نحوه بر خورد اسنان ها با داغ عزیزانشان چگونه است ؟هر از چند گاهی خبر فوت یکی از بستگان ، دوستان و نزدیکانمان خواب غفلت را از سرمان می پراند. و اگر آن عزیز از دست رفته یکی از افراد خانواده ما باشد به ویژه همسر، می تواند ، شوک شدیدی نیز بر ما وارد کند.در حوزه روانشناسی ، فشارهای روانی و مشکلات به دسته های مختلف تقسیم می شوند که در بعضی مواقع آدمی با استفاده از توان و استعداد خود یا دیگری ، می تواند آنها را حل کرده یا تغییر دهد و بعضی مسائل نیز هست که صرفاً باید آنها را تحمل کرد.اما مرگ از مقوله دوم است. یعنی ما نمی توانیم آن را حذف کنیم. بهتر است بگوئیم که سهم هر کس از مرگ عادلانه بوده و سهم هیچ کس ضایع نمی شود. خیلی چیزها، و اتفاقات، ممکن است که نصیب ما نشود ، ولی آسوده خاطر باید بود که حتی اگر سرمان شلوغ باشد و نتوانیم به مرگ فکر کنیم یا برای آن برنامه ریزی کنیم ، بازهم سهم و نوبتمان در دفتر حی قیوم محفوظ است. پس می توان گفت که مرگ حتمی است و چون به « وجود» ما مربوط می شود ، اساسی و بیشتر اوقات تنش زاست.با مسئله مرگ خود و عزیزانمان چگونه کنار بیاییم؟!۱ – به جای اینکه همواره از اساسی ترین مسئله زندگیمان فرار کنیم ، یا خود را به فراموشی بزنیم یا خود را به چیز دیگری سرگرم کنیم. بهتر آن است که در طول زندگی حداقل یکبار صمیمانه با آن روبرو شویم و تکلیف خود را با آن روشن سازیم. اگر از نظر محتوایی به مرگ نمی اندیشیم ، و برای زندگی برنامه نمی ریزیم ، حداقل در مورد چگونگی برخورد خودمان و بستگانمان با مرگ برنامه ریزی کنیم.۲ – در آموزه های دینی درمورد نوشتن وصیت نامه ، یاد مرگ ، گذر به قبرستان و …. بارها شنیده ایم. حالا بیائیم با همسر و فرزندان، برادر و خواهر و والدین خود برنامه مرگ خود و سایر افراد خانواده را مرور کنیم. باید مطمئن باشیم که می توانیم در این خصوص، برنامه بریزیم ، چون فقط و فقط یک مجهول داریم و ما بقی مسائل معلوم و آشکار است. و آن مجهول نیز نوبت مرگ ما در رابطه با دیگر عزیزانمان هست. ( که البته زیاد هم مهم نیست) . مهم این است که مسئله مرگ قوی و واضح وجود دارد و آماده برنامه ریزی هست.۳ – از آنجا که اغلب اوقات به هنگام پیشامد مرگ عزیزان، به علت هیجانات شدید ، و تالمات روحی تصمیم گیری مشکل است ، گنجاندن بعضی موارد در برنامه ریزی مرگ خود یا عزیزانمان ضروری است.الف) چون معمولا مرگ از ما اجازه حضور نمی گیرد تا به مانند عروسی ، تدارک ببینم . لذا بهتر است مبلغی برای چنین مراسمی در نظر بگیریم.ب) تکلیف بدهی ، دفتر چه های قسط ، سرمایه گذاریها، دیون ، اموال منقول و غیر منقول را روشن سازیم و به جای بازماندگان خودمان برای خودمان حلالیت های لازم را بطلبیم.ج ) کیفیت مراسم ها ، خیرات ها ، نوع سخنرانی ، مداح ها ، مسائل مربوط به تهیه قبر و … را مشخص کنیم. بهتر است متنی که حاصل تجربه ما در زندگی هست را تهیه کنیم تا سخنران از زبان ما برای مستمعین قرائت کند.( به عنوان قسمتی از وصیت نامه)د ) نحوه اطلاع رسانی به دوستان را در برنامه بگنجانیم ، اگر خودمان سلیقه خوبی داریم می توانیم حداقل در مورد خودمان اعلامیه ترحیم تهیه و جای تاریخ آن را خالی بگذاریم( بهتر است از جملاتی مانند « مرگ زود هنگام » ، « مرگ نا بهنگام» و یا « مرگ ناگهانی» در اعلامیه ترحیم استفاده نکنیم، چون ممکن است امر بر ما مشتبه شود و فکر کنیم که مرگ زمان خاصی دارد.)هـ ) از آنجا که به هنگام داغ عزیزانمان ، برون ریزی هیجانات و غمها اجتناب ناپذیر است، در مورد کیفیت گریه کردن و یا نحوه سرو صدا کردن و بی تابی ، از هم اکنون ،فکری کنیم.۵ – خیلی خود را موظف به گفتن یک امر محال نکنیم. مثلاً به هنگام صحبت در مورد مرگ، بسیار شنیده می شود که از جمله « خدا نکنه» استفاده می شود. البته افراد منطقی تر این جمله را عقلانی تر می گویند . بدین صورت:« بعد از صد سال یا دویست سال …» یا اینکه « اگر یک روزی مرگ فرا رسید» . که این هم اگرچه از جمله« خدا نکنه » بهتر است، ولی بازهم هیچ کس حتی خدا یک چنین قولی را مبنی بر زندگی طولانی به ما نداده است. لذا بهتر است از ادبیات روان تری در رابطه با مرگ استفاده کنیم.شاید با خواندن متن بالا تا اینجا کمی تعجب کنیم ، و فکر کنیم این حرفها کمی یا حتی خیلی غیر منطقی است. ولی با خواندن مطلب ذیل شاید تا اندازه ای بتوانیم ، نوع دیگر دیدن و اندیشیدن را نیز تجربه کنیم.از نظر روانشناختی وقتی مرگ عزیزانمان اتفاق می افتد ، ۴ مرحله متوالی به ترتیب اتفاق می افتد که باید از این مراحل عبور کرد.۱ – مرحله انکار۲ – مرحه خشم۳ – مرحله غم۴ – مرحه پذیرش۱ – در مرحله انکار، قبول مرگ عزیزمان بسیار غیر ممکن خود را نشان می دهد. این مسئله مخصوصاً در حوادثی که منجر به مرگ مغزی می شود بیشتر مشهود است. بی دلیل نیست بیشتر بازماندگان فردی که مرگ مغزی شده است، با اهداء اعضاء موافقت نمی کنند. چون انکار واقعیت مرگ یکی از مراحل است. برنامه ای که در بالا به آن اشاره کردیم کمک موثری به ما می کند که این مراحل را به خصوص مرحله انکار را به سرعت سپری کنیم.۲ – در مرحله خشم ، در اینجا اگرچه مرگ عزیزمان را باور کردیم ولی نسبت به علل آن خشم می گیریم و جالب این است که این خشم را ممکن است به دیگران نیز انتقال دهیم. این مسئله را بیشتر در چنین حوادثی شاهد هستیم : تصادفات رانندگی ؛ سکته هایی که به خاطر یک بگو مگو پیش آمده؛ یا در اتاق عمل جراحی که ممکن است با پزشک سر دعوا برداریم . لذا به هنگامی که در این مرحله هستیم ، ممکن است حرفهای ناشایست به مسببین بزنیم یا دست به انتقام یا رفتارهای تهدید کننده بزنیم. اگر فردی به علت تصادف باعث مرگ کسی شده است ، بهتر آن است که در این مرحله ، اقدامی به گرفتن رضایت از بازماندگان متوفی نکند که نتیجه عکس خواهد گرفت. اگر هم مسببی برای مرگ عزیزان نیابیم ممکن است خدایی ناکرده ، شروع به شکایت از خدا بکنیم ، مثلا « خدایا چرا باید اینطور می شد یا …» . برنامه ریزی مرگ که در این یادداشت اشاره شد ، موجب عبور سریع از مرحله خشم می شود.۳ – مرحله غم ، نسبت به سایر مراحل قبل طولانی تر است. ولی حداکثر نباید از شش ماه بیشتر شود. در غیر این صورت ، مسئله افسردگی و درمان آن باید در نظر گرفته شود. برنامه ریزی برای مرگ ، کمک فراوانی در جهت کوتاه شدن این مرحله می کند.تمرکز زدایی نیز تکنیکی هست که می تواند در این زمینه به فرد غمگین کمک کند و آن اینست که به جای تمرکز بر روی خاطراتی که با متوفی داشته ایم. دنیای دید خود را وسیع کنیم و وقت بیشتری با زندگان بگذاریم ، یعنی کسانی که هنوز نوبت از دست رفتنشان نرسیده است. بیشتر اوقات فقط یک داغ عزیز دیده ایم و این فرصت خوبی است که بیشتر به دیگر عزیزانمان نزدیک شویم و قدر آنها را بدانیم.۴ – مرحله پذیرش که از دید عموم ، به اشتباه فراموشی مردگان نام گذاشته می شود، مرحله آخر در رابطه با مرگ عزیزان است. همه باید به این مرحله برسند ولی برنامه ریزی در مورد مرگ اولاً باعث تسهیل این روند می شود ؛ ثانیاً موجب سرعت آن می شود ؛ ثالثاً عوارض منفی ناشی از داغ عزیزان را از بین می برد،به علاوه اینکه به ما در خودشناسی بینش می دهد.استفاده دیگری که از این مراحل می شود ، نحوه تسلی دادن به بازماندگان و داغ دیدگان است. اگر ما با این مراحل آشنا باشیم ، به نحو موثر و مفیدی با بازماندگان همدردی می کنیم.الف) به فرد داغ دیده مخصوصاً در مراحل نخست ، نصیحت نکنیم مثلا اینکه «این شتری هست که در خانه همه می خوابه » یا اینکه « تو باید صبور باشی ، تو باید تکیه گاه باشی ». همچنین به او نگوئیم « تو غمگین نباش ، او الان در بهشت جایش خوب است » .ب ) بیشترین کمک ما به داغ دیدگان ابراز همدردی با جملاتی مانند: « فوت عزیزتان برای ما نیز بسیار متاثر کننده بود» یا « واقعا داغ بزرگی برای شما بوده »یا « الان لحظات سختی باید برای شما باشد».ج ) شاید بتوان گفت سکوت و در آغوش گرفتن داغ دیده، کمک بسیار موثری به او در طی کردن مراحل چهارگانه پذیرش مرگ است.د )کمک به داغ دیده در جهت کارهای اجرایی متعدد از قبیل ،کارهای پزشکی قانونی، هماهنگی جهت صدور مجوز و کفن و دفن، هماهنگی مراسمات و …. ، بسیار در تسکین داغ دیده موثر است.هـ ) در مرحله سوم یعنی غم ، که معمولاً مراسمات تمام شده و شرکت کننده گان نیز دور فرد را خلوت کرده اند و بیشتر بعد از هفتم یا چهلم نمود پیدا می کند، بهتر است که به این افراد سر بزنیم ، یا آنها را به منزل دعوت کنیم . همچنین با صحبت های شناختی ،فلسفی یا توصیه های دینی و نصیحت هایی را که در بند (الف ) آورده شده، می توانیم مرحله خروج از غم و پذیرش را سهل کنیم. به شرطی که بستر مناسبی از نظر محیطی فراهم کرده باشیم.در خاتمه باید به این موضوع اشاره کنیم که برنامه ریزی برای مرگ که در اوائل این یادداشت توضیح داده شد. اولا عبور از چهار مرحله کنار آمدن با مرگ عزیزان را تسهیل می کند . ثانیاً پرداختن به این برنامه ، ناخودآگاه ما را به سوی فلسفه زندگی و مرگ می کشاند و می تواند باعث تغییر در رویه زندگی ما شود. با این برنامه ما متوجه این نکته مهم می شویم که آرزوها و برنامه های خیالی و زیادی برای اهداف نه چندان روشن آینده خود داریم ، لیکن مرگ را که کاملا طبیعی و در کنار ماست و مهمترین مرحله زندگی را تشکیل می دهد ، غیر منصفانه نادیده می گیریم.مرگ را هم اکنون برای خود و عزیزانمان با برنامه قبلی بپذیریم ، قبل از آنکه بدون آمادگی، ما را فراگیرد.
استرسهای شب امتحانخودش را در اتاقش حبس میکند و مشغول درس خواندن میشود. به کوچکترین مزاحمت اعتراض میکند با صدای بلند درس میخواند، در اتاق راه میرود یا دراز میکشد. بهدرخواستهای اطرافیان توجه نمیکند یا در مقابل خواستهها با اعتراض میگوید که درس دارد. کم غذا میشود. اینها نشانههای درسخوان بودن نیست، بلکه همگی نشانههای اضطراب پیش از امتحان است.همه ما پیش از امتحان، درجاتی از نگرانی یا تنش را تجربه میکنیم. میزان کم این اضطراب و نگرانی میتواند ما را بر انگیزاند و به ما کمک کند. ولی نگرانی بیش از حد میتواند مشکل ایجاد کند مخصوصا اگر در جریان آماده سازی و انجام امتحانها مزاحمت ایجاد کند.اما برای مقابله با اضطراب در این مواقع هم راهکارهایی وجود دارد. اولین قدم این است که مشخص کنیم اضطراب براثر عدم آمادگی است یا بر عکس کاملا آماده هستید. اگر آمادگی کافی ندارید، حق با شماست باید مضطرب باشید، اما اگر با وجود آمادگی هنوز وحشت زده یا حساس هستید، واکنش شما منطقی نیست.با تغییردادن دیدگاهها درباره امتحان، میتوان از مطالعه کردن لذت برد و کارایی را نیز بالا برد. برای این موضوع باید سعی شود تا زیاد از حد به نمره اهمیت داده نشود. نمره نه بازتابی از ارزش فردی است، اما میتواند موفقیت در آینده را پیشبینی یا تضمین کند. برای تغییر دیدگاه باید این باور به وجود آید که امتحان تنها یک امتحان است و چیزهای دیگر هم در زندگی وجود دارد.پدرها و مادرهاگاهی والدین به قصد محبت موجب پسرفت دلبند خود میشوند. زمانی که والدین با نزدیک شدن زمان امتحان، فشار مضاعفی برای آماده شدن و گرفتن نمره (معمولا بیست) در مورد فرزند خود به کار میبرند، شرایط ویژه و سخت در ایام امتحان برقرار میکنند و فرزند خود را از گرفتن نمره کم یا عدم قبول شدن میترسانند و تهدید میکنند یا پیدرپی درباره امتحان به او هشدار میدهند باید انتظار افزایش اضطراب در کودک را داشته باشند.مقایسه کودکان باهم یکی از بدترین کارهاست. هرگاه ناتوانیهای کودکی با تواناییهای کودک دیگر سنجیده شود و این امر با سرزنش همراه باشد، اعتماد به نفس کم و بر اضطراب کودک افزوده میشود.چند نکته برای کاهش اضطراب۱٫ شب قبل از امتحان اندازه کافی استراحت کنید. وقتی بسیار خستهاید کار آمدی خود را از دست میدهید. ۲٫ وقتی احساس میکنید به قدر کافی برای امتحان آمادهاید، دست به فعالیتی آرامش بخش بزنید. ۳٫ صبح روز امتحان غذای ساده صرف کنید. ۴٫ قبل از شروع امتحان از همدیگر سوال نکنید. ۵٫ سعی کنید زود در محل امتحان حاضر شوید، این عمل به آرامش شما کمک میکند. ۶ . از نوشیدن قهوه یا چای غلیظ پرهیز کنید. حتی کسانی که قهوه را خوب تحمل میکنند؛ اگر روز امتحان در مصرف آن زیادهروی کنند ممکن است احساس سبکی سر، دلهره و دلشوره کنند. ۷٫ اگر انتظار شروع امتحان موجب اضطراب شما میشود با خواندن مجله یا روزنامهای توجه خود را از امتحان منحرف کنید. ۸ . ابتدا به سوالات آسانتر پاسخ دهید و سپس سوالات دیگر را بخوانید و پاسخ دهید. ۹٫ اگر در حین مطالعه حواستان پرت میشود و اضطراب دارید، چند دقیقه به خود استراحت دهید.
اضطراب دوری از والدین در کودکانبسیاری از خانوادهها تصمیم میگیرند برنامههای آموزشی برای کودکانشان ترتیب دهند. حتی اگر فرزندان آنها به سن مدرسه نرسیده باشند از کلاسهای گروهی تشکیل شده در مهدها و نظایر آن و حتی کانونهای آموزشی چند ساعته برای فرزندان استفاده میکنند. در این میان بسیاری از کودکان که برای نخستین بار وارد گروههای ناآشنا میشوند، تمایلی به دوری از خانواده و مادر ندارند و احساس ناراحتی میکنند.بعضی ممکن است خود را در کمد، دستشویی و… مخفی کنند. برخی دیگر گریه میکنند و گروهی نیز با مقاومت و لجبازی واکنش نشان میدهند.این موارد همگی علائم اضطراب جدایی از محیط خانواده بهویژه مادر است. بسیار دیده شده که حتی در سنین دبستان کودکان به دلیل این اضطراب صبحها دچار دل درد و تهوع میشوند، اما ظهر که از مدرسه برمیگردند مشکلی ندارند.این موارد طبیعی هستند و جای نگرانی نیست، زیرا واکنشهایی نسبت به احساس تنهایی در شرایط جدید هستند. وقتی فرزندی نمیخواهد از والدین دور شود به معنی وجود مهر و محبتی است که با والدین بخصوص مادر احساس میکند. او در واقع با واکنشهای منفی خود نسبت به این موضوع میخواهد بگوید «دوستت دارم و نمیخواهم منوتنها بذارین.»یکی از شیوههایی که میتوانید از طریق ان به آرامش بیشتر کودکتان کمک کنید این است که به وی توجه کنید و از او بخواهید در مورد احساسات و نیازهایش با شما صحبت کند و به بیان دیگر احساساتش را برایتان بیان کند.بگذارید او بداند که متوجه ناراحتی او هستید. ناراحتی و نگرانیهایش را انکار نکنید. به او نگویید بیخود ناراحت هستی. در عوض بگویید «میفهمم که احساس خوبی نداری.»یکی از نکاتی که بسیار اهمیت دارد این است که به فرزندتان اطمینان خاطر بدهید مربی او را دوست دارد. اما به دلیل اینکه تعداد کودکان در کلاس زیاد است شاید نتواند تمام مدت به فرزند شما توجه کند. در این صورت او نباید ناراحت شود، زیرا دوستانش هم نیاز به کمک و راهنمایی و توجه مربی دارند.بدین ترتیب او احساس بهتری پیدا میکند و میتواند با اعتماد بیشتری به سوی شما و اینکه متوجه نیازها و عواطفش هستید، حرکت کند و این جدایی میتواند به بازسازی روابط کمک کند.نکاتی نیز وجود دارد که خداحافظی میان والدین و کودکان را ساده تر میکند:در راه با فرزندتان صحبت کنید تا او با وجود بی میلی بداند، شما او را درک میکنید و در کنارش هستید.اما این صحبت چنانچه حالت آمرانه و نصیحتی داشته باشد فقط بر اضطراب او میافزاید.خداحافظی کوتاه و شیرینی با او داشته باشید. طول کشیدن این خداحافظی فقط نگرانیهایش را تشدید میکند.نکته دیگر اینکه کودکتان را از قبل آماده جدایی کنید. برخی والدین تا روز اول مدرسه لحظهای از فرزندشان جدا نمیشوند و انتظار دارند او جدایی را بخوبی تحمل کند. در صورتی که کودکان کارهایی را که قبلا انجام دادهاند و آمادگی آن را دارند بسیار بهتر انجام میدهند.میتوانید کودکتان را از سنین کمتر برای مدت نیم ساعت یا یک ساعت بدون حضور خود در محیطهای آشنا قرار دهید. برای مثال نزد مادر بزرگ و پدر بزرگ یا خاله و عمه بگذارید.در ضمن میتوانید کتابهایی در مورد اینکه کودکان مواقعی تنها هستند و بخوبی از پس تنهایی خود بر میآیند، برایش بخوانید.در ضمن رنگ امیزی تصاویر جالب از کودکانی که به مدرسه یا مهد کودک میروند نیز مفید خواهد بود و او را آماده خواهد کرد.حتی نگه داشتن عکسی از شما یا هر چیزی در کنارش که به نوعی احساس امنیت بیشتری بدهد نیز میتواند به کاهش اضطرابهای کودک کمک کند.در ضمن استفاده از القابی که قراردادی بین شما و کودکتان است و او آنها را دوست دارد، هنگام خداحافظی جالب خواهد بود، برای مثال «خداحافظ مرد قوی.» لازم است بدانید کودکان بسیارسریعتر از آنچه شما فکر میکنید با محیطهای جدید آشنا میشوند و مطمئن باشید حتی در صورت ناراحتی از جدایی از شما در مهد کودک یا هر مجتمع دیگر در مدت چندین دقیقه اضطرابها فروکش میکنند و بتدریج هماهنگی بیشتری با محیط پیدا میکنند.در ضمن پیامهای روشنی به کودکتان بدهید. وقتی او احساس کند با کمی ناآرامی و مقاومت و حتی گریه میتواند از زیر رفتن به محیط مورد نظر شانه خالی کند، این کار را ادامه خواهد داد. باید رفتار شما به گونهای باشد که او بداند او را بسیار دوست دارید اما این کاری است که باید انجام دهد.بدین ترتیب بتدریج مقاومت کمتری خواهد کرد و روز به روز بهتر میشود.آمادگی والدیننکته قابل ملاحظه دیگر این است که لازم نیست ما فقط کودکانمان را آماده تحمل جدایی از خود کنیم، بلکه باید خودمان را نیز آماده این موضوع کنیم و رفتارهای کنترل شدهای در چنین مواقع از خود بروز دهیم.یکی از راههای ساده این است، به فردی که قرار است کودکمان را برای مدت زمانی خاص به او بسپاریم، اطمینان و اعتماد کامل داشته باشیم و از شایستگی وی مطمئن باشیم.بسیاری از نگرانیهای والدین از طریق تحقیق و بررسی مراکز گوناگون آموزشی و نیز گفتگوی والدین با مربیان و مسوولان و حتی حضور آنها در میان جمع کارکنان کاهش مییابد و میتوانند راحتتر تصمیم بگیرند.در ضمن دقت به رفتارها و ارزشهای مهم برای مربی فرزندتان نیز از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. چنانچه او را از هر جهت تایید کردید فرزندتان را به وی بسپارید.شرکت در انجمنهای والدین و جلساتی که در طول دوران آموزش و نگهداری از فرزندتان برگزار میشود، به دلیل تبادل نظرات با دیگر والدین نیز حائز اهمیت است.بسیاری از والدین نگران هستند، آیا مربی مربوط از نیازهای کودکشان اطلاع دارد یا خیر. به همین دلیل مرتب رفتارها، علایق و عادات فرزندانشان را به او گوشزد میکنند. مطمئن باشید مربی کارآزموده خود میداند که در برخورد با سنین خاصی از کودکان چه نکاتی بیشتر برای این قشر مهم است و موجب جذابیت بیشتر برای انها میشود.در ضمن اگر فرزندتان برای نخستین بار وارد محیطی ناآشنا و آموزشی میشود هفتهای ۲ بار برایش بهتر از هفتهای ۳ بار یا یک روز در میان است. تا بتدریج با محیط جدید آشنا شود.در برخی موارد، والدین بهخصوص مادران شاغل از اینکه مجبورند به دلیل ساعات کاری خود فرزندشان را به مهد یا مکانهای مشابه بسپارند، احساس گناه میکنند.در چنین مواردی شما میتوانید کیفیت زمانهایی را که در منزل و در کنار فرزندتان هستید، بهبود بخشید و تعامل موثرتری با او داشته باشید و در ضمن با فرستادن او به چنین محیطهایی، اجتماعی شدن و هیجانات هنگام بازی را به او هدیه میدهید. پس جای نگرانی و احساس گناه نیست.البته بهتر است تعداد ساعاتی که فرزندتان از شما دور است خیلی زیاد نباشد و چندین ساعت در روز کافی است. برخی والدین نیز نگران روزی هستند که فرزندشان کس دیگری را از برخی جهات بهتر از آنها بداند. برای مثال به خانه بیاید و بگوید «خانم… بهتر از شما برایم کتاب میخواند.»این کاملا طبیعی است و به تفاوتهای مهارتی میان افراد مربوط میشود. مطمئن باشید هرگز کسی جای شما را برای کودکتان نمیگیرد.پس بهتر است به جای نگرانی، به انجام فعالیتها و کارهای جدید با فرزندتان بپردازید تا هم او خوشحالتر شود و هم شما از این زمان لذت بیشتری ببرید.
وسواس فکری موجب اضطراب شدید در افراد میشودشیوع وسواس در میان زنان و مردان یکسان است و یکی از دلایل گرایش افراد به سمت وسواس یادگیری است یعنی فرد این عمل را از نزدیکان و از اطرافیان خود فرا میگیرد.دکتر مائده سیفی، روانپزشک در گفتگو با ایسنا گفت: گاهی افراد معیارهای سرسختانهای برای خود ایجاد میکنند و برای رسیدن به این معیارها به سمت افکار اضافی میروند.وی افزود: کمالطلبی و مسائل ژنتیکی از عوامل دیگر گرایش افراد به وسواس است. وسواس شامل عملی، فکری یا تلفیقی است. وسواس فکری مشغلههای زیادی را در فرد ایجاد کرده و اضطراب شدیدی را به فرد وارد میکند.دکتر سیفی تاکید کرد: افرادی که وسواس عملی دارند، کمتر تحتفشار قرار میگیرند و درمانپذیری آنها بیشتر است. برخلاف تصور جامعه، مردان دچار وسواس میشوند و شیوع این بیماری در هر دو جنس مساوی است اما رفتارهای وسواسی زنان مشهودتر از مردان است.======================بررسی راههای مقابله با استرسآیا میدانید چه چیزهایی باعث بروز استرس میشوند؟هر چیزی که باعث شود شما مضطرب، عصبی، ناامید، یا غمگین شوید، باعث بروز استرس میشود. ممکن است این وضع قبل از شروع امتحان در مدرسه یا دانشگاه، آزمون رانندگی، انتخاب یک خانه جدید، ازدواج، یک مسابقه ورزشی، دیدار با یک شخصیت مهم یا فشار کاری سنگین و دشوار باشد. چیزی که باعث استرس در یک فرد میشود، ممکن است در فرد دیگری باعث لذت او شود. البته وجود مقداری استرس در زندگی همه ما خوب است؛ اما استرس زیاد باعث لطمه زدن به سلامت ما میشود. با خوشبینی میتوانیم بر استرسهایی که در زندگیمان پدید میآیند، غلبه کنیم.استرس در ما تغییرات روحی و جسمی ایجاد میکند. برخی تغییرات روحی عبارتند از: اضطراب، عصبانیت، تندخویی، بیحوصلگی، بداخلاقی و دمدمیمزاجی.مهمترین واکنشهای بدنی در استرس اینهایند: گرفتگی عضلات، افزایش شمار ضربان قلب، تنفس سریع و سطحی، عرقریزی، تغییر در اشتها، ضعف یا لرزش عضلات، احساس ناراحتی در معده، مشکلات خواب، عصبی شدن، سردرد، درد سینه، سوءهاضمه، ضعف عمومی بدن برای مقابله با واکنشهای بدنی که نسبت به استرس ایجاد میشود.آیا میدانید چگونه میتوان با استرس مقابله کرد و آن را کاهش داد؟عمیق و کنترل شده نفس بکشید و از روش ریلکسیشن یا آرامش استفاده کنید؛ در تمام روز آرام باشید؛ سعی کنید به احساسهای بدنتان توجه نمایید و هر زمانی که احساس کردید بدنتان به استرس واکنش نشان میدهد، عضلات خود را شل سازید.استرس در همه ما ایجاد میشود، زیرا گهگاه در وضعیتهای استرسزا قرار میگیریم. کمی استرس، توجه ما را به کاری که قرار است انجام دهیم، متمرکز میکند و فوایدی دارد. اما استرس زیاد برای سلامت روح و جسم مضر است. برای مقابله با استرس نگاهی مثبت و امیدوارکننده به زندگی داشته باشید و سعی کنید پیشبینی کنید که چگونه بر مشکلات غلبه کنید و با دوستان صمیمی و نزدیک خود بیشتر ارتباط برقرار کنید و به هنگام بروز مشکلات، از نظر مشورتی آنها بهره بگیرید. نکته مهم دیگر این که شیوه زندگی منظم را انتخاب کنید. اگر زندگیتان نظم داشته باشد، هر کاری را به موقع و سر جای خود انجام میدهید و استرس انجام دادن یک زمان کارهای عقبافتاده و ضروری را پیدا نمیکنید.برای کاهش استرس در خود، به طور منظم به ورزش بپردازید. ورزش به جسم و روح شما نظم و طراوت و قدرت میدهد. وقتی از لحاظ روحی و جسمی قوی باشید، استرس در شما کاهش مییابد و در برابر مشکلات مقاومت بهتری خواهید داشت. یکی از عوامل مهم استرسزا، تنهایی است. تنهایی بر اثر فقدان ارتباط صمیمی با دوستان یا اعضای خانواده پدید میآید. افراد تنها قادر نیستند مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند و باعث شوند که استرسشان کم شود.احساس این که به جایی تعلق دارید یا احساس این که قسمتی از یک گروه یا جامعه هستید، باعث کاهش استرس میشود، مشکل شما هرچه باشد همیشه افرادی وجود دارند که بخواهند و بتوانند به شما کمک کنند. همچنین تغذیه خوبی داشته باشید و با عجله غذا نخورید. آخرین نکته این که به خود سخت نگیرید.
دلهره دارید؟ نفس عمیق بکشیدبروز اضطراب میتواند علل و انواع گوناگونی داشته باشد ، اما در هر حال زندگی فرد را دچار اختلال و مشکل میکند. به گزارش ایسنا، برخی از انواع اضطرابها علل و عوامل مشخصی دارند و برخی از آنها علت آشکاری ندارند.به گفته محققان، گاهی اوقات ممکن است این اضطراب بسیار شدید باشد تا جایی که زندگی عادی فرد را با مشکل مواجه کند.عضلاتتان را رها کنیدیکی از معمولترین راهها برای کاهش اضطراب استفاده از تکنیک «relaxation» (آرامش ورزی) است. این تکنیک روشی بسیار عالی برای کنترل اضطراب است.از این روش عمدتا در جریان روان درمانی انواع اضطرابها، وسواسها و سایر اختلالات روانی یا ذهنی استفاده میشود. اما افراد میتوانند با یادگیری این تکنیک بدون قرار گرفتن در جلسات روان درمانی، آرامش روزمره خود را تامین کنند.نفسهای آهسته و عمیقیکی دیگر از شیوههای متداول کاهش اضطراب، کنترل تنفس است. تحقیقات نشان میدهد که افراد در حالتهای اضطرابی، تنفس درستی ندارند. دم و بازدم آنها معمولا به صورت سطحی انجام میپذیرد و خود این شیوه نادرست موجب میشود فرد دیاکسید کربن خود را به طور کامل تخلیه نکرده و اکسیژن کافی جایگزین آن نکند.به این ترتیب سطح اضطراب معمولا افزایش مییابد. با استفاده از این روش فرد یاد میگیرد دم و بازدم خود را به آرامی و با کنترل آگاهانه و ارادی انجام دهد.دور کردن افکار منفینکته سوم از بین بردن افکار منفی برای کاهش اضطراب است. اغلب در جریان اضطراب هجوم افکار منفی ذهن فرد را دربرمیگیرد و این جریان تاثیر مخربی روی ذهن فرد و آرامش او دارد. برای کاهش اضطراب بهتر است فرد به این دسته از افکار خود توجه و آنها را شناسایی کرده و افکار مناسبی را جایگزین آنها کند. یکی دیگر از راهکارهای مهم برای کاهش اضطراب، فعالیت کردن است.در زمانهایی که احساس نگرانی و اضطراب دارید بهتر است به کار و فعالیتی مشغول شوید. ذهن انسان در یک لحظه نمیتواند به چند موضوع متفاوت فکر کند. کاری پیدا کنید که برایتان سرگرم کننده باشد و مشغول شوید.این عمل باعث خواهد شد راحتتر با افکار اضطرابزا مبارزه کنید. در واقع خواهید توانست ذهن خود را از درگیر شدن با افکار منفی منحرف کنید و به کارهای دیگری بپردازید. در این میان باید تذکر داد که نقش فعالیتهای منظم ورزشی برای کاهش اضطراب اثبات شده و بسیار مفید است.
نقش محبت در بالندگی کودکرفتار والدین با فرزند خود جایگاه ویژه ای دارد. این قلم با توجه به حساسیت موضوع و اهمیت آن ضروری می داند پیرامون بحث محبت و نقش آن در آینده کودک مطالبی را به شرح ذیل مطرح نماید: ۱- تحقیق و مطالعات دامنه دار روانشناسان و جامعه شناسان، نشان داده است که مهر و محبت والدین، نسبت به فرزندان در رشد و پرورش شخصیت آنان اثر چشمگیری دارد، زیرا کودک از همان آغاز زندگی تشنه محبت است و چندان توجهی ندارد که در کاخ زندگی می کند یا در کوخ، لباس و خوراکش مرتب است یا نه، اما بدین موضوع توجه کامل دارد که: دوستش می دارند یا نه؟ این احساس درونی را هیچ چیز جز محبت و نوازش والدین تامین نمی کند؛ سرچشمه اخلاق و شخصیت آینده او همین اظهارمحبت هاست، همین آغوش گرم مادر و نوازش های صمیمانه پدر است که روح بشر دوستی و علاقه به همنوع را در کودک می دمد و برای اظهار همدردی و کمک به دیگران آماده می سازد. در سایه این محبت هاست که کودک در خود احساس شخصیت می کند و خویش را لایق دوستی می داند، محبت پدر و مادر در جسم و جان کودک اثر می گذارد و در وی ایجاد آرامش می کند. آمار نشان می دهد که هشتاد درصد مادران به طور غریزی نوزاد خود را در طرف چپ خود می خوابانند، صدای قلب مادر اعصاب نوزاد را آرام کرده او را به خواب خوش و شیرینی فرو می برد، به طور تجربی نشان داده اند که حتی صدای قلب مادر روی نوار ضبط صوت در کودک ایجاد آرامش و خواب می کند. ۲- کودکی که از نظر محبت کم و کسر و نقصان داشته باشد مبتلابه بیماری (کمبود محبت) شده معمولاترسو، خجول، ضعیف، بدبین، گوشه گیر، بی علاقه، پژمرده و حتی مریض بار می آید و کودکانی که بر اثر اختلافات خانوادگی (مثل طلاق) از آغوش گرم مادر ومحبت های پدر محروم بوده از شیرخوارگاهی به شیرخوارگاه دیگر و از دایه ای به دایه دیگر و یا از مهدی به مهدی و یا از خانه ای به خانه ای دیگر سپرده شده اند، دچار بیماری های شدید روانی گشته و معمولامیل به خودگرایی و دوری از اجتماع دارند. کودک خودگرا روزها آرام و بی تفاوت در گوشه ای می نشیند و قیافه ای غمگین و احیانا لبخندی مصنوعی بر لب دارد و در بیشتر آنها احساسات بشری وجود ندارد زیرا آنان طعم شیرین محبت را نچشیده اند! ۳- سالها پیش در یک مجله معتبر علمی اروپایی، آماری از بیمارستان روانی کودکان گرفته شده بود که حقایق وحشت آوری را نشان می داد. در این بیمارستان کودکانی بستری شده بودند که در برخورد اول انسان تصور می کند که به کمبود رشد عقلانی مبتلامی باشند و یا کر و لال هستند، اما در حقیقت این کودکان به هیچ نوع بیماری جسمی دچار نمی باشند، اینها قربانیان “کمبود محبت” هستند که در اثر ضربه روحی ناشی از جدایی از محیط خانوادگی و محرومیت از والدین به این حال افتاده اند. ۴-درباره تاثیر محبت در رشد قوای جسمانی نیز دانشمندان با تجربیات خود روی ۱۰۸ کودک به این نتیجه رسیده اند که کودکان محروم از محبت پدر و مادر، دیرتر از کودکان عادی به راه می افتند، دیرتر می نشینند، دیرتر می ایستند، دیرتر به زبان می آیند و دیرتر جمله سازی می کنند و به هرحال ثابت شده که کودکان در سه سال اول زندگی اگر دور از مادر پرورش یابند گرفتار تاخیر رشد جسمانی، روانی و روحی می شوند و اولین نشانه آن تاخیر در تبسم کردن است، به طوری که کودکان به طور طبیعی در ۲ ماهگی تبسم می کنند و مادر و پدر را مسرور می سازند. ۵- کسانی که به بیماری کمبود محبت مبتلامی شوند، گاهی ممکن است دست به اعمال جنایت باری بزنند. تحقیقات و تجربیات دقیق دانشمندان به خوبی نشان داده که عده جانیان ودزدان و گانگسترها در میان جوانانی که محروم از محبت مادری بوده اند بیشتر از سایرین دیده شده است. کسانی که در مجالس، مظلوم ترین افراد را به باد استهزا و مسخره می گیرند، غالبا از محبت پدر و مادر محروم بوده و چه بسا تحقیر می شده اند، اینها مبتلابه عقده حقارت هستند و می کوشند آن را جبران کنند. متاسفانه باید اظهار کنم فرار جوان ها از خانه و خروج آنها از کشورشان به بهانه های مختلف و واهی، گرایش به نوپرستی و تغییر فرم و خودآرایی های مبتذل، تظاهرات بی معنا و حتی ابتلابه سیگار والکل و مخدرهای ویرانگر رایج امروزی آنان فقط برای شناساندن آن “من” تحقیر شده دوران کودکی است که از بی مهری پدر و مادر به آنان رسیده است. یکی از روانشناسان می گوید: اولین کسانی که خریدار مدهای جدید وتغییر لباس و خودآرایی های زننده هستند، همان تحقیرشدگان دوران کودکی می باشند. ۶- بسیاری از مادران برای جلب منافع مادی و بدون آن که نیاز مادی هم داشته باشند و گاهی اوقات به دلیل خوشگذرانی ها و پارتی های شبانه و عیاشی ها و جبران حقارت های قبلی و بهانه های شرم آور دیگر شانه از وظیفه خطیر خویش خالی کرده، کودکان معصوم و بی پناه خود را رها می کنند، شایسته واژه مقدس مادری نبوده و نیستند. جای بسی تاسف که اغلب این شبه مادران شکایت می کنند که هنگامی که از کار روزانه و … بر می گردند فرزند خود را ناراحت و عصبی می یابند و از اینکه شبها آرام ندارند شاکی هستند، گمان می کنند که فرزندانشان مبتلابه یک نوع بیماری هستند، در صورتی که این کودکان از هیچ بیماری روحی وجسمی رنج نمی برند، بلکه در آنها احساس کمبود محبت مادر است. کودکی که هنگام روز مادر را در کنار خود نمی یابد، شب هنگام به جبران آن بر می خیزد. آری محبت ها و بوسه های پرمهر پدر و مادر است که به خوبی می تواند ازدوران کودکی نهال عطوفت و مهربانی را در قلب فرزندان بکارد و بارور سازد تا در بزرگی چون چراغی بدرخشد و نورافشانی کند و باز بی مهری های پدر و ندانم کاری ها و ترک خانه و آشیانه مادر است که کودکان را گرفتار عقده های روحی کرده، اجتماعی را به آتش می کشند و افراد مستبد، خودرای، مستکبر، طاغی و دیکتاتور در جهان را به وجود می آورند و چنین است که دنیا با توجه به عقده حقارت این گونه افراد به فساد کشانده شده و در خاک و خون غلطیده است. ۷- جامعه بشری اگر خواهان سعادت و رستگاری است چاره ای جز این ندارد که باید برای ترمیم گذشته و حال خود به آئین محبت گرایش پیدا کند تا بتواند فرزندان شایسته خود را با عواطف عالی بشری پرورش دهد واین میسر نخواهد شد مگر آن که والدین خاصه مادران تربیت شده باشند و محیط امن خانه را کانون گرم محبت قراردهند و اخلاق و عقل را حاکم بر اعمال وافعال خودسازند. ۸- آئین گرانسنگ اسلام که بر پایه محبت اوج گرفته است و مهرورزی را سر لوحه مکتب خود قرارداده است، دل بی مهر را مرکز شراره های آتش و موجب قهر خدای مهربان می داند و پدر و مادر بی مهر را اهل عذاب وآتش دانسته است. به این داستان خوب دقت کنید: مردی به محضر پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد. ضمن گفتگو با آن حضرت، اظهار داشت: من هرگز فرزندان خود را نبوسیده ام! پیامبراسلام(ص) که دلی لبریز از محبت در سینه داشت، از شنیدن این سخن شگفت انگیز آنچنان متاثر شد که پاسخ آن مرد را نداد تا هنگامی که آن مرد از محضر رسول اکرم(ص) باز می گشت، پیامبر رحمت در حالی که آثار شگفتی و اندوه از سیمای مبارکش نمایان بود رو به اصحاب نموده فرمود: این مرد از نظر ما جهنمی است. (وسایل الشیعه، ج۳، آداب العشره) از نظر اسلام محبت فروغ جاودانه و نسیم روح بخش بهشتی است که از لطف و رحمت الهی سرچشمه گرفته و دلی که کانون محبت است گوشه ای از بهشت برین است و هرگز حاضر نخواهد شد که با طلاق، بی اعتنایی، گرایش به تجملات و زرق و برق مادی دنیا، خوشگذارنی و عیاشی ومعامله با شیطان، آن کانون گرم را بپاشد و مفت و ارزان بهشت را از دست بدهد! امام صادق(ع) فرمود: فرزندان خود را بسیار ببوسید که در مقابل هر بوسه به درجه ای در بهشت ارتقا می یابید. (وسایل الشیعه، ج۳، آداب العشره) رسول اکرم(ص) کرارا فرزندان خویش را می بوسید و آن قدر با آنان تفریح می کرد که مسرور گشته و می خندیدند. بارها دست حسنین(ع) را می گرفت و صورت آنها را می بوسید و سفارش می کرد که فرزندان خود را گرامی بدارید و نیکو تربیتشان نمایید ومی فرمودند به کودکان محبت کنید و به آنان ترحم نمایید و می فرمود هرکس فرزند خود را ببوسد، خدا برای او حسنه ای می نویسد و هرکس آنها را خوشحال و مسرور سازد، خدا او را در قیامت مسرور خواهد ساخت. آری دنیا از فقدان چنین تعلیماتی رنج می برد و تا بشریت به آن گرایش پیدا ننماید روی سعادت را هرگز نخواهد دید!
چگونه به جوانان خود یاری برسانیم ؟فرزند انسان از بدو تولد در جستجوی تعلق، وابستگی، محبت، صمیمیت و زندگی در یک محیط گرم و مطمئن بوده و سعی می کند تا خود و محیط خویش را ارزش گذاری نماید. این نیاز به تعلق داشتن، بودن یک عضو در یک گروه به نام خانواده، داشتن هویت در این جمع و اجرای یک نقش، همواره در تمامی مراحل زندگی کودک ما، رلی مهم و اصولی را بازی می کند. این کودک وقتی به سن نوجوانی و جوانی می رسد درحقیقت موقعیت اجتماعی و خانوادگی خود را می شناسد و در قالب رل های مختلفی که به ایشان داده شده است، فعالانه خود و یا خویشتن خویش را به معرض نمایش می گذارد. این جوان و یا فرد شکل گرفته و عضوی از محیط کوچک خانواده، اینک دارای تعلقات فکری، فردی و اجتماعی خاص خود میباشد و ما تنها با آگاهی و مکالمه سالم با این جوان است که می توانیم گوشه ای از دنیای او را شناسایی کنیم. عوامل زیادی باعث می گردند که فرزندان ما دچار بحران روحی و روانی شده و در نتیجه دنیای ایشان نیز از آن متاثر گردد از جمله این عوامل میتوان به دوری ها، مهاجرت ها، از دست دادن دلبستگی ها و یا بدست نیاوردن دلبستگی های جدید (یافتن دوست هم سن و سال) اشاره نمود. فرزندان ما همزمان در دوران رشد و طی کردن مراحل سنی در تلاش برای بدست آوردن تفکر معنوی و تعریف از خویشتن خویش نیز می باشند.این دو سیر همزمان، یعنی سیر تکامل رشدی و شخصیتی و سیر جابجایی ها و نیاز مبرم همگرایی و مطابقت با شرایط جدید، گاهی مبدل به یک مشغله فکری عجیبی میشود که فرزند ما در آن احساس ناتوانی و عجز می کند. افسردگی و ناراحتی های روحی در جوانان و فشارهای ناشی از عدم رضایت از وضعیت فیزیکی بدن خود، امروزه یک امر بسیار عادی تلقی میشود که فقط یک خانواده ی آگاه می تواند برای مقابله با عواقب خطرناک این شرایط، دست به راه حل های اصولی و منطقی بزند.ما هر گاه جوانان خود را ناراحت و پریشان می بینیم سعی می کنیم که با پند و اندرز دادن هایی که خود از پدران و مادران مان یاد گرفته ایم به آنها کمک کنیم. گاهی اوقات بدون در نظر گرفتن دنیای امروزی و شرایط جدیدی که فرزندان ما با آن روبرو هستند، ما سرمشق های از پیش آماده شده و نسخه های قدیمی به ایشان می دهیم، نسخه هایی که خود با آن بزرگ شده ایم و به نوعی هم شاید به ما کمک کرده باشند. در این مهم ما تفاوت نسلی، زمانی و مکانی را نادیده می گیریم.ما در واقع گاهی نگرانی های خود را به فرزندان جوانمان منتقل می کنیم، نگرانی های دعوای با همسر ، نیافتن کار و یا مسائل دیگر. البته مشاورت و در میان گذاردن مسائل خانواده با همه اعضای خانواده کاری است منطقی و این امر باعث باز بودن درهای مکالمه و تفاهم می شود. در مواردی ما از این امر غافل می شویم که فرزندان ما در سن های خیلی پائین متاسفانه با مسائل بزرگترها آشنا می شوند ، مسائلی که بهتر بود میان بزرگ ترها حل می شد ولی آن امور به دلایلی در معرض آگاهی های فرزندان (یعنی شنیدن، دریافتن و دانستن) گذاشته شده است. ما گاهی با پیش فرضیه و تعصب خود، شور و اشتیاق و قدرت تصمیم گیری و امکان تجربه سالم را از فرزندان خود می گیریم بدون اینکه واقعا نیازهای اصلی فرزند خود را بدانیم و یا بشنویم. در مواردی دیده میشود که ما پدر و مادرها محبت و عشق و علاقه را با دنیای مادیات می خریم ولی در نهایت مادیات و کالاهای رنگ و وارنگ بزودی جذبه خود را از دست داده و جوان و یا نوجوان ما بدون دریافت رابطه و احساس دوست داشته شدن، در دنیای تنهای خود بیشتر غرق می شود.زندگی ما ایرانیان به نوعی متاثر از شرایط مهاجرت و جابجایی ها و تطابق با شرایط جدید و بدست آوردن امکانات زندگی مناسب، گاهی ما را بیشتر از زندگی فرزندان خود دور می کند. همین که ما به کانادا آمدیم و در شهری مستقر شدیم فکر می کنیم که فرزندان ما خودبخود جذب محیط درس و دانشگاه شده و ما هم می توانیم بدنبال برآورده کردن آرزوها و آمال شخصی خود به کار و مشغولیت بپردازیم. متاسفانه ما گاهی با مسائل دنیای مهاجرت و فلسفه و ساختار مهاجرت به عنوان یک متغیر بزرگ ناآشنا هستیم، و یا اینکه زندگی و همگامی های جدید را در محیط جدید کمی آسان می شماریم. باید متوجه این موضوع باشیم که اگر ما بزرگترها در شروع زندگی مهاجرتی خود، مشکل پیدا کردن کار، مسکن، امکانات تحصیلی و اجتماعی برای خود و خانواده خود داریم، نواجوانان و جوانان ما دچار مشکل و معضل یافتن و تعریف مجدد خویشتن خویش در این دنیای جدید می باشند. خیلی از ما خانواده های ایرانی وقتی که مهاجرت می کنیم فراموش کرده و یا متوجه نیستیم که فرزندان جوان ما (بنا بر سن ایشان در بدو ورود) چقدر می توانند بدلیل از دست دادن دوستان و محیط آشنای قبلی خود، غمگین، متاثر و یا نگران باشند.۲همه ما پدر و مادران ایرانی دارای یک ارزش فرهنگی بسیار مقدس هستیم که آن رابطه عاطفی ما با کودکانمان می باشد. همگی (اکثر ما) برای تامین زندگی فرزندانمان و همچنین موفقیت آنها نهایت سعی خود را می نماییم. این علاقه “به سر و سامان رساندن” فرزندانمان و عشق عمیق و قلبی ما به آنها یکی از زیباترین خصوصیت های مشترک ما ایرانیان است. در این که ما همه تلاش خود را برای حمایت و هدایت فرزندانمان می کنیم هیچ شکی نیست. ما ایرانیان همواره خواهان یافتن زندگی بهر و فعالیت های مثمرثمر از قبیل تحصیلات عالیه برای خود و فرزندانمان هستیم.اما در شرایط مهاجرت، برای اینکه روحیه فرزندانمان را خوب نگاه داریم گاهی با عشق و علاقه زیاد خود، ضربه ای به آنها می زنیم که از آن غافلیم مثلا قبل و بعد از رورد به جامعه کانادا قول های بزرگی از جمله تهیه زندگی لوکس و امکاناتی بیشتر و بهتر از زندگی قبل از مهاجرت به این فرزندان می دهیم که متاسفانه اکثرا تحقق نمی یابد و به علل نیافتن شغل و درآمد مناسب به رویایی مبدل می گردد.وقتی که به هر دلیلی از عهده انجام قول ها و وعده هایی که به فرزندانمان داده ایم برنمی آئیم و حتی زندگی خانوادگی هم در شرایط مهاجرت به نوعی از هم پاچیده می شود، فرزندان ما دچار سردرگمی، بحران و نابسامانی روحی می گردند.در مورد این مسئله که بسیاری از مردان ایرانی همچنان در ایران کار می کنند تا زندگی زن و فرزندانشان را در این جامعه تامین نمایند شکی نداریم. موضوع قابل توجه در اینجا فرزندان جوان ما هستند که تا دیروز لااقل در هر شرایطی که در ایران داشتند، دارای یک محیط گرم خانوادگی بودند، حالا اینجا پدر و مادر هر کدام بسوی کارهای خود می روند، یکی در ایران و یکی در کانادا ( یا هر کشور دیگری که مهاجرت کرده اند). البته فرزندان ما به ظاهر این مسئله دوری و جدایی والدین را قبول می کنند ولی در نهایت دچار یک خلاء روحی می شوند. آنها همیشه به کانون گرم خانوادگی نیاز دارند و فقط و فقط در چنین محیطی است که آنها می توانند توانا و خردمند و فعال شوند.در بسیاری از خانواده ها این تاثیرجدائی فرزند از پدر یا مادر، خود را به نوعی بروز می دهد. شرایط مهاجرت گاهی ایجاب می کند که بعد از ورود به مکان و محیط جدید در کشور میزبان، زندگی پس از مدتی به روال عادی و شرایطی ثابت برگردد. اگر در بدو ورود هیجانات زیادی جهت کسب اطلاعات برای تهیه خانه، انتخاب مدرسه و آشنایی با مراکز خرید وجود داشت اینک پس از چند ماه بودن در این محیط و پایان یافتن این هیجانات، کم کم تشویق و نگرانی از آینده به سراغ خانواده ها می آید.دلیل این تشویش ، اضطراب و نگرانی می تواند تضادی در روح و روان و شرایط این فرزندان و خانواده هایشان ایجاد کند. در این مرحله از مهاجرت، گاهی یک خلاء خاص بدلیل از دست دادن علایق سابق، دوستان قدیمی و یا شرایط زندگی پیشین می تواند بوجود آید.در شرایط ثبات یعنی زمانی که خانواده کم کم در محیط جدید جا می افتد و یا شاید هم بصورت اجبار افراد خانواده خود را با محیط وفق می دهند، گاهی جوانان برای یافتن هیجانات و گرمای روابط خانوادگی (اگر قبلا وجود داشته) سعی بر برون نگری و رفتن به مراکزی می کنند که در آن بیشتر خوشی آنی را تجربه نمایند.اگر آرزوها و آمال مهاجرین برای زندگی جدید در محیط جدید، بیشتر از واقعیت های کنونی و شرایط موجود باشند این عدم تعادل بین احساسات و منطق می تواند شک و تردید و بی علاقگی به ادامه امور زندگی را بوجود آورد.اینجاست که مرحله دوم مهاجرت و یا دوران مقایسه و شک و تردید می تواند وارد زندگی و روابط اجتماعی جوانان ما شود. البته برای بعضی از خانواده شرایط می تواند به نوعی دیگر باشد یعنی خانواده قادر به تامین همه خواسته های مادی، معنوی، روحی و احساسی فرزندان در شرایط جدید باشد و فرزندان جوان یاد می گیرند که واقع بینانه با شرایط واقعی و گاهی سخت مهاجرت، دست و پنجه نرم کنند.در شرایط ثبات ، وقتی که پدر و مادر مشغول به کار شده و مخارج زندگی را تامین می کنند، گاهی این مشغله های جدید آنها را از پرداختن به امور احساسی فرزندان خود باز می دارند. در اثر عدم توجه و ارتباط پدر و مادر با فرزندان خود، این فرزندان در جستجوی مهر و محبت و توجه ، به محیط های جدیدی وارد می شوند که هرگز والدین در فکر خود نمی گذرانند.در چنین شرایطی است که گفتگوی محبت آمیز و بدون سرزنش و توبیخ می تواند به جوانان این کمک فکری را بدهد که محیط خانواده همیشه امن بوده و اعضای خانواده توانایی مقابله با همه مسائل ایجاد شده در محیط های خارج از منزل را دارند. در بعضی از خانواده ها این سوء تفاهم پیش می آید که وقتی جوان هیچ گله و شکایتی از زندگی رومزه و شرایط بدست آمده ندارد پس این جوان مشکلی هم ندارد. این سوء تفاهم می تواند تبدیل به مشکلات بعدی شود: پدر و مادر هر لحظه فشار درس خواندن و شاگرد اول شدن را بر دوش فرزند خود می گذارند بدون توجه به این امر که این جوان آنقدرها هم که والدین فکر می کنند با محیط جدید وفق پیدا نکرده است. اگر فرزندان ما زبان انگلیسی را زودتر از ما می آموزند و بدون لهجه از پس ارتباطات روزمره برمی آیند، این دلیل بر موفق شدن در محیط های آکادمیک نیست. پس اگر فشار ما مبنا بر ورود به دانشگاه و قبولی در رشته های مورد علاقه ما همراه با تمایلات احساسی این جوانان باشد آنگاه مرحله بحران روحی و آزردگی روانی حتمی است.فرزند جوان ما در راه یافتن هویت خویش به هر گوشه ای سر می زند و آنجا که خود را قابل قبول، مورد احترام، مورد اعتماد و توانا بیابد، به آن محیط دلبسته و متعلق می شود.اگر می خواهیم که به جوانان خویش یاری رسانیم باید به نیازهای جوانان خویش که اکثرا به تعریف کردن و یافتن معنای خویش مربوط می شود کمک کنیم.ما باید بدانیم و بیاموزیم که جوانان ما در حال یافتن خویش هستند و این هویت و دریافت آن گاهی به قیمت گزافی بدست می آید. ما باید چشم به دیدن و دریافتن ناراحتی های روحی فرزندان خود باز کنیم و افسردگی ها و اضطراب ایشان را از راه درست مداوا کنیم. اگر می خواهیم که نسل جوان ما از سردرگمی هویتی و دوگانگی روحی به دور باشند، باید بتوانیم به دنیای ایشان دست یابیم و با ایشان به نوعی جدید آشنا شویم.اگر نمی دانیم که چگونه میشود با فرزندان جوان خود رابطه برقرار کرد، بهتر از سعی کنیم تا کمکی در این راه پیدا کنیم. یادمان باشد که سرکوفت زدن، احساس گناه دادن، کوچک شمردن، ناسزا گفتن، مقایسه کردن با دیگران که بهترند و بی توجهی به جوانان ضربه های عمیق و جبران ناپذیری را به جان و روح این گلهای در حال رشد می زند.باید جوانان را دریابیم و به آنها کمک کنیم تا خواهان ورود به اجتماع، یادگیری یک حرفه و مشارکت اجتماعی باشند. کارکردن و ارتباط گیری با محیط های شغلی و تجاری، خود درسهای بزرگی را به این جوانان می آموزد که گاهی در مقایسه با دروس آکادمیک بسیار باارزش هستند.باید بدانیم که جوانان ما می توانند کار کنند و درس بخوانند و درعین حال سرگرمی ها و فعالیت های سالم خود را داشته باشند. داشتن یک روح و روان سالم، به پیدایش یک جسم و وجود سالم و پویا می انجامد که خود شرط اولیه یک زندگی مفید و فعال است.نوشته پوران پور اقبال
استرس، شایعترین آسیب شغلی پس از کمردرداسترسهای شغلی دومین آسیب شغلی پس از کمردرد است و کارشناسان بررسی صحنه جرم نیز به میزان زیادی دچار این استرسها هستند.به گزارش فارس، علی افتخاری، مدیرکل سازمان پزشکی قانونی آذربایجان غربی اظهار کرد: در شرایط کنونی استرس جزیی از زندگی افراد است و تاثیر آن بر زندگی افراد به میزان تطابق افراد با شرایط محیطی بستگی دارد.وی افزود: استرسها تجارب ناخوشایندی هستند که به ازای ابعاد عاطفی رفتاری و روانی اختلالات متعددی را برای زندگی افراد ایجاد میکنند. مشکلات جسمانی مانند تاثیر بر سیستم قلبی عروقی، مشکلات روانی مانند اضطرابها و مشکلات رفتاری مانند بیخوابی از جمله این عوارض هستند.افتخاری تصریح کرد: محققان در بررسیهای اخیر، شغل را مهمترین عامل استرس معرفی کردهاند که علاوه بر اثرگذاری بر سلامت جسمی و روانی فرد موجب بروز تعارض بین همکاران، کاهش تمرکز فکر، ایجاد درگیری در خانواده، کاهش قدرت و تصمیمگیری و در نتیجه کاهش بهرهوری میشود.وی یادآور شد: حوادث گذرا مانند بیماریهای خفیف فرد را دچار استرسهای خفیف میکند اما دیدن صحنههایی دلخراش مانند صحنههای تصادف مشکلات شدیدی در زمینه استرس برای فرد ایجاد میکند.وی خاطرنشان کرد: متاسفانه تحقیقات و مطالعات چندانی در کشور درخصوص اثرات تنشهای شغلی بر زندگی افراد و سلامت روانی آنها انجام نشده است.افتخاری در بخش دیگری از سخنان خود به مشاغلی که به طور مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد استرس در هنگام بررسی صحنه جرم میشوند اشاره و تصریح کرد: پزشکان، کارشناسان پزشکی قانونی، قضات و گروه پلیس از مهمترین این مشاغل هستند که عدم میل به تفریح و سرگرمی و ترس از مرگ مهمترین آثار درازمدت این استرسها در زندگی آنهاست.
اهمیت هماهنگی رنگ لباس با رنگ پوستکـارشـناسـان انسـتیتوزیبـائی بـریـتـانیـا بـر ایـن بـاورنـد که مهـم تـریـن مـلاک انتـخاب رنـگ لبـاس، رنـگ پـوسـت افـراد اســت. طبـق مقاله منتشر شده در Russian yahoo، افراد تیره پوست معمولاً مو و چشم های مشکی یا قهوه ای دارند و باید لباسی انتخاب کنند که با رنگ های تیره مغایرت داشته باشد. رنگ هایی مثل صورتی، سفید، آبی و طوسی کم رنگ و طلایی رنگ مناسب و مشکی، قهوه ای، سبز یشمی رنگ نامناسب برای لباس این گروه است. افرادی که پوست معمولی (نه تیره و نه روشن) دارند تقریباً می توانند از هر رنگ لباس استفاده کنند اما بهتر است رنگ لباس آنها متناسب با رنگ چشم هایشان باشد و تنها رنگ نامناسب این گروه، رنگ های نزدیک به رنگ پوست شان است. افرادی هم که رنگ پوستشان روشن است معمولاً موهایی بلوند و روشن دارند و رنگ چشم آنها سبز، آبی، طوسی و عسلی است و باید لباس هایی به رنگ سبز، آبی، قهوه ای، سرمه ای و بژ بپوشند اما هرگز نباید از رنگ زرد و سفید استفاده کنند. البته نکات دیگر در زمینه رنگ لباس و سلامت مطرح است و آن رنگ های تیره تابستان است. در فصل گرما استفاده از رنگ های تیـره که گرما را به خـود بیشـتر جـذب می کننـد سـبب بالا رفتـن درجـه حـرارت بـدن و تعـریق زیاد شـده و بهتر اسـت در فصـل گرما از رنگ های روشن استفاده شود.
آشنایی با بهـداشـت خواب۸۸بهـداشـت خواب عبارت است از مجموعه عاداتی که بشما کمک می کنند تا خواب راحتی را تجربه کنید. شما می تـوانـید با چند اصـلاح و تـعـدیـل در شیـوه زنـدگی خـود بطور چشمگیری کیفیت خـواب خـود را بـهبـود بـخشـید. اهـمـیت خـواب در انسان بسیار بیـشـتر از آنـست که شما تصور می کنــید. نقش خواب در حفظ سـلامـت جـسم و روان حیاتی می باشد.تقویت سیستم ایمنی بدن، ترمیـم نـورون هــا و حــفـظ کـارآمـدی سیسـتــم عـصـبـی، سـامانـدهـی یـادگـیری و حافظه، و رشد کودکان و نوجوانان (۸۰ درصد هورمون رشد حین خواب ترشح میگردد) از نقشهای عمده خواب میباشند. بنابراین محرومیت از خواب و کمبود خواب اثرات مخرب و نامطلوبی بجای می گذارد مانند:۱- سیستم ایمنی بدن شما ضعیف و نا کارآمد میشود.۲- ناتوانی در تمرکز کردن. قدرت تمرکز شما با میزان خواب شما ارتباط مستقیم دارد.۳- چرت زدن در طی روز.۴- احساس تحریک پذیری، افسردگی، اضطراب، بد خلقی و خستگی در طی روز.۵- اشکال در بلند شدن از خواب.۶-کاهش توان یادگیری و حافظه.کاهش کارایی ذهنی.کاهش هوشیاری.۷-افزایش خشونت طلبی.چند مطلب جالب درباره خواب:۱- انسان یک سوم عمر خود را در خواب سپری میکند.۲- انسان قادر است سالانه ۱۸۲۵ رویا ببیند.۳- میزان خواب در حیوانات مختلف: خفاشها و کوالاها ۲۰ ساعت در روز-گربه ها ۱۲ ساعت-سگها، خرگوشها و اردکها ۱۰ ساعت-گاوها و گوسفندها ۴ ساعت-میمونها و اسبها ۳ ساعت و زرافه ها تنها ۲ ساعت در شبانه روز می خوابند.اما انسانها به چه میزان خواب در طی شبانه روز نیاز دارند؟سن عامل تعیین کننده نیاز به خواب در انسان است:۱- نوزادان تازه متولد شده: ۱۸-۱۶ ساعت (بیشتر در طی روز تا شب)۲- نوزادان زیر یک سال: ۱۶-۱۴ ساعت و حداقل ۲ بار چرت در طی روز.۳- کودکان ۳-۲ سال: ۱۲-۱۰ ساعت در شب و ۲-۱ ساعت در روز.۴-کو دکان ۵-۴ سال:۱۲- ۱۰ ساعت در شبانه روز.۵- کودکان ۱۲-۷ سال: ۱۰٫۵ ساعت در شبانه روز.۶- نوجوانان: ۹٫۵-۸ ساعت در شبانه روز.۷- بزرگسالان: ۸٫۵-۷ ساعت در شبانه روز.۸- سالمندان: ۶٫۵ ساعت در شب و یک ساعت در روز.* زنان باردار به خواب بیشتری نیاز دارند.تکنیکهای ریلکسیشن و یا تن آرامی (آرام سازی) میتواند به شما کمک کند تا راحت تر بخواب روید:۱- آرام سازی پیشرونده: در این روش تمام اجزای بدن را از سمت پایین به سمت سر یکی پس از دیگری شل و ریلکس میکنیم. از انگشتان پای خود شروع کنید. انگشتان پای خود را احساس کنید. وزن آنها را حس کنید.هر گونه تنش و انقباض را از روی انگشتان پای خود بردارید. آگاهانه آنها را شل و ریلکس کرده و آرام سازید. به خود تلقین کنید که آنقدر انگشتان پاهایتان سنگین هستند که دارند به سمت پایین و تشک تخت خوابتان فرو میروند. همین مراحل را به ترتیب برای زانوها، رانها، شکم، قفسه سینه، باسن، دستها، بازوها، کتفها، گردن، سر، دهان و فک، چشمها، صورت و گونه ها تکرار کنید تا هنگامی که تمام بدنتان یکپارچه ریلکس و آرام شود. در طول این آرام سازی تنفس شما بایستی عمیق و آرام صورت گیرد.چشمها نیز در این تکنیک اهمیت ویژه ای دارند در چشمان خود گرما را حس کرده و اینگونه به خود القاء کنید که پلکهایتان خیلی سنگین شده و شما قادر به گشودن آنها نیستید. (در این روش همچنین میتوانید ابتدا عضلات هر قسمت از بدن را منقبض کرده و سپس آنها را شل کنید تا ریلکس شدن آنها را بهتر حس کنید)۲- آگاهانه نفس بکشید: تنفس شما می بایست شکمی و عمیق باشد.۳- کشش انگشتان پا: ابتدا به پشت دراز بکشید و چشمان خود را ببندید.انگشتان پای خود را حس کنید. اکنون هر ۱۰ انگشت پای خود را به سمت صورت خود بکشید و تا ۱۰ به آهستگی بشمارید. سپس انگشتان پای خود را کاملا ریلکس و شل کنید و مجددا تا ۱۰ بشمارید.۱۰ بار این چرخه را تکرار کنید.۴- تصویر سازی ذهنی (تجسم) هدایت شده: در این روش چشمان خود را ببندید و به پشت دراز بکشید. اکنون خود را در مکانی آرام بخش و دلپذیری تجسم کنید. این مکان هر جایی میتواند باشد مانند ساحل دریا تجسم کنید آنجا حضور دارید. پیرامون خود را ببینید و حس کنید. به صداهای آرام بخش محیط اطراف خود گوش دهید(صدای پرندگان و یا موج دریا)، رایحه گلها را حس کنید و گرمای آفتاب را روی پوست خود احساس کنید. برخی نیز تصویر سازی ذهنی از موقعیتهای کسل کننده را ترجیح میدهند. مانند تجسم همکار، استاد و یا سخنران کسل کننده.۵- به روی پشت خود دراز بکشید و چشمان خود را ببندید. با انگشتان دست بروی زبانه گوش فشار آورده و کانال گوشهای خود را مسدود کنید. در این لحظه شما صدای زیر و و خروشانی را خواهید شنید که طبیعی است. ۱۰ دقیقه به این صدا گوش کنید و سپس فعالانه ریلکس شوید و بخوابید.چه نکاتی را رعایت کنیم تا راحت تر به خواب رویم:۱- دمای اتاق خواب از اهمیت بالایی برخوردار است. ایده آل ترین درجه حرارت برای خوابیدن ۱۸-۱۶ درجه سانتی گراد و یا ۶۵-۶۰ درجه فارنهایت میباشد.۲- کمبود روی ، آهن، کلسیم و مس موجب بی خوابی میگردد. بنابراین مولتی ویتامین مینرال را فراموش نکنید.۳- از ساعت بیولوژیک بدن خود پیروی کنید. سر ساعت معینی از خواب برخیزید و یا به رختخواب روید. خستگی را نادیده نگیرید هرگاه احساس خستگی و خواب آلودگی کردید بخوابید. اگر خسته نیستید و یا خوابتان نمی آید به رخت خواب نروید. به اندازه کافی در معرض نور خورشید قرار گیرید.۴- محیط خواب خود را بهبود بخشید:* تشک مناسب و راحتی را خریداری کنید. تشک نباید خیلی سفت و یا خیلی نرم باشد. بالش نیز باید راحت باشد.* اتاق خواب می بایست تا آنجا که ممکن است تاریک باشد. هرگاه نور مزاحمی چشمان شما را اذیت میکند میتوانید از چشم بند استفاده کنید.* سرو صدا یکی از عواملی بازدارنده خواب میباشد. اگر برخی صداهای مزاحم را نمی توانید کنترل کنید (پارس سگ و یا همسایگان پر سر و صدا) میتوانید از گوشیهای داخل گوشی یا همان پلاک گوش (EAR PLUG) استفاده کنید.* از تختخواب خود تنها برای خواب و رابطه جنسی استفاده کنید. چرا که ذهن شما تختخواب را با فعالیتها مرتبط میسازد.۵- از مصرف الکل ۶-۴ ساعت پیش از خواب خودداری کنید. شما بلافاصله پس از مصرف الکل خواب آلوده میشوید و راحت بخواب میروید اما الکل موجب به هم خوردن ریتم خواب نیز میشود از اینرو شما پس از یکی دو ساعت از خواب خواهید پرید. صبح روز بعد نیز معمولا خسته و آشفته از خواب برخواهید خاست.۶- سیگار نکشید. نیکوتین یک محرک است و خواب را از سرتان میپراند.۷- از مصرف قرصهای خواب آور خودداری کنید. مصرف این قرصها میباست با تجویز پزشک و محدود باشد.اشکالات این قرصها شامل: احساس خواب آلودگی در طی روز و اعتیاد به آنها است.۸-در طی روز فعالیت بدنی داشته باشید اما نه پیش از خواب.بهترین زمان برای فعالیت بدنی عصر میباشد.خستگی حاصل از فعالیت بدنی به شما کمک میکند تا آسانتر بخواب روید.۹- از مصرف نوشیدنهای حاوی کافئین ۶-۴ ساعت پیش از خواب خودداری کنید. کافئین نیز یک محرک است. مواد غذایی کافئین دار شامل: چای، قهوه، برخی نوشابه های گازدار و شکلات می باشند.۱۰- شیر گرم، کره بادام زمینی، پنیر و ماست، بستنی، مرغ، موز، سیب و مواد غذایی حاوی آمینو اسید تریپتوفان(TRYPTOPHAN) خواب آور میباشند.۱۱- از مصرف غذاهای سنگین، اسیدی، شیرین و تند (ادویه دار) ۶-۴ ساعت پیش از خواب خودداری کنید.۱۲- از چرت زدن طی روز خودداری کنید. اگر خواستید اینکار را بکنید نباید بیش از نیم ساعت بطول انجامد. هیچگاه چرت زدن را جایگزین خواب شبانه نکنید.۱۳-وان آب گرم خواب آور بوده اما دوش آب گرم خواب را از سرتان خواهد پراند.۱۴- پیش از خواب مطالعه کنید اما نه هر کتابی را. کتابهای مهیج مانند رمان و یا علمی مناسب نیست. مضمون کتاب بایستی مذهبی، معنویات و یا شعر باشد.۱۵- از فعالیتهای محرک ذهنی پیش از خواب اجتناب ورزید. مانند بازیهای رایانه ای و یا تماشای برنامه های مهیج تلویزیونی.۱۶-چنانچه پس از ۳۰-۱۵ دقیقه موفق نشدید بخوابید از رختخواب خارج شده و به اتاق دیگری بروید و به یک فعالیت غیر محرک مانند مطالعه کتاب بپردازید.۱۷-اگر صدای تیک تاک ساعت اجازه نمیدهد تا بخوابید بهتر است یک ساعت دیجیتال خریداری کنید.۱۸-از نظر روانی هر میزان که شما سعی کنید سریعتر بخواب روید، مدت بیشتری بیدار خوهید ماند.۱۹-شام را میبایست حداقل ۳-۲ ساعت پیش از خواب صرف کنید. هرگز با شکم پر نخوابید.۲۰-مصرف مایعات را پیش از خواب کاهش دهید تا مجبور نشوید مکررا از رختخواب برخیزید و به توالت بروید.۲۱- نگرانی ها را با خود به رختخواب نبرید. شما میتوانید ساعتی را پیش از خواب برای رسیدگی به نگرانیهای خود اختصاص دهید تا هنگام خواب دیگر ذهنتان درگیر و پریشان نباشد.۲۲-هنگام خواب لباس راحت بپوشید.