ارسالها: 12930
#491
Posted: 11 Jan 2014 01:31
خوش اندامی، چه غذایی؟ در چه زمانی؟
در این مقاله یک روز رژیمی ساده را به عنوان نمونه عنوان میکنیم تا بگوییم چه چیزی را در چه ساعاتی از روز مصرف کنید تا هم انرژی لازم برای کارهای روزانه را داشته باشید و هم اینکه یک روز رژیمی سالم را پشت سر بگذرانید.
میدانید که ما موافق رژیمهای لاغری سخت نیستیم و اعتقادی به این شیوههای لاغری آسیبرسان نداریم. تلاش ما در این بخش همیشه این بوده است که بگوییم میشود با تغییر سبک زندگی و مصرف مواد غذایی سالم به وزن ایدهآل رسید و آن را حفظ کرد.
یکی از نکات کلیدی در لاغری و خوب غذا خوردن این است که زمان مناسبی برای خوردن انتخاب کنید. به خاطر اینکه با این روش میشود هم انرژی مورد نیاز روزانه را کسب کرد و هم اینکه وزن ایدهآل داشت.
بهترین کار این است که هر سه یا چهار ساعت یک بار یک غذا یا میانوعدهی کم حجم بخورید تا هم متابولیسم یا همان سوخت و ساز بدنتان خوب کار کند و قند خونتان نیفتد و هم اینکه از زیادهروی و پرخوری دور باشید. لطفاً خط به خط با ما باشید.
صبحانه ساعت 7 صبح
بفرمایید پروتئین! نتایج پژوهشها نشان میدهد که یک صبحانهی سالم حاوی مواد غذایی پروتئیندار است که احساس سیری طولانی مدتی ایجاد کرده و جلوی ریزهخواری و اشتهای زیاد را میگیرد. از غلات کامل غافل نشوید که برای عملکرد رودهها مفیدند.
منوی صبحانه
اگر بدانید همان مرغ یا ماهی که از شب قبل مانده چه پروتئین و انرژیای به شما میدهد شک و تردید را کنار میگذارید. با نان سبوسدار یک ساندویچ اساسی درست کنید و نوش جان کنید. برای تکمیل پروتئینتان همین اول صبح به سراغ ماست یونانی بروید. یک پیاله از این ماست 18 گرم پروتئین نصیبتان میکند.
اگر عاشق غلات صبحانه هستید خودتان دست به کار شوید. بلغور جو دو سر را دریابید. این غلات به آرامی هضم میشود و احساس سیری طولانی مدتی ایجاد میکنند. جو دو سرتان را آماده کنید و به آن شیر کم چرب اضافه کنید. برای غنیسازی غلات صبحانهتان از کمی توت خشک یا میوههای ریز دیگر که سرشار از آنتیاکسیدان هستند استفاده کنید. کمی گردو یا بذر کتان نیز به غلاتتان اضافه کنید تا چربیهای مفید نیز وارد بدنتان شود.
یک فنجان چای معمولی یا بهتر از آن چای سبز نیز نوشیدنی فوقالعادهای برای صبحانه محسوب میشود.
میانوعده ساعت 10 صبح
از ساعت 7 روزتان را شروع کردهاید و بعد از صبحانه هم چیزی نخوردهاید. بهترین ساعت است تا یک میانوعدهی سالم نوش جان کنید. تنوع ایجاد کنید و اگر واقعاً گرسنهتان نبود به زور میانوعده به خورد خودتان ندهید.
منوی میانوعدهی صبح
یک گل بروکلی (یا یک عدد هویج کوچک) به اضافهی ماست کم چرب یا چند برش سیب با کرهی بادامزمینی. برای این ساعت از روز مواد غذایی انتخابی باید نیاز به جویدن زیاد داشته باشد تا اینکه نتوانید همه را یک جا و به راحتی قورت دهید.
علاوه بر این، برای این وعده همچنان پروتئین لازم دارید تا به خوبی سیرتان کند. برای همین توصیه میکنیم روی سیبتان کمی کره بادامزمینی بزنید. به خاطر اینکه حاوی پروتئین است و به مدت دو ساعت و نیم گرسنگی را از بین میبرد و احساس سیری ایجاد میکند.
دور و بر کیک و مافین و کلوچه و غیره نروید. خیلی از ما سادهترین روش را در خوردن یک کیک یا کلوچه و مافین میدانیم. بعضیها هم هستند که همین میانوعده را با قهوه میخورند. اگر شما هم وسط روز چنین میانوعدههایی میل میکنید باید بدانید کالری زیادی دریافت میکنید حتی به اندازهی یک وعدهی غذایی.
ناهار ساعت 12:30
اگر سرکار میروید از شب قبل برای ناهارتان مواد غذایی پروتئیندار آماده کنید مانند ماهی، مرغ یا گوشتهای کم چرب دیگر و توفو و غیره. به فکر چربیهای خوب مانند روغن زیتون یا آووکادو هم باشید.
منوی ناهار
ساندویچ ماهی آزاد با سبزیجات. ساندویچتان را پر کنید از هویج، گوجهفرنگی گیلاسی، فلفل دلمهای قرمز، خیار یا سبزیجات مورد علاقهی خودتان. میتوانید یکی دو برش آووکادو در ساندویچتان جاسازی کنید. ساندویچ پر از سبزیجات نه تنها به خوبی سیرتان میکند بلکه شما را به آن سفارش معروف 5 میوه و سبزیجات در روز هم نزدیکتر میکند. باید بدانید که ماهی آزاد منبع خوب اسیدهای چرب امگا 3 نیز میباشد.
اگر میخواهید یک روز رژیمی موفق داشته باشید دور و بر سرخ کردنیها خط قرمز بکشید. ماهیتان را بخارپز کنید یا در فر آماده کنید. مواد غذایی سرخ کردنی سرشار از چربی هستند. برای همین هم نه تنها کالری زیادی به بدI
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#492
Posted: 12 Jan 2014 00:46
خودروهای هوشمند؛ تلفنی روی چهار چرخ
وقتی سخن از دستگاههای هوشمند به میان میآید، پیش از همه تصویر موبایل و تبلت در ذهن شکل میگیرد. اما در سالهای اخیر گروهی جدید به این مجموعه افزوده شده که بر محبوبیتاش روز به روز اضافه میشود: خودروهای هوشمند.
نرمافزارهای متصل به اینترنت بدون شک یکی از اجزای استاندارد در خودروهای آینده هستند. صفحه نمایش روی جلو-داشبورد که تا چندی پیش بهعنوان نمایشگر دوربین دندهعقب، انتخاب آهنگ در حال پخش یا صفحه مسیریاب مورد استفاده قرار میگرفت، در آیندهای نهچندان دور با فشردن یک کلید فهرستی از اپلیکیشنهای متصل به اینترنت را نشان میدهد.
این اپلیکیشنها در حال حاضر هم قابل سفارش است. افزودن این امکانات به خودرو، اما قیمت آن را تا حد زیادی افزایش میدهد.
اما به اعتقاد کارشناسان، استفاده از تلفنهای همراه ذائقه کاربران را چنان تغییر داده که صنایع خودروسازی چارهای جز تغییر رویه ندارند. مشتریان میگویند یا خودروسازان آنچه ما به آن عادت کردهایم را به قیمتی مناسب عرضه میکنند، یا ما به سراغ خودروساز رقیب میرویم. به همین دلیل است که در سالهای اخیر امکانات یادشده در خودروهای ارزانقیمتتر هم در دسترس هستند.
این موضوع برای صنعت خودروسازی که دههها پیرو قواعد خاص خود بوده، یک "چرخش فرهنگی" برشمرده میشود.
آئودی اندروید را روی آسفالت میآورد
خودروهای هوشمند هم مانند کامپیوتر یا موبایلهای هوشمند عمل میکنند: سیستم عاملی بر روی بُرد-کامپیوتر نصب شده و اپلیکیشنهای مختلف بر روی این سیستم عامل سوار میشوند. سیستم عامل خودروها تا امروز عموما مختص خودروها بوده است.
به نوشته نشریه آمریکایی "وال استریت ژورنال"، خودروساز آئودی آلمان حال گام را از این فراتر گذاشته و قصد دارد در مدلهای مختلف از سیستم عامل اندروید بهعنوان بستر نرمافزاری استفاده کند.
البته این تنها آغاز راه است. به اعتقاد ناظران، خودروسازان ناگزیرند محصولاتشان را میان دستگاههای هوشمند روزمره جا کنند. بهعنوان مثال، کمپانی فورد آمریکا ساعت زنگداری طراحی کرده که آنلاین است و از ترافیک منطقه خبر دارد. در صورت وجود ترافیک سنگین، این ساعت صاحب خود را زودتر از خواب بیدار میکند. مرسدس بنز آلمان هم سیستمی طراحی کرده که میزان سوخت موجود در باک را روی ساعت مُچی راننده نشان میدهد.
خودرو با کنترل از راه دور
خودروسازی رنو فرانسه اخیرا اعلام کرد که در مدلهای آینده این خودرو میتوان با استفاده از تلفن همراه مقصد را به مسیریاب خودرو داد یا دمای مورد نظر را در داخل خودرو تنظیم کرد.
کمپانی آمریکایی "تسلا" که خودروهای برقی میسازد، بسیاری از موارد برشمرده را در مدلهای کنونی هم ارائه میکند. برخی از مدلهای این خودرو با فناروی "UTMS" بهطور دائم به اینترنت متصل هستند. با این حساب میتوان از هر نقطهای از دنیا که امکان اتصال به اینترنت وجود داشته باشد، سقف خودرو را باز یا میزان شارژ باطریها را کنترل کرد.
در خودروهای هوشمند میتوان نقشه مسیریاب را مستقیم از طریق اینترنت به روز کرد یا نقشه را از ابر رایانهای گرفت. سرنشینان عقب هم میتوانند در نمایشگرهای پیش رویشان از فیلمی لذت ببرند که بهطور مستقیم از اینترنت پخش میشود.
از سوی دیگر، اپلیکیشنهایی که امروز روی تلفنهای همراه نصب میشوند و نزدیکترین جای پارک را به راننده خبر میدهند، در آینده مستقیم روی بُرد-کامپیوتر سوار میشوند. اپلیکیشنهای دیگری هم در هنگام تصادف اطلاعات شخصی مهم را در اختیار امدادگران میگذارند.
ورود شرکتهای مخابراتی
ارائهکنندگان خدمات تلفن همراه و اینترنت در اروپا هم بیکار ننشستهاند. یکی از شرکتهای تابع کنسرن مخابراتی تلهکوم آلمان آماده است پلتفرمی عمومی طراحی کند که اپلیکیشنهای مختلف روی آن قابل نصب باشد.
اگر شرکتهای مخابراتی در این عرصه فعال شوند، دریچهی دیگری هم گشوده خواهد شد که امکانات تازهای را در اختیار خودروسازان قرار میدهد: سیمکارتهای تلفن همراه قابل برنامهریزی هستند؛ در حال حاضر هم سیمکارتهایی وجود دارند که میتوان تنظیمات آنها را تغییر و شماره تلفن دیگری به آنها داد. با داشتن چنین سیمکارتی، اگر شخصی اپراتور تلفن همراه خود را عوض کند، نیاز به خرید سیمکارت جدید ندارد.
اگر چنین سیمکارتی در خودروها هم نصب شود، با ورود به کشوری دیگر اپراتور تلفن همراه به صورت خودکار عوض میشود و بدین ترتیب کاربر هزینه جایجایی (رومینگ) نمیپردازد.
بنا بر برخی گزارشها، کنسرن آمریکایی اپل قصد دارد از سیمکارتهای ثابت در آیفونهای جدید استفاده کند. اما اپراتورهای تلفن همراه با این موضوع مخالفت میکنند.
در مجموع میتوان نتیجه گرفت که در نهایت این صنعت خودروسازی است که باید قواعد دنیای اینترنت را بپذیرد و برای عقبنماندن از غافله عادتهای تازهای را در پیش بگیرد. پیشتر گمان میشد که در برخورد این دو عرصه به هم، قدرت صنایع اتومبیلسازی بر صنابع ارتباطی و مخابراتی خواهد چربید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#493
Posted: 13 Jan 2014 00:29
'اوتیسم، ما و قضاوتهای اشتباه'
واژهها، واژههایی که برخی آدمها به سادگی و بیهیچ تاملی بیان میکنند، گاهی بار منفی آزاردهندهای دارد، آنجا که دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به گروهی دیگر از آدمها را بیان میکند. میگویند اصطلاح زشت "همجنسباز" را بهکار نبرید، درست و بهقاعده و حتی انسانی، "همجنسگرا"ست یا نگویید "عقبافتاده"، بلکه بگویید فلانی مثلا سندرم ایکس یا ایگرگ دارد.
به تازگی بیبیسی فارسی در گزارشی اوتیسم را "ناتوانی ذهنی" تعریف کرده است، عبارتی که احتمال دارد در زبان فارسی آن را معادل "عقبماندگی ذهنی" بگیرند و مثلا بیان مودبانه آن به شمار بیاید، چنانچه در نگاه اول هم شاید به نظر نرسد که چه معنای منفی و غلوآمیزی دارد، چیزی در ردیف تعطیلی هوش و ذهن، در حالی که حتی کسانی که مورد عقبماندگی آنها اثبات شده، باز تواناییهای مشهودی در یادگیری دارند، گرچه بسیار محدودتر از اکثریت "نرمال" جامعه.
از چه حرف میزنیم؟
اما آیا اوتیسم واقعا ناتوانی یا اصلا عقبماندگی ذهنی است؟ یا این که نه، اینطور نیست؟ اصلا وقتی از اوتیسم حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
ورای ژورنالیسم و تجربههایی که این سالها از همکاری با رسانهها داشتهام، باید بگویم که اوتیسم و ویژگیهای پیدا و پنهان آن، تمام زندگی مرا در یک سال و نیم گذشته تحتالشعاع خود قرار داده است، از زمانی که تردیدها درباره دلایل برخی رفتارهای پسرم (آن موقع کمتر از سه سال داشت) و عدم پیشرفت کلامی او شروع شد. و باز صادقانه بگویم، آنقدر تجربه هراسآوری بود که در ابتدا بنیان زندگی من و همسرم را به لرزه دربیاورد.
اما واقعا چیزی که وحشتمان را چند برابر میکرد، تجربه ما از جامعه ایرانی بود که به قضاوت کردن درباره آدمها بدجوری خو کرده و رواداری خیلی اندکی نسبت به آدمهای متفاوت دارد. گرچه دو سه سالیست که در ایران زندگی نمیکنیم، اما هنوز از این جامعه تغذیه میکنیم، حلقه دوستان و اطرافیانمان ایرانیست، خانوادهمان در ایران زندگی میکند و رخدادهای آنجا برایمان مسئله است.
حالا بعد از خواندن آن گزارش بیبیسی فارسی و اشتباه آزاردهنده آن، به این نتیجه میرسم که نگرانی ما بیجا نبوده است. وقتی رسانهای که از آن انتظار آگاهیبخشی میرود، چنین ناآگاهانه گروهی از آدمها را مورد قضاوت قرار میدهد، من از دیگران چه انتظاری میتوانم داشته باشم.
جالب اینجاست که بخش انگلیسی زبان بیبیسی گزارشهای متعدد فوقالعادهای از اوتیسم دارد که در هیچ کجای آن اصطلاح "ناتوانی ذهنی" یا "عقبماندگی ذهنی" برای توصیف آن به کار نرفته است.
اصلا من اولین بار در بخش انگلیسی زبان آن رسانه خواندم که پژوهشگران دانشگاههای کمبریج و آکسفورد گمان میبرند نیوتن یا اینشتین ممکن است اوتیستیک بوده باشند. پس اوتیسم چگونه ناتوانی ذهنیست که پژوهشگران به خود جرات میدهند غولهای علم را به آن نسبت دهند. یا شخصیت معروف اوتیستیک دیگر، دکتر تمپل گراندین، استاد دانشگاه ایالتی کلرادو است که بهواسطه اختراعات بیشمارش و کتابهای متعددی که درباره اوتیسم نوشته، قهرمان و الگوی اوتیستهای جهان شده است، موردی دیگر برای اثبات اشتباه گزارش آن رسانه که ادعا میکند افراد اوتیستیک "در خیالپردازی مشکل دارند".
در تمام تعاریف علمی از "اختلالات طیف اوتیسم" (Autism spectrum disorder) سخن میگویند، نه ناتوانی ذهنیِ این طیف. و این هم بهخاطر خوشایند و آرام کردن دل ناآرام پدر و مادرها نیست که فرزندان اوتیستیکشان را "ناتوان ذهنی" نمینامند، بلکه چون موارد نقض آن بیشمار است، بسیار کودکان اوتیستیکی که در مدارس معمولی و کنار بچههای "نرمال" یا حتی در مدارس خاص درس میخوانند، اما دبیرستان را با موفقیت تمام میکنند. برخی از آنها وارد دانشگاه میشوند، استاد دانشگاه میشوند یا هنرمند، تکنسین، کارگر، کارمند، نویسنده و به این ترتیب زندگی اجتماعی خودشان را ادامه میدهند، گیرم با برخی محدودیتها در تعامل با آدمها و روابط اجتماعی که ناشی از اوتیسم است.
سر دیگر طیف اوتیسم اما مشکلات بسیار شدیدتر است؛ کسانی هستند که نمیتوانند حرف بزنند، حتی یک کلمه، در حالی که قدرت شنوایی دارند. برخی از آنها مشکلات یادگیری شدیدی دارند که گاهی حتی باعث میشود در سنین بزرگسالی هم نتوانند نظافت شخصی خود را به تنهایی و بدون کمک انجام دهند.
فصل مشترک همه آدمهایی که در طیف بزرگ و متنوع اوتیسم قرار میگیرند، چه آن نوابغ، چه آن گروه کسانی که میتوانند موقعیت اجتماعی معمولی پیدا کنند و چه آنها که مشکل یادگیری شدیدی دارند، ضعف در ایجاد رابطه با دیگران و درک قواعد و الگوهای اجتماعی است که البته این ضعف درجات مختلف دارد و از بسیار شدید تا بسیار خفیف در نوسان است.
ناتوانی یا محدودیت؟
اما حتی آن فرد اوتیستیکی که یک کلمه هم نمیگوید، باز ناتوان ذهنی شمرده نمیشود و کسی نمیتواند ادعا کند که الزاما او هوش پایینی دارد گرچه از محدودیتهای بسیاری رنج میبرد. نمونهها بسیارند و کارلی فلیشمن (Carly Fleischmann) فقط یکی از آنهاست، دختر نوجوانی با اوتیسم شدید که مطلقا حرف نمیزند، اما با نوشتن، خود را بیان میکند. تحلیلی که او از موقعیت خود در جهان و ویژگیهای منحصربهفردش ارائه میدهد، این نوشتهها را به منبعی پرارزش برای شناخت عمومی نسبت به غرایب و راز و رمز اوتیسم تبدیل میکند. در عین حال گویای اندیشه و نگاه عمیق او به هستی نیز هست.
نمونه دیگر ایدو کدار (Ido Kedar)است، پسر ۱۷ ساله اوتیستیکی که کوچکترین کلمهای را نمیتواند ادا کند، اما چه باک! قهرمان ما وبلاگنویس برازندهای است که میتواند درونیات خود را از طریق نوشتن بازگو کند. "ایدو در سرزمین اوتیسم"(Ido in Autismland) نام وبلاگ اوست و نام کتاب او که امکانی برای کشف یک جهان متفاوت با آنچه سراغ داریم، در اختیارمان میگذارد.
ایدو جایی در یک ویدیو شرح میدهد، زمانی که هنوز نوشتن بلد نبود، دیگران درباره اوتیسم او و محدودیتهایش حرف میزدند، اما او که قدرت تکلم هم نداشت نمیتوانست بیان کند که اکثر این حرفها اشتباه است.
نظیر همین موقعیت را کارلی نیز به شیوه خود شرح میدهد که قبل از ۱۱ سالگی و زمانی که شروع به نوشتن کند، آدمها درباره او با صدای بلند فکر میکردند که اغلب هم ناامیدکننده بود.
ایدو و کارلی شاید بتوانند آینده خیلی از بچههای اتیستیکی باشند که توانایی حرف زدن ندارند، مثل همان پسربچه ۹ ساله اوتیستیک ایرانی که انگیزهای شد تا بیبیسی فارسی آن گزارش را درباره اوتیسم تهیه کند و البته به اشتباه اوتیسم را «ناتوانی ذهنی» بماند. و زمانی که در آن گزارش صرفا درباره محدودیتهای آن پسرک ۹ ساله خواندم، بهخصوصی یاد کارلی افتادم و پیش خودم گفتم که کارلی هم تا قبل از ۱۱ سالگی کاملا اسیر دنیای درونی خویش بود و هیچ کسی از تواناییهایش خبر نداشت.
ایستا یا تغییرپذیر؟
من نمیدانم پسر خودم تا چه اندازه میتواند پیش برود و به محدودیتهای امروز خود غلبه کند؛ هنوز سن و سالش کمتر از چهار سال و نیم سن است و تشخیص قطعی اوتیسم هم نگرفته. سال گذشته پزشکان تا حدی تردید داشتند که او را اوتیستیک بنامند، اما راهی که جلوی پای ما گذاشتند، راهی بود که برای مهار غول مشکلات ناشی از اوتیسم توصیه میشود.
میدانستیم مبارزه شروع شده و پوستمان کنده میشود، اما چارهای جز مقابله با این غول نبود. چیزی که اندک رمقی به ما میداد تا از پا نیفتیم، آینده بود، گرچه ترس از آینده هم به حرکت وادارمان میکرد و میکند.
استنلی گرینزپن، پژوهشگر بزرگ اوتیسم و مبدع روش آموزشی "فلورتایم"، از اختلالات طیف اوتیسم به عنوان امری قابل تحرک و تغییر (Dynamic) سخن میگوید، نه یک واقعیت ایستا و غیرقابل تغییر (Static).
تجربه بسیاری از پدر و مادران بچههای اوتیستیک هم نشان میدهد که با یک روش آموزشی موثر و کار شدید و گسترده در طول سالیان میتوان تا حد زیادی معادله را تغییر داد و بچه را در مسیر پیشرفت هدایت کرد، چنانچه خیلی از آنها توانستهاند وارد اجتماع شوند، حتی مشاغل رده بالا پیدا کنند یا از همه مهمتر زندگی مستقلی داشته باشند.
ده یازده ماه قبل، وقتی که آموزش پسرم، آریو را به شیوه علمی شروع کردیم، آنقدر که به خواستهها و حرفهای ما بیتوجه بود، پیش خودم ناامیدانه میگفتم که آیا روزی میرسد به او بگویم، بینی یا گوش و چشمت را نشان بده و انجام بدهد. حالا به مرحلهای رسیده که در چیدن میز غذا کمکمان میکند یا اگر مثلا غذا روی زمین بریزد، به خواسته ما، جارو و خاکانداز دست میگیرد و تمیز میکند یا این که ساعتها سر کلاس آموزشی خود در خانه [آموزش آریو را فعلا در خانه انجام میدهیم] بسیاری از خواستههای مربیاش را انجام میدهد، از کارهای هنری ساده گرفته تا فعالیتهای بدنی و بازی.
باز این که ده یازده ماه قبل، آریو شاید در تمام روز بیست سی بار هم کلمه به کار نمیبرد؛ خودمان را میکشتیم که کلمهای را تکرار کند، اما این کار را نمیکرد. حالا نه تنها خیلی از خواستههای خودش را بیان میکند، به برخی از سؤالات ما جواب هم میدهد، البته با تک کلمه، و از همه اینها امیدبخشتر این که چند هفتهای است کلمات را با هم ترکیب میکند و جملات کوتاه دو تا چهار کلمهای میسازد، گرچه هنوز هم بیشتر اوقات ترجیح میدهد با خودش حرف بزند و سر و صدا دربیاورد یا گاهی جملات را اشتباه بهکار میبرد.
نگرانی ما همچنان باقیست، اصلا مگر نگرانی پدر و مادرها تمامی دارد، اما این میان یک مسئله دلگرمم میکند. این که آریو به جایی رسیده که واقعا خودش دارد تلاش میکند. میبینم با تمام مشکلاتی که مثلا برای تلفظ برخی حروف و صداها دارد، دقایقی طولانی سعی میکند آنچه را که مربیاش میگوید تکرار کند یا این که تکالیفی را که هنوز برایش پیچیده و سخت به حساب میآید، انجام دهد.
حالا دارم به این فکر میکنم که آیا میشود یک روز آریو با ما و دیگران مکالمه کامل و بینقصی داشته باشد و از همه اینها مهمتر؛ آیا روزی میرسد که بتواند از رابطه با یک دوست لذت ببرد، آن وقت دیگر شاخ غول شکسته میشود.
سپیده جدیری،روزنامه نگار
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#494
Posted: 13 Jan 2014 00:43
انسانهای غارنشین هم اهل سالمخواری نبودند
مشوقان سالمخواری در سالهای اخیر اینگونه تبلیغ میکنند که اگر مردم غذای فراوری نشده مصرف کنند همانقدر سالم و تندرست زندگی خواهند کرد که نیاکان بشر در دوران غارنشینی؛ رژیمی بدون قند، گوشت فرآوری شده و کربوهیدراتهای ساده. با این حال، بررسیهای جدید نشان میدهد که اجداد ما چندان هم به رژیم سالم علاقهای نداشتهاند و «هلههولهخوری» سابقهای دیرینه دارد.
سایت «هافینگتون پست» مینویسد که ظاهراً طبیعت انسان در طول هزارهها فرق چندانی نکرده و نیاکان غارنشین ما هم سالها پیش از عرضه شکلات و نوشابههای رنگارنگ، همانقدر به دنبال قند و شیرینیبودهاند که ما هستیم.
یافتههای جدید نشان میدهند که هزاران سال قبل مغز بلوط و کاج نقش تنقلات و هلههولههای امروز را برای انسانها ایفا میکردند و موجب پوسیدگی دندانهای آنها میشدند.
بر این اساس، بررسی بقایای اسکلت ۵۲ انسان که حدود ۱۳۷۰۰ و ۱۵۰۰۰ سال پیش زندگی میکردند حاکی از وجود پوسیدگی شدید دندانی در این افراد بودهاست. پژوهشگران میگویند در بین این اسکلتها فقط به «سه مورد» برخوردهاند که هیچ پوسیدگی دندانی نداشتند.
پیش از روی آوردن به کشاورزی، انسانها خوراک خود را از طریق میوهچینی و شکار تأمین میکردند. بر پایه همین امر، باور غالب آن بود که به این دلیل - و مصرف کمتر غذاهای کربوهیدراتدار ناشی از این رژیم - آدمی پیش از آغاز کشاورزی بهداشت دهان و دندان بهتری داشتهاست.
اینک دانشمندان میگویند نتایج بررسی جدید اسکلتهای ۱۵۰۰۰ ساله متقاعدشان کرده که پوسیدگی وسیع دندانهای آسیاب (کُرسی) در آنها به دلیل مصرف بالای مغز بلوط وحشی و میوه درخت کاج بوده، - خوراکیهایی که هردو حاوی مقادیر زیادی کربوهیدرات تخمیرشدنی هستند.
از دیگر نکات جالب توجه در کشف اخیر آن است که برخلاف آنچه پیش از این تصور میشد، انسانهای دیرین به دلیل تغذیه از دانههای خوراکی وحشی زندگیای به مراتب آرامتر و بی تحرکتر از تصویر «انسان شکارچی» داشتهاند.
ایزابل دوگروت، از پژوهشگران موزه تاریخ طبیعی لندن که این اسکلتها را مورد بازبینی قرار داده میگوید: «این آدمها اغلب در ناحیه دهان یا دچار پوسیدگی بودهاند و یا از آبسه رنج میبردهاند.»
اسکلتهای یاد شده از غاری در کشور مراکش کشف شدهاند، - محلی که به دلیل دارا بودن بقایای انسانها و حیوانات دوران نوسنگی معروف است.
دانشمندان در کنار این اسکلتها بقایای خرده غذای این افراد را نیز یافتند که ساکنان باستانی غار آنها را پخته و میخوردند.
وبسایت شبکه «فاکس نیوز» در همین باره مینویسد، انسانهای نخستین نمیتوانستند تنها با خوردن دانههای خوراکی به زندگی خود ادامه دهند، به همین دلیل از دیگر منابع خوراکی از قبیل میوهها و بیمُهرگان، مانند کِرم و ملخ، نیز تغذیه میکردند.
گابریل ماچو، از آزمایشگاه تحقیقات باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه آکسفورد، برای تعیین دقیق خوراک انسانهای غارنشین، رژیم آنها را با «بابونهای کنیایی» امروزی مقایسه کردهاست.
به نوشته سایت فاکسنیوز، ماچو به این نتیجه رسید که بابونهای امروزی در محیطی شبیه به انسان غارنشین زندگی میکنند و مانند آنها مقادیر زیادی مغز گیاه «اویارسلام زرد») را مصرف میکنند. این خوراکی حاوی معدنی زیاد، ویتامین و اسیدهای چرب است که به خصوص برای مغز انسانتباران «هومونینیها» حیاتی است.
ماچو نتیجه میگیرد که نیازهای غذایی انسانهای اولیه شبیه نیاز بابونها بودهاست.
مغز «اویارسلام زرد» (با نام علمی Cyperus esculentus) حاوی مقادیر زیادی نشاسته است که در صورت مصرف به شکل سرد به شدت خراشنده است، ماچو همین ویژگی خوراک اصلی نیاکان ما را دلیل فرسودگی سریع دندانهای آنها دانسته و میگوید به همین خاطر است که در دندانهای جمجمه انسانهای غارنشین آثار فرسودگی و خراش را مشاهده میکنیم. بر اساس این پژوهش دندانهای بابونها هم دقیقاً به وضعیتی مشابه دچار میشوند.
پیش از این شبکه رادیویی «انپیآر»، گزارش دادهبود که آلن کوپر، مدیر مرکز «دیاِناِی» باستانی استرالیا، اعلام کردهبود که برپایه تحقیقات او و اعضای گروهش «انسانهای شکارچی دندان های خیلی خوبی داشته اند، اما به محض آن که به کشاورزی روی آوردند، تغییر بزرگی در دندانهایشان به وجود آمد. بیماری لثه بین آنها شیوع پیدا کرد و به ناگاه تعداد زیادی دچار پوسیدگی دندان شدند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#495
Posted: 13 Jan 2014 00:48
معرفی 6 غذای مغز برای وعده صبحانه/ غذهایی برای افزایش تمرکز و انرژی
6 غذای مغز در وعده صبحانه می تواند عاملی برای ارتقای وضعیت مغزی فرد در طول روز باشد.
به گزارش خبرگزاری مهر، خوردن یک صبحانه سلامت می تواند موتور مغز را با قدرت بسیار روشن کرده و به بهره وری و تمرکز در طول روز کمک کند. این 6 ماده غذایی در صورتی که در وعده صبحانه گنجانده شوند تأثیرات بسیاری در عملکرد مغز خواهند گذاشت.
تخم مرغ
کولین به عنوان یک نوع ویتامین B که در تخم مرغ وجود دارد نقش مهمی در عملکرد مغز و حافظه دارد. در تحقیقاتی که از 1400 مرد و زن انجام شده و نتایج آن در مجله تغذیه بالینی منتشر شده مشخص شده است که افرادی که غذاهای دارای کولین مصرف می کردند در آزمایشهای حافظه و یادگیری کلامی بهتر از دیگران عمل کرده اند.
تخم مرغ همچنین دارای پروتئین با کیفیتی است، این پروتئین با ثابت نگاه داشتن قند خون به فرد کمک می کند تمرکز کند و برای مدت طولانی تری احساس سیری داشته باشد. مهم نیست که تخم مرغ در وعده صبحانه به صورت املت، همزده و یا پخته مصرف شود، آنچه اهمیت دارد این است که تخم مرغ منبع غنی مواد مغذی است که مغز و بدن را در تمام طول صبح تأمین می کند.
غلات
محصولات دارای غلات در وعده صبحانه دارای اهمیت هستند، چرا که بدن ما کربوهیدرات را به گلوکز تبدیل می کند. گلوکز نیز سوخت دارای اولویت مغز است. غذاهای غنی از غلات و یا دارای غلات کامل دارای ویتامین بی هستند، ویتامینی که برای تمرکز و سالم ماندن مغز حائز اهمیت است. توصیه کلی این است که نیمی از غلات مصرفی خود را از غلات کامل تأمین کنید.
برای رسیدن به انرژی ثابت و عملکرد مغزی بهتر، توصیه شده است که غلات خود را با پروتئین مصرف کنید. چند ترکیب ساده غلات و پروتئین می تواند قدرت مغز را در طول صبح افزایش دهد برخی از این ترکیبها نان تست همراه کره بادام زمینی ، وعده های تهیه شده با جو به همراه خانواده توتها و یا نانهای تست شده همراه با تخم مرغ همزده هستند.
انگور
تحقیقات نشان می دهد که مصرف انگورهای مختلف سبز، قرمز و سیاه نقش مهمی در بهبود دفاع آنتی اکسیدانی ما دارد و سلامت مغز را ارتقا می دهد. در تحقیقات اولیه به نظر می رسید که انگورها به وسیله بی اثر کردن تنش اکسایشی و تورم به سلامت مغز کمک کرده و یا فعالیت برخی ژنهای خاص مرتبط با بیماریهای ناشی از کهولت سن مغز را هدف می گیرند.
بادام
بادام منبع عالی از ویتامین ایی است و 37 درصد میزان توصیه شده جذب روزانه این ویتامین با خوردن 23 عدد بادام تأمین می شود. تحقیقاتی که در مجله همه گیری شناسی آمریکا منتشر شده نشان می دهد که جذب ویتامین ای به ممانعت از تحلیل شناختی مغز به ویژه در سالخوردگان کمک می کند.
بادام همچنین ترکیب سالمی از پروتئینها، فیبرها و چربیهای سالم است که سطح قند خون را حفظ می کند و موجب می شود که فرد در طول روز متمرکز و با انرژی بماند.
جو
جو دارای آهن، روی، پتاسیوم و ویتامینهای بی و همچنین مواد مغذی است که به رشد مغز و عملکرد آن با ظرفیت کامل کمک می کند. فیبر موجود در جو به احساس سیری تا وعده بعدی کمک می کند. تحقیقات نشان می دهد کودکانی که در وعده صبحانه غذای تهیه شده با جو می خورد 20 درصد عملکرد بهتری در آزمونها دارند تا کودکانی که غلات شکردار می خورند. می توان این وعده غذایی را با آجیل، دارچین و یا موز صرف کرد.
سیب
سیبها سرشار از کوارستین هستند، کوارستین یک آنتی اکسیدان است که از سلولهای مغز محافظت می کند و براساس تحقیقات محققان دانشگاه کورنل ، کوارستین از سلولهای مغزی در مقابل حملات رادیکالهای آزاد حفاظت می کند. مصرف یک سیب در وعده صبحانه با پوست حائز اهمیت است چرا که حجم بالایی از کوارستین سیب در پوست آن وجوددارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#496
Posted: 21 Jan 2014 20:23
تداخل دارویی
کارشناسان اخطار داده اند که چای سبز می تواند تاثیر یک داروی رایج فشار خون را کم کند.
نتایج مطالعه تازه نشان داد چای سبز اثر نادولول در ده داوطلب را پایین می آورد.
محققان ژاپنی دریافتند که چای سبز سلول های ویژه ای که به جذب داروی نادولول کمک می کنند را مسدود می کند.
این سلول ها در لایه معده قرار دارند.
نادولول از دسته داروهای فشار خون موسوم به مسدود کننده بتا است.
آزمایش ها نشان داد کسانی که همراه با قرص نادولول چای سبز نوشیده بودند میزان این دارو در خونشان پایین تر بود.
دانشمندان تخمین می زنند که دو فنجان چای سبز کافی است تا اثر نادولول در بدن کاهش یابد.
هنوز معلوم نیست که سایر انواع چای اثر مشابهی دارند یا نه.
به علاوه آنها اشاره می کنند که صرف نظر از این تداخل، چای سبز می تواند حاوی فواید بهداشتی زیادی باشد.
چای سبز کمتر از سایر انواع چای پردازش می شود و بنابراین میزان آنتی اکسیدان های آن بیشتر است.
پزشکان قبلا هشدار داده اند که بعضی آب میوه ها از جمله آب گرپ فروت می تواند در عملکرد بعضی داروها از جمله بعضی از انواع داروهای فشار خون از دسته مسدود کننده های بتا تداخل کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#497
Posted: 24 Jan 2014 02:17
پرتاب سنگ، ترفند میمونها برای شوهریابی!
تیمی از محققان، مراسم جفتیابی عجیب میمونهای «کاپوچین» (capuchin) را در منطقه خشک کاتینگا واقع در شمال شرقی برزیل شکار کردند.
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، تیم علمی با کمک پروفسور «کامیلا گالهیگو کوئلهو» از دانشگاه دورهام از این رخداد فیلم ویدیویی تهیه کردند. کوئلهو دو سال را به مطالعه تعاملهای اجتماعی میمونها سپری کرده است.
در ویدیویی که از این مراسم جفتگیری گرفته شد، «کاپوچین» ماده، شاخه درختی را تکان میدهد و در عین حال، صداهایی را برای جذب همتای نرش تولید میکند.
زمانی که چنین عملی کارآمد نیست و میمون نر به او توجهی نمیکند، حیوان ماده با انداختن سنگی بزرگ به سمت نوع نر تلاشش را برای جذب وی ادامه میدهد.
میمونهای «کاپوچین» برای استفاده از سنگ در حفرکردن و شکستن آجیلها مشهورند، اما انداختن سنگ به منظور جفتیابی رفتار تعجببرانگیزی است که برای محققان جدید بود.
به گفته دکتر کوئلهو، بر خلاف دیگر میمونها، «کاپوچینهای» ماده از هیچ نشانگر فیزیکی برای نشاندادن این که آنها در اوج باروریشان هستند، برخوردار نیستند.
این بدین معناست که چنین حیواناتی تمایلاتشان را به روشهای مستقیمتری آشکار میکنند.
ایجاد سر و صدا برای جذب نرها به صورت کلی وجود دارد، اما سنگها فقط به سمت نرهایی انداخته میشوند که نوع ماده را به شکل ویژهای، جذب کردهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#498
Posted: 24 Jan 2014 02:21
«درمان اعتیاد یک فرآیند کوتاه مدت نیست»
رادیو کوچه : اعتیاد نه یک بیماری ساده و بسیط، بلکه معضل پیچیدهای است که مجموعهای از عوامل در ایجاد و تداوم آن نقش دارند. به بیان دیگر اعتیاد یک بیماری زیستی ـ روانی ـ اجتماعی (Bio – psycho – social) است که درمان آن هم مستلزم پرداختن به تمامی حوزههایی است که یک انسان به ماهو انسان با آن مواجه است. تقلیل اعتیاد به یک بیماری طبی همان قدر ناکارآمد است که آن را صرفن یک پاتولوژی روانی بدانیم و یا تنها به مشکلات محیط و اجتماع نسبت دهیم. فیالواقع مجموعهای از عوامل زیستشناختی (از جمله ژنتیک)، روانشناختی (از جمله اختلال شخصیت و مکانیسمهای دفاعی ناپخته) و جامعهشناختی (از جمله بیکاری) در ظهور و تداوم آن نقش دارد. سادهسازی اعتیاد و فروکاست آن به یکی از عوامل مذکور تصویر معوج و مغشوشی به دست میدهد که ناگزیر درمان را ابتر مینهد.
نباید فراموش کرد که ژنتیک نقش پر رنگی در ابتلاء به اعتیاد دارد. طبق نظر کتب مرجع روانپزشکی ۵۰% بار اعتیاد بر دوش عوامل وراثتی است. فرزندانی که محصول والدین وابسته به مواد (Substance dependence) هستند، در خطر زیادی قرار دارند. لذا نیازمند مراقبت ویژه و برنامهای خاص در جهت جلوگیری از ابتلا هستند. توجه به آسیبشناسی روانی (psychopathalogy) هم نقش مهمی در شناخت و درمان بیماران دارد. همراهی اعتیاد با برخی از انواع اختلال شخصیت از جمله شخصیتهای ضد اجتماع) Antisocial (و مرزی) borderline (و نیز مکانیسمهای دفاعی ناکارآمد و ناپخته در ذیل این عنوان قرار میگیرد. به زبان فرویدی عموم بیماران من (ego) آسیب دیدهای دارند که سعی دارند با توسل به مکانیسمهای دفاعی غیر تطابقی (mal adaptive) از من آسیب دیده (injuried ego) خود مراقبت و حمایت کنند.
در واقع جای آنکه از طرق روان درمانی در جهت انسجام «من آسیب دیده» خود گام بردارند، با توسل به مکانیسمهای دفاعی ناپخته (immature) باعث تشدید و تعمیق آسیبهای روانی میشوند. مکانیسمهای دفاعی ناکارآمد به سان یک سیکل معیوب (Impaired cycle) باعث بر هم خوردن هر چه بیشتر تعادل روانی میشوند. این روند اگرچه ظاهر حمایتی و سازگارانه دارد اما در واقع بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است که نه از تاک نشانی میگذارد و نه از تاک نشان.
اینجاست که نقش کلیدی و حیاتی روان درمانی در بازیافت «من مغشوش» هویدا میشود. در این بین شایعترین مکانیسم دفاعی انکار (denial) است. عموم مراجعین مشکلات خود را یا باور ندارند و یا به مراتب کمتر از آنچه که هست، میپندارند. گام نخست درمان آن است که درمانجو تصویری واقعی از اختلال خود در ذهن داشته باشد و بداند با انکار کردن مشکلات، مشکلی حل نمیشود. باور کند که با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نمیشود. معضل میماند و حیات ثمربخش یک انسان را به نابودی و اضمحلال میکشاند. از دیگر مکانیسمهای دفاعی رایج، فرافکنی (projection) است. به طوری که تمام مشکلات خود را به محیط بیرونی (Environment) نسبت میدهند. فیالمثل اعتیاد خود را به نحوه تعامل خانواده نسبت میدهند و معتقدند که فلان برخورد از سوی خانواده سبب شد تا دردام اعتیاد گرفتارآیند. از دیگر مکانیسمهای دفاعی رایج دلیل تراش (rationalization) است. فی المثل شکست عاطفی را عامل روی آوردن به مواد میدانند. مسیر حرکت روان درمانگر در جهتی است که به تدریج و به طور بطئی مکانیسمهای روانی غیر تطابقی و ناکارآمد تبدیل به مکانیسمهای روانی تطابقی و کارآمد شود. طی این روند «انسجام من» (ego integrity) افزایش مییابد که خود به افزایش عزت نفس (Self regard) در بیمار میانجامد که نهایت الامر شانس ماندن در ترک را افزون میکند.
۹۰% کسانی که تصمیم به ترک میگیرند موفق به آن میشوند اما متاسفانه ۹۰% ایشان در یک بازه زمانی ۶ ماهه مجددن مصرف مواد را از سر میگیرند. بدین قرار باید گفت مشکل اعتیاد در ترک آن نیست بلکه در ثبات در پرهیز است. البته باید به درمان جو اطمینان خاطر داد که نه تنها وسوسه (craving) امری طبیعی است بلکه لغزش (Slip) هم امری گریز ناپذیر است. همه توش و توان باید در این مسیر باشد که وسوسه کمتر تبدیل به لغزش شود و لغزش تبدیل به عود کامل relapse Full نشود. یکی از خصوصیات سرشتی معتادین نگاه همه یا هیچ به کل زندگی و از جمله به امر درمان است. نگاه همه یا هیچ بار اضافی بر دوش بیماری مینهد که خود مخرب روند درمان است. ایشان میپندارند که یک یا دو بار لغزش به معنای شکست درمان است و در نتیجه مقاومت در هم شکسته میشود و به نقطه صفر بر میگردند. تصویر واقعی و البته همدلانه از لغزش به او این فرصت را میدهد تا در پروسه درمان باقی بماند. در واقع لغزش فرصتی است تا هم درمانجو و هم درمانگر نقاط ضعف موجود را بهتر بشناسند و در جهت رفع آن گام بردارند.
وسوسه، ماهیت موجی (wavy) دارد. چون موج بر میخیزد و فرو مینشیند. باید آموخت که چگونه میتوان بر موج سوار شد و در موج غرق نشد. از این رو چگونگی مواجهه با وسوسه (approach to craving) بسیار مهم است. توصیه میشود به هنگام هجوم وسوسه، بیمار حداقل ۲۰ دقیقه به خود وعده دهد که برآوردن آن را به تعویق اندازد. موقعیت را ترک کند، بیرون برود. با خود با صدای بلند حرف بزند و حین این گفتوگوی مثبت راهی را که طی کرده است در نظر آورد. قلم بردارد و از حمله وسوسه بنویسد. اجازه دهد تا این سوژه طغیانگر و آزاردهنده تبدیل به ابژهای رام و مهارشدنی شود. بیجهت نیست که مرحوم شریعتی میگفت: «نوشتن برای فراموش کردن است.» نرمشهای آرامبخش (relaxatian) همراه با دم و بازدم عمیق انجام دهد.
در صورت امکان با درمانگرش ارتباط برقرار کند و یا حداقل با دوستی حمایتگر سخن بگوید. مهمترین دلیلی را که باعث میشود باز به سوی مواد نرود، روی کارتی بنویسد و همیشه و همه جا همراه داشته باشد. به سخن اسپینوزا ـ به مثابه به یکی از بزرگترین فلاسفه تاریخ بشریت ـ وقع ندهد که تقوای واقعی را در انصاف، دستگیری و عشق به همسایگان میدانست. بدین نهج و قرار دستگیری کند تا ذات حضرت دوست دستگیرش شود. صرف وقت در امور خیریه و عامالمنفعه به بازسازی و هویت بخشی «من زخم خورده» یاری میرساند. این مسیر سبب میشود تا درمانجو از قامت یک انسان نیازمند به کمک به قامت انسانی مددرسان (Helper) درآید که خود منجر به افزایش احساس عزت نفس در او میشود. بدین ترتیب درمانجو در طی «یک مسیر شدن» از موجودی منجمد و رقتانگیز به انسانی شکوفا و سازنده تبدیل میشود.
همه آدمیان در طول زندگی احساسات ناخوشایند و تلخی را تجربه میکنند. فرد بیمار به مراتب بیش از دیگران دستخوش تغییرات ناگهانی عواطف میشود. به بیان دیگر حساسیت بیماران در برابر تنشهای معمولی زندگی بیش از افراد عادی است. این افزایش حساسیت (Hypersensitivity) و این عدم انعطاف (Rigidit y) میتواند مخرب روند پرهیز و محرک پناه جستن به مواد باشد. ضروری است که درمانجو عوامل بیرونی و افکار درونی مزاحم خود را بشناسد. آن را فهرست کند و درباره آن با رواندرمانگر به گفتوگو بنشیند. مراجع باید بیاموزد که در موقعیتهای چالشی چگونه رفتار کند. او باید بداند که گوشهنشینی، عزلتجویی، سر در جبین خود فرو بردن و سکوت پیشه کردن باعث تشدید ناآرامی درونی میشود. از دیگر سو رفتار و گفتار تهاجمی، تحریکپذیر و خشن نه تنها موجب رضامندی نمیشود بلکه باعث تشدید ناآرامی درونی میشود. هر گونه تنش هیجانی
میتواند آبستن یک عود کامل باشد. از اینرو آموختن «هنر گفتن»، «هنر شنیدن» و نیز «مهارت جراتمندی» (assertiveness) در تخلیه هیجانی بهنجار بیمار امری ضروری است. همچنین آموزش مهارتهای سازگاری و انعطاف پذیری (flexibility) در برابر تنشهای محیطی نقش مهمی در پیشگیری در عود دارد. فیالمثل رد کردن پیشنهاد مصرف مواد یک مهارت است.
etiyad4
مهارتی که باید چنان با سرشت درمانجو عجین شود که در اوج وسوسه مستقیم در چشم پیشنهاد دهنده نگاه کند و قاطعانه بگوید: «نه»، و به صراحت بگوید: «دیگر چنین تعارفی نکن» و بعد هم بلافاصله موضوع صحبت را عوض کند. کسب چنین مهارتی باعث میشود تا درمانجو در برابر ناسازگاریهای پیرامونی به وجهی سازگارانه عمل کند.
و در آخر مقال تاکید میشود که درمان اعتیاد نه یک پروژه کوتاه مدت بلکه یک پروسه طولانی مدت است. روندی که بخش کوچکی از آن کنار نهادن مواد است و بخش عمده آن کنار آمدن با این کنار نهادن است. این امر گاه مستلزم تغییر سبک زندگی (life style) پیشینی است. گویی که نوعی هم بستگی (co-de pendence) میان انواع عادات آدمی با عادت اعتیاد وجود دارد. از این رو لازم است درمانجو در نوع روابط گذشته، دوستانی که با آنها طی طریق کرده، عادات غذایی و حتی لباسی که بر تن میکرده، بازبینی و تجدیدنظر کند. درمان پایدار اعتیاد مستلزم آن است که یک بار دیگر داستان زندگی از نو نوشته شود. این نگاه انسانمدار و یکپارچهنگر (Holistic) سبب میشود تا اعتیاد از قالب یک معضل مجرد به مثابه یک پدیده پیچیدهای درآید که تمامی وجوه انسانیت یک انسان را تحت تاثیر خود قرار داده است. چنین رویکردی میتواند به نتایج بسیار ثمربخشی بینجامد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#499
Posted: 26 Jan 2014 00:38
سردترین شهر جهان کجاست؟
آمریکا درحال بهبود یافتن از عوارض ناشی از گرداب قطبی است، سرمای بیسابقهای که شهروندان آمریکایی را با مشکلات فراوانی مواجه ساخت، سرمایی که شاید در گوشهای دیگر از زمین برای ساکنان شهری در روسیه پدیدهای کاملا عادی به شمار رود.
براساس گزارش گاردین، در شهر یاکوتسک در دورترین نقطه از شرق روسیه، شهروندان زندگی روزانه خود را در درجه حرارت منفی 45 درجه سلسیوس سپری میکنند. از این رو است که این شهر به عنوان سردترین شهر جهان در نظر گرفته میشود.
این شهر منجمد جمعیتی در حدود 270 هزار نفر دارد و در فاصله چهار هزار و 900 کیلومتری از مسکو قرار گرفتهاست. درجه حرارت در این شهر دورافتاده به منفی 45 درجه نیز رسیده اما این درجه حرارت در برابر سردترین درجه حرارتی که تاکنون در این منطقه به ثبت رسیده، یعنی منفی 79 درجه سلسیوس بسیار مناسب و قابل تحمل به نظر میآید.
درحالی که کمی سرما میتواند زندگی بخش زیادی از ساکنان زمین را مختل سازد، ساکنان این شهر بدون توجه به سرمای شدید زندگی روزانه خود را دنبال میکنند درحالی که از سرتاپا خود را درون لباسهای ضخیم پوشاندهاند.
علاوه برسرمازدگی که در چنین مناطقی همواره شهروندان را تهدید میکند، یخ-مه پدیدهای دیگر است که میتواند میدان دید فرد را تا چندین متر محدود کرده و آنها را به خطر بیاندازد. با اینوجود شهر یاکوتسک که در کنار رود لنا واقع شده شهر بندی بسیار مهمی به شمار میرود و به علاوه معادن غنی از الماس،طلا،نفت و گاز در آن وجود دارد.
در ساکنان شهر تنها یکبار در سال نمیتوانند از عرض رودخانه بدون پل لنا عبور کنند، در فصل بسیار کوتاه بهار که یخ رودخانه ذوب شده و امکان تردد از روی رود از بین خواهد رفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#500
Posted: 26 Jan 2014 00:40
همه چیز در مورد گوشت بوقلمون
گوشت بوقلمون میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای گوشت قرمز باشد و از لحاظ پروتئین با گوشتهای قرمز و از لحاظ داشتن میزان آهن نیز با گوشت گوساله برابری میکند.
«غفور عبداللّهی»، معاون بهبود تولیدات دامی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی در گفتوگو با ایسنا، گفت: وقت آن رسیده است که پرورش بوقلمون حالت صنعتی به خود بگیرد چون راندمان و بازده اقتصادی بیشتری نسبت به پرورش سنتی و روستایی داشته و میتواند سهم زیادتری را در تأمین پروتئین انسانی مورد نیاز استان داشته باشد.
وی افزود: افزایش راندمان، بهبود نحوهی پرورش صنعتی، استفادهی بهینه از منابع غذایی، کاهش هزینههای پرورش و استفادهی بهینه از منابع انرژی همگی محتاج اجرای پروژههای تحقیقاتی مختلف هستند.
معاون بهبود تولیدات دامی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی گفت: سالانه با احتساب 140 تن گوشت بوقلمون تولیدی در واحدهای صنعتی و 200 تن در واحدهای بومی 340 تن گوشت بوقلمون در استان استحصال میشود.
عبداللّهی با اشاره به افزایش تقاضای گوشت بوقلمون در بازار مصرف استانی ادامه داد: برنامهریزیها در سازمان بر محور بالا بردن تولید کمی و کیفی این محصول استوار و تعامل با تشکلهای صنفی در این امر، در حال افزایش است.
وی یادآور شد: زمینهی پرورش صنعتی گوشت بوقلمون در این استان فراهم است.
معاون بهبود تولیدات دامی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی با بیان اینکه پارسال بیش از 20 هزار قطعه جوجه بوقلمون از طریق ایستگاه تحقیقاتی بوقلمون کشور(تاتار) در استان عرضه شد، اظهار کرد: پرورش بوقلمون، با توجه به زیرساختهای موجود در بخش تولید گوشت سفید در استان، باید حالت صنعتی به خود بگیرد، چون در صورت تحقق آن میتواند سهم بالاتری را در تأمین پروتئین انسانی مورد نیاز استان بر عهده داشته باشد و این امر، سلامت تغذیه را به نحو مؤثری بهبود میبخشد.
عبداللّهی گفت: در صورت افزایش سهم گوشت بوقلمون در پروتئین مصرفی، ضریب سلامت جامعه ارتقاء مییابد.
وی افزود: ایستگاه تحقیقاتی بوقلمون واقع در تاتار شهرستان خداآفرین آذربایجانشرقی، در وسعت 116 هکتاری، تنها مرکز تخصصی تحقیقات بوقلمون در کشور است و جهت ایجاد اشتغال با ترویج یافتههای تحقیقاتی برای متقاضایان تولید این محصول در کشور و استان، بهویژه در قالب طرح توسعهی بخش کشاورزی، قابلیت بسیار ویژهای دارد.
«رضا ثقلینی»، قائم مقام معاون بهبود تولیدات دامی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی نیز به خبرنگار ایسنا گفت: 50 هزار قطعه بوقلمون هر سال در استان پرورش مییابد.
وی با اشاره به ویژگیهای گوشت بوقلمون، تصریح کرد: گوشت این پرنده حاوی هر دو نوع گوشت سفید و قرمز است، 65 درصد گوشت بوقلمون سفید و در ناحیهی سینه و 35 درصد آن تیره و در ناحیهی رانها قرار دارد . هر یک از این گوشتها از نظر طعم و مزه با هم متفاوتند.
قائم مقام معاون بهبود تولیدات دامی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی یادآور شد: گوشت سینه و بالها سفید و لذیذ و از نظر مزه شبیه گوشت گوساله است و گوشت قرمز آن که اغلب در رانها یافت میشود، بسیار نرم و طعمی شبیه گوشت پرندگان وحشی یا شکاری را دارد.
ثقلینی از کم بودن ضایعات گوشت بوقلمون گفت و اظهار کرد: افزایش حجم تودهی گوشت قسمتهای سینه و ران نسبت به حجم استخوان و در نتیجه ضایعات کمتر نسبت به گوشتهای مشابه ویژگی برجستهی بوقلمون است.
وی خاطر نشان کرد: هر سال در مجموع 50-48 هزار قطعه بچه بوقلمون در استان توسط عشایر، 12 هزار جوجه بوقلمون در ایستگاه تحقیقات بوقلمون تاتار و 36 هزار قطع در واحدهای صنعتی و منطقه تولید میشود.
«کمال نیکسان»، کارشناس مسئول بوقلمون و دیگر ماکیان سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) با عنوان کردن میزان تخم تولیدی بوقلمون یادآور شد: سالانه از هر بوقلمون مادهی بومی 40 تخم حاصل میشود.
وی با معرفی مراکز پرورش بوقلمون در استان گفت: دو واحد صتعتی پرورش بوقلمون در میانه و مرند و ایستگاه تحقیقاتی بوقلمون در خداآفرین در مجموع سه واحد تولید گوشت بوقلمون در آذربایجانشرقی استقرار یافته است.
کارشناس مسئول بوقلمون و دیگر ماکیان سازمان جهاد کشاورزی آذربایجانشرقی از کم بودن ضایعات گوشت بوقلمون گفت و اظهار کرد: افزایش حجم تودهی گوشت قسمتهای سینه و ران نسبت به حجم استخوان و در نتیجه ضایعات کمتر نسبت به گوشتهای مشابه ویژگی برجسته بوقلمون است.
نیکسان ادامه داد: کارشناسان گوشت بوقلمون را به علت داشتن بافت ویژه، هنگام طبخ حجم خود را از دست نداد
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟