ارسالها: 3080
#21
Posted: 5 Jan 2014 00:01
اقتصادسنجی
اقتصادسنجی با مطالعهٔ نظاممند پدیدههای اقتصادی با استفاده از دادههای مشاهدهشده سر و کار دارد. به عبارتی، اقتصادسنجی علم تحلیلهای آماری از مدلهای اقتصادی است.همانطور که راینار فریش در اولین شماره مجله ایکانامتریکا توضیح میدهد یکی شدن آمار، تئوری اقتصادی و ریاضیات است که اقتصادسنجی را میسازد.
اگرچه بسیاری از روشهای اقتصادسنجی کاربرد مدلهای آماری را بیان میکنند، اما بعضی شاخصههای ِ خاص ِ دادههای اقتصادی سبب تمایز اقتصادسنجی از سایر شاخههای آمار میشود. دادههای اقتصادی عمدتاً مبنی بر مشاهده هستند و نه بهدستآمده از آزمایشهای کنترلشده. از آنجا که واحدهای اقتصادی در تعامل با یکدیگر عمل میکنند، دادههای مشاهدهشده نشان از یک تعادل اقتصادی پیچیده هستند و نه ناشی از یک رفتار ِ سادهٔ ارتباطی ناشی از تقدم و یا تکنولوژی. از این رو اقتصاد سنجی روشهایی برای شناسایی و تخمین ِ مدلهای با چند مجهول را ایجاد میکند. این متدها به محقق اجازه میدهند که استنتاجی علیمعلولی در شرایطی غیر از شرایط آزمایشی ِ کنترلشده ارائه دهد.
اهداف
اهداف اقتصادسنجی را به طور کلی میتوان دادن محتوای تجربی به روابط اقتصادی برای آزمودن نظریههای اقتصادی، پیش بینی، تصمیم گیری، و ارزیابی پیشینی یک سیاستگذاری یا تصمیم دانست.
به کمک تکنیکهای اقتصادسنجی میتوان ضرایب مجهول مدل ساختهشده را برآورد کرد و سپس (در صورت برقرار بودن تعدادی فرض) به استنتاج آماری دربارهٔ آنها پرداخت. مثلاً اگر تئوری اقتصادی بیان میکند که رابطه متغیر وابسته و متغیر توضیح دهنده رابطهای معکوس است، انتظار داریم که ضریب این متغیر از لحاظ آماری معنادار (متفاوت از صفر) و منفی باشد. همچنین بعد از برآورد ضرایب میتوانیم با قرار دادن مقادیر دلخواه متغیرهای توضیحدهنده در رابطه، مقدار متغیر وابسته متناظر با آنها را پیشبینی کنیم.
اقتصادسنجی در ارزیابی سیاستگذاریها نیز مفید است. مثلاً اگر سیاستگذار تابع تقاضای یک کالا را با دادههای قبلی برآورد کردهباشد و حال بخواهد قیمت آن کالا را به صورت دستوری طوری تعیین کند که تعداد مشخصی از مردم از آن کالا استفاده کنند، کافی است این مقدار را در تابع تقاضا قرار داده و قیمت متناظر با آن را محاسبه کند. در اقتصادسنجی حتی در چنین مثال سادهای ظرافتهایی وجود دارد که باید به آنها توجه شود. مثلاً برای تخمین تابع تقاضا، مشاهدهها در جدول دادهها میبایست زوج قیمت و مقدار تقاضا در شرایط تعادل پایدار باشند. در غیر این صورت مدل ِ پیچیدهتر یا روش اقتصادسنجی ِ دیگری برای تخمینهای معتبر و آزمون آنها لازم است.
روششناسی اقتصادسنج
روششناسی (متدولوژی) مدلسازی اقتصادسنجی همواره محل بحث بوده است. اولویتها و رابطه بین تئوری اقتصادی، داده ها، مدل نظری و مدل اقتصادسنجی موضوع این مباحث بوده است. یک روششناسی که عموماً مورد استفاده قرار میگیرد در نمودار زیر نمایش داده شده است
فرض کنید قصد مدل کردن یک پدیده را داریم. ابتدا نظریهای در توضیح عوامل موثر بر آن مییابیم. منظور از مدل نظری، فرموله کردن ریاضی یک نظریه است. قدم بعدی تبدیل مدل نظری به مدل اقتصادسنجی است. برای این کار، ابتدا سری دادههای معینی که فرض میشود مقادیر متغیرهای موجود در مدل را نمایندگی میکنند، انتخاب میشوند. سپس فرض میشود که متغیرهای نظری بر متغیرهایی که دادههای انتخاب شده را ایجاد کردهاند منطبق هستند. در نتیجه متغیرهای دادههای انتخاب شده را در مدل ریاضی جایگزین متغیرهای نظری میکنیم. در گام آخر تبدیل مدل نظری به مدل اقتصادسنجی، یک جمله خطای تصادفی به معادله اضافه میکنیم.
سپس ضرایب مدل آماری را با توجه به فروضی که روی جمله خطا کردهایم برآورد میکنیم. اگر هر یک از فروض نقض شدند فروض جمله خطا را تغییر میدهیم. سپس قیود پیشینی (a priori) که توسط تئوری اعمال شدهاند (مثل علامت و مقدار ضرایب) را آزمون میکنیم. وقتی متقاعد شدیم که نظریه درست است، میتوانیم از معادلهٔ برآوردشده برای پیش بینی یا ارزیابی سیاستگذاری استفاده کنیم.
انتقاداتی به این روششناسی وارد است. از جمله اینکه نقطه شروع مدلسازی اقتصادسنجی را یک تئوری میداند. در واقع چنین فرض میشود که تنها «اطلاعات مشروع» موجود در دادههای انتخابشده آنهایی هستند که تئوری ذکر میکند. در نتیجه اگر دادهها در لباسی که بدون در نظر گرفتن طبیعتشان برایشان انتخاب شده جا نشوند، مدلساز در مرحلهٔ تصریح مدل آماری با سختیهای فراوان روبرو میشود. سادهلوحانه است که پیشنهاد کنیم دادههای مشاهده شده هر چه باشند، مدل آماریشان نباید فرقی کند. به دلیل مشکلاتی از این دست، روششناسیهای دیگری نیز در اقتصادسنجی وجود دارند که طبیعت دادههای مشاهدهشده را مرکز توجه قرار میدهند و در آنها مدل آماری مستقیماً مبتنی بر متغیرهای تصادفی که دادهها را ایجاد کردهاند تعریف میشود و نه جملهٔ خطا.
انواع دادهها
دادهها و مشاهدات متغیرهای موجود در یک مدل معمولاً در سه نوع مختلف میتواند وجود داشته باشد: دادههای سری زمانی، دادههای مقطع زمانی و دادههای تلفیقی
دادههای سری زمانی، مقادیر یک متغیر را در نقاط متوالی در زمان، اندازه گیری میکند. این توالی میتواند سالانه، فصلی، ماهانه، هفتگی یا حتی به صورت پیوسته باشد. دادههای سری زمانی به طور کلی موضوع کار «اقتصادسنجی کلان» است که روشهای اقتصادسنجی را در سطح کلان بررسی میکند. در اقتصاد کلان عموماً از سری زمانیهای سالانه یا فصلی استفاده میشود چرا که جمعآوری اطلاعاتی مانند حسابهای ملی در فواصل کوتاهتر با دشواریهای زیادی همراه است. اما در اقتصادسنجی مالی که دادهها در هر زمان به آسانی قابل گزارش هستند، استفاده از سریهای زمانی ساعتی یا حتی دقیقه ای نیز امری غیرمعمول نیست. معمولاً از اندیس t برای دادههای سری زمانی استفاده میکنند.
دادههای مقطع زمانی، مقادیر یک متغیر را در زمان معین و روی واحدهای متعدد اندازه گیری میکند. این واحدها میتوانند افراد، خانوارها، واحدهای تولیدی، صنایع، نواحی مختلف و حتی کشورهای مختلف باشند. مثلاً میتوان دادههای درآمد و مصرف خانوارهای مختلف را در سال معینی جمعآوری کرد. معمولاً از اندیس i برای دادههای مقطعی استفاده میکنند.
دادههای تلفیقی در واقع بیان کننده دادههای مقطعی در طی زمان هستند. بنابراین حجم مشاهدات در دادههای تلفیقی نسبتاً زیاد است. در سالهای اخیر، کاربرد دادههای تلفیقی در اقتصادسنجی افزایش بسیاری یافتهاست. معمولاً دادههای تلفیقی و دادههای مقطعی در اقتصادسنجی خرد به کار میروند که موضوع آن بررسی روشهای اقتصادسنجی در اقتصاد خرد است.
اقتصادسنجیدانان مطرح
افراد زیر جایزه نوبل در علوم اقتصادی را به دلیل دستاوردهای قابل توجه در زمینه اقتصادسنجی دریافت کردهاند:
- یان تینبرگن، استاد سابق دانشگاه اراسموس روتردام، و راینار فریش در سال ۱۹۶۹ به خاطر ایجاد و کاربرد مدلهای پویا برای تحلیل فرایندهای اقتصادی
- لورنس کلاین، استاد دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۱۹۸۰ به دلیل انجام یک مدلسازی کامپیوتری در زمینه اقتصادسنجی
- تریجی هاولکو در سال ۱۹۸۹ به دلیل مقاله ای که در سال ۱۹۴۴ (در ایکانامتریکا) با عنوان «رویکرد احتمالاتی در اقتصادسنجی» از او منتشر شد.
- دانیل مکفادن و جیمز هکمن در سال ۲۰۰۰ به دلیل کارهایشان در زمینه اقتصادسنجی خرد
- رابرت اِنگِل (دانشگاه کالیفرنیا در سن دییگو) و کلایو گِرانجر (دانشگاه ناتینگهام) در سال ۲۰۰۳ به دلیل کارهایشان در زمینه تحلیل سریهای زمانی اقتصادی. انگل روش واریانس ناهمسانی مشروط خودبرگشت (ARCH) و گرانجر همانباشتگی (Cointegration) را ابداع کردند.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#22
Posted: 5 Jan 2014 00:06
اقتصاد انرژی
اقتصاد انرژی یک زمینه علمی گسترده است که موضوعات مرتبط با عرضه و استفاده از انرژی در جوامع را در بر میگیرد. به دلیل تنوع مسایل و روشهای اعمال شده و مشترک با شماری از زمینههای دانشگاهی، اقتصاد انرژی یک زمینه کامل و مستقل نیست بلکه زیرزمینهای کاربردی از علم اقتصاد است. از بین موضوعات اصلی علم اقتصاد، برخی شدیداً به اقتصاد انرژی مرتبطند:
- اقتصادسنجی
- اقتصاد زیستمحیطی
- فایننس
- سازماندهی صنعتی
- اقتصاد خرد
- اقتصاد کلان
- اقتصاد منابع
اقتصاد انرژی همچنین شدیداً به مهندسی، زمین شناسی، علوم سیاسی، بوم شناسی و... انرژی نزدیک میشود. تمرکز اخیر اقتصاد انرژی بر مسایل زیر بوده است:
- تغییرات اقلیمی و سیاست اقلیمی
- تحلیل ریسک و امنیت عرضه
- توسعه پایدار
- بازارهای انرژی و بازارهای برق - آزادسازی یا مقررات زدایی
- پاسخ به نیاز
- انرژی و رشد اقتصادی
- اقتصاد زیرساختهای انرژِ
- سیاست زیست محیطی
- سیاست انرژی
- مشتقات انرژی
- پیش بینی تقاضای انرژی
- نرمش عرضه و تقاضا در بازار انرژِ
- نرمش انرژی
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#23
Posted: 5 Jan 2014 00:10
اقتصاد توسعه
اقتصاد توسعه بخشی از دانش اقتصاد است که به بررسی جنبههای فرایند توسعه و گسترش در کشورهای در حال توسعه میپردازد. این بخش از اقتصاد نه تنها به ترقی دادن توسعه اقتصادی،رشد اقتصادی و تغییرات ساختاری بلکه به بهبود پتانسیل توده مردم نیز میپردازد؛ برای مثال از طریق تندرستی و بهداشت و آموزش و پرورش و وضعیت کار چه از راه کانالهای خصوصی و چه از راه کانالهای عمومی.
اقتصاد توسعه دربرگیرنده ایجاد نظریهها و روشهایی است که به تعیین سیاستها و شیوهها کمک کرده و میتواند در هر دو سطح محلی و بینالمللی به اجرا گذاشته شود. این ممکن است دربرگیرنده انگیزههای بازار و یا روشهای ریاضی مانند بهینهسازی تمپورال برای تجزیه و تحلیل پروژه و یا مخلوطی از هر دو روش کمی و کیفی باشد.
بر خلاف بسیاری از دیگر بخشهای اقتصاد،رویکرد اقتصاد توسعه ممکن است عوامل اجتماعی و سیاسی را جهت طراحی و تدوین برنامههای خاص در خود بگنجاند.همچنین بر خلاف بسیاری از دیگر بخشهای اقتصاد، در این بخش هیچ توافقی مبنی بر آنچه دانشجویان باید بدانند وجود ندارد.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#24
Posted: 5 Jan 2014 00:17
اقتصاد ریاضی
امروزه علم اقتصاد با گسترش و رشد قابل توجه به صورت یک موضوع ریاضی تبدیل شدهاست. ریاضیات موجود در نوشتههای اقتصادی ۵۰ سال گذشته که به عنوان ریاضیات پیش رفته تلقی شده بودند، اکنون از آن به عنوان زبان معمولی تشریح مباحث اقتصادی یاد میشود. ریاضیات در تمام شاخههای مختلف علم اقتصاد و سایر علوم اجتماعی نقش مهمی را ایفا میکند. امروزه کمتر اقتصاددانی وجود دارد که بتواند خود را از کاربرد ریاضیات در تشریح مباحث و مسائل اقتصادی و به خصوص موضوعات نظری اقتصاد که در حقیقت پایهٔ بررسیهای تجربی اقتصاد سنجی در این رشته را تشکیل میدهند، بی نیاز بداند. بنابراین اقتصاد ریاضی را نمیتوان مانند اقتصاد بخش عمومی ویا اقتصاد بینالملل به عنوان شاخهٔ مستقلی از علم اقتصاد تلقی نمود. بلکه باید آن را به عنوان ابزاری برای تحلیل مسائل و پدیدههای اقتصادی به شمار آورد.
اهمیت اقتصاد ریاضی
از دیرباز، دانش ریاضیات امکانات مناسبی را به منظور ارائهٔ تحلیلهای دقیق، توصیف روابط بین پدیدهها و نیز کاهش خطای پیش بینی در اختیار علوم مختلف قرار دادهاست. ماهیت کمی بیش تر متغیرهای اقتصادی در کنار عواملی مانند لزوم برنامه ریزی و... سبب توسعهٔ کاربرد ریاضیات در اقتصاد گردیدهاست. ساده سازی و رعایت ایجاز و اختصار در ارائهٔ نظریههای اقتصادی و به خصوص دقت بالای این ابزار موجب شدهاست که اقتصاددانان از ریاضیات به عنوان ابزاری به منظور ارائهٔ نظریههایشان استفاده نمایند. بنابراین اقتصاد ریاضی، مانند اقتصادسنجی شاخهای مستقل در دانش اقتصاد مانند اقتصاد خرد یا اقتصاد کلان محسوب نمیشود بلکه اقتصاد ریاضی یک ابزار تحقیق و یک زبان برای ارائهٔ نظریههای اقتصادی به شمار میآید.
برای بیان اهمیت نقش ریاضیات در اقتصاد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کاربرد ریاضیات محض در نظریههای اقتصادی
در این ارتباط، کافی است به این مطلب اشاره شود که بیشتر اقتصاددانان مهم و برجستهٔ صد سال گذشته، ریاضی دان بودهاند. آلفرد مارشال، ویلیام استانی جونز، نات ویکسل و جان مینارد کینز از جملهٔ این اقتصاددانان هستند. در حالی که اقتصاددانان دیگری نیز وجود دارند که علم اقتصاد را در تحلیلهای خود با منطق آمیختهاند. از جمله میتوان به ژان استوارت میل و ری هارود اشاره کرد. در رابطه با این که چرا زبان ریاضی بر زبان معمول در اقتصاد میتواند مزیت داشته باشد، باید به دلایل زیر اشاره نمود:
الف. اصطلاحات و عبارات ریاضی دقیق بوده و کمتر گمراه کننده اند
در زبان معمول (نوشتاری)، یک واژه ممکن است معانی و تفاسیر مختلفی داشته باشد که هر یک از این تفاسیر مختصر تفاوتی نیز با دیگری داشته باشد، اما نه آن تفاوتی که بتواند در یک مبحث معین، معنی دقیق کلمه را مشخص نماید. بنابراین علاوه بر ابهامی که در معانی واژهها وجود دارد، باید گفت که هر واژه اغلب اوقات حتی هنگامی که به صورت تخصصی از آن استفاده میشود خالی از بار ارزشی نیست. برای مثال کاربرد واژهٔ تعادل در اقتصاد را در نظر بگیرید. این نکته که اقتصاد در حالت تعادل قرار دار، برای بیشتر مردم این مفهوم را خواهد داشت که اقتصاد در یک شرایط مطلوب قرار دارد. منظور از شرایط مطلوب در حقیقت از نظر کارایی اقتصادی و غیرهاست. در مقابل، «عدم تعادل»، نشان دهندهٔ وضعیت نا مطلوب است، در حالی که در عمل چنین نیست. همان طوری که کینز اشاره کردهاست، این امکان وجود دارد که ابهام کاربرد کلمهٔ «تعادل» در اقتصاد به خاطر این است که این کلمه در سطح وسیع، به صورت ناصحیح به کار برده شدهاست. به عنوان مثال در رابطه با بازارها، این کلمه ممکن است بیانگر یکی از وقوع زیر باشد:
۱. طرحها، برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان هر دو به وقوع بپیوندند.
۲. نیازی به این نیست که برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان تجدید نظر شود.
۳. هیچ نیرویی وجود ندارد که باعث شود قیمت و مقادیر مبادله شده را تغییر دهد.
۴. قیمتها و مقادیر مبادله در طول زمان ثابت هستند.
در حالی که باید گفت معنی تعادل در هر یک از حالات فوق به هیچ وجه بیانگر وضعیت تعادل در حالات دیگر نیست. در زبان ریاضیات، وضعیت تعادل را میتوان توسط یک معادلهای که رابطهٔ دقیق بین مجموعهای از متغیرها را نشان میدهد، بیان نمود و این چنین معادلهای دیگر دارای ابهام نبوده و از هر گونه بار ارزشی نیز مصون است.
ب. زبان ریاضی درک و بیان مباحث پیچیده را آسان میسازد
در دنیای واقعی، معمولاً هر متغیر اقتصادی در ارتباط یک طرفه و یا دو طرفه با یک یا چند متغیر دیگر است. برای مثال سطح قیمتها، در نظریههای اقتصاد کلان تحت تاثیر متغیرهایی مانند مخارج دولت، حجم پول، نرخ ارز و... قرار دارد. بدیهی است تجزیه و تحلیل این روابط، به زبان توصیفی و هم چنین ترسیمی با محدودیتهای زیادی روبرو است. معادلات و الگوهای ریاضی، این امکان را فراهم میکند تا نظریه پرداز و یا محقق اقتصاد، روابط بین متغیرها را به نحو ساده و در عین حال دقیق تر بیان نموده و یا مطالعه نماید.
ج. بسیاری از متغیرهای اقتصاد ماهیت کمی دارند
بخش قابل توجهی از متغیرهای اقتصادی، ماهیت کمی دارند. برای مثال متغیرهایی مانند سود، درآمد، هزینهٔ کل، هزینهٔ متوسط و... در اقتصاد خرد و یا متغیرهایی مانند درآمد ملی، صادرات، واردات، نرخ تورم در اقتصاد کلان، کمی و قابل اندازه گیری هستند. به همین دلیل، ماهیت کمی این متغیرها، محاسبه و تعیین آنها را ایجاب میکند.
د. یک انسان اقتصادی یک ریاضی دان است
بیشتر نظریههای اقتصادی بر این فرض بنا شدهاند که افراد و کارگزاران اقتصادی به طور «عقلایی» رفتار میکنند. انتخاب یک عمل توسط یک فردی که عقلایی رفتار میکند، در حقیقت یک تمرین منطق عملی است. هنگامی که این انتخاب با کمیات و ارقام سر و کار داشته باشد، در این صورت میتوان گفت که این رفتار عقلایی در حقیقت یک تمرین ریاضی است. برای مثال، یک مصرف کننده که به صورت عقلایی رفتار میکند؛ به دنبال حداکثر نمودن رضایت خاطر خود با توجه به درآمد معین و قیمت کالاها است. به طوری که او میکوشد تا مقادیری از کالاها را خریداری کند که با توجه به درآمد معین و قیمتهای داده شده، بیشترین مطلوبیت را به دست آورد. بنابراین به علت این که منظور از رفتار یک فرد اقتصادی در حقیقت رفتار فردی است که هم ریاضی دان بوده و هم آشنایی کامل به علم منطق داشته باشد، در این صورت جای تعجب و شگفتی نیست که بیشتر قوانین اقتصادی که بر پایهٔ فرض «عقلایی» بنا شدهاند، اغلب از تفکرات کسانی که در منطق و در ریاضیات تعلیم دیدهاند، سرچشمه گرفتهاست.
کاربرد ریاضیات عملی در تصمیم گیریهای اقتصادی
روش ریاضیات عملی، اغلب به عنوان روشی به منظور تحلیل روابط بین مقادیر متغیرها و ارزشهای عددی آنها مورد استفاده قرار میگیرد. بیشتر مفاهیم و متغیرهایی که مورد توجه اقتصاددانان است از جمله قیمت، تولید، اشتغال، درآمد، موازنهٔ تجاری و... را میتوان با اعداد اندازه گیری نمود. به همین خاطر است اقتصاددانانی که به مطالعهٔ روابط بین مقادیر اقتصادی میپردازند از ریاضیات عملی استفاده میکنند.
یکی از مزایایی که در رابطه با مطالعهٔ روابطی که بر اساس مقادیر کمی نوشته شدهاند وجود دارد، این است که به هنگامی که رابطهٔ دقیق بین مقادیر مشخص شد، در این صورت میتوان با فرض این که این رابطه در طول زمان ثابت بماند، وضعیت آیندهٔ اقتصاد را نیز پیش بینی نمود. بر اساس همین پیش بینی است که میتوان اهداف اقتصادی در آینده را مورد توجه قرار داده و سپس با ترکیب سیاستهای مختلف، به این اهداف نائل آمد.
برای مثال اگر سیاست اقتصادی و یکی از اهداف اقتصادی این باشد که اشتغال کامل و ثبات در موازنهٔ تجاری هماهنگ با هم وجود داشته باشد، در این صورت رسیدن به این هدف میسر نخواهد بود، مگر آن که اطلاعی از روابط بین متغیرهای مهم اقتصادی با یکدیگر در اختیار داشته باشیم. به عبارت دیگر میبایستی روابط دقیق واردات و صادرات را داشته و علاوه بر آن لازم است سطح درآمدی که در آن اشتغال کامل به وجود میآید، را نیز برآورد کرد. از ترکیب این اطلاعات است که قادر خواهیم بود تا چگونگی رسیدن به هدف فوق را بررسی نماییم. در این مورد به خصوص، اگر فرض کنیم که واردات به طور مستقیم تابعی از درآمد ملی بوده و صادرات متغیری مستقل است، در این صورت میتوان موازنهٔ تجاری را به صورت روابط زیر بیان نمود: واردات: (Z=f(y صادرات: X=Xavg موازنهٔ تجاری: (X-Z=Xavg-f(y حال اگر فرض کنیم که موازنهٔ تجاری با کسری روبرو باشد و اقتصاد نیز در حالت رکود و با بیکاری مواجه باشد، در این صورت میتوان به این نتیجه رسید که چنان چه بخواهیم به اشتغال کامل برسیم، لازم است تولید ناخالص ملی را افزایش داد تا به تدریج بتوان به هدف اشتغال کامل رسید. اما با افزایش تولید ناخالص ملی از طرف دیگر مشاهده میشود که وضعیت تراز تجاری، با فرض ثابت بودن صادرات؛ بدتر خواهد شد. بنابراین مشاهده میشود که رسیدن به اشتغال کامل ممکن است تحت شرایط فوق، عدم تعادل در تراز تجاری را تشدید نماید و این جاست که هماهنگی سیاستهای مختلف با توجه به پیش بینی متغیرهای مهم برای رسیدن به اهداف اقتصادی با اهمیت است. از این مثال میتوان نتیجه گرفت که با به کارگیری ریاضیات، به خوبی میتوان مسائل اقتصادی را مورد تحلیل قرار داد.
کاربرد ریاضیات در تحلیل آمارهای اقتصادی
استفاده از ریاضیات مقدماتی میتواند به صورت قابل توجهی برای خلاصه کردن و تفسیرهای آماری، اقتصادی و اجتماعی سودمند باشد. ریاضیات پیشرفته نیز در نظریههای اقتصادسنجی که هدف آنها تخمین روابط بین متغیرهای مهم اقتصادی است، کاربرد زیادی دارد. برای مثال بیشتر نتایج سرشماری و بررسیهای آماری در ارتباط با تولید، توزیع و مصرف در اقتصاد که در حقیقت وضعیت اقتصادی، مالی و اجتماعی کشور را توجیه مینماید، را میتوان با استفاده از مفاهیم سادهٔ ریاضی، تجزیه و تحلیل نمود. به عبارت دیگر، انجام محاسباتی از قبیل درصد گیری، میانگین و واریانس و آشنایی با ریاضیات مقدماتی میتواند در تحلیل آمارها مفید باشد.
اقتصاد ریاضی در مقایسه با اقتصاد سنجی
همان طور که پیشتر اشاره شد، اقتصاد ریاضی یک زبان و یک ابزار برای بیان روابط دقیق بین متغیرهای اقتصادی است. به عبارت دیگر، اقتصاد ریاضی ابزاری است که به وسیلهٔ آن میتوان یک نظریهٔ اقتصادی را در قالب روابط ریاضی بیان نمود. اما باید توجه داشت که روابط بین متغیرها در اقتصاد ریاضی، یک رابطهٔ دقیق است. در یک رابطهٔ اقتصاد ریاضی، نوع روابط وعلامت مورد انتظار پارامترها تعیین میشود. اما برآورد مقدار عددی پارامترها در حوزهٔ مباحث اقتصادسنجی قرار میگیرد. به عبارت دیگر در رابطه با کاربرد ریاضیات در تحلیل آمارهای اقتصادی باید گفت که از کاربرد مفاهیم ریاضی با توجه به نظریههای اقتصادی میتوان بر اساس ارقام دورههای گذشته، روابط بین متغیرهای اقتصادی را برآورد نمود. بنابراین مدلهای اقتصادسنجی، بر اساس مدلهای ریاضی شکل میگیرند که مبنای آنها نظریههای اقتصادی هستند.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#25
Posted: 5 Jan 2014 00:27
اقتصاد مهندسی
اقتصاد مهندسی از شاخههای علم اقتصاد است و از روشهای تحلیلی که در برآورد هزینه و تعیین ارزش سیستمها، فراوردهها و خدمات به کار میروند، گفتگو میکند. اقتصاد مهندسی یکی از دروس اصلی رشته مهندسی صنایع می باشد که در آزمون ارشد این رشته نیز جزو 5درس تخصصی می باشد. اقتصاد مهندسی را می توان دروازه ورود به رشته مهندسی مالی قلمداد کرد
موفقیت در حل مسائل مهندسی غالباً به توانایی و بررسی هر دو عامل اقتصادی و فنی وابستهاست. مهندسان باید مسئولیت تفسیر اقتصادی کار خود را خود بر عهده گیرند. برای بر قرار کردن ارتباط بین جنبههای فنی و اقتصادی کارهای مهندسی، تسلط یافتن مهندسان بر مفاهیم بنیانی تحلیلهای اقتصادی لازم است.
اقتصاد مهندسی، مجموعه تکنیکهایی است که فرایند مقایسه بین گزینههای قابل انتخاب را بر پایهٔ اصولی اقتصادی، ساده سازی میکند. اقتصاد مهندسی در واقع ابزاری برای انتخاب بهترین یا به عبارتی مقرون به صرفهترین گزینه از میان گزینههای پیش روی مهندسین است. به عبارت دیگر، اقتصاد مهندسی، ابزار اصلی تصمیم گیری مهندسین در پروژه هاست. مباحث علمی و فنّی مطرح شده در طول دورههای تحصیلیِ رشتههای مهندسی، گزینههای مختلفی را برای انجام امورِ محوّل شده به مهندسین، پیش روی آنها گذارده که همگی به لحاظ فنّی و مهندسی قابل اجرا هستند. امّا، این اقتصاد مهندسی است که مشخص میکند از میان گزینههای مختلفِ قابل اجرا از لحاظ فنّی، کدامیک به لحاظ اقتصادی توجیه پذیر بوده و کدامیک فاقد توجیه اقتصادی است. به بیان دیگر، اگر قابلیت فنّی اجرای گزینهها و پروژههای مهندسی، شرط لازم انجام آنهاست، قابلیت مالی یا همان «توجیه اقتصادیِ» آنها نیز شرط کافی در اجرای آنها خواهد بود. اقتصاد مهندسی به طور مشخص، به مقولهٔ دوم که همان بررسی توجیه پذیری اقتصادیِ گزینههای پیش روی مهندسین است، میپردازد.
نیاز به اقتصاد مهندسی از زمانی احساس شد که مهندسین به تجزیه و تحلیل اقتصادیِ تصمیمات مربوط به پروژههای مهندسی روی آوردند. اقتصاد مهندسی در حقیقت، قلب تپندهٔ فرایند تصمیم گیری است. تصمیمات مورد بحث در اقتصاد مهندسی، دربردارندهٔ عناصری اساسی از قبیل جریانهای نقدی پول، زمان و نرخهای بهره هستند. در نهایت، اقتصاد مهندسی کمک میکند تا با استفاده از روشهای منطقی و ریاضیاتی، تصمیم گیریهای بهتر و اقتصادی تری صورت گیرد.
در تعریف اینکه اقتصاد مهندسی چه چیزی است، مفید خواهد بود که بدانیم اقتصاد مهندسی چه چیزی نیست. اقتصاد مهندسی، فرایند یا روشی برای تعیین اینکه چه گزینههایی برای انتخاب وجود دارند، نمیباشد. بلکه برعکس، رسالت اقتصاد مهندسی، دقیقاً بعد از مرحلة شناساییِ گزینههای قابلِ انتخاب، شروع میشود. اگر بهترین گزینه واقعاً گزینهای باشد که مهندس، آن را به عنوان یک گزینهٔ قابلِ انتخاب، شناسایی نکرده باشد، در این صورت بدیهی است که استفاده از تمام ابزارهای تحلیلیِ اقتصاد مهندسی، به انتخاب آن گزینه منجر نخواهد شد.
گزینههای قابلِ انتخاب در امور مهندسی، معمولاً دربردارندهٔ مواردی از قبیل هزینهٔ خرید (هزینهٔ اولیه)، عمر مفیدِ پیش بینی شده، هزینههای سالانة نگهداری دارایی ها (هزینههای عملیاتی و نگهداری داراییها)، ارزش فروش مجددِ پیش بینی شده (ارزش اسقاطی)، و نرخ بهره میباشد. بعد از جمع آوری آمار، ارقام و برآوردهای مربوطه، تحلیل اقتصاد مهندسی میتواند راهنمای تعیین بهترین گزینه از دیدگاه علم اقتصاد باشد.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#26
Posted: 5 Jan 2014 00:30
اقتصاد سلامت
اقتصاد سلامت شاخهای از اقتصاد است که به بررسی منابع کمیاب تخصیص داده شده به بخش سلامت و مراقبتهای بهداشتی درمانی میپردازد. به عنوان مثال، امروزه ثابت گشته است که بدهیهای پزشکی عامل اصلی ورشکستگی در ایالات متحده آمریکا است.به طور کلی، این رشته به مطالعه ساختارها و کارکردهای نظام سلامت و عوامل فردی و اجتماعی تاثیرگذار در رفتارهای مرتبط با سلامت مانند سیگار کشیدن میپردازد.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#27
Posted: 5 Jan 2014 00:35
اقتصاد جنگل
اقتصاد جنگل در واقع بخشی از اقتصاد منابع طبیعی است.اما بعضی از ویژگیهای جنگل باعث میشود که اقتصاد جنگل بی نظیر باشد:
۱- جنگلها محصولات متفاوتی تولید میکنند که بسیاری از آنها قابل فروش در بازار نیستند مانند محصولات فرعی چوب، ارزش چرا یا شکار. جنگلها همچنین تولید کننده محصولات غیر قابل تبدیل به پول هستند که بوسیله اجتماع ارزش گذاری میشود از قبیل زیبایی مناظر، فضای باز، آب، کنترل سیلاب و تفریحات مخصوص آنها.
۲- بهره برداری از جنگل میتواند خسارات غیر قابل تبدیل به پول وارد سازد. مثلاً بهره برداری باعث صدمه به کیفیت آب، صدمه به خاک جنگل، زیبائی شناختی، ماهی گیری و...شود.
۳- به نظر میرسد که جامعه علاقهمند به محصولات غیر قابل تبدیل به پول (گزینه ۱) و همچنین علاقهمند به کاهش خسارات به جنگل (گزینه ۲) باشد. این مسائل باعث میشود که بین حقوق عمومی و حقوق خصوصی استفاده از جنگل تناقض پیش بیاید.
۴- درخت سرپا بعنوان کارخانه مولد چوب و همچنین بعنوان محصول نهائی است. وقتیکه درخت را برداشت میکنیم پروسه تولید چوب متوقف میشود و خاک و محیط جهت تجدید حیات باقی میماند. ۵- طولانی بودن دوره برداشت درختان.
در نظام سرمایه داری آنالیزهای اقتصادی در جنگل برروی محصولات چوبی انجام میگیرد برای اینکه به راحتی قابل ارزش گذاری هستند. مثلاً قیمت ۱ متر مکعب چوب در بازار مشخص است. ولی از دیدگاه اجتماعی، جنگل علاوه بر ارزش محصولات جوبی، محصولات غیر بازاری هم دارد. مانند ارزش حیات وحش، تفریحات جنگل، ارزش حفاظتی جنگل از فرسایش آبی و بادی، تامین آب منابع زیرزمینی و...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#28
Posted: 5 Jan 2014 00:40
مکاتب اقتصادی
- اخلاق گرایی اقتصادی (مکتب اسکولاستیک)
- مکتب سوداگری (مرکانتیلیسم)
- مکتب اصالت طبیعت (فیزیوکراسی)
- مکتب اقتصادی کلاسیک (سنتگرایی اقتصادی)
- مکتب نهادگرایی
- مکتب تاریخی قدیم
- سوسیالیسم تخیلی
- سوسیالیسم علمی
- سوسیالیسم رقابتی
- سوسیالیسم اقتصادی
- نئو کلاسیسم (مارژینالیسم یا نهایی گرایی)
- مکتب کینز
- نئو لیبرالیسم
- نیو کینزیسم
- مکتب شیکاگو (مانیتاریسم یا پول محوری)
- کلاسیکهای جدید
- کینز گرایان جدید
- ساختارگرایان
- مکتب اتریش
- مکتب طرفداران طرف عرضه
- مکتب دورهای تجاری حقیقی
- نظریات اقتصادی حکیمان یونان باستان
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#29
Posted: 5 Jan 2014 00:50
اخلاقگرایی اقتصادی
قرن چهاردهم نقاشی از یک مدرسه(اسکول)
اسکولاستیک از ریشه لاتین اسکولا به معنی مدرسه میباشد. در قرون وسطی علم و حکمت تنها در مدارس کلیسا تدریس میشد بنابراین مجموعه علم و حکمت منتسب به مدرسه و بنام اسکولاستیک معروف شد و طرفداران این مکتب مدرسیون نام گرفتند. از نمایندگان این مکتب میشود به توماس آکویناس و آلبرتوس ماگنوس اشاره کرد.
این مکتب از قرن نهم تا پانزدهم میلادی رواج داشت و هدفش بسط تعالیم حضرت عیسی توسط فلسفه یونان بود.از دیدگاه اقتصادی این مکتب نوعی اقتصاد ملی بر مبنای اخلاق ارائه میکند و مسائل اقتصادی تا حدی که مربوط به اخلاق و تعالیم مسیحیت است مورد بررسی قرار میگیرد.
مهمترین نظریات این مکتب شناختن حق لوازم زندگی برای افراد انسان است و در پی آن شناخت حق فرد برای داشتم کالاهای مورد نیاز و همچنین درآمدی که بتواند زندگی انسان را در سلسه مراتبی که خداوند مقدر نموده تامین نماید.نقش این مکتب را نباید در شکل گیری نظامهای اقتصادی در قرون وسطی نادیده گرفت.دستمزد عادلانه که نه بر اساس عرضه و تقاضای نیروی کار در بازار شکل گرفته باشد بلکه بر اساس اصول اخلاقی مکتب اسکولاستیک باید تامین کننده زندگی متعارفی برای مزد بگیران باشد در کنار سایر تعلیمات این مکتب باعث شد که در طول حیات این مکتب در طی حدود ۶ قرن تضاد طبقاتی میان طبقه کارگر و کارفرما از بین برود.
نظریه قیمت عادلانه نیز در همین ارتباط ارائه شد در واقع قیمت عادلانه قیمتی است که در بر گیرنده هزینه تولید و همچنین شامل سودی باشد که زندگی متعارف تولید کننده یا فروشنده را تامین نماید.
یکی از عواملی که باعث سرعت گرفتن شکل گیری نظام سرمایه داری بود کنار گذاشتن آموزههای این مکتب در مورد نرخ بهره بود. چون این مکتب علاوه بر اینکه بهره را سودی ناشی از نیاز دیگران و پدیدهای غیر اخلاقی میدانست معتقد بود بهره ناشی از اختلاف زمان است و چون زمان هدیه الهی است پس منفعت بردن از این هدیه خداوند امری نکوهش شده و از لحاظ اخلاقی محکوم است.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#30
Posted: 5 Jan 2014 00:55
مکتب سوداگری (مرکانتیلیسم)
یک نقاشی از یک بندر در فرانسه در سال ۱۶۳۸ در اوج مرکانتلیسم
مکتب بازاربست گرایی (نیز سوداگرایی) یا مرکانتیلیسم (به فرانسوی: Mercantilisme) از قرن شانزدهم تا نیمه قرن هجدهم رواج داشت و بیشترین سهم را در ایجاد خصلت تهاجمی خصومت و رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه داری داشت. نظریات مکتب مرکانتیلیست اگر چه متناسب با رونق تجارت و اهمیت روز افزون مبادلات بینالمللی شکل گرفتهاست اما به نوبه خود در تکامل نظام اقتصادی سرمایه داری تجاری و حتی ایجاد زمینه برای پیدایش نظام اقتصادی سرمایه داری صنعتی نقشی در خور توجه داشت.
تعریف
این مکتب مجموعه نظریاتی منسجم ندارد و بیشتر ارائه دهنده نوعی اقتصاد سیاسی است و بیشتر به تعیین جهت سیاست اقتصادی میپردازد. هدفهای سیاستهای اقتصادی این مکتب در رسیدن کشور به ثروت و شهرت خلاصه میشود، و چون تنها عامل ایجاد ثروت را تجارت میداند بیشترین مقرارت را در همین زمینه وضع مینماید. تمام این مقررات در جهت ایجاد تراز تجاری مثبت است که خود موجب مثبت شدن تراز پرداختها میشود.مثبت شدن تراز تجاری کشور از دید مرکانتیلیستها از طریق جاری شدن طلا از کشورهای دیگر به کشور خودی است که همزمان موجبات تضعیف کشوری که طلا از آن خارج کشته و قدرت یافتن کشوری که طلا به ان وارد گشته میشود. بر همین اساس مرکانتلیستها بر ممنوعیتهایشان بر سه زمینه متمرکز بود:
- ۱-ممنوعیت ورود کالاها بصورت آماده و ساخته شده که باعث بیکاری در کشور میشد.
- ۲-ممنوعیت صدور مواد خام از کشور که باعث تضعیف صنعت به علت نبود مواد اولیه در داخل کشور میشد.
- ۳-ممنوعیت مهاجرت نیروهای متخصص به خارج از کشور.
همچنین پیشنهادهای ایشان نیز طبعاً بر سه مورد متمرکز بود:
- ۱-صدور کالاهای ساخته شده و آماده مصرف به خارج که موجب اشتغال زایی در داخل کشور میشد.
- ۲-واردات مواد خام اولیه برای در اختیار بنگاهای تولیدی قرار دادن و در نهایت افزایش تولید.
- ۳-جذب نیروهای متخصص خارجی به کشور که همزمان با پیشرفت تولید داخلی به پسرفت کشور مهاجر فرست منجر میشد.
که این موارد نشانگر عمق توجه اروپاییان به مسائل اقتصادی از چند صد سال پیش میباشد و در واقع پیشرفتی که اکنون شاهد آن هستیم حاصل توجه به علم اقتصاد و دستاوردهای آن از طرف اروپاییان از قرنها پیش میباشد.
اغلب کشورهای اروپایی که دارای نظام سرمایه داری تجاری بودند برای کسب قدرت و برخورداری از تراز تجاری مثبت اقدام به اعمال سیاستهای مرکانتیلیستی نمودند و بزودی تضاد منافع و درگیری میان آنها شدت یافت. جنگهایی که بین کشورهای اروپایی مانند جنگهای هلند و انگلستان یا انگلستان و فرانسه و همچنین مابین پرتقال و اسپانیا به وقوع پیوست ناشی از همین تضاد منافع حاصل از تفکر مرکانتیلیستی بود. پیشتازان این مکتب در فرانسه کلبر و ژان بدن، و در انگلستان الیزابت اول و کرامول، در هلند دلاکورت، در آلمان فریدریش دوم و ماریا ترزیا بودند. بعدها بتدریج این اهداف از طریق استعمار کشورهای آسیایی و آفریقایی تامین شد که از آن جمله میتوان به مستعمرات انگلیس و هلند و اسپانیا و ایتالیا و فرانسه و آلمان درآفریقا و آسیا مانند هند و آفریقای جنوبی اشاره نمود. به این شکل کشورهای سرمایه داری توانستند همزمان با تامین مواد خام اولیه به قیمت ناچیز و استفاده از نیروی کار ارزان قیمت مستعمرات خویش، بازارهای فروش وسیع برای کالاهای ساخته شده خود را در این کشورها پیدا کنند و بدین شکل اقتصاد خود را رونق ببخشند.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!