ارسالها: 1460
#11
Posted: 31 May 2011 15:22
فصلي نو در نظريه نسبيت
چهار حالت ماده، چهار حالت جاذبه و ضد جاذبه
در گذشته براي جهان چهار حالت ماده در نظر مي گرفتند. خاك، آب، باد و آتش.
در ادامه مي خواهيم از اين چهار حالت ماده ذكر شده توسط پيشينيان، عالم هستي و برخي از پديده هاي اطرافمان را با كمك نظريات جديد توجيه نماييم.
همه ما با چهار حالت ماده آشنايي داريم، كه عبارتند از : جامد (خاك)، مايع (آب)، گاز (باد) و پلاسما (آتش، اتر، پلاسما، انرژي تاريك و ...)
در بالا در مورد فضا-زمان صحبت كرديم و گفتيم كه هر چه جسم داراي جرم بيشتري باشد، فضا-زمان فشرده تري دارد. از اين حالت مي توانيم اين نتيجه را بگيريم كه 4 حالت فضا-زمان كلي داريم.
فشرده ترين فضا-زمان را جامدات دارند و كمترين فشردگي فضا-زمان را پلاسما دارد.
البته در اين قسمت بايد توجه داشته باشيم كه نور هيچگونه فضا-زماني ندارد، زيرا جرم ندارد و هرآنچه كه جرم نداشته باشد، فضا-زمان نيز نخواهد داشت.
در اين قسمت به بررسي جاذبه از ديدگاهي جديد مي پردازيم. نظريات گذشته، چه نيوتني و چه انيشتيني، نظر بر اين داشتند كه جاذبه يك نيرويي است كه يا جسم را به پايين مي كشد و يا آنكه از بالا بر آن فشار وارد مي كند.
حال مي خواهيم بگوييم كه هيچگونه نيروي جاذبه اي وجود ندارد! يعني در اصل آنچه كه به عنوان جاذبه شناخته شده است توجيهي براي فضا-زمان بوده است!
در جهان هستي چهار نوع ماده وجود دارد با فشردگي فضا-زمان هاي متفاوت، كه در اصل جاذبه را ايجاد مي كنند. اگر در مجاورت يك جرم بزرگتر از خود قرار بگيريد، به سمت آن متمايل مي شويد و در اصطلاح توسط نيروي جاذبه آن جذب مي شويد. نيروي جاذبه مايعات كمتر بوده و مي توانند تا حدودي آزادانه تر حركت كنند. گازها نسبت به مايعات داراي فضا-زمان با فشردگي كمتري هستند، در نتيجه نسبت به مايعات آزادانه تر حركت مي كنند. در نهايت، پلاسما قرار مي گيرد كه نمونه ملموس آن آتش (قسمتي از آتش كه ديده نمي شود) را مي توان تصور كرد كه از تمامي حالات ماده آزادانه تر در جهان مي تواند حركت كند.
مثالي را بيان مي كنم تا بتوان مطلب را بهتر درك كرد. اگر يك بطري برداشته و مقداري خاك، آب و قسمتي از آن را خالي (پر از هوا) بگذاريم، سپس درب آنرا بسته به شدت تكان دهيم، پس از مدتي كه ساكت قرار گيرد، ذرات خاك ته نشين شده، بر روي آن آب و در آخر هوا را مي بينيم. همانگونه كه در اين آزمايش ساده مي توان مشاهده كرد، ذرات با فضا-زمان هاي مختلف از يكديگر جدا شده و ذرات با فضا-زمان مشابه در كنار يكديگر قرار مي گيرند. اين عمل در هرجاي عالم كه انجام شود، همين نتيجه را خواهد داشت، البته بستگي به فشردگي فضا-زمان آن محل، زمان انجام آن متغير خواهد بود، مثلاً در فضا در زمان طولاني تري و در مكان هايي با فضا-زمان فشرده تر، سريعتر انجام خواهد گرفت.
اصل اين اتفاق به اصل بي نظمي عالم باز مي گردد و چون بطري يك سيستم بسته محسوب مي شود، بي نظمي آن تا آنجايي پيش مي رود كه به تعادل برسد. در اينجا، تعادل را بر جدا شدن كامل ذرات با فضا-زمان هاي مختلف از يكديگر مي گذاريم. ذرات با فضا-زمان با فشردگي كمتر، آزادي براي پراكندگي بيشتر و بي نظمي بيشتري دارند و در نتيجه تمايل به فرار از اين حالت را دارند. در عين حال تمايلي به تركيب با ذرات با فضا-زمان هاي ديگر را ندارند، در نتيجه از آنها نيز دور مي شوند. نتيجه آزمايش هماني مي شود كه هميشه مشاهده مي كنيم. در اين حالت مي توانيم ببينيم كه جدا شدن ذرات بر اساس جاذبه نيست، بلكه بر اساس فضا-زمان ذرات و تمايل به بي نظمي موجود در آنها است.
حال بر مي گرديم به كره زمين. بر روي كره زمين نيز دقيقاً همين حالت صادق است. در مركز، خاك، بر روي آن آب، بر روي آب هوا و در نهايت، مابقي را پلاسما تشكيل مي دهد.
آيا تا به حال با خود فكر كرده ايد كه چرا يك جسم جامد هنگامي كه رها مي شود به سمت زمين مي افتد؟ چرا مايعات بر روي زمين جريان دارند؟ و چرا گازها به خودي خود به سمت بالا حركت مي كنند؟ آيا تاكنون فكر كرده ايد كه در كره زمين، گازها تا كجا مي توانند بالا بروند؟ آيا دقت كرده ايد تا يك حدي بالا رفته و در آنجا متوقف مي شوند؟ آيا دقت كرده ايد كه براي پرتاب موشك از هوا استفاده نمي شود، بلكه از پيشرانه آتش استفاده مي كنند؟ در ادامه اقدام به پاسخ به اين سوالات با نظريات جديد مي نماييم.
بحث را با گازها آغاز مي كنيم. همانطور كه گفتيم ذرات تمايل به بي نظمي دارند، در نتيجه براي مثال اگر حجمي از گاز هيدروژن را درون يك بالن قرار دهيم و بالن را آزاد كنيم به آسمان رفته و در نقطه اي (احتمالاً در محدوده اي از آسمان) به صورت شناور قرار مي گيرد. دليل اين حالت، ضد جاذبه بودن نيست، بلكه در درجه اول تمايل به بي نظمي و در درجه دوم عدم تمايل به جذب شدن توسط ذرات با فضا-زمان هاي ديگر مي باشد. حال اگر قرار بر ضد جاذبه باشد، و جاذبه نيوتني (و يا حتي انيشتيني) را در نظر بگيريم، گاز بايد بتواند به بالا تر نيز برود، در حالي كه چنين اتفاقي رخ نمي دهد. علت آن اين است كه محدوده فضا-زماني گاز همين جاست و نمي تواند وارد محدوده فضا-زماني پلاسما شود، كه دليل آن هم همان دليلي است كه گاز ها نسبت به فضا-زمان هاي فشرده تر از خود دارند، پلاسما اجازه ورود گاز با فشردگي فضا-زمان بيشتر به محدوده با فشردگي فضا-زمان كمتر را نمي دهد.
حال كه با تئوري هاي جديد اين مسئله را بررسي كرديم، بحث را به سمت پلاسما مي بريم و اينكه چگونه يك موشك مي تواند به فضا پرتاب شود، با توجه به اينكه ديگر جاذبه اي از سمت زمين براي جسم در نظر نمي گيريم.
براي بررسي اين مسئله باز هم با مثالي ديگر آغاز مي كنيم. ما بر روي زمين هستيم و موشكي داريم كه با نوعي سوخت جهت پرتاب آماده كرده ايم. دليل وزن داشتن آن اين است كه نوع فضا-زمان موشك كه جسمي جامد است از نوع خاك و داراي همان مقدار فشردگي فضا-زمان است (البته به صورت تقريبي). بنابراين طبق صحبت هاي گذشته، هر چقدر جرم اتمي ذرات آن بيشتر باشد وزن آن بيشتر خواهد شد، زيرا جايگاه آن درون فضا-زمان خود ( زمين) است و نه در فضا-زمان هوا (جو زمين). حالا مي خواهيم موشك را به فضا پرتاب كنيم. اولين چيزي كه به ذهن مي رسد، مقدار نيروي لازم براي غلبه بر جاذبه زمين مي باشد. همانطور كه گفتيم، جاذبه زمين ديگر تعريف گذشته را ندارد و تعريف جديدي پيدا كرده است، در نتيجه بايد يك راه حل جديد ارائه كنيم.
در اينجا به يك اصل جديد اشاره مي كنيم. براي آنكه جسمي از جنس فضا-زمان با فشردگي بيشتر بتواند به جايگاهي در محيطي با فشردگي فضا-زمان كمتر وارد شود بايد يك "حامل" داشته باشد. حامل بايد از نوع فضا-زمان مقصد باشد با "جرمي بيش از" جرم جسمي كه قرار است حمل شود تا حامل بتواند آنرا تا محدوده فضا-زمان مقصد منتقل كند.
در مثال ما، حامل آتش خروجي از موشك هنگام پرتاب است. احتمالاً در فيزيك كلاسيك پرتاب موشك به اينصورت بيان مي شود كه آتش خروجي از موشك فشاري را وارد مي كند كه باعث غلبه بر جاذبه، پرتاب و به بالا رفتن موشك شود. اصلاً چرا از آتش استفاده مي شود؟ چرا از گاز استفاده نمي شود؟ اگر هدف غلبه بر نيروي جاذبه زمين است (طبق تعريف كلاسيك آن)، چرا از فشار هوا استفاده نمي شود؟
در هر صورت، اين نظريه هر توجيهي كه داشته باشد فقط تا هنگام خروج از جو ممكن است بدون اشكال باشد، اما ما مي دانيم كه هنگامي كه موشك به فضا وارد مي شود، باز هم با پيشرانه آتش خود مي تواند به جلو حركت كند. اين حالت را فيزيك كلاسيك چگونه توجيه مي كند؟
جواب اين سوالات را برعهده شما مي گذاريم و بر مي گرديم به ادامه بحث و توجيه بر اساس تئوري هاي جديد. همانطور كه گفتيم، پس از آتش كردن موشك، آتش خروجي در هر لحظه بايد جرمي بيش از جرم موشك داشته باشد. در اين حالت آتش خروجي (كه در اصل همان پلاسما محسوب مي گردد)، تمايل به بي نظمي دارد. چون در سمت زمين، فضا-زمان با فشردگي بيشتر وجود دارد، در نتيجه آتش خروجي فرار از اين فضا-زمان را انتخاب مي كند و به سمت بالا مي رود. چون موشك بر سر راه فرار آن قرار دارد، به ناخواه موشك را نيز با خود حمل مي كند و آتش خروجي مي شود حامل و موشك مي شود جسم مورد حمل. در اينجا ما بر روي فشار هاي موجود در فيزيك كلاسيك بحث نمي كنيم، بلكه بر روي بي نظمي مي خواهيم تمركز كنيم.
دقت داشته باشيد كه اگر آتش خروجي از موشك در هر لحظه از جرم موشك كمتر باشد، فضا-زمان موشك و تمايل به بازگشتن به فضا-زمان خود غلبه كرده و در اصل موشك حامل مي شود. اگر جرم هر دو در هر لحظه يكسان باشد، موشك به حالت شناور در مي آيد و نه به بالا و نه به سمت پايين حركت نمي كند. در نهايت اگر جرم آتش بيشتر باشد، موشك را به سمت فضا هدايت مي كند. در اينجا توجه داشته باشيد كه ما هيچگونه فشاري را در محاسبات لحاظ نكرديم و به خوبي مي توانيم نتيجه را پيش بييني كنيم و حتي مي توان گفت كه شدت فشار ايجاد شده، برابر با مقدار جرم خروجي آتش مي باشد. نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه، هرچه جرم حامل بيشتر باشد، سرعت حركت آن نيز بيشتر خواهد شد.
در نتيجه، طبق تئوري هاي ارائه شده، ما نيازي به فشار براي خروج از فضا-زمان كره زمين نداريم. در حقيقت كافي است كه ما بتوانيم ماده اي هم جرم (يا بيشتر) با جسمي كه قصد فرستادن آن به فضا را داريم پيدا كرده و به عنوان حامل از آن استفاده كنيم.
نكته ديگر كه در اين قسمت قابل توجه است، آن است كه اگر بتوان به نجوي انرژي آتش خروجي از موشك كه در يك لحظه خارج مي شود و نيروي كافي جهت حركت موشك به سمت بالا دارد را مهار كنيم (يا مشابه آن را با همان ماهيت فضا-زمان استفاده كنيم)، به گونه اي كه مثلاً در محفظه اي نگهداري كنيم و امكان فرار از آن محفظه را نداشته باشد، در آن صورت نياز به سوختن مداوم سوخت موشك نداريم و مي توانيم از همان انرژي ذخيره شده براي پرتاب موشك استفاده كنيم. براي درك بهتر اين حالت، بالني را در نظر بگيريد كه داخل آنرا با گاز پر مي كنيم، اين بار بتوانيم با انرژي خروجي از موشك يا همان آتش (قسمت نامرئي آتش) پر كنيم تا بتوانيم به فضا برويم. البته در حال حاظر با علم و تكنولوژي هاي موجود، چنين كاري غير ممكن است، ولي به اميد آنكه با تئوري هاي جديد، به زودي تكنولوژي هاي جديدي خلق شوند.
حال مي رسيم به اين نكته كه هنگامي كه موشك در فضا-زمان پلاسما قرار گرفت، چگونه با آتش خروجي خود به سمت جلو حركت مي كند. توجيه اين مسئله را با يك نظريه جديد پي مي گيريم، به اين صورت كه، هر جسمي كه در فضا-زمان مطلق خود قرار گيرد، مي تواند به صورت آزادانه به هر سمتي حركت كند. البته طبق اين نظريه، هرچه فشردگي فضا-زمان كمتر باشد، آزادي حركت نيز بيشتر خواهد شد. البته حركت آن نياز به پيشرانه (حامل) از نوع همان فضا-زمان و يا با فشردگي كمتر نياز است. در نتيجه موشك باز با همان پيشرانه آتش خود مي تواند به هر سمتي كه تمايل دارد حركت كند.
حال اگر طبق تئوري هاي جديد به مسائل فكر كنيد، مي بينيد كه قوانين حاكم بر حالت هاي ديگر ماده در ارتباط با يكديگر نيز به خوبي از قوانين ذكر شده پيروي مي كنند.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#12
Posted: 31 May 2011 15:23
سفر در زمان يا خم كردن فضا-زمان
انسان هميشه به دنبال راهي براي رفتن به گذشته و آينده بوده است و يا به بيان ديگر سفر در زمان بوده است. اما آيا واقعاً سفر در زمان امكان پذير است؟
در اين قسمت تئوري هاي موجود در مورد امكان و يا عدم امكان سفر در زمان را بررسي نخواهيم كرد. فقط اين نكته را ذكر مي كنيم كه طبق تئوري هاي موجود، امكان سفر در زمان وجود دارد و قانوني در فيزيك حاضر موجود نيست كه اين مسئله را نقض كند، در نتيجه دانشمندان راه هاي مختلفي را براي سفر در زمان ارائه كرده اند. طبق نظريه نسبيت انيشتين، نور در همه جا سرعت يكسان دارد، كه البته اين مسئله ثابت شده است ولي دليل آنرا دقيقاً نمي دانند. به همين دليل براي توجيه آن مي گويند كه در سرعت هاي بالا زمان كشيده مي شود و تا جايي كه در سرعت نور زمان براي ناظري كه با سرعت نور حركت مي كند به صفر مي رسد، يعني زمان ديگر براي او نمي گذرد. اين نظريه با آزمايشات مختلفي امتحان شده است و صحت آن تاييد مي شود. ولي اصل ماجرا از چه قرار است؟
طبق نظريه هاي جديد ارائه شده در اين مقاله، هر جسمي فضا-زمان نسبي اطراف خود دارد، در نتيجه زمان براي هر ذره اي نسبي و متفاوت است. اما، چون تمامي موجودات هستي از ذرات بنيادين مشابهي تشكيل شده اند (مانند اتم، الكترون، پروتون، نوترون، كوارك و ...)، فضا-زمان هاي مشابهي را تجربه مي كنند، ولي با قرار گرفتن در فضا-زمان هاي فشرده تر و خميده تر، مي توانند فضا-زمان نسبي خود را افزايش داده و فضا-زمان جديد (غالب) را تجربه كنند (همانگونه كه توضيح داده شد). توجه داشته باشيد كه همانگونه كه گفتيم هيچ ذره اي نمي تواند از فضا-زمان خود بكاهد و در نتيجه نمي تواند فضا-زماني كمتر از آنچه فضا-زمان نسبي خود است را تجربه كند مگر آنكه تغيير ماهيت دهد، كه در آنصورت ديگر جسم اوليه نيست. با دقت بر روي اين نكته به راحتي مي توان فهميد يك ذره نمي تواند با سرعت نور حركت كند، زيرا جسمي كه با سرعت نور حركت مي كند فاقد فضا-زمان است و اگر جسمي به غير از خود نور با سرعت نور حركت كند، ماهيت خود را تغيير مي دهد و ديگر آن جسم قبلي نيست.
حال اگر بخواهيم تصور كنيم كه انسان بتواند با سرعت نور حركت كند، مي بينيم كه طبق تئوري هاي جديد امكان پذير نيست. البته اگر به هر نحوي بتواند با سرعت نور حركت كند، ديگر ماهيت انساني ندارد و تغيير هويت داده و به جسم ديگري تبديل مي شود. پس تكليف سفر در زمان چه مي شود؟ طبق صحبت هاي گذشته، فضا-زمان نسبي است و فضا-زمان كلي براي پيمايش وجود ندارد. مانند ذرات راديو اكتيو كه نيمه عمر مخصوص خود را دارند و با قرار گرفتن در شرايط فضا-زماني مختلف، نيمه عمر آنها كاهش مي يابد (طبق نظريه جديد، هيچ وقت كاهش نمي يابد و حداقل فضا-زمان نسبي خود را تجربه مي كنند)، زمان نيز چنين خاصيتي دارد و وابسته به جسم مي باشد. ما امكان جدا سازي فضا-زمان از جسم را نداريم و ماهيت جسم در هم آميخته و متشكل از زمان و فضا (چهار بعد) است. در نتيجه در يك نگاه، امكان سفر در زمان وجود ندارد. اما آيا مي توان حالتي را در نظر گرفت كه بتوان به نحوي به گذشته يا آينده رفت و يا آن را ديد؟ در ادامه به اين مسئله مي پردازيم.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#13
Posted: 31 May 2011 15:27
- سفر به گذشته يا سفر به آينده، كدام يك امكان پذير است؟
همانطور كه گفته شد، زمان بعد جدايي نيست كه بتوان آنرا جداگانه پيمايش نمود. اما در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه چه راه حلي براي سفر در زمان مي توان ارائه نمود. طبق تئوري هاي ارائه شده يك حالت سفر در زمان مي توانيم داشته باشيم، البته در اين حالت ديگر نمي توان آنرا سفر ناميد و در اصل ما فقط مي توانيم برهه ديگري از زمان را مشاهده كنيم.
ابتدا بگذاريد اين مسئله را روشن كنيم كه سفر به آينده غير ممكن است. زيرا فضا-زمان نسبي جسم حداكثر مربوط به حال است و فضا-زمان آينده جسم هنوز تشكيل نشده است. بنابراين امكان سفر و يا حتي مشاهده آينده وجود ندارد.
و اما گذشته. همانطور كه گفتيم امكان سفر در زمان وجود ندارد ولي مي توانيم به نحوي گذشته را مشاهده كنيم. براي اين كار، ما مي توانيم جسم را در فضا-زماني فشرده تر از فضا-زمان خود قرار دهيم. در اين حالت، زمان براي ناظر مطابق با فضا-زمان فشرده غالب بر فضا-زمان نسبي خود خواهد شد، در نتيجه اگر به قدري فضا-زمان اطراف فشرده شود، مي تواند با خم شدن فضا-زمان اطراف خود، گذشته همان مكان را مشاهده كند. در اين حالت به نحوي مي توان گفت كه در حال مشاهده گذشته هستيم.
همانطور كه مي دانيم، مشاهده ما از جهان اطراف، بر اساس نور ستارگاني كه به ما مي رسد، مربوط به سال ها پيش است و در اصل نوري كه به ما مي رسد مربوط به گذشته جهان است. مي توان با ساختن دستگاهي كه بتواند فضا-زمان يك ناحيه را به شدت خم كند و ما از داخل آن به سمت ديگر نگاه كنيم، زمان آنسوي دستگاه، در اصل مربوط به فضا-زماني نزديك به فضا-زمان فعلي مي شود و هرچه فضا-زمان را فشرده تر كنيم، به زمان حال آن ناحيه نزديك تر مي شويم ولي باز حداكثر فشردگي و خميدگي فضا-زمان، اين امكان را به ما مي دهد تا آنسوي جهان را در زمان حال ببينيم و هر چه فضا-زمان توليد شده را كاهش دهيم، به گذشته جهان و در اصل به آنچه اكنون مي بينيم نزديكتر مي شويم.
در هر حال، ما هميشه فضا-زمان نسبي خود را همراه خود داريم و هميشه آنچه به عنوان گذشت زمان براي ما مطرح است، وجود خواهد داشت و نمي توان از آن خارج شد و تنها در صورت امكان مي توان فضا-زمان هاي اطراف را خم نمود و آنها را مشاهده كرد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#14
Posted: 31 May 2011 15:28
حل پارادوكس دوقلو ها با تئوري هاي جديد
همه ما با اين پارادوكس آشنا هستيم و نياز به توضيح مجدد نمي باشد. اگر اين پارادوكس را با تئوري هاي جديد بررسي كنيم، مي بينيم كه هيچگونه پارادوكسي بوجود نمي آيد. يك قل از دوقلو ها بر روي زمين زندگي مي كند و تحت تاثير فشردگي فضا-زمان زمين است، ديگري به سفر به دور دنيا مي رود و حداكثر فضا-زماني كه تحمل مي كند، فضا-زمان نسبي خود است (زيرا كمتر از آن را نمي تواند داشته باشد). در اين حالت، اصل گذشت زمان طبيعي را فردي كه در حال سفر به دور دنياست تجربه مي كند، زيرا فقط فضا-زمان نسبي خود را تحمل مي كند و فردي كه روي زمين است علاوه بر فضا-زمان نسبي خود، فضا-زمان نسبي كره زمين نيز به آن اضافه مي شود و زمان براي او بيشتر مي گذرد. فردي كه در حال سفر به دور دنياست، عمر طبيعي خود كه طبق فضا-زمان تعريف شده براي جسمش است را تجربه مي كند، در حالي كه فردي كه بر روي زمين است، زمان بيشتري را سپري مي كند و زودتر پير مي شود. در نتيجه فردي كه روي زمين است گذشت زمان بيشتري را تجربه مي كند كه بيشتر از زماني است كه بايد در حالت عادي تجربه كند.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#15
Posted: 31 May 2011 15:29
حل پارادوكس پدر بزرگ با تئوري هاي جديد
اين پارادوكس را نيز همه به خوبي با آن آشنايي دارند كه البته ديگر مسئله به قدري روشن است كه نيازي به توضيح ندارد. طبق تئوري هاي جديد ارائه شده، هنگامي كه سفر به گذشته به طور كامل منتفي گردد، طرح چنين مسئله اي به خودي خود باطل است.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#16
Posted: 31 May 2011 15:30
آيا نور هميشه با سرعت ثابتي حركت مي كند؟
طي آزمايشاتي كه به عمل آمده، نشان داده شده است كه نور در تمامي شرايط با سرعت يكساني حركت مي كند. توضيح اين مطلب مفصل است، بنابراين فرض را براين مي گيريم كه شما با اين مطلب آشنا هستيد. و اما با تئوري هاي جديد چگونه چنين حالتي قابل توجيه است.
در اينجا بايد به يك نكته جديد اشاره كنيم و يك تئوري جديد را بيان كنيم. نور فضا-زمان ندارد، در نتيجه امكان ورود به فضا-زمان را ندارد، در نتيجه مسير حركت نور از ما بين فضا-زمان ذرات است. اگر امكان عبور را داشته باشد (بستگي به شدت فضا-زمان)، به همان نسبت عبور مي كند، در غير اينصورت اگر فضا-زمان آن به قدري فشرده باشد كه امكان عبور را نداشته باشد (مانند جامدات كدر)، نور از سطح آن بازتاب مي شود.
چون نور فضا-زمان ندارد، درنتيجه امكان تعريف سرعت (كه كميتي است بر اساس زمان) را براي نور نداريم. پس چگونه سرعت نور اندازه گيري مي شود؟ نور در بين فضا-زمان، با سرعت صفر در حركت است، يعني در همه جا به صورت آني وجود دارد. اما هنگامي كه با يك جسمي داراي فضا-زمان برخورد مي كند، فضا-زمان جسم را تحت تاثير قرار داده و باعث مشاهده چيزي به نام نور با سرعتي ثابت و ماهيت دوگانه موج-ذره كه در محدوده فضا-زمان جسم وارد شده است را مي بينيم كه قابل اندازه گيري است. آنچه ما به عنوان نور مي بينيم، در اصل آن نوري كه بين فضا-زمان ها در حركت است نيست، بلكه جرمي است كه در اثر برخورد نور با فضا-زمان جسم ايجاد شده است. در ادامه با توجيه آزمايش هاي انجام شده براي اندازه گيري سرعت نور با استفاده از اين تئوري، مسئله قابل درك تر خواهد شد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#17
Posted: 31 May 2011 15:31
توجيه آزمايش ناظر ساكن و ناظر در حال حركت و صاعقه نور
همه ما اين آزمايش را مي شناسيم. به طور كلي اين آزمايش مي گويد كه براي مثال قطاري در حال حركت است، يك ناظر داخل قطار نشسته است و ناظر ديگري در ايستگاه قطار ايستاده است.
هنگام رسيدن قطار به ايستگاه، دو صاعقه به دو سر قطار به صورت همزمان برخورد مي كنند. ناظري كه در ايستگاه ايستاده است، برخورد اين صاعقه به دو سر قطار را به صورت همزمان مشاهده مي كند. اما ناظري كه درون قطار است (طبق فرضيه هاي فيزيك كلاسيك) بايد صاعقه اي كه به جلوي قطار برخورد كرده است را قبل از برخورد صاعقه به عقب قطار را مشاهده كند، زيرا طبق فيزيك كلاسيك، سرعت قطار بايد با سرعت نور جمع و يا از سرعت آن كم شود.
اما نكته قابل توجه آن است كه ناظر درون قطار نيز برخورد صاعقه به دو سر قطار را به صورت همزمان مي بيند!
تنها توجيهي كه فيزيك كوانتومي و نظريه نسبيت انيشتين در اين مورد دارد آن است كه، سرعت نور هميشه يكسان است. اما چگونه مي توان اين حالت را با تئوري هاي جديد توجيه كرد؟
همانطور كه در تئوري هاي جديد خوانديد، نور سرعتي ندارد و هنگامي داراي سرعت مي شود كه با فضا-زمان ناظر برخورد كند. در اين حالت مي توان گفت، ناظر از آن زمان حركت نور تابشي برايش شروع مي شود كه نور برخورد شده به چشم ناظر، وارد محيط فضا-زمان آن جسم مي شود. در اين آزمايش نور همزمان به دو سر قطار برخورد مي كند و سپس باز هم بدون سرعت راه خود را تا چشم ناظر طي مي كند. در اين لحظه با چشم ناظر برخورد نموده و تغيير ماهيت مي دهد و وارد فضا-زمان ناظر مي شود. از آن زمان است كه سرعت نور آغاز مي شود تا زماني كه ناظر نور را ببيند و يا درك كند، كه اين قسمت است كه داراي فضا-زمان و قابليت سرعت و اندازه گيري دارد. چون چشم ناظر نسبت به ناظر ثابت است نور هم با همان سرعت حركت مي كند و همزمان از هر دو طرف رسيده و ثبت مي شود.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#18
Posted: 31 May 2011 15:33
ما چه چيزي را مي بينيم (تو مو بيني يا پيچش مو ؟!)
در اين قسمت سوال پيش مي آيد كه اصلاً ما چه چيزي را مي بينيم؟
انيشتين گفته است كه ما سايه اجسام را مي بينيم نه خود اجسام. حال مي خواهيم با تئوري هاي ارائه شده اين نظريه را كمي اصلاح كنيم. آنچه ما مي خواهيم بگوييم آن است كه "ما مي توانيم فضا-زمان اجسام را ببينيم، نه خود اجسام را". در اين حالت، نور به فضا-زمان جسم تابيده مي شود و به محيط فضا-زمان چشم ما (يا هر گيرنده نور ديگر) با تغيير ماهيت وارد مي شود و به اصطلاح ديده مي شود. آنچه ما از اجسام مي بينيم، خميدگي فضا-زمان آنهاست نه جسم و جسم اجسام به هيچ عنوان قابل ديدن نيست.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#19
Posted: 31 May 2011 15:34
آيا جسمي مي تواند با سرعت نور حركت كند؟
سوال ديگري كه مطرح است، آن است كه آيا يك جسم مي تواند با سرعت نور حركت كند؟ طبق تئوري هاي ارائه شده فيزيك معاصر و نظريه هاي موجود، محدوديتي براي آن وجود ندارد، ولي اگر جسمي سرعتش به سرعت نور رسيد، ديگر جسم نيست و در آن حالت يا تبديل به نور مي شود (اگر ظرفيتش را داشته باشد) و يا به ماده ديگري تبديل مي شود؟ براي درك بهتر مثال ساده تري بيان مي كنيم. ما گفتيم كه آتش (پلاسما) داراي حداقل فضا-زمان است. اگر جسمي بخواهد داراي فضا-زمان آتش شود بايد چه كند؟ خوب معلوم است بايد بسوزد! ولي آيا با سوختن تبديل به آتش مي شود يا فقط تغيير ماهيت مي دهد و تبديل به يك ماده ديگري مي شود؟ دليل آنكه تبديل به آتش نمي شود و (معمولاً) تبديل به كربن مي شود، آن است كه فضا-زمان آن متعلق به فضا-زماني فشرده تر از فضا-زمان آتش است و امكان تبديل به چيزي با فضا-زمان با فشردگي كمتر را ندارد. در مورد نور نيز همين حالت صادق است. شايد ماده به حالتي برسد كه بتواند نور تابش كند، ولي آيا هر جسمي مي تواند به نور تبديل شود؟
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#20
Posted: 31 May 2011 15:36
توجيه دوگانگي ماهيت نور
شايد پيچيده ترين پديده موجود در جهان هستي نور باشد. زيرا همانگونه كه خوانديم، نور داراي فضا-زمان نيست، در نتيجه ما هيچگاه نمي توانيم به ماهيت اصلي آن پي ببريم. تنها چيزي كه ما از نور مي توانيم درك كنيم، نتيجه اثرات آن بر اجسام داراي فضا-زمان است و از روي اثرات مي توانيم به وجود نور پي ببريم، زيرا نور ماده نيست و خارج از درك ماده است.
آزمايشات زيادي براي درك ماهيت نور انجام گرفته است. نتيجه اين آزمايشات بيان مي كنند كه نور به دو شكل موج و ذره ظاهر مي شود، كه بستگي به شرايط ناظر دارد.
در اين قسمت سعي بر توجيه ماهيت نور مي نماييم (هر چند نمي توان نور را به طور كامل درك كرد). آنچه توضيح خواهم داد، بر اساس تئوري هاي جديد خواهد بود و در اصل توجيه و تفسير ماهيت اثرات نور است نه خود نور.
همگي با آزمايش دو شكاف براي تعيين ماهيت نور آشنا هستيم. در اين آزمايش بيان مي شود كه بستگي به شرايط ناظر (چشم، دستگاه هاي شناسايي ماهيت نور يا ...)، نور دو ماهيت موج بودن و ذره بودن را دارد كه البته اين دو خاصيت را به صورت هم زمان نيز مي تواند داشته باشد.
آنچه با تئوري هاي ذكر شده مي توان درباره ماهيت نور گفت آن است كه نور فضا-زمان ندارد تا بتوان ماهيت آنرا تعيين نمود. حالت هاي مشاهده شده نيز، همانطور كه در قسمت هاي قبلي گفته شد، بستگي به ناظر دارد. يعني ناظر (دستگاه تشخيص فوتون يا موج)، پس از اينكه نور با گيرنده دستگاه برخورد كرد، بستگي به انتظار ناظر، به همان حالت تبديل مي شود. سوالي كه در اينجا مطرح مي شود آن است كه آيا نور فقط دو حالت موج يا ذره دارد؟ جواب صريح آن خير است. اين دو حالت، دو حالتي است كه براي ماده تاكنون توسط بشر كشف شده است. اگر روزي برسد و ما حالت ديگري براي ماده كشف كنيم، آنگاه با دستگاه هاي تشخيص حالت سوم هنگام تشخيص، نور به همان حالت مورد نظر ناظر، خود را نشان مي دهد. مشاهده نور به شكل هاي مختلف (طبق انتظار ناظر) به اين دليل است كه نور با برخورد به فضا-زمان جسم، تغيير ماهيت مي دهد و تبديل به هرآنچه كه ناظر مد نظر دارد تبديل مي شود.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است