انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

Wonders of Creation | عجایب خلقت


مرد

 
سربازان تراکتا
یک پروفسور چینی پس از چند سال تحقیق درباره ارتش سربازان خاموش یا تراکتا اعلام کرد که این مجسمه‌های سفالی در اصل، نمایی از مستخدمان ویژه امپراتورند، نه سربازانی که محافظ امپراتور بوده‌اند. چون فقط مستخدمان ویژه امپراتور می‌توانستند به امپراتور نزدیک شوند و سربازان عادی حتی پس از مرگ امپراتور نیز نمی‌توانستند به او نزدیک شوند.گنجینه سربازان تراکتا در سال ۱۹۷۴ میلادی در مقبره نخستین امپراتور تمدن چین باستان کشف شد و گفته می‌شود دو هزار و دویست سال قدمت دارند و در ابعاد انسانهای واقعی منتها از سفال ساخته شده‌اند.

الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
مرد

 
دختری که برای زنده ماندن باید آرد ذرت بخورد
این دختر 12 ساله مجبور است دو برابر وزن خودش آرد ذرت بخود وگرنه به کما میرود. به گزارش تکناز این دختر از یک بیماری نادر گوارشی رنج میبرد و ناچار است برای انکه بتواند زنده بماند دو برابر وزن خودش در سال آرد ذرت مصرف کند.


در این بیماری بدن بیمار قادر به تولید گلوکز نیست و به همین دلیل انرژی در بدن وی تولید نمیشود. هیچ دارویی برای این بیماری وجود ندارد و این بیمار مجبور است روزانه 250 گرم آرد ذرت مصرف کند که در سال معادل 91 کیلوگرم است.



مادر 48 ساله این دختر میگوید وی حتی ساعت 2 نمیه شب مجبور است بیدار شده و آرد ذرت بخورد تا انرژی لازم برای خواب در بدن وی تولید شود . او آرد را با آب مخلوط کرده و میخورد. چون پودر ذرت برای این دختر جنبه درمانی دارد بیمه ماهانه 22 دلار به خانواده وی پرداخت میکند.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
کودکی با یک دم
" چاندر اورام" کودکی از اهالی بنگال غربی است که در هنگام تولد یک دم به طول 33 سانتی متر را در پشت خود داشت. او اکنون در هند مشغول کار در مزارع چای است و به دلیل برخی اعتقادات مذهبی خاص جراحی نمی کند.

الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
مردی در شکم یک مار
این مرد هندی توسط یک مار بوا بلعیده شد و با وجود تلاش فراوان برای نجات این مرد و کشتن مار این مرد جان سالم به در نبرد و فقط جسد وی از شکم مار به بیرون کشیده شد.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
مرد کوتاه قد جالب
دانگی که ساکن یکی از مناطق دور افتاده در غرب نپال است پنجاه وپنج سانتیمتر قد و دوازده کیلوگرم وزن دارد.

وی که مدعی است کوتاه ترین مرد جهان است از مقامات این کشور خوسته تا نام او را در کتاب(گینس) ثبت رکوردهای جهانی ثبت کنند.

این درحالی است که براساس کتاب گینس، هم اکنون کوتاه ترین مرد جهان جونری بالاوینگ با پنجاه و نه سانتیمتر قد است.


الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
مردی عجیب که در هیچ قبری جای نگرفت
این ماجرا در سال 1936 میلادی در اسپانیا روی داده است.فدریكو گارسیا لوركا( fedricu garcia lorca ) شاعر ونویسنده پر آوازه اسپانیا از معدود انسانهایی بود كه در نوشته های خود به چگونگی مرگش نیز اشاره داشته بود.مثلا در شعر تن حاضر كه در سال 1935 یك سال قبل از مرگ سروده شده است میگوید: گور من كجاست؟ كفن را كه می چروكاند؟ دروغ است هر چه میگوید!

فدریكو انسانی خونگرم و مخالف با تمامی سیاست بازی های آن عصر بود تنها دلایلی كه از بازداشت واعدام او در دسترس میباشد این است كه فردی خودخواه و كج اندیش به نام آلونسو (alonso)یكی از اعضای جنبش فالانژ به صورت خود سرانه و از روی كینه شخصی اقدام به توقیف او نمود و بدون هیچ محاكمه ای نیز او را به قتل رساند بعد ها یكی از هم سلولی های لوركا شخصی به نام مورلا لینچ(morla lynch)از طریق مطبوعات اعلام كرد كه فدریكو یك روز قبل از مرگ به او گفته بود من از مرگ وحشت دارم نه از عواقبش بلكه از این حالت خوفناك كه با خودم ودا میكنم. احساس مهیب اینكه در عزیمت و رفتنم.
همچنین او اعلام كه لوركا از 54 ساعت قبل موضوع وچگونگی اعدام خویش را میدانست و سایر زندانیان از این پیشگویی او در شگفت مانده بودند در سحرگاهان 20 اوت 1936 دو نفر از نگهبانان فالانژ به همراهی آلونسو لركا را از زندان ویزنار(viznar)خارج نموده و جهت كشتن به بیابانهای كولونیا(colonia)انتقال دادند. طبق تعریف یكی از نگهبانانی كه در حمل لوركا شركت داشت و بعدا هم از طرف مردم به محاكمه كشیده شد در طول راه فدریكو مرتبا میپرسید كه حد اقل جرم او را قبل از مرگش به او بگویند آن نگهبان میگفت او به قدری شجاعانه بر خورد میكرد كه ما در كشتن او به تردید افتاده بودیم.

آلونسو كه متوجه تاثیر گفته های او در ما شد فوراً لركا را بر روی تپه ای برد و ما صدای شلیك دو تیر پی درپی را شنیدیم او فریاد زد به هیچ چیز دیگر ایمان ندارم جز خدا و مادرم...!! آن سه دژخیم لوركا را در گوری بینام ونشان دفن نمودند برای رفع هر گونه شكی اتوموبیل سواری خود را بر روی قبر او نگاه داشته و پس از باز كردن هر چهار چرخ ماشین زمانی كه بدنه اتوموبیل كاملاً بر روی گور فدریكو قرار گرفت آن را آتش زدند. مادرلوركا میگفت نزدیكی های صبح روز 20 اوت ناگهان از خواب بیدار شدم .حس عجیبی داشتم فكر میكردم كه كودكی از سینه ام شیر میخورد .این نحوهُ شیر خوردن را كاملا می شناختم,تنها فدریكوی كوچولو چنین میتوانست سینه هایم را بمكد... صدایش در گوشم زنگ میزد مادر دوستت دارم با هزاران تقلا مجدداً خوابیدم. موقعی كه بیدار شدم بستر خود را از گریه خیس و نمناك یافتم.



پس از محاكمه آلونسو همدستانش مردم به سوی بیابانهای كولونیا هجوم برده و اتوموبیل را پیدا كردند آنرا جابجا كردند قبر لوركا را شكافتند... غیر از دو گلوله شلیك شده و مقداری خون گرم چیز دیگری درون گور وجود نداشت خون به گرمی چسبناك و گرم بود كه گویی چند دقیقه از ریختن آن نمیگذشت و هنوز هم بوی باروت از گلوله ها به مشام میرسید.موقعی كه مردم بهت زده پی به این معجزه بردند به سراغ مادر فدریكو رفتند و موضوع را به او گفتند مادر داغ دیده با چهره ای اندوهگین و چشمانی گریان به مردم گفت مدت هاست كه از این موضوع خبردارم...

خود فدریكو آمد و تمامی حقایق را به من گفت او الان در جای راحتی زندگی میكند بهتر است كه تا به ابد نیز همانجا بماند
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
ماجرای یک ایرانی عجیب الخلقه
آقای سیاه خان که گاه سیاه خان بوشهری نامیده می‌شود، از انسان‌های عجیب در دنیا است که تا به حال در جهان همانند و مشابهی با شرایط جسمی او پیدا نشده است.


«پارسینه»، ۵۰ کیلومتری جنوب شیراز به نام زرقان در روستایی به نام لپوئی خانواده‌ای کشاورز زندگی می‌کرد.

فرزند سوم آنها ۱۲۹۱ شمسی (۱۹۱۲ میلادی) با زایمان طبیعی به دنیا آمد. دو فرزند قبلی خانواده مشکلی نداشتند و رشد طفل سوم نیز تا ۶ سالگی به نظر خانواده طبیعی بود. اما این بچه از ۶ سالگی به بعد به طور ناگهانی و سریع دچار رشد بدنی شد به طوری که در ۹ سالگی ۲۰ ساله به نظر می‌رسید.

در این زمان خانواده کودک عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگی و غیر عادی بودن وضع طفل و مشکل بودن نگهداری و تغذیه او به ناچار از روستای لپوئی به شیراز تغییر مکان دادند. آنها در شیراز چند سال در محلی در نزدیکی دروازه اصفهان به طرف فلکه ولیعصر کنونی در محله‌ای به نام درشکه خانه که روزها و شبها محل توقف درشکه‌ها بود، زندگی می‌کردند.

روزها در کنار خیابان و پیاده رو، کنار جوی آب و زیر سایه درختان و ساختمان‌ها او را روی تکه پارچه‌ای می‌نشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرک یا نمایش به دیدن هیکل و قیافه وحشتناک او می‌آمدند و گاه بعضی تماشاچیان به او کمک‌های مادی مختصری به صورت صدقه می‌کردند. بعضی از بچه‌ها به او سنگ می‌زدند و فریاد او بلند می‌شد ولی امکان و توان برخاستن و دفاع یا تلافی نداشت. گاه بچه‌های کوچک و زن‌ها از مشاهده چهره و هیکل عجیب و ترسناک او از وحشت جیغ زده و گریه می‌کردند. شهرت این غول عجیب الخلقه و کریه به تدریج به شهرستان‌های دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» می‌آمدند. خانواده وی برای درمان او از داروهای گیاهی مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربت‌های طلسم شکن استفاده می‌کردند.

به تدریج عده‌ای افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وی به صورت اکیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچی پول می‌گرفتند و بعد اجازه نزدیک شدن و مشاهده این فرد غول مانند را می‌دادند و بدینوسیله ممر معاشی برای خانواده و دیگران بود. در سال ۱۳۰۱ شمسی آقای دکتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشکده پزشکی شیراز سیاه خان را می‌بیند و از آن پس مرتب به دیدن او می‌رود و علاوه بر کمکهای مالی مکرر برایش دارو و غذا می‌برد. گاه با درشکه و با زحمت او را به دانشگاه پزشکی می‌آوردند و دکتر قربان به علت مشکلات پیاده و سوار کردن سیاه خان، خود در داخل درشکه او را معاینه و درمان‌های لازم را تجویز می‌کرد. به دستور دکتر قربان به علت مشکل بودن زندگی در کوچه و منزل وی را در بیمارستان سعدی شیراز متعلق به دانشکده پزشکی بستری می‌کنند.

سیاه خان تا پایان زندگی اش در بیمارستان به سر می‌برد. این هیولای خوفناک با قدی به طول ۲۵۹ سانتی متر و هیکلی با وزن ۲۵۰ کیلوگرم به زندگی پررنج خود ادامه داد. دکتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلی به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشکان و دانشجویان می‌گفت «سیاه خان در عالم پزشکی گوهر شب چراغی است» وزن جمجمه او که ۷‎/۵ کیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناک را روی گردن سیاه خان مشکل می‌کرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجاری شدید مهره‌ها و گردن و کمر قادر به سرپا ایستادن نبود و برای این کار احتیاج به کمک حداقل ۴-۳ نفر قوی هیکل داشت.

همه مهره‌ها به همدیگر جوش خورده و یک ستون یک پارچه شده بودند لذا ستون مهره‌ها قادر به حرکت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویی نبود. رشد عضلانی و اندام نرم به نسبت اسکلت استخوانی عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا کلاً به نسبت لاغر به نظر می‌رسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن کلی بدنش به مراتب زیادتر از ۲۵۰ کیلوگرم می‌بود. چهره او با برجستگی‌های عجیب استخوانی و فیگور خارق العاده خود حتی برای افراد بزرگسال نیز ترسناک و دلهره آور بود.

پیشانی او با رشد شدید و ضخیم استخوانی به طرف جلو به صورت دیواره متراکم افقی پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یک دیواره سخت ستبر استخوانی جلو چشمهای او را از جلو و اطراف تا روی لب بالا پوشانده بود. طوری که از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پای خود روی زمین بود. میدان دید او به علت وجود این دیواره کلفت استخوانی در جلو و پایین و دو طرف پیشانی در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهای چپ و راست نبود.

فک پایین به صورت تیغه کلفت استخوانی به طرف پایین و جلو پیشرفت کرده و چندین سانتی متر رو به جلو آمده است. استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروی کرده و با جوش خوردن به مهره‌های بالای گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانی به روی گردن و کمی در اطراف روی شانه‌ها به وجود آورده بود. کتف‌ها و شانه‌ها مشابه دو تا باله پهن استخوانی ضخیم ماهی از چپ و راست و کمی هم به جلو پیشرفتگی پیدا کرده بود.

کف پاها کاملاً صاف و به علت کف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ کف پا به زمین کوفته می‌شد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچه‌ها بود. فردی عقب مانده و کم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسی بدون کنترل و خجالت داشت. اشتهای او به غذا در حد ۴-۳ نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیکل او خیلی عجیب و وحشتناک بود.

به علت عمل استخوان سازی شدید در ستون مهره‌ها کلیه مهره‌ها از بالا تا پایین به صورت یک چوب خشک و یک تکه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امکان حرکت ستون مهره‌ها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهت‌های مختلف وجود نداشت این ستون یک پارچه مهره‌ها از بالا به طور کامل به گردن و جمجمه به طور فیکس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حرکت و تکان و خمیدگی و چرخش را به هیچ طرفی نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یک قطعه استخوانی یک پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنی.

دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضای بیرون شدیداً رشد کرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلی خود و کم شدن پیشرونده فضای داخلی جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمی دیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشکلاتی مثل عقب ماندگی، بیماری‌های روانی و عصبی، تحریکات شدید طغیان دار جنسی، بی حوصلگی، عصبانیت، گریه و اشتهای سیری ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیماری مقاربتی و جلدی و ریوی رنج می‌برد. در موارد عصبانیت مثل بچه‌های کوچک گریه می‌کرد، فریاد می‌کشید، ناسزا می‌گفت و گاه صدای گریه او نازک و بچه گانه می‌شد.

حجم جمجمه وی ۱۴۷۰ سانتی متر مکعب بود. طول دست او ۱۱۷ سانتی متر و طول پای او ۱۲۵ سانتی متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیکل او و فشار دائم این وزن زیاد روی ستون فقرات ستون مهره‌ها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و کمی به سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد کامل او بیش از ۲۵۹ سانتی متر فعلی می‌بود.

این غول عجیب‌الخلقه و هیولای روی زمین، به علت ذات الریه و سپسیس فوت می‌کند. دکتر قربان نه تنها به این غول که در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدی داشت، بلکه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأکید می‌کرد اسکلت کامل استخوانی او را به صورت سالم و یکپارچه برای مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشکان و دانشجویان در محلی در اختیار آنان قرار دهد ولی جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایی و اعتقادات و باورهای آنان، مانعی بزرگ برای دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان می‌شد.

لذا دکتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد کلیه هزینه و تشریفات حمل و نقل و غسل و کفن او از طرف دانشکده پزشکی و حتی برای آرامش فامیل او تا حدی بزرگداشت و احترام مرحوم، جسد او را برای چندسال در محلی مخفی و ناشناخته که حتی خیلی از پرسنل در دانشکده و اطرافیان دکتر قربان و هیچ یک از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهداری کرده و بعد از عودت فامیل او به روستای خود و پس از اینکه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودی خاطره او به فراموشی سپرده شد، و دیگر پیگیری و ادعایی وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومی دانشکده پزشکی (در محلی محفوظ و محرمانه) برد و طی عملیات پزشکی و بهداشتی و ضدعفونی کلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاک و خارج کرده و اسکلت استخوانی یک پارچه و سالم و کامل او را پس از پروسس‌های علمی آماده کرده و در یک اتاقک شیشه‌ای محفوظ و محکم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانی در سالن ورودی دانشکده پزشکی شیراز در بالای پله‌های ورودی قرار داد. هم اکنون هیولای غول آسای وحشتناک در این محل در جلو چشم همه بازدیدکنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد می‌توانند با او ملاقات کنند و از عجایب خلقت خدا بازدید کنند. او دیگر درد و رنجی ندارد و راحت و محکم با چهره کریه و ترسناک خود با قامت راست ایستاده است.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
تولد گوسفندی با ۲ سر و۶ پا

گوسفندی با دو سر و شش دست و پا در آران و بیدگل به دنیا آمد.

این گوسفند دارای دو جفت چشم، یک جفت گوش و دو پوزه است و سرهای این موجود با یک گردن مشترک به بدن متصل است.

رییس اداره دامپزشکی شهرستان آران و بیدگل گفت: این گوسفند دارای دو دست و چهار پاست.

عزیز اله علیزاده افزود: این اتفاق نادر بر اثر ناهنجاری های ژنتیکی و همخونی گوسفند نر و ماده به وجود می آید.

وی تصریح کرد: این گوسفند عجیب الخلقه در حال حاضر زنده است و در صورت مراقبت کامل و تغذیه مناسب تا ۲۰ روز زنده می ماند.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
مرد

 
خوک عجیب الخلقه
صاحب این خوک می‌گوید این خوک به همراه ۱۲ خوک دیگر به دنیا آمد همه آنها طبیعی هستند جز این یکی که پنجمین خوکی بود که به دنیا آمد، زمانی که به دنیا آمد به شدت از ظاهر عجیب او شوکه شدم.






این خوک دو دهان به طور کاملا متقارن و یک چشم درست در مرکز پیشانیش دارد. همسایگان صاحب این خوک بلا انقطاع برای دیدن این حیوان به خانه این مرد میایند وی می‌گوید می‌خواهد این موجود را به عنوان یک حیوان خانگی نگهداری کند.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
زن میانسال انگلیسی وازدواج با سگ
در یک اقدام عجیب زیباترین زن میان سال انگلیستان – ergyuo mokao – در حالی که تا به حال ازدواج نکرده بود – با یک سگ که این سگ را از یک حراجی با قیمت بالایی خریداری کرده بوده است ازدواج میکند . وی میگوید من با یک نگاه عاشق doty – اسم سگ وی – شده ام و تا آخر عمرم به او پایبند خواهم بود .

الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
علم و دانش

Wonders of Creation | عجایب خلقت

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA