انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

زندگی نامه نقاشان ایران و جهان


زن

 
زندگینامه لئوناردو داوینچی

لئوناردو داوینچی(۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ‌۱۵۱۹) از دانشمندان و هنرمندان ایتالیاییدوره رنسانس است که در رشته‌هاینقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه شخصیبرجسته بود...

لئوناردو داوینچی(۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ‌۱۵۱۹) از دانشمندان و هنرمندان ایتالیاییدوره رنسانس است که در رشته‌هاینقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه شخصیبرجسته بود.

داوینچیرا کهن‌الگوی«فرد رنسانسی» دانسته‌اند. ویفردیبی‌نهایت خلاق و کنجکاو بود. ویطراح اولیه صدها اثر معماریو هم‌چنین طرح اولیه هواپیما به ‌شمار می‌رود. یکیاز طرح‌هایابتکاریاو لباس غواصیو زیر دریاییجنگیاست. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتیکه به ساعت داوینچیمعروف است، کیلومتر شمار و چیزهایدیگر را اختراع کرد.

لئوناردو داوینچیبرایطرحهایخود بوسیله خط معکوس یادداشت هاییرا نوشته است که فقط آنها را در آینه میتوان خواند. بیشتر شهرت جهانیاو به‌خاطر نقاشی‌هایشام آخر و مونالیزا است.

لئوناردو داوینچیدر سال ۱۴۵۲ در یک روستایتوسکانیزاده شد. پدرش کارمند دولت و مادرش در مهمانخانه ایخدمتکار بود. او دوران کودکیرا نزد پدربزرگش و تحصیلات ابتداییرا در مدرسه دهکده محل سکونتش گذراند و با حل مسائل مشکل ریاضینشان داد که از هوش زیادیبرخوردار است. او را به شاگردیبه هنرکده‌ایدر فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵-۱۴۸۸) که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند.

داوینچیپیکرتراشیرا از استادان فن آموخت و سپس به میلان رفت. پس از بازگشت به فلورانس در مدت ۴ سال تابلویمعروف مونالیزا را خلق کرد (که در موزه لوور پاریس نگهداریمیشود).

وروکیو استاد پیکرتراش داوینچیبسیار نامدار بود به گونه‌ایکه شهر ونیز ساخت بناییادبود بارتولومئو کولئونیرا به او واگذاشت. کولئونیسرداریبود که بیش از دلاوریهاینظامی، از جهت اعمال نوعدوستانه خود حق بر گردن مردم ونیز داشت.
در آتلیه‌ایکه قابلیت ساخت چنین شاهکارهاییرا داشت، لئوناردویجوان محققا می‌توانست چیزهایزیادیبیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنیکارهایریخته گریو کارهایفلزیآشنا شده و آموخته‌است که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهایبرهنه و پوشیده، تابلوها و تندیس‌هاییرا پدید آورد.

او همچنین به پژوهش درباره گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ فزوده بر آن، دانش گسترده‌ایدر باره نورشناسی، ژرفا نماییو استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشیکافیبود که از هر نوجوان با استعداد دیگریهنرمندیبرجسته بسازد، و در واقع شمار زیادیاز نقاشان و پیکر تراشان خوب از هنر آموزان آتلیه موفق وروکیو بودند.

لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتیبرایآموختن کالبدشکافیبه دست آورد. در ۱۴۷۸ شورایشهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشیکند. ولیبنا به علتی، این مأموریت را انجام نداد.
از دامنه وسیع آفرینشگریذهن لئوناردو اطلاعاتیدر دست است، زیرا شاگردان و مریدانش، دفاتر پیش طرح‌ ها و یادداشتهایاو را به دقت برایما حفظ کرده‌اند، دفاتریبا هزاران صفحه مملو از نوشته‌ها و طراحی‌ها و گزیده کتابهاییکه می‌خوانده، و پیش نویس کتابهاییکه قصد نگارششان را داشته‌است. هر چه بیشتر از این اوراق را بخوانیم کمتر دستگیرمان می‌شود که چگونه آدمیزاده‌ایتوانسته‌است در همه آن حوزه‌هایگوناگون پژوهشگری، به کمال برسد و در تقریباً همه آنها خدمات ارزنده و مهمیانجام داده باشد.
منبع:همشهری آنلاین
     
  ویرایش شده توسط: anna_nemati   
زن

 
زندگینامه استاد محمد سعید مشعل

استاد محمد سعید مشعلاستاد محمد سعید مشعل یکی از چهره های تابناک هنر نقاشی و منیاتوری معاصر کشور است. وی خدمات شایانی را در عرصه گسترش و ترویج سبک میناتوری و نقاشی بهزاد انجام داد استاد نه تنها در داخـــل کشور، بلکه بیرون از مرز های این سر زمین هنر خیز و هنر پرور از نام و شهرت برخوردار بود که هنرمندان چیره دست به هنر نقاشی و منیاتوری او عرج فروانی قایل اند.

اگر به آثار و تابلو های بجـــــا مانده استاد به دقت نظر انـــدازی شود، دیده می شود که وی چگونه در ناله پرندگان درخشندگی و طروات گلها و شگــــــوفه ها ، غرش و مستی امـــــواج دریا ها ، حسن و مقبولی و تناز پریرویان و وجد و سماع صوفیان ، طوریکه حافظ ، جامی ، مولوی و عطار نیشاپوری در شعر می سرودند وی در هنر نقاشی و میناتوری خویش مجسم مینمود.

زندگینامه استاد محمد سعید مشعل



او با نگاه هنرمنــــدانه درک قوی، چـــــرخش اسرار آمیز قلم نقاشی احساس درونی را به حیث بهترین و بزرگترین اثر های هنری خویش را به وطن داران خویش هدیه میکرد.

وی در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در ولایت غــــــور پای به عرصه وجود گذاشت. پدرش حاجی محمود خان فرزند سردار غلام رسول خان ، در غور نزد مردم از احترام خـاصی برخوردار بودند. استاد مشعل تحصیلات ابتدایه خود را در غور نزد علما و اساتید آنجا فرا گرفت.

اقلب هنر شناسان به این عقیده اند که نقاشی را باید به شعر مقــــدم شمرد زیرا نقاشی زبان عمومی است و همه اقوام و ملل از آن بهره میبرند.

هر چند مکتب هنری استاد کمـــــال الدین بهزاد با گذشت زمان رنگ عوض میکند ولی نمود ها و جلوه ای برازنده هنری این مکتب به همه رسالت هایش حفظ گردیده است. زیرا تداوم شیوه این مکتب را میتوان در وجود هنرمندانی جستجو کرد کــــــه قسمت اعظم زندگی پربــــــار خود را با تحمل مشکلات فروان در احیای این هنر دلسوزانه وقف نموده و در پرتوی رهنمود چنین ابر مردان هنر است که نام نـامی مکتب و هنرستان بهزاد را در محیط ادبپرور هرات زنده نگه داشته است.

استاد مشعل از جمله چهره ها هنری و بــــــا اعتبار فرهنگی کشور است که هنر نقاشی و میناتوری را در سطح هرات و سایر نواحی کشور به حیث یک میراث فـــرهنگی حفظ کرده است، زیرا به اساس ابتکار او ۳۸ سال قبل از امروز هنر میناتوری جــز مضامین دارلمعلمین وقت هرات در آمد و صد ها شاگرد صنوف عالی آن ادب گاه را از همان وقت بصورت عملی و نظری در ســـاحه هنر میناتوری آموزش داده است که بیشتر آنها به صفت معلم هنر ها ظریفه در سر تا سر کشور تقسیمات و توظیف گردیده اند.

مفکوره تاسیس لیسه استاد کمـال الدین بهزاد و خانه هرات نیز از ابتکارات آن استاد بزرگوار می باشد. که بعد از فراغت از این لیسه به پوهنخی هنر های زیبا پوهنتون هرات شامل میگردند.

استاد محمد سعید مشعل با وجود کبرسن و مریضی قلبی که طی سالـــهای اخیر دامن گیرش شده بود هرگز خود را به بستر بیماری نینداخته بلکه در اتاق هنری اش از آموزش دادن شاگردان جدید به تدوین آثار و فرآورده های ادبی و هنری اش مــــی پرداخت و از علاقه مندان و شیفته گان هنرش کـــه همیشه بدیدار او می شتافتند با گرمی استقبال می کرد.

سر انجام این هنر مند شهیر کــــــه او را بهزاد ثانی لقب داده بودنـــــد به عمر ۸۴ سالگی در سال ۱۳۷۶ خورشیدی در هرات چشم از جهانی فانی پوشید و در جـوار مزار حضرت امام فخرالدین رازی ( رح ) بخاک سپرده شد.روح اش شاد باد
برگرفته از مجله
     
  
زن

 
زندگینامه دیوید هیلبرت

دیوید هیلبرت در 23 ﮊانویه ی سال 1862 در شهر کونیگسبرگ ،شهری در روسیه ی فعلی، متولد شد و در 14 فوریه ی سال 1943 در شهر گوتینگن آلمان چشم از جهان فرو بست. وی از سال 1886 تا 1895 به تدریس ریاضیات در دانشگاه کونیگسبرگ اشتغال داشت و ما بقی عمر پر بار علمی خود را در فاصله ی سال های 1895 تا 1930 در دانشگاه گوتینگن سپری کرد. هیلبرت را می توان یکی از بزرگ ترین ریاضی دانان در تمامی عصر ها دانست. وی کارهای بسیار ارزشمندی در شاخه های متنوعی از ریاضیات انجام داده است. یکی از مهم ترین کارهای وی در صورت بندی اصل های هندسه ی اقلیدسی (و به طور کلی هندسه ی اصل موضوعی) است. وی کتاب «مبانی هندسه» را در سال 1899 منتشر کرد که هدف آن مربوط کردن اصل های موضوعه ی هندسه به اصل حساب بود. وی در این کتاب به شرح نتیجه های مطالعات خود در این زمینه پرداخته است.


زندگینامه دیوید هیلبرت

دیوید هیلبرت در 23 ﮊانویه ی سال 1862 در شهر کونیگسبرگ ،شهری در روسیه ی فعلی، متولد شد و در 14 فوریه ی سال 1943 در شهر گوتینگن آلمان چشم از جهان فرو بست. وی از سال 1886 تا 1895 به تدریس ریاضیات در دانشگاه کونیگسبرگ اشتغال داشت و ما بقی عمر پر بار علمی خود را در فاصله ی سال های 1895 تا 1930 در دانشگاه گوتینگن سپری کرد. هیلبرت را می توان یکی از بزرگ ترین ریاضی دانان در تمامی عصر ها دانست. وی کارهای بسیار ارزشمندی در شاخه های متنوعی از ریاضیات انجام داده است. یکی از مهم ترین کارهای وی در صورت بندی اصل های هندسه ی اقلیدسی (و به طور کلی هندسه ی اصل موضوعی) است. وی کتاب «مبانی هندسه» را در سال 1899 منتشر کرد که هدف آن مربوط کردن اصل های موضوعه ی هندسه به اصل حساب بود. وی در این کتاب به شرح نتیجه های مطالعات خود در این زمینه پرداخته است.

اصل توازی هیلبرت (یا اصل توازی هیلبرت برای هندسه ی اقلیدسی) چنین است : «هر چه باشد خط L و هر چه باشد نقطه ی A غیر واقع بر خط L و P صفحه ی شامل A و L باشد. آن گاه حداکثر یک خط در صفحه ی P ، گذرا از A موجوداست که شامل هیچ نقطه ای از L نیست.»

در سال 1900 و در کنگره ی بین المللی ریاضی دانان، هیلبرت فهرستی از 23 مساله را ارائه کرد که با جرات می توان گفت که با قرار گرفتن «حل این مساله ها» در صدر هدف های ریاضی دان ها، عملا" خط مشی پیشرفت ریاضیات در قرن بیستم تعیین شد.

هیلبرت هم چنین علاقه ی مخصوصی به برخی زمینه های فیزیک داشت و کارهای مهمی نیز در این زمینه ها انجام داده است. این علاقه به طور خاص در تعامل های وی با اینشتین و در راستای صورت بندی «نسبیت عام» نمود پیدا کرده است. هیلبرت را اغلب به عنوان ریاضی دانی مطلقا" محض می شناسند. اما او رئیس سمینار فیزیک اتمی مشهور گوتینگن بود که تاثیر عظیمی بر توسعه ی نظریه ی کوانتوم داشت.

از بین 23 مساله ی معروف هیلبرت، 3 مساله تا کنون حل نشده باقی مانده اند.
     
  
زن

 
زندگینامه جمشید حقیقت شناس

جمشید حقیقت شناس در سال 1341 در تهران به دنیا آمد.
او فارغ التحصیل نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است...

زندگینامه جمشید حقیقت شناس

این نقاش در نمایشگاه های متعدد داخلی و خارج از کشور آثارش را به نمایش گذاشته است.
عضویت در خانه هنرمندان، عضویت نقاشان گروه ۳۰+، عضویت رسمی انجمن هنرمندان نقاش ایران و ریاست این انجمن و تدریس در دانشگاه آزاد معماری تبریز در کارنامه فعالیت های هنری این هنرمند به چشم می خورند.
او همچنین نمایشگاه های متعدد در داخل و خارج از کشور برپا کرده است.
حقیقت شناس موفق به کسب جایزه اثر برگزیده بخش گفتگو از اولین نمایشگاه بین المللی طراحی معاصر / تهران 1378، جایزه افتخار یازدهمین بی ینال بنگلادش، داکار / 1382 شده است.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
زن

 
زندگینامه آنه محمد تاتاری

آنه محمد تاتاری، نقاش ترکمن، اهل خطه گنبد کاووس در سال 1336 متولد شده است.
وی فارغ التحصیل رشته نقاشی در مقطع کارشناسی ارشد است و در دانشگاه‌های هنر تهران به تدریس مشغول است.
تاتاری بیش از 50 نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران و کشورهای انگلستان، سوئیس، هند، فرانسه، ونزوئلا، قطر، امارات، ارمنستان و اردن برگزار کرده است...

زندگینامه آنه محمد تاتاری

آثار این هنرمند در موزه‌هایی مانند موزه بریتیش لندن، موزه کتابخانه اردن، موزه امام علی(ع) تهران، موزه هنرهای معاصر تهران، موزه فرهنگستان هنر تهران و سفارتخانه سوئیس در تهران نگهداری می‌شوند.
او برگزیده دومین دوسالانه نقاشی تهران 1380 برگزیده سومین فستیوال نقاشی معلمان ایران، اصفهان 1382 برگزیده اولین جشنواره آثار تجسمی معلمان تهران 1382 برگزیده دومین دوسالانه نقاشی جهان اسلام، تهران 1383 برگزیده دومین جشنواره آثار تجسمی معلمان تهران 1385 برگزیده چهارمین دوسالانه بین المللی نقاشی جهان اسلام، تهران است.
تاتاری از هنرمندان برجسته نقاشی و نیز نقاشی ایرانی (نگارگری) است.
اغلب تابلوهای نقاشی او در قالب سنت و آیین ایرانی و ارتباط آنها با جهان بیرون ارائه می شود.
تکنیک هایی که در قالب آثار نقاشی های این هنرمند ارائه می شود، به شیوه های هنر جدید و پست مدرن؛ البته با حفظ نکات سنتی، آیینی و ایرانی است.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
زن

 
زندگینامه علیرضا اسپهبد

علیرضا اسپهبد آذرماه ۱۳۳۰ در تهران متولد شد.
از کودکی ذوق به نقاشی او را شاگرد استادی مانند جعفر رهنما ساخت.
بعد از آن در سن 17 سالگی وارد دبیرستان هنرهای زیبای پسران تهران شد و در رشته نقاشی شروع به تحصیل کرد.
در سال ۱۳۵۰ از آن رشته فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه هنرهای تزئینی شد...

زندگینامه علیرضا اسپهبد

وی همچنین دارای فوق لیسانس از دانشگاه گلد اسمیت انگلستان است.
حاصل سال‌ها نقاشی نمایشگاه‌های متعددی بوده‌است که در ایران و خارج از ایران برگزار کرده‌است.
یکی از مشهورترین آثار اسپهبد طرح جلد ثابت مجموعه اشعار احمد شاملو بود. وی همچنین طراح مجله "کتاب جمعه" به سردبیری شاملو بود.
علیرضا اسپهبد، نقاش و گرافیست ایرانی در سال ۱۳۵۴ اولین نمایشگاه انفرادی خود را به نام "کلاغ ها" در نگارخانه سیحون در معرض دید علاقمندان قرار داد.
آخرین نمایشگاه او نیز در سال ۱۳۸۰ در همان گالری سیحون برپا شد. این نمایشگاه که "انسان - الفبا" نام داشت به شاعران، نویسندگان و روزنامه نگاران ایران تقدیم شده بود و حاوی فیگورهایی بود پوشیده از موتیف خط فارسی که با حرکاتی رنسانسی در فضا ترسیم شده اند.
انسان های ترسیده، زنان سفیدپوش مدهوش، جیغ های هولناک، کلاغ ها و درخت های نوستالژیک موضوعاتی هستند که در بیشتر نقاشی های علیرضا اسپهبد به آنها پرداخته شده است.
کیفیت کارهای اسپهبد به‌گونه‌ای بود که از وقایع جاری اجتماعی الهام می‌گرفت و در فرم‌های فیگوراتیو آنها را عرضه می‌کرد.
فضای کارهایش بیشتر سورئالیسم با جنبه‌ انسانی و واقع‌گرایی این فضاها بود که فضای فرهنگ ایران را نشان می‌داد.
او درباره علاقه بی‌پایانش به نقاشی گفته است: "تنهاکاری که عاشقانه و از روی تعهد دوست دارم،‌ نقاشی است و نگاه کردن به واقعیت در عرصه گشوده دیدن و دریافتن آن چیزی که می‌خواهد خود را با تمام آشکارگی‌اش پنهان کند".
این نقاش رازها، نشانه ها و استعاره ها در۵ اسفند ۱۳۸۵ بر اثر عارضه قلبی چشم از جهان فرو بست.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
زن

 
زندگینامه معصومه سیحون

منیر نوشین که بعد از ازدواج نامش را به معصومه سیحون تغییر داد، متولد 1313 در رشت بود.
سالهای کودکی را در رشت و شاهی قائم‌شهر یا بهشهر کنونی گذراند...

زندگینامه معصومه سیحون

پدرش کارمند راه‌آهن بود و مدتی به شهر اهواز منتقل شد. به این ترتیب معصومه نیز چند سالی در آنجا زندگی کرد.
او به گفته خودش دانش‌آموز درس‌خوانی نبود، اما از کودکی به نقاشی علاقمند بود و به یاد نمی‌آورد که چرا و چگونه با نقاشی آشنا شد.
در دوره دبستان در اهواز گاهی برای معلم‌ها نقاشی سفارشی می‌کشید.
پس از ده سال زندگی در اهواز، خانواده نوشین به تهران نقل مکان کردند و او سال های پایانی دبیرستان را در تهران گذراند.
خانواده‌اش علاقه داشتند پزشک شود اما او در سال ۱۳۳۵ در کنکور دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی پذیرفته شد.
سیحون، هنرمند نقاش و از پیشکسوتان ترویج هنرهای تجسمی در ایران بود. وی همسر هوشنگ سیحون هنرمند و رییس وقت دانشکده هنرهای زیبا و معماری دانشگاه تهران بود.
او در سال 1345 گالری سیحون را که یکی از اولین گالری‌های هنری ایران بود در تهران افتتاح کرد.
این گالری تاکنون به کارش ادامه داده و محل نمایش آثار هنرمندانی است که به شهرت جهانی دست یافتند.
نمایشگاه آثار سهراب سپهری، مسعود عربشاهی، حسین زنده‌رودی، رضا مافی و علیرضا اسپهبد از جمله نمایشگاه‌های دایر شده در این گالری است.
در سال ۱۳۸۳ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مراسمی برای بزرگداشت ۴۰ سال فعالیت هنری گالری سیحون برگزار کرد که طی آن لوح تقدیری به معصومه سیحون داده شد.
در این مراسم، معصومه سیحون ابراز امیدواری کرد که پسرش نادر پس از او مدیریت گالری را برعهده گیرد.
معصومه سیحون روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ در تهران درگذشت و در بهشت سکینه به خاک سپرده شد.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
زن

 
زندگینامه محمدرضا فیروزه‌ای

محمد رضا فیروزه ای در سال 1334در بجنورد متولد شد.
او مدت 34 سال نقاشی را به شکل علمی و دانشگاهی دنبال کرد و به دلیل فعالیت های پیگیر و شاخص اش در هنر نقاشی به عنوان یکی از استادان برجسته هنر نقاشی کشور مطرح شده است...

زندگینامه محمدرضا فیروزه‌ای

وی که دارای مدرک فوق لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا است، علاوه بر کسب موفقیت های چشمگیر در داخل کشور، در عرصه بین المللی نیز در بین هنرمندان کشورهای مختلف افتخارات بسیاری کسب کرده است.
فیروزه ای که رئیس اسبق هیئت مدیره انجمن هنرمندان نقاش ایران بوده است، مسئولیت هایی مانند عضو و مشاور شورای عالی خانه هنرمندان ایران، مسئول نگارخانه خانه هنرمندان، مدیر گروه نقاشی و عضو هیئت علمی و استاد دانشکده هنرهای زیبای تهران را در کارنامه فعالیت هنری خود دارد.
او همچنین علاوه بر برگزاری نمایشگاه های بین المللی در کشورهای مختلف جهان چند نمایشگاه گروهی در محل خانه فرهنگ ایران در فرانسه، کانادا، عمان، بنگلادش، 10 نمایشگاه به صورت انفرادی و بیش از60 نمایشگاه گروهی در تهران و دیگر شهرهای کشور برگزار کرده است.
این هنرمند نقاش، یشتر فعالیت هایش در زمینه نقاشی در طبیعت است.
در واقع، موضوع اصلی فعالیت فیروزه ای را منظره و به طور کلی ترکیبی از فضاهای عینی و آبستره تشکیل می دهد.
اما با توجه به شرایط مختلف، شیوه های متفاوتی برای نقاشی کردن به کار می برد.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
زن

 
زندگینامه ایرج اسکندری

ایرج اسکندری در سال 1335 در کاشمر متولد شد.
سرپرستی گروه تجسمی دانشکده الزهرا و عضویت در گروه نقاشی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در کارنامه فعالیت های او دیده می شود...

زندگینامه ایرج اسکندری

این هنرمند در نمایشگاه های جمعی انفردی بسیاری شرکت کرده است.
ایرج اسکندری از همان کودکی با کارگاه نقشه کشی قالی با این هنر سنتی مانوس شده است.
او با پرداختی تلویحی به طراحی نقشه قالی، دوره تحصیلات متوسطه را درمشهد گذراند و درسال 1353 پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی به دانشکده هنر های تزئینی راه یافت وبرای طی دوره فوق لیسانس به رشته مرمت آثار باستانی روی آورد.
ولی مرمت آثار باستانی نیز همچون طرح های تجریدی قالی، زمینه مناسبی برای بیان احساساتش نشد، پس رو به سوی فرانسه گذاشت.
اما چندی بعد، انقلاب اسلامی زمینه ساز بازگشت او به ایران شد.
این نقاش پس ازانقلاب اسلامی، جدا از پرداختن به نقاشی و همکاری با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جهت ایجاد فضای جدید هنری، به تدریس دردوره فوق لیسانس دانشکده هنرهای تزئینی پرداخت و درجریان تعطیلی موقت دانشگاه ها درطول انقلاب فرهنگی به خدمت سربازی رفت و عهده دار تبلیغات عقیدتی و سیاسی نیروی زمینی شد.
پس ازآن مجددا به تدریس طراحی و نقاشی در دانشکده هنرهای تزئینی مشغول شد.
ایرج اسکندری فارغ التحصیل رشته نقاشی از هنرکده هنرهای تزئینی، فارغ التحصیل پژوهش هنر، عضو هیأت علمی و رئیس دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه هنر است.
او همچنین دبیر دومین و سومین دوسالانه نقاشی معاصر ایران، دبیر نخستین دوسالانه بین المللی نقاشی جهان اسلام و دبیر نخستین جشنواره هنرهای تجسمی آفریقا بوده است.
ایرج اسکندری در عرصه مجسمه سازی نیز فعالیت می کند.
از مجسمه های او می توان از مجسمه مرمری در لبنان و مجسمه ای دیگر در شهر FL_282105_LF نام برد.
نقاشی دیواری "مادر" در تهران از دیگر آثار او است.
او در سال 1384 به اخذ درجه دکترای هنر از دانشگاه هنر نائل شد.
منبع:همشهری آنلاین
     
  
مرد

 
بیوگرافی - زندگینامه نقاشان - ادوارد مونش نقاش غمزده
نقاشی‌های غم‌زده و آزاردهنده‌ی ادوارد مونش ( Edvard Munch ) نقاش نروژی (۱۹۴۴- ۱۸۶۳)، تبدیل به سمبول‌های جهانی روان‌پریشی و رنج شده‌اند. و مونش با نقاشی‌هایی از چهره‌ی خودش این‌کار را انجام داده است ـ رابرت هیوگز
حتی آنان که با قطب شمال یخ‌زده و زمستان‌های طولانی ، مالیخولیایی،مأیوس‌کننده و دلگیرش - که تصاویری از ملال و زوال در آن طنین‌انداز است - نسبتی دارند هم برایخودشان هنرمندانی دارند: استریندبرگ، ایبسن، اینگمار برگمن ِ فیلم‌ساز و کنوت هامسون داستان‌نویس. اما بی‌تردید، بینواترین شمالی در میان آنها، یا دست کم در میان هنرمندان به‌یاد ماندنی، ادوارد مونش است...
نومیدی سرسختانه‌ی او همراه با غرقهشدن درخود ، خشم و کج‌خلقی هرکسی را برمی‌انگیزد و به نظر می‌رسد که دوزخ می‌تواند تعریفی از حضور ابدی ادوارد مونش در اتاقی کوچک باشد. حتی انگار نظر خود مونش هم همین است. وقتی دیگران به عقب بازمی‌گردند و بازی‌های کودکی‌شان را به یاد می‌آورند، حافظه‌ی مونش فقط فضایی جهنمیرا به یاد می‌آورد و می‌گوید:
« بیماری و جنون، فرشتگان سیاهی برفراز گهواره‌ی من بودند. همیشه احساس می‌کردم که با من غیرمنصفانه رفتار می‌شود، بی‌مادر، بیمار و همیشه در معرض تنبیه، در جهنمی که بالای سرم بود.»
وقتی ادوارد فقط پنج سال داشت، مادرش بر اثر بیماری سل درگذشت. پدرش مردی مذهبی، عجیب و غریب و اهلقشقرق به پا کردن بود. نزدیک‌ترین شخص به ادوارد خواهریبود که یک سال از خودش بزرگتر بودو در۱۵ سالگی از دنیا رفت. همه‌ی اینهابه‌قدر کافی ضربه‌ی روانی بود که بتواند ستون‌های ظرفیت هرکسی را درهم شکند.اما این ضربه‌ها شخصیت نهفته‌ی مونش را وامی‌داشت که عملا رنج و درماندگی خود را اغراق‌آمیزتر جلوه دهد. این نکتهبه‌خودی خود منحصر به فرد و مختص او نیست، بلکه خصلت معمول بسیاریاز افسردگان مضطرب است. اما حدی از اغراق که مونش پیش گرفته بود ، مضحک به‌نظر می‌رسید.
سال ۱۹۰۲ با پایان یافتن دوستی چهارساله‌ی مونش با زن جوان و پولداری به نام تولا لارسن Tulla Larsen شوک دیگری به او وارد شد. تولا از وی که به طرز مضحکی از ازدواج می‌ترسید، خواست که با او ازدواج کند. به نظر می‌رسید که مونش از مردانی است که می‌ترسند با ازدواج موقعیت هنری‌شان را از دست بدهند و این تعهد را نپذیرفت. تولا تهدید کرد که خودکشی خواهد کرد، اما به‌جای او، مونش به خودش شلیک کرد! منتها به‌جای این که با تپانچه شقیقه‌اش را هدف قرار دهد، با تزلزل به نوک انگشت وسط دست چپششلیک کرد. بدون شک این کار برایش دردناک و ناخوشایند بود، اما تهدیدی برای زندگی‌اش به شمار نمی‌آمد، به ‌ویژه که دستی که با آن نقاشی می‌کرد، صدمه ندیده بود.
مونش رویدادها را- هر آن‌چه که بود- در نقاشی‌هایش با اغراق همراه می‌کرد.
در تابلوی "میز جراحی" (۳-Operating Table۱۹۰۲) بدن او برهنه و بی‌روح به‌صورت دمر کشیده شده، در حالی که سه پزشک و یک پرستار که کاسه‌ای لبریز از خون را نگه داشته بر بالینش حضور دارند. لکه‌ی بزرگی از خون لخته شده روی ملافه ترسیم شده و صحنه از دید جمعیتی از انترن‌ها که از پشت پنجره نگاه می‌کنند، دیده می‌شود.
هرقدر هم که بیننده مشتاق دیدن چنین صحنه‌ی عصبی‌‌کننده‌ای باشد، باز هم این نمادگرایی، به‌نظر ِ بیننده نهایت ِ اغراق را به همراه دارد.
این تابلو نمونه‌ی بدی از ترحم به خویشتن است که از قرار با خاطرات ِ نقاش از درس‌های آناتومی رامبراند که نزد استادش دکتر تولپ فراگرفته بود، ترکیب شده است و از آنجا که ظاهرا اینبرای ادوارد مونش کافی نبوده، آن را با جزئیات خون‌آلودتری در بازسازی تابلوی نقاشی "مرگ مارا» (The Death of Marat) اثر ژاک لویی داوید تکرار کرده است. در این بازسازی، تولا لارسن برهنه به عنوان شارلوت کوردی، قاتل ِ "مارا" ترسیم شده است.
واقعا شگفت‌انگیز است که کسی مانند مونش تا این حد درمانده و خودنگران باشد که بیش از هرچیز این همه سلف‌پرتره کشیده باشد. تعداد این پرتره‌ها به صدها اثر می‌رسد و نمایشگاه بزرگی از آن‌ها از اول اکتبر۲۰۰۵ در رویال آکادمیلندن افتتاح شد.
هنر، گاهی تجسم و ترسیم ناتوانی انسان و توصیف ضدقهرمان و پذیرشاین نکته است که جهان به سرعت می‌چرخد و آن‌چه درون آن است، عجیب‌تر از آن است که بتوان آن را حس کرد. و شیوه‌های مونش در این خودترسیمی، پذیرش چنین احساساتی است. او نقاشی است که به‌طرز غیرقابل باوری بی‌پرواست و هرگز از نمایش ضعف‌هایش نمی‌ترسد، زیراباور دارد که روح انسان جدا از مرکزیت و اهمیت کالبدش، و به دور از شیوه‌های پرتره‌نگاری سنتی، به وسیله‌ی طبیعت خود و ذاتا آشفته و پریشان شده است.
اگر سلف‌پرتره‌های مونش گاهی بیننده را می‌ترساند، - پرتره‌هایی ترشرو، مضطرب، با یک عالم ضربه‌یقلم‌مو و از ذهنی در کنتراست شدید باروشنایی- به این دلیل است که خود همه‌ی این اضطراب‌ها و وحشت‌ها را تجربه کرده و چیز دیگری جز آن‌ها نداشته است. بنابراین او آن‌جاست،[اشاره به نمایشگاه آثار ویدر لندن ] در تصویری پس از تصویر دیگر –مردی خوش‌قیافه و تقریبا ایده‌آل در جوانی، شخصی عصبی با استخوان‌بندی دراز در میانسالی، و چهره‌ای خسته از بیماری‌ها و ناتوانی‌های متعدد، در اواخر پنجاه‌سالگی و اغلب خیره به تماشاگر ، مانند مخلوقی از درون ِ پناهگاه ِ بوم ِ نقاشی که می‌خواهد درباره‌اش بدانید.
آثار مونش آکنده از حس گذر زمان است.انگار که دقیقه‌ها و ساعت‌ها ویروس‌هایی هستند که زندگی هنرمند را می‌بلعند و یکی از دردناک‌ترین بیانیه‌هایش در این باره، تابلویی مربوط به سال‌های آخر عمر او با عنوان « میان ساعت و بستر» است.
در این سلف‌پرتره ،‌ او بین یک ساعت پاندول ‌بلند و بستری که کاناپه‌ای است ساده و بی‌تجمل با یک روتختی ایستاده است.
آن‌چه که ممکن بود برای هر نقاش دیگری، پرتره‌ای معمولی از پیرمردی باشد که از خواب برخاسته، برای مونش تبدیل به تمثیلی از مرگ می‌شود، یعنی زمان که از سمت چپ می‌گریزد و بستری درسمت راست که او در آن به‌طرز کسالت‌باری خواهد مرد.
اگر ناگزیر بودم که یکی – فقط یکی- از سلف‌پرتره‌های مونش را انتخاب کنم، قطعا یکی از اولین کارهایش ( متعلق به سال ۱۸۹۵) یعنی سلف‌پرتره‌ی سیاه و سفید با عنوان "سلف‌پرتره با اسکلت بازو" Self Portrait with Skeleton Arm را انتخاب می‌کردم.
در این سلف پرتره مرد جوانی از یک زمینه‌ی مخملی سیاه خالص به شما خیره شده و هیچ نشانی از اضطراب در چهره‌اش نیست، به‌جز اختلاف آزاردهنده و عجیبی در میان پلک‌هایش – کنایه‌ای محض از ذهنی تقسیم شده– با استخوان‌های جلوی بازو که در امتداد پایین تصویر کشیده شده‌اند. به نظر می‌رسد که استخوان‌ها اعلام می‌کنند: " من آنچه شما بوده‌اید هستم و شما نیز آنچه من هستم خواهید بود".
مونش فقط یکی از نمادگرایان Symbolists کشورهای اسکاندیناوی بود (استریندبرگ و ایبسن نمونه‌های دیگرند) که در دهه‌ی ۱۸۹۰، دائما و با وسواس به مسئله‌ی ضعف خود ـ به عنوان مرد ـ در مقابل سرسختی و بی‌رحمی زن چنگ می‌زد.از دید او زن‌ها چه بودند؟ آیا آنان مردان را از این‌ که کاملا مردانه عمل کنند مانع می‌شدند، یا موجوداتی سلطه‌جو و مادروار بودند که آن‌ها را سرخورده می‌کردند و یا حتی « لیلیت»‌‌ها (دیومادینه در اساطیرعبری) یا بانوان زیبای بی‌شفقتی بودند که به مردان وعده می‌دادند و ناکام می‌گذاشتند؟ این فرضیه‌ی آخر برای مونش اهمیت زیادیداشت و به عنوان یکی از اصلی‌ترینالگوهای او به شمار می‌رفت.
وقتی زنان در سلف‌پرتره‌های مونشحضور می‌یابند، آنها را به هیبت خون‌آشام و لیلیت ترسیم می‌کند و برعکس، وقتی می‌خواهد مردی را ترسیم کند، او را به صورت یک قربانیذلیل و مغلوب نشان می‌دهد و اغلب اوقات نیز چهره‌ی خودش را به آن می‌دهد.
این که مونش از ترسیم چهره‌ی خودش لبریز نمی‌شود، رقت‌انگیز نیست. حتی آدم کرم‌گونه‌ی در حال جیغ کشیدن روی پل در معروف‌ترین اثرش (جیغ، ۱۸۹۳)، به شهادت خودش یک سلف‌پرتره است و با این حال، سلف‌پرتره‌های مونش که گاهی تکراری و اغلب ملال‌آورند، از بین نخواهند رفت. آن‌ها هرکسی را که شتاب‌زده تصور می‌کند که دختران صورتی زیر چترهای آفتابی در نقاشی‌های امپرسیونیستی، حقیقی‌ترین چهره‌های دهه‌ی ۹۰ هستند، از اشتباه درمی‌آورد.
نمایشگاه « ادوارد مونش به قلم خودش» از اول اکتبر تا ۱۱ دسامبر ۲۰۰۵ در آکادمی سلطنتی هنرها در لندن برپاست.
● ادوارد مونش به قلم خودش
رابطه‌ی صمیمانه‌ی مونش با تولا لارسن Tulla Larsen در سال ۱۹۰۲ در حالی به پایان رسید که هنرمند به دست خودش شلیک کرد. این واکنشی ازسر استیصال و ناشی از این ترس بود که ازدواج ممکن است خلاقیت او را نابودکند. لارسن تهدید کرده بود که اگر مونش رابطه‌شان را برهم زند، خودکشی خواهد کرد، اما به جای این کار با نقاش دیگری ازدواج کرد!
"سلف‌پرتره در جهنم" (۱۹۰۳) اثری دراماتیک است که بدن برهنه‌ی هنرمند را نشان می‌دهد که با شعله‌های آتش دوزخ روشن شده است. چهره‌اش سرخ و سوخته است و سایه‌ی بدشگونی از پشت او برخاسته است. با این حال مونش در این تصویر وضعیتی متکی به خود دارد. این اثر بیانیه‌ای است درباره‌ی رنج‌هایشو نقش او به عنوان یک هنرمند.
مونش آماده است تا تنش‌ها و آسیب‌های روحی زندگی‌اش را به عنوان نیروهایی که وجودشان برای خلاقیت‌اش ضروری است، بپذیرد.
توصیف مونش از دوست دختر سابقش درتابلوی «سلف‌پرتره با تولا لارسن» (۱۹۰۵) نیز خوشایند نیست. لارسن با یک چهرۀ خاکستری مایل به سبز ترسیم شده که او را مریض ‌احوال و پریشان نشان می‌دهد. هرچند، این اثر رانمی‌توان پرتره‌ی صریحی از لارسن تلقی کرد، اما مونش احساس بغرنج و پیچیده‌‌‌اش را دربارۀ لارسنو به طور کلی زن بازتاب داده است،‌ احساساتی که در آن اغلب ترس و تشویش غالب‌اند. این فیگور از زن مضطرب در واقع جنبه‌ای از شخصیت خود مونش است که ترس‌های هنرمند در رابطه با زن، روابط اجتماعی‌ خودش را تجسم می‌بخشد.
پس از تکمیل این تابلو، مونش سعی کرد که خاطرۀ لارسن را از ذهنش پاککند. تابلوی "مرگ مارا Death of Marat اشاره به قتل انقلابی فرانسوی "ژان- پل مارا" در سال ۱۷۹۳ توسط زنی به نام شارلوت کوردی دارد که به بهانه‌ی دادن اطلاعاتی که ادعا می‌کردجان "مارا" را نجات می‌دهد، وارد شد واو را با ضربه‌ی چاقو در بستر خویش به قتل رساند. بازسازی این نقاشی توسط مونش وسیله‌ای برای نشان دادن تمایلات تاریخی یا سیاسی نبوده است. درعوض مردی را نشان می‌دهد که مرده در بستر خونین‌اش افتاده و بین بستر او و میز طبیعت بیجان، زنی بسیار شبیه به فیگور زن در تابلوی"سلف‌پرتره و تولا لارسن" ( Self-Portrait with Tulla Larsen ) ، ایستاده است.
در سال ۱۹۰۸ ادوارد مونش که از آسیب‌های روانی رنج می‌برد، خود را برای معالجه به یک کلینیک روانی سپرد و این دوره‌ای بسیار خلاق در زندگی او و زمانی بود که آثار زیادی را خلق کرده بود.
منبع:ویستا
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
     
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
علم و دانش

زندگی نامه نقاشان ایران و جهان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA