ارسالها: 639
#151
Posted: 6 Mar 2013 20:22
بمب JDAM
جنگ سال 2003 عراق، نقش روزافزون فضا را به عنوان بعد چهارم صحنه نبرد مورد تأكيد قرار داد. نخستين نمايش عملكرد ماهواره ها در جنگ، طي عمليات توفان صحرا به عنوان ابزار اصلي ارتباطات، پيش بيني شرايط آب و هوايي، سامانه هشدار سريع شليك موشك هاي بالستيك، هدف يابي، ناوبري و هدايت بود كه به همين خاطر اين عمليات به عنوان نخستين جنگ با ابزار فضايي شناخته مي شود. امّا طي جنگ عراق در سال 2003 عملكرد فضا، نه در حدّ يك سامانه جانبي كه دربرگيرنده تمام اجزاي جنگ بود. در عمليات توفان صحرا بيشتر سلاح هاي دقيق از نوع مهمات هدايت شونده ليزري بودند كه نيازمند شرايط آب و هوايي صاف و قابليت ديد بدون مانع براي علامت گذاري ليزري هدف هستند. امّا در جنگ اخير ايالات متحده عليه عراق، بيشتر مهمات مورد استفاده از ناوبري سامانه موقعيت ياب جهاني بهره مي بردند. بخش عمده اين مهمات از انواع بمب هاي JDAM (Joint Direct Attack Munition) بود كه نقش به سزايي در پيروزي ايالات متحده در جنگ عراق داشت.
علت نياز به بمب هدايت شونده
تلاش براي انهدام يك هدف با يك بمب، از دغدغه هاي اصلي طراحان بوده است.
رسيدن به اين دستاورد علاوه بر اطمينان از انهدام اهداف و كاهش هزينه ها، كاهش تخريبات جانبي (خرابي هايي كه به طور ناخواسته ايجاد مي شود) را نيز به همراه خواهد داشت. برخورد نكردن بمب به هدف، دلايل زيادي دارد كه از آن جمله مي توان به خطاي لحظه شليك، وجود باد و تشخيص غيردقيق موقعيت هدف اشاره كرد. اين شرايط، برخورد دقيق به هدف را (حتّي اگر بمب از يك موقعيت ثابت پرتاب شود) با دشواري مواجه مي كند.
بنابراين زماني كه بمب از يك هواپيما با سرعت زياد رها مي شود، انهدام دقيق هدف سخت تر مي شود. از آنجايي كه نمي توان منابع توليد خطا در برخورد دقيق بمب به هدف را حذف كرد، بنابراين بهتر است بمب را هدايت پذير نمود تا در صورت به وجود آمدن خطا، بتوان آن را در مسير صحيح قرار داد.
براي هدايت پذير كردن بمب از روش هاي مختلفي استفاده مي شود كه يكي از معروف ترين آنها استفاده از هدايت ليزري است.
در اين شيوه، يك دستگاه تاباننده شعاع ليزر، هدف مورد نظر را توسط پرتو ليزر روشن مي كند. بمب، پرتو ليزر منعكس شده را دريافت كرده و به سمت آن حركت مي كند. ضعف مهم اين نوع بمب ها (با وجود دقت زيادشان) عدم امكان استفاده در تمام شرايط جوي است.
شرايطي مثل هواي توفاني و باراني مانع از عملكرد صحيح اين نوع بمب ها مي شود. به همين علت، روش هدايت ماهواره اي با استفاده از سيگنال هاي ماهواره اي مورد استفاده قرار گرفت. از آنجايي كه در اين شيوه منبع تأمين اطلاعات مورد نياز بمب درباره موقعيت هدف، ماهواره هايي هستند كه در ارتفاع بسيار زيادي بالاي بمب قرار گرفته اند، بنابراين بمب نيازي به ديدن هدف ندارد و اطلاعات مورد نياز درباره موقعيت هدف را از ماهواره هاي بالاي سر خود تأمين مي كند.
معرفي بمب هدايت شونده ماهواره ي JDAM
پيروزي هاي سريع ايالات متحده در افغانستان و عراق از بعد نظامي، بيش از هر چيز مديون سلاح هاي هدايت شونده دقيق به ويژه JDAM بود. نگاهي به آمار جنگ عراق نشان مي دهد كه 22/5 درصد از مجموع مهمات مورد استفاده در اين جنگ، به اين بمب اختصاص داشت و لذا مي توان ادعا كرد كه پيروزي در اين جنگ بيش از هر چيز بر پايه بمب هاي JDAM بود. طبق آمار ارائه شده، از تعداد 6529 عدد JDAM مورد استفاده، 5086 عدد از نوع GBU-35 و مابقي از انواع ديگر بود.
نياز به JDAM از عمليات توفان صحرا (1991) احساس شد، اين عمليات برخي عيوب و نواقص را در قابليت سلاح هاي هوا به سطح آشكار ساخت.
شرايط جوي نامساعد، به كارگيري مهمات هدايت شونده دقيق را (كه بيشتر ليزري بودند) محدود مي ساخت. تحقيق در زمينه رفع اين مشكل و توليد مهمات هدايت شونده دقيق با قابليت عملكرد در شرايط نامساعد جوي از سال 1992 به وسيله كمپاني هاي لاكهيد مارتين و بوئينگ آغاز شد كه نخستين نمونه در 1997 توليد و طي سال هاي 98 و 99 آزمايش شد. آزمايش عملي JDAM در 1999 در كوزوو(عمليات نيروهاي ائتلاف در منطقه بالكان) صورت گرفت كه تأييد مجددي بر توانايي و قابليت اين سلاح بود.
در واقع JDAM بمب نيست بلكه يك كيت هدايت است كه با تعبيه در انتهاي بمب هاي معمولي غيرقابل هدايت آن را به بمبي «هوشمند» و قابل هدايت در هرگونه شرايط جوي بدل مي كند.
اين تجهيزات شامل بالك هايي است كه توسط ماهواره و سامانه هاي داخلي كنترل مي شود و به بمب، امكان مانور مي دهد.
JDAM از سامانه ناوبري دوگانه (سامانه تعيين موقعيت جهاني و سامانه ناوبري اينرسي) به منظور دايت بهره مي برد. اين سامانه، بمب را به يك سلاح دقيق با ضريب خطاي 12متر يا كمتر نسبت به هدف و احتمال برخورد 99درصد تبديل مي كند.
در افغانستان و عراق، JDAM ها عمدتاً در فاصله حداكثر 3متري هدف فرود آمدند. حتّي اگر اختلال دشمن سيگنال هاي سامانه تعيين موقعيت جهاني را تضعيف كند، JDAM باز هم به نسبت دقيق باقي مانده و حداكثر در فاصله 30 تا 40 متري هدف فرود مي آيد.
بمب هاي JDAM به طراحان عمليات نظامي دو برتري مهم مي دهد: كاهش خطر انهدام نواحي اطراف هدف، يا به تعبير ديگر كاهش خسارات جانبي و امكان استفاده از تعداد كمتر بمب براي نابودي يك هدف. امتياز ديگر اين بمب، هزينه پايين آن در مقايسه با ساير سلاح هاست.
كيت هدايت JDAM حدود 20هزار دلار هزينه دارد كه در مقايسه با هزينه يك ميليون دلاري موشك هاي كروز، هزينه بسيار پاييني است.
علاوه بر اين JDAM از خلبان نيز محافظت مي كند. برخلاف بمب هاي هدايت شونده ليزري كه از ارتفاع 5هزارمتري رها شده و با كمك هواپيما تا رسيدن به هدف هدايت مي شوند، JDAM از ارتفاع 12هزارمتري و فاصله 30كيلومتري هدف پرتاب مي شود.
هرچند بايد به اين نكته توجه نمود كه دقت JDAM از سلاح هاي هدايت شونده ليزري كنترل است امّا مزيت اصلي آن انجام مأموريت در شرايط نامساعد آب و هوايي است. علاوه بر اين، كيت JDAM بسيار سريع و راحت نصب مي شود، زمان 10 دقيقه اي بارگذاري JDAM در مقايسه با يك ساعت كار دقيق به منظور بارگذاري موشك كروز قابل توجه است.
از ديگر مزاياي مهم، امكان پرتاب JDAM از انواع هواپيماهاي جنگي است. در جنگ كويت، تعداد كمي از هواپيماها قادر به پرتاب انواع محدودي از بمب و موشك هاي هدايت شونده بودند، امّا اكنون در عمل، تمام ناوگان جنگي هواپيماهاي ايالات متحده قادر به بهره گيري از توان عمليات سلاح هاي هدايت شونده هستند. با كمك اين تعداد از سلاح هاي هدايت شونده، بهره گيري از نيروي انساني نظامي نيز كاهش مي يابد.
عملكردJDAM
نخستين گام در استفاده از JDAM، فرآيند بارگذاري اين سلاح است. اين فرآيند شامل انتقال اطلاعات و نصب سلاح روي هواپيماست.
مجموعه اطلاعات مورد نياز JDAM شامل محدوده پرتاب، مختصات هدف و پارامترهاي نهايي به سه روش ممكن به آن انتقال داده مي شود.
در شرايطي كه موقعيت دقيق هدف از پيش مشخص باشد، مي توان اطلاعات مربوط به مختصات هدف را قبل از برخاستن هواپيما به بمب منتقل كرد. در حالت دوم، امكان انتقال اطلاعات در طي پرواز خدمه هواپيما به JDAM وجود دارد. علاوه بر اين امكان انتقال اطلاعات از سامانه تعيين هدف هواپيما به JDAM نيز ممكن است.
قبل از پرتاب، رايانه درون بمب با سامانه ناوبري هواپيما هماهنگ و به منظور اطمينان از دقت ردگيري، آزمايش مي شود.
رايانه هواپيما وضعيت باتري و ديگر سامانه هاي بمب را بررسي نموده و هر اشكالي كه موجب نقص عملكرد بمب شود را به خدمه اطلاع مي دهد. وقتي هواپيما به محدوده رهاسازي مي رسد، سامانه، محدوده اي را كه JDAM مي تواند رها شود پيش بيني نموده و آن را به خلبان نشان مي دهد تا بمب به صورت دستي رها شود. اگرچه اين فرآيند مي تواند توسط رايانه هواپيما نيز بررسي شده و عمليات رهاسازي به طور خودكار صورت گيرد.
در طي رهاسازي، JDAM عمليات سقوط آزاد (بدون رانش) را تا رسيدن به هدف انجام مي دهد. عمليات سقوط آزاد در برگيرنده فاز جدا شدن از هواپيما، مسلح كردن فيوز، گرفتن اطلاعات ماهواره تعيين موقعيت جهاني، بهينه سازي هدايت، تنظيم مسيرنهايي حركت و برخورد به هدف است. لذا فرآيند سقوط آزاد به سه فاز تقسيم بندي مي شود: فاز جدايش، فاز هدايت بهينه و فاز برخورد.
فاز جدايش با رهاسازي سلاح آغاز مي شود. تا اين مرحله، بالك ها براي ممانعت از هر عملي كنترلي كه مي تواند جدا شدن مطمئن از هواپيما را به خطر بياندازد، قفل هستند.
كيت JDAM داراي چهار بالك است كه يكي ثابت و سه بالك ديگر براي موقعيت دهي به بمب متحرك هستند. يك غلاف فلزي پهن با پره هاي باريك نيز وجود دارد كه حول بخش مياني بمب، براي تأمين پايداري پيچيده مي شود. بالك ها تا يك ثانيه بعد از رها شدن، به صورت قفل شده باقي مي مانند. پس از يك ثانيه تأخير، باز شده و بمب مسلح مي شود.
خلبان خودكار، فرامين مرتبط با بالك را براي كم كردن سرعت هاي زاويه اي و كنترل وضعيت پرواز ارسال مي كند. يك رايانه كوچك كه از يك پردازشگر پيشرفته استفاده مي كند، به واحد اندازه گير اينرسي متصل است كه حركت بمب را بعد از جدا شدن از هواپيما ردگيري مي كند.
سامانه ناوبري اينرسي به عنوان جايگزين سامانه تعيين موقعيت جهاني در شرايطي تعريف مي شود كه اختلال مانع عملكرد صحيح ناوبري سامانه تعيين موقعيت جهاني شود.
با اين احتمال كه JDAM قادر به دريافت سيگنال هاي سامانه تعيين موقعيت جهاني به هر دليل نباشد، در آن صورت سامانه ناوبري اينترسي تنظيمات شتاب و سرعت بمب را تا رسيدن به هدف برعهده مي گيرد.
فرآيند كسب اطلاعات ماهواره اي سامانه تعيين موقعيت جهاني، سه ثانيه پس از رها شدن آغاز مي شود.
اين تأخير به منظور اطمينان از «در سايه هواپيما» قرار نگرفتن JDAM و كاهش احتمال دريافت سيگنال هاي چند مسيري (Muliipath) سامانه تعيين موقعيت جهاني منظور مي شود. نخستين ماهواره، تقريباً يك ثانيه پس از آغاز جستجو، مشخص شده و دريافت اطلاعات از آن آغاز مي شود.
پس از حدود دو ثانيه، ماهواره دوم گرفته شده و ماهواره سوم حدود ثانيه چهارم دريافت مي شود. سپس JDAM به گرفتن اطلاعات مورد نياز از ماهواره ادامه داده و تصحيحات اندازه گيري موقعيت را انجام مي دهد.
به طور هم زمان، JDAM از يك الگوريتم هدايت بهينه بهره مي برد كه به صورت تطبيقي حداقل مانورهاي كنترلي براي حركت از موقعيت فعلي تا هدف و وضعيت سرعت براي برخورد در مسير و زاويه مطلوب به هدف را محاسبه مي كند. اين محاسبات به صورت پيوسته در سرتا سر اين فاز انجام شده نتايج حاصل به وسيله سامانه خلبان خودكار JDAM اجرا مي شود.
الگوريتم هدايت بهينه براي اهداف افقي، عمودي با شرايط رهاسازي مختلف استفاده مي شود. واحد كنترل هدايت Guidance Control Unit) GCU)هدايت دقيق بمب را در شرايطي كه سامانه تعيين موقعيت جهاني و سامانه ناوبري اينرسي هم زمان فعال هستند با احتمال شعاع خطاي دايره اي 13متر و شرايطي كه تنها سامانه ناوبري اينرسي فعال است با شعاع خطاي دايره اي حداكثر 30متر فراهم مي كند. اين واحد هم چنين پارامترهاي برخورد نهايي به هدف از جمله زاويه و سمت برخورد را محاسبه مي كند.
فاز هدايت بهينه پس از كامل شدن فاز جدايش رخ مي دهد.
اين فاز از زماني كه فرآيند هدايت به طور كامل حاصل مي شود تا شروع فاز برخورد (كه آخرين ثانيه قبل از برخورد سلاح است) ادامه مي يابد.
در طي اين فاز، هدايت داراي دو عملكرد هم زمان بوده كه شامل كسب اطلاعات ماهواره اي از سامانه تعيين موقعيت جهاني و محاسبات هدايت بهينه است. طي بخش آخر اين فاز، هم چنان كه فاصله تا هدف كم مي شود، بمب به منظور يكي كردن زاويه حمله و بردار سرعت شروع به چرخيدن مي كند.
براي اهداف افقي، اين چرخش با زاويه تند صورت مي گيرد تا حداكثر نفوذ سرجنگي و اطمينان از عملكرد صحيح آن همراه فيوز حاصل شود. براي اهداف عمودي، اين چرخش برعكس بوده و بدون شيب تند است. به هر حال، زاويه مناسب چرخش براي هر دو حالت با كمك الگوريتم هدايت در طي مسير كامل پرواز تا ورود به فاز برخورد به طور پيوسته محاسبه مي شود.
سامانه ناوبري، زمان برخورد و زاويه حمله را تخمين زده و يك ثانيه قبل از برخورد، فرامين هدايت صفر مي شود و فرمان وضعيت (معادل با جهت بردار سرعت)، به خلبان خودكار فرستاده مي شود.
اين موضوع، باعث صفر شدن زاويه حمله JDAM قبل از برخورد مي شود. JDAM درگيري چند هدف روي يك مسير را با سلاح هاي مجزا و يا درگيري با يك هدف توسط چند سلاح را روي يك مسير ممكن مي سازد.
بمب هاي هدايت شونده هم از نظر عملياتي و هم از جنبه رواني، يك فاكتور كليدي در جنگ به شمار مي روند. از بُعد عملياتي، دقت بمب هدايت شونده تأثير حملات هوايي را افزايش داده و موجب شتاب دادن و تسريع پيشروي نيروهاي زميني مي شود.
از بعد رواني، اين گونه بمب ها موجب تخريب اعتماد به نفس نيروهاي دشمن مي گردد. تصور اين كه بمب هدايت شونده به ويژه انواع هدايت شونده ماهواره اي، اهداف را در هر شرايط آب و هوايي حتّي در شب و ميان شن هاي روان مورد اصابت قرار مي دهند، تأثير بسيار مخربي روي نيروهاي دشمن خواهد گذاشت. بمب هاي هدايت شونده دقيق تر و كوچك تر، امكان انهدام هدف را در يك تهاجم هوايي، در مقايسه با گذشته، چهاربرابر خواهد كرد. علاوه بر اين، افزايش برد اين گونه بمب ها كه با توجه به نوع سامانه هدايت آنها امكان پذير است، علاوه بر زدن هدف در ميان حلقه هاي سنگين دفاع ضدّ هوايي، موجب كاهش احتمال مورد اصابت قرار گرفتن هواپيماي خودي نيز مي گردد.
منبع:نوآور-ش59
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 639
#152
Posted: 7 Mar 2013 02:07
شرح نبرد فالکلند
جالبه حتما بخونیدش
جزایر فالکلند در اقیانوس اطلس جنوبى که در قرن ۱۸ به تصرف انگلیس درآمد در ۱۹۸۲ مبدل به صحنه یکى از پیکارهاى بزرگ تکنولوژیکى نیمه دوم قرن بیستم شد. این جنگ اگرچه از بعد زمینى و نفرات درگیر، نبردى کوچک محسوب مى شد اما از نقطه نظر دریایى جنگى کم سابقه بود و لااقل پس از جنگ دوم جهانى، جهان شاهد چنین نبردى در دریا نبوده است. دلیل شروع جنگ نیز به بحث بى اهمیت ماهیگیرى انگلیسى هاى مقیم این جزیره که کمتر از ۱۰ هزار نفر بودند بازمى گشت. البته این مسأله بهانه اى بود تا جنگ آغاز شود چرا که اعتراض اصلى به ادعاى مالکیت آرژانتین که کمتر از ۱۰۰۰ کیلومتر با جزایر فالکلند (مالویناس) فاصله داشت بازمى گشت، حال آنکه این جزیره در ۱۱ هزار کیلومترى انگلیس واقع بود.
آغاز جنگ
در آوریل ۱۹۸۲ ژنرال هاى آرژانتینى براى دستیابى به شهرت داخلى و خلاصى از گرفتارى هاى اقتصادى و سیاسى کشور بحث لزوم آزادسازى مالویناس را مطرح کردند و بلافاصله با اعزام ۱۱ هزار سرباز تکاور (نیروهاى هوادریا) جزیره را اشغال کردند. گمان آنها این بود که انگلیس به دلیل آنکه دیگر قدرت گذشته را ندارد (در دهه ۷۰ انگلیس بخش بزرگى از نبرد ناوها و ناوهاى هواپیمابر بزرگ خود را کنار گذاشت چرا که از عهده مخارج نگهدارى آنها برنمى آمد) بنابراین به مذاکرات سیاسى و اعتراضات دیپلماتیک بسنده مى کند.
اما پاسخ انگلیس کوبنده بود. آنها ابتدا توسط یک زیردریایى اتمى با ۲ اژدر، یک رزمناو آرژانتینى را در ۲۵۰ مایلى جنوب فالکلند غرق کردند و سپس به اعزام ۲ ناو عظیم هواپیمابر و ۳۰ ناوچه (فریگیت) و رزمناو و ۲۵ ناو نفربر و لجستیکى اقدام کردند در حالى که زیردریایى هاى اتمى و غیر اتمى نیز همراه آنها بود.
در ۲۵ آوریل ۱۹۸۲ هلى کوپترهاى انگلیسى زیردریایى آرژانتینى سانتافه را صدمه زده و آن را به تسلیم شدن واداشتند. در روز ۲۶ آوریل نیروهاى آرژانتینى مستقر در جزیره جورجیا واقع در شرق فالکلند در اثر آتش شدید ناوهاى انگلیس تسلیم شدند و در ۲ ماه مه زیردریایى انگلیسى کانگورو رزم ناو بزرگ آرژانتینى بلگرانو را غرق کرد.
حمله متقابل آرژانتینى ها به ناوگان اصلى انگلیس و ناوهاى هواپیمابر آنها بى نتیجه بود و در نتیجه شکست این حمله ناوهاى آرژانتینى به سمت سواحل آرژانتین عقب نشینى کردند.
انگلیسى ها در روزهاى سوم و چهارم ماه مه نیز دو کشتى دیگر آرژانتینى را هدف قرار مى دهند.
ورود نیروى هوایى آرژانتین
ضربات پى در پى انگلیس به نیروى دریایى آژانتین سبب از گردونه خارج شدن این نیرو شد، حال آنکه خلبانان آژانتینى از ۴ مه با ورود به جنگ صحنه نبرد را تغییر دادند.
ابتدا یک سوپر اتاندارد آرژانتینى با پرتاب موشک معروف اگزوست ناو بزرگ شفیلد انگلیس را غرق مى کند که در این حادثه ۲۰ انگلیسى کشته مى شوند. در ۱۰ مه ناو گلاسکوى انگلیس مورد اصابت بمب هاى هواپیماى آرژانتینى قرار مى گیرد اما غرق نمى شود. ضربات آژانتینى ها اگرچه سبب کند شدن عملیات دریایى انگلیس مى شود اما آن را متوقف نمى کند و ناوهاى نفربر و لجستیکى انگلیس خود را به سواحل فالکلند مى رسانند تا اقدام به پیاده کردن نیرو کنند.
غرق شدن ۵ ناو انگلیسى
از این زمان به بعد جنگ سرعت بالایى به خود مى گیرد. هواپیماهاى میراژ، سوپر اتاندارد و اى-۴ آرژانتینى با قبول خطر خود را به ارتفاع پایین رسانده و ناوشکن هاى در حال عملیات پیاده کردن نیرو را در هم مى کوبند. ناوهاى گلا مورگان، سرگالاهاد، پلیموت و سر تریسترام مورد اصابت قرار مى گیرند اما این ضربات تأثیرى روى عملیات عظیم انگلیسى ها ندارد. قصد ارتش انگلیس پیاده کردن ۲ تیپ نیرو بود که در ۲۱ ماه مه عملى شد و هواپیماهاى عمود پرواز سى هاریر نیز ۲ ناو آرژانتینى که قصد کمک رسانى به نیروهاى آرژانتین را داشتند نابود کردند. اما خلبانان آرژانتینى به بهاى تلفات زیاد حملات خود را ادامه داده و موفق مى شوند با موشک و بمب ناوهاى آروگانت، سر پلیانت را صدمه زده و ناو آردنت را غرق کنند.
در ۲۳ ماه مه آنها ناوچه آنتلوپ انگلیس را نیز با موشک هدایت شونده از ناحیه «پاشنه» مورد اصابت قرار مى دهند. اما در همان روز هلى کوپترهاى لینکس انگلیس نیز ناو عظیم لجستیکى ۱۳ هزار تنى آرژانتین را با موشک هاى هوا به دریا منهدم مى کنند.
اگرچه آرژانتین در نبرد فالکلند مطمئن بود نبرد را در دریا باخته اما جنگ در هوا و زمین را با شدت ادامه داد و غرق شدن ناوشکن کاونترى در ۲۵ ماه مه رقم تلفات انگلیسى ها را به غرق یا صدمه جدى براى ۱۱ ناو مى رساند.
ضربه بزرگ به انگلیس
بدترین ضربه براى نیروى دریایى انگلیس برخلاف آنچه همگان گمان مى کنند غرق ناو شفیلد نبود بلکه غرق ناو لجستیکى «آتلانتیک کانویر» در ۲۶ مى بود. موشک هاى اگزوست در این عملیات موفق که توسط هواپیماهاى ساخت فرانسه پرتاب شدند، این ناو عظیم را غرق مى کنند. غرق این ناو سبب به زیر آب رفتن ۸ هلى کوپتر «وسکس» و ۳ فروند شنوک و وقفه جدى در عملیات توسط انگلیسى ها مى شود.
آرژانتینى ها روز بعد ناوشکن برودورو را نیز مورد اصابت قرار مى دهند. اگرچه ناو غرق نمى شود اما جسورانه ترین حرکت آرژانتینى ها حمله به «گروه ناو» بزرگ انگلیسى در اقیانوس اطلس بود. در این عملیات بى حاصل که در ۳۰ ماه مه توسط هواپیماهاى اسکاى هاوک و سوپر اتاندارد انجام شد آنها به ناو هواپیمابر اینونسبل و ناوهاى اطراف آن حمله کردند اما حجم آتش شدید «هسته اصلى دریایى انگلیس» به اندازه اى بود که خلبانان آرژانتینى ادامه عملیات را بى فایده دیده و تنها به غرق کردن یک نفتکش و پرتاب یک موشک اگزوست (که توسط انگلیسى ها منحرف گردید) بسنده کردند.
پایان جنگ
حملات هوایى آرژانتینى ها اگرچه شجاعانه و مؤثر بود اما تعیین کننده نبود مضافاً آنکه حداقل ۴۵ هواپیماى آرژانتین طى این جنگ ۴۵ روزه از بین رفت (اگرچه ۱۳ ناو انگلیسى غرق شد یا صدمه دید.) سربازان آرژانتینى که در جزیره بدون پشتیبانى دریایى و هوایى باقى مانده بودند در ماه ژوئن تسلیم نیروهاى انگلیسى شدند و جنگ خاتمه یافت در حالى که ۶۳۵ آرژانتینى و ۲۵۵ انگلیسى در این نبرد جان باخته بودند.
نتیجه نبرد
جنگ فالکلند اگرچه منجر به شکست قطعى آرژانتین شد اما ضعف نیروى دریایى را در برابر نیروى هوایى آشکار کرد. هیچکس گمان نمى کرد سومین نیروى دریایى جهان که زمانى نه چندان دور قدرت اول و مالک نیمى از جهان بود چنین ضربات خرد کننده اى از تعدادى خلبان ارتش جهان سومى آرژانتین تحمل کند.
رسانه هاى غرب اگرچه پیروزى انگلیس را بزرگ جلوه دادند و چنین وانمود کردند که آرژانتین در این نبرد حریف بسیار ضعیفى بوده اما کسى به این موضوع نپرداخت که چرا باید موشک هاى ۲ میلیون دلارى اگزوست به این سادگى ۵ ناو بزرگ انگلیسى را که برخى از آنها مانند شفیلد و آتلانتیک کانویر بسیار گران و با اهمیت بودند از بین ببرند و عملیات آبى - خاکى که در آن تنها ۲ تیپ نیرو پیاده شد منجر به صدمه دیدن ۸ ناو و غرق ۵ فروند شود؟ پیام این جنگ یک چیز بود: دیگر نیروى دریایى بدون پشتوانه هوایى قوى، ارزشى ندارد. در حقیقت ناوها در کنار هواپیماها اهمیت مى یابند. ناوهاى کوچک هواپیمابر انگلیس چون نتوانستند با خود هواپیماهاى قوى و زیاد به میدان بیاورند در برابر میراژها، سوپر اتانداردها و اسکاى هاوک هاى آرژانتین عاجز ماندند. انگلیس در این نبرد البته از هواپیماهاى سى هاریر نیز استفاده کرد اما این هواپیماهاى عمود پرواز از چالاکى جت هاى معمول برخوردار نبوده و مجبور بودند اکثراً از سر راه جت هاى با سرعت ۲/۵ ماخ آرژانتینى کنار بروند.
مى توان در نهایت نتیجه گرفت که جنگ فالکلند حقیقت تلخى را براى انگلیس مشخص کرد. این کشور دیگر نمى تواند بدون برادر بزرگتر خود (آمریکا) در جنگى شرکت کند چرا که نه قادر به پوشش هوایى مناسب براى ناوهاى خود است و نه آنکه مى تواند در مقیاس وسیع اقدام به جابه جایى نیرو و تجهیزات کند و ناوهاى کوچک هواپیمابر انگلیسى نیز (که تنها یک سوم نوع آمریکایى ظرفیت دارند) نمى توانند پشتیبانى کننده هاى خوبى باشند.
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 639
#153
Posted: 8 Mar 2013 16:44
SCRAMBLE
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#154
Posted: 11 Mar 2013 16:25
عملیات آخوندک
عملیات آخوندک حملهٔ نیروی دریایی آمریکا به دو سکوی نفتی ایران در اواخر جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ است که به تلافی برخورد یک مین دریایی رهاشده از کشتی مینگذار ایران اجر به ناوچهٔ آمریکایی ساموئل بی. رابرتز اجرا شد. به دنبال این حمله نیروی دریایی دو کشور با یکدیگر درگیر شدند که خسارتهای فراوانی به نیروهای ایران وارد شد.
توان رزمی ارتش آمریکا در عملیات
۱-گروه عملیات سطحی براوو شامل:
USS Merrill (DD-976) ناوشکن
USS Lynde McCormick (DDG-8) ناوشکن
USS Trenton (LPD-14) کشتی آبی خاکی
Marine Air-Ground Task Force (MAGTF) 2-88
۲-گروه عملیات سطحی چارلی شامل:
USS Wainwright (DLG/CG-28) ناو
USS Bagley (FF-1069) ناوچه
USS Simpson (FFG-56) ناوچه
SEAL platoon
۳-گروه عملیات سطحی دلتا شامل:
USS Jack Williams (FFG-24) ناوچه
USS O'Brien (DD-975) ناوشکن
USS Joseph Strauss (DDG-16) ناوشکن
شرح نبرد
در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ نیروهای نظامی آمریکا با چند گروه سطحی نبرد را آغاز کردند. ابتدای کار هجوم به دو سکوی نفتی ایران بود. عملیات با هماهنگی نیروی هوایی امریکا از ناو هواپیمابر «یواس اس انترپرایز» آمریکا و دو گروه سطحی آغاز شد. گروهی به همراه دو ناوشکن و یک کشتی تدارکاتی آبی-خاکی به سکوی نفتی ساسان (سلمان) هجوم بردند، گروه دیگر هم -که یک ناو موشک انداز و دو ناوچه بود- به سکوی نفتی سیری حمله کردند. تفنگداران دریایی آمریکا از شاخهٔ واکنش سریع به سکوی نفتی ساسان حمله کردند و شروع به جمعآوری مدارک و کارگذاشتن مواد منفجره برای از کار انداختنش کردند.
ایران با اعزام قایقهای تندرو بوگهامار و حمله به چند هدف متفاوت، کشتیای تدارکاتی با پرچم آمریکا و کشتیای با پرچم پاناما در خلیج فارس به این حمله پاسخ گفت. سپس هواپیماهای آ-۶ای آمریکا با راهنمایی ناوچههای آمریکایی به سوی قایقهای تندرو رفت. هواپیماها چند بمب «راکی کلاستر» Rockeye Cluster به قایقهای تندرو انداخته، یکی را غرق کرد و به چندی آسیب رساند که پس از خسارت دیدن به جزیره ابوموسی پناه بردند.
سپس قایق توپ دار کلاس کمان جوشن، به کارزار آمد و چند «موشک هارپون» بهسوی ناو آمریکایی واین رایت USS Wainwright پرتاب کرد، در پاسخ ناوچه «سیمپسون» USS Simpson چهار موشک ریم-۶۶ استاندارد انداخت و در همین میان «وین رایت» هم با پرتاپ دو «موشک استاندارد» این حمله را پی گرفت. سازهٔ اصلی کشتی ویران شد و باعث شد فوری غرق شود. ناوچه بیگلی USS Bagley آمریکا هم یک فروند «هارپون» بدان شلیک کرد که بدان نخورد. سه کشتی آمریکا با نزدیک شدن به جوشن با استفاده از آتشبار توپخانه غرقش کردند.
دو فروند «اف-۴» نیروی هوایی به «وین رایت» نزدیک شده، که با پرتاب چند فروند «موشک استاندارد» از منطقه گریختند.
هنگامی که ناوچه سهند که از بندر عباس حرکت کرده بود به کشمکش با چند واحد سطحی نیروهای دریایی آمریکا رفت، هواپیماهای اینترودر که داشتند گشتزنی مراقبتی برای «جوزف استراس» Uss joseph struss آمریکا میکرد، ناوچه را ردیابی کردند.
ناوچه سهند چند موشک به هواپیماهای «اینترودر» شلیک کرد که هواپیماها با دو موشک «هارپون» و چهار «بمب هدایت لیزری» اسکیپر پاسخ گفتند؛ ناوشکن «جوزف استراس» هم یک موشک هارپون. بیشتر سلاحهای شلیکشده به کشتی ایرانی خورد، شعلههای آتش از عرشهٔ سهند به آسمان سرکشید و رفتهرفته به مخزن مهمات کشتی رسید و منفجر شد و کشتی را غرق کرد.
با وجود غرق شدن سهند یکی از پیشرفتهترین کشتیهای ناوگان ایران، ایرانیان همچنان به نبرد ادامه دادند، کمی بعدتر در همان روز، خواهر خواندهٔ سهند ناوچه سبلان به کارزار آمد و با آتش چند فروند موشک زمینبههوا به اینترودرها بهشان حمله کرد. اینترودر با پرتاب یک «بمب هدایتشوندهٔ لیزری» به سبلان کشتی را کامل از کار انداخت که حتی نمیتوانست حرکت کند که البته بعد یدککشهای ایرانی به بندر عباس بازش گرداند. در این هنگام مقامات ارشد در «واشنگتن» که در جریان بودند به واحدهای آمریکایی دستور دادند که نبرد را ترک کنند. فرمانده اول ناوچهٔ سهند ناخدا بهروز شاهرخفر و فرمانده دوم ناخدا علیرضایی بود.
در جریان این درگیری ۴۵ تن از خدمهٔ ناوچه سهند و ۱۱ تن قایق توپدار جوشن کشته شدند و نیز ۲۲ نفر از خدمهٔ سهند به شدت مجروح گشتند.
پس از نبرد
با انجام عملیات واحدهای ناوگان آمریکا خسارات زیادی به نیروی دریایی ایران و تجهیزات استراق سمع بر دو سکوی نفتی ایرانی وارد کردند. البته سبلان در ۱۹۸۹ (۱۳۶۷ یا ۶۸) تعمیر شد و بعد از آن زمان بهروز شدهاست و همچنان در خدمت نیروی دریایی است. سکوهای نفتی هم تعمیر شده کار میکند.
آمریکاییان در این عملیات دو تن از خلبانان بالگرد کبرای توپدارشان را از دست دادند. کبرا از متعلقات «ترینتون» USS Trenton آمریکایی بود که هنگام پرواز پیرامون وین رایت در ۲۴ کیلومتری جنوب غربی جزیره ابوموسی کمی پس از تاریکی سقوظ کرد. لاشهٔ دو خلبان را غواصان نیروی دریایی آمریکا در ماه اردیبهشت یا خرداد پیدا کردند، بدنهٔ بالگرد هم کمی بعدتر در آن ماه از آب بیرون کشیدند. منبعهای رسمی نیروی دریایی آمریکا گفتهاند که هیچ نشانهای از برخورد بر روی بدنه بالگرد به چشم نخوردهاست و احتمالاً بالگرد برای گریز از آتش نیروهای ایران افتادهاست.
ساموئل بی. رابرتز در جابهجایی پس از برخورد آتش بدانها
یک ماه پس از آن ناو موشکانداز «وینسنز» USS Vincennes برای مراقبت برای بیرون رفتن ساموئل بی رابرتز و افزایش توان نظامی آمریکا پس از درگیریهای متناوب با ایران به منطقه احضار شد. تنش فوقالعاده باعث شد تا خدمه وینسنز بهسوی هواپیمای پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر در پروازی تجاری عادی شلیک کنند که باعث کشته شدن ۲۹۵ نفر سرنشینان غیرنظامی و خدمه این هواپیما در ۱۲ تیر انجامید. بر اساس گفتههای دولت آمریکا، هواپیمای ایرباس را با هواپیمای اف-۱۴ در حال حمله اشتباه گرفتند؛ هرچند دولت ایران بر این ادعا تاکید دارد که وینسنز با علم بر این که هواپیما غیرنظامی است آن را هدف قرار دادهاست.
عملیات آخوندک یکی از ۵ عملیاتی است که پروفسور سیمونز در کتاب تصمیم در دریا آنها را برتری مطلق نیروی دریایی آمریکا از نام بردهاست.
ناوچهٔ سهند که پس از حمله در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ برابر ۱۸ آوریل سال ۱۹۸۸ میلادی میسوزد
نیروهای دریایی آمریکا در حال بررسی ادوات جنگی ایران بر روی سکوی نفتی ساسان
اطلاعات کلی از نبرد
زمان: ۲۹ فروردین ۱۳۶۷
مکان: خلیج فارس
نتیجه: پیروزی نیروی دریایی آمریکا
علت جنگ: برخورد ناوچه موشک انداز ساموئل بی رابرتز با مین دریایی ایرانی
نیروهای امریکایی:
یک ناو هواپیمابر
یک واحد آبی خاکی
چهار ناوشکن
یک ناو موشکانداز
سه ناوچه
نیروهای ایرانی:
دو ناوچه
یک قایق توپدار
شش قایق تندرو (تخمین)
دو هواپیمای اف-۴
دو سکوی نفتی
تلفات نیروهای امریکایی:
سقوط یک بالگرد
و کشته شدن دو تفنگدار (خلبان)
تلفات نیروهای ایرانی:
غرق شدن ناوچه سهند.
کشته شدن ۴۵ نفر از خدمه
غرق شدن قایق توپدار جوشن
کشته شدن ۱۱ تن از خدمه
غرق شدن سه قایق تندرو
آسیب یک ناوچه
آسیب دیدن دو سکوی نفتی
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 133
#155
Posted: 22 Jun 2013 11:31
بمب جنسی
بمب جنسی یا بمب عشق ، نام غیر رسمی دو بمب شیمیایی غیرکشندهٔ نظری است که نیروی هوایی ایالات متحده آن را تولید کرد.این بمب نظری، احتمالا بمبی است که با پُکِش و انفجار آن، گرایش جنسی در سربازان دشمن افزایش یافته و این گرایش به اندازهای است که حتی سربازان، جنس موافق را شایستهٔ برقراری رابطهٔ جنسی خواهند پنداشت. تصور میشود که این کار میتوانست باعث از همگسیختگی نیروهای دشمن و در نهایت شکست دشمن بشود.
در سال ۱۹۹۴، پژوهشکدهٔ رایت نیروی هوایی ایالات متحده در دایتون اوهایو، از پنتاگون خواست که بودجهای ۵/۷ میلیون دلاری را جهت انجام پژوهش بر روی پروژه ساخت بمبی که قادر به تبدیل سربازان دشمن به افرادی همجنسباز باشد تصویب نماید.
بر اساس اسنادی که اخیرا توسط یک گروه بررسیکننده اسناد مربوط به توسعه سلاحهای زیستی و مخارج آنها به دست آمدهاست، مدیران این آزمایشگاه به دنبال تحقق ساخت سلاحی غیرکشنده هستند که ستونهای دشمن را متلاشی نماید.
ادوارد هاموند در گفتوگو با شبکه سی بی اس در این مورد میگوید: پژوهشکده اوهایوی نیروی هوایی، پیشنهاد ساخت بمبی را ارایه نموده که حاوی مواد شیمیایی تحریککننده نیروی جنسی سربازان دشمن میباشد. آنان معتقدند که در سایه استفاده از این بمبها، واحدهای دشمن از هم گسیخته شده و سربازان به صورتی غیرقابل تصور، برای یکدیگر جذاب به نظر میرسند. در سال ۲۰۰۵ میلادی، شبکه بیبیسی، برای اولین بار خبر از طراحی این بمب داد. بر اساس گزارش بیبیسی، اگر چه در بررسیهای به عمل آمده تعدادی از سلاحهای غیرکشنده پیشنهاد شده نظیر مواد حساسیتزای پوستی، مواد ایجاد کننده بوی بد دهان، موادنفخآور و در نهایت، مواد شیمیایی جذبکننده زنبورها به دور سربازان دشمن، مورد پذیرش قرار نگرفتند، اما رهبران پنتاگون، نظر مثبت خود را در مورد پروژه بمب جنسی اعلام نمودند. طرح بمب جنسی، و ترغیب سربازان به عمل جنسی به جای جنگ ، به حدی مورد توجه قرار گرفت که آزمایشگاه رایت را برندهٔ جایزه ایگنوبل در سال ۲۰۰۷ کرد و دستور تولید انبوه آن صادر شد.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)
ارسالها: 133
#156
Posted: 30 Jun 2013 20:26
میگ-۳۱ (به روسی: МиГ-31) (نام ناتو: فاکسهاوند Foxhound):
یک هواپیمای رهگیر مافوق صوت است که توسط شرکت میکویان در شوروی به عنوان جایگزین جنگنده میگ-۲۵ فاکسبَت ساخته شد.
دفتر طراحی میکویان این جنگنده را بر اساس میگ-۲۵ طراحی کردهاست.
میگ-۳۱ اولین پرواز خود را در سال ۱۹۷۵ انجام داد و از سال ۱۹۸۲ وارد خدمت فعال نظامی در ارتش شوروی شد و تا زمان فروپاشی شوروی، پیشرفتهترین هواپیمای رهگیر اینکشور بود.
میگ ۳۱ تواناترین هواپیمای رهگیر دفاع هوایی روسهاست که قابلیت درگیری همزمان با چندین هدف را دارد.
رادار نیرومند زاسلون اسبیآی-۱۶ مهمترین عامل تاثیرگذاری میگ-۳۱ است که در زمان خود قویترین رادار جنگنده دنیا محسوب میشد.
موتور جدید سولویف دی-۳۰اف۶ هم موجب شده بود تا برد عملیاتی و پارامترهای پروازی اصلی این هواپیما در مقایسه با میگ-۲۵ ارتقا پیدا کند. بدنه و بالهای آن هم از میگ-۲۵ قویتر بود و توانایی پرواز مافوق صوت در ارتفاع پایین را داشت.
دو موتور توربوفن دی-۳۰اف۶ با نیروی گشتاور ۱۵۲ کیلونیوتن امکان رسیدن به سرعت ۱٬۲۳ ماخ در ارتفاع پایین و ۲٬۸۳ ماخ در ارتفاع بالا را به این هواپیما میدهند.
از نظر قوای محرکه امکان گذر از سرعت ۳ ماخ هم برای این هواپیما وجود دارد اما فشار بیش از اندازهای را به موتور و بدنه پروازی وارد میکند و به همین جهت در حالت عادی و غیراضطراری نباید هواپیما را به چنین سرعتی رساند. روسها تا سال ۱۹۸۷ بیش از ۱۵۰ فروند میگ-۳۱ را در نقاط مختلف مرزی از آرخانگلسک در شمال غربی کشور گرفته تا خاور دور شوروی مستقر کرده بودند.
این هواپیما صرفا برای دفاع هوایی از سرزمین اصلی شوروی طراحی شده بود و ماموریت دیگری نداشت. میگ-۳۱ موشکهای هوابههوای دوربرد آآ-۹ را حمل میکرد و با موشک ام-۹ توانایی درگیری همزمان با ۴ هدف متفاوت را داشت.
نزدیکترین هواپیماهای غربی به میگ ۳۱ دو جنگنده اف-۱۴ و اف-۱۵ هستند.
در سال ۱۹۹۲ مقامات چینی از توافق برای خرید ۲۴ فروند میگ ۳۱ خبر دادند که در کارخانهای در شنیانگ مونتاژ خواهند شد. برخی گزارشها از دریافت لیسانس تولید ۷۰۰ فروند حکایت داشت که ۲۰۰ فروند آن تا سال ۲۰۱۰ عملیاتی خواهند شد اما هیچیک از اینها تاکنون عملی نشده است.
میگ-۳۱بیام مدل ارتقایافتهای از میگ-۳۱ با قابلیتهای بسیار بالاتر جنگی است که قرار است تمام میگ-۳۱های فعال ارتش روسیه به آن ارتقا یابند. این جنگنده در وضعیت جنگ هوایی قدرت رهگیری ۲۴ هدف و درگیری با ۸ هدف از جمله موشکهای کروز گرفته تا هواپیماهای مافوق صوت را دارد.
شرکت میگ در سال ۱۹۹۹ برای نخستین بار این هواپیما را به معرض نمایش عمومی گذاشت. رهگیری جنگندههایی با ۳۲۰ کیلومتر فاصله و انهدام اهداف هوایی در فاصله ۲۸۰ کیلومتری با ۶ راکت ویمپل آر-۳۷ از جمله قابلیتهای منحصر به فرد مدل بیام است.
در مقام مقایسه بهترین رهگیر آمریکایی یعنی اف-۱۴دی توانایی انهدام اهدافی با بیش از ۱۸۰ کیلومتر فاصله را نداشت. قابلیتهای حمله به اهداف سطحی و نقشهبرداری زمین هم به این جنگنده افزوده شد و در نتیجه این جنگنده برخلاف میگ-۳۱ یک جنگنده چندمنظوره طبقهبندی میشود. میگ-۳۱بیام همچنین تنها هواپیمای در حال تولید است که توان درگیری موثر با موشکهای کروز مدل تاماهاوک را دارد. یک کارشناس روسی معتقد بود که اگر عراق در جریان عملیات طوفان صحرا از میگ-۳۱ برخوردار بود حداکثر ده درصد موشکهای کروز آمریکایی و انگلیسی میتوانستند به اهداف خود در داخل خاک عراق برسند.
قزاقستان پس از فروپاشی شوروی حدود ۳۰ فروند میگ-۳۱ به قزاقستان رسید. در سال ۲۰۰۷ قراردادی به ارزش ۶۰ میلیون دلار برای ارتقای ده فروند از آنها به میگ-۳۱بیام به امضا رسید.
روسها در سال ۲۰۰۵ حدود ۳۷۰ فروند فعال را در خدمت نظامی خود داشتند که در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ به ۱۹۰ فروند کاهش پیدا کردند.
اطلاعاتی مبنی بر خرید تعدادی از این جنگنده توسط ایران وجود دارد که پس از بررسی و تکمیل اطلاعات از نوع،تعداد و تجهیزات نصب شده بر روی آن در مطلبی جداگانه به حضورتان ارائه میگردد.
مشخصات عمومی:
خدمه: دو(خلبان و متخصص سیتمهای جنگافزاری)
طول: ۲۲٫۶۹ متر (74 ft 5 in)
پهنای بال: ۱۳٫۴۶ متر (44 ft 2 in)
ارتفاع: ۶٫۱۵ متر (20 ft 2 in)
بال: مساحت ۶۱٫۶ مترمربع (663 ft²)
وزن خالی: ۲۱٬۸۲۰ کیلو (48,100 lb)
وزن بارگیری: ۴۱٬۰۰۰ کیلو (90,400 lb)
بیشینه وزن برخاست: ۴۶٬۲۰۰ کیلو (101,900 lb)
پیشرانه: ۲× سولوویف د-۳۰ توربوفن با پس سوز
نیرو ی خشک: ۹۳ کیلو نیوتن (20,900 lbf) هرکدام
نیرو با پس سوز ۱۵۲ کیلو نیوتن (34,172 lbf) هرکدام
عملکرد:
سرعت بیشینه:
ارتفاع بالا: ۲٫۸۳ ماخ (3٬377 کیلومتربرساعت)
ارتفاع پایین: ۱٫۲ ماخ (1٬432 کیلومتربرساعت)
شعاع عملیاتی: ۷۲۰ کیلومتر (450 mi) at Mach 2.35
برد ترابری: ۳٬۳۰۰ کیلومتر (2,050 mi)
سقف پروازی: ۲۰٬۶۰۰ متر (67,600 ft)
نرخ اوجگیری: ۲۰۸ متر بر ثانیه (41,000 ft/min)
بارگیری بال: ۶۶۵ کیلوبر مترمربع (136 lb/ft²)
نسبت نیرو به وزن: ۰٫۸۵
حداکثر بارگیری نیروی جی: ۵g
جنگافزار
یک توپ ۲۳ میلیمتری GSh-6-23
۴ جایگاه زیربدنه برای موشک های ویمپل آر-۳۳ (آ-۹ آموس) یا ۶ جایگاه برای موشک های دوربرد ویمپل آر-۳۷ (آآ-ایکس-۱۳ ارو) فقط در میگ-۳۱ام/ام بی
۴ پیلون زیر بال برای:
دو موشک میان برد بیس نوات آر-۴۰ (آآ-۶ آکرید)
چهار موشک کوتاه برد فروسرخ آر-۷۳ (آآ-۱۱ آرچر) یا آر-۶۰ (آآ-۸ آفید)
چهار موشک دوربرد آر-۷۷ (آآ-۱۲ آدر).
بعضی هواپیماها توان حمل موشک های ضدراداری کا-اچ-۳۱ و کا اچ-۵۸ را نیز دارند.
منابع:
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Mikoyan MiG-۳۱»،
ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۷ مارس ۲۰۰۹).
↑ MiG-31 FOXHOUND (MIKOYAN-GUREVICH) FAS
↑ MiG-31BM (Bolshaya Modernizatsiya - Big Modernization) Global Security
↑ MiG-31BM (Bolshaya Modernizatsiya - Big Modernization) Global Security
↑ Russia - Air Forces - Aircraft Global Security
↑ Spick, Mike. The Great Book of Modern Warplanes. MBI, 2000. ISBN 0-7603-0893-4.
↑ MiG-31E page, RAC MiG. Retrieved ۲۲ ژوئیه 2008.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)
ارسالها: 133
#157
Posted: 2 Jul 2013 11:27
EA-6Bپراولر هواپیمای ویژه جنگ الکترونیک
از دهه ١٩۵٠ میلادی تکنولوژی هوانوردی برای کاربردهای نظامی گسترش بی سابقه ای یافت . از میان دهها نوع هواپیمایی که طراحی و سپس وارد عمل شدند پاره ای از آنها اگرچه از لحاظ ظاهری شبیه شکاری یا ضربتی بودند اما در واقع هیچکدام از این دو ماموریت را انجام نمی دادند .
یکی از این نوع هواپیماها ، هواپیماهای ویژه جنگ الکترونیک بود . هواپیماهایی که خدمه آن علاوه بر خلبان بودن متخصصین متبحری نیز در رشته الکترونیک و ارتباطات به شمار می رفتند و تنها سلاحی که به همراه داشتند دستگاههای گوناگون ایجاد اختلال الکترونیکی و پارازیت در سیستمهای راداری دشمن بود .
ویژگی جالب این هواپیماها در این بود که آنها غالباً پیشاپیش شکاریها و هواپیماهای ضربتی به قلمرو هوایی دشمن نفوذ می کردند و پس از پایان ماموریت نیز آخرین هواپیماهایی بودند که منطقه نبرد را ترک می نمودند .
هواپیماهای جنگ الکترونیک به این ترتیب نه تنها باید سیستمهای راداری دشمن را مخدوش می کردند بلکه باید با ایجاد چتر حفاظت الکترونیکی در دور خویشتن خود را نیز محافظت می نمودند .
البته ناگفته نماند نبردهای هوایی در آن زمان به گونه ای صورت می گرفت که استفاده از مقرهای حاوی سیستمهای جنگ الکترونیک که به زیر بال اکثر هواپیماهای شکاری یا ضربتی نصب می شدند اجتناب ناپذیر بود با این حال از آنجا که ظرفیت این مقرها محدود و شعاع عمل آنها نیز نسبتا ناچیز بود هرگز نمی توانستند از همان قدرتی برخوردار باشند که هواپیماهای مخصوص جنگ الکترونیک از آن برخوردارند .
ذکر این نکته نیز ضروری است که اصولا آموزش جنگ الکترونیک در رده های رزمی هر سه نیروی هوایی، زمینی و دریایی کلیه کشورهای جهان جزء لاینفک دروس آکادمیک نظامی به شمار می رود و هر کشور کوچک و بزرگی به فراخور تواناییها و نیازمندیهایش همواره سعی می کند به تازه ترین اطلاعات در این رشته ها دست پیدا کند . این موضوع منحصر به سالهای اخیر نمی باشد بلکه از 30 سال قبل تا اکنون به طور مداوم و مستمر در حال پیشرفت و پویایی است .
شاید ذکر این مساله نیز بی مورد نباشد که در تاریخ معاصر در خلال جنگ ویتنام تا حدی و بعدها در جنگ اعراب و اسرائیل و سرانجام در گسترده ترین مورد خود طی آخرین برخوردهای هوایی اسرائیل و سوریه تکنیکهای جنگ الکترونیک به کار گرفته شد . گرچه همانگونه که اشاره رفت کم و بیش همه کشورهای جهان به شیوه های جنگ الکترونیکی آشنایی دارند با این حال هواپیماهای خاصی که صرفا برای شرکت در این نبردها طراحی شده باشند تا سال 1980 فقط در اختیار نیروی دریایی و هوایی آمریکا بود .
کلیات :
هواپیمای EA-6B موسوم به پراولر یکی از جدیدترین و پیشرفته ترین هواپیماهای جنگ الکترونیک متعلق به نیروی دریایی آمریکا از دهه ١٩٧٠ به بعد به شمار می رفت. این هواپیما که رهاوردی از مجتمع فضایی Grumman محسوب می شد، محل استقرارش در عرشه ناوهای هواپیمابری بود که در گوشه و کنار دنیا پراکنده اند .
به جای هر نوع بمب یا موشکی هواپیمای پراولر با خود لوازم و تجهیزات پیچیده الکترونیکی حمل می کرد و به عبارت صحیحتر کلیه تسلیحات تهاجمی و تدافعی آن را همین تجهیزات الکترونیکی تشکیل می دادند .
در این میان تنها چیزی که این هواپیما فرو می ریخت صفحات باریکی به نام پوشال یا chaff است که موجب گمراهی رادارهای طرف مقابل می شد .
پوشال یا چف شامل باریکه هایی از موادی هستند که وقتی در آتمسفر معلق می شوند به عنوان انتن کوچک دو قطبی عمل کرده و آثاری همانند هواپیما یا کشتی را در صفحه رادار به وجود می آورند و برای داشتن بهترین کارایی ابعاد آنها باید ضریبی از نصف طول موج رادار حریف باشد . این اجسام باید بسیار سبک باشند تا به آرامی سقوط نموده و مدت زیادی در رادار باقی ببمانند. برای ساختن چف در ابتدا از آلومینیوم استفاده می شد؛ اما در سالهای بعد برای این منظور رشته هایی از فایبر گلاس که بوسیله غشای بسیار نازکی فلز احاطه شده است مورد استفاده قرار گرفت .
وزن تجهیزات الکترونیکی درونی هواپیمای پراولر به 8000 پوند می رسد و علاوه بر این می تواند پنج مقر خارجی به وزن کل 920 پوند حاوی سیستمهای گوناگون پارازیت انداز یا مخلوط پارازیت انداز و مخزن سوخت خارجی را نیز با خود حمل کند .
سلاح اصلی :
عمده ترین سلاحهای هواپیمای پراولر را سیستم جنگ الکترونیکی آن به نام AN/ALQ99E تشکیل می داد و قلب این هواپیما در این نقطه بود که می تپید .
این سیستم که کمپانی Raytheon پیمانکار اصلی آن بود توسط سه اپراتور به کار گرفته می شد . در حقیقت خدمه هواپیما از چهار نفر تشکیل می شدند که دو به دو در کنار یکدیگر و در دو کابین پشت سر همدیگر هریک بر روی یک صندلی پرتاب شونده قرار گرفته اند . از این چهارنفر یک نفر خلبان، یک نفر فرمانده سیستم جنگ الکترونیک که در کنار خلبان می نشیند و دو نفر ماموران جنگ الکترونیک هستند که البته هر کدام از این سه نفر وظیفه خاص داشته و با دستگاه های معینی کار می کنند .
دستگاه های اختلال ضد عمل الکترونیکی
جالب است بدانیم درهرهواپیمای پراولر30 آنتن مختلف نصب شده بود که برای جستجو، تعیین و شناسایی هدف و همچنین اختلال در هر نوع فعالیت الکترومغناطیسی طرف مقابل به کار می رفت . پاره ای از این آنتنها به دستگاههای اختلال ضدعمل الکترونیکی مربوط می شدند که وظیفه شان خنثی نمودن هر گونه فعالیت دشمن در زمینه ایجاد پارازیت بر روی هواپیماهای پراولر بود .
مقرهای خارجی :
پیش از این اشاره نمودیم که هر هواپیمای پراولر علاوه بر سیستم های پارازیت انداز درون هواپیما، تا پنج سیستم پارازیت انداز نیز در مقرهای خارجی خود حمل می کرد . هریک از این مقرها حاوی دو سیستم و یا به عبارتی دو فرستنده صوتی پارازیت انداز پرقدرت و یک گیرنده ردگیر و نیز تعدادی آنتن بود و هر مقر یکی از هفت باند فرکانس را می پوشاند .
نحوه کار:
پس از آنکه آنتنهای تجسسی حساس که در برآمدگی بالای دم عمودی نصب شده اند علائم راداری حریف را در فاصله طولانی دریافت کردند، داده های خود را به کامپیوتر مرکزی هواپیما می دادند. این کامپیوتر بلافاصله شروع به تجزیه و تحلیل آنها می نمود و نتایج بررسی خود را به صورت ارقام و آمار بر روی صفحه نشاندهنده به نمایش می گذاشت. در ضمن تمامی این اطلاعات ضبط نیز می شود .
در این هنگام در حالیکه هواپیما در ارتفاع 34000 پایی در پرواز بود و فاصله اش از هدف به 2520 مایل می رسید وظیفه اش شروع می شد در این لحظه پرسنل جنگ الکترونیک باارزیابی یافته های حاصل به کمک کامپیوتر تصمیم مقتضی را در مورد نحوه مقابله با سیستمهای الکترونیکی حریف اتخاذ می نمودند و فرمانده با فشار دکمه ای پارازیت اندازهای درونی یا بیرونی هواپیما را به کار می اندازد .
کامپیوتر اصلی هواپیماهای پراولر به نحوی بود که می توانست پیش از هر ماموریت و نیز در حین ماموریت بر حسب مورد برنامه ریزی شود .
جاسوسی الکترونیکی Electronic Intelligence
در کاربرد هواپیماهای پراولر بیش از هر چیز برای آن گردآوری اطلاعات جاسوسی از نحوه عمل دستگاه های الکترونیکی مورد استفاده دشمن اهمیت داشت .
به عبارتی جاسوسی الکترونیکی یا Electronic Intelligence به عنوان عامل تعیین کننده در جنگ های الکترونیکی مطرح می شد؛ زیرا اگر مثلا اطلاعاتی از فرکانس دستگاههای الکترونیکی حریف در دست نبود هرگز نمی توان بر روی آن پارازیت انداخت .
نظر به اهمیت جاسوسی الکترونیکی بود که غالبا چنانچه موردی برای استفاده از هواپیماهای جنگ الکترونیک پیش می آمد هرگز آنها به تنهایی عمل نمی کردند بلکه سازماندهی آنها بنحوی بود که مثلا در هر ماموریت تعدادی هواپیمای پراولر با اتفاق تعدادی از هواپیماهای هشدار دهنده E-2C موسوم به ( هاوک آی – Hawkeye ) و شکاریهای برتری هوایی اف 14 و نیز شکاری – ضربتی اف 18 یا اف 4 به همراه تعدادی هواپیماهای سوخت رسان KA-6 و هواپیماهای ضربتی A6 در ماموریتها به طور دسته جمعی شرکت می نمودند .
مشخصات :
طول : 11/18 متر
ارتفاع : ٩/۴ متر
فاصله دو نوک بال در حالت باز : 15/16 متر
نیروی محرکه : دوموتور توربوجت ساخت Pratt & Whitney هر یک به کشش 5080 کیلوگرم استاتیک
وزن ناخالص هنگام برخاستن : 27493 کیلوگرم
حداکثر وزن هنگام برخاستن : 29483 کیلوگرم
حداکثر سرعت گشتزنی : 972 کیلومتر در ساعت
حداکثر سرعت : 1002 کیلومتر در ساعت
سقف پرواز خدمتی : 11582 متر
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)
ارسالها: 133
#158
Posted: 3 Jul 2013 20:40
آشنایی با هلیکوپترهای نظامی و غیر نظامی آمریکایی
قسمت سوم:UH-60 Black Hawk و SH-60 Seahawk
کاربری های مختلف هلیکوپتر UH-60 Black Hawk از کاربرد در عملیات ویژه و عملیات تهاجمی گرفته تا آمبولانس هوایی،هوابرد هوایی،مرکز فرماندهی و کنترل سیار،ترابری و ... آن را به عنوان یک هلیکوپتر موفق چند منظوره معرفی کرده است.هرچند گمارش های(ماموریت) اصلی این هلیکوپتر جا به جایی نیروها و بار است.این هلیکوپتر توانایی نشست و برخاست و پرواز در هر آب و هوایی و شرایط بد آب و هوایی را داراست.
در سال 1972 نیروی زمینی آمریکا پروژه ای را با نام سیستم هوایی ترابری تاکتیکی همگانی،UTTAS،به منظور ساخت هلیکوپتری ترابری برای جایگزینی با هلیکوپتر ترابری تاکتیکی UH-1 Iroquois ساخت کمپانی Bell،که با نام Huey شناخته میشود،آغاز کرد و ویژگی های هلیکوپتر مورد نظر را اعلام کرد.یکی از هدف های پروژه UTTAS تدارک هلیکوپتری بود که بتواند 11 سرباز کاملا مسلح را در ترکیب عادی یا 14 نفر سرباز مسلح را در ترکیب متراکم و یا 6 برانکارد را جا به جا کند.
دو سوپر کمپانی Sikorsky و Boeing در این پروژه شرکت کردند.سرانجام پس از ارزیابی ها و آزمایش های بسیار در سال 1976،مدل S-70 کمپانی Sikorsky توانست YUH-61 کمپانی Boeing را شکست داده و کمپانی Sikorsky به عنوان کمپانی پیروز اعلام شد.
اولین نمونه آزمایشی Black Hawk به نام YUH-60 برای نخستین بار در اکتبر سال 1974 به پرواز در آمد.دومین نمونه نیز در سال 1975 ساخته شد.هلیکوپتر Black Hawk در سال 1979 وارد خدمت شد و همان سال جایگزین UH-1 Iroquois شد.اکنون با گذشت بیش از سه دهه،همچنان مدلهای گوناگون آن در خدمت اند و همچنان تولید میشود.
مقاومت در برابر حادثه و اصل بقاپذیری بالا از ویژگی های مهم مورد توجه طراح های توانای Sikorsky در بدنه Black Hawk بوده است.سازه این هلیکوپتر مقاومت زیادی در برابر حادثه دارد.این سازه در برابر برخورد های شدید با شتاب بیش از 20G رو به جلو و یا بیش از 10G رو به پایین بسیار مقاوم است.دو ارابه ی فرود اصلی آن فشار وارده هنگام فرود را تا شدت 9G و با سرعت بیش از 35 کیلومتر بر ساعت را به راحتی جذب کرده و مانع از برخورد بدنه با زمین می شود.
تکنولوژی بالای Black Hawk،آن را به هلیکوپتری با کارایی بالا در میدان های نبرد تبدیل کرده است.بدنه مقاوم Black Hawk به خوبی خلبان و کمک خلبان را در برابر حمله ها و خطر ها محافظت میکنند.برای افزایش بقاپذیری این هلیکوپتر در منطقه جنگی از تعداد قطعه های تشکیل دهنده آن کاسته شده و در عوض به مقاومت آنها افزوده شده است.بدنه این هلیکوپتر مقاومت بسیار بالایی در برابر توپ های ضد هوایی کالیبر 23 میلیمتر و حتی کالیبر های سنگین تر دارد.پوشش مخزن های سوخت این هلیکوپتر نیز در برابر برخورد گلوله هایی با کالیبر 12.7 میلیمتر و سنگین تر مقاوم است و ویژگی خود ترمیم شوندگی دارد.مجموع این ویژگی های ضد حادثه در اولین تجربه جنگی Black Hawk در اکتبر 1983 طی عملیات نظامی آمریکا در گرانادا در اسپانیا به خوبی آزموده شد.مثلا طی همین عملیات یک فروند Black Hawk با وجود برخورد 29 گلوله ضدهوایی به مخزن سوخت و تعداد زیادی هم به بدنه،توانست به راحتی به پرواز خود تا رسیدن به هدف و انجام موفق عملیات ادامه دهد که البته در این بین نمی توان خلبان با تجربه آن را هم نادیده گرفت.اندکی بعد در حمله به پاناما در سال 1989 و بعدتر در سال 1991 و در جریان جنگ اول شاخاب پارس برای بیرون راندن نیروهای متجاوز عراقی از کویت،Black Hawk حضور پررنگی داشت.در پی رویدادهای پس از 11 سپتامبر و در جریان نبرد علیه تروریسم و حمله آمریکا به افغانستان و عراق نیز هلیکوپتر های Black Hawk نقش بسزایی ایفا کردند.
Black Hawk در زمینه های مختلف از جمله قابلیت اعتماد،سهولت تعمیر و نگهداری،بقاپذیری و کاربردهای چندگانه برتری های ممتازی دارد.در حالی که بسیاری از هلیکوپترها به ازای هر ساعت پرواز نیاز به 12 تا 20 نفر ساعت تعمیر و نگهداری دارند،Black Hawk تنها به 2 الی 3 نفر ساعت تعمیر برای هر پرواز نیازمند است.بدنه متناسب آن به طوری است که یک فروند آن را می توان با C-130 Hercules شش فروند آن را می توان C-5 Galaxy حمل کرد.
دو موتور توربوشفت T700-GE-701C700 ساخت کمپانی General Electric هر کدام با توان 1900 اسب بخار می رسید،نیروی لازم برای حرکت این هلیکوپتر را فراهم می آورند.این موتور به سیستم های کمکی تفکیک ذره های خارجی از هوای ورودی برای تمیز نگه داشتن موتور از ذره های خارجی مانند خاک و استتار کننده های گرمایی و فروسرخ در قسمت اگزوز مجهز است که آسیب پذیری آن را در برابر موشک های حرارتی بسیار کاهش میدهد.همچنین قرار است موتور های T700-GE-701D با توان 2000 اسب بخار ساخت کمپانی General Electric جایگزین موتور های T700-GE-701C700 شوند.
برای جا به جایی Black Hawk،تیغه های پروانه ی اصلی و دمی قابل جمع شدن است؛ضمن آنکه دم آن نیز تا و جمع میشود.سیستم کابین و فرامین صفحه ابزار،به طور اختصاصی برای دو خلبان طراحی شده و دارای سیستم های خلبان خودکار و ناوبری فرود کور نیز میباشد.اخلالگر های فرو سرخ،سیستم هشدار دهنده امواج رادار و سیستم پرتاب رها سازی Chaff و Flare از دیگر سیستم های این هلیکوپتر میباشند.
وجود سیستم اخلال فرو سرخ به منظور افزایش بقاپذیری هلیکوپتر در منطقه های مورد تهدید توسط موشکهای سطح به هوا با هدایت فرو سرخ است.این سیستم از طریق پخش سیگنال های ساختگی فرو سرخ باعث گمراهی سیستم جستجوگر موشک های حرارت یاب می شود.
Black Hawk مدل M مجهز به نوع خاصی از تجهیزات جنگ الکترونیک به وزن 816 کیلوگرم است.تجهیزات این هلیکوپتر که Quick fix2 نامیده می شود شامل یک سیستم اصلی پادکار الکترونیک ALQ-151 است.این مدل دارای یک نمایشگر دیجیتال چندمنظوره لمسی میباشد که اطلاعات مورد نیاز خلبان همچون وضعیت هلیکوپتر،شرایط آب و هوایی،میزان سوخت،آسیب های وارد شده،قابلیت وصل شدن به ماهواره و ... را نشان میدهد.
Black Hawk برای پاسخگویی به نیازهای نیروی زمینی با قابلیت مانور زیاد و پاسخ سریع به فرامین خلبان(که برای عملیات در ارتفاع کم ضرورت دارد) ساخته شده است.مدل M این هلیکوپتر اولین هلیکوپتر نظامی دارای سیتم پرواز با سیم(Fly by wire) و سیستم کنترل بدون سیم است و به دلیل حذف لوله ها،سیم ها و دیگر سیستم های هیدرولیک کنترل های اولیه پروازی توسط خلبان کامپیوتر صورت میگیرد و این ویژگی خلبان را قادر میساز تا توجه خود را به عملیات معطوف کند.این هلیکوپتر بدون دخالت انسان میتواند در هوا شناور(Hover) بماند.
هلیکوپتر Black Hawk توانایی فرود سریع در باندهای کوچک را دارد و میتواند با سرعت 92 کیلومتر در ساعت به اطراف و عقب پرواز کند و این ویژگی بی مانند توانایی اجرای عملیات فرود در باندهای بسیار کوچک و حتی هنگام وزش بادهای جانبی شدید و یا از روبرو را فراهم می سازد.
Black Hawk با قلاب حمل بار خارجی خود،Cargo hook،توانایی جا به جایی بار تا 10000 کیلوگرم دارد.بیشینه سرعت این هلیکوپتر 300 کیلومتر بر ساعت است.پروانه اصلی Black Hawk دارای 4 پره و از مواد کامپوزیت فایبرگلاس و تیتانیوم ساخته شده است.در مدل M موادی از جنس Kevlar و Nomex با ساختاری شانه عسلی در طراحی و ساخت پروانه نیز به کار رفته است.پروانه دمی نیز شامل 4 پره میباشد.این هلیکوپتر با نصب تانکر سوخت خارجی بردی برابر 2220 کیلومتر دارد.
هلیکوپتر Black Hawk به منظور پشتیبانی از نیروها و نیز برای دفاع از خود و پاسخ متقابل به تهدید ها به دو تیربار 7.62 میلیمتری مدل M240H و یا دو تیربار گتلینگ 7.62 میلیمتر M134 Minigun که در داخل در دو طرف هلیکوپتر نصب شده اند و یا دو تیربار سنگین 12.7 میلیمتری گتلینگ GAU-19 که در بیرون از هلیکوپتر نصب شده اند مجهر است.این هلیکوپتر همچنین دارای 4 آویزگاه زیر بال های قابل نصبش میباشد که این آویزگاه ها هلیکوپتر را توانا در استفاده از جنگ افزار های گوناگون همچون موشک های هوا به زمین و هوا به هوا و بمب هایی مین ریز و راکت میکند.این هلیکوپتر همچنین میتواند در دماغه خود توپ بسیار سنگین 30 میلیمتری M230 Chain Gun که توپ دماغه سوپر هلیکوپتر تهاجمی AH-64D Apache Longbow حمل و از آن استفاده کرده.
Black Hawk دارای مدل های گوناگونی ست،مدل UH-60A از سال 1987 تولید و از سال 1987 تا 1989 ارتش امریکا مدل A را در خدمت داشت.در اکتبر 1989 با انجام تغییر هایی در موتور های مدل A،مدل UH-60L تولید شد که 24 درصد از مدل A قویتر بود و کارایی بهتری داشت.در اکتبر 1983 موتورهای T700-GE-701C جایگزین موتورهای پیشین شدند.در نتیجه مدل A به مدل L تغییر کرد.موتورهای جدید در ارتفاع بالا و نیز هوای گرم نیروی برا(Lift) بیشتری تولیدی میکردند و در برابر خوردگی نیز مقاومتر بودند.در سالهای بعد گونه هایی مخصوص جنگ الکترونیک و عملیاتهای ویژه و انواع ارتقایافته UH-60L و UH-60M نیز تولید شدند و مدلهای بهسازی شدهای هم برای نیروی دریایی،نیروی هوایی و گارد ساحلی آمریکا تولید شد.مدل های MH-60J Jayhawk و HH-60J Jayhawk مدل هایی هستند که توسط گارد ساحلی آمریکا مورد استفاده قرار میگیرند که دارای یک تیربار 7.62 میلیمتری M240H و یک تفنگ دورزن 12.7 میلیمتری یا 0.50 اینچی Barrett مدل MH-60T در داخل هلیکوپتر هستند.مدل های HH-60 Pave Hawk و MH-60 Pave Hawk نیز مدل هایی هستند که توسط نیروی هوایی آمریکا و NASA مورد استفاده قرار میگیرند و با دو تیربار گتلینگ 7.62 میلیمتر M134 Minigun که در داخل در دو طرف هلیکوپتر نصب شده اند و یا دو تیربار سنگین 12.7 میلیمتری گتلینگ GAU-18/As که در بیرون از هلیکوپتر نصب شده اند مجهز است.یکی از ماموریت های اصلی این مدل عملیات جستجو و نجات در منطقه جنگی و خارج کردن اضطرالی نیروهای آسیب دیده و زخمی(MEDEVAC) در منطقه درگیری زیر آتش دشمن است است.همچنین این مدل توانایی جنگ الکترونیک و اخلالگری بالایی دارد و این عملیات نیز یکی دیگر از عملیات های اصلی این مدل است.
Black Hawk دارای یک مدل بسیار ویژه میباشد که رادار گریز و پنهانکار است.تا پیش از عملیات کشتن بن لادن(UBL) توسط نیروهای ویژه آمریکایی که یکی از این هلیکوپتر ها در آن عملیات به دلیل نقص فنی سقوط کرد،هیچ کس از وجود چنین هلیکوپتر هایی خبر نداشت.نیروهای آمریکایی با استفاده از این هلیکوپتر بدون کشف شدن توسط رادار های پاکستانی وارد پاکستان میشوند،ولی هنگام بروز مشکل خلبان آن موفق ميشود تا هليكوپتر را به گونه ای بنشاند كه مانع سقوط شده و عمليات را نجات ميدهد،ولی در اثر فرود سخت،بخش
انتهایی هلیکوپتر از بدنه جدا ميشود.به گفته برخی کارشناسان سقوط این هلیکوپتر و جاگذاشتن لاشه منهدم شده توسط نیروهای آمریکایی در پاکستان با انگیزه ای خاص صورت گرفته است.این هلیکوپتر یک هلیکوپتر رادارگریز و پنهانکار محرمانه بوده است.هلیکوپتر ویژهای که ارتش آمریکا علاقهای نداشته تا طرح آن را با مقام های پاکستانی یا حتی هیچ کشور دیگری همچون کانادا و انگلیس به اشتراک بگذارد.دم هلیکوپتر بر روی پرهها دارای ویژگی های شکلهای رادارگریز است،پایدا کنندههای آن کج و دارای لبههای صیقل داده شده هستند و یک پوشش بشقابی بر روی روتور غیرعادی پنج پرهای دم هلیکوپتر قرار دارد.همچنین کارشناسان میگویند فرم و مادهای که برای ساختن پره عقب مورد استفاده قرار گرفته تا کنون ناشناخته بوده است.
این هلیکوپتر همچنین دارای یک پوشش خنثی کننده نقرهای فروسرخ است که مشابه آن در روی برخی مدلهای V-22 Osprey ساخت کمپانی های Bell و Boeing وجود دارد.بر اساس عکس ها و گفته ها در فیلم ها،در ساخت بدنه این هلیکوپتر از تکنولوژی های رادارگریزی مشابه جنگنده F-117 Nighthawk و B-2 Spirit و تکنولوژی های پنهانکاری صوتی و حرارتی استفاده شده است.ساختار پروانه اصلی و پره هایش نیز به روش رادارگریزی بوده است.ویژگی این هلیکوپترها به نیروهای آمریکایی امکان داده است تا پایان عملیات و خروج از حریم هوایی پاکستان از چشم رادارهای این کشور پنهان بمانند.همچنین کم صدا بودن این هلیکوپترها باعث شد ساکنان مخفیگاه بن لادن تا آخرین لحظه ها متوجه حضور آنها نشوند.
پس از سقوط گروه عملیات ویژه ای که برای کشتن بن لادن اعزام شدند در تخریب تکنولوژی های حیاتی و اصلی موفق بودهاند و تکنولوژی های این هلیکوپتر به دست پاکستانی ها نیفتاد.
کمی بعد سناتور سابق John Kerry كه برای انجام گفتگو های مهمی در اسلام آباد به سر ميبرد،اعلام كرد كه پاكستان لاشه هليكوپتر آمريكا را به این کشور باز میگرداند.
به نوشته خبر گذاری SPIEGEL ONLINE طرح ساختن هلیکوپترهای کمصدا به دوران جنگ ویتنام و اوایل دهه 1970 میلادی بازمیگردد،اما چنین دستگاهی هیچگاه به طور رسمی ساخته و عرضه نشده است. به نظر میرسد آمریکا سالها مخفیانه بر روی این طرح کار کرده و توانایی پنهان ماندن از دید رادار را نیز به آن افزوده است.
ویژگی های Black Hawk
کشور سازنده:آمریکا
کمپانی سازنده:Sikorsky Aircraft
قیمت:21.3 میلیون دلار آمریکا تا سال 2012
تعداد خدمه:دو خلبان و دو افسر/تیربارچی
درازا:19.76 متر
پهنا:2.36 متر
قطر پروانه اصلی:16.36 متر
بلندی:5.13 متر
مساحت پروانه:210 متر مربع
نسبت بار وارد شده به پروانه:35.4 کیلوگرم بر متر مربع
وزن خود هلیکوپتر:4819 کیلوگرم
وزن بارگذاری شده:9980 کیلوگرم
بیشینه وزن هنگام برخاستن:11113 کیلوگرم
موتور:دو موتور توربوشفت T700-GE-701C700 ساخت کمپانی General Electric هر کدام با توان 1900 اسب بخار
بیشینه سرعت:300 کیلومتر بر ساعت
بیشینه سرعت تجربه کرده:360 کیلومتر بر ساعت
سرعت کروز:278 کیلومتر بر ساعت
رنج عملیاتی:600 کیلومتر
رنج عبور:2220 کیلومتر
ارتفاع پرواز:5800 تا 6000 متر
سرعت بالا رفتن:4.5 متر بر ثانیه
جنگ افزار ها:
دو تیربار 7.62 میلیمتری مدل M240H و یا دو تیربار گتلینگ 7.62 میلیمتر M134 Minigun که در داخل در دو طرف هلیکوپتر نصب شده اند و یا دو تیربار سنگین 12.7 میلیمتری گتلینگ GAU-19 که در بیرون از هلیکوپتر نصب شده اند مجهر است.
دارای 4 آویزگاه زیر بال های قابل نصب
توپ بسیار سنگین 30 میلیمتری M230 Chain Gun در دماغه،این توپ در آویزگاه های زیر بال نیز نصب میشود و هلیکوپتر میتواند تا 5 عدد از آنها را حمل کند.همچنین میتواند تیربار های 7.62 میلیمتری،12.7 میلیمتری و 20 میلیمتری را نیز هم در دماغه و هم در آویزگاه های زیر بال نصب و مورد استفاده قرار دهد.
راکت های 70 میلیمتری چند منظوره Hydra 70
موشک های هوا به هوا AIM-92 Stinger
تا 16 موشک های هوا به زمین AGM-114 Hellfire
بمب های مین ریز M-136 Volcano
مدل های مورد استفاده نیروی دریایی نیز MH-60 Knighthawk و SH-60 Seahawk و HH-60 Seahawk میباشند.بزرگترین دگرگونی ویرایش دریایی این هلیکوپتر کوتاه تر شدن بخش از دم آن است.
نیروی دریایی ازبدنه پایه هلیکوپتر Black Hawk برای ساخت ویرایش های SH-60B و SH-60F و HH-60H و MH-60R و MH-60S بهره برد.در مورد طراحی این هلیکوپتر ها از این هلیکوپتر Black Hawk الهام گرفته شده که این گواهی بر بی نقص بودن و طراحی بیمانند Black Hawk می باشد.این هلیکوپتر را می توان در ناوچه های محافظ و رزم ناو ،ناوشکن،شناور پرشتاب رزمی،شناور های سنگین رزمی آبی خاکی،ناو هواپیمابر و ناو هلیکوپتر نشاند و بکار برد.این هلیکوپتر ها با داشتن 2 موتور توربو شفت عنوان یک هلیکوپتر چند منظوره را به دنبال خود میکشد.
همچنین گونه های ویژه برای ماموریت های ضد زیر دریایی(ASW) و ماموریت های ضد سطح(ASUW) و پشتیبانی از نیروهای پیاده و رزمهای ویژه دریایی(NSW) و جستجو و نجات(SAR) و جستجو و نجات رزمی(CSAR) و باربری و جابجایی راست خیز و ایستا(VERTREP) و جابجایی آسیب دیدگان رزم و غیر رزمی(MEDEVAC) بکار برد.اما تمامی گونه های ان توانایی SAR و CSAR را دارند.
در دهه 1970 نیروی دریایی آمریکا برای جایگزینی هلیکوپتر SH-2 Seasprite ساخت کمپانی Kaman در پی هلیکوپتری تازه بود.هلیکوپتر SH-2 از یک بدنه با فناوری دهه 50 برخوردار بود که پیرو پروژه سامانه سبک هوابرد چند کاره،LAMPS،ساخته شد.گونه Mark I آن از سامانه ناوبری دریاپایه با گمارش دوم SAR برخوردار بود.گونه MARK II از سامانه حسی(SENSOR) و فناوری ناوبری پیشرفته تر برخوردار بود.اما چالش نیروی دریایی گنجایش کم فضای درون هلیکوپتر برای جابجایی بارها چه درون هلیکوپتر و چه آویزگاه های بیرونی بود.از این رو دو سوپر کمپانی Sikorsky و Boeing در آپریل 1977 پیشنهادهای خود را برپایه پروژه UTTAS نیروی زمینی به نیروی دریایی دادند.اما نیروی دریایی چشم به ساخته های کمپانی های Bell و MBB و Westland و Kaman داشت که البته هلیکوپتر های این کمپانی ها همگی برای این گمارش(ماموریت) کوچک بودند.در پی این ارزیابی ها نیروی دریایی پیش از 1978 گونه S-70B را برای نماد پایه برگزید وبرپایه آن ویرایش SH-60B Seahawk را گسترش داد.
SH-60B Seahawk برابر 83 درصد با گونه UH-60A Black Hawk همسانی دارد.فناوری ها و سامانه های افزوده شده و بهینه سازی های همچون توانمند سازی بدنه و ساختار و لبه ها از خوردگی وپوسیدگی،موتور توانمندتر توربوشفت T700-GE-401C(مشابه موتور مدل UH-60L Black Hawk)،ارابه فرود تک کنشی بهینه شده به کمک فنر،افزودن درب سمت چپ به ساختار بدنه،افزودن دو پایه برای جنگ افزار و توانمند سازی و بهینه سازی جایگاه ارابه فرود دم به 3.96 متر از جایگاه پیشین بسوی بدنه و نوک هلیکوپتر برای آسودگی بهتر در نشستن و جای گیری و جابجایی بروی جایگاه و ناوها و شناورها و همچنین باک بزرگتر و سامانه پره های برقی تاشو و پره های تاشو پایدارساز خوابیده(سکانهای افقی دم) برای گنجای کمتر،افزودن جایگاه سوار نمودن و 25 تیوپ بادی کاوش گر صدا(Sonobuoy) در سمت چپ،سامانه اورژانسی شناور سازی هلیکوپتر روی آب در بخش های از ارابه فرود جلو و بالچه های کوچک هر دو سوی هلیکوپتر.Sonobuoy ها تجهیزاتی هستند که کار اصلی آنها گردآوری اطلاعات اکوستیک(انرژی منبسط از هر صوتی) میباشد که بسته به ماموریت های مختلف گونه های مختلفی نیز دارند.مثلا برای ماموریت های ضد زیردریایی گرفته تا تحقیق در مورد دلفین ها و نهنگ ها.کنترل و زیر نظر گرفتن زیر دریایی های دشمن و کلیه شناورهای زیر آبی از توانایی های Sonobuoy هاست.در هر ماموریت دریایی بیشتر از Sonobuoy های فعال استفاده میکنند که به دلیل فعال بودن میتواند حتی زیر دریایی هایی را که در حالت حرکت خاموش و بیصدا هستند را نیز شناسایی کند.
در آغاز درخواست ساخت و خرید پنج هلیکوپتر YSH-60B Seahawk با بهینه سازی ویرایش استاندارد رده LAMPS III از سوی نیروی دریایی به Sikorsky داده شد.نخستین پرواز YSH-60B در 12 دسامبر 1979 انجام گرفت.نخستین پرواز گونه رزمی ساخته شده برای ارایه به یگان های رزمی نیروی دریایی در 11 فوریه 1983 انجام شد.آغاز پویش رسمی SH-60B در 1984 و نخستین گمارش(ماموریت) انجام گرفت که با تمام شدن دوره های آموزشی و آشنایی بیشتر با هلیکوپتر در سال 1985 انجام شد.
SH-60B بیشتر بر روی ناوشکن ها و رزم ناو ها و ناوچه های محافظ به انجام ماموریت می پردازند.گمارش پایه SH-60B بیشتر حمله بر ضد هدف های زمینی و روی آب و همچنین عملیات های ضد زیر دریایی میباشد.همچنین SH-60B چند سامانه دیگر را از جمله سونار و دو سامانه آشکار ساز آهن ربایی(مغناطیسی)MAD و پرتابگرهوایی Sonobuoy و یک رادار کاوشگر APS-124 دیگر و یک و سامانه پادکارهای الکترونیکی(ESM) مدل ALQ-142 همچنین در صورت نیاز یک سامانه جلونگر فرو سرخ(FLIR) در نوک هلیکوپتر نیز بسته میشود.
SH-60B توان سوار کردن و پرتاب اژدرهای Mk 46 و Mk 50 و Mk 54 و موشک هوا به سطح AGM-114 Hellfire را دارد و موشک های ضد کشتی AGM-119 Penguin missile همچنین یک دریچه جداگانه کوچک در کابین با ستون و آویزگاه سقفی برای سوار نمودن و بکار گیری تیربار های 7.62 میلیمتری M60D و M240،توپ گتلینگ 7.62 میلیمتری GAU-17/A Minigun و یا توپ 12.7 میلیمتری GAU-16/A و یا توپ بسیار سنگین 30 میلیمتری Mk44 Bushmaster II به عنوان سیستم پاکسازی سریع هوایی مین،RAMICS،به آن افزوده شده است.این سیستم که دارای یک پایدار کننده می باشد توانایی هدف قرار دادن مینها و پاکسازی سریع میدانهای مین دریایی را دارد.
در این هلیکوپتر خدمه پروازی استاندارد SH-60B سه تن میباشد:
خلبان،کمک خلبان که افسر راهکنش های هوابرد نیز میباشد،کاربر سامانه جنگ هوایی/کابر سنسورکه بیشتر از نیرو های سرباز هستند.
اسکادران های استفاده کننده از مدل SH-60B Seahawk
در نیروی دریایی آمریکا:
HSL-37 Easyriders
HSL-40 Airwolves
HSL-42 Proud Warriors
HSL-43 Battle Cats
HSL-44 Swamp Fox
HSL-46 Grandmasters
HSL-48 Vipers
HSL-49 Scorpions
HSL-51 Warlords
HSL-60 Jaguars
این هلیکوپتر دارای مدل های گوناگونیست و بیشتر در اسکادرانهای ضد زیردریایی سبک بکار گرفته میشود.مدل SH-60J کپی ژاپنی مدل SH-60B برای نیروی پدافندی دریایی ژاپن است که تحت لیسانس از Sikorsky در سوپر کمپانی Mitsubishi ژاپن ساخته میشود.مدل SH-60K گونه بهینه شده SH-60J میباشدکه در Mitsubishi برای نیروی دریایی ژاپن ساخته شد وجایگزین SH-60J در خط ساخت شد.ژاپن از سال 1991 بیش از 101 فروند از گونه SH-60J را دریافت کرده است،اما تعداد گونه SH-60K نامشخص است.
SH-60F Seahawk مدل دیگر این هلیکوپتر میباشد که با نام Oceanhawk نیز شناخته میشود و پس از کنار گذاشتن SH-60B از اسکادران های رزمی،نیروی دریایی آمریکا درخواست گسترش گونه SH-60F برای جایگزین نمودن با هلیکوپتر SH-3 Sea King را به Sikorsky داد.گسترش این پروژه در پایان برای Sikorsky یک پیمان خرید بزرگ را در مارچ 1985 به ارمغان آورد که پیروزی بزرگی برای این کمپانی بود.برای این پروژه کار بروی نخستین فروند از 5 فروند نمونه پایه SH-60B و بهینه سازی و دگرگون نمودن آن به SH-60F بهره برداری شد.Sikorsky در ژانویه 1986 پیمان ساخت 7 فروند SH-60F را بست که نخستین پرواز آنها 19 مارچ 1987 انجام شد.گمارش پایه و نخست از بکار گیری SH-60F جنگ بر ضد زیردریایی(ASW) میباشد.این هلیکوپتر برای کاویدن زیر آب و شکار زیردریایی ها از سامانه سونار زیر آبی AN/AQS-13F و پرتابگر و 6 تیوپ Sonobuoy شناور بهینه شده است.SH-60F از اژدرهای Mk-46 و Mk-50 و Mk54 نیز بهره میبرد و همچنین می توان در صورت نیاز یک جایگاه برای بستن توپ 12.7 میلیمتری GAU-16/A و تیربار های 7.62 میلیمتری M60D و M240 برای پدافند از خود در زیر بدنه سوار کرد.
خدمه پروازی مدل SH-60F چهار تن میباشد:خلبان،کمک خلبان،کاربر راهکنشگر سنسور(TSO) و کاربر سنسور صوتی.
هلیکوپتر های مدل SH-60F با پویش ضد زیر دریایی در اسکادران HS-10 جزیره شمالی در نزدیکی San Diego در 22 جون 1989 گمارشی شد.این هلیکوپتر بعد ها با گونه MH-60S جایگزین گشت که گمارش های رزم دریایی(HSC) نیز بر دوش آن گذاشته شد.
HH-60H Rescue Hawk یک مدل دیگر است که وظیفه اصلی آن عملیات های جستجو و نجات نیروی دریایی است،ولی همچون دیگر هم خانواده هایش وظیفه جابه جایی و پشتیبانی از نیروها را نیز بر عهده دارد.
اسکادران HCS-5 Firehawks با این مدل هلیکوپتر هایشان در پویش رزم ویژه دریایی،کاوش رزمی و بازیابی پیشرفته در مارچ 2003 در عملیات آزاد سازی عراق شرکت داشت.در این گمارش(ماموریت) این اسکادران 900 گمارش رزمی با 1700 ساعت پرواز را انجام داد.این نیرو بیشتر پرواز های خود را برای پشتیبانی از گمارشهای نیروهای ویژه زمینی از پارکینگ بزرگ سالن آمقی تئاتر بغداد انجام می داد.
اسکادران های استفاده کننده از مدل SH-60F Oceanhawk و HH-60H Rescue Hawk در نیروی دریایی آمریکا:
HS-5 Nightdipperss
HS-10 Warhawks
HS-11 Dragonslayers
HS-14 Chargers
HS-15 Red Lions
HSC-84 Red Wolves
HSC-85 Fire Hawks
یکی دیگر از مدل ها MH-60S Knighthawk میباشد.این هلیکوپتر گاهی با نام دیگر Knighthawk بجای Seahawk خوانده میشود که جانشین هلیکوپتر CH-46 Sea Knight گشت.نیروی دریایی آمریکا در سال 1997 در پی آن بود تا جایگزینی مناسب برای CH-46 Sea Knight پیدا کند تا کارایی این هلیکوپتر کارا وارزشمند را داشته باشد و ن
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)
ارسالها: 133
#159
Posted: 5 Jul 2013 09:54
یوروفایتر تایفون
مشخصات عمومی
خدمه: ۱ (عملیاتی)، ۲ (آموزشی)
طول: ۱۵/۹۶ متر (52 ft 5 in)
پهنای بال: ۱۰/۹۵ متر (35 ft 11 in)
ارتفاع: ۵/۲۸ متر (17 ft 4 in)
بال: مساحت ۵۰ مترمربع (538 ft²)
وزن خالی: ۱۱۰۰۰ کیلوگرم (24,250 lb)
وزن بارگیری: ۱۵۵۵۰ کیلوگرم (34,280 lb)
بیشینه وزن برخاست: ۲۳۰۰۰ کیلوگرم (51,800 lb)
پیشرانه: ۲× یوروجت ئیجی۲۰۰ پسسوز توربوفن
نیرو ی خشک: ۶۰ کیلونیوتن (13,500 lbf) هرکدام
نیرو با پس سوز ۹۰ کیلونیوتن (20,250 lbf) هرکدام
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)
ارسالها: 133
#160
Posted: 5 Jul 2013 13:25
C-17 Globemaster III، غول پرنده مدرن
هواپیمای نظامی ترابری بوئینگ C-17 ، پرنده ایست که قادر به انجام امور ترابری اعم از رساندن سریع نیروها، مهمات و ادوات و سایر نیازهای مربوط به گردان نظامی می باشد.در واقع ماموریت اصلی این هواپیما اجرای تاکتیکهای ترابری نظامی است.با توجه به توانایی بالای این هواپیما در امور حمل و نقل نظامی، توانایی نیروی هوایی ایالات متحده در کمک رسانی به نیروهای نظامی از طریق هوا تا حد بسیار زیادی رشد داشته است.
بالهای این هواپیما بر روی بدنه هواپیما سوار هستند که اصطلاحا به این مدل هواپیماhigh set wing گفته می شود.بال عمودی (vertical fin) یا همان دم این هواپیما که در علم خلبانی از آن به عنوان تثبیت کننده عمودی (vertical stabilizer) نیز یاد می کنند، به صورت T شکل می باشد.یعنی آنکه با لبه های عقب هواپیما یا همان تثبیت کننده های افقی (horizontal stabilizer) این پرنده آهنی به بدنه وصل نیستند بلکه در راس دم هواپیما با زاویه طراحی مقتضی، به آن متصل شده اند.
دماغه این غول آسمان پیما به صورت دوکی می باشد و قسمت انتهایی بار و ارابه های فرود(landing gears) نیز بسیار مستحکم برای اجرای وظایف فوق العاده سنگینی تعبیه شده اند.
کاکپیت این هواپیما در زمره کاکپیتهای مدرن قرار می گیرد که تمام دیجیتال می باشد.در این کاکپیت 4 نمایشگر چند کاره و HUD نیز برای هر خلبان مشاهده می شود.
این هواپیما به 4 موتور کامل ریورسیبل پرات وایتنی سری 2040 تجهیز شده است.
هر موتور 40440 پوند فشار موتوری دارد و دارای ریورسر فشار موتور میباشد که قابلیت ورود هوا و خروج هوا برای جلوگیری از وارد شدن گرد وخاک را دارا میباشد.
ظرفیت:4536 کیلوگرم.قابلیت حمل 40 کانتینر برای بار ریزی ،102 نفر نظامی 54 بیمار و خدمه .قابلیت حمل 3 فروند آپاچی مدل AH-64A.
یک تانک جنگی، 3 دستگاه وسیله نقلیه زرهی بردلی.
توانایی تقبل بار 100 % بیشتر از حجم بار در سی-141 بی استارلیفتر.
همچنین توانایی ریختن چترباز و بار در آسمان.
تمامی بارها از رمپ انتهایی این هواپیما وارد و خارج می شوند البته به مانند سایر هواپیماهایی که مسافر حمل می کنند، درهایی نیز برای پیاده و سوار کردن مسافر در قسمتهای جلویی نیز داراست.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنسس)