ارسالها: 3080
#41
Posted: 23 Jan 2014 22:54
سرمایهداری
[img]https://t3.pixhost.to/thumbs/4342/20186322_500px-economic_template-svg.png-uselang-fa[/img]
کپیتالیسم (Capitalism) یا سرمایهداری، سرمایهمحوری یک نظام اقتصادی است که در آن پایههای یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولیدِ اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی است و از این برای ایجاد بهرهمندی اقتصادی در بازارهایی رقابتی استفاده میشود. که این به این نظام، آزادی مالکیت شخصی نیز گفته میشود. که معنای آن، تولید و توزیع کالا هاست.معنای لغوی کپیتال همان سرمایه است و سرمایه شامل: زمینها، کارخانهها و... میباشد. درآمد در این نظام حداقل دو شکل دارد: سود و دستمزد. سود عبارت است از آنچه که بهخاطر مالکیت ابزار تولید به کسانی که سرمایه را فراهم کردهاند، داده میشود. در این نظام زمین، نیروی انسانی و سرمایه در اختیار گروهی از افراد جامعه است که سایر افراد جامعه با استفادهٔ مشروط از آنها، به تولید مادی و تولید معنوی میپردازند. همچنین در این نظام متداول است که اجاره را به صورت درآمد حاصل از در کنترل داشتن منابع طبیعی به حساب بیاورند که با دو مورد دیگر متفاوت است.
در نظام سرمایهداری، سرمایهگذاری، تولید، توزیع، درآمد، قیمتگذاری و عرضهٔ مواد و خدمات توسط تصمیمگیریهایِ شخصی در یک اقتصاد بازار تعیین میشود. مشخصهٔ بارز نظام سرمایهداری این است که تولید کالا در درجهٔ اول از برای کسب سود اقتصادی انجام میگیرد و نه لزوماً رفع نیازهای انسانها. البته در مواردی نیز، کسب سود با رفع نیازهای انسانی همراه است.
در کلی ترین حالت، نظام سرمایهداری را میتوان به دو دستهٔ نظام سرمایه داری دولتی (همچون اتحاد جماهیر شوروی پس از ۱۹۲۷ و یا چین کنونی) و نظام سرمایهداری غیر متمرکز و غیردولتی همچون ایالات متحدهٔ امریکا تقسیم نمود.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#42
Posted: 23 Jan 2014 23:03
پیشینهٔ تاریخی سرمایهداری
این مفهوم در عامترین معنایش تنها از آغاز سدهٔ بیستم وجود دارد. تاریخ آن را میتوان تقریباً سال ۱۹۰۲ دانست زمانی که هربرت سومبارت کتاب معروف خود "سرمایهداری مدرن" را منتشر کرد. به عکس این واژه را مارکس عملاً بکار نبرده است.اقتصاد سرمایه داری عملاً بین قرون ۱۶ و ۱۹ میلادی در انگلیس به تدریج رسمی شد. با وجود اینکه برخی ویژگیهای این نظام در دوران خیلی گذشته نیز دیده میشود، شکلهای ابتدایی سرمایه داری تجاری (merchant capitalism) در اواخر قرون وسطی شکوفا شد.
سرمایه داری از پایان دورهٔ فئودالیسم در دنیای غرب نظام غالب بوده است. به تدریج این نظام از انگلیس به سراسر اروپا گسترش یافته مرزهای سیاسی و فرهنگی را در نوردید. در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی سرمایه داری ابزار غالب، ولی نه انحصاری، صنعتی شدن را در دنیا فراهم آورده است.
سرمایهداری تجاری و سرمایهداری صنعتی
لازم است میان سرمایهداری تجاری و سرمایهداری صنعتی تمایز قائل شویم. با تکامل کشتیهای بادبانی ۳ دکلهٔ سنگین که قادر بودند خدمه و محمولههای عظیم را در مسافتهای دور فرااقیانوسی حمل کنند، هم تجارت بینالمللی و هم پیکارهای دریایی به پیش رانده شدند. کشتیهای جدید اروپایی برای جستجوی سود و غارت، هفت دریا را درنوردیدند. به این طریق، عصر اکتشاف، که همچنین عصر قهر و غلبه نیز به شمار میآمد، در سدهٔ پانزدهم آغاز شد و ظهور سرمایهداری تجاری را بر پایهٔ اقتصادی جهانی اعلام کرد. ثروت اروپای غربی به سرعت فزونی یافت: طلا و نقره از امریکای جنوبی گرفته شد تا بانکها را تغذیه کنند، و بردگان مورد نیاز بودند تا برای کارگاههای اروپای غربی کالاهای مصرفی و مواد خام تولید کنند. تجارت جهانی را تصرف مستعمرههای جدید، توسعهٔ مستعمرههای کهن، و گسترش بردهداری و دزدی و راهزنی آشکارا به پیش راند. اینها ویژگیهای برجسته بازارهای جهانی است که بیش از دو سده پیش از ظهور سرمایهداری صنعتی تکامل یافت، یکی از ویژگیهای اصلی این مرحلهٔ تجاری سرمایهداری این است که این مرحله نه فقط بازارها را تامین میکند بلکه همچنین ثروتی را فراهم میآورد که انقلابی صنعتی را تغذیه میکند که در میانهٔ سدهٔ ۱۷۰۰ آغاز میشود.
حامیان و منتقدان
حامیان
بسیاری از نظریه پردازان و سیاست مداران در، غالباً، کشورهای دارای نظام سرمایه داری، بر توانایی این نظام، در رشد اقتصادی، که از طریق، شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و درجهٔ به کار گیری ظرفیتها اندازهگیری میشود، تاکید دارند.
برای نمونه آدام اسمیت برای دفاع از اینکه باید اجازه داد بازار آزاد تولید، قیمت گذاری و تخصیص منابع را کنترل کند، از این استدلال استفاده کرد.
آمار نشان میدهد از آغاز سرمایه داری، سرانه تولید ناخالص داخلی شتاب نمایی را نشان میدهد.
منتقدان
منتقدان نظام سرمایه داری بر این باورند که در قرن بیستم نظام سرمایه داری پا به مرحلهای جدید گذاشته است و به نظام سرمایه داری انحصاری بدل گردیده است. در نظام سرمایه داری انحصاری، عملاً مفهوم بازار آزاد که توسط نظریه پردازان اولیهای نظام سرمایه داری همچون آدام اسمیت مورد حمایت واقع میشد، مفهوم ابتدایی خود را از دست داد و رقابت که مفهوم کلیدی اقتصاد بازار و نظام عرضه و تقاضا بود به رقابت بین شرکتهای انحصاری و کارتلها تنزل یافت.
منتقدان اصلی نظام سرمایه داری شامل سوسیالیستها (از جمله کارل مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر لنین، مائو تسهتونگ، فیدل کاسترو) و آنارشیستها (مانند بنجامبن تاکر، نوام چامسکی) میشود. برخی ادیان نیز با قسمتهایی از این نظام مخالفند. مثلاً ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، نرخ بهره را حرام میدانند.
برخی از انتقاداتی که به این نظام میشود عبارتند از:
- توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
- گرایش به انحصارطلبی بازار
- امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
- پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
منتقدین براین باورند که ترکیب تجارت آزاد و داراییهای خصوصی سرمایه داران ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلب میشود. مباحث اقتصاد سیاسی به مطالعهٔ این موضوع میپردازد که نظام سرمایه داری تا چه اندازه مسئول استثمار اقتصادی، جنگهای امپریالیستی، استعمارگرایانه و ضد انقلابی، همچنین سرکوب کارگران، اتحادیههای صنفی و نسل کشی است.
از جمله نقاط ضعف و یا قدرت نظام سرمایه داری دورههای بحران در این نظام است که به نظر برخی همچون مارکس نقطه ضعف آن میباشد که بر این پایه او تئوری بحران را مطرح کرد که سبب فروپاشی نظام سرمایه داری میگردد، از دید برخی دیگر دورههای بحران سبب تقویت ارکان نظام سرمایه داری میشود.
به عقیده مارکس با هر بحران پایههای سرمایه داری متزلزل میشود و در خلال یکی از این بحرانهای وخیم اقتصادی با اقدام به اعتصاب و شدت عمل کارگری، مالکیت ابزار تولید از آن معدود مالکانی که بر اثر قانون تمرکز سرمایه باقیماندهاند به هیات اجتماعیه انتقال داده میشود.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#43
Posted: 11 Mar 2014 00:51
نامه ای از ایران به آمریکا
۰۹ اسفند
جناب آقای باراک اوباما ریاست جمهوری محترم آمریکا.
Request to Obama
عالیجنابان محترم اعضای کنگره (مجلس سنا و نمایندگان) آمریکا
درود بر شما
من یک ایرانی با بیش از ۱۵ سال تجربه در اینترنت و تجارت الکترونیک هستم. از نزدیک شاهد تحریمهائی بودم که برای بهبود اوضاع ایجاد شده بود، اما متاسفانه دراجراء اسباب بدتر شدن اوضاع را فراهم کرد.
گسترش بسیار زیاد کلاهبرداری های اینترنتی از ایرانیانی که امکان استفاده از سیستمهای پرداخت آنلاین را نداشتند تنها بخاطر تحریم های آمریکا و سوء استفاده های بسیار زیاد در پرداخت های اینترنتی مشکلات بسیار زیادی را پدید آورد. با کمی جستجو در بخش پارسی اینترنت متوجه خواهید شد این کلاهبرداری ها چه ضربه های ویرانگری به فضای اعتماد در جامعه مجازی زده است. زیرا ایرانیان قادر نیستند خودشان هزینه های خرید های اینترنتی خود را پرداخت کنند.
از سوی دیگر دولت محترم آمریکا شاهد بود که خود بانکهای اروپائی و آمریکائی بودن که این تحریمها را در سطح بسیار کلان دور زدند. و مبالغ رد و بدل شده غیرقانونی آنقدر زیاد بود که یقینا کل تراکنشهای تمام دوره های وبمسترهای ایرانی که شامل تحریم بودند یک هزارم این مقدار نبوده و نخواهد بود!
برای نمونه:
- بانک «اچاسبیسی» انگلیس به علت دور زدن تحریمهای کشورهای تحت تحریم آمریکا جریمه بالای ۱٫۹ میلیارد دلاری به این کشور میپردازد. {۱}
- پرداخت جریمه ۳۴۰ میلیون دلاری استاندارد چارترد بخاطر دور زدن تحریم ها که به سیستم مالی امریکا پرداخت خواهد شد. بانک استاندارد چارترد متهم است که در ۱۰ سال گذشته قریب به ۲۵۰ میلیارد دلار پول به ایران نقل و انتقال کرده است. {۲}
- بانک هلندی "ING" به خاطر عدم تعهد به قوانین مربوط به تحریمهای آمریکا به پرداخت جریمهای ۶۱۹ میلیون دلاری محکوم شده است که سنگینترین جریمه نقدی در رابطه با تحریمها در آمریکا به شمار میرود. {۳}
- در سال ۲۰۰۹ نیز بانکهای "کردیت سویس"، "لویدز" و "بارکلیز" بریتانیا نیز به خاطر اتهاماتی مشابه مجبور به پرداخت جریمههای سنگین شدند. {۴}
- دپارتمان خدمات مالی ایالت نیویورک بزرگترین بانک ژاپن را به اتهام تعامل با ایران به پرداخت یک جریمه ۲۵۰ میلیون دلاری محکوم کرد. بر اساس این گزارش، این مبلغ برای حذف اطلاعات مبادلاتی به ارزش ۱۰۰ میلیارد دلار از سوی این بانک پرداخت خواهد شد. {۵}
و لطفا دقت بفرمائید اینها تنها فقط آمار نمونه های کشف شده هستند نه تمام حقیقت موجود!
همچنین خواهشمندم نگاهی به سایت لیبرتی ریزرو www.LibertReserve.com بیندازید که توسط دولت آمریکا مسدود شد.
در این راستا چند پرسش خدمت شما داشتم؟
به نظر شما دلیل اصلی رویکرد بسیار گسترده ایرانیان به استفاده از سایت لیبرتی ریزرو یا ایگولد چه بود؟ آیا می توان ادعا کرد که نبود یک فرصت قانونی که در اختیار ایرانیان قرار داده نشد دلیل موفقیت اصلی لیبرتی ریزرو بود؟ و به نظر شما اگر امکان استفاده قانونی از پی پال وجود داشت چنین سیستمهائی تا این حد رشد می کردند؟
آیا سایت ای گولد را به یاد دارید که بیش از ۵ میلیون کاربر داشت؟
من بنابر تجربه شخصی باور دارم این تحریمها خود عاملی برای گسترش فساد و کلاهبرداری بوده. برای مثال یک نمونه آن را در سایت www.JusticIsNeeded.com می بینید که با اینکه از طریق پلیس اینترپل پیگیر بودم{۶} و حتی فکسی شامل کیس نامبر اینترپل برای ریاست محترم اینترپل جناب آقای رونالد نوبل فرستادم. اما احتمالا چون یک ایرانی بودم در کمال تاسف حتی در اجرای عدالت هم با تبعیض روبرو شدم. که البته آنرا در فرصتی مناسب همراه با مدارک و مستندات کامل خدمت شما عالیجنابان ارسال خواهم کرد. اگرچه بسیار امیدوارم دولت محترم آمریکا در کمک برای پیگیری این پرونده پیشقدم باشد. بررسی میزان کل چک های دریافتی های بنده از کمپانی گوگل و نقد شدن آن در حساب بانکی من در CIMB BANK مالزی و همچنین مشاهده تراکنشهائی که بدون اجازه من به حساب این فرد کلاهبردار رفته می تواند مدرک خوبی برای شروع باشد! {۷} البته عرض کنم این بانک نه تنها کمترین کوتاهی نکرده، بلکه بسیار هم در جمع آوری مدارک مرا کمک کرده است. همچنین نیاز می بینم که تاکید داشته باشم عمق فاجعه و کلاهبرداری در همین مقدار خلاصه نمی شود بلکه هفت – هشت تجارت دیگر هم وجود دارد که این فرد خیانت در امانت کرد که مدارک آنها هم موجود است. و دلیل این کلاهبرداری نتیجه تحریم هائی است که حتی یک دوست ده ساله فرانسوی را وادار به این کار کرد که مطمئن باشد متاسفانه در دادگاه های ایران امکان دادرسی این پرونده بین المللی وجود ندارد.
و من باور دارم تحریم های آمریکا باعث این زیان بسیار بزرگ برای من شد و صد البته این باور را هم دارم در کشور آمریکا که رئیس صندوق بین المللی پول در برابر یک زن خدمتکار هتل برابر است می توانم امید به اجرای عدالت درباره دادخواستم داشته باشم.
اما در مورد این پرونده فعلا همین مقدار را عرض کنم که این کلاهبرداری همه زندگی مرا از من گرفت. از یکسو نتیجه ۱۵ سال تلاش گذشته و از سوی دیگر زندگی آینده ام بر باد رفت و همه کوششهای شبانه روزی من بی اثرشد. همچنین بدلیل تحریم ها هیچ راهی بر اجرای ایده های تجارت الکترونیک خودم و همچنین درخواست عدالت وجود نداشت. با وجود مدارک بسیار بسیار روشن رسمی، مستند و قانونی با چند وکیل صحبت کردم اما چون مشکل مالی برای پرداخت هزینه های سنگین دادرسی در امریکا داشتم برخی از آنها پرونده را قبول نکردند، برخی دیگر دانش رسیدگی به آن را نداشتند و سخت تر از همه برخی دیگر هدفی جز کلاهبرداری به اسم وکالت و حمایت نداشتند!
و این تنها یک نمونه از مشکلات موجود می باشد که گریبانگیر من و بسیاری از ایرانیان شده است. اما هدف من تنها بیان مشکل نبود، بلکه یک پیشنهاد منطقی که نتیجه تجربه من در اینترنت است دارم.
مستحضر هستید پی پال به عنوان یک درگاه آنلاین و معتبر جایگاه بسیارخوبی در تجارت الکترونیک جهانی دارد. پی پالی که صاحب آن جناب پی یر امیدیار یک ایرانی الاصل مقیم امریکا هستند! اما ایرانیان حق استفاده از Paypal را ندارند. البته ندارند که بصورت رسمی و اسمی است، زیرا بیشتر ایرانی ها انواع حسابهای پی پال ایرانی را با مدارک جعلی به نام یک شهروند آمریکائی باز کرده و مدتهاست که استفاده می کنند. از سوی دیگر کلاهبرداران زیادی از این فرصت برای کسب درآمدهای نامشروع استفاده می کنند و ثروتهای ایرانیانی که در پی کسب و کار اینترنتی سالم بودند را چپاول می کنند و با از دست رفتن سرمایه های انسانهای درستکار آنها از بازار حذف شدند و جای آنها را به کلاهبردارانی گرفتند که کسب درامد نامشروع دارند و همه اینها بخاطر تحریمهائی است که بدون آگاهی از وضعیت کشورها برقرار شده.
نمونه دیگر اینکه همین الان که مشغول نوشتن این نامه هستم سایتهای من بدلیل مشکل در پرداخت هزینه سرور بخاطر یک پرداخت اسکم فرد دیگری در پی پال که به ایشان اعتماد داشتم دو روز است که کلا مسدود است و پی پال می تواند از روی شماره تراکنش موجود راستی آزمائی کند! حساب پی پالی که احتمالا جعلی بوده و برای دور زدن تحریمها با نام غیرواقعی ساخته شده است!
سروری که اگر تاکنون توانستم با وجود تمام مشکلات ساختاری به کار ادامه دهم یقینا نتیجه لطف و صبر سرویس دهنده محترم eUKhost در انگلستان بود که با وجود تحریم ایرانیان، از سرویس دادن دریغ نکرد و از سوی دیگر حتی بخاطر وجود مشکلات و تاخیرهای بسیار زیاد چندباره در پرداخت فاکتورها از سوی بنده، همچنیان مثل روز اول بصورت کاملا حرفه ای و البته دلسوزانه و مودبانه پشتیبانی کامل و بدون تبعیضی داشت.
و اما پیشنهاد من: اینکه دولت آمریکا اجازه باز کردن قانونی حساب پی پال را با دریافت مدارک هویتی قانونی به همه ایرانیان داخل کشور بدهد. همچنین امکان شارژ آنلاین پی پال از یک بانک خصوصی و معتبر ایرانی بصورت یک طرفه یعنی از بانک به پی پال فراهم شود آنهم در مبلغ کم. مثلا هفته ای حداکثر ۵ هزار دلار آمریکا. به بیان دیگر قابلیت ارسال پول از پی پال به حسابهای بانکی داخل ایران مقدور نباشد.
بدون شک بانکهای ایرانی خصوصی مجرم تر از بانکهای بزرگ جهان که تحریم ها را دور زدند نیستند که مستحق این اعتماد کوچک نباشند.
در این صورت ایرانیان با ارسال مدارک قانونی و داشتن یک حساب قانونی فرصت داشتن یک تجارت اینترنتی سالم را خواهند داشت که در در کمترین حالت امکان عضویت در سایتهای کسب درآمد را داشته باشند و پس از آن قادر باشند درامد خود از سایتهای کسب درآمد از اینترنت را در پی پال خود دریافت کنند و سپس هزینه های فاکتورهای اینترنتی خود را با پی پال پرداخت کنند. و درمدشان در پی پال بماند تا روزی که تحریم ها برداشته شود.
شاید بگوئید پی پال بدلیل نداشتن دفتر در ایران امکان انجام این کار را ندارد، اما فکر می کنم پی پال به عنوان یک شرکت اینترنتی اولا نیاز به داشتن یک دفتر فیزیکی برای پشتیبانی ندارد. دوم اینکه پی پال در بسیاری از کشورهائی که تحریم نیستند دفتری ندارد. برای مثال کشور مالزی از دفتر پی پال در کشور سنگاپور پشتیبانی می شود!
همچنین در مشکلی بزرگتر کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای جهان کمر وب مسترهای ایرانی را شکست. افراد پر تلاش غیرسیاسی که هزینه های هاست و دامین را به دلار پرداخت می کردند، اما امکان کسب درامد دلاری نداشتند اما درآمد ریالی و هزینه کردن دلاری بزرگترین دلیل کاهش آمار وب سایتهای مفید اینترنتی بود که سهمی بزرگ در افزایش آگاهی و ارتقای فرهنگ جامعه پر سانسور ایرانی داشتند. کافی است نگاهی به وب سایتهای ایرانی بیندازید که بیش از نیمی از بخش عمودی صفحات آن تبلیغات اینترنتی هست و ببینید که برای خواندن مطالب اصلی چقدر باید اسکرول را پائین برد تا عمق فاجعه را درک کنید.
فکر می کنم اجازه باز کردن یک حساب پی پال با چنین ویژگی هائی هم قانونی هست و هم سدی در برابر دور زدن تحریم و پولشوئی و هم روشی برای کاهش کلاهبرداری سودجویانی که قوانین آمریکا بهترین کمک به آنها بوده و البته به زیان ایرانیانی که فقط می خواهند به یک تجارت سالم جهانی دسترسی داشته باشند.
البته آگاه هستم که مشکلات بزرگی در این بین وجود دارد که به دلیل عدم تمایل به ورود به عرصه سیاست دنبال چرائی و مقصر آن نیستم، اما خوب می دانم ملت ایران بدلیل تاریخ کهن و نقش بسیار مهمی که در رشد سایر فرهنگ ها مخصوصا فرهنگ مردم آمریکا داشتند نیازمند درک بیشتری فرای موضوعات مالی و سیاسی هستند. کافی است نگاهی به زیرساخت قانون اساسی آمریکا بیندازید تا ببینید برگرفته از آموزه های پادشاه دادگستر و مهربان ایران زمین، کوروش بزرگ است. {۸}
همچنین اگر ملت بزرگ و پر احترام آمریکا دلیل مهاجرت خود را ببیند، بی شک درک می کند ظلمی که این روزها به ایرانیان می رود. در واقع در گذشته بدون نیاز به پاسپورت و نبود قوانین بسیار سخت مهاجرتی به آسانی می شد مهاجرت کرد و حتی یک کشور جدید و آزادمثل آمریکا را بنیان نهاد، اما امروز دیگر امکان مهاجرت و استفاده از یک زندگی بهتر و حق داشتن ابزار کسب و کار اینترنتی برای ایرانیان با درآمد بسیار متوسط امکانپذیر نیست. ایرانیان عادی که با پول محلی بسیار بی ارزشی درامد دارند، اما هزینه های دلاری دارند.
همچنین لطفا نگاهی عمیق به منشاء واژه های بسیار زیبائی که منبع عشق و برکت جهانیان هستند بیندازید. مادر، برادر، پردیس Paradise ، اینها همه هدیه های فرهنگی بی منت قوم آریائی به جهانیان هستند.
امیدوارم که این نوشتار که تنها گوشه ای از حقایق و درد و رنجهای یک ملت هفتاد و پنج میلیونی است اثر مثیتی در رفع یا حداقل تعدیل تحریم ها داشته باشد. تحریمهائی که فقط برای بی گناه ترین قشر جامعه ایران اثربخشی کامل داشته است. پیشنهاد می کنم نامه یک دختر ایرانی به وزیر امورخارجه را بخوانید تا بهتر متوجه شوید بیشترین اثر تحریمها روی چه قشری از جامعه ایران اثر گذاشته. {۹}
با سپاس و احترام بخاطر وقتی که برای خواندن این نوشتار گذاشتید.
مهدی محمدی دهقانی
کارشناس مدیریت بازرگانی
منابع:
۱-
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910922001307
http://www.thestate.com/2012/12/12/2...deal-with.html
2
http://isna.ir/fa/news/91070100252/%...7-%D8%B4%D8%AF
3-4
http://www.dw.de/%DB%B6%DB%B1%DB%B9-...6/a-16018709-1
5-
http://www.isna.ir/fa/news/920331188...A7%D9%BE%D9%86
6-
* CIMB Bank (Malaysia)
1224-0071662-52-8
Swift code: cibbmykl
7-
Case No: 26/1/79/52830/2/9118934
First letter date: 26/08/2012
Reminder: 08/10/2012
Subject: Illegally entrance to administration site
8-
How a Persian monarch inspired Jefferson
http://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-21747567
9-
http://baharnews.ir/vdcjyxev.uqeoazsffu.html
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#44
Posted: 12 Mar 2014 00:00
تازه به دوران رسیده هایی که بدبخت شدند!
«پول برای آدم خوشبختی نمی آورد» شاید شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که به این جمله زیاد اعتقادی ندارید و اتفاقا درست برعکس آن فکر می کنید اما شاید اگر این مطلب را بخوانید باورتان شود که برای برخی از آدم ها و خصوصا آدم های تازه به دوران رسیده، پول نه تنها خوشبختی نمی آورد که آنها را بدبخت هم می کند و آنها را می کشد به ته خط سیاه بختی...
- مبلغ: 3 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: مواد مخدر
سال 2003 «کالی راجرز» 16 ساله با خانواده اش در انگلیس زندگی می کرد. کالی در یک رستوران کار می کرد و ساعتی 5 دلار و 83 سنت حقوق میگرفت. او یک روزبلیت یک بخت آزمایی را خرید و منتظر ماند تا روز قرعه کشی فرا رسد. روزی که شماره بلیت فرد برنده را اعلام کردندنکالی باورش نمی شدکه سه میلیون دلار برنده شده باشد. کالی 16 ساله تا آن زمان این همه پول به عمرش ندیده بود، برای اینکه پول هایش را زیاد خرج نکند چهار خانه بزرگ و چند ماشین مدل بالا خرید و مقداری از پولش را هم صرف دو عمل جراحی زیبا کرد.
کالی با پول های بادآورده اش نمی دانست باید چه کار کند و رفته رفته ولخرجی های او شروع شد. وی هدایای گرانبهایی برای دوستانش می خرید و حتی برای یکی از دوست هایش یک اتومبیل گرانقیمت خرید. او همچنین به یکی از دوستانش پیشنهاد داد تا در ازای دریافت حقوق راننده خصوصی اش شود. در کنار همه این ولخرجی ها، کالی بزرگترین اشتباه زندگی اش را مرتکب شد و همین اشتباه باعث شد تا او رفته رفته پول هایش را از دست بدهد. دختر نوجوان به مصرف کوکائین روی آورده بود و به همین دلیل در مدت نسبتا کوتاهی یک چهارم از ثروت خود را صرف استفاده از مواد مخدر کرد.
وقتی حساب بانکی کالی خالی شد، او دیگر پولی نداشت که با آن ثروتمند بودنشرا به رخ دیگران بکشد و برای همین شروع به فروختن خانه هایش یکی پس از دیگری کرد. بعد از فروختن خانه ها نوبت به فروش اتومبیل های گرانقیمت رسید. در مدت کوتاهی کالی مجبور به ترک خانه مجللی شد که در آن زندگی می کرد و یک خانه بسیار کوچک اجاره کرد. 64 هزار دلار تنها پول باقیمانده برای نوجوان میلیونر بود و او مجبور شد برای ادامه زندگی به عنوان خدمتکار مشغول به کار شود. به این ترتیب کالی راجرز همه ثروت خود را از دست داد و دوباره به همان پله اولی که روی آن ایستاده بود برگشت.
- مبلغ: 5 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: ولخرجی
«لو ایزنبرگ» اهل فلوریدا، یک کارگر ساده بود که مخارج زندگی اش را با پرورش حیوانات می گذراند.
ایزنبرگ همه سعی و تلاش خود را می کرد تا در مخارج زندگی اش صرفه جویی کند تا اینکه بالاخره یک روز شانس به او روکرد. در سیزدهم فوریه 1981، ایزنبرگ مبلغ 5 میلیون دلار در قرعه کشی بلیت بخت آزمایی نیویورک برنده شد. او به جای اینکه همه مبلغ پول را دریافت کند آن را به شرکت سرمایه گذاری سپرد تا در عوض به مدت 20 سال سالانه مبلغ 219 هزار دلار دریافت کند.
برنده شدن ایزنبرگ در قرعه کشی باعث شد تا از او در برنامه های تلویزیونی بسیاری دعوت کنند و ایزنبرگ هم تا جایی که می توانست به همه کمک می کرد تا اینکه سال 2001، شرکت ورشکست شد و او همه پول خود را از دست داد.
در همه این سال ها، ایزنبرگ هیچ پولی برای خود پس انداز نکرده بود و دوباره برای گذراندن مخارج زندگی اش محتاج حقوق بازنشستگی شد.
- میلیونرپشت میله های زندان
- مبلغ: 3.1 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: مواد مخدر
«ویلی هرت» با خانواده9 اش در میشیگان زندگی می کرد. او سال 1989 یک جایزه به مبلغ 3.1 میلیون دلار برنده شد. وقتی اطرافیان هرت از برنده شدن او مطلع شدند مطمئن بودندکه ویلی با این مقدار پولکارهای زیادی می تواند انجام دهد اما اتفاق هایی که در دو سال بعد برای ویلی افتاد همه را شگفت زده کرد. ویلی پولی که برنده شده بود را دریافت نکردو ترجیح داد سود آن را به طور سالیانه دریافت کند.
او هر سال مبلغ 156 هزار دلار می گرفت اما در سال دوم بدشانسی به هرت روی آورد. همسرش از وی جدا شد و حضانت هر دو فرزندخانواده به او سپرده شد زیرا هرت بیشتر پول های خود را صرف استفاده از مواد مخدر کرده بود و خانواده اش از دست او خسته شده بودند. این جدایی، مخارج هنگفتی روی دست ویلی گذاشت و او بیشتر پولی را که برنده شده بود، در این ماجرا از دست داد. پس از جدایی ویلی از همسرش، او با زن دیگری نامزد شد که البته این آشنایی پایان خوشی نداشت. یک روز ویلی پس از آنکه در خانه اش به دنبال مواد مخدر گشت و پیدا نکرد، آنقدر عصبانی شدکه با شلیک گلوله نامزدش را کشت چرا که فکر می کرد این زن مواد مخدرش را برداشته است، بعد از این حادثه هرت دستگیر شده و با حکم حبس ابد به زندان انداخته شد.
- مبلغ: 16.2 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: ولخرجی و قرض از بانک ها
«ویلیام پاست» از دوران کودکی زندگی بسیار سختی داشت. او هشت ساله بود که مادرش را از دست داد و پدرش وی را به یک یتیم خانه در پنسیلوانیای آمریکا فرستاد. ویلیام وقتی بزرگتر شد برای تامین مخارج زندگی اش به عنوان کارگر در برپایی جشن های مختلف مشغول به کار شد اما درآمدش برای یک زندگی راحت کافی نبود تا اینکه زندگی ویلیام در سال 1998 به کلی دگرگون شد. در این سال، ویلیام به فکر خرید یک بلیت بخت آزمایی افتاد اما پولی برای خرید بلیت نداشت. برای همین انگشترش را ند زن صاحبخانه گرو گذاشت تا یک بلیت بخت آزمایی 40 دلاری بخرد.
ویلیام در نهایت ناباوری برنده 16.2 میلیون دلار شد. وقتی ویلیام تبدیل به یک فرد میلیونر شد زن صاحبخانه به ویلیام گفت طبق قولی که هنگامقرض گرفتن پول داده باید یک سوم دارایی اش را به او بدهد که او هم همین کار را کرد و به این ترتیب یک سوم از جایزه اش را در همان ابتدا از دست داد. ویلیام بعد از آن شروع به خرج کردن پول هایش کرد و مقدار زیادی از پول هایش را بین خواهر و برادرانش تقسیم کرد و برای آنها خانه و ماشین خرید اما با اینجال باز هم برادر ویلیام یک آدمکش اجیر کرد تا ویلیام را به قتل برساند تا او بتواند تمامی اموالش را تصاحب کنداما این نقشه نافرجام ماند.
ویلیام یک هواپیمای شخصی و یک خانه بسیار مجلل خرید که ارزش آنها بیشتر از مقدار پولی بود که داشت. مدتی گذشت و ویلیام برای پرداخت قرض هایش مجبور شدنه تنها هواپیما و خانه اش را بفروشدبلکه از پول نقدی که در بانک هم داشت خرج کرد. 2.65میلیوندلار بیشتر برای ویلیام باقی نمانده بود و او با باقیمانده پولش دو خانه، چند موتورسیکلت، سه اتومبیل، یک کامیون و یک قایق بادبانی خرید، او هفت بار ازدواج کرد که هیچ یکاز این ازدواج ها پایان خوشی نداشت.
چند سالی گذشت و ویلیام کم کم مجبور شد موتورسیکلت ها، اتومبیل ها و قایقش را بفروشد چرا که دیگر قادر به پرداخت هزینه های زندگی اش نبود.
او در این شرایط به شدت عصبی شده بود تا جایی که یک بار به روی ماموران پلیس اسلحه کشید و همین مسئله باعث شد تا وی به اتهام خشونت دستگیر شده و به زندان انداخته شود.
او پس از آزاد شدن با حقوق از کارافتادگی ماهیانه 450 دلار زندگی می کرد تا اینکه هشت سال بعد از میلیونر شدن از دنیا رفت.
- مبلغ: یک میلیون دلار
- علت ورشکستگی: مواد مخدر
«آماندا کلاریتون» زن جوانی بود که بعد از جدایی از همسرش، به همراه تنها فرزندش در میشیگان زندگی می کرد.
آماندا بیکار بود و برای تامین مخارج زندگی اش مستمری می گرفت تا اینکه در پاییز سال 2011، او برنده یک میلیون دلار پول نقد در قرعه کشی بلیت بخت آزمایی شد.
با وجود اینکه آماندا پول زیادی به دست آورده بود اما همچنان ماهیانه مبلغ 200 دلار حقوق دریافت می کرد، در حالی که طبق قانون او بایدبه سازمانی که برایش پول می فرستادند اطلاع میداد که دیگر نیازی به این پول ندارد.
یک سال از این ماجرا گذشت تا اینکه سال 2012 یکی از همسایه های آماندا که او را می شناخت به تلویزیون محلی گزارش کرد خرج هایی که آماندا می کندمشکوک است. وقتی آماندا تحت تعقیب قرار گرفت معلوم شدکه او خوراکی های مورد نیاز خود را با کارت اعتباری 200 دلاری اش انجام می دهد و بقیه خریدهایش را از کارت دیگری انجام می دهد و هر آنچه که خریده را به خانه جدیدش می برد.
وقتی خبرنگار تلویزیون در این باره از آماندا پرسید او پاسخ داد: «من هنوز بیکارم. دو خانه دارم و برای اینکه از مخارج این دو خانه بربیایم به 200 دلار ماهیانه نیاز دارم.»
صحبت های آماندا خشم عمومی را برانگیخته بود. طبق قانون میشیگان دریافت کننده های کمک های دولتی می بایست هرگونه تغییر در درآمد زندگی را گزارش کنند و به این ترتیب آماندا کلایتون یک متقلب شناخته شد.
زن جوان تحت پیگرد قانونی قرار گرفت و دادگاه حکم دادکه او باید تمامی کمک های دولتی را که تا آن زمان گرفته بود برگرداند. کلایتون که جنبه ثروت بادآورده را نداشت یک سال پس از این ماجرا به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر در خانه اش جان باخت.
- مبلغ: 15.8 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: مشروبات الکلی و ولخرجی
سال 2003 حساب بانکی «میشل کارول» اهل انگلیس برنده 15.8 میلیون دلار شد. حتما با خود فکر می کنید که میشل پس از برنده شدن این پول تبدیل به یک میلیونر شد و زندگی راحتی را آغاز کرد اما اشتباه می کنید زیرا سال 2012 میشل با ولخرجی هایی که کرده بود مجبور شد برای گذراندن مخارج زندگی اش رفتگر شود. میشل با پولی که برنده شده بود یک عمارت مجلل خرید و مهمانی های باشکوهی برگزار می کرد که هزینه هر کدام از آنها هزاران دلار می شد. همچنین او عادت کرده بود که هر روز سیگار گرانقیمتی به مبلغ سه هزار دلار بکشد. البته این نیمی از عادت های بسیار بد پولداری میشل بود. او اتومبیل های بسیار گران می خرید و مسابقه اتومبیلرانی در حیاط عمارتی که در آن زندگی می کرد به راه میانداخت.
در اکثر این مسابقه ها، ماشین میشل از دور خارج می شد و خسارت سنگینی برمی داشت. در پایان هر مسابقه، میشل ماشین را به ته دره ای که در کنار عمارتش بود می انداخت و به سراغ اتومبیل گرانقیمت دیگری می رفت. علاوه بر این ولخرجی ها، نیمی از ثروت میشل کارول صرف خرید نوشیدنی های الکل دار شد. وی بیشتر وقت ها در حالی که در حالت عادی به سر نمی برد در خیابان های خلوت نورفولک انگلیس دیوانه وار رانندگی میکردوهمین باعث شد تا همسایه ها از دست او به پلیس شکایت کنند. رفته رفته با خرج هایی که میشل می کرد پول او تمام شد و وی مجبور شد عمارتی که در آن زندگی می کرد را بفروشد. میشل کارول آنقدر فقیر شده بود که یک روز به دلیل پرداخت نکردن پول غذا و نوشیدنی که از یک سوپرمارکت برداشته بود دستگیر شد. خوراکی هایی که میشل دزدیده بود هفده دلار بیشتر قیمت نداشت اما قاضی دادگاه 138 دلار وی را جریمه کرد. میشل پس از فقیر شدن به خبرنگاران گفت: «من فقط به مواد مخدر فکر می کردم ومطمئنم قاچاقچی که از او مواد مخدر می خریدم بیشتر از من، پول هایی را که برنده شدم در حساب بانکی اش ذخیره کرده است.»
- مبلغ: 10 میلیوندلار
- علت ورزشکستگی: ولخرجی و شکست های تجاری
آوریل 2004 «لیزا آکراند» که از همسرش جدا شده بود به همراه تنها فرزندش در ماساچوست آمریکا زندگی میکرد. لیزا برای تفریح، یک بلیت بخت آزمایی خرید و در نهایت ناباوری نزدیک به 10 میلیون دلار برنده شد اما لیزا هم مثل همه افرادی که یک شبه پولدار شده بودند شروع به ولخرجی کرد. او به افتخار برنده شدن این همه پول یک مهمانی برای 20 نفر از دوستان و اعضای خانواده اش ترتیب داد. او برای این مهمانی نوشیدنی هایی سفارش داد که قیمت هر بطری آن به دویست دلار می رسید.
لیزا پسرش را به یک مدرسه خصوصی با شهریه سالانه ده هزار دلار فرستاد. او یک خانه بزرگ با مبلمان آخرین مدل خرید و برای پول خرج کردن به چندین سفر رفت. پس از همه این کارها وقت آن بودکه لیزا به آرزوی همیشگی خود برسد. او یک رستوران غذاهای دریایی در ماساچوست راه انداخت اما شش ماه بعد مشکلات مالی لیزا را مجبور کرد تا رستوران را تعطیل کند.
لیزا پس از برنده شدن در قرعه کشی تصمیم گرفت همه پول خود را خرج نکند و مقداری از آن را به همان شرکتی که پول را برنده شده بود بدهد تا سالانه مبلغ 35 هزار دلار به او سود بدهند اما در این بینیک شرکت مالی به لیزا پیشنهاد کرد تا پول را در آنجا سرمایه گذاری کند و سالانه مبلغ 200 هزار دلار دریافت کند، لیزا با کمال میل پذیرفت غافل از اینکه این سرمایه گذاری مالیات سنگینی را به دنبال دارد، به این ترتیب مالیات های کمرشکن باعث شد تا لیزا پول زیادی از دست بدهد و از طرفی ورشکستگی درتجارتی که راه انداخته بود باعث شد که او ثروت خود را از دست بدهد. او بعد از این شکست ها، مجبور شد منتظر بماند تا سود سالیانه خود را دریافت کند ولی پس از دریافت سود دیگر فرد ثروتمندی نبودو برای همین صدها بلیت بخت آزمایی دیگر خرید تا شاید بار دیگر برنده شود اما تا حالا که این اتفاق رخ نداده است.
- مبلغ: 13 میلیون دلار
- علت ورشکستگی: کاشت ماری جوانا
سال 1990 بود، خانواده «الکس تاس» آنقدر فقیر شده بودند که حتی از پس مخارج روزانه شان هم برنمی آمدند با اینحال الکس یک بلیت بخت آزمایی خریده بود تا شاید برنده شود و زندگی شان تغییر کند. همینطور هم شد و او 13 میلیون دلار برنده شد. الکس شش فرزند داشت و همه آنها با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند. بعد از این ماجرا الکس تصمیم گرفت برای مدتی هم که شده مثل آدم پولدارها زندگی کند، به همین دلیل او و همسرش به مدت یک ماه در هتلی ساکن شدندکه شبی هزار دلار کرایه آن بود، آنها هر روز و هر شب در رستوران های گرانقیمتغذا می خوردند، خرید می کردند و به تماشای تئاترهایی با بلیت های گران می رفتند. یک ماه گذشت و هم الکس و هم همسرش دیگر ازت این نوع زندگی خسته شده بودند، برای همین تصمیم گرفتند به فلوریدا برگردند.
به محض برگشتن، الکس زمینی به مساحت 10 هکتار خریداری کردو همراه فرزندانش برای زندگی به آنجا نقل مکان کردند. از همانجا بود که مشکلات خانواده تاس آغاز شد، هنوزمدت زیادی نگذشته بود که همسر الکس بعد از یک دعوای شدید، از شدت عصبانیت خودروی گرانقیمت شوهرش را به آتش کشید، بعد از مدت کوتاهی تاس برای آنکه مالیات ندهد اعلام ورشکستگی کرد اما ماموران متوجه نقشه او شدند و او با جریمه سنگینی روبرو شد اما این آخر ماجرا نبود، تاس که دلش می خواست خیلی زود ثروتش را چند برابر کند، در مزرعه خود شروع به پرورش ماری جوانا کرد ولی پلیس از ماجرا باخبر شد و تاس دستگیر شد. بعد از آنکه او راهی زندان شد، همه خانواده اش او را ترک کردند و او تنهای تنها ماند.
- مبلغ: 18 میلیوندلار
- علت ورشکستگی: خریدهای قسطی
سال 1993 جانت لی 52 ساله که از کره جنوبی به آمریکا مهاجرت کرده بود برنده 18 میلیوندلار پولنقد شد. البته جانت بیشتر پولخود را به سازمان های خیریه داد. او با باقیمانده پول یک خانه مجلل در سنت لوئیس آمریکا خرید. جانت که حسابی جوگیر شده بود تصمیم داشت تا جایی که می تواند به دیگران کمک کند، در این زمان او پول خود را سرمایه گذاری کرده بود و سالانه 620 هزار دلار دریافت می کرد و همچنان به کمک هایش ادامه می داد تا اینکه بالاخره به خاطر این کارها پول هایش تمام شد.
با اینکه او مقدار زیادی از پولش را از دست داده بود اما باز هم خیالش راحت بود که یک خانه مجلل دارد اما اشتباه بزرگی که در خرید خانه مرتکب شده بود این بود که وی به جای اینکه با پولی که برنده شده بود خانه بخرد از بانک وام گرفته بود و می بایست هر ماه قسط پول و بهره اش را پرداخت می کرد اما تاخیر او در پرداخت قسط ها باعث شد که هر سال مبلغ بدهی اش افزایش یابد تا اینکه سرانجام هنگامی که جانت لی تصمیم به تسویه حساب گرفت با وجود اینکه همه پولی را که برده بود به بانک داد اما باز هم مبلغ 750 هزار دلار به بانک مقروض شد.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#45
Posted: 20 Mar 2014 01:41
تاریخ اقتصاد ایران
تاریخ اقتصاد ایران به بررسی اقتصاد ایران از ابتدا تاکنون به ویژه در دوران معاصر میپردازد.
در آستانه جنگ جهانی اول
[[پ گ گه سر برده و تنها طبقات محدودی در رفاه و آسایش مالی زیستهاند.
آن دوران، زمان چالشهای نامنظم و گاه خصمانه ناشی از تنشهای داخلی و مداخلات خارجی به شمار میرفت که اوج آن منازعات گسترده در زمینه اصلاحات مورگان شوستر و اولتیماتوم روسیه به ایران ۱۲۹۰خ/ ۱۹۱۱م. روسیه تزاری به ایران بود.
در نتیجه ایران نه فقر فراگیرش نسبت به گذشته کاهش یافت و نه کارگزارانی کارکشته و دلسوز داشت تا برنامه و بودجهای برای اصلاح ساختار بغرنج اجتماعی و اقتصادی کشور تنظیم کنند. به علاوه اینک بیش از هر زمان دیگر جایگاهش در روابط بینالمللی متزلزل شده بود.
جمعیت کشور که به دلیل شیوع بیماریهای همهگیر، سوء تغذیه، فقدان امکانات بهداشتی و... به کندی افزایش مییافت، در این سالها به ۱۱ میلیون نفر رسیده بود، بی آنکه توزیع آن بر مبنای ۲۵٪ در شهرها، و ۲۵٪ عشایری و ۵۰٪ روستایی تغییر کند.
در سراسر این دوره پرداختها دچار کسری مزمن بود و پیوسته بر میزان بدهیهای خارجی افزوده میشد. در ساختار اقتصادی یا فنی صنعتی کشور تحول بارزی رخ نداده بود. نزدیک به ۹۰٪ نیروی کار در کشاورزی و صنایع دستی روستایی اشتغال داشتند و ۱۰٪ باقیمانده به تجارت، خدمات دولتی و صنایع شهری مشغول بودند.
عمدهترین کالاهای وارداتی ایران مصنوعات صنعتی و عمدهترین صادراتش مواد خام، محصولات کشاورزی، نفت و صنایع دستی نظیر فرش بود. نزدیک به ۸۰ تا ۹۰٪ مبادلات بازرگانی ایران با روس و انگلیس صورت میگرفت.
دوره ۱۳۵۳ - ۱۳۴۰
انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک زنجیره اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوره پهلوی در ایران بود. در سال ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹م محمدرضا پهلوی در اثر فشار دولت آمریکا و بحرانهای داخلی کشور متقاعد شد که دست به اصلاحات اجتماعی - اقتصادی بزند بر این اساس از منوچهر اقبال نخستوزیر وقت خواست که پیشنویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده کند. طبیعتاً تصویب چنین قانونی با مخالفت مالکان رو به رو میشد اما از آنجا که حکومت مجلس را تحت کنترل داشت، تنها راه نجات مالکان تجدیدنظر در لایحه و تغییر آن به ترتیبی بود که اجرایش را ناممکن سازد.
در اوایل سال ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م نسخه اصلاح شده اصلاحات ارضی از تصویب مجلس - که اکثریت آن را مالکان تشکیل میدادند - گذشت. به همین جهت قانون مزبور منافع مالکان را تأمین کرد. بنابر این قانون، هر مالک میتوانست تا ۴۰۰ هکتار زمین آبی یا ۸۰۰ هکتار زمین دیم را برای خود نگاه دارد. در مجموع، مجلس راههای را پیشبینی کرد که حتیالامکان مانع از تحقق واقعی اصلاحات ارضی شد و به جانبداری از منافع مالکان پرداخت.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#46
Posted: 20 Mar 2014 01:47
ادامه ی تاریخ اقتصاد ایران...
دوره ۱۳۸۳ - ۱۳۵۷
در ۲۵ سال گذشته جمعیت ۳۶ میلیونی کشور به ۶۶ میلیون نفر افزایش پیدا کرده و نخستین موج این نسل جدید به بزرگسالی رسیدهاست. اکنون انبوه جوانان بیکار که در فضای انقلاب بزرگ شدهاند، تهدیدی جدی برای ثبات داخلی ایران به شمار میروند. بر اساس آمارهای رسمی نرخ بیکاری به ۲/۱۲ درصد رسیدهاست اما کارشناسان رقم آن را ۲۰ درصد برآورد میکنند. محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق میگوید «حضور سالانه ۷۰۰ هزار نفر به بازارکار معرف فشار شدیدی است که اقتصاد ایران ناگزیر به تحمل آن است.» حاکمیت جمهوری اسلامی که پس از انقلاب افزایش تعداد فرزندان را تشویق میکرد از یک دهه پیش برنامه کنترل جمعیت را در دستور کار قرار دادهاست.
همزمان، روند تحولات سیاسی در داخل کشور و مسایلی که در زمینه روابط خارجی جمهوری اسلامی وجود دارد همچنان مانع از برخورد ریشهای با مشکلاتی میشود که اقتصاد ایران با آنها دست به گریبان است. به همین دلیل نیز بسیاری از کارشناسان غلبه بر مشکلات اقتصادی و هموار ساختن مسیر توسعه پایدار در ایران را مستلزم رویکردی جامع به مسایل کشور میدانند.
در این دوره(۱۳۸۳ – ۱۳۵۷)، نرخ تورم گاه به ۸/۶ درصد رسیده و گاه به مرز ۵۰ درصد نزدیک شدهاست و نرخ بیکاری زمانی ۹/۲ درصد و زمانی بیش از ۱۶ درصد بوده در حالیکه در زمینه بدهی خارجی، این رقم برای مدتها صفر بوده ولی گاه چنان افزایش یافته که دولت را با بحران بازپرداخت مواجه کردهاست. رهایی از اقتصاد متکی به نفت و گاز، ادامه سیاستهای خصوصی سازی و همگام شدن با اقتصاد جهانی پیشنهادهایی است که از سوی تحلیلگران برای تثبیت اوضاع اقتصادی ایران مطرح میشود. همزمان، جمهوری اسلامی باید چارهای برای انبوه بیکاران بیندیشد که شمار آنان به سه میلیون نفر رسیده و به سرعت رو به افزایش است در حالیکه اقتصاد ایران از جذب سیل متقاضیان جدید کار ناتوان ماندهاست. انقلاب، دولتی کردنهای گسترده، خصوصی سازیهای دوباره، جنگ هشت ساله با عراق، تحریمهای بینالمللی، اتکا به درآمدهای نفتی، سوء مدیریت و فساد و رشد بی رویه جمعیت اقتصاد ایران را در سه دهه گذشته با افت و خیزهای بسیار رو برو کردهاست. بیکاری و کمبود فرصتهای شغلی از جمله معضلات اصلی ایران بودهاست.
دوران کوتاه شکوفایی نفتی
با سه برابر شدن درآمدهای نفتی در سال ۱۳۵۳، رژیم سابق ایران یک سیاست اقتصادی مبنتی بر رشد سریع را در پیش گرفت و به این منظور، بودجه سالانه را به دو برابر افزایش داد، وامهای سررسید نشده خارجی را پرداخت و اعلام کرد آمادهاست مبالغی را از طریق موسسات مالی بینالمللی در اختیار کشورهایی قرار دهد که با مشکل کسری موازنه پرداختها رو برو هستند. با اتکای به اعتبار مالی قوی در سطح بینالمللی، ایران گاه حتی به عنوان تضمین کننده اعتبارات برای نهادهای خارجی نیز عمل کرد. در فاصله یک سال، واردات ۱/۶ میلیارد دلاری ایران با ۸۶ درصد افزایش به بیش از ۵/۱۱ میلیارد دلار رسید و سه سال بعد، حجم واردت یک بار دیگر دو برابر شد و در سال پیش از انقلاب به ۲/۲۵ میلیارد دلار رسید که بیشترین حجم واردات در سالهای پیش از انقلاب بود.
نرخ بیکاری نیز در سال ۱۳۵۵ به ۹/۲ درصد تنزل کرد پائینترین رقم در تاریخ ایران بود. اما به علت سیاستهای انبساطی، نرخ تورم به شدت افزایش یافت و به ۹/۲۴ درصد رسید که بالاترین رقم در سالهای پیش از انقلاب بود. رشد سریع اقتصادی و بهبود چشمگیر موقعیت بینالمللی ایران در سالهای قبل از انقلاب با تورم نیز همراه بود.
کاتوزیان دربارهٔ توسعه اقتصادی این زمان میگوید: «آنچه در ایران رخ داد نه پیشرفت اجتماعی و اقتصادی بود و نه مدرنیسم، بلکه شبهمدرنیسمی بوده که عواید نفت آن را تسریع کرد. به همین شکل تغییرات ساختاری اقتصاد نیز نه به علت شهرنشینی که به واسطه شهرزدگی بود. هنگامی که کشور در آستانه دروازههای تمدن بزرگ قرار داشت سهم کل تولیدات صنعتی (شامل تولیدات دستی و روستایی و سنتی) در تولید ناخالص داخلی غیر نفتی ۲۰ درصد بود. در حالی که سهم خدمات ۵۶ درصد بود. با این همه حمل و نقل شهری در همه جا به ویژه تهران به قدری خراب بود که غیر قابل توصیف است وضع مسکونی جز برای وابستگان دولت و جامعه تجار وحشتناک بود و یا مشکلی هولناک. اغلب شهرهای کوچک و بزرگ از جمله تهران فاقد سیستم فاضلاب کار آمد بودند، خدمات درمانی و بهداشتی برای اغنیا بسیار گران و نامطمئن بود و برای فقرا گران و خطرناک».
وقوع انقلاب
با شدت گرفتن ناآرامیها در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ و تغییر حکومت، فضای اقتصادی ایران نیز دیگرگون شد. انقلابیونی که با تمسک به استقرار عدالت اجتماعی و رفع هر گونه تبعیض، حکومت را در اختیار گرفته بودند، به مصادره و ملی کردن کارخانجات، شرکتها و داراییهای بخش خصوصی روی آورند. شش ماه پس از انقلاب، ۲۸ بانک خصوصی و صنایع خودروسازی و تولید فلزات اساسی همچون مس، فولاد و آلومینیوم، و داراییهای ۵۱ سرمایه دار صاحب صنعت ایرانی و بستگان درجه اول آنان ملی اعلام شد. اموال ملی شده در اختیار دولت قرار گرفت و اموال مصادره شده از سوی دادگاههای انقلاب در به بنیاد مستضعفان منتقل شد تا مطابق اهداف اولیه انقلاب برای بالا بردن سطح زندگی محرومانی هزینه شود که همراهی آنها سقوط سلطنت را امکانپذیر کرده بود. اقدامات انقلابیون تازه کار، اگر چه شاخصهای توزیع درآمد را برای مدتی اندکی بهبود بخشید، اما سرمایه گذاری را به شدت کاهش داد و باعث افزایش نرخ تورم و رکود اقتصادی طولانی مدت شد. تصمیم دولت به کاهش تولید نفت، که از محدودیت فنی و کمبود کارشناس در استخراج آن ناشی میشد و دولت نیز برای جلوگیری از وابستگی به درآمدهای نفتی آن را تایید میکرد و اشغال سفارت آمریکا که قطع همکاری با شرکتهای آمریکایی و انزوای ایران در جهان را در پی داشت، منجر به افزایش کوتاه مدت قیمت نفت (۳۲ دلار) در بازارهای جهانی شد و درآمدهای ایران با وجود کاهش تولید نفت برای مدتی کوتاه افزایش یافت و به بیش از ۲۴ میلیارد دلار رسید. اقدامات دولت انقلابی باعث بهبود موقت در شاخص توزیع درآمد شد اما کاهش سرمایه گذاری و رکود و بیکاری بلند مدت را در پی آورد.
جنگ هشت ساله
وقوع جنگ که صادرات نفت را با مشکل رو به رو کرده بود باعث شد تا درآمدهای ارزی دولت که پس از انقلاب برای مدتی بهبود یافته بود، به ۱۰ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار در سال ۱۳۶۰ رسیده بود کاهش یابد و کشور را با کسری موازنه ارزی ۵/۴ میلیارد دلاری رو برو کند. در سالهای آغازین دهه ۱۳۶۰، با افزایش دوباره قیمت نفت، اقتصاد متکی به نفت ایران یکی دو سالی رشد مثبت را تجربه کرد و نرخ تورم در سال ۱۳۶۴ به ۴/۶ درصد رسید که پایینترین نرخ تورم در سالهای بعد از انقلاب به حساب میآید. اما طولانی شدن جنگ منجر به ادامه کاهش درآمد سرانه و سرمایه گذاری شد و درآمدهای ارزی دولت در سال ۱۳۶۵ تنها به ۲/۶ میلیارد دلار رسید. کاهش درآمدهای ارزی آن چنان بودجه کشور را تحت تأثیر قرار داد که در سال پایانی جنگ کسری بودجه به نیمی از کل بودجه میرسید و و تورم به ۲۹ درصد و نرخ بیکاری به ۸/۱۵ درصد رسیده بود.
دولت هاشمی رفسنجانی
کوتاه مدتی بعد از پایان جنگ، اکبر هاشمی رفسنجانی سکان هدایت کشور را بر عهده گرفت و اجرای اولین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب آغاز شد. در این دوره، همزمان با افزایش درآمدهای نفتی و دریافت وامهای خارجی، دولت سیاست درهای باز اقتصادی را به اجرا در آورد. با اجرای این برنامه، حجم واردات به سرعت افزایش یافت و از ۵/۱۶ میلیارد دلار در سال ۱۳۶۸ به بیش از ۳۰ میلیارد دلار در سال ۱۳۷۰ رسید. یکسان سازی نرخ ارز در فاصله کمتر از چند ماه به دلیل افزایش حجم نقدینگی، تورم، کاهش قیمت نفت و تشدید تحریمهای آمریکا علیه ایران متوقف شد و نخستین دور اصلاحات اقتصادی که دولت هاشمی رفسنجانی آن را آغاز کرده بود خیلی زود به بن بست رسید. متأسفانه اجرای این سیاست حجم بدهیهای خارجی دولت را به بیش از ۲۳ میلیارد دلار افزایش داد و تورم ۳/۴۹ درصدی را در تاریخ ایران ثبت کرد.
با بحرانی شدن اوضاع اقتصادی، دولت هاشمی رفسنجانی که از بازپرداخت وامها عاجز مانده بود با عقب نشینی از برنامههای اعلام شده خود، واردات را محدود کرد و سیاست تثبیت را در پیش گرفت. برنامههایی چون خصوصی سازی، راه اندازی موسسات مالی و اعتباری در قالب برنامه اول، توسعه و بازگشایی بازار بورس تهران از جمله برنامههایی بود که در دوره هاشمی رفسنجانی به اجرا درآمد. تلاش دولت هاشمی رفسنجانی برای آزاد سازی نظام ارزی به شکست منجر شد و نتیجه آن نرخ تورم حدود ۵۰ درصد و بدهی بی سابقه خارجی ایران بود.
دولت خاتمی
پیروزی محمد خاتمی در انتخابات سال ۷۶ با کاهش قیمت نفت همراه بود و درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت ایران در آستانه دوران محمد خاتمی به صحنه سیاسی به ۹/۹ میلیارد دلار کاهش یافت. کسری بودجه ناشی از کاهش درآمدها با استقراض از بانک مرکزی تأمین شد اما متأسفانه افزایش حجم نقدینگی سبب شد که نرخ تورم که به حدود ۱۶ درصد کاهش یافته بود در سال ۱۳۷۸ به بیش از ۲۰ درصد برسد. بعد از آن تورم دوباره به کمتر از ۱۳ درصد کاهش یافت و دولت ساختار ارزی خود را اصلاح کرد و یکسان سازی نرخ ارز را به اجرا درآورد. تحقق رشد اقتصادی بالای شش درصد به مقامات اقتصادی ایران امکان آن را داد تا علاوه بر کنترل بدهیهای خارجی بخش عمدهای از آن را بازپرداخت کنند. بر اساس آمارهای رسمی بدهیهای خارجی دولت به حدود ۲/۹ میلیارد دلار کاهش یافتهاست.
از ۱۳۸۴ تاکنون
از سال ۱۳۸۴ و روی کارآمدن محمود احمدینژاد طرحهایی همچون طرح هدفمندسازی یارانهها و مسکن مهر به اجرا گذاشته شد. که در کل ریدبه هرچی اقتصادُ اقتصاددان این موجود ریزپیزه!این سال، سال آغاز اجرای سند چشمانداز ۱۴۰۴ ایران محسوب میشد.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#47
Posted: 20 Mar 2014 01:58
جامههای ابریشمی و گلیم سیاه شگفتانگیز طبرستان
طبرستان سرزمینی پر آب ومیوه است.درختان بزرگ دارد و اغلب بیشه و جنگل است. بناهای آن از چوب و نی و اقلیمی پر باران است و بسا اوقات یک سال تمام بیوقفه باران میآید و آفتاب ظاهر نمیشود. مردم طبرستان پرمو و پیوسته ابرو و دارای سرعت تکلم و شتابناک و سبکند. خوراک آنان نان، برنج، ماهی و سیر است و همچنین است دیلم و گیلان. از طبرستان جامههای گوناگون ابریشمی و پشمین گرانبها و گلیم سیاه شگفتانگیز به دست میآید و جامههای هیچ سرزمینی به این خوبی و گرانی نیست و هرگاه از زر بافته باشند مانند جامه فارس یا کمی گرانتر از آن است.
ابن حوقل، جغرافیدان قرن چهارم، از کتاب صورت الارض
بازار بزرگ ماهشهر
از عبادان به دريا نشستم به قصد زمين لور (لر) وعراق عجم و پس از چهار روز به ماچول ( ماهشهر) رسيدم و آن شهرکوچکي باشد بر ساحل دريا زمين آن شوره ناک بي گياه و درخت. و بازاري بزرگ داشت از بزرگترين بازارها و يک روز آنجا بودم پس ستوری به کری گرفتم و سه روز از صحرایی محل اکراد که چادرهاي موئينه داشتند بگذشتم وبه شهر رامز (رامهرمز) رسيدم و از آنجا به تستر شدم.
برگرفته از سفرنامه ابن بطوطه، این سفرنامه که «تحفة الانظار فی غرائب الاسفار» نام دارد در قرن هشتم هجری نوشته شده و یکی از مهمترین منابع تحقیقی در آن دوران است
شرح عکس: آنتوان سوروگین (1312 - ۱۲۰۹ خورشیدی) یکی از برجستهترین چهرههای عکاسی در دوره قاجار است. او مهمترین رخدادهای سیاسی و اجتماعی عصر مشروطهخواهی و نیز زندگی مردم ایران در آن دوره را ثبت کرده و به تاریکخانه تاریخ سپرده است. این عکس آیین کشتی پهلوانی در کاخ گلستان را نشان میدهد؛ نوروز 1287 هجری شمسی.
بندر بوشهر در عهد قاجار
بندر بوشهر برای کشتیهایی که در بیش از 18 فوت آب حرکت میکنند در خور استفاده نبود. بنابراین بیشتر کشتیها ناگزیر در حدود 8 کیلومتر دورتر از این بندر لنگر میانداختند. کالاهای تجارتی توسط کشتیهای کوچکتر به ساحل آورده میشد. تا حدود سال 1850 بوشهر هیچ نوع تجارت در خور ملاحظه ای نداشت اما از آن پس اوضاع تغییر کرد.
برگرفته از تاریخ اقتصادی ایران، نوشته چارلز عیسوی
بازنشستههای جایگزین ناپذیر
نظام آموزشی تاریخ در کشور ما دچار بحران است. نقد تاریخنگاری و تاریخنگری اهمیت بسیاری دارد. غیبت مورخ مسالهای است که در جامعه و فرهنگ ما وجود دارد و تاریخنگار از شأن و احترام کافی برخوردار نیست. وقتی که خانم دکتر اتحادیه از دانشگاه بازنشسته میشود چه کسی را داریم که بتواند جایگزین ایشان شود؛ در حالی که ایشان نشاط علمی شان شروع شده و در اوج تلاش و پویایی علمی هستند؟ دانشگاههای ما با قانون بازنشستگی از حضور امثال خانم دکتر اتحادیه بیبهره میمانند و جایگزینی برای وی نداشتهایم و در حوزه تاریخ در دانشگاهها دچار بحرانیم.
داریوش رحمانیان استاد تاریخ دانشگاه تهران و عضو انجمن ایرانی تاریخ، به نقل از یک سخنرانی
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#48
Posted: 20 Mar 2014 02:08
اقتصاد مقاومتی
اقتصاد مقاومتی (به انگلیسی: Resistive economyروشی برای مقابله با تحریمها علیه یک منطقه یا کشور تحریم شده میباشد. در شرایطی که صادرات و واردات هیچ کدام برای آن کشور مجاز نمیباشد.
تعاریف
اقتصاد مقاومتی به معنی تشخیص حوزههای فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بیاثر کردن آن تاثیرها میباشد و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت است همچنین برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی باید وابستگیهای خارجی کاهش یابد و بر تولید داخلی کشور و تلاش برای خوداتکایی تاکید گردد.[۴]طبق نظر دولتمردان ایران در تعریف اقتصاد مقاومتی، ضرورت مقاومت برای رد کردن فشارها و عبور از سختیها برای رسیدن به نقاط مثبت ملی نیاز است
این روش اقتصادی از نظر تعریف با اقتصاد ریاضتی تفاوت دارد.
تاریخچه
اصطلاح اقتصاد مقاومتی اولین بار پس از محاصره غزه در سال ۲۰۰۵ که ناتوانی در امر صادرات امکان صادرات و در نتیجه کشت بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله توت فرنگی را کاهش داده بود استفاده شد. و ضوابط و معیارهای حاکم بر مفهوم اقتصاد مقاومتی شناسایی گردید.
در ایران
پس از تشدید تحریمها علیه ایران در سالهای اخیر این شیوه توسط حکومت ایران ترویج میشود و در اقتصاد مقاومتی هدف استفاده از توان داخلی و مقاومت در مقابل تحریمها با ایجاد کمترین بحران است.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#49
Posted: 20 Mar 2014 02:19
خوب و بد صنعت خودرو در سال 92
گروه خودرو - سال 92 در حالی به واپسین روزهای خود رسیده که نه مردم و نه خودروسازان هیچکدام خاطره چندان خوشی از بازار خودرو ندارند و امیدوارند در سال 93 روزهای بهتری را تجربه کنند.
طی سال 92، اتفاقات زیادی در صنعت و بازار خودرو کشور افتاد که در این بین، میتوان به سه رخداد «خوب» «بد» و «زشت» اشاره کرد. گزاف نیست اگر بگوییم تحریم بازار خودرو «اتفاق خوب» امسال بوده، زیرا مشتریان ایرانی یاد گرفتند خرید خودرو با هر قیمتی ارزش ندارد. طی سالجاری و با وجود آنکه خیلیها قصد خرید یا تعویض خودرو خود را داشتند، اما این کار را نکردند و دست به تحریم یکی از بزرگترین بازارهای کشور زدند. دلیل اصلی تحریم بازار خودرو از سوی مشتریان، افزایش شدید قیمتها بود و این «گرانی» دل خیلیها را زد و اجازه نداد قدم به بازار بگذارند. در واقع مشتریان داخلی یاد گرفتند نباید برای خرید خودرو با قیمتهای بالای فعلی عجله کرد، زیرا این کار نتیجهای جز افزایش بیشتر و بیشتر قیمت خودرو نخواهد داشت.
اما از بلاتکلیفی قیمت خودرو نیز باید به عنوان «اتفاق بد» در سال 92 یاد کرد، اتفاقی که سرگردانی مشتریان را بهدنبال داشت و در نهایت نیز پروندهاش همچنان مفتوح ماند تا در سال 93 تکلیف آن روشن شود. خودروسازان دنیا وقتی محصولی را برای فروش عرضه میکنند، از همان ابتدا قیمتش مشخص است و مشتریان میدانند که در نهایت چقدر باید برای خرید آن پول کنار بگذارند. این در حالی است که مشتریان ایرانی نمیدانند خودرویی که میخرند، با چه قیمتی به دست شان خواهد رسید و برای روشن شدن این موضوع، باید تا لحظهای که دعوتنامه تحویل خودرو به دست شان میرسد، صبر کنند.
اما قطعا «اتفاق زشت» در صنعت و بازار خودرو امسال را باید بیمهری دولت به این صنعت دانست، آن هم در شرایطی که دولت هنوز هم صاحب و مالک خودروسازی به شمار میرود. دولت قبل (دولت دهم) وعدهاش مبنیبر پرداخت دو هزار میلیارد تومان وام به صنعت خودرو را عملی نکرد و دولت جدید نیز خزانهاش را قفل زد و به خودروسازان گفت که خبری از پول نیست. در حال حاضر خودروسازی ایران همچنان در بحران به سر میبرد؛ اما دولت نه کمکش میکند و اقدامی جدی را برای خصوصی کردن آن انجام میدهد و این یعنی بلاتکلیفی دومین صنعت بزرگ کشور.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#50
Posted: 25 Mar 2014 18:27
ای مردم به من رای بدهید تا برایتان تورم ایجاد کنم!
ای مردم به من رای بدهید تا برایتان تورم ایجاد کنم! شینزو آبه این را گفت و مردم ژاپن به او رای دادند و او شد نخست وزیر، آنهم نخست وزیری که اقتصاد امروز ژاپن را به نام او "ابه نومیکس" می نامند بر وزن اکونومیکس یا همان اقتصاد.
اگر در ایران سیاستمداری بخواهد رای مردم را جذب کند، اولین وعدۀ اقتصادی اش باید کاهش تورم باشد. تورم مزمن ایران که در دهه های گذشته همواره دو رقمی بوده است، سبب شده که برداشت عموم مردم از تورم بجز پدیده ای زیانبار نباشد. البته چنین است. تورمهای بالا در دراز مدت بجز خسارت چیزی به بار نمی آورد. اما چنین نیست که هر تورمی پدیده ای منفی باشد و بخصوص چنین نیست که کاهش قیمتها همیشه پدیده ای مثبت باشد. اقتصاد ژاپن شاهدی است بر این مدعا.
سال 1995 سالی بود که اقتصاد پویای ژاپن به خواب رفت. در طول دهه های پیش از آن، هر وقت کسی می خواست مثالی از اقتصاد با رشد بسیار بالا بزند و در مورد آیندۀ اقتصاد جهان صحبت کند، تردیدی در انتخاب ژاپن نمی کرد. در فاصلۀ سال 1985 تا 1995 اقتصاد ژاپن با رشد متوسط سالانۀ نزدیک به پانزده درصدی از اقتصادی با تولید 1.33 تریلیون دلار (به قیمت ثابت سال 2012) به اقتصادی عظیم با تولید 5.3 تریلیون دلار(به قیمت ثابت سال 2012) تبدیل شد. آن روزها کمتر کسی تردیدی داشت که ژاپن جای آمریکا را در اقتصاد جهانی می گیرد. سؤال از زمانی بود که این اتفاق قرار بود بیافتد.
این اتفاق نیافتاد. ژاپن از ابتدای دهۀ نود میلادی با رکود مواجه شد و در سال 1995 وارد بزرگترین رکود اقتصادی در میان کشورهای صنعتی دنیای معاصر شد. رشد تولید منفی شد و درست پانزده سال طول کشید تا تولید ژاپن دوباره به اندازۀ تولید سال 1995 برگردد. در این مدت دنیا عوض شده بود. اقتصاد چین که در سال 1995 با تولید حدود 700 میلیارد (به قیمت ثابت سال 2012) رقمی در اقتصاد جهانی محسوب نمی شد، در سال 2010 با تولید 5.9 تریلیون دلار (به قیمت ثابت سال 2012) برای نخستین بار از اقتصاد ژاپن پیشی گرفت.
داستان رکود اقتصاد ژاپن تقریباً همان داستان رکود اخیر در دنیای صنعتی است. بانکها به افراد و شرکتها وام دادند، افراد و شرکتها در بازار مسکن و بازارهایی که مبنای مالی شان بازار مسکن بود سرمایه گذاری کردند، وقتی معلوم شد که سرمایه گذاری ها بازده مورد انتظار را ندارد، همه چیز فرو ریخت. ارزش دارایی ها از بین رفت و فعالتهای اقتصادی متوقف شد. افراد هم داراییهای خود را بر باد رفته دیدند و دست از فعالیت و مصرف سخاوتمندانه کشیدند. بسیاری از بانکها نتوانستند طلبهایشان را وصول کنند و در نتیجه نتوانستند وامهای جدید بدهند. بعلاوه حتی با نرخ بهرۀ صفر هم کسی حاضر به وام گرفتن نبود. بازارها به خواب رفته بودند و قیمتها روند نزولی گرفته بودند. دورۀ طولانی افت قیمت ژاپن شروع شده بود، دوره ای که تا زمان حال ادامه داشته است. از سال 1995 بجز چند سال در انتهای دهۀ نود و قبل از رکود اقتصاد جهانی سال 2008، اقتصاد ژاپن همواره با افت قیمتها، بخصوص قیمتهای کالاهای غیر از غذا و انرژی، مواجه بود.
کاهش قیمتها اگر ناشی از رشد بهره وری باشد اثر مثبت می گذارد. در عین حال اگر این کاهش قیمتها ادامه دار باشد و بخصوص اگر با کاهش تقاضا برای کالاها همراه باشد، باعث تشدید رکود می شود. علت آن را باید در ساختار اقتصادهای مدرن جستجو کرد. در اقتصادهای امروز دنیا تولید کنندگان و بسیاری از مصرف کنندگان فعالیت و زندگیشان را بر وام استوار می کنند. اگر قرار است تولیدی صورت بگیرد و اگر قرار است این تولید سودآور باشد، بانکی یا بازار سرمایه ای هست که سرمایۀ آن را به صورت وارم در اختیار تولید کننده قرار دهد. مصرف کننده هم برای خرید خانه، ماشین، یا هر قلم کالای بزرگ لزومی ندارد همۀ پول را پیشاپیش بپردازد. وامهای بانکی یا بازار سرمایه این امکان را فراهم می سازد که خانه و ماشین خریداری شود و پول آن در سالیان آینده پرداخت شود. اگر اقتصاد وارد شرایط تورمی شود، وام دهنده زیان می کند چرا که ارزش پولی که می گیرد کم می شود. در شرایط کاهش قیمتها، وام گیرنده است که ضرر می کند چرا که ارزش واقعی وامی که گرفته مداوماً زیاد می شود. به عبارت دیگر، بار وام به طور پیوسته سنگین می شود و این سبب می شود که بسیاری از افراد و شرکتها نتوانند آن را باز پرداخت کنند.
شینزو آبه که در سال 2006 و 2007 به مدت ده ماه نخست وزیری را تجربه کرده بود، در انتهای سال 2012 میلادی با وعدۀ ترمیم اقتصاد ژاپن و باز گرداندن رشد به آن به نخست وزیری انتخاب شد. این وعده سه وجه دارد: سیاست مالی سخاوتمندانه، سیاست پولی انبساطی، و تغییرات ساختاری در اقتصاد. شینزو آبه وعده داده است که روند منفی تورم را برعکس کند و آن را به دو درصد برساند، پول ملی ژاپن یعنی ین را در مقابل سایر ارزها بخصوص دلار تضعیف کند، و در پروژه های عمومی سرمایه کذاری کلان کند.
در حوزۀ سیاست پولی، آبه کارش را با تزریق میلیاردها ین به اقتصاد شروع کرد. هدف از این سیاست ایجاد اشتغال و افزایش تولید است. مانند همۀ سیاستهای مالی، نظریه ای که این سیاست را پشتیبانی می کند این است که اگر دولت بتواند با خرج کردن پول به دست مردم برساند، آنها با خرید کردن تقاضا برای کالاها را افزایش می دهند و باعث افزایش تولید می شوند.
در حوزۀ سیاست پولی هم بانک مرکزی ژاپن با تزریق پول با بازار سعی در تضعیف ین و افزایش تورم دارد. ین تضعیف شده سبب خواهد شد که بازارهای جهانی بر روی کالاهای ژاپنی بازتر شوند و تولید کنندگان ژاپنی بتوانند بخش بزرگتری از محصولاتشان را صادر کنند. در سمت دیگر این بازار، کاهش ارزش ین فشار بر مصرف کالاهای خارجی را افزایش می دهد و اثر منفی بر اقتصاد می گذارد.
تغییرات ساختاری مورد نظر آبه بیشتر ناظر به ترکیب مالیاتها و برخی تنظیمات دست و پا گیر بازار بوده است. هدف از تغییر سیاستهای مالیاتی کاهش مالیات شرکتها و در نتیجه افزایش سودآوری آنها بوده است. هر چند بدهی انباشت شدۀ ژاپن (2.4 برابر تولید ناخالص داخلی سالانه) سبب شد که این کاهش مالیات ناچاراً از محلی دیگر، که افزایش مالیات بر مصرف باشد، جبران شود. افزایش مالیات بر مصرف هم مانع افزایش تقاضای مصرف کنندگان خواهد شد.
در حال حاضر برخی از اثرات مثبت آبه نومیکس ظاهر شده است. نرخ بیکاری کاهش یافته و رو به کاهش بیشتر است. آثار رشد اقتصادی امید بخشی ظاهر شده است. قیمتها شروع به افزایش کرده اند و روند منفی آنها تا حدی معکوس شده است. مردم ژاپن هر چند راهی طولانی در پیش دارند تا بتوانند بار دیگر به عنوان سردمداران رونق اقتصادی قد علم کنند، امیدوارند بتوانند دوران رکود اقتصادی، که از آن به عنوان سالهای گم شده یاد می کنند، را پشت سر بگذرانند و غرور ملی شان را بار دیگر بدست بیاوورند. شینزو آبه در برداشتن قدمهای اول و تبدیل شدن به نوعی سمبل ملی، حداقل در سطح رسانه های ملی و بین المللی، موفق به نظر می رسد. این قدمها می تواند محکمتر شود و به موفقیت قاطع تبدیل شود، اگر (آنچنان که برخی از ناظران بخصوص تحلیلگران نشریۀ اکونومیست هشدار می دهند) سیاستهای اقتصادی فدای ملاحظات سیاسی، و در صدر آنها تنش با چین که این روزها دیگر آن کشور فقیر بیست سال پیش نیست، نشود.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!