دادند.»
«چهره‌ی خود را به سوی دین نگه‌دار، همان که سرشت خدایی است و همه‌ی مردم را بر آن سرشته است.»
4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد. انسان ترکیبی است از طبیعت و ماوراء طبیعت، از ماده و معنی، از جسم و جان:
«آنکه هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از شیره‌ی کشیده‌ای که آبی پست است قرار داد؛ آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید.»
5. آفرینش انسان، آفرینش حساب شده است، تصادفی نیست. انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است:
«خداوند، آدم را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد.»
6. او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسئولیت دارد، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند:
«همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود.»
«ما انسان را از نطفه‌ای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم، همانا راه را به او نمودیم، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت (یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده، منحرف می‌گردد.)»
7. او از یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است؛ خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است. او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس می‌کند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستی‌ها و دنائت‌ها و اسارت‌ها و شهوت‌رانی‌ها بشمارد:
«همانا ما بنی‌آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم.»
8. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است: به حکم الهامی فطری، زشت و زیبا را درک می‌کند:
«سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، که ناپاکی‌ها و پاکی‌ها را به او الهام کرد.»
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی‌گیرد. خواست‌های او بی‌نهایت است، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده می‌شود مگر آنکه به ذات بی‌حدّ و نهایت (خدا) بپیوندد:
«همانا تنها با یاد او دلها آرام می‌گیرد.»
«ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد.»
10. نعمت‌های زمین برای انسان آفریده شده است:
«همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید.»
«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است مسخّر او قرار داده است (پس او حق بهره‌گیری مشروع از همه‌ی اینها را دارد).»
11. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه‌اش اطاعت امر خداست:
«همانا جنّ و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.»
12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی‌یابد، و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می‌کند و نمی‌داند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود:
«همانا از آن مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند، خودشان را از یاد خودشان برد.»
13. او همین که از این جهان برود و پرده ی تن که حجاب چهره‌ی جان است دور افکنده شود، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وی آشکار گردد:
«همانا پرده را کنار زدیم، اکنون دیده‌ات تیز است.»
14. او تنها برای مسائل مادی کار نمی‌کند؛ یگانه محرّک او حوائج مادّی زندگی نیست. او احیاناً برای هدف‌ها و آرمان‌هایی بس عالی می‌جنبد و می‌جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده. مطلوبی دیگر نداشته باشد:
«ای نفس آرامش یافته! همانا به سوی پروردگارت باز گرد با خشنودی متقابل: تو از او و او از تو خشنود.»
«خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ‌ها وعده کرده است که در آنها نهرها جاری است، جاویدان در آنجا خواهند بود، و هم مسکن‌های پاکیزه؛ اما خشنودی خدا از همه‌ی اینها برتر و بالاتر است. آن است رستگاری بزرگ.»
بنا بر آنچه گفته شد، از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهّم به خیر و شرّ، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می‌شود و به سوی قوّت و کمال سیر می‌کند و بالا می‌رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی‌گیرد، ظرفیت علمی و عملی‌اش نامحدود است، از شرافت و کرامتی ذاتی برخوردار است، احیاناً انگیزه‌هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد، حق بهره گیری مشروع از نعمت‌های خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه‌دار است.
ضدّ ارزش‌ها
در عین حال، همین موجود در قرآن مورد بزرگ‌ترین نکوهش‌ها و ملامت‌ها قرار گرفته است:
«او بسیار ستمگر و بسیار نادان است.»
«او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.»
«او آنگاه که خود را مستغنی می‌بیند طغیان می‌کند.»
«او عجول و شتابگر است.»
«او هرگاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ما را در هر حال (به یک پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده) می‌خواند؛ همین که گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه‌ای پیش نیامده است.»
«او تنگ چشم و ممسک است.»
«او مجادله‌گرترین مخلوق است.»
«او حریص آفریده شده است.»
«اگر بدی به او رسد جزع کننده است و اگر نعمت به او رسد بخل کننده است.»
زشت یا زیبا؟
چگونه است؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست، آن هم زشت زشت و زیبای زیبا؟
آیا انسان یک موجود دو سرشتی است: نیمی از سرشتش نور است و نیمی ظلمت؟ چگونه است که قرآن، هم او را منتها درجه مدح می‌کند و هم منتها درجه مذمّت؟!
حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی از سرشتش ستودنی است و نیمی دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه‌ی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمی‌خیزد. به وسیله‌ی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به صورت یک ابزار مفید درمی‌آید.
پس انسان حقیقی که خلیفه الله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالأخره دارنده‌ی همه‌ی کمالات انسانی است، انسانِ به علاوه‌ی ایمان است نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پست‌تر است.
در قرآن آیاتی آمده است که روشن می‌کند انسانِ ممدوح چه انسانی است و انسانِ مذموم چه انسانی است. از این آیات استنباط می‌شود که انسانِ فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد دارنده‌ همه‌ی کمالات است و اگر از آن حقیقت ـ یعنی خدا ـ جدا بماند درختی را ماند که از ریشه‌ی خویشتن جدا شده است. ما به عنوان نمونه دو آیه را ذکر می‌کنیم:
ـ وَ الْعَصْرِ ـ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ـ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.
«سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به حق و صبر و مقاومت توصیه کرده‌اند.»
ـ وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.
«همانا بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای جهنم آفریده‌ایم (پایان کارشان جهنم است)، زیرا دل‌ها دارند و با آنها فهم نمی‌کنند،‌چشم‌ها دارند و با آنها نمی‌بینند، گوش‌ها دارند و با آنها نمی‌شنوند. اینها مانند چهارپایان بلکه راه گم کرده ترند.»
موجود چند بُعدی
از آنچه گفته شد معلوم شد که انسان با همه‌ی وجود مشترکی که با سایر جاندارها دارد، فاصله‌ی عظیمی با آنها پیدا کرده است. انسان موجودی مادی ـ معنوی است. انسان با همه‌ی وجوه مشترکی که با جاندارهای دیگر دارد، یک سلسله تفاوت‌های اصیل و عمیق با آنها دارد که هر یک از آنها بُعدی جداگانه به او می‌بخشد و رشته‌ای جداگانه در بافت هستی او به شمار می‌رود. این تفاوت‌ها در سه ناحیه است:
1. ناحیه‌ ادراک و کشف خود و جهان.
2. ناحیه‌ جاذبه‌هایی که بر انسان احاطه دارد.
3. ناحیه‌ کیفیّت قرار گرفتن تحت تأثیر جاذبه‌ها و انتخاب آنها.
----------------------------
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
خانه و خانواده

خصوصیات انسان در مراحل مختلف رشد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA