روشهای کنترل فشار روانیفشار روانی جزء لاینفک زندگی روزمره است . به عنوان دانشجویان دانشگاه ، شما در مواجهه با الزامات تحصیلی، سازگاری با محیط جدید زندگی یا ایجاد روابط دوستانه، فشار روانی که شما تجربه می کنید لزوما آسیب زا نیست . اشکال خفیف فشار روانی به عنوان یک عامل برانگیزاننده و نیرو دهنده عمل میکند. بهر حال، اگر سطح فشار روانی شما بسیار بالا باشد، ممکن است برای شما مشکلات طبی و اجتماعی ایجاد شود.فشار روانی ( استرس) چیست ؟گرچه ما اغلب فشار روانی را دارای منشأ خارجی میدانیم. اما خود حوادث، فشارزا نیستند، بلکه، شیوة نگرش و تعبیر و تفسیر و واکنش ما آنها را فشارزا میکند.مردم در نوع حوادثی که برای خود فشارزا تلقی میکنند و نوع پاسخشان به آنها به شدت متفاوت هستند. به عنوان مثال، صحبت در مجامع گروهی برای یک عده فشارزا و برای عدهای دیگر آرامش آور است .نشانه های فشار روانینشانههایی وجود دارندکه لازم است به هنگام تحت فشار قرارگرفتن به آنها توجه کنید. این نشانهها در چهار طبقه میگنجند: احساسات، افکار، رفتار و نشانههای جسمانی. به هنگام تحت فشار قرار گرفتن، یکی یا چند تا از نشانههای زیر را تجربه میکنید:احساسات· احساس اضطراب· تحریک پذیر شدن· احساس هراس· نوسان خلقیافکار· احساس ارزشمندی پائین· ناتوانی در تمرکز· نگرانی در مورد آینده· فراموش کاری· ترس از شکست· خجالتزدگی· اشتغال ذهنی با افکار و تکالیفرفتار· لکنت وسایر مشکلات گفتاری· خندین باصدای بلند و حالت عصبی صدا· افزایش مصرف سیگار· افزایش شانس ( استعداد )تصادف· گریه بدونه دلیل آشکار· از جا پریدن· سائیدن دندان به روی هم· افزایش مصرف الکل و سایر داروها· از دست دادن اشتها یا پرخوری کردنجسمانی· تعریق، دستهای مرطوب· لرز· خشکی گلو و دهان· تکرر ادرار· تکرر ادرار ، عدم هضم غذا ، استفراغ· سردردها· دردگردن یا پشت· آسیبپذیری به بیماری· افزایش ضربان قلب· تیکهای عصبی· مشکلات خواب· احساس پروانه در شکم· تنش پیش از قاعدگی· فقدان اشتهای یا پرخوری افراطیعلل فشار روانیهم حوادث مثبت و هم منفی زندگی میتواند فشارزا باشد. بهرحال، برای اغلب مردم، تغییرات عمدة زندگی، عامل اصلی فشار است. این حوادث الزام بیشتری را بر منابع مقابلهای فرد تحمیل میکنند.تغییرات اصلی زندگی که میتواند فشارزا باشد :· نقل مکان جغرافیایی· انتقال به دانشگاهی جدید· بارداری· سبک جدید زندگی· مرگ شخص مورد علاقه· ورود به دانشگاه· ازدواج· اشتغال(جدید)· طلاق· اخراج از شغلحوادث محیطی فشارزا· فشارزمان( کمبود وقت )· مشکلات مالی· ناکامیها· رقابت· سروصداچگونه فشار روانی را میتوان کاهش دادبسیاری از فشارهای روانی را میتوان تغییر، خاموش و یا به حداقل رساند. در زیر بعضی از روشهای که میتوانید برای کاهش فشار مورد استفاده قراردهید، ذکر می شوند:· از واکنشهای خود نسبت به فشار آگاهی کسب کنید.· خودگوییهای مثبت خود را افزایش دهید.· برتواناییها و تکالیف کامل شدة خود تمرکز کنید.· از رقابت غیر ضروری بپرهیزید.· رفتارهای جرأتمندانه خود را افزایش دهید.· محدودیتهای خود را شناخته و بپذیرید. بخاطر داشته باشید که هرکسی منحصر به فرد و با دیگران متفاوت است.· سرگرمیهایی برای خودتان در نظر بگیرید، حالت آرامش خود را حفظ کرده و شوخ طبع باشید.· بطور منظم ورزش کنید.· از غذاهای متعادل به صورت روزانه استفاده کنید.· دربارة نگرانیها و مشکلات خود با دوستانی که مورد اعتمادتان هستند، صحبت کنید.· وقت خود را بصورت خردمندانه مورد استفاده قراردهید.· چگونگی برنامه ریزی وقت خود را ارزیابی کنید.· برای آینده طرح داشته باشید و از طفرهروی و به تعویق انداختن آن خودداری کنید.· برنامة کاری هفتگی داشته و سعی کنید به آن عمل کنید.· اهداف واقع گرایانه انتخاب کنید.· اولویت های (کاری ) خود را بشناسید.· به هنگام مطالعه برای یک امتحان، مطالعه را با دورههای کوتاه شروع کنیدو سپس زمان مطالعه را به تدریج افزایش دهید.· فراغت های کوتاه و مکرر برای خود در نظربگیرید.· از روشهای آرامش بخشی استفاده کنید. به عنوان مثال به هنگام احساس تنش برای چند دقیقه دم و بازدم آرام (و عمیق ) را تمرین کنید.ترجمة :مجید محمود علیلو
سوء استفاده عاطفی چیست؟ سوء استفاده هر رفتاری است که به قصد ایجاد کنترل و انقیاد یک انسان دیگر انجام می گیرد و می تواند استفاده از ترس, توهین و تجاوز کلامی یا جسمی را شامل شود.سوء استفاده عاطفی نوعی سوء استفاده است که ماهیتاً عاطفی و هیجان است نه جسمی. سوء استفاده عاطفی هر چیزی را شامل می شود. سوء استفاده کلامی و انتقادگونه و فنون ظریفتری چون سرزنش, دستکاری و ترشرویی همه مثال هایی از سوء استفاده عاطفی هستند.سوء استفاده عاطفی مثل شستشوی مغزی است که در آن بطور منظم اعتماد به نفس, ارزش شخصی, اعتماد به دریافت های شخصی و خود پنداره افراد تخریب می شود. سوء استفاده عاطفی چه بوسیله زخم زبان و تحقیر مداوم انجام گیرد و چه بوسیله تشر زدن یا تحت عنوان “راهنمایی” , “آموزش” و “پند” , نتیجه همیشه یکسان است. در واقع سوء استفاده شونده, هویت و ارزش شخصی خود را از دست می دهد. سوء استفاده عاطفی به هسته درونی شخص آسیب وارد می کند, زخمهایی ایجاد می کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است. انواع سوء استفاده عاطفی سوء استفاده عاطفی اشکال مختلفی دارد. سه الگوی عام رفتار سوء استفاده گرایانه عبارتند از: پرخاشگری, انکار و ناچیز شماری.پرخاشگری · بد زبانی, متهم سازی, سرزنش, تهدید و دستور دادن, شکل های پرخاشگرانه سوء استفاده می باشند. رفتارهای پرخاشگرانه معمولاً مستقیم و آشکار هستند. مقام بلامنازعی که سوء استفاده کننده از طریق بی اعتبار ساختن سوء استفاده شونده به دست آورد تعادل و خود مختاری حاکم بر روابط سالم بزرگسالی را از بین می برد. این الگوی ارتباطی والد _ کودک (که شایعترین شکل سوء استفاده کلامی است) زمانی به آشکارترین وجه, خود را نشان می دهد که سوء استفاده کننده وضع و حالت پرخاشگرانه به خود میگیرد.· سوء استفاده پرخاشگرانه گاه می تواند شکل غیر مستقیم به خود بگیرد و حتی با رفتار “یاری کردن” خلط شود. انتقاد, نصیحت, ارائه راه حل ها, موشکافی, استنطاق و پرسش از یک شخص دیگر می تواند تلاشهای صادقانه برای کمک تلقی شود ولی در برخی موارد این رفتارها تلاشی در جهت تحقیر و کنترل یا خوار سازی است نه کمک. سوء استفاده کننده وقتی می گوید “من این را بهتر از همه می دانم” در لحن او قضاوت پنهانی است که برای آن موقعیت نامناسب است و در روابط هم سطح, نابرابری ایجاد می کند. انکار· سوء استفاده کننده به منظور تحریف یا تکذیب دریافت های سوء استفاده شونده از جهان, ی اعتبار سازی را به کار می بندد. بی اعتبار سازی وقتی رخ می دهد که سوءاستفاده کننده از قبول واقعیت امتناع می ورزد و آن را نمی پذیرد. برای مثال اگر سوء استفاده شونده اظهار دارد که سوء استفاده کننده به او توهین کرده است سوء استفاده کننده مصرانه می گوید “من هرگز این کا را نکردم”, “من نمی دانم تو درباره چه صحبت میکنی” و غیره.· مضایقه کردن یک شکل دیگر انکار کردن است و شامل امتناع از شنیدن, امتناع از رابطه برقرار کردن و قهر کردن می شود. این شیوه انکار, گاه “اصلاح از طریق سکوت” خوانده می شود.· مقابله کردن زمانی اتفاق می افتد که سوء استفاده کننده شخص تحت سوء استفاده را بخشی از خود تلقی می کند و هر نظر یا احساسی را که بین آنها تفاوت ایجاد می کند, انکار می کند.ناچیز شماری· ناچیز شمردن شکل افراطی انکار است. در این شیوه سوء استفاده کننده حادثه ای را که اتفاق افتاده انکار نمی کند ولی تجربه یا واکنش عاطفی سوء استفاده شونده را در قبال آن حادثه زیر سؤال می برد. عباراتی چون “تو بیش از حد حساس هستی”, “تو خیلی اغراق می کنی” یا “تو از کاه کوه می سازی” همگی بیانکننده این نکته هستند که عواطف و دریافت های سوء استفاده شونده معیوبند و نباید به آنها اعتماد کرد.· ناچیز شماری زمانی رخ می دهد که سوء استفاده کننده می گوید آنچه شما انجام داده اید یا گفته اید, نامربوط و بی اهمیت است. این فن شکل ظریف ناچیز شماری است.انکار کردن و ناچیز شماری, آسیب زننده هستند. این دو روش علاوه بر پایین آوردن عزت نفس, ایجاد تعارض و نامعتبر ساختن واقعیت, احساسات و تجارب, در واقع می توانند دریافت ها و تجربه عاطفی شما را زیر سوال ببرند و بی اعتبار سازند.درک روابط سوء استفاده گرانههیچ کس نمی خواهد در یک رابطه سوء استفاده گرانه قرار گیرد ولی افرادی که از سوی والدین یا اشخاص مهم دیگر مورد سوء استفاده کلامی قرار می گیرند اغلب خودشان در مقام یک بزرگسال در موقعیت های مشابه, سوء استفاده گرانه عمل می کنند. اگر والدین بر تجارب و هیجانات شما نام بگذارند و درباره رفتارهای شما داوری کنند شما یاد نمی گیرید معیارهای خاص خودتان را شکل دهید, دیدگاه خاص خودتان را بپرورانید و بر احساسات و دریافت های خود متکی باشید. در نتیجه وقتی یک سوء استفاده کننده عاطفی در برابر شما شکل و حالت یک کنترل کننده را می گیرد همان احساسات پیشین و حتی آرامش بخش به شما دست می دهد هر چند چنین احساساتی مخرب هستند.افراد مورد سوء استفاده قرار گرفته اغلب گرفتار احساساتی چون ناتوانی, آزار, ترس و خشم هستند: نکته طنز آمیز این است که سوء استفاده کننده ها هم گرفتار همین احساسات هستند خود سوء استفاده کننده احتمالاً در یک محیط عاطفی سوء استفاده گرانه بار آمده و در چنین محیطی است که آنها سوء استفاده گری را به عنوان شیوه مقابله با احساسات ناتوانی, آزار, ترس و خشم خود انتخاب می کنند.در نتیجه سوء استفاده کننده ها به سوی اشخاصی جذب می شوند که خودشان را ناتوان و درمانده می یابند, کسانی که یاد نگرفته اند برای احساسات, دریافت ها یا دیدگاه های خود ارزش قائل شوند, چنین واکنش هایی به سوء استفاده کننده ها اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری کنند و از مقابله با احساسات و دریافت های خود اجتناب کنند.نخستین گام به سوی تغییر, شناسایی الگوی روابط شما مخصوصاً با اعضای خانواده و سایر اشخاص مهم است. فقدان صراحت و وضوح در نوع رابطه ای که شما با اشخاص مهم برقرار می کنید می تواند به شیوه های مختلف خود را نشان دهد. برای مثال, ممکن است در برخی موارد به عنوان یک ” سوء استفاده کننده” عمل کنند و در برخی موارد دیگر به عنوان یک ” سوء استفاده شونده”، شناختن خود و درک گذشته خود می تواند از ایجاد مجدد روابط سوء استفاده گرانه در زندگی شما پیشگیری کند.آیا شما از خود سوء استفاده می کنید؟معمولاً به اشخاصی که مطابق انتظار ما رفتار می کنند اجازه ورود به زندگی خود را می دهیم. اگر در خود احساس حقارت و اهانت کنیم دوستان یا اشخاصی را در زندگی انتخاب می کنیم که این احساسات را در ما برانگیزند. اگر برخورد منفی دیگران را تحمل می کنیم یا با دیگران برخورد منفی می کنیم, ممکن است با خود نیز به شیوه یکسان برخورد کنیم. برای اینکه بدانید آیا یک سوء استفاده کننده هستید یا سوء استفاده شونده, به نحوه رفتار و برخورد با خود توجه کنید. چه چیزهایی به خود می گوئید؟ آیا افکاری چون “من یک احمقم” یا “هرگز نشده کاری را درست انجام دهم” در ذهن شما مسلط هستند؟ عشق ورزیدن به خود و دل نگرانی درباره خود, عزت نفس را افزایش می دهد و امکان روابط سالم را فراهم می سازد.حقوق پایه در یک رابطهاگر شما روابط عاطفی سوء استفاده گرانه داشته اید، ایده روشنی درباره رابطه سالم ندارید. نکات زیر حقوق پایه ای است که می باید همیشه در روابط دو سویه و متقابل مد نظر باشند.حق دارید انتظار نیت و رفتار خوب از دیگران داشته باشید.حق دارید مورد حمایت عاطفی قرار بگیرید.حق دارید دیگران به شما گوش فرا دهند و احترام آمیز پاسخ گویند.حق دارید نظر خاصی داشته باشید حتی اگر دوست شما نظر متفاوتی داشته باشد.حق دارید به احساسات و تجربه شما به عنوان امری واقعی نگاه شود.حق دارید بابت هر شوخی و رفتار بی ادبانه ای, عذر خواهی صادقانه ای دریافت کنید.حق دارید بابت سؤالاتی که می توانید بپرسید پاسخ های روشن و مطلع کننده دریافت کنید.حق دارید به دور از تهمت و سرزنش زندگی کنید.حق دارید به دور از انتقاد و داوری زندگی کنید.حق دارید در مورد کار و علایق شما با احترام صحبت شود.حق دارید تشویق شوید.حق دارید به دور از تهدید عاطفی یا فیزیکی زندگی کنید.حق دارید به دور از خشم و نفرت زندگی کنید.حق دارید با نام و عنوانی که ارزش شما را کاهش می دهد, خوانده نشوید.حق دارید به جای دستور گرفتن, احترام آمیز از شما درخواست شود.چه می توانید انجام دهید؟اگر مایلید درباره سوء استفاده عاطفی بیشتر بدانید می توانید به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کنید. یک مشاور با تجربه می تواند منافع مفید در اختیار شما بگذارد و به شما کمک کند تا تاثیرات سوء استفاده عاطفی را بشناسید و شیوه های سالم رابطه برقرار کردن با دیگران و توجه به نیازهای موجود خود را یاد بگیرید.
ورود فناوریهای نوین به دنیای پیچیده خوابخواب، دنیای عجیبی است و هرگونه فناوری که مرتبط با آن ارائه شود نیز متفاوت از دیگر فناوریهای روز دنیا خواهد بود.دستگاههایی که شیوههای گوناگون به خواب رفتن را زیر نظر میگیرند و مقدمات لازم برای ارتقای کیفیت خواب را فراهم میکنند از جمله چنین فناوریهایی به شمار میآیند. چنین فناوریای میتواند در نوع خود نهتنها هیجانانگیز، بلکه تا حد زیادی جسورانه عنوان شود، چون به فضا و محیطی رخنه میکند که دانش بشری تاکنون توانایی چندانی در این عرصه از خود نشان نداده است. دانشمندان از مدتها پیش این نظریه را مطرح کردهاند که آیا میتوان فناوری نظارتی جدیدی ارائه کرد تا با استفاده از آن الگوهای خواب در محیطهای مختلف نظیر خانه، مسافرت و حتی محل کار را زیر نظر گرفت و نیازی نباشد که فرد را به آزمایشگاههای بزرگ و مملو از دستگاه و پیچیدگیهای خاص منتقل کرد؟ در ادامه، پرسش جسورانه دیگری نیز مطرح شده است. اینکه آیا چنین سیستمی میتواند کیفیت خواب در افراد مختلف را ارتقا بخشد؟اگر از افراد مختلف پرسیده شود که در طول یک وعده خواب شبانه چند بار از خواب به اصطلاح میپرند، احتمالا پاسخی همچون ۵ یا ۶ بار دریافت میشود؛ اما این تنها یک نظر ساده و به دور از منطق علمی است. فناوریهای متعددی برای بررسی این موضوع ارائه شدهاند و جالب این است که یکی از آنها موسوم به Zeo که به بررسی و نظارت دقیق خواب در افراد میپردازد عدد ۱۵ را به عنوان شمار دفعات پریدن از خواب نشان میدهد.چنین اختلالاتی موجب میشود افراد به جای ۷ تا ۸ ساعت خواب مفید، حدود ۶ تا ۷ ساعت خواب چند قسمتی را تجربه کنند. گروهی از محققان در ماساچوست آمریکا از سالهای پیش کار روی این فناوری را با هدف ارتقای بهتر کیفیت خواب در افراد مختلف و در محیطهای گوناگون آغاز کردهاند و اکنون فناوریZeo را ارائه نمودهاند. این فناوری نخستین دستگاه خانگی در جهان است که به افراد مختلف این امکان را میدهد تا چرخه خواب خود را در گذر زمان دنبال کنند. این فناوری شامل هدبند سادهای است که وظیفه اصلی آن ثبت داده است. این دستگاه و دستگاههای مشابه آن از جهات گوناگون مورد توجه متخصصان و محققان قرار گرفته است. عقیده بر این است که چنین فناوریهایی میتواند به افراد در داشتن خوابی به مراتب بهتر یاری رساند و از آن گذشته فرصت مناسبی را برای انجام تحقیقات جدید در زمینه خواب و اختلالات خوابی ایجاد کند.دانشمندان از سالهای پیش به دنبال آن بودهاند تا متغیرهای تأثیرگذار در فرآیند خواب را با استفاده از فناوریهای به روزتر و در عین حال ارزانقیمتتر کشف و مورد بررسی قرار دهند. فناوریهایی نظیر Zeo به سبب آنکه ساختار نسبتا سادهای دارند و در عین حال در قالب نسخه خودکاری از فناوریهای فعلی که در آزمایشگاهها و برای بررسی بیماران در حین خواب مورد استفاده قرار میگیرند، ساخته میشوند به عنوان دستاوردهای مهمی در فرآیند درمان اختلالات خوابی به شمار میآیند. کاربرانی که از این فناوری نوین استفاده میکنند، در حین خوابیدن هدبند حاوی حسگری را به پیشانی خود میبندند که فعالیت الکتریکی مغز را زیر نظر میگیرد.در ادامه دادههای به دست آمده به صورت بیسیم به واحد نمایشگری نظیر ساعت زنگدار رومیزی منتقل میشود. در صبحهنگام این نمایشگر خلاصه خواب شب گذشته را ارائه میکند که در برگیرنده مدت زمان دقیق خواب فرد و شمار دفعات پریدن از خواب است. جالب این است که این فناوری مدت زمان مراحل مختلف خواب شخص را نیز نمایش میدهد. در این نمایشگر کارت حافظه کوچکی قرار دارد که دادههای یادشده را نمایش میدهد. این اطلاعات قابلیت آن را دارند که به رایانه ارسال شده و حتی روی وبسایت اینترنتی بارگذاری شوند. امکان اخیر این فرصت را فراهم میکند تا محققان و متخصصان علم خواب در گوشه و کنار جهان به ابراز نظر درباره وضعیت خواب افراد مختلف پرداخته و زمینه لازم برای انجام تحقیقات گوناگون در این خصوص را فراهم کنند.دانشمندان در تلاش هستند متغیرهای تأثیرگذار در فرآیند خواب را با استفاده از فناوریهای به روز و ارزانقیمت مورد بررسی قرار دهنددانشمندان نسبت به آینده فناوریهایی از اینگونه، نگاه خوشبینانهای دارند و با اشاره به این نکته که خواب حقیقتا علامت و نشان روشنی بر وضعیت سلامت افراد دارد، ارائه هرگونه فناوری نوینی در زمینه بررسی اختلالات خوابی و راههای مقابله با آن را حیاتی عنوان میکنند. فیلیس زی از دانشمندان سرشناس در علم خواب در دانشگاه نورت وسترن در شیکاگو میگوید: فناوریهایی نظیر Zeo بیشتر به دستگاه ارزیابیکننده نظیر دستگاه نشاندهنده فشار خون و وزن شباهت دارند. به عقیده وی چنین فناوریای در نظارت دقیق بر فیزیولوژی بدن افراد مختلف، قابلیتهای بالایی دارد. در بیش از ۲ دهه گذشته و بخصوص در ۵ سال اخیر، انبوهی از تحقیقات در زمینه خواب و جنبههای گوناگون آن انجام شده است که این خود نشاندهنده اهمیت حیاتی خواب و ارتباط مستقیم آن با هر چیزی از حافظه گرفته تا اضافه وزن است.یک خواب شبانه طبیعی شامل چرخه تکراری از خواب سبک و به دنبال آن خواب سنگین و خواب REM (حرکات سریع چشم) است و این دقیقا زمانی است که ما خواب میبینیم. این فازها همواره تکرار میشوند و همزمان با گذشت زمان و نزدیک شدن به صبح طول مدت هریک از این چرخهها کوتاهتر میشود. دکتر مایکل توری، مدیر مرکز ملی تحقیقات اختلالات خواب در آمریکا معتقد است مدت زمان چرخههای مختلف خواب و شمار تکرار آنها میتوانند نشان روشنی از کیفیت خواب در افراد مختلف باشند.اصولا به سبب پیچیدگیهایی که در فناوریهای مرتبط با بررسی خواب و کیفیت و اختلالات آن وجود دارد، مراکز و شرکتهای ارائهکننده، جزئیات چندانی از فناوری جدید خود را ارائه نمیکنند. با این حال درخصوص فناوری Zeo باید به حسگر آن و الگوریتمی که برای پردازش اطلاعات به دست آمده از حسگر تعریف شده است، به عنوان بزرگترین خلاقیت به خرج داده شده در آن اشاره کرد. در آزمایشگاههای ویژه بررسی خواب، فعالیت امواج مغزی با استفاده از الکترودهای زیادی که به سر فرد متصل است ثبت میشود. این تکنیک تحت عنوان EEG شناخته شده است.از آنجا که این تکنیک بشدت نسبت به صداهای محیطی حساسیت دارد، الکترودها باید در نقاط بسیار دقیقی قرار بگیرند و از آن گذشته از ژل مخصوصی نیز برای اتصال هرچه بهتر سر الکترود به سر فرد مورد نظر استفاده میشود. اما در فناوری نظیر Zeo از الکترودهای خشک و پوشیده از نقرهای استفاده شده است که به جای سر، روی پیشانی قرار میگیرند و از این رو کار با آنها نهتنها ارزانقیمتتر، بلکه سادهتر نیز است. از آن گذشته الگوریتم به کار گرفته شده در این فناوری با استفاده از آنالیزهای شبکه نورونی ارائه شده است و دادههای ارسال شده از حسگر را به صورت کاملا خودکار و همزمان با دریافت، مورد پردازش قرار میدهد. چنین مجموعهای کار را برای محققان علم خواب بسیار راحتتر کرده است و در حالی که دیگر نیاز به استفاده از الکترودها و انواع ژلهای آزاردهنده نیست، میتوان ریشههای اختلالات خواب را تنها در محیطی کوچک و بدون نیاز به آزمایشگاههای ویژه خواب مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
نگرانیهای افراطی در زندگی روزمره، غیرطبیعی و نابود کننده هستندتقریباً هر فردی در زندگی خود با نگرانیهایی چون بدهکاریها، صورت حساب تعمیرات اتومبیل، برنامههای کاری در آینده نزدیک و ورود فرزندان به دانشگاه مواجه میشود، اما به گفته پژوهشگران؛ وقتی شما در طول هفت روز هفته و به طور ۲۴ ساعته نگران باشید، این طبیعی نیست.متخصصان میگویند: نگرانی در حد متعارف طبیعی و قابل انتظار است اما در صورتی که حالت دائمی و افراطی پیدا کند، ممکن است شما به اختلال اضطرابی کلی یا GAD مبتلا باشید.اختلال GAD بیماری است که با نگرانی در رابطه با جنبههای مختلف زندگی مشخص شده و احساس میشود و نمیتوان آنها را کنترل کرد.این احساس میتواند شما را از نظر فیزیکی فرسوده کرده و از جنبه احساسی تحلیل ببرد. این حالت همچنین دوستان و نزدیکانتان را که باید به تمام نگرانیهای شما گوش دهند، مستاصل میکند.دکتر دیوید بارلو، پروفسور روان شناسی و روان پزشک دانشگاه بوستون در امریکا در این رابطه خاطرنشان میکند: این نگرانیها هرگز پایان نمی پذیرد.وی افزود: ویژگی کلیدی GAD از جنبه روان شناسی، نگرانی مزمن و غیرقابل کنترل است.او متذکر شد که حدود شش درصد از آمریکاییها در مقاطعی از زندگی شان از این بیماری رنج می برند.بارلو همچنین میگوید: این افراد همیشه بدترین شرایط را پیش بینی میکنند. آنان در مورد موضوعات عمده و همچنین مسائلی که بیشتر ما آنها را کوچک می شماریم نگران میشوند. به نظر میرسد که آنان حتی وقتی میدانند که این نگرانیها غیر واقعی و بیاساس هستند باز هم نمیتوانند دست از نگرانی شان بردارند و به محض برطرف شدن یک نگرانی، نگرانی بعدی بروز میکند.این پرفسور روانشناسی اضافه میکند: همیشه بحران دیگری برای نگران شدن وجود دارد.جریلین روس، رییس انجمن اختلالات اضطرابی آمریکا نیز در این رابطه تصریح کرد: افرادی که با GAD دست و پنجه نرم میکنند، میدانند که نگرانی شان با واقعیت تناسبی ندارد. به عنوان مثال روس به زنی استناد کرد که با وجود این که همسرش در تامین مایحتاج خانوادهاش کوتاهی نمیکند اما او بی وقفه در مورد مسایل مالی نگران است، حتی با وجود این که میداند نگرانی اش بی دلیل است.بارلو در ادامه توضیحاتش گفت که تمام این نگرانیها، مبتلایان به GAD را در وضعیت مزمنی از لحاظ تنش فیزیکی قرار میدهد. بسیاری از این افراد مشکلات خواب دارند، تحریک پذیر هستند، از ناراحتیهای گوارشی رنج می برند و در روابطشان دچار جنجال و دعوا میشوند.طبق نظر موسسه ملی سلامت روانی آمریکا، علایم دیگری مانند دردهای عضلانی، لرز، اضطراب و تیکهای عصبی نیز ممکن است وجود داشته باشد.بارلو و روس خاطرنشان میکنند که خوشبختانه متخصصان سلامت روانی به این اختلال توجه زیادی کردهاند که منجر به یافتن شیوههای درمانی موفقی شده است.بارلو ادامه داد؛ گرایش پزشکان به سمت دورههای هدف گیر همراه با درمان حاد است که چند ماه یا بیشتر طول میکشد و سپس به برگزاری چند وقت یک بار جلسات کاهش مییابد. معمولاً درمانهای رفتاری مانند گفتار درمانی، سازمان دهی دوباره ادراکی در شیوه رویارویی افراد با موقعیتهایی که معمولاً منجر به نگرانی میشود، میتواند کمک کننده باشد. ورزش نیز بی تاثیر نیست.روس در ادامه تاکید کرد: هدف این است که فرد مبتلا به GAD احساس نگرانی را تجربه کند و از میزان حساسیتش نسبت به آن کم شود. یعنی تجربه مکرر احساس نگرانی تا زمانی که خسته کننده شود.روس گفت که او به مبتلایان به GAD کمک میکند تا یاد بگیرند بارها و بارها ناراحتی ناشی از اضطرابشان را تحمل کنند تا زمانی که تخفیف یابد. او به بیماران کمک می کند تا این کار را با سوال کردن از خودشان در مورد زمینههای نگرانی شان انجام دهند. مثل این که آیا این نگرانی واقعی است؟ احتمالات موجود در بروز این اتفاق چه هستند؟سپس او به بیماران توصیه میکند که در جهت رهایی از این نگرانی تلاش کنند.بارلو متذکر شد: هنگامی که موجی از نگرانی بیماران را فرا می گیرد، بیشتر مبتلایان به GAD به صورتی غیرعادی تلاش میکنند تا به جای تجربه کردن نگرانی، آن را سرکوب کنند. اما این کار فقط شدت نگرانی را افزایش میدهد. ما به بیماران روشهای جدیدی را آموزش میدهیم تا بتوانند این احساسات را تجربه کنند. ما چگونگی تجربه کردن احساسات به روشهای مثبت، نحوه سرکوب کردن، پذیرش و طی کردن دوره طبیعی چنین احساساتی را به آنان یاد می دهیم.علاوه بر رفتار درمانی، داروها نیز میتوانند کمک کننده باشند. این داروها شامل ضد افسردگیهایی مانند پروزاک (فلوکستین)، پاکسیل (پاروکستین) و افکسور (ونلافاکسین) هستند.
قرن ۲۱ قرن اضطراب است، قرن استرس، افسردگی و نابسامانی روانی.آرامتر برویدقرن۲۱، قرن اضطراب است، قرن استرس، افسردگی و نابسامانی روانی.بنابراین وظایف دانش پزشکی هم در این دوران، به تشخیص، درمان و جراحی محدود نمیشود و پزشکان باید رواندرمانگران خوبی هم باشند.بسیاری از بیماریهای روانی وجود دارند که با دارودرمانی اصلاح نشده و نیاز به رواندرمانی دارند. روان درمانی البته به مشاورههای سطحی یا ردو بدل شدن اطلاعات روانشناحتی محدود نمیشود و گاهی چنان در بلند کردن بیماران از بستر بیماری نقش دارد که شکل توانبخشی و بازتوانی بهخود میگیرد.پروفسور حسن عشایری، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب از دسته افرادی است که نقش روان درمانی در بهبود بیماران و ارتقای کیفیت زندگی را بیمثال میداند.در این گفتوگو دکتر عشایری موضوع روان درمانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داده و میگوید: تمام اتفاقات و تغییرات از مغز آغاز میشود و بنابراین حتی اگر درپی تغییر دنیا هستیم، باید از تغییر آنچه در ذهنمان اتفاق میافتد، شروع کنیم!● آقای دکتر، توانبخشی چیست و چه جایگاهی در درمان دارد؟▪ پس از اقدامات اولیه پزشکی، خدمات دیگری که توانبخشی نام دارد، نیاز است تا بیمار به بهبودی دست یابد. توانبخشی هم یعنی بازتوانی تواناییهای از دست رفته با نگهداری تواناییهای موجود، چرا که با از بین رفتن هر یک از اینها، فرد ممکن است زمین گیر شود.اینجا یک زمینه بسیار مهم و نیمه خالی در کشور ما وجود دارد، چرا که ما بهترین دستگاهها و بیمارستانهای مجهز را داریم که فرد را درمان اولیه میکند، ولی در عین حال به اقدامات توانبخشی لازم، پس از بهبودی جسمی یا دخیل در فرایند درمان، توجه نمیکنیم.بهعنوان مثال، اگر کسی سکته کند، کلیه اقدامات پزشکی اولیه نظیر تستهای بالینی، نوار قلب و… برای او مهیاست اما هرگز به نگرانیهای بیمار از آینده توجهی نمیشود و این اختلالات مورد بررسی قرارنمی گیرد. در حالی که ممکن است این نگرانیها و مشکلات روانی پس از بیماری، هرگز اجازه بهبودی کامل را به بیمار ندهد.● این مسئله که میگویید، در ایران با مشکل مواجه است یا همه جا همین طور است؟▪ اولا پزشکی کلاسیک ما به شکلی است که در آن به همه سؤالات پاسخ داده نمیشود، در حالی که ما در کشوری هستیم که قومهای مختلف درکنار هم زندگی میکنند و سبک زندگی هرکدام با دیگری متفاوت است و در عین حال به هم ربط دارد.شاید جالب باشد بدانید که همه اینها در بهبودی بیمار و وضعی که بیمار بعد از مداخله پزشک دردرمان بیماری خواهد داشت، نقش دارد و اینجاست که لزوم همراهی اقدامات توانبخشی که نه تنها بابیمار بلکه با خانواده بیمار هم در ارتباط باشد، مشخص میشود.مسئله معروف دیگری هم که همیشه در فرهنگ ما بوده این است که ما هیچگاه بدن را از روان جدا نکردهایم. در شرق یا ایران، یکپارچگی بین جسم وروان و وحدت گرایی همیشه مورد توجه بوده است، به این معنا که «تن ز جان و جان زتن مستور نیست».بنابر همین اصل هم هست که ما درکشورمان بیش از خیلی از نقاط دنیا احتیاج به اقدامات فراگیر توانبخشی داریم که بتواند اختلالات روانشناختی را بررسی کند و راهکارهای مناسبی ارائه دهد تا بیماران غرامت سنگینی بابت بیماریشان نپردازند.اینجا به جز وحدت جسم وروح، خانواده بیمار هم یک پای بیماری هستند. اینطور نیست؟بله، معمولا قبل از بیماری، کسی با کسی کاری ندارد اما وقتی بیماری رخ میدهد که غالبا هم غافلگیرانه است، نه تنها خود بیمار که جامعه، اطرافیان و خانواده هم به بیماری دامن میزنند که در بسیاری از موارد نه تنها بیمار که خانواده نیز باید اصلاح شوند.● مهمترین بخش روان درمانی چیست؟▪ بالاخره انسان موجودی است که مغز دارد و فرایندهای روانشناختی در زندگی او بسیار مطرح است، بنابراین بهنظرمن بررسی رابطه ساختار و رفتار (نروفیزیکولوژی) مهمترین بخش از بررسیهای روان شناختی را تشکیل میدهد و آنقدر گسترده است که تمامی رشتهها از بیماریهای قلب و عروقی تا سکتههای مغزی و بیماری های کودکان را هم در برمیگیرد، چرا که ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری، تنها سیگارکشیدن، چربی خون بالا و رعایت نکردن اصول تغذیه سالم نیستند، بلکه بخش قابلتوجهی از آن به فشارهای عصبی و تنیدگیهای روانی برمی گردد که هر فردی به شکل روزانه با خودش و با محیط اطرافش دارد.● توانبخشی جسمی مهمتر است یا روانی؟▪ در تیم توانبحشی، هم توانبخشی جسمی و هم توانبخشی روانی مطرح است و همان اندازه که اصلاح نارساییهای جسمی اهمیت دارد، توانبخشیهای روانی هم مورد توجه است؛ مثلا توانبخشی روانی در مواردی مثل ایجاد تغییر در سبک زندگی فرد، باید بتواند کاری کند که کیفیت زندگی بیمار یا quality of life نیز افزایش یابد. در زندگی امروز تنها طول عمر مطرح نیست و این تغییری اساسی و بسیار تاثیرگذار است.● چرا کیفیت زندگی درکشور ما معمولا با سختی و بسیار کم ارتقا پیدا میکند؟▪ ببینید! کیفیت زندگی با مهارتهای زندگی در ارتباط است یعنی درمواردی حتی برای بزرگسالان هم، آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای ارتباط سالم در خانواده میتواند تاثیر بسیار بزرگی در ارتقا کیفیت زندگی داشته باشد. اما یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که خانوادهها و جامعه، فرهنگ شان با فرهنگ پزشکی همگام نیست.اینجاست که نیاز به روشنگری در این زمینه به چشم میآید و جالب است که در برخی موارد این ناهماهنگی به شکل تعارض در میآید و چون سازمانهای بهداشتی دولتی هم هنوز توان تحت پوشش قراردادن کامل این خدمات را ندارند در نتیجه کمبود رخ میدهد.● چطورمی شود این کمبود را برطرف کرد؟▪ راه حل کنونی این است که سازمانهای خصوصی و NGOها وظیفه پرکردن این خلاءها را برعهده بگیرند و در راستای آموزش خانوادهها گام بردارند چرا که ما در عصر انفجار اطلاعات قرار داریم. بنابراین جامعه در حال توسعه ما هم به متولیانی نیاز دارد تا مفاهیم پیچیده علمی را به زبان ساده برای افراد جامعه ترجمه کرده، آموزشهای لازم را به افراد بدهند و نه تنها تئوری بلکه عملی و پیگیرانه با افراد در ارتباط باشند.کار همیشه با یک مشاوره ساده درست نمیشود و برای برخی از بیماران، فرصت و زبان مخصوص لازم است چرا که بعد از بیماریهای سخت یا حوادث ناگوار، ترس و اضطراب در یک خانواده حاکم میشود و این موضوع بهخصوص در مورد بیمارانی که نان آور خانواده هستند عرصههای جدی تری را بهدنبال دارد.معمولا در این شرایط، ترس، ناامیدی و اضطراب، تمام خانواده را در برمی گیرد که نه تنها بیمار نمیتواند توان روانی لازم برای بهبود را بازیابد که اضطراب و مشکلات خانوادگی در مواردی به بیماری دامن میزنند و روند بهبود را کاهش داده یا متوقف میکنند. اینجاست که ارائه خدمات توانبخشی برای افراد نیازمند میتواند حیاتی باشد.● خود ما بهعنوان افراد جامعه چطور میتوانیم به جا افتادن این مفاهیم حیاتی کمک کنیم؟▪ در درجه اول ما باید دانشمان را به روز کنیم. اما معمولا مشکل اصلی دانش نیست بلکه معمولا مشکل بزرگتری به نام بینش در این میان وجود دارد. در واقع بینش مردم به زندگی، سلامت و آیندهشان است که باید تغییر کند و این خود مردم هستند که باید در زندگی روزمره شان تجدید نظر کنند. همه درپی خوشبختی می دوند، تند هم میدوند اما به قول فرزانهای باید به آنها بگوییم، کمی آرامتر بروید، شاید خوشبختی در پی شما باشد، آرامتر بروید تا خوشبختی به شما برسد.● یعنی سر منشأ تمام این مشکلات همین عجله است؟▪ بله! چرا در کشورما آمار تصادفات اینقدر بالاست که حتی بیشتر از تلفات جنگی، تلفات جادهای داریم؟ همه اینها به خاطر شتاب و عجله است. همین تصادفات است که تلفات بی شمار دارد، خانوادههای زیادی را سردرگم میکند و عدهای معلول برجا میگذارد که گاهی ناتوانی را تا آخر عمر به همراه میکشند و هر نوع اقدام بازتوانی در مورد آنها هم نمیتواند توان ۱۰۰ درصد را به آنها برگرداند.در این میان من فکرمی کنم که بیشترین بار بر دوش رسانه هاست که نباید تنها به سرگرم کردن افراد بسنده کنند و نیاز هست تا خدمات آموزشی هم ارائه دهند تا بینش افراد تغییر کند. جالب است بدانید برای بهبودی کامل یک بیمار علاوه بر نیاز به تغییردر بینش افراد خانواده و جامعه، نیاز است تا بیمار هم بهخودش، جور دیگری نگاه کند تا در راستای تغییربینش، رفتار هم عوض شود.● اما ایجاد تغییرات وسیع خیلی سخت و در مواردی غیرممکن است.▪ ممکن است این تغییردر بینش سخت باشد اما غیرممکن نیست. ماهم بهدنبال ایجاد تغییرات سریع نیستیم و معتقدیم که تغییرات باید آرام آرام صورت گیرد. در جویبار، آب به سنگ میگوید برو کنار، نمیرود، آنقدر این آب میآید و میرود که سنگ را صاف میکند. یعنی در برابر سخت و زبر، نرم و لطیف پیروز میشود. کار توانبخشی هم همین است.● آیا ارائه خدمات توانبخشی در ایران، جدی گرفته میشود؟▪ در ایران که ما در معرض انواع تهدیدهای روانی و استرس به شکل روزمره از بوق زدن و ترافیک ماشینها تا ترافیکهای کلامی هستیم این نیاز بیشتر است و خوشبختانه دارد جا میافتد، اما ازآنجایی که فرهنگ ما بیشتر شفاهی است و سرانه مطالعه هم در کشور ما خیلی پایین است، باید رسانههایی مثل رادیو و تلویزیون، بیشتر به این مقوله بها بدهند و این مفهوم را برای افراد جا بیندازند که بهداشت بدنی، جدا از بهداشت روانی نیست و بهداشت روانی هم از ارکان جامعه سالم است. ما حتی در مواردی نیاز داریم تا همزیستی به ما آموزش داده شود چرا که در غیراین صورت، هوا، غذا و حتی اطلاعات، آلوده خواهد شد.● آیا این روان درمانیها نمود خارجی مشخص هم دارد؟▪ مسائل روانی، نه تنها در درمان بیماریها که در بیماری زایی هم نمود دارد. بهعنوان مثال بد نیست به تحقیق جالبی اشاره کنم که در انگلستان انجام شد. در این بررسی، افرادی را که حساسیت به گرده گلها داشتند را در سالنی پر از گل قرار دادند، این افراد پس از مدتی حساسیت هایشان به شکل عطسه و سرفه که در مواردی شدید هم بود، نمود پیدا کرد، اما نکته اینجاست که گل ها مصنوعی بودند! پس از اینجا میتوان دریافت که چه اتفاقی در مورد بیماریهایی که ظاهری کاملا جسمانی دارند میافتد و روان تا چه حد با جسم در ارتباط است.● روان- درمانی چه بیماریهایی را پوشش میدهد؟▪ بهبود همه بیماریها از بیماریهای قلبی عروقی گرفته تا بیماریهای لاعلاج و سخت، همگی ارتباط تنگاتنگی با روان درمانی دارند. مثلا در مورد ناتوانیهای حرکتی، قسمتی از توانبخشی به ارتوپدی و مثلا دریافت پروتز اختصاص دارد اما بخش عمدهای بهخصوص در زمانی که ضایعه جدی باشد به توانبخشی روانی اختصاص دارد. در مورد بسیاری از بیماریها هم که علتی مشخص پیدا نمیشود و میگویند عصبی است، واقعا با برطرف شدن موانع روانی، بیماری درمان میشود.● پس روان درمانی گاهی معجزه میکند!▪ چرا که نه؟ زبان خانه هستی است، واژه بذر فکر است و عمل فرزند سخن. هنر آزادی است و بالاترین هنر، زندگی است. بنابراین وقتی میشود با ایجاد تغییراتی در درون، زندگی را تغییر داد. هر روزی که میگذرد، میتواند برای ما آبستن یک معجزه باشد.
کشف ژن خشونتآیا واقعاً ممکن است آنچه ما به آن بداخلاقی یا خلافکاری می گوییم تنها تحت تاثیر یک ژن به وجود آمده باشد؟در طول روز ممکن است با افرادی با شخصیت ها و رفتارهای متفاوت برخورد داشته باشیم. آدم های خجالتی، آدم های حسود، آدم های اجتماعی و حتی آدم های شرور. ما بر اساس رفتارهای دیگران در مورد آنها تصمیم می گیریم و قضاوت می کنیم. گاه به خاطر مهربانی و موقر بودنشان به آنها احترام می گذاریم و گاه به خاطر بداخلاقی و بدذاتی آنها را سرزنش می کنیم. اگر هم خیلی انسان منصفی باشیم، گناه را به گردن خانواده و محیط جامعه می اندازیم. اما سوال اصلی این است: چه مقدار از این رفتارها ارادی است؟ آیا همه این رفتارهای بد، بداخلاقی ها و شرارت ها را می توان به گردن خود فرد یا جامعه اش انداخت؟ چرا یک نفر «خلافکار» می شود و دیگری «نه»؟دهه اخیر،به نوعی دهه علم ژنتیک بوده است. این پیشرفت از زمانی اوج گرفت که زنجیره ماده ژنتیکی سلول های انسان مرسوم به DNAشناسایی و رمزگشایی شد. امروزه تقریباً انتظار داریم برای هر چیزی در جهان یک ژن وجود داشته باشد. این حرف چندان هم غیر منطقی نیست. در واقع نقش ژنتیک در زندگی ما روز به روز بیشتر می شود و به نظر می رسد امروزه همه می دانند ژنتیک چیزی فراتر از رنگ چشم و فرورفتگی چانه است. اما دامنه تاثیر ژنتیک به تدریج به مسایل رفتاری و اخلاقی نیز گسترش می یابد. آیا واقعاً ممکن است آنچه ما به آن بداخلاقی یا خلافکاری می گوییم تنها تحت تاثیر یک ژن به وجود آمده باشد؟کار، کار ژن هاست!از اوایل دهه ۱۹۹۰، دانشمندان احتمال وجود ارتباط بین رفتارهای ضد اجتماعی و یک نقص ژنی خاص را مطرح می کردند. این نقص در ژنی رخ می دهد که وظیفه ایجاد یک آنزیم خاص به نام مونو آمین اکسیداز آ (MAO-A) را برعهده دارد. گفته می شود که کم کاری در این ژن باعث تخریب بیش از حد تعدادی از مواد شیمیایی موجود در مغز می شود. این مواد که یکی از آنها سروتونین است، با ایجاد آرامش و خونسرد بودن به انسان کمک می کنند. با تخریب بیش از حد این مواد، احتمال بروز واکنش های هیجانی و ناگهانی و خشن در برابر محرک هایی مانند ترس یا تهدید بیشتر می شود. دانشمندان به همین دلیل این ژن خاص را «ژن مبارزه» نامیده بودند اما در تحقیقات جدید پا را یک قدم فراتر نهاده اند و نقش بیشتری برای این آنزیم متصور شده اند. کوین بیور، متخصص جرم شناسی اجتماعی و مدیر این تحقیقات که در نشریه روان شناسی فراگیر به چاپ رسیده است، در این باره می گوید: «برای اولین بار ما موفق شده ایم ارتباط مشخص و مستقیمی بین ژن MAO-A و انتخاب شیوه زندگی همراه با خشونت بیابیم.» این تحقیقات که در دانشگاه ایالتی فلوریدا صورت گرفته است، نه تنها تمایل به حرکت های خشن بلکه تمایل به پیوستن به گروه ها و فرقه ها و یا استفاده از اسلحه را نیز به این ژن ارتباط می دهد.شروع این مطالعه به سال ۱۹۹۴ بر می گردد. مطالعه طولی بررسی سلامت بالغان در آمریکا یکی از بزرگ ترین تحقیقات در زمینه رفتار شناسی در سال های اخیر است. بر اساس این تحقیق بیش از نیمی مردان شرکت کننده در این تحقیق دچار کمبود فعالیت ژن MAO-A بودند و سه درصد از کل شرکت کنندگان در این تحقیق نیز در یک سال گذشته سابقه عضویت در گروه ها و فرقه ها را ذکر می کردند. بیورو همکارانش متوجه شدند که مردانی که سطح فعالیت کمی از ژن MAO-A دارند دوبرابر بیش از سایر مردان به گروه ها ودسته های دعوا و کتک کاری می پیوندند و در صورت حضور یک صحنه درگیری و دعوا، احتمال استفاده آنها از سلاح برای تهدید کردن دو برابر بیش از دیگران است. همچنین از میان کسانی که در این گونه گروه ها عضویت داشتند، کسانی که سطح فعالیت MAO-Aپایینی داشتند، چهار برابر بیش از هم گروهی های خود از اسلحه در درگیری ها استفاده می کردند. دکتر بیور می گوید: «کمترین نتیجه به دست آمده از این تحقیق آن است که می توان یک عامل ژنی برای خشونت معرفی کرد. با استفاده از این داده ها می توان جوانان و کودکانی را که بیشتر درمعرض خطر هستند، شناسایی کرد و اقدامات تداخلی پیشگیرانه ای را برای آنها در نظر گرفت.»ژن بد یا محیط بد؟در واقع در اینکه خشونت ناشی از اثر مشترک شرایط محیطی و عوامل ژنتیک است، شکی نیست.آنچه که مورد بحث است، میزان تاثیر هر کدام از این اجزا و برتری هر کدام بر دیگری است. تحقیقات قبلی که درمورد ژن MAO-A انجام شده بود، نشان می داد که احتمالاً تاثیر این ژن از دوران کودکی آغاز می شود. یکی از اولین تحقیق ها در این زمینه در سال ۲۰۰۳ در زلاند نو انجام شد و به نتایج جالبی رسید. این تحقیق نشان می داد از میان افرادی که در کودکی در محیط نامناسب رشد کرده و یا مورد سوء استفاده قرار گرفته بودند، افرادی که دارای سطوح پایین فعالیت این ژن بودند چهار برابر دیگران درگیری خشونت، سرقت و سایر اعمال ضد اجتماعی شده بودند. حتی در میان آن دسته از افرادی که در شرایط مناسب کودکی خود را گذرانده بودند، میزان خشونت درافرادی با کاهش فعالیت ژنMAO-A اندکی بیش از متوسط جمعیت بود. جاشوا بو کالتز، محقق نوروساینس در مرکز تحقیقات مغز دانشگاه وندربیت که بررسی های فراوانی روی ژن MAO-A داشته است، می گوید: «این تحقیقات درباره ژنتیک خشونت یک مساله را برای ما به اثبات رسانده است: «ژنتیک است که تفنگ ها را پر از گلوله می کند اما کشیدن ماشه، کار عوامل محیطی است.» براساس آنچه در تحقیقات بیور نشان داده شد، همه افرادی که دچار نقص در ژن MAO-A بودند وارد فعالیت های خشن گروهی نمی شدند وضمناً همه افراد این گروه ها هم دچار این نقص ژنی نبودند.در واقع هنوز چندان مشخص نیست که میزان شیوع این نقص ژنی در جامعه چه قدر است. گرچه یک تحقیق که در سال ۲۰۰۲ انجام شده است، نشان می دهد که عوامل ژنتیکی مانند نقص در MAO-A می توانند تا ۵۰ درصد در گرایش افراد به سمت خشونت نقش داشته باشند. همچنین بیور در تحقیقاتش دریافت که این نقص فقط در گرایش مردان به سمت خشونت موثر است.شاید علت مساله آن است که ژن مربوط به این آنزیم روی کروموزوم X قرار دارد. با توجه به اینکه مردان تنها یک عدد کروموزوم X دارند، بروز نقص در این ژن خود را به شدیدترین شکل نشان می دهد. گرچه تصور می شود عوامل دیگری نیز در بدن زنان وجود داشته باشد که اثر این نقص ژنی را در گرایش به سمت خشونت متوقف کند.تغییر سرنوشتی که ژن ها رقم زده اندهر گونه تلاش برای جبران اثر این ژن باید از طریق عوامل محیطی انجام گیرد. بررسی ها نشان داده است که مداخلات پیشگیرانه می تواند بسیار در این زمینه موثر باشد. چندی قبل تحقیقی که در دانشگاه جورجیا انجام شده بود، نقش این مداخلات را نشان داد. در این تحقیق حدود ۶۰۰ نوجوان بین ۱۱ تا ۱۶ سال که دچار نقص در ژنی موسوم به HTTLPR بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. این نقص ژنی سالها پیش شناخته شده است و وجود آن احتمال بروز رفتارهای سوء مصرفی مواد مخدر و الکل و همچنین کاهش خویشتن داری را افزایش می دهد. در این تحقیق، نیمی از این افراد به طور تصادفی تحت حمایت برنامه های آموزشی مبارزه با مواد مخدر قرار گرفتند. پنج سال بعد این افراد با افرادی که تحت آموزش قرار نگرفته بودند، مقایسه شدند و نتیجه کار بسیار جالب بود. افراد گروه مقابل دو برابر بیشتر درگیر رفتارهای پرخطر مانند مصرف مواد مخدر شده بودند.دکتر کنت رایان، مدیر موسسه ملی تحقیقات الکلیسم آمریکا معتقد است این یافته ها نشان می دهد که در صورت مداخلات مناسب در مقطع نوجوانی، آموزش می تواند بر سرنوشت افراد غلبه کند. این مساله به ویژه از این جهت حایز اهمیت است که بررسی ها نشان می دهد اگر فردی در دوران نوجوانی گرفتار رفتارها ی پرخطر نشود، احتمال اقدام به این رفتارها در ادامه طول زندگی اش به شکل قابل توجهی کاهش می یابد.محققان معتقدند این تحقیقات می تواند راهنمای دولت مردان برای کاهش خشونت باشد. با توجه به این یافته ها، به نظر می رسد گسترش برنامه های آموزشی برای نوجوانان و کودکان در جهت آشنا کردن آنها با مضرات رفتارهای پر خطر بسیار موثر از تجهیز نیروی پلیس برای دستگیر کردن مجرمان باشد.منبع:روزنامه سلامت شماره 228
ترس از مراجعه به روانپزشک باعث افزایش مصرف آرام بخش ها شده استدبیر انجمن روانپزشکان ایران گفت: ترس از مراجعه به روانپزشک منجر به مصرف خودسرانه آرام بخش ها در بیماران می شود که این عامل وابستگی به دارو و مزمن شدن بیماری را به دنبال دارد. دکتر “پرویز مظاهری” روز دوشنبه در این خصوص در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار علمی ایرنا گفت: بسیاری از مردم با وجود اینکه دچار مشکلاتی همچون وسواس، اضطراب، بی خوابی و یا بدخوابی هستند که ممکن است یک علت روانپزشکی داشته باشد، اما به دلیل ترس، از مراجعه به روانپزشک امتناع می کنند. وی با اشاره به اینکه مراجعه به روانپزشک هیچ انگی ندارد و بدون هیچ ترسی در صورت داشتن مشکل باید به روانپزشک مراجعه کرد، گفت: با مراجعه به پزشک ، داروی های مناسبی برای بیمار تجویز می شود که با در نظر گرفتن مدت زمان مصرف آنها که بین سه تا شش ماه است بدون ایجاد وابستگی ، مشکل بیمار رفع می شود. مظاهری اظهار داشت: این در حالیست که بیشتر افراد از مراجعه به روانپزشک خودداری می کنند و به طور خودسر به مصرف آرام بخش ها روی می آورند که نه تنها مشکل آنها را حل نمی کند بلکه با تسکین موقتی درد در آنها، وابستگی به دارو را نیز در پی دارد. وی گفت: داروهای روانپزشکی برای مدت بین ۳ تا ۶ ماه تجویز می شوند و در بیشتر موارد با تمام شدن طول این دوره درمان، بیمار بهبود می یابد و دیگر نیازی به تداوم درمان نیست، بنابراین افراد نباید با تصور اعتیاد آور بودن این داروها از مراجعه به روانپزشک خودداری کنند. دبیر انجمن روانپزشکان ایران یادآور شد: گاهی فرد دچار اختلالات خواب به صورت کم خوابی و یا بدخوابی می شود که در چنین حالتی بیمار نباید به طور خودسرانه به مصرف قرص های خواب آور روی آورد. وی افزود: ممکن است این مشکل ناشی از استرس، اضطراب و یا افسردگی باشد که در هر صورت باید بیماری اصلی که منجر به بی خوابی شده ، شناسایی و مورد درمان قرار گیرد. مظاهری با اشاره به مصرف قرص های کدئین دار گفت: افراد بعد از مدتی مصرف قرص های کدئین دار، به این داروها وابسته می شوند؛ به این صورت که فرد مجبور می شود علاوه بر وابستگی که به کدئین پیدا کرده، دوز دارو یعنی تعداد قرص های مصرفی را نیز بالا ببرد.دبیر انجمن روانپزشکان ایران توصیه کرد: افرادی که دچار مشکلاتی همچون استرس مداوم، وسواس، کم خوابی، بدخوابی و به طور کلی اختلالات خواب هستند به پزشک مراجعه کنند که در صورت تشخیص پزشک بعد از طول دوره درمانی بین ۳تا ۶ ماه با مصرف دارو بهبود می یابند و بعد از این دوره دارو به تدریج قطع می شود.وی افزود: این افراد نباید به توصیه دیگران به مصرف داروهای آرام بخش روی آورند؛ در مقابل داروخانه ها هم مجاز به دادن داروهای آرام بخشی که نیاز به نسخه دارند نیستند.
با فرزندان خود با احترام صحبت کنیدکارشناسان معتقدند ایجاد جو مثبت برای بحث و ارتباط بین اعضای خانواده بسیار مهم است و در بهبود شرایط روحی اعضای خانواده بسیار اهمیت دارد.حتماً دقت کردهاید که در بسیاری از مواقع ما با دوستان و آشنایان خود و حتی در بعضی از مواقع با غریبهها با احترام بیشتری نسبت به فرزندان خود صحبت میکنیم. بسیاری از والدین ادعا میکنند با فرزندان خود رابطه نزدیکی دارند و احساسات آنها را به خوبی درک میکنند اما واقعیت این است که در بسیاری از مواقع والدین نمیتوانند به درستی با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند و با آنها با احترام سخن بگویند.در جامعه امروز تبادلنظر آزادانه بین فرزندان و پدرو مادرها اهمیت زیادی پیدا کرده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند ایجاد جو مثبت برای بحث و ارتباط بین اعضای خانواده بسیار مهم است و در بهبود شرایط روحی اعضای خانواده بسیار اهمیت دارد.در جامعه امروز دیگر بچهها چشمبسته از والدین خود اطاعت نمیکنند و سعی میکنند برای زندگی خود تصمیم بگیرند.بسیاری از والدین دوست دارند فرزندانشان به راحتی با آنها صحبت کنند و در مورد اتفاقات روزانه و تجربیات خود با آنها مشورت کنند، اما گویا آنها فراموش کردهاند ارتباط با فرزندان نیاز به مقدماتی دارد و والدین باید هنر خوب گوشکردن و خوب حرفزدن را در ارتباط با فرزندان خود بیاموزند.بسیاری از روانشناسان کودک معتقدند ارتباط بسیار نزدیکی بین چگونگی رفتار یک کودک و احساسات درونی او وجود دارد. والدینی که به احساسات فرزندان خود احترام میگذارند و آنها را تشویق به صحبتکردن و تصمیمگرفتن میکنند کمک زیادی به بهبود شیوه رفتاری کودکان خواهند کرد.ارتباط مؤثر شامل فاکتورهای زیادی است. برای مثال در هنگام صحبتکردن با کودکان باید با آنها ارتباط چشمی داشته باشید، به خوبی بر روی حرفهای آنها تمرکز کنید و سعی کنید به آنها نشان دهید به خوبی در حال گوشکردن به حرفهای آنها هستید. در هنگام صحبتکردن با فرزندان خود سر خود را تکان دهید. در هنگام صحبتکردن با آنها از به کاربردن کلماتی مانند «چرا؟» خودداری کنید. زیرا با این گونه سؤالات فرزندتان فکر میکند شما هنوز هم به دنبال دلیل و کاوش در زندگی آنها هستید و تمایلی برای همفکری با آنها ندارید.گاهی اوقات فرزندان شما احساسات منفی خود را به شکل نادرستی بروز میدهند. برای مثال کجخلقی میکنند و یا شروع به داد و فریاد کشیدن میکنند. شما به عنوان پدر و مادر باید کمک کنید فرزندانتان روش ابراز عصبانیت را به شکل درستی ابراز کنند. به آنها کمک کنید در هنگام عصبانیت خشم خود را به صورت فیزیکی ابراز نکنند و روشهای کنترل خشم را فرابگیرند.هم چنین شما باید به عنوان پدر و مادر احساسات و سخنان خود را به شیوه درستی در میان بگذارید. زمانی که فرزندتان دچار اشتباه میشوند هیچگاه آنها را سرزنش نکنید. به فرزندان خود فرصت دهید خودشان روی مشکلات خود فکر کنند و راههای روبهرو شدن با مشکل را فرابگیرند. هیچگاه سعی نکنید با لحن امری با فرزندان خود صحبت کنید. این روش حرفزدن اثر بسیار بدی بر روی کودکان میگذارد و گاهی اوقات آنها سعی میکنند با لجبازیکردن به والدین خود پاسخ دهند.همیشه به یاد داشته باشید هیچ انسانی بیعیب نیست. سعی کنید عیبها و نواقص فرزندان خود را بپذیرید و به جای سرزنشکردن به آنها کمک کنید این عیبها را برطرف کنند. سعی کنید با مطالعه بیشتر شیوه ارتباط مؤثر با فرزندان و همسر خود را بیاموزید. شرکت در کلاسهای آموزش خانواده نیز میتواند بسیار تأثیر مثبتی در بهبود روابط خانوادگی داشته باشد. هیچگاه نسبت به این کلاسها و کتابها موضع منفی نگیرید. شاید برای تغییر عقیده در مورد این کلاسها بهتر باشد حداقل یک بار در یکی از آنها شرکت کنید.منبع:روزنامه خبر
فقط دو دقیقه کافی است تا باطری خود را شارژ کنیدطبق تحقیقات انجام شده در مورد شادی و خرمی ، وقایع و پیشامدهای زندگی تنها ۱۰ % در ایجاد شادی موثر هستند. در حالی که نیمی از این احساس وابسته به ژنتیک (خواص ژنتیکی که به مرور بروز می کند) می باشد و ۴۰% آن وابسته اعمالی است که برای ایجاد شادی خلق می کنیم.بد نیست کمی به حال درونی خود توجه کنید. بد نیست کمی از دوندگی های روزمره ، آن هم با استرس و اضطراب دست بردارید و درست مثل اول صبح که شانه ای به موی آشفته خود می زنید، دست نوازشی نیز به روح و روان خود بکشید. لطفا کمی تامل کنید. می دانم که تحمل درد و غم و استرس این روزها مسئله ای پیش پا افتاده و اجتناب ناپذیر شده و اصلا بسیاری از ما توجهی به این دردها نداریم ، در حالی که قطعا نقطه فرسایش قوی برای ادامه حیات و سلامت جسم و جان است. پس بد نیست که برای شارژ شدن باطری حیات، برای پاکسازی هوای آلوده ذهن و تنها به خاطر حفظ حرمت نعمت زندگی از نیروی معجزه آسای شادی استفاده کنیم و آن را هر کجا هست و در دست هر کسی به هر قیمتی شده خریداری کنیم. طبق تحقیقات انجام شده در مورد شادی و خرمی ، وقایع و پیشامدهای زندگی تنها ۱۰ % در ایجاد شادی موثر هستند. در حالی که نیمی از این احساس وابسته به ژنتیک (خواص ژنتیکی که به مرور بروز می کند) می باشد و ۴۰% آن وابسته اعمالی است که برای ایجاد شادی خلق می کنیم.از جمله روشهای ایجاد شادی می توان به مواردی از قبیل موارد زیر اشاره کرد:۱- به آلبوم خانوادگی خود نگاه کنیم. زمانی که احساس بدخلقی و ناراحتی به شما دست داد ، بد نیست که به آلبوم خود سری بزنید. این کار موثر تر از هر روش دیگری حتی گوش دادن به موزیک در احیای شادی و خرمی موثر است.۲- یک مشت آجیل میل کنید. آجیل هایی مثل مغز گردو و یا موادی که حاوی چربی امگا ۳ می باشند مانع از بروز افسردگی می شوند.۳- رایحه های ارام بخش را امتحان کنید. بد نیست که در محل کار یا زندگی خود از مواد معطری مثل عود و یا سایر ترکیبات معطر استفاده کنید. مثلا استفاده از گیاه استوقدوس که دارای رایحه ای خوشایند می باشد.۴- پرده هارا کنار بزنید ، پنجره را بگشایید. به محض بیدار شدن از خواب اجازه دهید که تشعشع خورشید به منزل شما راه یابد. پس پرده را کنار بزنید. صبحانه را نیز کنار پنجره صرف کنید و حتی وسایل ورزشی خود را نیز همان نزدیکی قرار دهید جایی که نور کافی و طبیعی وجود داشته باشد.۵- پیاده روی در اطراف منزل یا محل کار. اگر محل کار و فعالیت شما بدون پنجره است بهتر است که چند دقیقه ای در روز از محل کار خارج شده و کمی در اطراف ساختمان قدم بزنید.۶- به وسایل اطراف خود نظم دهید و آشغال ها را دور بریزید. بی نظمی در اطراف دید باعث ایجاد اضطراب می شود. خرت و پرت اطراف یادآور کارهای انجام نشده ای است که مثلا برای انسان تنش ایجاد می کند.۷- سریع فکر کنید . برای مثال اگر تصور می کنید که از دست اعمال مادر شوهر خود به مرز دیوانگی در حال رسیدن به مرز دیوانگی هستید ، سریعا به این فکر کنید که چه قدر در گذشته به شما لطف داشته است. محققان معتقدند که تفکر سریع باعث رها شدن مواد شیمیایی خاصی در مغز هستند که باعث ایجاد حس خوشایند و نه اضطراب و ناراحتی می شوند.۸- از ته دل بخندید. می دانم که کار ساده ای نیست به خصوص اگر موضوعی نیز برای خنده نیابید. اما اگر از تاثیر شگفت انگیز این نوع خنده مطلع می شدید حتما به هر وسیله ای شده بود چنین فضایی را خلق می کردید. شاید بد نباشید نگاه جدی خود را کمی تخفیف داده ، آنوقت می توانید روزانه در اطراف خود انواع سوژه ها را برای خنده بی امان بیابید.۹- کمی برای خوشحالی خود خرج کنید. این که تمام حقوق خود را صرف خرید انواع وسایل و پوشاک و خوراک کنید چندان خوشحال کننده و رضایت بخش نیست. بد نیست که کمی نیز برای کسب تجربه جدید خرج کنید. مثلا برای رفتن به کنسرت موسیقی .۱۰- کمی از فضای جدی خارج شوید. کمی از تمرکز بر بازی زندگی فاصله بگیرید. اندکی چشمان خود را ببیندید. بله درست وسط کار بد نیست به صندلی خود تکیه دهید، چشمان خود را ببیندید و به موضوعی کاملا متفاوت از لحظه فکر کنید مثلا به تعطیلات آخر هفته.۱۱- با همسایه خود کمی گفتگو کنید. داشتن رفتار اجتماعی و یا حفظ ارتباط با اطرفیان و دنیای خارج از خود فرصتی برای کسب شادی بیشتر است.۱۲- به کمی به امور خانه داری مثلا آشپزی بپردازید. شاید باور نکنید اما خرد کردن سبزیجات تازه یکی از روش های موثر در ایجاد شادی عمیق درونی است. اگر باور ندارید امتحان کنید.۱۳- داوطلب شوید. داوطلب چه چیز؟ داوطلب انجام کار و خدمتی بدون توقع و چشم داشت مالی. این امر باعث رها شدن حس همدردی می شود و شادی و رضایت خاطر عمیقی ایجاد می کند.
شخصیت پردازی داستانی موجب رشد شخصیت کودک میشود , شخصیتهای قدرتمند و مثبت قصهها در تکوین شخصیت کودک موثرندیک روانپزشک: , شخصیت پردازی داستانی موجب رشد شخصیت کودک میشود , شخصیتهای قدرتمند و مثبت قصهها در تکوین شخصیت کودک موثرند یک روانپزشک گفت: داستان گفتن برای کودک و بزرگ کردن و جانبخشی به شخصیتهای ثابت داستان موجب الگوبرداری و رشد شخصیت کودک میشود.دکتر مریم اللهیاری در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)ـ منطقه خوزستان، اظهار داشت: قصه گویی برای کودک موجب رشد شخصیت وی میشود، زیرا کودک با شخصیت داستان ارتباط برقرار و از او الگوبرداری میکند.وی افزود: کودکان دارای ذهنی خلاق و خیالپرداز هستند و پس از شنیدن یک داستان تا چند روز با شخصیت داستان ارتباط برقرار و خود را شبیه وی تصور میکنند.اللهیاری تصریح کرد: والدین میتوانند با توجه به الگوبرداری کودک از شخصیتهای داستانی، الگوهایی مثبت، قدرتمند، موفق و دوستانه را در ذهن کودک خلق و حس نوعدوستی را در وی تقویت کنند.این روانپزشک خاطرنشان کرد: همچنین میتوان با تغییر صدا در هنگام قصه گفتن برای کودک به شخصیت داستان جان بخشید و آن را برای کودک ملموستر کرد.وی بیان کرد: توصیف الگوهای مذهبی مانند پیامبران و امامان، شخصیتهای قدرتمند و حامی مردم مانند داستانهای شاهنامه و شخصیتهای مثبت کارتونی در تکوین شخصیت کودک موثر است.