انسان سکس و تکامل طبیعیسکوآلیته انسان به دلیل پیچیده گی اش، همیشه ذهن دانشمندان حوزه های مختلف را به خود اشغال کرده است. متاسفانه به علت تابوهایی که در این زمینه در فرهنگ ما وجود دارد، کمتر به این موضوع پرداخته شده و نوشته های اندکی به زبان فارسی دراین زمینه به چشم می خورد. هدف ما در این مقاله، آشنا نمودن خواننده های فارسی زبان، با سکسو آلیته از دیدگاه “بیولوژی تکاملی” می باشد.بیولوژیست ها با مقایسه و مشاهده ی سیر تکاملی سکسوآلیته در موجودات زنده، سعی نموده اند یک سری خصوصیات جنسی انسان را نیز بررسی کنند. یکی از تفاوت های عمده ای که بین سکسوآلیته انسان با سایر جانوران مشاهده می شود، این است که در اکثر حیوانات، تمایلات جنسی ماده به زمان تخمک گذاری او محدود می شود. در حقیقت در حیوانات، غریزه ی جنسی تنها وسیله ای برای بقای نسل است. حس غریزی که در حیوان ماده وجود دارد، تمایلات جنسی او را با زمان تخمک گذاری اش منطبق کرده است. دلیل این مسِئله، مهم ترین اصل قانون تکامل طبیعی، یعنی همان قانون بقای نسل موجودات است. این قانونی است که با آن می توان بیشتر تحولات و تغییرات “نوع”های مختلف را توجیه کرد.در اغلب جانوران و خصوصا پستان داران، حیوان ماده به طور غریزی از زمان تخمک گذاری اش آگاهی دارد و با نشانه ها یی، این تخمک گذاری را به حیوان نر اطلاع می دهد. این نشانه ها می توانند” رفتاری” یا “غیر رفتاری” یا ترکیبی از هر دو باشند. به عنوان مثال در شامپانزه های ماده، با شروع تخمک گذاری دهانه آلت تناسلی به رنگ قرمز در می آید و او این تغییر را با خم شدن در مقابل شامپانزه نر به معرض دید او قرار می دهد. تکامل طبیعی، این آگاهی غریزی از زمان تخمک گذاری را در انسان پاک کرده است. بیو لوژیست ها این فقدان آگاهی که نتیجه اش عدم توانایی انتقال آن به مرد می باشد را “تخمک گذاری نهان ” می نامند.انسان بر خلاف اغلب موجودات، رابطه جنسی اش را در تمام سیکل ماهانه زن ادامه می دهد. زن جزو معدود موجودات مونثی است که در زمان های غیر تخمک گذاری اش مو جود مذکر را از خود نمی راند. زیرا که تمایلات جنسی اش از “تولید مثل” فراتر رقته اند. بطوری که حتی در زمان بارداری و نیز بعد از یائسگی نیز این نیازها به وجود خود ادامه می دهند. به این ترتیب بیشترین رابطه ی جنسی آدم ها در زمان هایی صورت می گیرد که امکان بارداری وجود ندارد.در اینجا سوال عمده ای که برای بیولوژیست ها مطرح می شود، این است که چرا تکامل طبیعی در جهت خلق موجودی بوده است که در او سکسوآلیته تنها جنبه بقا نسل ندارد؟ این که این ویژگی حتی پیش از رشد تمدن و فرهنگ در انسان وجود داشته است، نشان گر این است که دلایل دیگری نیز در ایجاد این بعد در انسان دخیل بوده اند. در اینجا ما به ذکر دو تئوری که توضیح این تخمک گذاری نهان را هدف قرار داده اند، می پردازیم:ثئوری نخست توسط “ریچارد الکساندر” و”کاترین نو نان “[۱]، دو بیو لوژیِست دانشگاه میشیگان مطرح شده است. اساس این تئوری بر ” ناتوان بودن نوزاد انسان” می باشد. در حقیقت، بر خلاف اکثر پستان داران که خیلی زود به استقلال می رسند، نوزاد انسان تا سال ها نیاز به حمایت و تامین غذایی دارد. در انسان های بدوی، بخاطر شکل زندگی شان، این مسئله حادتر بوده است. نقش پدر در اغلب حیوانات به باروری تخمک خلاصه می شود و حیوان نر بعد از بارور کردن ماده، به جستجوی ماده دیگری برای باروری می رود. زیرا طبق برنامه ریزی غریزی اش ژن های بیشتری باید از خود برجا بگذارد.برای انسان های ابتدایی ماجرا پیچیده تر از این بوده است. برای زن بدوی، رفتن مرد بعد از باروری، به منزله ی به خطر افتادن جان فرزندش تلقی می شده است. زیرا که نگهداری از کودک و همزمان جستجوی غذا برای ادامه ی حیات خود و نوزادش تقریبا غیر ممکن بوده است. در نتیجه انتخاب طبیعی در جریان تکامل، زنانی را بر گزیده است که دارای تمایلات جنسی فراتر از دوران تخمک گذاری بوده اند. بدین ترتیب اگر در اغلب حیوانات ماده، پذیرایی رابطه بر قرار کردن با جنس مخالف، تنها به زمانی که قابلیت بارآوری دارند خلاصه می شوند، در زن این قابلیت شکل مداوم به خود گرفته است. همانطور که گفتیم در زن هیچگونه رفتاری که در آن نشانی از تخمک گذاری بوده و برای مرد قابل تشخیص باشد، مشاهده نمی شود. در نتیجه مرد بدوی چون نمی دانسته چه زمانی قادر است زن را بارور کند، ناچار بوده است که با او بماند. زیرا تنها گذاشتن او و به سراغ زن های دیگر رفتن دو نتیجه منفی برای او به همراه داشته است:- به جای او رقبایش در غیابش زن را بارور کنند و بدین ترتیب ژن هایش را نتواند به نسل بعد انتقال دهد.- چون از زمان تخمک گذاری هیچ کدام از زنهای احتمالی که با آن ها ارتباط برقرار کرده اطلاعی ندارد، در نتیجه این امکان وجود دارد که هر چند با زن های متعددی رابطه بر قرار کرده است، ولی در نهایت هیچ یک از آنان را بارور نکرده باشد.بدین ترتیب پذیرا بودن مداوم زن بدوی برای برقراری رابطه جنسی با مردش، حمایت و تامین غذایی خودش و کودکانش را برای او به همراه داشته است. تئوری دیگری که در مقابل این تئوری قرار می گیرد، توسط “سارا هردی”[۲] مردم شناس دانشگاه کالیفرنیا مطرح شده است. این تئوری بر پایه ی مشاهده ی پدیده ی” بچه کشی” در بین یک سری حیوانات و نیز در بین بعضی جوامع ابتدایی می باشد. این پدیده در حیواناتی که از لحاظ ژنتیکی به انسان شبیه هستند مثل شامپانزه ها و گوریل ها ونیز دربین در نزد شیرها و سگ ها ی شکاری آفریقا، به چشم می خورد. “بچه کشی ” به این مفهوم است که نر بالغ زمانی که می خواهد ماده ای را تصاحب کند، دست به از بین بردن بچه های آن ماده می زند و بدین ترتیب باز مانده های رقبایش را که حامل ژن های این رقبا هستند را نیز نابود می کند.دلیلی که دانشمندان برای توضیح این اقدام نر بیان می کنند به شرح زیر است:ماده ای که در پریود شیر دادن به فرزندش به سر می برد، در بیشتر موارد تخمک گذاری نمی کند. نر از راه رسیده برای اینکه بتواند ماده را بارور کند، با کشتن نوزاد به شیرسازی مادر خاتمه می دهد و باعث می شود او تخمک گذاری را از سر بگیرد. بدین گونه حیوان نر قادر خواهد بود که ماده را بارور کند و فرزندی که حامل ژن های اوست بوجود آورد. ۳/۱ بچه ها گوریل ها به این طریق جان خود را از دست می دهند.در تئوری سارا هردی، ” تخمک گذاری نهان ” و ” تمایل جنسی مدام ماده” راهی برای جلوگیری از این فرزند کشی می باشد. به عقیده سارا هردی، اگر طبیعت در سیر تکاملی اش به ماده هایی رسیده که دارای این خصوصیات هستند، به این دلیل است که به نوعی سدی در مقابل این بچه کشی قرار دهد. به این ترتیب که ماده هایی که تمایل جنسی مداوم داشته اند، به رابطه با یک نر اکتفا نمی کرده اند. بر قراری ارتباط جنسی با نرهای گوناگون، باعث می شده که این نرها دیگر اقدام به کشتن بچه های او نکنند. زیرا هر کدام خود را بطور پتانسیل، پدر او و در نتیجه اورا حامل ژن های خود تلقی می کردند.اگر بخواهیم این دو تئوری را در مقابل هم قرار دهیم باید بگوییم که در تئوری اول ” تخمک گذاری نهان” عاملی برای تقویت تک همسری است در حالی که در تئوری دوم در جهت از بین بردن تک همسری و نا مشخص کردن پدر است.وجه اشتراک این دو تئوری در این است که در هردو آن ها، دلیل این تغییر و تحول حفظ جان نوزادان است.دو بیولوژیست سوئدی به نام های”سیلن تولبرگ” و” آندرس مولر”، بر اساس مشاهداتشان عنوان می کنند که این دوتئوری می توانند مکمل باشند. یعنی آنها را به عنوان دو مرحله از تکامل تلقی می کنند. به این ترتیب که در ابتدا ماده ها با” تخمک گذاری نهان ” و رابطه جنسی با نر های مختلف، موفق شدند از مرگ احتمالی فرزندانشان به دست نرهای گروه جلوگیری کنند، دردومین مرحله ” تخمک گذاری نهان “ باعث شده است انسان بدوی به زندگی تک همسری رو بیاورد. زیرا زن بدوی با پنهان کردن زمان تخمک گذاری اش می توانست حمایت و حضور مرد بدوی را که برای زنده ماندن فرزندانش اجتناب ناپذیر بوده است را حفظ کند.در حقیقت ” انتخاب طبیعی ” راهی از پیش معلوم نیست که همیشه هدفش از قبل معلوم باشد. بلکه یک” ویژه گی” که در برهه ای خاص عملکردی مشخص دارد، می تواند با گذشت زمان آن عملکرد را از دست بدهد و نقش دیگری در زندگی آن موجود بازی کند. در اینجا به پایان مطلب میرسیم. نکته ای که در اینجا ذکر آن مهم می باشد، این است که رشد و تکامل مغز انسان تحولات عظیمی را در زندگی اوایجاد کرده است. پیشرفت تمدن بشری، عوامل بیشماری را زندگی و روان و روابط او با هم نوعانش بوجود آورده است. او با خلق فرهنگ، مذهب، هنر، رابطه ای نمادین نیز با دنیا بوجود آورده است. تمامی این عوامل بدون شک بر سکسولیته بشر اثر گذاشته اند. هدف ما در این مقاله، تنها بررسی سکسوآلیته از دیدگاه بیولوژی تکاملی بود. ولی ذکر این نکته لازم است که برای درکی صحیح از سکسوآلیته انسان، آن را باید در ابعاد دیگر فرهنگی-روانی-اجتماعی اش نیز بررسی کرد. که متاسفانه در کادر این مطلب نمی گنجید
دردهای مزمن بدون ماهیت جسمانیدرد ماهیتاً یک احساس ذهنی است. درد یک حس عینی یا ملموس نیست. هیچ تست آزمایشگاهی یا عکس رادیوگرافی نمی تواند درد را نشان دهد. درد یک فرد ممکن است مربوط به عواملی باشد که تشخیص آنها به آسانی ممکن نباشد. همچنین ممکن است شیوه معمول پردازش پیام های درد در مغز یا نخاع در یک فرد دچار اختلال شده باشد، مانند دردی که فردی که دست یا پایش قطع شده در محل عضوی که دیگر وجود ندارد حس می کند. حتی آسیب های نامحسوس به اعصاب ممکن است درد شدیدی به وجود آورد.سندروم های بحث برانگیزدانشمندان پس از سالها پژوهش هنوز نتوانسته اند علت جسمی دقیق گروهی از بیماری های دردآور را تعیین کنند، از جمله این سندروم های دردمزمن می توان به اینها اشاره کرد:*فیبرومیالژی(دردهای مبهم در تمام بدن، که در نقاط حساس خاصی شدت بیشتری دارد)*سندروم خستگی مزمن(خستگی و دردهای مبهم در همه بدن)*سندروم روده تحریک پذیر(درد شکمی، یبوست یا اسهال)*سیستیت انترستیل(درد مثانه)*وولودینیا(درد در دستگاه تناسلی خارجی زنان)در برخی از افراد ممکن است دو یا چند مورد از سندروم های فوق همراه هم دیده شود. برای همین است که پژوهشگران معتقدند ممکن است علت مشترکی برای برخی از این اختلالات وجود داشته باشد؛ اختلالاتی که عمدتاً در زنان رخ می دهند.نظریه ها در مورد علل احتمالیسندروم خستگی مزمن و درد مثانه(سیستیت انترستیل) ممکن است مربوط به اختلالات دستگاه ایمنی یا آلرژی ها باشند. یک احتمال دیگر وجود عفونت یا نوعی ضربه است که آغاز کننده این بیماری ها بوده است.بسیاری از افرادی که از درد مزمن رنج می برند حساسیت بیش از حدی به درد دارند. پژوهشگران هنوز در حال تلاش برای تعیین علت این حساسیت هستند، اما عاملی که در بیماران مبتلا به فیبرومیالژی دیده می شود وجود سابقه حوادث تنش زا در دوران کودکی است، ممکن است این حوادث باعث حساس شدن سازوکارهای پردازش کننده درد در مغز شده باشند.برخی اوقات، درد یک شخص قابل انتساب به رفتارهایی است که او در دوران کودکی آموخته است.شاید والدین فرد تنها هنگامی که او مریض بوده به او توجه نشان می داده اند. حتی امروزه نیز دوستان و بستگان فردی که دچار بیماری یا درد باشد توجه بیشتری به او نشان می دهند. بسیاری افراد ممکن است حتی بدون اینکه آگاه باشند برای جلب توجه در بیان درد خود اغراق کنند.تأثیر ذهن بر بدنذهن و بدن شما بر هم تأثیر می گذارند. بسیاری از ما هنگامی که با اضطراب در اتاق انتظار دندانپزشکی نشسته ایم احساس دل آشوبه را تجربه کرده ایم یا اینکه پس از ترک محیط پراسترس کاری سردرد شما به طور معجزه آسایی ناپدید می شود.برطرف شدن سردرد شما به این ترتیب به معنای آن نیست که سردرد شما خیالی بوده است. بسیاری از افراد مبتلا به درد مزمن به خصوص هنگامی که علت جسمی یافت نمی شود دچار این نگرانی می شوند که دیگران فکر کنند درد آنها ناشی از اختلال روانی است.دکتر دیوید مارتین متخصص بیهوشی و پزشکی درد در کلینیک مایو در روچستر می گوید: به یک معنا درد همیشه احساس ذهنی و مربوط به تجربه شخصی است.وجود آن را نمی توان تشریح یا ثابت کرد.درد شامل پاسخی حسی و نیز عاطفی است که منحصر به فرد است.داروهای مفیدپزشک شما ممکن است برای برطرف شدن دردهای مزمنی که در بالا ذکر شد، برای شما داروی ضدافسردگی تجویز کند، اما علت تجویز این داروها آن نیست که شما افسرده اید. داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای مانند آمی تریپ تیلین، نورتریپ تیلین و… فرآیندهای شیمیایی را در مغز و نخاع شما تشدید می کنند که به طور معمول باعث مهار درد می شوند. همچنین این داروها الگوی خواب فرد را بهبود می بخشند که به خصوص به افراد مبتلا به سندروم خستگی مزمن یا فیبرومیالژی کمک می کند.در برخی موارد درد ناشی از آسیبی است که به اعصاب وارد آمده است. داروی گابانیتین(یاNeurontin)، یک داروی ضد تشنج، اغلب در تسکین دادن درد ناشی از اعصاب صدمه دیده در جریان دیابت یا زونا به خوبی مؤثر است.کاهش استرس برای کاهش درداسترس می تواند درد مزمن را تشدید کند. برنامه های توانبخشی درد، معمولاً که در برخی بیمارستان ها وجود دارد، به شما کمک می کند استرس را در زندگیتان کاهش دهید و در واکنش به استرس غیرقابل اجتناب آرامشتان را حفظ کنید.اگر درد مزمن شما به درمان های متعارف پاسخ ندهد، کاستن از واکنش استرس و افزایش دادن فعالیت ها ممکن است بهترین چیزی باشد که شما می توانید برای کنترل کردن موقعیت و بازیابی زندگیتان انجام دهید.
اختلالات خواباز زمانی که بشر بیاد دارد همواره خواب و ماهیت رمز آلود آن مورد توجه بوده است .از زمانی که بشر بیاد دارد همواره خواب و ماهیت رمز آلود آن مورد توجه بوده است . در قدیم بعضی خواب را حالت حد واسط مرگ وبیداری می دانسته اند و برخی معتقد بودند که فعالیت مغزی در خواب متوقف می شود. در سال ١۹٢٨ فعالیت الکتریکی مغزانسان برای اولین بار توسط Hans Berger روانپزشک آلمانی به ثبت رسید . در سالهای ١۹٣۹-١۹٣۷در دانشگاه هاروارد پایه های شناخت امواج مغزی در خواب توضیح داده شد، حال دیگر تصور بر این نبود که در موقع خواب فعالیت مغزی بطور کامل خاموش می شود، بلکه بر عکس در موقع خواب امواج مغزی به امواج آهسته و هماهنگی تبدیل می گردد. در دهه پنجاه میلادی برای اولین بار دانشمندان به ثبت امواج خواب در تمام طول شب پرداختند و متوجه شدند که تغیرات نوار مغز انسان در خواب از یک روند ثابتی پیروی می کند در دهه شصت، ثبت خواب شبانه در انسان در سطح تحقیقتی آغاز شد و این تحقیقات را می توان پدر تست های پلی سمنوگرافی poly somnography یا تست خواب امروز نامید. در همین زمان بود که بیماری نارکولپسی (بیماری که فرد دچار خواب آلودگی شدید است و دچار حملات غیر قابل مقاومت خواب می گردد .) و اختلالات امواج مغز در خواب این افراد شناخته شد و اولین کلینیک نارکولپسی در دانشگاه Stanford توسط Dement تاسیس گردید. باید دانست که یکی از اکتشافات مهم وشاید مهم ترین آن در تاریخ پزشکی اختلالات خواب در اروپا اتفاق افتاد . در سال شصت و پنج میلادی در فرانسه و آلمان بطور جداگانه ایست تنفسی موقع خواب یا آپنه شرح داده شد . با این وجود تا دهه هفتاد میلادی اختلالات خواب به عنوان یک طب بالینی مورد توجه قرار نگرفت . در سال هفتاد و دو میلادی Guillemnault که یک دانشمند فرانسوی بود به گروه دانشگاه Stanford در آمریکا پیوست . با توجه به تجربه ای که اروپا ییان در تشخیص ایست تنفسی یا آینه در خواب داشتند او شروع به ثبت تغیرات تنفسی و قلبی در خواب کرد . او برای اولین بار به تشخیص بیماران دچار وقفه تنفسی خواب پرداخت. ولی هنوز مشکلات بسیاری در راه بود و مهم ترین آن عدم وجود راه حل درمانی قابل قبول در آن مقطع زمانی بود . در آن زمان تنها توصیه موجود برای این بیماران کاهش وزن یا انجام عمل جراحی تراکﺋوستوی بود. این عمل با باز کردن راه هوایی از طریق گردن هر چند در درمان وقفه تنفسی خواب کاملا موثر است ولی زندگی بیمار را پس از عمل با مشکلات مواجه کرده، برای بسیاری از بیماران قابل قبول نمی باشد . گیلمینو اولین بیماری را که با این روش درمان می کند به این ترتیب توصیف می کند ; این بیمار پسر ده و نیم ساله ای بود که بدلیل فشار خون تحت درمان بود . ولی اقدامات درمانی موثر واقع نمی شد، او همچنین شب ها خرخر بلند داشت و در طی روز گرفتار خواب آلودگی بود. گیلمینو پس ازانجام تست خواب بالاخره موفق شد گروه پزشکی را متقاعد کند که منشا مشکلات کودک در پدیده وقفه تنفسی موقع خواب است و با انجام عمل تراکﺋوستوی فشار خون بالا و خواب آلودگی کودک بر طرف شد. در سال هفتاد و پنج میلادی اولین انجمن اختلالات خواب با پنج غضو در آمریکا تاسیس گردید. در دهه هشتاد روش های جراحی جدید مثل عمل جراحی در قسمت عقب حلق uvulopalatopharyngoplasty ابداع گردید. یکی از نقاط عطف این رشته در دهه هشتاد با ابداع دستگاه C-PAP توسط متخصص ریه استرالیایی Sulliven اتفاق افتاد. این وسیله شامل دستگاهی نسبتا کوچک است یا وزن تقریبا دو کیلوگرم، این دستگاه به یک لوله متصل است ودر انتهای لوله ماسکی قرار دارد که روی بینی قرار می گیرد، در طی خواب این دستگاه هوا را به داخل راه هوایی فوقانی می راند و با این کار مانع از روی هم خوابیدن مجاری هوایی فوقانی در موقع خواب می گردد. در اواخر دهه هشتاد با توجه به شیوع قابل توجه آپنه تنفسی خواب در جامعه( چهار در صد در میان آقایان و دو در صد در میان خانم های سی تا شصت ساله) و در دسترس بودن درمان قابل قبول و ساده، مراکز و کلینیک های خواب در آمریکا گسترش فراوان یافت و در دهه نود مراکز خواب در تمام دنیا رو به گسترش گذاشت. امروزه کلینیک های خواب به درمان گروه زیادی از بیماران مبتلا به اختلال خواب می پردازند که بطور کلی شامل کسانی می شود که در طی روز خواب آلوده اند، در طی شب خواب راحتی ندارند، در خواب راه می روند، حرف می زنند، دست و پا می زنند و حتی به دیگران آسیب می رسانند، از خواب می پرند، خوابشان نمی برد، خرخر بلنددارند، دچار احساس خفگی در خواب می شود، حرکات غیر ارادی و بییش از حد پا ها مانع از خواب آنها می شود، گرفتار حملات خواب در طی روز هستند یا بهداشت غلط خواب آنها را دچار مشکل کرده است. اختلالات خواب تمام سنین را گرفتار می کند و محدود به بزرگسالان نمی شود، در حدود دو سال قبل آکادمی متخصصین اطفال آمریکا طی دستورالعملی از پزشکان کودکان خواست که در معاینات خود از وضعیت خواب کودک سوال نمایند و در صورت وجود خواب نا آرام و خر خر دایمی یا خواب آلودگی یا بیش فعالی و بی قراری در طی روز کودک را نزد متخص خواب بفرستند. خوشبختانه درمان وقفه تنفسی در کودکان اغلب آسان است و با انجام عمل جراحی لوزه ها صورت می گیرد. یکی از علایم مهم وقفه تنفسی در خواب خرخر بلند و دایمی است، البته این به آن معنی نیست که تمام کسانی که خرخر می کنند دچار این بیماری هستند ولی اگر بیمار فرد میانسالی است که خرخر بلند و دایمی دارد و چاق است و در طی روز از خستگی شکایت دارد شصت و پنج تا نود و پنج در صد احتمال دارد دچار این بیماری باشد، هر چند تشخیص نهایی با انجام تست پلی سمنو گرا فی است . در بیماران مبتلا به وقفه تنفسی، در موقع خواب راه تنفس فوقانی روی هم خوابیده توقف تنفس باعث افت سطح اکسیژن خون و تلاش مجدد فرد برای شروع تنفس می گردد. این پدیده باعث می شود فعالیت الکتریکی مغز بیمار برای چند ثانیه از حالت خواب به بیداری تبدیل شود (این مدت آنقدر کوتاه است که فرد چیزی به خاطر نمی آورد. ) تکرار این پدیده در طی شب باعث می شود که همواره امواج مغزی فرد بین بیداری و مر حله اول خواب در نوسان باشد و به مراحل عمیق تر خواب وارد نشود و یا مدت کوتاهی را در مرحله عمیق خواب بگذراند. به این ترتیب هر چند فرد ساعت ها را در رختخواب گذرانده از خواب با کیفیت مطلوب بی بهره مانده است و صبح احساس خستگی می کند. این پدیده دارای عوارض کوتاه مدت و دراز مدت است. نتیجه این اختلال در شب خستگی و چرت زدن بیمار در روز بعد است، ولی عارضه دراز مدت آن صدمات عروقی و افزایش احتمال فشار خون و سکته مغزی است. تصور می شود که در میان مردان میانسال مبتلا به فشار خون اولیه، سی در صد، دچار وقفه تنفسی خواب تشخیص داده نشده باشند. لذا تفتیش پزشکان در مورد علایم این بیماری در افراد مبتلا به فشار خون بسیار با اهمیت است. بیماران دچار آسم شبانه یا آسم مقاوم به درمان می بایست از نظر علائم این بیماری مورد پرس وجو قرار گیرند و در صورت وجود بایستی از نظر احتمال وقفه تنفسی در خواب مورد بررسی قرار گیرند. همینطور است بیمارانی که دچار علائم قلبی شبانه یا مقاوم به درمان هستند. افرادی که دچار خواب آلودگی در طی روز هستند خود و دیگران را در معرض تهدید قرار می گیرند، یکی از خطرات مهم که این افراد را تهدید می کند و نیز از سوی این افراد جامعه را مورد تهدید قرار می دهد حوادث رانندگی و حوادث موقع کار است. در کشور های پیشرفته رانندگان وسائط نقلیه عمومی از نظر اختلالات خواب مورد بررسی قرار می گیرند و در صورت ابتلای فرد تا زمانیکه فرد درمان نشده و درمان وی از طرف متخصص مورد تایید قرار نگرفته است، به وی اجازه رانندگی داده نمی شود. در کشور ما این تخصص بسیار جوان و بلکه در مرحله جنینی است امید است با آشنایی مردم و متخصصین با این ضرورت پزشکی امروز، این رشته جایگاه مناسب خود را در پزشکی کشور ما نیز باز کند. تست خواب چیست؟ خواب تنها یک توقف ساده زندگی روزمره نیست. خواب یک فاز فعال و مهم زندگی برای بدست آوردن مجدد سلامت جسمی و مغزی است. حداقل۸۴ نوع اختلال خواب و بیداری باعث کاهش کیفیت زندگی و تاثیر منفی در سلامتی انسان می شود. همچنین این اختلالات عامل بروز حوادث رانندگی و حوادث حین کار بوده، از این طریق باعث به خطر انداختن سلامت عمومی جامعه می شوند. از انواع این مشکلات می توان از بی خوابی (اشکال در شروع یا تداوم خواب ) اختلال در تداوم بیداری (خواب آلودگی طی روز یا چرت زدن های مکرر)، مشکل در حفظ تداوم سیکل منظم خواب و بیداری، راه رفتن در خواب، شب ادراری، کابوس های شبانه و غیره را نام برد. بعضی از این اختلالات ممکن است با خطر جانی همراه باشند. به احتمال زیاد، دیدار از یک آزمایشگاه اختلالات خواب برای شما تجربه جدیدی است. یک تست خواب یا پلی سمنو گرام (سمنو= خواب ) ضبط سیگنال های مختلف جهت تشخیص مراحل مختلف خواب و تقسیم بندی انواع اختلالات خواب است. خواب یک روند ساده نمی باشد، بسیاری از قسمت های مغز روی مراحل مختلف آن تاثیر گذاشته یا آنرا تحت کنترل دارند. این مراحل شامل خواب آلودگی ،خواب سبک، خواب عمیق و خواب همراه با رویا است. می توان با اندازه گیری فعالیت های مختلف مغز و بدن تشخیص داد که فرد در کدام مرحله از خواب است. در موقع انجام تست خواب فعالیت هایی که در قسمت های مختلف بدن شما در زمان خواب اتفاق می افتد(امواج مغزی،حرکات عضلانی، حرکات چشم ها، تنفس از دهان و بینی، خروپف، ضربان قلب، حرکات پاها) بوسیله صفحات کوچک فلزی (الکترود) که روی سر و بدن شما قرار می گیرد ثبت می گردد. کمربندهای قابل انعطاف در اطراف قفسه صدری و شکم فعالیت تنفس شما را ثبت می کنند. سطح اکسیژن خون و ضربان قلب بوسیله گیرنده کوچکی که روی انگشت شما قرار می گیرد سنجیده می شود. همچنان در زمان خواب از شما فیلم برداری می شود تا در صورت لزوم بعداً با مراحل خواب و وقایع آن تطبیق داده شود. وسایل مذکور هیچکدام باعث ایجاد درد نمی شوند و طوری طراحی شده اند که تا حد ممکن راحت باشند. آیا شما دچار اختلال خواب هستید؟ بیماران مبتلا به اختلال خواب بطور کلی شامل کسانی می شود که: در طی روز خواب آلوده انددر طی شب خواب راحتی ندارنددر خواب راه می روند حرف می زنند دست و پا می زنند و حتی به دیگران آسیب می رساننداز خواب می پرندخوابشان نمی بردخرخر بلند دارنددچار احساس خفگی در خواب می شوندحرکات غیرارادی و بییش از حد پا ها مانع از خواب آنها می شوندگرفتار حملات خواب در طی روز هستند
بازی درمانی چیست ؟این تکنیک براساس انعکاس رفتار کودک است. باید احساسات کودک را طوری شناسایی کرد و آن را به کودک منتقل کرد که کودک نسبت به اعمال و رفتار خود آگاه شود.کاربرد:جهت درمان کودکان ناسازگار و کسانی که نسبت به حل مسائل مربوط به سازگاری مشکل دارند استفاده میشود.محیط بازیدرمانی:محیط بازی باید ثابت باشد و در واقع شامل یک محدودة بسته که عمدتاً یک اتاق مخصوص است که از لحاظ روشنایی و دما در جای مناسبی از ساختمان قرار داشته باشد. بچهها باید در محدودة اتاق بازی کنند و هیچیک از اسباببازیها را نباید از اتاق خارج کنند.برای هر جلسه درمان یکسری اسباببازی از قبل تهیه میشود و در نظر گرفته میشود که عمدتاً شامل نوزاد عروسکی، بطری شیر نوزاد، مداد رنگی، سربازان عروسکی، تفنگ عروسکی، تعدادی عروسکهای کاغذی که بیانگر اعضای خانواده باشد، خانه عروسکی، خمیرهای بازی و توپ است که در اختیار بچهها قرار داده میشود و میگوییم: ((هر بازی که دوست داری انجام بده)).اصول بازیدرمانی:ترغیب نمیکنیم: برای مثال نمیگوییم (( اطمینان دارم که تو اینکار را انجام میدهی)).حمایت نمیکنیم: برای مثال نمیگوییم ((من به تو کمک خواهم کرد تا تو این کار را انجام دهی)).فشار وارد نمیکنیم: برای مثال نمیگوییم ((سعی کن مثل دیگران اینکار را انجام دهی)).در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر کاری که خواست انجام بدهد و هر بازی که انتخاب کرد بکند. اولین مکالمه از سوی بچه شروع میشود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمائر و افعال به خودش برمیگرداند.اگر مکالماتی بین مربی و کودک در اتاق بازی انجام میشود نباید جلوتر از احساس کودک باشد چون این دخالت در تبیین احساس درونی کودک است مثلاً کودک میگوید من در اینجا از انجام هیچ کاری نمیترسم و هر کاری که میخواهم انجام میدهم. مربی برمیگردد و به کودک میگوید تو اینجا از انجام هیچ کاری نمیترسی و هر کاری که دوست داری انجام میدهی (ولی در بیرون، مقررات به تو اجازه چنین کاری نمیدهند). این جمله واپسین در واقع دخالت در تبیین احساسات کودک است و نباید در اتاق بازیدرمانی گفته شود.در مواقعی هم درمانگر نباید سکوت کند؛ برای مثال زمانی که کودک در شخصیت خود شک ایجاد کرد و سؤالی برایش ایجاد شد برای مثال پسری در حالیکه با اسباببازیهای دخترانه بازی میکند میگوید: من دوست داشتم که دختر باشم. در چنین لحظهای مربی باید شخصیت و هویت بچه را برایش قطعی کند و بگوید تو دوست داشتی دختر باشی در حالیکه یک پسری.حالا ممکن است کودک در محیط بازی کاری انجام بدهد که عملی تخریبی و غلط باشد. اصولاً بچهها در چنین شرایطی به صورت مربی یا درمانگر نگاه میکنند. جملهای که درمانگر باید بگوید این است که تو فکر میکردی که من برای اینکار تو را سرزنش کنم،مگر نه؟ مددجو میفهمد که شما در اینجا این کار را انجام نمی دهید و اصولاً یک پوزخندی تحویل شما میدهد و به کارش در آن زمان ادامه میدهد و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.بازیدرمانی انفرادی:به علت داخل نشدن عناصر انتقاد و تشویق در محیط درمان، درمان فردی به مراتب آسانتر و کاراتر از درمان گروهی است.بازیدرمانی گروهی:در بازی درمانی گروهی ترجیحاً دختر و پسر را از هم جدا میکنند. در ضمن اصل بازتاب احساسات و نقطهنظرهای کودک با دقت بیشتری باید حفظ شود تا کودک احساس نکند با سایر بچههای گروه مقایسه میشود؛ چه لفظ تحسین و چه لفظ انتقاد چنین احساسی را ایجاد میکند. برای مثال اگر کودکی کار مثبتی انجام داد نباید از کلمات ((آن میداند چه کاری انجام بدهد)) استفاده کرد و اگر کودکی بیهدف به گذراندن وقت خود مشغول بود نباید گفت ((تو مثل اینکه نمیدانی چه کار بکنی؟)). درمانگر باید احتیاط کافی بکار ببرد تا مبادا تمرکز واکنشهایی بر روی یک کودک به بهای بیتوجهی به کودکان دیگر تمام شود. درمانگر باید کوشش کند تا عقبترین کودک عضو گروه وارد جرگة ارتباط شود؛ حتی اگر آن فقط یک لبخند دوستانه باشد.بازیدرمانی گروهی از لحاظ اینکه حضور کودکان دیگر در اتاق، تنشهای درونی کودک را کاهش میدهد و نسبت به درمانگر واکنش طبیعیتر خواهد داشت و بطورکلی دامنة گسترش ارتباط بین درمانگر و کودک را افزایش میدهد مفید است.چگونه کودک را وارد اتاق بازی کنیم؟برخوردهای کودکان در اتاق بازی از دامنة ترس همراه با اشکریختن و حالاتی شبیه هیستریک شروع میشود تا فعالیتهای گستاخانه اکتشافی در اولین جلسه که حاکی از صمیمیت است.ارتباط با کودک را از طریق سلام و احوالپرسی شروع میکنیم. ما به کودک میگوییم ((آن عروسکی که روی میزه دوست داری؟)) در اینجا اکثر بچهها با خنده جواب مثبت میدهند و وارد اتاق بازی میشوند ولی تعدادی از بچهها ممکن است برخورد دیگری داشته باشند برای مثال میگریزند یا میگویند نه!احتمال چنین امری هست. احتمال فراوان وجود دارد که کودک در پاسخ به سلام یک درمانگر پشت خود را به او بکند؛ در چنین شرایطی اصلاً نباید از زور استفاده کرد. حتی نباید جملاتی مثل این که ((ای وای چه اسباببازیهای قشنگی، آنجا پر از عروسک و ماشینه. تو که آنها را دوست داری، مگر نه؟)) را گفت؛ زیرا با این سؤال آخر در واقع شما مسؤلیت تصمیمگیری داشتید نه کودک.در چنین شرایطی درمانگر باید از خطاب سوم شخص استفاده کند و بگوید: ((بچههای زیادی اینجا میآیند و از اتاق ما خوششان میآید)). اگر کودک باز قیافهای منفی گرفت و علاقهای به اتاق بازی نداشت، درمانگر باید بگوید ((تو از این عصبانی هستی که تو را اینجا آوردهاند))، ((تو دوست نداری کسی با تو اینجوری رفتار کند)) یا بگوید ((مثل اینکه تو دوست نداری با من صحبت کنی چون تو من را نمیشناسی؟)). بین این سؤالات پرسشی کمی هم توقف میکنیم تا کودک احساسات خود را نمایان کند. ((تو میخواهی برگردی خانه (کلاس)، بهرحال اتاق بازی آنجاست))، ((میخواهی قبل از اینکه به خانه برگردی (یا به کلاس برگردی) یکسری به آنجا بزنی؟)). اگر باز هم مثمرثمر نشد میگوییم قبل از اینکه به خانه برگردی باید در دفتر منتظر باشی، حالا خودت انتخاب کن! میخواهی در دفتر باشی یا در اتاق بازی؟ اگر باز هم نتیجه نداد هرگز از زور استفاده نمیکنیم و روی به گروهدرمانی میآوریم تا از تنشهای بچه کاسته شود. بعد از وارد شدن در اتاق بازی کودک را کاملاً در انتخاب بازی آزاد میگذاریم و هرگز کارهای انجام شده توسط کودک را تحسین نمیکنیم چون این عمل از سوی کودک به عنوان مراقبت تلقی میشود و بعدها جملاتی شبیه اینکه معلم مواظبمان هست را بیان میکنند.گزارش یک نمونة عملی:جیمز کودکی است پنج ساله که توسط درمانگرش اینگونه توصیف میشود:او کودکی است سرگردان، جیغجیغو، فردی که به اصطلاح قدرت تشخیص و شناساییاش صفر است و گفتار هم ندارد.در درجه اول این کودک در ورود به اتاق بازی واکنشهای منفی نشان میدهد و به هر طریق ارتباطی ممکن وارد اتاق بازی میشود.در مرحله اول این کودک اسباببازیها را برداشته و به کف اتاق پرت میکند و یک نیم نگاهی به درمانگر میکند. خانوادة عروسکی را بهم میریزد،ماشینها را با سر و صدای تمام به هم میکوبد، فریاد میزند و خلاصه هر آنچه به دست میگیرد به وسط اتاق پرت میکند.در جلسه دوم دوباره اسباببازیها را برمیدارد و به وسط اتاق پرتاب میکند، ماشینها را روی زمین هل میدهد و واگنها را جابجا میکند، گهگاهی صدای خنده و گاهی هم صدای ناله از خودش تولید میکند در چنین شرایطی به محض خنده کودک درمانگر میگوید ((جیمی اینکار را دوست داره)) یا ((جیمی فکر میکنه این کار جالبه)) و در هنگام ناله کودک درمانگر میگوید ((جیمی این کار را دوست نداره، جیمی ناراحت شده)).در جلسه سوم جیمی فعالیتهایش را معطوف این کار میکند. این بار درمانگر به محضی که کودک اسباببازی از زمین برمیدارد، اسم آنرا میگوید. در مراحل بعدی کودک از این کار خوشش میآید به دفعات این کار را انجام میدهد و منتظر میماند که درمانگر نام آن وسیله را بگوید. درمانگر در ضمن باید حالات کودک را بیان کند. برای مثال جیمی داره واگن را هل میده. جیمی داره تیراندازی میکنه.در جلسات بعدی، درمانگر به همان ترتیب عمل میکند؛ منتها این بار جیمی منتظر شنیدن نام وسیلهها میماند و در صورت توانایی خودش هم با درمانگر تکرار میکند. بعد از گذشتن چند جلسه جیمی دارای گفتار دو کلمهای است. او وقتی وارد اتاق بازی میشود سلام میکند و به آرامی به سمت اسباببازیها میرود و شروع به بازی میکند و هر وقت اسباببازی از زمین برمیدارد به صورت مربی نگاه میکند و نام آنرا میگوید رفتار پرخاشی او بسیار کم شده است و میتوان گفت در بسیاری از موارد قطع شده است و هر روز به ذخیرة واژگانی او افزوده میشود و در واقع کار درمانی ما مناسب پایهریزی و انجام شده است.نویسنده مقاله :خانم سیدزاده کارشناس گفتاردرمانی
تاثیر رنگها بر شخصیت شماشما در زندگی به چه رنگی علاقه مند هستید ؟ سعی می کنید در لباس هایی که می پوشید و همچنین در دکوراسیون منزل و اطاق خود از چه رنگهایی بیشتر استفاده کنید ؟ آیا می دانید انتخاب رنگ ارتباط بسیار نزدیکی با شخصیت افراد دارد ؟آنچه در زیر می خوانید می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد اما فراموش نکنید که نتیجه آن در رابطه با شخصیت شما صد در صد نیست و نوع شخصیت شما را یک روانشناس با تست های تخصصی تعیین خواهد کرد ولی مطلب ذکر شده در زیر کمک زیادی به شما در این رابطه خواهد کرد .سیاه:سیاه رنگی مطلق است که در فراسوی آن، زندگی تمام می شود.سیاه یعنی نه، که نشانه ای از ترک عشق و انصراف از فعالیتهای جمعی است.به معنی نیستی، ناامیدی به آینده و سکوتی ابدی است و حس سنگینی را به افراد القا می کند.تأثیر خوبی بر مزاج ندارد و در کودکان هم اثرات منفی دارد.دوستداران رنگ سیاه معمولا” خسته و افسرده اند.اگر خسته نباشند، ناراضی اند.اگر ناراضی نباشند، مغرورند.اگر مغرور نباشند، انکار می کنند.اگر انکار نکنند هم ناراضی اند، هم مغرور، هم خسته و هم انکار می کنند اما احتمالا” خودشان هم خبر ندارند.طرفداران سیاه زیاد هم ناامید نشوند چون از طرفی دیگر سیاه نمادی از آبرومندی و شرافت است(دیده اید ماشین های شیک و کلاس بالا معمولا” سیاه و براقند).قهوه ای:آدمهای قهوه ای را بدون قسم خوردن می توان باور کرد، یعنی حرفشان سند است.اما طرفداران این رنگ معمولا” آواره اند(جالب است بدانید که رنگ مورد علاقه آوارگان جنگ جهانی دوم، قهوه ای بوده است).قهوه ایها یا یک بیماری جسمی جدی دارند و یا مشکلی که به نظر آنها غیر قابل حل است، پس این افراد از نظر جسمی و روحی در خطرند.خاکستری:خاکستری را در کهنسالان و خانه سالمندان باید پیدا کرد.این افراد معمولا” غمگینند و محافظه کار و حتی اگر آهنگی گوش کنند(اگر خجالت نکشند)، غمگین است(مثلا” مثل اینکه ایرانیها داریوش گوش کنند)، مثل اینکه به آنها گفته اند خوشی بی خوشی.قرمز:قرمز پسندها پر از شوق زندگی، عاشق و مبارزه طلب، پرتکاپو و شجاع، اهل معاشرت، شلوغ و پر سروصدا هستند.ظاهرا” نیرویشان تمام نشدنی است، خوب مشت می زنند و کتک خورهای خوبی هم هستند.در مجموع و خلاصه اینکه برونگرا هستند.قرمز باعث افزایش نبض و فشار خون می شود.(هر چی باشه پرسپولیسه دیگه)آبی:آبی ها خلاقند و همیشه فکرهای تازه می کنند، مورد احترام، آرام و دوست داشتنی هستند و احساساتشان را خوب کنترل می کنند.عاشق تنهایی، احساساتی و ملایم اند.نماد ابدیت و عمق و کمال گرایی است.از ویژگیهای افراد آبی دوست صلح، مهربانی و هماهنگی است.(طرفداران آبی به خودشون نگیرند، همیشه و همه جا استثنا هست).این رنگ سبب کاهش نبض و فشار خون می شود.سبز:آدمهای سبز مذهبی اند.در انجمنهای خیریه یا بیمارستان یافت می شوند!!!مضطرب و انعطاف پذیرند.اگر دنبال شریک(البته شریک تجاری نه زندگی) می گردید سعی کنید سبز باشد(نه اینکه رنگ پوستش سبزه باشد).رنگی مقدس است.سبزها اصلاح گرند و بسیار علاقه به نصیحت کردن دارند.کوشش و پشتکار عجیبی دارند.زرد:آدمهای زرد بر خلاف نظر عموم بیمار و رنجور نیستند و منتظر خوشبختیهای بزرگند.آرام و قرار ندارند.توسعه طلب و اهل اختراعند.گاهی حسود و معمولا” بلند پرواز.بنفش:بنفش دوستها صمیمی و حساسند وذوق عارفانه دارند.گاهی آنقدر صمیمی می شوند که قضاوت و تصمیم درست نمی توانند بگیرند.نارنجی:نارنجی پسندها اهل مسابقه و سلطه طلبند و سرشار از آرزوهای دور و درازند.ارغوانی:ارغوانی ها پایشان روی زمین است و سر و فکرشان در ابرها پرواز می کند(البته فکر بد نکنید!!).عاشق دین و عرفان اند.اندیشمند و عاشق مناظره و اثبات حقایق، اما هنوز معلوم نیست که چرا یک دفعه از این رو به آن رو می شوند و بنابراین اصلا” به فکر پیش بینی آنها نباشید.تغییر رنگ محبوب با گذشت زمان امری طبیعی است اما اگر ناگهانی باشد بحث برانگیز و عجیب است.
ذهن خود را برای کاهش وزن آماده کنیدمیزان توجه شما به سلامتی، بستگی به آن دارد که کدام گوشة مغزتان فعالتر باشد. اما جالب آن جاست که شما میتوانید ذهن خود را بازآموزی کنید. برخی افراد در مبارزه با اضافه وزن، با به ثمر رساندن آنچه که آرزوی اغلب ماست، قهرمان محسوب میشوند، یعنی ثابت نگه داشتن وزن پایین.آنها به قدری غیرعادی هستند که موضوع تحقیقات جاری دانشمندان قرار گرفتهاند. محققان سعی دارند علت تمایز این عده را از باقی کسانی که رژیم لاغری میگیرند، بفهمند.چندین سال است که پروژة آنان، تحت نظارت ادارة ثبت کنترل وزن، ادامه دارد. در پی انتشار آمارهای مأیوسکنندهای که معلوم کرد: ۹۵ ۰/۰ کسانی که رژیـــم لاغری گرفتهاند، به وزن سابقشان برگشتهاند، محققان دانشگاه براون از دانشگاه کلورادو پروژة مذکور را آغاز کردند.لازم بود افراد تحت آزمایش که بالغ بر ۴۵۰۰ نفر بودند، حداقل ۵/۱۳ کیلوگرم وزن کم کنند و وزن جدید را یک سال یا بیشتر حفظ کنند. گرچه میانگین نتیجة کار آنها دو برابر این مقدار را نشان داد که به مدت ۵ سال حفظ شده است.اینگا تریتلر، دارندة درجة دکترا در فرهنگ مردمشناسی، از جمله کسانی است که تحقیقات را به کمک مصاحبه و مشاهده روی ده نفر، شدیداً پیشگیری میکند.جالب این جاست که او دایرة تحقیقات خود را روی این که آنها چه میخورند و چه ورزشی انجام میدهند، متمرکز نکرده است.بلکه او میخواهد بداند آنها چهطور زندگی میکنند، چه کتابهایی میخوانند و چه عکسهایی جمعآوری میکنند. ضمناً مایل است در مورد حیوانات مورد علاقه، زندگی حرفهای و دوستان و سرگرمیهای آنها، چه قبل و چه بعد از رژیم، بیشتر بداند.در مجموع سؤال اساسی او این است: چه چیز آنها را قادر میکند در کاری پیروز شوند که بسیاری دیگر در آن شکست خوردهاند؟کشفیات او در مراحل اولیه قرار دارد، اما اعجابانگیز است و جای پیشرفت بسیار دارد. حدس میزنند کسانی که موفق به تغیر دائمی چیزی در خود شدهاند، به نحوی معنویت را با انظباط توأم کردهاند و این روش تلفیقی، قابل آموزش و فراگیری است.● موضوع بهرهگیری از قسمت چپ مغز استتریتلر پس از مطالعة پاسخهای پرسشنامههای چند جوابی به نام «ابزار تسلط بر مغز هرمان»، که به افراد داده شد تا برآوردی از نحوة تفکر آنها انجام گیرد، شگفتزده شد.توضیح سادة تئوری «ابزار تسلط بر مغز هرمان» به این شرح است: به طور طبیعی همة ما مایلیم اطلاعات را به نحو خاصی ارزیابی کنیم، مسائل را حل کنیم و آنها را به دیگران بازگو کنیم.این گرایش تقریباً با چهار ربع مختلف مغز مطابقت دارد. دو ربع در طرف راست و دو ربع در طرف چپ. این تمایل مثل پیشفرضهای ذهنی است که مغزتان، هنگام ارزیابی دنیا به صورت خودکار به کار میگیرد، مگر آن که طور دیگری وادار شود. اکثر افراد از تلفیقی از این چهار ربع مغز استفاده میکنند.▪ ربع A (چپ فوقانی):کسانی که ترجیح میدهند با این قسمت مغز کار کنند، افرادی تحلیلگر و منطقی هستند که مسائل را به کمک آمار و ارقام و مطابق عملکردهای ساختاری محاسبه میکنند. به همین علت، هنگام اقدام به انجام کار معمولاً با بررسی بیش از حد اوضاع دچار مشکل شوند.ربع B (چپ تحتانی):این افراد قابل کنترل،دقیق و منطقی هستند. مطابق چارچوب و برنامة روزانه به طور منظم و با پشتکار عمل میکنند. در ضمن بسیار وقتشناس و مرتباند. چنانچه همیشه کارها را با برنامهریزی و طبق جدول زمانبندی انجام میدهند و آنها را در تقویمی ثبت میکنند که از یادشان نرود.▪ ربع C (راست تحتانی):کسانی که با بخش راست پایینی مغز خود فکر میکنند، افرادی عاطفی و معنوی هستند که به انسانها و ارتباطات انسانی توجه دارند.▪ ربع D (راست فوقانی):این افراد قویاً شهودی و بسیار کمحوصله و اهل مخاطره هستند و بیشتر جذب افکار جدید و سرگرمیها میشوند.● آیا میدانید سوژههای موفق ما جزو کدام دسته هستند؟تریتلر میگوید: «ما دریافتیم موفقترین افراد در امر کاهش وزن، که آشکارا بیشترین امتیازات را کسب کردند، مطابق گروه B (چپ تحتانی) بودند».این موضوع برای او، که با افراد زیادی در حال مبارزه با چاقی برخورد داشته، بسیار روشن کننده است. به اعتقاد او کسی میتواند به برنامه و کارهای روزانة مرتب تن دردهد که زندگی را از دیدگاهی منظم و منطقی نگاه کند و با مسائل معمولی و جزئی مثل محاسبة کالری و کنترل وعدههای غذایی مشکلی نداشته باشد.در ضمن قادر باشد بدون آن که تسلیم هیجانات عاطفی مثل بیزاری از خود شود، به خود، به احساساتش و به فهرست موانع با خونسردی نگاه کند.● جهشی در خیالدر تحقیقات دیگری در این زمینه، قدم دومی هم برداشته شد. وقتی دکتر تریتلر به داستانهای داوطلبان گوش میکرد، متوجة مسألهای شد.به گفتة او: همة آنها تحولی درونی، از نوع تحولاتی را تجربه کردند که در برگزاری آئینهای سنتی رخ میدهد. به این ترتیب که هر یک مربی یا مشاوری برای سفر خود یافتند و با فاصله گرفتن از محیط سابق خود، تولدی دوباره را با دید و مشی جدیدی نسبت به زندگی، تجربه کردند.به این دلیل، این افراد خوشاندام جدید، بیشتر رهبر بودند تا رهرو. این تغیر درها را برای تحقق هدفها و موفقیتهایی، اکثراً متفاوت با کم کردن وزن، باز کرده بود.مثلاً یکی از سوژهها از رئیس یکی از دانشکدههایی که در آن کار میکرد، درخواست کرد تا رژیم بسیار مؤثری را برای او در نظر بگیرد.او به کمک این رژیم، تقریباً نیمی از وزنش را کاهش داد.سپس از شغل سابق خود مرخصی گرفت و برای کمک به ایجاد یک دانشکدة حقوق در آفریقا، عازم آن قاره شد. جایی که او دوباره با چهرة یک شرکتکنندة علاقهمند به مسابقات دوی استقامت و یک پرندهشناس ظاهر شد.تریتلر اضافه میکند: «همة داوطلبان جایی برای یک فعالیت جانبی، مرتبط با هدف اصلی خود در زندگی، باز کرده بودند که میتوانست پیادهروی، یا یوگا باشد. اما آنچه که اهمیت داشت، وقتی بود که در اختیار خودشان قرار گرفته بود، فضای بازی که امکان رها شدن از وسواسها را به آنها میداد».ظاهراً این تغییر هویت برای استـقامت در کم کردن وزن بسیار حیاتی بود. چون بدون یک خود جدید و کاملاً متفاوت از فرد چاق قبلی، بازگشت به عادتهای ناسالم گذشته بسیار آسان میشد.● ابزارهایی برای تغییرتریتلر فقط اهل تئوری نیست، او میتواند بر پایة مشاهدات خود، گامهای ملموسی برای تغییر یک عادت پیشنهاد کند. تغییری که ارتباط با خوراک، ورزش یا هر ضعف دیگری که با آنها در مبارزه هستید، نداشته باشد.اَن هِرمَن نِهدی، مدیر کل بخش بینالمللی هرمَن میگوید: «واقعیت این است که صرفنظر از نوع تفکرتان، میتوانید انتقال به روش تفکر دیگر را بیاموزید. این کار با وسعت بخشیدن به مرزهای بخشی از مغز، که مایل به بکارگیری آن هستید، امکانپذیر میشود».تریتلر همچنین میگوید: «پس لازم است هدف کسانی که به طور طبیعی در کارهاشان نظم و دقت ندارند (یعنی فاقد تواناییهای گروه B هستند)، آشنایی و نزدیکی با این تواناییها باشد».به گفتة هرمن نهدی، با انجام تمریناتی ساده، طی سه هفته میتوانید انضباط درونی خود را تقویت کنید. این کار را میتوانید به طریق گام به گام انجام دهید.با نظم و ترتیب شروع کنید. سیدیها یا نوارهای خود را به ترتیب الفبا منظم کنید. بعد از چند روز به ادویهها بپردازید.بعد از چند روز دیگر کار را با مرتب کردن کشوها و بعد قبضهای آب و برق ادامه دهید.سپس نوبت وقت شناسی میرسد. زمانبندی و گزارشی از فعالیتهای روزانة خود در نظر بگیرید. کار را با وقتشناسی شروع کنید و به موقع سر قرارهای خود حاضر شوید.حالا نوبت برنامهریزی است. بنشینید و از یک هفتة قبل برنامة کارهای خود را تنظیم کنید. این را هم باید اضافه کنیم که انجام کارها به صورت روزمره و معین کمک بزرگی به شما خواهد کرد: یک روز در میان مقدار معینی پیاده روی کنید، یا هفتهای یک بار به حساب دخل و خرجتان بپردازید.
چگونه با همسر خود صحبت کنید تا زندگی موفقی داشته باشیدوقتی سخن از تعریف و تمجید بمیان می آید زنان تـبـدیل به هیولای خـون آشـام گـرسـنـه ای می گـردند که همیشه بیشتر و بیشتر و بیشتر طلب میکنند! و اگر شما خواسته شان را برآورده نمایید، در عـوض بـسیـار بـیـشتـر از طرف همسرتان مورد محبت و توجه قرار خواهید گرفت و آنها خوب می دانند که چطور این کار شما را جبران کنند. چه ازدواج کرده باشید و چه در دوران نامزدی بسر میبرید، این قانون را بیاد داشته باشید:برای آمـاده نـگاه داشـتـن یک زن جهت ابراز مهر و محبت به شما، کافی است نکات مثبت بسیاری از او را به وی یادآوری نمایید. در ادامه به ۱۰ مطلبی که همسر شما عاشق شنیدن آنها است اشاره میکنیم: شماره ۱۰ روز خوبی داشتی؟ هـنـگامیـکه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش میکنید، برداشت او این خواهدبود که شما انسان با فکری هستید و مشتاقید بدانید وی ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است. اما یـک هشـدار: ایـن سـؤال بـه هـمـسـر شـمـا مجوز آن را خواهد داد که چند ساعتی در مورد کوچکترین اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت نمایـد. پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنیدن داستانهای او شوید. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: زنها به آنچه که در فکر شما میگذرد، توجه زیادی دارند. پرسش در مورد چگونگی روز او نشان می دهد کـه شمـا پذیرا، مشتـاق و علاقمند به گوش دادن حرفهای همسرتان هستید. با این عمل به او فرصتی می دهیـد تا خودش را خـالی نـموده و شما را به عنوان همراز و محرم اسرار خود در نظر بگیرد. اگر چه ممکن است بیش از زمانی که انتظار دارید مجبور به شنیدن صحبتهایش شوید، اما وقتی تمام شد، او شروع به صحبت در مورد شما خواهد کرد. شماره ۹ نمی تونم بگم چقدر دلربا و زیبا هستی همانطور که مشخص است، این بـه او مـی رسـاند که شما وی برای شما جذاب بوده و فرد دیـگری بـه چشمتان نمی آید. از طرف دیگر باعث افزایش اعتماد بنفس در او خواهد شد. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جمله بخصوص در روابط زناشویی بلند مدت مؤثر واقع می شود چرا که شما به همسر خود اطمینان میدهـید هنوز به او علاقه دارید. در عوض همسرتان نیز سعی خواهد کرد این زیبایی و دلربایی را با شما تقسیم نمایید. سؤالی هست؟ اینجوری فکر نمیکنید؟ شماره ۸ در مورد [ هر چیزی ] چه احساسی داری؟ پـرسیدن این سؤال به همسرتان نشان می دهد که شما خالصانه برای احـساسـات او اهمیت قائل هستید. زنها عاشق بیان احساسات خود در مورد هر موضوع قابل تصوری می بـاشند. با این حـال بـدانید که خود را در دام گفـتگویـی طولانی و عمیق در مورد آن موضوع گرفتار خواهید کرد. بنابراین اگر شب تصمیم دیدن مسابقه فوتبالی را دارید، این سؤال را مطرح نکنید. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این سؤال بیانگر جنبه مهربانی و دلسوزی یک فرد است. وقتی همسرتان در می یابد که شما توجهتان را به وی مبذول داشته اید، او نـیـز متقابلا تمام احساسات خود را با شدتی بسیار بیشتر، اهدا خواهد نمود. یعنی اگـر قـبـلا فـقـط فردی جذاب بشمار می آمدید، اکنون همانند جواهری در چشم او جلـوه خواهید کرد. متوجه منظورم می شوید؟ شماره ۷ تو زیبا تر از دوستان دیگرت هستی قرار دادن او از بین همتاهایش بر سکوی نخست زیبایی باعث بالا رفتن اعتمـاد بـنفـس وی شـده و سـبـب می گـردد تا هـمـسر شمـا در تـصـوراتش بر دوستان هم جنس خود بتواند فرمانروایی کند. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان ارتقای چشمگیری خواهد داد. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گذشته از اینکه باعث می گـردد او از لحاظ زیبایی ظاهری خود را برتر از اطرافیانش تصور کند، این جمله کوتاه به همسرتان تفهیم میکند که شما تا چه حد برای وی ارزش قائل هستید. بعلاوه زمانی که دوستانش پیش شـما هستند، کمتر احساس نگرانی خواهد کرد. او در مـورد خـودش احـسـاس خـوبـی نموده و پاداش سلیقه بخرج دادن شما را خواهد داد. با اینحال یک احتمال جانبی بالقوه وجود دارد: یک همسر حسود این سخن را مدرکی برای متهم نمودن شما به اینکه قصد برانداز نمودن و چشم دوختن به دوستانش را دارید، بشمار خواهد آورد. شماره ۶ تو واقعا زرنگ و باهوشی با تـصـدیـق نـمودن هـوش و ذکـاوت وی، ایـن معـنی را می رسانید که علاوه بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فکر توانمندش نیز شده اید. هـمـسر شـما بـا شنیدن این جمله در مورد همه جوانب زندگی خود احساس رضایت و خوشنودی خواهد نمود. این سخـن نشانه احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب میگردد. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همسرتان این مسئله را که شما فقـط بـه فـکر روابط جنسی نیستید و قادرید ماورای چنین موضوعات فکر کنید را تحسین خواهـد کرد. زنها عاشق مردان صـمـیمی و خـوش قـلب مـی بـاشند و هیچ چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنها نمی تواند صفات آقا منشانه شما را آشکار نماید. شماره ۵ در روابط زناشویی بسیار خوب هستی بیان این جمله باعث می گـردد هـمـسرتان احساس کند که یک الهه است. شنیدن این عبارت به همسر شـما تفهیم می کنـد کـه روابـط جنسی و زناشویی او به چشم شما بی عیب و نقص بوده و باعث می گردد که احساس نماید واقعا می داند کـه چگـونه باید مرد خود را راضی نگاه دارد. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: تحسین و تمـجید از عملکرد او نشانگر این است که شما به روابط جنسی فقط به عنوان ابزاری برای ارضا نــمودن خود نگاه نکرده، بلکه همه جنبه های آنرا مورد ستایش قرار میدهید. شماره ۴ می خواهم همه عمرم را با تو سپری کنم ایـن جمله ای سنگین است؛ معنی آن فاصله زیادی با دادن پیشنهاد برای ازدواج نـدارد. بنابراین پیش از گفتنش به نامزدتان مراقب عواقبش باشید. اما بخاطر داشته باشید که ریسک کردن اغلب پاداش و نتیجه مطلوب به دنبال خواهد داشت. هنگامیـکه این جـمله را بیان می دارید، او از لحاظ روانی بسیار سرکیف می گردد. جـمـلات دیـگـری کـه تقریبا همین نتیجه را داشته ولی تعهدآوری آنها کمتر می باشد، عبارتند از: فقط تو میتونی تا این حد منو خوشحال کنی و من دوست ندارم با هیچ کس دیگری جز تو باشم. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همـه زنـها عاشق شنیدن جملاتی حاکی بر سرسپردگی دیرپا و با دوام از همسرشان هستند. مطمـئـن بـاشیـد کـه بـعد از گفتن این جمله سلامی همیشگی را از او خواهید شنید. شماره ۳ تو بهترین دوست منی به او می گویید که چگونه ماورا و فراسوی مسائل جنـسی می اندیشید و به این معنی اسـت که برای رابطه اتان ارزش قائل هستید و مایلید کارهایی را بـهـمراه او انجام دهید که مردان دیگر ممکن است رغبتی به آن نداشته باشند. همسرتان بعد از شنـیـدن ایـن جمله پیوستگی مقاومت ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـملات شـما را در نـظر وی بـجای یـک فرد عادی که مجبور به گذراندن وقتش با او است، به انسانی معنی دار و جذاب تـبـدیـل میکند. این شما را به ابتدای لیست خواسـتگـاران پرتاب میکند چراکه شما به مهمترین نکته اشاره کرده اید: دوستی و رفاقت. شماره ۲ تو یک مادر ایده آل خواهی شد اغلب زنها به دنبال این هستند که روزی بچه دار شونـد. هـمـچـنین اکـثـرا با خود کلنجار می روند که آیا در این راه مـوفـق خـواهد بـود یـا خـیر. بـا گفـتن این جمله به او اطمینان می دهید که حتما به هدفش خواهد رسید. به علاوه با ارضـای نیازهای درونی او باعث آرامش و تسکین وی می شوید. بیان این کلمات از زبان شما به عنوان یک همسر، او را تبدیل به خوشحال ترین انسان روی زمین خواهد نمود. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: اینـگونه بطور غیر مستقیم به همسر خود می فهمانید که مایلید از او بچه دار شوید. واضح است که این نوایی بسیار خوشایند در گوش او می باشد. از این نقطه، همسرتان بیشتر پذیرای پیشرفت و ترقی شما خواهد شد. شماره ۱ تو زندگی منو کامل می کنی این به او می گوید که تنها فرد مورد علاقه شما است. همه زنها دوست دارند این جمله را از شوهرشان بشنوند. بـیـان ایـن عبـارت بـه مفهوم آن است که شما همسر خود را بصورت کامل پذیرفته ایـد و ایـنـکه او به صـورت موجودی اجتناب ناپذیر و همیشگی برای شما در آمده است. در همسرتان احساس لـذت بـخش غیر قابل تصوری بوجو آمده و تا چندین روز لبخند از لبانش جدا نخواهد شد. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـمـله اسـاسـا مـی گـوید که شما در زندگی به او نیاز داشته و نمیـتوانید بدون او به زندگی ادامه دهید. زنها از شنیدن چنین جملاتی بسیار مشعوف میگردند. اشاره باشکوه دوستت دارم این جمله دو کلمه ای معروف و کوتاه کـه هـمگی ما برایـش اهـمیت بسیار زیادی قائل هستیم، می تواند تاثیر شگرفی به همراه داشته بـاشد. اگر ازدواج کرده اید خوب است هر روزه چندین بار برای همسرتان تکرارش نمایید. چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گفتن این عبارت بهـمسرتان بـاعث روشن نگاه داشتن شعله های آتشی می گردد که همیشه نیاز به برافروزی دارند. اگـر در بـین شما کسانی تـا حال این جمله را به همسرشان نـگفـتـه انـد، هر گاه احساس آمادگی نمودید، تردید به خود راه نداده و آن را بیان کنید. هیچگاه از گفته خود پشیمان نخواهید شد وقتی که عکس العمل او را می بینید ( یا احساس می کنید ). گفتگوی عشق اکنون که آموختید که چگونه می توانید همسر خود را خوشنود کرده و صورتش را سـرخ نمایید، اینکار را انجام دهید! فقط به این نکته فکر کنید که او در جواب کار شما در آینده چطور جبران خواهد نمود
آرامش حق شماست از خود دریغ نکنیدآیا آرزو دارید که آرام و خونسرد و خوددار باشید و فرصت کافی برای آنچه دلخواه شماست در اختیار داشته باشید؟ اگر چه رسیدن به این هدف مشکل به نظر می رسد، اما با کمی تلاش و تجدید نظر در افکار و اعمال می توان به آن نزدیک شد. بهتر است راهکارهای پیشنهادی زیر را رعایت کنید:فراموش نکنید در دنیای شلوغ و پر استرس امروز به دست آوردن تکه ای آرامش می تواند غنیمت بزرگی باشد. آیا ذاتاً همیشه مسئول امور و عهده دار نظم و ترتیب هستید؟افراد پرکار و فعال اغلب احساس می کنند همه کارها باید تحت کنترل آنها باشد، خصوصاً مواقعی که هدف خاصی مد نظرشان است. بنا بر این سعی کنید برای یک بار هم این عادت کنترل کردن را رها کنید و بگذارید زندگی مسیر خود را بپیماید.به عنوان مثال بگذارید دیگران برنامه سفر دستجمعی یا پیک نیک را سازماندهی کنند و نتیجه حاصله را بدون هیچ اظهار نظری بپذیرید و ببینید چه احساسی به شما دست می دهد.این کار ممکن است برای شما پر دغدغه و برای دیگران شگفت انگیز باشد، ولی آرامشی که برایتان به ارمغان می آورد ارزش دارد.مسئولیت های متعدد را نپذیرید . ممکن است از این که همواره کارهای بسیاری را با هم انجام می دهید به خود ببالید ، ولی قطعاً در حین کار احساس عدم تمرکز ، نگرانی و خستگی می کنید. خانم ها اکثراً از این که قادرند چندین کار را هم زمان انجام دهند، به خود می بالند و لیکن در نهایت از این عمل آسیبمی بینند.بنابر این در عهده داری کارها، هوشیار باشید؛ یعنی کارها را یک به یک و به نوبت انجام دهید. قدر لحظه های عمر خود را بدانید و از انجام کاری که عهده دار هستید، لذت ببرید تا پس از این که کار را به نحو احسن انجام دادید، احساس موفقیت کنید.به موفقیت های خود بهاء دهید. همیشه توجه داشته باشید که موفقیت ، پیروزی های بعدی را به دنبال می آورد و احساس خود کم بینی را از انسان دور می کند. کافی استتنها به یک چیز که موجب بالندگی شماست و یا یک زمینه که در آن موفق بوده اید فکر کنید.ارزشمند بودن خود را مورد تایید قرار دهید. این بار که در مسیر کم ارزش پنداشتن خود قرار می گیرد، سعی کنید موفقیت هایتان را مرور و تامل کنید.با این عمل همه امور را در دورنمایی مثبت قرار می دهید و احساس آرامش خواهید کرد.
چگونه بر ترس تعهد پذیری و بستن پیمان دائمی زناشویی غلبه کنیمزمانیکه صحبت از “ترس از تعهد” به میان می آید می توان آن را به زبان ساده به این شکل توصیف کرد: “نوعی ترس غیر واقعی از پیمان بستن، تعهد دادن و پذیرا شدن التزام برای باقی ماندن در یک ارتباط ثابت و صادقانه در کنار یک شخص دیگر برای همیشه” این در حالی است که بسیاری از افراد مجرد بر این باورند که متعهد شدن یعنی دست کشیدن از تمام آزادی های فردی.این نوع ترس برای افراد مجرد کاملاً عادی و طبیعی است. بیشتر افراد مجرد تصور می کنند که با ازدواج و قبول تعهد، امنیت و آسایشی که زندگی مجردی به آنها می داده را از دست خواهند داد. به هر حال هر برهه از زندگی مزایای خاص خود را به همراه دارد. دوران مجردی نیز خالی از لطف نیست: شما هر زمان که بخواهید به خانه می آیید و هر موقع که بخواهید خارج می شوید، لباس ها و ظرف های کثیف را تا هر زمانی که بخواهید به حال خود باقی می گذارید، و از وقت و پول خود هر طور که مایل باشید استفاده می کنید. در مقابل دیگران هر طور که بخواهید خودتان را نشان می دهید و می توانید ضعف ها و کاستی هایتان را پنهان کنید.در اغلب زمینه ها “ترس” به این دلیل در افراد ایجاد می شود که به نحوی آنها را از موقعیت های مخاطره آمیز دور نگه دارد. به عنوان مثال برای یک انسان، کاملاً طبیعی و بجاست که از یک مار، صداهای بلند و مهیب، و یا بوهای ناخوشایند بترسد. او بدین طریق می تواند خود را از موقعیت های خطر آفرین مصون نگه دارد؛ اما برای خلق یک ارتباط اطمینان بخش و صمیمی با شریک زندگی، فرد باید با ترس های مختلفی روبرو شود و خود را پذیرای ریسک های عاطفی نماید.با موفقیت انجام دادن این هدف نیازمند آن است که: “به چیزی که از دست می دهید فکر نکرده و از آن نترسید بلکه به چیزهایی فکر کنید که در ازای آن بدست می آورید – اعتماد، صمیمیت، نزدیکی – ” شما با قرار گرفتن در یک رابطه ی صادقانه و عاشقانه از کلیه ی مزایای آن بهرمند خواهید شد. حال این کار را چگونه باید انجام دهید؟گام اول – ابتدا باید مطمئن شوید که می خواهید زندگیتان را با فرد دیگری تقسیم کنید. بسیاری از افراد مجردی که نمی توانند تعهد را قبول کنند دلیلشان این است که نمی توانند تصمیم بگیرند که آیا واقعاً کسی را می خواهند یا خیر. ابتدا باید اهداف زندگی را برای خودتان معین کنید تا بعد بتوانید به آنها دست پیدا کنید. پس باید کار را با تعیین خواسته هایتان شروع کنید.گام دوم – از ترس هایتان آگاه شوید. ببینید در چه زمینه هایی ترس بر شما غلبه می کند و تشخیص دهید که چه چیزی سبب می شود که از دست یافتن به اهدافتان باز بمانید. باید بدانید که وجود ترس هایی نظیر ترس ازعدم پذیرش، تغییر، و از دست دادن آزادی کاملاً معقول و طبیعی است. اگر از وجود آنها اطلاع داشته باشید، می توانید استراتژی هایی برای فائق آمدن به آنها ایجاد نمایید. یک چنین استراتژی ها و تکنیک هایی را می توانید با کمک گرفتن از یک دوست، مشاور و یا در صورت لزوم یک مربی، گسترش دهید. مربی به شما کمک می کند که فردی صادق باقی بمانید، توجه خود را به رابطه معطوف کنید، و اهدافی را که در سر دارید به راحتی دنبال کنید.گام سوم – سرعت پیشرفت ارتباط را تنظیم کنید. تعداد زیادی از افراد مجرد در همان مراحل ابتدایی ارتباط به دام شهوت و اشتیاق بیش از حد گرفتار می شوند و زمانیکه که نوبت به تصمیم گیری برای آینده می رسد، عقب نشینی می کنند. عده ی دیگری از افراد نیز هستند که آنقدر تعلل و درنگ به خرج می دهند که از نظر نقطه ی تمرکز اصلی و محدوده ی زمانی دچار مشکل می شوند. در حین اینکه آهسته و پیوسته به جلو پیش می روید باید به این مطلب نیز توجه داشته باشید که انجام چه کاری در چه بازه ی زمانی برای شما ثمربخش خواهد بود.گام چهارم – تصمیم بگیرید که آیا قرار گرفتن در یک ارتباط متعهد، مد نظر شما هست یا خیر. یکی از راههایی که می تواند مهارت های متعهد شدن شما را تقویت کند این است که با هم توافق کنید که برای مدت زمانی به صورت انحصاری با هم ارتباط برقرار کنید. در مورد اهداف زندگی و آرزوهایی که در سر می پرورانید با هم صحبت کنید. همچنین جنبه های روحی و باطنی و شخصیت درونی خود را برای طرف مقابل آشکار نمایید. انجام این کار موقعیت های نابی برای تجربه ی اعتماد، صمیمیمت و نزدیکی فراهم می آورد.باید بگویم که یک راه قطعی نهایی نیز وجود دارد که اگر شما به مرحله ای رسیدید که احساس کردید باید آنرا انجام دهید، می بایست در انجام آن برای همیشه استمرار ورزید.و اما گام پنجم – تشخیص این مطلب که قرار گرفتن در یک رابطه تعهد آمیز این فرصت را به شما می دهد تا کلیه ی ویژگی های منحصر بفردتان را آشکار ساخته و تبدیل به بهترین کسی شوید که می توانید. زوج هایی که در یک ارتباط سالم قرار می گیرند یکدیگر را تشویق می کنند تا تبدیل به افرادی با قدرت عملکرد و توانایی بالقوه بالا برای جامعه باشند. افراد موفق مکرراً شریک زندگی خود را برای موفقیت هایی که بدست می آورد، تشویق کرده و به او اعتبار و امتیاز می دهند.همانطور که مشاهده کردید ترس از تعهد به خاطر از دست دادن هویت و آزادی های فردی نوعی تشویش واهی و غیر واقعی است. در زندگی مشترک داشته ها آنقدر زیاد است که ترس از دست دادن استقلال در مقابل آن رنگ می بازد. مسلماً این امر در ابتدا مستلزم پذیرش ریسک بالایی است اما با در نظر گرفتن مراحلی که در بالا به آنها اشاره شد، پس از چندی متوجه می شوید که مزایایی که بدست آورده اید تا چه حد بیشتر از “زیان” هایی است که به شما وارد شده.
تاثیر مشکلات اجتماعی بر سلامت روان و راه های کاهش استرساسترس عاملی است که واکنش های جسمی،عاطفی ، ذهـنی ورفتـاری نامنا سـبی را در ما به وجـود می آورد .فشارهایی که ازدنیای بیرونی به ما وارد می شود ، عامل ایجاد استرس است.چه عواملی درایجاد استرس نقش دارند؟خیلـی مسائل می تواند دربروز استرس نقـش داشته باشند اما به طـور کـلی مهمترین عـلل به وجودآورنده ی استرس درانسان مواردی است که به آنها اشاره می کنیم:مرگ عزیزان ، طلاق وجدایی والدین یا فرزندان ، زنـدانی شدن ، ازدواج کردن ، اخراج از کار، تغییر شغـل ، بازنشستگی ، ناکامی وشـکـست درامـور زندگی ، کـشمـکـش ، ناسـازگـاری وتعـارض با خـود یا دیگران ، نــداشـتن درآمـد کافی یا نـداشتن شغل منـاسـب ، نداشتن دوست وفامیلی که انسان به حمایت آنها امیـدوار باشد ، معلولیت یا داشتن یک معـلول درخانـواده ، بچه دارنشدن یک زوج ، بیماری شدید وغیرقابل درمان یا سخـت درمان ، فشارهای کاری واستراحت ناکافی برای تجدید قوا ، نداشتن امنیت شغـلی ، اقـتصاد ضعـیف خانـواده حوادث واتفاقات تلخ ، نـوع نگـرش ما تأثیر استرس راکم یا زیاد می کند.- اگر بخـواهیم عـوامل ایجاد استـرس رامـرور کنیـم می تـوانیم به عـوامل فیـزیـکی ومحیـطی که روی فرد تأثیردارد اشـاره کنیم ایـن محرکهـا مانندصـداهای خیلی شدید ، آلودگی هو ا، آلودگی محیط زیست ، مشکلات رفت وآمد و… همه می توانند استرس زا باشند. البته باید توجه داشته باشیدکه تنها این محرک ها نمی توانند سبب شوندکه فرد واکنشهای نابهنجار داشته باشد.درواقع تفسیری که فرد ازمسئله دارد نیز بی تأثیرنیست .نقش شنـاخت فرد ، نقش نگرش های منفی ،نقش تحریف های ذهنی که فرد نسبت به موضوع دارد ، همچنین ویژگی های شخصیتی افراد نیـز تأثیـر گـذار است .به طـور مثال ، میزان نگرانی افراد به عبارتی حالات نوروز، می تواند ازعوامل زمینه ساز استرس باشد.در این افراد تهدید های خیلی جزئی هم می تواند واکنش های شدیدی را به دنبال داشته باشد .پس درباره ی عوامل فیزیکی ومحیطی شاید بتوان گفت ، اغلب روی افـراد متفاوت تأثیـرات مشابهی دارد.اما درباره ی استرسهایی که منبع انسانی ،اجتماعی ، شغلی وخانوادگی ، ازنظر هریک ازماتفسیر متفاوتی می شود.درآخربایدیادآور شدکه تنها عواملی که فـرد را وادار می کند رفتاری نابهنجار نشـان دهد ونتـواند سازگاریش را حفظـ کندحتما نباید خیلی شدید وناراحت کننده باشند.امکان دارد عوامل خیلی جزیی هم وقتی که خیلی زیاد شدند ، فرد را ازپادرآورند مانند حجم زیاد کار یا انجـام کـار زیاد در زمان محدود ، این عوامل ممکن است مدتی شخص رارنج دهد وآستانه ی تحمل فرد را کاهش داده به صـورتی که حتی بایک اتفاق ساده به طورمثال،پاره شدن بند کفش تعادل خودرا از دست بدهد. نشانه های استرس :برای اینکه بفهمیم دچار استرس شده ایم یا نه باید به برخی نشانه ها توجه کنیم. نشانه های ذهنی استرس : مشکلات حافظه ، مشکل درتصمیم گیری ، ناتوانی درتمرکز فکر ، منفی نگری ، تکراربعضی کارها وحرفها ، قضاوت ضعیف ، ندیدن واقعیتها .نشانه ها ی عـاطفی استـرس :حساسیت زیاد نسبت به بـرخی مسایل ، بی قـراری واضطـراب ، افسـردگی ، عصبانیت وپرخاشگرینشانه های جسـمی استـرس : سـردرد، مشکلات گـوارشی ، دردعضـلانی ، اختـلا ل خواب ،خستگی ، دردقفسه ی سینه فشارخون بالا ، کاهش یا افزایش وزن ، آسم یا تنگی نفس ، مشکلات پوستینشانه های رفتـاری استـرس :پـرخـوری یا کم خـوری ، خـواب زیاد یاکم، کناره گیـری از جمع ، نپذیـرفتن مسئـولیت مصرف زیاد سیگار ، الکل ، مـوادوبـرخی داروها ، دندان ساییدن ویا فشار دادن فکها روی هم ،انجام کارهای عجیب ماننـد خریدن یک کالای گران وغیرضروری، ازدست دادن خلق وخوی خوب .اثرات نا مطلوب استرس برسلامتی : استرس باعث ضخیم شدن شریان ها ودرنتیجه ناراحتی های قلبی می شود.استرس باعث ایجاد ضایعات دهانی مانند آفت می شود. استرس خطر ابتلاء به بیماری قلبی ودیابت را افزایش می دهد .استرس موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن می شود.استرس باعث زیاد شدن چربی خون می شود .استرس سبب اختلال درحافظه ی کوتاه مدت می شود .کدام عوامل بیشترین استرس رابه ما وارد می کنند ؟ در زندگی ۱۰رویداد مهم وجود دارد که بیشترین استرس را به ما وارد می کند. ممکن است شمایی که هم اکنـون این مطلب رامطالعه می کنید چندتایی از آنها را تجربه کرده باشید :مرگ والدین یایکی از اعضای خانواده ، طلاق ، جـدایی ازوالدین یا فرزندان ، زندان مرگ یکی از اقوام نزدیک،حوادث وبیماریهای خطرناک،ازدواج،اخراج از کار، تغییر شغل وباز نشستگی .استرس های کوچک تر خطرناکترند: گاهی درتصور یک فرد استرس با اضطراب اشتباه می شود . مثلا ممکن است شخص بگـویداستـرس دارد درحالی که اضطـراب دارد ونگـران است ویابـرعکس .اگـر شما دروضعیت وشـرایط سختـی قـرار بگیـریدوباتـوجه به امکانات درونـی وبیرونی تان نتوانید ازعهده ی آن وضعیت ومشکل برآیید ، به طور قطع نتیجه آن فقط نگرانی واضطراب نخواهد بود .افسردگی ، بیماریهای جسمی مانند زخم معده ، درماندگی واستیصال می تواند عواقب چنین موقعیتهایی باشد.در این شرایط می توانیم بگوییم شما دچار استرس شده اید .عوامل واتفاقات زیادی ممکن است در ایجاد استـرس نقش داشته باشند. ایـن عـوامل یا اتفاقات رامی تـوان به دو دسته تقسیم کرد :دسته ی اول عوامل مهم اما با تکرار کم ودسته ی دوم عوامل کم اهمیت تراما با تکرار بالا . مرگ یکی از اعضای خانواده یا فامیل ویادوستان صمیمی ونزدیک دردسته ی اول جای می گیرند وعواملی مانند تـرافیک ، بیکاری ، مـریضی دردسته ی دوم ، اما جالب اینجاست که دسته ی دوم باوجود اهمیت کم ، تأثیرات مخرب تری روی سلامت روان وجسم می گذارند.نوع واکنش افراد نیز دربرابر عوامل وشرایط استرس زا متفاوت است . ممکن است بـرخی افـراد عصبانی شـوند و داد و فریاد راه بیندازند ، برخی افراد گریه کنند وبرخی خودراباکتاب خواندن یا فیلم دیدن سرگرم می کنند .استرسور های کمرشکن :درسالهای اخیر شاهد رشد غیرقابل باورواعجاب انگیـزقیمت زمین ومسکن درشهـرهای بـزرگ به خصـوص کلان شهر تهران بودیم این عامل درکنار عوامل دیگرموجب سخت ترشدن زندگی مردم وافزایش فشارهای روانی درجامعه شد.بسیاری ازصاحب خانه ها بادیدن اوضاع روبه رشد قیمت زمین ومسکن ، تبر استرس رابرگردن مستأجران خـود فرود آوردند.هـر کس اندک هـزینه ای که بابت دریافت وام خـرید مسکن به بانک های مسکن سپـرده بود بیـرون کشید وبابت افزایش قیمت رهن آپارتمان دودستی تقدیم صاحبخانه کرد.افزایش اجاره بها باعث افزایش فشارهای اقتصادی بربسیاری ازمستأجرین شد .نتیجه ی آن هم معلوم است ، استرس وفشارهای روانی بیشتر به قشری از جامعه که توان مالی زیادی ندارند.غول گرانی وچراغ جادوی قلابی:غول گرانی هرچند وقـت یکبارسـرازچـراغ جـادوی قـلابی خـود بیـرون می آورد وچنـان هـمه راغافـل گیر می کندکه کسی حریفش نمی شود.دراین کش وقوس گرانی مسکن ، بازار کالاهای اساسی وموردنیاز مردم هم وضع دلخوش کننده ای ندارد وهر روز شاهد گرانی یک یا چند نوع ازمایحتاج زندگی هستیم .قیمت گوشت ومرغ وتخم مرغ ، میوه وسبزیجات ولباس بادرآمدهای مردم همخوانی ندارد، به خصوص اگر چند تا بچه ی قد ونیم قد هم دریک خانواده وجود داشته باشند که دیگر باشغل دوم وسوم هم نمی توان حریف مخارج آنها شد.ترافیک وآلودگی هوا:این یکی اما قضیه اش با آن دو تای دیگر کمی فرق می کند . فرق آن هم دراین است که ترافیک پولدار وفقیر نمی شناسد که اگر یک نفر مایه دار با ماشین بنزش احیانا خواست از مرکز شهر به منزل خود درشمال تهران برود مسیر را برایش باز می کنند . ترافیک وآلودگی هـوا تأثیرش روی همه ی مردم اسـت . البته قبول داریم که بازهم بیشتـر فشارش روی همان قشـر معـروف آسیب پذیر است .راستـش اینجا جای اظهارنظـرهای کارشناسی وارائه ی راه حل بـرای حل مشکلات در بخش های مسکن ، گرانی کالاها وترافیک سنگین شهر تهران نیست.به یقین همه از این مشکلات آگاهیم وبرای حل آنها نیز مسؤلین محترم دردولت،مجلس قوه ی قضائیه وشـوراهای شهـر مشغـول انجام کارهـای کار شنـاسی وارائه ی راهـکارهای مناسـب حـل این معضلات هستند . ما فقط خواستیم بگوییم که این سه عامل هم جزء عوامل استرس زا محسوب می شـوند که اگربه حال خـود رها شـوند مردم جامعه رابا مشکلات واختلالات جسمی وروانی زیادی مواجه خواهد کرد .معنویت وسلامت روان:ایـن موضـوع که انسـان هایی که معنـویت ، هسته ی اصـلی زندگی شـان را فـرا گرفته از سـلامـت روانی بیشتـری برخـوردارند در تحقیقات علمی هم ثابت شده است . اینگونه افراد دربرابر مشکلات و عوامل استرس زا مقـاومت وتحمل زیادتری دارند . عزت نفس این افراد بیشتر است ومهارت های اجتماعی قوی تری دارند .برای این حـرفمان هم دلیل داریم : بنیامین راش ، روان شناس مشهور می گـوید:«معنویت ومذهب آن قدر برای پرورش سلامت روان اهمیت داردکه هوا برای تنفس ».تکنیک های دفع استرس:شنا کردن ، آبی برآتش استرس:بـرای دفع استـرس مـراجعه به استخـر وشنا کـردن بسیار مفید است . شناکـردن مـوجب تـرشح هـورمون اندروفین (هورمون ضداسترس) شده ، فشار وتنش را درعضلات به کمترین مقدار خـود می رساند واحساس سبکی وآرامش زیادی به انسان دست می دهد .ماساژ ،رهایی از استرس:ماساژعضلات باعث رهایی آنها از تنش ها وفشارهای روزانه خواهد شد . جـریان خون دربافت ها افزایش پیدامی کندو درنتیجه اکسیژن وموادغذایی بیشتری به آنها می رسد.دویدن ،دوری ازاسترس :دردویـدن مـزایای زیادی وجـود دارد که ممکن است بابسیاری از آنها آشنا باشیـد. سلامت وشادی ، متعادل شـدن وزن ونیز تناسب اندام اولین چیزی است که به نظـر می آید .اما روانشناسان ورزشی علاوه بـراین معتقدند دویدن شخص را تکامل می بخشد وباعث دفع استرس وفشارهای روانی می شود .دویدن باعث بالارفتن سطح اکسیژن درمغـز ودرسایر بخش های بدن می شـود . بدن شما اندروفین بیشتری آزاد کرده که موجب نیرومندی ولذت درحین سلامت خـواهد شد . این هـورمـون به گیـرنده ها ی تسـکین درد درنـورون ها متصل می شود . این گیرنده ها ، شبیه گیرنده هایی هستند که داروهایی مانند مرفین و یا مواد مخدر به آن اتصال پیدا می کنند . پس از اتصال ، این هـورمـون مانع انتقال پیام های درد به مغـز می شـوندونیـز فشارهای عصبی راکاهش می دهد . این هورمون مسکن طبیعی بدن است وموجب سرخوشی وخوشحالی می شود . نورفیدبک،تکنیکی جدید برای درمان ومقابله با استرس:نورفید بک روش غیر دارویی ومؤثر در درمان اختلالات عملکردی مغـز و نیز ارتقای عملکـردهای مثبت آن است . دراین روش امواج مغزی با استفاده از دستگاه نورفیدبک بـر روی یک صفحه ی نمایشگـر نشان داده می شـود وفـرد می تواند امواج مغزی خود رامشاهده کند .یک دوره کامل درمان یا ارتقاءعملکرد مغز وفعالیتهای ذهنی بین۳۰تا۴۰جلسه طـول می کشد اما فـرد می تـواند ازهمان هفته های نخست بهبـود وضعیت رادرک کند . محـاسن این روش نسبت به روش های دارویی بی ضـرر بـودن آن بـرای محیط بیـوشیمیایی مغـز است . نـورفید بک تنها از بـررسی امواج دلتا ، تتـا ، آلفا وبتا که از مغـز ساطع می شود بـرای عملکرد بهتر مغز بهره می برد . پژوهش های متخصصین مغز واعصاب ثابت کرده است امواج تتا امواجی هستند که با کارایی بالاتر وافـزایش خلاقیت امواج بتا به قدرت تمرکز ودیگر فعالیتها های شناختی وامواج آلفا با آرامش وامواج دلتا باخواب عمیق وافـزایش عملکـرد سیستم ایمنی بدن مرتبط هستند .نور فید بک در درمان اختلالاتی مانند اضطراب ، استرس ، تشویش ونگرانی وهمچنین اختلالات خواب کاربرد دارد .۱۰ توصیه برای مقابله بااسترس: ۱- خواب خوب وکافی داشته باشید.۲- همواره خودتان را یک برنده ببینید.۳- برنامه ریزی داشته باشید.۴- «نه» گفتن راتمرین کنید،لازم نیست به تمام درخواست های دیگران پاسخ مثبت بدهیم .۵- از نشست وبرخاست با انسانهای منفی ، نا امید وبدبین دوری کنید .۶- نیازهایتان را از قبل پیش بینی کنید .۷- ارتباطات خود را توسعه دهید .۸- کارهای بزرگ رابه اجزای کوچک ترتقسیم کنید وسپس هریک راجداگانه انجام دهید .۹- نگاهتان رانسبت به مشکلات تغییر دهید وبه آنها به چشم یک فرصت برای پیشرفت بنگرید .۱۰- از بی نظمی بپرهیزید .