ارسالها: 270
#71
Posted: 15 May 2011 13:11
برخی دانستنی های علمی- روانشناسی در مورد زنان
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
- یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
- یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق می ورزد .
- زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می دارد ، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است .
-وقتی زنی عاشق می شود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می رسد .
- نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می بخشاید .
- یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود .
- پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد .
- زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می کنند و بعد به کیمیای جسم پی می برند .
- لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست می گیرد و او را لمس می کند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می ورزد .
- هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است .
- هنگامی که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد .
- یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند .
- یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید .
- وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می سپارد و از ارائه راه حل می پرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می کند .
- مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند . دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می باشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد .
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#72
Posted: 15 May 2011 13:12
بخش سوم
هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می گردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می کند .
-به جرات می توان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی رساند .
- زن درست مثل یک موج است ، به هنگامی که عشق در قلبش به ظهور می نشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می رسد .
- هنگامی که موج احساسات یک زن به اوج می رسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی بیند .
- مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند .
- این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد .
- وقتی زنی از موضوعی می رنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند .
- دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان بیش از این نیست .
- ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است .
-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می کند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی دهد . ولی در این زمان احساس می کند که مرد به او احترام نمی گذارد .
- بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار می کنند .
- حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است .
- یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .
- امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می ورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمی کنند ، رنج می کشند ، آنان به دنبال وقفه ای می گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند .
- یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند .
- یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند میزند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد .
-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند . بخشش می کنند و در این زمان به خاطر می آورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان می خواهد به راحتی موافقت می کنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می خواهند .
- یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی دهد ، بلکه شوهرش را آزاد می گذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است .
- وقتی زنی به ثبت امتیازات می پردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید . پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.
- یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را برایش بگویم ، اگر عشق او به من واقعی باشد ، خودش از نیازهایم مطلع می گردد .
-مردان و زنان باید به خاطر داشته باشند که همسرشان به هیچ عنوان خود بخود از نیازهایشان ، مطلع نیست .
- زنان نمی پسندند که شوهرانشان ، برآورده ساختن نیازهایشان را به دست فراموشی بسپارند . به همین علت ، دست از نق زدن بر می دارند و به حمایت شوهرانشان می پردازند .
- یک زن باید احساس کند که مورد احترام قرار گرفته و به بهترین وجه در خاطرها می ماند . در این صورت نادیده گرفته شدن برایش همچون امری است که دربخش انتهایی فهرست شخصیتش قرار می گیرد .
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#73
Posted: 15 May 2011 13:21
منظومه ی شمسی
مقدمه
شکل گیری منظومه شمسی حدود 5 میلیارد سال پیش ، از ابری متشکل از گاز و غبار بین ستارهای ، آغاز گردید. جاذبه باعث انقباض ابر شده و کره متراکمی از گاز در مرکز ابر بوجود آورد. جاذبه همچنین باعث دوران هر چه سریعتر ابر شد. هنگام دوران، مواد موجود در ابر، پهن شده و حلقه ای به وجود آمد که نواحی متراکم مرکزی را در بر می گرفت. سرانجام در این ناحیه متراکم ، گرمای لازم برای وقوع واکنشهای هستهای فراهم گشت و بدین ترتیب ، ستاره خورشید بوجود آمد. اعضای کوچکتر منظومه شمسی از مواد موجود در این حلقه بوجود آمدند. این اعضاء عبارتند از سیارات ، سیارکها و ستاره دنباله دار.
میلیونها سال طول کشید تا منظومه
شمسی از ابری متشکل ازگاز و غبار ، پدید آمد.
خانواده منظومه شمسی
تمام اجرام آسمانی که در یک منظومه مداری قرار دارند، تحت تأثیر جاذبهای دو جانبه به دور یک جرم مشترک مرکزی میچرخند. در منظومه زمین _ ماه مرکز جرم مشترک در فاصله 4748 کیلومتری (2950مایلی) هسته زمین قرار داشته و از سطح زمین خارج نشده است. در مورد منظومه شمسی ، مرکز جرم مشترک همواره با تغییر موقعیت نسبی سیارهها ، در حال تغییر است. این مرکز در فاصلهای حدود 300000 کیلومتر (186000 مایل) خارج از سطح خورشید قرار دارد.
سیارات منظومه شمسی
•سیاره ماه
•سیاره عطارد
•سیاره زهره
•سیاره زمین
•سیاره مریخ
•سیاره مشتری
•سیاره زحل
•سیاره سیاره اورانوس
•سیاره نپتون
•سیاره پلوتون
•سیاره سدنا
تمام خصوصیات زیر در مقایسه با زمین میباشد
سیاره قطر
استوا جرم شعاع
مدار سال روز
عطارد 0.382 0.06 0.38 0.241 58.6
زهره 0.949 0.82 0.72 0.615 -243
زمین 1.00 1.00 1.00 1.00 1.00
مریخ 0.53 0.11 1.52 1.88 1.03
مشتری 11.2 318 5.20 11.86 0.414
زحل 9.41 95 9.54 29.46 0.426
سیاره اورانوس 3.98 14.6 19.22 84.01 0.718
نپتون 3.81 17.2 30.06 164.79 0.671
پلوتون* 0.24 0.0017 39.5 248.5 6.5
سدنا* - - - - -
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#74
Posted: 15 May 2011 13:31
شهاب سنگ ها
شهاب سنگ، اجرام بزرگی هستند که عمومااز سنگ و فلزات تشكيل شده اند.این اجرام وقتی وارد جو زمین میشوند بدلیل اینکه قطر زیادی دارند حدودا(50-100متر)از جو عبور میکنند و دهانه ها و عوارض گوناگونی رااز خود بر جای میگذارند.که از جمله آنها به دهانه بارینجر در آریزونا ودهانه وردفورت در افریقای جنوبی می توان اشاره کرد.
طبقه بندی شهاب سنگ ها
* گروه سنگی(ارولیتهاوکندریتها):
این شهاب سنگها حدود 92 درصد را به خود اختصاص داده اند.
* گروه سنگی_فلزی(سیدرولیتها):
این شهاب سنگها حدود 1-2 درصد رابه خود اختصاص داده اند.
* گروه آهنی(سیدریتها):
مواد تشکیل دهنده این گروه با چگالیهای متفاوت و جدا از هم شهاب سنگ فلزی را تشکیل می دهند و حدود 5-6 درصد را به خود اختصاص داده اند.
سن شهاب سنگها
* سن زمینی:مدت زمانی که بر روی زمین بوده اند.
* سن تابش پرتوهای کیهانی:مدت زمانی که در مداری به دور خورشید می گردند.
* سن پیدایش:مدت زمانی که از اخرین تغییر دمای شهاب سنگ میگذرد.
* سن ما قبل پیدایش:فاصله زمانی بین تشکیل عناصر شیمییایی در ستاره ها تا به کار رفتن این عناصر در شهاب واره ها.
1- شهابواره،شهاب، شهابسنگ،آذرگوی و آتشگوی چیست؟
در فضای منظومه شمسی اجرام سرگردانی وجود دارند که دارای مدارهای مستقلی هستند. این اجرام تا زمانی که در فضا سرگردانند شهابواره خوانده می شوند. وقتی که وارد جو زمین می شوند بر اثر اصطکاک با لایه های مختلف جو به شدت داغ می شوند و می سوزند و درخشش مختصری ایجاد می کنند. اگر این اجرام به طور کامل در جو بسوزند شهاب و اگر تکه هایی از این اجرام به زمین سقوط کنند شهابسنگ نامیده می شوند. آذر گوی ها هم اجرامی هستند که قدری بیش از 4-(بیشتر از قدر سیاره زهره) دارند و آتشگوی ها،آذرگوی هایی هستند که در ارتفاعات مختلفی از سطح زمین منفجر می شوند.
2- خرده شهابسنگ چیست؟
هر ساله حدود 40000 تن سنگ و غبار کیهانی از فضای خارج جو زمین وارد جو می شوند که منشاء شان باقی مانده دنباله دارانی است که مدتها قبل از نزدیکی مدار زمین عبور کرده اند ویا ذرات باقی مانده از شهابسنگهایی هستند که در جو زمین می سوزند. بیشتر این مواد به صورت ذرات میکروسکپی به زمین می رسند که به آنها خرده شهابسنگ می گویند. بررسی این ذرات که از غبار اولیه منظومه شمسی اند دانسته های بسیاری را درباره پیدایش منظومه شمسی و چگونگی پیدایش حیات روی زمین در اختیار ما می گذارند.
3- چرا شهابها به رنگ های مختلفی دیده می شوند؟
اغلب شهابها به رنگ های مختلفی دیده می شوند: سبز،زرد،آبی،قرمز و سفید. دلیل این امر این است که هنگامی که شهابواره ها با سرعتی معادل 10 تا 75 کیلومتر بر ثانیه وارد جو زمین می شوند بر اثر اصطکاک با جو به شدت داغ می شوند و دمای آنها به بیش از 2000 درجه سانتیگراد می رسد. این دمای بسیار زیاد باعث تحریک گازهای اطراف شهاب می شود و گازهای مختلف موجود در جو بر اثر این دمای زیاد داغ می شوند و می سوزند و به رنگ های مختلفی دیده می شوند. مثلاً رنگ سبز بیشتر شهابها از ملکولهای داغ اکسیژن جو گسیل می شوند. نیتروژن رنگ آبی تولید می کند و سدیم موجود در شهابسنگ رنگ زرد. عموماً شهابهای پر سرعت به رنگ سفید دیده می شوند. چون تمام این رنگ ها با هم مخلوط می شوند. ولی وقتی که سرعت شهاب کم شود به رنگ قرمز در می آیند.
4- منشاء شهابسنگها کجاست؟
بیشتر شهابسنگها تکه های کنده شده از خرده سیاره های سرگردان در منظومه شمسی اند. در کمربند سیارک ها بین مدار مریخ و مشتری انبوهی از آنها وجود دارد که برخوردهای پیاپی میان آنها از ابتدای منظومه شمسی تا به امروز تعداد بسیار زیادی تکه سنگهای سرگردان را ایجاد کرده است. این سنگها وقتی از جسم مادر خود کنده می شوند ممکن است میلیون ها سال در فضا سرگردان باشند تا به طور تصادفی به کره ای مانند زمین برسند. منشاء برخی از شهابسنگها با چند سیارک شناخته شده تطبیق داده شده است. به طور مثال شهابسنگهای سنگی یوکریت به احتمال بسیار قوی از سیارک وستا که یکی از شناخته شده ترین سیارک ها است کنده شده اند. اما برخی از شهابسنگها نیز از ماه یا مریخ به زمین می رسند که بسیار نادر و ارزشمندند. این سنگها بر اثر برخوردهای فضایی شدید با سطح ماه یا مریخ به فضا پرتاب می شوند و پس از مدتی سرگردانی به دام گرانش زمین می افتند. تاکنون بیش از 30 شهابسنگ مریخی پیدا شده است. از آنجا که انسان هنوز ماموریت رفت و برگشتی به مریخ انجام نداده است تا نمونه هایی را به زمین بیاورد این سنگها تنها نمونه های مریخ روی زمین اند.
5- شهابسنگها را بیشتر در چه مناطقی می توان یافت؟
شهابسنگها به طور تصادفی در همه جای زمین سقوط می کنند و جایی از سیاره میزبان بهتری برای آنها نیست. اما در پهنه یخزده و سفید پوش مناطق قطبی شهابسنگها را راحت تر از هر کجای دیگر می توان شناسایی کرد. چون در این مناطق بجز سنگ های آسمانی اغلب نشانی از سنگ دیگری نیست و جستجو گران آنها را می توانند از دوردست به خوبی شناسایی کنند. همچنین کویرهای شنی و صحراهای بسیار خشک نیز مانند صحرای آفریقا میزبانان بسیار خوبی برای شهابسنگ ها می باشند.
6- عمر شهابسنگ ها چقدر است؟
در زندگی هر شهابسنگ چهار دوره زمانی مجزا وجود دارد:
1- سن زمینی: منظور مدت زمانی است که از سقوط شهابسنگ بر سطح زمین می گذرد.
2- سن تابش پرتوهای کیهانی: دومین سن هر شهابسنگ دوره ای است که طی آن مانند جرمی کوچک در مداری به دور خورشید می گردید.
3- سن پیدایش: منظور مدت زمانی است که از آخرین رویداد عمده دمای زیاد در شهابسنگ می گذرد.
4- سن ماقبل پیدایش: تقریباً تمام عناصر به جز هیدروژن و هلیم در دل گونه های مختلف ستاره ها پدید آمده اند. این موضوع نه تنها درباره شهابسنگها بلکه در مورد هر آنچه در زمین یافت می شود و از جمله بدن خود ما صادق است. سن ما قبل پیدایش برای هر عنصر فاصله زمانی میان پیدایش آن در یک ستاره تا شرکت آن در تشکیل سیارات یا شهابسنگ ها است.
7- شهابسنگ ها به چند نوع تقسیم می شوند؟
شهابسنگها به طور کلی به سه نوع اصلی تقسیم می شوند: سنگی ، آهنی و سنگی – آهنی.
یافتن شهابسنگ های سنگی مشکل تر است. زیرا از سیلیکات هایی مانند سیلیکات ها ی سنگ های زمینی تشکیل شده اند. شهابسنگ های سنگی آهنی نادرترین نوع شهابسنگ ها هستند. در آنها بلورهای سنگی در زمینه فلز دیده می شود و در مواردی سنگ و فلز با هم مخلوط شده اند. شهابسنگ های آهنی شهابسنگ هایی هستند که عمدتاً از آهن و نیکل تشکیل شده اند.
شهابسنگ های آهنی بسیار کم در معرض هوازدگی قرار می گیرند. بنابر این چندین سال هم که از سقوطشان بگذرد باز هم شکل اولیه خود را حفظ می کنند. ولی شهابسنگ های سنگی را پس از چند سال به دشواری می توان از سنگ های زمینی تمیز داد.
8- چگونه می توان شهابسنگ ها را از سنگهای زمینی تشخیص داد؟
شهابسنگ ها شگلهای گوناگونی دارند که این اشکال در شناسایی آنها به ما کمک می کنند. بسیاری از آنها رویه ای صاف دارند و فاقد لبه های تیزند. روی بعضی از آنها فرورفتگی ها و برجستگی های ملایمی به چشم می خورد. مثل اینکه روی آنها را با نوک انگشت فشرده اند. تا زمانی که شهابسنگ ها کاملاً در معرض هوازدگی قرار نگیرند در درون این فرورفتگی ها آثاری از پوسته سوخته و جوشیده شهابسنگ دیده می شود.
برای اینکه با اطمینان بسیار بدانید که کدام سنگ شهابسنگ است باید چند آزمایش انجام دهید:
1- چگالی سنگ را اندازه بگیرید. چگالی شهابسنگ ها حداقل 3/3 گرم در سانتی متر مکعب است. سنگی را که فکر می کنید شهابسنگ است را به دقت وزن کنید. اگر سنگ کوچک بود می توانید از یک جواهر فروش درخواست کنید آن را وزن کند. سپس حجم سنگ را محاسبه کنید. برای این کار می توانید آزمایش معروف ارشمیدس را انجام دهید. ظرفی را پر از آب کنید و سنگ را توی آن بیندازید. مقدار آبی را که بیرون می ریزد با سرنگ یا پیمانه ای که حجمش مشخص است اندازه بگیرید. حجم به دست آمده در واقع حجم سنگ است.. وزن را بر حجم تقسیم کنید تا چگالی بدست آید. اگر چگالی سنگ بیشتر از 3/3 گرم در سانتی متر مکعب بود احتمال آسمانی بودنش بیشتر است.
2- قطب نمایی را به سنگ نزدیک کنید. اگر عقربه قطب نما منحرف شد باعث خوشحالی است. چون هرچه خاصیت مغناطیسی سنگ بیشتر باشد احتمال شهابسنگ بودنش هم بیشتر است.
3- بخش کوچکی از سنگ را به آرامی با سمباده بسایید. در شهابسنگ های سنگی رگه ها یا دانه های درخشان فلزی دیده می شود. در شهابسنگ های آهنی نیز رگه ها به صورت شعاع های براق دیده می شوند که روی هم افتاده اند. دقت کنید که این شعاع های فلزی را با بلورها و رگه های درخشان کوارتز یا میکای سنگ های زمینی اشتباه نگیرید. با یک ذره بین با درشتنمایی 10 یا بیشتر این رگه ها را بررسی کنید و از زوایای مختلف به آنها نگاه کنید. سطح رگه ها باید مانند سطوح فلزی به نظر آیند. با سوزن تیزی روی آنها خط بکشید. اگر خش نیفتاد رگه ها فلزی اند و سنگ هم به احتمال بسیار زیاد شهابسنگ است.
9- منظور از دانه های کندرول و شهابسنگ های کندریت و آکندریت چیست؟
کندرول ها میراث بازمانده از دوران پیدایش منظومه شمسی اند. در ابر اولیه خورشیدی غبار میان ستاره ای موجود کم کم بر اثر متراکم شدن ابر ذرات بزرگ تر و دانه هایی را ساخت. الحاق این دانه ها تکه سنگ های اولیه منظومه شمسی را ایجاد کردند و برخوردهای پیاپی میان آنها سبب بزرگ تر شدن برخی از صخره ها و ایجاد خرده سیاره های چند ده کیلومتری شد که بلوک های سازنده سیارات بوده اند. شهابسنگ های سنگی به دو نوع کندریت و آکندریت تقسیم می شوند. شهابسنگ های که دارای دانه های کندرول هستند کندریت و آنهایی را که فاقد کندرول باشند را آکندریت می نامند.
10- آیا شهابسنگ ها ارزش مادی دارند؟
سیارک های موجود در کمربند سیارک ها حاوی مواد معدنی بسیار زیادی می باشند. طبق یک تخمین علمی ارزش تمام مواد معدنی موجود در کمربند سیارک ها برای هر انسان روی زمین معادل 100 میلیارد دلار است. البته شکی نیست که استخراج این معادن در حال حاضر بیش از این هزینه دارد. شهابسنگ هایی هم که به زمین سقوط می کنند دارای مقادیر بسیار ناچیزی از این مواد معدنی هستند که این مواد اطلاعات بسیار زیادی را از منظومه شمسی در اختیار دانشمندان قرار می دهد.
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#75
Posted: 15 May 2011 13:46
مخترع دینامت و زندگی پر فراز و نشیب او.
آلفرد نوبل ، دینامیت و جایزه نوبل (1)
آلفرد برنارد نوبل (۲۱ اکتبر ۱۸۳۳، استکهلم، سوئد – ۱۰ دسامبر ۱۸۹۶، سانرمو، ایتالیا) شیمیدان، مهندس، مبتکر و اسلحهساز سوئدی است که به عنوان مخترع دینامیت شناخته میشود. او از سال ۱۸۹۴ تا روز فوتش صاحب اسلحهسازی بزرگ بوفورس بود و در تغییر آن از یک کارخانه ذوب آهن به یک توپخانه سازی مدرن و یک کارخانه تولید مواد شیمیایی نقشی اساسی داشت. «نوبل»، حدودا صاحب هزار اختراع بوده که امتياز سيصد تا از آنها را به ثبت رساندهاست. او براي رسيدن به نتيجهي کار، به هر نوع خطري تن ميداد. علاقه و توجه او در زمينهي مادهي نيتروگليسرين، در «پاريس» بيدار شد، در «پترزبورگ»، به اوج رسيد و در« استکهلم» به فاجعه انجاميد.
وی در آخرین وصیت نامه خود سرمایه حیرت انگیزش را برای تامین هزبنههای جایزهٔ نوبل اختصاص داد. عنصر شیمیایی نوبلیم به احترام او نامگذاری شدهاست.
پیشینهٔ فردی
نوبل، نوهٔ یکی از دانشمندان قرن هفدهم میلادی، اولاس رودبک (۱۶۳۰-۱۷۰۸)، فرزند سوم امانوئل نوبل (۱۸۰۱-۱۸۷۲) و آندریته آلسل (۱۸۰۵-۱۸۸۹) بود.
خانوادهي «نوبل» در اصل نامشان «نوبليوس» بوده و در شرق« نُبهلو»، در استان «کريستيناستاد» زندگي ميکرده اند و نام آنها از حدود سالهاي 1600 براي مردم جهان شناختهشده بودهاست.
او که متولد استکهلم بود، همراه با خانوادهاش در سال ۱۸۴۲ به سنت پیترزبورگ مهاجرت کرد. در آن جا پدرش (که اولین تخته چندلایی را اختراع کرده بود) یک کارخانه تسلیحات سازی ایجاد کرده بود و مینهای آبی میساخت.
اِمانوئل نوبل» پدر «آلفرد نوبل»، مردي مخترع و صاحب نظر در امور صنعتي بود. او در حدود دو دهه در «سنتپترزبورگ»، در روسيه زندگي ميکرد. از جمله کارهايش در آنجا ميتوان از ساختن مينهاي زيردريايي نام برد که در جنگ «کريمه» مورد استفاده قرار گرفته بود. به جز اين، او تعداد قابل توجهي ماشينهاي توليدي نيز ساخته بوده است.
«اِمانوئل نوبل» چهار پسر داشت به نامهاي «رُبرت»، «لودويک»، «آلفرد»و «اميل» که همهي آنها از استعداد فني قابل توجهي برخوردار بودند. «رُبرت» و «لودويک»، شرکت نفت «برادران نوبل» را تاسيس کردند و به استخراج نفت در باکو پرداختند که در زمان خود يکي از بزرگترين شرکتهاي صنعتي روسيه بود. علاوه بر اين، «لودويک» يکي از موفقترين توليدکنندگان ابزار جنگي به شمار ميرفت.
آلفرد در آن شهر تحت نظر نیکلای نیکلایویچ زینین به مطالعه شیمی پرداخت. در سال ۱۸۵۹، کارخانهٔ خانوادگی آنها به عهده پسر دوم، لودویگ نوبل (۱۸۳۱-۱۸۸۸) گذاشته شد که آن را وسعت قابل ملاحظهای بخشید. این شرکت خانوادگی بعد از مدتی ورشکسته شد و آلفرد به همراه خانوادهاش به آمریکا رفت. وی تمام وقت خود را به تحقیق دربارهٔ مواد منفجره، مخصوصاً ایمن سازی و استفاده بهتر از نیتروگلیسیرین پرداخت. این ماده (نیتروگلیسیرین) در سال ۱۸۴۷ توسط آسکانو سوبر رو، یکی از دانشجویان تیوفیل-یولس پلوتسه در دانشگاه تورینو کشف شده بود.
در پی آزمایشات گوناگون، چندین انفجار در کارخانهای که خانواده اش در هلن بورگ خریده بودند به وقوع پیوست.
در ماه سپتامبر سال 1864 فاجعهي بزرگي به وقوع پيوست. تمامي منطقه از شدت انفجاري که ساختمان آزمايشگاه را به قطعات کوچکي تبديل کرده بود، آسيب ديد. انفجار تقريبا به تمام ساختمانهاي نزديک به آزمايشگاه، صدمه زدهبود. تکههاي الوار به هوا پرتاب شده بود و شدت موج ناشي از انفجار، شيشههاي خانههاي مسکوني را تا مساحت زیادی خُرد کرده بود. پنج نفر در اين انفجار، جان خود را از دست دادند. يک تکنيسين جوان، يک پسر پادو، يک خدمتکار زن، يک کارگر رهگذر و «اميل» برادر21 سالهي او، قربانيان اين انفجار بودند.
به نظر ميرسد که دليل اصلي اين حادثه، آزمايشاتي بوده که «اميل»، برادر کوچک «آلفرد نوبل» با تکنيسين جواني، بطور مستقل روي مادهي خالص تيتروگليسرين انجام ميدادند. آزمايش مزبور، انفجاري را پديد آورد که به نوبهي خود، به انبار مواد منفجره در همان نزديکي سرايت کرد و پس از آن، موجب انفجار هولناک بعدي گرديده بود. علل رخ دادن چنين حوادثي بيشتر در اين بوده که هيچکس به اندازهي کافي از ويژگيهاي متغير نيتروگليسرين و رابطهاش با درجه حرارت، رطوبت و ميزان خالص بودن آن آگاه نبودهاست.
زماني که حادثه روي داد، «آلفرد نوبل» 32 ساله، خود در همان نزديکي حضور داشت و شاهد آن بود. اما حتي مشاهدهي چنين حادثهاي نتوانست او را از پژوهشهاي بعدي بازدارد.
«آلفرد نوبل»، اندامي نسبتا کوتاه و بدني ضعيف داشت و درشمار افرادي نبود که بتواند از اين نظر توجه کسي را به خود جلب کند. اکثرا تنها زندگي ميکرد و به حالتي از افسردگي گرفتار بود. او از مرگ و پديدههاي اسرار آميز پس از آن، سخت هراس داشت. با اين وجود، ترس از مرگ نيز مانع از آن نشد که به تحقيقاتش ادامه دهد.
او آزمايشگاه جديدي بر روي يک کَرَجي در ترعهي «بُکهُلم»، در شهر «مِلارِِن»، بنا نمود که حدود بيست کيلومتر از خود «استکهلم» فاصله داشت و در همانجا آزمايشات لازم را تا رسيدن به هدف نهايي خود دنبال کرد.
هدف اصلي او اين بود که مادهي «نيتروگليسرين» را به مادهي منفجرهي کنترلپذير و قابل استفادهاي تکامل بخشد. «نوبل» در اين زمينه موفق شد که پس از پژوهشهاي فراوان با روشهاي گوناگون، سرانجام دستورالعمل کار را پيدا کند. او از ترکيب مادهي « نيتروگليسرين» و مادهي اصلي «سيليکون»، خميري به دست آورد و با استفاده از اين ترکيب، اگرچه مقداري از نيروي اوليهي آن از بين ميرفت، ميتوانست متغير بودن مادهي «نيتروگليسرين» را مهار کند.
او برای این کار از ترکیب سه واحد نیتروگلیسیرین و یک واحد دیاتومایت (که متشکل از ۸۶٪ سیلیس، ۵٪ سدیوم، ۳٪ منیزیم و ۲٪ آهن است.) به علاوه مقدار کمی کربنات سدیم استفاده کرد و آن را برای اولین بار در یک مراسم شکار در ردهیل، در سوری انگلستان به نمایش در آورد که مورد استقبال قرار گرفت.
«نوبل» اين کشف جديد خود را «ديناميت» ناميد و امتياز آن را در سال 1867 به ثبت رسانيد. با کمک فتيله، چاشني و مادهي خمير مانند، ميتوانست به صورت مادهي منفجره تنظيم گردد و مورد استفاده قرار گيرد.
امروزه بر روی دینامیتها واژه «شدیداً منفجره» درج میشود. مفهوم این عبارت این است که این ماده قدرت تخربت بالایی دارد ولی از دستهٔ مواد منفجرهٔ آتشزا نیست. دینامیت اولین مادهٔ منفجرهٔ قابل کنترلی به حساب میرود که از باروت قدرت بیشتری دارد. این ماده ابتدا با نام «گرد منفجرهٔ نوبل» فروخته میشد ولی بعد از معرفی شدنش؛ شهرت بسیاری یافت و به عنوان جایگزین مطمئنی برای باروت و نیتروگلیسیرین مطرح شد. نوبل به دقت بر ساخت و ساز دینامیت نظارت میکرد و سریعاً باعث تعطیلی تولید کنندگان غیر مجاز آن میشد. هر چند بعضی تجار آمریکایی با ایجاد تغییرات اندکی در ترکیب اصلی؛ او را دور زدند، با این حال دینامیت ثروت قابل توجهی نصیب نوبل کرد.
« نوبل»، در اين زمان ديگر تنها يک مخترع نبود، بلکه يک کارخانهدار، رئيس شرکت، متخصص در امور صنعتي و اقتصاددان نيز به شمار ميآمد. آيندهاي درخشان انتظارش را ميکشيد و ثروت هنگفتي نيز به دست آورده بود. او ترجيح ميدادکه وقت خود را صرف اختراع باروت بدون دود کند و از اين رو ميخواست که مادهي منفجرهي ژلاتيني بسازد که مقاومتر باشد و بتواند در زير آب نيز مورد استفاده قرار گيرد.
محصول بعدی او مخلوط نیتروگلیسیرین با ماده منفجره دیگری یعنی نیتروسلولوز (باروت فتیله) بود که به پیدایش ماده شفاف ژله مانندی منجر شد که از دینامیت نیز قدرتمند تر بود. جلی نیت یا ژل منفجره در سال ۱۸۷۶ به ثبت رسید که به روش مشابهی تولید میشد.
مرد مقتدر دنیا
مرد مقتدر دنيا، منزل باشکوه و زيبايي در نزديکي «تريومفبگ» خريد و مقيم پاريس شد. از سوي ديگر در اصطبل خانهاش، از بهترين اسبها نگهداري ميکرد و کالسکهي خود را به چرخهايي از جنس لاستيک مجهزکرده بود و آن را محتاط و متين ميراند.
لازم است گفته شود که چرخ لاستيکي در آن زمان وجود نداشت. اما از آنجا که «نوبل» نياز به آن را تشخيص داده بود، آن را در کنار ديگر تحقيقات علمي خود ساخت و عرضه کرد. ابريشم مصنوعي، چرم مصنوعي و موتورهاي گازي نيز از جمله هشتاد و پنج اختراعي است که توسط او به ثبت رسيدهاست.
«نوبل» ويلاي جديدي در «سانرمو» خريد و روح تازهاي به کالبد «بوفورش»، (شرکت اسلحهسازي سوئد) دميد .
او همچنين «آخرين ايستگاه زندگي» را براي دوستداران خودکشي ارائه داد. ايستگاه مورد نظر، پانسيون آرامشبخشي بود با استاندارد بالا که انسانها ميتوانستند تصميم خود را براي خودکشي در نهايت آرامش و احترام، با کمترين نابهنجاري عملي کنند. چنين طرحي هيچگاه تحقق پيدا نکرد. با اين کار، منظور «نوبل» آن بود که آرامش جامعهي فرانسه بيشتر درهم بريزد.
او اغلب به مرگ خود و مرگ ديگران ميانديشيد و در سخنان و نوشتههايش آن را بازتاب ميداد. انديشه به اين که بميرد، درحاليکه اطرافيان او را فقط پزشک و کارمندانش تشکيل داده باشند، شديدا افسردهاش ميساخت. او ميترسيد که روزي به طور واقعي نميرد، اما ديگران مردهاش پندارند و زماني که او را در تابوت بگذارند، در زير خاک، جان بگيرد و زنده شود.
«نوبل» با غلبه بر همهي ترسهايش، به انجام آزمايشات خطرناک خود، روي مادهي «نيتروگليسرين»، اين وسيلهي متغير مرگ آور، پرداخت. او به درستي و به روشني خطر ويرانسازي حتمي و آني را با استفاده از اين ماده پذيرفت بود. اما هرگز راضي نبود بپذيرد که اين خطر، از يک شرايط مشخص و معلوم به شرايطي نامشخص انتقال يابد.
طبيعي است که همهي اختراعات نوبل نيز در جهت رفاه و آسايش انسان قرار نگرفت. يکي از آنها ديناميت بود که هم در جنگ و هم در صلح توانستند از آن استفاده برند. او در زمينهي وسايل جنگي نيز اختراعاتي داشت. از جملهي آنها وسيلهاي بود شبيه موشک هاي امروزي که براي ساقط کردن هواپيماهاي جنگي به کار ميرفت، که هم بُرد زيادتري داشت و هم تاثيرات ويرانکنندهتري از توپهاي جنگي عمومي و سنتي به جا ميگذاشت. با وجود همهي اينها، «آلفرد نوبل» از جنبش صلحطلبانهي زمان خود به شدت پشتيباني ميکرد. گفته ميشود که او معتقد بود که سلاحهاي ترسانگيز جنگي، انسان را از دست بردن به آنها و از جنگيدن بازميدارد. به اين معني که انسانها از تاثيرات هراسناک اين سلاحها، آگاه ميگردند و در نتيجه از دستبردن به آنها خودداري ميورزند.
«نوبل» در ويلاي خود در «سانرمو» در ايتاليا در تاريخ 10 دسامبر سال 1896 زندگي را بدرود گفت. او از مرگ هراس بسيار داشت و در زمان حياتش نيز، اين هراس را به تماشا گذاشته بود. وي درست در حالي مرد که اطرافيانش را، پزشک مخصوص و کارکنانش تشکيل ميدادند، بي آنکه دوست و آشنايي در کنارش حضور داشته باشد. مادهي «نيتروگليسرين» نيز تا آخر زندگيش با وي بود، زيرا که در آن زمان، دچار حملهي قلبي شده بود و پزشک آن را يه عنوان دارو، برايش تجويز کرده بود.
آخرین نوشته
«آلفرد نوبل» لحظاتي پيش از مرگ نوشت:
« نام اين دارو را «ترينيترين» بگذاريد تا مردم و داروخانهها از نام واقعي آن يعني نيتروگليسرين، دچار وحشت نشوند.» او به خوبي به آنچه کرده بود، آگاه بود. وي در لحظات آخر زندگي، دچار خونريزي مغزي شد و روي ميز کارش افتاد. آلفرد نوبل را به اتاق خوابش بردند اما اين مسئله موجب نشد که او گويايياش را از دست بدهد.
نوبل و ادبیات
نوبل همچنین نمایش نامهای به نام «نمسیس» را در قالب نثر به رشته تحریر درآورد که یک تراژدی چهار شخصیتی در باره نجیب زادهای ایتالیایی به نام «بیاتریسه سنسی» است. این نثر که تا حدودی بر گرفته از درام سنسی اثر پرسی بیشه شلی است، در سالهای آخر عمر نوبل به چاپ رسید. به جز سه نسخه، تمامی نسخ دیگر این کتاب به اتهام توهین به مقدسات بلافاصله بعد از فوت وی نابود گردید. یکی از سه نسخهٔ بجا مانده که به دو زبان سوئدی و اسپرانتو است، اولین بار در سال ۲۰۰۳ در سوئد به چاپ رسید.
جوایز نوبل
گفته میشود که انتشار مطلب دروغین فوت نوبل در یک روزنامه فرانسوی در سال ۱۸۸۸، در حالی که او را به خاطر اختراع دینامیت گناه کار خوانده بود، او را به فکر ایجاد تصویر بهتری از خود نزد آیندگان واداشت. این نشریه این گونه نوشته بود:«فرشته مرگ مردهاست، دکتر آلفرد نوبل، فردی که برای ایجاد راهی برای کشتن افراد بیشتر در زمان کمتر ثروتمند شده بود؛ دیروز فوت کرد.»
وصیت نوبل
آلفرد نوبل در طول زندگیاش چندین وصیتنامه نوشت. آخرین وصیتنامه وی در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ اندکی بیش از یکسال قبل از مرگش نوشته شد. او در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ وصیتنامه مذکور را در باشگاه سوئد-نروژ پاریس امضا کرد. بر اساس این وصیتنامه، نوبل ۹۶ درصد از ثروت خود را به پایهگذاری مراسم اهدای پنج جایزه اختصاص داد:
کلیه داراییهای نقدشدنی اینجانب باید صرف امور زیر شود:
این سرمایه باید توسط مجریان وصیتنامه اینجانب، برای خرید اوراق بهادار مطمئن سرمایهگذاری شود تا از سود آن هر ساله به افرادی که در سالهای آینده به حال بشریت بهترین بهرهها را به ارمغان میآورند جوایزی اعطا شود. سود حاصل از سرمایه مذکور باید به پنج قسمت مساوی تقسیم شده و به پنج مورد زیر اختصاص یابد: یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا اختراع در زمینه فیزیک دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا پیشرفت در زمینه شیمی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف در زمینه فیزیولوژی یا پزشکی دست زده باشد؛ یک قسمت به " شخصی که در عرصه ادبیات بارزترین اثر را با گرایشی آرمانگرایانه خلق کرده باشد؛ و یک قسمت به شخصی که برای ایجاد برادری در میان ملتها و انحلال یا کاهش نیروهای نظامی یا برگزاری یا حمایت از همایشهای صلحطلبانه بزرگترین و بهترین کار را انجام میدهد.
جوایز فیزیک و شیمی باید توسط فرهنگستان علوم سوئد؛ جوایز فیزیولوژی و پزشکی توسط موسسه کارولین در استکهلم؛ جوایز ادبیات توسط فرهنگستان استکهلم و جوایز قهرمانان صلح توسط کمیتهای که توسط استورتینگ انتخاب شده اهدا شوند. خواسته آشکار من اینست که در اهدای این جوایز، ملیت شخص مورد توجه قرار نگیرد تا صرفنظر از آنکه او اهل اسکاندیناوی است یا نه، شایستهترین فرد این جایزه را دریافت کند.
معروف است که نوبل بعلت خصومتی که با یک دانشمند ریاضی داشت جایزه ریاضی تعیین نکرد. اگرچه وصیتنامه نوبل بنیانگذار این جوایز بود، اما طرح او کامل نبود وبه دلیل پارهای موانع ۵ سال طول کشید تا بنیاد نوبل تاسیس شود در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۰۱ اولین جوایز نوبل اهدا گردند.
آخرین قسمت وصیت نامه
قسمت آخر وصيتنامه، مربوط به خود اوست:
«همانطور که خواسته هاي ديگرم را به طور کتبي مطرح کردهام، ميخواهم که پس از مرگ، رگهاي مرا ببرند و زماني که مرگم قطعي شد و پزشکان توانا، آن را تاييد کردند، جسدم را در کورهي مخصوص بسوزانند.»
او بر اثر سکته قلبی در گذشت و مبلغ ۳۱ میلیون کرون سوئد، حدوداً معادل ۴٫۲ میلیون دلار آمریکا به جایزه مذکور تعلق یافت. آلفرد برنارد نوبل هرگز ازدواج نکرد. مقبرهٔ وی در نورابرگراونینگزپلاتسن در استکهلم قرار دارد.
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#76
Posted: 16 May 2011 19:12
تاریخچه هواپيما
-------------------------------------------
انديشه پرواز به آسمان ها و رهائي از زمين از دير باز در مخيله آدمي وجود داشته است . در افسانه ها اساطير يونان و روايات بسيار باستاني اين آرزوي ديرين بشر به خوبي مشاهده مي شود . در كتاب ها آمده است كه يكي از امپراتوران باستاني چين اژدهاي بزرگي از پارچه مخصوص ساخت و درون آن را از دود گرم پر كرد و در برار چشمان متحير رعاياي خويش اژدها را به آسمان فرستاد .
بطور كلي در تاريخ هر كشور نظاير اقدام اين امپراتور چيني مشاهده مي شود .شايد نخستين كسي كه عملاً در اين راه كوشش مثبتي كرد و امكان پرواز را بوسيله بال هاي مصنوعي و يا اسباب و ادوات مكانيكي ثابت نمود « لئوناردو داوينچي » بود .
لئوناردو داوينچي نقاش ، مجسمه ساز ، فيزيكدان ، فيلسوف ، طبيب و دانشمند ايتاليايي نيازي به معرفي ندارد . وي زماني مدعي شد كه توسط بالهاي متحرك مصنوعي مي توان مانند مرغان در آسمان پرواز كرد و يا لااقل از مكانهاي مرتفع به آساني و بي خطر فرود آمد . انديشه وي را يارانش به باد مسخره گرفتند ولي او پس از مدتي آزمايش موفق شد دستگاه كوچكي بسازد كه مركب از دو بال يك بدنه و يك سكان بود ، لئوناردو دستگاه خود را از مكان مرتفعي به پائين رها نمود . اين دستگاه كه در حقيقت پدر بزرگ هواپيماهاي امروزي است پس از طي خط سير طولاني به آرامي روي زمين نشست .
چندي بعد لئوناردو در سال 1500 دستگاه خود را كاملتر نمود بدين معني كه بوسيله يك فنر كه حركات ملايمي به بالهاي دستگاه اختراعي مي داد موفق شد آن را مدت بيشتري در هوا نگاه دارد ، ولي البته كسي با آن پرواز نكرد و اطرافيانش دستگاه را خرد كرده استاد را رنجيده خاطر ساختند و ار ادامه اين كار منصرف كردند .
اگر چه لئوناردو كار خود را ادامه نداد ولي پس از وي ديگران طرح او را دنبال كردند . عده زيادي از افراد جسور اظهار مي داشتند :
چگونه پرندگان با بالهاي خود در هوا پرواز مي كنند و به زمين سقوط نمي كنند ؛ ما نيز مي توانيم با تعبيه دستگاهي شبيه بال پرندگان و يا بادبادك لئوناردو در هوا سر بخوريم . بالهاي دستگاه مي تواند ما را روي هوا نگاه دارد .
در سال 1678 م بينه فرانسوي با تعقيب فكر لئوناردو دستگاه ديگري ساخت كه بالهايش توسط انسان حركت مي كرد . وي در اين كار يعني پرواز موفق نشد .
در 1784 م بين ونو فرانسوي دستگاهي ساخت كه بالهايش شبيه پروانه يا فرفره بود . اين دستگاه نيز مي توانست مدت زيادي در هوا بماند و سقوط نكند .
در سال 1843 م هنسون آلماني دستگاهي ساخت كه داراي دو بال بسيار بزرگ ، يك سكان و اتاقك كوچك براي حمل انسان بود . اين دستگاه نسبتاً كاملتر از دستگاهاي قبلي بود مي توانست كم و بيش مانند هواپيماهاي بي موتور عمل كند . بدين ترتيب كه آن را با زحمت فراواني آن را به مكان مرتفعي مي بردند و هنگام وزيدن باد مناسب آن را به سوي جلو پرتاب مي كردند . دستگاه سبك حتي با داشتن يك سرنشين در هوا چرخ مي زد و به آرامي بر روي زمين مي نشست .
موفقيت هنسن در اين راه توجه عده زيادي از محققين را جلب كرد و از اين تاريخ به بعد متوجه شدند كه ممكن است دستگاه كاملي تعبيه كرد كه از مكانهاي مرتفع در فضا رها شود و مانند پرندگان بر روي هوا بلغزد بدون آنكه سقوط آني در پي داشته باشد ولي ماندن در هوا و ادامه پرواز مشكل بزرگي بود كه حل آن به نظر هيچ كس نمي رسيد . از سوي ديگر همين اختراع تكميل شده هنسن نيز معايب فراواني داشت و ديگران كه كار وي را تقليد كردند فداي بلند پروازي خود شدند ، سقوط كردند و جان شيرين از دست دادند .
در حقيقت علت ادامه نداشتن پرواز اين بادبادكه در هوا يكي سنگين آن بود ديگر آن كه محور ثقل دستگاه كامل نبود و به همين علت آن طوري كه پرندگان مي توانند پرواز آزاد داشته باشند دستگاه اختراعي نمي توانست اين كار را انجام دهد .
رفته رفته محققين دريافتند كه براي اين بادبادكها يا هواپيماهاي بي موتور لازم است محور ثقل ترتيب داد . محور ثقل هواپيما كه براي هر دانش آموز روشن است شايد بسياري از افراد عادي اجتماع نيز آن را مي دانند در زير بالها واقع شده است اما يافتن آن براي جويندگان بيش از 70 سال به طول انجاميد .
پس از هنسون پنو فرانسوي در سال 1871 م هواپيماي ديگري ساخت كه بسيلر سبك بود و مدتها مي توانست در هوا باقي بماند .
پس از پنو افراد ديگري در كشور هاي مختلف دست به تكميل اين اختراع زدند تا آنكه سرانجام در سال 1801 م ليليان تال انگليسي موفق شد بال پرنده بسازد . اين بال پرنده كه شبيه بال خفاش بزرگ بود مي توانست يك سرنشين با خود حمل كند و مدت زيادي در فضا باقي بماند . جنس اين بال ها از ابرشيم و فمق العاده سبك و محكم بود و محور ثقل آن نيز كم و بيش در محل مناسبي تعبيه شده بود . اختراع ليليان تال با آنكه موفقيت آميز بود ولي سرانجام به علت نقص فني كوچك مخترع خود را به هلاكت رسانيد .
پس از ليليان تال مخترعين ديگري سال ها در اين راه آزمايش كردند تا سرانجام در سال 1896 م شانو فرانسوي موفق شد يك هواپيماي بي موتور كاملي اختراع كند . اين هواپيماي بي موتور داراي دو بال ، يك سكان متحرك و يك محور ثقل صحيح بود و سرنشين آن مي توانست با خيال راحت در آن بنشيند و از مكان بسيار مرتفعي در هوا رها شود و به ميل خود سكان را حركت داده به سير هواپيما تغيير جهت دهد و به همين نحو وزش باد نامناسب را كنترل كند . اين هواپيما در حقيقت پدر هواپيماهاي موتوري دو پله است . جنس آن از ابريشم و آلومينيوم و چوب هاي فوق العاده سبك و محكم بود .
از اين به بعد اختراع بي موتور تكميل شد و بر دانشمندان و مردم عادي محقق شد كه با ساختن يك دستگاه سبك و وسيع كه سطح بسلر زيادي را در فضا اشغال كند مي توان تا مدتي در فضا باقي بود و يك انسان نيز همان طوري كه پرندگان مي توانند در پرواز آزاد بدون حركت دادن بالهاي خود در فضا باقي بمانند ، مي توان در آسمانها بدون اينكه سقوط كند .
اكنون اساس هواپيما كشف شده و به مرحله عمل در آمده بود . همه مي دانستند جسم مسطح و سبك و وسيعي كه داراي شكل منظم و محور ثقل معين باشد مي تواند بر روي ذرات هوا بلغزد . در حقيقت ذرات هوا از سقوط آني اين دستگاه به واسطه تماس با سطح وسيع آن جلوگيري مي كردند .
ولي بلند پروازي انسان ارضاء نشد . همه مي خواستند اين بادبادك آرام و كند رو كه فقط بر اثر وزش باد و يا از مكان هاي مرتفع حركت مي كنند داراي حركت سريع بوده و به ميل سرنشين به بالا و پائين و چب و راست بالاخره از مكاني به مكان ديگر برود .
شايد نخستين كساني كه موفق شدند هواپيماي بي موتور يا بادبادك هوائي را نيرو داده با سرعت و به ميل سرنشين در فضا به پرواز در آورند برادران رايت پس از سالها آزمايش در تاريخ 1903 م موفق شدند موتور كوچكي بر روي بادبادك هوائي نصب كنند و به محور اين موتور پروانه اي كه عيناً شبيه يك فرفره بود متصل سازند و در نتيجه هواپيما را بر اثر گردش فرفره با استفاده از نيروي موتور در هوا به پرواز در آورند .
با اينكه پيش از برادران رايت موتورهاي نفت سوز اختراع شده بود ولي فكر استفاده از پروانه ( هليس ) براي شكافتن هوا و پيش بردن هواپيما به انديشه كسي خطور نكرده بود . آنهايي كه مي خواستند هواپيما را با سرعت در فضا به حركت در آوردند همه سعي داشتند با استفاده از حركت دادن بالها اين كار را انجام دهند زيرا آنها مي خواستند عيناً از پرندگان تقليد كنند ولي كوشش مخترعين در اين راه بجايي نرسيده بر همه ثابت شد كه فكر برادران رايت يعني استفاده از پروانه براي پيش بردن هواپيما در هوا صحيح ترين انديشه هاست .
پس برادران رايت ، كورتيس آمريكايي در سال 1908 اختراع رايت را تكميل كرد و با قراردادن چند چرخ كوچك در زير هواپيما مسئله فرود آمدن و برخاستن را حل كرد و بدين ترتيب از آن سال به بعد مخترعين در تكميل اين ماشين كوشيدند و بعد از اختراع لئوناردو داوينچي سرانجتم پس از از چهار قرن تجربه آزمايش و زحمت ماشين هوائي اختراع شد و به آسمان رفت .
اكنون با آنكه هواپيماهاي جت اختراع شده ولي بسياري از هواپيماهاي جهان بر اصول همان اختراع برادران رايت ساخته مي شود بدين معني كه پروانه هواپيما بر اثر نيروي موتور با سرعت مي چرخد و عيناً مانند پيچي كه در چوب پنبه سر بطري فرو مي رود و چون به بدنه هواپيما وصل است خود و هواپيما را به طرف جلو پيش مي برد . مانند پيچ سر بطري كه در اثر چرخاندن در چوب پنبه فرو مي رود وقتي پروانه در هوا پيش رفت با فشار زياد هوا را به زير بال مي زند ، سكان يا باله عقب فشار هوا را نگاه داشته سر هواپيما را به سوي آسمان متمايل مي كند . بر اثر ادامه اين كار هواپيما به حركت در آمده به هوا مي رود و مانند كسي كه در آب شنا مي كند و آبها را به زير بدن خود مي لرزاند پروانه نيز در آسمان هوا را به زير بال و بدنه هواپيما لرزانده و هواپيما پيش مي رود .
هواپيماي جت كه پروانه ندارد گاز حاصل از سوختن بنزين يا نفت را با شدت زياد به عقب مي راند . فشار گاز در حقيقت به صورت انفجار است ، مانند كسي كه پاي خود را در آب به بدنه استخر بزند بدنه هواپيما را به جلو مي راند . با ادامه اين كار هواپيماي جت به پرواز خود در فضا ادامه مي دهد .
اكنون هواپيمائي ساخته اند كه بيش از دو هزار كيلومتر در ساعت پرواز مي كند . حد متوسط سرعت سرعت هواپيما در ساعت 800 كيلو متر است .
حداقل آن نيز براي يك هواپيماي كوچك سبك 180 تا 200 كيلومتر در ساعت است بدين معني كه اگر هواپيمائي كمتر از 180 كيلومتر در ساعت حركت كند سقوط كرده به زمين مي افتد مگر آنكه بي موتور بوده بواسطه سبكي فوق العاده بتواند در فضا باقي بماند .
منبع:
کتاب دائره المعارف مصور زرین - غلامرضا طباطبائی مجد - انتشارات زرین
ایرانیکا (www.iranika.ir)
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#77
Posted: 18 May 2011 10:26
جویدن آدامس هنگام خرد کردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود.
ـ اثر لب و زبان هر کس همانند اثر انگشت آن منحصر به فرد است.
ـ رشد کودک در بهار بیشتر است.
ـ ۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول می کشد تا نور خورشید به زمین برسد.
ـ ظروف پلاستیکی تقریباً ۵۰۰۰۰سال در برابر تجزیه مقاومند.
ـ تنها قسمتی از بدن که خون ندارد قرنیه چشم است.
ـ شترمرغ در ۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد.
ـ حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.
ـ کرم های ابریشم در ۵۶ روز ۸۶ برابر خود غذا می خورند.
ـ زمان بارداری فیل به دو سال می رسد.
ـ در یک سانتی متری پوست شما ۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ است.
ـ شدیدترین نعره ها متعلق به وال ها است که برابر با صدای موتور جت است.
ـ وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش....ش.... شما آرام می شود به این دلیل که صدای آبی که اطراف نوزاد در شکم مادر است را برایش تداعی می کند، در ضمن این یکی ازدلایلی است که چرا صدای ساحل دریا به انسان آرامش می دهد.
ـ دلفین ها همانند گرگ ها هنگان خواب چشم هایشان را باز می گذارند.
با نگاه کردن به گوش حیوانات می توانیم به تخم گذار بودن یا بچه زا بودن آنها پی ببریم. بدین صورت که تخم گذاران گوششان ناپیدا و بچه زایان گوششان نمایان است، تنها یک اسثتنا وجود دارد آن هم نوعی افعی است که بچه زاست اما گوشش دقیق پیدا نیست.
ـ بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب است.
ـ انسان امروزی به طور متوسط ۶ سال از عمر خود را تلویزیون نگاه می کند و ۶ سال را صرف غذا خوردن می کند و یک سوم را می خوابد.
ـ موش دو پای آفریقایی از میدان دید ۳۶۰ درجه برخوردار است.
ـ مغز انسان تنها ۲ درصد از وزن انسان را تشکیل می دهد ولی ۲۵ درصد اکسیژن دریافتی بدن را به تنهایی مصرف می کند.
- سرعت عطسه یك انسان برابر است با 160 كیلومتر در ساعت
- آب دریا بهترین ماسك صورت است !
- چشم انسان معادل یك دوربین 135 مگا پیكسل عمل می كند !
- 90% سم مار از پروتئین تشكیل شده است !
- مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است كه تلویزیون می بینید !
- جوانان هندی شادترین و ژاپنی ها افسرده ترین های جهان هستند !
- قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبیه شده است
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#78
Posted: 18 May 2011 10:29
مرتفع ترين پايتخت جهان
مرتفع ترين پايتخت جهان، شهر لاپاز، در بوليوی است.
اين شهر 12 هزار پا از سطح دريا ارتفاع دارد.
بلندترين صدای جهان
بلندترين صدای جهان، صدای گردش زمين به دور خودش می باشد
و آنقدر شديد است که اگر ما بشنويم فورآ خواهيم مرد.
زيباترين و بلندترين ساختمانها
ساختمان های شهر نيويورک در کشور آمريکا،
زيباترين و بلندترين ساختمان های جهان معرفی شده اند.
بلندترين کوه های جهان
عموما فکر می شود که بلندترين کوه های جهان در تبت قرار دارد . ولی اگر خاطرات مسافران به قطب جنوب بررسی شود، آنان از کوه هايی صحبت کرده اند که بسيار بلندتر از اورست است .
بلندترين بادگير
بلندترين بادگير در ايران در شهرستان ابرکوه در استان يزد قرار دارد. اين بادگير زيبا به صورت يک بادگير بزرگ در پايين و يک بادگير کوچکتر برروی آن می باشد.
اين بادگير در خانه آقازاده قرار دارد و مربوط به عصر قاجار مي باشد.
بلندترين جرثقيل سيار
جرثقيل 810 تنی مارک "روزن کرانزک 10001" بلندترين جرثقيل سيار در جهان است.
قدرت بالابری ( حداکثر وزن بار ) آن 984 تن و طول بازوی متحرک آن 202 متر است.
بلندترين طناب
برای مسابقات طناب کشی که در جشنواره سالانه ناهاسيتی ( در اوکيناوای ژاپن ) در اکتبر 1995 برگزار شد، طنابی به طول 172 متر و قطر 1/54 متر از الياف گياه برنج تهيه گرديد.
وزن اين طناب عظيم الجثه 26/73 تن بود
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#79
Posted: 18 May 2011 10:30
- توماس اديسون از تاريکي وحشت داشت
2- صداي اردک اکو ندارد
3- چشمهاي شتر مرغ از مغزش بزرگتر است
4- مورچه ها نمي خوابند
5- الفباي مردم هاوايي 12 حرف دارد
6- کد کشور روسيه 007 است
7- اگر سر سوسک را قطع کنند براي چند هفته زنده مي مينند
8- ارتفاع برج ايفل در سرما و گرما بر اثر انقباض و انبساط 16 سانتي متر تغيير ميکند
9- آدامس توسط يک فرمانده جنگي اختراع شد
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.
ارسالها: 270
#80
Posted: 18 May 2011 10:33
پشهكشها پشه را نابود نمیكنند، بلكه تو را مخفی میكنند! آنها حس پشهها را از كار میاندازند، بنابراين پشهها نمیتوانند بفهمند كه تو كجایی!
- ماه در هر سال به انــدازه 1.5 اينچ از زمين دور ميشود
.
- بـراي جلــوگيـري از جـوانـه زدن سـيـب زميــني كافي است درون سبد آن يك سيب قرار دهيد.
- OK مخـفـف كـلمـات Oll Korrect مي باشد
- تا زمانيكه كه غذا با بزاق دهان مخلوط نشده باشد مزهاش احساس نميگردد.
- چرا عمل سزارين بدين نام معروف شده است؟ ميگويند برای اولين بار ژوليوس سزار قيصر روم به طريق سزارين بدنيا آمده است و بدين خاطر سزارين به نام او نامگذاری شده است. البته در لاتين کلمه ايي نيز وجود دارد بدين مضمون «سه داره» که معني «برش» ميباشد.
- گير کردن اعصاب بين استخوانهاست باعث خواب رفتن دست و پا ميشود.
- چرا سمت دگمه های لباسهای مردانه و زنانه با هم فرق دارد؟
همه ميدانيم که دگمه های لباسهای زنانه به سمت چپ بسته ميشود و برعکس دگمه لباسهای آقايون به سمت راستد بايستي جواب اين سئوال را در سالهای بسيار قديم جستجو کرد. زمانيکه در دربار شاهان ، زنها و دختران شاهان برای خود نديمه ای داشتند که لباس به تن آنها ميکردند ، همانطور که ميدانيد پوشيدن لباسها آن زمان به تنهايي ميّسر نبود و احتياج به کمک داشت و اين نديمه ها بودند که دگمه لباسهای خانومها را مي بستند و از آنجا که درصد انسانهای راست دست زياد تر است از اين رو اگر خوب توجه کنيد ، کسي که ار روبرو دگمه ها را مي بندد از راست به چپ مي بنددد از اين روی دگمه های لباسهای زنانه از چپ به راست بسته ميشود
دانستن فقط با ندانستن میسر می گردد.
نادر شاه افشار: از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت.