ارسالها: 3620
#11
Posted: 11 Jul 2011 14:31
آقايان حسودترند!
کريستيانو رونالدو، ستاره پرتغالي تيم فوتبال رئال مادريد، وقتي از جايزه «برترين بازيکن جهان سال 2009 ميلادي» محروم ماند و مقابل چشمانش جايزه را به ليونل مسي، بازيکن آرژانتيني تيم بارسلونا دادند، به خبرنگاران گفت: «راستش، خيلي دلم ميخواست جايزه را من ميبردم ولي دلم ميخواهد اين را همه بدانند که من به «مسي» حسادت نميکنم.» ...
حسادت، آدم مشهور و غيرمشهور نميشناسد و سراغ همه ميرود. کمتر کسي است که بتواند ادعا کند حسادت در طول زندگي اصلا سراغش نرفته باشد. اما سوال اين است که با اين حس شايع و ويرانگر بايد چهکار کرد؟ اگر شما نيز با چنين سوالاتي مواجه هستيد، گفتگوي ما را با دکتر افتخار حميدي، روانشناس بخوانيد.
خانم دکتر، به نظر شما حسادت چه احساسي در وجود فرد حسود به وجود ميآورد؟
حسادت عبارت است از يک احساس منفي كه با ديدن امتيازي كه ما نداريم يا آرزو داريم که فقط خودمان آن را داشته باشيم، به ما دست دهد. حسادت يک احساس منفي است که با احساس اندوه، تكدر روح، نارضايتي از خوشبختي ديگران (خصوصا نزديكان) همراه است. با توجه به آثار روحي رواني حسادت و مشكلاتي كه اين احساس منفي در روابط بين انسانها پيش ميآورد و نارضايتي عمومي كه ايجاد ميكند، چارهانديشي براي مبارزه با آن ضروري به نظر ميرسد.
اصلا چرا به ديگران حسادت ميکنيم؟
انسان همواره علاقهمند به پيشرفت و تكامل بوده و هست. ضمير ناخودآگاه انسانهايي كه روح و روان آنها پرورش كامل نيافته است، به اين نقصان آگاه بوده و براي پردهپوشي آن تلاش مينمايدو چون در اثر ضعف و خودكمبيني قادر به تكميل خود نيست، پيشرفت و موفقيت اطرافيان را مورد حمله قرار ميدهد و تمام توان خود را براي از بين بردن آن به كار ميگيرد. حال اگر ويروس حسد ضعيف باشد فقط خود شخص مبتلا را همچون خوره از درون نابود ميكند ولي اگر قوي باشد، ديگري و ديگران را نيز از اين عصيان، متضرر خواهد كرد.
حسادت چگونه به وجود ميآيد؟
حسادت وقتي به وجود ميآيد كه شخص احساس كند آنچه دارد، كمتر از آن چيزي است كه بايد داشته باشد. هيچچيزي وجود ندارد كه باعث حسادت نشود؛ مادي يا غيرمادي! بهطور كلي، وقتي انسان حسودي ميكند كه آنچه ديگري دارد برايش ارزش داشته باشد؛ مثلا کسي كه حوصله کار با کامپيوتر را ندارد، به كسي كه اين كار را ميكند، حسودي نخواهد كرد.
اغلب بيماريها با ژنتيک ارتباط دارند. آيا حسادت نيز اينگونه است؟
حسادت ويژگي رفتاري و شخصيتي ارثي نيست و در نتيجه با ايجاد و اجراي راهکارهاي مناسب در خانواده و اجتماع ميتوان مانع پيشرفت و حتي بروز آن شد. بنابراين عوامل محيطي از دوران کودکي و در مراحل رشد باعث آن ميشوند.
خيلي وقتها به ديگران غبطه ميخوريم ولي فکر ميکنيم حسودي کردهايم. تفاوت غبطه و حسادت چيست؟
غبطه معناي مثبت حسادت است و به عنوان آرزوي نعمت و سعادت ديگران را داشتن، بدون آرزو كردن زوال نعمت و سعادت آنان، معني شده است. در واقع، حسادت و غبطه يك احساس هستند که فقط جهتشان با هم فرق ميكند. حسادت جهتاش به سمت شخص ديگر است اما غبطه جهتاش به سمت خود فرد است؛ مثلا ما وقتي به فردي زيبا حسادت ميكنيم، در دل ميگوييم: «اي كاش زيبايياش زايل شود» اما وقتي غبطه ميخوريم، ميگوييم: «من هم بايد ورزش كنم و مراقب تغذيهام باشم تا تناسب اندام پيدا كنم و پوستم شاداب و ظاهرم بهتر شود.» حسادت كه در نوع شديد آن باعث بروز پرخاشگري نسبت به طرف مقابل ميشود، نوعى بيمارى روانى است که بايد در پي درمان آن بود اما حسادت در اغلب اوقات، حاصل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس در اشخاص است.
حسادت در چه کساني شايعتر است؟
• كساني بيشتر حسادت ميكنند كه توانمنديهاي خودشان را دستكم ميگيرند.
• كساني كه خودشان را توانا ميدانند، ممكن است به موقعيت والاي ديگران غبطه بخورند.
• بيشتر افراد همسطح و همطبقه به همديگر حسادت ميكنند.
• هرچه پايگاه اجتماعي افراد به هم نزديكتر باشد، بيشتر به هم حسادت ميكنند.
زنها حسودترند يا مردها؟
حقيقت اين است که مردان ا ز زنان حسودترند اما مردان بسترهاي اجتماعياي دارند كه حسادت خود را به عنوان رقابت جلوه دهند؛ در حالي که زنان معمولا از چنين امکاني محروماند؛ مثلا اگر مردي اتومبيلاش را عوض كند، ميتواند بگويد که اتومبيل جديد امكاناتاش بهتر از اتومبيل قبلي است اما اگر زني گردنبندش را عوض كند، معمولا اطرافيان ميگويند انگيزهاش چشم و همچشمي با ديگران بوده است!
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#12
Posted: 11 Jul 2011 14:31
حسادت چه تاثيري بر خلق و خوي ما ميگذارد؟
آثار حسادت را ميتوان به 4 گروه زير تقسيم کرد:
• آثار رواني: تاثيري که بر حالات رواني و خلق و خوي فرد تاثير ميگذارد و در او بهصورت يک عقده ظاهر ميشود.
• آثار رفتاري: شخص را وادار به صدمه زدن ميکند؛ مانند بدگويي، افترا، گروکشي اطلاعات، چوب لاي چرخ گذاشتن. حسادت آن بخش فعال روان را که هميشه آماده آزاررساني و تجاوز به حقوق ديگران است، تقويت ميکند.
• آثار ذهني: حسادت مانند هر احساس منفي ديگري، انرژياي از خود ساطع ميکند که ديگران نسبت به آن بيتفاوت نميمانند.
• آثار اجتماعي: اين آثار معمولا باعث ميشود فرد منفور شود.
براي درمان حسادت بايد چهکار کنيم؟
در درجه اول، بايد نحوه تفکر و نگرش خود را تغيير دهيم. بايد در خودمان انگيزه ايجاد کرده و اثرات منفي حسادت را به خود يادآوري کنيم. بايد متوجه منافع حسادت نکردن باشيم؛ منافعي مانند داشتن يک زندگي توأم با آسايش. سبکي و زشتي اين ضعف و حرکات ناشي از آن را مرتبا به ياد آوريم. به خودمان تلقين کنيم که هرگز نسبت به هيچکس حسادت نکنيم. به نعمتها و امتيازها و نقاط مثبت خودمان بيشتر توجه کنيم. روي ارزشها تعمق کنيم و از خودمان بپرسيم که اصلا موضوع مورد فکر ما چهقدر ارزش دارد؟ با کار کردن روي عدم دلبستگي، حسادت خودمان را فرو بنشانيم. به عدالت خداوند و استحقاق خودمان بينديشيم. از رقابتهاي بيثمر بپرهيزيم. وقتي دچار حسادت ميشويم آن را مديريت کنيم؛ به اين ترتيب که تواناييهاي خودمان را شناخته و در جهت آن حرکت کنيم و اگر نتيجهاي حاصل نشد، از روانشناس يا روانپزشک کمک بگيريم تا مشکلمان ريشهيابي و راههاي رفع آن روشن شود.
__________________
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#13
Posted: 11 Jul 2011 14:32
دکتر بدريسادات بهرامي/ مشاور خانواده مدرس دانشگاه
حسادت درمان دارد
همه ميدانيم که حسادت به شدت فرد حسود را آزار ميدهد. افراد حسود دچار فرسايش شديد اعصاب و روان هستند و مدام همه توان و انرژي خود را صرف ميکنند تا کسي را تخريب کرده يا مانع او شوند...
پس حسادت ابتدا به ساکن براي فرد حسود مضر است و اين درد دروني وي را آزار داده و تخريب ميکند. در متون ديني ما از حسادت به عنوان آتشي ياد شده که ايمان فرد را ميخورد. دلايل روانشناختي حسادت نيز به وضوح بر اين امرتکيه دارد که افراد داراي اعتماد به نفس پايين، هويت خودشان را از انگيزههاي دروني خود دريافت نميکنند و وابسته به تاييد ديگران هستند، لذا ضعف اعتماد به نفس، آنها را به سوي حسادت سوق ميدهد. در واقع، درون حسادت نوعي رقابت ناسالم مخفي و پنهان است. مثالي ميزنم. همه ما دوست داريم در شرايط اجتماعي نسبت به همرديفهايمان رشد کنيم و قابليت حرکت رو به جلو را داشته باشيم. حالا اگر کسي در رقابت سالم قرار داشته باشد و ببيند تحصيلات يا شرايط زندگي دوستاش ارتقا يافته، تلاش ميکند تا او هم رشد کند. اما در رقابت ناسالم، چون حس ميکند با تلاش نميتواند به جايگاه دوستاش برسد، با ايجاد موازنه منفي سعي دارد چهره دوستاش را مخدوش کند تا از نظر ديگران ارزش پيشرفتهاي او ناديده گرفته شود. در اصطلاح چون خودش نميتواند به بالا صعود کند، دوستاش را به پايين ميکشد. مثالي که زديم در مورد دوستان بود اما متاسفانه مصداق اين حسادتها را در روابط زن و شوهرها نيز ميبينيم. جنبه بيمارگونه اين حسادتها باعث ميشود روابط ميان همسران خدشهدار شود. شايد شما بتوانيد رابطه خود را با دوست حسودتان کمتر کنيد اما در مورد همسرتان نميتوانيد. توصيه ميکنم با يک ترفند خاص او را ترغيب کنيد نزد درمانگر برود چون حسادت قابل درمان است. با ايجاد اعتماد به نفس و افزايش حس امنيت (مثلا ميتوانيد به او بگوييد اگر من به عنوان همسرت در تحصيل رشد کردم يا هر چه ترقي کنم تو برايم بهتريني و همان همسر دلخواه من هستي و ...)؛ به او کمک کنيد تا آتش حسادتاش را خاموش کند. احساس امنيت باعث ميشود محرکهاي حسادت کم شود.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#14
Posted: 11 Jul 2011 14:34
چند حدیث پیرامون حسد و حسادت
- نشانه حسود
امام صادق عليه السلام:
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَيَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَيَشمَتُ بِالمُصيبَةِ؛
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبه رو تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.
(خصال، ص 121)
2- ماهیت حسادت
امام على عليه السلام:
اَلحَسَدُ عَيبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لايَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فيمَن يَحسِدُهُ؛
حسادت عيبى رسوا و بخلى سهمگين است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمى گيرد.
(غررالحكم، ج2، ص164، ح2205)
3- ویژگی های حسود
امام على عليه السلام:
اَلحَسودُ سَريعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛
حسود زود خشمگين مى شود و دير كينه از دلش مى رود.
(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29)
4- نتیجه حسادت
امام على عليه السلام:
اَلحَسَدُ لايَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّةً وَغَيظا يوهِنُ قَلبَكَ وَيَمرِضُ جِسمَكَ؛
حسادت نتيجه اى جز زيان و ناراحتى كه دلت را سست و تنت را بيمار مى گرداند به بار نمى آورد.
(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29)
5- حسد ابزار شیطان
امام صادق عليه السلام:
يَقولُ إِبليسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَينَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما يَعدِ لانِ عِندَ اللّه الشِّركَ؛
شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بياندازيد چون اين دو، نزد خدا برابر با شرك است.
(كافى، ج2، ص327، ح2)
6- نصیحت پذیری و حسود؟
امام صادق عليه السلام:
اَلنَّصيحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛
نصيحت و خيرخواهى از حسود محال است.
(خصال، ص 269)
7- تلازم نعمت و حسد
پيامبر صلى الله عليه و آله:
اِستَعينوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِكُم بِالكِتمانِ، فَإِنَّ كُلَّ ذى نِعمَةٍ مَحسودٌ؛
در برآوردن نيازهاى خود از پنهان كارى كمك بگيريد، زيرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود.
(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)
8- آثار حسادت
پيامبر صلى الله عليه و آله:
إِيّاكُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ يَكُلُ الحَسَناتِ كَما تَكُلُ النّارُ الحَطَبَ؛
از حسادت بپرهيزيد، زيرا حسد نيكى ها را مى خورد چنان كه آتش هيزم را مى خورد.
(جامع الأخبار، ص 451)
9- حسادت و عدالت
امام على عليه السلام:
لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛
آفرين بر حسادت! چه عدالت پيشه است! پيش از همه صاحب خود را مى كشد.
(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)
10- مومن و حسادت ؟
امام صادق عليه السلام:
سِتَّةٌ لاتَكونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّكَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالكَذِبُ وَالبَغىُ؛
شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.
(تحف العقول، ص 377)
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#15
Posted: 11 Jul 2011 14:35
حسادت
حِسادَت یا رَشک احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشتههای برتر فردی دیگر روی میدهد و فرد حسود یا میخواهد که آن را داشته باشد و یا آنکه میخواهد دیگری آن را نداشته باشد.
همچنین ممکن است حسادت از احساس عزت نفس پایین فرد ناشی شود که باعث مقایسهٔ اجتماعی نسبت به بالا خواهد شد که تصویر شخصی فرد را تهدید میکند: فرد دیگری چیزی دارد که فرد حسود داشتن آن را مهم تصور میکند.' حسادت احساسی است كه بیش از همه خود شخص را آزار می دهد .
پروفسور رولف هوبلمی گوید كه حسادت وقتی بهوجود می آید كه شخص احساس كند آنچه دارد ، كمتر از آن چیزی است كه باید داشته باشد . هیچ چیزی وجود ندارد كه باعث حسادت نشود، مادی یا غیر مادی ! من می توانم به سرنوشتیك نفر یا به كسی كه برنده یك جایزه شده حسودی كنم، ولی به طور كل وقتی انسان حسودی می كند كه آنچه كه دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد . مثلاً من كه حوصله جمع آوری تمبر را ندارم به كسی كه این كار را می كند حسودی نخواهم كرد .
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد . در هر جامعه ای، داشتن چیز بخصوصی كه در آن جامعه ارزش جلوه می كند، باعث حسادت می شود . در جامعه امروز حتی آگهی های تلویزیون سعی می كنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یك كالایبخصوص یا انجام عملی تشویق كنند . جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می كند، زیرا حسادت یك انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود .
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلكه انسان به خاطر این كه شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود، حسادت می ورزد .
حسود هیچ وقت فكر نمی كند آن فردی كه بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر كار كرده، او گمان می كند كه هر موقعیت بهتری، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد كه شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اكثر افراد حسود فكر می كنند كه حق آنان ضایع شده و آنها كمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی كه می پذیرند دیگری حقش بوده كه بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری می كشند . این حسودان سعی می كنند با یك رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله كنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند كه طرف مقابل از امكانات بهتری كه دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می كنند . این افراد، محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می كنند كه دیگری را تحسین می كنند، ولی در واقع بسیار رنج می كشند .
حسادت یك احساس مطلق نیست، بلكه مخلوطی است از خشونتو شكست.خشونتی كه حسود احساس می كند مانع از رنج بیشتر او از شكست می شود .
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شكست رنج می كشد . چنین شخصی متوجه می شود كه اگر او تمام قدرتش را هم بهكار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج كننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی كند كه به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است .
در كتابمقدسمسیحیت، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده ولی در واقع واكنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است .
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلكه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی كه شخص حسود در زندگی بهدست می آورد، شكل می گیرد . معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش می یابد . این افراد در محیطی بزرگ شده اند كه انجام خواسته های دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند كه بهدنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه كار و فعالیتی بیشتر لذت می برند .
این انسان ها احساس می كنند فقط وقتی خواسته های دیگران را كامل انجام دهند مورد قبول مردم می باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال این هستند كاری كنند كه بدان وسیلهرضایت دیگران را كسب كنند .
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگیدر هر جامعه ای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت می گیرد .زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی می كند و اسیر انتظارات اجتماعی خود می باشد .
هر انسانی باید سعی كند استعداد و امكانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود كسی است كه خیلی كم در مورد خودش می داند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائی های خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یك شخصیت غلط برنامه ریزی كرده و خود را با گروهی مقایسه می كند كه به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزش های اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی می كنند كه شخص حسود هرگز نمی تواند خودش را به آنها برساند . به همین دلیل و به احتمال زیاد، شخص تبدیل به یك حسود عصبانی یا افسرده می شود .
نكته مهم این است كه شخص، حسادت را پذیرفته، به خودش دروغ نگوید و سعی كند نقطه ای بین ایده آل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد . در حقیقت باید پذیرفت كه هیچ انسانی قدرت این را ندارد كه عدالت واقعی را در جامعه بهوجود آورد و كلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد می شود. معمولاً برای حسودان این سئوال پیش می آید كه بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده، اگر جامعه ای حسادت را بهعنوان یك واكنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتی های اجتماعی ببیند می تواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد . اما متأسفانه حسادت در جامعه واكنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب می شود و كمتر كسی راحت در مورد آن حرف می زند .
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایه های موجود در جامعه را بهطور مساوی بین مردم تقسیم كنند . زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به كمك هوش و درایت خویش بیشتر كند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار می گیرد .
پرفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم كنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت، زیرا هر جا كه تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت كاشته شده است .
هوبل می گوید از آنجا كه بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و كوشش او در پی ثابت كردن این است كه او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت می شناسد، به هیچ وجه مایل نیست كه دیگری بیشتر از او داشته باشد؛ زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او می شود . به همین دلیل حسادت یك همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان می تواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد . چگونه می توان خود را از حسودان محافظت كرد ؟ حسادت در مرحله نابود كننده آن بسیار خطرناك است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی كند افراد حسود را آرام كند و با آنها به طریقی كنار بیاید . یا حداقل سعی كند با آنها مواجه نشود . ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همكار امكان پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی كند از آنچه كه دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و كاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشكلات خود، آتش درون قلب حسود را كمتر كند و یا برعكس، خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه های او معتاد هستند . همین افكار و واكنش ها در روابط افراد ایجاد توازن می كند .
در واقع بهترین موقعیت را كسانی دارند كه با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت می رسند، این گروه هیچ مشكلی با افراد حسود ندارند . و در نهایت باید گفت كسانی كه با كمبودهای خود كنار بیایند، می توانند به آرامش و آسایش برسند .
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#16
Posted: 11 Jul 2011 14:36
نوع بیماری: حسد
تعریف:
حسد عبارت است از آرزوی زوال نعمتی از برادر مسلم خود، از نعمتهائی كه صلاح او باشد.
و اگر تمنّای زوال نعمت از او نكند، بلكه مثل آن را از برای خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» خوانند.
و اگر زوال چیزی را از كسی خواهد، كه صلاح او نباشد آن را غیرت گویند.
خلاصه آنکه: حسد، اشدّ امراض نفسانیّه، و دشوارترین همه، و بدترین رذایل، و خبیثترین آنهاست.
حسود پیوسته به غصه و ألم گرفتار است و از این جهت است كه سیّد انس و جانّ فرموده: «أقلّ النّاس لذّه، الحسود» یعنی: «كمتـرین مردمـان از حیث لذّت، حسود است». چون كه: مذاق طبعش همیشه از تلخی حسد متغیر است
علایم بیماری:
فرد مبتلا به این بیماری(حسود) در دنیا لحظهای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون كه او هر نعمتی كه از كسی دید متألّم میشود. و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بینهایت است، و هرگز منقطع نمیشود، پس حسود بیچاره، پیوسته محزون و غمناك است. و اصلا به محسود ضرری نمیرسد، بلكه ثواب و حسنات او زیاد میشود. و درجات او بلند میگردد. و به جهت غیبتی كه حسود از او میكند و سخنی كه نباید، در حق او میگوید، گناه محسود را بر دوش خود میگیرد. و اعمال نیك خود را به نامه اعمال او نقل مینماید.
در همین زمینه حدیثی بشنوید از امام صادق علیه السلام :
قال الصادق علیه السلام: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛
امام صادق علیه السلام فرمود: لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى كند، روبه رو تملّق مى گوید و از گرفتارى دیگران شاد مى شود.( خصال، ص 121)
ویروس ایمان خوار
حسود هم در این دنیا بدبخت و زبون است و هم در آن دنیا، چون باارزش ترین چیزی که انسان می تواند برای آخرتش ذخیره کند ایمان و عمل صالح است که حسادت آنها را از بین خواهد برد چنانکه وجود نازنین امام باقر(ع) می فرماید: «همان طوری که آتش، هیزم را می خورد، حسد ایمان را می خورد».( اصول کافی، ج 3، ص 416.)
حسود سود نمیبرد
و بدان كه صاحب این صفت، همیشه خوار و بیمقدار است.
و از این جهت است كه: حضرت امیر المؤمنین - علیه السّلام - فرموده است كه: «الحسود لا یسود» یعنی: «صاحب حسد، باشرافت و بزرگ نمیگردد». و حسود پیوسته به غصه و ألم گرفتار است و از این جهت است كه سیّد انس و جانّ فرموده: «أقلّ النّاس لذّه، الحسود» یعنی: «كمترین مردمان از حیث لذّت، حسود است». چون كه: مذاق طبعش همیشه از تلخی حسد متغیر است.
و بر طبق این كلام است آنچه حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - فرمودهاند: «الحسود مغموم» یعنی: «حسد، آدمی را به غم و اندوه مبتلا میسازد».
علل بروز بیماری حسادت
1ـ عداوت و دشمنی
به این معنی كه انسان وقتی با كسی دشمن شد هیچ خیری را برای او نمیخواهد و لذا متنعم بودنش را دوست ندارد.
2ـ عزت نفس (خود عزیز داشتن)
به این معنی كه میداند آن شخص به خاطر نعمتش بر او تكبر میكند و او به خاطر عزت نفسی كه دارد نمیتواند تكبر و تفاخر او را تحمل كند.
3ـ كبر
شخص حسود میخواهد بر دیگران تكبر كند و اگر آنها متنعم باشند زمینهای برای كبر او باقی نمیماند.
4ـ تعجب
این سبب در مواردی است كه نعمت به قدری بزرگ باشد كه انسان تعجب كند شخصی آن چنان به نعمتی این چنین دست یابد «و به عبارت دیگر آن شخص را مستحق چنین نعمتی نداند.»
5ـ ترس از نرسیدن به مقصود
به این معنی كه انسان بترسد محسود با نعمتی كه به دست آورده میتواند مانع منافع او شده و او را از رسیدن به مقصود باز دارد «مثل تاجری كه میترسد همكارش با داشتن فلان مقدار سرمایه در بازار رقیب او شود.»
6ـ حبّ ریاست
چون ریاست معمولاً مبتنی بر این است كه رئیس نعمتی داشته باشد كه دیگران از او محروم باشند «لذا شخص ریاست طلب وقتی ببیند دیگران به نعمتی شبیه آنچه او دارد دست یافتهاند حسد میورزد.»
7ـ خباثت درونی و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا
«كسانی هستند كه متنعم شدن دیگران هیچ یك از ضررهایی را كه ذكر كردیم برای آنها ندارد ولی به علت خباثت ذاتی و بخلی كه دارند از گرفتاری دیگران شاد و از متنعم بودن آنها در عذابند، لذا از شنیدن وصف گرفتاری دیگران شاد میشوند، مستانه میخندند و شماتت میكنند و از مشاهدهی انتظام امور بندگان خدا رنج میبرند.»
گاهی در یك نفر همهی این اسباب و علل یا بیشتر آنها جمع میشوند و او را دچار حسدی جانكاه میكنند.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#17
Posted: 11 Jul 2011 14:37
روش درمان این بیماری
برای علاج حسد دو راه وجود دارد: راه علمی و راه عملی:
نسخه اول: درمان علمی
درمان علمی این مرض این است كه حسود بداند این رذیله اخلاقی، خسران دنیا و عقبی را برایش به ارمغان میآورد، زیرا حسد در واقع عبارت است از خشم بر قضای الهی و ناخوش داشتن نعمت او كه بین بندگان خود تقسیم نموده و بیزار از عدل او كه با حكمت خفیّه خود در ملكش اقامه نموده است و این جنایتی بس بزرگ است كه در مقابل پروردگار عادل و حكیم مرتكب شده است.
از طرف دیگر بداند كه با حسد از زیّ اولیاء خدا خارج شده و با شیطان و كفار هم مسلك گشته است، چه اینكه اولیاءخدا بندگان او را دوست دارند و ابلیس و كفار پیوسته برای مؤمنین آرزوی بلاء میكنند و زوال نعمت آنها را خواستارند.
خدای تعالی میفرماید: «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها»1 یعنی: اگر نیکی به شما برسد آنها را ناراحت می کند و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد خوشحال میشوند.
و باز میفرماید: «وَدَّ كَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ یَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ»2 یعنی: بسیاری از اهل كتاب از روی حسد _ که در وجود آنها ریشه دوانده _ آرزو می کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال كفر برگردانند.
اینها ضررهایی است كه حسد برای دین و آخرت انسان به بار میآورد و اما ضرر دنیایی حسد، آن است كه حسود در عذابی دردناك و غم و غصهای سوزناك كه حسدش برای او فراهم كرده به سر میبرد، زیرا میبیند كه روز به روز نعمت، نصیب دشمنانش میشود و حسد او هر چند زیاد باشد در نعمت دیگران تأثیر ندارد، چه اینكه اگر حسد حاسدان در نعمتها مؤثر بود با حسد كفّار هیچ نعمتی برای مؤمنین باقی نمیماند.
آری حسد هیچ ضرری به محسود نمیرساند چون نعمتی را كه خدا برای بندگانش مقرر كرده است را با هیچ وسیلهای نمیتوان سلب كرد، بلكه همان طور كه گفتیم زیان حسد متوجه حسود است و به حال محسود نافع و برای دنیا و آخرت او مفید است.
سود دنیوی، این كه دشمنش پیوسته مغموم و بدحال و در عذاب است زیرا هیچ عذابی از عذاب حسود بالاتر نیست، این درد و عذاب را حسود با دست خود فراهم كرده و خواستهی درونی دشمنانش را محقق نموده است و این یكی از مهمترین اغراض دنیوی خلق است. اما سود اخروی، این كه محسود به سبب حسد مظلوم واقع شده است مخصوصاً اگر حسد، شخص حسود را به غیبت یا حمله بر عرض محسود و هتك ستر و ذكر معایب او وادار كند.
اینها هدایایی هستند كه حسود به وسیلهی انتقال حسناتش به دیوان عمل محسود به او هدیه میكند تا زمانی كه فردای قیامت غرق در افلاس و محرومیت از حسنات با او ملاقات كند و همچنان كه از راحت دنیا محروم بود «در آخرت دچار عذاب الیم شود» نتیجه اینكه نعمتی بر نعمت محسود و شقاوتی بر شقاوت خود افزوده است.
نسخه دوم: معالجه عملی حسد
علاج عملی حسد آن است كه حسد و تمام اقوال و افعالی را كه حسد اقتضاء میكند محكوم كند و خود را به انجام نقیض آنها مكلف نماید.
مثلاً اگر حسد اقتضاء میكند كه متعرض عرض و آبروی محسود شود زبانش را به مدح و ثنای او مكلف كند و اگر موجب قطع بخشش به او میشود خود را به بخشش بیشتری وادار نماید در نتیجهی چنین رفتاری محسود به او محبت پیدا میكند و در اثر محبت او شخص حسود محبت پیدا میكند و بین آنها دوستی و موافقت ایجاد میشود و همین دوستی مادهی حسد را خشك میكند و این تكلفات اولیه برای حسود به صورت خُلق و خوی در میآید ولی همان طور كه در محل خود ذكر خواهد شد، راه اصلی علاج حسد قطع ریشههای آن از قبیل كبر و خود عزیز داشتن و شدت حرص است.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#18
Posted: 11 Jul 2011 14:37
امام زین العابدین (علیه السلام)
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ،» خدایا بر محمد و آل او درود فرست! و کینهی شدید دشمنان مرا به دوستی، و رشک منحرفان را به ابراز محبت مبدّل فرما!
معنای حسد:
اما حسد در اصطلاح اخلاق، یک حالت روانی ـ نفسانی به همراه یک تمنی درونی برای سلب کمال و یا نعمت از دیگری است. خواه آن نعمت حقیقی باشد یا خیالی، چه آن نعمت را خودش دارا باشد و یا نباشد، چه بخواهد این نعمت به خودش برسد و یا نرسد.1 تا زمانی که شخص حسود این آرزو را در دل گرفته و این اعتراض را به صاحب نعمت دارد ولی آن را اظهار نکرده مرتکب گناهی نشده است گرچه از دید اخلاقی این تمنّی درونی خود باری منفی دارد. گذشته از این که حسد کننده خود را مبتلا به عذابی درونی کرده است. لیکن اگر این مخالفت درونی اش به خارج بروز کرد و به زبان و دست او چیزی جاری شد، این از موارد ستم و بغی خواهد بود که امام سجاد (علیه السلام) به درگاه الهی اینگونه عرضه داشتند: «وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ» خدایا رشک منحرفان را به ابراز محبت مبدّل فرما! زیرا کسی که اهل بغی است به واسطه حسادت، خود را به گناه مبتلا می سازد. به همین مناسبت است که خاتم انبیاء (صلواتاللهعلیه) اینگونه همه را انذار فرمودند که «وَ اِذَا حَسَدتَ فلا تَبغِ»2 و هنگامی که به کسی حسد بردی ستم مکن!
عوامل مؤثر در ایجاد حسادت:
شخص حسود نهتنها به اندازه درک خود نسبت به دیگران حسادت میورزد که گاه شخص که مورد حسادت قرار میگیرد در زمینهای سخت جلوهگری کرده و توجه این و آن را به خود جلب میکند. موضوع حسادت، گاه امور دنیوی و مادی، مثل مال و منال، شهرت و مقام، زیبایی و زر و زیور است و گاه بر امور معنوی، روحانی، اخروی و کمالات انسانی قرار میگیرد.
حسادت به امور مادی، قابل درک است اما حسادت به امور معنوی و کمالات انسانی را در برخورد هشام بن عبدالملک و امام سجاد (علیهالسلام) می توان دید. در تاریخ آمده که «حَجَّ هِشامُ بْنُ عَبْدِالْمَلِکِ فِی زَمَنِ عَبْدِالْمَلِکِ فَطافَ بِالْبَیْتِ فَجَهَدَ اِلَی الْحَجَرِ لِیَسْتَلِمَهُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَنُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ وَ جَلَسَ عَلَیْهِ یَنْظُرُ اِلَی النّاسِ، وَ مَعَهُ اَهْلُ الشّامِ اِذْ اَقْبَلَ عَلِیُّ بْن الْحُسَینِ(ع) وَ عَلَیْهِ اِزارٌ وَ رِداءٌ مِنْ اَحْسَنِ النّاسِ وَجْهاً وَ اَطْیَبِهِمْ اَریجاً، فَطافَ بِالْبَیْتِ، فَکُلَّمَا بَلَغَ اِلَی الْحَجَرِ تَنَحّی لَهُ النّاسُ حَتّی یَسْتَلِمَهُ. فَقالَ رَجُلٌ مَنْ اَهْلِ الشّامِ: مَنْ هذَا الَّذی قَدْ هَابَهُ النّاسُ هذِهِ الْهَیْبَةَ؟ فَقالَ هِشامُ: لا اَعْرِفُهُ، مَخافَةَ اَنْ یَرْغَبَ فیهِ اَهْلُ الشّامِ، وَ کانَ الْفَرَزْدَقُ حاضِراً فَقالَ: لکِنِّی اَعْرِفُهُ. قالَ الشّامِیُّ: مَنْ هُوَ یا اَبا فِراسٍ؟ فَقالَ الْفَرَزْدَقُ: هذَا الَّذی تَعْرِفُ الْبَطْحاءُ وَطْأََتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ 3 هشام بن عبدالملک در زمان حیات پدرش عبدالملک خلیفهی مقتدر وقت، برای حجّ بیت الله به مکه آمد، طواف بیت الله را انجام داد، کوشش کرد که استلام حجر نماید ولی نتوانست زیرا مردم او را راه ندادند، گویی فشار مردم آنقدر شدید بود که برای مصونیّت هشام منبری آوردند، او را روی منبر نشاندند، و طواف مردم را نگاه میکرد و کسانی از اهل شام با او بودند و گرد منبرش حضور داشتند. در این میان حضرت علی بن الحسین (ع) وارد مسجدالحرام شد. لباسی بلند بر تن و عبایی بر دوش داشت، چهرهی حضرت از زیباترین صورتهای مردم بود و بوی عطرش بسیار مطبوع. پس حضرت طواف خانه را آغاز نمود. هر گاه او به حجر الاسود میرسید مردم از حجر فاصله میگرفتند و راه را باز میکردند تا حضرت استلام حجر کند. یکی از شامیان که در کنار منبر هشام بن عبدالملک بود از مشاهدهی این وضع به شگفت آمد، از هشام پرسید این کیست که در نزد مردم اینقدر ابهّت و عظمت دارد. هشام گفت: او را نمیشناسم، زیرا میترسید که اگر آن حضرت را معرفی کند شامیان به او متمایل شده و علاقهمند گردند. فرزدق شاعر در آنجا حاضر بود. وقتی هشام گفت نمیشناسم، فرزدق گفت: من او را میشناسم. شخص شامی گفت: ای ابافِراس او کیست؟ فرزدق قصیدهی معروف خود را خواند که در بیت اول گفته بود: «این مرد کسی است که بطحاء گامهای او را میشناسد، این مرد کسی است که حرم خدا او را میشناسد، این مرد کسی است که تمام مردم از مُحلّ و محرم او را میشناسند و هویت او بر همه مشهود است.»
عوامل مؤثر در ایجاد حسادت:
1. ضعف ایمان و توحید: کسی که معتقد است همه هستی ملک خدای متعال است و خدا بر اساس حکمت خود نعمتهایی به بندگان عطا فرموده و به دیگران هم میتواند بدهد، چنین کسی به صاحب نعمتی رشک نمیبرد زیرا نعمت او را بخشش الهی میداند که بر اساس حکمت و به عنوان امانت به او داده است و او قادر است که بهتر از آن را به من بدهد.
2. ذلت نفسانی: دربارهی کبر گفتهایم که وقتی شخصی در خود کمالی را یافت مبتلا به کبر میگردد. ولی زمینهساز حسادت ذلت و خواری نفس حسدکننده است. چون در شخص مقابل کمالی را میبیند و در خود احساس کوچکی میکند برایند آن حسادت خواهد بود.
3. شیفتگی به مظاهر دنیوی: وقتی در شخص کمالی و یا نعمتی را دید چون سخت به آن نعمت توجهش منعطف میگردد. از برخورد مناسب غفلت میکند و به حسادت روی میآورد. که افراد متکبر، معجب، طالب ریاست و مقام، شهوت و شهرت، مال و منال و ... غیره به طور عموم مبتلا به این رذیله فاسده هستند.
لوازم حسادت:
گو این که حسادت خود رذیلهای اخلاقی است. لیکن حسادت را لوازمی چند است که با قدری دقت باید گفت در واقع چند امر است که خود می تواند تحلیلی از حسادت به شمار رود. از این جهت می توان مدرکی بر درمان حسد به حساب آید.
1. صاحب نعمت را مالک میبیند، در حالی که مالک واقعی خداوند متعال است.
2. درخواست زوال نعمت از صاحب نعمت؛ که این نیز نوعی عدم رضایت به رضای خداوندی و تقسیم ارزاق او است.
3. اعتراض به داشتن به آن نعمت که چرا صاحب نعمت از آن برخوردار است نیز برخورد نوعی اعتراض به قضا و قدر الهی است.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#19
Posted: 11 Jul 2011 14:38
مفاسد حسادت:
بسیاری از اوقات از فساد این رذیله اخلاق یعنی حسادت بیخبریم. توجه به مفاسدش شاید خود عاملی بازدارنده برای ترک این رذیله گردد.
1. باعث نابودی دین است؛ در روایتی که دارای سندی بسیار عالی است معاویة بن وهب گوید که امام ششم(ع) فرمودهاند: «آفَةُ الدّینِ الحَسَدُ وَ العُجْبُ وَ الْفَخْرُ»4 ؛ آفت دین، رشکبری و خودبینی و فخرفروشی است.
2. کلیدواژه رذائل است؛ محمد بن مسلم در بیانی صحیح از حضرت امام باقر(ع) نقل فرموده که: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَأْتی بِأَیِّ بادِرَةٍ فَیُکَفَّرُ، وَ اِنَّ الْحَسَدَ لِیَأْکُلُ الایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ»5 ؛ همانا مرد به هر لغزش و تلاشی که از او صادر شود، محشور می گردد که پوشش بر آن اشتباهش نهاده می شود، ولی حسد هر آینه ایمان را میخورد چنانچه آتش هیزم را میخورد. نکته این جا است که در آن عالم حسد نهتنها مورد پردهپوشی قرار نمیگیرد و باقی میماند بلکه آثار و مفاسدش باقی خواهد بود در حالی که دیگر رذائل این گونه نیستند.
3. ایمان خور است؛ «...وَ اِنَّ الْحَسَدَ لِیَأْکُلُ الایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ»6 ؛ و همانا حسد هر آینه میخورد ایمان را چنانچه آتش هیزم را میخورد. عجیب است که حسد ایمان انسان را نابود میسازد، در حالی که ایمان آنقدر ارزشمند است که دل را توسعه داده و آن را جایگاه خداوند متعال قرار میدهد. چنانچه در حدیث قدسی آمده: « لا یَسَعُنِی اَرضی وَ لا سَمَائی بَل یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ»7 زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد بلکه قلب عبد مؤمن گنجایش مرا دارد.
پیشگیری:
بیتردید، در جامعه برخی مبتلا به حسادتاند. اینک، در این مقام در پی چند راهکار برای پیش گیری و سپس به راه کار های درمان آن خواهیم پرداخت:
1. جلوگیری از زمینه سازی: بسیاری از اوقات وقتی انسان درگیر با رذیلهای شد کمتر تاب و توان مقاومت با آن را دارد. اما اگر پیش از ابتلاء و درگیری با آن فساد به واکاوی خویش پردازد. بیشک، بهتر میتواند با آن رذیله به مقابله و مبارزه پردازد. از این جهت قبل از هر چه به پیشگیری حسادت خواهیم پرداخت، و سپس به درمان آن خواهیم پرداخت.
2. مخفی کردن نعمتها: شخصی که از نعمتی برخوردار است دلیلی ندارد که نعمت خویش را به رخ دیگران بکشد، تا که حسادت این و آن را بر علیه خویش برانگیزاند. از این روست که از قدیم گفتهاند «وَاْستُر ذَهَبَکَ وَ ذِهابَکَ وَ مُذْهِبِک» که طلای خود، و رفت و آمد و دین و آئینت را از دیگران بپوشان! در مقام جولان دادن نعم الهی نباید بود. در روایاتی از حضرت مولی (ع) است که به عنوان راهکاری برای فرار از این که مورد حسد قرار گیریم فرمودهاند: «اِسْتَعینوُا عَلَی حَوائِجکُمْ بِالکِتمَان فَاِنَّ کُلَّ ذِینِعمَةٍ مَحْسود»8 برای برآوردن نیازهای خود به مخفیکاری پناه برید که هر صاحب نعمتی مورد حسادت قرار میگیرد.
درمان حسادت:
اگر شخص موفق به پیشگیری نشد و در نهاد او حسادت خانه کرد باید به تمام معنا به درمان و مداوای این رذیله مبارزه ورزد. برخی از راهکارهای درمان را در این قسمت مورد توجه قرار خواهیم داد:
1. درمان شناختی:
الف) هیچ کس را مالک نعمت او ندان: متوجه باش که مالک الملوک به واقع خداوند متعال است. با این بینش اگر انسان نعمتی را نزد دیگری دید از خود صاحب نعمت که خداوند متعال است آن خواهد، نه این که با بداندیشی به هوس نابودی آن نعمت افتد.
ب) خوشنود به رضای او باش: تلاش کن که به رضای خداوند تن داده و باور کن که او بر مبنای حکمت خود به دیگران هر چه را بخواهد ارزانی میدهد.
ج) راضی به قضای او شو: شخص حسود به گونهای در مقام اعتراض به قضای الهی است. در حالی که او باید به قضای او راضی باشد. بیانی با سندی عالی از امام صادق (ع) نقل شده است که به گفته پیامبر اکرم (صلواتاللهعلیهوآله) استناد فرمودهاند. خداوند متعال حضرت موسی (ع) را اینگونه مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «یَابْنَ عِمْرانَ! لا تَحْسُدَنَّ النّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی، وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ذلِکَ، وَ لا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ؛ فَاِنَّ الْحاسِدَ ساخطٌ لِنِعَمی صادٌّ لِقِسَمِی الَّذی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبادِی وَ مَنْ یَکُ کذلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنّی»9 ؛ ای پسر عمران! البته به مردم بر آنچه به آنها دادهام حسد نورز! و چشمان خود را به سوی آن خیره مکن و نفس خود را دنبال او نفرست، زیرا که همانا حسدکننده، به نعمت من غضبناک است؛ از قسمتهایی که مابین بندگان خود بخش کردم روی گردان است و کسی که چنین باشد، پس من از او نیستم و او از من نیست.
د) توجه به آثار و عواقب حسد: اگر درست بیندیشیم خواهیم دید که در واقع حسود از نوعی شرک خفی برخوردار است که خداوند را مالک ندیده و یا به تقسیمش رضا نداده و نسبت به قضا و قدر او راضی نیست. در حالی که در زیارت جامعه امینالله که به محضر حضرات معصومین (علیهمالسلام) ارائه میگردد اینگونه میگوییم که «رَاضِیَةً بِقَضَائکَ، موُلعة بِذِکْرکَ وَ ثَنائک»10 خدایا مرا به قضای خود خوشنود ساز! به جای این که درخواست زوال نعمت از برادر دینیام کنم، اگر آن نعمت مطلوب من است چرا آن را از درگاه خداوند متعال برای خود نیز طلب نکنم.
خطر حسد آنقدر بالاست که کسی نیست که به زودی از این رذیله نجات یابد. بی شک ایمان به خداوند متعال اجازهی ورود به حسد را نمیدهد چرا که حسادت زائیده شرک و یا کفر است. خطر حسادت آن قدر بالا است که امام صادق (ع) فرمودند: «قَالَ ثَلاثَةٌ لَمْ یَنْجُ مِنْهَا نَبیٌّ فَمَنْ دُونَهُ؛ التَفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ وَ الطِّیَرَةُ وَ الْحَسَدُ»11 سه چیز است که هیچ پیامبر و پایینتر از او از آن رهایی نیافتند: اندیشیدن برای وسوسهکردن مردم، و فال بد زدن، و حسد ورزیدن.
ادامه در قسمت بعدی:
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#20
Posted: 11 Jul 2011 14:38
2.راهکارهای عملی:
الف) حسادت به رفتار نباید: شخص حسود تلاش کند که در عمل حسادت را اعمال نکند. «الّا اَنَّ الْمُؤْمِنَ لا یَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ»12 ؛ البته نکته این است که مؤمن به حسد درونی خود در بیرون اعتنایی نمیکند.
ب) فرار از حسادت به جانب غبطه؛ نکته این جا است که همه از حسادت ورزیدن نهی شدهایم ولی راهکاری را برای فرار از حسادت بیان داشته شده است. حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ، وَ لا یَحْسُدُ، وَ الْمُنافِقَ یَحْسُدُ وَ لا یَغْبِطُ»13 ؛ البته مؤمن غبطه میخورد، ولی حسادت نمیورزد، لیکن منافق حسادت میورزد ولی غبطه نمیخورد. غبطه این است که شخص آرزو کند که مثل دیگری باشد اما این رشک بردن با حسادت تفاوت دارد چرا که در حسادت، شخص حسود خواستار نابودی محسود میشود اما در این جا انسان فقط آرزو میکند که او هم چنین نعمتی را داشته باشد.14 به واقع غبطه خوردن نوعی بندگی و ورود به دژ محکم توحید است که شخص از خداوند درخواست همان نعمت را میکند ولی حسادت فرار از این قلعه مستحکم الهی است که یا پایههای شرکآلوده و یا پایههای کفرآلوده دارد.
ج) اظهار محبت به صاحب نعمت؛ برای درمان عملی به هر شکل تلاش کند که نسبت به او که حسادتش آمده ابراز محبت کرده و در عمل چون رابطه محبّ و محبوب عمل کند. بعید نیست این که امام سجاد (ع) از خداوند متعال درخواست کردند که خدایا حسادت اهل بغی را که به برخورد عملی روی آوردهاند نسبت به من تبدیل به مودّت ساز! برای این باشد که او به جای عمل ناروا به عمل خوب و خوشایند روی آورد. تا که هم خود نجات یابد و هم محسود را خسارتی نرساند این جا است که هر کس باید به نفس خویش تلقین کند که صاحب نعمت که گناهی مرتکب نشده پس چرا به او محبت نکنم. خواسته نفس را زیر پا نهد و برای محسود خیرخواهی کنند. مگر تو چه کردهای، خود به درگاه ربوبی باریاب و هر چه خواهی درخواست کن.
د) توجه دادن به توحید: اگر کسی مورد حسادت قرار گیرد به جا و مناسبت است که دیگران را به صاحب نعمت یعنی خداوند متعال توجه دهد و از خود و یا نعمتی را دارد او را منصرف و منحرف سازد. نمونه الهی از این برخورد را از امام سجاد (علیهالسلام) میبینیم:
عَنِ الزُّهْریّ قالَ: دَخَلْتُ مَعَ عَلیّ بن الْحُسَین(ع) عَلَی عَبْدِالْمَلِکِ بْنِ مَروانَ. قالَ فَاسْتَعْظَمَ عَبْدُالْمَلِکِ مارَأی مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ بَیْنَ عَیْنَیْ عَلیّ بن الْحُسین(ع). فَقالَ: یَا اَبامُحَمَّدٍ! لَقَدْ بُیِّنَ عَلَیْکَ الاِجْتِهاد وَ لَقَدْ سَبَقَ لَکَ مِنَ اللهِ الْحُسْنَی وَ اَنْتَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسولِ الله (ص) قَریبُ النَّسَبِ، وَ کیدُ السَّبَبِ وَ اِنَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَظیمٍ عَلَی اَهْلِ بَیْتِکَ وَ ذَوی عَصْرِکَ وَ لَقَدْ اُوتیتَ مِنَ الْفَضْلَ وَ الْعِلْمِ وَ الدّینِ وَ الْوَرَعِ ما لَمْ یُؤْتَهُ اَحَدٌ مِثْلَکَ وَ لا قَبْلَکَ اِلّا مَنْ مَضی مِنْ سَلَفِکَ وَ اَقْبَلَ یُثْنِیْ عَلَیْهِ وَ یُطْرِیْهِ، قالَ، فَقالَ عَلی بن الحُسین(ع): کُلَّمَا ذَکَرْتَهُ وَ وَصَفْتَهُ مِنْ فَضْلِ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَأْییدِهِ وَ تَوْفیقِهِ فَاَیْنَ شُکْرُهُ عَلی ما اَنْعَمَ.15 زُهْری میگوید: من در معیّت امام سجاد(ع) به مجلس عبدالملک مروان رفتم. عبدالملک با مشاهدهی اثر سجود مابین دو چشم امام حضرتش را در کمال بزرگی و عظمت تلقّی نمود. عرض کرد: مجاهدات شما در پیشگاه الهی مشهود است و کارهای نیکت نزد باریتعالی سابقه دارد. تو پارهی تن رسول خدا هستی، از جهت نسب به پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) نزدیکی و از نظر سبب بسیار محکم و موثّقی، شما فضیلت و برتری عظیمی بر اهل بیت خودت و بر مردم زمانت داری، از مدارج فضیلت و علم و از مراتب دین و تقوا آنقدر بهرهمندی که احدی نه امروز و نه در گذشته واجد آن نبوده است، مگر پیشینیان و پدران بزرگوار خودت. خلاصه، عبدالملک از حضرت علی بن الحسین(ع) بسیار تمجید نمود. زُهْری میگوید: امام سجاد (ع) فرمودند: آنچه را که گفتی و توصیف نمودی از فضل الهی و تأیید و توفیق باریتعالی است، اما شکر این همه نعمت کجاست؟ و چگونه میتوان این وظیفهی بزرگ و سنگین را به درستی و شایستگی انجام داد؟
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب