ارسالها: 639
#41
Posted: 18 Jun 2012 20:18
خاطراتی از امیر سرتیپ دوم خلبان محمود بابایی
حتما بخونیدش
حجم عظیم آتش به حدی بود که تمام اطراف بالگرد و زیرپا پر از گردوخاک شده بود.
صدای توپ 20 میلیمتری کبرا باعث شد تا تعداد زیادی از نفرات عراقی کپ کرده و روی زمین دراز بکشند.
موشک درست به سینه اتوبوس در حال حرکت برخورد کرد. انفجار به حدی شدید بود که پس از فروکش گرد و غبار از اتوبوس به آن عظمت هیچ اثری باقی نمانده بود.
خاطراتی از امیر سرتیپ دوم خلبان محمود بابایی
عراق پس از 34 روز زمینگیری در اطراف و داخل خرمشهر، سرانجام روز 4 آبان ماه 1359 موفق به تصرف این شهر شد. در ادامه شاهد بودیم که ارتش عراق عزم خود را برای اشغال شبه جزیره آبادان هم جزم کرده بود. طوری که با استعداد رزمی بالایی نوک پیکان حمله را متوجه آبادان نمود و پس از یک سری درگیریهای سنگین، شهر آبادان را به اندازه 330 درجه به محاصره خود درآورد. در این برهه از نبرد، هوانیروز با ارسال یگانهای متعدد به منطقه نبرد، مبادرت به اجرای آتش بر روی مواضع عراقیها نمود. در آن مقطع، من جزء سازمان رزم پایگاه هوانیروز اصفهان بودم. ما ماموریت داشتیم نوار 30 درجه که از سه راهی ماهشهر تا منطقهای به نام «چوبده» بود را به هر قیمتی حفظ کنیم. و مانع از الحاق نیروهای عراقی شویم. در همین راستا، در قالب تیمهای آتش سنگین، قبل از طلوع آفتاب، زمانی که هنوز نفرات یگانهای زرهی دشمن آماده حرکت نشده بود، به آنها یورش برده و ضربه میزدیم. این کار به طور روزانه تا غروب آفتاب یا به اصطلاح خلبانان «Sunset» ادامه داشت و تا تاریکی شب، تحرک دشمن را زیرنظر داشتیم و اگر قصد حمله داشتند، بلافاصله وارد نبرد با آنها میشدیم.
در آن دوره زمانی که به واقع جزء ماههای سرنوشتساز جنگ بود، بچههای هوانیروز حماسههای فراموش نشدنی را از خود به جای گذاشتند، به طوری که هم زمان با حرکت تانکهای عراقی به منظور تک بالگردهای کبرا مثل «اجل معلق» بر سر آنها ظاهر میشدند و به محض بازگشت دسته پروازی عمل کننده در منطقه، دسته پرواز یا تیم آتش دوم راهی منطقه نبرد میشد. یعنی ما در آسمان یکدیگر را به اصطلاح «عوض» میکردیم.
اگرچه تعداد تانکهای دشمن در نبرد محاصره آبادان تمامی نداشت، به لطف پروردگار و تلاش تمامی رزمندگان، عراق تا آخرین لحظات آغاز عملیات شکست حصر آبادان، نتوانست الحاق موردنظر را انجام دهد و باریکهای که اشاره کردم تا زمان شکستن محاصره آبادان، تنها معبر زمینی ارسال آذوقه و مهمات به این شهر بود.
عملیات الیبیتالمقدس از مراحل آمادهسازیاش گرفته تا آغاز و سپس پایان آن، جزء زیباترین خاطرات زندگی من است و فکر نمیکنم کسی از رزمندگان 8 سال دفاع مقدس وجود داشته باشد که از فتح خرمشهر به شیرینی یاد نکند.
از چند خاطرهای که راجع به این عملیات میخواهم برایتان بگویم، اولی مربوط به انهدام «پل مارد» است. ما ماموریت داشتیم که علاوه بر انجام پشتیبانی نزدیک از یگانهای زمینی در منطقه عملیاتی، به انهدام پل مارد هم اقدام کنیم. پل مارد پلی بود که عراقیها روی رود کارون احداث کرده بودند و پشت پل هم جاده آسفالتهای درست کرده و تا جاده بصره ادامه داده بودند. این پل از لحاظ عملیاتی اهمیت بسیار بالایی برای عراقیها داشت. به طوری که توصیف شدت حفاظت از پل توسط دشمن برایم مشکل است. ما بارها و بارها برای رسیدن به پل اقدام کردیم و من حتی یکبار تا 1 مایلی پل هم رسیدم. اما حجم عظیم آتش به حدی بود که تمام اطراف بالگرد و زیرپا پر از گردوخاک شده بود و در واقع در اثر انفجار گلولهها در زمین و آسمان آن قدر دود و گرد و خاک فضا را پر کرد که عملا دید ما کور شد و ناکام دور زدیم و برگشتیم. البته مورد اصابت قرار نگرفتن ما در آن باران گلوله و موشک هم خود داستانی است که گاهی با خود فکر میکنم، چطور در آن وضعیت که سر سوزنی از آسمان، خالی از گلولههای دشمن نبود، ما جان سالم به در بردیم! و به حق چیزی جز خواست خداوند را در آن ندیدم.
زمانی که به قرارگاه برگشتیم من رفتم سراغ «ناصر نژادتقی»، یکی از شجاعترین خلبانان کبرای هوانیروز که حقیقتا حماسههای بینظیری توسط همین خلبان در جبهههای جنوب خلق شد. در عملیاتهایی که در جنوب انجام میدادیم ناصر لیدر یکی از تیمها بود و من لیدر تیم دیگر. فقط در مواردی که منطقه نبرد ناآشنا بود و میبایست برای اولین بار در آن نقطه هجومی صورت میدادیم، ما دو نفر در دو فروند کبرا در قالب تیم آتش با هم پرواز میکردیم تا علاوه بر انجام عملیات، دشمن را شناسایی چشمی کنیم و به این ترتیب در پروازهای بعدی هر کس تیم آتش خود را با چشم باز رهبری کند.
من اصرار داشتم به هر قیمتی که هست پل مارد را مورداصابت قرار دهیم. در نتیجه با نژادتقی مشورت کردم و متوجه شدم او خیلی بیشتر از من به این مهم علاقه دارد. با هم فکری هم، به دو تن از کمک خلبانان زبردست و بیباک به نامهای «جهانگیر باقری» و «مقدمی» پیشنهاد کردیم و آنها هم مردانه یا علی گفتند. تاکتیکی که ما برای این عملیات ریخیتم این بود که با علم به این که رسیدن به پل از روبهرو غیرممکن است، با قبول ریسک، عراقیها را دور زده و با عبور از روی سر دشمن، پل را از پشت مورد اصابت قرار دهیم و در واقع عراقیها را غافلگیر کنیم. در این عملیات که احتمال مورد اصابت قرار گرفتن ما بسیار بالا بود، میبایست یک خلبان کارکشته و باتجربه بال گرد نجات 214 همراه ما میبود که در صورت سقوط، زنده و یا مرده ما را به عقب برگرداند. برای این کار خلبان «ژنده رزمی» از دلاوران بال گرد 214 اعلام آمادگی کرد و 3 فروندی، استارت زده و راهی هدف شدیم. در این پرواز بر اساس نقشهای که با نژادتقی طراحی کرده بودیم، پس از برخاستن، سمت «دارخوین» را گرفته و با رسیدن به حدود 3 مایلی مارد، در امتداد خط مقدم به سمت شمال گردش کردیم. با رسیدن به خطوط برق فشار قوی میبایست از روی این دکلها رد میشدیم و ارتفاع میگرفتیم. ناگفته نماند در تمام طول پرواز، هم ما عراقیها را میدیدیم و هم آنها ما را زیرنظر داشتند تا مبادا حرکتی علیه آنها انجام بدهیم. پس از عبور از روی دکلها، خود را در امتداد این خطوط فشار قوی قرار داده و 20 مایل را با تمام سرعت به سمت غرب ادامه مسیر دادیم و میدانستیم که در همین امتداد خط پدافندی عراق قرار دارد. با رسیدن به نقطه گردش میبایست 90 درجه گردش کرده و به طور عمود به خط دشمن میزدیم. هنوز 2 دقیقه از حرکت ما به سمت جنوب نگذشته بود که ناگهان ناصر فریاد زد: «محمود! روی سر عراقیها هستیم» بر اساس نقشه هنوز زمان داشتیم تا به خط مقدم شرقی -غربی عراق که در شمال خرمشهر احداث کرده بود، برسیم. اما آنها تغییر موقعیت داده و ما اکنون بالای سر آنها بودیم.
همانطور که عرض کردم 20 مایل از لجمن(1) به سمت عمق نیروهای عراق نفوذ کرده و مشخصا به بالای سر یک یگان تدارکاتی نفرات بیرون از سنگرهای دشمن رسیده بودیم. همه سربازان در آرامش و استراحت بودند و نفرات، بیرون از سنگرها با لباس راحتی تردد میکردند. توپهای پدافندی بدون نفر در جای خود رها شده و تا چشمکار میکرد وانت و کامیون آذوقه و مهمات در این نقطه تجمع پیدا کرده بودند. آن قدر این لقمه چرب و نرم و بیدردسر بود که من و ناصر، در از بین بردن آن و فراموش کردن مارد شک نکردیم. بلافاصله با مکاله کوتاهی که بین ما رد و بدل شد، آتشبازی را آغاز کردیم. توپ 20 میلیمتری را به کار انداخته و به سراغ تک تک سنگرها رفتیم و حساب نفرات درون سنگرها را رسیدیم.
توپ 20 میلیمتری کبرا از بیرون صدای بسیار وحشتناکی دارد. همین صدا باعث شد تا تعداد زیادی از نفرات عراقی کپ کرده و روی زمین دراز بکشند و کار ما را راحتتر کند. همانطور به همراه ناصر مشغول انهدام سنگرها، کامیونها و وانتهای آذوقه و مهمات بودیم که یک دفعه متوجه شدم یک اتوبوس از میان دیگر ادوات بیرون آمد، سمت عراق را گرفت و تمام نفراتی که هنوز ما به خدمتشان نرسیده بودیم به سمت اتوبوس میدویدند و یکی یکی سوار می شدند. وضعیت این نفرات که به سمت اتوبوس میدویدند با توجه به غافلگیری شدید بسیار جالب و خندهدار بود. تعداد زیادی با زیرپوش سفید و بقیه با دمپایی، با هر مشقتی بود خود را به اتوبوس رسانده و سوار شدند.
همین که اتوبوس شروع به حرکت کرد، من خطاب به کمک خلبان خودم فریاد زدم:«جهان! اتوبوس» گفت: «دارمش! عجله نکن». ما اصولا برای هر هدفی از موشک «تاو» استفاده نمیکردیم و تا حد امکان با 20 میلیمتری کار خود را انجام میدادیم. اما این بار برای اتوبوس هم تصمیم گرفتیم تاو شلیک کنیم. باقری صبر کرد تا اتوبوس از نفرات پر شود و من هم تمامی این لحظات بالگرد را مثل نوک پیکان به سمت اتوبوس نشانه رفته بودم. در زمان مناسب با اعلام آمادگی باقری تاو را به سمت اتوبوس پر از نفرات شلیک کردیم و موشک درست به سینه اتوبوس در حال حرکت برخورد کرد. انفجار به حدی شدید بود که پس از فروکش گرد و غبار از اتوبوس به آن عظمت هیچ اثری باقی نمانده بود. خلاصه در این آتشبازی به غیر از مقداری فشنگ 20 میلیمتری که برای خطرات احتمالی راه برگشت ذخیره کردیم، هر آن چه داشتیم و نداشتیم. روی سر نفرات عراقی خالی کردیم. در همین حین، ما 214 ژنده رزمی را با توجه به سرعت بالایی که در مسیر به خود گرفته بودیم گم کردیم. رفتم روی رادیو و ژنده رزمی را صدا کردم و گفتم: کجائی؟ موقعیت خود را اعلام کرد و من گفتم: من شمارش میکنم شما به سمت ما بیا. در بال گرد سامانهای وجود دارد به نام «DF» که با ردیابی مکالمات رادیویی، سمتی که منبع مکالمات است را به صورت جهتنما به خلبان نشان میدهد. حالا شما ببینید در عمق خاک دشمن که باید سکوت مطلق رادیویی حاکم باشد، ما چطور داریم با هم صحبت میکنیم. هنوز ژنده رزمی به ما ملحق نشده بود که نژادتقی گفت: «محمود! هوای من را داشته باش، میخواهم بنشینم!» گفتم: «برو! دارمت!» نژاد تقی به زمین نشست و کمک خلبانش، مقدمی، بلافاصله با اسلحه بیرون پرید ما در هر بالگرد برای مواقع اضطراری، به جای کلت، یک کلاش قنداق تاشو داشتیم. مقدمی که شکارچی حرفهای است به سراغ چند سنگر رفت و خیلی خونسرد سنگرها را پاکسازی کرد و با چهار قبضه اسلحه کلاشینکف نو به سمت بالگرد برگشت. همزمان که نژادتقی روی زمین نشسته بود من از آنها کمی فاصله گرفتم و تمام توجه خود را معطوف اطراف کردم تا کسی از چادر یا سنگری بیرون نیاید. وقتی مقدمی وارد بالگرد شد نژادتقی گفت: محمود بشین کنار ما و 2 تا کلاش رو بگیر! پس از فرود اسلحهها را گرفتیم و سپس هر 3 فروند برگشتیم عقب. جالب اینکه در برگشت هم تعدادی اسیر عراقی با خود آوردیم.
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#42
Posted: 18 Jun 2012 20:34
روی صدام را کم کردیم!
خاطره ای از سرهنگ خلبان "کیومرث حیدریان"
بمباران 150 دقیقه بعد از مصاحبه صدام
دوشنبه شانزدهم دی 1387
چند ماهی بیشتر از جنگ نگذشته بود. در این مدت خلبانان تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران امان دشمن بعثی را بریده بودند. آنها مرتب مواضع نظامی و اقتصادی عراق را بمباران می کردند و آسمان عراق جولانگاهی برای عقابان تیزپرواز نیروی هوایی شده بود. در این مدت دیده نشد که حتی یک خلبان به خاطر ترس از پدافند پرحجم عراق، ماموریت خود را نیمه تمام رها کرده و برگردد.
در این زمان ما در پایگاه ششم شکاری بوشهر بودیم. یکی از روزها یکی از خلبانان شجاع کشورمان به قصد بمباران پالایشگاه بصره به پرواز درآمده بود، ولی در راه بازگشت مورد اصابت دو تیر موشک زمین به هوای سام 3 و سام 6 قرار گرفته و در خاک عراق سقوط کرده بود. همگی نگران حال او بودیم و به هر دری می زدیم تا از او خبری کسب کنیم. مشغول دیدن برنامه های تلویزیون بودیم که یکی از خلبانان پیشنهاد کرد تلویزیون عراق را بگیریم شاید بتوانیم خبری کسب کنیم. درست می گفت. در این گونه موارد رسانه های خبری عراق که منتظر چنین اتفاقاتی بودند، با راه انداختن جار و جنجال تبلیغاتی و برگزار کردن کردن کنفرانس های مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی، تلاش می کردند از به اصطلاح قدرت هوایی خود بگویند و با انجام این کار موجبات تضعیف روحیه خلبانان را فراهم کنند.
مشغول دیدن کانال های تلویزیون عراق شدیم
ساعت 11 صبح بود که به اتفاق چند تن از دوستان از جمله شهیدان یاسینی و دوران به عنوان خلبان آماده نشسته بودیم و شروع به گرفتن تلویزیون عراق کردیم. تصویر صدام را دیدیم که در یک مصاحبه مطبوعاتی سخن می گفت. یکی از خبرنگاران خارجی از او سوال کرد:
- آقای رئیس جمهور، با توجه به این که خلبانان ایرانی به گونه ای نه چندان مشکل بیشتر نقاط خاک عراق را مورد حمله قرار می دهند، شما چگونه از منابع اقتصادی خود از جمله نیروگاه های برق دفاع می کنید؟
صدام که از طریق مترجم عرب زبان خود متوجه این سوال شد زیاد خوشش نیامد. چهره اش خشمگین شد و مطالبی را به عربی گفت که مترجمش این گونه آن را ترجمه کرد :
- ما به یاری کشورهای دوست و حامی خود به تازگی چنان دژمستحکمی از پدافند هوایی در اطراف شهرها و منابع اقتصادی خود از جمله نیروگاه های برق برپا کرده ایم که فرمانده پدافند ما اعلام کرده چنانچه هر خلبانی بتواند با موفقیت به شعاع 50 مایلی رینگ های پدافندی این نیروگاه ها برسد، حقوق یک سال خود را به عنوان جایزه به او خواهد داد.
به پیشنهاد یاسینی آماده حمله شدیم
در حین مصاحبه، به چهره رضا یاسینی و عباس دوران نگاه می کردم. برق غیرت را در چشمان این عزیزان دیدم. لحظه پس از پایان مصاحبه علیرضا یاسینی رو به عباس دوران گفت:
- عباس حاضری بریم روی صدام رو کم کنیم؟
که عباس پاسخ داد:
- یاعلی بریم.
من هم با آنها راهی شدم. بلافاصله مجوز را از معاونت عملیات پایگاه گرفتیم و عباس دوران به عنوان لیدر انتخاب شد و شروع به تشریح پرواز نمود. بلافاصله بعد از پایان بریفینگ به اتاق تجهیزات رفته و با تحویل گرفتن تجهیزات دو فروند فانتوم مسلح آماده پرواز شدیم. با کسب اجازه از برج مراقبت به پرواز درآمدیم. هدف نیروگاه برق بصره بود. با ارتفاع کم و سرعت بالا از مرز گذشته و وارد خاک عراق شدیم.
هدف را به شدت بمباران کردیم
در فاصله چندین مایلی از نیروگاه، پدافندها شروع به شلیک کردند. انواع توپ های ضدهوایی به سمت ما شلیک می کردند و از هر طرف موشکی به سمت مان می آمد. دوران و یاسینی با مهارت تمام این موانع را یکی پس دیگری پشت سر گذاشتند.
ساعت 5/1 بعدازظهر روی هدف رسیدیم و با رسیدن به هدف در ارتفاع پایین آن را بمباران کردیم و با گردش های بجا، ضمن کوبیدن کامل هدف به سمت مرز حرکت کردیم. هواپیما که سبک تر هم شده بود، به سرعت به سمت مرز می آمدیم. خساراتی که به آن جا زده بودیم، به حدی بود که می خواستند هر طور شده ما را بزنند که با مهارت خلبانان موفق نشدند و توانستیم سالم به زمین بشینیم.
جایزه خلبانان ایرانی را بدهید!
غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد:
- من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد. اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد.
سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت:
- البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد.
به فاصله دوساعت از مصاحبه
مصاحبه صدام حسین ساعت 11 صبح بود که ما دو ساعت و نیم بعد آن جا را بمباران کردیم. پس از چند روز از این واقعه، صدام حسین فرمانده پدافند هوایی عراق را به دلیل بی کفایتی برکنار و زندانی کرد.
شهیدان یاسینی و دوران از بزرگان نیروی هوایی
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 639
#43
Posted: 18 Jun 2012 21:06
هوانیروز - پایگاه بدر اصفهان
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#44
Posted: 19 Jun 2012 07:07
آمار سقوط هواپیماهای ایران در 20 سال گذشته
به نقل از خبرگزاری «رویترز»، در 20 سال گذشته مردم ایران شاهد حوادث بسیار تلخ در این حوزه بودند که به بازگویی آن میپردازیم
ـ در 3 نوامبر 1983 یک هرکولس سی-130هواپیمای حمل و نقل متعلق به ارتش در حالیکه سعی داشت در فرودگاه زاهدان فرود آید به یک کوه برخورد کرد و تمام 130 سرنشین آن به شهادت رسیدند
.ـ در 3 جولای 1988 یک هواپیمای ایرباس ای -300بوسیله ناو جنگی آمریکایی در خلیج فارس هدف قرار گرفت و تمام 290 سرنشین آن به شهادت رسیدند.
ـ در 8 فوریه 1993 یک هواپیمای چارتر ایرانی متعلق به شرکت "ایرتور" با یک هواپیمای سوخوی نظامی تصادف کرد و
تمام 132 سرنشین آنها و همچنین خلبان و کمک خلبان هواپیمای نظامی نیز به شهادت رسیدند..
در 17 مارس 1994 یک هواپیمای هرکولس حمل و نقل سی -130 که حامل زنان و کودکان ایرانی بود درمنطقه مورد مناقشه آذربایجان و ارمنستان در ناگورنو قره باغ سقوط کرد و 19 تن مسافر و همچنین 13 سرنشین این هواپیما به شهادت رسیدند.
ـ در 12 اکتبر 1994 یک هواپیمای فوکر اف-ـ28 شرکت آسمان به یک هواپیمائی که از اصفهان به سوی تهران پرواز می کرد در نزدیکی نطنز برخورد کرد و تمام 66 سرنشین آن کشته شدند.ـ
در 14 مارس 1997 یک هواپیمای نظامی ایرانی با 80 سرنشین در کوههائی در شمال شرق(مشهد) ایران سقوط و تمام مسافران و سرنشینان آن جان به جان آفرین تسلیم کردند. ـ
در 2 فوریه 2000 یک هواپیمای سی ـ130 در هنگام برخاستن از زمین در تهران کنترل خود را از دست می دهد و به یک هواپیمای ای -300ایران برخورد کرد، هر دو هواپیما صدمه می بیند و تمام 6 سرنشین
سی ـ130 دارفانی را ودا می گویند.ـ
در 17 می 2001 یک «یاک 40» روسی که حامل 29 نفر از جمله رحمان دادمان، وزیر حمل نقل و دیگر مقامات ایران نیز بود در استان مازندران سقوط کرد و تمام سرنشینان آن کشته شدند.ـ
در 12 فوریه 2002 یک هواپیمای توپولوف 154 روسی به کوهی در نزدیکی شهر خرم آباد برخورد کرد و تمام 119 سرنشین آن جان باختند.ـ
در 23 دسامبر 2002 یک آنتونوف 140 اوکراینی به کوهی در مرکز ایران برخورد کرد و 49 نفر از سرنشینان آن کشته شدند. این گروه که از مقاماتاوکراینی و روسی بودند برای افتتاح کارخانه هواپیما سازی در اصفهان عازم این شهر بودند.
ـ در 19 فوریه 2003 یک ایلوشین 76 روسی که حامل 276 پرسنل سپاه بود در جنوب شرق ایران سقوط کرد و تمام سرنشینان آن جان باختند
ـ در ژوئن سال 2003 یک هواپیمای در پی سقوط یک هواپیمای سی ـ130 و 7 تن کشته شدند.ـ
در10 فوریه 2004 یک فوکر 50 متعلق به شرکت هواپیمایی «کیش ایر» در هنگام فرود آمدن در شارجه به زمین برخورد کردو 43 نفر از45 مسافران آن کشته شدند.
هواپیمای نظامی سی ـ130 در منطقهای مسکونی در شهرک توحید به ساختمانی برخورد کرد و 106 نفر در اثر این حادثه جان به جان آفرین تسلیم کردند.
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#45
Posted: 19 Jun 2012 07:08
این آمار البته کامل نیست هنوز
چند تا حادثه دیگه هم بوده این دو سه سال اخیر
مثل سانحه هوایی مشهد و ارومیه
دی ۱۳۸۹
یک فروند بویینگ 727 به شماره 277 ساعت 19.45 یکشنبه در مسیر تهران - ارومیه در نزدیکی فرودگاه ارومیه با 105 سرنشين سقوط کرد.
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 639
#47
Posted: 19 Jun 2012 15:21
خلبانان ایرانی
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#48
Posted: 19 Jun 2012 15:34
نادر جهانبانی
تیمسار سپهبد خلبان نادر جهانبانی (۲۷ فروردین ۱۳۰۷ - ۲۲ اسفند ۱۳۵۷) خلبان نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، یکی از خلبانان ویژهٔ محمدرضا شاه پهلوی و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود. آخرین درجهٔ وی در ارتش سپهبد بود.
وی پسر امانالله جهانبانی بود. مادر او از مهاجران روس بود و به خاطر رخسار اروپاییاش به عنوان ژنرال چشمآبی معروف بود. همسر وی فرخ زنگنه نام داشت و این دو دارای دو فرزند به نامهای انوشیروان جهانبانی و گلنار جهانبانی بودند. نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.
دستگیری و اعدام
نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.
روزنامهٔ اطلاعات به تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ در خبری اسامی ۱۱ نفر ار محکومین به اعدام را منتشر کرد. متن خبر به شرح زیر است
در تاریخ ۲۱ اسفند۱۳۵۷ دادگاه انقلاب اسلامی ایران جهت رسیدگی به کیفرخواست صادره از طرف دادستان انقلاب علیه ۱۱ نفر از متهمینی که جملگی از خائنین به ملت و عوامل سرسپردهٔ رژیم دستنشاندهٔ بیگانه بودند و همچنین جنایتکاران مفسد فی الارض نیز میباشند تشکیل جلسه داد و پس از چندین ساعت رسیدگی و مشاوره سرانجام حکم اعدام را صادر کرد:
1. سپهبد نادر جهانبانی فرزند امانالله معاون فرماندهی نیروی هوایی
وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند، اما به نظر میرسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد متن حکم کیفرخواست که در دادگاه برای وی خوانده شد بدین شرح است:
نادر جهانبانی با اشتغال در سمتهای حساس نظامی و این اواخر ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی شرعی به طریق غاصبانه و با ارادهٔ اجنبی در ایران سلطه پیدا کرده و مملکت را در جهت ارادهٔ اجنبی و در جهت خلاف شرع و مصلحت مملکت و ملت به قهقرا میبرد و به نابودی میکشاند با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیه السلام مطابع قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادرهٔ اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافتهاست از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی از دادگاه دارم.
پس از ارائهٔ متن کیفرخواست هنگامی که نوبت به دفاعیات وی رسید گفت:
آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر مسخره و احمقانهاست که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمیبینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدنهای شما نشان میدهد که حکم شما علیه من مثلا صادر شده و همچنین حکایتگر این حقیقت است که شما نه تنها مسلمان نیستید بلکه مشتی بی وطن، بی دین و مزدور که به دستور اربابانتان فقط و فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید.
پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در سالهایی که شما برای لقمه نان مزدوری، سر حسین را از این منبر به آن منبر میکشاندید. در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز میکردم. حال شما چگونه به خود اجازه میدهید به من تهمت خیانت بزنید. شما از خود خجالت نمیکشید شما از مردم شرم نمیکنید؟ شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماههای گذشته کوشیدهام، ازرم نمیکنید؟
شما که هستید آیا به جز جمعی غارتگر و خونخوار و دوری از هر نوع صفت انسانی کسانی را میشناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی است تیغ بکشند؟ آقایان من پنجاه یک سال به خوبی و نیکی زندگی کردهام و قرارگاهم آسمانها بود. پاسخی به یاوه گوییهای شما ندارم. به دستوری که اربابانتان دادهاند عمل کنید، ولی مطمئن باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی بیدار میشوند و این تب که با دروغ و تزویر شما به آن در جان و روح آنها رخنه کرده، بسیار سریعتر از آنچه فکر کنید فرو خواهد نشست. آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش میکشد.
من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکردهام به هر حال دیگر مهم نیست و من آمادهٔ اعدام هستم.
سایت خبری روزآنلاین در مقالهای با عنوان «نوبت خمینی شد» به خاطرات سفیر اسرائیل در ایران اشاره میکند که نوشته سپهبد جهانبانی به احمد خمینی گفت: «من از توی عرب ایرانیترم».
صادق خلخالی در خصوص وی در کتاب خاطرات خود نوشته:
جهانبانی در رأس قدرتی قرار داشت که میتوانست اعتراض کند؛ چون تقریباً از نزدیکان و خویشان شاه بود میتوانست اعتراض کند، اما به خاطر حفظ زندگی انگلی خود و برای خوشگذرانی خود، ملتی را به انحطاط بکشاند و جشن هنری در شیراز ترتیب بدهد که در ماه مبارک رمضان جلوی چشم مردم مسلمان تئاتر آتش خوک و بچه را روی صحنه بیاورد! او مفسد فی الارض است.
اینها به مقدسات ملی و دینی ما خیانت کردند و ملت هیچ وقت حاضر نیست چنین افرادی میان ملت باشند وگرنه به این اعتبار نه نصیری کسی را شخصاً شکنجه کرده بود، نه هویدا و نه جهانبانی و نه مهندس ریاضی.
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68
ارسالها: 639
#49
Posted: 19 Jun 2012 15:39
سپهبد خلبان نادر جهانبانی
فروردین 1307 – 22 اسفند 1357
عکس یادگاری خلبانان تاج طلایی با گروه آکروجت سرشناس Blue Angles به دلیل بدست آوری مقام دوم جهان (1351)
تیم آکروجت تاج طلایی سال 1348 و نادر جهانبانی (نفر وسط)
تیم آکروجت تاج طلایی سال 1355 و نادر جهانبانی (نفر وسط ایستاده)
تيمسار جهانبانی در مقام ليدر تيم افسانهاي آكروجت تاج طلايي (1348) در مقابل جنگنده F-86 Sabre
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 639
#50
Posted: 19 Jun 2012 18:53
چند تا کلیپ
یکی دیگه هم اضافه کردم حتما ببینید
آتش هلیکوپتر آپاچی در شب (عراق)کلیپ شماره ۱
http://www.4shared.com/video/tvg-Kt3I/Apache_Night_Shoot_-_File2HDco.html
آتش هلیکوپتر آپاچی در شب (عراق)کلیپ شماره ۲
http://www.mediafire.com/?qcf8g27p26ih4nx
کشته شدن طالبان به وسیله هلکوپتر آپاچی
http://www.4shared.com/video/qQJgPAju/Apache_in_action_-_File2HDcom.html
کشته شدن تروریست های عراقی به وسیله کنون آپاچی
http://www.4shared.com/video/ZZlsxqSV/Night_Shift_in_Iraq_-_File2HDc.html
سرویس شدن نیروی مهدی در عراق (زیر نظر سپاه قدس ایران) به وسیله هلیکوپتر تهاجمی آپاچی
حتما ببینید کمی هم فحش میدن بهشون
http://www.4shared.com/video/uVS7tKMU/Night_Assault_-_File2HDcom.html
شلیک موشک به وسیله هدایت لیزر توسط هلیکوپتر آپاچی
http://www.mediafire.com/?6hki2j6oyy6alji
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ویرایش شده توسط: shahin68