ارسالها: 9253
#171
Posted: 15 Nov 2013 23:02
راه هاي مثبت انديشي و موفقيت
چهار قانون مهم و كلیدی در ارتباط با مغز
1- هر عملی كه به صورت عادت و تكرار در بیاید ، كنترل عصــبی آن از قسـمت بالای مغز به جهت پایین مغز منتقل می شود . بر اســاس ، آمارهای علــمی ، روزا نه حــدود 50 هزار ا ندیشــه از ذهن من و شمــا عبور می كند و متأسفانه اغلبش منفی است و موجـب می شود به آدمــهای ضعــیفی تبدیل شویم كه هیچ كاری از دستمان بر نمی آید
2- هر پیامی كه مرتب تكرار شود در ضمیر نا خود آگاه می نــشیند پیــام به دو صورت منتقل می شود ذهنی و زبانی ذهنی با خود فـكر كردن چه مثــبت و چه منفی مثلأ روز به روز بد بخت تر می شویم ، یا روز به روز خوشــبخت تر می شویم چون تكنیك اول در ضمـیر نا خود آگــاه تكرار بود . اگر بخواهــید چیزی از خود آگاه به نا خود آگاه منتقل شود باید تكرار شود . زبانی با زبان خود تكرار كنید یا با زبان دیگری ، مثبت یا منفی ، پیام زبانی و ذهـــنی در ناخود آگاه می نشیند .
3- اگر واكنشی بین ضـمیر خود آگاه و نا خود آگاه صــورت بگیرد غالبأ ضــمیر ناخود آگاه برنده است .
4- اگر ضمیر خود آگاه و ناخود آگاه در انجام كاری با هم موافق باشند توانــشان در هم ضرب می شود.
رویدادهای زندگی ما آینه ای است كه ا ندیشـه های من و شما را به ســمت ما باز می تاباند ما با كلامی كه بر زبان می آوریم و با فكر هایی كه به ذهن می آوریم موجب بروز رخدادهای زندگی می شویم .
انسان ماشین اثبات باورهایش است :
1- با گفتن جملات تأكیــدی در حالت دستیا بی و به عینــیت رسیدن ا نســان قوی می شود ( عامل ) همسو كردن خود آگاه و ناخود آگاه توا نشان را در هم ضرب می كنند . قانون چهارم مغز : عبارات تأكیدی را در حالت دستیابی بیان كنیم .
2- قانون دوم : ما باید عبارات تأكیدی را باور كنیم .
" ناپلئون هیل" نبردهای زندگی همیــشه به نفع قویتــرین ها و سریعتــرین ها پایان نمی پذیرد بلكه دیر یا زود برد با كسی است كه بردن را باور دارد .
چه طور خود را متقاعد كنیم كه به خواسته های بزرگمان می رسیم ؟ همین طوری كه تا امروز خودمان را متقاعد كردیم كه نمی رسیم با آدم های منفی و كوچك و آنهــایی كه مرتب عدم موفقیت را در زندگی خود تجربه كرده اند نشست و برخاســت كرده ایم آرام ، آرام باور كردیم كه موفقیت برای ما نیست .
3- كوتا ه و ساده باشند : عبارتی كه كوتاه و ساده تر است بیشتر قابل تكرار اسـت من در یك دقیقه می توانم 4 بار یك عبارت كوتاه را بگویم ولی اگر عبارت طولانی شد تكرار كمتر می شود و نفوذ در ناخود آگاه كمتر.
4- عبارت تأكیدی حتی الامكان باید با صدای بلند بیـان شود چون به محـــض اینكه شما فكر می كنید به گفتن عبارات تآكیدی ، از طریق ذهن عبارت منتقل به ضمیر نا خود آگاه می شود اما وقتی با صدای بلند بگوییــم گوشــها هم می شنــوند و از مسـیر دوم هم عبارت منــتقل می شود و ، وقتی از دو مســیر منــتقل شود تأثیر سریعتر خواهد بود .
5- عبارات تأكیدی پیرامون یك موضوع ثابــت باشد ضمــیر نا خود آگاه مانـــند یك كامپیــوتر خنگ است مــثلأ اگر برای یك كامپیــوتر برنامه stand byرا برایش تعریف نكنیم و آن را روشن بگذاریم همینطور روشن می ماند اگر ما پــیرامون یك موضوع عبارات مختلفی را بگوییم ضــمیر نا خود آگاه تشــخیص نمی دهد كه این همان موضوع است و جملات تأكیـدی مختــلف در یك موضوع اثر نخواهـــــد داشت پس یك عبارت را انتخــاب می كنیم و تا رسیدن به نتـــیجه فقــط همان عبــارت را تكرار می كنیم . آنقدر كه به نتیجه برسد بستگی به باور شما دارد . برای مثبت اندیشی و داشتن باورهای سازنده خیلی از مواضع را باید رها كنیم خیلی از تفكرات منفی و غلط و باطل را رها كنیم و گر نه دامیم ، كلمات و جملات در زندگی ما تأثیر خارق العاده دارد پس دقت كنید به آنچه كه می گویید و مرتب جمـلات را درباره خود به كار ببرید ، مثلأ به خود گویی مثبت و توانمندی سازی عادت كردن . منـظور از مثبت اندیشی ، نفی افكار منفی نیست چون منفی ها وجود دارند اما می خواهیم آنقدر مثبت و قوی بشویم كه منفی ها روی ما تأثیر نگذارند نه اینكه نفی بشوند . برای رسیدن به مثبت اندیشی باید جملات تأكیدی به كار برد اما دقت داشـته باشــید بعد از اینكه شروع به مثبت اندیشی می كنید افكار منفی هــجوم می آورند كه باید در برابر آنها مقاومت كرد .
عبارت تأكیدی را به 4 صورت می توان گفت :
1- به صورت شفاهی و فردی : هر فرد برای خودش تكرار می كند .مثـلأ (....تو روز به روز خوشبخت تر می شوی )
2- به صورت شــفاهی و غیـر فردی : به صورت دو نــفره و یا گروهی چــند نفر با یكدیگر تعهد می كنند كه از این به بعد مـثبت بیندیشند . مثبــــت سخن بگوینـد ، از یكدیگر تعریف كنند ، همدیگر را تأیید نمایید .
3-نوشتن عبارات تأكیدی و مثبت بر روی كاغذ و نصب آن بر در و دیوار
برای تلقین به ضمیر نا خود آگاه 6 شرط لازم است :
1- نگهداری 2- تكرار 3- عدم حساسیت 4- عدم نگرانی 5- تطابق آلات فیزیـكی بدن و چهره با خواست های درونی 6- تصویر سازی ذهنی
نگهداری خود به دو دسته تقسیم می شود :
1- نگهداری اختصاصی
2- نگهداری عمومی
نگهداری اختصاصی : عباراتی را كه مدتی تكرار كرده اید نباید خلاف و عــــكس آن را بگویید .
نگهداری عمومی : تا جایی كه ممكن است خود را از منفی ها دور كنیم
برای دوری از منفی ها 4 روش پیشنهاد می شود :
1- دوری كردن از منفی هایی كه ممكن است افراد منفی باف و منفی
2- عوض كردن جریان منفی و جریان مثبت صحیح به آن دادن ، مثلأ در برابر كسی كه فقط از محرومیتها می گوید از موهبت ها حرف بزنید و مسیر بحث را عوض كنید
3- در برخورد های تند كه با شما می شود در همان لحظه پاسخ ندهیم
4-به گوش یاد دهید كه نشنود و به چشم یاد دهید كه نبیند
برای باور سازی مثبت و مثبت اندیشی و توانمندی از تجـسم خلاق باید استـــفاده كرد .یك شی ء ساده را در مقابل چشــمان قرار دهید و آن را خوب نگاه كنــــید بعد چشــمانتان را ببندید و تلاش كنــید آنچه كه دیده بودید تــصور كنید و بعــد دوباره چشـــــمان را باز كنید و آن قسمت هایی را كه ندیده بودید دقـــت كنید و دوباره با چشمان بســـته آن را تجـسم كنید و آنقدر این كار را تكرار كنید تا آن شی ء را كاملأ در ذهن ببیـــنید بعد شیء دیگر را تمرین كنید تصور در تجسم خلاق بیـشتر و بهـتر خواهد بود و بهـــترین زمان آن نیز صبح و شـــب است اما در هر زمان می توان انجام داد .
فعال : تصویر هایی است كه شما انتخاب كه كدام را ببینید .
تصویر سازی حد اقل 10 دقیقه و حد اكثر 20 دقیقه . برای تصویر سازی (relaxation) تن آرامی یعنی آسودن جسم و تن است . جسم را از تنش های عصبی و فشارهای روحی رها كنیم و تك تك اعضـــاء بدن را به آرامش و استراحت و هماهنگی دعوت كنیم بعد از بستن چشــــم ها ابتدا آرامش تمام اعضاء بدن را احساس و بعد از آن شروع به تصویر سازی می نمــائیم و لازم است برای انجام صحیح این كار عواملی را كه سبب حواس پرتی می شوند به حد اقل رساند ، مثلأ تلفن را از پریز كشید ، تلویزیون را خاموش كرد . وصفیت تن آرامی (آلفا ) نامیده می شود . به دو صورت انجام می گیرد : صاف و كشیده روی صـندلی می نشینیم و دستها را به آرامی روی پاهــــا قرار میدهیم چشمها را می بندیم و تصویر سازی را شروع می كنیم .
1- به پشت می خوابیم و دستها را روی زمین كنار بدن قرار می دهیـم بدن را آرام می كنیم و بعد از آرام سازی حد اقل ( 10 دقیقه ) تصـــویر سـازی را شــروع می كنیم . در وضعیت آلفا در تصویر سازی ذهنی دقت و تمركز بر جزئیات با هر بار تصـویر سازی بیشتر می شود انسان در تلاش جسمی و عملی به سمت خواسته حركت می كنــد در تلاش ذهنی خواسته را به طرف خودمان جذب می كنیم و اینها هر دوحالت آهن ربایی پـیدا می كند و خواسته را به سمت ما جذب می كند .
دوستان قلم و رنگ و بوم در دست شــماست ، می توانید بهشتی را نقاشــــی كنید و واردش شوید با ذهنیت مثبت ، تلاش عملی ، دیدن تصویر ذهنی و ، ادای عبــارات تأكیدی و ......ارتباط بین تلاش جسمی و ذهنی عكس یكدیگر است یعنی هر چه جسم برای رســیدن به خواســته ای تلاش بیشتر كند و در تكاپوی بیشـــتر باشد زود تر به خواسته می رسد اما تلاش ذهنی عكس است هر چه آرامتر باشد زود تر به خواسته می رسد و آن كه با ذهن منفی تلاش جسمی می كند دیر تر به خواسته می رسد و یا اصلأ نمی رسد .
هاله های انرژی:
انسانها در طول شبانه روز 4 هاله انرژی از خود ساطع می كنند انرژی های ( آلفا ، بــتا ،تتا ، دلتا) هاله های انرژی ارتباط مستقیمی با فركانس مغز انسان دارند ، چون دائــمأ در مغز انسان فركانسها و نوساناتی وجود دارد .هاله های انرژی به فرمان كدام بخــــش مغز ساخته و ساطع می شوند جز ضمیر نا خود آگاه ، بیشتر خلاقیت بشر در وضعـیتی رخ داده كه بشر در وضعیت " آلفا" بدن سالم می ماند و مریض نمی شود .
امواج "تتا" در زمانی می تابد كه فركانس مغزی كم می شود و به 5 تا 7 فركانـس در ثانیه می رسـد این وضــعیت خواب آلودگی ،و حتی زمــان خواب دیدن از نظر علـــمی زمان خواب كوتاه را می گوینــد و البته امواج "تتــا" هم گــفته می شود كه امواج ضعیفی هستند . وضعیت چهارم : وضعیت "دلتـا" است ، زمانی كه به خواب عمــیق مــی رویم كه فركانس مغز كم می شود تا حدود 5/0 تا 4 فركانس در ثانیه . هر چه خواب عمیق تر ، فركانس كمتر تا 5/0 فركانس مغز در ثانیه دارد در حالتی كه داریم خواب می بینیم در وضعیت "تتا " هستیم .در خواب عمیق ، خوابی كه دیگر نمـی شود در آن خواب یا رویا دید ، در وضعیت "دلتا" هستیم . هاله های انسان قابلیت هدایت و انتقال را دارند . به محض فكر كردن به چیزی هاله های انرژی ما به سمت آن جریان پیدا می كنـند كه با ســـرعت نور 300 هزار كیلومــتر در ثانیه حركت می كند، ما مــی توانیم هاله هایـــمان را باردار كنیم بار مثبت و بار منفی .ما مراكز انرژی داریم در هنگام تولد مراكز باز و فعالـند همین جوری كه با انســـانهای بزرگسال كه دارای خطا و انرژی منفی هستند زندگی می كنیم . مراكز انرژی ما آرام آرام در بدنمان مسدود می شوند . انرژی تمام اشیاء خنثی است .
ابزار درك ما از محیط پیرامون چیست ؟
حواس پنجگانه كه حواس انسان ضعیف است :
1- حواس انســان به صورت محدود درك می كند همه بوها را نمـــی توانیم حس كنیم ، همه صداها را نمی شنویم همه چیزها را نمی بینــیم مادون قرمز ماوراء بنفش را نمی بینیم همه طعم ها را تشخیص نمی دهیم .
2- حواس ما فـقط مادی ها را درك می كند . ماده از نظر فیـــزیك انرژی متراكم است حواس ما فقط چیزهای مادی را درك می كند ، آن هم نه مادی های متراكم یا پر تراكم ، مادی های كـم تراكم به وســـیله حواس ما درك می شــوند .فكر انسان یك عنصر مادی است ولی چون كم تراكم است نمی توانیم آن را ببینیم .
3- حواس انـسان دچار خطا می شود . زمانی كه طول می كشد نور خورشـــید به زمین برسد 8 دقیقه و چند ثانیه است لحظه ای كه شما در آن لحظه خورشید را می بینید لحظه ای است كه 8 دقیقه چند ثانیه پیش خورشـــید آنجا بوده ، ولی حواس ما این را درك نمی كند . حواس ما اشیاء پر تراكم مادی را هم ، با خطا درك می كند . شما یــك قطره خون را زیر میكروسـكوپ بگذارید ، آیا باز هم یك قطره خون می بینـــید و یا ده ها عنصــر از هم جدا كه در حال تكــاپو هستند . من ، تو ، او . این مشـكل حواس ماست اصلأ من و تویی وجود ندارد همه ما در عالم هستی دارای وحــــدت هستیم ، ولی حواس ما این را نمی فهــمد و من و تو می كند یك قا نــــون وجود دارد كه شـكل تراكم هر چیزی دربه در در هستی به دنبال جـــذب شكل پر تراكم خود می گردد . وقتی ما به چیزی فكر می كنیم هاله های انرژی ما به سمت او می روند شرایط ، رویداد ، وقایع ا نسانهایی را در مسیر ما قرار می دهــــند كه شــكل پر تراكم تفكرات ما هستند چه جوری در عالمی كه 5/6 مــیلیارد ا نســـان زندگی می كند یك نفر می شود همسر شما
ای بسا عیبی كه بینی در كسان خوی تو باشد در آنها ای فـــلان
ا ند ر ایشان تافته هســــتی تو از نفاق و ظلم و بد مستی تو
اصلأ شانس و اتفاق وجود ندارد . هاله ها انرژی دو نفر را به سمت خود می كشاند و فكر ماست كه بر ها له های انرژی سـوار می شود . ها له های انرژی حمل كــننده تفكرا ت من و شماست
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#172
Posted: 15 Nov 2013 23:28
استرس واكنش جسماني ، رواني و عاطفي در برابر يك محرك بيروني است كه مي تواند موجب سازگاري فرد با تغييرات شود.
سطوح استرس :
استرس كم (مثبت) :
فشار رواني كم در سازگاري ما نقش موثري دارد. مثلاً استرس دانش آموزي را كه امتحان دارد وا مي دارد كه در اتاق را ببندد و خود را از بازي و تفريح منع كند تا بتواند درس بخواند.
استرس كم در وجود افراد به انگيزه و ميلي مثبت براي پيشرفت تبديل مي شود.
استرس زياد (منفي) :
وقتي فشار رواني شديد، مداوم و طولاني باشد موجب بروز بيماري مي گردد.
در استرس زياد بدن سه مرحله را پشت سر مي گذارد.
1 – مرحله هشدار:
زماني است كه بدن ما در براي يك محرك بيروني كه تاكنون با آن مواجه نشده، قرار مي گيرد.
2 – مرحله مقاومت :
بدن ما با محرك يا وضعيت جديد هماهنگ مي شود.
3 – مرحله فرسودگي (خستگي) :
انسان در مقابله استرس هاي طولاني، دچار فرسودگي و خستگي مفرط مي شود، چرا كه توانايي بدن محدود است. اين خستگي گاه ممكن است به افسردگي و بيماريهاي مختلف روحي رواني و يا حتي مرگ فرد منجر شود.
نشانه هاي استرس :
استرس مي تواند بعضي از نشانه هاي زير را بوجود آورد، شدت و نوع علايم آن در افراد متفاوت است.
نشانه هاي جسمي :
- گرفتگي يا انقباض ( گلو – سينه – شكم ...)
- احساس درد (در ناحيه سر – گردن – كمر)
- تپش قلب
- پرش هاي عضلاني (تيك)
- خستگي و احساس كوفتگي
- دل درد و در اصطلاح فروريختن چيزي در دل
- تعريف بدن خصوصاً در كف دست ها
- اسهال
- مشكلات خواب
- ناراحتي معده و گوارش
- خشكي دهان
- بي حوصلگي - خلق ناپايدار
- ترس هاي مرضي بي مورد
- زود رنجي
- داشتن دلشوره بي دليل - بيقراري
نشانه هاي رفتاري :
- پرخاشگري – نداشتن تمركز
- جويدن ناخن، مكيدن انگشت
- بازي با موي سر يا كندن پوست لب (لب گزيدن)
- دندان قروچه ( ساييدن دندانها به هم)
- بي توجهي به وضع ظاهر
- پرخوري يا كم خوري – پرخوابي يا كم خوابي
نشانه هاي فكري :
- گيجي و شلوغي ذهن – اشتباهات مكرر
- كم دقتي – بهانه جويي
- ناتواني در به خاطر آوردن حوادث – ضعف در تصميم گيري
نمونه هايي از عوامل استرس زا :
مرگ همسر يا اعضاي خانواده
طلاق
جدايي والدين
ابتلا، به بيماري هاي صعب العلاج يا از دست دادن عضو
زنداني شدن
از دست دادن شغل
بازنشستگي
وجود فرد معتاد در خانواده
بارداري
تغييرشغل
مرگ يكي از خويشاوندان و يا دوستان نزديك تغيير مكان به ويژه مدرسه براي دانش آموزان
بدهكاري
اختلاف با خويشاوندان و آشنايان
مشكل داشتن در محل كار با همكاران
مشاجره و ناسازگاري مداوم با همسر، والدين يا فرزندان
ازدواج
هر يك ازعوامل بالا مي تواند با استرس كم يا زياد همراه باشد كه بديهي است در استرس زيرا مشكلاتي را براي فرد به همراه خواهد داشت.
در چه افرادي استرس تأثير منفي بيشتري مي گذارد؟
معمولاً در افرادي كه :
1 – با واقعه اي بسيار ناگوار مواجه مي شوند.
2 – نسبت به وقايع و حوادث برداشت ذهني و طرز تلقي منفي دارند
3 – وابستگي بيش از حد به خانواده و ديگران دارند.
4 – اعتماد به نفس كافي ندارند.
5 – به جامعه و آينده خوش بين نيستند.
6 – ناراحتي هاي خود را با ديگران در ميان نمي گذارند.
7 – احساس مي كنند در برابر حوادث آينده ناتوان هستند.
8 – سابقه ابتلا به بيماريهاي رواني و يا جسمي را دارند.
9 – از حمايت هاي اقتصادي، اجتماعي و خانوادگي مناسب برخوردار نيستند.
10 – ذهن خود را درگير مسايل روزمره مي كنند.
11 – از ايمان و ابعاد معنوي مناسب برخوردار نيستند.
12 – در گذشته استرس بيشتري را تجربه كرده اند.
13 – بطور ناگهاني و بدون زمينه قبلي با واقعه اي استرس زا مواجه مي شوند.
14 – وقايع استرس زا را بصورت طولاني و مداوم تجربه مي كنند.
راهكارهاي مقابله با استرس :
1 – توصيه هاي دين مبين اسلام را بكار گيريم از جمله :
ياد خدا (الا به ذكرا.. تطمئن القلوب)
توكل به خدا
اعتقاد و ذكر (انا الله و انااليه راجعون)
صلوات بلند
گريه در مراسم عزاداري
نمازخواندن
2 – عوامل استرس را شناسايي كرده و از ميان برداريم.
3 - از وقايع اطراف خود اطلاعات دقيق تري كسب كنيم.
4 – از سلامت روحي و جسمي خود مطمئن باشيم و در صورت بروز مشكل به افراد متخصص مراجعه كنيم.
5 – در كارهاي خود برنامه ريزي داشته باشيم تا از سردرگمي رهايي يابيم.
6 – براي رسيدن به موقع سركار ، قرار ملاقات ها و ... زودتر حركت كنيم.
7 – وقت خود را طوري تنظيم كنيم كه به كارهاي مهم خود برسيم
8 – خود را از شر وسايل اضافي و به درد نخور خلاص مي كنيم.
9 – شب ها به موقع و به اندازه كافي بخوابيم.
10 – صبح ها زود از خواب بيدار شويم ( سحرخيز باش تا كامروا باشي)
11 – عادت هاي استرس زاي خود را ترك كرده يا تغيير دهيم.
12 – به چشمان خود استراحت دهيم ( گاهي چشم همايمان را ببنديم)
13 – مشكلات را آنچنان كه هستند بپذيريم.
14 – نرمش و ورزش را در برنامه ي روزانه خود بگنجانيم.
15 – با آرامش به قدم زدن مخصوصاً در پارك يا محيط هاي آرام بپردازيم.
16 – در محيط هاي سرسبز و هواي آزاد( كوه – دشت – اطراف شهر و ...) فرياد بكشيم.
17 – با بچه ها بازي كنيم خصوصاً تاب بازي
18 – از ماساژ بدن توسط ديگران (خصوصاً متخصص) استفاده كنيم.
19 – در وان آب گرم حمام كنيم.
20 – به خاطر مسائل كوچك خود را ناراحت نكنيم، چون كه تمام مشكلاتي كه با آنها مواجه هستيم از همان چيزهاي كوچك تشكيل شده اند.
21 – اگر در مقابل حوادث كوچك توان مقابله نداريم سعي كنيم با آنها بسازيم.
22 – در وضعيت آرامي بنشينيم، چشم هاي خود را ببنديم و انديشه خود را بر روي يك لغت، يا صدا و يا جمله اي كه دوست داريم، متمركز كنيم و هر فكر ديگر را از ذهن خارج كنيم.
23 – هنگام بروز استرس ، به طور صحيح و عميق نفس بكشيم يعني با يك شماره هوا را به ريه ها وارد كنيم، تا چهار شماره هوا را در ريه ها نگه داريم و با دو شماره هوا را از ريه ها بيرون بفرستيم.
24 – غذا را با آرامش و لذت بخوريم.
25 - سعي كنيم در كمك كردن به ديگران پيشقدم شويم.
26 – تلاش كنيم مثبت انديش باشيم و به خوبي ها و زيبايي ها فكر كنيم.
27 – بخنديم زيرا خنده يكي از سالم ترين پادزهرهاي فشار رواني است.
28 – به موسيقي هاي آرامش بخش و ملايم گوش كنيم( خصوصاً موسيقي بدون كلام)
29 – در مقابل خواسته هاي نابجاي ديگران «نه» بگوييم.
30 - روي اخبار ناخوشايند تكيه نكنيم.
31 – از ورود سموم بخصوص الكل و تنباكو به بدن جلوگيري كنيم، چون اين مواد ابتدا نوعي تسكين موقت ايجاد مي كنند اما تعادل بدن را بر هم زده و زمينه بروز استرس را مهيا مي كنند.
32 – با ديگران در مورد مشكلات و نگراني هاي خود صحبت كنيم.
33 – از روش هاي آرامش بخش استفاده كنيم( مانند يوگا – مراقبه – هيپنوتيزم – ماساژ – استنشاق هواي تازه )
34 – مصرف ويتامين C براي محافظت در برابر استرس ضروري است.
اگر با رعايت و انجام موارد ياد شده استرس در فرد كنترل نشد و موجب اختلال گرديد بايستي به متخصص روانشناس و يا روانپزشك مراجعه شود.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#173
Posted: 15 Nov 2013 23:33
5 راه ساده برای رسیدن به آرامش و شادی!
1- سطح فعالیت های خود را بالا ببرید تا انرژی خود را افزایش دهید. اگر در حال مکالمه با تلفن هستید ، بایستید و صحبت کنید. به جای استفاده از آسانسور از پله ها بالا بروید. انرژی بیشتری در حرف زدن تان استفاده کنید. هر روز ده دقیقه در میان کارهایتان پیاده روی کنید.
2- پیاده روی کنید. این کار به تقویت روحیه شما کمک فراوانی می کند. برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشید ، اوایل صبح و زیر نور خورشید راه بروید.
3- با دوستان تان در تماس باشید.به دوستی که چند وقتی است از او خبر ندارید یک امیل بزنید یا تلفن کنید. دوست نزدیک داشتن یکی از مهمترین راه های رسیدن به شادی است. زمانیکه شما با دوستان تان مهربان باشید ، تنها دوستان شما نیستند که احساس شادی می کنند ؛ بلکه خود شما بیشتر لذت می برید و صمیمیت بین شما بیشتر می شود.
4- خودتان را از شر کارهای عقب افتاده خلاص کنید.بنشینید و روی یک کاغذ یادداشت کنید که چه کارهایی دارید و چه کارهایی عقب افتاده است. مثلا رفتن نزد دندانپزشک یا ملاقات یک دوست بیمار. همه کارهایتان را لیست کنید و آنها را به ترتیب اولویت انجام دهید.
5- به محیط اطراف خود آرامش هدیه کنید. به محیطی که در آن زندگی ، کار می کنید آرامش دهید. اتاق تان را تمیز نگاه دارید ، روی میز کارتان را خلوت کنید. وسایل اضافی را از دور و برتان بردارید.ده دقیقه در روز به خودتان اختصاص دهید.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#174
Posted: 15 Nov 2013 23:37
چگونه زنــــدگـی بی دردسری داشته باشیم
۱- ریتم زندگی خود را آرام کنید
شما نیاز به زمان دارید تا بتوانید فکر کنید و افکار خود را در زندگی فردی بازتاب دهید. اگر تمام مدت سرتان شلوغ باشد، وقت کافی برای فکر کردن به اهداف خود ندارید چه برسد به اینکه بخواهید دست به عمل بزنید و زندگیتان را تغییر دهید. پس ریتم زندگی خود را آرام و ملایم نمایید و برای تغییر در زندگی خود فضا ایجاد کنید.
"سعی کنید آهسته به جلو پیش بروید تا در عین حال بتوانید بیش از پیش از زندگی لذت ببرید. مشغولیت های بی مورد نه تنها لذت تماشای مناظر بی نظیر زندگی را از شما می گیرند بلکه باعث می شوند که شما هیچ حسی نسبت به اینکه کجا هستید، به کجا می روید، و چه کاری انجام می دهید نیز نداشته باشید."
ادی کانتور
۲- خواستار تغییرباشید
"تمایل داشتن" ضروری است. این زندگی شماست، هیچ کس نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند مگر خود شما. اگر خودتان خواستار تغییر نباشید، آنگاه هیچ چیز در این دنیا نمی تواند شما را مجبور به تغییر کند.
به این منظور در ابتدا باید به خود بگویید که با ایجاد تغییر، زندگی من از شرایط فعلی بهتر خواهد شد. اصلاً مهم نیست که زندگی شما تا چه اندازه خوب است به هر حال باز هم جای پیشرفت و ترقی وجود دارد. از سوی دیگر اگر تصور می کنید که زندگیتان اصلاً خوب نیست، باز هم ناامید نشوید، همیشه جای امیدواری برای بهبود اوضاع جود دارد. به خودتان بقبولانید که همیشه توانایی ایجاد تغییرات مناسب در زندگی را دارید.
۳- مسئولیت پذیر باشید
قبول مسئولیت های زندگی یک "باید" است. دیگران را به خاطر اتفاقات بدی که در زندگیتان رخ می دهد سرزنش نکنید. انگشت سرزنش خود را به سوی خانواده، دوستان، کارفرما و یا وضعیت بد اقتصادی جامعه نشانه نگیرید. خوبی و بدی موجود در زندگی مستقیماً به عملکرد فردی شما بستگی دارد. زمانیکه مسئولیت این موارد را پذیرفتید، آنگاه می توانید انتظار ایجاد تغییرات شگرفی را در زندگی خود داشته باشید.
"باید تصمیم بگیریم که خودمان و نه اوضاع و احوال پیرامونمان را تغییر دهیم. با این روش می توانیم خیلی موثرتر عمل کنیم."
استفان کوی
۴- ارزش های اصلیتان را مرور کنید
در اعماق قلب هر فرد اصولی وجود دارد که وی به شدت به آنها معتقد است. از خود سوال کنید ارزشمندترین چیزی که در زندگیتان وجود دارد چیست؟ احساس می کنید برای داشتن یک زندگی موفق باید چه اصولی را رعایت کنید؟ اینها ارزش هایی هستند که خودتان باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشید. آنها را پیدا کنید و به خودتان یادآوری نمایید.
۵- دلایل مهم زندگیتان را پیدا کنید
ایجاد تغییر کار ساده ای نیست چراکه شما باید بر سکون حاکم بر زندگی خود غلبه کنید. درست مثل یک شاتل فضایی که برای غلبه بر جاذبه ی زمین نیاز به یک موشک پرقدرت دارد. شما هم برای غلبه بر سکون موجود در زندگی نیاز به یک منبع پرقدرت انرژی دارید. دلیل شما برای تغییر درست همان منبع انرژی است. برای پیدا کردن این دلایل ببینید چه چیزهایی برایتان مهم هستند.
۶- افکار نیرو بخش را جایگزین افکار محدود کننده کنید
افکار محدود کننده جزء بزرگترین موانعی هستند که شما را از پیشرفت در زندگی محروم می کنند. ابتدا باید آنها را پیدا کنید تا بعداً بتوانید بر آنها غلبه کنید. به منظور تشخیص این قبیل افکار در ذهن خود به دنبال افکاری باشید که شامل عبارات زیر هستند:
"من نمی توانم...."
"قادر نیستم که ...."
"من هیچ وقت نتوانستم ...."
"هیچ راهی وجود ندارد که ...."
هر زمان که در ذهن خود به یکی از این افکار برخورد کردید، آن را یادداشت نمایید و یک تفکر نیرو بخش را جایگزین آن نمایید. در مقابل هر جمله منفی یک جمله ی مثبت بنویسید.
۷- عادات خوب را جایگزین عادات بد کنید
شما می بایست علاوه بر افکار محدود کننده، عادات بد خود را نیز پیدا کنید. آیا عاداتی هستند که همیشه شما را از اقدام کردن باز می دارند؟ آیا رفتارهایی هستند که باید از آنها دست بشکنید؟ بهتر است که لیستی از آنها تهیه نمایید.
سپس به جای اینکه سعی کنید آنها را ترک کنید، یکسری عادات مثبت برای جایگزین نمودن آنها در نظر بگیرید. فرض کنید یکی از عادات بد شما تماشای بیش از اندازه تلویزیون است. به جای اینکه مدت زمان تماشای تلویزیون را کم کنید، به انجام کاری فکر کنید که جایگزین تلویزیون شود. به عنوان مثال می توانید مطالعه کردن را انتخاب کنید.
۸- برای خود الگو و مربی انتخاب کنید
پیدا کردن یک الگو در زندگی کمک بزرگی در راه تعالی آرمان ها محسوب می شود. او می تواند شما را راهنمایی کرده و مشکلات و موانع موجود بر سر راهتان را یادآوری نماید. با این کار می توانید در وقت و انرژی خود صرفه جویی کنید.
البته پیدا کردن یک مربی خوب ساده نیست و در ابتدا شما باید به او ثابت کنید که فرد مستعد و قابلی هستید. سعی کنید در نظر او فرد مفیدی جلوه کنید. در کارها کمکش کنید تا ثابت کنید که شاگرد زرنگی هستید و این ارزش را دارید که بر روی شما سرمایه گذاری کند.
۹- انتظارات منطقی داشته باشید
باید از ابتدای راه انتظارات منطقی را در ذهن خود بپرورانید. کار شما در مراحل ابتدایی به مراتب ساده تر است و هر چه جلوتر می روید موانع و مشکلات هم بیشتر می شوند. تغییر و تحول نیازمند زمان است به ویژه اگر بخواهید تغییرات دائمی در زندگی خود ایجاد کنید. انتظارات منطقی، شما را در شرایط سخت همچنان پابرجا نگه می دارند.
۱۰- پیوسته در حرکت باشید
مسئله اصلی آغاز نمودن کار است. زمانیکه شروع کردید، آنوقت می توانید با سرعت دلخواه به جلو پیش بروید. درست مثل هل داد ماشین، در ابتدا باید نیروی زیادی به آن وارد کنید تا راه بیفتد، اما وقتی راه افتاد نیاز به انرژی کمتری دارد.
همیشه در حال بهبود زندگی خود باشید. سعی کنید هر روزتان بهتر از دیروز باشد. همانطور که قبلاً هم گفتیم تا تغییر و تحول نباشد، خبری از رشد و پیشرفت هم نخواهد بود.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#175
Posted: 15 Nov 2013 23:46
رسیدن به کمال... !
در نیویورک، بروکلین، در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود...
او با گریه گفت: کمال در بچه من "شایا" کجاست؟ هر چیزی که خدا می آفریند کامل است.
اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه بچه ها می تونند.
بچه من نمی تونه چهره ها و چیزهایی رو که دیده مثل بقیه بچه ها بیاد بیاره.
کمال خدا در مورد شایا کجاست ؟!
افرادی که در جمع بودند شوکه و اندوهگین شدند...
پدر شایا ادامه داد: به اعتقاد من هنگامی که خدا بچه ای شبیه شایا را به دنیا می آورد، کمال اون بچه رو در روشی می گذارد که دیگران با اون رفتار می کنند و سپس داستان زیر را درباره شایا گفت:
یک روز که شایا و پدرش در پارکی قدم می زدند تعدادی بچه را دید که بیسبال بازی می کردند.
شایا پرسید : بابا به نظرت اونا منو بازی میدن...؟!
پدر شایا می دونست که پسرش بازی بلد نیست و احتمالاً بچه ها اونو تو تیمشون نمی خوان، اما او فهمید که اگه پسرش برای بازی پذیرفته بشه، حس یکی بودن با اون بچه ها می کنه.
پس به یکی از بچه ها نزدیک شد و پرسید: آیا شایا می تونه بازی کنه؟!
اون بچه به هم تیمی هاش نگاه کرد که نظر آنها رو بخواهد ولی جوابی نگرفت و خودش گفت: ما 6 امتیاز عقب هستیم و بازی در راند 9 است.
فکر می کنم اون بتونه در تیم ما باشه و ما تلاش می کنیم اونو در راند 9 بازی بدیم...
درنهایت تعجب، چوب بیسبال رو به شایا دادند! همه می دونستند که این غیر ممکنه زیرا شایا حتی بلد نیست که چطوری چوب رو بگیره!
اما همینکه شایا برای زدن ضربه رفت، توپ گیر چند قدمی نزدیک شد تا توپ رو خیلی اروم بیاندازه که شایا حداقل بتونه ضربه ارومی بزنه...
اولین توپ که پرتاب شد، شایا ناشیانه زد و از دست داد! یکی از هم تیمی های شایا نزدیک شد و دوتایی چوب رو گرفتند و روبروی پرتاب کن ایستادند.
توپگیر دوباره چند قدمی جلو آمد و آروم توپ رو انداخت.
شایا و هم تیمیش ضربه آرومی زدند و توپ نزدیک توپگیر افتاد، توپگیر توپ رو برداشت و می تونست به اولین نفر تیمش بده و شایا باید بیرون می رفت و بازی تمام می شد...
اما بجای اینکار، اون توپ رو جایی دور از نفر اول تیمش انداخت و همه داد زدند: شایا، برو به خط اول، برو به خط اول!!!
تا به حال شایا به خط اول ندویده بود! شایا هیجان زده و با شوق خط عرضی رو با شتاب دوید.
وقتی که شایا به خط اول رسید، بازیکنی که اونجا بود می تونست توپ رو جایی پرتاب کنه که امتیاز بگیره و شایا از زمین بره بیرون، ولی فهمید که چرا توپگیر توپ رو اونجا انداخته! توپ رو بلند اونور خط سوم پرت کرد و همه داد زدند: بدو به خط 2، بدو به خط 2 !!! شایا بسمت خط دوم دوید.
در این هنگام بقیه بچه ها در خط خانه هیجان زده و مشتاق حلقه زده بودند...
همینکه شایا به خط دوم رسید، همه داد زدند: برو به 3 !!!
وقتی به 3 رسید، افراد هر دو تیم دنبالش دویدند و فریاد زدند: شایا، برو به خط خانه...!
شایا به خط خانه دوید و همه 18 بازیکن شایا رو مثل یک قهرمان رو دوششان گرفتنند مانند اینکه اون یک ضربه خیلی عالی زده و کل تیم برنده شده باشه...
پدر شایا در حالیکه اشک در چشم هایش حلقه زده بود گفت: اون 18 پسر به کمال رسیدند...
این رو تعمیم بدیم به خودمون و همه کسانی که باهاشون زندگی می کنیم. هیچ کدوم ما کامل نیستیم و در جایی از وجودمون ناتوانی هایی داریم. اطرافیان ما هم همینطور هستند. پس بیایید با آرامش از ناتوانی های اطرافیانمون بگذریم و همدیگر رو به خاطر نقصهامون خرد نکنیم. بلکه با عشق، هم خودمون رو به سمت بزرگی و کمال ببریم و هم به اطرافیانمون اعتماد به نفس هدیه کنیم
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#176
Posted: 15 Nov 2013 23:56
10 درس مهم زندگی
قبل از اينکه چيزی بفهميد، به خودتان میآييد و میپرسيد، « چطور اينقدر زود دير شد؟ » پس برای فکر کردن به زندگيتان وقت بگذاريد. وقت بگذاريد تا بفهميد واقعاً چه میخواهيد و به چه چيزهايی نياز داريد.
قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان میآیید و میپرسید، « چطور اینقدر زود دیر شد؟ » پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید.
برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر میرسد.
اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید :
این لحظه، زندگی شماست!
زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا میآیید و میمیرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که میتوانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که میتوانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.
زندگی طولانی نیست!
این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوششانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
فداکاریهایی که امروز میکنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف میرسد--چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد--باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگیام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»
هنگامیکه وقت تلف میکنید، بنده دیروز میشوید!
اما وقتی فعال هستید، مثل این میماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که کمکتان میکند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.
شکست فقط درسی برای عبرت گرفتن است!
اتفاقات خوب برای کسانی میافتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق میورزند بااینکه ضربه خوردهاند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمیتوانید فراموششان کنید. آنها را مثل درسهایی ببینید که میتوانید از آنها عبرت بگیرید و برای آیندهتان از آنها استفاده کنید.
خودتان مهمترین ارتباطتان هستید!
خوشبختی زمانی اتفاق میافتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتمادبهنفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
عمل افراد، حقیقت را میگوید!
در زندگی با کسانی روبهرو خواهید شد که در زمانهای درست، حرفهای درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
مهربانیهای کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد!
به کسانی که به نظر میرسد روز سختی داشتهاند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایهای است که هیچوقت تمام نمیشود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که میدانید افراد زیادی هستند که میدانند چیزی ندارند.
پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است!
میافتید، بلند میشوید، اشتباه میکنید، زندگی میکنید، یاد میگیرید. شما انسانید، کامل نیستید. ضربه خوردهاید اما هنوز زندهاید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی میشوید اما هنوز زیباییهای زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را میکشد.
گذشت زمان و کسب تجربه، دردها را التیام میبخشد!
سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایرهها نگاه کن. دایرههای سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایرههای من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربههای بیشتری دارم. دایرههای کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض میکنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. میبینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال میکند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر میرسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که یک اتفاق بد و بسیار ناراحتکننده که الان در زندگیت وجود دارد، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#177
Posted: 16 Nov 2013 00:15
جادوی مثبت اندیشی
داشتن ذهنی مثبت در جهان امروز و برای داشتن یک زندگی خوب اهمیت فوق العاده ای دارد. شکی نیست که کارایی یک ذهن مثبت اندیش بسیار بیشتر از ذهن های منفی گراست. گاهی سعی می کنیم که مثبت باشیم اما امور در عمل آن چنان تفاوتی نمی کند. مطمئن باشید این مسئله بی علت نیست. اگر درونتان هنوز منفی باف است عوض کردن ظاهر و کلمات چندان کمکی نخواهد کرد. در این شرایط آن چه باید تغییر کند خود شما هستید و نه هیچ چیز دیگر!
مثبت گرایی نسبت به شرایط کنونی و نه آچه در گذشته رخ داده است
اندیشه های مثبتی که بر پایه ی ایده ها و باورهای محدود گذشته بنا شده است نمی تواند تو را از کشمکش ها و هراس های زندگی امروزت رهایی بخشد. باورهایی مانند اینکه به اندازه ی کافی رشد نیافته ای یا آنقدرها دوست داشتنی نیستی همواره تو را در کف اقیانوس نگه می دارد و با وجود داشتن تفکرات و ایده های بالنده نمی گذارد به سطح آب برسی.
وقتی درباره ی زندگی به راهکار و روشی مثبت می رسی و آن را با لیستی بلند از افراد مطرح می کنی و آن ها شروع به انتقاد و اعتراض می کنند باید بدانی که گوشه ای از کار می لنگد. اگر انرژی و انگیزهی لازم را نداری بدان که صدای جسمت بلندتر از ایده ها و نظراتت است. اگر صبر و شفقت نداری بدان که قلبت گشوده نیست و هر آن چه از افکار مثبت در آن می پروری تغییری نمی کند و نتیجه ای در بر ندارد. مانع دیگر در راه مثبت اندیشی ذهن خودخواه ماست که به عادات و ترس های گذشته اش خو گرفته و نمی خواهد کنترل و قدرت خود را بر امور از دست دهد. این ذهن تنها زمانی مثبت خواهد بود که با ترس و لرز از آن اطاعت کنی.
چه زمانی مثبت اندیشی در ذهن ما نهادینه می شود؟ زمانی که
۱- ذهنی برتر پر از احساسات مثبت به پتانسیل های این جهان داشته باشیم.
۲- قلبی گشوده، مهربان و دوست داشتنی داشته باشیم.
۳- جسمی زنده، پویا و پر از انرژی داشته باشیم.
۴- با روح خود پیوندی عمیق داشته باشیم.
نگرش منفی یا مثبت به زندگی از روح انسان سرچشمه می گیرد. این بخش از هستی ماست که نامتناهی است و با ذهن جهانی یعنی منبع اصلی آفرینش در ارتباط است.
اگر می خواهی از داشتن یک ذهن مثبت اندیش بهره مند شوی باید:
۱- عقاید و افکار بازدارنده را از خودت دور کنی
هر انسانی باورها و ایده هایی در ذهنش دارد که باید گهگاه به چالش کشیده شود. هر روز به صدای درونت گوش بده و وقتی می بینی غلط و قدیمی هستند به راحتی آن ها را دور بیانداز.
۲- گذشته را پشت سر بگذار
مجبور نیستی بار گذشته را همواره به دوش بکشی. گذشته گذشته! ببخش و بگذار بگذرد. اگر این کار را نکنی یعنی ترجیح می دهی همیشه تحت آسیب و صدمات وارده از آن ها باشی. وقت آن رسیده که دست به انتخاب بزنی.
۳- ذهن خودخواهت را ساکت کن
ذهن خودخواهت همان صدای درونی است که فریاد می زند همیشه آزرده باش و بترس! او معتقد است با کنترل و قدرت دیگران می توان زمام امور را در دست گرفت و تو می دانی که مسلماً عقیده اش غلط و ویرانگر است اما با تو می جنگد تا ثابت کند که تو در اشتباهی! در درونت به دنبال صدای ذهن متعالی، قلب گشوده و روح پاکت بگرد. در این هاست که به آموزه های درست و فرا راه خواهی رسید.
۴- در زمان حال زندگی کن
زندگی در اینجا و اکنون یعنی با فراغ بال می توانی از تمامی مواهب و فرصت هایی که به تو عرضه می شود استفاده کنی. حوضچه ی اکنون پر است از شادی، عشق، آگاهی، بینش، نور، صلح، امید، شفا، زیبایی و آزادی.آنچه را شایسته ی تقدیر می دانی به سرعت در زمان حال خواهی یافت.
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون"است.
سهراب سپهری
5- رابطه ای زنده و پویا با روحت ایجاد کن
روح تو صبورانه در انتظار پر شدن از دانش جهانی است. فقط باید آن را بگشایی و به درونت گوش فرا دهی. طنین صدای روح همواره حمایتگر، روشنگر و هوشمندانه است. چه کسی آن را شایسته ی تقدیر و تشکر نمی داند؟
حال از موهبت های این راه و روش مثبت بهره گیر و در جهان پیرامونت با فراغ بال گشتی بزن!
تجربه خود از زمان هایی که با مثبت اندیشی دگرشی در زندگی خود ایجاد کرده و نتایج آن دیده اید را با دیگر خوانندگان دگرش به اشتراک گذارید...
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#178
Posted: 16 Nov 2013 00:21
۱۰ شخصیت مسموم که درون ما زندگی می کنند
متاسفانه هر کدام از ما ابعاد شخصیتی معیوبی داریم که در درون ما هستند و ممکن است زندگی ما را تحت تأثیرات منفی خود قرار دهند. اگرچه همه ما انسانیم و شخصیت هرکدام از ما نواقصی دارد بعضی از مسائل به شدت سمی هستند. آن ها شادی ها، روابط، عزت نفس و آرزوهای ما را نشانه می گیرند. در ادامه به ۱۰ مورد از این مسائل می پردازیم تا در درون خود آن ها را کشف و البته ضبط کنیم!
- کمیته منفی بافی
در زندگی یا عشق شکستی در کار نیست. فقط نتایجی حاصل می شود و کاملاً به خودتان بستگی دارد که این نتایج را چگونه تفسیر کنید. تفکر مثبت یعنی توانایی احساس انرژی های منفی درحالیکه به آینده امیدواریم و به پیش می رویم. ما نمی توانیم شرایط را اجباراً به زندگی بخورانیم اما می شود نگرش هایمان را متناسب با شرایط تغییر دهیم. باید زندگی را از درون لنزی مثبت ببینیم. به جای زدن به پیشانی و تکرار این پرسش" چه فکر می کردم...؟" نفس عمیقی بکشید و سوالی متهورانه تر بپرسید مانند"چه آموختم؟"
۲- محتکر درد و ضرر
یکی از سخت ترین درس های زندگی بیخیالی و ادامه دادن است. حال در مورد گناه، خشم، عشق یا زیان. دگرش آسان نیست. باید برای ادامه دادن بجنگیم و گاهی بی خیالی بهترین راه پیش رو است. اغلب باید از چیزهایی که زمانی ارزشمند بوده اند دست بکشیم. بنابراین باید از گذشته و دردهایی که تحمیل کرده است بیرون بیاییم و حرکت کنیم.
۳- حریف حسود
به دیگران حسادت نکنید! حسادت یعنی شمردن موهبات دیگران به جای هرگونه توجه به خودتان.سفر (زندگی) خود را با دیگران مقایسه نکنید. سفر هر کدام از ما فقط و فقط از آن خود اوست. رقابتی در کار نیست فقط و فقط رقیب خودمان هستیم. برای بهترین بودن رقابت کنید و اگر می خواهید میزان پیشرفتتان را بدانید امروز خودتان را با دیروزتان مقایسه کنید.
به جای زدن به پیشانی و تکرار این پرسش" چه فکر می کردم...؟" نفس عمیقی بکشید و سوالی متهورانه تر بپرسید مانند"چه آموختم؟"
4- نقاب
سن، نژاد، جنس و تمایلات جنسیتی مهم نیستند در پس همه ی این تزئینات بیرونی موجود ناب و زیبایی پنهان شده است. همه ما باید بدرخشیم و مأموریتی برای انجام داریم. متفاوت، در بیراهه، کمی عجیب و غریب، یک موجود منحصر به فرد. اگر فکر می کنی ماهی ای بیرون افتاده از آب هستی با تمام توانت رود دیگری برای شنا پیدا کن ولی آن چه هستی را تغییر نده، همان باش که هستی.
5- داوری سطحی نگر
دیگران را آنچنان که نشان می دهند مورد قضاوت قرار نده. بدان آن چه می بینی اغلب آن قسمتی است که شخص برای نمایش انتخاب کرده است و یا آن چیزی است که در اثر ترس و اضطراب درونی مجبور به نمایش است. هرگاه کسی خواست موجب رنجش خاطرت شود بدان خودش شدیداً در درون رنجیده خاطر است. رنجش عمیق خودش است که فوران کرده است. او محتاج کمک است نه تنبیه و نه استهزاء.
۶- جسم پرمشغله
زمانی را در تنهایی سپری کن! گاهی باید تنها باشیم تا بتوانیم به آرامش برسیم. جایی که تحت نظر دیگران نباشیم. از همین امروز وقتی را به ترمیم خودت اختصاص بده.
۷- کمال گرایی
به عنوان یک انسان زمانی که به دنبال یک خانه، دوست، عشق، یا شغل ایده آل می گردیم به دنبال جایگاهی فرضی اما ثابت هستیم. حقیقت آن است که کمال در ثبات نیست. زندگی یک سفر در جریان است. پر از چالش و دگرش و آنچه امروز درست است الزاماً فردا درست نیست. آن خانه، دوست و یا شغل کامل به سوی نقصان پیش می رود ولی با کمی صبر و روشن فکری در گذر زمان این خانه ی معیوب را می توان به مأوایی راحت و مناسب تبدیل کرد. شغل نا مناسب به کاری پردرآمد می رسد از دوست ناخلف شانه ای همیشگی برای تکیه می سازیم و عشق ناسازگار همراهی وفادار و همیشگی خواهد شد.
8- متقلب
تقلب یک انتخاب است نه اشتباه و نه عذر! اگر تقلب کردی و موفق شدی تصور نکن آن شخص احمق است بدان او بیش از آن چه لایقش هستی به تو اعتماد کرده است. بزرگ باش. اعمال غیراخلاقی را فقط به این دلیل که می توانی انجام نده! تقلب نکن! با خودت و دیگران روراست باش! اعمال خوب انجام بده! صدایت عصاره ی موفقیت است.
۹- قربانی
اجازه نده رؤیاهایت به واسطه ی بدعهدی های دیگران نابود شوند.فرصت ها را به کسانی که خوار و خفیفت کرده اند و از تو نردبان ساخته اند واگذار نکن. به افراد نادرست و ناجوری که زمان و منابع لازم را آماده می کنند نه بگو! به افراد خوب و موقعیت های مناسب توجه کن و از زندگی متوقع باش!
10- تنبل
نباید همه ی نردبان را نگاه کنی، فقط گام اول را بردار. اولین گام برای رسیدن به زندگی ای که می خواهی ترک آن ابعادی از زندگی است که نمی خواهی. برداشتن اولین قدم همیشه سخت ترین مرحله است ولی هرچه بالاتر میروی آسانتر می شود. با هر گام به زندگی دلخواهت نزدیکتر خواهی شد تا اینکه سرانجام آنچه غیر قابل مشاهده بود ظاهر می شود و آنچه دست نیافتنی بود به واقعیت تبدیل می شود.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#179
Posted: 16 Nov 2013 01:16
انقلاب رنگي طبيعت و انتخاب رنگي روان شناس
خيلي از افراد ادعا ميکنند با شروع فصل سرد، افسردگي به سراغ آنها ميآيد. البته افسردگي بروز نمي کند مگر اينکه زمينههاي رواني براي فرد فراهم شده باشد يا اينکه از قبل مستعد ابتلا به اين بيماري بوده باشد...
البته اصطلاح «افسردگي فصلي» در علم روانشناسي وجود دارد و ميتوان با انجام کارهاي مختلف و سادهاي مانند استفاده از رنگهاي خاص در پوشش يا دکوراسيون، احتمال ابتلا به اين نوع افسردگي را کاهش داد.
افسردگي فصلي در فصلهاي پاييز و زمستان به دليل کرختي خاصي که به دليل نوع آبوهوا در بدن افراد ايجاد ميشود، شايعتر است. از طرف ديگر ريزش برگها، سکون درختها، از بين رفتن سبزي طبيعت، خاکستري بودن مداوم هوا و از بين رفتن زندگي گياهان در اين فصلها ممکن است كساني را كه زمينه ابتلا به افسردگي دارند، بيشتر تحتتاثير قرار دهد و حس سردي و گوشهگيري را به افراد عادي هم منتقل کند.
نکته ديگر اين است که با وجود گرم بودن بيشتر رنگهاي پاييزي (مانند زرد، قهوهاي روشن و نارنجي)، شادي به افراد القا نميشود چون آنها از بهار و تابستان سبز و گرم پا به پاييز زرد و سرد گذاشتهاند و به راحتي نميتوانند زردي طبيعت را بپذيرند. از آنجا که نميتوان تاثير رنگها را بر روان انسانها ناديده گرفت، چند پيشنهاد براي انتخاب رنگ پوشش پاييزي به شما ميدهيم تا شايد با الهام گرفتن از آنها ذهنتان را از کرختي پاييز رها کنيد:
سبز، مکمل رنگهاي پاييزي: رنگ سبز نوعي شادابي و آرامش در اعماق جسم و جان آدمي ايجاد ميکند. حضرت رسول (ص) ميفرمايند: «به سبزه بنگريد تا سوي چشمانتان زياد شود.» اين حديث ميتواند نشاندهنده اثر مثبت رنگ سبز بر سيستم رواني باشد. از آنجا که رنگ سبز در طبيعت پاييزي به ندرت به چشم ميخورد، پوشيدن لباسهايي با اين رنگ ميتواند مشکلات و نشانههاي افسردگي را در افراد از بين ببرد و به نوعي مکمل رنگهاي پاييزي باشد.
قرمز، رنگ شعف: پوشيدن لباسهاي قرمز شور، شعف، گرما و هيجان زيادي را در روزهاي سرد، ابري و باراني پاييز ايجاد ميکند. افرادي که در روزهاي پاييزي رنگ قرمز را براي پوشش خود انتخاب ميکنند، معمولا حس و حال بهتري براي کار کردن دارند و روز خود را با شادي بيشتري سپري ميکنند.
زرد، رنگ اميد: از آنجا که پاييز با خزان و مرگ طبيعت همراه است، برخي افراد را دچار يأس و نااميدي ميکند اما پوشيدن لباسهايي با رنگ زرد اميدواري را به چنين افرادي بازميگرداند. سازمان هواپيمايي جهاني (ياسا)، به همين دليل چند سال پيش دستور داد که رنگهاي زرد خاصي براي طراحي دکوراسيون داخلي هواپيماها استفاده شود تا حس اميدواري و رسيدن به مقصد در مسافران به وجود بيايد.
نارنجي، رنگ شادي: پوشيدن لباسهايي با رنگ نارنجي که ترکيبي از زرد و قرمز است، شادي زيادي به افراد ميدهد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#180
Posted: 16 Nov 2013 01:18
فکر میکنید پس از زایمان باید در خانه ماند یا به سر کار بازگشت؟
واقعاً امکان دارد که به طور موقت کار را تعطیل کنم و با بچههایم در خانه بمانم؟
با توجه به تعداد زیاد پدر و مادرهایی که این کار را میکنند، قطعاً چنین امکانی وجود دارد. خیلی از مادرها که تعداد آنها بیشتر از آن چیزی است که شما فکر میکنید، تصمیم میگیرند که حداقل ۲ سال در خانه بمانند.
بسیاری از مادران کارشان را به مدت طولانی ترک نمیکنند.
اکثر پدران و مادران وقتی کودکشان به اندازهای بزرگ شده باشد که بتوانند او را به پیش دبستانی بفرستند، به فکر بازگشت به سر کارشان میافتند و بسیاری از آنها وقتی کودکشان به سن مدرسه میرسد، به سر کار باز میگردند.
البته همۀ آنها دوباره سر کار قبلی خود باز نمیگردند. برخی از والدین به دنبال کاری انعطاف پذیرتر یا کار پاره وقت میروند.
وقتی تصمیم به چنین کاری میگیریم، چه مسائلی را باید مد نظر قرار دهیم؟
باید عوامل مختلفی را در نظر بگیرید. شرایط اقتصادی، شخصیت، دلبستگی به شغل و نیز مسئلۀ مهم دیگر، احساس افرادی که تصمیم شما بر آنها تأثیر گذار است. در برخی از خانوادهها، عاقلانهترین کار این است که یک نفر از والدین بخش اعظم مسئولیت مواظبت از کودک را بپذیرد. برخی از پدر و مادرها به سختی میتوانند میان کار و نیازهای خانواده تعادل برقرارکنند؛ از کار ناراضی هستند و یا هزینۀ مهد کودکشان آنقدر بالا است که کار کردن ارزش آن را ندارد. بنابراین برخی از مادرها تصمیم میگیرند در خانه بمانند تا شاهد رویدادهای مهم رشد کودکشان باشند. هر مادری بنا به دلایل خاص خودش تصمیم میگیرد در خانه بماند، اما دلیل اکثر مادران این است که به نظرشان، آنها بهترین مراقب تمام وقت کودکشان هستند. تعیین خوبیها و بدیهای انواع مختلف شیوههای مواظبت از کودک کار دشواری است، اما شواهد حاکی از آن است که صرف ساعتها در مهد کودک، نمیتواند برای کودک خوب باشد. مطالعات نشان میدهند میزان استرس و پرخاشگری در کودکانی که تمام روز را در مهد کودک به سر میبرند، بیشتر از کودکانی است که در خانه از آنها مواظبت میشود.
اما مطالعات دیگر عکس این قضیه را ثابت کردهاند: کودکانی که در مهد کودک میمانند، در زمینۀ تحصیل و امور اجتماعی بهتر از کودکانی که در خانه با مادرشان میمانند عمل میکنند، مخصوصاً اگر مادر آنها فقیر بوده یا تحصیلکرده نباشد. بسیاری از ادارات آموزشی کشور به این نتیجه رسیدهاند که کودکانی که به مهدکودک و برخی به آمادگی میروند، در امور تحصیلی و اجتماعی موفقتر از کودکانی هستند که به کودکستان میروند (سیستم مهد کودکهای امریکا با ایران متفاوت است. در مهد کودکهای امریکا بیشتر روی مسائل آموزشی کار میشود، اما در ایران وظیفۀ کودکستان بیشتر مواظبت از کودک است تا آموزش او).
آیا از عهدۀ ماندن در خانه برمی آیم؟
شاید اگر بگوییم «البته که نه!» متعجب شوید. اگر شما جزء خانوادههایی هستید که پدر و مادر هر دو شاغل هستند، یکی از شما میتوانید بدون اینکه تأثیر زیادی بر سلامت مالی خانواده داشته باشید، کار خود را رها کنید و همزمان نقش خود را در زندگی کودکتان روز به روز افزایش دهید. مسألۀ مهمی که باید مد نظر قرار دهید این است که کار کردن شما به چه بهایی خواهد بود؟ آیا درآمد شما ارزش زمانی را که صرف این کار میکنید، دارد؟ کار کردن شما برابر است با پرداخت هزینۀ مهد کودک، حمل و نقل، پوشاک، اتو شویی، مالیات، ناهار در بیرون و... صرفنظر از بسیاری اوقات که به خاطر به موقع نرسیدن به خانه، باید شامتان را نیز از بیرون تهیه کنید.
در واقع بعد از تعیین بودجه و محاسبۀ مخارج مربوط به کارتان، شاید به این نتیجه برسید که فیش حقوقتان، تنها کمک ناچیزی به درآمد خانواده میکند.
البته ماندن در خانه تمام این هزینهها را حذف نمیکند، بلکه فقط آنها را کاهش میدهد. شما باز هم نیاز به لباس (شاید نه به آن زیادی و زیبایی قبل)، غذا (البته نه روزانه و به قیمت رستورانها) و هزینۀ مراقبت از کودک (شما هم نیاز به استراحت دارید) و... دارید.
اگر یکی از ما دو نفر کارش را تعطیل کند، چگونه میتوانیم پس انداز کنیم؟
معمولاً زندگی با درآمد یکی از والدین، به معنای کاهش مخارج است. برای شروع، تمامی مخارج یک هفتهتان را محاسبه کنید و بعد چارهای برای کاهش آن بیاندیشید. چند ایده برای پس انداز پول:
هزینههای پنهان خود را پیدا کنید: مکالمه با موبایل را کاهش دهید.
کسی را برای مواظبت از کودکتان بیابید و با دوستان به نوبت از کودکان یکدیگر مواظبت کنید.
عضویت در باشگاه را لغو کنید و به جای آن پیاده روی کنید یا بدوید.
از دوستان و اعضای خانواده لباسهایی را که برای کودکشان کوچک شده است، بگیرید. به هر صورت لباسهای خوب زیادی پیدا خواهید کرد زیرا اکثر بچهها قبل از اینکه لباسشان کهنه شود، برایشان کوچک میشود.
برای تعطیلات به جای هتل از سفر اردویی و... استفاده کنید.
به جای غذا خوردن در رستوران، غذاهای ارزانتر مصرف کنید.
خطرات ماندن در خانه
صرفنظر از مسائل مالی، باید عواقب عاطفی آن را در نظر گرفت. تمام روز ماندن در خانه با کودکتان و وقتی که کار هیجان انگیز زیادی برای خود ندارید، میتواند باعث احساس تنهایی و دلتنگی شود. انزوا مسألۀ بسیار مهمی است چرا که میتواند منجر به افسردگی بعد از زایمان شود.
اگر از سوی همسر و خانواده حمایت نشوید، اعتماد به نفستان را از دست خواهید داد. مخصوصاً اگر به توجه و محبت مداوم همکارانتان در محل کار عادت کرده باشید. همچنین از آنجا که بسیاری از جوانب کار بچهداری و خانه داری تکراری و یکنواخت است، احتمال دارد حوصلهتان سر برود و احساس سرخوردگی کنید.
چگونه می توانم از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنم؟
از آنجایی که بسیاری از مشکلات از عدم ارتباط و تماس با بزرگسالان نشأت میگیرد، این تعاملات را در برنامۀ روزانۀ خود قرار دهید. به عبارت دیگر، در خانه مانند محل کارتان به برقراری ارتباط با بزرگسالان ادامه دهید، اما بیشتر با سایر مادرانی که در خانه ماندهاند و نیز مادران و پدرانی که به طور پاره وقت کار میکنند، ارتباط برقرار کنید. به دنبال کلاسها و فعالیتهایی مخصوص نوزادان و والدین باشید.
شاید دوست داشته باشید که در پارک با سایر والدین و کودکانشان، یک گروه بازی تشکیل دهید.
درکنار سایر علاقمندیهای خود به کار شبکهای (اینترنتی) نیز توجه کنید. میتوانید یه یک گروه کتابخوانی که به طور مرتب با هم ملاقات میکنند، ملحق شوید.
اگر کار نکنم و درآمدی نداشته باشم، چگونه می توانم با همسرم به یک اندازه در زندگی مشترک سهیم باشم؟
اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شوید و با کار طاقت فرسای بچه داری مواجه شوید و همسرتان به سرکار برود، میتواند در شما این احساس را ایجاد کند که زندگی زناشوییتان از تعادل خود خارج شده است. اما اگر هر دوی والدین از این انتخاب خود راضی باشند و حذف موقتی فیش حقوقی همسر را به عنوان موهبتی بدانند که سلامت و پایداری خانواده را تضمین میکند، راحتتر با این تغییر کنار خواهند آمد. در چنین خانوادههایی، وظایف خانهداری و بچهداری کمتر با هم تقسیم میشوند و یکی از والدین این وظیفه را تقبل کرده و دیگری نانآور خانواده خواهد بود.
اگر همیشه وظایف خانه را به طور مساوی با یکدیگر تقسیم میکردهاید، این تقسیم وظایف ممکن است موجب ناراحتی شما شود. اما اگر شما و همسرتان دربارۀ این تصمیم صحبت کردهاید، با این وضعیت مشکل چندانی نخواهید داشت. مهم است که شما به عنوان والدین و به عنوان همسر برای هم وقت بگذارید و به گفتگو در خصوص قلمرو و نقشهای جداگانۀ خود ادامه دهید.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم