انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خانه و خانواده
  
صفحه  صفحه 15 از 22:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  21  22  پسین »

Journal of Family | مجله خانواده


مرد

 
برای آموزش نظم به کودکانمان چگونه باید عمل کنیم؟

توجه داشته باشید هر گاه کودکان می‌خواهند تغییری در رفتار خود ایجاد کنند آنها را تشویق کنید و حتما احساس مثبت خویش را به زبان بیاورید، مثل این جمله: " عالی بود. تو تمام امروز صبح رو توی زمین بازی کردی بدون اینکه با کسی درگیر بشی"

داشتن کودکی منظبط

نظم در واقع تعیین محدوده‌ها و اصلاح رفتارهای نادرست است، همچنین نظم به کودکان می‌آموزد چگونه در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند. نظم مقوله‌ای است که باید در طول زندگی به کودکان آموزش داده شود، زیرا کودکان با نظم متولد نمی‌شوند و آموزش تدریجی آن جزء وظایف والدین است. آموزش نظم به کودکان بسیار زمان بر است و نیازمند تکرار و تمرین‌های مداوم و مستمر است اما هر چه آموزش پیش برود، کار آسان‌تر می‌شود.

در زمینه آموزش نظم به کودکان دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد که متاسفانه رایج‌ترین آنها تنبیه کردن است. کسانی که از تنبیه برای آموزش نظم به کودکان بهره می‌گیرند به این دلیل است که در یک نگاه سطحی هم تنبیه کردن آسان‌تر به نظر می‌رسد و هم سریع‌تر نتیجه می‌دهد. اما حتما شما هم با این مشکل مواجه شده‌اید که کودکان خردسال وقتی تنبیه می‌شوند با صدای بلند گریه می‌کنند و کودکان کمی بزرگ‌تروقتی تنبیه می‌شوند در واقع یاد می‌گیرند که مسایل و مشکلات‌شان را به همین روش ، یعنی با زدو خورد حل کنند.

اشکال دیگر تنبیه کردن که حتما همه بارها و بارها با آن مواجه شده‌ایم، این است که بعد از تنبیه کردن کودکان فقط برای مدت زمان کوتاهی آرام می‌گیرند و خیلی زود دوباره رفتارهای ناخوشایندشان را از سر می‌گیرند. کودکان باید والدین خویش را به دلیل اینکه مسئول زندگی و خانواده هستند، احترام کنند در حالی که با تنبیه کردن این احترام جای خود را به ترس از والدین می‌دهد و از آنجا که ترس پایا نیست، تاثیرات رفتاری صحیح و ماندگاری ندارد.

وقتی که کودکان به دلیل ترس از والدین، از انجام کاری اجتناب می‌ورزند، این پرهیز تا زمانی اتفاق می‌افتد که والدین حضور دارند و هیچ تضمینی وجود ندارد که در غیاب والدین هم کودک رفتار ناخوشایند خویش را انجام ندهد. والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که کودکان در هیچ موردی نیاز به تنبیه ندارند، زیرا علاوه بر موارد ذکر شده تنبیه، ماهیتا خطرات جدی و گاه جبران ناپذیری می‌تواند به همراه داشته باشد.

در عوض برای فرزندان خویش به اندازه کافی وقت بگذارید و با آنها صحبت کنید. حدو مرزها را برای‌شان تعریف و تعیین کنید و به آنها نشان دهید که چگونه روی رفتار خویش کنترل داشته باشند. کودکان را در مورد ماهیت کارهای درست و نادرست آگاه کنید و کارهای خوب یا بدی را که انجام می‌دهند با دلیل برایشان توضیح دهید. بازگویی و تکرار کارهای خوبی که انجام می‌دهند می‌تواند علاوه بر ایجاد احساس خوب در آنها، انگیزه‌ای برای تکرار بیشتر اعمال مثبت در آنها شود.

توجه داشته باشید هر گاه کودکان می‌خواهند تغییری در رفتار خود ایجاد کنند آنها را تشویق کنید و حتما احساس مثبت خویش را به زبان بیاورید، مثل این جمله: " عالی بود. تو تمام امروز صبح رو توی زمین بازی کردی بدون اینکه با کسی درگیر بشی"

روش‌های آموزش نظم به کودکان

یکی از اساسی‌ترین گام‌ها در آموزش نظم به کودکان، تعیین یک برنامه روزانه، مثل ساعت خواب، زمان غذا خوردن، بازی کردن و دیگر کارهای روزانه است. این برنامه ریزی کمک می‌کند تا کودک احساس امنیت بیشتری کند زیرا از توقعات والدین خویش آگاه می‌شود. برای کودکان خردسال، انتقال از کاری به کار دیگر کمی دشوارتر است بنا بر این باید به آنها کمک کنید و چند دقیقه زودتر این انتقال و جا به جایی را به وی اطلاع دهید مثلا بگویید: " تو چند دقیقه دیگر وقت داری، بعدش باید بخوابی"

در مورد انتخاب‌های کودکان نیز باید شفاف عمل کنید. مثلا بگویید: " تو می‌توانی شیر یا آبمیوه بخوری اما نوشابه نمیتوانی بخوری"

توجه داشته باشید که کودکان فراموش‌کارند و نیاز به یادآوری دارند، پس قوانینی را که وضع می‌کنید هرزگاهی گوشزد و یادآوری نمایید.

نکات مهمی که والدین در تعیین قوانین باید به آنها توجه داشته باشند

- با چند قانون محدود شروع کنید، زیرا اگر تعداد قوانین زیاد باشد به خاطر سپردن آنها برای کودک دشوار می‌شود.

- در مورد "نه" گفتن و مخالفت‌های خود مطمئن و محکم عمل کنید. شما به عنوان والدین باید به هرآنچه که اعتقاد دارید محکم بچسبید و بر آن پای بند باشید و برای مخالفت‌های خویش دلیل موجه داشته باشید، همچنین در هر مخالفتی باید از اینکه فرزندتان دلیل شما را متوجه شده است اطمینان حاصل کنید. مثلا بگویید: " تو نباید با دوچرخه به خیابان بروی چون خیابان‌ها شلوغ است و خطر دارد".

- در هر شرایطی اجازه صحبت کردن و اظهار نظر به کودکان بدهید زیرا باید در تعیین و وضع قوانین نقش داشته باشند، ضمن اینکه باید بتوانند در مورد تفکرات و احساسات خویش به راحتی با والدین صحبت کنند و این حضور و آزادی اظهار نظر هیچ ربطی به سن کودک ندارد. کودکان خردسال هم باید به راحتی بتوانند با والدین خود صحبت کنند و والدین هم باید توجه لازم به نظرات آنها داشته باشند. این ارتباط کلامی کودک و والدین باعث می‌شود کودکان از قوانینی که خودشان در وضع آنها نقش داشتند بهتر پیروی کنند و از طرفی والدین هم می‌توانند به درک صحیح تری از دیدگاه‌های کودکان نایل شوند.

· این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که گوش فرا دادن به نظرات کودکان، الزاما به معنای ایجاد تغییر در قوانین نیست بلکه در این گفت و گوها شما هم بهتر می‌توانید "بایدها" و نبایدها" یتان را برای کودکان تشریح کنید.

- قانون یا هدف‌تان از قانونی را که وضع کرده‌اید به روشنی توضیح دهید و در مورد اجرای آن هم جدی باشید. مثلا در مورد ساعتی که می‌خواهید فرزندتان در منزل باشد، بگویید: " ساعت 12 باید خونه باشی" نگویید " دیر نکنی"

هیچگاه گمان نکنید وضع قوانین از شما چهره‌ای زورگو و دیکتاتور می‌سازد و اجازه ندهید این طرز تفکر باعث شود که هرزگاهی کوتاه بیایید زیرا اینگونه رفتار، وضع را خیلی خراب‌تر می‌کند. طوری رفتار کنید که کودک متوجه شود که احساسات او را به خوبی درک می کنید اما در عین حال پای بندی به قوانین و اجرای آنها هم مهم و جدی هستند. مثلا بگویید " می‌دونم خیلی داره بهت خوش می‌گذره و رفتن سخته، اما دیگه وقت رفتنه"

اعمال محدودیت‌ها و قوانین منصفانه نشانگر توجه شما است. اگر این دقت و توجه را نداشته باشید، قوانین ناعادلانه توام با سخت گیری وضع می‌کنید و در این شرایط یقین داشته باشید بچه‌ها حتما سعی در تغییر آنها خواهند کرد و در نتیجه در این ناهماهنگی که ایجاد می‌شود حصول نتیجه را غیرممکن یا لااقل بسیار دشوار می‌کند. به این موضوع توجه داشته باشید که اگر شما برای فرزندانتان قانون نگذارید و زندگی تحت لوای قانون و مقررات را به آنها آموزش ندهید، کودکان همچنان به تاخت و تازهای خود ادامه می‌دهند تا کسی آنها را در حصار قوانین بگیرد که این فرد ممکن است مدیر مدرسه باشد، پلیس باشد یا ... که اگر در این مراحل که شخصیت کودک تا حد بسیار زیادی شکل گرفته است ممکن است مقاومت‌هایی از خود نشان بدهد که نتایج خوبی در پی ندارد.

در برابر قانون‌شکنی‌های بچه‌ها آرام و صبور باشید و همیشه عادلانه رفتار کنید. دقت داشته باشید رفتاری کنید که بتواند حسی در کودک ایجاد کند که آن اشتباه را تکرار نکند. مثلا اگر روی دیوار نوشت، در تمیز کردن دیوار نوشته‌ها حتما به او کمک کنید. - از بچه‌ها بخواهید در مورد مشکلاتی که دارند با شما صحبت کنند.

- راه حل‌های پیشنهادی بچه‌ها را بشنوید حتی اگر غیر قابل اجرا هستند. در این مرحله تعداد راه حل‌ها و ایده‌هایی که ارایه می‌کنند بسیار با اهمیت تر از کیفیت آنها است.
- راه حل‌های پیشنهادی را با هم مورد بررسی قرار دهید و این موقعیت را برای کودکان فراهم کنید که راه حل جایگزین ارایه کنند.
- آنقدر این تجزیه و تحلیل را ادامه بدهید تا به یک راه حل واحد که هم مورد پذیرش شماست و هم فرزند شما مخالفتی با آن ندارد برسید.
- نتیجه کار را با دقت مورد بررسی قرار دهید اگر مطلوب بود که هیچ، اگر نه دوباره از ابتدا شروع کنید.

دقت داشته باشید هیچگاه با عصبانیت اقدام به حل مشکلی نکنید زیرا ممکن است حرفی بزنید یا کاری انجام دهید که بعدا پشیمان شوید. هر وقت عصبانی شدید برای دقایقی محل را ترک کنید اگر بزرگ‌تر دیگری در منزل هست که بشود بچه‌ها را به وی سپرد، خانه را ترک کنید، کمی قدم بزنید، اما به بچه‌ها بگویید که برای چه بیرون می‌روید.

در غیر این صورت لااقل به اتاق دیگری بروید، خود را در حمام حبس کنید، چند نفس عمیق بکشید، موزیک گوش دهید، آدامس بجوید، دستهایتان را به طریقی مشغول کنید ( نقاشی بکشید ، چیزی بنویسید، پیشخوان آشپزخانه را تمیز کنید و ...) اما دقت داشته باشید هر کاری که می‌کنید بیش از 10 دقیقه دور نباشید وقتی آرامش خود را بازیافتید تصمیم بگیرید و عمل کنید تا هم کار ناسنجیده‌ای نکنید که بعدا پشیمان شوید و هم اینکه عملکرد شماست که به فرزندتان می‌آموزد چگونه رفتار کند. مثلا اگر در این موارد دست روی فرزندتان بلند کنید آیا او نیز در مواردی که با چنین شرایطی مواجه شد از روش درگیری و زد و خورد استفاده نمی‌کند؟

ممکن است در برخی شرایط بچه‌ها از قوانینی که برایشان گذاشته‌اید عصبانی شوند در این شرایط شما خونسردی خود را حفظ کرده و به آنها در رسیدن به آرامش کمک کنید مثلا به آنها اجازه بدهید نقاشی بکشند، گل بازی کنند، موسیقی گوش کنند، تنهایی به اتاقی بروند و فریاد بکشند و ... اما مهم‌ترین مسئله این است که وقتی آرام شدند و آمادگی داشتند با هم صحبت کنید، در این وضعیت شنیدن حرف‌های بچه‌ها مثل بیرون کشیدن لاشه چوب از داخل زخم است پیش از اینکه زخم عفونی بشود.

در حین صحبت کردن با رفتارتان به آنها بیاموزید چگونه بدون اینکه به دیگران حمله کنند یا آسیبی به کسی برسانند، در مورد احساسات‌ خود حرف بزنند. از مهم‌ترین اهداف آموزش نظم این است که فرزندان ما بتوانند شاد باشند، احساس امنیت کنند و به عنوان عضوی از جامعه با هر شرایطی به خوبی سازگار شوند.

تربیت کودک کاری بسیار دشوار است اما اگر کودکان یاد بگیرند رفتارهای خود را کنترل کنند، ارزش دارد که این رنج را به جان خریدار باشید و چه افتخاری بیشتر که در این آموزش شما راهنمای فرزندتان باشید. همیشه این را در نظر داشته باشید در هر آموزشی استفاده از کلمات آسیب زننده ممنوع و استفاده از کلمات کمک کننده مجاز است.
     
  
مرد

 
از سری داستان های کوتاه مجله خانواده


شگرد اقتصادی

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. 

این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. 

در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.

«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»
     
  
مرد

 
کودک را با کمک این راهکارها کتابخوان بار بیاورید
۴. خودتان هم کتاب بخوانید شما پدر و مادر کودک هستید؛ لازم نیست به شما بگوییم که کودکان از اعمال و رفتارهای شما الگو می‌گیرند. پس برای کتابخوان کردن کودک تا می‌توانید جلوی او کتاب بخوانید. به همین سادگی!
کتاب را می توان بهترین دوست هر فردی دانست. متاسفانه آمار میزان مطالعه در کشور ما بسیار پائین است و این امر سبب کند شدن رشد فرهنگی در کشور می شود. هرچه تعداد افراد کتابخوان در یک کشور بیشتر باشد نشان از سطح بالای فرهنگ و پیشرفت در آن کشور خبر می دهد. اما برای اینکه فرزند کتابخوان داشته باشیم چه کار هایی را باید انجام دهیم؟

۱. زود شروع کنید

هر چقدر زودتر اقدام کنید، موثرتر خواهد بود. برخی از خانم‌ها برای کودکی که در شکم دارند کتاب می‌خوانند تا او را به این کار عادت دهند. البته، وقتی نوزاد کتاب خواندن شما را می‌شنود، کلمات و تصاویر را درک نمی‌کند. اما یاد می‌گیرد چطور کتاب بخواند. با کتاب‌های بزرگ و رنگارنگ شروع کنید. همچنین می‌توانید از کتاب‌های مصور استفاده کنید و آنها را با صدای بلند برای کودک بخوانید. این فقط یک نمونه کوچک از مجموعه کارهایی است که می‌توانید برای کتابخوان کردن انجام دهید.

۲. کتاب مناسبی را انتخاب کنید

اگر یک کتاب کاغذی را دست یک کودک ۹ ماه بدهید، آن را پاره خواهد کرد. پس باید کتاب مناسبی را انتخاب کنید. کتاب‌های لمسی با سطوح برجسته بهترین گزینه هستند. وقتی کودک به ۱ سالگی رسید، می‌توانید برایش کتاب داستان‌ های مصور بخرید که در هر صفحه ۲ یا ۳ جمله در خود دارند. کتاب‌های با جزئیات دقیق‌تر نیز برای کودکان بالای ۲ سال توصیه می‌شود.

۳. کتاب‌ها را در دسترس کودک بگذارید

اگر شاغل باشید، فقط وقت خواب می‌توانید برای کودک کتاب بخوانید. اگر فکر می‌کنید کودک دوست دارد کتاب‌ها دور و برش باشند، ۲ یا ۳ کتاب کوچک را در دسترسش بگذارید تا در طول روز با آنها مشغول شود. همچنین می‌توانید یک قفسه کوتاه برایش درست کنید و کتاب‌ها را درون آن بگذارید. با این کار، کودک به راحتی کتاب مورد علاقه‌اش را از داخل قفسه برمی‌دارد.

۴. خودتان هم کتاب بخوانید

شما پدر و مادر کودک هستید؛ لازم نیست به شما بگوییم که کودکان از اعمال و رفتارهای شما الگو می‌گیرند. پس برای کتابخوان کردن کودک تا می‌توانید جلوی او کتاب بخوانید. به همین سادگی!

۵. ثابت قدم باشید و کتاب خواندن را به یک سرگرمی تبدیل کنید

برای کتابخوان کردن کودک باید او را مشتاق کتاب خواندن کنید. مثلا می‌توانید کتاب خواندن را برای او به یک کار سرگرم‌کننده بدل کنید. او را به دیدن رنگ‌ها و تصاویر کتاب علاقه‌مند سازید و از او بخواهید تصاویر صفحه بعدی کتاب را حدس بزند.
     
  
مرد

 
احساس شادی را با این چیزهای کوچک تجربه کنید

برای اثبات عقیده تان با افراد بی منطق بحث نکنید. به عقیده متخصصان خنثی بودن یکی از روش های شادتر بودن است. به عقیده این محققان بحث نکردن باعث می شودکه ۹۹ درصد انرژی تان را ذخیره کنید. عقاید درست تان را برای خودتان نگه دارید و اگر به آنها اطمینان دارید برای اثبات درستی شان با کسی وارد بحث نشوید. بحث کردن، غم تان را از درک نشدن بیشتر می کند.

برای احساس شادی بیشتر پیشنهاد می کنیم فقط مادیات را در نظر نگیرید کافیست بخواهید تا شادی به سراغتان بیاید.

احساس شادی در زندگی

 می توانید از کوچک ترین موارد در زندگی تان لذت ببرید برخی تصورات ذهنی می توانند حس شادی شما را سرکوب کنند و باعث مضطرب شدن و نگران شدنتان شوند .

در این مطلب می خواهیم در خصوص روش های شادتر بودن صحبت کنیم. روش هایی که از نظر علمی نیز به اثبات رسیده اند و به ما کمک می کنند تا ابر غم و غصه را از آسمان زندگی مان پس بزنیم. شاید نتوانیم یک شبه تمام این روش ها را در زندگی پیاده کنیم، اما بهتر است تلاش مان را بکنیم.

تصور اینکه رسیدن به پول و ثروت باعث شادی مان خواهد شد، یک تصور غلط است.شادی یک حس درونی است که اتفاقا با چیزهای کوچک نیز حاصل می شود. اینکه چگونه شادتر باشیم سوالی بوده که دانشمندان نیز از خود پرسیده اند و البته راه حل های علمی نیز برای آن ارائه داده اند.
پولتان را فقط برای خودتان خرج نکنیداگر پول تان به اندازه ای است که امسال یک پالتوی گرم و گرانقیمت برای خودتان می خرید و به فرد دیگری نیز کمک می کنید تا لباس گرم تری داشته باشد، خوشا به حالتان. اگر آنقدر پول ندارید که پالتوی گرانی بخرید، حسرت پالتوی دیگران را هم نخورید که غم می آورد. اگر روحتان آنقدر بزرگ است که پول پالتوی خودتان را نصف می کنید و با بضاعتی که دارید دیگری را نیز صاحب لباس گرمی می کنید، بدانید که شما شادتر خواهید بود.

محققان دانشگاه کلومبیا برتانیک کانادا طی سه پژوهش مختلف به این نتیجه رسیدند که خرج کردن پول برای دیگران بیش از خرج کردن پول برای خود آدم نشاط آور است. به عبارت دیگر می توان گفت خرج کردن پول برای نزدیکان و افراد نیازمند بیش از مال اندوزی باعث شادی می شود.
خوش بین باشید

افرادی که بیش از اندازه به فکر اتفاقات آینده هستند، غمگین تر از افرادی هستند که در زمان حال زندگی می کنند بررسی های متعددی نشان می دهد که خوش بین بودن شادیمی آورد و باعث می شود قدرت افراد برای انجام کارهای سخت بالا برود و از سلامتی بهتری برخوردار باشند.

از توانمندی های فردی تان استفاده کنید

متاسفانه شرایط به گونه ای شده است که اکثر مردم از توانمندی های خود صرفا در جهت پول در آوردن استفاده می کنند. اما شما اگر استعدادی دارید و یا عاشق کاری هستید حتما به آن بپردازید.

نتایج پژوهشی که در The Hapiness Advantage به چاپ رسیده است نشان می دهد کارمندانی که به انجام فعالیت های مورد علاقه شان و یا شکوفایی استعدادهایشان مشغول شده اند ، شادتر بوده و کمتر افسرده شده اند.

غرق شدن در روزمرگی و تمرکز صرف روی پول در آوردن نتیجه ای جز افسردگی و غمگینی ندارد. به نداهای درونی تان نیز اهمیت بدهید.

در زمان حال زندگی کنید

مادرم همیشه می گوید خداوند نماز وعده بعد را اکنون از تو نخواسته است. بنابراین کسی از بعد خبر ندارد. درست است که اکثر ما آینده را مبهم و حتی نگران کننده می بینیم، ولی حقیقتا کسی از آینده خبر ندارد.

نتایج پژوهشی که در دانشگاه هاروارد انجام شده نشان می دهد افرادی که بیش از اندازه به فکر اتفاقات آینده هستند، غمگین تر از افرادی هستند که در زمان حال زندگی می کنند. به عقیده محققان باید از منفی بافی و تلاش برای پیش بینی آینده پرهیز کرد. همان حرف بزرگان که نباید بر گذشته غم خورد و نگران آینده بود.

سرها را از گوشی ها و شبکه های اجتماعی بالا بیاورید. به طبیعت و آدم های واقعی پیرامون تان توجه کنید. انرژی بدهید و انرژی بگیرید. حتی می شود با مشاهده افتادن یک برگ زیبای پاییزی، دل به دریا زد و شاد شد.

شاکر باشید و از دیگران نیز تشکر کنید

یعنی همان «شکر نعمت، نعمتت افزون کند»! نتایج بررسی ها نشان می دهد که شاکر خدا بودن و تشکر از دیگران باعث ایجاد نشاط و بهبود سلامت می شود. این کار باعث ایجاد روابط مستحکم تر شده و حالتان را بهتر می کند.

این را بدانید که هیچ کس هفت روز هفته و هر بیست و چهار ساعت شبانه روز شاد و خرسند نیست. بدانید که فقط شما غمگین نیستید. برای اثبات عقیده تان با افراد بی منطق بحث نکنید. به عقیده متخصصان بحث نکردن باعث می شود که ۹۹ درصد انرژی تان را ذخیره کنید.

نوشتن یک روش مفید برای بیرون ریختن احساسات و خلاص شدن از شر احساسات منفی و لحظات سخت است.

مانند اجدادمان هر از گاهی شعری بنویسیم.دفتر خاطرات داشته باشیم.این کارها باعث کاهش فعالیت آمیگدال ( بخشی از مغز) می شود که برخی احساسات منفی مانند استرس را تشدید می کند.

رنگ آبی را وارد زندگی تان کنید


محققان دانشگاه ساسکس انگلستان به این نتیجه رسیده اند که رنگ آبی باعث افزایش اعتماد به نفس، کاهش استرس و افزایش نشاط می شود. این رنگ برای روحیه انسان مفید است.لباس آبی بپوشید و پرده ها یا برخی ظروف را به رنگ آبی انتخاب کنید.

بحث نکنید


برای اثبات عقیده تان با افراد بی منطق بحث نکنید. به عقیده متخصصان خنثی بودن یکی از روش های شادتر بودن است. به عقیده این محققان بحث نکردن باعث می شودکه ۹۹ درصد انرژی تان را ذخیره کنید. عقاید درست تان را برای خودتان نگه دارید و اگر به آنها اطمینان دارید برای اثبات درستی شان با کسی وارد بحث نشوید. بحث کردن، غم تان را از درک نشدن بیشتر می کند.

شب ها حداقل شش ساعت بخوابید


حداقل ۶ ساعت و ۱۵ دقیقه خواب بی وقفه در شب، برای شاد و سرحال بودن لازم است. نتایج پژوهش های محققان انگلیسی نشان می دهد افراد ۱۸ تا ۲۵ ساله ای که شب ها را خوب می خوابند بیشتر از زندگی خود راضی هستند. البته ۸ ساعت خواب در شب برای سلامتی مفیدتر است و کم خوابی باعث ایجاد استرس و عدم تعادل هورمونی در بدن می شود.

روابط عاطفی و دوستانه خوبی داشته باشید


نتایج پژوهشی که به مدت ۷۵ سال در دانشگاه هاروارد انجام شده نشان می دهد که داشتن روابط خوب با دیگران احساس نشاط را افزایش می دهد. این روابط شامل روابط زناشویی، رابطه با والدین، اقوام، دوستان و همکاران می شود. توصیه می کنیم به جای دعوا و کدورت، روابط دوستانه تان را تقویت کنید.

به تغذیه تان برسید


داشتن تغذیه سالم برای بدن لازم است. نتایج پژوهش ها نشان می دهد که برنامه غذایی حاوی میوه ها، سبزیجات، آجیل ها، ماهی، لوبیا و روغن زیتون باعث کاهش افسردگی می شود.

ورزش کنید

امروزه سر اکثر قریب به اتفاق افراد از بچه گرفته تا زن و مرد و پیر و جوان در گوشی و تبلت است. بی تحرکی را کنار بگذارید. علاوه بر تغذیه سالم نیاز به تحرک بدنی منظم دارید تا شادتر باشید.

در جامعه ی بیمار هیچ کس در امان نیست و یکی از نشانه های جامعه ی بیمار غمگین بودن است. بدانید که شاد بودن همسایه، شما را هم تا حدودی شاد می کند و شاد بودن شما شاید غصه دیگری را اندکی کمتر کند.

نتایج پژوهشی که در Public Health Nutrition به چاپ رسیده است نشان می دهد انجام ورزش منظم باعث احساس نشاط و کاهش افسردگی می شود.

ورزش اعتماد به نفس تان را بالا برده و اضطراب و استرس تان را کنترل می کند. علاوه بر این ، خواب راحتی برایتان به ارمغان می آورد.

حرف آخر


مشکلات برای همه است. ما هم مانند شما ماه ها است که حقوق نگرفته ایم، ما هم مستاجر هستیم، ما هم هزینه های درمانی بالا داریم، ما هم دلمان می خواهد کارهایی را انجام دهیم که امکاناتش را نداریم...اما حواستان باشد ما همگی جامعه را تشکیل می دهیم و تک تک در برابر سلامت جامعه مسئولیم.

بدانید که در جامعه ی بیمار هیچ کس در امان نیست و یکی از نشانه های جامعه ی بیمار غمگین بودن است. بدانید که شاد بودن همسایه، شما را هم تا حدودی شاد می کند و شاد بودن شما و لبخندتان شاید غصه دیگری را اندکی کمتر کند.

حداقل در کوچه و خیابان به هم لبخند بزنیم، سر هر موضوعی پرخاش نکنیم، اتوبوس و مترو ارث پدری مان نیست. بیایید این همه جنجال را کمتر کنیم. شاید با همین کارهای به ظاهر ساده ولی موثر، شادتر شویم.
     
  
مرد

 
اضطرابتان با این رفتارهای اشتباه تشدید خواهد شد
خطر ابتلا به زوال عقل، مرگ در اثر سکته قلبی و مغزی یا ابتلا به بیماری های مزمنی مثل دیابت، تنها بخشی از مشکلاتی است که به خاطر اضطراب می تواند شما را گرفتار خود کند.
محققان می گویند اضطراب یک ویروس واگیردار است و راحت تر از آنچه فکرش را می کنید، می تواند راهش را به زندگی تان باز کند؛ اما همین پژوهشگران معتقدند گرچه اضطراب جزء جدانشدنی ای از زندگی این روزهاست. اما خود شما هم با برخی اشتباه ها، به شدت گرفتنش کمک می کنید.

احساس می کنید قلبتان از جایش کنده می شود و گره ای در گلویتان ایجاد شده که نفس کشیدن را برایتان سخت می کند؟ بعید نیست که حال ناخوشایندی که متخصصان قلب هم از پس خوب کردنش بر نمی آیند، ناشی از اضطرابی باشد که به جانتان افتاده.

محققان می گویند اضطراب یک ویروس واگیردار است و راحت تر از آنچه فکرش را می کنید، می تواند راهش را به زندگی تان باز کند؛ اما همین پژوهشگران معتقدند گرچه اضطراب جزء جدانشدنی ای از زندگی این روزهاست.

اما خود شما هم با برخی اشتباه ها، به شدت گرفتنش کمک می کنید، پس پیش از آنکه در جعلبه داروها راهی برای کم کردن اضطرابتان جست و جو کنید، مطمئن شوید که اینکارها را در زمان مواجهه با استرس انجام نمی دهید.

خوابیدن

استرس کلافه تان کرده؟ از جایتان بلند شوید، خاک گلدان ها را بیرون بریزید و مشغول عوض کردن خاکشان شوید یا حتی سراغ کلاف کاموایی که در کمد دارید بروید و بافتن یک پلیور را شروع کنید. اگر می خواهید از استرس خلاص شوید، باید راهی برای گرم کردن سرتان پیدا کنید اما هرگز وقتی کلافه و مضطرب هستید، به بالش و تختتان پناه نبرید.

محققان می گویند وقتی با این حال خراب می خوابید، خسته تر و مضطرب تر از قبل از خواب بیدار می شوید. از نظر آن ها پرونده اضطرابی که به جانتان افتاده با خوابیدن بسته نمی شود؛ پس دور این راه حل را خط بکشد و به جایش کمی دوچرخه سواری کنید یا بدوید تا هورمون های شادی آور و ضداضطراب در مغزتان آزاد شوند. هرچه بیشتر از بدنتان کار بکشید مغزتان به شما احساس خوب بیشتری را تزریق می کند.

اسکارلت بودن


«اسکارلت اوهارا» نقش اول داستان «بربادرفته» را یادتان هست؟ شعار همیشگی اسکارلت «فردا بشه فکر می کنم!» بود هر وقت او با مشکلی که زندگی اش را به هم می ریخت، رو به رو می شود و اضطراب کلافه اش می کرد، برای چند ساعت پرونده آن مشکل را در ذهنش می بست و می گفت که بعدا فکری به حالش می کند. گرچه در داستان بربادرفته روش اسکارلت نتیجه بخش بوده است اما محققان می گویند رهاکردن ماجرا نمی تواند شما را از استرس رها کند.

از نظر پژوهشگران اجتناب از بحرانی که زندگی تان را احاطه کرده، باعث بیرون رفتن مشکل از ذهنتان نمی شود و حتی به بیشتر شدن استرس شما منجر می شود. اگر در حال حاضر توان انجام دادن کاری را که مستقیما روی اضطرابتان تاثیر بگذارد، ندارید، لااقل یک دوش آب خنک بگیرید تا حالتان بهتر شود. بررسی ها نشان می دهد که حمام کردن با آب سرد می تواند اضطراب را کاهش دهد. وقتی استرس تان را کنترل کنید توان مغزتان برای تمرکز کردن و پیدا کردن راه حل های بهتر، بالا می رود و آسان تر از آنچه که فکر می کنید از مخمصه ای که گرفتارش شده اید بیرون می آیید.

سناریو چیدن

اگر به جای اینکه بلند شوید و کاری برای کم کردن استرستان بکنید، فقط روی مبل می نشینید و در ذهنتان برنامه می ریزید، نباید انتظار بهتر شدن حالتان راداشته باشید. برخی معتقدند انجام دادن یک کار حتی اگر اشتباه باشد بهتر از هیچ کاری نکردن است. انگار این نظریه در مورد روزهای پراسترس زندگی شما هم صدق می کند. در این روزها به جای اینکه دست روی دست بگذارید و فقط افکار منفی را در ذهنتان بچرخانید، باید از جایتان بلند شوید و کاری برای خودتان و ذهن پریشانتان بکنید.

یک نکته را هم به خاطر بسپارید؛ محققان می گویند اگر استرس شما را ناتوان کرده و به خاطر همین موضوع برنامه های رایج زندگی تان را بر هم زده اید، به زودی حالتان بدتر از قبل می شود.
با توجه به بررسی های انجام شده، وفادار ماندن به عادت های زندگی وکارهایی که انجام دادن هرروزه شان به زندگی تان نظم و ارامش می دهد، در کاهش اضطراب موثر است. بیدارشدن در ساعت مقرر، غذاخوردن در زمان همیشگی یا حتی ورزش کردن در ساعت معمول، از جمله کارهایی است که می تواند حالتان را بهتر کند.وارد کردن استرس تازه

وقتی استرس کلافه تان می کند، می توانید با پرداختن به کارهایی که دوست دارید، حالتان را بهتر کیند! اما مراقب باشید نیازتان به توجه کردن به خودتان، به قیمت وارد شدن استرس تازه ای به زندگی شما منجر نشود. اگر برای خالی شدن از استرس، جیب هایتان را خالی کرده و خرید می کنید، بعید نیست که خیلی زود اضطراب بی پولی هم به مشکلاتتان اضافه شود یا اگر وقتی اضطراب امتحان سراغتان آمده، ساعت ها با یک دوست گپ می زنید، شک نکنید که بعد از قطع کردن تلفن اضطراب از دست دادن زمان مفید درس خواندن هم به مشکلاتتان اضافه خواهدشد. یکی دیگر از اقدام های رایج در زمان درگیر شدن با اضطراب، پناه بردن به یخچال خانه است.

اگر شما هم از کسانی هستید که اضطرابشان را با خوردن هله هوله های محبوبشان کم می کنند، باید بدانید که آینده خوبی در انتظارتان نیست. خیلی زود اضطراب تنگ شدن لباس ها و اضافه شدن وزن هم به مشکلاتتان اضافه می شود و به جای آنکه حالتان بهتر شود، شرایط بدتری را تجربه می کنید. پس تا کارتان به آنجا نرسیده راهی برای برطرف کردن استرس تان پیدا کنید و با چنین جایگزین موقتی تنها به تسکین مشکل اکتفا نکنید.خروس جنگی شدن حالا که اضطراب همه ذهن و بدنتان را درگیر کرده، احتمالا دلتان می خواهید با کسی که اولین استرس تازه را به شما وارد می کند، بجنگید و حرصتان را روی او خالی کنید؛ اما محققان می گویند این کار یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی است که می توانید انجام دهید. از نظر آن ها اگر به جای جنگیدن با زمین و زمان، راه «قدرشناس» بودن را در پیش بگیرید، حالتان به مراتب بهتر می شود. بررسی ها نشان می دهد که قدردانی کردن از دیگران و شکرگزاری، به کم شدن اضطراب کمک قابل توجهی می کند.

با توجه به یافته های پژوهشگران خالی کردن اضطرابتان با داد و فریاد یا مقصر جلوه دادن دیگران گره ای از مشکلتان باز نمی کند. به جای آنکه به جان آدم هایی که رفتارشان دلیل اصلی مضطرب شدن شما نبوده بیفتید، از آدم ها به خاطر خوبی هایی که به شما کرده اند قدردانی کنید و پل های پشت سرستان را با بدخلقی خراب نکنید.استرس شما را زشت می کند.

محققان بارها و بارها ثابت کرده اند که استرس می تواند مثل بیماری های عفونی واگیردار باشد. آن ها می گویند استرس از یک فرد به فرد دیگر سرایت پیدا می کند، از یک همکار به همکار دیگر منتقل می شود و با وارد شدن فرد به خانه اش به اعضای خانواده هم منتقل می شود. اثر سرایت استرس حاکی از این است که اضراب مانند یک ویروس می تواند بر نورون های مغز ما تاثیر بگذارد.

هافینگتون پست (The Huffington Post) نوشته است که از هر شش مرگ، پنج نفر به خاطر عاملی که در اثر استرس ایجاد شده، جان می دهند. محققان در عین اثبات واگیردار بودن اسرتس، ثابت کرده اند که بسیاری از مشکلاتی که گریبان سلامت شما را می گیرد، به خاطر همین استرس سراغتان می آید. مشکلاتی که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

جذابیتتان از دست می رود

حتی اگر هزار و یک ویژگی مثبت داشته باشید، با غرق شدن در استرس، جذابیتتان از دست می رود و آدم ها از شما فراری می شوند. محققان می گویند ترشح بیش از اندازه کورتیزول ودیگر هورمون های استرس در بدن، جذابیت را کم می کند و میل آدم ها به وقت گذراندن با شما را پایین می آورد. سایک سنترال (Psych Central) نوشته است که مهم نیست این استرس به خاطر مشکلات خانوادگی ایجاد شده باشد یا اینکه بی پولی، مشکلات شغلی و دیگر مسائل در ایجاد آن نقش داشته باشند، آنچه مهم است این که حمله کردن استرس به شما، روی زندگی شخصی و حتی زندگی عاطفی تان تاثیر می گذارد.

شکمتان بزرگ می شود

فقط چهره شما نیست که به خاطر درگیر استرسشدن، جذابیتش را از دست می دهد. هورمون استرس می تواند روی دیگر اجزای بدن شما هم تاثیر بگذارد و حتی گاهی تاثیرات منفی ظاهری را ایجاد کند و از زیبایی شما بکاهد. یکی از این تاثیرها هم که به زیبایی و هم به سلامت قلب شما می تواند صدمه بزند، اضافه شدن چربی های دور شکم و پهلوی شماست. به نوشته ساینس دیلی (Science Daily)، می گویند استرس مزمن و شدید می تواند شما را به چاقی شکمی دچار کند و گذشته از به هم ریختن تناسب اندامتان، به سلامت قلب و عروقتان هم به خاطر ایجاد شکمی بزرگ، آسیب بزند. به گفته محققان چاقی شکمی در ابتلا به بیماری های قلبی نقش دارد.آسم می گیرید

خطر ابتلا به زوال عقل، مرگ در اثر سکته قلبی و مغزی یا ابتلا به بیماری های مزمنی مثل دیابت، تنها بخشی از مشکلاتی است که به خاطر اضطراب می تواند شما را گرفتار خود کند. استرس بر سیستم ایمنی بدن تاثیر منفی می گذارد، کلسترول خوب را کاهش و کلسترول بد را افزایش می دهد، فشار خون را بالا می برد و حتما شما هم شنیده اید که آمار مبتلایان آسم و آلرژی هر روز بالاتر می رود؛ اما تصور نکنید که آلودگی هوا و هجوم ریزگردها تنها دلیل بالارفتن چنین آماری است.

به نوشته تلگراف (The Telegraph)، محققان دریافته اند که استرس مداوم می تواند روی مجراهای تنفسی شما هم تاثیر بگذارد و احتمال دچار شدنتان به آسم را بیشتر می کند. در بررسی های دیگری محققان دریافته اند که وقتی همسرتان از شما پشتیبانی می کند، به جای هورمون «کورتیزول» (Cortisol)، که استرس را بیشتر می کند، در بدنتان هورمون شادی آور «اکسی توکسین» (Oxytocin) ترشح می شود. از نظر محققان اگر ازدواج نکرده اید هم می توانید این حمایت را از مادر، دوست و دگیر عزیزانتان دریافت کنید تا زودتر سطح استرستان پایین بیاید و مغزتان بتواند روی جنبه های مثبت و شیرین زندگی تمرکز کند.
     
  
مرد

 
کودک را اینگونه صادق بار بیاورید



یکی از دروغ هایی که اگر به کودک گفته شود برای او خطرناک است و باعث دروغگو شدن او می شود، تهدید کردن اوست بدون آن که قصد انجام آن را داشته باشید. سعی کنید کودک را تهدید نکنید مگر آن که واقعا قصد تنبیه او را داشته باشید.
صداقت یکی از مهم ترین آموزش هاست که اگر والدین بتوانند آن را به کودک شان بیاموزند انگار که کودک سالمی تحویل جامعه داده اند.آموزش صداقت به کودک زیاد سخت نیست و با روش هایی میتوان به کودک آموخت که صداقت یکی از راههای انسان بودن است.

با توجه به این که همه پدر و مادرها از فرزند دروغگو بدشان می آید، والدین باید بدانند که آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبایی است.

واضح است که فراگیری هر مهارتی اگر از دوران خردسالی و کودکی آغاز شود، تأثیری دو چندان بر زندگی فرد خواهد گذاشت؛ بنابراین اگر فرزندتان از کودکی راست گویی را بیاموزد، در بزرگسالی هم از این ویژگی خوب برخوردار خواهد بود.

آموزش صداقت از چند سالگی؟

قبل از هر چیز باید بدانیم که کودکان از چه سنی فرق بین حقیقت و دروغ را تشخیص می دهند؟ کودکان تا ۳ یا ۴ سالگی واقعا نمی دانند دروغ چیست و تشخیص مرز بین واقعیت و خیال برایشان مشکل است. کودکان این ردیف سنی بر اساس خشنودی والدین شان رفتار می کنند یعنی هر کاری که مادر و پدر را خوشحال کند خوب است و هر کاری که آن ها را عصبانی کند بد. بنابراین هیچ تعجب نکنید اگر کودکتان با لب و دهان آغشته به مربا مستقیم به شما نگاه کند و بگوید اصلا روحش از وجود مربا خبر ندارد یا تقصیر را گردن دوست خیالی اش بیندازد. بنابراین کودکان تا ۴ سالگی واقعا دروغ را نمی شناسند و مرز بین حقیقت، دروغ و افسانه برایشان بی معنی است و از این سن به بعد است که با تشخیص بد بودن این رفتار، دروغگویی می تواند به یک ویژگی شخصیتی تبدیل شود.در تنبیه کودک دقت ویژه کنید

تنبیه و پاداش مجزایی برای دروغگویی و راستگویی کودک در نظر بگیرید. زمانی که کودک خودش کار اشتباهی را که انجام داده است برای شما تعریف می کند، از او قدردانی و حمایت کنید زیرا این عمل شما، او را به راست گویی های بیشتر تشویق می کند. تنبیه در این موارد هم نباید آنقدر شدید باشد که برای رهایی از آن، کودک دروغ بگوید.

الگوی خوبی باشید

برای جلوگیری از دروغگویی کودک، الگوی رفتاری خوبی برای او باشید. کودکان بسیاری از آموزش ها را به صورت تقلید از اطرافیان یاد می گیرند و والدین نخستین کسانی هستند که کودک از آن ها تقلید می کند. در ضمن کودکی که درست تربیت شده و محبت را حس کرده باشد، در افکارش حقیقت و راستگویی وجود دارد.

تفاوت دروغ و احترام را به او بیاموزید!

تفاوت تعارف ها، دروغ ها و جمله های احترام آمیز را برای کودک تان روشن سازید؛ برای مثال وقتی مادر از لباس دوستش که تازه آن را خریده است، تعریف می کند (در حالی که به نظرش واقعا این طور نیست)،دلیلش، این است که باید ادب و احترام را رعایت کند و دوستش را از خود نرنجاند. گفتن چنین جمله هایی در زمره دروغگویی یا نداشتن صداقت نیست یا وقتی که مادربزرگ هدیه ای برای کودک می خرد که او آن را دوست ندارد، نباید بگوید: «مادر بزرگ من از این هدیه شما بدم می آید» زیرا او خواهد رنجید؛ بنابراین تفاوت جمله های احترام آمیز و دروغ را به او بیاموزید.

تهدید الکی نکنید


یکی از دروغ هایی که اگر به کودک گفته شود برای او خطرناک است و باعث دروغگو شدن او می شود، تهدید کردن اوست بدون آن که قصد انجام آن را داشته باشید. سعی کنید کودک را تهدید نکنید مگر آن که واقعا قصد تنبیه او را داشته باشید. وقتی شما با اصرار کاری را از کودک می خواهید و بعد او می فهمد که می تواند آن کار را انجام ندهد فکر می کند ایستادگی کردن در مقابل قوانین، نتیجه مثبت خواهد داشت و دروغگویی را یاد خواهد گرفت.

با اشیای بی جان دعوا نکنید!


با اشیای بی جان چنان رفتار نکنید که گویی جان دار هستند! یکی دیگر از کارهای دروغی که برای کودک بسیار بد است و او را از صداقت دور می کند، رفتار والدین با اشیای بی جان است چنان که گویی جان دار هستند. بعضی پرستاران یا مادران وقتی کودک به صندلی یا میز اصابت می کند و آسیب می بیند صندلی یا میز را می زنند و آن را دعوا می کنند. این کار، کودک را با دروغ آشنا می کند چون او خیلی زود می فهمد که آن اشیا چیزی نمی فهمند و ساخت دست دیگران هستند.

منبع: الو دکتر
     
  
مرد

 
انرژی های منفی آزار دهنده را چگونه از خود دور نمائیم؟




افراد حساس کسانی هستند که انرژی منفی بیشتری جذب می‌کنند. مگر اینکه خودشان از حساسیت‌شان به نوعی کم کنند. این افراد بسیار تأثیرپذیر هستند و اغلب زود مریض می‌شوند و نسبت به خودشان احساس منفی دارند.

وقتی افراد با هرگونه مشکلی مواجه می‌شوند یا شکست می‌خورند، سرزنش، احساس گناه، تأسف‌خوردن و اضطراب مقداری انرژی منفی تولید می‌کند. این بدان مفهوم نیست که آنها بد یا منفی هستند ولی به این معناست که آنها با منبع درونی انرژی مثبت‌شان قطع رابطه کرده‌اند!

شاید شما تجربه رفتن به جایی یا بودن با افرادی را دارید که باعث می‌شوند احساس بدی پیدا کنید؛ احتمالا احساس خستگی بکنید. گرچه سخت است علت دقیق ناراحتی‌تان را معلوم کنید ولی به هر حال آن را احساس می‌کنید. در عوض، امکان دارد شما در کنار بعضی افراد خودبه‌خود احساس بهتربودن و داشتن آرامش بیشتر بکنید.

این تجربیات اتفاقی نیست؛ اینها نتیجه تبادل مشخص انرژی است. وقتی شخصی انرژی کمی دارد، فقط بودن با فرد دارای انرژی زیاد به او نیرو می‌دهد، در عین حال از انرژی خود آن شخص اندکی کاسته می‌شود. انتقال انرژی از شخصی به شخص دیگر موجب برقراری تعادل و توازن می‌شود.

مثلا اگر شما احساس خوبی دارید و با کسی که احساس بدی دارد ارتباط برقرار می‌کنید، بعد از مدتی آن فرد احساس بهتری پیدا می‌کند و احساس خوب شما کمتر خواهد شد. ممکن است این تغییر را خود احساس نکنید ولی طی چند ساعت یا چند روز متوجه می‌شوید که احساس خوبی ندارید. درک این تشابه به توضیح تبادل انرژی مثبت و منفی که همیشه در جریان است، بیشتر کمک می‌کند.

وقتی منفی‌بافی می‌کنیم چه اتفاقی می‌افتد

هرچه بیشتر منفی‌بافی می‌کنیم و راهی هم برای رهاساختن آن نمی‌یابیم انرژی خود را راکد نگه می‌داریم.

وقتی درگیر منفی‌بافی می‌شویم ممکن است سعی کنیم اعتماد و اطمینان داشته باشیم ولی وقتی دست به کاری خطیر می‌زنیم، همچنان دستخوش اضطراب و سردرگمی می‌شویم؛ بدین‌ترتیب اعتمادبه‌نفس ما زائل شده است. ما آرزوی درونی‌مان را برای فعالیت بیشتر و پیشرفت‌کردن احساس می‌کنیم ولی متوجه می‌شویم عقب‌ نگه داشته شده‌ایم.

اما وقتی درگیر منفی‌بافی می‌شویم، شاید دلمان بخواهد شاد باشیم ولی احساس می‌کنیم که با افسردگی و تأسف‌خوردن برای خود، بیشتر در خود غرق می‌شویم. لذت ما کم می‌شود و احساس می‌کنیم میل درونی‌مان شادبودن است اما آن را نمی‌یابیم. این فرایند در افرادی با حساسیت کمتر که از کمبودهای خود بی‌اطلاع هستند، متفاوت است. آنها تاحدودی شاد هستند ولی این افراد از دیرباز مفهوم لذت‌بردن‌های واقعی را از بین برده‌اند.

فراموش نکنیم وقتی منفی‌بافی می‌کنیم ممکن است بخواهیم نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم ولی هنوز گرفتار احساس گناه و بی‌ارزشی هستیم. ما نمی‌توانیم خلوص، معصومیت و خوبی را که حاصل آن است احساس کنیم.

ما به خاطر اشتباهات گذشته‌مان احساس تباهی و بیهودگی می‌کنیم و نمی‌توانیم خودمان را ببخشیم. در نتیجه احساس می‌کنیم در قبال دیگران مسئول هستیم. اگر هنگام کودکی برای اشتباهاتمان تنبیه می‌شدیم ممکن است خودمان هم مجازات‌کردن‌مان را ادامه دهیم.

روح‌های حساس، منفی‌گرایی دیگران را به درون خود می‌کشند چون آنها بیشتر در معرض خطر هستند. منفی‌گرایی که آنها احساس می‌کنند ترکیبی از منفی‌بافی‌های خودشان همراه با منفی‌بافی‌های دیگران است. آنها مانند اسفنج به هر جا که می‌روند منفی‌بودن و احساسات منفی دیگران را به درون خود می‌کشند.

اما چیزی که به دیگران اجازه می‌دهد حساسیت کمتری داشته باشند توانایی فرونشاندن احساسات است. بعضی افراد هنگام عصبانیت نیاز ندارند احساسات‌شان را مورد بررسی قرار دهند تا به احساس بهتری برسند. این افراد فقط می‌خواهند احساسات‌شان را انکار کنند یا نپذیرند و سرانجام به راه خودشان بروند. این روش برای افرادی که حساسیت کمتری دارند مفید است ولی برای کسانی که حساس‌ترند نمی‌تواند مفید واقع شود.

در واقع افراد، منفی‌گرایی خود را سرکوب می‌کنند، آنها نه‌تنها این احساس‌شان را به دیگران منتقل می‌کنند بلکه منفی‌گرایی کمتری را از جهان جذب می‌کنند.

تبادل انرژی

افراد حساس کسانی هستند که انرژی منفی بیشتری جذب می‌کنند. مگر اینکه خودشان از حساسیت‌شان به نوعی کم کنند. این افراد بسیار تأثیرپذیر هستند و اغلب زود مریض می‌شوند و نسبت به خودشان احساس منفی دارند.

در واقع بیش از حد خوردن یکی از راه‌های کم‌کردن حساسیت‌مان یا زائل‌ساختن احساساتمان است. وقتی افراد گرفتار هر یک از موانع موفقیت شخصی هستند، اغلب با انرژی مثبت خود واقعی‌‌شان قطع ارتباط می‌کنند و به جای آن انرژی منفی به بیرون می‌فرستند.

بعضی‌ها به دلیل نوع زندگی‌شان، دوستانشان و طرزفکرشان، انرژی منفی منتشر می‌کنند. این افراد ممکن است در تمام مدت یا بعضی اوقات این انرژی منفی را منتشر کنند اما افرادی که با طبیعت واقعی خود بیشتر در تماس هستند، خودبه‌خود انرژی مثبت منتشر می‌کنند. بودن در کنار این افراد حال شما را عملا بهتر می‌کند، به همین دلیل است که ما به سوی افراد موفق کشیده می‌شویم.

تخلیه انرژی منفی

نخستین گام در فراگرفتن فرایند تخلیه انرژی منفی، رسیدن به آرامش بیشتر و مراقبه و برقراری تعادل است. درست همانطور که شما توانایی جذب انرژی توسط نوک انگشتانتان را در مراقبه دارید، قدرت بیرون فرستادن آن را هم دارید.

دومین گام برای بیرون فرستادن انرژی منفی، فرستادن انرژی منفی به جایی است که صدمه‌ای به آن نمی‌زند. انرژی منفی توسط طبیعت جذب می‌شود و صدمه‌ای به آن نمی‌زند. به همین دلیل است هنگامی که گرفتار استرس یا اضطراب هستید، با رفتن به گردش در جنگل یا طبیعت خودبه‌خود به آرامش بیشتری دست پیدا می‌کنید. همچنین با توجه به همین موضوع بعضی افراد از رفتن کنار دریا یا درازکشیدن در آفتاب، لذت می‌برند. عوامل طبیعی با جذب انرژی منفی، انرژی مثبت منتشر می‌کنند.

گیاهان، گل‌ها و درختان معمولا بهترین هدف برای تخلیه انرژی هستند. برای اغلب افراد گل‌ها بسیار قدرتمند هستند و می‌توانند به بهبود حال آنها کمک کنند.

اکنون می‌توانیم درک کنیم که چرا افراد از دریافت گل به عنوان هدیه خوشحال می‌شوند یا چرا وقتی می‌خواهیم به کسی ابراز علاقه کنیم به او گل هدیه می‌دهیم. وقتی شخصی گلی را به عنوان هدیه دریافت می‌کند، آن گل به او کمک می‌کند تا احساسات منفی خود را رها کند و به حس بهتری دست یابد.

محل دیگر برای تخلیه انرژی منفی ظرف پر آب، وان حمام، استخر، حوض یا دریاچه است.
هرچه حجم آب بیشتر باشد قدرت تخلیه انرژی هم بیشتر است. آب، انرژی منفی را جذب می‌کند؛ برای حفظ جریان انرژی و استفاده از مراقبه و مدیتیشن منظم، مهم است روزانه 8 تا 10 لیوان آب بنوشید.

آتش عنصر نیرومند دیگری از طبیعت است که ما می‌توانیم برای تخلیه انرژی منفی خود از آن استفاده کنیم. به اوقات خوشی فکر کنید که می‌توانید دور یک آتش جمع شوید و داستان‌های مختلف تعریف کنید.

آتش قادر است انرژی منفی را از ما دریافت کند؛ بنابراین برای دورشدن از انرژی منفیمی‌توانیم از آن استفاده کنیم.

این آگاهی مهم درباره انرژی می‌تواند به راحتی اشتباه فهمیده شود؛ مثلا ممکن است شخصی از بودن در کنار افرادی با انرژی منفی یا سرزنش‌کردن دیگران برای مشکلات، مضطرب شود.

اگر شما انرژی مثبت زیادی دارید، گرفتن انرژی منفی بخش اجتناب‌ناپذیر زندگی است. شما نمی‌توانید از آن فرار کنید. به جای اینکه درصدد اجتناب‌کردن از انرژی منفی باشیم، فقط نیاز داریم برای تخلیه‌کردن و رهایی‌یافتن از آن مصمم باشیم. این تبادل طبیعی انرژی بسیار شبیه وضع هوا در طبیعت است. یک سیستم فشار ضعیف همیشه یک سیستم فشار قوی را جذب می‌کند. جریان هوای گرم همواره در یک اتاق سرد بالا می‌رود. اگر خانه شما گرم و راحت است و پنجره‌ها دو جداره نیستند، در زمستان جریان هوای سرد را خواهید داشت و گرمای درون تحت تأثیر سرمای بیرون قرار خواهد گرفت؛ حتی اگر دست‌تان را به پنجره نزدیک کنید، جریان هوا ر احساس می‌کنید. طبیعت همیشه در جست‌وجوی تعادل است. به همان صورت، وقتی که شما  انرژی مثبت زیادی دارید، انرژی منفی را هم جذب می‌کنید.

رمز موفقیت شخصی این است که با شارژ مجدد می‌توانید ادامه دهید و سپس انرژی منفی را که جذب می‌کنید تخلیه کنید. کوشش برای اجتناب از انرژی منفی در صورتی مهم است که خسته و بیمار هستید. ولی اگر هر روز با مراقبه و مدیتیشن و دریافت آرامش و رهایی به هر طریقی که خود سراغ دارید، خود را تقویت سازید و سپس عشق خود را با اطرافیان تقسیم کنید، بیشترین رضایت خاطر را خواهید داشت. همچنان که قدرت‌تان را برای جذب انرژی مثبت و تخلیه انرژی منفی تقویت می‌کنید، مقابله با چشمان منفی‌گرا شما را نیرومند می‌سازد.

منبع: همشهری
     
  
مرد

 
داستان های کوتاه


عیادت مرد ناشنوا از همسایه




ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.

پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای .

او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.

مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده !

ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد
     
  
مرد

 
چالش مانکن را باور کنیم یا 18 درجه را؟




آلمانی ها می گویند ما هوای خوب یا بد نداریم، لباس پوشیدن خوب یا بد داریم. اشاره به این نکته است که هوا کار خودش را می کند و این وسط واکنش ما به آن اهمیت دارد.
عصرایران؛ اشکان امیدوار_از برکات شبکه های اجتماعی یکی هم شیوع خیره کننده چالش ها و کمپین هاست. در کسری از دقیقه موج آن همه گیر می شود. ایرانی جماعت هم خلاق و نکته پرداز. برای همین شاید اگر مسابقه چالش مانکن رتبه بندی و مدال داشت، حتماً یکی از بخت های ایستادن روی سکو ما بودیم!

اما چالش دمای 18 درجه چطور؟ اصلاً چقدر در مورد آن می دانیم؟ اهمیتی هم دارد؟ چیزی گیر ما می آید؟

سال گذشته معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در نامه‌ ای به معاونان ریاست‌ جمهوری، وزرای وزارتخانه‌ و استانداران سراسر کشور اعلام کرد: «نظر به افزایش میزان آلودگی هوا در کلانشهرها و دیگر شهرهای کشور و لزوم کاهش میزان مصرف انرژی که تاثیر بسیار زیادی در تولید آلودگی در بخش‌های مختلف صنعتی، خدماتی و اداری دارد و در راستای اجرای مفاد بخشنامه معاون اول رئیس‌جمهور و ماده ۱۵۰ قانون برنامه پنجم خواهشمند است دستور فرمایید در فصل زمستان ضمن انجام معاینه فنی موتورخانه‌‌ها دمای فضاهای بسته ساختمان‌های تابعه در کل کشور طی ساعات کاری در اتاق‌ها از ۲۱ درجه و در راهروها و فضاهای سرپوشیده از ۱۸ درجه سانتی گراد بیشتر نبوده و از روشن بودن دستگاه‌های گرمایشی و مصرف‌ کننده سوخت در روزهای تعطیل جدا خودداری شود.»چالش مانکن را باور کنیم یا 18 درجه را؟

او تصاویری را در کانال تلگرامی و اینستاگرام خودش منتشر کرد که علاوه بر نامه های رسمی و مکاتبات در این مورد، خودش هم در حال تنظیم دمای منزل روی 18 درجه سانتی گراد بود. شهیندخت مولاوردی؛ معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده، محمود واعظی؛ وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، بیژن نامدار زنگنه؛ وزیر نفت و محمد جواد ظریف؛ وزیر امور خارجه، از کسانی بودند که این چالش را جدی گرفتند و به آن پیوستند اما به نظر می رسد بازخوردش اصلاً قابل قیاس با چالش مانکن و سطل آب یخ و ... نیست. چرا؟

آلمانی ها می گویند ما هوای خوب یا بد نداریم، لباس پوشیدن خوب یا بد داریم. اشاره به این نکته است که هوا کار خودش را می کند و این وسط واکنش ما به آن اهمیت دارد. اینکه چطور لباس بپوشیم. بسیاری از ما در زمستان فضای داخل خانه را به سونا تبدیل می کنیم. آنقدر که اکسیژن کم می آید و تنگی نفس می گیریم. بعد پنجره را باز می کنیم تا هوای تازه داخل بیاید و می گوییم: آخیش! داشتیم خفه می شدیم از گرما!

با سرد شدن هوا به صورت طبیعی میزان مصرف گاز در سطح کشور افزایش پیدا می کند اما هستند کسانی که بی اعتنا به این قضیه با همان تئوری همیشگی «کار خودشونه!» به توصیه های مصرف کمتر گاز گوش نمی دهند و می گویند ما روی بزرگترین مخازن گازی دنیا ایستاده ایم و چرا باید نگران باشیم. اصلاً مصرف می کنیم، پولش را می دهیم!

اما مطالعات نشان می دهد که وقتی فضای داخل خانه را بی اندازه گرم می کنیم، مقاومت بدن را در مقابل سرما کاهش می دهیم و به محض بیرون آمدن از آن فضای حمام گونه، شانس ابتلا به سرماخوردگی و آنفلوآنزا را هم به ویژه برای بچه ها افزایش می دهیم. این تنها یکی از مزایای متعادل کردن دمای خانه و پیوستن به چالش 18درجه است.

جدی گرفتن برخی چالش ها مانند دمای 18 درجه سانتیگراد قطعاً بیش از چالش مانکن و سطل آب یخ به سود خودمان و منابع حیاتی کشورمان است
     
  
مرد

 
مونولوگ؛ هر کسی سنگی می زند و در می رود

ایران؛ جامعه بی گفت و گو



دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.
عصر ایران؛ جعفر محمدی - ما از روزی که حرف زدن را یاد می گیریم، درگیر "مونولوگ" هستیم؛ یعنی یکی می گوید و یکی دیگر فقط گوش می کند:
ابتدا این پدر و مادر و سایر بزرگ ترهای خانواده و فامیل هستند که امر و نهی می کنند و ما گوش می کنیم.
سپس معلمان و مدیران و ناظم ها هستند که امر و نهی می کنند و ما فقط گوش می کنیم و مجری هستیم.
در خدمت سربازی هم که نیمی از جامعه تجربه اش می کنند ، بازار مونولوگ به مراتب داغ تر است.
در محل کار هم، این رئیس است که می گوید و ما گوش می کنیم.
در عرصه عمومی هم اوضاع بهتر نیست و برای قرن های متمادی، این حکومت است که می گوید و مردم شنونده اند.
در روابط همسران نیز، عمدتاً مونولوگ حاکم است و بر اساس این که مرد گوینده مطلق است و زن شنونده یا برعکس، خانواده های مردسالار یا زن سالار شکل می گیرند.

گفت و گو، اما نقطه مقابل مونولوگ است. در گفت و گو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند.
اگر بخواهیم مشکلات جامعه ایرانی را به طور بنیادین بررسی کنیم، بی گمان فقدان فرهنگ گفت و گو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از مشکلات حل می شود.

گفت و گو دو مقدمه لازم دارد: یکی خوب گوش کردن و دیگر استدلال داشتن.
یعنی اگر کسی بخواهد گفت و گو کند، باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما ، چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمی کنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ ما در حالی که ظاهراً گوش می کنیم، در واقع خودمان را برای جواب دادن آماده می کنیم. طرف مقابل هم همین طور!

به همین دلیل است که کمتر مشاهده کرده ایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرف های شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلال های شما درست بود... .
گوش کردن، آنقدر مهم و حیاتی است که در این باره، حتی کتاب هایی هم در دنیا نوشته شده است.

اما دومین مقدمه گفت و گو، استدلال داشتن است. اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ گفت و گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه ای هم که مردمانش منطقی و استدلال گرا باشند، در همه زمینه ها رشد خواهد کرد.

در سال های اخیر در کلانتری های برخی شهرها، برای مراجعین دستگاه های نوبت دهی تعبیه شده است؛ دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.

وقتی فرهنگ گفت و گو نباشد، حتی مسوولان کشور نیز به جای آن که باهم رو در رو حرف بزنند و حرف بشوند، از روش مونولوگ استفاده می کنند، بدین گونه که هر کدام، از تریبون های خاص خودشان سخن می گویند تا در همان لحظه، جواب نشنوند و خدای ناکرده، گفت و گو صورت نگیرد! در جامعه مونولوگ محور، هر کسی سنگی می زند و در می رود.

فقدان فرهنگ گفت و گو خانواده ها را از هم می پاشد، سیاست را به تنش می کشد، تجارت را کند می سازد، علم را متوقف می کند، دوستی ها را آکنده از سوء تفاهم می کند، بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج می دهد و ... .

نکته اینجاست هیچ وقت هم نخواسته اند گفت و گو را یادمان دهند چرا که اولاً آنان که باید یاد بدهند، خود نمی دانند و ثانیاً مونولوگ، بیشتر به کارشان می آید.

اما چه باید کرد؟ چاره نزد خودمان است:
از همین امروز، گفت و گو را شروع کنیم. اول از همه خوب گوش کردن را تمرین کنیم. تصمیم بگیریم که وقتی کسی حرف می زند، با دقت به او گوش کنیم و هیچگاه وسط حرف دیگری نپریم. استدلال را مقدم بر هر چیزی بدانیم. اگر نقدی داریم متوجه استدلال ها کنیم نه اشخاص. احترام افراد را در گفت و گو حفظ کنیم. یاد بگیریم که اگر حرف طرف مقابل مان منطقی بود، علناً پذیرش آن را اعلام کنیم و تصور نکنیم که متقاعد شدن، به معنای شکست خوردن است. در فرهنگ گفت و گو، متقاعد شدن یعنی احترام به عقلانیت و این، ارزش کمی نیست.

از همین امروز، گفت و گو را آغاز کنیم
     
  
صفحه  صفحه 15 از 22:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  21  22  پسین » 
خانه و خانواده

Journal of Family | مجله خانواده

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA