ارسالها: 502
#41
Posted: 13 Aug 2013 20:00
شهرستان لنکران
- لنکران (به ترکی آذربایجانی:Lənkəran) نام بخشی در جنوب غربی جمهوری آذربایجان است که نباید با شهر لنکران اشتباه شود. لنکران یکی از مناطق باستانی جمهوری آذربایجان است. کاوشهای باستانشناسی تأیید میکنند که مردم از هزارهٔ سوم و دوم قبل از میلاد در خلال عهد مفرغ در این مکان سکونت داشتهاند. این بخش در کرانهٔ غربی دریای خزر قرار دارد.مردم لنکران را تالشها و آذربایجانیها شامل میشوند.
پیشینه
- لنکران از قدیمترین زمان تا به حال مرکز سکونت تالشیها به شمار میرود. تالشیها در نیمهٔ دوم قرن هجدهم بعد از کشته شدن نادرشاه و آغاز هرج و مرج در ایران حکومت خان های تالشی را تأسیس کردند و شهر لنکران را بهعنوان پایتخت خود برگزیدند. میر مصطفی خان تالشی در سال ۱۷۹۵ در نتیجهٔ حملهٔ ایران، از دولت روسیه تقاضای حمایت کرد. در سال ۱۸۱۳ بعد از صلح گلستان، بخشی از تالش به روسیه پیوست و در سال ۱۸۲۸ با امضای پیمان ترکمانچای این پیوند تصویب گردید و تالشیها به دو قسمت تقسیم شدند. یک قسمت آن ازجمله لنکران تحت سلطهٔ روسیه و بخش دیگر آن همچنان تحت حاکمیت دولت ایران قرار گرفت.
- ب.و. میلیر دانشمند شوروی در مورد سرشماری سال ۱۹۲۶ نوشتهاست: «از ۱۱۶۹۸۸ نفر ساکنان شهر لنکران، تالشیها اکثریت را تشکیل میدادند ولی همهٔ آنها را بهعنوان «ترک» یعنی آذری به حساب آوردهاند.»
- براساس تحقیقات ب.و.میلیر تالشیها در منطقهٔ لنکران ۸۶.۳ درصد، جوند ۸۲.۴ درصد، در آستارا ۸۶.۴ درصد، در موسالی ۳۰ درصد و در ورگه دوزان ۱.۲ درصد اهالی را تشکیل میدادند.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#42
Posted: 13 Aug 2013 20:09
بردع
- بَردَع یا بَردَعه (به زبان ترکی آذری Bərdə) نام بخشی در جمهوری آذربایجان و در مرکز این جمهوری است. مرکز این بخش شهر بردع است. مهمترین فعالیت در این بخش، کشاورزی است و محصولاتی مانند پنبه، ابریشم، محصولات لبنی و همچنین پرورش ماکیان از جمله تولیدات بخش کشاورزی در این ناحیهاست.
- نام بردع (صورت قدیمتر: برذعه) عربیشدهٔ نام پرتو است.
- بردع تختگاه کهن سرزمین اران بودهاست و نامهای دیگری که در قدیم برای آن ذکر شده پیروزآباد، بردوی، پیروزکواد و شهستان است. برخی منابع قدیمی نام برذعه را عربیشده بردهدار فارسی دانستهاند و گفتهاند که برخی پادشاهان از فراسوی ارمنیه بردگان و اسیرانی را به این ناحیه میآوردند .
- نظامی گنجوی در شرفنامه نام کهن این شهر را هروم (مشهور به شهر زنان) آوردهاست :
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار
اشارات تاریخی
- ملکی است از توابع ایران در آذربایجان به اقلیم پنجم[غیاث اللغات] [فرهنگ دهخدا]. شهری است آبادکردهٔ نوشابه و نام آن بردم بود که به جای عین میم باشد و در زمان اسکندر بردع و بردعه نام نهادند.[برهان][آنندراج] [فرهنگ دهخدا]. مارکوارت در کتاب ایرانشهر [رویه ۱۱۷] بردع را تازی گشته پرتو[پهلو]دانسته. بردع = برذعه معرب پرتو = پهلو، پارت شهری بود در قدیم مرکز اران بود [از فرهنگ فارسی معین] [فرهنگ دهخدا] بردع در دورهٔ ساسانی و پس از آن در دورهٔ اعراب شهری مستحکم در برابر حملات مهاجمین شمالی و غربی بود. [فرهنگ دهخدا]. که به زبان ارمنی « پرتو» نامیده میشد سابقاً بزرگترین شهر آران و پایتخت آن بود و هم اکنون روستای ویرانهای از آن بازماندهاست که در کنار رود ترتر (ثرثور) تقریباً در بیست کیلومتری محل التقای این رود با رود کر قرار دارد.
- این شهر در روزگار قدیم « هروم » نام داشته. حکیم نظامی گنجوی در اسکندر نامه میفرماید :
خوشا ملک بردع که اقصای وی چو
اردیبهشت است در ماه دی
هرومش لقب بود ز آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار
- درباره تاریخ این شهر باستانی، کسروی در شهریاران گمنام (ج ٬۱ ص ۷۰ تا ۸۳) بتفصیل بحث کرده و بارتولد در دایرةالمعارف اسلام (ج٬۱ ص ۶۷۲_۶۷۳) مقاله یی نوشتهاست که ملخص آن چنین است :
- قباد نخستین پادشاه ساسانی (۴۸۸_۵۱۳ میلادی) در بردعه باروی استواری ساخت و بدین جهت این شهر رفته رفته جای کولک (قبله) پایتخت سرزمین اران را گرفت سال هفتم هجری (۶۲۸ میلادی) مردم این شهر ناچار شدند که در برابر خزران فرار را برقرار ترجیح داده و جلای زادگاه نمایند. ما پس از چندی دوباره به شهر برگشتهاند. در زمان خلافت عثمان این شهر گرفته و ویران شد و در زمان عبدالملک از نو آباد شد و در زمان بنی امیه و بنی عباس بردعه بیشتر مقر حکمرانان ارمنستان بود. حسن بن قحطبه حکمران بردعه از جانب منصور خلیفه در آنجا باغی درست کرد که مانند سایر املاک وی تا سده سوم هجری قمری هنوز بنام او خوانده میشد (بلاذری، چاپ دوخویه، ص ۲۱۰).
- بنا بر نوشته استخری (چاپ دوخویه، ص ۱۸۰ و ...) شهر، یک فرسنگ درازا و بهمان اندازه پهنا داشته است، اطراف شهر باغستانهای بسیار داشت، ابریشم آنجا را به خوزستان و فارس هم میبردند بیشتر ساختمانهای آنجا آجری بود و ستونهای مسجد جامع از آجر و چوپ. نوشته ابن اثیر (ج ۸، ص ۳۰۸- ۳۰۹) درباره تاراج شهر بدست روسها (در ۳۳۲ ق) معروف بوده و مورد استناد مورخان بعدی قرار گرفتهاست. مقدسی (چاپ دوخویه، ص ۳۷۵) هنوز بردعه را بمنزله بغداد آن دیار میداند، ولی میافزاید که در زمان او دیوارهای شهر فروریخته و اطراف آن نا مسکون و متروک بود. در زمان یاقوت (چاپ لایپزیک ج، ص ۵۵۹) این شهر مانند امروز روستائی بود که اطراف آن را ویرانیهای بسیار محاصره کرده بود ...
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#43
Posted: 13 Aug 2013 20:13
خاچماز
- خاچماز (به ترکی آذری:Xaçmaz) نام بخشی است در شمال شرقی جمهوری آذربایجان که با داغستان روسیه هم مرز است و در کرانهٔ غربی دریای خزر واقع شدهاست. این بخش ۱۰۶۳ کیلومتر مربع وسعت و جمعیتی بالغ بر ۱۵۰٬۸۰۰ نفر دارد.
نیروگاه
- نیروگاه ۸۷ مگاواتی خاچماز بزرگترین واحد انرژی در مناطق شمالی جمهوری آذربایجان است. این نیروگاه با مشارکت شرکت ایرانی سانانرژی ساخته شدهاست. نیروگاه تولید برق شهرستان خاچماز در ۱۶۰ کیلومتری شمال شهر باکو قرار دارد.
منطقه سیدلی و نابران
- بزرگترین و معروفترین گردشگاههای جمهوری در این منطقه واقع شده است که معروفترین آنها پالما و آتلانت میباشند.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#44
Posted: 13 Aug 2013 20:17
جلیلآباد
۳۹°۱۲′۳۲″ شمالی ۴۸°۲۹′۵۰″ شرقی
- جلیلآباد (به ترکی آذربایجانی: Cəlilabad) شهری در شهرستان جلیلآباد کشور جمهوری آذربایجان است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۱۹۸۹ میلادی، ۲۵٫۸۴۶ نفر و بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی، ۳۷٫۴۰۰ بودهاست.
نگارخانه
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#45
Posted: 13 Aug 2013 20:21
سایر شهرهای جمهوری آذربایجان
هوسان
۴۰°۲۲′۲۸″ شمالی ۵۰°۰۵′۰۷″ شرقی
- هوسان(ترکی آذربایجانی: Hövsan) شهری است در نزدیکی باکو که عمدتاً جزو حومه شهر باکو محسوب میگردد. این شهر ۳۸٬۶۷۵ نفر جمعیت دارد.
--------------------------------------------------------
مشتاغا
۴۰°۳۱′۵۸″ شمالی ۵۰°۰۰′۱۴″ شرقی
- مشتاغا(ترکی آذربایجانی: Maştağa) شهری است در نزدیکی باکو و در ساحل دریای خزر . این شهر عمدتا جزو حومه شهر باکو محسوب می گردد.این شهر 42,635 نفر جمعیت دارد .
--------------------------------------------------------
بیله جری
۴۰°۲۵′۵۳″ شمالی ۴۹°۴۸′۲۹″ شرقی
- بیله جری(ترکی آذربایجانی: Biləcəri) شهری است در نزدیکی باکو که عمدتاً جزو حومه شهر باکو محسوب می گردد.این شهر 45,678 نفر جمعیت دارد.
--------------------------------------------------------
رسولزاده
۴۰°۲۶′۰۴″ شمالی ۴۹°۵۰′۰۱″ شرقی
- رسولزاده (ترکی آذربایجانی: Rəsulzadə) شهری است در نزدیکی باکو که عمدتا جزو حومه شهر باکو محسوب میگردد.این شهر ۴۸٬۷۱۶ نفر جمعیت دارد.[۱] این شهر به محمد امین رسولزاده اولین رئیس جمهور آذربایجان به این نام نامیده شدهاست.
--------------------------------------------------------
باکیخانوف
۴۰°۲۵′۱۸″ شمالی ۴۹°۵۷′۵۲″ شرقی
- باکیخانوف(ترکی آذربایجانی: Bakıxanov) شهری است در نزدیکی باکو که عمدتاً جزو حومه شهر باکو محسوب می گردد.این شهر 71,836 نفر جمعیت دارد.
--------------------------------------------------------
قاراچوخور
۴۰°۲۳′۴۸″ شمالی ۴۹°۵۸′۲۵″ شرقی
- قاراچوخور (به ترکی آذربایجانی: Qaraçuxur) شهری در نزدیکی باکو است که عمدتا جزو حومه شهر باکو محسوب می گردد. این شهر ۷۸٬۷۳۰ نفر جمعیت دارد.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ویرایش شده توسط: Glodiator
ارسالها: 502
#46
Posted: 13 Aug 2013 20:33
تاریخ
دوره پیش از تاریخ
- سابقه حضور بشر در جمهوری آذربایجان به هزاران سال قبل باز میگردد. کاوشهای غار آزیخ در بخش فضولی وجود آثاری از زندگی بشر به قدمت ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار سال را نشان میدهد. سنگ نگارههای قبوستان نیز تاریخی ۱۲ هزارساله دارند.
- در قرن نهم قبل از میلاد سکاهای آریایی در این ناحیهای که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده میشود، سکنی گزیدند. به دنبال آنان مادها وسپس هخامنشیان به رهبری کوروش بر منطقه حاکم گشتند. با حمله اسکندر دوران حکمرانی حاکمان وابسته به او در منطقه آغاز شد اما در دورههایی حاکمان محلی با دادن خراج حکومتهای محلی خود را برپا میداشتند.
دوره باستان
- در فاصله قرن اول تا سوم میلادی رومیان بر این منطقه مسلط شدند و نام آن را آلبانیا نهادند در این دوران پادشاهی مسیحی آلبانیای قفقاز پدیدار شد اما در سال ۲۵۲-۲۵۳ پس از میلاد به دست شاپور اول ساسانی افتاد. کشمکش برای به دست گرفتن کنترل منطقه بین رومیها، پادشاهان ساسانی و حکام محلی ادامه داشت. و قدرت بین آنها دست به دست میشد.
دوره اسلام
- در زمان ظهور اسلام سلسله مسیحی مهرانیها در آلبانیای قفقاز حاکم بودند. آنان همواره توسط ترکان خزر از شمال و اعراب از جنوب مورد تهدید واقع میشدند. اعراب مسلمان پس از شکست دادن رومیان و ساسانیان به سوی آذربایجان لشکرکشی کردند و پس از درهم شکستن مقاومت مسیحیان به رهبری جوانشیر در سال ۶۶۷ میلادی بر این ناحیه حاکم شدند.
شروانشاهان
- از اواخر قرن دوم شمسی شروانشاهان حکومت منطقه آذربایجان را در دست گرفتند. آنان با آمدن سلجوقیان نیز بر مسند قدرت باقی ماندند. چرا که به آنان خراج میدادند. این سلسله تا زمان انقراضش در سال ۹۱۷ خورشیدی (۹۴۵ قمری) به دست شاه تهماسب یکم صفوی، در قسمتهایی از آذربایجان بهویژه ناحیه شمال شرقی این جمهوری به صورت حاکمان محلی حکمرانی میکردند.
غزنویان و سلجوقیان
- در اوایل قرن پنجم شمسی غزنویان بر قسمتی از منطقه مسلط شدند. آنان اولین حکومت ترک تبار در منطقه بودند و در تغییر ترکیب جمعیتی و زبانی آذربایجان نقش عمدهای داشتند. بدنبال غزنویان سلجوقیان که حکومتی ترک تبار بودند بر منطقه حاکم شدند. این دوران، دوران شکوفایی ادبیات فارسی در منطقه نیز میباشد. مشهورترین شاعران این دوران، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی میباشند.
حمله مغول و تیمور
- در قرون سیزده و چهارده میلادی با هجوم مغولها و تاتارها(تیمور لنگ)سلسلههای محلی ور افتادند. در قرن پانزده میلادی خانات محلی تحت سلطه آق قویونلوها، تا به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل صفوی به قسمت عمده اران، شروان و قره باغ تسلط داشتند. آران و شروان (جمهوری آذربایجان) جزو اولین مناطقی بود که شاه اسماعیل یکم صفوی تحت سلطه خود در آورد. بعد از جنگ تاریخی چالدران این منطقه به اشغال ترکان عثمانی درآمد تا دو باره هشتاد سال بعد ایرانیان(شاه عباس) موفق به بازپسگیری این منطقه شدند.
افشاریه و قاجاریه
- در قرون بعد تحت حکومت افشاریه و سپس این سرزمین در داخل حکومت قاجاریه قرار داشته که در نهایت در سالهای ۱۱۹۳ و ۱۲۰۷ خورشیدی در پی پیمان گلستان و ترکمانچای میان ایران و روسیه از ایران جدا و به روسیه تزاری ضمیمه شد.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ویرایش شده توسط: Glodiator
ارسالها: 502
#47
Posted: 13 Aug 2013 20:37
سلطه تزارها بر آذربایجان
- پس از انعقاد پیمان گلستان و ترکمانچای میان ایران و روسیه تزارهای کنترل منطقه قفقاز را در دست گرفتند اما همچنان نفوذ فرهنگی و معنوی ایران و عثمانی در منطقه بیشر از نفوذ روسیه بود. در این دوره روسها سرمایه گذاری بسیار کمی در این ناحیه میکردند. اما با استخراج نفت توجه به آذربایجان بیشتر گردید و اقتصاد محلی رونق گرفت. در این دوره جمعیت شهر باکو به طور فزایندهای افزایش یافت و مهاجران روس یک سوم جمعیت شهر را تشکیل میدادند. ارامنه نیز در دوایر رسمی مشغول بکار بودند. اینگونه تضادهای اجتماعی باعث وقوع شورشهایی در سال ۱۹۰۵ میلادی شد.
- در دایرةالمعارف بزرگ شوروی آمدهاست که «در اواسط سدهٔ ۱۱م (۵ه. ق) هجوم اقوام ترک (ازجمله غُزان و دیگران) که دودمان سلجوقی در رأس آنها قرار داشتند به سرزمین اران و شیروان آغاز گردید». از این عبارت معلوم میشود که جزئی از ایران بود چند خاننشین، ملکنشین و سلطاننشین کوچک پدید آمد که در نیمهٔ دوم سدهٔ ۱۲ق/نیمه دوم سدهٔ ۱۸م شمارهٔ آنها به ۱۵ رسید. عمدهترین آنها عبارت بودند از خاننشینهای باکو، گنجه، دربند، قُبه (قوبا = کوبا). قراباغ، نخجوان، طالش، شَکی، شروان، ایروان، کوتکاشِن، قَبَله و شَمشادیل. سلطاننشینهای کوچک بعضی مستقل و بعضی دیگر تابع خانها بودند به عنوان نمونه سلطاننشینهای آرش، ایلیسو و کوتکاشن از خانشکی، و ملکنشینها از خان قراباغ تبعیت میکردند. در ۱۴ و ۲۱ مه ۱۸۰۵م در اردوگاه ارتش روسیه واقع در ساحل کورکچای موافقتنامهای به امضا رسید که طبق آن، خانهای قراباغ و شکی تابعیّت دولت روسیه را پذیرفتند. پس از پایان جنگهای ایران و روس که بخشی از این سرزمین به اشغال روسیه درآمد و در پی انعقاد معاهدهٔ ترکمانچای، بعضی خانها، ازجمله خانهای اردوباد و نخجوان، الحاق خود را به امپراتوری روسیه اعلام نمودند.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#48
Posted: 13 Aug 2013 20:43
سقوط تزارها و استقلال آذربایجان
- در آغاز قرن بیستم با رشد صنایع، تفکرات اصلاح طلبانه در آذربایجان شکل گرفت. در سال ۱۹۰۳ میلادی حزب چپگرای همت با هدف دفاع از زبان و فرهنگ آذربایجانی تشکیل شد.
- در سال ۱۹۱۲ با انشعاب در حزب همت حزب مساوات شکل گرفت. به دنبال سقوط تزارها حزب بلشویک که متشکل از ارامنه و روسها بود سعی در تشکیل دولتی کمونیستی داشتند که با مخالفت مردم مسلمان و تشکیل ارتش اسلام این حرکت ناکام ماند سرانجام در روز ۱۸ میسال ۱۹۱۸ جمهوری آذربایجان با عنوان جمهوری دمکراتیک آذربایجان توسط محمدامین رسولزاده رهبر حزب مساوات اعلام استقلال خود اعلام کرد. کشتار شوشی که به نسلکشی سی هزار ارمنی انجامید از وقایع مهم این دورهاست.
- این حکومت اولین حکومت جمهوری در میان کشورهای مسلمان بود. تلاش جمهوری دمکراتیک آذربایجان برای آغاز گفتگوهای اتحاد با ایران باهجوم بلشویکها ناکام ماند و این کشور نوبنیاد تنها دوسال پس از کسب استقلال تحت سلطه اتحاد جماهیر شوروی درآمد.
محمدامین رسولزاده اولین رئیس جمهور و موسس جمهوری دمکراتیک آذربایجان در سال ۱۹۱۸
در اتحاد جماهیر شوروی
- از سال ۱۹۲۰ با پیروزی بلشویکها، جمهوری آذربایجان به مدت ۷۱ سال تا ۱۹۹۲، با نام جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی یکی از جمهوریهای تشکیل دهندهٔ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
- از ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۶، این کشور بخشی از جمهوری سوسیالیستی ماورای قفقاز شوروی بود و مانند گرجستان و ارمنستان، دچار گسترش شهرنشینی شد و با پیشرفتهای گسترده اقتصادی، صنعتی شد. شهرنشینی، آموزش و پرورش و پویایی اجتماعی در جمهوری آذربایجان موجب بروز تضادهای اجتماعی بین کلان شهر باکو، و مناطق سنتی عقب مانده روستایی گردید. در این جمهوری آموزش به زبان آذربایجانی بود و مقامات مهم اجرایی آذربایجانی بودند اما به ویژه در دوره حکومت استالین (۱۹۲۸-۱۹۵۳م) و رهبری باقروف بر حزب کمونیست آذربایجان، این جمهوری شدیداً تحت سیطره مسکو بود. پس از مرگ وی استقلال این جمهوری بیشتر شد و فرصتهای بیشتری برای رشد نخبگان سیاسی و فکری این کشور فراهم شد. این نخبگان در هنگام بروز نزاع با ارمنیان قره باغ، در فوریه ۱۹۸۸، در بین رهبران جبههٔ خلق آذربایجان (اپوزیسیون)، و هم مخالفان کمونیستشان حضور داشتند. در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۰، خشونت بر ضد ارمنیان به ترتیب در سومقائیت، و باکو بروز کرد و نتیجتاً در ۱۹۹۰ حکومت مسکو دست به عملیات نظامی علیه جمهوری آذربایجان زد.
استقلال مجدد
- در پی کودتای نافرجام علیه گورباچف رهبر شوروی در اوت ۱۹۹۱، جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد و ایاز مطلب اف، رهبر حزب کمونیست به عنوان نخستین رئیسجمهور انتخاب شد. گروه اپوزیسیون، جبههٔ خلق آذربایجان در مهٔ ۱۹۹۲ مطلب اف را برانداخت، و نامزد آن ابوالفضل ایلچی بیگ با شعار جدایی از کشورهای مستقل مشترکالمنافع و حفظ سیطره بر قره باغ کوهستانی در انتخاباتی که این جبهه برگزار کرد پیروز شد.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#49
Posted: 13 Aug 2013 20:54
ریاست جمهوریها
محمدامین رسولزاده
ز ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸
- محمد امین رسولزاده (تولد ۳۱ ژانویه ۱۸۸۴ - مرگ ۶ مارس ۱۹۵۵ استانبول) نخستین و تنها رییس جمهوری دمکراتیک آذربایجان است. او نخستین رییس جمهور یک کشور در جهان اسلام است. او از بنیانگذاران حزب دمکرات ایران، سردبیر روزنامه ایران نو و از اندیشه پردازان سوسیال دموکراسی در جنبش مشروطیت ایران بود.
جوانی
- در سال ۱۹۰۲ «سازمان جوانان مسلمان» را بنیان گذاشت که از جمله اهداف آن، چاپ و پخش بیانیه و تبلیغ در بین کارگران کارخانه ها بود و در این راستا نشریهای بنام «همت» انتشار داد که بعدها «تکامل» شد. او در سال ۱۹۰۵ در جریان مبارزات انقلابی خود با استالین آشنا شد. آنموقع هر دو ۲۰ ساله بودند و رسولزاده به عنوان روزنامهنگار کار میکرد. او مقالههایی را برای انواع روزنامههای مخالف مینوشت و با گروه مساوات آذربایجان همکاری داشت. استالین نیز در باکو بود و کارگران شرکت نفت را علیه سرمایهداری و تزار سازماندهی میکرد. زمانی که مقامات رسمی روسیه تلاش کردند استالین را دستگیر و زندانی نمایند، رسولزاده او را در آپارتمان شخصیاش پنهان کرده و جانش را نجات داده بود. در ۱۹۰۶ در روزنامة «قلم» مقاله مینوشت و آنگاه به سردبیری موقت آن رسید. در این سال سردبیری «تکامل» را عهده دار گردید.
مهاجرت به ایران
- در ۱۹۰۷ که عرصه برمخالفان در روسیه تنگ شد، به ایران آمد. در دوران استبداد صغیر (۱۹۰۸-۱۹۰۹) تعدادی از اعضای حزب سوسیال دموکرات باکو از جمله محمدامین رسولزاده در کنار مجاهدین تبریز به مقاومت در برابر نیروهای دولتی پرداختند. او پس از فتح تهران (ژوئیه ۱۹۰۹) و در دوره دوم مشروطه همراه کسانی چون سیدحسن تقی زاده و سلیمان میرزا اسکندری و سیدمحمدرضا مساوات، حزب دمکرات ایران را بنیان نهاده و روزنامة «ایران نو» (ارگان حزب) را انتشار دادند. رسولزاده سرمقالهٔ این روزنامه را مینوشت. او در ۱۳۲۸ ه. ق و در دومین سال انتشار آن سردبیر شد. پس از فتح تهران (ژوئیه ۱۹۰۹) و در دوره دوم مشروطه پس از تشکیل حزب عامیون (دموکرات) ایران به فعالیت در این حزب پرداخت، در این دوران رسول زاده سردبیر روزنامه ایران نو ارگان رسمی کمیته مرکزی حزب عامیون بود. ایران نو از تاثیرگذارترین و پراهمیتترین نشریات این دوره ایران محسوب میشود. این روزنامه پیشرو برای اولین بار روزنامهنگاری به سبک اروپایی را در ایران آغاز نمود و به دفاع از حقوق غیرمسلمانان و معرفی اندیشههای سوسیالیسم پرداخت. سرانجام رسولزاده در سال ۱۹۱۱ و در کشاکش رقابتها و جدال حزبهای رقیب عامیون و اعتدالیون از ایران اخراج شد.
تاسیس جمهوری آذربایجان
- در ۱۹۱۱ به ترکیه رفت و به «تورک اوجاغی» از گروههای ترک گرا پیوست. پس از آغاز جنگ جهانی اول، به باکو بازگشت و فعالیت خود را از سرگرفت. در ۱۹۱۷ که رژیم تزاری سرنگون شد، او زمینه را برای استقلال آذربایجان فراهم یافت. در ۲۸ مه ۱۹۱۸ تشکیل جمهوری آذربایجان به عنوان اولین جمهوری مسلمان جهان اعلام شد و رسولزاده با اکثریت آراء به عنوان رهبر شورای ملی آذربایجان برگزیده شد. در۲۸ آوریل ۱۹۲۰ که نیروهای ارتش سرخ به رهبری سرگئی کیروف، باکو را تصرف و جمهوری آذربایجان را ساقط کردند، رسولزاده در روستایی مخفی شد ولی به زودی دستگیر و زندانی شد. استالین به باکو آمده و او را از زندان نجات داد. رسولزاده با پیشنهاد و همراه استالین به مسکو رفت. در مسکو استالین پستهای مختلفی را به او پیشنهاد کرد ولی او هیچکدام از آنها را نپذیرفت چون از سقوط جمهوری آذربایجان به دست بلشویکها آزرده خاطر بود. او حتی سمت مترجم رسمی دولت شوروی را نپذیرفت. رسولزاده در دانشگاه مسکو، تاریخ و ادبیات شرق را تدریس میکرد.
امضای وی
تبعید
- چون شیوه استالین نابود کردن دوستان قدیمی بود، رسولزاده به یاری برخی از اعضای حزب مساوات، به فنلاند گریخت و از آنجا در سال ۱۹۲۲ به ترکیه رفت. استالین از آتاتورک خواست تا طبق قرارداد استرداد مجرمین سیاسی، رسولزاده را به شوروی تحویل دهد. آتاتورک از رسولزاده خواست تا آرام شدن اوضاع، ترکیه را ترک کند. رسولزاده به لهستان رفت و در آنجا با ژوزف پیلسودسکی رهبر لهستان دیدار کرد. چندی بعد با دختر برادر یا خواهر پیلسودسکی ازدواج کرد. با حمله آلمان به لهستان در ۱۹۳۹، رسولزاده به ترکیه بازگشت. در این زمان هیتلر برای عملی کردن نقشه های بلندمدتش، نیاز به کسانی داشت که در منطقه قفقاز نماینده او باشند. هیتلر وصف فرهیختگی و دانش رسولزاده را شنیده و تشخیص داده بود که او تنها فرد مناسب است. رسولزاده در آلمان با هیتلر دیدار کرد. آرزوی او احیای استقلال آذربایجان به یاری آلمان بود. زمانی که هیتلر آماده سازماندهی ارتش خود بود، از رسولزاده خواست تا برای آنان سخنرانی کند. در سخنرانی او تنها عشق به آذربایجان دیده میشد. از این رو به او ۲۴ ساعت مهلت داده شد که آلمان را ترک کند. رسولزاده نیز به ترکیه بازگشت و براثر بیماری قند درگذشت. او در میان شخصیتهای آذربایجانی از وجهه بسیار بالایی برخوردار است. فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» درباره او چنین نوشتهاست:
«او اندیشه گری است پرمایه، با ذهنی فرهیخته و فکری منظم و منطقی. از مردان استوار و بافضیلت بود.»
میراث
- در سراسر آذربایجان برای بزرگداشت رسول زاده یادبودهایی وجود دارد. مثلاً دانشگاه دولتی باکو به افتخار او نامگذاری شد. تصویر او بر اسکناسهای هزار مناتی آذربایجان بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ نقش بسته بود.
واحد پول آذربایجان: ۱۰۰۰ منات (۱۹۹۳). با تصویر محمد امین رسولزاده.
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!
ارسالها: 502
#50
Posted: 13 Aug 2013 20:59
ریاست جمهوریها
ایاز مطلباف
۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲
- ایازنیازی اوغلو مُطَلِباف (به ترکی آذربایجانی: Ayaz Niyazi oğlu Mütəllibov) (به روسی: Аяз Ниязoвич Муталибов) اولین رئیس جمهور جمهوری آذربایجان است . که به مدت یک سال از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ در این سمت باقی مانده.
دوران شوروی
- در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی مطلباف در پست های مهمی از جمله وزارت صنایع ،رئیس کمیته برنامه ریزی امورخارجه،رئیس شورای وزیران حضور داشت .
استقلال از شوروی
- در هجدهم اوت ۱۹۹۱ استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی اعلام شد و هجدهم اکتبر همان سال مطلباف که به عنوان رئیس جمهور عمل می کرد این استقلال را رسما تصویب کرد .
دوران ریاست جمهوری
- پس از استقلال جمهوری آذربایجان از شوروی در تاریخ هشتم سپتامبر ۱۹۹۱ در انتخاباتی تک نامزدی مطلباف به عنوان نخستین رئیس جمهور جمهوری آذربایجان در رأس کار ها قرار گرفت . کشتار خوجالی که در زمان ریاست جمهوری مطلباف پیش آمد وی را مجبور به استعفا کرد . وی در ششم مارس ۱۹۹۲ استعفا نامه اش را به پارلمان جمهوری آذربایجان ارائه داد . نتیجه استعفای مطلب اف انتخاب ابوالفضل ایلچی بیگ به عنوان ریاست جمهور آذربایجان بود . مطلباف فاجعه خوجالی را توطئه جبهه خلق برای رسیدن به قدرت می داند وی در مصحابه ای با روزنامه چکی نزاویسمایا گازتا در این باره می گوید :
آنگونه که از سخنان غیر نظامیان فراری از خوجالی استنباط می شود ، تمام این قضیه برای ایجاد بهانه ای به منظور مجبور نمودن من به استعفاء طراحی شده بود . فکر نمی کنم که ارمنیان که رویه بسیار حساب شده ای در چنین موقعیت هایی دارند ، این فرصت را برای آذربایجانی ها فراهم کنند که اسنادی برای متهم نمودنشان به اقدامات نژادپرستانه به دست آورند . می توان دریافت که کسانی علاقه مند بودند تا تصاویر قربانیان خوجالی در جلسه شورای عالی ( مجلس) آذربایجان به نمایش در آید تا تقصیر این مسائل به گردن من انداخته شود . اگر من ( علنا ) اعلام کنم که متهمان از جناح مخالف( مخالفان دولت وقت جمهوری آذربایجان یعنی عمدتا حزب " جبهه خلق " به رهبری " ابوالفضل ایلچی بیگ " ، رییس جمهور بعدی آذربایجان ) هستند ، آن ها خواهند گفت که من قصد بی اعتبار نمودن آن ها را دارم .
پس از استعفا
- پس از استعفا مطلباف به روسیه رفت و هنوز هم در آنجا زندگی می کند .بنا به اعلامیه منتشر شده توسط وزارت کشور آذربایجان، ایاز مطلب اف، در حال حاضر به کشور روسیه پناهنده شده و به دلیل اتهاماتی از قبیل مشارکت در قتل عام مردم باکو توسط ارتش شوروی در ژانویه ۱۹۹۰، عدم کمک به آوارگان آذربایجانی رانده شده از ارمنستان در فاصله سالهای ۱۹۸۸-۱۹۸۹، عدم اتخاذ تصمیم مناسب به منظور جلوگیری از حمله ارتش ارمنستان و ارامنه قره باغ که از مدتها قبل مبادرت به تشکیل واحدهای نظامی میکردند و تحویل حدود هزار اسلحه خودکار متعلق به ارتش آذربایجان به گروههای شبه نظامی وابسته به خود تحت تعقیب دولت آذربایجان است .
زندگی نفش کش میخواد
هر مشکلی طرفت میاد
تورو میکشه به سمت خودش
پاره نمیشی فقط کش میاد
.
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدن در مسیر تو
که با لبخند بم بگی همه ی اینا وظیفه بود؟
یزدیتو...!!