ارسالها: 12930
#201
Posted: 20 Oct 2014 09:02
اسیدپاشی، زخمی بر چهره جامعه
اسیدپاشی حملهای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولا برای انتقام و نابودگی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میشود.
اسید مادهای است که قرنها از شناخت آن میگذرد، اما به نظر نمیرسد که پدیده اسیدپاشی قدمتی بیشتر از صد و پنجاه سال داشته باشد.
اسیدپاشی در کشورهایی که از نظر توسعه اجتماعی و اقتصادی در وضعیت خوبی نیستند و شکاف جنسیتی و خشونت علیه زنان و کودکان در آنها زیاد است بیشتر دیده میشود.
این پدیده در کشورهای زیادی در دنیا دیده میشود و در کشورهایی که شایعتر است، یعنی کشورهای جنوب آسیا، سابقهای بیشتر از پنجاه سال ندارد.
از کشورهای بنگلادش، هند، پاکستان، کامبوج، ویتنام، لائوس، هنگکنگ، چین، بریتانیا، آفریقای جنوبی، اوگاندا، جاماییکا و اتیوپی به عنوان کشورهایی نام برده می شود که این رفتار تهاجمی بیشتر در آن دیده میشود. این پدیده در ایران و افغانستان و عربستان سعودی و عراق هم وجود دارد.
اسیدپاشی آسیب شدیدی به قربانی وارد می کند که معمولا ماندگار است و علاوه بر آسیب های جسمی ماندگار از جمله نابینایی، می تواند آسیب های روانی جدی مثل افسردگی، اختلال تنشزای پس از رویداد (PTSD)، اضطراب، حملات اضطرابی، اختلالات خوردن و حتی اعتیاد و خودکشی را به همراه داشته باشد.
اسید به علت خاصیت خورندگی و گرمایی که ایجاد میکند به بافت ها آسیب میزند. معمولا صورت قربانی هدف اسیدپاشی قرار می گیرد. اسید مورد استفاده بیشتر اسید سولفوریک، اسید کلریدریک و اسید نیتریک است.
غالبا خطر مشکلات تنفسی، عفونت خون (سپتیسمی)، نارسایی کلیه و نهایتا مرگ قربانیان اسیدپاشی را تهدید میکند.
اسید سولفوریک که در باتری ماشین استفاده می شود معمولا بیشتر از سایر اسیدها در دسترس است و حملات، بیشتر با آن انجام می شود.
علاوه بر این سود سوزآور (هیدروکسید سدیم) را از سوپرمارکت ها به عنوان بازکننده لوله و فاضلاب میتوان خرید، البته این ماده از نظر شیمیایی در زمره اسیدها قرار نمیگیرد.
انجمن بینالمللی نجات یافتگان از اسید پاشی شمار حملات در دنیا را سالانه ۱۵۰۰ مورد عنوان کرده اما بسیاری معتقدند که میزان واقعی آن بسیار بیشتر است.
اسید باعث مرگ بافت (نکروز) و سوختگی آن میشود، بعد از از بین بردن پوست، چربی زیر پوست را حل کرده و به عضلات و حتی استخوان نفوذ میکند.
در حمله به صورت، معمولا پلک و مژه و لبها کاملا از بین میروند و بینی و گوش هم ممکن است کاملا تخریب شود.
شدت ضایعه به نوع و غلظت اسید، مدت زمانی که پس از حمله، شستشو و رقیق شدن شدن اسید انجام میشود، و سرعت انتقال قربانی به مرکز تخصصی بستگی دارد.
قربانیان معمولا باید به بخشهای تخصصی سوختگی منتقل شوند، اما در بسیاری از کشورهایی که این پدیده در آن شایع است چنین امکاناتی یا وجود ندارد یا بسیار اندک است.
در ایران کارشناسان معتقدند که بسیاری از موارد اسیدپاشی مشخص نمیشود، مواردی که در مناطق دورافتاده اتفاق میافتد، مواردی که شدت و وسعت جراحت کم است و مواردی که به دلایل مختلف بدرستی گزارش نمیشوند.
علاوه بر این تحقیق چندانی درباره شیوع این پدیده به خصوص در مناطق کوچکتر و محرومتر انجام نشده است.
یکی از معدود تحقیقات در این زمینه، در مدت شش سال، از خرداد ۱۳۸۳ تا مهر ۱۳۸۹، بر روی ۵۹ مورد اسیدپاشی در بیمارستان سوختگی مطهری تهران انجام شده است.
بر اساس این تحقیق ۵۱ درصد قربانیان مرد و ۴۹ درصد زن بودند و پنج نفر از آنها زنده نماندند.
صورت و نواحی فوقانی تنه بیشتر از هر جای دیگری هدف حمله قرار گرفته بودند و اسیدپاش معمولا یکی از اعضای نزذیک خانواده یا بستگان بوده است.
بر اساس آمار انجمن بینالمللی نجات یافتگان از اسید پاشی، هشتاد درصد قربانیان اسیدپاشی در دنیا زنان هستند.
بیشترین دلیل اسیدپاشی، خواستگاری ناموفق، رابطه خارج از چارچوب ازدواج یا درخواست طلاق بود. عواملی مثل فقر، وضعیت بد اجتماعی و اقتصادی و کلاهبرداری مالی هم از دیگر عوامل شایع بودند.
بیشتر قربانیانی که در این تحقیق بررسی شدند (۷۱ درصد) متاهل بودند. نیمی از زنان هدف حمله شوهر یا بستگان دیگر قرار گرفته بودند و بقیه آنها هدف افراد غریبه.
مردان قربانی نیز در بیشتر موارد هدف حمله افراد غریبه (۳۶%)، نامعلوم (۳۵%)، در حین دعوا (۱۷%) یا قربانی حمله همسرشان (۱۲%) بودند.
متوسط سن قربانیان ۳۶ سال و متوسط سوختگی ۳۰ درصد بود. اکثر قربانیان مرد مجرد و اکثر قربانیان زن متاهل بودند.
کمک به قربانی در محل حادثه
در صورت مواجهه با اسیدپاشی ابتدا از ایمنی خود مطمئن شوید و بعد به کمک قربانی بروید.
بلافاصله از دیگران و از اورژانس کمک بخواهید.
ریختن مداوم آب (ولرم) بر روی نواحی سوخته مهمترین راه کمک است. این کار حداقل نیم ساعت ادامه دهید.
دقت کنید که ریختن آب بر روی صورت طوری نباشد که تنفس را مختل کند.
اگر مطمئن هستید که با اسید تماس پیدا نمیکنید سعی کنید لباس، جواهر و ساعت قربانی را در حالی که به آب ریختن ادامه میدهید خارج کنید.
لباس را بعد از خیس کردن در بیاورید و اگر لباس به بدن چسبیده از این کار منصرف شوید.
از استفاده از یخ، روغن، انواع کرم یا مواد دیگر پرهیز کیند.
از پتو و حوله و دیگر پوشش های پرزدار استفاده نکنید. مناسبترین پوشش گاز استریل است.
به نواحی آسیب دیده دست نزنید و آن را دستکاری نکنید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#203
Posted: 9 Nov 2014 19:07
وقتی مستها به فایدهگراهای بیرحم بدل میشوند
آیا اجازه داریم یک نفر را فدا کنیم تا پنج نفر دیگر را نجات دهیم؟ این یکی از نمونههای مشهور اندیشهورزی در فلسفه اخلاق است. روانشناسان در یک میخانه تحقیق کردهاند که الکل چه تأثیری بر پاسخ به این پرسش میگذارد.
یکی از اندیشهورزیهای کلاسیک در حوزه نظریه اخلاق میگوید: قطاری با سرعت به سوی پنج نفر در حرکت است و نمیتوان آن را متوقف کرد. تنها راه، تغییر مسیر ریل است. ولی مسیر ریل اگر تغییر کند، قطار فقط یک نفر را زیر خواهد گرفت. به نظر شما، آیا سوزنبان باید اهرم تغییر مسیر ریل را به حرکت درآورد؟ این پرسشی است در حوزه نظریه فلسفی فایدهباوری (utilitarianism)
فردی که به این پرسش پاسخ مثبت میدهد، کنشی فایدهباور دارد: او مرگ یک انسان را به راحتی میپذیرد تا جان انسانهای بیشتری را نجات دهد. این فرد "کلیت جامع" یا به عبارتی فایده بزرگتر را در ذهن دارد.
ولی فردی که منفعل بماند، بر اساس "اخلاق وظیفه"ی ایمانوئل کانت عمل کرده که میگوید: به حرکت درآوردن اهرم تغییر مسیر ریل به خودی خود یک کنش بد است، زیرا یک انسان بیگناه را به مرگ محکوم کرده است.
حال میپرسیم: این تصمیم به چه عاملهایی بستگی دارد؟ بسیاری از روانشناسان استدلال کردهاند که کنش فایدهباور، میزان بالایی از توانمندی ذهنی را ایجاب میکند؛ به این صورت که بایستی درباره وضعیتی که با آن روبهرو هستیم، خوب فکر کرد و فایده و زیان این کنش را در کفههای ترازو گذارد و ارزیابی کرد. با چنین شرایطی، انسانهایی که از توانمندی ذهنی بیشتری برخوردارند، بیشتر به تغییر مسیر ریل تمایل نشان میدهند.
این نظر اما، با آزمایشی که دو پژوهشگر از دانشگاههای ییل و گرونوبل (در آمریکا و فرانسه) انجام دادهاند، مورد تردید قرار گرفته است. این دو پژوهشگر در آزمایش خود انسانهایی را زیر تأثیر مصرف الکل قرار دادهاند تا درجه بالای "توانمندی شناختی" آنها را ارزیابی کنند یا فقدان این توانمندی را نشان دهند.
مستها آمادهاند همراه خود را جلوی قطار بیاندازند
این دو پژوهشگر برای انجام آزمایش خود به دو میخانه در گرونوبل میروند و برای بیش از ۱۰۰ فرد مست این معما، البته شکلی اغراقآمیزتر از آن را، شرح میدهند. به این صورت که: مشاهدهگر با یک همراه خود که فرد چاقی است، روی پلی بر روی ریلهای قطار ایستاده است و میبیند که قطاری با سرعت زیاد به سوی پنج نفر در حرکت است. تنها امکان نجات این پنج نفر این است که فرد مشاهدهگر، همراه چاق خود را به جلوی قطار هل دهد تا قطار ترمز کند.
برای اینکه همه مستهای حاضر در این میخانه متوجه موضوع شوند، پژوهشگران مسئله را برای آنها نقاشی میکنند. تنها یک نفر از شرکتکنندگان در این آزمایش از رده خارج میشود، "زیرا او اصلا قادر نبوده موضوع را به درستی دنبال کند".
نتیجه آزمایش واضح بود: افراد آزمایشی هر چه مستتر بودند، با سهلانگاری بیشتری، فرد فرضی چاق را از پل به جلوی قطار پرتاب میکردند.
دو پژوهشگر، آرون دیوک و لوران بِگ، در مجله تخصصی "شناخت" مینویسند: «میزان غلظت الکل، با تمایل به پاسخ فایدهباور نسبت مستقیم دارد.»
آیا این بدان معناست که مستها به اندیشهورزان بهتری بدل میشوند؟ به هیچ وجه. در واقع الکل، برای آسیبرساندن به دیگران، سطح ملاحظهکاری و بازدارندگی را کاهش میدهد. در حالی که انسان هشیار از هل دادن انسانی دیگر به سوی مرگ، پروای بیشتری از خود نشان میدهد، فرد مست به میزان الکلی که مصرف کرده، پروا و بازدارندگی خود را از دست میدهد.
بر این اساس، فایدهباوری ربطی به میزان هوش و ذکاوت ندارد، بلکه بیشتر در ارتباط است با توانمندی در حس همدردی.
نتایج پژوهشهای مشابه، این تشخیص را تأیید میکنند: پژوهشگران نشان دادهاند، افرادی که دچار اختلال شخصیت (سایکوپاتی) هستند نیز بیشتر به پاسخهای فایدهگرا تمایل نشان میدهند. این امر در مورد انسانهایی با میزان اندکی از حس مسئولیت و یا افرادی که زندگی را بیمعنا مییابند نیز صدق میکند. بسیاری اخلاق فایدهگرا را با ماکیاولیسم مرتبط دانستهاند.
احتیاط در نتیجهگیری
بنا بر این دیوک و بگ به این نتیجه میرسند: باید تردید کرد که در فایدهباوری "عقلانیت برتری" نهفته است. ولی به اذعان خود این روانشناسان، به خاطر شکل ویژهی کار روی مستها، بایستی با احتیاط به نتایج این آزمایش نگریست. مثلا دشوار میتوان قضاوت کرد که مستهای شرکتکننده در این آزمایش، تا چه اندازه آن را جدی گرفتهاند؛ یا ممکن است اکثرافرادی که در وضعیت مستی بودهاند، قضیه را یک بازی تلقی کرده باشند.
پاسخ به معمای طرحشده از سوی روانشناسان، برای یک انسان هشیار هم دشوار است. قانون آلمان در این رابطه از "تعارض وظیفه" سخن میگوید: از یکسو وظیفه داریم یک نفر را نجات دهیم، از سوی دیگر اما وظیفهای هست که افراد را از کنش مضر منع میکند.
در رابطه با این قضیهی ویژه از نظر قانون جزایی آلمان، خودداری از یک کنش، دستکم قابل مجازات نیست. ولی فردی را حتی با فشردن یک دکمه به مرگ محکوم کردن، به هیچ وجه نمیتواند مطابق با شأن و حرمت انسانی باشد.
mas_oud: مرسی از راهنماییتون
خواهش می کنم...
ahmadahang: خدا خیرت بده با این راهنماییات.
وقتی امنیت نیست توی کشور واجب این چیزارو همه بدونن
مرسی
حق با شماست دوست گرامی...
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#204
Posted: 9 Nov 2014 19:09
نقش خنده در سلامت روان
خندیدن، ابراز احساسی است که در همه فرهنگ ها دیده می شود. نه تنها انسانها قادر به خندیدن هستند، بلکه سایر رده های پستانداران مانند میمون، شامپانزه، سگ و حتی موش ها هم این توانایی را دارند. در انسان، این حس لذت بخش به صورت بارزتری با درک شوخ طبعی همراه است.
شاید در مقایسه با سلامت جسم، بتوان گفت که همانطور که برای سلامت قلب و عروق، رعایت توصیه هایی در مورد مصرف نمک و چربی ضروری است، از نقطه نظر بهداشت روان هم، خندیدن می تواند تا حدود زیادی باعث ارتقای سلامت روان و کاهش علائم اضطراب و افسردگی بشود.
توان خنده و شوخی ازجمله علائم مهم سلامت روان است و در بیماری هایی مانند اضطراب و افسردگی معمولا این توانایی در اوائل سیر بیماری ار بین می رود. در چنین مواردی که توان خنده و خوشی از بین می رود و تدریجا علائم افسردگی و اضطراب شدت می گیرد، روشی هایی مانند ریلکسیشن ( relaxation) و یا داروی ضد افسردگی ممکن است بتواند فشار عصبی مغز را کمتر کند.
در حدود شصت سال پیش، خندیدن و شوخ طبعی (humour) از دیدگاه روانکاوی جزء روشهای دفاعی ذهن (defence mechanism) شناخته شد که در مواجهه با استرس بسرعت می تواند فعال شود و روبرو شدن با شرایط را آسانتر نماید.
با کمک فن آوری های تازه مطالعه و تحقیق برای درک ذهن پیچیده انسان دچار تحولات مهمی شده است. مطالعات پروفسور اسکات در دانشگاه کالج لندن (UCL) از جمله تلاش های تازه برای درک ارتباط کلامی و غیر کلامی است که سعی در شناسایی ارتباطات مغز و جسم در ایجاد و درک خنده دارد.
به علاوه مشخص شده که انجام دادن یک رفتار می تواند مسیرهای عصبی مغز را فعال کند، مثلا خندیدن، حتی بدون احساس شادی، باعث خندیدن بیشتر، افزایش میزان پیام رسانهای عصبی مربوط به شادی مثل دوپامین و اندورفین، و سرانجام خود احساس شادی می شود. همچنین از نظر جسمی، خنده به تنفس بهتر، کاهش فشار خون و کاهش استرس کمک می کند.
خندیدن یک راه ارتباط اجتماعی بسیار قوی است و اولین احساس مثبتی است که در انسان ظاهر می شود. در دوران رشد نوزاد، از شش هفتگی لبخند و از دو ماهگی خندیدن آغاز می شود، بسیار زودتر از بروز توان کلامی. این توانایی در ایجاد رابطه عاطفی با مادر (attachment & bonding) و کمک به بقای نوزاد نقش کلیدی دارد.
از نظر اجتماعی، خندیدن باعث شکل گیری رابطه بین افراد و احساس تفاهم می شود، درست بر عکس خشم و ترس که افراد را از هم دور می کند. چنانکه ویکتور برژه Victor) Borge) کمدین دانمارکی خنده را "کوتاه ترین فاصله بین دو نفر" تعریف می کند.
مسری بودن خنده، در حالتی که ذهن با شنیدن خنده فرد دیگری آماده خنده می شود را اکثر افراد تجربه کرده اند. این نوع سرایت احساس، به کمک مسیر های عصبی در مغز که به سیستم آینه ای (mirror neuron system) مشهور است ، انجام می شود.
این اعصاب چه هنگام انجام دادن و چه در هنگام مشاهده یک عمل، فعال می شوند و عملا ذهن مشاهده کننده تجربه ای مانند ذهن تجربه کننده پیدا می کند. مثال دیگری که ممکن است آشنا به نظر بیاید گریه کردن نوزاد با شنیدن گریه یک نوزاد دیگر است، که نتیجه فعال شدن همین سیستم است.
در سالهای اخیر تحقیقات بسیاری در حوزه روانشناسی مثبت (Positive psychology) از جمله تاثیر خنده و شادی بر سلامت روان انجام شده است. در دهه اول قرن جاری، تحقیقات بر روی علائم منفی مانند خشم، اضطراب و افسردگی نسبت به علائم مثبت، از بیست به یک به حدود ده به یک رسید. بنابراین در آینده ممکن است شواهد علمی بیشتری در دسترس قرار بگیرد.
در دسامبر ۲۰۱۲ گودیناف (Goodenough) و همکاران در سیدنی استرالیا مطالعه ای مشهور به (SMILE) را منتشر کردند. این مطالعه روی ۳۹۸ سالمند مقیم ۳۵ خانه سالمندان انجام شد و نشان داد خنده درمانی علائم افسردگی و بیقراری را کاهش می دهد. در این مطالعه، نه جلسه دو ساعته خنده درمانی به مدت دوازده هفته به همراه آموزش پرسنل مراقبت کننده از سالمندان برای ارائه روش مشابه در طول همان دوازده هفته ارائه شد.
در مطالعه دیگری در ژاپن که در ژوئیه ۲۰۱۳ منتشر شد، ساکایی (Sakai) و همکاران نشان دادند که خنده درمانی با روش (Smile-Sun method) در مدت درمان در بیمارستان میتواند به تقویت چشمگیر ایمنی در مبتلایان به سرطان پیشرفته که تحت جراحی و شیمی درمانی قرار می گیرند کمک کند.
آنها همچنین نشان دادند که روان درمانی میتواند سیستم ایمنی بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش را که تحت عمل جراحی لاپاروسکوپی و شیمی درمانی قرار می گرفتند، بهبود بخشد.
خندیدن به عنوان دارویی بی هزینه و بدون عوارض جانبی می تواند باعث ارتقاء سلامت روان شود. شاید مانند یک ضرب المثل انگلیسی که می گوید اگر روزی یک سیب بخورید به دکتر احتیاج ندارید، بتوان گفت که کمی خندیدن نیاز به روانپزشک را کمتر می کند.
بسیاری از ما برای شاد شدن، هدفی را در نظر می گیریم که شادی خود را منوط به دستیابی به آن هدف می بینیم. در حالیکه به محض رسیدن به آن هدف، به هدفی جدید فکر میکنیم. و همیشه شادی ، چند یا شاید چند صد قدم دورتر از ما است. در حالیکه، این خود ما هستیم که می توانیم احساسی را که مدت طولانی منتظرش می شویم، زودتر تجربه کنیم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#205
Posted: 24 Nov 2014 14:56
بچه فقیرهایی که یک شبه پولدار شدند!
پارسینه :سامان گیلانی نوشت: واژه ی بچه پولدار شاید واژه ای اصیل نباشد و عمری بیش از یک قرن نداشته باشد اما اگر معنایی برابر با غنی برای آن در نظر بگیریم سابقه ای کهن در فرهنگ دارد.
از شعرهای حافظ و مولانا و نوستالژی نحوه ی زندگی طلا فروشان در قرون گذشته تا تصویر معروفی که ، عاقبت نقد فروشی را نشان میداد، همه و همه تصویری ذهنی است از پولدار بودن!
اما چند وقتی است این واژه جدید تغییر معنایی داشته است که با تمام مصداقها در ادبیات کهن مغایر است ، یک ضرب المثل معروف است که میگوید هر وقت که از یک پولدار بپرسیم وضعیت کاسبی چگونه است به دیوار یک جمله میخوریم که : شکر اما بازار راکد است.
در چند ماه گذشته شاهد فعالیت مجازی قشری از جامعه بودیم که این بار نه دیگران بلکه خودشان نام بچه پولدار را بر خود گذاشتند تا بگویند ما هستیم و پولداریم ! دلیلش مهم نیست ، راهش هم مهم نیست فقط اینکه :ایها الناس همه بدانید ما پولدار هستیم !
برای اولین بار حدود یک ماه پیش بود که نام بچه پولدارهای تهرانی شنیده شد و عکسهایی از آنها توسط خودشان در اینستاگرام منتشر شد، هر چند آن صفحه از حالت عمومی خارج شد اما پایان فعالیت مجازی بچه پولدارها نبود بلکه نمونه های استانی آن هم شروع به فعالیت کرد که آخرین آن صفحه ی بچه پولدارهای اهوازاست.
بگذریم که این موضوع هنجار است و یا هنجار شکنی، حتی از این هم بگذریم که این کارمغایر با عرف است یا دارد به عرف تبدیل میشود، بحث در اینجا فارغ از اینهسات.
چند نکته ای درباره ی بچه پولدراهای تهرانی ، تبریزی ، اهوازی یا به طور کل ایرانی وجود دارد که نه خودشان در عکسهایی که منتشر کردند به آن جواب دادند و هم کمتر مطالبه ای در این مورد وجود داشت
پیش از صحبت در خصوص این ناگفته ها و ناشنیده ها ، بد نیست یکبار دیگر اما اینبار از دید یک بچه پولدار به این موضوع نگاهی بیندازیم:
فرض کنید شما هم ابتدا در خانواده ای به اصطلاح پولدار به دنیا آمده بودید، از آن دست خانواده ها که هر چه میخواستید برایتان فراهم بود اما نه بدون محدودیت ، از آن دست پولدارها که پدرتان یا از شاگردی در بازار پیشرفت کرده بود و یا از آن آدمهایی بود که وقتی همسن و سالهایش به فکر بازی و شادی بودند به قول قدیمی تر ها دود چراغ خورده بود و دکتر مهندسی شده بود.
اصل مطلب اینکه در خانواده ای پولدار به دنیا آمده بودید که از ابتدا همه چیز خوب بود.
این دسته از پولدارها یک وجه اشتراک بزرگ با فقرا دارند و آن اینکه به شرایطشان عادت کرده اند، وقتی پای عادت به هر چیزی به میان میابد فخر فروختن به یک شرایط عادی بسیار غیر عادی به نظر میرسد.
حال فرض کنید که در خانواده ای فقیر و یا حتی متوسط به دنیا آمده اید، آرزوهای دست نیافتنی تان،( همان آروزهایی که شبها با فکر به آن میخوابید) گاهی انقدر زیاد می شود که نرسیدن به آنها آزارتان میدهد.
در این جنگ همیشگی بین واقعیت و آروزوها ناگهان ورق بر میگردد ، شرایط عوض می شود و شما یک شبه به آنی تبدیل میشوید که هیچگاه نبودید، به آنی تبدیل میشوید که حتی از آرزوهایتان هم بزرگتر است اینجاست که قشری در جامعه به وجود می آید که با آنکه نام خاصی در فرهنگ زبان برایش تعریف نشده اما در عرف تازه به دوران رسیده نامیده میشود.
دقیقا همان خانواده هایی که در فیلمها به خوبی نشان داده شده است، همانهایی که کمتر خانواده ای تمایل به معاشرت با آنها دارد، همانهایی که هر روز به دنبال این هستند تا به دوستان سابق خود بگویند ما پولدار شدیم، یک روز با خرید یک اتومبیل و یک روز با تزریق ژل به گونه ها و یک روز با ، بگذریم...
حالا به این جنبش بچه پولدارها با نگاه یک قاضی عادل نگاه کنیم، رفتارها، عکسها و نوشته ها واقعا نزدیک به کدام گروه از پولدارهاست؟
پولدارهای اصیل و یا تازه به دوران رسیده ها؟!
اقتصاد ایران در ده سال گذشته وضعیت ثابتی را سپری نکرد و نوسان قیمتها تجارت را برای عده ای آسان و برای عده ای سخت و طاقت فرسا نمود.
در این شرایط نه چندان خوب عده ای به هر دلیلی به آرزوی های در خوابشان رسیدند و عده ای که با زحمت به آرزویشان رسیده بودند در این کابوس غرق شدند.
جنبش بچه پولدارها همان فریاد فخر فروشی دهه ی گذشته در فامیل بود که اینبار شکل مجازی به خود گرفت و مخاطب این فریاد هم چند صد هزار برابر شد.
اما همانطور که گفته شد ناگفته ها و ناشنیده هایی در بلندی این فریاد گم شدند، ناگفته هایی نه از جنس جذابیت چگونه خرج کردن یک بچه پولدار بلکه از جنس چگونه پولدار شدن!
ناگفته هایی از پدر های بچه هایی که اسم پولدار بر خود گذاشتند، این ناگفته ها قرار نیست گفته شود، قرار نیست عکسهایی با پدر ها منتشر شود و قرار نیست، کسی از آنها جواب بدهد که چگونه بعضی فقرا در 8 سال گذشته یک شبه پولدار شدند!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#206
Posted: 23 Dec 2014 11:29
شواهد علمی در تایید اینکه 'خلق را تقلیدشان بر باد داد'
محققان به این نتیجه رسیدهاند که گرایش طبیعی به دنبالهروی از جمع باعث میشود افراد بیشتر بر اساس نظر اعضای خانواده، دوستان و همسایه ها تصمیم بگیرند و این باعث تصمیمگیریهای غلط میشود.
این پژوهشگران میگویند اینکه افراد با "دنبالهروی از جمع" اغلب اشتباه میکنند از نظر تکاملی در ذات موجودات است، به عبارت دیگر موجودات طبیعت برای این رفتار برنامهریزی شدهاند.
این تحقیق بین المللی که دانشگاه اکستر انگلستان، پرینستون آمریکا، سوربن فرانسه و مرکز تحقیقات علوم کاپپیوتر و اتوماسیون فرانسه در آن شرکت داشتند در شماره آخر نشریه اینترفیس، نشریه انجمن سلطنتی بریتانیا منتشر شده است.
محققان در توضیح این رفتارها علت را "تضاد تکاملی کلاسیک بین منفعت فردی و اجتماعی" میدانند.
دنباله روی از جمع مسئول بسیاری از اشتباهات تاریخی و فجایع بشری شناخته شده است و محققان میگویند علت آن است که میل طبیعی به پیروی و تعلق داشتن به جمع به توانایی افراد در تصمیم گیری درست لطمه میزند.
دکتر کالین تورنی، محقق ارشد این پژوهش میگوید: "اجتماع نیرویی قدرتمند در طبیعت و جامعه است."
"تکرار کردن آنچه دیگران انجام دادهاند در بسیاری موارد میتواند مفید باشد، مثلا اینکه چه تلفنی بخریم."
"اما مسئله وقتی بوجود میآید که آنچه دیگران انجام میدهند با باورهای شخص در تعارض باشد."
"ما در تحقیق خود نشان دادیم که تاثیرات تکاملی باعث میشوند افراد بیش از حد از اطلاعاتی که از اجتماع میآید استفاده کنند و کارهای دیگران را بیش از آنچه باید، تکرار کنند."
"نتیجه این است که افراد گروه به تغییرات محیط اطرافشان بی تفاوت میمانند و بیشتر اوقات کارهای دیگران را تقلید میکنند تا اینکه خود تصمیم بگیرند."
از این رو افراد در گروههای اجتماعی تکامل یافته به تغییرات محیط اطراف ابتدا به کندی واکنش نشان میدهند اما بعد در واکنشی سریع، تغییراتی را که جامعه طلب میکند اعمال میکنند. این پدیده را برای مثال میشود در خرید، مد یا فرار گروهی در هنگام خطر دید.
به عبارت دیگر به جای تصمیم گیری شخصی، بیشتر افراد بیش از حد به اطلاعات اجتماعی وابسته و از نظر تکاملی مستعد هستند که تحت تاثیر همسایگانشان قرار بگیرند، در واقع "ذهنیت گلهوار" مبنای تصمیم گیری قرار میگیرد.
محققان میگویند اساس رفتارهای افراد در جمع "رکود جمعی"، به معنی تطبیق با جمع، است نه این مفهوم که "حیوانات در طبیعت برای پاسخ بهینه به اطلاعات محیطی تنظیم شدهاند."
به گفته دکتر تورنی: "نتایج این تحقیق نشان می دهند که ما نباید انتظار داشته باشیم گروههای اجتماعی در طبیعت پاسخی موثری به تغییر محیط اطراف خود نشان بدهند."
"کسانی بیش از حد برای تقلید از دیگران وقت میگذارند، به احتمال زیاد قاعده هستند" نه استثنا.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#207
Posted: 30 Dec 2014 02:47
شبکههای اجتماعی اعتماد به نفس ما را کم میکنند
معمولا تلویزیون و مجلات، به خصوص مجلات مد و عامه پسند، به خاطر عرضه و تبلیغ اندام های ایده آل و به اصطلاح بی عیب و نقص و تاثیر منفی آن بر اعتماد به نفس مردم و به خصوص جوانان مورد انتقاد قرار گرفته اند. اما تاثیر شبکه های اجتماعی بر برداشت ما از اندام مناسب و یا نگاه ما به ظاهرمان چگونه است؟
کلسی هیبرد به خاطر می آورد که در سالهای اول دبیرستان همیشه احساس بدبختی می کرد. او در فیسبوک دوستان بسیار اندکی داشت چون می دانست که فقط همین عده معدود هستند که سر به سر او نخواهند گذاشت.
او می گوید:"از همان دوران کودکی قد من بلند بود و کمی هم چاق بودم. در مدرسه ابتدایی کسی به این نکته توجه نمی کرد. ولی به محض ورود به دبیرستان اکثر هم کلاسی ها و شاگردان مدرسه شروع کردند به حرف زدن و این باعث شد که به مرور من واقعا فکر کنم که زشتم و هیچ چیز خوبی ندارم."
او در مورد تمام جزییات ظاهری خود حتی شکل ابروها و یا اندازه پیشانی اش وسواس پیدا کرد.
کلسی می گوید:"اگر من روی شبکه های اجتماعی دوست و یا آشنای بیشتری می داشتم مسلما بیشتر مورد آزار قرار می گرفتم. آزار و رفتار زورگویانه و ناراحت کننده دیگران در سنین یازده تا شانزده سالگی واقعا وحشتناک بود و دلیل این آزارها هیکل و ظاهر من بود."
کلسی چندین بار رنگ موی خود را تغییر داد و رژیم های غذایی سختی گرفت تا بلکه به خیال خودش هم شکل جماعت شود. تا اینکه بالاخره متوجه شد که مشکل رفتار غلط دیگران است و نه اندام و ظاهر او.
او اکنون ۲۰ ساله است و مسئول یک برنامه آموزشی و آگاهی بخش به نام "آموزش با صدای بلند" است. در این دوره ها که در مدارس برگزار می شود به معلمان آموزش داده می شود که چطور مشکل عدم اعتماد به نفس نوجوانان و عدم رضایت آنها از ظاهرشان را تشخیص داده و با آن برخورد کنند. در این دورهها به سئوالهای دانشآموزان و معلمان در مورد اقلیتهای جنسی نیز پاسخ داده میشود.
به خاطرمجموعه این تجارب شخصی و حرفه ای، کلسی هیبرد به خوبی از تاثیرات شبکه های اجتماعی بر این موضوع اطلاع دارد و می گوید نوجوانان روی شبکه های اجتماعی ممکن است صدها و هزاران "دوست و آشنا" داشته باشند و این همه ارتباط آنها را آسیب پذیر می کند.
کلسی می افزاید:"همه سعی می کنند بهترین تصویر ممکن از خود را روی شبکه های ارائه دهند و همواره در حال مقایسه خود با دیگران هستند."
برای بسیاری از نوجوانان امروزی شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر و ابزارهای ارسال پیامک مثل واتساپ راه اصلی برقراری ارتباط با سایرین و دنیاست. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۳ بیش از ۷۰ درصد از نوجوانان به ابزار ویژه فیسبوک پیوستند که هر روزه به وسیله آن میلیونها تصویر از کاربران این شبکه منتشر و به گردش در می آیند.
هیچگاه تاکنون نوجوانان تا این حد در مورد زندگی دوستان خود اطلاع نداشتند و تا این حد در مورد ظاهر خود حساس نبوده اند.
در سال ۲۰۱۲ نمایندگان پارلمان بریتانیا با تصویب طرحی توصیه کردند که تمام نوجوانان برای داشتن درک بهتر از ظاهر خود و افزایش اعتماد به نفسشان باید در یک دوره آموزشی ویژه شرکت کنند.
در بررسی هایی که یک کمیسیون پارلمانی در این زمینه انجام داد مشخص شد که در مواردی حتی دختر بچه های پنج ساله نیز در مورد اندام و ظاهر خود نگران هستند. افراد بالغ نیز از این تاثیرات منفی درامان نیستند و آمارهای موجود در بریتانیا نشان می دهد که حدود ۶۰ درصد از افراد بالغ از ظاهر خود خجالت می کشند.
در گزارش کمیسیون پارلمانی قید شده بود که تحت تاثیر این وضعیت میزان جراحی های پلاستیک و زیبایی از سال ۲۰۰۸ حدود ۲۰ درصد افزایش یافته است.
کارولین ناکس یکی از اعضای این کمیسیون پارلمانی با کمک چند نهاد خیریه و حمایت چند شرکت تجاری یک کارزار تبلیغاتی و آموزشی به راه انداخته که به نام "واقع بین باش: همه در مورد ظاهرشان می توانند اعتماد به نفس داشته باشند".
او در مدارس مختلف برای دانش آموزان نوجوان جلسات توجیهی ترتیب داده و سعی می کند به آنها توضیح دهد که در دنیای رسانه ها با استفاده از انواع و اقسام روشها ظاهر افراد را بهتر از آنچه که واقعا هست جلوه می دهند. او می گوید که دانش آموزان نوجوان به خوبی این نکته را درک می کنند چون آنها هم موقع انتشار تصاویر خود روی شبکه های اجتماعی همین ترفندها را به کار می گیرند.
کارولین ناکس می افزاید:"من از آنها می پرسم که کدامیک هنگام انتشار عکس خود روی فیسبوک آن را دستکاری کرده اند و همه در جواب می گویند که این کار را کرده اند. یکی از دانش آموزان دختر گفت تمامی عکسهایی که او تاکنون منتشر کرده دستکاری و روتوش شده اند."
اکثر تلفن های موبایل امروزی دوربین هایی دارند که به انواع و اقسام فیلترها و ابزارهای روتوش مجهز هستند و با کمک آنها می توان حتی بدترین سلفی را هم دستکاری و بهتر کرد.
کارولین ناکس می گوید شبکه های اجتماعی روی زندگی نوجوانان و جوانان تاثیرات زیادی دارد چون نمی توانند به آن بی توجه باشند.
او می افزاید:"نوجوانان می توانند از تلویزیون و یا مجلات صرفنظر کنند، اما شبکه های اجتماعی روش اصلی ارتباط گیری و دریچه اصلی تماس آنها با جهان خارج است. اما آنها جهان خارجی را از پشت یک فیلتر می بینند و این سالم نیست."
هدف کارزار آموزشی کارولین ناکس این است که به نوجوانان نشان دهد که دنیای رسانه ها بیش از حد به ظاهر وابسته است و در یک چنین محیطی آنها باید در مورد ظاهر خود احساس مثبتی داشته باشند. او می افزاید:"دادن این اعتماد به نفس به نوجوانان که آنان می توانند واقعا خودشان باشند بسیار مهم است."
هدف او آموزش دادن نوجوانان است تا به تصاویری که در اطراف آنها منتشر می شود با هوشیاری و نگاه انتقادی بنگرند. در عین حال او تلاش می کند تولید کنندگان و فروشندگان کالاهای مصرفی و به خصوص تولید کنندگان لباس و وسایل آرایشی را قانع کند تا در شیوه های تبلیغات خود مسئولانه تر عمل کنند.
دکتر فیلیپا دیتریش پژوهشگر ارشد دانشگاه غرب انگلستان در رشته مشخصات ظاهری می گوید تحقیقات علمی ارتباط بین شبکه های اجتماعی و نگرانی ها در مورد اندام و ظاهر افراد را تایید می کند.
او می افزاید:"هر چه مدت زمانی که افراد روی شبکه فیسبوک صرف می کنند بیشتر باشد حساسیت و وسواس آنها در مورد ظاهرشان بیشتر می شود."
او می گوید که در شبکه های اجتماعی این گرایش منفی نیز وجود دارد که کاربران از دیگران می خواهند که در مورد ظاهر آنها اظهار نظر کنند و این نوع رفتار و تماسها حتی ممکن است به اضطراب در مورد ظاهر افراد منجر شود. به گفته او افرادی که بیش از حد به شبکه های اجتماعی وابسته هستند ممکن است یک ظاهر و شخصیت ساختگی از خود بسازند و بر آن اساس روابط و دوستانی پیدا کنند که با واقعیت های زندگی آنان هیچ ارتباطی ندارد.
دکتر فیلیپا دیتریش معتقد است که بهترین راه مقابله با وسواس و اضطراب در مورد ظاهر افراد نشان دادن تصویر هر چه گسترده تری از ظاهر واقعی و متنوع انسانها در رسانه هاست چون در عالم واقعیت داشتن ظاهری ایده ال و جسمی سالم فقط در یک نوع نماد خلاصه نمی شود.
کلسی هیبرد زن جوانی که در سالهای دبیرستان به خاطر ظاهر خود از آزار محیط رنج برده بود با این نظر موافق است. او با انجام کارهای داوطلبانه برای یک نهاد خیریه به نام "وای ام سی ان" از سن پانزده سالگی توانست اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیابد. در سالهای پایانی دبیرستان او به مرور واقعیت های ظاهر خود را پذیرفت و نسبت به اندام و ظاهر خود احساس خوبی پیدا کرد.
او اکنون قصد دارد به دنیای آگهی های تجاری وارد شود.
کلسی می افزاید:"من می خواهم به دنیای آگهی های تجاری بروم تا معیارهای مرسوم در آن تجارت را تغییر داده و تصور و درک رایج در آن را بهتر کنم. مردم به آگهی های تجاری معتادند پس بهتر است از آن طریق به مردم پیام هایی داد که مثبت باشد."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#208
Posted: 2 Jan 2015 18:57
اگر قرار است من چیزی نگیرم، پس تو هم نباید بگیری!
محققان آمریکایی در آزمایشهایی که با کودکان انجام دادند، توانستند یک رفتار خاص انسانی را نشان دهند. بر اساس آن، کودکان زمانی که حس کنند تحت شرایطی چیزی بدست نمیآورند، میخواهند که دیگری نیز دست خالی بماند.
بر اساس نتیجه یک پژوهش آمریکایی، کودکان اگر بدانند که طرف مقابلشان بیشتر از آنها دریافت میکند، از روی لجاجت و یکدندگی چیزی را با آنها تقسیم نمیکنند و حاضرند به همین خاطر سهم خود را هم نادیده بگیرند. نتایج تحقیق آنها در نشریه علمی "Biology Letters" منتشر شده است.
به نظر میرسد که این رفتار آدمی با یک اصل در تناقض باشد و آن اینکه انسانها نسبت به حیوانات بیشتر تمایل به همکاری دارند. اما انسانها شرایط ناعادلانه را رد میکنند – مخصوصا زمانی که حس کنند که مورد تبعیض قرار دارند. آنها برای اینکه مانع از این تبعیض شوند حتی حاضرند که از سهم خود چشم پوشی کنند تا دیگران هم چیزی بدست نیاورند.
تحقیقات پیشین نیز نشان میدهند انسانها حتی در سن ۴ سالگی این رفتار را دارند. این رفتار در حیوانات هم دیده میشود. دانشمندان معتقدند که دلیل آن در حیوانات سرخوردگی است، اما دلیل این رفتار در انسانها بیشتر لجاجت و یکدندگی است.
دانشمندان دانشگاه ییل "Yale" در آمریکا این تحقیق را هم بر روی کودکان و هم بر روی بزرگسالان انجام دادهاند. بر خلاف کودکان، بزرگسالان کمتر تمایل به یک رفتار خودخواهانه داشتند. آنها سریعتر از کودکان راضی میشدند و با این امر که طرف مقابل بیشتر از آنها کسب کند، مشکلی نداشتند. دانشمندان گمان میکنند که دلیل این رفتار آن است که آنها نمیخواهند در جامعه وجهی بدی از خود نشان دهند و قصد دارند که طبق نرمهای جامعه عمل کنند.
محققان دانشگاه ییل در عین حال پیشنهاد میکنند که در این مورد بیشتر بررسی شود که کودکان از چه سنی به بعد کمتر رفتار خودخواهانه از خود نشان میدهند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#209
Posted: 13 Jan 2015 04:36
شش آدمی که باید آنها را از زندگی خود حذف کنید!
در جایی نقل قولی از جیم ران، روانشناس، خوانده بودم به این مضمون: "شما میانگین پنج فردی هستید که بیشترین وقتتان را با آنها میگذرانید: سوالی که برای من پیش آمد این بود: آیا نباید به جای اینکه مجموع اطرافیانتان باشید، خودتان باشید؟
به گزارش فرارو به نقل از هافینگتون پست، با این حال اگر به نقل قولی که گفتم فکر کنید میبینید که چندان هم بیراه نیست. ما از محیطمان تاثیر میگیریم، و محیط شامل افراد حاضر در آن هم میشود. اگر "یکی از آن پنج نفر" بخواهد پنجشنبه شب بیرون برود، به احتمال زیاد ما هم با او خواهیم رفت. اگر آنها روش خاصی را برای برخورد با یک مشکل در پیش بگیرد، به احتمال زیاد ما هم همان روش را در پیش خواهیم گرفت.
اما زمانی که یکی از این "پنج" نفر واقعاً به درد زندگی شما نخورد چه؟
هری ریس، محقق تعامل اجتماعی و استاد روانشناسی در دانشگاه روچستر در این زمینه میگوید: "این گونه روابط میتوانند ویرانگر باشند. برخی روابط هستند که میتوانند حتی سلامت شما را تهدید کنند. این گونه روابط موجب پریشانی احساسی و بعضاً جسمی میکنند."
در زیر شش نوع رابطۀ اضطرابزایی که ما در طول زندگیمان امکان برخورد با آنها را داریم و چگونگی تاثیر این روابط بر سلامت روانی ما و راه مقابلۀ با آن آورده شده است:
کسی که شما را دوست ندارد
بیش از هفت میلیارد نفر در جهان زندگی میکنند، و بعید است که ما بتوانیم با همۀ این آدمها کنار بیاییم. مارسیا رینولدز، روانشناس میگوید که کنار نیامدن با همگان در واقع به شما کمک میکند تا بر چیزهایی که واقعاً اهمیت دارند تمرکز کنید.
او میگوید: "هر چه بیشتر دیگران را همان شکلی که هستند بپذیرید، و برای تغییر دادن افکار و شخصیت آنها تلاش نکنید، و با آرامش و دقت گوش دهید، بیشتر میتوانید بدون توجه به اینکه آیا فلان کس شما را دوست دارد یا نه به سمت اهدافتان حرکت کنید."
ریس توصیه میکند که در برخورد با کسانی که تنها کاستیهایتان به چشمشان میآید، روی ویژگیهای مثبت خود تمرکز کنید. برای اینکار میتوانید یک دفتر تهیه کرده و ارزشهای فردی خودتان و اینکه چگونه برای حفظشان تلاش میکنید را در آن یادداشت کنید.
شخصی که از چشمتان افتاده است
پایان دادن به یک دوستی میتواند به اندازۀ پایان دادن به یک رابطۀ عاشقانه دردناک باشد. شخصی که زمانی محرم رازهایتان بود، حالا شبیه غریبهها شده است. اما مواظب باشید که برای ترمیم چیزی که از دست رفته، کمر خودتان را نشکنید.
طبیعت انسان اینگونه است که تلاش دارد شرایطی را که در آن احساس راحتی میکند را حفظ کند، و این نکته شامل طولانیترین روابط زندگیمان هم میشود. حقیقت غمانگیز اما این است که قسمت نیست بعضی از دوستیها ادامه یابند، به خصوص وقتهایی که تلاش برای ترمیم آن به قیمت قربانی کردن سلامتی عاطفیتان باشد. دکتر ریس توصیه میکند: "به دنبال افرادی باشید که مثبتتر هستند و احساس بهتری به شما میدهند."
این به این معنی نیست که اوقات خوش که با دوستتان داشتهاید را فراموش کنید. بعضی اوقات بهتر است تنها خاطرات را نزد خود نگاه داریم و قید آن فرد را بزنیم.
کسی که همیشه استرس دارد
اگر دوستتان هر از گاهی دچار اضطراب شود مشکلی نیست، اما اگر طرفتان همیشه در برخورد با شما مسائل اضطرابزا را مطرح میکند، این دوست میتواند به سلامتی شما آسیب بزند. تحقیقات نشان میدهد که استرس مسری است. وقتی که با کسی هستید که همیشه استرس دارد، این رابطه میتواند واکنش استرسی بدن خودتان را هم برانگیزد.
دوستانتان باید به شما کمک کنند تا از نگرانیهای خود رهایی پیدا کنید، نه اینکه برایتان نگرانیهای بیشتری درست کنند. دفعۀ بعد سعی کنید تا موضوع بحث را عوض کنید و نیمۀ پر لیوان را به دوستتان گوشزد کنید.
کسی که همیشه با شما جر و بحث میکند
همۀ ما با آدمهایی روبهرو شدهایم که جوری رفتار میکنند که گویی عمداً قصد دارند با شما مخالفت کنند. نظرتان راجع اقتصاد؟ چرت است. پیشنهادتان راجع به اینکه کدام رستوران بروید؟ مزخرف است.
هیچ کس دوست ندارد که همواره در وضعیت مناقشه باشد. حتی تحقیقات نشان دادهاند که جر و بحث مرتب با شریک زندگی یا دوستان میتواند به سلامتیتان آسیب برساند.
ریس در این زمینه میگوید: "به جای اینکه تنها به بازخوردهایی که از دیگران میگیرید توجه کنید، پیش خودتان مشخص کنید که چه چیزی برای خودتان مهم است. چیزهایی که خوب است را در خودتان تقویت کنید." این بدان معنی است که بدون توجه به این که دیگران چه میگویند، به عقاید خود پایبند باشید.
کسی که از شما استفاده میکند
ریس میگوید: "کسی نمیتواند بدون اینکه به او اجازه دهید از شما بیگاری بکشد. اگر فکر میکند که کسی با شما بد رفتار میکند، شما قدرت تغییر اوضاع را دارید."
زندگی ما برای کسانی که از ما سواستفاده میکنند جایی ندارد. کمک کردن به همدیگر یک چیز است، سواستفاده چیز دیگری است. وقتی که کمکها همیشه یکسویه باشد، وقت رسیدگی به موضوع است. ریس پیشنهاد میکند که "بدون اینکه دچار پیشقضاوتی شوید چیزی که ناراحتتان میکند را توضیح دهید. سعی کنید موضوع را با طرف مقابل در میان بگذارید. نگویید فلان کار را بکن یا خودت را تغییر بده، بلکه آنچه که ناراحتتان میکند را به او بگویید. سپس تلاش کنید تا بدون اینکه خواستههای غیرواقعگرایانه از طرفتان داشته باشید، راهی برای بهبود وضعیت پیدا کنید،."
کسی که بر شما تاثیرات مخرب میگذارد
خلاص شدن از شر یک عادت بد شجاعت زیادی میخواهد. دکتر ریس میگوید که روابط مثبت نفع شما را در دل دارد، در حالیکه روابط اضطرابزا عکس این موضوع را به همراه دارد. او توضیح میدهد: "اگر رابطهای مسموم باشد، چیزهایی را که میدانیم برای ما مفیدند را زیر سوال میبرد. ممکن است فرد از رابطه آسیب ببیند، یا او را ناراحت کند، یا با حرکت او به سمت هدفهای شخصیش تداخل کند."
اجازه ندهید این نوع روابط شما را به ورطۀ انتخابهای منفی بیاندازند. ریس میگوید که اگر طرفتان واقعا دوستانی بامعنا باشند، تصمیمات مثبت شما را درک خواهند کرد و خواهند پذیرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#210
Posted: 14 Jan 2015 12:19
تنهایی، بلای جسم و جان
تنهایی و تنها زندگی کردن در سراسر جهان در حال افزایش است. تا چه حد دیدار دوستان و خانواده میتواند بر سلامتی نقش داشته باشد.
پزشکان پیش از این به تاثیرات بد "تنها زندگی کردن" بر مغز پی برده بودند، تاثیراتی که به مشکلات روحی، روانی نظیر افسردگی، استرس، اضطراب، و فقدان اعتماد به نفس منجر میشود.
اما شواهد زیادی درمورد ارتباط بین انزوای اجتماعی با افزایش خطر بروز بیماریهای فیزیکی وجود دارد.
در سال ۲۰۰۶ میلادی، تحقیق بر روی ۲۸۰۰ زن مبتلا به سرطان پستان نشان داد احتمال مرگ ناشی از این بیماری در زنانی که تماس کمتری با دوستان و یا اعضای خانواده خود داشتند پنج برابر بیشتر از زنانی بود که تماس های اجتماعی زیادی داشتند.
محققان در تلاشند تا دریابند چگونه "تنهایی" میتواند بر سلامت بدن تاثیر گذاشته و فرد را بیمار کرده و در نهایت باعث مرگ شود.
روانشناسان در دانشگاههای شیکاگو و اوهایو نشان دادهاند کسانی که از نظر اجتماعی منزوی هستند، تغییراتی در سیستم ایمنی بدن آنها ایجاد میشود که این میتواند به بروز وضعیتی موسوم به التهابات مزمن منجر شود.
بروز تورم های کوتاه مدت در بهبود زخمها و یا عفونتها امری ضروری است، اما اگر التهاب ادامه یابد میتواند باعث بروز بیماریهای قلبی و سرطان شود.
محققان دانشگان شیکاگو دریافتهاند که برای افرادی که تنها زندگی میکنند، فعالیتهای روزانه بسیار استرس آورتر از کسانی است که از نظر اجتماعی منزوی نیستند.
این محققان میزان هورمون کورتیزول را که در زمان استرس تولید میشود، در شمار زیادی از افراد سالم در صبح و غروب اندازه گیری کردند.
این بررسی نشان داد که میزان هورمون کورتیزول تولید شده در افراد تنها، بیشتر بوده است.
دانشمندان براساس این تحقیق گفتهاند که میزان زیاد این هورمون باعث التهابات و بیماری میشود.
پژوهشگران دانشگاه اوهایو به بررسی میزان التهاب در پاسخ به استرس در افراد تنها پرداختند.
در همین رابطه دکتر لیزا جارمکا از دانشگاه اوهایو زنان مبتلا به سرطان پستان را که از این بیماری جان سالم بدر برده بودند با داوطلبان سالم مقایسه کرد.
او در این تحقیق از شرکت کنندگان تستی موسوم به تست استرس اجتماعی تریر(Trier Social Stress Test ) را گرفت که در آن از شرکت کنندگان خواسته شد که در جلوی گروهی از داوران دراین باره که چرا بهترین کاندیدا برای کسب شغل هستند، توضیح دهند.
سپس از آنها خواستند تا محاسبه ریاضی ذهنی را در جلوی همان داوران انجام دهند.
تست های انجام شده و آزمایش های خون در هر دو گروه نشان داد که افراد تنها، از میزان بالای التهابات برخوردار هستند.
دکتر جارمکا درباره نتیجه این آزمایش گفته است: "اگر شما تنها هستید، صرفنظر ازوضعیت پزشکی، میزان التهابات در شما افزایش مییابد."
به گفته دکتر جارمکا "مدتهای مدیدی طول کشید تا پزشکان تاثیر تنهایی و تنها زندگی کردن را بر سلامتی تشخیص دهند. اما حال می دانیم که تا چقدر پی بردن به زندگی اجتماعی بیماران امری مهم است."
شمار افرادی که تنها زندگی می کنند در سراسر جهان رو به افزایش است. بسیاری از آنها افراد مسنی هستند که پس از مرگ شریک زندگیشان تنها ماندهاند و یا خانوادههایشان آنها را از خود دور کردهاند.
تنها در بریتانیا نیمی از افراد ۷۵ ساله تنها زندگی میکنند، و از هر ده نفر، یکنفر از این تنهایی رنج میبرد.
دکتر جارمکا معتقد است: "تنها بودن به معنای آن است که از نظر احساسی به کسی وابسته نیستید ویا برای کسی مهم نیستید. "
او میافزاید: "ما باید بدنبال راههایی برای کمک به این افراد باشیم. بدبختانه ما نمیتوانیم به کسی پیشنهاد کنیم که برو بیرون و کسی را پیدا کن که دوستت داشته باشد. ما باید بدنبال ایجاد شبکههای حمایتی از این افراد باشیم."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟