ارسالها: 444
#121
Posted: 9 May 2012 07:13
در ساعت 9:45 غروب روز 17 آگوست 1783 هنگامی که چهار شاهد روی تراس قلعه ویندسر یک جسم درخشان در آسمان انگلستان مشاهده شد این مشاهد در تشرحات فلسفی انجمن سلطنتی انگلیس نیز ثبت شده است.شاهدان یک ابر دوکی دیدند که موازی افق حرکت می کرد و زیر آن یک شی کروی قرار داشت جسم پرنده لحظه ای متوقف شد و نور آن زیاد شد سپس تغیر جهت داد و در موازات جنوب بهسمت جنوب شرقی نا پدید شد.نوری که از آن ساتع شده بود روشن می کرد این نقاشی توسط Sandby Thomas یکی از بنیانگذاران دانشکده سلطنتی و برادرش پائول کشیده شده و هردوی آنها به این واقعه گواهی دادند.
این تصویر عجیب از کتاب فرانسوی Le Livre Des Bonnes Moeurs است که توسط Jacques Legrand در سال ۱۳۳۸ میلادی کشیده شده است.
این تصویر با عنوان پیروزی در تابستان در ۱۵۳۸ نقاشی شده و در موزه ی ملی Bayerisches نگهدای می شود تصویر بشقاب های پرندهدر بالای سمت چپ مشاهده می شود.
در دستانت گرمای دست دیگری را احساس میکنم.راستش را بگوحقیقت چیست؟؟؟
ارسالها: 511
#122
Posted: 9 May 2012 15:53
تاریخ مشاهده بشقاب پرنده ها
آغاز مشاهدات بشقاب پرنده به 1500 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. آن طور که در کتب قدیمی ثبت شده فرعون تاتموس سوم دوایر پلید و نا آرام درخشانی را در پهنه آسمان نظاره کرده است. همچنین آمده است که هنگامی که لشکریان اسکندر مقدونی در حال عبور از رودخانه جاکارتس بودند دو شیء پرنده در آسمان ظاهر شده و چندین بار به سمت لشکریانش حمله بردند به طوری که باعث رم کردن اسب ها و فیل ها و متواری شدن سربازان گردیدند و سربازان تا روز بعد از عبور از رودخانه منصرف گشتند. آنها این حادثه را حادثه ای شیطانی که باعث شکستشان خواهد شد پنداشتند.
در سال 1492 میلادی ساعت 10 شب 11 اکتبر، کریستف کلمب و همسفرش پدرو گوتیرز هنگامی که بر عرشه کشتی سانتا ماریا ایستاده بودند شیء درخشانی را در دور دست مشاهده کردند. این شیء در تمام طول شب چندین بار مشاهده شد و مرتباً بالا و پایین می رفت. کریستف کلمب قبل از اینکه به خشکی برسد به مدت چهارساعت شاهد پرواز آن شیء بود. او در یادداشت هایش این پدیده را نشانه رسیدن آنها به خشکی ذکر کرده است.
همچنین در کتب تاریخ آمده است که در سال 1554 میلادی در ساعات 6تا8 صبح 10 مارس در فرانسه در اطراف ماه یک نقطه نورانی دیده شد که از خود نورهایی پخش می کرد و صدایی گوشخراش داشت و مانند نوک یک پیکان به نظر می رسید که از یک پهلوی خود به پهلوی دیگر می چرخید.
در سال 1700 میلادی هم یکی از اعضای انجمن سلطنتی انگلستان می نویسد: شب 16 دسامبر من از منطقه جیمز پارک عبور می کردم که ناگهان نوری از پشت درختان و خانه ها از سمت غرب و جنوب به آسمان برخاست که مانند یک موشک بزرگ به نظر می رسید. وقتی که آن شیء تا 20 درجه از دید من اوج گرفت به حالت افقی در آمده و به سمت شمال و شرق پرواز کرد. آن شیء بسیار نزدیک به نظر می رسید و حرکتش آرام بود. من حدود نیم مایل آن را با چشمانم تعقیب کردم. یک شعله در قسمت عقب آن نمایان بود. انتهای آن مانند ردیفی از میله های آهنین به نظر می رسید و در یک نقطه از آن شیء سیلندر مانند دنباله های نور ساطع می شد به طوری که نیمی از طول آن کاملاً شفاف به نظر می رسید.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#123
Posted: 9 May 2012 15:54
اما مطالعه و تحقیق در مورد یوفوها یا بشقاب پرنده ها و همچنین علاقه شدید مردم به این اشیاء پرنده در بیست و چهارم ژوئن سال 1947 میلادی شروع شد. در آن تاریخ یک خلبان آمریکایی به نام کنث آرنولد 9 وسیله پرنده عجیب را بر فراز کوههای کالیفرنیا مشاهده کرد. او در این باره چنین توضیح داد: آنها به رنگ نقره ای بودند و پروازی جهشی داشتند، مثل این که بشقابهایی را بر روی آب پرت کنیم که با سطح آب برخورد می کنند و دوباره به هوا برمی خیزند. خبرنگاران و گزارشگران روزنامه ها بلافاصله به این توصیف موثر و دلنشین چنگ زدند و به این ترتیب بود که واژه بشقاب پرنده متولد شد. بسیاری از مردم این گزارش را خواندند و خیلی از آنها نیز از آن پس گزارشهایی را به روزنامه ها ارسال داشتند که آنها نیز چیزهای پرنده دوار صفحه مانندی را دیده اند. در ظاهر این اجسام پرنده نادر به یکباره در سراسر جهان و در هر زمان از روز و به خصوص در اوقات شب بر فراز آسمان ظاهر می شدند. اشخاص معدودی نیز کمی پس از آن حتی ادعا کردند که موجوداتی انسان گونه و عجیب و غریب از بشقاب پرنده ها پیاده شده، با آنان صحبت کرده و آنها را به سفر فضایی در پهنه کیهان دعوت کرده اند. در این زمینه به خصوص شخصی به نام جرج آدامسکی که از قرار معلوم در رصدخانه مشهور مونت پالومار در کالیفرنیا اشتغال داشت، معروف و شناخته شد. او چندین کتاب درباره سفرهای فضایی بشقاب پرنده ای خود انتشار داد و این کتابها در تیراژهای میلیونی در سراسر جهان به فروش رفت.
اشخاص دیگری گزارش دادند که آنها توسط سرنشینان بشقاب پرنده ها به اسارت در آمده اند و بر عرشه بشقاب پرنده ها تحت عملهای جراحی نادر و عجیب قرار گرفته اند.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#124
Posted: 9 May 2012 15:57
ماجرای ناپدید شدن یکی از فرماندهان ارتش شیلی در حین رویارویی با یک یوفو
در 25 آوریل سال 1977 سرجوخه آرماندو والدوس در برابر چشمان حیرت زده سربازان زیر دستش در دل شب ناپدید شد. همان طور که در اسناد محرمانه ارتش شیلی ظبط شده است آن شب یک گلوله بزرگ نورانی در فاصله چند ده متری آتش اردوگاه سربازان ظاهر شده بود و آنچه بعد از این واقعه اتفاق افتاد از طرف ارتش شیلی سخت پنهان نگاه داشته شد. حتی سرجوخه آرماندو والدوس و هفت سرباز زیر دستش را هم سرویسهای ویژه ارتش شیلی در جایی نامعلوم تحت نظر قرار دادند و به هیچ وجه اجازه ملاقات و تماس با کسی را نداشتند.
در ماه می سال 1978 سرجوخه والدوس و سربازانش را به محل وقوع آن حادثه مرموز بردند. ارتش شیلی ورود به منطقه بازسازی حادثه را ممنوع کرده بود. بالاخره در دسامبر 1978 سرجوخه والدوس به دلیل نامعلومی از ارتش استعفا کرد و محققین توانستند مصاحبهسرجوخه آرماندو والدوس در مورد حادثه آن شب چنین گفت: یک روز عادی بود که من و افرادم کارهای معمولی و روزمره خود را انجام می دادیم. حدود 30-20 دقیقه بعد از نیمه شب یکی از افرادم که همراه با سرباز دیگری در سی چهل متری ما مشغول نگهبانی بود، به سرعت پیش ما آمد و اطلاع داد که هم اکنون اتفاقی عجیب در شرف وقوع است. ما ابتدا تصور نمودیم که مساله درباره چهارپایانی است که نگهبانی از آنها را برعهده داشتیم. من و تمامی افرادم خارج شدیم و به محل رسیدیم. آنچه همگی ما شاهد آن بودیم یک نور خیلی بزرگ بود که با سرعت تمام روی تپه ای در 500 الی 600 متری ما پایین می آمد. فکر کردیم باید یک شهاب آسمانی یا چیزی شبیه آن باشد. در نگاه اول بیشتر شبیه به آتشبازی بود اما پس از چند ثانیه پشت آن تپه ناپدید شد. اما از اطراف تپه روشنی درخشنده ای دیده می شد. ناگهان در یک لحظه به فکرم رسید با یکی از افرادم بروم و این نور را از نزدیک ببینم. هنوز من این فرمان را نداده بودم که یکی از افرادم ما را متوجه جهتی مخالف جهتی که جمع شده بودیم، تقریباً سمت چپمان کرد. آنچه دیدم اسباب حیرت و حتی وحشتمان شد. آن موقع هیچ کس نتوانست حدس بزند که آن چیز یک بشقاب پرنده است. نوری بود به قطر حدود 20 متر بیضی شکل که در مرکز درخشندگی بیشتر داشت. به نحوی پیدا بود که این نور از چیزی به وجود می آید ولی از چه چیز نمی دانم. از آن لحظه من و افراد جمعی خود شروع به احساس حسی مرموز کردیم. گویی چیزی از درون تمامی وجود ما را تسخیر می کرد. تاکنون نمی دانیم این نور چگونه پدیدار شد. ولی فهمیدیم که مانع از آن شد که ما به سمت نور اولی در پشت تپه برویم. آن لحظه افراد من کنترل خود را از دست دادند و بدون اینکه بفهمیم از کی و چگونه، خود را در حالتی یافتیم که همه بازوی یکدیگر را گرفته بودیم. فکر می کنم من این فرمان را داده بودم. مدتی طولانی در این حالت ماندیم. بعضی از افرادم دعا می خواندند و بعضی دیگر گریه می کردند. من به عنوان فرمانده دسته مجبور بودم که کاری کنم. این بود که به طرف نور فریاد زدم و خواستم که خودش را معرفی کند ولی می دانستم که بیهوده دارم داد می زنم و با کسی طرف نیستم. لحظه ای بعد حیوانات و اسبهای آن نقطه شروع به رفتاری غیر عادی کردند. سگی که با ما بود خود را پشت ما پنهان کرد و به تماشای نور پرداخت. ما فکر کردیم که با پدیده خطرناکی روبرو هستیم چون حیوانات هم از خود ترس نشان می دادند. بعد از مدتی که نمی دانم چقدر بود دستور دادم که آتش را خاموش کنند چون فکر کردم شاید آتش آن پدیده را به خود کشانده است. این بود که همگی برای خاموش کردن آن حرکت کردیم و به اندازه فقط چهار پنج قدم و نه بیشتر از هم جدا شدیم که در این حال فکری به خاطرم خطور کرد.نمی توانم توجه کنم که چرا به طرف نور به راه افتادم. اما گویی نیرویی عجیب مرا به سمت نور به راه می انداخت. در این حال شش هفت قدم معمولی از محل تجمع افراد فاصله گرفتم. از این لحظه چیزی به یاد ندارم فقط فردای آن روز افرادم برایم گفتند که در یک محل از نظر آنها ناپدید شدم و مدتی بعد درست در همان محل آشکار شدم و این زمان فقط 15 دقیقه به طول انجامید. حالتی عجیب داشتم و با حالت تشنج و بحران عصبی کلماتی نظیر ما دوباره باز خواهیم گشت می گفته ام. به یاد می آورم که وقتی فردای آن شب به حال آمدم نمی دانستم که چطور شده که در این وضعیت قرار گرفته ام. اول فکر کردم خواب بوده ام اما با به یاد آوردن بعضی چیزها از این فکر دست کشیدم. همین طور یادم می آید که افرادم را صدا کردم تا از آنها بپرسم آیا به درستی چیزی روی داده است؟ اما هیچ چیز رخ نداده بود. آنچه دیدیم مشاهدات همه ما بود و تاکنون هم برایم غیرقابل حل باقی مانده است. اما آنچه بعدها رخ داد داستانی طولانی دارد: فردای آن روز در من تحولات عجیبی پیش آمده بود. احساس خستگی جسمانی عجیب و درد شدیدی در پهلوها می کردم. انگار کار بدنی فوق العاده ای انجام داده باشم. در روز واقعه من ریشم را تراشیده بودم ولی وقتی فقط به مدت 15 دقیقه ناپدید و سپس آشکار شدم ریش بلند ده روزه ای داشتم. نکته عجیب اینکه افراد من هیچکدام این نشانه را نداشتند. فقط دچار شک عصبی شده بودند. تقویم ساعتم هم 5 روز جلو رفته بود.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#125
Posted: 9 May 2012 16:00
ماجرای ناپدید شدن دو هواپیمای جنگنده در حین رویاروئی با یک یوفو
در شب 16 نوامبر سال 1988 شخصی به نام یسنیا والازکوئز یک کره عظیم زرد رنگی را در آسمان حوالی شهر سن ژرمن مشاهده کرد. او فوراً اعضای فامیل خود را مطلع نمود و همگی به اتفاق هم این منظره خارق العاده را تماشا کردند.
ناگهان دو هواپیمای جت جنگنده از سوی جنوب پدیدار شده و به تعقیب آن شیء پرداختند. پدر یسنیا در این باره گفت: یوفوها در میان آسمان متوقف شدند و جت ها از بالا و پایین و در اطراف آن به پرواز ادامه دادند. ناگهان به نظر رسید که آنها از قسمت پایین به داخل آن شیء فرو رفته و ناپدید شدند. ما دیگر نتوانستیم آن جت های جنگنده را ببینیم و صدای موتور آنها هم دیگر شنیده نمی شد. در این موقع دو گلوله کوچک نورانی از آن شیء جدا شد و با سرعت فوق العاده ای دور گشت و به دنبال آن شیء اصلی نیز با سرعتی زیاد دور شد.
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 511
#126
Posted: 9 May 2012 16:03
ماجرای قربانی شدن یک کره اسب توسط موجودات بیگانه
در 9 سپتامبر سال 1967 لاشه کره اسبی سه ساله به نام لیدی در نزدیکی آلاموزا در دره سان لوئیز، جنوب کلورادو پیدا شد. جمجمه این حیوان از مغز تهی و ستون فقرات و بعضی از اعضای داخلی این حیوان ناپدید شده بود. عجیب اینکه هیچ اثری از خون و یا رد اتومبیل(دال بر حمل آن به این نقطه) نیز وجود نداشت. اما درفاصله حدود سیزده متری از این لاشه پانزده اثر مدور از لوله های اگزوز به اضافه شش تا هشت سوراخ در حدود 10 سانتیمتر قطر و 10 سانتیمتر عمق در محیط دایره ای به قطر سه پا دیده می شد. یک مامور جنگلبانی که با دستگاه گایگرکاونتر محل را بررسی نمود آثار تشعشعات رادیواکتیو را در حوالی لوله های اگزوز ثبت کرد که به طرف لاشه اسب به تدریج از شدت آن کاسته می شد.
دکتر جان آلت شولر استادیار هماتولوژی و پاتولوژی در مرکز علوم تندرستی دنور در دانشگاه کلورادو، ده روز پس از وقوع حادثه لاشه اسب را مورد مطالعه قرار داد و از آنچه که یافت شوکه شد. او در این باره گفت: وقتی که به نزدیکی لاشه اسب رسیدم متوجه شدم که شکافی مستقیم از گردن تا انتهای قفسه سینه ایجاد کرده اند. برشی بسیار دقیق. در دو طرف خط برش رنگ پوست تیره شده درست مانند حالت گشودن جسد توسط یک شعاع باریک از پرتوی سوزان. لبه بیرونی خط برش سخت بوده، حالتی که در جراحی معمولاً توسط اشعه لیزر به وجود می آید. اما در سال 1967 هنوز تکنولوژی جراحی با اشعه لیزر در اختیار بشر قرار نداشت. من نمونه ای از این قسمت سخت و تیره رنگ را در لابراتور در زیر میکروسکوپ بررسی نمودم. در حد سلولی، تغییر رنگ و علائم تخریب که با آثار سوختگی تطبیق می کند مشاهده می شد. اما آنچه مرا فوق العاده حیرت زده کرد فقدان خون در بدن حیوان بود. من صدها بار لاشه هایی را تشریح کرده ام و می دانم که نمی توان لاشه ای را بدون ایجاد خونریزی شکافت. اما در این مورد به خصوص آثار خونریزی در روی پوست حیوان و یا در اطراف آن دیده نمی شد. اصولاً خونی وجود نداشت. در درون قفسه سینه لاشه هم هیچ ارگانی دیده نمیشد.
کسی که سینه این حیوان را شکافته بود قلب، ریه ها و حتی غدد تیروئید را با خود برده بود. قفسه سینه اسب خالی و خشک بود. شما چطور می توانید قلب حیوانی را بیرون بیاورید بدون اینکه خونی جاری شود
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
ارسالها: 338
#127
Posted: 17 Jul 2012 07:44
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ویرایش شده توسط: khannabi20
ارسالها: 338
#128
Posted: 17 Jul 2012 07:45
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ارسالها: 12930
#130
Posted: 28 Jun 2015 19:40
حیات فرازمینی به چه شکل خواهد بود (قسمت اول)
آیا بجز زمین اشکال دیگری از زندگی در جهان هستی وجود دارد؟ در بررسیهای علمی جدید، دو اکتشاف احتمال وجود حیات فرازمینی را تقویت کرده است؛ یکی کشف اشکال عجیبی از زندگی در محیطهای بسیار سخت که امکان تطابق زندگی با محیط سیارات دیگر را مطرح میکند و دیگری کشف بیش از ۵۰ سیاره که در مدار سبز ستارههای خود حرکت میکنند. پس اگر حیات بیگانه وجود داشته باشد به چه شکل خواهد بود؟
چه انتظاری از حیات بیگانه میتوانیم داشته باشیم؟ آیا مانند باکتریها، ویروسها و یا جلبکها موجوداتی ساده هستند و یا با موجوداتی چند سلولی و یا حتی هوشمند مواجه خواهیم شد؟ آیا بیگانگان شبیه به گیاهان هستند و یا حیوانات، و یا شاید ویژگیهای هردوی آنها را داشته باشند. آیا آنها نیز مانند موجودات زمینی از دست و پا برای حرکت و تعامل با محیط اطراف استفاده میکنند و یا طبیعت روشی ناشناخته و شاید مؤثرتر را برای آنها برگزیده است؟ آیا بیگانگان از چشم به عنوان اندام حسی اصلی برای دیدن اطراف استفاده میکنند یا روشهای دیگری برای جمعآوری اطلاعات از دنیای خود دارند؟ آیا آنها نیز مانند ما اکسیژن را تنفس میکنند و یا به گازهای دیگری برای زنده ماندن وابستهاند؟ حدس و گمان در مورد موجودات فضایی چیزی آشنا در داستانهای علمی تخیلی و فیلمهای هالیوودی است؛ اما در این مقاله ما با تکیه بر اختر زیستشناسی به جستجوی علمی حیات فرازمینی خواهیم پرداخت و آنچه از زندگی بر روی زمین فرا گرفتهایم را برای تجسم بیگانگان آسمانی به کار خواهیم برد.
از طرف موجودات کربنی، سلام دنیا
تصور بسیاری از ما از موجودات فرازمینی شبیه چیزهایی است که در فیلمهای هالیوودی دیدهایم. موجوداتی شبه انسان یا انسانهایی کمی متفاوت. دلیل این اتفاق روشن است؛ زیرا کارگردانها یا به طور مستقیم از انسان برای ایفای این نقشها استفاده میکنند و یا با مدلهایی انسانی انیمیشنهای کامپیوتری را به تصویر میکشند. علاوه بر آن ایجاد ارتباط مخاطب با موجودی شبیه به انسان بسیار بهتر از موجودات عجیب و غریب فضایی خواهد بود. با این حال طرح بدن انسان (تقارن دوطرفه با یک سر، دو پا و دو بازو) ناشی از شرایط محیطی حاکم بر زمین در طی میلیونها سال است و از زمانی میاید که زمین در استعمار دوزیستان و خزندگان اولیه قرار داشته است، که بعید به نظر میرسد چنین تکاملی در جهانهای بیگانه نیز رخ بدهد. پس متأسفانه در همین ابتدا باید تصاویر جذاب هالیوودی از موجودات بیگانه را کنار بگذاریم تا ببینیم علم واقعی چه چیزی را به ما نشان خواهد داد.
منتظر بیگانگان عضلانی نباشید
اختر زیستشناسی مطالعهی علمی زندگی در کهکشانها است و اختر زیست شناسان به دنبال درک چگونگی پایگیری و تکامل زندگی در زمین و آنچه وجود زندگی در این سیاره را ممکن کرده و میتواند سیارهای را قابل سکونت بکند، هستند. اختر زیستشناسی ترکیبی از رشتههای زیستشناسی، شیمی، فیزیک، زمینشناسی و نجوم است. در اختر زیستشناسی باید از اطلاعاتی که در مورد حیات بر روی زمین به دست آوردهایم به عنوان راهنما در مطالعهی زندگی در سیارات دیگر استفاده کنیم. بیایید برخی از چیزهایی را که از زندگی بر روی زمین یاد گرفتهایم، بررسی کنیم.
زندگی چیست؟
با اینکه به قلم آوردن تعریفی روشن از زندگی کاری است دشوار اما اغلب زیستشناسان بر روی ویژگیهای مشترکی از موجودات زنده توافق دارند، پس اگر جسمی دارای این ویژگیها باشد، به عنوان موجود زنده در نظر گرفته میشود.
۱. سازمان یافتگی
بدن موجودات زنده از اتمها و مولکولهایی سازمانیافته تشکیل شدهاند، در یک ارگانیسم سلولها میتوانند برای کاری خاص تغییر شکل داده و یا اختصاصاً به ویژگیهای مناسب آن فعالیت مجهز شوند. در نهایت سلولها میتوانند به بافتها، اندامها و سیستمهای پیشرفتهی عصبی تبدیل شوند. در زمین، زندگی از لحاظ سطح سازماندهی سلولها و پیچیدگی، بسیار متنوع است.
۲. تعادل
موجودات زنده مکانیزمهایی در وجود خود دارند که آنها را در برابر محیط در شرایط نسبتاً بدون تغییری به نام پایداری نگه میدارد. به عنوان مثال در بدن شما سیستمی وجود دارد که درجهی حرارت بدنتان را ثابت نگه میدارد، هنگامی که در سرما باشید با لرزیدن بدنتان را گرم میکند و در گرما با عرق از شما در برابر حرارت بالا محافظت میکند.
۳. بازتولید
موجودات زنده کپیهایی از خود تولید میکنند؛ این کپی دقیق از طریق تولید مثل جنسی و یا روشهای غیر جنسی صورت میگیرد.
۴. رشد و توسعه
موجودات زنده رشد کرده و از اشکال کوچکتر و سادهتر به اشکال پیچیدهتر تبدیل میشوند؛ به عنوان مثال انسان ابتدا از یک تخمک بارور به جنین تبدیل میشود و سپس جنین به نوزاد تبدیل شده و نوزاد به کودک و کودک به نوجوان و بزرگسال تبدیل میشود.
۴. دریافت انرژی از محیطزیست
قرار داشتن موجودات زنده در شرایط نسبتاً ثابت بدون مصرف انرژی قانون دوم ترمودینامیک را نقض خواهد کرد. این قانون به ما میگوید که درتمام اشیاء میزان آشفتگی (آنتروپی) باگذشت زمان افزایش خواهد یافت پس یک موجود زنده برای حفظ سازمان بدنش، باید فرآیند دریافت و مصرف انرژی داشته باشد. در انسان و حیوانات این دریافت انرژی به وسیلهی خوردن غذا میسر میشود.
۵. پاسخ به محرک
موجودات زنده به تغییرات در محیطزیست خود پاسخ میدهند؛ به عنوان مثال اگر محرکی باعث به وجود آمدن درد در بدن شما شود، با دور شدن از آن به این محرک پاسخ میدهید؛ اگر گیاهی را در کنار پنجرهای رو به نور قرار دهید، شاخه و برگهای آن گیاه به سمت نور متمایل خواهند شد؛ همچنین بعضی از حیوانات نسبت به شرایط محیط رنگ خود را عوض کرده و استتار میکنند؛ همهی اینها مواردی از پاسخگویی موجودات زنده به محرکهای محیطی است.
۶. سازگاری با محیطزیست
شخصیت موجودات زنده از ابتدا بر اساس سازگاری با محیط زیستی که در آن به وجود آمدهاند برنامهریزی شده است. به عنوان مثال بالهی دلفین عضوی صاف است که به او در شنا کمک میکند؛ بال خفاش نیز از ساختاری با پایهی استخوانی مشابه بالهی دلفین تشکیل شده است، اما غشائی نازک باعث شده تا خفاش قابلیت پرواز را پیدا کند.
حال که به تعریف مشخصی از زندگی دست پیدا کردیم باید به بررسی چگونگی ایجاد تغییرات در بازههای بلند زمانی در موجودات زنده بپردازیم. قانونهای ثابتی بر به وجود آمدن، رشد و مرگ موجودات زنده حاکم هستند که چارلز داروین نام انتخاب طبیعی را برای آنها پیشنهاد داده است. تئوری تکامل داروین شامل نکات زیر است:
۱. جانداران موجوداتی شبیه به خود را تکثیر خواهند کرد؛ مشخص است که از یک سگ توقع داریم سگ دیگری را به وجود بیاورد، از قاصدک قاصدک به وجود خواهد آمد و نتیجهی تولیدمثل یک ماهی ماهی شبیه به او خواهد بود.
۲. غالباً تعداد فرزندان از تعدادی که خواهند توانست زنده بمانند بیشتر خواهد بود.
۳. در هر جامعه با توجه به محیطزیست گونهها صفات متفاوتی مانند قد، رنگ پوست، رنگ خز و شکل منقار متفاوتی را خواهند داشت و این صفات را به نسل بعدی منتقل خواهند کرد.
۴. بعضی از تغییرات مطلوب هستند که موجودات زنده را به گزینهی مناسبتری برای زندگی در محیطزیست خود تبدیل میکنند و برخی نامطلوب هستند که شانس بقا را برای موجودات کاهش میدهند. ارگانیزمهایی که تغییراتی نامطلوب داشتهاند خواهند مرد و به مرور نسلشان منقرض خواهد شد، و در آنهایی که تغییرات مطلوب به وجود آمده آن مشخصهها را به نسل بعدی منتقل خواهند کرد. به این پدیده انتخاب طبیعی میگویند.
۵. با در نظر گرفتن زمان مناسب، انتخاب طبیعی این صفات مطلوب را جمع میکند و گونهها تکامل خواهند یافت.
اگرچه نظریهی تکامل داروین برای توضیح تغییرات در گونههای زنده بر روی زمین مطرح شده است، اما اصول آن به قدری کافی است که بتوان آن را به زندگی احتمالی در سیارههای دیگر تسری داد.
فرضیهی خاکی کمیاب
معادلهی دریک توسط ستارهشناسی به نام فرانک دریک معرفی شد و کارل ساگان برای برآورد تعداد تمدنهای هوشمند در جهان از آن استفاده کرد. در نقطهی مقابل، زمینشناسی به نام پیتر وارد و ستارهشناس دونالد برونلی از دانشگاه واشنگتن فرضیهای به نام زمین کمیاب را پیشنهاد دادهاند.
این فرضیه، حیات بر روی زمین را منحصر به فرد میداند و چنین بیان میکند که مجموعهای از وقایع، شانس و شرایط همانند قرار گرفتن در فاصلهی مناسب از خورشید و بودن غولی مثل مشتری در منظومهی شمسی که جلوی برخورد ستارههای دنبالهدار را به زمین میگیرد، همچنین و به وجود آمدن چندین انقراض اجازه داده است که زندگی به شکل کنونی در زمین توسعه داده شود و بعید است در سیارهای دیگر چنین اتفاقهایی افتاده باشد؛ پس «زمین خاکی نادر» است که به زندگی، اجازهی توسعه تا انسان متمدن را داده است.
در چه شرایطی زندگی وجود میآید، قوانین پایهای برای حیات بیگانه، بیگانگان به چه شکل خواهند بود و محتمل است در کجا زندگی کنند؟ همچنین شواهد به دست آمده از وجود فرازمینیها سرفصل مطالبی است که در قسمت دوم این مقاله مطالعه خواهید کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ویرایش شده توسط: pixy_666