انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

زندگی نامه دانشمندان


زن

 
زندگینامه دانشمندان-زندگینامه بلز پاسکال

بلز پاسکال ریاضیدان، فیلسوف و فیزیکدان فرانسوی 19 ژوئن 1623 در کلرمون پاریس واقع در مرکز فرانسه به دنیا آمد. او را پاک‌ترین موجود در آن روزگار نام نهادند. پدرش اتین پاسکال ریاست اداره مالیات کلرمون را به عهده داشت. بلز در خانواده‌ای خشک و قانون‌مند پا به جهان گذاشت. او دو خواهر بزرگ‌تر به نام‌های ژیلبرت و ژاکلین داشت. مادرش آنتوانت بگون زیر بار زندگی خشنی که پدر بوجود آورده بود کمر خم کرد و در حالی که بلز 3 سال بیشتر نداشت چشم از جهان فرو بست و فرزندانش را تنها گذاشت. پدر بعد از مرگ همسرش سختگیری بیشتری به فرزندانش می‌‌کرد. او می‌‌خواست آنان را تحت تعالیم خشک کلیسای آن دوران بزرگ کند و پرورش دهد.
بلز از همان کودکی علاقه بسیار خود را به ریاضیات نشان داد اما با مخالفت‌های پدر مواجه شد. پدر سعی می‌‌کرد او را به جای خواندن کتاب‌های علمی به مطالعه کتب ادبی تشویق کند. پدر حتی دست‌ زدن به کتاب‌های ریاضی را در خانه منع کرد. او معتقد بود که ریاضی ذهن کودکش را خسته می‌‌کند. پدر پاسکال بازنشست شد او تصمیم گرفت اوقات بیشتری را برای تربیت فرزندانش در نظر بگیرد. او بیش از پیش نسبت به پرورش فرزندانش حساس شده بود. بچه‌ها نیز باید تحت اوامر پدر می‌‌بودند. پدر در سال 1631 وقتی بلز 8 ساله بود راهی پاریس شد تا در تحقیقات ادبی و مذهبی امکانات بیشتری داشته باشد. او تعلیم پسرش را به عهده گرفت. در ابتدا همه کتاب‌های آموزش ریاضی را در خانه جمع‌آوری کرد. او عقیده داشت نباید انرژی خدادادی پسرش برای فعالیت‌های دیگر از بین برود اما بلز علاقه شدیدی به آموختن ریاضی داشت. او از طریق یکی از دوستانش کتاب‌های اقلیدسی را دریافت می‌‌کرد و پنهانی به مطالعه می‌‌پرداخت.
در سن 12 سالگی بلز در هندسه بسیار جدی شد و به تحقیق درباره قضیه‌های اقلیدس پرداخت. او بدون این که معلمی داشته باشد توانست بسیاری از قضیه‌های هندسه اقلیدسی را نزد خود اثبات کند. در 16 سالگی قضیه‌ای از هندسه تصویری را کشف کرد که بعدها (قضیه پاسکال) نام گرفت. او در همان سال کتاب (مقاطع مخروطی) را نوشت. پدرش وقتی به این موضوع پی ‌برد در ابتدا عصبانی شد اما به عظمت فکری پسرش پی ‌برد و از تصمیم سابقش منصرف شد و او را آزاد گذاشت تا به تحصیل ریاضیات بپردازد. این نابغه کوچک با نوشتن کتابش به شهرت رسید و نظر پدر را نسبت به ریاضیات تغییر داد. در واقع پاسکال معلم خودش بود. پدر دریافت که نمی‌‌تواند جلوی پسر باهوشش را بیش از این بگیرد. پاسکال جوان شروع به مشارکت با گروهی از ریاضیدانان و عالمان در مورد دایره مرسن در یک جلسه هفتگی کرد. زمانی که کتاب این نابغه نوجوان به دست دکارت رسید، قبول نمی‌‌کرد که پسری 16 ساله آن هم بدون تعلیم و تربیت زیر نظر مربیان و معلمان ریاضی، آن را نوشته باشد اما پس از مطمئن شدن،‌ نبوغ و استعداد وی را تحسین کرد.
پاسکال از کتب موجود همچون کتب مربوط به دکارت و اقلیدس مطالب زیادی یاد می‌‌گرفت اما همه مطالب را به خوبی نمی‌‌توانست بفهمد زیرا لغات و شکل‌های مشکلی داشت. پاسکال از معدود کسانی بود که از کارش لذت می‌‌برد. او درهمان دوران مقاله‌ای در مورد هندسه در جلسه‌ای میان بزرگان ریاضی ارائه داد که مورد توجه همگان قرار گرفت. علاوه بر فعالیت درهندسه و ریاضیات، او در فیزیک نیز به تحقیق می‌پرداخت. درسال 1640 شگفت‌آورترین اختراع زمان خود یعنی ماشین حساب را اختراع کرد و تعجب و حیرت همگان را برانگیخت. این اختراع سبب شهرت روزافزون او شد. پاسکال در زمینه فیزیک به کشفیات فراوانی دست یافت که از جمله آنها می‌توان به (اصل پاسکال) درباره انتقال فشار در سیالات اشاره کرد. او کارهای مهمی در هیدروستاتیک که به همین سبب واحد فشار پاسکال نامیده می‌شود انجام داد.
بلزپاسکال بسیار باهوش و خلاق بود. در حالیکه همه در حال درک قضیه هندسه تحلیلی دکارت بودند، او در سال 1639 مقاله‌ای در زمینه مقاطع مخروطی نوشت و آن را انتشار داد.اصل پاسکال یکی از مهمترین ایده ‌هایش بود. اصل پاسکال در مورد انتقال فشار مایعات چنین می‌گوید: فشاری که بر یک قسمت از مایع محصور وارد می‌شود بدون کاهش بر همه نقاط آن وارد می‌شود. کاربرد اصل پاسکال در ترمز اتومبیل و بالا بر هیدرولیکی است یکی از مزایای بالابر هیدرولیکی این است که می‌توان در آن نیروی کوچک به نیروی بزرگ تبدیل شود.
قضیه شش ضلعی پاسکال نیز انقلابی در هندسه برپا کرد. او اظهار داشت که سه نقطه‌ای که از تقاطع اضلاع روبروی یک شش ضلعی محاط شده و در یک مقطع مخروطی به دست می‌آیند، بر یک خط راست واقع می‌شود. خط راستی که بر هر کدام از سه نقطه تقاطع اضلاع روبرو قرار گیرد (خط پاسکال) نامیده می‌شود. خواهرش ژیلبرت زندگی‌نامه او را نوشت. او در مورد زندگی برادرش نوشت که مقالات و نظریات پاسکال جوان بهترین ایده‌ های ریاضی است که از زمان ارشمیدس تا به حال نوشته شده است. پاسکال از بی‌خوابی مزمن رنج می‌برد.
او تحت تاثیر خواهرش ژاکلین قرار گرفت و جذب صومعه شد و خودش را وقف کلیسا کرد. در واقع بی‌ بهره شدن جهان دانش از وجود این نابغه همین عقاید پوچ و متعصبانه خواهرش بود که بر او تاثیر گذاشت. لذا در سن 25 سالگی فعالیت‌های علمی خود را رها کرد و به دیر ژان سنیست‌ها رو آورد و برای توبه و استفاده از طلسم کمربند میخ‌دار می‌بست و بر تخت سرد و آجری می‌خوابید. زیرا خواهرش معتقد بود که دانش یک شهوت روانی است شبیه شهوت جسمی و باید برای پاک کردن ذهن از دانش جسم خود را عذاب دهد تا بخشش خداوند شامل حال انسان شود. در همان حال بود که پاسکال برای شوهر خواهرش نوشت: گمان نمی‌کنم ناچار باشیم اندیشه‌ها و حکم ‌هایی را که از گذشته به ما رسیده است بپذیریم مگر آنکه استدلالی منطقی و بی‌تردید داشته باشند و به نظر من نهایت ضعف و نادانی است که به حقیقت‌های روشن و مسلم گردن ننهیم و به اندیشه‌های کهنه خود باور داشته باشیم. در حقیقت پاسکال به عقاید کورکورانه کلیسای آن دوران اعتقاد نداشت و تنها تحت تاثیر خواهرش قرار گرفته بود.
در کلیسا در سال 1668به درد دندان مبتلا شد و برای نجات از درد به ریاضیات پناه برد و در 8 روز کتابی درباره انتگرال و دیگر کشفهای خودش در زمینه محاسبه دیفرانسیل نوشت. او 4 سال آخر عمر خود کار مفیدی در زمینه ریاضیات و فیزیک انجام نداد و تنها خود را شکنجه داد. همچنین او دست به کارهای مذهبی زد و 18 نامه با موضوع (اگر خدا نبود) را خطاب به انسان‌های بی‌اعتقاد به خدا نوشت.پاسکال زندگی پر ثمر و مشکلی داشت. او در یک حادثه در سال 1654 که اسب‌ها کالسکه‌اش را می‌کشیدند از بالای پل به داخل رودخانه افتاد و آسیب دید هر چند او نجات یافت اما به شدت تحت تاثیر این حادثه قرار گرفت و مریض احوال شد. او در سن 39 سالگی از بیماری که در مغزش ایجاد شده بود، در پاریس چشم از جهان فرو بست. پاسکال نه تنها یک ریاضیدان و فیزیکدان و مخترع بود بلکه یک فیلسوف و نویسنده مذهبی نیز به شمار می‌رفت و چندین کتاب از جمله کتاب (اندیشه‌ها) را در زمینه مذهب مسیح نوشت و از خود بجا گذاشت.
بلز پاسکال بر این عقیده بود که برای فهمیدن چیزی باید از آن چیز فاصله گرفت تا آن را مورد داوری قرار داد. اما برای شناخت قلبی همان چیز باید آن را بتوان احساس کرد. این احساس آگاهی فرد نسبت به آن مسئله است. او می‌گفت شما در دنیای بسیار پر سر و صدا زندگی می‌کنید و این سر و صداهای غیر طبیعی که به دست بشر به وجود آمده به حس ‌های شما حمله‌ور می‌شود و سکوت را از شما دور می‌کند. انسان به گونه‌ای تربیت شده که همیشه از سکوت در فرار است. در نظر بسیاری از اشخاص تنها بودن نوعی کابوس است و تمام گرفتاریها و بدبختی‌های انسان از آنجا ناشی می‌شود که او نمی‌تواند در سکوت تک و تنها در اتاقی بنشیند و حرف نزند.
     
  
زن

 
زندگینامه دانشمندان-زندگینامه محمود حسابی

سید محمود حسابی محقق و فیزیکدان بزرگ معاصر، بنیان گذار فیزیک نوین ایران در سال 1281 در تهران متولد شد. به علت واگذاری سفارت ایران در بغداد به پدربزرگش در سن چهار سالگی به همراه خانواده برای دو سال به بغداد رفتند. سپس یک سال در دمشق و بعد از آن در بیروت اقامت گزیدند. او در 7 سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت، درمدرسه فرانسوی به طور شبانه روزی آغاز نمود و تحصیلات ابتدایی را در همان مدرسه به پایان رساند. آغاز دوره متوسطه که مقارن با شروع جنگ جهانی اول بود مدرسه فرانسویان در بیروت تعطیل شد و از آن پس نزد مادر خود ادبیات فارسی و از یک معلم خصوصی درسهای دیگر را فرا‎‎گرفت. او، قرآن و دیوان حافظ را از بر داشت و به بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، منشآت قائم مقام آشنا بود.
پس از دو سال، برای ادامه تحصیل، به کالج آمریکایی بیروت رفت و سپس در سن7 1 سالگی، موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردید. در 19 سالگی لیسانس بیولوژی گرفته، سپس موفق به اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان شده و با نقشه‏کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‎‏کرد. ضمنا" در رشته‏های پزشکی، ریاضیات و نجوم تحصیلات آکادمیک داشت.
در سال 1921 به تعیین نقشه راه‎های لبنان پرداخت. در سال 1923 در اداره راه سوریه مشغول به کار شد. به خاطر قدردانی از زحمات وی، شرکت راه سازی فرانسوی که در آن مشغول به کار بود، او را برای ادامه تحصیل، به کشور فرانسه اعزام کرد و در سال 1924 به دانشکده برق پاریس وارد شد و در سال 1925 در رشته برق فارغ التحصیل گردید. هم زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی دولت فرانسه کار می ‏کرد، او مهندسی معدن را نیز در مدرسه عالی معدن پاریس دریافت کرد و در معادن آهن شمال فرانسه مشغول خدمت شد. سپس تحقیقات خود را در دانشگاه سوربن، در رشته فیزیک دنبال کرد و در سال 1927 در سن 25 سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با رساله حساسیت سلولهای فتوالکتریک با درجه عالی دریافت کرد.
او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی تسلط داشت و همچنین به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی آشنایی داشت. او با موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا بود و در نواختن پیانو و ویولن تبحر داشت.
او در سال 1927 به ایران بازگشت و در ابتدا در وزارت فواید عامه مشغول به کار شد. در سال 1928 مدرسه مهندسی وزارت راه را تأسیس نمود و تدریس در آنجا را عهده‎دار شد. او به نقشه برداری و رسم اولین نقشه مدرن راه ساحلی سراسری میان بنادر خلیج فارس پرداخت و دارالمعلمین عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. اولین رادیو در کشور را ساخت. در سال 1929 دانشسرای عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. در سال 1931 اولین ایستگاه هواشناسی در ایران را راه اندازی نمود و در همان سال به نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران پرداخت. در سال1932 ساعت ایران را تعیین نمود.
بیمارستان خصوصی (گوهرشاد به نام مادرش) را در سال 1933 تأسیس نمود و به واژه‎گزینی علمی پرداخت. در سال 1934 به تأسیس دانشگاه تهران و تأسیس دانشکده فنی پرداخت و ریاست و تدریس در آنجا را عهده‎دار بود. در سال 1942 دانشکده علوم را تأسیس کرد و ریاست آن دانشکده را عهده‎دار بود و تدریس درگروه فیزیک آن دانشکده را تا آخرین روزهای حیات بر عهده داشت.
در سال 1951 مرکز عدسی سازی- دیدگانی- اپتیک کاربردی دردانشکده علوم دانشگاه تهران را تأسیس نمود. سپس موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران را بنیاد نهاد و اولین مرکز اتمی ایران را تأسیس نمود. او مأموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق را داشت و اولین رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود.
او وزیر فرهنگ در دولت دکترمصدق در سال 1951 بود و مدارس عشایری را پایه‎گذاری کرد و موسس اولین مدرسه عشایری ایران بود. ژئوفیزیک دانشگاه تهران را در همان سال بنا نهاد. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون درمجلس مخالفت نمود.
در سال 1954 قانون استاندارد را تدوین نمود و مؤسسه استاندارد ایران را تأسیس نمود. در سال 1956 اولین رصد‎خانه نوین در ایران و اولین مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز را تأسیس نمود. در سال 1959 مرکز مخابرات اسدآباد همدان را پایه‎گذاری نمود. او استاد ممتاز دانشگاه تهران از سال 1971 بود.
او مرکز تحقیقات و راکتور اتمی دانشگاه تهران را پایه گذاری نمود و سازمان انرژی اتمی را تأسیس نمود و عضو هیئت دائمی کمیته بین المللی هسته‎ای را از سال 1951 تا سال 1970 بود. انجمن موسیقی ایران را در سال 1970 تاسیس نمود، مؤسس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران تا آخرین روزهای فعالیت بود. کمیته پژوهشی فضای ایران را تشکیل داد و ریاست آن را در سال 1981 عهده‎دار بود. وی همچنین عضو دائمی کمیته بین المللی فضا بود.
تئوری« بی نهایت بودن ذرات» او درمیان دانشمندان و فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان «کوماندور دولالژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به او اهدا گردیده است. او تنها شاگرد ایرانی پرفسور اینشتین بوده است و درطول زندگی به تحقیق و مطالعه علمی درکنار دانشمندان طراز اول جهان نظیر پرفسور انیشتین، شرودینگر، بورن، فرمی، دیراک، بوهر... پرداخته است و با ادبایی چون آندره ژید، برتراند راسل تبادل نظر کرده است.
او به عنوان مرد اول علمی جهان در سال 1990 برگزیده شد و درکنگره 60 سال فیزیک ایران در سال 1987 به عنوان پدر فیزیک ایران ملقب گردید. پرفسور دکتر سید محمود حسابی در سال 1992 مطابق با 12 شهریور 1371 هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. مقبره او بنا به خواسته خودش در زادگاه خانوادگی ایشان در شهردانشگاهی تفرش قراردارد. از وی تالیفات فرهنگی و علمی فروان بر‎جای مانده است.
پس از دو سال، برای ادامه تحصیل، به کالج آمریکایی بیروت رفت و سپس در سن7 1 سالگی، موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردید. در 19 سالگی لیسانس بیولوژی گرفته، سپس موفق به اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان شده و با نقشه‏کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‎‏کرد. ضمنا" در رشته‏های پزشکی، ریاضیات و نجوم تحصیلات آکادمیک داشت.
در سال 1921 به تعیین نقشه راه‎های لبنان پرداخت. در سال 1923 در اداره راه سوریه مشغول به کار شد. به خاطر قدردانی از زحمات وی، شرکت راه سازی فرانسوی که در آن مشغول به کار بود، او را برای ادامه تحصیل، به کشور فرانسه اعزام کرد و در سال 1924 به دانشکده برق پاریس وارد شد و در سال 1925 در رشته برق فارغ التحصیل گردید. هم زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی دولت فرانسه کار می ‏کرد، او مهندسی معدن را نیز در مدرسه عالی معدن پاریس دریافت کرد و در معادن آهن شمال فرانسه مشغول خدمت شد. سپس تحقیقات خود را در دانشگاه سوربن، در رشته فیزیک دنبال کرد و در سال 1927 در سن 25 سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با رساله حساسیت سلولهای فتوالکتریک با درجه عالی دریافت کرد.
او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی تسلط داشت و همچنین به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی آشنایی داشت. او با موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا بود و در نواختن پیانو و ویولن تبحر داشت.
او در سال 1927 به ایران بازگشت و در ابتدا در وزارت فواید عامه مشغول به کار شد. در سال 1928 مدرسه مهندسی وزارت راه را تأسیس نمود و تدریس در آنجا را عهده‎دار شد. او به نقشه برداری و رسم اولین نقشه مدرن راه ساحلی سراسری میان بنادر خلیج فارس پرداخت و دارالمعلمین عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. اولین رادیو در کشور را ساخت. در سال 1929 دانشسرای عالی را تأسیس نمود و به تدریس در آنجا پرداخت. در سال 1931 اولین ایستگاه هواشناسی در ایران را راه اندازی نمود و در همان سال به نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران پرداخت. در سال1932 ساعت ایران را تعیین نمود.
بیمارستان خصوصی (گوهرشاد به نام مادرش) را در سال 1933 تأسیس نمود و به واژه‎گزینی علمی پرداخت. در سال 1934 به تأسیس دانشگاه تهران و تأسیس دانشکده فنی پرداخت و ریاست و تدریس در آنجا را عهده‎دار بود. در سال 1942 دانشکده علوم را تأسیس کرد و ریاست آن دانشکده را عهده‎دار بود و تدریس درگروه فیزیک آن دانشکده را تا آخرین روزهای حیات بر عهده داشت.
در سال 1951 مرکز عدسی سازی- دیدگانی- اپتیک کاربردی دردانشکده علوم دانشگاه تهران را تأسیس نمود. سپس موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران را بنیاد نهاد و اولین مرکز اتمی ایران را تأسیس نمود. او مأموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق را داشت و اولین رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود.
او وزیر فرهنگ در دولت دکترمصدق در سال 1951 بود و مدارس عشایری را پایه‎گذاری کرد و موسس اولین مدرسه عشایری ایران بود. ژئوفیزیک دانشگاه تهران را در همان سال بنا نهاد. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون درمجلس مخالفت نمود.
در سال 1954 قانون استاندارد را تدوین نمود و مؤسسه استاندارد ایران را تأسیس نمود. در سال 1956 اولین رصد‎خانه نوین در ایران و اولین مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز را تأسیس نمود. در سال 1959 مرکز مخابرات اسدآباد همدان را پایه‎گذاری نمود. او استاد ممتاز دانشگاه تهران از سال 1971 بود.
او مرکز تحقیقات و راکتور اتمی دانشگاه تهران را پایه گذاری نمود و سازمان انرژی اتمی را تأسیس نمود و عضو هیئت دائمی کمیته بین المللی هسته‎ای را از سال 1951 تا سال 1970 بود. انجمن موسیقی ایران را در سال 1970 تاسیس نمود، مؤسس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران تا آخرین روزهای فعالیت بود. کمیته پژوهشی فضای ایران را تشکیل داد و ریاست آن را در سال 1981 عهده‎دار بود. وی همچنین عضو دائمی کمیته بین المللی فضا بود.
تئوری« بی نهایت بودن ذرات» او درمیان دانشمندان و فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان «کوماندور دولالژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به او اهدا گردیده است. او تنها شاگرد ایرانی پرفسور اینشتین بوده است و درطول زندگی به تحقیق و مطالعه علمی درکنار دانشمندان طراز اول جهان نظیر پرفسور انیشتین، شرودینگر، بورن، فرمی، دیراک، بوهر... پرداخته است و با ادبایی چون آندره ژید، برتراند راسل تبادل نظر کرده است.
او به عنوان مرد اول علمی جهان در سال 1990 برگزیده شد و درکنگره 60 سال فیزیک ایران در سال 1987 به عنوان پدر فیزیک ایران ملقب گردید. پرفسور دکتر سید محمود حسابی در سال 1992 مطابق با 12 شهریور 1371 هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند. مقبره او بنا به خواسته خودش در زادگاه خانوادگی ایشان در شهردانشگاهی تفرش قراردارد. از وی تالیفات فرهنگی و علمی فروان بر‎جای مانده است.
     
  
زن

 
زندگینامه دانشمندان-زندگینامه ابوعلی سینا

جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند غرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملکات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است.
بی شک ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلکه چهره ای تابناک در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به دلیل احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تاثیر وی در متفکران و دانشمندان پس از خود - که حیطه آن به جز قلمرو اسلام ،‌ اروپا را نیز در بر گرفته بود - ‌از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود .
اینک در میان دانشمندان اسلامی ، کسانی که ممکن است در اروپا با ابن سینا رقابت کنند ، می توان از الکندی و ‌محمدبن زکریای رازی نام برد . اما الکندی تنها حکیم و زکریای رازی پزشک بوده است و هیچ یک مانند ابن سینا در زمینه های مختلف صاحب نام نبوده اند .
شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ، حسین بن عبدالله حسن بن علی بن سینا ، ‌معروف به ابن سینا در سال 370 هجری قمری در دهی به نام خورمیثن در نزدیکی بخارا چشم به جهان گشود . شرکت در جلسات بحث اسماعیلیان از دوران کودکی ، به واسطه پدر – که از پیروان آنها بود – بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه یکی از استادان وی ، ‌بوعلی را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت . تا آنجا که پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( حکومت از 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری ، وی را به نزد خود خواند و ابن سینا از این راه به کتابخانه عظیم دربار سامانی دست یافت . وی در شرح حالی که خود نگاشته است درباره منابع آن کتابخانه خود می گوید : هر چه از آنها را که بدان نیاز داشتم خواستم و کتاب هایی یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . پس این کتاب ها را خواندم و از آنها سود برداشتم و اندازه هر مردی را در دانش دریافتم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانش ها فارغ آمدم .
به این ترتیب وی در علوم مختلف از جمله حکمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات – که خود شامل عدد ،‌ هندسه ،‌ نجوم و موسیقی است – تسلط یافت .
وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا – که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت – بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در پزشکی ، یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود کتاب شفا مشغول می شد . اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نگاشت . در زندان به نظم اشعار می پرداخت و یا تاملات دینی را با اسلوبی که خالی از جمال نباشد مقید می نمود .
از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در پزشکی شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق اسلامی مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون نیز – که تا قرن ها از مهمترین کتب پزشکی به شمار می رفت – شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، داروهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرنسه و آلمانی نیز برگردانده شده است . قانون – که مجموعه مدونی از کل دانش طبی باستانی و اسلامی است – به عنوان متن درسی پزشکی در دانشگاه های اروپایی مورد استفاده قرار می گرفت و تا سال 1650 میلادی در کنار آثار جالینوس و موندینو در دانشگاه های لوون و مون پلیه تدریس می شد .
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و اسبابی نظیر ورنیه کنونی ابداع نمود . در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالی تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره کانی ها یا مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود .
درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا به واسطه عقل منطقی و نظام یافته اش – که حتی در طب نیز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امکان تابع قواعد ریاضی سازد – تسلط بر فلسفه را کمال برای یک دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درک دقیق آن ،‌ آن گونه که خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار کتاب مابعدالطبیعه را خواند و در نهایت با استفاده از شرحی که ابونصر فارابی درباره آن کتاب نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . بوعلی در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی کرد . اول دوره ای که پیرو فلسفه مشاء و شارح عقاید و معارف ارسطو بود و دوم دوره ای که از آن عقاید عدول کرد و به قول خودش طرفدار حکت مشرقین و پیرو مکتب اشراق شد .
وی به پشتوانه تلاش یک صد ساله ای که پیش از او از سوی کسانی همچون الکندی و فارابی برای شکل گیری فلسفه اسلامی صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این که پیش از او مقدمات این کار فراهم شده بود ، کار و وظیفه ابن سینا این بود که مشکلات و پیچیدگی ها را کشف و حل کند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم کلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یکی از پرسشهای علمای قرون وسطی – که مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول کرده بود - پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌به جز در قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی که جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی بود .
همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را در فلسفه مدرسی هماهنگ کنند .
ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی که تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن ایرانی از خود به جای گذاشت .
     
  
زن

 
زندگینامه دانشمندان-زندگینامه ارسطو

ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در شهر استاگیرا مقدونیه که در 300 کیلومتری شمال آتن قرار دارد به دنیا آمد. پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه جد اسکندر مقدونی بود. ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون راهی آتن شد. در آنجا توسط افلاطون عقل مجسم (Nous) آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون آکادمی را ترک کرد و به آسیای صغیر رفت. در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج کرد. بعد از مدت نه چندان طولانی فیلیپ پادشاه مقدونیه ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که ارسطو شروع به تربیت اسکندر کرد اسکندر 13 سال داشت. او حدود 12 سال به این کار مشغول بود.
پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را به نام لوکیون بنا کرد. بر خلاف آکادمی افلاطون که در آن تاکید بیشتر بر ریاضیات و سیاست و فلسفه نظری بود در لوکیون به پژوهش هایی در مورد زیست شناسی، روان شناسی، اخلاق، هنر و شعر نیز پرداخته می شد. گفته می شود در این زمان وی از حمایتهای همه جانبه و فراوان اسکندر برخوردار بوده است به طوریکه با کمکهای او موفق به تاسیس اولین باغ وحش تاریخ می شود.
پس از مرگ اسکندر در سال 323 پ م آتنیها بر علیه حکومت مقدونی شورش کردند. ارسطو نیز از اثرات این شورش در امان نماند. در این زمان یکی از روحانیون آتن بر علیه ارسطو شکایت کرد که او منکر تاثیر صدقه و قربانی است. ارسطو بدین ترتیب مجبور به فرار از آتن و مخفی شدن شد تا مانع جنایت دوم آتنیان برضد فلسفه شود. یک سال بعد از این واقعه او در سن 63 سالگی درگذشت.
اکثر آثار به جا مانده از ارسطو کتب مدونی که خود او تهیه کرده باشند نیستند. بلکه بیشتر شبیه به جزوات درسی هستند که شاگردان او تهیه کرده اند. سبک نوشتن او بر خلاف افلاطون فاقد آراستگی های ادبی است. آثار ارسطو تمام علوم یونان باستان به غیر از ریاضیات را شامل می شود. بعضی از شاخه های علوم که ارسطو به آنها پرداخت تقریبا اولین بار بود که در تاریخ بشر کسی به شکلی جدی و مدون به آنها می پرداخت.
با دقت در تمام فعالیت های ارسطو اشتیاق عجیب ارسطو به مشاهده گری دنیا و تفسیر آن مشاهدات آشکار می گردد. ارسطو بر خلاف استادش تلاشی در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمی کند و ترجیح می دهد با نوعی واقع گرایی خوب ببیند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانین دقیقی مورد بررسی قرار دهد. او با جرات تمام این گونه مشاهده کردن و تفسیر مشاهدات بر اساس قوانین مشخص را به تمام شاخه های علم تعمیم می دهد. از این روست که هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو، زیست شناسی ارسطو، روانشناسی ارسطو، سیاست ارسطو و..... مواجه می شویم. او همراه با بررسی این علوم به تقسیم بندی و شاخه بندی علوم نیز می پردازد.
گرچه تا به امروز اکثر نظریات ارسطو در علوم طبیعی مانند مرکزیت کره زمین، تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد یا رد نظریه اتمی دموکریتوس و سقوط اجسام به زمین با سرعت های متفاوت بر اساس وزن و بسیاری دیگر رد شده است. اما تقسیم بندی علوم ارسطو و حتی بعضی از نوشته های او در زمینه علوم طبیعی تا هزاران سال در تاریخ بشری تاثیر گذاشته است. که همین موضوع سبب گشته است تا این ادعا مطرح شود که نظریات ارسطو پیشرفت علوم را هزار سالی به عقب انداخته است.
اما شاید مهمترین مبحثی که هنگام مطالعه این مشاهده گر بزرگ با آن مواجه می شویم نه مشاهدات او بلکه شیوه تفسیر و استنتاجی است که او برای این مشاهدات و در کل برای تفکر وضع کرده است. در واقع در میان مطالب مطروحه توسط ارسطو مطلبی که کمتر از همه مورد دستبرد زمان واقع شده است منطق ارسطو است، که همین امر موجب شده است که ارسطو به عنوان واضع منطق نیز مطرح گردد. مهمترین اثر ارسطو در منطق ارغنون است که شامل پنج بخش مقولات، تعبیرات، تحلیل که خود شامل و بخش می باشد.
ارسطو تمام علوم را در دایره فلسفه می داند. او دانش بشری را به سه بخش عمده فلسفه نظری، فلسفه عملی و فلسفه ادبی تقسیم می کند. فلسفه ادبی شامل مواردی همچون شعر و ادبیات و سخنرانی و چیزهای نظیر این ها می شود. فلسفه عملی هم در برگیرنده مواردی نظیر اخلاق و سیاست و اقتصاد است. او فلسفه نظری را نیز به سه بخش عمده تقسیم می کند : 1- علوم طبیعی نظیر فیزیک و زیست شناسی 2- ریاضیات 3- فلسفه متافیزیک و خدا شناسی.
اکنون اجمالا به فلسفه نظری ارسطو می پردازیم. در علوم طبیعی همانطور که در قبل گفته شد مشهورترین کارهای ارسطو اشتباهات علمی اوست. قسمت دوم فلسفه نظری او که ریاضیات است وی به علت عدم علاقه چندان وارد موضوع نمی شود. قسمت سوم فلسفه نظری ارسطو فلسفه متافیزیک اوست.
ارسطو در این مبحث معرفت شناسی با استادش افلاطون موافق است که آگاهی و علم بر کلیات تعلق می گیرد و نه بر عالم محسوسات که عالم جزییات است. افلاطون عقیده داشت این کلیات یا به عبارت دیگر مثالها هستند که تشکیل عالم واقعی را می دهند. و محسوسات ما غیر واقعی و در واقع پرتوی از عالم مثال هستند. اختلاف ارسطو با افلاطون از همین جا شروع می شود. ارسطو بر خلاف استاد معتقد است که این کلیات و مثالها فقط ذهنی هستن و وجود خارجی ندارند. به عبارت دیگر بر خلاف افلاطون که دیدی آبژکتیو نسبت به این مسئله دارد ارسطو دارای نگرشی سابژکتیو نسبت به این مسئله است. ارسطو در رد نظریه مثل افلاطونی دلایل زیادی را ذکر می کند که در اینجا به آنها نمی پردازیم. شاید بتوان این اختلاف را به خلق و خوی این دو نسبت داد. ارسطو فاقد شور و هیجان افلاطون برای خیال پردازی و پرواز ذهن است. اما در عوض مشاهده گری است حرفه ای که بیشترین بهره را از حواس خود می برد.
ارسطو با مشاهده یک شی در جهان دو تفسیر از آن شی ارایه می دهد یکی تفسیری که به حالت بالقوه اش مربوط می شود و دیگری که به حالت بالفعل آن مرتبط است. برای مثال در نگاه او یک دانه بالقوه یک گیاه کامل است. زمانی که این قوه به فعلیت درآمده بالفعل تبدیل به یک گیاه می شود. یا خاک بالقوه می تواند کوزه باشد و با تبدیل شدن به کوزه این قوه به فعلیت در می آید.
ارسطو به حالت اولیه و بالقوه اشیا هیولی یا ماده خام می گوید. حالت بالفعل این ماده خام را نیز صورت نام می نهد. این چنین است که وجود برای ارسطو مرکب است از ماده خام یا هیولی و صورت آن. برای او این ترکیب هم ترکیبی است جدایی ناپذیر.تنها یک مسئله در اینجا هست و آن اینکه در این ترکیب صورت تغییر پذیر است. پس می توان مرگ و زوال و فساد یا تغییراتی را که در این جهان مشاهده می کنیم نتیجه تغییر صورت ماده دانست. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که صورت و ماده خام دارای حالاتی نسبی اند و شکلی سلسله مراتبی دارند. یعنی صورت یک جسم می تواند ماده جسم دیگر باشد، همچنانکه نبات هیولی (ماده خام) حیوان است وجماد نیز هیولی نبات می باشد.
جدایی ناپذیری ماده و صورت موجب می شود که هیچ گاه با ماده ای اولیه روبرو نشویم، بدین ترتیب ماده المواد از نظر ارسطو امری کاملا ذهنی است و وجود خارجی ندارد. او این چنین نظریات فیلسوفان قبل از خود را در مورد ماده المواد مانند هوای طالس آب آناکسیمنس یا جزء لایتجزا یا همان اتم دموکریتوس و بالاخره مثل افلاطون را مردود می شمرد.
به نظر ارسطو برای دگرگونی هایی که در اطراف ما رخ می دهد چهار علت اولیه وجود دارد: یک: علت مادی دو: علت صوری، که پیش از این در باره آنها صحبت شد. علت سومی که ذکر می کند علت فاعلی یا محرکه است، که این امری است که اسباب تغییر را فراهم می آورد، مانند نقش نجار در تبدیل چوب به صندلی. آخرین علت بروز تغییرات علت غایی می باشد و این هم امری است که تغییرات برای تبدیل صورت به آن انجام می شود. هر چند برای صورت گرفتن هر تغییر همه این عوامل لازم هستند ولی با کمی دقت متوجه نوعی اتحاد در سه علت آخر می شویم، در حالیکه علت صوری و غایی به میزان زیادی همخوانی دارند علت فاعلی یا محرکه هم مانند شوق و میل و کششی است در راستای علت صوری و غایی.
ارسطو نیز مانند افلاطون ولی به گونه ای دیگر وجود را دارای سلسه مراتب می کند و نیز باز مانند او در سلسله مراتبش دچار نوعی کمال گرایی به شیوه ای متفاوت از افلاطون می شود. برای مثال او به سلسه مراتبی از جماد - نبات – حیوان – انسان معتقد است که در این سلسه مراتب در هر مرحله وجود کمالی می یابد و به درجه بالاتری صعود می کند.
به عقیده ارسطو وجه تمایز و برتری انسان نسبت به حیوان عقل اوست پس عقلانیت یکی از بالاترین درجات کمال است. در این رده بندی ارسطو عقل مجرد و صرف که کاملا در حالت صورت و فعل است نه به شکل ماده و هیولی در قله قرار دارد.
خدای ارسطو هم خالق جهان نیست بلکه محرک اولیه جهان است. زیرا ارسطو چون بسیار دیگری از یونانیان باستان به جهانی ازلی و ابدی معتقد بود. این خدا خدایی نیست که جهان را مستقیما به وسیله نیروهای خاصی بچرخاند. او در این باره می گوید خدا جهان را به شیوه ای می گرداند که معشوقی عاشقش را. پس خدای ارسطو شخصا هیچ دخالتی در امور دنیای ما نمی کند و نظاره گریست صرف(مانند خود ارسطو!!!) تنها منظره ای که می بیند فقط خود اوست، زیرا نظاره بر این جهان ناقص موجب نقص او هم می شود، در حالیکه که او کمال مطلق است.
در پایان این نوشتار به شکلی کاملا مختصربه دو بخش از فلسفه عملی ارسطو یعنی اخلاق و سیاست می پردازم. بیشتر نظریات ارسطودر باب اخلاق را می توان از کتاب اخلاق نیکوماخوسی او مطاله کرد.
در فلسفه اخلاق ارسطو که متاثر از فلسفه نظری اوست خیر و سعادت هر موجودی در غایتی است که برای او معین شده است. و چون کمال انسان در عقلانیت مشخص شده است. پس خوشبختی و سعادت انسان در زندگیی مبتنی بر عقلانیت است. به عقیده ارسطو عقلانیت هم چنین حکم می کند که فضیلت اخلاقی در امری باشد که حد وسط و تعادل در آن رعایت شده باشد. بدین گونه است که ارسطو توصیه به انتخاب شجاعت میان تهور و ترس و اقتصاد میان بخل و اسراف و...... می کند.
در سیاست هم ارسطو پی گرفتن راه وسط را دنبال می کند. از سویی به مخالفت با دموکراسی بر می خیزد، چون معتقد است که دموکراسی بر این اصل استوار است که همه مردم با هم برابرند، در حالیکه به اعتقاد او اصلا اینطور نیست. ارباب بر برده برتری دارد، مرد بر زن، اشراف بر عامه مردم ، ... . در ضمن چون در دموکراسی که حکومت به دست عامه می افتد عامه مردم را به راحتی می توان فریفت، پس امکان سقوط و اضمحلال این نوع حکومت زیاد است. اما در نظر ارسطو حکومت آریستوکراسی (اشرافی) هم با اینکه در کل نسبت به دموکراسی ارجحیت دارد اما این هم دارای معایب خاص خود است، نظیر اینکه معمولا منجر به استبداد یا حکومت پول و ثروت بر مردم می شود. پیشنهاد ارسطو ترکیبی از این دو نوع حکومت یا در واقع حد وسطی بین آنهاست. بدین شکل که مثلا گروهی از مردمان برتر برای حکومت(احتمالا گروهی از اشراف) با هم به اداره کشور بپردازند.
     
  
زن

 
زندگینامه دانشمندان-زندگینامه پروفسور مجید سمیعی

پروفسور مجید سمیعی در یک خانواده معروف گیلانی به سال 1316هـ.ش در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید و سپس عازم آلمان گردید.
رشته های بیولوژیکی و پزشکی را در دانشگاه ماینتس به پایان رسانید و سپس دوره ی تخصص جراحی مغز و اعصاب را زیر نظر پروفسور کورت شورمن شروع کرد و در سال 1349 در 33 سالگی به اخذ درجه تخصص در این رشته نایل آمد.
وی کار علمی را با سمت استادیاری و معاونت بیمارستان جراحی مغز و اعصاب آغاز کرد. پس از چندی سرپرستی بخش جراحی مغز و اعصاب اطفال را به عهده گرفت. در سال 1351 به اخذ درجه ی پروفسوری جراحی مغز و اعصاب از دانشگاه ماینتس نایل گردید.
ضمن کارهای پزشکی و تدریس، لحظه ای از تحقیق و تتبع غافل نبود و در زمینه ی تورم مغز و ترمیم و بازسازی جراحی اعصاب محیطی مطالعات ارزنده ای انجام داد. در سال 1350 اولین دوره از دوران آموزشی جراحی میکروسکوپی را آغاز کرد و در سال 1356 نخستین آزمایشگاه تمرین جراحی میکروسکوپی آلمان را با کمک بنیاد فولکس واگن تأسیس نمود.
تجربیات پیوند اعصاب محیطی و بازسازی اعصاب مغز توجه پروفسور سمیعی را به مشکلات جراحی در قاعده ی جمجمه جلب کرد و در این زمینه اولین گامهای پیشرفت را برداشت که مورد توجه جهان پزشکی قرار گرفت.
در سال 1356، ریاست بیمارستان جراحی مغز و اعصاب را در شهر هانور به عهده گرفت در همین سال، کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه لیدن هلند به ویاعطا شد و در سال 1366 دانشگاه ماینتس تصدی کرسی جراحیمغز و اعصاب را به ویپیشنهاد کرد.
در سال 1367 با قبول تصدی کرسی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه هانور به کار پرداخت. از سال 1367 تا 1371 ریاست انجمن بین المللی قاعده ی جمجمه را به عهده داشت و در سال 1371 به ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای قاعده ی جمجمه انتخاب شد.
بخشیاز تجربیات علمی او در 13 کتاب و بیش از 200 مقاله ی علمی منعکس شده است. برای تجلیل از مقام علمی و تجربیات ارزنده ویو همچنین گامهای بلندی که در پیشرفت جراحی مغز و اعصاب برداشته است، رییس جمهوری آلمان غربی در سال1367 نشان خدمت درجه 1 دولت آلمان را به او اهدا کرد.
در همین سال جایزه علمی استان نیدرزاکس آلمان، به پاس فعالیتهای پرارزش وی در راه پیشرفت جراحی مغز و اعصاب به نامبرده اهدا شد. پروفسور سمیعی، طی25 سال اخیر، در بیش از 200 کنگره ی علمی شرکت و تجربیات پزشکی خود را ضمن سخنرانی های متعدد ارایه نموده است.
ویاز سویم جامع علمی پزشکی جهان تقدیرنامه ها و جوایز گوناگونی دریافت کرده و در حال حاضر در جهان پزشکی به عنوان جراح پیشتاز در رشته مغز و اعصاب شناخته شده است.
آثار پروفسور سمیعی
مقالات : بیش از 200 مقاله ی علمی در خصوص دستگاه عصبی مرکزی و محیطی.
کتابها : برش نگاری پنوموآنسفال، جنبه های نوین اعصاب محیطی، اعصاب جمجمه ای، ضربه های وارد بر قاعده ی جمجمه، جراحی در ساقه ی مغز و بطن سوم و اطراف آن دو، جراحی قاعده مغز، ضایعات اعصاب محیطی، جراحی منطقه یزین ترکی و سینوسهای پیرامون بینی جراحی مننژیم قاعده ی مغز، جراحی کلیوس، روشهای نوین بازسازی استخوان، دوخت عروق و اعصاب و نیز پیوند در جراحی پلاستیک و جراحی ترمیمی، جراحی قاعده ی مغز، اطلس جراحی قاعده ی جمجمه.
پروفسور سمیعی در آبان ‌ماه 1385 در ششمین همایش چهره‌های ماندگار جزو 24 شخصیت علمی و فرهنگی بود که مورد تجلیل قرار گرفت.
عالی‌ترین نشان افتخاریدولت چین نیز به پاس ‪ ۴۰سال خدمات و تلاش‌هایپروفسور مجید سمیعیبه جامعه پزشکیبه ویژه تلاش‌های وی در اعتلای دانش جراحی مغز و اعصاب چین در هفتم مهر 1386 توسط «زنگ پییان» معاون نخست‌وزیر چین به ‌وی اعطا شد.
     
  
زن

 
آلبرت انيشتين
دانشمند آلماني (1879- 1955)



«آلبرت انيشتين» در چهاردهم مارس 1879 در شهر «اولم» واقع در ناحيه «ورتمبرگ» آلمان متولد شد. وقتي كه آلبرت يك ساله بود، خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديدند. پدر آلبرت، هرمان انيشتين، كارخانه كوچكي براي توليد محصولات الكتروشيميايي داشت و با كمك برادرش كه مدير فني كارخانه بود، از آن بهره برداري مي كرد. وي از لحاظ عقايد سياسي با حكومت پروسي ها مخالفت داشت، اما امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي كرد و صدر اعظم آن « بيسمارك » و ژنرال « مولتكه » و امپراتور پير يعني « ويلهم اول» را مورد تجليل قرار مي داد. مادر انيشتين كه پائولين كوخ نام داشت، بيش از پدر زندگي را جدي مي گرفت و از احساسات هنرمندانه اي برخوردار بود.
آلبرت كوچولو به هيچ عنوان كودك اعجوبه اي نبود و حتي مدت زيادي طول كشيد تا سخن گفتن را بياموزد؛ بطوريكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن كرد، ولي غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي كودكان را دوست نداشت. تحصيلات ابتدائي خود را طبق تعاليم كاتوليك گذراند و از آن لذت فراوان برد و حتي در دروسي كه به شرعيات و قوانين مذهبي كاتوليك بستگي داشت، چنان قوي شد كه توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوالهاي معلم جواب دهند، به آنها كمك كند. انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترك كرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه « لوئيت پول» وارد شد.

ذوق هنري ذوق هنري انيشتين چنان بود كه وقتي در سن پنج سالگي، پدرش قطب نمايي جيبي را به او نشان داد، خاصيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي تأثير عميقي بر وي گذاشت. زماني كه انيشتين پانزده ساله بود، حادثه اي اتفاق افتاد كه جريان زندگي او را به سمت جديدي سوق داد. پدر او در كار تجارت با مشكلاتي مواجه شد و صلاح را در آن ديد تا كارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي كسب و كار خود ترتيب دهد. از آن جا كه وي خوش بين و علاقمند به كسب لذت بود، تصميم گرفت به كشوري مهاجرت كند كه زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور، ايتاليا را انتخاب كرد و در شهر ميلان مؤسسه مشابهي را ايجاد نمود. هنگاميكه وارد شهر ميلان شدند، آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعيت كشور آلمان را ترك گويد، اما آقاي هرمان به وي تذكر داد كه اين كار زشت و نابهنجار است.

دوران دانشجويي در اين دوران، مشهورترين مؤسسه فني در اروپاي مركزي به استثناي آلمان، مدرسه دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بود. آلبرت در امتحان ورودي اين مؤسسه شركت كرد، ولي بخاطر اينكه درعلوم طبيعي اطلاعات وسيعي نداشت، پذيرفته نشد. با اين حال، مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاعات وسيع او راجع به رياضيات واقع شد و از وي درخواست كرد تا ديپلم متوسطه اي را كه براي ورود به دارالفنون لازم است، در يك مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك « آرائو » كه با روش جديدي اداره مي شد، معرفي كرد. وي بعد از يك سال اقامت در مدرسه مذبور، ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه، بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين كه درس هاي فيزيك دارالفنون از هيچ گونه عمق فكري برخوردار نبود، اما حضور در آنها آلبرت را تحريك كرد تا آثار استادان كلاسيك فيزيك نظري از قبيل بولترمان، ماكسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه كند. آلبرت درست در اواخر قرن 19، تحصيلات خود را به اتمام رساند و با مسأله مهم كسب شغل مواجه گرديد. از آنجا كه نتوانست مقام تدريس در مدرسه پلي تكنيك را بدست آورد، تنها راه باقي مانده اين بود كه چنين شغل و مقامي را در يك مدرسه متوسطه جستجو كند.
در سال 1910 ، آلبرت بيست و يك سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. وي داوطلب شغل معلمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از كار خود راضي بود؛ چرا كه مي توانست به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودي متوجه شد كه معلمان ديگر نيكي را از او ضايع و فاسد مي كنند و اين شغل را ترك كرد. بعد از مدتي، در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر« برن» انتقال يافت. كمي بعد از انتقال به شهر برن، با ميلواماريچ همشاگردي قديم خود در مدرسه پلي تكنيك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. كار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتي بسيار جالب به نظر مي رسيد. او وظيفه داشت، اختراعاتي را كه به دفتر مذبور مي آوردند، مورد آزمايش اوليه قرار دهد. شايد تمرين در همين كار موجب شده بود كه وي با قدرت خارق العاده و بي مانند، بتواند نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را به سرعت درك و استخراج كند؛ چرا كه انيشتين به قوانين كلي فيزيك علاقه داشت و به حقيقت درصدد بود تا ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج كند.
در اواخر سال 1910 كرسي فيزيك نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشكده بوسيله امپراتور اتريش انجام مي گرفت كه معمولاً حق انتخاب خويش را به وزير فرهنگ واگذار مي كرد. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب، قبل از همه، برعهده فيزيكداني به نام « آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد، دو نفر را مد نظر داشت كه يكي از آنها « كوستاويائومان» و ديگري « انيشتين» بود. يائومان اين پيشنهاد را رد كرد و انيشتين پس از كش و قوس هاي فراوان، اين مقام را پذيرفت. دو ويژگي انيشتشن موجب شد كه استاد زبردستي گردد : نخست اينكه، علاقه فراواني داشت تا براي عده بيشتري از همنوعان خود و بخصوص كساني كه در حول و حوش او مي زيستند، مفيد باشد. ويژگي دوم، يعني ذوق هنريش، وي را وا مي داشت كه افكار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتب سازد. از سوي ديگر، روش تنظيم آنها به نحوي بود كه چه خود او و چه مستمعان از نظر جهان شناسي نيز لذت ببرند.

عزيمت از پراگ انيشتين در مدتي كه در پراگ تدريس مي كرد، نه تنها نظريه جديد خود را بنا نهاد، بلكه با شدت بيشتري، نظريه خود درباره كوآنتوم نو را كه در شهر برن شروع كرده بود، توسعه داد. با همه اين تفاصيل، انيشتين به دانشگاه پراگ اطلاع داد كه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 اين دانشگاه را ترك خواهد كرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از پراگ، سر و صداي زيادي را در اين شهر بوجود آورد. در سر مقاله بزرگترين روزنامه آلماني شهر پراگ نوشته شد :
« نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترك كرد ». انيشتين عازم شهر زوريخ گرديد و در پايان سال 1912در سمت استاد مدرسه پلي تكنيك زوريخ مشغول به كار شد. شهرت انيشتين تا بدانجا رسيده بود كه بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند كه وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط باشد. مقامات رسمي آلمان، سالها كوشش مي كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سياسي و اقتصادي، بلكه در عين حال كانون فعاليت هنري و علمي نيز محسوب گردد؛ بهمين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. انيشتين مدت كمي بعد از ورود به برلن، از همسر خويش هيلوا كه از جنبه هاي مختلف با او توافق نداشت، جدا گرديد. هنگاميكه به عضويت آكادمي پادشاهي انتخاب شد، سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند، بيش از حد جوان مي نمود.
فعاليت اصلي انيشتين در برلن اين بود كه با همكاران خويش و يا دانشجويان رشته فيزيك، درباره كارهاي علمي مصاحبه و مذاكره نموده و آنها را در تهيه برنامه علمي راهنمايي كند. هنوز يكسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود كه در ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد. در طي جنگ جهاني اول ، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان سخن مي گفتند. در عين حال، انيشتين در منزل خود با دختر عمه خويش الزا آشنايي پيدا كرد. الزا زني مهربان و خونگرم بود و از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت؛ با اين حال، انيشتين با او ازدواج كرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي كه در نتيجه آن بر دنياي علم تحصيل گرديد، مانع از آن نشد كه انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه و تكميل نظريه ثقل خويش بپردازد و با پيمودن راه تفكري كه در پراگ و زوريخ در پيش گرفته بود، در سال 1916 توانست نظريه اي براي ثقل ارائه دهد. وي جاذبه عمومي را بنا نهاد كه به كلي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت كامل بود.
اهميت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجه دانشمنداني واقع گرديد كه داراي قدرت خلاق علمي بودند. تأييد تجربي نظريه انيشتين، توجه عموم مردم را نيز به شدت جلب كرده بود. از اين پس، ديگر انيشتين مردي نبود كه فقط مورد توجه دانشمندان باشد. به زودي، او نيز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر، شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهاي انيشتين تبليغات مخالف و حملاتي كه عليه انيشتين مي شد، موجب گرديد كه در تمام ممالك جهان و در همه طبقات اجتماعي، توجه عموم مردم به سوي تئوريهاي او جلب شود. در اين زمان، انيشتين ابتدا به هلند و سپس به كشورهاي چكسلواكي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريكا و بسياري از كشورهاي ديگر سفر كرد. اما نكته قابل توجه اين است كه وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورك رسيدند، با استقبال شديد و تظاهرات پرشوري مواجه شدند كه به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يكي از دانشمندان رخ نداده بود .
انيشتين به آسيا و كشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر كرد و اين خاتمه سفرهاي او بود. وي درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اكناف جهان، بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر عليه او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افكار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند. از اين رو، انيشتين به شهر پرينستون در آمريكا رفت. در سال 1936 همسرش الزا از دنيا رفت و خواهر انيشتين كه در فلورانس بود، به شهر پرينستون نزد برادرش آمد. در همين دوران، انيشتين تابعيت كشور آمريكا را پذيرفت. وي در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي، مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرينستون را ترك كرد، ولي اين تغيير سمت رسمي، تغييري در روش زندگي و كار او به وجود نياورد. او كماكان در پرينستون بسر مي برد و در مؤسسه مذبور به تحقيقات خود ادامه مي داد.

آخرين سالهاي زندگي انيشتين دوران تحقيق در شهر پرينستون آميخته با اضطراب بود. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود؛ ليكن اين دوره ده ساله، درست مصادف با عهد بمب اتمي بوده و بشريت، تمرين و آموزش خود را در اين زمينه آغاز نمود. بنابراين، مسأله واقعي كه براي او مطرح شد، موضوع چگونگي پيدايش بمب اتمي نبود.
سرانجام در روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفكر قرن بيستم ، پيغمبر صلح و حامي محنت ديدگان جهان، مردي كه احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه مردان جهان بوده است، در شهر پرينستون واقع در ممالك متحده آمريكاي شمالي از زندگي، تفكر و مبارزه دست كشيد و درگذشت.
در پايان به اظهار نظر برخي از مشاهير درباره انيشتين مي پردازيم :
«پيشرفتي كه انيشتين درباره طبيعت، نصيب معرفت ما كرد، از قدرت جهان امروز خارج است. فقط نسل هاي آينده مفهوم واقعي آن را درك خواهند كرد». «دكتر هارولددوز، رئيس دانشگاه پرينستون در آمريكا ».
«وي دانشمند بزرگ اين عصر و به واقع يكي از جويندگان عدالت و راستي بود كه هرگز با نادرستي و ظلم مصالحه نكرد».« جواهر لعل نهرو، نخست وزير هند».
     
  
زن

 
دکتر محمود حسابی


زندگی

پدرش (سید عباس معزالسلطنه) و مادرش (گوهرشاد حسابی) هر دو اهل تفرش و از سادات تفرش بودند. او چهار سال اول دوران کودکی‌اش را در تهران سپری نمود. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارتهای دوری از میهن، در مدرسه کشیش‌های فرانسوی آغاز کرد. در همان زمان تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی را نزد مادرش فرا می‌گرفت. او قرآن و دیوان حافظ را از حفظ می‌دانست. او همچنین بر کتب بوستان، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشات قائم مقام فراهانی اشراف کامل داشت. حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. او در نواختن ويولن و پيانو مهارت داشت. وی در چند رشته ورزشی نیز موفقیت‌هایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی در بيروت.[۲][۳] محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو درگذشت. آرامگاه (خانوادگی) وی در شهر تفرش قرار دارد.[۱][۳][۲]
تحصیلات

شروع تحصیلات متوسطه او مصادف با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان بیروت بود. از این رو به مدت دو سال در منزل به تحصیل پرداخت. پس از آن در کالج آمریکایی بیروت به تحصیلات خود ادامه داد. در سن هفده سالگی لیسانس ادبیات، و در سن نوزده سالگی لیسانس بیولوژی را اخذ نمود. پس از آن در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فرانسوی مهندسی در بیروت فارغ التحصیل شد. در آن دوران با اشتغال در نقشه کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‌کرد. او همچنین در رشته‌های پزشکی، ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات دانشگاهی پرداخت.
حسابی در دانشگاه سوربن فرانسه، در رشتهٔ فیزیک به تحصیل و تحقیق پرداخت. در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را، با ارائهٔ رساله‌ای تحت عنوان «حساسیت سلول‌های فتوالکتریک»، با درجه عالی دریافت نمود.[۲][۳][۱][۸] برخی مدعی‌اند محمود حسابی تنها شاگرد ایرانی آلبرت اینشتین بوده‌است [۲] [۹] در حالی که رضا منصوری معتقد است حسابی آلبرت آینشاین را تنها یک‌بار در دیداری عمومی ملاقات کرده است و عکس مربوط به ملاقات حسابی با او، مربوط به کورت گودل، ریاضی‌دان معروف است.[۷]
مناصب سیاسی

وی در سال ۱۹۵۷ به عنوان سناتور انتخابی تهران وارد مجلس چهارم سنا شد. وی هچنین وزیر آموزش و پرورش کابینه محمد مصدق در سال های ۱۹۵۱-۱۹۵۲ بوده است.[۴]
فعالیت‌های شغلی و اجتماعی

حسابی با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور، به ایران بازگشت و به پایه گزاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی، [۱۰] دانشکده‌های فنی و علوم دانشگاه تهران، نگارش ده‌ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گزاری فیزیک و مهندسی نوین پرداخت.[۲][۳]
طرح تاسیس دانشگاه تهران
ایستگاه اتوبوس دکتر حسابی، تهران

دكتر مهدي خزعلي ، فرزند آيت الله خزعلي كه مدير مسؤول "كتاب سفيد" (ويژه اطلاعات پزشكي) است، در شماره جديد اين كتاب كه اخيراً منتشر شده، با تمجيد از رضا شاه نوشت كه در جستجوي رضا خاني از ميان مسؤولان است تا نياز كشور را بفهمد و نگويد براي ما صد سال زود است.

مهدی خزعلی هنگام بازگفتن خاطره دیدارش با پروفسور محمود حسابی ، به نقل از وی می نویسد: جهت تاسیس دانشگاه تهران با وساطت یکی از دوستان وقت ملاقاتی از وزیر معارف وقت گرفتم، پس از توضیح طرح، وزیر معارف از من پرسید: «دانشگاه بسازید که چه بشود؟» من عرض کردم: «دکتر و مهندس‌ها که برای تحصیل به فرنگ می روند را در مملکت خودمان تربیت کنیم.» و او پاسخ داد: «تربیت دکتر و مهندس برای ما صد سال زود است.» متاثر از کوته فکری وزیر معارف از دفتر وزیر خارج شدم، دوستی که آزردگی مرا دید برای تسلی خاطر گفت من میتوانم از رضا شاه برایت وقت ملاقات بگیرم. وقت ملاقات با رضا شاه تعیین شد، برای او طرح تاسیس دانشگاه تهران را شرح دادم و شاه پرسید «که چه شود؟» عرض کردم به جای آنکه جوانان ما به فرنگ بروند در مملکت خودمان دکتر و مهندس آموزش دهیم و رضا شاه باز پرسید «که چه شود؟» و عرض کردم: «این جاده‌ها و راه آهن را آلمان‌ها می سازند مهندسین خودمان بسازند و ...» رضاشاه بسیار استقبال کرد و گفت بروید طرحتان را بنویسید به مجلس می گویم رای بدهد! و من از همان شب شروع به نگارش طرح دانشگاه کردم. فردای آن روز از دربار به در خانه ام آمدند، تعجب کردم که با من چه کار دارند، دیدم یکصد هزار تومان پول فرستاده اند که اعلیحضرت فرموده اند، کارتان را شروع کنید و طرح تان را نیز بنویسید. این همان مبلغ خرید زمین دانشگاه تهران بود و کار ساخت و ساز همزمان با نوشتن طرح آغاز شد. [۱۱] همچنین این صحبت ها در کتاب استاد عشق به تایید ایرج حسابی فرزند دکتر حسابی هم رسیده است
افتخارات

حسابی به دریافت بالاترین نشان فرانسه لژیون دونور نائل گردید.[۲][۳]
خدمات

اولین نقشه برداری فنی و تخصصی کشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه تهران به شمشک)
اولین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران
پایه گذاری اولین مدارس عشایری کشور
پایه گذاری دارالمعلمین عالی
پایه گذاری دانشسرای عالی
ساخت اولین رادیو در کشور
راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور
راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور
راه اندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور
راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران
محاسبه و تعیین ساعت رسمی ایران
پایه گذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران، به نام بیمارستان گوهرشاد
شرکت در پایه گذاری فرهنگستان ایران و ایجاد انجمن زبان فارسی
تدوین اساسنامه طرح تاسیس دانشگاه تهران
پایه گذاری دانشکده فنی دانشگاه تهران
پایه گذاری دانشکده علوم دانشگاه تهران
پایه گذاری شورای عالی معارف
پایه گذاری مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشکده علوم دانشگاه تهران
پایه گذاری بخش آکوستیک در دانشگاه و اندازه گیری فواصل گام‌های موسیقی ایرانی به روش علمی
پایه گذاری انجمن موسیقی ایران و مرکز پژوهش‌های موسیقی
پایه گذاری و برنامه ریزی آموزش نوین ابتدایی و دبیرستانی
پایه گذاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی دانشگاه تهران
پایه گذاری سازمان انرژی اتمی ایران
پایه گذاری اولین رصدخانه نوین در ایران
پایه گذاری مرکز مدرن تعقیب ماهواره‌ها در شیراز
پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان
پایه گذاری کمیته پژوهشی فضای ایران
ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی کشور (در ساختمان دانشسرای عالی در نگارستان دانشگاه تهران)
تدوین اساسنامه و تاسیس موسسه ملی استاندارد
تدوین آیین نامه کارخانجات نساجی کشور و رساله چگونگی حمایت دولت در رشد این صنعت
پایه گذاری واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی (پژوهش و صنعت در الکترونیک، فیزیک، فیزیک اپتیک، هوش مصنوعی)
راه اندازی اولین آسیاب آبی تولید برق (ژنراتور) در کشور
ایجاد اولین کارگاه‌های تجربی در علوم کاربردی در ایران
ایجاد اولین آزمایشگاه علوم پایه در کشور [۱]

موزه دکتر حسابی
نوشتار اصلی: موزه دکتر حسابی

اندک زمانی پس از مرگ حسابی در سال ۱۳۷۲، خانه او تبدیل به موزه‌ای شد که در آن وسایل شخصی، مدارک علمی و تحصیلی، نشان‌ها و تقدیرنامه‌ها و عکس‌های قدیمی و متن نطق‌ها و نوشته‌ها در آن به نمایش گذاشته شده‌است. این موزه در خیابان تجریش – خیابان مقصودبیک قرار دارد.
برخورد با حسابی پس از جمهوری اسلامی
ستایش از طرف رهبران جمهوری اسلامی

به نقل از روزنامه خراسان زمانی که آیت الله خمینی به اتاقی که عده‌ای از جمله حسابی در آن حضور داشتند، وارد شد ابتدا به سمت حسابی آمد و وی را دعوت به نشستن کرد و سپس گفت: «شما ۷ نسل خدمت ارزنده به این مرز و بوم داشته‌اید و ۷ نسل استاد و دانشجو برای کشور تربیت کرده‌اید و صلاح نیست که من پیش از شما بنشینم.»[۱۲] همچنین سید علی خامنه‌ای در سال ۱۳۶۶، طی پیامی به مراسم بزرگداشت حسابی با عنوان «۶۰ سال فیزیک ایران» گفت: «خدمتی که دکتر محمود حسابی به فرهنگ ایران نمودند کمتر از خدمتی نیست که ایشان به علم فیزیک کردند».[۱۳] در مقابل رضا منصوری که در آن زمان رییس انجمن فیزیک ایران بوده‌است، می‌گوید زمانی که انجمن در سال ۱۳۶۶ قصد برگزاری همایشی جهت تجلیل از پدر فیزیک دانشگاهی ایران، حسابی، را داشته‌است به دلیل اینکه او سناتور انتصابی محمدرضا پهلوی بوده‌است، از سوی حراست دانشگاه شیراز مورد تهدید قرار گرفته ولی با این وجود این تهدید حداد عادل در بزرگداشت حسابی سخنرانی کرده‌است.[۷] امروزه نام بسیاری دبیرستان های نمونه ایران به نام او است.
شاگردان برجسته

پروفسور حسابی شاگردان برجسته زیادی را تربیت کردند . اما از میان همه آنها می توان به دو چهره مشهور اشاره نمود که عبارتند از دکتر مصطفی چمران و پروفسور منوچهر جمالی.

[۱۴] [۱۵]
برخوردهای اغراق آمیز و انتقاد از آن

اغراق‌هایی که در بیان مرتبه علمی حسابی و روابط وی با دانشمندان آن عصر در نشریات و کتاب‌های درسی مطرح شده‌است اعتراض برخی چهره‌های دانشگاهی را بر انگیخته‌است.

طرح اعطای عنوان مرد علمی سال ۱۹۹۰ در رشته فیزیک از سوی مرکز بین‌المللی زندگی‌نامه‌ها (کمبریج) به محمود حسابی، به دلیل بی‌اعتبار بودن صادرکننده آن خدمات درخشان علمی حسابی را خدشه‌دار کرد.

رضا منصوری عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف و معاون سابق وزارت علوم در مصاحبه‌ای می‌گوید مرحوم حسابی زمانی مقاله‌ای می‌فرستد برای مجله‌ای در پاریس در مورد آنچه در کتب درسی مدارس ما یا برپاکنندگان کتیبه‌ای در دانشگاه اصفهان، آن را نظریه‌ای بسیار عمیق و برتر از نظریه‌های انیشتین تلقی کرده‌اند. منصوری ادعا کرد بنابر اسناد تاریخی این مقاله برای داوری به سینج، نسبیت‌دان معروف، داده می‌شود که داور به دلیل برخی اشتباهات محاسباتی آن مقاله را برای چاپ نمی‌پذیرد.[کدام سند تاریخی؟ منبع آن کجاست؟]

هادی اکبرزاده رییس انجمن فیزیک ایران نیز گفت بخشی از مطالبی که در مورد حسابی از جمله همکاری و ارتباط وی با انشتین مطرح می‌شود اغراق‌آمیز و غیر واقعی است.[۱۶] وی همچنین گفت: انجمن فیزیک ایران در سال‌های اخیر همواره با طرح این قبیل مطالب اغراق‌آمیز برخورد کرده و از جمله در دوره قبلی هیات مدیره انجمن طی نامه‌ای به ریاست دانشگاه اصفهان به درج برخی مطالب غیرواقعی و اغراق‌آمیز در کتیبه یادبود حسابی اعتراض کرده‌است.[۷] [۱۷]
برخی عقاید در مورد زنان

محمود حسابی در سال ۱۳۱۲، با تأسیس بیمارستان خصوصی گوهرشاد، کارکنان آن را به رعایت کامل حجاب ملزم کرد.[۱]

آلینوش طریان (نخستین استاد فیزیک زن ایران) در مصاحبه‌ای گفته‌است که در سال ۱۳۲۶ پس از اتمام دورهٔ تحصیلی لیسانس فیزیک در دانشگاه تهران، از محمود حسابی، مدیر وقت گروه فیزیک دانشگاه تهران، درخواست بورس تحصیلی نمود، ولی حسابی با این دلیل که «تو یک زن هستی و تحصیل برای تو تا همین مرحله هم زیاد است» از اعطای بورس تحصیلی به نامبرده خودداری کرد.[۱۸][۱۹]

به گفتهٔ وب‌گاه «بنیاد پروفسور حسابی»، محمود حسابی احترام فراوانی برای همسر خود قائل بود. و هرگز او را با صدای بلند خطاب نمی‌کرد.[۲۰]
آثار

آثار به جای مانده از محمود حسابی در زمینه‌های فیزیک، زبان فارسی و پژوهش‌های فرهنگی شامل ۲۱ کتاب و مقاله‌است. برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از:[۲۱]

۱- کتاب‌های فیزیک دبیرستان ۱۳۱۸. [۲۲] [۲۳] [۲۴]

۲- کتابی در تفسیر امواج دوبر در شش رساله، دانشگاه تهران ۱۹۴۶.[۲۵]

۳- مقاله ذرات پیوسته، در نشریه آکادمی علوم آمریکا ۱۹۴۷.[۲۶]

۴- مقاله‌ اثبات نظری بیشتر بودن جرم ذرات شارژ شده به وسیله نور نسبت به الکترون(پیشنهاد تفسیر قانون جاذبهٔ عمومی نیوتون و قانون میدان الکتریکی ماکسول)، گزارش نشریه انجمن فیزیک آمریکا ۱۹۴۸.[۲۷]

۵- مقاله مدل ذرات بی‌نهایت گسترده، نشریهٔ فیزیک فرانسه ۱۹۵۷. [۲۸]

۶- کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران ۱۳۴۰.[۲۹]

۷- رساله نظریه ذرات بی‌نهایت گسترده، دانشگاه تهران ۱۹۷۷.[۳۰]
     
  
مرد

 
کلودیا الکساندر ؛ نخبه‌ای که بشر از دست داد


کلودیا الکساندر، دانشمند ارشد ناسا که مدیر پروژه‌های بزرگی مثل «ماموریت گالیله» و «رزتا» بوده است، در ۵۶ سالگی و بر اثر سرطان پستان، درگذشت.



ناسا یکی از بهترین دانشمندان، مهندسان و مدیران خود را از دست داد. کلودیا الکساندر، دانشمند برجسته‌ی ناسا، پس از ۱۰ سال درگیری با سرطان پستان، ۲۰ تیرماه (۱۱ جولای)، در شهر آرکادیا کالیفرنیا درگذشت.

خانم الکساندر، علاوه بر ویژگی‌های بارز علمی و تحقیقاتی، از دو جهت در ناسا منحصربه‌فرد بود. اول این‌که یک زن بود؛ دوم این‌که رنگین‌پوست بود.

خودش در مصاحبه‌ای که سال گذشته با لس‌آنجلس تایمز داشت، درباره‌‌ی حضور یک زن سیاه‌پوست در شغلی که در تسخیر مردان سفیدپوست است، گفته بود: «من باید همیشه بین دو فرهنگ متفاوت نوسان می‌کردم.»

کلودیا جوان الکساندر (Claudia Joan Alexander) در تاریخ ۸ خرداد ۱۳۳۸ (۳۰ می ۱۹۵۹) در ونکوور کانادا به دنیا آمد و کودکی خود را در دوران آغاز انقلاب کامپیوتر در دره سیلیکون، در سانتاکلارا کالیفرنیا گذرانده بود. پدر وی یک مددکار اجتماعی بود و مادرش گاینل ویلیامز (Gaynelle Williams)، یک کتابدار بود که برای گوردون مور (Gordon Moore) کار می‌کرد. گوردون مور کسی بود که بعدتر شریک موسس شرکت اینتل شد.

او پس از گرفتن مدرک دکترای خود، به آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا آمد و آخرین مدیر پروژه‌ی ۱.۵ میلیارد دلاری «ماموریت گالیله» بود که ۱۴ سال طول کشید و در سال ۲۰۰۳ به پایان رسید. همچنین در پروژه‌ی عظیم رزتا که آژانس فضایی اروپا، نزدیک به یک دهه قبل آغاز کرد، پست «دانشمند پروژه» را داشت و مسئول ۳۵ میلیون دلار تجهیزاتی بود که کارش جمع‌آوری اطلاعات -از جمله دمای- دنباله‌دار 67P/Churyumov-Gerasimenko بوده است.

زمانی که پروژه‌ی رزتا آغاز می‌شد، او ۴۰ سال داشت. کاوش‌گر رزتا، نوامبر سال گذشته روی دنباله‌دار مورد نظر فرود آمد که با تحسین جهانیان همراه بود.

وی در مصاحبه‌ای که با مجله مهندسان رنگین‌پوست آمریکا و فناوری اطلاعات (US Black Engineer and Information Technology magazine) داشت، گفته بود: «آن‌ها در ناسا، به من گفتند کسی را برای این پروژه می‌خواهند که ۱۰ سال بعد، وقتی که رزتا به مقصد می‌رسد، زنده باشد.» وی همچنین اضافه می‌کند که: «آن‌ها گفتند که مخصوصا من را به این دلیل انتخاب کرده‌اند که قابلیت کنار آمدن با فرهنگ‌های مختلف را دارم.»

وی در مصاحبه‌‌ی دیگری که با مجله مهندسان میشیگان داشته، برای جوان‌ترها، سخنی به یادگار می‌گذارد و تاکید می‌کند: «عشق به کاری که انجام می‌دهید، گاهی اوقات می‌تواند به اندازه‌ی میزان درآمدتان از آن کار اهمیت داشته باشد.»

وی با مقایسه‌ی شغل دانشمندان با سایر حرفه‌ها، این‌طور ادامه می‌دهد که: «ورزشکاران و موسیقی‌دانان، در حافظه‌ی تاریخ نخواهند ماند. اما آن‌هایی که در مسیر زندگی بشر و شیوه‌ی درک بشر از عالم هستی، پیشرفت‌های بنیادین ایجاد می‌کنند، به واسطه‌ی کشفیاتشان، همیشه زنده خواهند ماند.»

هرچند که با مقایسه‌ی کلودیا الکساندر موافق نباشیم، اما او، با کمک‌هایی که به پیشرفت بشریت کرد، جاودانه خواهد ماند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
زن

 
عبدالمجید ارفعی



عبدالمجید ارفعی (زادهٔ ۹ شهریور ۱۳۱۸ در اِوَز) پژوهشگر و متخصص زبان‌های باستانی اکدی و ایلامی، ایلام‌شناس و از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان و از مهم‌ترین کتیبه‌خوانان ایرانی است و برخی از لوح‌های گلی تخت جمشید با تلاش وی ترجمه شده‌است.
عبدالمجید ارفعی نخستین مترجم استوانه کوروش بزرگ از زبان اصلی بابلی‌نو به فارسی است. او در سال ۱۳۹۴ جایزه سرو ایرانی، در زمینهٔ میراث فرهنگی را به عنوان یک عمر کوشش فرهنگی دریافت کرد.

زندگی‌نامه

عبدالمجید ارفعی در شهریور ۱۳۱۸ در اِوَز به دنیا آمد. پدرش میرعبدالله ارفعی و اصالتاً اهل اوز از توابع استان فارس بود. او دوران دبستان را در مدارس بندرعباس و یزد به اتمام رساند و در سال ۱۳۲۸ به همراه خانواده به تهران آمد و در مدرسه منوچهری و البرز به تحصیل پرداخت و با بهرام بیضایی هم‌درس شد.
پس از پایان دوره دبیرستان و تا پیش از ورود به دانشگاه در سال‌های ۱۳۳۲ در کتابخانه ملی با نوشته‌های ابراهیم پورداوود آشنا شد. در همان زمان از استاد متینی معلم ادبیاتش، الفبای فارسی باستان را آموخت و در همان سالها زبان پهلوی را نیز از روی کتاب کارنامه اردشیر بابکان محمدجواد مشکور آموخت. برای آموزش زبان اوستایی گاتهای پورداوود را سرمشق قرار داد و آن را نیز آموخت.
پس از اخذ دانشنامه لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، در مهرماه سال ۱۳۴۴ به آمریکا رفت. بنا بر پیشنهاد و توصیه پرویز ناتل خانلری و استقبال استاد پور داوود دو سال یه آموزش مقدمات اکدی پرداخت و پس از آن به مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و تا هشت سال زیر نظر ریچارد هلک، از مشهورترین استادان خط و زبان ایلامی، به یادگیری زبان ایلامی و اکدی مشغول شد. در همان زمان با گل‌نوشته‌های ایلامی و کتیبه‌های تخت جمشید که به امانت نزد دانشگاه شیکاگو بود و ریچارد هلک در حال بررسی، خواندن و ترجمه آنها بوده‌است، آشنا شد. هلک در آن دوران هر شب چند کتیبه خوانده شده را به ارفعی می‌داد تا او از روی متن ترجمه‌شده، کتیبه‌ها را بخواند. پس از مدتی هلک کتیبه‌های خوانده نشده را هم به ارفعی می‌داد. این تجربه بعدها به ارفعی در نوشتن کتاب «گل‌نوشته‌های باروی تخت جمشید» کمک می‌کند. عبدالمجید ارفعی اولین ایرانی است که در این رشته تحصیل کرد. همچنین او تنها متخصصی است که می‌تواند بقیه آن کتیبه‌ها را بخواند و آنها را ترجمه کند.
ارفعی در تیر ماه ۱۳۵۳ خورشیدی از رساله دکترای خود با عنوان «زمینه‌های جغرافیایی فارس بر اساس گل‌نوشته‌های تخت جمشید» دفاع کرد و با مدرک دکترا به تهران بازگشت. سپس نزد پرویز ناتل خانلری رفت و در فرهنگستان ادب و هنر ایران به همکاری پرداخت.



فعالیت‌ها

نتیجه همکاری عبدالمجید ارفعی با دکتر خانلری در بین سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی، گردآوری گنجینه بیشماری از مجلات، مقالات و کتاب‌های گوناگون دربارهٔ تاریخ ایران و جهان و گل‌نوشته‌ها و خط‌های خوانده‌شده است که در پژوهشکده علوم انسانی نگهداری می‌شود. ارزش دلاری این کتابخانه در زمان خرید بین ۳ تا ۴ میلیون دلار بوده که امروز ارزشی به مراتب بالاتر دارد.

تالار کتیبه‌ها در موزه ملی ایران بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲ توسط او و شاهرخ رزمجو ساخته و آماده شد. گفته می‌شود او و دانشجویانش حتی قفسه‌های این تالار را خودشان نصب کردند. چون خرید کتاب در آن زمان دشوار بود و این تالار نیز کتابی در اختیار نداشت، برای تأمین کتاب، ارفعی به پژوهشکده علوم انسانی مراجعه کرد تا از کتابهایی را که بیست سال پیش خودش سفارش داده بود فتوکپی تهیه کند.

بسیاری از لوح‌های گلی تخت جمشید و متن‌های حقوقی بین‌النهرین از روی کتیبه‌های تاریخی با تلاش دکتر ارفعی ترجمه شده‌است.
عبدالمجید ارفعی سابقه همکاری با بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و بنیاد پژوهشی شوش را در کارنامه خود دارد. همکاری او با بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد، منجر به خوانده شدن کتیبه‌های خزانه تخت‌جمشید شد که در موزه همان‌جا نگهداری می‌شد.
او نخستین ترجمه فارسی فرمان کوروش بزرگ (منشور کورش) را از روی مولاژی از اصل منشور، همراه با نسخه‌برداری جدید انجام داد.
عبدالمجید ارفعی به همراه دکتر جعفری دهقی از اساتید دانشگاه تهران در حال تحقیق و بررسی ترجمه دو کتیبه از بیستون است. بخش زبان ایلامی و بابلی (اکدی) این متنها به عهده دکتر ارفعی است. حرف‌نویسی، آوانویسی، نگارش واژه‌نامه و همچنین بازنویسی متن‌ها به خط میخی و ترجمه آنها به فارسی کار مشترکی است که آنها در این پروژه بر عهده دارند.

گل‌نبشته‌های باروی تخت‌جمشید



کتاب گل‌نبشته‌های باروی تخت‌جمشید پژوهشی است بر روی صد و پنجاه گل‌نبشته‌ای که مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو در سال ۱۳۲۷ خورشیدی به ایران پس فرستاد. علاوه بر این مقدار تعدادی از گل نبشته‌هایی که در بخش تاریخی موزه ملی ایران نگاهداری می‌شوند و گل‌نبشته منفرد دیگری از باروی تخت جمشید برای نخستین بار بازخوانی و به همراه تصاویرشان منتشر شدند.
این گل‌نبشته‌ها اسناد اداری و مالیی هستند بین سال‌های سیزدهم (۵۰۹ پ. م) تا بیست و هشتم (۴۹۴ پ. م) پادشاهی داریوش بزرگ، که در آن‌ها به حمل و نقل کالا، دریافت، جابه‌جایی، ذخیره و پرداخت کالا در ازای حقوق کارگزاران، مسافران و کارگران دولتی در ایالت پارس اشاره شده‌است.
این کتاب در هشتمین دوره جایزه کتاب فصل ویژه آثار منتشره در زمستان سال ۱۳۸۷ در حوزه زبان و در بخش زبان‌های باستانی به عنوان کتاب برتر شناخته‌شد.

آثار

کتاب فرمان کوروش بزرگ، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹ خورشیدی، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۱۵-۹۲-۸
گل‌نوشته‌های باروی تخت جمشید، عبدالمجید ارفعی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ خورشیدی، شابک
فرهنگ، عبدالمجید ارفعی، مهدی مداینی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹
فرهنگ، عبدالمجید ارفعی، مهدی مداینی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹
مرد=زن

جداسازی‌های جنسیتی توهین به انسانیت است
     
  
مرد

 
بعضی از زندگی نامه ها برای من اولین بار بود میخوندم

و بعضی هاش دروغ

اما در کل باید همه بخوانند تا یاد بگیرند
جملۀ « نگران نباش ، درست‌اش می‌کنیم . » ، از مقدس‌ترین عباراتِ دنیاست .

فکر می‌کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می‌شنوند ، جزء آدم‌های خوش‌شانس دنیا به حساب می‌آیند . « نگران نباش ، درست‌اش می‌کنیم . »
     
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
علم و دانش

زندگی نامه دانشمندان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA