ارسالها: 6216
#131
Posted: 21 Apr 2012 05:39
نقاشی و تأثیر آن در رشد کودکان
توجه به مراحل رشد، به ما میفهماند که میان کودک و انسان بالغ، تفاوتی بنیادی وجود دارد، تفاوتی که نمیتوان آن را فقط براساس سالهای تجربه توجیه کرد. او طی رشد دگرگون میشود، بهگونهای که نوع دگرگونی هر مرحله با مرحلهٔ قبل و مراحل بعد متفاوت است.
برخی از دانشمندان، مراحل رشد هنر را با مراحل رشد فکری یکسان شمردهاند. ”لون فلد“ متجاوز از بیست سال است که رشد هنر در کودکان را به چند مرحله تقسیم کرده است، این مراحل شامل:
۱) مرحلهٔ بدنویسی (از دو تا چهارسالگی)
۲) مرحلهٔ مقدماتی طراحی (از چهار تا هفت سالگی)
۳) مرحله طراحی (از هفت تا نه سالگی) میباشد.
بهطور معمول، کودک دو تا چهار ساله مرحله بدنویسی را با تمرین حرکتی و نقاشی تجربه میکند. از کشیدن خط طولی، به خطوط مدور میرسد تا بهتدریج، این خطوط، هماهنگی بیشتری پیدا میکنند. هر چند نقاشیهای او چیزی را نشان نمیدهند، اما او بهطور معمول، آنها را نامگذاری میکند.
در مرحلهٔ مقدماتی طراحی، کودک ارتباط میان نقاشی، تفکر و واقعیت را درک میکند. نهادهائی که او در ناشی خود میآفریند، دائم در حال تغییر هستند. به کشیدن شکلهائی تصوری، برای همه چیز میپردازد که شاید با واقعیت منطبق نباشد. او در این مرحله به مفاهیم شکل میدهد.
کودک هفت تا نه ساله، با رسیدن به مرحلهٔ طراحی از افراد و اشیاء، تصویرهای واقعی میکشند. کاربرد رنگ و زمینه را فرا میگیرد و حرکت در نقاشیهای او مشهود است. بعد از مدتی، رشد هنر او به مراحل کاملتری میرسد. مفهوم رشد هنری “لون فلد“ با مراحل رشد فکری پیاژه تشابه بسیار دارد. این امکان وجود دارد که هنر بهعنوان عرضهٔ پنهانی آنچه در نهاد کودک وجود دارد و نیز در حد توان انطباق و کنترل عضلانی او تا حدی از رشد کلی فکر او نشئت میگیرد. سایر زمینههای ابراز خلاقیت نیز بر مرحلهای بودن نظریهٔ رشد دلالت دارد.
اعمالی که یک کودک انجام میدهد با پیشرفتی که در این رابطه دارد، نحوه و محتوای آموزش او را از پیش تعیین نمیکند. اما در حقیقت، قالبی بهوجود میآورد که بتوان در آن تصمیمهائی را گرفت و انتظارهائی را مطرح کرد. جهتهائی را نیز برای آموزش مشخص میکند تا کودک با یاری معلم از مرحلهای به مرحلهٔ تکاملیافتهتر راه یابد. برای نمونه، نباید از کودکی که در مهد کودک است، انتظار داشت از روی تصویرها نقاشی کند. یک طفل کودکستانی نمیتواند اتاق خود را با تمام اشیاء آن در ابعاد و جای خاص خود ترسیم کند.
مفهوم مراحل رشد، به این معنی نیست که معلم باید فقط به انتظار رشد کودک بنشیند. او باید کودک را یاری و هدایت کند تا برای برخورد با وسایل و ابراز خلاقیتها به راههای تکاملیافتهتری برسد. وظیفهٔ هدایتی که بر عهدهٔ معلم است، برای کودکان نیز به اندازهٔ بزرگسالها دارای اهمیت است. آشنائی با مراحل رشد، نشانههائی را ارائه میدهد که معلم میتواند برای جهت بخشیدن به آموزش کودک از آنها استفاده کند.
کارهای هنری مربوط به کودکان در سالهای اول، بیشتر شامل استفاده از ابزار روی سطح صاف است. کودک بیش از هر چیز به طرح و رنگ توجه دارد. نباید بیش از چند رنگ خاص در اختیار کودک قرار داد. آنها بهتدریج با رنگهای بیشتری آشنا میشوند. مخلوط کردن رنگها، کودکان را به کشف رنگهای جدیدتری میرساند. در این مرحله، کودکان آزمایش یا طرح و رنگ را دوست دارند و با حرکت دست روی کاغذ، شکلهائی را میکشند. هر چه کودکان بیشتر رشد میکنند، نقاشیهای آنها مفهوم کاملتری به خود میگیرد.
نقاشی با آبرنگ بهطور معمول، فعالیتی آرام و انفرادی بهشمار میآید. هر کودک کاغذ و آبرنگ منحصر به خود درد و با سایر کودکان، کمتر تماس پیدا میکند. حتی هنگامی که دو کودک در مقابل سه پایه به نقاشی سرگرم میشوند، کمتر با هم تماس دارند، زیرا هر یک بهکاری جدا مشغول هستند. کودکان، بیشتر از نقاشی کردن در کنار هم یا به شکل گروهی لذت میبرند. در این حال، کاربرد سه پایههای دو طرفه یا استفاده از دیوار برای نقاشی مناسب است.
وظیفهٔ معلم در آموزش نقاشی، این نیست که کودکان را به نقاشی از روی الگوئی که او میکشد، وا دارد، بلکه باید آنها را تشویق کند که به کند و کاو یا ابزار سرگرم شوند، ناظر پیشرفت آنها باشد و به کمک روشهائی تازه و مناسب با رشد کودک به آن جهت دهد.
باید به کودکان این نکته را تفهیم کرد که آنها با هنرمندهای باتجربه رقابت نمیکنند. گرچه کار آنها ساده است، اما هدف آن نیست که کار آنان با کار یک فرد خارج از مدرسه و یادگیری مقایسه شود، بلکه هدف، کشف و رشد استعدادهای آنها است.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#132
Posted: 21 Apr 2012 05:42
حقیقت نقاشی کودکان
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد...
▪ نقاشی گروه بچهها در یك صفحه:
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد.
▪ تصویر خواب و رویا:
كودكان و حتی نوجوانان معمولا خواب و رویای خود را به صورت نقاشی ارائه میدهند و سپس آن را توضیح میدهند و در این مورد تبحر خاصی دارند، زیرا از تصویر كردن آن هیچ ترسی ندارند و خود را در هیچ موردی مقصر ندانسته و همه چیز را به عهده خواب و رویا میگذارند! البته نقاشی خواب و رویا ممكن است ترسها یا حتی تمایلات كودك را به تصویر بكشد. برای این مساله تصویر كودك قوی و بزرگتر از دیگران نمونهای است كه معمولا دیده میشود.
▪ خانه و محل زندگی:
در بیشتر نقاشیهای كودكان، خانه بیشتر از هر چیز دیگری به تصویر كشیده میشود.
البته كودكان در آغاز، خانههایی معمولی و پیشپاافتاده را به تصویر میكشند، اما با افزایش سن و به دست آوردن مهارت كافی، خانههای واقعیتر و پیچیدهتری را شاهد خواهید بود. اگر خانهای دلباز و یا همراه با در و پنجره و محیط پر از گل و حیاط را در نقاشی كودكان مشاهده كردید، این امر میتواند دلیل روحیه سالم فرزند شما باشد و میتوانید اینگونه تصور كنید كه فرزند شما اعتمادبهنفس كافی دارد. در حالی كه اگر خانهای بسیار ساده و بدون در را شاهد هستید كه به صورت منفرد و با دیوارهای بلند تصویر شده است، این میتواند بیانگر وابستگی كودك شما به شما در سنین پایینتر از هفتسالگی باشد و اگر كودك شما این زمان را پشت سر گذاشته باشد، كشیدن اینگونه خانهها میتواند دلیلی برای عدم وجود اعتمادبهنفس در كودك شما باشد.
▪ خورشید و ماه و ستارگان:
تصویر خورشید بهطور معمول بیانگر امنیت و شادی و قدرت است و به عقیده برخی از محققان و پژوهشگران به معنای حضور پدری مطلوب و موثر در جمع صمیمی خانوادهای متحد است. در حالی كه اگر این رابطه چندان درست و اساسی نباشد و یا كودك از جمع خانواده احساس رضایت نكند و یا به پدر و بخصوص به نوع رفتار او علاقهای نداشته باشد، خورشید به صورت نیمهپنهان در پشت كوه كشیده و یا اینكه اصلا از كل نقاشی حذف خواهد شد و معمولا اگر از كودك خود بخواهید نقاشی بكشد واو از ماه و نقاشی تاریك استفاده نماید، این نشانگر دلگیر بودن و عدم رضایت اوست.
▪ استفاده از درختها و سبزهزارها:
نكته جالبی كه باید در مورد بررسی نقاشیای كه كودك شما از درخت كشیده توجه خاصی داشته باشید، آن است كه در آغاز باید درخت ترسیمشده را به سه قسمت ریشه، تنه و شاخ و برگها تقسیم كنید. ریشه نماد ناخودآگاه فرزند شماست و به غرایز او مربوط میشود. تنه درخت درحقیقت شبیهترین چیز به ((خود كودك)) است و اگر تنهای بلند و استوار و قطور را مشاهده كردید، میتوانید آن را با اعتمادبهنفس و احساس رضایت كودك خود مرتبط بدانید. این در حالی است كه اگر درخت كشیدهشده توسط كودك شما، دارای شاخ و برگ كافی باشد، نشاندهنده این مطلب است كه كودك دلبند شما با محیط خارج و همنوعان خود به اندازه كافی رابطه دارد و اگر شاخ و برگ و یا هر كدام از بخشهای درخت را به صورت غیرعادی دیدید، این امر نشاندهنده عدم تعادل در فرزند شماست.
▪ اتومبیل و وسایل نقلیه عمومی:
در جوامع امروزی اتومبیل نمادی از قدرت به شمار میرود و به همین دلیل بهخصوص در نقاشی پسرها بهوفور دیده میشود. پس اگر مشاهده كردید كه كودك شما از كشیدن تصویر خود، خودداری كرده و به اتومبیل بها میدهد، میتوانید این امر را نشاندهنده ارتباط خوب وی با دنیای خارج بدانید.
▪ حیوانات:
اگر كودك شما در خانه یا هر مكان دیگری شاهد حیوانات باشد و سپس آنها را به تصویر بكشد، این امر مسالهای عادی تلقی میشود. اما اگر بیدلیل از حیوانات و بخصوص به صورت خشن استفاده نماید، این مساله به روحیه ناسالم او و یا احساس گناهی كه نمیتواند به صورت مستقیم آن را به تصویر بكشد مربوط میشود.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#133
Posted: 21 Apr 2012 05:43
قدرت درک خانمها
خانمها پیامهای نامحسوس را قویتر از آقایان میگیرند و به نکات ناگفته بهتر پیمیبرند
در هر سنی که باشیم، برای اینکه زندگی شاد و موفقی داشته باشیم، نیاز داریم دانش و مهارتهای زندگی خود را افزایش دهیم. بهعبارت دیگر، هر زن و مردی، وقتی آگاهیهای خود را بالا برند، میتوانند بر ذهن خود مدیریت کنند، خود را تغییر داده و انرژی، احساسها و عواطف خود را در جهت مثبت بهکار گیرند و زندگی خود و زندگی مشترک را در هر سنی که باشند، بهبود بخشند و حتی آنرا به بهشت تبدیل نمایند. در این راستا، سلسله نوشتاری را تحت عنوان کلی «زندگی زمانی زیباست که زیبا زندگیکردن را آموخته باشیم.» شروع کردهام:
خانمها چگونه تشخیص میدهند که همسرشان به آنان دروغ میگوید؟ چرا خانمها روابط، احساسها، علائم کلامی و غیرکلامی، پیامهای محسوس و نامحسوس دیگران را قویتر از آقایان میگیرند و به نکات ناگفته بهتر پیمیبرند. لطفاً موضوع را پیگیری فرمایید:
ـ آقایان توجه کنند که:
خانمها علائم شنیداری، دیداری، کلامی و غیرکلامی را بهسرعت میگیرند و هماهنگی یا عدم هماهنگی بین آنها را بهراحتی در افراد تشخیص میدهند. درنتیجه در گفتوگوهای رودررو:
با توجه به اینکه مغز زن، صداها را بهسرعت تفکیک و طبقهبندی میکند و حرکتهای بدن و ایما و اشارهی طرف مقابل را زیر نظر میگیرد:
هماهنگی بین گفتار و علائم دیداری و غیرکلامی نهفته در کلام را بهراحتی تشخیص میدهد و میفهمد که شوهر یا طرف مقابل به او راست یا دروغ میگوید!
بهطور کلی، زنان پیامهای نامحسوس را قویتر از آقایان میگیرند و به نکات ناگفته، بهتر پیمیبرند. بهعنوان مثال، وقتی مردی از همسر و فرزندی از مادر چیزی را مخفی کند، همسر یا مادر بهراحتی میفهمد که چه اتفاقی افتاده است. بهعبارتی حس ششم در زنان قویتر از مردان است.
ـ به آقایان توصیه میشود:
به همسرتان دروغ نگویید، بهویژه موقعی که روبهروی آنان قرار دارید! تا راز و دروغتان فاش نشود، چراکه برای پنهان ساختن دروغگویی، از چهره بیش از سایر قسمتهای بدن استفاده میشود. هرکسی بهصورت ناخودآگاه از تبسم، سر تکان دادن، حالتهای چشم و چشمکزدن، برای پنهان ساختن دروغ استفاده میکند. عدم هماهنگی بین حرکتهای بدن و نشانههای صورت و تُن صدا، این پنهانکاری را آشکار میسازد.
خانمها با توجه به نوع روابط زوجهای دیگر و تغییرهای جسمی و روانی آنان، بهراحتی پیمیبرند که کدامیک از آنان با هم صمیمی هستند، کدامیک از هم خشمگین و ناراحت میباشند و کدامیک تظاهر به دوستی و صمیمیت میکنند، کدامیک حسود هستند، کدامیک برتریجو هستند و... بهطور کلی، خانمها از طریق احساس قوی خود، دگرگونی یا تغییرها را در دیگران بهسرعت متوجه میشوند و... درحالیکه مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و سعی دارند بر اوضاع مسلط باشند و چهرهشان دچار تغییر نشود، در این حالت، حتی ممکن است مردان بیاحساس جلوه کنند. در حالیکه، چهرهی زنان هنگام حرفزدن و گوشدادن، حالتهای خاصی به خود میگیرند و حالتهای ناراحتی، ترس، خشم، تعجب و لذت در چهرهی آنان قابل مشاهده است.
عواطف مرد در نیمکرهی راست مغز ولی عواطف زن در دو نیمکرهی مغز قرار دارد؛ این امر به زن کمک میکند که از قدرت عواطف و احساس قویتری برخوردار شود و به مرد نیز کمک میکند که از احساسات خود بهصورت مستقل استفاده کند، بهطوری که مرد، عواطف خود را با خویشتنداری در برخورد با مشکلها، مشاجرهها، خوشحالیها، سخنگفتنها و... بهطور معمول کمتر دخالت میدهد؛ در حالیکه زن، همزمان با دیگر فعالیتها، حتی در مسائل بسیار جدی، احساسهای خود را دخالت میدهد.
مرکز شنیداری در مردان فقط در نیمکرهی چپ مغز قراردارد، در حالیکه زنان برای شنیدن، از دو نیمکرهی مغز بهره میگیرند. قدرت شنوایی همانند قدرت گویش در زنان، قویتر از مردان است.
مادران با صدای کوچک و یا صدای گریهی کودک، بهسرعت از خواب بیدار میشوند و حتی اگر کودک در دوردست باشد، از گریهی کودک متوجه حال او میشوند؛ در حالیکه وقتی پدر در خواب باشد، صدای گریهی کودک را نمیشنود مگر اینکه صدای گریه، خیلی بلند باشد.
ارتباط بین دو نیمکرهی مغز در زنان، حدود ۱۵درصد بیشتر از مردان است. بهعلاوه استقرار مراکز عواطف، گویایی و شنیداری برای زنان در دو نیمکرهی مغز، باعث شده که زنان همزمان هم میتوانند صحبت کنند و هم قادرند به صحبتهای دیگران گوش فرادهند، احساسهای خود را بهراحتی نشان دهند و چند کار دیگر را همزمان انجام دهند! تجسم کنید خانمی در آشپزخانه در حالیکه مشغول آشپزی است، با تلفن هم صحبت میکند، جواب همسر یا فرزندش را هم میدهد که فلانچیز در کجاست و...
برای مردان حیرتانگیز است که میبینند در یک جمع ۱۰ - ۲۰ نفری خانمها، همگی میتوانند با هم صحبت کنند و به صحبتهای یکدیگر گوش داده، جواب پرسشهای همدیگر را نیز بدهند. در حالیکه مردان در جمع چندنفره، اگر دو یا سه نفر همزمان صحبت کنند، نمیتوانند روی صحبتهای چند نفر یکجا تمرکز کنند.
مردان هنگام صحبت و انجام هر کار دیگر نیاز به تمرکز دارند و مغز آنان طوری طراحی شده که هر لحظه میتوانند فقط بر یک موضوع تمرکز پیدا کنند. چنانچه وقتی مردی میخواهد کاری انجام دهد برای نمونه با تلفن صحبت کند، افراد خانواده را به سکوت دعوت میکند و از آنان میخواهد صدای تلویزیون و رادیو را کم کنند تا بتواند روی صحبت تلفنی، تمرکز پیدا کند و یا وقتی مردی مطالعه میکند یا مشغول تماشای تلویزیون میباشد، ممکن است صدای همسرش را نشنود چون تمرکزش روی مطالعه و یا تماشای تلویزیون است!
بهطور کلی، زنان نسبت به توانمندیهای زبانی، مهارتهای کلامی، غیرکلامی و در بروز و بیان عواطف خویش، عنایت بیشتری از خود نشان میدهند و در این راستا بهتر از مردان عمل میکنند.
بهطور کلی، مردان به مسائل استدلالی و تخصصهای فنی، فضایی و سهبعدی بیشتر ابراز علاقه میکنند و در این راه، مهارتهای بیشتری از خود نشان میدهند و از زنان، قویتر عمل میکنند.
مراتب بالا، نشاندهندهی گوشهای از تفاوت برنامهریزی مغزی زنان و مردان است. زن و مرد با ازدواج و در کنار هم قرارگرفتن، میتوانند نقاط قوت خود را به یکدیگر منتقل نموده و هر یک برطرفکنندهی نیازها و کمبودهای دیگری باشند
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#134
Posted: 21 Apr 2012 06:31
بایدها و نباید ها در روابط دختران و پسران
با بررسی روابط موجود بین دو جنس مذكر و مؤنث در جامعه ما ، می توان دسته های مختلفی از رفتار را مشاهده كرد كه هریك از این نوع برخوردها ارتباط مستقیمی با عوامل تعیین كننده رفتار ، از جمله سطح تحول شخصیت، سطح تحول هوش،و تراز فرهنگی انسان دارد . دسته های مهم در برخوردهای بین دودختر و پسرعبارتند از:
1- برخورد مبتنی برشناخت و احترام متقابل :
این نوع برخورد بر اساس دركی كه انسان از شأن انسانی خود و نیز جایگاه و رفعت انسانی دیگران دارد ، صورت می گیرد . انسانی كه برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قائل است ، روابطش را با دیگران به گونه ای تنظیم می كند كه در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شده باشد . چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود كه انسان به نیازهای روانی خود در كنار نیازهای زیستی خویش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران،بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد . این نوع برخوردِ احترام آمیز ، به دور از پرخاشگری ، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر سوء استفاده انجام می گیرد . حال برای این كه جایگاه این نوع برخورد را بهتر نشان دهیم ، ضروری است به بررسی انواع دیگر برخوردها نیز بپردازیم .
2- برخورد مبتنی بر شرم افراطی :
بهتر است پیش از توضیح این بند به تفاوت دو اصطلاح" شرم" و" حیا" بپردازیم . شرم كه بیشتر مترادف با خجالت كشیدن و یا كناره گیری كردن است ، اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یك برخورد اجتماعی . فردی كه دچار شرم است ، در یك موقعیت اجتماعی خاص نمی تواندرفتارمناسب و مطلوبازخود نشان دهد . اصطلاح دیگر حیاست . حیا یك صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد در انجام اعمالی كه خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد . حیا در حقیقت نوعی توانایی است ، در حالی كه شرم یا خجالت،نوعی ناتوانی به شمار می آید . انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید ، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد ، دچار شرم است؛ در حالی كه وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر ، مادر ، معلم و یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین كاری نیز برمی آید ، ولی به دلیل داشتن صفت حیا خویشتن داری كرده ، آن را انجام نمی دهد ، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است . با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیابا جنس مخالف را از یكدیگر تفكیك كنیم . برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است ، در حالی كه برخورد مبتنی برحیا ،برخوردی خویشتندارانه و ارادی است .
كسانیهستندكه در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده ، از خود شرم افراطی نشان می دهند؛ دسته ای دیگرانواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند . پسری كه به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پای خود را گم می كند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری كه در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح كلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به درستی و مبتنی بر تفكر بیان نماید ، مصداق چنین برخوردی هستند . چنین فرد یا افرادی از این ناتوانی به نوعی دچار آسیب خواهند شد .
3- برخورد اضطراب آلود و هیجان زده:
در ادامهیبرخورد مبتنی بر شرم افراطی ، برخورد هیجان زدهیافراد در مقابل جنس مخالف را می توان یافت . این نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانیت ، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب ، عجولانه رفتار كردن و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود . هیجان كه یك حالت برانگیختگی روانی است شامل تمامی مواردی كه نام بردیم اعم از ترس ، خوشحالی ، عصبانیت ، عجله و امثال این هاست . هر چند كه هیجانات اجزای لاینفك رفتارانسانی هستند و لی می باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن رفتارمناسب تحت كنترل در آیند .برخورد با جنس مخالف به شكل هیجان زده،می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح ما را تحت الشعاع خود قرار دهد . به طور كلی ، توصیه روان شناسان به انسان ، كنترل هیجان ها و حفظ خونسردی در تمامی موقعیت های زندگی است.این توصیه،از رفتار اجتماعی ما با جنس مخالف نیز جدا نیست .
4- برخورد خشك و محدود :
دستهیدیگری از انواع رفتارهای متقابل بین دو جنس در جامعه ما رفتار خشك و محدود است . در این نوع رفتار، زن و یا مرد به گونه ای با جنس مخالف مواجه می شود كه گویی از وی متنفر است و یا این كه بهشدت او را طرد می كند . هر چند كه حفظ حدود شرعی از جمله نحوه نگاه كردن به نامحرم می باید جزو صفات متعالی یك انسان به شمار آید .
5 - برخورد مبتنی بر پرخاشگری :
در توضیح این مطلب بهتر است به تفاوت موجود بین عصبانیت یا خشم ( كه نوعی هیجان است )و پرخاشگری(كه یك نوع رفتار و تمایل است ) ، اشاره ای داشته باشیم . پرخاشگری در اصل تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یك شیء و یا شخص دیگر . در حالی كه عصبانیت یك حالت برانگیختگی هیجانی است كه در آن تغییرات بدنی آشكاری دیده می شود . در حالت عصبانیت،فرد كنترل خود را بر اعمالش تا حدودی از دست می دهد . پرخاشگری ممكن است با عصبانیت همراه باشد و گاه بدون آن بروز كند . فردی كه با خونسردی تمام در گوشه ای نشسته ، چیزی را عمداً تخریب می كند و یا حتی در پرخاشگری های افراطی با خونسردی تمام جان فردی را می گیرد ، پرخاشگری را بدون عصبانیت از خود نشان می دهد . ولی فردی كه با عصبانیت دست به شكستن چیزی و یا ضرب و جرح دیگری می زند ، پرخاشگری را با عصبانیت تواماً دارد . برخی از برخوردهای بین دو جنس در جامعهیما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است . اما این نوع از برخوردها را به نحو آشكار از برخوردهای هیجان زده منفك و مجزا می كنیم . پسری كه برای نشان دادن توجه خود به یك دختر،با موتور و یا ماشین از كنار او بهسرعت می گذرد و او را دچار ترس می كند و رفتارهایی از این قبیل ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است . پرخاشگری نسبت به جنس مخالف می تواند مشكلاتی را در زندگی آتی انسان ایجاد كند . پرخاشگری كه سرچشمهیآن یك تمایل درونی برای آسیب زدن می باشد،ممكن است به صورت اعمالی كه به نحوی فرد مقابل را ناراحت می كند و یا می رنجاند و نیز گفتن كلماتی كه به نوعی آزار دهنده است ، تجلی داشته باشد .
6- روابط پنهانی :
برقراری روابط پنهانی با جنس مخالف پیش از ازدواج ، یكی دیگر از انواع رفتارهای بین دو جنس را در جامعه ما نشان می دهد . برقراری روابط پنهانی و مخفیانه در طبیعتِارتباط بین دو جنس نهفته است ، ولی باید بین ارتباطِ پنهانی قبل و بعد از ازدواج،تفاوتی آشكار و اساسی قایل بود . ازدواج نقطه ای است كه درآن می تواند عمیق ترین روابط فردی و پنهانی بین دو جنس شكل گرفته ، و به شكلی مطلوب استمرار پیدا كند . در حالی كه پیش از ازدواج ، این نوع روابط بهخصوص از جانب افرادی كه نمی توانند بر رفتار خود تسلط كافی داشته باشند ، می تواند مشكل ساز باشد . دختران و پسرانی كه بدون تسلط كافی بر اعمال و رفتار خود،اقدام به برقراری روابط پنهانی با یكدیگر می كنند ، معمولاً در این زمینه دچار نوعی آسیب و یا شكست می شوند .
7- برخوردهای غیر عادی و ناپخته :این نوع برخوردها بیشتر توسط كسانی صورت می گیرد كه به لحاظ فرهنگی ، تحول هوشی و تحول شخصیتی،در سطحی بسیار پایین و مبتذل قرار گرفته اند . متلك گویی ، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است .
8- افراط در معاشرت :
این نوع رفتار كه معمولاً متأثر از فرهنگ غربی در زمینه ارتباط بین دو جنس است،بیشتر در میان خانواده هایی دیده می شود كه دارای یك فرهنگ منسجم و اصیل شرقی و اسلامی نیستند. اختلاط بیش از حد بین دختر و پسر،پیش از ازدواج با توجیهاتی مانند زمینه سازی برای شناخت بهتر دو جنس از یكدیگر و یا زمینه سازی برای كسب تجربیات عملی برای انجام یك ازدواج موفق صورت می گیرد . میهمانی ها ، جشن تولدها ، مراسم مختلف ورزشی و مسافرت های دسته جمعیكهمعمولاً بستر و محمل چنین روابطی است ، در میان این دسته از افراد به وفور دیده می شود . چنین اعمالی بدون توسل به عناصری از فرهنگ غرب اساساً امكان پذیر نیست و این نكته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگی می كند ، زیرا یك فرهنگ در درون خود دارای انسجام است وما نمی توانیم فرهنگ را به شكل مخلوط و بدون انسجام وبرگرفته از جوامع مختلف به كار گیریم . شاید گرفتاری بزرگ بشر در عصر حاضر دور افتادن از یك فرهنگ منسجم و سازمان یافته باشد.به این ترتیب ملاحظه می شود كه افراط در معاشرت ، یك پدیده غربی در جامعه ماست . ما برای برخوردهای مناسب بین دو جنس برنامه ،نظام و حدود معینی را به شكل مشخص در اختیار داریم.به منظور بررسی این مطلب به بحثی دیگر می پردازیم .
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#135
Posted: 21 Apr 2012 06:33
وضع مطلوب در روابط دختر و پسر :
پس از بحث در مورد وضع موجود در روابط دختر و پسر می توانیم حدود ارتباط مناسب بین دو جنس را مورد بحث و بررسی قرار دهیم . برای نشان دادن وضع مطلوب در روابط بین دو جنس می توان به ویژگی ها و خصوصیات زیر اشاره كرد .1- شناخت واقعیت های جنس مخالف :در این زمینه بهتر است به گونه ای عمل كنیم كه واقعیت جنس مخالف را تا حد ممكن بشناسیم و بر اساس این شناخت ، اعمالمان را تنظیم كنیم . به نظر من بهترین راه شناخت جنس مخالف،در نظر گرفتن و شناخت دقیق تر واقعیت وجودی افرادی از جنس مخالف است كه با ما سالها زندگی كرده و ما آنها را در نشیب و فرازهای گوناگون زندگی از نزدیك آزموده ایم. برای جنس مؤنث شناخت پدر ، برادر ، عمو ، دایی و امثال این افراد می تواند تا حد زیادی واقعیت جنس مخالف را نشان دهد . برای جنس مذكر نیز واقعیات مشاهده شده از مادر ، خواهر ، خاله ، عمه و امثال این ها می تواند نشانگر واقعیات وجودی جنس مخالف باشد . در صورتی كه بدانیم و یقین داشته باشیم كه افراد جنس مخالف تا حد بسیار زیادی-بخصوص از آن جهت كه در زندگی ما عملاً مؤثر است-با یكدیگر مشابهت دارند ، دیگر دچار خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف نخواهیم شد.
2- اجتناب از خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف :
یكی از مشكلات موجود در روابط بین دو جنس،داشتن تصورات خیالی از یكدیگر است . گاه دختر و پسر از یك فرد بخصوص،تصویری خیالی و كاملاً غیر واقعی می سازند و با آن تصویر زندگی می كنند . برای دختر گاه یك پسر با تمام ضعف ها و محدودیت ها و همچنین ناپختگی ها و رشدنایافتگی ها به شكل شاهزاده ای كه سوار بر اسب سپیدی از راه رسیده و او را به سرزمین رؤیاها می برد ، تجلی پیدا می كند . و یا برای پسری سرخورده و ناتوان از هدایت و سامان دادن به عواطف ، افكار و احساسات دختری چنان تجلی پیدا می كند كه گویی فرشته ای مهربان از آسمان ها برای نجات او و برای ایجاد پناهگاه برای او به زمین آمده است . این تصورات رؤیایی بسیار زود از بین خواهند رفت و واقعاً مانند یك رؤیا در زندگی زایل خواهند شد . بنابراین در یك ارتباط مطلوب بهتر است از رؤیا پردازی در مورد جنس مخالف بهشدت اجتناب كنیم . این مطلب با عشق و دوست داشتن مغایرتی ندارد . انسان می تواند فردی را بسیار عمیق دوست بدارد و لكن این دوست داشتن نباید موجب كوری و كری انسان شود .
3- ا ز بین بردن ترس ها ، دلهره ها ، هیجان ها ، احساس خصومت و خشونت نسبت به جنس مخالف :
سومین ویژگی در یك برخورد مطلوب ، خالی كردن ذهن از عواطف منفی است . هرگونه احساسی كه می تواند جنس مخالف را در ذهن ما به شكل منفی جلوه دهد و یا موجب رفتار مخرب ما نسبت به او باشد ، می باید از ذهن حذف شده یا اصلاح گردد .
4- حفظ خونسردی و صلابت شخصیت ، به هنگام برخورد با جنس مخالف :
ما باید به هنگام برخورد با جنس مخالف ، خونسردی خود را حفظ كرده ، وهیجانات مختلف را از خود دور كنیم و چنین امری حداقل از دو طریق امكان پذیر است: اول اینكه تلاش كنیم جنبه های ارادی اعمالمان را افزایش دهیم و به عبارت دیگر با داشتن برنامه هایی در جهت تقویت اراده خویش گام برداریم . انسان هایی كه خود را به دست امیال و راحتی ها می سپارند معمولاً تسلط خوب و كافی بر اعمال خویش ندارند . دوم این كه از طریق تمرین و حفظ خونسردی به هنگام مواجه شدن با جنس مخالف ، تلاش كنیم به سطحی از كنترل رفتار دست بیابیم كه در آن خونسردی و صلابت كافی در برخورد با جنس مخالف را داشته باشیم .
5- برخورد مبتنی بر احترام با مراعات حدود شرعی در مورد محرم ، نامحرم ، حلال و حرام :
در فرهنگ ما برخورد مناسب بین دو جنس به شكل دقیق در چگونگی ارتباط بر اساس ملاك های چهارگانه محرم و نامحرم و حلال و حرام مشخص شده است . رعایت این حدود،نشانگر آشنایی ما با فرهنگ منسجم اسلامی است .
6- فقدان روابط پنهانی با جنس مخالف و مشورت با والدین در این گونه موارد :
برقراری روابط پنهانی پیش از ازدواج ممكن است تا بدان جا پیش رود كه به نوعی به هر یك از طرفین آسیب رسانده و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد . بهتر است دختران و پسرانی كه تجربه و شناخت كافی از جنس مخالف ندارند و نیز تسلط كافی بر اعمال و افعال خویش نیافته اند ، از طریق مشورت كردن با والدین و احتمالاً در میان گذاشتن تمایل خود نسبت به كسی ، از آنان راهنمایی بخواهند و از این راه احتمال آسیب دیدگی روانی و تربیتی خویش را كاهش دهند .
7 – اجتناب از برقراری روابط صمیمانه با جنس مخالف قبل از عقد شرعی :
با این حال كه روابط ما با جنس مخالف می باید خالی از پرخاشگری و ناپختگی و به دور از بی احترامی باشد ، لكن نباید ارتباط صمیمانه ای بین ما برقرار شود و این مطلب را حتی به رغم وجود علاقه بین دو جنس نیز می باید رعایت كرد . 8ـ نداشتن رفتارسَبُك ، خود نمایی و جلب توجه جنس مخالف در مجامع مختلف : توصیه می شود كه دختران و پسران از داشتن رفتار سـَبـُك مبتنی بر جلب توجه جنس مخالف دوری گزینند . این مطلب به رغم این كه به صورت یك راهنمایی برای دختران و پسران ارائه می شود ، ولی گاهی اوقات از طرف برخی از دوستان نوجوان و جوان مورد اعتراض قرار می گیرد . بعضی از دختران در مقایسه خود با دیگران به این نكته اشاره می كنند كه آنهایی كه رفتار آنچنانی در پیش می گیرند و خود را به اشكال مختلف به جنس مخالف عرضه می كنند در زندگی موفق ترند ، بسیار زودتر ازدواج می كنند و تشكیل زندگی می دهند . در حالی كه ما به دلیل داشتن رفتار سنگین ، پیوسته دچار تنهایی و دورافتادن از ازدواج می شویم . چنین عباراتی به نوعی برای این دختران راهنمای عمل قرارمی گیرد و آنها را دچار تعارض بین حفظ حرمت ، عفت و رفتار موقر از یك سو،و داشتن یك رفتار خودنمایانه مبتنی بر جلب مشتری از سوی دیگر می سازد .
انسانی كه دارای اهداف و آرمان های شناخته شده و منسجم در جهت حفظ كرامت انسانی خویش است هرگز از این وضع دچار تعارض نمی شود . او به دنبال یافتن همسری پاك و عفیف است ، ولی كسی كه از طریق نمایش دادن اندام ها و ظاهر خود ، پسری را به سوی خویش جلب می كند ، قطعاً باید بداند كسی را شكار كرده است كه چیزی جز امیال حیوانی انسان نمی شناسد .در قرآن كریم آمده است:" زنان ناپاك ،از آن مردان ناپاكند و مردان ناپاك از آن زنان ناپاك،و زنان پاك از آن مردان پاك و مردان پاك از آن زنان پاك اند."اگر ارزش های عالی انسانی مانند عفت، ایمان ، پاكدامنی ، خوش قلبی و سلامت نفس برای كسی معنا پیدا نكرده باشد ، او می تواند زندگی خود را از طریق تمایلات سطح پایین تر مانند تمایلات جنسی ، سامان دهد . ولی كسی كه به سطوح بالاتر دسترسی پیدا كرده است هر چند كه مدتی ارضای تمایلات و نیازهای جسمانی او به تأخیر بیفتد ، حفظ ارزش های عالی انسانی او را كفایت می نماید .
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#136
Posted: 21 Apr 2012 06:35
عشق و نقش آن در ازدواج :
یكی از مسائلی كه می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . بهراستی به سؤالاتی كه درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل:عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا كرده و به تعالی می رسد ؟
1ـ عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
بهراستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و كشش قلبی انسان به سوی كمال و جمال دانست . زیبایی یكی از كمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درك كند .اما برای نزدیك شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب0 پروانه به سوی شمع بسیار استفاده كرده اند . هنگامی كه شاعر می گوید :
بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها كه تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به كشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره كرد . انسان وقتی در تاریكی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می كشد و این یك كشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسك"به طرف تاریكی كشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریكی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریك پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند كه به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی كشش پیدا می كنند ، مانند ماهی هایی كه به كمك ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد كوچ پرندگان شواهدی وجود دارد كه نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی كشش پیدا می كنند . كششی كه شناخت و ادراك ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یك كشش ،بدون آن كه موجود زنده بداند به كجا می رود . این ها مثال هایی است كه تا حدودی معنای كشش به سمت یك هدف و تجهیز یك موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد .
عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی كمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است كه وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن كشیده می شود . به این ترتیب عشق،كشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن كریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن كریمآمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید كه در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا كن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشقكهاصالتاً می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می كند ؟"سئوالی است كه می توان به این طریق به آن پاسخ داد كه عشق در مراتب پایین تر انسانی،بهسمت نشانه هایی از جمال و كمال الهی كه در انسان ها بهعنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی كه هنوز نمی تواند دركی از جمال و كمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت كشیده می شود و به سوی كمالات و عواطف انسانی كه نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می كند . به عبارت دیگر عشق یك انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به كمال مطلق است . با این دیدگاه است كه عشق،یك كمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است .
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#137
Posted: 21 Apr 2012 06:36
تفاوت عشق با هوای نفس :
عشق را باید عامل تكامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترك حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می كند ، ولی این وابستگی را نباید با كشش عاشقانه یكی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنكه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ، ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاك مشخص برای تمیز بین عشق و كشش امیال،در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق كامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه می گوید :
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز
اشاره به این دارد كه می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی كامل بیابد . با این توصیف باید عشق یك انسان به انسان دیگر را از تمایل و كشش مبتنی بر نیازهای وی منفك و مجزا كرد . به این ترتیب است كه اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را بهطـُرق مختلف قربانی می كند و از آن جمله دست به عملی می زند كه آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد كه این عشق نیست ، بلكه یك كشش از نوع حیوانی است .
3ـ عشق موجب تعالی و عفت است :
بایداین نكته رابدانیم كه عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب كمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاكدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاك زندگی كند ، به پاكی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا كند و شاید با همین تبیین از عشق است كه كلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود كه فرمود : آن كه عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است .
4ـ عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن :
با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است كه اگر كسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و بهراستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین كننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشاركت اجتماعی است كه در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشاركت می گذارد. برای تشكیل یك خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع كند .
به این ترتیب عشق می تواند مكمل چنین ازدواجی باشد، نهفقط عامل تعیین كنندهآن . باید اذعان كنیم كه به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انكارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اكتفا كند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است كه برای ازدواج انسانی را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینكه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم كه از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی كه بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیتبسیار زود شكست خواهد خورد .
5ـ عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند :
با این عبارت وارد این موضوع می شویم كه عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می كند . در صورتی كه ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن كه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم كه عشقی پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و كمال نزدیكتر می شوند پاكی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می كنند .
بنابراین بیاییم برای این كه عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در كمال و صلاح درونی خویش بكوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق كنیم
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#138
Posted: 21 Apr 2012 06:38
روانشناسی امضاء
1ـ كسانی كه به طرف عقربه های ساعت امضاء میكنند انسانهای منطقی هستند .
2ـ كسانی كه بر عكس عقربههای ساعت امضاء میكنند احساساتی تر هستند.
3ـ كسانی كه از خطوط عمودی استفاده میكنند لجاجت و پافشاری در امور دارند.
4ـ كسانی كه از خطوط افقی استفاده میكنند انسانهای منظّم هستند.
5ـ كسانی ك با فشار امضاء میكنند در كودكی سختی كشیدهاند.
6ـ كسانی كه پیچیده امضاء میكنند شكّاك هستند .
7ـ كسانی كه در امضای خود اسم و فامیل مینویسند خودشان را در فامیل برتر میدانند.
8ـ كسانی كه در امضای خود فامیل مینویسند دارای منزلت هستند.
9ـ كسانی كه اسمشان را مینویسند و روی اسمشان خط میزنند شخصیت خود را کامل نشناختهاند .
1۰ـ كسانی كه به حالت دایره و بیضی امضاء میكنند ، كسانی هستند كه میخواهند به قله برسند.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#139
Posted: 21 Apr 2012 06:44
روانشناسی ازدواج
مقدمه
ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار میرود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کردهاند. در دهههای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر میگیرد.
تاریخچه روانشناسی ازدواج
ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقولهای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال 1930 بر میگردد، که بطور گستردهتر در سال 1950 تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی میتواند بین ازدواج موفق و ناموفق داشته باشد.
مباحث روانشناسی ازدواج
بطور کلی میتوان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج میشود، در دسته دیگر مطالبی را شامل میشود که به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها میپردازیم.
تصمیم گیری برای ازدواج
در این مرحله تلاش میشود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یک فرد چگونه میتواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایط خانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه میتواند ازدواج موفقی را پیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟ چگونه میتوان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافتههای خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.
آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندی است. بر اساس اصل تناسب گفته میشود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا با فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروز خواهد داد.
تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی ، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر میپسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته میشود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبهها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه میشود با اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبههای مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.
شروع و تداوم ازدواج
در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار میگیرند که آغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار میدهند. با توجه به اینکه دو فردی که با امر ازدواج تصمیم میگیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند، تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مرد و بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... باز میگردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل میرسد. البته در اوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.
در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته میشوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک میکنند آموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش میدهد.
چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج میگذارند؟
عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:
عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی
عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده: زوجهایی که روابط متعادلتری برقرار میکنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهای ناموفق افرادی بودهاند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت را نداشتهاند یا بیش از حد به این روابط بها دادهاند، بطوری که به نوعی وابستگی کشانده شدهاند. به عبارتی به همان اندازه که سردی در روابط عمدتا مشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگی و چسبندگی ظاهر میشود مشکل آفرین خواهد بود.
عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسی زندگی: با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجه میشود، برای حل این مسائل فنونی را بکار میبرد. برخی از این فنون منفی و برخی دیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشته باشند و مثلا بجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوههای منفی هستند، به شیوه مؤثرتری مثل بحث و گفتگوی آرام و ... مسائل ما بین خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.
ازدواج قبل از 20 سالگی و یا پس از 30 سالگی
زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.
یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکی یا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.
زوجین دارای منظومهای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.
زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانوادههای اصلی خود سکونت داشته باشند.
زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.
زوجین قبل از یک دوره آشنایی 6 ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواج کرده باشند.
جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.
زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.
هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.
هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی میکنند.
الگوها در هر یک از خانوادههای زوجین بیثبات باشد.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#140
Posted: 21 Apr 2012 07:10
شناخت انسان ها بر اساس اسم آنها
توجه : در اين روش به دليل وجود نداشتن حروف "گ.پ.چ.ژ"بايد به جاي اين حروف معادل فارسي آنما را قرار دهيد .مثال : (ژچ گ)=ج (پ)=ب
.
الف: خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن ميانه رو و با همه ملاحظه کند و خونگرم ميباشد و با همه کس زود صميمي ميشود ودر زندگي در جنگ و جدال و گفتگو به سر ميبرد و پيراهن سياه بر او نامبارک مي باشد و محنت بسيار مي کشد و هر چه را طلب کند زود بيابد و مريضي وي هميشه در باد قولنج گردن وپهلو مي باشد.
ب : فردي خوش قيافه و زيبا وبا محبت و رفيق باز و هميشه مغرور و جيب او خالي و قدر مال دنيا را نداند.
ج : فردي باشد زيبا و خوش اخلاق وبا محبت و او هميشه از مريضي شکم رنج ميبرد و اين مريضي هر چند وقت يکبار اشکار ميشود و دو وجه دارد يا سياه چهره و قوي استخوان يا سفيد پوست و بزرگ اندام و هميشه سرگردان واشفته مي باشد و از کار خود حيران است
د: او فردي با ديانت و پر فکر وبشاش و زيبا چهره و جنگجو است و قدر مال دنيا را نمي داند و هميشه در حال ترقي مي باشد
ه : او فردي است که هميشه اطرا فيان را امر ونهي کند و زيبا چهره وتند خو و اتشي مزاج و طبع او گرم ميباشد
و: فردي است که هميشه به ديگران کمک مي کند و گاهي مغرور ميشود و زبان بد پشت سر او باشد و ديگران بدي او را ميگويند
ز: زيبا و خوش اخلاق و با محبت و خونگرم و در هر کاري مقرراتي است و در زندگي براي او سحري مي کنند و در زندگي شکست بزرگي مي خورد و هميشه از درد سر و زانو در عذاب ميباشد و نسبت به زندگي دلسرد مي گردد و حيران و سر گردان ميشود
ت: او فردي است خوش جهره و خوش اخلاق کم خواب و هرگاه مرتکب گناه ميشود سريع توبه ميکند و اگر دل کسي را برنجاند بسيار نگران و در پي ان است که دلجويي کند و هميشه احساس تنهايي عجيبي در خود دارد
ث: فردي است ثابت قدم و پر اراده و در هر کاري ثابت قدم مي باشد خوش اخلاق و پر عقل است و پيشاني او پهن ميباشد و در زندگي هرگز محتاج نخواهد شد
ح: او فردي زيبا و خوش اخلاق و حق گو و کينه اي و حرف را در دل نگه دارد و هميشه در بحث و جدل وجنگ به سر ميبرد
خ: فردي است زيبا چهره با چشماني درشت با محبت و مقرراتي و هر چه سعي ميکند رزقش بسيار شود موفق نمي شود و او فردي است عشقي و تنبل و کاهل در کارها و بايد اين کار را ترک کند تا در زندگي موفق و سر بلند شود
ر: او فردي است خوش اخلاق ميانه رو و اتشي و هميشه اطرافيان در پشت سر او بد گويي کنند و او فردي است طمعکار و زيبا چهره وخوش گذران و اگر ايمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتي که بخواهد ميرسد و دست او هميشه از پول دنيا تهي است
س : او فردي ميباشد پر استعداد و با ذوق و سليقه و هميشه بهترين اجناس را انتخاب مي کند و بسيار مغرور ومتکبر ميباشد و هر کاري که ميل داشت انجام ميدهد و با اطرافيان خود در نزاع و لجبازي بسر ميبرد فردي باشد اتشي مزاج و هميشه در چشم اهل واعيان پر هيبت به چشم ميايد
ش: او فردي است مشفق ومهربان و جنگجو و عصباني و خونگرم و زبان او تلخ است و هر چه در دنيا به او ضرر برسد از دست و زبان خود ميخورد و اگر زبان خود را نگه دارد از بلا محفوظ ميماند و بسيار لجباز است
ص : فردي است حرف شنو و دهن بين و هرکس هر حرفي را با او در ميان بگذارد سريع باور ميکند نترس و خشن و خوش اخلاق و با محبت و هميشه در حال ترقي و فکر ميباشد
ض : او فردي است خوش اخلاق و زيرک ودانا وکينه توز و هميشه نگراني خود را در ظاهر بروز نميدهد و پيشاني او پهن است و کمان ابرو دارد و در کارها بسيار دقيق ميباشد و هرگز ياد خدا را فراموش نمي کند و به دنبال هر کار زشتي توبه مي کند و فردي زرنگ است
ط :او فردي است پاک و خوش اخلاق و عشقي و خوش گذران و خو نگرم و پيراهن سياه براو خوشايند نيست و دوستي بسيار ميکند
ظ : او فردي است که ظاهر و باطنش يکي است و خشک ومقرراتي ميباشد و اطرافيان پشت سر او بد گويي کنند و قدر مال دنيا را نداند و در سينه و اعضا خالي دارد که نشان اقبال است و دنبال دوست رود و خواهان ان است که با دوستان تفريح کند
ع : او فردي باشد بلند مرتبه و پر گذشت و خوش اخلاق و بخشنده و مقرراتي وخشک و او هرگز قدر مال دنيا را نميداند و در دوستي با ديگران پاينده و متعصب و در اول زندگي رنج بسيار کشد و قدر مال دنيا را نداند
غ: زيبا چهره با گذشت و خشک و مقرراتي و احساس نا اميدي کند در فکر ميرود و به گذشته واينده خود مي انديشد دانا وعالم است و زندگي را با صلح وصداقت دوست دارد
ف : او فردي است اتش مزاج و تند خو و جاهل و زيبا چهره و جنگ جو و خون گرم و نترس از ناحيه هر چند وقت يک بار مريض و رنج ميکشد و در زندگي چند بار شکست ميخورد ولي در اينده به مقام و منزلت خوبي ميرسد
ق: فردي است قادر وتوانا و زيرک و دانا و در هر کاري نقشه بسيار ميکشد و موفق ميشود هم زيباست و هم خوش اخلاق و فردي است خوش گذران و قدر مال دنيا را نداند و گاه گاهي با ملايمت و يا خصومت برخورد ميکند
ک: او فردي است زيبا وخوش اخلاق و زيرک و دانا و زيرک و خشک و مقرراتي و زبان او تلخ است و هميشه ديگران از زبان او در عذاب ميباشند با يک کلمه حرف ديگران را برنجاند و هميشه در حال ترقي و فعاليت باشد
ل: فردي است زيبا چهره و خوش اخلاق و يکدنده و هميشه جدايي اختيار کند و غرور خاصي دارد قدر مال دنيا را نمي داند و هميشه متعصب اطرا فيان نزديک خود ميباشد
م : خوش اخلاق و با محبت و خون گرم ونترس و هميشه اطرافيان پشت سرش بد گويي کنند و در روبرو از او تعريف و تمجيد کنند او فردي باشد خوش چهره و چشمان درشتي دارد و در کارهاي خود هميشه کاهلي دارد و زود عصباني ميشود و سريع خاموش ميشود عشقي ميباشد و در تمام کارها تقاضاي کمک کند
ن: او فردي است زيبا و خوش اخلاق و کينه توز و دم دمي مزاج ميباشد گاهي اوقات بسيار خوب و گاهي اوقات بسيار بد و مقرراتي وخشک ميشود همچون قاضي ميباشد ودر حقوق خود وديگران به ميزان برخورد کند
ي :او فردي است پر فکر وزيبا و با هر کس در افتد بر او غالب گردد دم دمي مزاج ميباشد و گاهي بسيار خوب و گاهي بسيار خشک و مقرراتي است او فردي است چهار شانه و از مريضي شکم گاه گاهي رنج ميبرد
(من که زیاد قبول ندارم)
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....