انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

دایناسور


مرد

 
تصویر فروسرخ، اسرار خزنده ماقبل تاریخ را فاش کرد

دانشمندان با تهیه تصویری منحصربه فرد در پرتوهای فروسرخ توانستند برای اولین بار، ترکیبات زیستی را که هنوز بعد از 50 میلیون سال در پوست یک خزنده باقی مانده بود، شناسایی کنند.

این تصویر با ثبت امواج فروسرخ تهیه شده و ردپای مواد شیمیایی موجود در آن را نشان می‌دهد که بینش تازه‌ای به دانشمندان برای بررسی علل حفظ شدن آن بعد از گذشت میلیون‌ها سال می‌دهد.

به گزارش بی‌بی‌سی، گروهی از دانشمندان انگلیسی اعلام کردند این نمونه آن‌قدر خوب حفظ شده بود که تمایز قائل شدن بین آن و یک نمونه تازه مشکل بود.

روی وگلیوس که در این تحقیقات همکاری داشته، در این باره گفت:« من فکر می‌کنم ما اولین افرادی هستیم که این شیوه را در دنیای باستان‌شناسی به کار گرفته‌ایم. در این شیوه هیچ آسیبی به نمونه نمی‌رسد، که این موضوع می‌تواند فرصت مناسبی را برای بررسی نمونه‌های ارزشمند و نادر موجود در موزه‌ها به دانشمندان بدهد. اکنون می‌توان این تکنیک زیستی را روی نمونه‌های بسیاری آزمایش کرد که قبلا انجام مطالعات روی آن‌ها با دشواری‌های روبه رو بود که از گونه‌ها ممکن من می‌توانم به بی‌مهرگان، موجودات دریایی و گیاهان را اشاره کنم.»

دکتر وگلیوس توضیح می‌دهد که تکنیک نقشه‌برداری فروسرخ مشابه با عملکرد گرامافون است. او در این باره گفت: «کاری که شما انجام می‌دهید این است که جسمی را انتخاب می‌کنید که از خود نور منتشر کند. برای مثال شما یک سوزن بسیار کوچک را که به اندازه یک سوزن گرامافون قدیمی است برمی‌دارید و کاری می‌کنید که از خود نور منتشر کند. سپس زمانی که سوزن در تماس با سطح گونه مورد نظر قرار بگیرد، بخش کوچکی از آن نور جذب می‌شود و این سیگنالی است که ما استفاده می‌کنیم. زمانی که در یک فرکانس خاص جذب بیش‌تری صورت بگیرد، می‌تواند نشانه یک ترکیب زنده خاص باشد.»

دکتر وگلیون توضیح می‌دهد که تیمی از محققان آمریکایی و انگلیسی قبلا هم برای استفاده از این فناوری روی یک نمونه به نام Dino-mummy تلاش کردند. این نمونه یک فسیل 67 میلیون ساله است که هنوز بخش زیادی از بافت نرم آن سالم و دست نخورده باقی مانده است.

او در این باره گفت: «این یکی از سالم‌ترین فسیل‌های دایناسور است که تا کنون کشف شده و ما توانستیم نشان بدهیم هنوز هم ترکیباتی زنده روی پوست آن باقی مانده است. مشکل این بود که این نمونه به سادگی از هم جدا می‌شد و ما نمی‌توانستیم هر چیزی را به سادگی نقشه برداری کنیم. بنابراین نمی‌توانستیم بررسی کنیم که آیا ساختار بیولوژیکی در آن وجود دارد یا خیر.»

با بررسی آخرین نمونه‌ها، دکتر وگلیوس اعلام کرد که میزان حفظ شدن این گونه‌ها بعد از گذشت این همه سال بسیار قابل توجه است. نمونه به قدری مسطح بود که عملیات نگاشت به طور کامل روی آن انجام شد و به این ترتیب دانشمندان با استفاده از شیوه جدید، به یافته‌های بسیار ارزشمندی دست پیدا کردند.

با استفاده از تکنیک فروسرخ و استفاده از تصویربرداری با اشعه ایکس، گروه اثبات کرد که روی این فسیل بافت نرم وجود دارد. آن‌ها هم‌چنین توانستند فرضیاتی را مطرح کنند که توضیح بدهد چگونه این بافت‌ها بعد از 50 میلیون سال هنوز هم باقی مانده‌اند.

جزئیات به دست آمده از این تحقیق توضیح می‌دهد، زمانی که ترکیبات زنده روی پوست شروع به تجزیه کرد، آن‌ها تحت شرایط خاص یک ارتباط شیمیایی با فلزات ردیاب برقرار کرده و به این ترتیب یک پل بین مواد معدنی اطراف خود ساختند. نتیجه این فرآینده‌ها این بود که پوست و باقی‌ مانده بافت‌های نرم از تجزیه بیش‌تر یا فرسودگی بیش‌تر در امان ماندند.

دکتر وگلیوس توضیح داد: «این روش‌های جدید با استفاده از اشعه ایکس و امواج فروسرخ الگوهای شیمیایی پیچیده‌ای را فاش کرد که در طول دهه‌های گذشته ناشناخته باقی مانده بود. ما متوجه شدیم بعضی از این ترکیبات می‌توانند به ما اطلاعات ارزشمندی در مورد ترکیبات شیمیایی این ارگانیسم‌های باستانی بدهد.»

او در این باره گفت: «یافته‌های جدید به ما بینش‌های تازه‌ای در بسیاری از زمینه‌ها داده است. با تحلیل‌های فروسرخ، ما جزئیات جالبی درباره بافت‌های نرمی که باقی مانده‌اند به دست آوردیم. در حقیقت ترکیبات شیمایی باقی‌ مانده‌ بسیار شبیه به نمونه‌هایی هستند که ما با بررسی پوست مارمورلک‌های خانگی مدرن امروزی می‌بینیم. این نشان می‌دهد بعضی از این ترکیبات زیستی در طول این دوره کاملا حفظ شده‌اند.»

برخی از ترکیبات شیمیایی فلزات ردیاب هم‌چنان مانند نمونه‌های اولیه دست نخورده باقی مانده‌اند که امیدهای زیادی را برای فهمیدن ترکیبات مرکب زیست-فلزی و به خصوص فهمیدن رنگ‌‌آمیزی و تجمع رنگدانه‌ها در پوست به وجود آورده است. با این نوع اطلاعات دانشمندان امیدوارند به رازهای ارزشمندی مانند چگونگی رژیم غذایی موجودات ماقبل تاریخ پی ببرند.
     
  
مرد

 
پرندگان نوادگان دایناسورها هستند

شاید باورش سخت باشد، اما پرندگان از تکامل دایناسورها شکل گرفته‌اند. دیرینه‌شناسان با پیگیری ردپای پر در میلیون‌ها سال پیش توانسته‌اند پیدایش آنها را در دو خانواده از دایناسورها کشف کنند.

رشته‌های حفاظتی
در سال 1997 / 1376، شو شینگ، دیرینه‌شناس چینی، رشته‌هایی شبیه به پر را بر روی سر، پشت و دم فسیل Beipiaosaurus inexpectus مشاهده کرد. هرچند پر گرما را نگه می‌دارد، اما این پتروسور 2متری برای زنده ماندن می‌بایست گرما از دست می‌داد؛ بنابراین این رشته‌ها احتمالا نقش حفاظتی داشتند.


به گزارش خبرگزاری مهر به‌نقل از نشنال‌جئوگرافی، پرندگان امروزی حاصل تکامل خانواده‌ای از دایناسورهای پردار به نام «خزنده-ورکیان» بودند که استخوان لگن خاصره مشابهی دارند؛ اما عجیب‌تر این است که منشاء پرهای آنها می‌تواند قدیمی‌تر از این باشد و به جد مشترک میان دایناسورها و پتروسورها (دایناسورهای بالدار) بازگردد.

برای دانشمندان همیشه این سوال مطرح بوده که اگر پرهای اولیه برای پرواز به تکامل نرسیده‌اند، پس هدف از تشکیل آنها چه بود؟
     
  
مرد

 
پدربزرگ تی‌رکس یک کوتوله بود

فسیل دایناسوری در آرژانتین یافت شده که مربوط به پدربزرگ ژنتیکی تی‌رکس (هیولای گوشتخوار پارک ژوراسیک) است. جالب این‌که این پدربزرگ فقط 120 سانتی‌متر طول و 7 تا 8 کیلوگرم وزن داشته است.

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، دیرینه‌شناسان آمریکایی و آرژانتینی این فسیل را در منطقه‌ای کویری در شمال آرژانتین یافته و آن‌را اودرامائه‌اوس (به‌معنی دونده سپیده‌دم) نامیده‌اند. این دایناسور باستانی که 230 میلیون سال پیش در اواخر دوره ترسانه زندگی می‌کرد، از دم تا بینی فقط 120 سانتی‌متر طول داشته و بین 7 تا 8 کیلوگرم وزن داشته است.



این دایناسور دوپا با جمجمه و پوزه کشیده، دندان‌های چاقویی و دستانی با پنجه‌های تیز جزو اولین دایناسورهای گوشت‌خوار و نیای بزرگ خطرناک‌ترین دایناسور شناخته‌شده یعنی «تیرانوزاروس رکس» است. توضیحات بیشتر در مورد آن در مجله ساینس به چاپ رسیده است. در تصویر زیر میتوانید جثه تی.رکس را با بدن انسان مقایسه کنید!
     
  
مرد

 
بازسازی دایناسوری که اسب-اژدها بود

دانشمندان آمریکایی پس از 6 سال تلاش توانستند بر اساس فسیل‌های کشف‌شده از دایناسوری 125 میلیون‌ساله، بدن او را بازسازی کنند و نشان دهند که این دایناسور، اسب-اژدهایی 4.5 متری و علف‌خوار بوده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نشنال‌جئوگرافی، این اسب - اژدهای عظیم‌الجثه با نام علمی Hippodraco scutodens دایناسور علف‌خواری است که در آغاز دوره کرتاسه در حدود 125 میلیون سال قبل زندگی می‌کرد.


این دایناسور جمجمه‌ای دراز و رو به پایین داشته و بنابراین سرش همانند سر اسب بوده؛ اما برخلاف اسب، دندان‌های این حیوان بسیار تیز و به شکل یک غلاف بلند بوده است.

بخش‌هایی از جمجمه و اسکلت "اسب- اژدها" در سال 2004 / 1383 در شرق ایالت یوتا کشف شد، و پس از 6 سال، اولین مطالعات کامل بر روی این جانور و نتایج بازسازی‌های رایانه‌ای بدن آن به تازگی منتشر شده است. دیرینه‌شناسان دانشگاه پنسیلوانیا در این بررسی‌ها موفق شدند درخت ژنتیکی دایناسورهای آمریکایی را دوباره طراحی کنند.



در این مطالعات، این دایناسور همراه دایناسور دیگری مربوط به همان دوره که در سال 2005 / 1384 و در فاصله کمی از محل کشف "اسب- اژدها" پیدا شده بود، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. دایناسور دوم که Iguanacolossus fortis نام دارد، حدود 9 متر طول دارد درحالی که طول "اسب- اژدها" 4.5 متر است.

هر دو گونه مربوط به گروهی از دایناسورهای علف‌خوار هستند که در ابتدای دوره کرتاسه در سراسر دنیا زندگی می‌کردند و بیشترین جمعیت آن‌ها در آمریکای شمالی متمرکز شده بود.
     
  
مرد

 
دایناسورها توسط چند شهاب‌سنگ منقرض شدند؟

65 میلیون سال پیش، دایناسورها ناگهان از روی زمین محو شدند. تاکنون تصور می‌شد برخورد جسمی آسمانی به مکزیک عامل این انقراض بود، اما با کشف 2 گودال برخوردی بزرگ دیگر، به نظر می‌رسد حداقل 3 شهاب‌سنگ بزرگ عامل این انقراض بوده است.

تحقیقات جدید نشان می‌دهد دایناسورها 65 میلیون سال پیش نه تنها با یک شهاب‌سنگ، بلکه حداقل با برخورد 3 شهاب‌سنگ به زمین نابود شده‌اند.

دانشمندان پیش از این دو حفره بزرگ را که بر اثر برخورد شهاب‌سنگ به زمین به وجود آمده بودند، یکی در خلیج مکزیک و دیگری در اقیانوس هند شناسایی کرده بودند؛ اما اکنون سومین محل برخورد شهاب‌سنگ نیز در اوکراین کشف شده است.

به این ترتیب احتمالاتی مطرح شده که نشان می‌دهد دایناسورها ممکن است با مجموعه‌ای از بارش‌های شهابی بمباران شده و نسل آن‌ها منقرض شده است. آخرین یافته‌ها در این زمینه در نشریه زمین‌شناسی و با تلاش‌های پروفسور دیوید جلی از دانشگاه آبردین به چاپ رسیده است.



زمانی که در دهه 1980 / 1360 نظریه انقراض دایناسورها بر اثر برخورد شهاب‌سنگ‌ها به اثبات رسید، موج عجیبی در جامعه جهانی به راه افتاد و بعدها کشف حفره برخوردی چیکسولوب (chicxulub) بر این ادعا مهر تائید نهاد.

مشکل دوگانه
اما موضوع به این جا ختم نشد. کشف دومین حفره در اقیانوس هند و سومین حفره که به تازگی یافت شده، دانشمندان را بیش از پیش متقاعد کرد که انقراض نسل دایناسورها بر اثر برخورد بیش از یک شهاب‌سنگ به زمین اتفاق افتاده است.

به گزارش بی‌بی‌سی، هرچند وجود حفره بولتایش (Boltysh) در اوکراین اولین بار در سال 2002 / 1381 گزارش شد، اما تاکنون دانشمندان در مورد زمان این رویداد و ارتباط آن با حفره چیکسولوب دچار شک و تردید بودند.



در آخرین تحقیقات، دانشمندان گرده‌ها و هاگ‌های گیاهان فسیل‌شده‌ای را که در لایه‌های گل پر شده در این حفره مدفون شده بودند، آزمایش کردند و متوجه شدند درست بعد از برخورد، سرخس‌ها به سرعت به صورت کلونی در منطقه پخش شده‌اند.

سرخس‌ها دارای این قابلیت هستند که به سرعت بعد از فجایع طبیعی شروع به رشد کنند. به این ترتیب لایه‌هایی از هاگ‌های سرخس‌ها می‌تواند نشانه خوبی از برخورد شهاب‌سنگ‌ها به زمین باشد. آن‌ها لایه دومی از سرخس‌ها را درست یک متر بالاتر از لایه اول در منطقه شناسایی کردند که نشان از برخورد دوباره شهاب‌سنگ به این منطقه دارد.

پروفسور سیمون کلی از دانشگاه اپن در این باره گفت: «ما لایه دوم را به عنوان یک برخورد جدید تلقی می‌کنیم. این نشان می‌دهد که برخورد شهاب‌سنگ‌های چیکسولوب و بولتایش در یک زمان اتفاق نیفتاده است. بین این دو برخورد هزاران سال فاصله وجود دارد که با مشخص کردن طول زمان بین دو لایه سرخسی می‌توان به این موضوع پی برد. به این ترتیب ممکن است در آینده ما باز هم به شواهدی در مورد برخوردهای بیش‌تر شهاب‌سنگ‌ها به زمین دست پیدا کنیم».

در حال حاضر محققان فکر می‌کنند دایناسورها به واسطه بارش شهاب‌سنگ‌ها در طول هزاران سال منقرض شده‌اند. پروفسور مانیکا گرادی کارشناس شهاب‌سنگ از دانشگاه اپن که البته در تحقیقات اخیر شرکت نداشته، در این باره گفت: «یک احتمال دیگر برخورد اشیاء نزدیک به زمین است. در حال حاضر ناسا برنامه‌ای به نام اسپیس‌گارد را با هدف نظارت بر اجرام نزدیک به زمین و ساخت سیستم‌های هشدار برای پیش‌بینی برخوردهای احتمالی آینده راه‌اندازی کرده است.
     
  
مرد

 
در پارک ژوراسیک چند دایناسور جا می‌شود؟

سنترال‌پارک نیویورک پذیرای مجموعه‌ای از دایناسورهای ساخته دست بشر است. اگر این منطقه بخشی از زیستگاه حقیقی دایناسورها بود می‌توانست نیازهای تغذیه‌ای و حیاتی چند گیاهخوار عظیم‌الجثه را برآورده کند؟

فکر می‌کنید دایناسورها هم رفتار اجتماعی داشته‌اند یا نه! ترجیح می‌داده‌اند در گروه‌های بسیارکوچک زندگی کنند؟ چه منابع غذایی در اختیار داشتند و اگر پارک ژوراسیک حقیقتا بخشی از زیستگاه آنها بود می‌بایست انتظار چه شرایطی را داشته باشیم؟

با اینکه محققان موفق شده‌اند فسیل بسیاری از دایناسورها را در نقاط مختلفی از جهان کشف کنند اما استناد به این تکه‌های پراکنده و سرشماری دایناسورها از روی آنها نمی‌تواند جوابگوی این تحقیق باشد. به گزارش نیوساینتیست، جیمز فارلوت، دیرین‌شناس دانشگاه ایندیانا با بررسی نیازهای غذایی دایناسورها و مقایسه آن با بقایای منابع غذایی به جامانده در سازند موریسون که منطقه وسیعی شامل ایالت‌های کلورادو، یوتا و وایومینگ با قدمتی 150میلیون ساله را در برگرفته و به اواخر دوره ژوراسیک برمی‌گردد، دارد تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد. این منطقه زیستگاه بسیاری از ساروپودها، دایناسورهای گردن‌بلند گیاه‌خوار بوده است.

در میان این بقایا فسیل سرخس‌ها و تعدادی از درختان ماقبل تاریخ به چشم می‌خورند که می‌توانند در تخمین منابع غذایی در دسترس دایناسورهای گیاهخوار به فارلوت و همکارانش کمک کنند. در بررسی تنها یک لایه بیش از 135 ساروپود شمارش شده‌اند که در میان آنها 31 نمونه آپاتوزاروس و برونتوزاروس وجود داشته است. این گیاه‌خواران عظیم بخش عمده مصرف غذایی را داشته‌اند و اغلب زیست‌توده تشکیل‌شده متعلق به آنهاست. سهم جانداران کوچک‌تر و دایناسورهای جوان بسیاراندک است.

نمی‌دانیم دایناسورها خونگرم بوده‌اند یا خونسرد و به همین دلیل بررسی نیاز غذایی آنها به مراتب پیچیده‌تر است. اگر این جانداران خونگرم بوده باشند نیاز غذایی آنها و متابولیسم بدن‌شان باید مانند گیاهخواران بزرگ امروزی مانند فیل‌ها و اسب‌های آبی در نظر گرفته شود ولی اگر مانند سوسمارها خونسرد بوده باشند، به متابولیسم پایین و منابع غذایی بسیار‌محدودتری نیاز داشته‌اند و در نتیجه منطقه می‌توانسته زیستگاه گیاه‌خواران بیشتری باشد.

اگر سنترال‌پارک نیویورک را که محل نگهداری بسیاری از دایناسورهایی است که در فیلم‌ها شاهد بوده‌ایم بخشی از منطقه موریسون در نظر بگیریم این فضای 3.4کیلومتر‌مربعی می‌تواند زیستگاه تعداد اندکی از ساروپودهای خونگرم باشد و امکان تغذیه یکی‌دوتا آپاتوزوروس در ابعاد حقیقی را نیز فراهم کند. اگر دایناسورها را خونسرد در نظر بگیریم در همین منطقه بیش از 100 گیاه‌خوار عظیم‌الجثه ساکن خواهند شد.

البته فارلوت در این تحقیق آلوزوروس شکارچی هولناک دوره ژوراسیک را لحاظ نکرده است. فسیل این جاندار هم در میان بقایای منطقه موریسون موجود است اما می‌تواند محاسبات را به مراتب پیچیده‌تر کند.
     
  
مرد

 
بزرگ‌ترین دایناسور روی زمین در لونا پارک


مجسمه عظیمی از اولترازاروس که زمانی تصور می‌شد بزرگ‌ترین دایناسور روی زمین بوده از یکشنبه گذشته در شهر ساحلی ساوت‌سی به نمایش درآمده است. امروزه می‌دانیم که این دایناسور هرگز وجود خارجی نداشته است.

شهر ساحلی ساوت‌سی کیلومترها با ساحل مشهور ژوراسیک، اولین سایت دیرین‌شناسی دنیا در جنوب انگلستان فاصله دارد اما این روزها با حضور یک دایناسور افسانه‌ای در ساحل این شهر می‌توان آنرا هم بخش تازه‌ای از این سایت به شمار آورد.

به گزارش نیوساینتیست، این مجسمه ‌عظیم 16متری که توسط هدر و ایوان موریسون ساخته‌شده، تصویری تمام‌نما از دایناسوری است که هرگز خلق نشده است. سال‌ها بعد مشخص شد بقایای اولترازاروس که اوایل سال 1972 در منطقه کلرادو توسط محققان کشف شده بود به دو گونه از سوسمارهای عظیم‌الجثه و گیاه‌خوار ماقبل تاریخ یعنی سوپرزاروس و براکیوزاروس تعلق داشته است.


اولترازاروس که زمانی تنها ساخته ذهن آدمی و ترکیبی از استخوان‌های دو دایناسور گیاه‌خوار بوده، این بار مانند مجسمه‌های عظیم کنار جاده و در یک کارخانه خودروسازی متروکه در روستایی کوچک در صربستان خلق‌شده و به ساحل ساوتسی، لونا پارک انتقال یافته است. این مجسمه را می‌توان از کیلومترها دورتر مشاهده کرد.
     
  ویرایش شده توسط: marmolakman   
مرد

 
شکار ماموت‌ها باعث ظهور عصر یخبندان شده ‌است!

تحقیقات نشان می‌دهند بشر پیش از آغاز تمدن با شکار ماموت‌‌ها و سایر گیاه‌خواران بزرگ ماقبل تاریخ باعث کاهش انتشار گاز متان در جو زمین و آغاز عصر یخبندان شده و تغییرات آب‌وهوایی را رقم زده است.

فکر می‌کنید چند سال است که بشر دارد شرایط اقلیمی روی کره زمین را تغییر می‌دهد، یک قرن، یک هزاره، شاید هم کمی بیشتر! تحقیقات تازه نشان می‌دهند بشر قرن‌هاست که دارد تعادل آب‌و‌هوایی این کره را به هم می‌زند.

زمانی که شکارچیان پا به آمریکای شمالی گذاشتند و با شکار ماموت‌ها و سایر گیاهخواران بزرگ آن دوران، باعث انقراض نسل این جانوران شدند، هم‌زمان تعادل گاز متان موجود در جو زمین را هم به هم زدند. اگر این فرضیه درست باشد، به این معنی است که انسان ظهور آخرین عصر یخبندان را رقم زده است.

متابولیسم در ماموت‌ها و سایر حیوانات گیاهخواری که حدود 13هزار سال پیش منقرض شدند، می‌توانست حجم قابل‌توجهی از گاز متان را که یکی از گازهای گلخانه‌ای شناخته شده است، تولید کند.

به گزارش نیوساینتیست، محاسبات انجام شده توسط فلیسا اسمیت از دانشگاه نیومکزیکو در آلبوکرک نشان می‌دهند حضور این گیاهخواران روی زمین و متابولیسم آنها به تولید بیش از 9.6 میلیون تن گاز متان در سال منجر می‌شده است. مطالعه هسته‌های یخی نیز این فرضیه را تأیید می‌کند. میزان متان موجود در جو زمین پیش از انقراض این حیوانات 700 پی.پی.بی (قسمت در میلیارد) بوده که پس از آن به 500 پی.پی.بی کاهش پیدا کرده است. ناپدید‌شدن ناگهانی این سطح از گاز متان می‌تواند به ظهور عصر یخبندان حاضر منجر شده باشد.

اسمیت می‌گوید: «این کاهش بزرگ در انتشار گاز متان می‌تواند به آغاز عصر یخبندان منجر شده باشد و اگر این فرضیه صحت داشته باشد، بشر پیش از آغاز تمدن، تغییر در شرایط آب‌و‌هوایی زمین را آغاز کرده است».
     
  
مرد

 
پرهای پدرم زیباتر است!

پژوهشگران چینی به تازگی، فسیل‌های جدیدی از چند دایناسور پردار در مراحل مختلف رشد کشف شده که نشان می‌دهند تفاوت ظاهر دایناسورها در کودکی و بزرگسالی فراتر از تجربیات پرندگان و دیگر حیوانات امروز است.

فسیل‌هایی که تصاویری از یک گونه دایناسوری را در مراحل مختلف رشدی آن ثبت کرده‌اند، نشان می‌دهند که پر و بال این گونه دایناسوری در طی مراحل مختلف رشدی دستخوش تغییرات زیادی می‌شده است. این کشف را عده‌ای از دانشمندان چینی انجام داده‌اند و نتیجه آن به صورت مقاله‌ای در نیچر به چاپ رسانده‌اند.

این محققان توانسته‌اند دو گونه دایناسور با نام علمی سیمیلیکادیپتریکس (Similicaudipteryx) را پیدا کنند که یکی از آن‌ها در دوران بلوغ و دیگری در اوایل جوانی بوده است. هردوی آن‌ها متعلق به یک گروه از دایناسورها مشهور به اویراپتوروسارس (oviraptorosaurs) بوده و به نظر می‌رسد که ازوی بلوغی خاص که در پرندگان مدرن دیده نمی‌شود، تبعیت می‌کرده‌اند.

به گفته ژینگ زو، نویسنده اول این مقاله از موسسه دیرینه‌شناسی مهره‌داران و دیرینه‌شناسی انسانی در پکن، این بچه دایناسور دارای پرهایی عجیب و غریب است که با پر دایناسورهای بزرگترش بسیار متفاوت است.پر موجود در بال و دم دایناسور بالغ‌تر شبیه به قلم توخالی است. این پرها دارای یک استوانه مرکزی هستند که در تمام طول ادامه دارد، اما در پرهای دایناسور جوان‌تر عکس این قضیه دیده می‌شود یعنی این پرها دارای یک ساقه مسطح نواری شکل در یک انتهای خود هستند و در نوک دیگرشان شباهت بیشتری به پر دایناسورهای بالغ دارند. پر در بال دایناسور جوان کوچک‌تر از پر در دم اوست؛ اما این تفاوت اندازه در دایناسور بالغ تر خیلی مهم و محسوس نیست.

این فسیل‌های 125 میلیون ساله که توسط کشاورزان محلی در غرب لیائونینگ در چین پیدا شده‌اند، دانش موجود راجع به تکامل پرها را افزایش می‌دهند.

پرواز یا خیال؟
دیرینه‌شناسان می‌گویند اگر تفسیر این گروه از فسیل‌های کشف شده صحت داشته باشد، اولین باری است که مشخص می‌شود دایناسورهای نوجوان دارای پرهایی متفاوت با والدینشان بوده‌اند. به گفته مایک بنتون از دانشگاه بریستول انگلیس، پرندگان مدرن چنین تحول و گذاری را در عمرشان تجربه نمی‌کنند. به جز پرهای کرک‌دار در پرندگان تازه متولد شده، تمام پرهایی که در دیگر مراحل رشدی در پرندگان مدرن دیده می‌شوند دارای خصوصیات پروازی یکسانی هستند. به گفته وی این مقاله اولین گام در بازکردن مراحل پیشرفت تکاملی در پرندگان و اجداد آن‌هاست.

اما برخی از پرنده‌شناسان و زیست‌شناسان تکاملی که پرها را مطالعه می‌کنند، این سئوال را می‌پرسند که آیا فسیل جوان‌تر، پر نواری شکل را نشان می‌دهد یا این‌که این پر به جای مرحله پرریزی دایناسور است؟ ریچارد پرام، پرنده شناس دانشگاه ییل، می‌گوید: «پرها خیلی پیچیده هستند و وقتی پرندگان پرهایشان را بازسازی می‌کنند، پرهای جدیدتر به دور یک غلاف لوله‌ای شکل می‌پیچند. به اعتقاد من، پرهای فسیل شده دایناسور جوان‌تر را می‌توان به صورت تصویری حفظ شده از پرهایی که از این غلاف‌ها ظاهر شده‌اند نیز تفسیر کرد؛ درست مثل پرهای جدیدی که در دوران پرریزی دیده می‌شوند».

اما زو بر اساس مقدار پرهای موجود مدعی است که این حرف درست نیست. اگر پرهای دایناسور جوان در مرحله پرریزی فعال بود، دراین صورت باید قسمت نواری شکل پرها کوتاه تر از این می‌بود.

زو همچنین با استفاده از کارهای انجام شده توسط پرام و دیگران این نتیجه را گرفت که پرهای غیرمعمول احتمالا نتیجه وجود یک سری ژن‌های تاخیری هستند که در پرندگان مدرن و امروزی کمی زودتر فعال می‌شوند.

فیلیپ کاری، دیرینه‌شناس دایناسور از دانشگاه آلبرتا در کانادا در این مورد می‌گوید: «دایناسورها حداقل 25میلیون سال قبل از این دایناسورهای مورد بحث، تجربه‌هایی از پر و یا ساختارهای پرمانند را داشته‌اند». نکته جالب توجه در این مقاله این است که مدارکی از تکامل ارائه شده که می‌تواند دیرینه شناسان، پرنده‌شناسان و زیست‌شناسان تکاملی را به جای این که به دنبال یک پاسخ ساده باشند، مجبور می‌کند به شناخت طیف وسیع‌تری از احتمالات روی آورند.
     
  
مرد

 
نیمکره شمالی زمین، زیر ضرب شهابسنگ‌ها

بررسی شواهد برجامانده از آخرین انقراض گسترده زمین در 65 میلیون‌سال پیش که به نابودی دایناسورها و 60 درصد از موجودات زنده انجامید، مشخص شد انقراض موجودات در نیم‌کره شمالی بیشتر از نیم‌کره جنوبی بود.

سنگ آسمانی که 65 میلیون سال پیش از این به زمین برخورد کرد، بیشتر از همه برای نابودی نسل دایناسورها شناخته شده است. ولی این برخورد همچنین بیش از 90 درصد از گونه‌های پلانکتون‌های ریزی را که پایه زنجیره غذایی در اقیانوس‌ها هستند را نیز از میان برده است. به گزارش نیچر، باستان شناس‌ها با جستجو در داده‌های جغرافیایی رسوبات باستانی در سراسر جهان، توانستند به شواهدی در مورد اینکه چگونه این برخورد توانست چنین حجمی از ویرانی را به بار بیاورد دست پیدا کنند.

از نتایج تحقیق این پژوهشگران که در ژورنال Nature Geoscience منتشر شده است، چنین بر می‌آید که بیشترین میزان انقراض نانوپلانکتون‌ها در اقیانوس‌های نیمکره شمالی اتفاق افتاده و زیست بوم‌ها در آن مناطق بیش از 300 هزار سال وقت لازم داشتند تا به شرایط عادی بازگردند. با داشتن این الگو، پژوهش‌گران چنین اندیشیدند که جهت گیری برخورد سبب تاریکی طولانی مدت در نیمکره شمالی و مسمومیت آب‌های اقیانوس‌های این نیمکره شد.

نانوپلانکتون‌ها با پوسته‌های پایه کلسیومی خود، تا پیش از 65 میلیون سال پیش تولید کننده‌های اصلی فتوسنتز در اقیانوس‌ها بودند، که مرز بین دوره‌های باستان شناسی کرتاسه و پالئوژن است. ولی در این زمان 93 درصد این گونه‌ها منقرض به همراه آمونیت‌ها، خزندگان بزرگ دریایی مانند پلسیوسارها، و تمام دایناسورها منقرض شدند.

این انقراض با دهانه برخوردی چیکسولوب ارتباط دارد، دهانه‌ای که در زیر شبه جزیره یوکاتان در مکزیک مدفون است.

برای ردگیری توزیع جغرافیایی انقراض‌ها، تیموتی برالوور از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در یونیورسیتی پارک و همکارانش گزارش‌های منتشر شده را که نانوپلانکتون‌های فسیل شده در 17 سایت در سر تاسر جهان را تحلیل کرده بودند آزمایش کردند. آنها دریافتند که تا 98 درصد از گونه‌ها در نیمکره شمالی منقرض شدند، در حالی که در نیمکره جنوبی آمار کمتر از این بود؛ جنوبی‌ترین سایت در آن زمان تنها 73 درصد از گونه‌های خود را از دست داد. برالوور می‌گوید: «اینجا یک همبستگی خیلی قوی بین نرخ انقراض و عرض جغرافیایی وجود دارد.

اقیانوس‌ةای جنوبی و اقیانوس هند در دیگر موارد هم وضع بهتری داشتند. تنوع گونه‌ها کمتر تحت تاثیر قرار گرفت، و بازگشت گونه‌ها به شرایط نرمال تقریبا بلافاصله انجام شد. ولی به ادعای پژوهشگران، در نیمکره شمالی، 300 هزار سال بعد از برخورد زمان لازم بود تا تنوع زیستی در اقیانوس‌ها این نیمکره به حالت طبیعی برگردند.

به گفته برالوور احتمالا فیتوپلانکتون‌ها ترمیم کل زیست بوم دریایی را تحت تاثیر قرار دادند. بازیابی کند آنها در نیمکره شمالی مانع از تجدید فعالیت کل زنجیره غذایی نیمکره شمالی بود.

پیش از این دیگر پژوهگران به تفاوت‌ عمق فاجعه در عرض‌های مختلف جغرافیایی پی برده بودند. گیاهان خشکی زی نیمکره شمالی در مقایسه با گونه‌های ساکن نیم‌کره جنوبی ضربه خیلی شدیدتری خوردند. شواهد جغرافیایی چنین بیان می‌کنند که جسمی که به زمین برخورد کرد، از جنوب شرق به سمت شمال غرب می‌رفت. این نوع از برخورد، در کنار چرخش زمین، سبب پرتاب شدن گرد و غبار بیشتری به جو نیمکره شمالی شد و برای یک دوران طولانی، جلوی رسیدن نور خورشید به زمین را گرفت.

برالوور می‌گوید: «توقف فتوسنتز و تاریکی می‌تواند دلیل انقراض گسترده و کاهش تنوع زیستی را شرح دهد».

دریاهای سمی
ولی تاخیر در بازیابی نیمکره شمالی هنوز یک معما بود. «انتظار این بود که به محض این که روشنایی برگشت، رشد و نمو گونه‌ها هم دوباره شروع شود. پس چه چیز سبب شده بود که 300 هزار سال تا بازگشت تنوع زیستی به حالت طبیعی در نیمکره شمالی زمان بگذرد؟»

گروه نظریه‌های متعددی را آزمودند، نظریه‌هایی مانند سرد شدن اقیانوس‌ها و اسیدی شدن، ولی به این نتیجه رسیدند که مسمومیت فلزی تنها مکانیزمی است که می‌تواند سبب چنین تاخیری شده باشد. آنها حدس می‌زدند که برخورد فلزات سنگین را به آسمان پرتاب کرده و سپس بخش اعظم این فلزات در اقیانوس‌های نیمکره شمالی فرود آمدند. غلظت‌های بالای فلزات می‌تواند برای موجودات زنده سمی باشد و مانع از تولید مثل آنها شود. و ممانعت از فتوسنتز در نیمکره شمالی نیز به نوبه خود مانع از این می‌شد که پلانکتون‌ها فلزات سنگین را جذب کنند و آنها را از سطح اقیانوس پاک کنند.

«تا پیش از این تحقیق، شما نمی‌توانستید تصور کنید که هیچ مکانیزم زیست محیطی مانع از بازیابی پلانکتون‌ها بعد از باگشت شرایط نوری به حالت عادی شده باشد. در نتیجه چیزی که ما انجام دادیم این بود که ببینیم که چقدر طول می‌کشید تا اجزای حیاتی زنجیره غذایی بازیابی شوند. این زمان خیلی طولانی بود».

به رغم اینکه جغرافیدان‌های زیادی تحت تاثیر استدلال مقاله جدید در مورد اثر عرض جغرافیایی بر میزان انقراض گونه‌ها قرار گرفتند، در مورد نظریه مسمومیت فلزی خوشبین نیستند.

استیون دی‌هاندت، یک اقیانوس شناس در دانشگاه رودآیلند در ناراگانست است. وی می‌گوید: «واقعیت این است که، اقیانوس خیلی بزرگ است». او می‌گوید که در عرض کمتر از هزار سال تمام آب اقیانوس‌ها با هم مخلوط می‌شود و هر فلز سنگینی در همه جا پخش می‌شود. او می‌گوید که اگر او بود، برای توضیح نرخ‌های متفاوت بازیافت «در زیست بوم تکاملی به دنبال تشریح‌های محتمل می‌گشت».

جیمز زاخوس، که یک باستان شناس اقیانوسی از دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا است، با این نظر موافق است: «من گمان می‌کنم که این یافته‌ها بیشتر از این که در مورد فرایند انقراض به ما چیزی بگویند، احتمالا در مورد فرایند بازیافت زیست بوم از یک انهدام گسترده حرف می‌زنند».

به باور دیوید یابلونسکی، یک باستان شناس در دانشگاه شیکاگو در ایلینویز، تحقیقات پیشین در مولکول‌های دریایی، نشان داده‌اند که خانواده‌های پرجمعیت‌تر جانداران به نسبت خانواده‌های کمتر متنوع آنها و گونه‌های با تنوع کمتر، بهتر توانستند با این شرایط کنار بیایند و از انقراض نجات پیدا کنند. به گفته یابلونسکی داده‌های مولکولی بیان می‌کنند که شدت انقراض در تمام جهان نسبتا یکنواخت بود. ولی او می‌افزاید: «اگر شما چشمان خود را کمی بیشتر بر روی داده‌های من باز کنید، انقراض نرم‌تنان در عرض‌ةای جغرافیایی جنوبی‌تر، کمی به نسبت بقیه جاها ملایم‌تر بوده است».

به عقیده برالوور، گونه‌هایی که در عرض‌های جغرافیایی جنوبی‌تر می‌زیسته‌اند با نور کم و غلظت بالای فلزات سازگاری یافته بودند و این به آنها این امکان را داد تا از اثرات ناگهانی این برخورد نجات پیدا کنند. او می‌گوید: «سازگاری یک فاکتور حیاتی در نجات است و میزان تاثیر برخورد نیز وابسته به آن است».

به گفته یابلونسکی حتی اگر یک نانوپلانکتون در جنوب کمتر از همتایان شمالی خود آسیب دیده باشد، این «کماکان یک برخورد جهنمی بوده است». در هر حال، این یک زمان خیلی بد برای فیتوپلانکتون‌ها بود و پایان دوره کرتاسه را در تمام جهان رقم زد.
     
  
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
علم و دانش

دایناسور

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA