ارسالها: 24568
#161
Posted: 27 Sep 2013 11:04
ازدواج فرزندان اول با هم
خیلی سخت به تفاهم میرسند
فرزند اول سلطهجوست و همین میتواند در زندگی زناشویی مشکلاتی را ایجاد کند و وقتی هم زن و هم مرد بخواهند امور زندگی را در دست گیرند قطعا مشکلاتی به وجود خواهد آمد؛ آنها ممکن است حتی بر سر اینکه چه فیلمی را تماشا کنند با هم به توافق نرسند و طبعا مشکلاتشان در مسائل مهمتر مثل بزرگ کردن فرزندان یا محل زندگی جدیتر خواهد بود.البته در زندگی همه زن و شوهرها اختلافاتی اینچنینی وجود دارد اما این گروه به واسطه شخصیت قوی هر دو طرف بیشتر از همه درگیر نداشتن چنین توافقهایی خواهند شد.
ازدواج فرزند اول با وسطی
یک زوج ایدهآل را میسازند
این ترکیب بهترین زوج را میتوانند تشکیل دهند چرا که فرزندان دوم آرام و زودجوش هستند، به راحتی به خواستههای همسرشان تن میدهند چون به سلطهگری بچههای اول عادت دارند، فرزندان دوم وقتی با یک دستور بیچون و چرا از طرف همسرشان روبهرو میشوند، زیاد سخت نمیگیرند و نمیرنجند اما در اینجا خطری وجود دارد گاهی طرفی که فرزند دوم است بیش از اندازه خود و خواستههایش را قربانی همسرش میکند و همین میتواند او را از آرزوهای شخصیاش دور کند و این دور شدن از خود دیر یا زود مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. البته این مورد هم بیشتر بستگی به این دارد که فرد فرزند اول چقدر سلطهجو باشد و همسرش چقدر انعطافپذیر. از طرف دیگر، حمایتهای همیشگی بچههای اول میتواند ترس از زورگوییشان را کمرنگتر کرده و به همسرشان دلگرمی بیشتری بدهد.
فرزند وسطی با وسطی
فداکاری هر دو زندگی را خراب میکند
این ازدواج چندان توصیه نمیشود، چرا که هر دو آنها روحیهای حساس و مسالمتجو دارند و هیچ کدام تمایلی برای بهدست گرفتن زندگی ندارند و در نتیجه ممکن است بسیاری از کارها روی زمین بماند، هیچ کدام خواسته خود را به راحتی مطرح نمیکند و در نتیجه هر دو احساس میکنند در حال فداکاری هستند در صورتی که همسرشان اصلا از خواسته آنها خبر ندارد؛ هر چند بهترین انتخاب برای ازدواج فرزند وسطی است اما دو فرزند وسطی ممکن است بهراحتی نتوانند با هم ارتباط برقرار کنند.بهترین توصیه برای این گونه زوجها این است که هرچند وقت یکبار با هم حرف بزنند و خواستههایشان را بدون رودربایستی به هم بگویند.
ازدواج فرزند اول با آخری
با کمی درک کردن ازدواج خوبی است
این ترکیب هم چندان بد نیست اما میتواند مشکلات کوچکی را به همراه بیاورد؛ فرزند آخر عادت دارد همیشه کسی مراقب او باشد و فرزند اول از فرمان دادن و ریاست کردن لذت میبرد. فرزند آخر همیشه مورد توجه و محبت دیگر اعضای خانواده بوده است و به این توجه نیاز دارد ولی فرزند اول مستقل است و این نیاز همسرش را به پای ضعف او میگذارد البته از طرفی هم بچههای آخر به خدمترسانی دیگران عادت دارند و از آنجا که بچههای اول هم عاشق راه انداختن کار دیگران هستند، زندگی با یک بچه اول برای آنها جالب و آرام به نظر میرسد.
فرزند آخر با وسطی
ازدواج با فرزند وسط همیشه خوب است
این یک قانون است که فرزند وسطی میتواند بهراحتی هر کسی را خوشبخت کند؛خلقوخوی سازگار آنها باعث میشود که با هر شرایطی خود را وفق دهند؛ بهترین توصیه برای این افراد این است که سعی کنند تمایلات یکدیگر را بهتر بشناسند تا زندگی بهتری داشته باشند چرا که در غیر این صورت ممکن است هر دو مانند کودکان رفتار کرده و متحمل مشکلاتی در زندگی شوند.
ازدواج با تک فرزندها
به خانواده نگاه کنید
تک فرزندها هیچ وقت یاد نگرفتهاند که چطور باید با خواهر و برادرهای بزرگتر یا کوچکتر کنار بیایند و همیشه خودشان تنها در خانه فرمانروایی کردهاند. این بچهها با توجه به اخلاق والدینشان خصوصیات متفاوتی دارند. برخی شبیه فرزندان اول سلطهجو و مستقل هستند و عدهای مانند فرزندان آخر نیازمند حمایت و توجه دیگرانند؛ بنابراین با توجه به شخصیت تکفرزندی زندگی متفاوتی خواهند داشت ولی درکل ازدواج با تک فرزندها چندان بد نیست چون آنها میتوانند با تمام وجودشان به همسرشان عشق بورزند.
ازدواج فرزند آخر با آخر
پر از هیجان اما بدون دوام
این ازدواج میتواند برای هر دو طرف پر از شادی و سرخوشی باشد ؛چرا که هر دو به دنبال یک زندگی پرازریسک و هیجان هستند اما مسلما به دنبال هیجان بودن نمیتواند برای تمام زندگی جذاب باشد چرا که ممکن است هر دو طرف از زیر بار مسئولیتهای زندگی فرار کنند و برایشان گرفتن تصمیمهای مهم سختترین کار دنیا باشد و همین مسائل میتواند دوام یک زندگی مشترک را دچار مشکل کند.هر دو این افراد یاد گرفتهاند دیگران حمایتشان کنند و در نتیجه وقتی خودشان دو نفر در زندگی باشند جای خالی خیلی چیزها را احساس خواهند کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 9253
#162
Posted: 15 Nov 2013 21:50
مراقبت از خود در مقابل عارضه ای به نام : افسردگی پاییزی ....
فصل پاییز که آغاز می شود همزمان با تغیر عرض جغرافیایی و کوتاه تر شدن روزها و تغیر آب و هوا میزان سطح حیاتی انرژی بدن کاهش می یابد ...
علایم افسردگی پاییزی عبارتند از :
پایین آمدن روحیه، کاهش لذت از زندگی، خستگی و ضعف بدنی، کاهش تمرکز و توجه، تغییرات خواب و اشتها، کاهش انرژی، بیتحرکی، پایین آمدن عملکرد، از دست رفتن علاقه فرد نسبت به چیزهایی که قبلا از آنها لذت میبرد، افکار پوچ، احساس گناه و سرزنش خود، مقصر دانستن خود در همه موارد، بیتفاوتی به مسائل زندگی، بدبینی و در نهایت فکر کردن مداوم راجع به مرگ ....
در واقع در این افراد در روزهای خصوصا ابری نیمه دوم سال افزایش ترشح ملاتونین باعث خواب آلودگی و خستگی و کلافگی می شود ...که می تواند شرایط اجتماعی و حتی وراثتی نیز موثر باشد ...
حال چه باید کرد :
اگر جزو این دسته افراد هستید و تغیرات خلقی پاییزی دارید به این نکات توجه و آنها را به زندگی خود وارد کنید تا حس بهتری داشته باشید :
1 - یکی از نکات مهم رنگ درمانی ست نگاه کردن به رنگهای گرم و خصوصا رنگ نارنجی می تواند بسیار موثر واقع شود حال دریک ست آشپزخانه باشد یک پرده یا لباسی که در منزل به تن می کنید ..یا حتی شال و پیراهن بیرون از منزل ...
2- صبح های پاییزی زودتر از خواب برخیزید و در نور آفتاب هر روز نیم ساعت پیاده روی کنید ....و بعد به سر کار بروید ...و اگر اهل ورزش دیگری هستید آن را دراین فصل جدی تر بگیرید ..
3- فضای زندگی تان را با گلهای خشک و خوشبو تزیین کنید خصوصا عطر های گیاهی مثل بابونه .شمعدانی و عطرلیمو می تواندبسیار جذاب باشد ...
3-عصرها دوش آب گرم بگیرید و موسیقی هایی را که دوست دارید و به شما آرامش می دهد گوش کنید ...همچنین با نگاه کردن به آلبوم های خانوادگی یا فیلم های قدیمی خاطرات قشنگ و شاد زندگی تان را مرور کنید تا احساس بهتری داشته باشید ..
4-همیشه یک بسته کاکائو در خانه داشته باشید. کاکائو همیشه باعث ارتقاء روان و تقویت روحیه می شود و تولید هورمون های شادی آور را در بدن افزایش می دهد..
5- با دوستان و بستگان خود بیشتر همراه شوید و خصوصا در روزهای بارانی و ابری برنامه هایی دسته جمعی با دوستانتان بگذارید تا زمان رابهتر ومفید تر بگذرانید ...دور هم بودن در روزهای سرد سال احساس مثبت بسیارزیادی را به افراد منتقل می کند ...
6_خوردن میوه و سبزیجات تازه را فراموش نکنید و سعی کنید یک سبد میوه کوچک همیشه روی میز داشته باشید ... خوردن ماهی موز و ماکارانی را فراموش نکنید ...
دقت کنید چون تغیرات خلقی فصل پاییز را اگر نتوانید با این شیوه ها کنترل کنید به اختلال دوقطبی که نوعی افسردگی شدید تر است منجر خواهد شد که افزایش فکر کردن به مرگ و خودکشی نشانه ی شاخص آن است و بعد باید مراحل سخت تری را برای درمان نزد یک روانپزشک سپری کنید ....
پس با تغیر سبک زندگی به خودتان کمک کنید .....
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#163
Posted: 15 Nov 2013 21:51
انتخاب باشماست !
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند.بعد از شاگردان پرسید:
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند:
50 گرم، 100 گرم ، 150 گرم
استاد گفت:
من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا" وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید:
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسارتا" گفت: دست تان بی حس می شود.
عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا" کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟
درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت:
دقیقا" مشکلات زندگی هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#164
Posted: 15 Nov 2013 21:52
هوش هیجانی به زبان خیلی ساده :
در سالهای اخیر خصوصا بسیار این عبارت را شنیده ایم :هوش هیجانی !
نکته اول اینکه هوش هیجانی با هوش منطقی ما متفاوت است یعنی یک فرد می تواند بسیارتحصیل کرده
و از رتبه های برتر رشته های مورد علاقه اش باشد با انبوهی از افتخارات درسی و حتی بداند که از کودکی هوش
منطقی یا هوشبهر بالایی داشته اما هوش هیجانی پایین و ارتباطات عاطفی و هیجانی ضعیفی داشته باشد ..
یا برعکس شخصی بدون تحصیلات خاص در زمینه های کاری و خانوادگی بسیار موفق عمل کند که در این صورت
می توان گفت هوش هیجانی بالایی دارد ...
در واقع بخش عظیم موفقیت افراد در زندگی و روابط وابسته به هوش هیجانی و میزان استفاده و تقویت آن است نه
و ابسته به تحصیلات و استفاده از هوش منطقی شان !
با یک مثال ساده می توانید معنای هوش هیجانی را به خاطر بسپارید :
خواهر شما که در منزل شمامهمان است دچار سردرد می شود ...به شما می گوید وای این سردرد لعنتی شروع
شد و من روز بسیار بدی خواهم داشت ...شما بلافاصله می گویید امروز من هم بلند شدم از خواب سردرد شدیدی
داشتم ولی می دانی یک فنجان قهوه خوب دم کشیده خوردم و عالی شدم الان برایت درست می کنم ...
شاید این به نوعی همدلی به نظر برسد اما در واقع شما از هوش هیجانی خود برای بالابردن انرژی خلقی خواهرتان
استفاده کرده اید ..خصوصا اگر چنین اتفاقی اصلا امروز برای شما نیافتاده باشد !!! شما می دانید که خواهرتان
در چنین مواقعی کاملا زندگی اش در طی روز دچار اختلال می شود پس دست به کار می شوید آنهم بر اساس
داده های هوش هیجانی تان ( یعنی آنچه درباره خواهرتان می دانید ...درباره عادت ها و هیجاناتش ...آنچه درباره ی خودتان و توانایی همدلی تان می شناسید و نهایتا قدرت عمل و استدلال )!!!
یا کودکی که به زمین می خورد و دوستش بلافاصله خودش را به زمین می زند و به او می گوید: ببین من هم زمین خوردم و زانوی من هم قبلا زخم شده بود ...بیا زانویمان را بتکانیم و دوباره بدویم ....
پس هوش هیجانی به زبان ساده یعنی :توانایی زیر نظرگرفتن احساسات و هیجان های خود و دیگران .تمایز قایل
شدن بین آنها و استفاده از اطلاعات به دست آمده در رفتارو عمل ....
در واقع این یک استعداد است در ارتباط برقرارکرد ن یعنی بدانید کجا و چگونه عکس العمل رفتاری یا کلامی نشان
دهید به بهترین وجه ممکن !!! پس کاملا واضح است که زیاد مرتبط با هوشبهر یا نمره IQ شما ندارد ...
اگر می خواهید هوش هیجانی تان را بالا ببرید این چند مرحله را مد نظر داشته باشید :
1- خود آگاهی : خودتان ...احساسات ...عواطف ..علاقه مندی ها ...هیجان ها ..و خلاصه تمام من واقعی و شخصیت عاطفی و هیجانی تان را خوب بشناسید ..آنهم به همان صورتی که هست و بروز می کند .
2- استفاده از هیجان ها :
تمرین کنید که چگونه از احساسات و هیجان ها و عواطف درونی تان برای بهبود شرایط روحی و حال خوب داشتن
استفاده کنید ...افرادی که در این مورد ضعیف هستند عموما حالتی از یاس و ناامیدی یا خشم درونی یا یک
افسردگی نسبتا پایدار در خلق تجربه می کنند ...و بلد نیستند حال خودشان را به اصطلاح خوب کنند ..در حالی که
اگر در مورد اول قدرت پیدا کنید به تدریج راه حل ها را به جای خودش استفاده می کنید ..مثل اینست که می دانید
که در کدام بخش خانه تعدادی میخ هست برای زدن تابلو به دیوار ....و اگر آگاهی به جای میخ ها نداشته باشید
قطعا تابلو مدتها کناردیوار روی زمین می ماند و شما تصور می کنید باید میخ بخرید یا از کسی بگیرید !!! این
می تواند مصداقی از همان افرادی باشد که بدون شناخت هیجان ها و احساسات خود به امکا ن به کار گیری آن
همیشه منتظر هستند کسی حالشان را خوب کند !!
استفاده از هیجان به معنی یک خود تنظیمی ست ...یعنی من می دانم امروز را با خشم شروع کرده ام (اگاهی )و
و حالا می دانم چه چیزی می تواند حالم را در اادامه روز بهتر کند مثلا با یک دوش ملایم قبل از رفتن سر کار
(استفاده از هیجان )
3- برانگیختگی
این یعنی حالت های روحی خودم را کنترل کنم ...بدانم کدام یک را به فوریت باید در نظر بگیرم در مورد کدام یک
خویشتن دار باشم ..و کدام یک را و به چه شیوه های به تاخیر بیاندازم ...حالت های هیجانی مثل خشم ...
خوشحالی ...ترس ....میل جنسی و .....این در واقع به معنی دست به کار شدن است برای اقدام در جهت
کنترل هیجانات و آرام سازی نسبی بدن ...همه ی ما می دانیم که ماندن در یک حالت نامتعارف هیجانی مثل
ترس یا خشم چقدر می تواند آسیب رسان باشد !پس باید عادت کنیم به زود اقدام کردن ...یا برای فروکش یا نشان
دادن هیجان مثل خوشحالی یا برای خاموش کردن و از بین بردنش به جای خود ..مثل اضطراب و ترس
4 – شناخت عواطف دیگران :
وقتی دیگران را بهتر بشناسید شخصیت و عواطف و هیجان هایشان را اتفاقا ت قشنگی می افتد که بهترینش
همدلی ست ..این یعنی شما توانایی حدس زدن حالت روحی طرف مقابلتان را دارید حتی از راه دور وپشت تلفن
و خوب می دانید چطور صحبت کنید چطور همراهی کنید و چطور برخورد کنید ....یادمان باشد همدلی با همدردی
کاملا متفاوت است ....شما هرگز نمی توانید وارد تجربیات دیگران در ذهنشان بشوید بلکه عواقب و آثار آن را در
احساس و عملکرد و هیجان های آنها می بینید پس خوبست که این موارد را خوب بشناسید و دوم اینکه یادمان باشد که زبان نمی تواند به تنهایی و به خوبی درون افراد را منتقل کند
پس حالت چهره ...حالت های آوایی و لحن افراد ...و احساسات آنها گویایی حرفهای زیادی ست که شناخت آنها
باعث می شود بدانید در کجا و چگونه و با چه لحن و حالتی با آنها در رابطه ی مثبت و موثر باشید خصوصا وقتی در
شغل هایی مثل بازاریابی یا تدریس مشغول باشید از این گزینه در رابطه با افراد کاملا بهره می برید ...
5- ارتباط با دیگران :
این یعنی پس از 4 مرحله ی قبلی :حالا
می دانیدکه باید در ارتباط به دیگران احسا س عزت نفس بدهید نه احساس گناه !
می دانید که باید خوب و عمیق به دیگران گوش بدهید ! نه فقط آنها را بشنوید !
درباره ی دیگران قضاوت نمی کنید و با نگاهی مثبت با افراد روبرو می شوید !!
در برخورد با افراد احساس ارزشمندی به آنها منتقل می کنید !
می دانید چگونه و چطور با همدلی احساس های بد و منفی آنها را کاهش دهید !!
می دانید که نباید در رابطه با دیگران خجالتی و کم رو باشید و از رابطه حذر کنید !!!
در گفتگو با دیگران جملات مثبت به کار می برید !
و موارد دیگری که ....همه ی ما کم و بیش در اطرافمان ودر افرادی خاص و موفق در ارتباط می بینیم
وتحسین می کنیم .....
مجموعه این صفات از شما فردی می سازد با هوش هیجانی بالا که قدرت درک بالایی در مسایل هیجانی دارد
به خوبی اقدام می کند و بهترین رابطه را باافراد پیرامونش می سازد ....
یادمان باشد ..
خوبست که در زمینه های تحصیلی موفق باشیم ...
خوبست که زیاد مطالعه کنیم ..
خوبست که چیزهای زیادی یاد بگیریم ...
اما همه ی اینها وقتی از ما فردی به واقع موفق می سازد حتی بدون تحصیلات عالی
که هوش هیجانی بالایی داشته باشیم ..چون ما با مردم و درکنار و تعامل با آنها زندگی می کنیم
و به زندگیمان رنگ و شکل می دهیم ...چون
در یک جامعه ی جهانی و به صورت اجتماعی زندگی می کنیم ..
ضمنا یادمان باشد هوش هیجانی و تقویت آن از شما همسری با درک بسیار بالا با رفتاری هدفمند و همچنین
آموزشش به کودکان و نوجوانان از آنها افرادی مستقل و با کمترین میزان هیجانات مخرب و منفی خواهد ساخت
پس بیایید هوش هیجانی مان را تقویت کنیم !
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#165
Posted: 15 Nov 2013 21:57
وقت خوشبختی کی است ؟
همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت، وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچههاي بعدي زندگي بهتر....
ولي وقتي ميبينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم، چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم. مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.
با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :
همسرمان رفتارش را عوض كند،يك ماشين شيكتر داشته باشيم، بچه هايمان ازدواج كنند،
به مرخصي برويم و در نهايت بازنشسته شويم....
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است..
بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
خيالمان ميرسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه، موقعي شروع ميشود كه موانعي كه سر راهمان هستند ، كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم ميكنيم، كاري كه بايد تمام كنيم،
زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم، بدهيهايي كه بايد پرداخت كنيم و ...
بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!
بعد از آنكه همه اينها را تجربه كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آنها را موانع ميشناسيم.
اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جادهاي بسوي خوشبختي وجود ندارد.
خوشبختي، خودٍ همين جاده است.. پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم..
براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:
در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن ، افزايش وزن، شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه، در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاييز و زمستان، اول برج، پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد و...
خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.. هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.
زندگي كنيد و از حال لذت ببريد..
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#166
Posted: 15 Nov 2013 21:58
"وسیله" را با "هدف" اشتباه نگیرید.
وسیله چیزی است که شما را در راه رسیدن به مقصد کمک کند.در زندگی مقصد داشته باشید.هیچ وقت هدفتان را یک"وسیله" قرار ندهید ،چون وقتی به آن برسید احساس پوچی خواهید کرد.بگذارید مثالی بزنم :
وقتی هدف اصلی زندگیتان مثل اکثر مردم ایران پولدار شدن باشد،( چون پول تنها یک وسیله است)، هنگامی که به هدفتان رسیدید احساس رضایت نخواهید داشت.چرا؟ چون شما وقت، عمر، جوانی و خیلی چیزها را هزینه کردید تا به هدفتان (پول)که خود یک وسیله بوده برسید.حالا باید از نو شروع کنید که بدنبال چی هستید؟
همه ی پولدارها خوشبخت نیستند.
پولدار هایی خوشبختند که هدف اصلی زندگیشان پولدار شدن نبوده، بلکه از پول به عنوان وسیله ای قدرتمند برای رسیدن به هدفشان استفاده و در راه رسیدن به مفصدشان خود را پولدار کرده اند.بعبارتی دیگر پول نیازشان برای رسیدن به هدفشان بوده و هدفمند جلو رفته اند.
برای شروع به این فکر کنید :
شما آدم پولداری هستید.خیلی هم پولدار! ماشین های لوکس در رؤیاهایتان هم اکنون در پارکینگ خانه ی شماست.هر وسیله ای را که نیاز است شما دارید. حالا به این بیاندیشید که چه چیزی در دنیا برای شما ارزشمند است.آنوقت هدف گذاری کنید.
"هدفتان را آگاهانه مشخص کنید"
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#167
Posted: 15 Nov 2013 22:11
کارهای یک هفته را در یک روز انجام دهید ...
- انرژی فیزیکی
اولین منبع، انرژی فیزیکی و قدرت جسمانی ما است. بدون انرژی فیزیکی کافی انجام هیچ کار بزرگی امکانپذیر نیست. بدون انرژی جسمانی کافی، هیچگاه نمی توانیم عملکرد بالایی داشته باشیم. یک فوتبالیست هر چقدر که نگرش مثبتی داشته باشد، در صورت خستگی زیاد نمی تواند در بازی درخششی داشته باشد.
وینس لومباردی می گوید: «خستگی انسان را ترسو می کند.» ما برای انرژی جسمانی خود اهمیت بسیار کمی قائل هستیم. معمولا به راحتی ساعات خواب خود را به کارهای دیگر اختصاص می دهیم. با خوردن غذاها و خوراکی های مضر به بدن لطمه می زنیم. این ضرب المثل قدیمی کاملا درست است که «عقل سالم در بدن سالم است».
- انرژی احساسی
دومین منبع انرژی ما انرژی احساسی است. وقتی انرژی احساسی ما در شرایط مناسب باشد بهتر می توانیم مسائل را حل کنیم و بر مشکلات و موانع غلبه کنیم. در شرایط احساسی نامناسب معمولا انرژی جسمانی ما هم به سرعت تقلیل می یابد. ما اغلب فراموش می کنیم به انرژی احساسی خود اهمیت بدهیم و آن را بازیابی کنیم.
- انرژی فکری
سومین منبع، قوای ذهنی ما است. آشنایی بهتر با عملکرد مغز و استفاده بهتر از این پدیده خلقت می تواند باعث انجام کارهای بسیار خارق العاده ای شود. مغز انسان پیچیده ترین دستگاه روی کره زمین است. هر چه از آن بیشتر و صحیح تر استفاده کنیم، عملکرد آن افزایش می یابد. فردی که ذهنش خسته است نمی تواند کارهای بزرگ انجام دهد و کیفیت تصمیماتش کاهش می یابد.
- انرژی روحیه
چهارمین منبع انرژی، روحیه ما است. کسانی که از روحیه بالایی برخوردارند، کارهای سخت تر و بزرگ تر از افراد معمولی انجام می دهند.
زندگی متفاوتی را شروع کنیم!
به تازگی سخنرانی بسیار جالبی مشاهده کردیم و شاید همین سخنرانی باعث شد به فکر تهیه کتابی درباره عملکرد بیفتیم. سخنران، یک معلم موسیقی حرفه ای بود که در روش ابداعی اش به افراد معمولی که در عمر خود انگشتشان به پیانو نخورده ولی استعداد موسیقی دارند، موسیقی آموزش می دهد. نکته بسیار جالب آن است که او زمان آموزش را به یک دهم زمان معمول کاهش داده است.
نوازنده های پیانویی که در حد بهترین نوازندگان دنیا هستند معمولا پس از ۱۰ تا ۱۲ سال تمرین مداوم به این مهارت می رسند. این معلم افراد معمولی را طی یک تا دو سال به نوازندگانی جهانی تبدیل می کند. من چون سال های زیادی است که ساز می زنم برایم بسیار جالب بود که چگونه می توان زمان یادگیری پیانو را به یک دهم زمان ممول کاهش داد.
در ان سخنرانی او روش کارش را توضیح داد. در کمال تعجب دیدم روش آموزش موسیقی او فرق عمده ای با دیگران نداشت. ولی او به دانشجوهایش یک برنامه روزانه می داد که باید مو به مو اجرا می کردند و سپس در کلاس حاضر می شدند. برنامه او بسیار عجیب است. مثلا دانشجو در روز اول باید یک مهمانی ترتیب دهد و دوستان نزدیکش را دعوت کند و با آنها وقت بگذراند. روز بعد باید با سه نفر که در گذشته قهر کرده آشتی کند و ...
این معلم قبل از تدریس موسیقی، دانشجو را در بهترین شرایط ممکن برای داشتن عملکرد بالا قرار می دهد و سپس به تعلیم موسیقی می پردازد. همین موضوع باعث کاهش زمان یادگیری به یک دهم زمان معمول می شود!
پس اگر به طور خلاصه بگوییم که چگونه می توان عملکرد بسیار بالایی داشت که دیگران را به تعجب وادارد، جواب این است: اگر قبل از انجام یک کار بسیار سخت و پیچیده بتوانیم این چهار انرژی را به اندازه کافی شارژ کنیم و در واقع در بهترین شرایط فیزیکی، احساسی، فکری و روحیه ای باشیم معمولا می توانیم کارهایی انجام دهیم که دیگران هیچ وقت نمی توانند انجام دهند. اگر یک یا چند مورد از این انرژی ها در بهترین حالت نباشد و مابقی در بهترین حالت باشند باز هم نمی توانیم کارهای خیلی بزرگ و قابل توجه را انجام دهیم.
ما این هدیه بزرگ را داریم که از اول شروع کنیم. امروز می تواند اولین روز شروع زندگی متفاوت ما باشد. بنابراین مهم نیست تاکنون عملکرد ما چگونه بوده و چقدر در مصرف و بازیابی انرژی خوب عمل کرده ایم. از همین امروز زندگی متفاوتی را شروع کنیم.
عملکرد خارق العاده چیست؟
عملکرد خارق العاده را می توان اینگونه تعریف کرد: «گذشتن از معیارهای رایج در انجام کارها به صورت پایدار و در طولانی مدت». برای داشتن عملکرد خارق العاده باید فراتر از باورهای عمومی حرکت کنیم. وقتی کارم را شروع کردم و می خواستم اولین کتابم را بنویسم. ناشر کتاب به من حدود یک سال فرصت داد تا آن را بنویسم. من هم به این نتیجه رسیدم که نوشتن کتاب به حداقل یک سال زمان، نیاز دارد. بعد دیدم می توان در دو هفته کتابی نوشت که بسیاری از نویسندگان در یک سال قادر به نوشتن آن نیستند. بعضی از افراد در قفسی زندگی می کنند که توسط دیدگاه های دیگران ساخته شده است. آنها خودشان را به نظرات دیگران محدود می کنند.
این افراد زندگی بسیار تکراری و محدودکننده ای دارند و از آزمون موارد جدید می ترسند. اگر دیگران می گویند نمی توانیم در سه ماه نواختن حرفه ای یک ساز را بیاموزیم، به راحتی قبول می کنیم. اگر به ما می گویند در نقاشی هیچ استعدادی نداریم، حرفشان را می پذیریم. اگر می شنویم که در یک روز نمی توان ۴۰ صفحه کتاب نوشت، ما هم آن را می پذیریم. اگر می گویند نمی توان در یک ماه آنقدر یاد گرفت که در کنکور قبول شد، ما می پذیریم. افراد با عملکرد خارق العاده، معیارهای جدیدی را تعریف می کنند. در واقع آنها آنقدر عملکرد خودرا افزایش می دهند تا به جایی برسند که فقط یک رقیب داشته باشند، یعنی خودشان!
بیل گیتس مؤسس مایکروسافت می گوید: «بزرگترین رقیب خودتان باشید!»
تمرکز، تمرکز و تمرکز
یکی از مهمترین مهارت ها برای افزایش عملکرد، توانایی تمرکز بهتر است. تمرکز را می توان «بودن در لحظه» و ادامه کار تا پایان یافتن آن، تعریف کرد. مثلا وقتی به ایمیل مشتریان پاسخ می دهیم، فقط به ایمیل مشتریان پاسخ می دهیم و هیچ کار دیگری در هیچ شرایطی انجام نمی دهیم. حتی به ذهنمان اجازه نمی دهیم درباره کار بعدی فکر کند، یا درباره کارهای اضطراب آور دیگر فکر نمی کنیم. ما در آن لحظه تمام انرژی خود را فقط بر یک موضوع متمرکز کرده ایم: پاسخ به ایمیل مشتریان. اگر حوصله ما سر رفت به خودمان اجازه نمی دهیم گشت و گذاری در اینترنت انجام دهیم، یا سراغ تلفن همراه نمی رویم. در آن یک ساعت، زندگی ما در یک موضوع خلاصه شده است: پاسخ به ایمیل های مشتریان.
تمرکز باعث افزایش عملکرد می شود. معمولا افراد مدام در گذشته یا آینده خود زندگی می کنند! تصمیم بگیرید در همین لحظه زندگی کنید و تمام انرژی خود را بر کاری که انجام می دهید متمرکز کنید.
بهانه ممنوع!
عملکرد آن است که بهانه هایی برای انجام ندادن کارهای مهم و ارزشمند پیدا کنیم. در بسیاری از جلسات، همیشه عده ای درباره شرایط اقتصادی نامناسب، سرعت پایین اینترنت و موانعی صحبت می کنند تا عملکرد پایین خود را توجیه کنند ولی افراد تاثیرگذار افرادی هستند که تمامی بهانه ها را فراموش می کنند و به این فکر می کنند در شرایط کنونی چگونه می توان کارهای ارزشمند انجام داد. هنری فورد جمله بسیار معروفی دارد که می گوید: «اگر فکر می کنید موفق می شوید یا اگر فکر می کنید شکست می خورید، در هر دو صورت حق با شما است.»
عملکرد تناوبی بدن
یکی از مهمترین کشفیات دانشمندان در حوزه افزایش عملکرد، تناوبی بودن عملکرد بدن انسان است. در حدود سال های ۲۰۰ قبل از میلاد فردی یونانی به نام فلاویوس تحقیقاتی انجام داد و برای اولین بار ایده تناوبی بودن عملکرد بدن انسان را مطرح کرد و به قهرمانان یونانی آموزش داد که چگونه در بازه های زمانی منظمی انرژی خودشان را مصرف کنند و سپس به بازیابی انرژی بپردازند.
این ایده در عصر ما برای اولین بار توسط دانشمندان روسیه مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۶۰ دانشمندان این ایده را بازسازی کردند و به این نتیجه رسیدند که برای افزایش عملکرد بدن انسان، باید بازه های متناوبی از فعالیت سنگین و سپس استراحت مناسب داشته باشیم. آنها در سا ل۱۹۶۰ با این ایده و آموزش قهرمانان خودشان توانستند مدال های المپیک زیادی را کسب کنند و این ایده از هزاران سال قبل تا به حال به صورت پایه ای هیچ تغییری نکرده است. به بیان ساده: بدن انسان وقتی بالاترین عملکرد و کارایی ممکن را از خود نشان می دهد که به صورت متناوب انرژی شدیدی را مصرف کند و سپس به بازیابی انرژی بپردازد.
هر چه در بازه های زمانی مشخص انرژی بیشتری مصرف کنیم، ظرفیت بدن افزایش پیدا می کند. ورزشکاران وقتی ورزش را شروع می کنند معمولا قادر نیستند وزنه های سنگین را بلند کنند و با تمرینات روزانه وافزایش تدریجی وزن وزنه، ظرفیت انرژی بدن خود را آهسته آهسته افزایش می دهند. وزنه هایی که در روزهای اول بلندکردنشان غیرممکن به نظر می رسد بعد از چند ماه به راحتی جابجا می شود.
ظرفیت بدن
بدن می تواند ظرفیت خود را به صورت مداوم افزایش دهد. ظرفیت توانایی مصرف انرژی در یک بازه زمانی مشخص است. ما می توانیم عادت کنیم در یک زمان مشخص انرژی بیشتری را مصرف کنیم و البته بعد از آن بلافاصله باید به بازیابی انرژی بپردازیم. مهمترین مشکلی که در مدیران شرکت ها دیده می شود و همینطور افرادی که به صورت شخصی کارایی پایینی دارند، عدم تعادل در مصرف درست انرژی و سپس بازیابی آن است.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#168
Posted: 15 Nov 2013 22:20
تجرد یا تاهل، کدام مفیدتر است؟
کاهش سلامت و قرار گرفتن در معرض خطر مرگ در افراد متأهل کمتر میشود.
محققان دانشگاه ایالتی اوهایو گفتند: اگر چه ازدواج ظاهراً برای آنهایی که در وضعیت جسمانی خوبی هستند، مناسب است اما نمیتواند در حالی که سلامت افراد روند رو به نزولی دارد، افراد را در برابر مرگ محافظت کند.
محققان همچنین براساس نتایج این تحقیقات دریافتند که افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد خود را از نظر میزان سلامت جسمانی دست بالا میگیرند.
«هوی ژنگ» استادیار جامعه شناسی و نویسنده این تحقیقات گفت معتقدیم، ازدواج همچنان برای سلامتی برخی از مردم مناسب است اما به طور یکسان از سلامتی افراد محافظت نمیکند به طوری که سطح محافظت از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است.
این تحقیقات در عین حال حاکی است به نظر نمیرسد که ازدواج کردن برای آن دسته از افراد که در سلامتی ضعیف به سر میبرند فواید فوق العادهای داشته باشد.
این تحقیقات در ماه مارس در مجله Journal of Health and Social Behavior منتشر شده است و نتایج آن در خصوص هر دو گروه مردان و زنان و افراد مطلقه، بیوهها وافراد مجرد صدق میکرد.
محققان در تحقیقات خود اطلاعات حدود 800 هزار نفر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. این افراد در مصاحبه سازمان بهداشت ملی آمریکا از سال های 1986 تا 2004 شرکت کرده بودند.
بر پایه این گزارش، این افراد در یک نظرسنجی در چارچوب مصاحبه جامع سازمان بهداشت ملی آمریکا ارزیابی خود را از سلامت جسمانی شان بیان کردند.
در این نظرسنجی از آنها خواسته شده بود ارزیابی خود را از سلامتشان را با انتخاب یکی از گزینه های عالی، بسیار خوب، خوب، متوسط یا ضعیف بیان کنند.
محققان در ادامه تحقیقات خود اطلاعات مربوط به 24 هزار نفر از افراد ذکر شده را که در طول این سالها فوت کرده بودند، مورد ارزیابی قرار دادند.
این تحقیقات با تایید نتایج قبلی نشان داد: افرادی که ازدواج نکرده بودند به طور قابل توجهی در معرض خطر مرگ در مدت سه سال قرار داشتند. در همین حال، افرادی که اصلاً ازدواج نکرده بودند و در نظرسنجی سلامت خود را عالی ارزیابی کرده بودند - در مقایسه با افراد متاهل با سلامت عالی - 2 برابر بیشتر با احتمال مرگ ظرف 3 سال روبهرو شدند.
این تحقیقات همچنین نشان داد که کاهش سلامت و قرار گرفتن در معرض خطر مرگ در افراد متأهل کمتر میشود.
بر اساس این تحقیقات، خطر مرگ افراد متاهل نسبت به افراد مجرد 12 درصد کاهش می یابد.
نویسنده این تحقیقات گفت: نتایج این تحقیقات نشان میدهد که ازدواج ممکن است برای پیشگیری از بیماری مفید باشد اما نه برای افرادی که به طورجدی بیمار هستند یعنی افرادی که در نظرسنجی وضعیت سلامتی خود را بد ارزیابی کرده بودند. خطر مرگ و میر در آن دسته آنها که ازدواج کرده بودند در مقایسه با آن دسته که ازدواج نکرده بودند تفاوت چندانی نداشت.
وی افزود: ما اثر حفاظتی ازدواج را در زمانی که مردم در سلامت عالی هستند بیشتر میبینیم، اما نه زمانی که آنها در سلامت ضعیف به سر میبرند.
با وجودی که این تحقیقات ارتباط بین وضعیت تاهل و بهداشت را مطرح کرده است، اما رابطه علت و معلولی را نشان نمیدهد.
احتمال وقوع حملات قلبی در میان متاهلها کمتر است
محققان دیگر نیز با انجام تحقیقات خود در مورد ازدواج کردن و یا ازدواج نکردن به نتایج جالبی رسیدند.
محققان فنلاندی بعد از انجام تحقیقات خود دریافتند که احتمال وقوع حملات قلبی در میان افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد کمتر است و در صورت وقوع این قبیل حملات، افراد متاهل سریعتر بهبود مییابند.
این محققان، اطلاعات مربوط به 15هزار و 330 نفر از مردم فنلاند را در سنین بین 35 و 99 بودند و در بین سالهای 1993 تا 2002 میلادی دچار حملات قلبی حاد شده بودند، را گردآوری کردند.
بیش از نیمی از این افراد طی دوره زمانی 28 روز بعد از حملات قلبی فوت کردند.
این تحقیقات نشان داد که میزان وقوع حملات قلبی در میان افراد مجرد در همه گروه های سنی بین 58 تا 66 درصد بیشتر از افراد متاهل است.
فواید ازدواج برای زنان بیشتر از مردان است
محققان فنلاندی در این تحقیقات گفتند: فواید ازدواج برای زنان بیشتر از مردان است. این مطالعه نشان داد احتمال وقوع حملات قلبی در میان زنان مجرد در مقایسه با زنان متاهل 60 تا 65 درصد بیشتر است.
هنگامی که مرگ ناشی از حملات قلبی مطرح شد، این تفاوت میان مردان و زنان مجرد و مردان و زنان ازدواج کرده حتی بیشتر میشد. برای مردان مجرد خطر مرگ در فاصله 28 روز پس از حملات قلبی 60 تا 168 درصد بیش از مردان متاهل بود؛ در زنان مجرد، خطر مرگ ناشی از حمله قلبی 71 تا 175 درصد بالاتر زنان ازدواج کرده بود.
برای زنان و مردان، ازدواج باعث کاهش قابل توجه میزان مرگ و میر ناشی از حملات قلبی می شود.
اعضای این تیم تحقیقاتی درباره دلایل این امر به عواملی از قبیل درآمد بالاتر یک زوج در مقایسه با فرد تنها، عادت های سالم تر و نیز برخورداری از شبکه حمایتی گسترده تر بعد از ازدواج اشاره کردند. محققان گفتند آثار روانی ناشی از امر مقدس ازدواج را نیز نمی توان نادیده گرفت.
احتمال افسردگی در مجردها بیشتر است
محققان فنلاندی گفتند احتمال افسردگی در میان افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل است و نتایج تحقیقات قبلی نیز نشان میدهد که افسردگی تاثیری مخرب بر میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی دارد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#169
Posted: 15 Nov 2013 22:53
برنامه ریزی
مطالعات و تحقیقات نشان داده است که یک کارمند عادی به طور متوسط روز خود را به طور کل ۳/۲ ساعت در هفته برنامه ریزی می کند. نتایج تحقیقات مربوط به بخش های فروش نشان می دهد که افرادیکه زمان بیشتری را به برنامه ریزی اختصاص دادند موفق تر بوده اند. از اینرو تصمیم گرفتیم در این مقاله به شما نشان دهیم که چطور می توانید روزتان را برنامه ریزی کنید.
ü تصویر طولانی مدت موفقیت خود را تجسم کنید و آنرا به صورت نوشتار دربیاورید. اهدافتان را هر چند وقت یکبار مرور کنید. اهدافتان باید مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی و با جایی که الان قرار دارید متناسب باشد. همچنین باید یک روز پایان نیز برای آن وجود داشته باشد. استیون کووی این را اینطور تعریف می کند، "شروع کردن با در نظر گرفتن سرانجام کار در ذهن".
ü هر روز برای خودتان برنامه بنویسید. آیتم هایی را در این برنامه بگنجانید که بتوانید همان روز آنها را تکمیل کنید مثل "آماده کردن ضمیمه ها برای گزارش ماهانه" به جای "کار کردن روی گزارش".
ü برنامه روزانه خود را به سه بخش الف، ب و ج اولویت بندی کنید.
ü آیتم های بخش "الف" برای موفقیت دراز مدت شما اهمیت زیادی دارند (اگر هیچ کار دیگری نداشتید که امروز انجام دهید، اینها فعالیت هایی هستند که روی نتیجه یک ماهه آینده شما تاثیر دارد).
ü آیتم های بخش "ب" کارهایی هستند که باید جزء برنامه کاریتان امروز انجام دهید (اینها کارهای فوری هستند اما نه به آن اندازه مهم).
ü آیتم های بخش "ج" فعالیت هایی نوشته نشده و غیرقابل اجتناب اما لازم هستند (اجرا، مسافرت، مسائل شخصی).
ü آیتم های بخش "د" کارهایی هستند که می توانید انجام آنرا به تعویق بیندازید، به کس دیگری محول کنید یا از لیست روزانه خود حذف کنید.
ü با کارهای بخش الف شروع کنید. فقط به خاطر اینکه کارهای بخش ج ساده تر هستند به سراغ این بخش نروید. همچنین باید آیتم های بخش الف را به قسمت های کوچک تر و قابل کنترل تر دربیاورید که انجام آنها آسانتر باشد.
ü با اتمام هر کار یک تیک جلوی آن بزنید تا حس پیشرفت در کار به شما منتقل شود.
ü برای کارهای اصلی وقت بگذارید. این می تواند اختصاص زمان برای کار کردن روی یک کار اصلی باشد. اگر کسی بخواهد طی آن زمان شما را ملاقات کند باید بگویید، متاسفم من قبلاً با کس دیگری قرار گذاشته ام!
ü برای یک روزتان اینقدر برنامه نگذارید که قادر به انجامشان نباشید. برای کارهای اورژانسی، فرصت های خاص و زمان فکر کردن هم وقت بگذارید.
ü خودتان مدیر خودتان باشید. از خودتان بپرسید که آیا به اهدافتان رسیده اید و برای رسیدن به آنها برنامه تان باید دستخوش چه تغییراتی شود.
ü همین الان انجامش دهید. مردم همیشه می گویند، "هفته آینده با من تماس بگیرید برای آن قرار می گذاریم". به جای این بگویید، "اجازه بدهید همین الان آنرا انجام دهیم".
ü همیشه برای تعادل بخشیدن به زندگیتان هم وقت بگذارید، یعنی برای خانواده تان، ورزش، تفریح و فعالیت های اجتماعی و معنوی هم برنامه ریزی کنید.
ü ساعات مختلف روز را بررسی کنید تا ببینید در چه ساعاتی بالاترین کارایی را دارید. سپی این ساعات را به انجام کارهای اصلی خود که اولویت بالایی دارند اختصاص دهید.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#170
Posted: 15 Nov 2013 22:58
خلق و ایجاد نوآوری در زندگی
نو آوری جزء استعدادهایی است که می توان گفت تنها عده کمی از افراد به درستی و به میزان کافی از آن استفاده می کنند.
آیا تا کنون برایتان اتفاق افتاده که حس خلاقیت و نوآوری دیگران شما را به حیرت وا دارد؟ حدس بزنید، شما هم دارای همان نیرو هستید! همه انسان با قدرت خلاقیت متولد می شوند. جعبه مداد شمعی در کودکستان، تنها محدود به کودکانی نمی شود که دارای استعدادهای بالفعل هستند بلکه باید اذعان داشت که همه افراد دارای استعدادهای بالفعل هستند.
آیا به یاد می آورید که چقدر طول کشید که دوچرخه سواری و یا رانندگی را فرا بگیرد؟ پیش از اینکه بتوانید مهارتی را بیاموزید، چند بار مرتکب اشتباه می شوید؟ این امر در مورد نوآوری نیز صدق می کند. ایجاد خلاقیت و نوآوری مستلزم تمرین و ممارست و صبر و حوصله می باشد. این مقاله قصد دارد تا به شما کمک کند که خیلی سریع نوآوری و خلاقیت را وارد زندگی خود کنید.
۱- دنبال اهداف شخصیتان بروید
اگر از افراد نامتعارف تقاضای کمک کنید، فقط خودتان را هر چه بیشتر از مسیر اصلی دور می کنید. اگر یک ایده ناب را در ذهن می پرورانید، هیچ لزومی ندارد که حتماً آنرا با دیگران نیز در میان بگذارید. این امکان وجود دارد که آنها از درک عمیق تفکر شما ناتوان باشند و به همین دلیل پشت شما را خالی کرده و موجب تضعیف روحیه تان گردند. اگر تمام نوابغ می خواستند به حرف های اطرافیانشان گوش بدهند، الان ما باید در قرون وسطی زندگی می کردیم.
۲- برای گسترش تفکرات خلاقانه، وقت صرف کنید
هر چقدر بر روی این مطلب تاکید کنم، باز هم کافی نیست. البته منظور من این نیست که یک روز کامل کاری را به این امر اختصاص دهید؛ بسیاری از افراد هستند که این امر را در کنار مشغله های کاری فراوان انجام میدهند، پس مطمئن باشید که شما نیز از عهده آن بر می آیید.
۳- خود را سرگرم نرمش کنید
پیاده روی کنید. مسیری به طول یک کیلومتر را بدوید. اندروفین را به داخل رگ های خود بفرستید. نرمش و ورزش موجب پاکسازی ذهن، و ایجاد آرامش در آن می شوند. این کار به ذهن شما کمک می کند که در مقابل افکار خلاق از خود آمادگی بیشتری نشان دهد.
۴- خواب هایتان را ثبت کنید
شاید خواب هایی ببیند که قسمت هوشیار ذهنتان هیچ گاه به آنها فکر نکرده باشد. این رویاها نمایانگر قدرت خلاقیت شما هستند. سعی کنید خواب هایتان را یادداشت کنید چرا که ممکن است مرز شروع نوآوری ها از همین نقطه آغاز شود.
۵- به روش شخصی خود عمل کنید
"ون گوک" با نقاشی هایش معروف شد، قدرت "همینگ وی" در انتخاب واژگان بی نظیر است. شما هم باید شیوه مخصوص به خودتان را بیابید. مردم برای چیزهایی که بی همتا، خالص و سودمند هستند، ارزش بسیار زیادی قائل بوده و از آنها قدردانی میکنند.
۶- خودتان را به ابزار و وسایل درجه یک محدود نکنید
برای اینکه در هنر نقاشی، یک شاهکار بوجود بیاورید، حتماً لازم نیست که از بهترین قلمو و رنگ استفاده کنید. برای نوشتن پرفروش ترین کتاب، هیچ نیازی به بهترین قلم ها و گرانترین کاغذ ها نیست.
بد نیست بدانید که "جی کی رولینگ" اولین جلد از کتاب های هری پاتر را بر روی تکه های دستمال کاغذی نوشت. اگر شما عکاسی بلد نباشید، بهترین دوربین را که هم در اختیار شما قرار دهند، باز هم نمی توانید عکس های زیبایی بگیرید. اگر نوشتن بلد نباشید حتی اگر آخرین مدل لپ تاپ را هم در اختیارتان قرار بدهند، باز هم قادر نخواهید بود چیزی بنویسید. یک فرد هنرمند سعی می کند از حواشی دور شده و بیشتر بر روی اصل کار تمرکز کند.
۷- با علاقه کار کنید
چه چیز سبب می شود تا شما صبح ها از تخت خواب بیرون بپرید. چه چیز شعله ها را همچنان سوزان نگه می دارد؟ کاری را که بیش از همه ترجیح می دهید انجام دهید، چیست؟
گاهی اوقات افراد که سرشار از اشتیاق و آرزو هستند به راحتی می توانند جای افرادی که دارای استعداد های ذاتی هستند را بگیرند. "الن دی جنرس" در سخنانش به این نکته اشاره کرده است که اگر شما تمایلی به انجام کاری که می کنید، ندارید پس لزومی ندارد که به انجام آن ادامه دهید. گاهی اوقات چیزی را از اعماق وجود خود میخواهید و هیچ چیز نمی تواند جلوی شما را بگیرد. شور و اشتیاق سبب می شود شما بتوانید راه خود را ادامه دهید.
نگران الهام و کمک نباشید. گاهی اوقات کمک های بیرونی زمانی به برخی از افراد میرسد که کمترین انتظار دریافت کردن آنها را هم ندارند. برای چنین لحظه هایی خودتان را از پیش آماده کنید. ممکن است زمانیکه در مترو نشستید یکی از آن افکار ناب به ذهنتان خطور کند و ممکن است در آن لحظه هیچ گونه برگه یادداشتی نداشته باشید که آنرا یادداشت نماید و جهان را به واسطه آن تغییر دهید. سعی کنید تا جایی که می توانید از بروز یک چنین فجایعی جلوگیری نمایید. یک قلم و کاغذ در جیب خود داشته باشید که هر وقت اراده کردید در دسترستان باشد.
امیدروارم این مقاله به شما کمک کرده باشد تا بتوانید از خلاقیت و نوآوری بیشتری در زندگی خود بهره بگیرید. فقط در آخر می توانم بگویم که شما تمام این امور را برای ایجاد رضایت شخصی انجام می دهید نه به دلیل جلب رضایت دیگران. شروع کنید؛ هر یک از این نکات را در زندگی خود استفاده کنید تا ببینید که وجود نوآوری در زندگی چه تغییرات شگرفی را ایجاد مینماید
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم