ملاحظاتی جامعه شناختی پیرامون مرگ و بیماران سرطانی) من نه سرطان شناس هستم و نه طبیب، جامعه شناسی هستم که امیدوارم بعضی نکات را برای شما روشن کنم. همان طور که می دانید درباره ابعاد اجتماعی سرطان و بیماران سرطانی در ایران تحقیقات زیادی انجام نشده و در نتیجه دست جامعه شناسان و حتی روانشناسان در این مورد تهی است. بنابراین من سعی می کنم اول مقدمه یی جامعه شناسانه در مورد مرگ و بیماران دم مرگ (محتضران) بیان کنم و بعد به بیماران سرطانی و وضعیت جامعه شناسانه پزشکی در ایران بپردازم. یکی از مهم ترین کسانی که در مورد بیماری و بیماران دم مرگ مطلب نوشته است، جامعه شناس معروفی است به اسم نوربرت الیاس که بیش از ۹۰ سال عمر کرد و کتاب تنهایی محتضران۱ را در ۸۴سالگی نوشت. او در این کتاب مردن در عصر جدید را با مردن در عصر قدیم مقایسه می کند. قبل از اینکه بخواهم به این کتاب بپردازم لازم است این توضیح را بدهم که نوربرت الیاس کتابی به اسم «جریان متمدن شدن»۲ دارد که کتاب بسیار مهمی است. برای اینکه برخلاف فلاسفه و جامعه شناسان دیگری که جریان گذر از دنیای قدیم به دنیای جدید را بر مبنای فلسفه تاریخ بیان کرده اند نوربرت الیاس تحقیقات ریز و تجربی بسیاری در مورد اینکه این جریان متمدن شدن به چه شکلی اتفاق افتاده، انجام داده است. مثلاً او در مورد آداب میز غذا خوری تحقیق کرده است. او نشان داده که بشر چگونه آهسته آهسته به این حالت فعلی (متمدن شدن) نزدیک شده است. الیاس در مورد آداب سر سفره معتقد بود افراد در قدیم (در دوران قرون وسطی) آداب میز غذا خوری دقیقی نداشتند. مثلاً برای تمیز کردن دهان خود هنگام غذا خوردن از دستمال استفاده نمی کردند بلکه با آستین، دهان خود را پاک می کردند. یا اینکه هر زمان که دوست داشتند غذا را تف می کردند (این تف کردن غذا در سر سفره که امروزه بسیار چیز مشمئز کننده یی است در قدیم یک امر بسیار عادی بوده است). یا اینکه در قدیم یک غذای گوشتی مثلاً یک گوساله را به طور کامل طبخ می کردند و سر سفره قرار می دادند. معمولاً بشر امروزه ترجیح می دهد غذا را تکه تکه کند تا افراد احساس نکنند که در حال خوردن یک جانور هستند (البته به جز موارد استثنایی مانند غذای کریسمس یا خوردن گوشت مرغ). نوربرت الیاس توضیح می دهد اولین دستمال را فردریک پنجم استفاده کرده است. پنج دستمال داشته است و هیچ کس به جز او حق نداشت برای پاک کردن دهان یا دست ها از دستمال استفاده کند. الیاس توضیح می دهد کم کم استفاده از دستمال رواج پیدا می کند. قاشق و چنگال درست می شود و برای خوردن انواع غذاها آداب مخصوصی ایجاد می شود که مردم مجبور شدند این آداب را به نحوی از انحا رعایت کنند. امروزه نیز همان طور که می دانید طبقات بالا از نحوه غذا خوردن طبقات پایین رنج می کشند (مثلاً بیزاری از هورت کشیدن چای ). اینها مسائلی است که کسانی که با این جریان متمدن شدن پیش آمده اند با کسانی که این جریان را طی نکرده اند احساس قرابت نمی کنند.به طور کلی حرف نوربرت الیاس این است که این جریان متمدن شدن در همه شئون زندگی اتفاق می افتد و ما زمانی که متمدن می شویم در واقع کنترل بیشتری روی بدن خود اعمال می کنیم. الیاس گمان می کند در دوران های اولیه این کنترلی که الان روی بدن خود اعمال می کنیم اعمال نمی شده است. بدن خیلی آزادانه تر حرکت می کرد. امروزه ما آداب میز سخنرانی داریم، آداب میز غذا خوری داریم، آداب دید و بازدید داریم و… که همه اینها مسائلی است که باید به جا بیاوریم برای اینکه بتوانیم زندگی کنیم. اما این متمدن شدن به عبارتی در سرکوب تن ما نیز رخ می دهد. این همان نظری است که فروید هم دارد. فروید معتقد است (در کتاب «تمدن و ناخرسندی های آن»۳) ما هر چقدر بیشتر متمدن می شویم بیشتر خود را سرکوب می کنیم. سرکوب شدن و متمدن شدن امری است که پا به پای هم پیش می رود. و این در واقع پاسخی است به کسانی که گمان می کنند جریان متمدن شدن، جریانی است یکسویه. پاسخی است به جریانی که فکر می کند ما هر چقدر متمدن می شویم بیشتر به سمت آزادی و مواهب عصر جدید می رویم ولی از نظر نوربرت الیاس این گونه نیست. جریان متمدن شدن رخ می دهد و ما متمدن می شویم ولی در عین حال ما مجبور می شویم کنترل های بیشتری را روی بدن و ذهن خود اعمال کنیم. بنابراین تمدن و سرکوب پا به پای هم پیش می روند.الیاس در کتاب خود بسیاری از امور روزمره را مثال می زند که دچار تغییر شده است و در نهایت توضیح می دهد بر مبنای تغییرات ایجادشده چگونه دولت- ملت جدید به وجود آمد. یعنی تشکیل دولت- ملت های جدید را به نحوی به جریان متمدن شدن ربط می دهد.۲) مساله یی که مورد توجه نوربرت الیاس است این است که جریان متمدن شدن مساله فردگرایی را به همراه می آورد. فردگرایی چیزی است که لاجرم اتفاق می افتد و در خیلی از جاها ما شیفته آن هستیم. فی المثل در جایی که عاشق می شویم بسیار فردگرایی را ستایش می کنیم. این موضوع در سریال های بازاری غرب هم دیده می شود. در آنجا انتقاد می کنند که چرا افراد یا خانواده ها در تصمیم دو جوان که قصد ازدواج دارند، دخالت می کنند. فرض را بر این می گذارند که کسی حق ندارد در تصمیم این دو جوان دخالت کند. به نوعی فردگرایی را برای این افراد قائل هستند.هر فرد جدیدی هم که وارد شهرهای بزرگ بشود این فرآیند فرد(گرا) شدن را طی می کند.بهتر است نظر گئورگ زیمل را نیز در اینجا بیاورم زیرا نظرات او به بحث ما که در مورد بیماری است ربط پیدا می کند. زیمل معتقد است زمانی که فردی از شهری کوچک وارد کلانشهر (شهرهایی مثل تهران) می شود این فرد قادر نیست به همه محرکات اطرافش پاسخ دهد به دلیل اینکه تعداد این محرکات بسیار زیاد است. رنگ، بو، صدا، چهره های بیگانه، شلوغی، ترافیک و… آنقدر زیاد است که اگر فرد بخواهد به همه آنها پاسخ دهد بی شک باید انرژی روانی زیادی را صرف کند. در نتیجه فرد حالتی را در خودش بسط و گسترش می دهد به اسم «نگرش دلزده». فرد خود را بی احساس می کند. فرد خود را از حساسیت می اندازد و بی اعتنا می شود. مثلاً اگر اقوام فرد از شهرستان بیایند و فرد را ببینند خواهند گفت این آدم بی عاطفه شده یا خواهند گفت او از وقتی به تهران آمده است دیگر هم ولایتی های خود را فراموش کرده است (خود را گرفته است). در حالی که داستان از نظر زیمل اصلاً این نیست. این یک مکانیسم اجتماعی است. ما مجبوریم در شهرهای بزرگ خود را از حساسیت بیندازیم. مجبوریم برای اینکه زندگی کنیم یک نگاه بی اعتنا به جهان داشته باشیم.من به دو نکته از جنبه های منفی فردگرایی اشاره کردم؛ نکاتی که الیاس و زیمل به آن اشاره می کنند. پس این جریان فردگرایی یکسری ابعاد منفی نیز به همراه می آورد که این بی اعتنا شدن و بی احساس شدن یکی از آنها است.۳) بی دلیل نیست که نوربرت الیاس عنوان کتاب خود را تنهایی دم مرگ گذاشته است. یعنی افراد در عصر جدید همان طور که در عشق تنها هستند (و ستایش می شود) هنگام مردن نیز تنها هستند. این نکته یی است که الیاس قصد دارد از آن انتقاد کند و سعی می کند راه هایی را نشان دهد تا زندگی در عصر جدید هم با فردگرایی همراه باشد و هم بشود از اثرات منفی آن (که تنها مردن هم جزء آنهاست) کاست. او می گوید اکثر مرگ های عصر جدید در بیمارستان و در تنهایی و در حالتی ناخوشایند اتفاق می افتد. در حالی که در قدیم، افراد در کنار خانواده خود این جهان را وداع می گفتند و نسبت به مرگ های عصر جدید بسیار موقرانه تر بود. نوربرت الیاس معتقد است ما در جریان متمدن شدن مساله مرگ را به شدت سرکوب می کنیم. یعنی اجازه نمی دهیم مرگ خودش را به ما نشان دهد. از نظر او مرگ و زندگی با هم و درهم آمیخته اند. اما در جریان متمدن شدن ما مرگ را سرکوب می کنیم و اجازه بروز به او نمی دهیم. یکی از دلایلی که امراض خطرناک (مانند سرطان) اینقدر سخت به نظر می رسد این است که ما در جریان متمدن شدن، مرگ را سرکوب کرده ایم. یکی از دلایل آن دینی است. آدم و حوا در بهشت جاودان بودند. بعد از اینکه از بهشت رانده شدند، مرگ با آنها به اینجا آمد. بشر مقداری از اینکه بهشت را رها کرده و به اینجا آمده است و در اینجا خواهد مرد، احساس گناه می کند و همین طور که فروید نشان داده است آدم ها همیشه آرزوی مرگ پدرشان، مادرشان، خواهرشان یا برادرشان را دارند. منتها آن را در خود سرکوب می کنند. حالا اینکه چرا چنین آرزویی وجود دارد، مساله مهمی است که باید در جای دیگر به آن پرداخت. این جریان نیز حس گناه را در انسان پرت شده عصر جدید به وجود می آورد و برای اینکه این حس گناه را از ذهن خود خارج کند مساله مرگ را به پس می راند. اگر در عصر قدیم مرگ و زندگی درهم تنیده بودند و افراد در زندگی شاهد و ناظر مرگ یکدیگر نیز بودند، در عصر جدید افرادی که دم مرگ هستند را از خود می رانیم. دل مان نمی خواهد افراد محتضر را ببینیم و دل مان نمی خواهد در مورد مرگ فکر کنیم تا بتوانیم اندیشه مرگ را از ذهن خود دور کنیم. در اینجا نوربرت الیاس به کتاب «تاریخ مردن» نوشته فیلیپ اًریه اشاره می کند. اریه محققی است که در مورد قرون وسطی بسیار تحقیق کرده است. کتاب درخشانی هم درباره کودکی دارد. اریه مرگ را در قرون وسطی رمانتیزه می کند. او معتقد است افرادی که در حال مرگ بودند لحظات آخر را در کنار خانواده می گذراندند. افراد حرف تسلی بخش به فرد محتضر می زدند. فرد در حال مرگ وصیت می کرد.نصیحت می کرد. فرد با دختران و پسران و اقوام خود صحبت می کرد و در نهایت با حالتی موقرانه در کنار خانواده خود می مرد. معمولاً کودکان در صحنه های مردن افراد حضور داشتند. نقاشی های زیادی داریم که در آنها کودکان در کنار فرد محتضر در حال بازی کردن هستند. بچه ها کاملاً ناظر مرگ عزیزان خود هستند و این طور با مرگ آشنا می شوند و یاد می گیرند چگونه بمیرند. اما در حال حاضر معمولاً چنین اتفاقی نمی افتد و بیشتر مرگ ها در بیمارستان رخ می دهد. به همین علت الیاس به رمانتیزه کردن مرگ در قرون وسطی توسط اریه انتقاد می کند. الیاس معتقد است ما مرگ های خشونت باری نیز در قرون وسطی داشته ایم. مثلاً یک فرقه، فرقه دیگر را منهدم می کرده است (الیاس به شواهدی اشاره می کند که در آن اعضای یک فرقه از سوزاندن اعضای فرقه دیگر در آتش احساس وجد و شادی می کرده اند). الیاس معتقد است اریه این ابعاد خشونت بار مرگ را از نظر انداخته است. یعنی مرگ در زمان قدیم آن طور که اریه می گوید چیز رمانتیک و موقری نبوده است که ما بخواهیم در عصر حاضر از آن ستایش بکنیم. مثلاً همین ایده دوزخ (بشر بعد از مرگ نمی داند چه سرنوشتی در انتظار اوست) که توسط کشیشان در ذهن افراد جای می گرفت مرگ را به عنوان یک چیز دهشتناک درمی آورد. به همین علت الیاس معتقد است پیشرفت های پزشکی در عصر حاضر بسیار درخشان است. در عین حال باید به این امر هم وقوف پیدا کنیم که ما در عصر جدید تنها خواهیم رفت.تنها می میریم. الیاس در اینجا به فقر زبان ما هم اشاره می کند. مثلاً زمانی که قصد داریم به یکدیگر تسلیت بگوییم به علت عدم اعتقاد ما حتی به جملات کلیشه یی رایج، دست و پای خود را گم و سعی می کنیم با گفتن جملاتی زیر لب خیلی سریع خود را خلاص و فرار کنیم. ترجیح می دهیم برویم تا بمانیم و ابراز همدردی کنیم. از نظر الیاس این ابراز همدردی به کلیشه بدل شده است. ما می دانیم که حس ما واقعی نیست. فردی که عزیزی را از دست داده است هم می داند حس ما واقعی نیست. بنابراین زبان ما در مواجهه با مرگ تهی است. در این گونه مواقع سعی می کنیم در مورد موارد و مسائل دیگری (مثل مسائل روزمره، سیاست، کار فردا و…) صحبت کنیم تا مرگ عزیز کسی. الیاس می گوید تنها مناسکی که باقی مانده و اجرا می شود همین مناسک بیمارستانی است. مناسکی مانند در سردخانه گذاشتن مرده، تحویل میت به بازماندگان و مراسم کفن و دفن که به دست بوروکرات ها افتاده است. همان طور که اریه نشان داده است در قدیم گورستان ها در دل شهرها قرار داشته اند ولی الان گورستان ها در جایی خارج از شهرها قرار دارد. ما مردگان را به شدت از خود دور می کنیم. به نوعی اجازه نمی دهیم با ما زندگی کنند. عده یی ممکن است به خاطر داشته باشند که در قدیم افراد پنجشنبه ها سر قبر مردگان می رفتند.ولی کم کم این رسم در حال از بین رفتن است. امروزه دیگر افراد ممکن است سالی یک بار بر سر قبور مردگان خود بروند و به مرور زمان فراموش می کنند. در گورستان هم مرده را به دست بوروکرات های آنجا (متصدی کفن و دفن…) می سپاریم تا آنها کارها را انجام دهند و ما به دنبال کار خود برویم. الیاس از این ابعاد مردن در عصر جدید انتقاد می کند و معتقد است باید نسبت به این مساله رویکرد خود را عوض و رویکرد دیگری را جایگزین کنیم. او سکـس را مثال می زند. الیاس می گوید ما در عصر جدید بسیار از سکـس صحبت می کنیم. حتی در کشور ما که قرار است از سکـس صحبت نشود اما می بینیم در رادیو و تلویزیون یا جاهای دیگر به نحوی از انحا در مورد این مساله حرف زده می شود. یعنی تابوی قدیم که مردم در مورد مرگ صحبت می کردند ولی در مورد سـکس صحبت نمی کردند الان عوض شده است. افراد در مورد سـکس صحبت می کنند ولی در مورد مرگ حرف نمی زنند.الیاس از خصوصیات مرگ در عصر حاضر به این ویژگی اشاره می کند که زندگی در عصر حاضر خیلی طولانی شده است. در قرون وسطی فرد ۴۰ ساله پیر محسوب می شد ولی الان جوان محسوب می شود. او از اینکه پزشکی (به کمک بهداشت، نحوه تغذیه و…) به طولانی شدن زندگی کمک کرده است آن را ستایش می کند. اما از نظر الیاس طولانی تر شدن زندگی به معنای بامعناتر شدن زندگی نیست. یکی از ایده های مسلط دوران ما ایده پیشرفت است. همه حس می کنیم در جریان زندگی باید پیشرفت کنیم. به معنایی زمان برای ما به عنوان خط بی پایانی تبدیل شده که هر مقدار پیشرفت کنیم کم است. الیاس می گوید شاید فردی در زمان قدیم در ۳۵سالگی می مرد اما احساس می کرد زندگی کرده است. (احساس می کرد زندگی اش سرشار بوده است.) اما امروزه اگر از یک آدم ۱۰۰ساله در مورد زندگی اش بپرسید معمولاً خواهد گفت بیهوده زندگی کرده و زندگی اش معنایی برایش نداشته است و از این قبیل حرف ها.امروزه زمان زندگی طولانی تر شده ولی این طولانی تر شدن به معنای با معناتر شدن نیست چرا که تلقی ما از زمان و پیشرفت، معنای زندگی و مرگ را تغییر داده است. ما در حال حاضر گمان نمی کنیم که با معنا زندگی می کنیم. الیاس از خصوصیات دیگر مرگ در عصر حاضر به «مرگ آرام در بستر» اشاره می کند. انتقاد الیاس در اینجا به کسانی است که خیلی از عصر جدید ستایش می کنند. او معتقد است هنوز خشونت های قومی و قبیله یی وجود دارد. تلویزیون هم این خشونت ها را به روشنی به ما نشان می دهد. به تعبیر الیاس ما همیشه مرگ آرام در بستر را نداریم. با جنگ هایی مواجه می شویم که مرگ های دهشتناکی را برای افراد رقم می زنند. یکی از مسائلی که ۱۱ سپتامبر به وجود آورد (که زیاد هم به آن توجه نمی کنیم و چون از زاویه دیگری به آن نگاه می کنیم نمی توانیم بفهمیم چرا ۱۱ سپتامبر برای امریکایی ها اینقدر مهم است) این بود که امریکایی هایی که فکر می کردند در بستر خواهند مïرد، گمان می کنند در حال اشغال شدن هستند. تصور می کنند هر لحظه ممکن است در خیابان بمبی منفجر شود و آنها بمیرند و این موضوع ترس آنها را از تروریسم رقم می زند و باعث می شود آنها کشورهای دیگر را اشغال کنند.مساله دیگری که ایده مرگ در بستر را زیر سوال می برد، مساله تصادفات است. نوربرت الیاس مقاله یی در مورد جریان متمدن شدن و تصادفات دارد. در آن مقاله نشان داده است هر چقدر کشوری متمدن تر (متمدن به معنایی که خود الیاس مد نظر دارد) باشد، تصادفات منجر به مرگ در آن کشور کمتر است. برای اینکه مردم به شدت آموزش می بینند چگونه با ماشین رانندگی کنند. کشور ما یکی از بالاترین نرخ تصادفات منجر به مرگ را در جاده ها دارد. این نشان می دهد که ما چقدر نسبت به بعضی از مسائل بی اعتناییم. در فرهنگ ما ترس از حیوانات وجود دارد (مثلاً از سوسک می ترسیم و به بعضی حیوانات که با غربی ها زندگی می کنند، دست نمی زنیم و حیوانات را از خود دور می کنیم) ولی به هیچ وجه از ماشین نمی ترسیم. در صورتی که انسان غربی (امریکایی) به ماشین به عنوان یک ابزار مرگ نگاه می کند (در حالی که خودشان آن را ساخته اند و استفاده می کنند) و به شدت از آن می ترسند. در حالی که ماشین برای ما جنبه یک کالای لوکس دارد و هر چه گران تر باشد، بهتر است. ماشین برای ما نشانه تفاخر و مجلل زندگی کردن است.۴) کسانی که متاثر از نوربرت الیاس بوده اند راجع به سرطان تحقیقاتی انجام داده اند. یکی از مقالات در مورد اتوبیوگرافی بیماران سرطانی است. (زندگینامه یی که خود بیماران سرطانی در مورد خودشان نوشته اند.) این نوشته هایی که بیماران از خود ارائه کرده اند راهی است برای کمک کردن به خود یعنی فرد سرطانی روایتی از زندگی خود می نویسد تا به خودش کمک کند که بتواند از پس بیماری برآید. یکی از ژانرهایی که در این اتوبیوگرافی ها دیده می شود ملامت زندگی ماشینی است. مثلاً بیماران سرطانی در اتوبیوگرافی های خود به فست فودها اشاره کرده اند (همین مغازه هایی که امروزه بسیار در تهران و شهرستان ها باز می شود و بسیار مد شده و تحقیقات نشان داده است که این نوع غذاها در به وجود آمدن سرطان ها نقش دارند) و عده یی از این بیماران سرطانی این نوع زندگی، این نوع غذا خوردن ها را ملامت کرده اند و به نوعی آنها را مسبب بیماری و مرگ خودشان می دانند. ژانر دیگر مربوط می شود به زندگی بیماران سرطانی که زندگی خود را به صورت داستان های پلیسی می نویسند.در این داستان ها یک آدم سرطانی وجود دارد که توسط سرطان مورد تهاجم قرار می گیرد. یک سوء ظن های اولیه یی وجود دارد بعد یک شکی وارد می شود و این فرد مبتلا می شود و بعد جریان پزشکی همان تعقیب و گریزهای داستان های پلیسی است. ژانر دیگر داستان پیروزی است؛داستان کسانی که سرطان گرفته اند و بر سرطان پیروز شده اند. دیگری مربوط به کنار آمدن قدرتمندانه با سرطان است. آنها توضیح می دهند چگونه و قدرتمندانه با این بیماری و نشانه های آن (تاثیری که سرطان بر چهره افراد می گذارد و چهره را از ریخت و قیافه می اندازد) کنار آمده اند و به زندگی شان ادامه داده اند. نوع دیگری که در نوشته ها دیده می شود تشبیه سرطان به جنگ است که بسیار در بین اتوبیوگراف نویس ها عمومیت دارد. آنها سرطان را یا به جنگ جهانی دوم یا به جنگ خلیج (جنگ امریکا با عراق) تشبیه می کنند. بعضی جنگ های محله یی بالکان و اروپا یا جنگ ویتنام را مثال می زنند.آنها گمان می کنند سرطان گرفتن با جنگ یک وضعیت را دارد. آنها گمان می کنند یک جنگ تمام عیار علیه آنها اعلام شده و یک هولوکاستی در راه است. بعضی ها سرطان را به عنوان یک امتحان از ایمان دینی شان می دانند (برای افرادی که دیندار هستند). آنها به سرطان به عنوان یک امتحان الهی نگاه می کنند. بعضی ها سرطان را با محیط زیست آلوده مقایسه و جنگ خودشان با سرطان را جنگ با محیط زیست اعلام می کنند. عده یی هم خودشان را در جنگ با نهادهای پزشکی می بینند. آنها نهادهای پزشکی را در بیماری خود مقصر می دانند و در نوشته های خود به نهادهای پزشکی تاخته اند که مثلاً بیخود عمل جراحی کرده اند، بیخود شیمی درمانی کرده اند و… کسانی این گونه به نهادهای پزشکی تاخته اند که آمده اند و مقداری درمان شده اند و بعد دارو و درمان را رها کرده اند و رفته اند. بعضی های دیگر سرطان گرفتن را تعلیق میان امید و ترس دانسته اند. مرتب از ترس ها و امیدشان به بهبودی گفته اند. دهشتناک ترین اتوبیوگرافی ها را متعلق به همین افراد دانسته اند (لحظه یی بیم و لحظه یی امید). اینها ژانرهایی بود که بیماران سرطانی از آن برای نوشتن استفاده می کنند که در همه این موارد عمل نوشتن به این بیماران سرطانی کمک می کند.در آخر هم الیاس از یک مفهوم «با هم بودن» استفاده می کند و توضیح می دهد که مثلاً در ونکوور یک NGO در بریتیش کلمبیا بیماران سرطانی را با هم آشنا کرده است. دست به دست هم داده اند. نشسته اند و صحبت های ملاطفت آمیز می کنند. او معتقد است شاید این نحوه برخورد سرطانی ها با یکدیگر برای خودشان و برای استفاده دیگر بیماران سرطانی مفید باشد. چیزی که خیلی مهم است این است که ما نیازمند فکرهای نو و بدیع در زمینه برخورد با این مساله هستیم (چه در سطح ایران و چه در سطح جهان).۵) مساله دیگری که قصد دارم به آن بپردازم مساله وبری «افسون زدایی» است. ماکس وبر معتقد است عصر جدید، عصر افسون زدایی است. دنیای قدیم دنیای افسون بود. بشر در کنار چیزهای الوهی زندگی می کرد. مثلاً اگر به درخت نگاه می کرد درخت برای او فقط یک درخت نبود. او تصور می کرد در کنار این درخت یک روح وجود دارد (به این مسائل خرافات گفته می شود). دنیای جدید به دست دنیای عقل رها شده است. دنیایی است به شدت عقلانی شده. مفهوم افسون زدایی یعنی آمدن عقلانیت بیشتر که این عقلانیت بیشتر وارد پزشکی هم می شود. ما از ثمرات این عقلانیت بسیار بهره برده ایم (فوکو کتابی به اسم «تولد کلینیک جدید»۴ دارد.در آنجا فوکو نشان می دهد پزشکی جدید چگونه بر مبنای عقلانیت بنا شده است. او نشان می دهد این پزشکی در کنار فوایدش چه مقدار حالت کنترلی و استبدادی هم دارد). بشر بر مبنای این عقلانیت قدرت پیش بینی دارد. پزشکی که به راحتی می تواند پیش بینی کند به همین راحتی قادر به درمان کردن نیست. مساله دیگر رخنه اخبار پزشکی به بیرون است که باعث نگرانی مردم می شود. الان پزشکی قادر است به فردی بگوید در چند روز و چند دقیقه دیگر خواهد مïرد ولی قادر نیست برای آن چاره یی بیندیشد یعنی این عقلانیت از دو سو پیشرفت نکرده است. در اینکه همه ما خواهیم مïرد هیچ شکی نیست ولی پزشکی جدید بیشتر در جهت پیش بینی مرگ جلو رفته است تا در جهت به تعویق انداختن آن.دیگری مربوط می شود به تاثیر این عقلانیت بر رفتار پزشکان، پرستاران و کسانی که در امور فنی در بیمارستان ها کار می کنند. در مورد ایران، به گمان من این عقلانیت بعد از انقلاب بیشتر هم شده و یک مقداری به پزشکی ایران لطمه زده است. از این جهت باید مورد توجه قرار گیرد. در اول انقلاب که بحث تعهد یا تخصص بود پزشکان چون همه به آنها احتیاج داشتند تنها گروهی بودند که به آنها متخصص می گفتند و تنها گروهی بودند که می توانستند کراوات بزنند. پزشکان نیز برای اینکه خود را به عنو
افکار خود را بنویسید تا از افسردگی خلاص شویدیک روانشناس در یزد گفت: نوشتن افکار و اطمینان از حمایت خانواده کمک زیادی به درمان افسردگی میکند.ابوالفضل عباسی، در گفتگو با ایسنا با اشاره به اینکه براساس تحقیقات و پژوهشهای انجام شده زنان دو برابر مردان در معرض خطر افسردگی هستند، اظهار کرد: افسردگی زمانی به وجود میآید که شخص به مدت ۲ هفته علائمی نظیر کاهش یا افزایش اشتها، اختلال خواب (بیخوابی یا خواب بیش از حد)، کاهش انرژی، احساس خستگی و عدم توانایی کار کردن داشته باشد.وی ادامه داد: برای فرد افسرده فعالیتهایی که قبلا لذت بخش بوده دیگر لذتی ندارد، احساس بیارزشی میکند، خودسرزنشی دارد، توانایی تفکر و تمرکز وی کاهش پیدا میکند و افکار مرگ و خودکشی در ذهنش تداعی میشود.وی درخصوص درمان افسردگی، تصریح کرد: در مرحله اول فرد باید موقعیتهایی که سبب بروز افسردگی شده از قبیل طلاق، از دست دادن عزیز، شکست خوردن در امتحان و… را بپذیرد، به عبارت دیگر شخص افسرده باید موقعیتهای ناخوشایندی که خارج از کنترلش است را بپذیرد و همچنین روابط خود را با افراد دیگر تقویت کند. این روانشناس با بیان اینکه افکار اشتباه و ارزیابیهای غلط باعث افسردگی شخص شده است، گفت: شخص افسرده باید افکار خود را زیر سوال برده و افکار غلط را اصلاح کند، چرا که این افکار است که او را عذاب میدهد بدین معنا که افکاری مانند «من توانایی کار کردن ندارم، هیچ کس دوستم ندارد و …» را روی کاغذ نوشته و با آنها مقابله نماید و از سوی دیگر افکار مثبت و واقع بینانه را جایگزین آنها کند.وی حمایت خانواده، جامعه، اطرافیان و محبت کردن به فرد افسرده و ورزش کردن را در درمان بسیار کمککننده دانست و گفت: مشکلات و تنشها برای همه اشخاص بوجود میآید. برای پیشگیری از بروز افسردگی، افراد باید مهارتهای زندگی را بیاموزند، برخورد واقع بینانه و منطقی با مشکلات را یاد بگیرند، تفریح مناسب، دوستان خوب داشتن، تغذیه و ورزش کردن هم به پیشگیری از این بیماری کمک میکند.
وقتی والدینتان دچار بیماریهای روانپزشکی هستندزندگی در هر خانوادهای در بعضی مواقع ممکن است چالش انگیز باشد، اما در خانوادههایی که یکی از یا هر دو والدین دچار بیماری هستند مشکلات و چالشهای ویژهای وجود دارد. کودکان در چنین خانوادههایی با بیثباتی و پیشبینی ناپذیری مواجه هستند. اغلب در مورد نقشهای خانوادگی سردرگمی وجود دارد و کودکان بخش زیادی از مسئولیتهای والدین از قبیل مراقبت از خواهر یا برادر کوچکتر و انجام تکالیف خانگی را به عهده میگیرند . آنها حتی ممکن است مسئولیت مراقبت و ارضای نیازهای عاطفی و جسمانی والدین شان را نیز به عهده داشته باشند.در این شرایط کودکان اغلب از مراقبت والدین و برآوردن نیازهایشان محروم هستند. اغلب آنها از صحبت در مورد وضعیتشان با دیگران با دیگران دچار شرم میشوند ودر نهایت از بستگان و دوستانی که میتوانستند برای آنها حمایت کننده باشد، دوری میجویند. این بچهها که از بیان نیازهایشان حتی به خودشان ناتوان هستند، بطور مکرر احساس انزوا و تنهایی میکنند . فرزندان والدین بیمار ممکن است مشکلات اضافی نیز به مانند والدین شان داشته باشند. از قبیل موارد زیر: مشکلات ارتباطی :- اشکال در آغاز ارتباط و تجربة احساس تنهایی- اشکال در روابط عاشقانه- اشکال در حفظ دوستان- اشکال در اعتماد به خود و دیگران- اشکال در متعادل کردن روابط صمیمی ( وابستگی افراطی یا اجتناب افراطی )- اشکال در ایجاد تعادل بین مراقبت از خود و مراقبت از دیگران مشکلات عاطفی:- احساس گناه، رنجش- شرم و خجالت- افسردگی- ترس از به ارث بردن بیماری روانی والد- ترس از رو شدن اسرار توسط دوستان- ناتوانی در ابراز سازنده خشم، انفجار خشم یا سرکوب خشم- سردرگمی در مورد هویت خویش- نگرش منفی به خود- ناتوانی در مواجهه با زندگی مگر بصورت نامنظم و بحرانی- مسئولیت افراطی یا بیمسئولیتی در بسیاری از مسائل زندگی از قبیل تعهدات، هزینه،روابط و غیره.- افکار، نگرشها و رفتارهای خود تخریبگر از قبیل ” من کسی نیستم، من ارزشی ندارم، تلاش بی فایده است….”- نگرشهای خود تخریبگرانه در مورد یکسان دانستن موفقیت با احساس ارزشمندی، از قبیل ” من فقط زمانی ارزشمندم که چیزی را به بهترین وجه انجام داده باشم و در مدرسه، شغل یا روابطم بهترین باشم. اما اگر شکست خوردم ارزشی نخواهم داشت و این وحشتناک است.”اگر شما بعضی از این مشکلات را دارید، مطمئن باشید که تنها نیستید. بازشناسی این امر که این احساساست و رفتارهای مشکلزا به شما در مقابله با سالهای آسیبزای کودکی کمک خواهند کرد، برایتان مفید است. بازشناسی این موضوع که آنها انتخابهای زندگی شما به عنوان یک بزرگسال را محدود کردهاند، نقطه شروعی برای کاوش شیوههای پاداش دهنده و کارکردی روابط است. چطور می توانید به خودتان کمک کنید:۱- این موضوع که شما یک والد دچار بیماری روانی دارید را به رسمیت بشناسید و از تاثیرات آن بر خودتان آگاه باشید.ـ احساسهای غیر قابل قبول قبلی از قبیل خشم، شرم، گناه و غیره را بشناسید.ـ حالت سوگ ناشی از عدم دریافت حمایت والدین را تجربه کنید.ـ به خاطر داشته باشید که شما مسئول ایجاد مشکلات والدتان و یا تثبیت وضعیت او نیستید.۲- راههایی جدید برای مراقبت از خود ایجاد کنید .ـ نیازهای قانونی خود را شناخته و از آنها محافظت کنید.ـ فشارزاهای زندگی خود را بشناسید و راههای اداره کردن آن را یاد بگیرید.ـ افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. از قبیل: من آدم ارزشمندی هستم و این حقیقتت ربطی به موفقیتها و ناکامیهای من ندارد. زندگی من بالا و پایین دارد اما ارزش من تغییر نمیکند.۳- شیو ههایی جدید برای ارتباط با دیگران ایجاد کنید.ـ الگوهای ارتباطی قدیم و ناسالم خانوادگی را بشناسید و روشهایی جدید در ارتباط با والدین و سایر اعضای خانواده را تمرین کنید.ـ مشکلات ارتباطی موجود خود را بشناسید و شیوههای جدید ایجاد رابطه با دیگران را یاد بگیرید.ـ ثبات خود در روابط را ارزیابی کرده و از آن لذت ببرید. توجه کنید که روابط با بحران یا وابستگی مشخص نمیشود.در مورد بیماری والدین تان به خود آموزش دهیداین موضوع در فهم اینکه والدینتان با چه مشکلاتی مواجه هستند وچه چیزی باعث آن مشکلات شده است ، به شما کمک خواهد کرد. این امرهمچنین به شما در تسکین احساساتی از قبیل گناه، رنجش، شرم و خجالت کمک خواهد کرد. با یک متخصص بهداشت روانی مشورت کنیدیک مشاور به شما کمک می کند تا بفهمید که بیماری والدتان چه تاثیری بر زندگی شما دارد. همچنین مشاور به شما در یادگیری روشهای سالم ارتباط با دیگران و برآوردن نیازهایتان کمک می کند. با یک گروه حمایتی ارتباط برقرار کنیدیک گروه حمایتی که با وضعیت ویژه شما هماهنگ باشد به کاهش احساس تنهاییتان کمک میکند. بویژه زمانی جستجوی چنین حمایتی مفیدتر است که اعضای خانواده مشکل را قبول نداشته و یا در بازشناسی آن اکراه دارند.ترجمه :مجید محمود علیلو
چگونه با برقراری ارتباط بین فردی به پیشرفت خود کمک کنیم؟چگونه با برقراری ارتباط بین فردی به پیشرفت خود کمک کنیم؟رسیدن به مقصود بوسیله ارتباطات غیر کلامی بخش عمده ای از پیام هایی که شما به دیگران منتقل می کنید برخاسته از سرنخ های غیر کلامی است، یعنی جنبه هایی از حالات بدنی و ژست های شما، رفتار ظاهر و نگرش هایتان که حتی شاید از وجود آنها بی خبرید.این رابطه های غیر کلامی عبارتند از:زبان بدننحوة نشستن، ایستادن و راه رفتننحوة استفاده از دستانتانظاهرنحوة پوششنحوة آرایش مو و صورت و غیرهنگرش اطمینان به خوداحساساتپژوهشی در دانشگاه استانفورد نشان می دهد، به هنگام صحبت با شخص یا گروهی پیام ما نه از طریق آنچه می گوئیم، بلکه بیشتر از طریق چگونگی گفتن ما منتقل می شود. همین مطالعه حاکی است که ادراک شنونده از موارد زیر تاثیر می پذیرد: ۷% توسط واژه های شما ۳۸% توسط آهنگ صدای شما۵۵% توسط زبان بدن شمااین بدین معنی نیست که واژه ها بیاهمیتاند بلکه تنها به این موضوع اشاره دارد که هر چه به ارتباطات غیرکلامی خود در حین صحبت بیشتر دقت کنید، در انتقال مطلب مورد نظرتان موفق تر هستید. اگر امرار معاش شما مستلزم تعاملات انسانی است، (هر چند در عصر سیبرنتیک نمی توانیم از تماس های چهره به چهره با همنوعان خود اجتناب ورزیم)، در صورتی که از تاثیر خود بر مردم آگاه باشید؛ با موفقیت بیشتری به هدف هایتان دست می یابید.مهم ترین بخش جریان ارتباطی غیر کلامی که بخش ناآشکار آن است نگرشهایتان می باشد.شاید شما صاحب فکری درخشان، شیوایی کلام، حالات و ژست های عالی زبان، بدن و ظاهری خوشایند باشید؛ ولی نگرشی منفی ابراز دارید. در این صورت، احتمال لوث شدن پیام مورد نظرتان بالاست.به افرادی که تا به حال ملاقات کرده اید و احساستان نسبت به آن ها بیندیشید. ما انسان ها نسبت به نگرش بی نهایت حساس هستیم. ما احساس درونی افراد را نسبت به خودشان حس می کنیم. ما به طور شهودی سطح اطمینان به خود و اعتماد به نفس آن ها را در می یابیم و عمدتاً واکنش هایمان را نسبت بدان ها بر این اساس پی ریزی می کنیم، خواه آن ها نگرشی منفی و خواه مثبت از خود بروز دهند. بازیگران نمایش باید بسیار بکوشند تا در برابر تماشاچیان به چنین مهارتی دست یابند. در مورد سایرین نیز وضع به همین منوال است. کار سهل و ساده ای نیست! از خصلت های آدمی است که به خویشتن واقع بینانه نمی نگرد. اغلب، نمی دانیم چرا موفق نیستیم.در سطور زیر روشی ارائه شده که به تقویت مهارت های ارتباط غیر کلامی تان کمک می کند. در حد امکان سعی کنید دوربینی تهیه و از یکی از دوستان خود بخواهید تا شما را همه جا دنبال کند و از شما در موفقیت های مختلف فیلم ویدیوئی تهیه کند به ویژه هنگام صحبت با دیگری، یا به هنگام خطاب قرار دادن گروهی، منتهای تلاش خود را بکنید تا آن ها را نادیده بگیرید؛ سبک طبیعی حرف زدنتان را تصحیح نکنید. سپس نوار فیلم تهیه شده را تجزیه و تحلیل کنید. ممکن است نتایج دردناک باشد ولی سعی کنید خود را واقع بینانه ارزیابی کنید. نوار ویدئو را به دوستان و همکارانتان بدهید و از آن ها بخواهید صادقانه و بی هیچ ملاحظه ای شما را نقد کنند و در مقیاس ده نمره ای از یک تا ده به رابطه غیر کلامی خودتان نمره بدهید:· آهنگ صدا· ظاهر· زبان بدن· استفاده از دست ها· حالات بدن و ژست ها· نگرشبا مشاهده مجدد فیلم متوجه خواهید شد که شما در نظر دیگران چگونه اید و باید روی چه نکاتی کار کنید. به هنگام مقایسه ارزیابی خود با ارزیابی دیگران از شما کاملاً به تفاوت های بین آن دو دقت کنید. اگر بیش از حد بر خودتان سخت یا آسان می گیرید، نشانه آن است که باید روی نگرش خود کار کنید.تایید خود عنصر ضروری موفقیت محسوب می شود ولی خود فریبی یقیناً راهی است به سوی شکست.شما ابتدا باید عادت های مشهود بد و نامناسب را، پیش از تغییرشان شناسایی کنید. تلاش کنید نقاط ضعف خود را بهبود بخشید، دلسرد نشوید همه ما اشکالاتی داریم! به چند نکته مهم در هنگام تمرکز توجه داشته باشید:حالات بدنی: صاف بنشینید، قوز نکنید.با حالات بدنی و ژست های غیر ضروری، حواس تان را پرت نکنید.در موقع مناسب لبخند بزنید.طبیعی باشیدوول نخوریدبیاموزید تا از طریق بیان چهره و زبان بدن خوشایند به گرمی با دیگران ارتباط برقرار کنید.از دیگر تمرینهای سودمند آن است که دفترچه ای از عکسهای مجلات و نشریات، از انواع تصویرهایی که شما مایلید شبیه آن ها باشید تهیه کنید و به هنگام برقراری ارتباط با دیگران، آن ها را در ذهن تان مجسم کنید.این تمرین را با فنی که پیشتر بدان اشاره شد و بر اهمیت یادگیریِ گوش دادن تاکید دارد، تلفیق کنید. شکل دادن تصویرتان فرایندی پیش رونده است، بنابراین به ضبط شنیداری و ویدئویی خودتان ادامه دهید و هر گاه “نمره” ارزیابی شما افزایش یافت، تمرین را قطع کنید. در ضمن آماده دریافت نتایج جالب هم باشید.مترجم: نسرین مصباح , کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه تهران
مهارتهای یادداشت برداری و حضور در کلاسیادداشتهای کافی جزء ضروری یادگیری و مطالعه کار آمد در دانشگاه به شمار می آید.به پیشنهاد های زیر فکر کنید و سیستم یادداشت برداری خود را بهبود بخشید.۱- فعالانه به درس گوش دهید, اگر ممکن است قبل از نوشتن فکر کنید ولی مراقب باشید از یادداشت برداری عقب نمانید.۲- ذهن خود را نسبت به مطالبی که با آن مخالفید باز بگذارید, اجازه ندهید بحث کردن در یادداشت برداری شما مداخله کند.۳- اگر پرسش مربوط به موضوع برایتان طرح شده, آن را بپرسید.۴- از روش استاندارد یادداشت برداری _ شامل نقطه گذاریها, اختصارات, حاشیه ها و غیره استفاده کنید و آن را در خود بپرورانید.۵- یادداشتهای را در دفتری بزرگ نگهداری کنید. تنها حُسن دفترچه های کوچک در آسانی حمل آنهاست ولی برای هدف اصلی شما مناسب نیستند, دفتر بزرگ به شما امکان می دهد حاشیه گذاری مناسی را رعایت کنید.۶- هر گاه از بخشی از صفحه به بخش دیگر همان صفحه می رسید, یک جای خالی باقی بگذارید تا در صورت لزوم در آینده آن را با مطالب تکمیل شده پرکنید. هدف شما, یادداشت برداری مفید است و نه صرفاً نگهداری اوراق!۷- سعی نکنید از تمام مطالب استاد یادداشت بردارید. این کار در وهله اول غیر ممکن و در وهله دوم غیر ضروری است زیرا تمام مطالب از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. بیشتر وقت خود را صرف گوش دادن و یادداشت برداری از نکات مهم و اصلی کنید. اگر شما با حداکثر سرعتتان یادداشت بردارید, شنونده خوبی نخواهید بود. گر چه گاهی نوشتن از اندیشیدن مهم تر است.۸- در پی سر نخ های نکات مهم باشید, یعنی تکرار نکات تاکیدی, تغییر در آهنگ صدا, فهرست کردن نکات مهم و غیره.۹- بسیاری از اساتید می کوشند در خلال تدریس چند نکته اصلی و چندین نکته کم اهمیت تر ارائه دهند. و بقیه سخنرانی را به مطالب توضیحی و مثالها اختصاص دهند. سعی کنید نکات اصلی را یادداشت کنید و خود را در دام نکات کم اهمیت تر که ارتباطی اندک با یکدیگر دارند, اسیر نکنید. اگر خوب گوش کنید, به ارتباط میان آنها پی خواهید برد. در مورد مطالب که استاد آنها را با اهمیت تر تلقی می کند, دقت نظر به خرج دهید.۱۰) یادداشتهای اصلی خود را به صورت روشن و خوانا بنویسید تا برای خودتان قابل خواندن باشد ولی هر کجا که توانستید از علایم اختصاری ابداعی خودتان استفاده کنید. این کار مستلزم دوباره نویسی یادداشتهایتان است تا در زمان بهتری بتوانید آن را بخوانید و بدان بیندیشید. همچنین پاکیزگی از جهاتی حُسن است ولی الزاماً یادگیری شما را افزایش نمی دهد.۱۱) بدون ملاحظه هر آنچه را روی تخته سیاه می بینید, در دفترتان بنویسید. آیا تاکنون فکر کرده ایدکه نوشته های ناخوانای روی تخته ممکن است سر نخ یک سوال امتحانی باشد. شاید شما نتوانید تمام نوشته های روی تخته را با یادداشتهایتان از گفته های سخنرانی تلفیق و یکدست سازید. ولی اگر آنها را جداگانه بنوسید چه بسا در آینده سرنخ مناسبی باشد. اگر هم چنین نشود, اشکالی ندارد. شما چیزی را از دست نداده اید, در هر صورت شما در کلاس بوده اید.۱۲) در کلاس در ردیفهای جلوتر بنشینید, زیرا آنجا حواستان کمتر پرت می شود و شنیدن, دیدن و توجه به مطالب مهم ساده تر می باشد.۱۳) نکات و پیشنهاد های پیش گفته شده را با دقت عمل کنید, اگر در این مورد ابهامی دارید با مرکز مشاوره دانشجویی تماس بگیرید.مترجم : خانم قیامی ، کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه تهران
فقط برای والدین عزیزداشتن فرزندی که به تازگی دانشگاه را شروع کرده تجربهای فشارزاست, بویژه اگر پسر یا دختر شما تجربه زندگی دور از خانواده را نداشته باشد.در طی این دوره مهم انتقال, اغلب والدین احساسات و واکنش های خود را کنترل کرده و به فرزندشان جهت آماده شدن برای زندگی دانشگاهی کمک میکنند. توجه به نیاز عاطفی خودتان همراه با توجه به نیازهای فرزندتان در آماده کردن او و شما برای زندگی دانشجویی کمک کننده خواهد بود.برای پیدا کردن شیوههای مقابله و ” غذای فکری ” لازم جهت رویارویی با مشکلات احتمالی در طی چند ماه آینده به موارد زیر توجه داشته باشید. راهبردهای مقابله/ “غذای فکر”۱) احساسهای دو گانه و ناشی از دور شدن فرزندتان از منزل امری طبیعی است.برای اغلب خانوادهها, این مرحله به یک جدایی مهیج والدین از فرزندان شبیه است. گرچه در اینجا معمولاً یک بزرگسال از یک فرد تقریباً بزرگسال دیگر جدا میشود. همچنین انتظار آرامش و سکوت نسبی به دنبال دور شدن نوجوان بزرگتر از خانه و داشتن جایی برای خود یا صرف کردن زمان با فرزند خردسالتر نیز امری طبیعی است.۲) سعی کنید عواطف ایجاد شده را احساس نمائید.هنگامی که فرزند شما آماده رفتن به دانشگاه میشود وانمود کردن اینکه احساس غم, گناه, آرامش , بیم یا هر حالت عاطفی دیگری ندارید, کار سودمندی نیست. شما احتمالاً با مخفی کردن عواطف خودتان قادر به فریب دادن هیچ کس نخواهید بود. صحبت کردن دربارة آنها با خانواده, دوستان, آشنایان یا هر کس دیگری که میتواند منبع حمایت برای شما باشد, روش درستتر و سالمتری است.۳) یک هدف رضایت بخش برای خودتان انتخاب کنید.بطور ویژه در مواقع فشار زا این امر به شما کمک میکند. به اندازه کافی بخوابید بطور منظم از غذاهای سالم استفاده کنید و بطور کافی ورزش کنید.یک گام دیگر در راستای استفاده رضایت بخش از وقت آزادتان, انجام کارهایی است که به طور خاصی از آنها خوشتان میآید. اگر احساس خوبی داشته باشید, نیروی لازم جهت کمک به فرزندتان را داشته و الگوی خوبی برای او خواهید بود.۱) به خاطر داشته باشید که رفتن فرزندتان به دانشگاه گامی مهم در مسیر بسوی بزرگسالی است.این نشان میدهد که حاصل ۱۲ سال آموزش و یادگیری یا بیشتر از آن به فرزند شما کمک کرده تا جایگاهی در این دنیا برای خود داشته باشد. این دوران زمانی است که در آن شما شاهد به بار نشستن فعالیتهای سرسختانهتان به صورت حرکت دانشجوی تازه وارد به سوی استقلال هستید. بسیاری از والدین در مییابند که آماده کردن فرزندشان از طریق این فرصت (ورود به دانشگاه) موهبتی غیر قابل ارزشگذاری است. به خودتان افتخار کنید.۲) مشغولیت جدیدی برای خود انتخاب کنید.مخصوصاً والدینی که آخرین فرزند یا تنها فرزندشان به دانشگاه می رود, به عهده گرفتن چالشهای جدید را شیوهای عالی برای اداره و جهت دادن نیرو و احساساتشان در مییابند.آیا هرگز خواستهاید که کتابی بنویسید؟ لحافی را بدوزید؟ در جامعهتان کاری داوطلبانه را به عهده بگیرید؟ طرح یا مسئولیت جدیدی را در کار بپذیرید؟ یا به مسافرت بروید؟ دوچرخهای را خریده و تمام شهر را با آن بگردید؟ فهرستی از چیزهایی که میخواستیدبه هنگام رشد فرزندتان انجام دهید، اما وقت انجامش را نداشتید, تهیه کنید. اکنون شانس انجام آنها را دارید.چگونه می توانم به فرزندم از راه دور کمک کنم؟البته، هنوز شما والد فرزند تقریباً بزرگسال خود هستید و در طی دوران تحصیل خود نیازمند حمایت و راهنمایی شماست. در زیر شیوههایی برای ابراز حمایت تان و تجارب فرزندتان در دانشگاه ذکر می شوند. در دسترس باشید!گر چه فرزند شما در حال تجربه کردن استقلال است اما هنوز نیاز دارد که بداند شما پشت سرش بوده و جهت همفکری در مورد رویدادهای معمول و موضوعات سخت در دسترس او هستید. به طور منظم به او نامه نوشته و یا زنگ بزنید .به فرزندتان مهلت دهید تا برنامهای برای مکالمه با شما داشته باشد.اگر او به حمایت و کمک شما نیازمند است، باشد موضوع را برایتان بیان خواهد کرد. البته اگر شما با کنایه از او نپرسید که دیشب ساعت چند به منزل برگشته است!در مورد مسائل مالی فرزندتان واقع گرا باشید.بسیاری از دانشجویان وقتی وارد دانشگاه میشوند اطلاعاتی ناقص در مورد میزان هزینه، مخارج کتابها و خوابگاه داشته و نمیدانند که در مورد خرج کردن پول، خانواده از آنها چه انتظاری دارد. مشخص کردن موضوع در آغاز، از کژ فهمیهای بعدی جلوگیری می کند.در مورد پیشرفت و نمرات تحصیلی واقعگرا باشید.دانشگاه دانشجویان باهوشی را از تمام کشور و بعضی از کشورهای دنیا جذب میکند و تمام دانش آموزانی که در مدرسه بسیار عالی بودهاند، اکنون اینجا فقط یک دانشجو هستند. رشد و پالایش توانایی کار مستقل و هماهنگی و کار آزمودگی به موازات انجام تکالیف درسی دانشگاه، مهمتر از خود نمرات هستند. اینها انتخاباتی است که هر دانشجو به عمل میآورد و یقینا این به فرزند شما کمک میکند تا اهداف دراز مدت خود را انتخاب نماید.اگر فرزند شما در دانشگاه با مشکلاتی روبرو شده است، او را تشویق کنید تا از منابع حمایتی موجود برای دانشجویان استفاده نماید.در مورد مشکالت درسی: صحبت با اساتید و مشاوران تحصیلی اولین گام است، اما برای دریافت کمک های تخصصی تر هم در این زمینه و هم در مورد مشکلات عاطفی و رفتاری ، دفتر مشاوره در دسترس فرزند شماست.ما امیدواریم پیشنهادهای ذکر شده در این بروشور به شما در مواجهه با مشکلات ناشی از رفتن فرزندتان به دانشگاه کمک کرده باشد. سال اول دانشگاه هم برای دانشجویان و هم برای خانوادهها سال حساس و مهیجی است و ما امیدوار و مطمئن هستیم شما و فرزندتان سالی خوب و پربار خواهید داشت.محمود علیلو ، مرکز مشاوره دانشگاه تهران
شنیدن و یادداشت برداریبا این که از دانشجویان انتظار میرود با توانایی یا د داشتبرداری خوب پا به دانشگاه گذارند اما همیشه این طورنیست. دبیرستان این توانایی را ایجاب نمیکند و بنابراین مهارتهای خوب گوش دادن ویادداشت برداری آنها ضرورتا باید بهتر گردد. سعی کنید : شنونده فعال و مثبتی باشید.چگونه؟در ردیفهای اول بنشینید، نه چیزی بخوانید ونه صحبت کنید. در طی ۲۰ دقیقه دوم (یعنی معمولا زمانی که توجه خودرا از دست میدهید)و تا آخرین دقایق، تا زمان ارائه خلاصه یا نتیجهگیری توجه ویژه خودرا حفظ کنید. سعی کنید: یادگیرنده فعال و مثبتی باشید.چگونه؟ با علاقه به مطالب درسی با طرح پرسشهایی برای دریافت پاسخ در کلاس شرکت جویید.شما میتوانید این کار را با اندیشیدن دربارة موضوع درسی، و پیشقدم شدن در ارائه کنفرانس و از قبل خوانی مطالب درسی انجام دهید (اگر حفظ کردن مطالب برای شما دشوار است، مورد اخیر به ویژه برایتان سودمند است.) سعی کنید: با توجه ویژه به مطالب اصلی، یادداشتهای دقیق بردارید. چرا؟ممکن است نکته اصلی آن جا باشد،اگرچنین است، آن را یادداشت کنیدافزون بر آن، در پی نکات تأکیدی برآیید؛ یعنی یافتن آن نکات از لا به لای کلام استاد، زبان بدنی یا آنچه در چهره و حرکات دست وبدن او مشهود است ویا زمانی که استاد مطلبی را به دقت ازروی یادداشتهایش برای شما میخواند .اگر فکر می کنید نکته اصلی را دریافت نکرده اید، یادداشتهایتان را به همکلاسهایتان یا استاد نشان دهید. سعی کنید: به هنگام یادداشت برداری بین مطالب کمی فضای خالی بگذارید.چرا؟شما باید برای نوشتن مطالب به زبان خودتان و افزودن آن به یادداشتهایتان به حد کافی جا داشته باشید. این روش به شما کمک میکند تا با یکپارچه کردن مطالب فعلی با آنچه از قبل میدانستید، در سطحی ژرفتر مطلب را بیاموزید. همچنین گذاشتن فضای اضافی در یادداشتهایتان، یافتن مطالب را به هنگام مطالعه برایتان آسانتر میکند. سعی کنید: در خلال ۲۴ ساعت برای هر کلاس ۱۰ دقیقه یادداشتهای خودرا مرور کنید.چرا؟زیرا در غیر اینصورت شما ۵۰ تا ۸۰ درصد از مطالب را از دست میدهید. سعی کنید: یادداشتهای خود را طوری تنظیم کنید تا بتوانید به طور مؤثری مطالعه کنید.چگونه ؟قسمت وسیعی از حاشیه سمت راست صفحه را خالی بگذارید، این جا جای نوشتن پرسشهایی است که به هنگام خواندن برایتان مطرح میشود پشت صفحه را خالی بگذارید تا صفحه را به راحتی برگردانید. یادداشتها را بپوشانید یا صفحه را به پشت برگردانید و به پرسشهایی که ضمن مطالعه طرح کردهاید، پاسخ دهید.
روشی برای گوش کردن و مطالعة مؤثرشما چهار بار سریعتر از سخنان یک سخنران می توانید فکر کنید.برای گوش دادن مؤثر باید نیرو صرف کنید؛ برای جبران سرعت ارائه مطالب, شما باید به طور فعال تصمیم به گوش دادن بگیرید.یادداشت برداری یک شیوه تقویت گوش دادن است و استفاده از رویکردی نظامدار در یادداشت کردن و مرور مطالب, توانایی فهم و یادآوری محتوای سخنرانی ها را به طور غیر قابل محاسبه ای افزایش خواهد داد. قبل از کلاس:· از نظر ذهنی خود را آماده شنیدن کنید.· در حالی که منتظر شروع جلسه بعدی درس هستید, خود را در مورد جلسه قبل ارزیابی کنید.· جهت حفظ آمادگی ذهنی خود درباره نکات اصلی درس و اصطلاحات فنی و غیره از تکالیف خواندنی مناسب و مختصر استفاده کنید.· هر کاری که برای بهبود هشیاری جسمانی و روانی خود می توانید انجام دهید (خستگی, گرسنگی, زمانِ روز, محل نشستن, همگی می توانند روی انگیزة شما تأثیر داشته باشند).· دفترچههای یادداشتی را انتخاب بکنید (بخرید ) که به یادداشت برداری نظامدار شما کمک کنند؛ برای هر دوره تحصیلی یک دفترچه مستقل و دارای صفحات کامل پیشنهاد می شود. بهتر است که دفترچه یادداشت شما به شکل یکی از اشکال ذکر شده در قسمت پایانی این بروشور باشد.· آماده شنیدن باشید. در طی کلاس:· شنیدن خود را معطوف به ساختار و اطلاعات سخنرانی کنید.· در مقابل حواسپرتی, واکنش های عاطفی یا خستگی مقاومت کنید.· در استفاده از شکل, علایم اختصاری و غیره ثبات قدم داشته باشید.· برای فهم نکات مهم درس به علایم کلامی, بدنی و دیداری استاد توجه کنید.· به نکات مهم و کلیدهای راهنما برچسب بزنید؛ نکات اصلی, مثالها.· هر گاه ممکن باشد محتوای درس را به زبان خود برگردانید, اما اگر نتوانستید, اجازه ندهید که نگرانی تان موجب عدم توجه تان گردد.· اگر احساس کردید که نمی توانید به قدر کافی یادداشت برداری نمائید. صفحه خود را به ۵ قسمت تقسیم کنید و سعی کنید که هر قسمت را در ۱۰ دقیقه پر نمائید. (یا اینکه روش خود را عوض کنید).· اگر مسئله ای را نفهمیدید, در آن باره سوال کنید.· بجای بستن سریع دفترچه یادداشت و آماده رفتن شدن, به دقت به اطلاعات ذکر شده در پایان کلاس گوش دهید: جملات خلاصه ممکن است ارزش ویژه ای در مشخص کردن نکات اصلی داشته باشند, آنها ممکن است سؤالات امتحان میان ترم باشند و غیره. بعد از کلاس· هر سؤال را که بدنبال سخنرانی برایتان مطرح شده از طریق پرسیدن از استاد یا همکلاسی ها, روشن کنید.· نکات از قلم افتاده یا اصطلاحات بد فهمیده شده را با استفاده از کتاب یا سایر منابع کامل کنید.· یادداشتهای خود را ویرایش کنید, نکات اصلی را برچسب بدهید, کلیدهای یادآوری و سئوالاتی جهت پاسخ دادن را اضافه کنید. نکات کلیدی را با رنگهای مختلف مشخص کنید.· عقاید و تعمقات خود را بنویسید, و آنها را از سخنان استاد متمایز سازید (با سخنان استاد قاطی نکنید). بطور دوره ای· یاداشتهای خود را مرور کنید: به کلیدهای یادآوری خود دقت کنید و ببینیدکه قبل از خواندن مجدد یادداشتها چقدر از آنها را می توانید یادآوری کنید.· به ظهور موضوعات, مفاهیم اصلی و روشهای ارائه در طی کل دوره تحصیلی و در جلسات متعدد درس دقت کنید.· سئوالهای تستی طرح کرده و به آنها پاسخ دهید.
جراتمندی چیست ؟آیا متوجه شده اید که در قبال تقاضاهای دیگران به رغم اینکه تمایل به انجام آنها نداریم بجای گفتن “نه نمی توانیم”, “بله” می گوئید؟آیا نمی توانید نارضایتی خود را از یک دوست بیان کنید حتی اگر فکر کنید که آن کار موجه است؟آیا قبول تمجید و تحسین را دشوار می یابید؟ اگر پاسخ شما به هر یک از سوالات فوق “بله” باشد احتمالاُ در زمینه جراتمندی مشکل دارید. جراتمندی دفاع از خود به شیوه ای است که به حقوق شخص دیگر تجاوز نشود. جراتمندی ابزار مستقیم, صادقانه و مناسب احساسات و عقاید شما است. شما ممکن است جراتمندی را در گذشته ناراحت کننده یافته اید زیرا آن را با پرخاشگری اشتباه کرده اید. پرخاشگری یک شیوه دفاع ا ز خود است که در آن به حقوق شخص دیگر تجاوز می شود. پرخاشگری به صمیمیت آسیب می زند و شان شما را در دیددیگران پایین می آورد. فنون خاص جراتمندانه · گفتار جراتمندانه. اجازه ندهید دیگران از شما بهره جویی کنند. بر رفتار مناسب و منصفانه داشتن اصرار بورزید. درباره آنچه می خواهید, آنچه فکر می کنید و آنچه احساس می کنید تا آنجا که ممکن است صریح و خاص باشید. برای مثالی: “نوبت من است”, “لطفاً صدای رادیو را کم کنید”, “چون درخواست خود شما است دوست دارم شما را در لباس دیگر ببینم, این لبا س مناسب شما نیست.”· مخالفت منفعلانه و فعالانه. وقتی با شخصی مخالف هستید به دلیل تمایلی که به حفظ رابطه “صلح آمیز” دارید از طریق لبخند زدن, تکان دادن سر یا بذل توجه, تظاهر به موافقت نکنید. به جای آن, موضوع بحث را تغییر دهید, به شیوه دیگری عمل کنید. وقتی اعتماد به موضوع دارید, به صورت فعال مخالفت کنید.· پرسیدن چرا. وقتی شخصی دارای اقتدار و موضع بالاتر از شمامی خواهد کاری انجام دهید که به نظر منطقی و لذت بخش نمی آید, بپرسید “چرا” باید آن را انجام دهید. شما یک فرد بزرگسال هستید و نباید اقتدار را بدون پرسش بپذیرید. بر توضیحی که متقاعد کننده باشد اصرار بورزید.· با خودتان صحبت کنید. وقتی عملی انجام داده اید که آن را ارزشمند تلقی می کنید برای دیگران این فرصت را فراهم کنید تا از آن مطلع شوند. همچنین اجازه دهید مردم بدانند درباره امور چه احساسی دارید. در مکالمه, متکلم وحده نباشید اما وقتی موقعیت را مناسب یافتید در سخن گفتن درنگ نکنید. مترجم:عباس بخشی پوررودسری,کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه تهرانمنبع: Virginia Polgtechic Insttiute and State University Conseling Center
تماشای فیلمهای ترسناک تمایل به خودکشی را افزایش میدهدعضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با تاکید بر اینکه «رسانهها باید در درج اخبار خودکشی دقت کافی داشته باشند»، گفت:«اطلاع رسانی از افزایش آمار خودکشی به ویژه از نحوه مرگ افراد سرشناس و معرف موجب الگوگیری عامه مردم برای انجام عمل خودکشی میشود.»دکتر مجید صادقی در گفتگو با سامانه خبری «سلامتنیوز»، با بیان اینکه براساس بررسیهای انجام شده تمایل به انجام خودکشی در نوجوانان و افراد کهنسال بیشتر است، اظهار داشت:«اقدام به انجام عمل خودکشی نیز در میان زنان از مردان بالاتر است، اما امکان موفقیتآمیز بودن این عمل در میان مردان بیشتر است.»وی افزود:«در دردهای روانزاد که منجر به انواع خودکشی میشود، افسردگی نقش بسیار مهمی را ایفا میکند.»این عضو هیات مدیره انجمن علمی روان پزشکان تصریح کرد:«اختلالات شخصیتی، سوء مصرف مواد و ابتلا به بیماری اسکیزوفرنی نیز از دیگر موارد تمایل افراد به انجام خودکشی است.»وی با اشاره به آمار خودکشیهایی که بر اثر خشونتهای خانگی به وقوع می پیوندد، اظهار داشت:«زنانی که در نقاط دورافتاده کشور از سوی افراد خانواده خود مورد آزار و اذیت قرار میگیرند نیز اقدام به خودکشی میکنند که معمولا این نوع از خودکشی به شکل خودسوزی خود را نشان می دهد.»صادقی تاکید کرد:«روان درمانی، مصرف داروهای ضد افسردگی و دور کردن از محیط خانه بهترین درمان برای افرادی است که به طور مرتب مورد ضرب و شتم اعضای خانواده خود قرار میگیرند و به فکر خودکشی هستند.»وی با بیان اینکه تماشای فیلم های ترس آوری که نحوه مرگ افراد را نمایش میدهد منجر به افزایش تمایل افراد به خودکشی می شود،متذکر شد:«تکرار صحنههای مرگ و مرور اخباری که منعکس کننده نحوه خودکشی چهرههای سرشناس باشد اشخاص را به جنون انجام این عمل نزدیکتر می کند.»بحران خودکشیآیا تاکنون با پیشامدهای ناکام کننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری که دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاکنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فکر کرده اند ولی تعداد بسیار کمی از آنها واقعاً به خودکشی عمل می کنند. بحران خودکشی تجربه ای مغشوش کننده, دردناک و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودکشی, تعیین عوامل ایجاد کننده بحران, فهم احساسات شخص خودکشی کننده و مواجهه با افکار خودکشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.چه چیزی به بحران خودکشی منجر می شود؟یک بحران خودکشی معمولاً توسط یک تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب که احساس ارزشمندی شخص را پایمال می کنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یک فقدان اساسی, ناکامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشکلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی که نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افکار خودکشی آسیب پذیر نماید. احساسات شخص خودکشی کنندهعموماً شخص در معرض خودکشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی کناره گیری می کند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملکردهای روزانه کاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراک و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممکن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری کند, در خواب مشکل داشته باشد, کلاس درس یا کار خود را فراموش کند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.شیوه های مواجهه با افکار خودکشیدر زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودکشی ذکر شده است. نکته کلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار کردن رابطه با یک شخص و مشارکت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.۱) ترسها، ناکامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یک روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشکلات ندارید به این معنی نیست که برای آن مشکلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افکار و احساساتتان آغاز کننده فرایندی است که از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به کشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افکار خودکشی پیش از چند روز طول کشید, کمک حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.۲) آنچه را که موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشکلات را معین کنید. با مشخص کردن آنچه جهت مقابله با یک موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.۳) افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفکر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید کرد. تمرکز بر اسنادها, توانایی ها و مشارکت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد کرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.۴) کسانی را که در صورت کشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص کنید. تعیین اینکه آیا کسی در زندگی خود به شما نیازمند است, کاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبکه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد که رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید که چیزها را بهتر سازید.زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یک بخش از خوبی زندگی در این است که شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افکار خودکشی در رنج هستید, مطمئن باشید که مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار کمک کننده خواهد بود.ترجمه : مجید محمودعلیلو , کارشناس دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم, تحقیقات و فناوری و همکار مرکز مشاوره دانشگاه تهران