آلرژيها در صورت درمان نشدن كيفيت زندگي فرد را مختل ميكنند يك فوق تخصص آسم و آلرژي با اعلام اين كه آلرژيها در صورت درمان نشدن كيفيت زندگي فرد را مختل ميكنند، گفت: آلرژيها منجر به مرگ نميشوند و به فوريت حيات فرد را تهديد نميكنند. دكتر قرهگزلو در گفتوگو با خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاري دانشجويان ايران، آلرژيها را يكي از بيماريهاي شايع عصر حاضر دانست و گفت: در طي دههاي اخير به دنبال پيشرفت در كشف انواع آنتي بيوتيكها و واكسنهاي مختلف با كاهش شيوع عفونتها و با افزايش آلرژيها مواجه شديم. وي با بيان اين كه بروز آلرژيها به عوامل متعددي بستگي دارد، افزود: تغيير نوع زندگي، قرار گرفتن در معرض دود سيگار ديگران در دوران جنيني، تهويه نامناسب منازل، نگهداري كودكان در مهد كودك، عوامل استرس زا، در سالهاي اخير بسيار موثر بوده است. وي استفاده از شير خشك را در ايجاد آلرژيها مؤثر دانست و افزود: نوع تغذيه و استفاده از افزودنيها، غذاهاي مصنوعي، رنگها و اسانسها در ايجاد و بروز انواع آلرژيها نقش مهمي را بازي ميكنند. اين فوق تخصص آسم و آلرژي عوامل ارثي را در ايجاد آلرژيها موثر دانست و گفت: فردي كه زمينه بيماريهاي آلرژي داشته باشد با حضور عوامل محيطي امكان ابتلا به آلرژي در آن بسيار افزايش مييابد. وي با بيان اينكه آلرژيهاي به صورتهاي مختلف وجود دارد گفت: آلرژيهاي تنفسي مثل آلرژي و حساسيت بيني شايع ترين نوع آلرژي هستند كه به صورت فصلي و دائمي وجود داشته باشد. وي همچنين آلرژيهاي دارويي، حساسيت به نيش حشرات، آلرژيهاي غذايي، پوستي را از جمله ديگر انواع آلرژي دانست. قرهگزلو درخصوص علايم آلرژي بيني به ايسنا گفت: در اين نوع آلرژي حس بويايي فرد مختل ميشود؛ همچنين فرد در طول روز با آبريزش بيني، گرفتگي بيني، عدم تحمل ورزش، سرفههاي قطاري و پي در پي، خارش، تغيير رنگ پوست همراه است. اين فوق تخصص آسم و آلرژي افزود: قرار نگرفتن در معرض دود سيگار، استفاده از شير مادر و همچنين استفاده به موقع از تغذيه كمكي و درمان بيماريهاي تنفسي ميتواند از مبتلا شدن به انواع آلرژيها كمك كننده باشد. وي آلرژي تنفسي يا بيني را از جمله آلرژيهاي شايع فصل بهار دانست و افزود: آلرژيهاي بيني اكثرا در فصل بهار به دنبال گرده افشاني درختان ايجاد ميشود و با علايمي چون خارش بيني، آب ريزش، عطسه، گرفتگي بيني همراه است. وي ادامه داد: بيشتر زمان گرده افشاني از علفهاي هرز و بوتهها از اواخر تابستان تا اوايل بهار صورت ميگيرد كه براي برخي افراد به دليل حساسيت ايجاد اختلال ميكند. قرهگزلو گفت: تحقيقات نشان داده كه افرادي كه در فصل بهار به خصوص ماه ارديبهشت به دنيا آمدهاند ميزان ابتلايشان به آلرژيهاي تنفسي بيشتر از سايرين است. وي آسم را از جمله بيماريهاي شايع در دوران كودكي و نوجواني دانست و به ايسنا گفت: سرفه، خس خس سينه، تنگي نفس و عدم تحمل ورزش از جمله علايم اين بيماري است. وي فصل پاييز و زمستان را مهمترين زمان براي تظاهرات بيماري آسم دانست و بيان كرد: شروع بيماري آسم با عفونتهاي ويروسي مانند سرماخوردگي آغاز ميشود كه معمولا سرماخوردگي در فصل پاييز و زمستان ديده ميشود. قرهگزلو در پايان خاطرنشان كرد: انواع آلرژي ميتواند بيماريهاي جدي و قابل پيشرفتي باشند بنابراين در صورت ابتلا به علايم فرد بايد سريعا به يك متخصص آلرژي مراجعه كند تا با درمانهاي مناسب پزشك معالج از پيشرفت بيماري جلوگيري كند تا بدين وسيله بيماريش كنترل شود.
هرگز داروهاي جلدي دست ساز را از آرايشگاه تهيه نكنيدايسنا: عامل به وجود آورنده آكنه افزايش چربي بيش از حد در فوليكول پوست است و از نظر علمي هيچ ارتباطي با تغذيه افراد ندارد.دكتر عباس راثي، متخصص بيماري هاي پوست مراجعه برخي از زنان را به آرايشگاه ها براي دريافت داروهاي جلدي دست ساز و ضد آكنه كه حاوي مقاديري تركيبات استروئيد هستند يكي از عوامل به وجود آمدن ضايعات آكنه در پوست عنوان و تصريح كرد: پوست اكثر خانم ها پس از استفاده از اين پمادهاي جلدي تا چند روزي براق و صاف مي شود اما بعد از طي چند هفته ضايعات با شدت بيشتري در سطح پوست ظاهر مي شود و علاوه بر آن موهاي زائد صورت نيز افزايش مي يابد؛ همچنين، در برخي موارد رگ هاي صورت نيز باز مي شود.=============================بيماران مبتلا به فشارخون خوردن گوجه فرنگي را فراموش نكنند مطالعات نشان داده است، خوردن گوجه فرنگي و يا عصاره آن در افرادي كه به طور مقطعي دچار فشارخون بالا ميشوند به طور چشمگيري منجر به كاهش فشارخون ميشود. دكتر «يوسف اسكندري»، متخصص تغذيه و استاد دانشگاه در اين باره به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) واحد علوم پزشكي ايران، گفت: گوجه فرنگي جزء سبزيجات غني از آنتي اكسيدانهاي ضد سرطاني است. همچنين، اين ماده غذايي با داشتن تركيبي به نام ليكوپن از بروز فشارخون بالا كه در پي ضعف عمومي بدن، سرماخوردگي، تپش قلب و .... ايجاد ميشود، پيشگيري ميكند. وي به مزيت ديگر ليكوپن اشاره كرد و افزود: مطالعات نشان داده است، ليكوپن با نقشي كه در كاهش فشارخون ايفا ميكند، از خطر بروز بيماريهاي قلبي - عروقي نيز ميكاهد. دكتر اسكندري همچنين گوجه فرنگي را مهمترين منبع ويتامينهاي C و E دانست و تصريح كرد: اين ويتامينها از آسيبهاي سلولي ناشي از تركيبات مخرب همچون راديكالهاي آزاد ميكاهند؛ به اين ترتيب عمر سلولها افزايش مييابد و برعملكرد بافتها تاثير مثبت برجاي ميماند. لازم به ذكر است، خوردن گوجه فرنگي در درمان نوع شديد فشارخون بالا همچون بيماراني كه به طور مداوم داروي ضد فشارخون مصرف ميكنند تاثيري ندارد.
وقتي بدن، خودي را غيرخودي مي گيرد دكتر علي غلامرضا نژاد پشت ميز مطب يا پشت ميز رياست جمهوري، چه فرقي ميكند براي مردي كه در خدمت به ملت و ميهناش مو سپيد كرده است.... فصل، فصل آلرژي وعطسه و آبريزش بيني است و براي گفتگو درباره آلرژي، چه كسي بهتر از دكتر مصطفي معين ، فوق تخصص آلرژي و رئيس كرسي يونسكو در آموزش سلامت ورئيس انجمن آسم وآلرژي. آقاي دكتر چرا هر سال بهار كه ميشود اين قدر شيوع آلرژي زياد ميشود؟ عخب بيشتر به اين خاطر است كه بهار فصل شكوفايي گلوگياه است. گردههاي گلها و گياهان از مواد آلرژن و حساسيتزاي مهم هستند. اين گردهها پخش شده و با جريان باد كيلومترها منتشر ميشوند و در افراد آتوپيك يعني افرادي كه زمينه ژنتيكي و استعداد آسم و آلرژي دارند، باعث تحريك بروز آلرژي آنها ميشوند. آلرژي فقط شامل همين عطسه و آبريزش از بيني است؟ نه. جاهاي مختلفي از بدن ممكن است گرفتار آلرژي شوند، چشم، پوست، ريهها، مجاري هوايي، لبودهان و حتي دستگاه گوارش ممكن است در اين بيماري درگير شوند و هر كدام از آنها هم در صورت بروز آلرژي علائم مختلفي را از خود بروز خواهند داد. كلا علت بروز آلرژي چيست؟ به طور كلي دستگاه ايمني بدن وظيفه محافظت از بدن در برابر عوامل بيگانه و خارجي را به عهده دارد. در اصل بايد عوامل خارجي و بيگانه را بشناسد و از بدن در مقابل آنها دفاع كند. خب مسلما بدن به اين عملكرد به شدت احتياج دارد و اگر اين عملكرد وجود نداشته باشد به شدت مستعد عفونت ميشود. حتي واقعيت اين است كه در بدن به طور معمول، بعضي از سلولها، تنظيم روند تكثير طبيعي خود را از دست ميدهند ودر اصل سرطاني ميشوند. دستگاه ايمني بدن ما در مقابل اين سلولهاي سرطاني هم دفاع ميكند و اگر وجود نداشته باشد اين سلولها اين امكان را پيدا خواهند كرد كه به سرعت رشد و تكثير خود را ادامه دهند و به يك سرطان درست و حسابي تبديل شوند. پس گاهي دستگاه ايمني دچار مشكل ميشود و كامل عمل نميكند كه همانطور كه گفتيم نتيجه آن استعداد به عفونتهاي شديد و خطرناك و حتي سرطان است.اما گاهي مشكلات دستگاه ايمني به شكل ديگري بروز ميكنند. در اصل گاهي دستگاه ايمني ديگر نميتواند بين خودي و غريبه افتراق دهد و بنابراين به جاي اينكه به ميكروبها و سلولهاي سرطاني حملهور شود به سلولهاي طبيعي بدن تهاجم ميكند. اين مشكلات چندان هم ناشايع نيستند و در اصل عامل بيماريهاي شايعي نظير روماتيسمهاي مفصلي، لوپوس و خيلي از بيماريهاي ديگر هستند. اما از من در مورد آلرژي پرسيدند. در مورد آلرژي هم بايد گفت كه مشكل از همين دستگاه ايمني منشا ميگيرد. اگر دستگاه ايمني بيش از حد حساس شود و در پاسخ به عوامل بيگانه و خارجي بيش از آنچه كه بايد و لازم است، از خود عكسالعمل بروز دهد، اين آلرژيها و واكنشهاي افزايش حساسيتي ايجاد ميشوند. در يك نظام اجتماعي هم همين طور است و اگر خوديها را غيرخودي بگيرند وضعيت به هم ميريزد و حتي خود آن اجتماع و خود آن بدن تضعيف ميشود. اگر اين سيستم ايمني از ترس بيش از حد عمل كند، مثل افرادي كه بيش از حد احساس مسئوليت ميكنند، باز هم باعث دردسر ميشود و براي خود بدن مشكلساز ميشود. اين همان آلرژي است يعني بدن از ترس خود، به بعضي عوامل بيگانه بيش از حد واكنش ميدهد. در بچهها بيشتر كدام قسمتهاي بدن درگير ميشوند؟ من از سر شروع ميكنم و به پائين ميآيم. ما ممكن است آلرژي چشم داشته باشيم كه معمولا با آلرژي بيني همراه هستند اما ممكن است جدا هم وجود داشته باشند. آلرژي ممكن است در پوست باشد كه به آن درماتيت ميگوئيم و گاهي به آن اگزما ميگويند. اين آلرژي ميتواند در ريهها باشد كه به آن آسم آلرژيك ميگويند. خيلي شايع هم هست. در بچهها 90 درصد از آسمها، آسم آلرژيك هستند اما در بزرگسالان تنها 50 درصد از آسمها آلرژيك هستند. در دستگاه گوارش هم آلرژي داريم كه همان آلرژي غذايي هستند. آلرژيهاي دارويي هم هستند كه از همه معروفتر همان حساسيت به پنيسيلين است. اين حساسيتها گاهي بسيار خطرناك ميشوند و حتي ميتوانند به مرگ بيمار منجر بشوند. به اين واكنشهاي افزايش حساسيتي بسيار شديد گاهي اصطلاح آنافيلاكسي اطلاق ميشود. بعضي از افراد هستند كه نسبت به نيش زنبور حساسيت دارند و نسبت به آن حتي دچار آنافيلاكسي ميشوند. يعني فشار خون بيمار به شدت پائين ميافتد و حال عمومي به شدت به هم ميريزد. از علائم آلرژي هم بيشتر براي ما بگوئيد. آيا فقط همين عطسه و سرفه است؟ نه. علائم خيلي متفاوت هستند. هم به محل درگيري بستگي دارند و هم به عامل ايجاد كننده آلرژي، عطسه، سرفه و احساس خارش شايعترين آنها هستند، اما كهير، تورم لب و زبان، احساس سوزش در زبان، تورم پلكها، و حتي گاهي دلدرد و علائم ديگر هم همگي ميتوانند نشانه آلرژي باشند. اين اصطلاحاتي كه مردم به عنوان گرمي و سردي به كار ميبرند، چطور؟ ببينيد در فرهنگ ما اصطلاح گرمي و سردي براي غذاهاي مختلف زياد به كار ميرود. مثلا ميگويند فلان غذا را خورديم و گرميمان كرد. نميتوان به طور قطع اين اثرات را رد كرد و نميتوان گفت كه اينها ناشي از آلرژي نيستند. هنوز چيزي در اين مورد اثبات نشده است. در مورد عوامل ايجاد آلرژي و در اصل موادي كه نسبت به آنها بدن حساسيت دارد صحبت نكرديم. عوامل آلرژن يا حساسيتزا بسيار متفاوت هستند. در مورد گلوگياه كه قبلا حرف زديم. گل و گياه كه ميگويم هم فقط منظورم گل نيست. درختچههاي مختلف، علوفهها، علفهاي هرز و بسياري چيزهاي ديگر از اين قبيل همگي ميتوانند آلرژن و حساسيتـزا باشند و در اصل بسته به فصل فرق ميكند. مثلا در بهار ايران بيشتر درختهايي مثل چنار، افرا و نارون گرده افشاني ميكنند و حساسيت ايجاد ميكنند. در تابستان بيشتر علوفه باعث اين مشكل ميشود. در پائيز هم بيشتر گياهان هرز و خارها عامل بيماري هستند. اينكه در يك فرد خاص كدام يك از اين موارد باعث ايجاد حساسيت شود و بنابراين بيماري فرد در كدام فصل دچار تشديد شود بسته به وضعيت ژنتيكي فرد، منطقه جغرافيايي و نوع گياهان آن منطقه متفاوت است. پس در آلرژي هم ژنتيك دخيل است. بله. حتما، در آلرژي و در اصل در اكثر بيماريها دو عامل اصلي دخيل هستند. يكي عوامل ژنتيكي است و ديگري عوامل محيطي كه از تعامل اين عوامل ژنتيكي و محيطي است كه باعث بروز بيماري ميشود. هر چه اين زمينه ژنتيكي قويتر باشد، احتمال بروز آلرژي هم بيشتر ميشود. در اصل اگر زمينه ژنتيكي خيليقوي باشد فرد با آلرژنهاي خفيف هم دچار حساسيت ميشود. داشتم در مورد عوامل آلرژن صحبت ميكردم. دومين گروه از عوامل آلرژن پرندگان و حيوانات خون گرم اهلي هستند مثل پرمرغ مثلا يك كودكي سالهاست دچار آسم است و درمانهاي مختلفي براي آسم دريافت ميكند اما در اصل بيماري او به اين خاطر است كه بالش او از پرمرغ است و او نسبت به اين پر مرغ حساسيت دارد. بقيه حيوانات خانگي و حيوانات اهلي مثل گربه، سگ، اسب، خرگوش، موش و گوسفند هم همگي ميتوانند ايجاد حساسيت كنند. حشرات هم ميتوانند حساسيت ايجاد كنند. مثل سوسك. سوسك انواع مختلفي دارد و همه آنها ميتوانند حساسيت ايجاد كنند و ضرر دارند. در جاهاي مرطوب مثل حمام و زير شيرواني زندگي ميكنند. يك عامل خيلي شايع ديگر كه حتما بايد از آن اسم ببرم يكي از بندپايان به نام مايت است كه ما در فارسي اصطلاحا به آن حيره ميگوئيم. اينها موجوداتي ذرهبيني هستند و خيلي هم خوش سليقه هستند چون در جاهاي مرطوب و گرم منازل مثل بالش و پرز فرشها زندگي ميكنند. تمام وجود اين موجودات ريز و ذرهبيني آلرژيزا است از بزاق دهان اينها تا پوست و فضولات اينها همگي آلرژيزا هستند. وقتي ميميرند هم بعد از مدتي پودر ميشوند و در هوا پخش ميشوند و هر جا كه بنشينند و رسوب كنند، آلرژي به وجود ميآورند مثلا آلرژي بيني، چشم، پوست و غيره، گفته ميشود. كه يكي از دلايل افزايش شيوع آسم در عصر جديد، تغيير وضعيت ساختمانسازي و سبك جديد زندگي است. چون آپارتمانهايي كه در سالهاي اخير ساخته ميشوند از نظر عايقبندي بسيار خوب شدهاند تا از هدر رفتن انرژي جلوگيري شود. اين باعث ميشود كه رطوبت در درون اين ساختمانها زياد شود و در اصل بهترين مكان براي تكثير و رشد مايتها فراهم شود. متعاقبا شيوع آسم و آلرژي هم زياد ميشود. مثلا در تحقيقات مشخص شده است كه دليل اصلي حمله آسم در اتاق خواب كودكان همين مايتها هستند. آلرژيهاي غذايي چطور؟ آلرژيهاي غذايي در همه سنين ديده ميشوند اما بايد گفت كه در اوان كودكي و سنين پائين بيشتر از بقيه سنين ديده ميشوند. البته در كهنسالي و سنين بالا هم دوباره شيوع آنها زياد ميشود. چند نوع غذا هستند كه بيشتر از بقيه ايجاد حساسيت ميكنند: در راس همه شيرگاو و محصولات شيرگاو است. بعد از آن تخممرغ، غذاهاي دريايي، آجيل مثل پسته، بادام و فندق و از همه مهمتر بادامزميني كه حتي ممكن است حساسيت به آن در تمام عمر باقي بماند هم از مواد ديگر هستند. مواد افزودني كه به اصطلاح مجاز هستند هم ميتوانند آلرژيزا باشند، از اين مواد براي افزايش مدت زمان نگهداري غذا، خوشرنگ، خوش طعم شدن و خوشبو شدن غذاها به كرات استفاده ميشود و هزاران نوع از آنها توسط كارخانههاي توليد مواد غذايي به كار برده ميشود و همگي ميتوانند آلرژي و حساسيت ايجاد كنند. غذاهاي ترش، ادويهجات و حتي موادي مثل گوجه فرنگي و ميوههاي ديگر هم بعضا ميتوانند آلرژي ايجاد بكنند. داروها چطور؟ بله. قبلا هم يك اشارهاي به آنها كرديم. داروهاي مختلف ميتوانند حساسيت ايجاد كنند و ما به آنها عوارض جانبي دارويي ميگوئيم. البته همه عوارض جانبي دارويي از نوع آلرژيك نيستند و فقط حدود 10 درصد از عوارض جانبي داروها را عوارض آلرژيك و بروز حساسيت نسبت به آنها تشكيل ميدهد. داروهايي مثل پنيسيلين و هم خانوادههاي آن از اين نظر بسيار معروف هستند. اما داروهاي مسكن و داروهاي ديگر هم ميتوانند آلرژي ايجاد كنند. مخصوصا در جامعه ما اين مشكل شايع است چون خانوادههاي ما به علت عدم وجود آرامش خاطر از نظر تامين اجتماعي خيليوقتها اقدام به جمع كردن و نگهداري داروها ميكنند و زماني كه تاريخ مصرف اين داروها بگذرد احتمال بروز آلرژي نسبت به آنها هم زياد ميشود و حتي وخيمتر ميشود. البته تا اينجا هنوز حرف عوامل آلرژن و حساسيتزا است من يك مطلبي را در مورد عوامل محرك هم بگويم. ببينيد يك سري عواملي مثل سرما هستند كه مثلا آسم را تشديد ميكنند. اين عوامل آلرژن نيستند اما مثل آلرژنها ميتوانند آسم را تشديد كنند. در اصل نحوه عملكرد و اثر آنها روي آسم بيمار با يك واكنش آلرژي و افزايش حساسيتي فرق دارد اما نتيجه آخر همه آنها يكي است يعني هر دو (هم عوامل آلرژن و هم عوامل محرك) باعث تشديد آسم و بيماري شوند: اين محركها بيشتر عوامل فيزيكي هستند. مثلا نور آفتاب، دود (و مخصوصا آلايندههايي مثل CO، CO2 و ازن كه در هواي تهران بسيار زيادند) استرس و حتي قهقهه و خندههاي شديد و حتي ورزش هم ميتوانند باعث تشديد آسم و حمله بيماري شوند شايد باور كردني نباشد اما بعضيها حتي نسبت به آب حساسيت دارند. بوهاي تند مثل بوي سرخ كردنيها، بوي عطر و ادكلن و بوي رنگ ساختمان، آرد نانوايي و خيلي چيزهاي ديگر همگي ميتوانند حساسيت و تحريك ايجاد كنند. حالا اگر يك نفر زمينه ژنتيكي حساسيت يا به قول شما آتوپي را داشت چكار بايد بكند تا مبتلا نشود؟ ببينيد شيوع آلرژي در جوامع فرق ميكند از 1 تا 2 درصد در صحراهاي مركزي آفريقا شروع ميشود و تا حدود 30 درصد در برخي از جوامع اروپايي و آمريكايي ميرسد. در جامعه ما اين شيوع چيزي حدود 5 تا 10 درصد تخمين زده ميشود. به طور كلي اول بايد مشخص كرد كه چه كسي زمينه ژنتيكي دارد و چه كسي ندارد. هم بايد به پزشكان آموزش داد در اين زمينه و هم به بيماران و بايد به آنها گفت كه اگر در يك خانوادهاي يكي از افراد درجه اول خانواده آلرژي را به هر يك از انواع مختلف داشته باشد، بقيه زمينه ژنتيكي آن را دارد. در ضمن بايد به بيماران آموزش داد كه نگران مسري بودن بيماري خود نباشند. اين بيماري مثل گلودرد نيست كه عفوني يا ميكروبي يا ويروسي باشد و نياز به تجويز آنتيبيوتيك نداشته باشد. بايد به آنها گفت كه مثل برخي از بيماريها نيست كه مثلا دو هفته آنتيبيوتيك بخوري و خوب بشوي. چون بيمار زمينه ژنتيكي دارد هر زمان كه در معرض مواد آلرژن و حساسيتزا قرار بگيرد علائم او دوباره بازميگردد. پس بيشترين كمك را آموزش ميكند. هم آموزش عمومي به مردم و بيماران كه از آلرژنها و مواد حساسيتزا دوري كنند (كه اين مواد در مورد هر فردي با فرد ديگر فرق دارد و هر فردي بايد بفهمد كه نسبت به چه موادي حساسيت دارد) و هم آموزش تخصصي براي پزشكان و متخصصان در مورد مسائل اجتماعي هم همينطور است، آموزش و پيشگيري مهمترين نقش را دارد. اما متاسفانه اين كار را چندان خوب انجام نميدهيم. ما معمولا درمان معلول را ميكنيم تا درمان علت. الان اطلاعات مردم خيلي زياد شده است و بسياري از مردم ميدانند كه داروهايي مثل كورتونها آلرژي را خوب ميكند. آيا شما استفاده خودسرانه و بدون تجويز پزشك از اين داروها را صلاح ميدانيد؟ خب ببينيد بعضي داروها هستند كه ما اصطلاحا به آنها داروهاي پيشخواني يا OTC ميگوئيم. مثلا بعضي از داروهاي خانواده آنتيهيستامينها از اين نوع هستند. اين داروها نياز به نسخه ندارند، چون كمضرري آنها ثابت شده است. شما اگر به داروخانه مراجعه كنيد حتي بدون نسخه هم داروخانه اينها را به شما ميدهد. حالا اگر براي يكي دو دفعه باشد كه براي رفع علائم حاد مريض مجبور بشود اين كار را بكند، شايد اشكالي نداشته باشد اما به هر حال بايد حتما به متخصص مربوطه مراجعه كند تا مراحل اساسي درمان به طور اصولي انجام شود. استفاده غيراصولي و خودسرانه از داروهاي غير OTC مثل كورتنها هم اصلا صحيح نيست. اين داروها عوارض بسيار زيادي مثل پوكي استخوان، بالا رفتن فشارخون و چربيخون و غيره دارند، به طوري كه منافع آنها در صورتي كه غيراصولي مصرف شوند در برابر مضرات آنها بسيار ناچيز است. بايد با همكاري پزشك و بيمار مشخص شود كه عامل ايجاد كننده آلرژي چيست و آن را از محيط بيمار خارج كرد. همين كار باعث ميشود كه خودبهخود بيش از نيمي از مشكل بيمار حل شود. هميشه بخش اصلي كار تشخيص درست است. همين داروها اگر به جا و زيرنظر متخصص مصرف شوند، بسيار مفيد هستند و ميتوانند علاج بخش باشند. اما مشكل ما مصرف خودسرانه و بيرويه است كه در فرهنگ، هم چندان كم نيست و بعدا بيمار با عوارض ناشي از اين داروها برميگردد. الان كه علم پيشرفت كرده است مشخص شده است كه اساس و زمينه آسمهاي آلرژيك يك التهاب است و بنابراين داروهاي ضدالتهاب كه اين التهاب را سركوب ميكنند ميتوانند بسيار خوب باشند و الان جزء اجزاء اصلي درمان محسوب ميشوند اما با توجه به اينكه بدون عارضه نيستند ما بيشتر دوست داريم از انواعي استفاده كنيم كه عوارض جانبي كمتري دارند. مثلا از اسپريها استفاده كنيم كه فقط روي ريه اثر ميگذارند و به بقيه بدن كاري ندارند. در ضمن هميشه سعي ميكنيم كه از كمترين دوز و كمترين مدت استفاده كنيم. البته اين داروهاي استنشاقي و اسپريها هم بدون مشكل نيستند و استفاده از آنها مخصوصا براي بچهها و حتي براي بزرگسالان مشكل است. در يك تحقيق ديدهاند كه حدود 30 درصد از پزشكان آمريكايي خودشان استفاده صحيح از اين اسپريها را بلد نيستند. براي همين دستگاههاي جديدي ايجاد شدهاند كه در فارسي به آنها آسم يار ميگويند. استفاده از اينها هم بعضا باعث ترس بيمار ميشود. مثلا بعضيها ميترسند كه اين دستگاهها اعتيادآور باشد. حتي متاسفانه كادر پزشكي ما هم با اين دستگاهها آشنايي زيادي ندارند. طي سالهاي اخير شاهد بوديم كه تعداد كلينيكهاي آلرژي به طور روز افزوني زياد شده است. نظر شما در مورد اين كلينيكها چيست؟ اين كلينيكها در سطح دنيا 2 كار را بايد انجام دهند. يكي كار درمان است. به طوري كه ميتوانند از فرد حساسيتزدايي كنند. مثلا در مورد نيش زنبور و پنيسيلين اين كار خيلي مورد استفاده دارد و لازم است اما بايد بگويم اين كلينيكهاي آلرژي كه ما در سطح كشور داريم قادر به انجام اين كار نيستند و بايد در مراكز تخصصي خاص مثل بيمارستانهايي كه داراي افراد و كادر مجرب در اين زمينه و امكانات كافي براي احياء بيمار هستند، انجام شوند. اين كار در بيمارستان ما حداقل ماهي يكي- دوبار انجام ميشود. در تعداد كمي از بيمارستانهاي ديگر هم امكان انجام آن وجود دارد اما در اين كلينيكهاي آلرژي، امكان انجام آن وجود ندارد و اصلا منطقي نيست، در جايي كه امكانات احياء وجود ندارند، انجام شوند. بهعنوان مثال بيماري دچار عفونت شده است كه حتما بايد با پنيسيلين درمان شود اما به پنيسيلين حساسيت دارد، اين فرد را ميتوان در مراكز خاص مثل مركز ما به تدريج حساسيتزدايي كرد و سپس با پنيسيلين درمان كرد. كار دوم اين مراكز انجام تستهاي تشخيص است تا مشخص كنند فرد نسبت به چه آلرژني حساسيت دارد. البته اصلا كار درستي نيست كه بيمار سر خود به اين مراكز مراجعه كند و درخواست آزمايش بكند بلكه بايد ابتدا توسط پزشك مربوطه و متخصص در اين زمينه معاينه و بررسي شود و تنها اگر پزشك لازم دانست به مراكز داراي صلاحيت و معتبري كه پزشك معرفي ميكند براي انجام اين آزمايشها مراجعه كند. متاسفانه در بسياري از مراكزي كه الان به انجام اين گونه اقدامات شهرت پيدا كردهاند، اقداماتي كه انجام ميشوند غيرعلمي و غيرمعتبر هستند و تنها باعث هدر رفتن هزينه و وقت ميشوند. اما به هر حال اگر متخصص آلرژي انجام انواع خاص و معتبري از آنها را به صلاح بداند، بايد در مراكز معتبر و برحسب صلاحديد و نسخه پزشك انجام شوند و تفسير آنها هم توسط متخصص مربوطه بايد باشد.
آقايان، انتخاب كنيد: مو يا مغز؟ دكتر بابك هوشمند بيشتر كساني كه سربازي رفتهاند ميگويند يكي از تلخترين لحظات، لحظهاي بود كه مجبور بودند موي خود را از ته بزنند. يك سر پر از موهاي زيبا و قشنگ، از نظر بسياري از شما يك نشانه قابل اعتماد از يك تغذيه خوب و سلامت و تندرستي است. بنابراين، تعجبآور نيست زماني كه موها شروع به ريزش ميكنند، از دست رفتن آنها نابههنجار و آزار دهنده خواهد بود. آنچه ميخوانيد مروري بر جديدترين يافتهها در درمان طاسي سر است كه هفته گذشته لوسآنجلس تايمز آن را منتشر كرد. ريزش مو در مردان بهطور معمول از 20 تا 30 سالگي شروع ميشود. 12 درصد از مردان در سن 30 سالگي ريزش مويشان كامل شده است و در سن 50 سالگي، بيش از نيمي از مردان داراي يك قسمت طاس در سر خود بوده و خط رويش مويشان عقب رفته است. سر بهطور متوسط داراي 100 هزار تار مو است و افراد بهطور طبيعي روزانه 100 عدد تار مو را از دست ميدهند. دكتر كريگ زيرينگ كه يك جراح زيبايي معروف در بورلي هيلز آمريكاست، معتقد است كه اغلب مردان معمولي در ابتدا سعي ميكنند تا ريزش مويشان را مهم جلوه نداده و با آن به عنوان يك موضوع عادي و طبيعي برخورد كنند، ولي در نهايت، آنها مرد هستند و خصوصيات ذاتي آنها موجب ميشود تا از اين موضوع نگران شده و بهطور جدي بهدنبال درمان باشند. اغلب بيماران دكتر زيرينگ را هنرپيشهها و ساير چهرههاي سرشناس تشكيل ميدهند. اين افراد همواره در حال رقابت با يكديگر بوده و سعي ميكنند از همه جلوتر باشند، بنابراين بيشتر از بقيه نگران از دست دادن موهايشان هستند زيرا اين موضوع ميتواند در رقابت آنها يك فاجعه باشد. دكتر زيرينگ معتقد است كه اين گونه افراد زماني مجددا آرامش مييابند كه درمان لازم را پيدا كرده باشند. چرخه زندگي يك تار مو هر شخص با تعداد فوليكول مويي كه در آينده خواهد داشت، متولد ميشود. فوليكولها ممكن است نوع مويي را كه توليد ميكنند تغيير دهند ولي تعدادشان تغيير نميكند. يك تار مو به اندازه يك سيم مسي با همان ضخامت قوي است و از داخل فوليكول جوانه زده و داراي 4 مرحله در طول زندگياش است: رشد، پسرفت، استراحت و ريزش. مرحله رشد، مرحلهاي است كه در طي آن طول مو زياد شود. بلندترين موي ثبت شده در كتاب ركوردهاي جهاني گينس متعلق به يك فرد چيني است بهنام ژيكيوپنگ كه بلندي موي وي در 8 مي 2004 بيش از 16 فوت و 5/54 اينچ بود. يك تار مو در حدود 1/2 سانتي متر در ماه رشد ميكند و از نظر سرعت، پس از مغز استخوان بيشترين سرعت رشد را دارد. در يك زمان واحد، 90 درصد از موهاي سر شما به طور فعال در حال رشد بوده و 10 درصد استراحت ميكنند. در فاز پسرفت، فعاليت فوليكول مو كاهش يافته و كوچك و چروكيده ميشود. در ادامه و در فاز استراحت، باقي مانده فوليكول به موي پيرآويزان است. در نهايت موي پير ريخته ميشود تا فوليكول براي رشد يك موي جديد آماده شود. توجه داشته باشيد كه موي سر ميتواند قبل از آنكه وارد مرحله پسرفت، استراحت و يا ريزش شود، سالها در مرحله رشد قرار داشته باشد. موها حداقل تا زماني كه تستوسترون دخالت نكرده باشد، به رشد خود ادامه ميدهند. مردان از اكثر اثرات تستوسترون راضي هستند. اين هورمون موجب بروز صفات مردانه از جمله رويش ريش و سبيل ميشود و در برجسته شدن عضلات و ساير خصوصيات مردانه نقش اصلي را دارد. ولي مردان يك اثر آن را دوست ندارند و آن، طاسي است. بقراط يكي از نخستين كساني بود كه متوجه ارتباط بين تستوسترون و ريزش مو شده بود. وي متوجه شد كه مردان عقيم كه هورمون تستوسترون در آنها ساخته نميشود، دچار طاسي نميشوند. پس از آن و در دهه 40 ميلادي، يك آناتوميست بهنام جيمزهاميلتون با تزريق تستوسترون به مردان عقيم و مشاهده ريزش مو در اين افراد كه تا اين زمان موهاي پرپشتي داشتند ارتباط بين تستوسترون و ريزش مو را اثبات كرد. تحقيقات بعدي نشان دادند كه علت اصلي ريزش مو در حقيقت خود تستوسترون نيست بلكه يك محصول جانبي آن است كه ديهيدروتستوسترون )DHT( نام دارد. بنا به دلايلي ديهيدروتستوسترون فقط موهايي را كه بر روي سر قرار دارند، درگير ميكند و بر موهاي پشت سر اثر چنداني ندارد، دانشمندان وجود منشا جنيني مجزاي سلولهاي پوستي موجود در قسمت بالاي سر را يكي از دلايل اين موضوع ميدانند. علاوه بر اين، چنانچه توجه كرده باشيد موهاي موجود در سطح بدن و ناحيه تناسلي از موهاي سر كوتاهترند و علت اين است كه فاز رشد موهاي موجود در اين نواحي از موهاي سر كوتاهتر است. دانشمندان بر اين باورند كه قسمتهاي طاس موجود در سر در واقع طاس نيستند بلكه فوليكولهاي مو هنوز در آنجا وجود دارند، ولي ريز و كوچك بوده و قادر به توليد موهاي پرپشت نيستند. از جمله پروفسور آنجلاكريستيانو، استاد پوست دانشگاه كلمبيا، اين موضوع را به داشتن يك سختافزار سالم و نرمافزار خراب تشبيه ميكند كه رفع اشكال نرمافزار امكانپذير است. چه بايد كرد؟ در حال حاضر با پيشرفت روز افزون علم، روشهاي متعددي جهت درمان طاسي پيشنهاد شدهاند. روشهاي ديگري نيز در حال بررسي هستند. تاكنون اداره غذا و داروي آمريكا دو درمان دارويي را جهت رفع اين مشكلات نرمافزاري و رويش مو تاييد كرده است: -1 ماينوكسيديل: اين دارو كه اولين درمان واقعا موثر در تاريخچه طولاني درمان ريزش مو است، در سال 1988توسط سازمان غذا و داروي آمريكا مورد تاييد قرار گرفت. ماينوكسيديل در واقع يك داروي ضدفشارخون است و كشف خاصيت آن در رويش مو بهطور كاملا تصادفي در دهه 1970 ميلادي اتفاق افتاد. دانشمندان متوجه شدند بيماراني كه از اين دارو جهت درمان فشار خونشان استفاده ميكردند دچار افزايش رويش مو بر روي بازوها، پاها، پشت، گونه و پيشانيشان شدند. اين دارو فوليكولهاي مو را تحريك كرده و موجب ميشود تا آنها فاز استراحت را ترك و شروع به رشد و روياندن موهاي جديد كنند. هنوز دليل واقعي عملكرد ماينوكسيديل كشف نشده است اما بسياري از دانشمندان عقيده دارند كه اين دارو احتمالا اثر خود را با تنظيم عملكرد پتاسيم در داخل سلولها اعمال ميكند. -2 فيناسترايد يا پروپشيا: اين دارو در سال 1997 تاييد شد. فيناسترايد از تشكيل ديهيدروتستوسترون در پوست سر جلوگيري ميكند و بنابراين موجب توقف اثرات ريزش مويي تستوسترون ميشود. كشف فيناسترايد پس از آن صورت گرفت كه دانشمندان ملاحظه كردند مرداني كه از نظر ژنتيكي قادر به ساختن اين ماده نبودند، دچار ريزش مو نشدند. تحقيقات بعدينشان دادند كه مانيوكسيديل با غلظت بالاتر 5( درصد) باعث افزايش ضخامت كلي مو شده و پس از يك سال استفاده موجب ميشود تا 60 درصد از مردان دچار رويش مجدد مو شوند. در طرف مقابل ديده شد كه فيناسترايد در طي يك دوره 5 ساله ريزش مو را در 90 درصد از مردان متوقف و موجب افزايش 14 درصدي در مقدار مو ميشود. مشكل اصلي در حقيقت اين است كه اين داروها در حفظ مقدار موي موجود بهترين هستند، ولي نميتوانند عملكرد كاهش يافته فوليكولهاي كوچك كه منجر به بروز طاسي شده است را در اكثر نقاط سر برگردانند. مسلما براي فردي كه داراي يك قسمت بزرگ طاس در سرش است، افزايش 14 درصدي در ميزان مو بههيچوجه كافي نخواهد بود. در حال حاضر دانشمندان در جستجوي كشف و درك مكانيك ريز موجود در چرخهي مو هستند و در تلاشند تا داروهاي جديدي را كشف كنند كه بتوانند موجب رشد مجدد مو شوند. يكي از مهمترين كشفيات جديد، كشف نقش ژن sonic kedgehog در رشد مو بوده است. اين ژن در تكامل بدن در دوره جنيني اهميت حياتي دارد. در بالغان مو يكي از چند ارگاني است كه جهت رشد به اين ژن وابسته است. در حال حاضر تلاش بسياري جهت گسترش و تكامل يك دارو بر اساس خصوصيات اين ژن در حال انجام است و يكي از مراكز تحقيقاتي موفق به ساخت يك مولكول كوچكي شده است كه اثرات sonic kedgehog را تقليد ميكند. اين مولكول ميتواند به پوست نفوذ كرده و به طور مستقيم بر روي فوليكول لانه گزيند. سال گذشته بحثهاي زيادي در مورد اين مولكول در آكادميهاي مختلف انجام شد. دانشمندان نشان دادند كه اين مولكول موجب ميشود تا عملكرد فوليكول موي سر شروع شود. محققان در ابتدا موهاي موش را تراشيدند و سپس اين مولكول را بر روي پوست سر موش ماليدند و ملاحظه كردند كه يك پيچ ضخيم مو به سرعت (حتي سريعتر از حالت طبيعي) شروع به رشد كرد. در حال حاضر بررسيها جهت توليد داروهاي مشابه و موثر براي انسان و بيخطر بودن آن ادامه دارند. اما تا زمان كشف و ارائه درمان مناسب جهت تحريك و بهكار واداشتن فوليكول خوابيده، يكي ديگر از راهحلها قرار دادن فوليكولهاي سالم و با عملكرد طبيعي به نواحي طاس است. شيوه انجام پيوند مو در ابتدا بسيار خام و ابتدايي بود به طوري كه تكههاي بزرگي از پوست و مو را برميداشتند و به قسمت طاس پيوند ميزدند. در حال حاضر اين عمل، پيشرفتهاي بسيار زيادي كرده است؛ جراح يك نوار نازك از مو و پوست موجود در قسمتي از پوست پشتسر (جايي كه موها در اثر DHT نميريزند) را برداشته و آنها را در زير ميكروسكوپ بهصورت فوليكولهاي مجزا جدا ميكند. سپس شكافهاي ريزي بر روي پوست بالاي سر داده شده و موها را درون آن قرار ميدهند. معمولا جراحان قادرند تا چندين هزار مو را در يك جلسه بردارند و بعد سعي ميكنند تا دوباره خط مو را بسازند و هر چقدر كه ميتوانند ناحيه طاس را بپوشانند. در صورتي كه جراح فرد ماهري باشد، اثر كار وي بههيچوجه قابل شناسايي نخواهد بود. مشكل اصلي جراحان اين است كه آنها هم قادر به ساختن موي بيشتر نيستند؛ آنها فقط ميتوانند كه موهاي موجود را به اطراف حركت دهند. حال حتما متوجه شدهايد كه دسترسي به يك منبع نامحدود مو چه اهميت ويژهاي ميتواند داشته باشد. دستيابي به رشد سلولي در سال 1999، پس از آنكه دكتر كالين جاشوا از دانشگاه دورهام سلولهاي كليدي فوليكول موراكه پاپيلاي پوستي نام دارند، از پوست سرش به بازوي همسرش پيوند زد، در سر خط خبرهاي علمي جهان قرار گرفت. پس از مدتي، 4 رشته موي جديد شروع به رشد كردند. هدف اصلي دكتر جاشوا اين بود كه نشان دهد، فوليكولهاي موي پيوند زده شده همانند يك قلب پيوندي بهتوسط انسان پس زده نميشوند. هدف دوم وي اين بود تا نشان دهد كه سلولهاي پاپيلاي پوستي توانسته بودند به پوستي كه به آن پيوند زده شده بودند، دستور رشد يك فوليكول موي جديد را بدهند. پس از آن تلاشهاي بسياري جهت آنكه سلولهاي پاپيلاي پوستي هر فرد را از تار مويش جدا كرده و آنها را به تعداد زياد در آزمايشگاه تكثير كنند، انجام گرفت. در مرحله بعد، سعي شد تا اين سلولها به داخل قسمت طاس سر فرد تزريق شوند تا موهاي جديد رشد كنند. در حال حاضر، دانشمندان قادرند تا تعداد سلولهاي پاپيلاي پوستي را حتي تا هزار برابر تكثير داده و نشان دهند كه اين سلولهاي كشت شده، قادر به توليد يك موي زيبا و مناسب، هستند. علاوه بر اين، تحقيقات متعددي در مورد آزمايش اين سلولها بر روي سر انسان در حال انجام است. سال گذشته يك بررسي باليني جهت اطمينان از بيخطر بودن اين فرايند انجام گرفت. در ابتدا فوليكولهاي مو از پشت سر 7 مرد طاس گرفته شدند. سپس سلولهاي پاپيلاي پوستي را از هم جدا كرده و در داخل آزمايشگاه كشت دادند. در ادامه، سلولهاي پاپيلاي پوستي هر شخص به قسمت طاسي سرش درست در زير سطح پوست به ميزان هزار تزريق براي هر فرد در قسمتي به مساحت 1/25 سانتي متر مربع انجام شد. در نهايت، افزايش واضح رشد مو در 5 نفر از اين 7 نفر گزارش شد.
كمبود متخصص تغذيه در ايران ايسنا- رئيس انستيتو تحقيقات تغذيه و صنايع غذايي كشور گفت: براي آموزش تغذيه به كودكان و بهبود وضعيت تغذيه بايد هنر آموزش به آنان را بياموزيم و در حقيقت ما با كمبود متخصصان تغذيه مواجهيم. به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران، دكتر احمدرضا درستي مطلق در جشنواره سراسري غذاي سالم، كودك سالم در جمع خبرنگاران اعلام كرد: در ايران بيش از 10درصد كودكان دچار سوء تغذيه و لاغري، حدود 10 تا 15 درصد گرفتار چاقي و اضافه وزن و حدود 5درصد آنان كوتاه قد هستند.========================خودكشي در متولدين بهارهمشهری-هلث دي نيوز- براساس يك پژوهش انجام شده در بريتانيا افرادي كه در بهار يا اوايل تابستان متولد شد ه اند ممكن است در معرض خطر بيشتر خودكشي باشند.پژوهشگران بريتانيايي با تجزيه و تحليل 26916 مورد خودكشي در انگلستان و ويلز به اين نتيجه رسيدند كه متولدين ماه هاي آوريل، مي يا ژوئن (12 فروردين تا 10 تير) نسبت به افراد متولد در پاييز 17 درصد بيشتر در معرض خطر خودكشي قرار دارند.به گفته دانشمندان اين افزايش خطر خودكشي ممكن است مربوط به اين حقيقت باشد كه متولدين بهار و تابستان با احتمال بيشتري به اعتياد به الكل، افسردگي و ساير بيماري هاي خلقي دچار مي شوند====================================زنان نيازمند ارتباطات اجتماعى قوى ایران-احتمال مرگ در زنانى كه از نظر اجتماعى منزوى هستند، به علل مختلف شصت و شش درصد افزايش نشان مى دهد. بررسى ها نشان داد زنانى كه از نظر اجتماعى منزوى هستند، از جمله كسانى كه دوستان و بستگان كمى دارند و به يك گروه اجتماعى يا مذهبى تعلق ندارند احتمال مرگ در آنها به علل مختلف ۶۶درصد افزايش نشان مى دهد و همچنين احتمال مرگ اين افراد بر اثر ابتلا به سرطان سينه دو برابر افرادى است كه روابط اجتماعى قويترى دارند. دكتر «كانديس اچ.كرونكه» از دانشگاه كاليفرنيا، در بركلى و سانفرانسيسكو گفت : حضور و يا نبود بستگان نزديك، دوستان و فرزندان هر كدام تأثير زيادى بر شانس زنده ماندن اين زنان دارد. به گزارش ايونا،احتمال مرگ زنان مبتلا به سرطان سينه كه دوست يا بستگان نزديك ندارند تقريباً سه يا چهار برابر كسانى است كه شمار دوستان و خويشاوندان نزديكشان از ۱۰تن فراتر مى رود. بر پايه اين گزارش، خطر مرگ در زنان مبتلا به سرطان سينه فاقد فرزند شش برابر زنانى است كه دستكم شش فرزند در قيد حيات دارند. اين يافته ها نشان مى دهد زنان مبتلا به سرطان سينه بايد بدانند وجود اطرافيان مى تواند شانس زنده ماندن آنها را افزايش دهد.
يك چهارم كودكان جهان مشكل كم وزني دارند همشهری-ليلا خاكسار بيش از يك چهارم كودكان زير پنج سال در كشورهاي در حال توسعه كم وزن هستند، به گونه اي كه بسياري از آنان در معرض خطر مرگ قرار دارند. مشكل تغذيه نامناسب همه جا را فرا گرفته و عاملي براي مرگ و ميرهاي كودكان جهان شده است بطوريكه سالانه 6-5 ميليون كودك را به كام مرگ مي كشاند. براساس گزارش يونيسف از تعداد كودكان كم وزن زير پنج سال از سال 1990 تنها اندكي كاسته شده و اين موضوع نشان مي دهد كه جهان در حمايت از كودكان ناتوان است. عدم پيشرفت در مبارزه با سوءتغذيه به كودكان و ملت ها آسيب وارد مي كند. مدير اجرايي يونيسف ضمن بيان اين مطلب مي گويد: تغذيه بيشترين تاثير را در بقاي كودك و توانايي هاي او در زندگي و يادگيري مفيد دارد. گزارش يونيسف نمودار پيشرفت ملي و منطقه اي در جهت نيل به اهداف توسعه هزاره براي ريشه كني كامل فقر و گرسنگي مفرط تا سال 2015 را نشان مي دهد و رسيدن به اين اهداف به اين معناست كه تعداد كودكان كم وزن كه بارزترين نشانه سوءتغذيه است بايد به نصف برسد، اما روند كنوني بيانگر آن است كه جهان راه درازي براي نيل به اين هدف پيش رو دارد. با وجود پيشرفت در برخي كشورها، متوسط كودكان كم وزن در كشورهاي روبه رشد در 15 سال گذشته، تنها 5 درصد كاهش نشان داده است. امروزه 27 درصد كودكان در كشورهاي روبه رشد و به عبارتي 146 ميليون كودك كم وزن هستند. حدود سه چهارم كودكان كم وزن جهان در 10 كشور متمركزند و نيمي از آنان در سه كشور بنگلادش، هند و پاكستان قرار دارند. يونيسف معتقد است، اين آمار تنها جزئي ناچيز از فاجعه را نشان مي دهد. از سوي ديگر ونمن مدير اجراي يونيسف مي گويد: هر كودك مبتلا به سوءتغذيه با چندين بحران جدي و بزرگ تغذيه اي ديگر دست به گريبان است. بسياري از اين كودكان از ويتامين و مواد معدني ضروري مانند يد، ويتامين A و آهن محرومند. كمبود ويتامين و مواد معدني شايد چندان به چشم نيايند، اما پيامدهاي آن در جهان كاملاً آشكارند. اينها ستون هاي اصلي رشد جسمي و ذهني كودكان هستند. بدون آنها كودكان به راحتي تسليم بيماري هاي رايج شده و در مدرسه عملكرد ضعيفي خواهند داشت. براي مثال كمبود يد در رژيم هاي روزانه غذايي، سالانه 37 ميليون نوزاد تازه متولد شده را در معرض ناتواني هاي يادگيري قرار مي دهد و كمبود آهن يكي از عوامل اصلي مرگ و مير مادران هنگام زايمان است. از سوي ديگر، حذف اين كمبودها مي تواند آينده يك ملت را دگرگون كند. تغذيه مناسب براي رسيدن به تمامي اهداف توسعه هزاره از ريشه كني فقر گرفته تا فرستادن كودكان به مدرسه، كاهش مرگ و مير مادران هنگام زايمان و مبارزه با بيماري هاي مهم امري ضروري است. كشورهاي پيشرو در رسيدن به اهداف توسعه هزاره براساس گزارش هاي موجود تنها دو منطقه در دنيا در راه رسيدن به اهداف توسعه هزاره و كاهش كودكان كم وزن قدم هايي مثبت برداشته اند. متوسط كم وزني در مناطق آمريكاي لاتين- كارائيب و شرق آسيا- حاشيه اقيانوس آرام به ترتيب 7 و 15درصد است. اين پيشرفت در شرق آسيا بيشتر به دليل قدم هاي بزرگ چين در زمينه كاهش كم وزني از سال 1990 بوده است كه اين متوسط را هر ساله 7/6 درصد بهبود بخشيده است، اما ديگر كشورها در منطقه بسيار عقب تر هستند. نيمي از كودكان كم وزن جهان در كشورهاي جنوب آسيا، بنگلادش، هند و پاكستان زندگي مي كنند. تقريباً 47 درصد كودكان زير 5 سال هند كم وزن هستند كه خود موجب عقب ماندگي شديد كشورهاي منطقه شده است. كشورهاي قطحي زده شرق و جنوب آفريقا پيشرفت چنداني در زمينه اهداف توسعه هزاره نداشته اند و متوسط كم وزني كودكان در اين مناطق سال هاست كه روي رقم 29 درصد ثابت شده است. با وجود عملكرد خوب برخي كشورها مثل بوتسوانا، بسياري ديگر از كشورها به دليل بحران هاي غذايي ناشي از خشكسالي و افزايش آمار مبتلايان به اچ.آي.وي موجب پسرفت منطقه شده است. كشورهاي شرق و مركز آفريقا به دليل تلاش هاي صورت گرفته در آنها براي تغذيه انحصاري با شير مادر و مراقبت بهداشتي جامعه محور وضعيت مناسب تري دارند. اين تلاش ها با حمايت برنامه يونيسف در منطقه به نام بقاي سريع كودكان و برنامه توسعه انجام شده اند. ميزان سوءتغذيه در كشورهاي بزرگ خاورميانه و شمال آفريقا باعث عقب ماندگي منطقه شده است. تعداد كودكان كم وزن در عراق، سودان و يمن افزايش داشته است كه البته نقش درگيري هاي داخلي را در اين زمينه نبايد ناديده گرفت. كمترين تعداد كودكان كم وزن در كشورهاي شرق و مركز اروپا و كشورهاي مشترك المنافع بوده اند. كم وزني هنگام تولد در اقشار بسيار فقير و يا اقليت هاي قومي ديده مي شود. اين در حالي است كه در برخي كشورها چاقي كودكان تبديل به معضل شده است. راهكارهاي مبارزه با سوءتغذيه يونيسف خواهان اقدام فوري براي تغذيه سالم است تا دسترسي روزانه كودكان به اين خدمات تضمين شود. به اين معنا كه موضوع تغذيه كودكان بايد به يك عنصر اساسي در سياست هاي ملي و بودجه اي تبديل شده و اطلاعات و منابع بهتري در خصوص تغذيه در اختيار خانواده ها قرار گيرد و برنامه ريزي هايي نيز براي مواجهه با شرايط اضطراري انجام گيرد. همچنين دو سال اول زندگي اهميت ويژه اي دارد، دو سالي كه روزنه اصلي فرصت ها براي تضمين آينده كودكان است. جسم و ذهن جوانان شايد هرگز نتوانند اثرات تغذيه نادرست در طول سال هاي رشد را جبران كنند. دوران بارداري سالم با تغذيه مناسب ضروري ترين و اولين مرحله در اين زمينه است. تغذيه منحصر به فرد با شير مادر نيز بهترين راه تضمين رشد يك كودك در دوران خردسالي است. در راستاي رسيدن به اهداف مبارزه با كم وزني و سوءتغذيه، مدير اجرايي يونيسف ايده رئيس كميته تغذيه سازمان ملل را پذيرفت و هم اكنون به همراه برنامه جهاني غذاي سازمان ملل ابتكاري جديد را تحت عنوان پايان دادن به گرسنگي و كمبود تغذيه كودكان مديريت مي كند تا حركتي را براي رسيدن به اهداف تغذيه اي 2015 انجام داده باشد. تغذيه همچنين از محورهاي مورد توجه يونيسف در برنامه مشترك مادر، تولد و سلامت كودك است تا پيشرفت به سمت تحقق اهداف هزاره در زمينه كاهش مرگ و مير كودكان را سرعت بخشد. يونيسف براي حمايت از اين برنامه، پروژه 10 ساله سلامت و تغذيه را تدارك ديده تا در دسترسي به كودكاني كه دور از مراقبت هاي جامع زندگي هستند، به دولت ها كمك كند. اهداف توسعه هزاره نيز براي رهايي از گرسنگي شديد تا 2015 همگان را فرامي خواند تا در دهه هاي آينده بهداشت و تغذيه مناسب را براي ميليون ها كودك فراهم كند. مدير اجرايي يونيسف مي گويد: ما هنوز فرصت آن را داريم كه به اين اهداف برسيم، به شرطي كه جامعه بين المللي از هم اكنون وارد عمل شود تا تعهدات و منابعي را كه وعده داده است، فراهم كند.
مصرف داروهاي تقويت كننده در ورزشكاران همشهری-علي ملائكه- در روزهاي قبل در مورد مصرف داروهاي استروئيدي توسط ورزشكاران مطلبي به چاپ رسيد. اكنون به دو گروه دارويي ديگر كه ورزشكاران از آنها براي تقويت نيرو استفاده مي كنند، مي پردازيم. كراتين كراتين مونوهيدرات ماده اي است كه به طور طبيعي در بدن توليد مي شود و به آزادي انرژي در عضلات كمك مي كند. كراتين همچنين در مواد غذايي پر پروتئين مثل گوشت قرمز يا گوش ماهي وجود دارد و به شكل مكمل غذايي هم در بازار موجود است. بررسي هاي علمي در مورد كراتين- برخلاف آندرستن ديون- نشان دهنده آن است كه كراتين تا حدي داراي اثرات مفيد از لحاظ تقويت عضلات است و مي تواند در مواردي كه مقدار زيادي نيرو در زماني كوتاه مورد نياز است به ورزشكار كمك كند. كراتين به عضلات كمك مي كند كه به ميزان بيشتري آدنوزين تري فسفات (ATP) بسازند و آن را به گردش درآورند. تركيب ATP براي فعاليت عضلاني انفجاري، سريع در مدت كوتاه مثلاً در وزنه برداري يا دوي سرعت مورد مصرف عضله قرار مي گيرد. كراتين همچنين توليد ضايعات حاصل از سوخت وساز مثل اسيد لاكتيك را كه باعث ضعف و خستگي عضلاني مي شود كاهش مي دهد. در نتيجه كراتين هم كاركرد عضله را تقويت مي كند و هم خستگي آن را مي كاهد، اما شواهدي وجود ندارد كه كراتين در ورزش هاي هوازي يا استقامتي باعث تقويت عضلات شود. كبد شما هر روز 2 گرم كراتين توليد مي كند. شما مي توانيد كراتين را از رژيم غذايي هم به دست آوريد. كراتين در عضلات شما انبار مي شود و ميزان آن در بدن تقريباً به آساني حفظ مي شود. از آنجايي كه كليه هاي شما كراتين اضافي را از بدن دفع مي كنند، ارزش مصرف مكمل هاي غذايي حاوي كراتين در فردي كه از قبل داراي مقادير زيادي كراتين در عضلاتش است مورد سؤال است. اثرات جانبي احتمالي كراتين كه ممكن است در نهايت به كاهش كاركرد ورزشكار بينجامد شامل اين موارد است: دردهاي چنگه اي شكم، گرفتگي هاي عضلاني، تهوع، استفراغ و اسهال. يك عارضه جانبي ديگر كراتين افزايش وزن است كه برخي از ورزشكاران ممكن است اصولاً به همين دليل آن را مصرف كنند، اما افزايش وزن در مصرف طولاني مدت كراتين با احتمال بيشتر نه نتيجه افزايش بافت عضلاني، بلكه نتيجه تجمع آب در عضلات است. آب از بخش هاي ديگر بدن خارج مي شود و به داخل عضله كشيده مي شود. مصرف مقادير زياد كراتين بالقوه مي تواند باعث آسيب به كليه ها، كبد و قلب شود. داروهاي محرك داروهاي محرك داروهايي هستند كه مي توانند خستگي را كاهش دهند، اشتها را مهار كنند، هوشياري را افزايش دهند و فرد را مهاجم تر كنند. اين داروها دستگاه عصبي مركزي را تخريب مي كنند، سرعت ضربان قلب، فشار خون، درجه حرارت بدن و سوخت و ساز را بالا مي برند. رايج ترين داروهاي محرك مورد استفاده شامل كافئين و آمفتامين ها مي شوند. انواع داروهاي سرماخوردگي اغلب حاوي داروهاي محركي مثل افدرين، سودوافدرين و فنيل پرپانولامين هستند. داروهاي غيرقانوني مثل كوكائين و مت آمفتامين هم به گروه داروهاي محرك تعلق دارند. گرچه داروهاي محرك مي توانند كاركرد جسمي را تشديد كنند و تهاجم و سرسختي ورزشكار را در ميدان افزايش دهند، داراي اثرات جانبي بسياري هم هستند. تحريك پذيري و عصبي شدن فرد در نتيجه مصرف اين داروها مي تواند تمركز ورزشكار را در بازي مختل كند و بي خوابي حاصل از آنها ممكن است مانع خواب كافي مورد نياز فرد شود. همچنين ورزشكار ممكن است از لحاظ رواني به اين داروها وابسته شود يا به علت ايجاد تحمل جسمي لازم باشد هر بار مقدار بيشتري از آنها را مصرف كند تا به اثر مطلوب دست يابد. اثرات جانبي اين داروها شامل اين موارد است؛ تپش قلب، اختلالات ريتم قلب، كاهش وزن، افزايش فشارخون، توهم، تشنج، خونريزي مغزي، حمله قلبي يا ساير مشكلات گردش خوني. داروهاي مدر داروهاي مدر داروهايي هستند كه تعادل طبيعي مايعات و املاح (الكتروليت ها) در بدن را تغيير مي دهند و با دفع آب بدن از طريق ادرار، آب بدن را مي كاهند. اين از دست دادن آب ممكن است به ورزشكار امكان دهد تا در دسته وزني پايين تري- كه مورد علاقه بسياري از ورزشكاران است- به رقابت بپردازد. مدرها همچنين با رقيق كردن ادرار ورزشكاران ممكن است به گذراندن آزمون هاي دوپينگ كمك كنند. داروهاي مدر معمولاً براي درمان فشار خون بالا و ساير عوارضي كه باعث تجمع مايع در بدن مي شوند مانند نارسايي قلبي احتقاني به كار مي روند. داروهاي مدر در صورت مصرف در مقادير كم اثرات جانبي معدودي دارند، گرچه حتي در اين مقادير هم ممكن است باعث اختلالات املاح (الكتروليت هاي) بدن شوند.اما مصرف اين داروها در مقادير بالاتر ممكن است باعث عوارض جانبي قابل توجهي شود. مصرف داروهاي مدر با هدف كاستن از وزن ممكن است اين عوارض را به وجود آورد: گرفتگي عضلاني، فرسودگي، كاهش توانايي تنظيم درجه حرارت بدن، كمبود پتاسيم، اختلال ريتم ضربان قلب از جمله داروهاي مدري كه مورد استفاده اند مي توان به استازولاميد، بنزوتيازيد، اسپيرونولاكتون و فوروسمايد اشاره كرد. در نهايت بايد گفت كاركرد ورزشي با كسب مهارت و كار سخت سر و كار دارد تا خوردن قرص يا نوشابه اي كه به طور معجزه آسا قدرتي فوق العاده به فرد ببخشد. اين نگراني وجود دارد كه ورزشكاران جوان آن چهره هاي ورزشي را كه براي ماندن در گود رقابت ها به مصرف موادي كه ارزش واقعي آن مورد ترديد است روي مي آورند، الگوي خود قرار دهند. منبع: www.mayoclinic.com
هورمون درماني؛ درست يا غلط؟ همشهری-ترجمه: مرتضي اسلام زاده - در حال حاضر ميليون ها زن در سراسر جهان به هورمون درماني مي پردازند، اما به تازگي و پس از تحقيقاتي جديد در ايالات متحده، هزاران زن آمريكايي يائسه يا در آستانه يائسگي، هورمون درماني را نيمه تمام رها كرده اند. هورمون درماني، عملي است كه زنان يائسه يا در آستانه يائسگي انجام مي دهند تا از عوارض اين پديده طبيعي جلوگيري به عمل آيد. اما هنگامي كه نتايج يك تحقيق نشان داد كه هورمون درماني، احتمال وقوع سكته و حمله قلبي را در پي خواهد داشت و زناني كه تحت اين نوع درمان قرار مي گيرند، در واقع ريسك اين گرفتاري را در بدن خود بالا خواهند برد، در اين شرايط بود كه بسياري از زنان مصمم به ترك اين درمان شدند. اين افراد اين نكته را به خوبي مي دانند كه قطع اين روش درمان يعني هورمون درماني تحمل عوارض يائسگي را در پي خواهد داشت؛ مواردي همچون عرق كردن هاي زياد خصوصاً شب هنگام و بالا رفتن گرماي بدن و البته بي خوابي. دكتر لايلال ناكيتگال ،مديركل دفتر تندرستي زنان، در دانشكده پزشكي دانشگاه نيويورك در همين زمينه مي گويد: تعداد بسيار زيادي از بيماراني كه به ما مراجعه مي كنند، آن چنان از امكان بروز چنين عوارضي(عوارض قلبي و سكته) نگران و ناراحت شده اند كه مصرف هورمون را به رغم عوارض يائسگي كنار گذاشته اند. اطلاعات موجود در ارتباط مابين هورمون درماني و حمله قلبي بر مطالعه گروه و يا سن به خصوصي از زنان منطبق نيست. پروفسور جوآن مانسن استاد دانشگاه و بيمارستان زنان بوستون كه يكي از اين محققان است معتقد است: يك نكته كليدي در مسئله هورمون درماني،زمان آغاز اين درمان است و اينكه اين فرآيند درماني از چه سني آغاز شود و فرد از لحاظ يائسگي در چه شرايطي باشد؟ به عبارت ديگر در چه فاصله زماني از آغاز يائسه شدن زنان، اين كار شروع شود؟ آنچه كه پژوهشگران در حال انجام دادن آن هستند، حاكي از آن است كه احتمال نياز به جراحي قلب باز يا باز كردن رگ هاي مسدود شده قلب در زناني كه از استروژن استفاده مي كنند، به ميزان 45درصد از ديگر زنان كمتر است. اما مسئله اساسي اين است كه تصميم بر سر انتخاب هورمون درماني براي شمار بسياري از زنان تصميم آساني نيست. پژوهش هاي بيشتر همچنان در حال برنامه ريزي و انجام شدن است، با اين اميد كه در نهايت براي زنان راه حل مناسبي يافت شود. تا آن زمان توصيه پژوهشگران اين است كه زناني كه عوارض آزاردهنده يائسگي را تحمل و تجربه مي كنند، بهتر است براي مدتي كوتاه و موقت از كمترين ميزان هورمون استفاده كنند تا از اين عوارض كمترين آسيب را متحمل شوند. منبع: Jama
نيمي از بيماري هاي جسمي عامل رواني دارندهمشهری-گروه اجتماعي: يك متخصص روانپزشكي گفت: علت بيش از ۵۰ درصد بيماريها و ناراحتي هاي جسمي يا فقط يك اختلال رواني است يا در كنار علت جسمي، عامل رواني هم وجود دارد در حالي كه اكثر پزشكان به علل رواني بيماريها هيچ توجهي ندارند.فربد فدايي به خبرگزاري فارس گفت: امروزه در سطح جهان توجه به علل رواني بيماريها و آسيبهاي اجتماعي جايگاه ويژه اي دارد و رشته جديدي به نام روان تني بيماريها كه رابطه ناراحتي هاي رواني را با بيماريهاي جسمي و برعكس بررسي مي كند به همين منظور راه اندازي شده است. وي گفت: اعتياد، مشكلات خانوادگي، انواع جرم و بزهكاريها، بيماريهاي قلبي، سرطانها، انواع سكته ها و حتي تصادف و شكستگي ها همه ريشه در عوامل رواني دارد و بررسي تك بعدي اين بيماريها معمولاً به نتيجه مطلوب نمي رسد. دانشيار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي اضافه كرد: بسياري از تصادفات رانندگي كه دومين عامل مرگ و مير در كشور ماست ناشي از استرس، اضطراب و تنشهاي رواني در جامعه و خانواده است كه همگي آنها از ديدگاه روان تني قابل بررسي و درمان است.==========================================كشيدن سيگار و چاقي همشهری-بي بي سي- فرآيند پيري در افرادي كه به طور مفرط چاق هستند، يا سيگار مي كشند در مقايسه با افراد لاغر و غيرسيگاري كه همسن آنها هستند شتاب بيشتري دارد. كشيدن سيگار فرآيند پير شدن را در برخي از بخش هاي مهم دي ان اي به اندازه تقريباً چهار سال و هفت ماه شتاب مي بخشد. اين رقم براي چاقي تقريبا 9 سال است.اين بخش از كدهاي ژنتيكي كه تلومر نام دارد نقش مهمي در تنظيم تقسيم سلولي دارند و به بيماري هاي مرتبط با افزايش سن ارتباط داده شده اند. سيگار كشيدن و چاقي مفرط هر دو عامل مهمي در بسياري از بيماري هاي مرتبط با كهولت هستند. به همين دليل پروفسور تيم اسپكتور و همكارانش در پي كشف اين مسئله برآمدند كه آيا اين دو عامل باعث تسريع روند كوتاه شدن تلومر مي شوند يا خير. در ميان زنان مورد مطالعه كه 18 تا 76 سال داشتند، 119 نفر با تعاريف كلينيكي چاق مفرط، 203 نفر سيگاري و 369 نفر كساني بودند كه سيگار را ترك كرده بودند. محققان با تحليل نمونه هاي خوني دريافتند كه تلومر همانطور كه انتظار مي رفت به تدريج با افزايش سن كوتاهتر شد. با اين حال، تلومرهاي زنان شديداً چاق و زنان سيگاري بسيار كوتاهتر از افراد لاغر و افرادي بود كه هرگز سيگار نكشيده بودند، در حالي كه هر دو گروه همسن بودند. پروفسور اسپكتر از واحد تحقيقات دوقلوها در بيمارستان سن توماس لندن گفت: در اين مطالعه شاهد هستيم كه سيگار كشيدن تمام بدن را پير مي كند، نه فقط ريه ها يا قلب را.
در اسارت تكرار همشهری-سميه شرافتي تمام فكر و ذكرش اين است كه كف اتاق را آن قدر تميز كند طوري كه خيالش راحت شود، حتي مي تواند روي آن غذا بخورد. ترجيح مي دهد تمام وقتش را صرف كار كند چون فكر مي كند هيچ وقت فرصت استراحت ندارد. ولي نمي داند چرا هميشه مهمترين كارهايش براي لحظه آخر مي ماند. شايد بخواهيد بدانيد كه فردي كه دچار اين حالات شده چه مشكي دارد. وسواس، اختلالي است كه اغلب مبتلايان به آن با اين حالات درگير هستند. در بين اختلالات اضطرابي، وسواس يكي از شايع ترين آنهاست كه افراد مبتلا گاهي از اين اختلال هيچ اطلاعي ندارند. درباره حالت وسواس نظرات گوناگوني ابراز شده است. برخي از دانشمندان وجود وسواس را در كودكان به مراتب كمتر از بزرگسالان مي دانند ولي عده اي برعكس عقيده دارند 50 درصد يا حتي اكثر وسواس هاي بزرگسالان از دوران كودكي آغاز شده اما تشخيص داده نشده است. توجه دقيق به جزييات ريز، باريك بيني و نكته سنجي از خصوصيات بارز اين افراد است. وسواسي ها عاشق نظم و ترتيب هستند و داراي دقت افراطي اند. كارها را تكرار مي كنند و به جزييات توجه فوق العاده دارند طوري كه هميشه قسمت اصلي فعاليت شان را فراموش مي كنند. گاهي نيز مبتلايان به وسواس از بيمارگونه بودن فكر و عمل خودآگاهي دارند و قادر به كنترل كردن آن نيستند. انواع وسواس وسواسي ها دو نوع هستند، فكري و عملي.حتماً با افرادي روبه رو شده ايد كه مدام به پزشك مراجعه مي كنند و در صدد يافتن دارو و درمان جديدي براي بيماري كه احتمال مي دهند به آن مبتلا شده اند، هستند. اين انديشه بيش از حد درباره بدن، يك نوع وسواس فكري است. فكر كردن درباره رفتار حال يا گذشته نيز در بين اين افراد بسيار رايج است: چرا در گذشته چنين و چنان كردم ، آيا حق داشتم فلان كار را انجام دهم يا نه ، آيا من درست مي انديشم ، تصميماتم رواست يا ناروا . اين افراد حتي دچار تضادهايي در رابطه با اعتقاداتشان مي شوند. مسائلي در زمينه خير و شر و... كه جزو وسواس عملي هستند ذهن او را به خود مشغول مي كنند. وسواس هاي عملي تر به اشكال مختلف خود را نشان مي دهند. شست وشوي مكرر كه در زنان شايع تر است، رفتارهاي منحرفانه به صورت دزدي حتي در ميان كساني كه هيچ گونه نياز مادي به آن ندارند، دقت وسواسي كه بيشتر در منظم كردن وسايل خانه، دگمه لباس و... ديده مي شود به طوري كه فرد از اين وضعيت احساس آرامش مي كند، شمردن از قبيل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد، راه رفتن، به گونه اي كه تعداد قدم ها منظم و طبق ضابطه باشد، ترس از آلودگي، مرگ، سفر، محيط محدود و... از جمله اين وسواس ها هستند. در بين اين گروه از وسواس ها (فكري و عملي) يكسري از آنها شيوع بيشتري دارند. جمع كردن اشياي كهنه و فرسوده و قديمي و اعتقاد بر اين كه دور ريختن اين اشياء اسراف است، در ميان وسواسي ها به وفور ديده مي شود. حتي اگر متوجه شوند كه كسي قصد دور ريختن اين اشياء را دارد، ناراحت مي شوند به گونه اي كه همسر و هم اتاقي هاي آنها ممكن است از فضاي زيادي كه اشياي قديمي، مجلات، وسايل شكسته و... اشغال كرده اند شكايت داشته باشند. از ميان انواع وسواس هاي فكري و عملي بعضي از آنها در ميان مردان و زنان شيوع بيشتري دارند. در بعد فكري، افكار اعتقادي و مذهبي، پرخاشگري، آلودگي و نظافت و در بعد عملي وسواس شست وشو و چك كردن، شيوع بيشتري دارند. طي تحقيقاتي كه روي افراد مراجعه كننده به كلينيك هاي روان درماني صورت مي گيرد نيز اين نوع از وسواس ها در ميان آنها بيشتر ديده شده است. ريشه وسواس چيست؟ در بحث علت اين بيماري عوامل بسياري ذكر شده اند. وراثت، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، رقابت ها، منع ها و.... از جمله اين موارد هستند. بعضي از تحقيقات بيانگر اين هستند كه در حدود 40درصد از وسواسي ها اين خصلت را از والدين خود به ارث مي برند. تحقيقات ديگر حاكي از اين هستند كه حدود 50 درصد از آنها در دوران كودكي كشمكش ها و سرسختي هاي زيادي داشته اند. به طوري كه بعد از مواجه با شكست و ناكامي دچار علائم وسواس شده اند. گاهي وسواس فرد بزرگسال ناشي از منع هاي شديد دوران نوجواني و حتي جواني است. منع هاي بيش از حد والدين، ايرادگيري ها وتوقعات بيش از حد، عاقبت خوبي براي اين بيماران ندارد. اغلب وسواسي ها طبق تحقيقات و بررسي ها، والدين لجوجي داشته اند كه در وظيفه خواهي از فرزند خود سماجت بسيار به خرج داده اند. آيا مي توان وسواس را درمان كرد؟ متأسفانه تاكنون وسواس درمان قطعي و حتمي نداشته است و تنها حدود 2 تا 3 درصد از افراد با علائم وسواس براي درمان بيماري خود به كلينيك هاي درماني مراجعه مي كنند. بيشتر اين بيماران با علائم ديگري از جمله اضطراب و در 75 درصد موارد افسردگي نيز درگير هستند. در شيوه هاي درماني اصولي وسواسي ها مانند ساير اختلالات اضطرابي از دو شيوه درماني دارويي و رواني استفاده مي كنند. درمان هاي دارويي به تعادل نورو شيميايي مغز كمك مي كنند و معمولاً روانپزشك بر حسب پاسخ افراد به دارو، برايشان مقدارهاي مختلف دارويي را تجويز مي كند. دارودرماني به تنهايي درمان اين بيماران تأثير ندارد و در كنار آن به صورت جا افتاده بايد روان درماني و ازجمله رفتار درماني را نيز به كاربرد. در شيوه رفتار درماني از روش حساسيت زدايي منظم استفاده مي شود. در اين روش بيمار را به تدريج با چيزي كه هميشه در مقابلش فكر يا عمل وسواسي داشته مواجه مي كنند. اين عمل در شرايط آرام و بدون اضطراب انجام مي شود مثلاً فردي كه عادت كرده بعد از رفتن به دستشويي چندين بار دست هايش را مي شويد اول به صورت خيالي و سپس در شرايط كلينيكي و عملي با اين قضيه مواجه مي شود كه اصلاً دست هايش را نشويد و يا فقط يك بار اين عمل را انجام دهد. اين عمل به تدريج و نه يكباره انجام مي شود. به اين ترتيب فرد وسواسي به تدريج عادت مي كند كه حساسيت خود را به تدريج نسبت به محركي كه به آن عادت كرده كمتر كند. البته امروزه توصيه روانشناسان به فرد وسواسي اين است كه بيمار سعي كند كه مشكلش را با اختيار خودش كنترل كند و عادت هاي قبلي خود را محدود كند در غير اين صورت اگر همكاري بيمار كم باشد بهبودي خوبي گزارش نخواهد شد. البته اين موضوع بسيار مهم است كه هرچه فرد وسواسي زودتر براي درمان اقدام كند به خصوص در اوايل دوران جواني، بهبود بيشتري خواهد يافت. علاوه بر روش هاي درماني اصولي براي درمان اين افراد ساير روش هاي درماني از قبيل تغيير آب و هوا، تغيير شرايط زندگي، ايجاد اشتغال و سرگرمي، زندگي در جمع و دور شدن از گوشه گيري و تنهايي و زير پا گذاشتن موضوع وسواس در درمان اين بيماري به طور جدي مي تواند موثر باشد.