ارسالها: 2890
#151
Posted: 15 Jun 2015 22:28
وقتی عصبانی می شوی چه شکلی هستی ؟
حتما تا به حال هیجانی به نام عصبانیت را تجربه کرده اید. اگر بخواهیم تعریفی از عصبانیت ارائه دهیم باید بگوییم عصبی بودن واکنش فلج کننده ای است که هنگام برآورده نشدن توقعات شخص پیدا می شود و می تواند به شکل خشم و غضب، خصومت، پریدن به کسی و یا سکوت ترشرویانه بروز کند.
عصبی بودن واکنشی است که به سبب تکرار شدن آموخته شده است تا فرد در برابر یاس و ناکامی، آنها را از خود بروز دهد.
عصبی بودن هیچ گونه بازده روانی ندارد و تنها ضعف و ناتوانی به دنبال دارد. از نظر جسمی، باعث انقباض های شدید، زخم معده، تپش قلب، بی خوابی، خستگی و حتی بیماری های قلبی می شود.
در زمینه های روانی، عصبانیت موجب گسستن روابط عاشقانه، ایجاد اختلال در ارتباطات انسانی، پیدایش احساس تقصیر و افسردگی شده و به طور کل سد راه و مانع زندگی بارور می شود.
همیشه شنیده ایم که ابراز عصبانیت بهتر و سالمتر از خفه کردن آن است. بله، در واقع ابراز عصبانیت، سالمتر از سرکوب کردن آن است. اما راه سالمتری نیز وجود دارد و آن عصبانی نشدن است. در این صورت بر سر دو راهی ابراز خشم یا خفه کردن آن قرار نخواهیم گرفت.
بنابراین، هر بار شما به خاطر شخص یا چیزی که دوست ندارید، عصبانیت را برمی گزینید، تصمیم می گیرید در برابر واقعیت آزرده خاطر شوید، یا به نحوی دیگر روحیه خود را فلج سازید. این واکنش به راستی احمقانه است. چون عصبی بودن و عصبانیت هیچ چیز را تغییر نمی دهد.این واکنش شما، فقط دیگران را تشویق می کند که روش خود را ادامه دهند و فقط این همه فشارها و ناراحتی ها و عذابهای جسمی و فکری است که نصیب شما می شود. انتخاب حقیقتا حق شماست، اما یک طرز فکر نو شما را یاری می دهد تا نیاز به عصبانیت را از بین ببرید.
می دانید که ممکن نیست انسان در یک زمان هم عصبانی باشد و هم بخندد.
اختیار با شماست. هر کدام را که بخواهید می توانید انتخاب کنید. خود و دیگران را در این دنیای دیوانه بنگرید و بعد تصمیم بگیرید که به عصبی بودن ادامه دهید یا اینکه شوخ طبعی را در خود پرورش دهید. پس بخندید، لازم نیست برای خندیدن دلیلی داشته باشید، فقط بخندید، خنده به خاطر خنده، خود بهترین دلیل و توجیه آن است.
و اما خشم در میان افراد، از درجات مختلفی برخوردار است. خشم را می توان نوعی سرطان زیرک دانست که روابط انسانها را تحت الشعاع قرار می دهد.
در زیر مواردی را که در آن مردم بیشتر خشم را برمی گزینند ذکر می کنیم:
۱) خشم در هنگام رانندگی و تصادفات
۲) خشم به هنگام رقابت در بازی
۳) خشم نسبت به موارد بیجا
۴) خشم نسبت به مالیات
۵) خشم نسبت به تاخیر دیگران
۶) خشم نسبت به بی نظمی و بی حالی دیگران
۷) خشم نسبت به اشیای بی جان
۸) خشم هنگام گم کردن چیزی
۹) خشم نسبت به وقایع جهانی که از اختیار شما خارج هستند.
عصبانیت و عصبی بودن را می توان از بین برد. این کار مستلزم تفکر زیاد و اندیشه های نو است و هر بار فقط در لحظه خاص خود موثر است.
۱) اولین و مهمترین کار این است که در لحظه خشم از افکار خود آگاهی پیدا کنید.
۲) سعی کنید عصبانیت را به عقب نیندازید.
۳) وقتی که می خواهید از عصبانیت به نحو سازنده استفاده کرده و چیزی را به کودک بیاموزید، سعی کنید ادای عصبانیت را درآورید.
۴) سعی نکنید خودتان را با این تصویر فریب بدهید که شاید شخص شما از تجربه های ناگوار و زننده لذت می برید.
۵) هنگامی که عصبی می شوید یاد بگیرید که به دیگران هم حق انتخاب بدهید، همانگونه که خود بر این حق اصرار دارید.
۶) یک یادداشت روزانه عصبانیت تهیه کنید و زمان و مکان و واقعه ای را که در آنها عصبانیت را برمی گزینید، دقیقا یادداشت کنید.
۷) پس از بروز خشم، اعلام کنید که خطا کرده اید.
۸) سعی کنید هنگام عصبانیت نزد شخصی بروید که دوستش دارید.
۹) زمانی که عصبانی نیستید، با کسانی که بیشتر در معرض خشم شما هستند گفتگو کنید.
۱۰) خودتان را دوست بدارید، در این صورت هرگز خود را گرفتار خشم های مخرب و نابوده کننده شخصیت نخواهید کرد.
۱۱) به جای اینکه در برابر شرایط دشوار و یاس آور، برده عاطفی و احساسی باشید، موقعیت های دشوار را به عنوان یک نوع مبارزه طلبی برای تغییر دادن آن تلقی کنید، آن گاه هیچ وقتی برای عصبی شدن نخواهید داشت.
اما گروه دیگری نیز هستند که ممکن است خشم خود را بروز ندهند و با وجود اینکه در خود احساس عصبانیت زیادی می کنند، هیچ وقت جرات ابراز آن را پیدا نکنند. آنها خشم خود را می خورند و کلمه ای نمی گویند. در این صورت خود را آماده ابتلا به زخم معده های دردناک می کنند و در لحظات حال با اضطراب فراوان بسر می برند. این گروه نقطه مقابل آنهایی که به خشم می آیند نیستند، اینها نیز همان توقعات را از دیگران و از روزگار دارند و می خواهند مردم مطابق الگوی دلخواه آنان رفتار کنند. با خود می گویند اگر همه چیز بر وفق مرادشان باشد عصبانی نخواهند شد.
این منطق درست نیست و وداع با آنها، راز رهایی از شر فشارها و ناراحتی هاست.
طبق تحقیقات انجام شده، زنان در مجموع، هیجان های مثبت و منفی را شدید تر از مردان حس می کنند و حتی اگر تفاوت های جنسیتی را کنار بگذاریم، زندگی عاطفی برای کسانی که به هیجان ها بیشتر توجه می کنند غنی تر است. این حساسیت عاطفی شدید به آن معناست که در این قبیل افراد، تحریکی حداقل، طوفان شدید عاطفی بر پا می کند; خواه از نوع مثبت و خواه از نوع منفی.
نهایتا این را بدانید که زندگی آن قدری به شما فرصت نمی دهد که بخواهید روزهایتان را با اخم و عصبانیت بگذرانید، البته این را هم به شما قول نمی دهیم که زندگی تان همیشه مثل روزهای تابستان، گرم و آفتابی باشد. زندگی برایتان خواب های زیادی دیده و طوفان های زیادی را در پیش رو خواهید داشت و این دیگر به شما مربوط است که بخواهید زرنگ باشید و تمام این مشکلات را به جای عصبانیت با خنده و دیدی طنز از سر بگذرانید یا اینکه تا سرحد مرگ عصبانی شوید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#152
Posted: 15 Jun 2015 22:32
آیا شما آدم نرمالی هستید ؟
13ویژگی آدم های نرمال:یعنی ایمان به خداوند، ایمان به ارزشها، ایمان به مقدسات تعریف شده كه بخشی از آن به مقدسات و ارزشهای متعالی برمیگردد و بخشی از آن نیز به اخلاق و صفات خوب متعالی مانند توكل، امید و... مربوط میشود و فرد نرمال چنین اخلاقی دارد و به آنها تمسك میجوید.
1.بخشندگی و دست و دلبازبودن:
فرد نرمال، فقط دریافتكننده محبت نیست و خود نیز به دیگران مهر میورزد، بنابراین فردی كه همنوعش برایش مهم نیست و روابط عاطفیاش با فرزند، همسر، دوست، خواهر و برادر و... كند یا ضعیف است یا برعكس آنقدر روابط عاطفیاش بیش از حد میشود كه به وابستگی میانجامد نرمال نیست.
2.داشتن هوش اجتماعی:
فرد نرمال باید هوش اجتماعی داشته باشد تا بتواند به دنبال فعالیتهای شغلی و عملكردی برای بروز و ایجاد یك فعالیت مولد باشد. فعالیتهای غیرمولد و بیفایده و بیارزش، مانند بسیاری از فعالیتهایی كه در جهت خلاف است یا انجام آنها فایدهای برای فرد یا افراد جامعه ندارد، فعالیت غیرمولد شناخته میشود.
3.قدرت حل مساله:
فردی كه قدرت حل مساله دارد، در برابر مشكلات تسلیم نمیشود و سعی میكند برای مشكلات خود راهحل پیدا كند. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید واقعیتهای موجود را درك كرد. افرادی كه از این درك عاجزند و تفكرات سحرآمیز دارند، به رمل و اسطرلاب، جادو و سحر و دعانویسی و كفبینی و موضوعات خرافی میپردازند، قدرت حل مساله ندارند زیرا نمیتوانند واقعیتهای موجود را قبول كنند. نكته قابل توجه اینكه حتی در حل مساله، تكرار مكررات هم طبیعی نیست بلكه فرد باید برای حل مشكلاتش ابداع و تنوع در تصمیمگیری داشته باشد.
4.گذشت، بخشندگی و مروت:
فرد نرمال باید گذشت و بخشش داشته باشد و سخت و غیرقابل انعطاف نباشد و در عین حال بتواند خشم خود را بروز دهد. فردی كه مدام خشمش را فرومیخورد و جرات ابراز احساسات خود را ندارد، نرمال نیست. البته بروز خشم باید بدون صدمه و اهانت به خود و دیگران باشد و فرد نباید ذرهای به شخصیت خود یا دیگران لطمه بزند.
5.قدرت مقابله با استرس:
واقعیت این است كه ما در فضایی از استرس و اضطراب به سر میبریم. فرد نرمال باید بتواند با این استرسها مقابله یا از مكانیسمهای مقابلهای برای رفع استرسها استفاده كند تا خود را با هر استرسی انطباق دهد و با آن مقابله كند. متاسفانه ما با بسیاری از فقدانها، مشكلات مالی و اقتصادی، مسایل اجتماعی و محیطی، مسایل سیاسی و... روبرو هستیم. فرد باید بتواند با این استرسها كنار بیاید. كسی كه زود میشكند و در برابر اندك استرسی كمر خم میكند، نرمال نیست. هركس ممكن است یك عزیز، مال یا شغلش را از دست بدهد، اما باید بتواند محرومیتها را تحمل كند و در برابر این فقدانها قدرت مانور و سوگواری داشته باشد و به پذیرش نهایی واقعیت برسد.
6.قدرت مدیریت:
فرد نرمال باید قدرت مدیریت محیط اطرافش و محیطی كه در آن زندگی یا كار میكند، داشته باشد و این به یك مدیریت ذاتی نیاز دارد.
7.در نظر گرفتن جوانب احتیاط:
فرد نرمال باید همه جوانب احتیاط را رعایت كند و به اصطلاح خود را ارزان نفروشد. البته منظور این است كه بدبین باشد زیرا بدبینی خود غیرطبیعی است اما احتیاط، وجه مهمی از نرمال بودن است. فرد باید برای انجام معاملات اقتصادی، روابط بین فردی، امور اداری و شغلی و... محتاطانه عمل و رفتار خود را كنترل كند.
8.آموختن و آموزش:
فرد باید خودش را برای زندگی سرمایهگذاری كند. باید دانش و آگاهی داشته باشد و واقعبینانه به سرنوشتی كه بر او در زمان و مكان خاصی كه قرار دارد تحمیل شده، بپذیرد و در این زمینه آموزش ببیند زیرا اگر از مسایل پیرامون خود آگاهی نداشته باشد و آنها را نپذیرد، طبعا رفتار غیرطبیعی از خود نشان میدهد و دچار آسیبشناسی روانی میشود و در گروه بیماران قرار میگیرد. فرد نرمال باید عاشق یادگیری باشد و بتواند موضوعات مختلف را طراحی و سازماندهی كند.
9.كنجكاوی و علاقهمندی:
انسانهای بیتفاوت، بیاحساس، غیركنجكاو و غیرعلاقهمند به موضوعات روزمره، انسانهای نرمالی نیستند بنابراین فردی كه زیباییها را تقدیر و تحسین نمیكند و نسبت به آنها كنجكاو نیست طبیعی و نرمال نیست.
10 آیندهنگر بودن:
فرد نرمال باید در مورد آینده خود جهتگیری داشته باشد و بداند چه آیندهای برای فردا و فرداهایش در نظر دارد، بنابراین باید برای سنین جوانی، میانسالی و سالمندی خود برنامهریزی كند.
11.خلاقیت و نوآوری:
فرد نرمال باید خلاق باشد و ایده داشته باشد و به دیگران و محیط كار و زندگی خود ایده بدهد. از سوی دیگر باید استقلال داشته باشد و اهداف مناسبی در سر بپروراند. فردی كه وابسته است، نمیتواند اهداف درستی را برای آینده خود برنامهریزی كند.
شناسایی نیازها:فرد نرمال باید نیازهایش را بشناسد و به ارزشهای وجودی خود پی ببرد و بتواند به مجهولات موجود در آنچه به عنوان واقعیتهای موجود ذهن خود و اطرافیانش فراگرفته است، پاسخ دهد.
12.شور و هیجان:
افراد نرمال باید در انجام امور از خود شوق و حرارت نشان دهند. افراد بیحال و بیاحساسی كه از خود شوق و شوری نشان نمیدهند، به خصوص در مسایل خانوادگی و اجتماعی، افرادی سرد و بیاحساس هستند نه نرمال.
13.عادل بودن:
عدالت صفت بسیار خوبی است كه باید آن را در انسانهای نرمال جستجو كنیم. فرد باید نسبت به شهروندان و خانواده خود عادل باشد و اگر نباشد از خود رفتارهای پرخاشگرانه، بیتفاوتی، بیاحساسی، بیتوجهی، بیعاطفگی و... نشان میدهد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#153
Posted: 15 Jun 2015 23:14
پرحرفيد يا کم حرف؟
واي سرم رفت . چهقدر حرف ميزني...! هيس. تو را به خدا يك دقيقه ساكت باش.شايد هم
برعكس: چهقدر ساكتو كمحرف هستي.خب يك چيزي بگو...!شايد هم متعادل باشي.نه كم حرف، نه پرحرف.
كدام را بيشتر ترجيح ميدهي؟ براي ترجيح دادن البته اول بايد خودت را بهتر بشناسي. و اگر
دوست داري خودت را بشناسي ، به اين سؤالها پاسخ بده.
الف- هرگز با خودم حرف نميزنم.
ب- بيشتر وقتها با خودم حرف ميزنم.
ج- به اينكار عادت ندارم اما گاهي برايم پيش ميآيد.
تست يك دوست صميمي برايت در مورد تعطيلاتي كه گذرانده صحبت ميكند...
الف. جملهها را بهجايش تمام ميكني.
ب- از مكثهايش استفادهميكني تا ماجراي تعطيلات خودت را تعريفكني.
ج- در سكوت به حرفهايش گوش ميسپاري.
تست از بين اين شغلها يكي را انتخابكن:
الف- كمدين
ب- يك مرد يا زن سياستمدار
ج- بازيگر پانتوميم
تست هنگام صرف غذا با خانواده...
الف- مثل هميشه غذا ميخوري تا زمان بگذرد.
ب- در تمام مدت صرف غذا، ماجراهاي عجيب و شگفتانگيزي را براي بقيه تعريفميكني.
ج- در همه بحثها شركت ميكني.
تست در گروه دوستانت تو بيشتر وقتها...
الف- نظارهگر هستي.
ب- در زماني كوتاه كلي جوك و ماجراي بامزه تعريف ميكني.
ج- در حال صحبتكردني و ديگران به حرفهايت گوشميكنند.
تست ميخواهي يك شعر بخواني. كدام يك از اين كارها را انجام ميدهي...
الف- با حالتي شاعرانه سعي ميكني كلمات را بكشي.
ب- خيلي سريع ميخواني. انگار در حال روزنامهخواندن هستي.
ج- اداي شاعرهاي كاركشته را درميآوري و شعر را ميخواني. اصلاً انگار كه خودت آن را
سروده باشي.
تست معلم از تو ميخواهد براي درس جواب دادن پاي تخته بيايي...
الف- حتي سؤالهايي را هم كه بلد نيستي بيپاسخ نميگذاري.
ب- سريع به همه سؤالها جوابميدهي، اما جوابهاي تقريباً بيربط.
ج- كمي استرس داري،به همين دليل من ومن ميكني وجواب خيلي ازسؤالها يادت ميرود.
تست در كلاس درس هميشه در جاهايي مينشيني كه...
الف- دنج باشد و به راحتي ديدهنشوي.
ب- وسطهاي كلاس باشد تا بتواني به راحتي و آرامي با بغلدستيهايت پچپچ كني.
ج- ميز اول مينشيني تا بتواني مدام با معلم تبادلنظر كني.
تست لكنت زبان
الف- متأسفانه گاهي دچار اين حالت ميشوي.
ب- هيچوقت دچار اين حالت نميشوي.
ج- بله، خيليزياد پيش ميآيد.
تست بعدها دوستداري كدام يك از اينها باشي:
الف- طراح يا نقاش
ب- خواننده
ج- كمدين
اگر بيشتر پاسخها «ج» باشد:
تقريباًپرحرف هميشه به راحتي كلمهاي راكه لازم داري تااز يك شنونده تبديل به گوينده شوي، پيداميكني.
در مواقعي كه خطايي در حرفهايت پيدا شود قابليت اين را داري تا با حرفهاي جديد شنونده
را به گوش دادن علاقهمند كني. آفرين! اين خيلي خوباست، اما بايد قبولكني كه هميشه
نبايد فكر كرد حرفهايت براي ديگران هم جالب است.
گاهي وقتها يك شنونده پيدا ميكني كه دلت ميخواهد ساعتها با او حرف بزني. اما بايد
مراقب باشي كه در يك جمع دوستانه نبايد مدت طولاني فقط با يك نفر حرفزد و به بقيه
بياعتنا بود. اين كار بيادبياست. شركتكردن در بحث فقط صحبتكردن نيست. گاهي فقط
بايد گوشكرد.
اگر بيشتر پاسخها «ب» باشد: وروره جادو !
« فيلم ديشب را ديدي؟ وقتي داشتند پليس را ميبردند زندان...»
«اين گوشيهاي جديد را ديده اي؟ آنها كه درشان از بالا باز ميشود...»
و داستان ادامه دارد... وقتي از تعريف كردن فيلم فارغ ميشوي، ميروي سراغ آخرين مدل
گوشيهاي تلفن همراه !
تو هيچوقت ساكت نميشوي: حرف ميزني و حرف ميزني بدون اينكه لحظهاي مكث كني.
درست مثل يك وروره جادو !
خيلي ساده بگويم، به راحتي ميتواني اسمت را در كتاب ركوردهاي جهان ثبتكني: به
عنوان پرحرفترين آدم روي زمين.
پدر و مادر، دوستها و بعضي از معلمها گاهي به تو ميگويند: هيس، مي شود يك لحظه
ساكتشوي؟
اما چرا اين قدر از سكوت ميترسي؟ سكوت هميشه به ما اجازه فكركردن ميدهد و فقط در
آرامش است كه آدم ميتواند خوب فكركند.
اگر بيشتر پاسخها «الف» باشد:
كمحرف با خندههاي نخودي خواندن شعر يا رفتن پاي تخته براي تو يك شكنجه واقعي است.
درست از همان لحظهاي كه قرار است با صداي بلند خطاب به بقيه صحبتكني يا حتي زماني
كه ميخواهي با يكي از دوستهايت درباره عقايدت صحبتكني، زبانت ميگيرد، گونههايت
سرخميشود و جملههايت ناتمام ميماند. لكنت زبان ميگيري و كلمهاي را رهاميكني تا
كلمه بعدي را بگويي، آن قدر كه بيان كردن حرفهايت گاهي برايت غيرممكن ميشود. با اين
حال هميشه حرفهاي جالبي براي گفتن داري. نبايد براي گفتن حرفهايت تا اين حد بترسي.
اما اگر واقعاً سخت است، در يك كلاس تئاتر ثبتنام كن. بازي در نقشهاي كمدي كمك زيادي
به تو خواهدكرد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 24568
#154
Posted: 15 Jan 2017 20:56
تست شناخت روحیه
با توجه به روحیات خود پاسخ سوالات زیر را در ذهن نگه دارید:
۱-پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات
دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب
۲- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار
میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را
انتخاب میکنید؟
الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه
۳- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم
گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد.
کدام را انتخاب میکنید؟
الف : سگ
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار
۴- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین
نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه
۵- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان
صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده
۶- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه
شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده
۷- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از
حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ
۸- اگر قرار بود برای ۵ دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید،
کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر
تحلیل جواب:
۱- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.
الف: خرگوش- کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما
به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند- مطیع و گرم
پ: گوزن- زیبا و آداب دان
ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.
۲- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما
خوشایندتر و موثرتر است.
الف: میمون- مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.
۳- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای درباره شما داشته باشد.
الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب: گربه- شیک و زیبا
پ: اسب- خوش بین
ت: مار- انعطافپذیر
۴- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش
از همه نفرت دارید.
الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ: تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل
ت: کوسه- ناامن
۵- دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید.
الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط
برقرار کردن از طریق قلبها.
ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در
میان نباشد.
پ: خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت: پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده
۶- آیا به او خیانت می کنید.
الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ
کار خلافی نمیکنید.
ب: خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد
خیانت میکنید.
پ: گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت: پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای
ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.
۷- درباره ازدواج چه فکر میکنید.
الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج
سعادتمندانه وجود ندارد.
ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که
ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ: خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما
خواهد گرفت.
ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن
ندارید
۸- در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.
الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به
راحتی در دام عشق نمیافتید.
ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که
میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.
پ: اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر
چمن که رسیدی گلی بچین و برو
ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand