انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 18 از 18:  « پیشین  1  2  3  ...  16  17  18

Earth science | مقالات زمین شناسی


زن

 
انر ژی هسته ای
استفاده از انرژي هسته اي يكي از شيوه هاي بسيار اقتصادي دردنياي صنعتي است وگستره ي عظيمي از كاربردهاي مختلف شامل توليد برق هسته اي تشخيص ودرمان بسياري از بيماري ها كشاورزي ودامداري كشف منابع و.... را شامل مي شود . در مجموع انرژي هسته اي مانند يكي ازانرژي هاي موجود درجهان انرژي بادىوابى وگاز ونفت است ما درمقايسه با انها جزء انرژيهاىپايان پذير شمرده ميشودكه از نظر ميزان توليد انرژي پاسخ گوي نيازهاي بشرخواهد بود يعني انرژي حاصل از تبديل ماده به انرژي برابر است با جرم ماده .سرعت نور به توان دو كه نشان دهنده ي انرژي زياد حاصل از تبديل مقدار كمي ماده به انرژي است. انرژي هسته اي كاربرد هاي متعددي دارد كه در تقسيم بندي كمي مي توان ان را به نظامي و غير نظامي يا صلح جويانه تقسيم كرد .توليد برق يكي ازنياز هاي روزمره وبسيار تاثير گزار در زندگی مردم است که اگر با صرف اقتصادی بیشتر وآلودگی هر چه کمتر زیست محیطی همراه باشدبه یقین خواهد توانست در اقتصاد کشور نقش بسزایی ایفا کند انرژی هسته ای ازاین شاخص مهم برخوردار است ومی توانددر این ضمینه به کمک نیروگاهها بیاید وجهان را از این بهران محدودیت منابع فسیلی رهایی بخشد به همین سبب نیروگاههای برق اتمی اقتصادی ترین نیروگاهی است که امروزه در دنیا احداث می شود یکی از روشهای تشخیص ودرمان ارزشمند در طب پزشکی هسته ای است که در آن از ایزوتوپهای رادیو پکتیو یا رادیو ایزوتوپ برای پیشگیری وتشخیص ودرمان بیماریها استفاده می شود گفتنی است شصت سال است که از رادیو ایزو توپ ها برای شناسایی ودرمان بیماری ها استفاده می شود با کشف شیوه های درمانی بیشتر وپیشرفت این راهها استفاده از رادیو ایزوتوپ هم گسترده تر شده است پرتودهی مواد غذایی عبارت است از قرار دادن ماده غذایی در برابرمقدار مشخصی پرتو گا ما به منظور جلوگیری از جوانه زنی بخشی ازمحصولات غذایی مثل پیاز وسیب زمینی وهمچنین مهار کردن آفات انباری وکاهش بار میکروبی وقارچی بعضی از محصولات مثل زعفران ادویه تاخیر در رسیدن بعضی از میوه ها به منظور افزایش زمان نگهداری آنها در بخش مطالعات مربوط به تغذیه مثل نهوه جذب کودها وعناصربا استفاده از روش پرتو تابی هسته ای می توان تغییرات ژنتیکی مورد نظر را برای اصلاح محصول در کودهای گیا هی به کار برد برای نمونه کشور پاکستان که بیابانهای وسیع و زمینهای فراوانی دارد از راه کشاورزی هسته ای ارقام پر محصولی از گیاهان را در این مناطق پرورش داده است نقش روش های هسته ای در پیشگیری ومهارکردن وتشخیص بیماریهای دامی نقش روشهای هسته ای تولید مثل دام – در تغذیه دام- در اصلاح نژاد دام – در بهداشت وایمنی محصولات دامی وخوراک دام – کاربرد انرژی هسته ای در مدیریت منابع آن یا همان بهبود دسترسی به منابع آن جهان یکی از ضمینه های بسیار مهم در توسعه شناخته شده است بیش از یک ششم جمعیت جهان در مناطقی از جهان زندگی می کنند که به آن آشامیدنی بهداشتی دسترسی ندارند روش های هسته ای برای شناسایی حوضه های آب خیز زیر زمینی هدایت آب های سطحی وزیر زمینی واز بین بردن آلودگی و جلوگیری از نشت و ایمنی سطح ها به کار می رود از این نیز استفاده می شود نمونه هایی برای طرح کاربرد انرژی هسته ای دربخش صنعت عبارتند از :تهیه وتولید چشمه های پرتو زایی که به علت برای مصارف صنعتی تولید چشمه های ایریدیوم ها برای کاربرد های صنعتی و بررسی وجوشکاری در لوله های نفت و گاز تولید چشمه های پرتوزا برای کاربرد های مختلف در علوم وصنعت از قبیل طراحی وساخت انواع سامانه های هسته ای برای قاره های صنعتی مانند سامانه های سطح سنجی و ضخامت سنجی وچگالی سنجی ونظایر آن اندازه گیری زغال سنگ بررسی کوره های مذاب شیشه سازی به منظور تعیین اشکالات آن ها نشت یابی در لوله های انتقال نفت با استفاده از روش های هسته ای .
     
  
زن

 
نظريه داروين
نظريه ژنتيكى مدرن انتخاب طبيعى را مى توان به شرح زير جمع بندى كرد. ژن هاى يك جمعيت از گياهان يا جانورانى كه با يكديگر زادآورى جنسى دارند، يك خزانه ژنى را تشكيل مى دهند. ژن ها در خزانه ژنى با يكديگر رقابت مى كنند، همانطور كه مولكول هاى همانند ساز اوليه در سوپ نخستين با هم رقابت مى كردند. ژن ها در خزانه ژنى عملاً وقتشان را يا صرف نشستن در بدن فردى مى كنند كه در ساختنش كمك كرده اند يا در فرآيند توليد مثل جنسى از طريق اسپرم يا تخمك، از بدنى به بدن ديگر مسافرت مى كنند. توليد مثل جنسى، مدام ژن ها را بُر مى زند و بدين معنا است كه زيستگاه بلندمدت يك ژن، خزانه ژنى است. هر ژن مفروض در خزانه ژنى در نتيجه يك جهش پديد مى آيد كه خطايى تصادفى در فرآيند نسخه بردارى ژن است. هرگاه كه جهش جديدى رخ دهد، مى تواند به وسيله آميزش جنسى در خزانه ژنى انتشار يابد. جهش منشاء نهايى تغييرات ژنتيكى است. توليدمثل جنسى و نوتركيبى ژنتيكى ناشى از كراسينگ آور (مبادله مواد ژنتيكى ميان كروموزوم هاى همانند در طول ميوز _ م) تضمين مى كند كه تغييرات ژنتيكى به سرعت در خزانه ژنى توزيع و نوتركيب شود.

هر ژن خاص در يك خزانه ژنى احتمالاً به شكل چندين نسخه رونوشت وجود دارد كه يا همگى از همان جهش اوليه حاصل شده اند يا محصول جهش هاى موازى مستقل هستند. از اين رو مى توان گفت كه هر ژن داراى يك فراوانى در خزانه ژنى است. بعضى از ژن ها، مثل ژن آلبينو در خزانه ژنى نادرند و بعضى ديگر فراوان. در سطح ژنتيكى، تكامل را مى توان فرآيندى تعريف كرد كه در اثر آن فراوانى ژن در خزانه ژنى تغيير مى كند.

تغيير فراوانى ژن دلايل گوناگونى دارد: مهاجرت به داخل، مهاجرت به خارج، رانش تصادفى و انتخاب طبيعى. سه عامل نخست، گرچه ممكن است در عمل بسيار مهم باشند، اما از نقطه نظر سازشى چندان مورد توجه نيستند.

انتخاب طبيعى است كه پاسخگوى كمال سازش، سازمان كاركردى پيچيده حيات و چنان ويژگى هاى پيشرونده اى است كه تكامل مى تواند به نمايش بگذارد. ژن ها در بدن روى تكوين آن بدن تاثير مى گذارند. بعضى بدن ها در بقا و توليد مثل از بدن هاى ديگر بهترند. بدن هاى خوب، يعنى بدن هايى كه در بقا و توليدمثل موفق ترند، نسبت به بدن هايى كه در بقا و توليد مثل بد عمل مى كنند، معمولاً در ژن هاى خزانه ژنى آينده سهم بيشترى دارند. به عبارت ديگر، ژن هايى كه بدن خوب مى سازند در خزانه ژنى غالب خواهند شد. انتخاب طبيعى، بقاى افتراقى و موفقيت توليدمثلى افتراقى بدن ها است: اهميت آن در پيامد هايى است كه بر بقاى افتراقى ژن ها در خزانه ژنى دارد.

تمام مرگ و مير هاى انتخابى به تغيير تكاملى نمى انجامند. بلكه برعكس، بيشتر انتخاب طبيعى انتخاب به اصطلاح پايدار گر است، يعنى ژن هايى را از خزانه ژنى حذف مى كند كه تمايل به ايجاد انحراف از يك شكل تاكنون بهينه داشته باشند. اما هنگامى كه شرايط محيطى تغيير مى كند، چه از طريق فاجعه هاى طبيعى و چه از طريق بهبود تكاملى جانداران ديگر (شكارچيان، طعمه ها، انگل ها و نظاير آن)، انتخاب مى تواند به تغيير تكاملى منجر شود. تكامل تحت تاثير انتخاب طبيعى به بهبود سازشى مى انجامد. تكامل، تحت تاثير انتخاب طبيعى باشد يا خير، به واگرايى و تنوع مى انجامد. از يك نياى نخستين، در طول زمان، صد ها ميليون گونه جداگانه تكامل يافته اند. فرآيندى كه طى آن يك گونه به دو گونه منشعب مى شود، گونه زايى نام دارد. واگرايى پس از گونه زايى به جدايى هرچه بيشتر واحد هاى تاكسونوميك _ جنس، خانواده، راسته، رده و غيره- مى انجامد. حتى جاندارانى بسيار متفاوت از هم، مثل حلزون و ميمون، از نياكانى مشتق شده اند كه در ابتدا از يك گونه واحد در يك رويداد گونه زايى واگراييده بودند.

از دهه 1940 مورد پذيرش همگانى قرار گرفته است كه نخستين گام در پيدايش گونه ها عموماً جدايى جغرافيايى است. يك گونه به شكلى تصادفى به دو جمعيت جدا از نظر جغرافيايى تقسيم مى شود. زير جمعيت ها اغلب به شكل جزيره از هم جدا مى شوند، در حالى كه اين كلمه در مفهوم كلى آن به كار برده مى شود تا جزاير آب در خشكى (درياچه ها)، جزاير پوشش گياهى در بيابان (واحه ها) و غيره را در برگيرد.

حتى درختان يك علفزار ممكن است براى برخى ساكنان كوچك خود عملاً در حكم جزيره باشند. جدايى جغرافيايى يعنى توقف در جريان ژن، به عبارت ديگر عدم آلايش جنسى هر يك از خزانه هاى ژنى به ديگرى. تحت اين شرايط، چه در نتيجه فشار هاى انتخابى متفاوت و چه در اثر تغييرات آمارى تصادفى در اين دو ناحيه، ميانگين فراوانى ژن ها در دو خزانه ژنى مى تواند تغيير كند. اين دو زير جمعيت پس از آنكه در دوره جدايى جغرافيايى دچار واگرايى ژنتيكى كافى شدند، حتى اگر بعد ها در اثر تغيير شرايط دوباره به هم بپيوندند، ديگر قادر به زادآورى با هم نيستند. هنگامى كه ديگر نتوانند با هم زاد آورى كنند، گفته مى شود كه گونه زايى رخ داده و يك گونه جديد (يا دو گونه) به وجود آمده است. اين نكته محل اختلاف نظر است كه آيا جدايى جغرافيايى همواره الزاماً در گونه زايى دخالت دارد.

داروين ميان انتخاب طبيعى كه اندام ها و ترفند هاى در جهت بقا را برمى گزيند و انتخاب جنسى كه موفقيت رقابتى در به دست آوردن جفت را، چه به صورت نبرد مستقيم با اعضاى همان جنس و چه به صورت جذاب بودن براى جنس مخالف، برمى گزيند (اين دو را گاهى به ترتيب انتخاب درون جنسى و انتخاب بين جنسى مى نامند، اما اين نحوه كاربرد گمراه كننده است)، تمايز قائل شد. داروين مجذوب اين واقعيت بود كه ويژگى هاى جذابيت جنسى اغلب عكس ويژگى هايى هستند كه به بقاى فرد مى انجامند. دم پرزرق و برق و دست و پاگير پرنده هاى بهشتى مثالى معروف از اين ويژگى ها است. چنين دمى در هنگام پرواز حتماً براى صاحب خود زحمت آفرين است و قطعاً او را براى شكار چيان قابل رويت مى سازد، اما داروين دريافت كه اين دم چنانچه در عين حال براى ماده ها نيز جذاب باشد، باز به «زحمتش مى ارزد». اگر نرى بتواند كارى كند كه ماده اى قانع شود به جاى رقيب با او جفت شود، احتمالاً ژن هايش را به خزانه ژنى آينده خواهد رساند. ژن هاى سازنده دمى كه از نظر جنسى جذاب باشد، خواهى نخواهى امتيازى دارند كه نقطه ضعف هاى به جان خريده آنها را جبران مى كند.

دانيل دنت (D.Dennett) فيلسوف نوشته است: «بگذاريد دستم را رو كنم. اگر قرار بود من به بهترين ايده اى كه تاكنون كسى داشته است پاداشى بدهم، پيش از نيوتن، اينشتين و هر كس ديگرى آن را به داروين مى دادم.» انجام قضاوت هاى مقايسه اى نظير اين دشوار است، اما براساس يك معيار، بدون ترديد نقش داروين از همه پررنگ تر است. قدرت محض اين ايده، كه مى توان آن را با تقسيم حجم كار تبيين كنندگى آن بر سادگى فوق العاده خود ايده تكامل اندازه گرفت، آدمى را غرق در حيرت مى كند كه چرا بشريت مى بايست تا نيمه قرن نوزدهم انتظار مى كشيد، تا آنكه سرانجام يكى از ما به پاسخ مسئله دست يابد.
     
  
زن

 
نظريه دار وين
از نظر بيشتر مردم در طول تاريخ همواره روشن به نظر مى رسيد كه تنوع سرشار حيات، كمال مرموزى كه موجودات زنده براى بقا و تكثير با آن تجهيز شده اند و پيچيدگى حيرت انگيز نظام زنده، تنها مى تواند از طريق خلقت الاهى پديد آمده باشد. با اين حال بار ها از خاطر انديشمندان منزوى گذشته است كه شايد غير از خلقت فراطبيعى گزينه ديگرى هم وجود داشته باشد. مفهوم تغيير گونه ها به گونه هاى ديگر، مانند بسيارى از ايده هاى خوب ديگر، در يونان باستان در هوا معلق بود. اما اين ايده تا قرن هيجدهم به فراموشى سپرده شد تا آنكه سرانجام در ذهن انديشمندان پيشتازى نظير پير دو موپرتوئى (P.de Maupertuis)، اراسموس داروين (E.Darwin) و مردى كه خويش را شواليه دولامارك (C.de Lamarck) مى ناميد، از نو ظاهر شود. اين ايده در نيمه نخست قرن نوزدهم در حلقه هاى فكرى، به ويژه در محافل زمين شناختى، ايده نامتعارفى نبود، اما همواره به شكلى بسيار گنگ و مبهم و بدون هيچ تصوير روشنى از مكانيسم پديد آورنده تغييرات به آن اشاره مى شد. اين چارلز داروين (نوه اراسموس) بود كه به تحريك كشف مستقل اصل انتخاب طبيعى توسط آلفرد راسل والاس (A.R.Wallace) سرانجام با انتشار كتاب مشهورى كه عنوانش معمولاً به صورت «اصل انواع» خلاصه مى شود، در سال 1859 نظريه تكامل را پايه ريزى كرد.

بايد دو بخش كاملاً جدا از سهم داروين را از يكديگر تمييز داد. او در تاييد اين واقعيت كه تكامل رخ داده است، مقدار زيادى شواهد قاطع گرد آورد و همراه با والاس (به طور مستقل) به تنها نظريه امكان پذير شناخته شده _ انتخاب طبيعى _ دست يافت كه تبيين مى كند چرا تكامل به بهبود سازشى مى انجامد.

داروين از برخى شواهد سنگواره اى آگاه بود اما بيشتر از شواهد ديگرى استفاده كرد كه گرچه ارتباط چندان مستقيمى با واقعيت رويداد تكامل نداشتند اما از بسيارى جهات متقاعد كننده تر بودند. اصلاح سريع جانوران و گياهان در اثر اهلى سازى هم براى اين واقعيت كه تغيير تكاملى امكان پذير است و هم براى نشان دادن كارايى معادل مصنوعى انتخاب طبيعى شاهدى قانع كننده بود. داروين خود به ويژه در نتيجه شواهد مربوط به انتشار جغرافيايى جانوران متقاعد شده بود. براى مثال، حضور نژاد هاى جزيره اى موضعى، با نظريه تكامل به آ سانى توجيه پذير است: نظريه خلقت، وجود آنها را تنها از طريق فرض دست و دلبازانه «كانون» هاى پرشمار خلقت، پراكنده در سطح زمين، مى تواند تبيين كند.

رده بندى سلسله مراتبى كه جانوران و گياهان به طور طبيعى در آن جاى مى گيرند، قوياً دلالت بر وجود يك درخت خانوادگى دارند: نظريه خلقت ناگزير بايد درباره اشتغال ذهن خالق به موضوعات و تغييرات، به پيش فرض هايى چاره جويانه و پيچيده متوسل شود.

از اين گذشته داروين اين واقعيت كه بعضى اندام هايى كه در فرد بالغ و جنين ديده مى شوند ظاهراً بقايايى هستند را نيز به عنوان شاهدى براى نظريه اش به كار برد. براساس نظريه تكامل، اندام هايى نظير استخوان هاى كوچك و فرورفته ضمائم حركتى عقبى در وال ها آثار پا هاى متحرك نياكان خشكى زى آنهاست. در كل شواهد تأييد كننده اين واقعيت كه تكامل روى داده است از تعداد بسيار زيادى مشاهدات دقيق تشكيل مى شود كه اگر نظريه تكامل را بپذيريم همگى معنا مى يابند، اما با نظريه خلقت تنها در صورتى مى توان آنها را توجيه كرد كه فرض كنيم خالق ماهرانه در نظر داشته ما را گمراه كند. شواهد مولكولى مدرن، واقعيت وجودى تكامل را فراتر از افسارگسيخته ترين رويا هاى داروين تقويت كرده و واقعيت تكامل اكنون مانند هر واقعيت ديگرى در علم با اطمينان تاييد شده است.

از واقعيت تكامل كه بگذريم به نظريه مكانيسم آن يعنى انتخاب طبيعى مى رسيم كه از قطعيت كمترى برخوردار است. مكانيسمى كه داروين و والاس پيشنهاد كردند و معناى آن بقاى غير تصادفى صفات وراثتى است كه به طور تصادفى تغيير مى كنند. انگليسى هاى ديگر عصر ويكتوريا از جمله پاتريك ماتيو (P.Matthew) و ادوارد بلاى (E.Blyth) چيزى شبيه به اين را پيشنهاد كرده بودند، اما از قرار معلوم آن را تنها يك نيروى منفى مى ديدند. ظاهراً داروين و والاس نخستين كسانى بوده اند كه توان كامل آن را به عنوان نيرويى مثبت كه تكامل كل حيات را در جهات سازشى هدايت مى كند، درك كردند. بيشتر تكامل دانان قبلى، از جمله اراسموس پدربزرگ داروين، به نظريه ديگرى درباره مكانيسم تكامل گرايش داشتند، كه اكنون معمولاً تداعى كننده نام لامارك است.

براساس اين نظريه، بهبود هايى كه در طول عمر يك جاندار كسب مى شوند، مانند رشد اندام ها در اثر كاربرد و تحليل رفتن شان در اثر عدم كاربرد، به ارث مى رسند. اين نظريه وراثت صفات اكتسابى جاذبه عاطفى دارد (مثلاً براى جورج برناردشاو در مقدمه بازگشت به متوشالح) اما شواهد تاييدش نمى كنند. گذشته از اين به لحاظ نظرى نيز قابل قبول نيست. در روزگار داروين ترديد در اين رابطه بيشتر بود و داروين هنگامى كه نظريه انتخاب طبيعى اش به مشكل برخورد، خودش هم به سبك و سنگين كردن نسخه اى شخصى از لاماركيسم پرداخت.

آن مشكل از ديدگاه هاى رايج درباره ماهيت وراثت ناشى شد. در قرن نوزدهم تقريباً همگان مى پنداشتند كه وراثت فرآيندى آميزنده است طبق اين نظريه وراثت آميخته، نه تنها فرزندان در صفات ظاهرى و خلقى حد واسط ميان دو والد خويش هستند، بلكه آن عوامل وراثتى كه به بچه هايشان انتقال مى دهند نيز خود به شكلى تفكيك ناپذير در هم ادغام مى شوند. مى توان نشان داد كه اگر وراثت از اين نوع آميخته باشد، تقريباً غيرممكن است كه انتخاب طبيعى داروينى عملى باشد، زيرا تغييرات موجود، در هر نسل نصف مى شود. داروين از اين مسئله آگاه بود و همين او را چنان نگران ساخت كه در جهت لاماركيسم رانده شد. شايد اين مسئله حتى روى اين واقعيت عجيب بى تاثير نبوده است كه داروينيسم در ابتداى قرن بيستم دچار يك دوره موقت از مدافتادگى شد. راه حل اين مسئله كه آنچنان داروين را نگران ساخته بود در نظريه وراثت ذره اى گرگور مندل (G.Mendel) نهفته بود كه در سال 1865 به چاپ رسيد، اما متاسفانه نه داروين و نه عملاً هيچ كس ديگر تا پس از درگذشت داروين آن را نخواند.

پژوهش مندل كه در آغاز قرن بيستم مجدداً كشف شد نشان داد همانطور كه داروين خود زمانى به طور مبهم دريافته بود، وراثت ذره اى است نه آميخته. فرزندان چه از نظر جسمانى حدواسط ميان دو والد خود باشند يا نباشند، ذرات وراثتى ناپيوسته اى را به ارث مى برند و انتقال مى دهند كه امروزه آنها را ژن مى ناميم. يك فرد يك ژن خاص را از يك والد خاص يا قطعاً به ارث مى برد يا قطعاً به ارث نمى برد. از آنجا كه همين را در مورد والدينش نيز مى توان گفت، نتيجه مى شود كه يك فرد يك ژن خاص را از يك پدر/ مادر بزرگ خاص به ارث مى برد يا به ارث نمى برد، هر يك از ژن هاى شما از يك فرد خاص از پدر/ مادربزرگ هايتان و پيش از آن از يك فرد خاص از اجداد تان به شما رسيده است. همين استدلال را مى توان بارها براى تعداد نامحدودى از نسل ها به كار برد. ژن هاى منفرد ناپيوسته در امتداد نسل ها مانند ورق هاى يك دست به طور مستقل از هم بُر مى خورند، نه آنكه مانند اجزاى سازنده پودينگ با هم مخلوط شوند. اين در پذيرفتگى رياضى نظريه انتخاب طبيعى تفاوت اساسى ايجاد مى كند. اگر وراثت ذره اى باشد، انتخاب طبيعى واقعاً مى تواند عمل كند. همانطور كه نخستين بار رياضيدان انگليسى هاردى (G.H.Hardy) و دانشمند آلمانى واينبرگ (W.Weinberg) دريافتند، هيچ گرايش ذاتى در ژن ها براى ناپديد شدن از خزانه ژنى وجود ندارد. در نتيجه چنانچه ژنى ناپديد شود، يا به دليل بدشانسى بوده است يا در اثر انتخاب طبيعى _ زيرا آن ژن به طريقى روى احتمال بقا و توليد مثل افراد دارنده خود موثر بود. نسخه مدرن داروينيسم، كه اغلب نوداروينيسم خوانده مى شود، بر اين بينش مبتنى است. اين درك توسط ژنتيك دانان جمعيت رونالد فيشر (R.Fisher) جان هالدين (J.Haldane) و سوال رايت (S.Wright) در دهه هاى 1920 و 1930 حاصل شد و بعد ها در تلفيق دهه 1940 كه به نوداروينيسم معروف است، ادغام شد. انقلاب اخير در زيست شناسى مولكولى كه در دهه 1950 آغاز شده، بيش از آنكه نظريه تلفيقى دهه هاى 1930 و 1940 را تغيير دهد، آن را تقويت و تاييد كرده است
     
  
زن

 
هم ارزي جرم – انرژي
پارسیان (شاپرزفا) این مقاله کوتاه نیز سعی دارد تا این مفهوم را به سادگی بیان کند...


[ كوانتوم و فيزيك جديد ]

E=mc^2رابطه اي معروف كه حتي مي توان آن را بر ديواره شهرها هم ديد اما اينكه تا چه حد با مفهوم آن آشنا هستيم٬ خود بحثي عميق دارد . اين مقاله كوتاه نيز سعي دارد تا اين مفهوم را به سادگي بيان كند.
آلبرت اينشتن طي يك مقاله ارزشمند علمي در سه صفحه با استدلالي زيبا و عاري از پيچيدگي هاي رياضي آن را استنتاج كرده است. او واپاشي پرتوزايي را در نظر مي گيرد كه در آن هسته پرتو گاما٬ يعني٬ تابش الكترومغناطيسي با فركانس بالا گسيل مي كند. در مورد چنين سيستمي منزوي كه هيچ نيروي خارجي بر آن اثر نمي كند٬ بايد انرژي و اندازه حركت در واپاشي پايسته بمانند. اينشتن با بهره گيري از اين دو شرط پايستگي٬ و بيان نسبيتي اندازه حركت٬ كه جرم دختر - هسته بايد به ميزان
Δm=E/c^2 از جرم مادر كمتر باشد٬ در اينجا E انرژي است كه تابش منتقل مي كند. به زبان خود وي : " اگر جسمي انرژي E را به صورت تابش از دست بدهد٬ جرمش به اندازه E/c^2 كم كي شود."
اين نتيجه گيري٬ گذشته از چگونگي آزاد شدن انرژي٬ به طور كلي صادق است. مثلا در بعضي واكنشهاي هسته اي٬ انرژي به صورت انرژي جنبشي دخيل در واكنش آزاد مي شود٬ در اين صورت٬ بين اين انرژي و تغييرات سيستم نيز بايد موازنه برقرار شود. اگر سيستمي به جرم m خود به خود از بين برود٬ انرژي آزاد شده عبارت خواهد بود از :
E=mc^2
به همين ترتيب٬ مي توان تصور كرد كه با صرف انرژي كافي بايد بتوان جسم پر جرمي به وجود آورد و در واقع چنين رويدادي هم رخ مي دهد. يعني معادله فوق حاكي از هم ارزي بين انرژي و جرم است و انجام واكنش ها را در دو جهت جايز مي داند.
     
  
زن

 
نظريه سيستمهاي باز2
هر سيستمي ازطريق دو روش گسترش و محدود كردن دامنه رفتارها مي تواند بر اجزايش تاثير بگذارد.
براي درك سيستم هاي اجتماعي بررسي روابط بين اجزا و نيز سيستم هاي كلي تري كه سيستم هاي بزرگتر را شكل مي دهند، ضروري است.
هر بنگاه اقتصادي كه به شكل سيستمي زنده اداره مي شود، به تمامي كارگران مقصود خاصي محول شده كه آنها مي توانند به روشهاي مختلف آن را فراهم كنند.
تا زماني كه شركت نياموزد كه چگونه به شكل موثري از كاركنان خود بهره گيرد، مشكلات جدي در زمينه كيفيت وجود خواهند داشت.

نگرشهاي مختلف به يك سيستم :

سيستم هاسه نوع هستند؛ مكانيكي، ارگانيكي و اجتماعي.(1) يك سيستم مكانيكي براساس قانونمندي تحميل شده توسط ساختار دروني و قوانين علّي ذاتي اش عمل مي كند، مثل يك ساعت يا يك اتومبيل. از آنجايي كه در سيستم هاي مكانيكي انتخابي وجود ندارد، خود يا اجزايشان نمي توانند مقاصدي مختص به خود داشته باشند. اما يك سيستم مكانيكي مي تواند وظيفه اي داشته باشد كه مقاصد موجودي، خارج از آن را برآورده مي كند و به همين ترتيب اجزاي سيستم نيز وظايف فرعي مخصوصي به خود دارند. بنابراين، براساس نگرش نيوتني جهان به صورت يك ماشين بود كه خدا آن را ايجاد كرده تا وسيله اي براي اجراي نياتش باشد.


سيستم هاي مكانيكي مي توانند باز باشند و يا بسته. اگر رفتارشان به وسيله هيچ رويداد يا شرايط بيروني متاثر نشود بسته هستند و درغير اين صورت باز خواهندبود. جهان از ديدگاه نيوتن به منزله يك سيستم مكانيكي بسته (خودشمول) بـدون هيچگونه محيطي، ديده مي شد. در مقابل، سياره زمين به منزله سيستمي كه حركتش به وسيله ساير سياره ها، ستاره ها و نيروهاي ديگر متاثر مي شود انگاشته مي شد، از اين رو يك سيستم باز فرض مي شد.

آن اجزايي كه بدون آنها يك سيستم توانايي اجراي وظايفش را ندارد، اجزاي ضروري و باقي اجزا غيرضروري به حساب مي آيند. به عنوان مثال، موتور اتومبيل يك جزء ضروري است درحالي كه فندك آن اين چنين نيست.


نوع ديگري از سيستمها، سيستمهاي ارگانيكي هستند. سيستم هاي ارگانيكي، سيستم هايي هستند كه حداقل يك هدف (goal) يا مقصود (purpose) از خودشان دارند. مثل حفظ بقا، كه رشد براي آن اغلب عاملي ضروري تلقي مي شود. درحالي كه اجــزايشان هيچ هــدف و مقصـودي را پي نمي گيرند اما وظايفي درخدمت هدف و مقصود سيستم كلي دارند. سيستم هاي ارگانيكي ضرورتاً باز هستند، يعني تحت تاثير عوامل بيروني قرار مي گيرند. بنابراين، تنها زماني قابل فهم هستندكه در پيوند با محيطشان بررسي گردند. محيط هر سيستم شامل مجموعه اي از متغيرهاست كه مي توانند رفتار سيستم را متاثر كنند.

اجزاي يك سيستم ارگانيكي، هم مي تواند ضروري باشد و هم نباشد. به عنوان مثال قلب يك جزء ضروري براي سيستم انسان است درحالي كه ناخن چنين نيست.

سومين نوع سيستمها، سيستمهاي اجتماعي هستند. اين سيستمها (مانند سازمانها، موسسات و جوامع) سيستم هاي بازي هستند كه (1) براي خود مقاصدي دارند (2) حداقل برخي از اجزاي ضروريشان هم مقاصدي مختص به خود دارند و (3) جزئي از سيستم بزرگتري هستند كه آن نيز داراي مقاصدي مختص به خود است.




سيستمهاي مكانيكي، ارگانيكي و اجتماعي مفاهيمي هستند كه مي توان آنها را به اشكال مختلف تصور كرد. بنابراين، هر موجودي را مي توان در قالب هريك از آنها تصور كرد. براي مثال، يك فعاليت اقتصادي، يك مدرسه، يا يك بيمارستان را مي توان به عنوان يك سيستم مكانيكي، ارگانيكي يا اجتماعي تلقي كرد. اما سيستم هايي كه مردم در آنها نقش اساسي را بازي مي كنند، اگر به گونه اي غير از سيستم اجتماعي ديده شوند به خوبي قابل فهم و درنتيجه قابل مديريت نخواهندبود. نوع نگرش به سيستم هاي مردمي در طول زمان تكامل يافته است. اين مسئله با تغييراتي كه درنگرشمان درمورد بنگاههاي اقتصادي روي داده، نموده يافته است. اما چنين تكاملي تدريجي، در مورد هر سيستم اجتماعي ديگري نيز قابل مشاهده است.

تاريخچه سيستم ها :

بطور كلي در بحث تاريخ سيستم ها 3 دوره را در نظر مي گيريم :
1 – اولين تفكر : تفكر اتميسم است . اتميسم يعني ذره گرايي ،جز گرايييعني بررسي پديده ها در حالت تجزيه اي آنها يا تحت عنوان اينكه خاصيت ها در درون اين عناصر و اجزا ي وجود دارند . اولين كسي كه از اتم بحث كرد دمكريت بود . او عقيده داشت كه : جهان از ذرات بسيار ريزي به وجود آمده است و خاصيت در اين ذرات ريز نهفته است .

- اپيكو: در 4 قرن قبل از ميلاد مسيح مي گفت كه اين جهان از ذراتي به وجود آمده است كه اصالت از آن ذرات است . يعني اينكه اتم گرا بوده است . او معتقد بود كه يك پديده را از بزرگي و حجمش نبايد شناخت بلكه از ذراتي كه در آن بكار رفته است بايد شناخت .
- محمد ذكرياي رازي خودمان : او مي گفت كه ذرات ريزي وجود دارند كه علت اصلي خاصيت مواد محسوب مي شوند .
- دكارت : از عنصر گراياني بود كه اعتقاد داشت براي شناخت پديده ها بايد آنها را ريز كرد . از معناي ديگر اتميسم مي توان عنصر گرائي را نام برد . همين تفكر ( تفكر دكارت و نيو تن و غيره ) به عنوان منشا تفكر علمي در قرن 18 و 19 مخصو صا" قرن بيستم بنيان گذاري شد .
2 – تفكر دوم – تفكر كل گرائي – در مقابل اتميسم . در بحث پيرامون اين مكتب نظر براين بود كه سيستم ها كليت شان معني دارد و آن معني درخود مفهوم كليت قرار گرفته است . يعني در آن هيئت و شكل تر كيبي . گشتالت در زمان آلماني به معني كل يا هيئت كلي است . زماني يك سري از عناصر ارزش پيدا مي كنند كه حالت و شكل كلي را به وجود آورند . گشتالت هر مجموعه اي را كه اجزا و عوامل آن با هم پيوند داشته باشند پيچيده تر از مجموعه اي از عناصر مي دانست كه اجزايش با هم پيوند ندارند . و آنها به عنوان سيستم هاي پيچيده تر و يشرفته تري مي دانست . يعني اينكه سيستم هاي پيچيده تري هم دارند . زماني كه يك سيستم به وجود مي آيد كه اجزا آن كنار هم قرار گيرند . اين ارتباط و تعامل ميان اجزا موجب ايجاد نيروئي مي شود بنام سينرجي -كه در فارسي آن را به عنوان هم افزائي معني كنيم.
3 - تفكر دوره سوم : دوره نظريه سيستمي است. اين نظريه در اوائل قرن بيستم به عنوان مادر همه علوم مورد استفاده قرار گرفت . اين نظريه حاصل تركيب نظريه هاي اتميسم و كل گرائي دو دوره اول و دوم بود . يعني اينكه هم مكتب اتميسم داراي معايبي بود و هم مكتب كل گرائي .
ايراد نظريه تجزيه گرائي آن بود كه تنها به جز جز عناصر تشكيل دهنده يك پديده توجه نموده و در نتيجه كل آن را مورد دقت قرار نمي داد .
كل گرائي بر عكس كل را مورد توجه قرار داده اما به جزئيات توجه نمي كرد . اما تفكر سيستمي كل و جز را تواما" مورد توجه قرار داده است .



تعريف سيستم :

بيش از صد ها تعريف از سيستم ارائه شده است كه اغلب آنها داراي عوامل مشتركي هستند كه به چند نمونه از آنها اشاره مي شود :
- سيستم كليتي است كه حداقل دو جزء داشته باشد. به صورتي كه (1) هريك از آنها بتواند بر روي عملكرد يا خصوصيات كل سيستم اثر بگذارد، (2) هيچ كدام از آنها نتواند اثر مستقلي بر روي كل سيستم داشته باشد و (3) هيچ زيرگروهي از آنها نتواند اثر مستقلي بر روي سيستم (كل) بگذارد. پس به طور خلاصه مي توان گفت كه سيستم كليتي است كه نتوان آن را به اجزاي مستقل يا زيرگروههاي مستقلي از اجزا تقسيم كرد.


- فرهنگ وبستر سيستم را چنين تعريف كرده است : " سيستم مجموعه اي است از
چندين جز وابسته به يكديگر تشكيل يافته است . " در جائي ديگر سيستم را تحت عنوان " مقداري روش وابسته به يكديگر كه با اجراي روش هاي مزبور قسمتي از اهداف يك نظام تامين مي شود . " تعريف كرده است . ( كيا -1369-ص10)
طبق تعريفي كه اوپتنر از سيستم ارائه داده است . هر سيستم داراي 3 خصوصيت مي باشد :
الف : وجود يك سري از عوامل
ب : وجود رابطه اي بين اين عوامل
ج : وجود حركتي هماهنگ تحت تاثير نوعي كنترل
بنابراين سيستم عبارتست از : فرايند حركت يك سري از عوامل كه هر كدام از اين عوامل براي تحقق هدف خاصي فعاليت مي نمايند .(پسران قادر-1371 –ص36)
فرهنگ آكسفورد نيز در خصوص سيستم تعريفي به شرح ذيل ارائه داده است:"سيستم عبارتست از گروهي از اجزا يا قسمت هائي كه با يكديگر كار مي كنند ووابستگي منظم دارند . " ( آصف زاده – 1368-ص45 )
با توجه به تعاريف زيادي كه در زمينه سيستم ارائه شده است مي توان گفت :" سيستم عبارتست از منظومه اي از عناصر و اجزاي مرتبط و در حال كنش و واكنش متقابل كه يك كل واحد را به وجود مي آورند ."هر سيستمي داراي حد و مرز است و از آن طريق با محيط خود مواد يا انرژي و يا اطلاعات مبادله مي نمايد . حد ومرز سيستم را از محيط خودش مشخص و جدا نمي نمايد . تعامل اجزاي سيستم با محيط بيانگر آنست كه سيستم متوجه هدف و مقصودي است .
عناصر سيستم ممكن است مفهوم باشد در اين صورت يك سيستم مفهومي به وجود مي آيد ،مثل زبان فارسي كه يك سيستم مفهومي است . اجزاي سيستم ممكن است افراد انسان باشند مثل خانواده و يا يك تيم فوتبال . بطور كلي اجزاي سيستم را مي توان به عنوان كوچكترين واحد هائي كه تعامل آنها براي تحقق هدف سيستم ضرورت و اهميت دارند . ( علاقه بند – 1372 – ص184)

ویژگیهای نظریه ی عمومی سیستمها یا ویژگی یک سیستم نظری:
1.به هم پیوستگی و وابستگی اجزاء، ویژگیها، رخدادها، ومانند آن. هر نظریه ی سیستمی باید عناصر درون سیستم، کیفیت به هم پیوستگی آن عناصر و نحوه ی وابستگی اجزای تشکیل دهنده ی سیستم به یکدیگر را شناسایی و تبیین کند. عناصر نا پیوسته و مستقل، هرگز نمی توانند یک سیستم را تشکیل دهند.
2.کل گرایی. رویکرد سیستمی، رویکردی تحلیلی و تجزیه مدار نیست که کل را به اجزای تشکیل دهنده آن بشکند و هر جزء آن را به طور جدا از هم مطالعه کند؛ این رویکرد، یک رویکرد کلی نگر است که کل را با همه ی اجزای تشکیل دهنده و به هم پیوسته و وابسته اش- که در تعامل با یکدیگرند- در نظر می گیرد؛ زیرا سیستم را باید یک کل تفکیک نا پذیر دانست، نه اجزایی که سر هم شده اند و یک کل را به وجود آورده اند.
3. هدف جویی. سیستم از اجزایی متعامل تشکیل می شود. این تعامل به یک «حالت یا هدف نهایی » یا«وضعیت تعادلی» منجر می شود و فعالیتها را هدفدار می کند.
4. ورودیها و خروجیها. همه سیستمها برای فعالیت در جهت کسب اهداف خود، به ورودیهایی وابسته هستند. همچنین،همه سیستمها خروجیهایی تولید می کنند که در سایر سیستمها مورد نیاز هستند. در سیستم بسته، ورودی یک بار و برای همیشه تعیین می شود؛ ولی در سیستمهای باز ورودیهای بیشتری، به دفعات از محیط پذیرفته می شوند.
5. تبدیل. در همه ی سیستمها، ورودی به خروجی تبدیل می شود؛ یعنی هر چیزی که وارد یک سیستم می شود، تغییرپیدا می کند و تو سط سیستم تعدیل می شود؛ به طوری که شکل خروجی آن با شکل اولیه اش (ورودی) تفاوت خواهد داشت.
6. مقابله با بی نظمی و کهولت (آنتروپی). این کلمه ریشه در ترمو دینامیک دارد و بیانگر حالتی است که همه ی عناصر سیستم در حداکثر بی نظمی قرار دارند و سیستم رو به از هم گسیختگی و نابودی پیش می رود. به این ترتیب، برای سیستمهای باز، مفهوم حداکثر بی نظمی یعنی مرگ. حداکثر آنتروپی در یک سازمان رسمی، یعنی نداشتن اطلاعات کامل برای اداره سیستم یا حداکثر وضعیت بی سامانی. برای اینکه یک سیستم به حیات خود ادامه دهد، باید بتواند با چنین وضعیتی مقابله کرده، آنتروپی را مهار کند.
7. تنظیم. سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته و به هم وابسته است. این اجزاءباید به گونه ای تنظیم شوند که به کسب هدفهایی معین بینجامند. تحقق این امر در سازمانها، متضمن هدفگذاری و تعیین فعالیتهایی است که به کسب هدف منجر می شوند؛بدین ترتیب، فراگرد برنامه ریزیو کنترل شکل می گیرد. کنترل متضمن وجود یک طرح اولیه برای انجام عملیات است تا بتوان بر اساس آن،هر گونه انحراف از عملیات را ثبت و آن را اصلاح کرد. برای اعمال یک برنامه کنترلی اثر بخش، وجود باز خور ضرورت دارد.
8. سلسله مراتب. هر سیستم، معمولاً کل پیچیده ای است که از خرده سیستمهای کوچکتری تشکیل می شود؛ضمن آنکه خودش خرده سیستمی برای سیستمهای بزرگتر به شمار می آ ید.به این ترتیب سلسله مراتبی از سیستمها قابل تصور است.
9. جداسازی. در سیستمهای پیچیده، واحدهای تخصصی متعددی برای انجام وظایف تخصصی سیستم ایجاد می شوند؛ یعنی یکی از ویژگیهای موجود در همه سیستمها این است که وظایفشان بر حسب اجزای تشکیل دهنده آنها قابل تفکیک و جداسازی است.
10. هم پایانی. در سیستمهای باز از وضعیتهای آغازین متفاوت می توان به یک حالت نهایی معین رسید؛
یعنی هر حالت و نتیجه نهایی، ممکن است از مسیرهای گوناگونی قابل حصول باشد.

ضروريات وجودي يك نظام يا سيستم:

از نظر فلسفي براي اينكه يك نظام يا سيستم بوجود آيد به چيز هائي نياز دارد از جمله : 1- جنس –در درجه اول هر نظامي به جنس نياز دارد . جنس ماده اوليه اي است كه سازنده ي عناصر وجودي آن سيستم مي باشد . هر نظامي به مصالحي نياز دارد .
2 – كميت است –جنس شرط لازم براي هر پديده اي محسوب مي شود اما كافي نيست يعني براي پديد آمدن يك نظام ما ازجنس به مقدار خاصي نياز داريم تا آن را بوجود آوريم . مثل ملكول آب كه از 2 ملكول هيدروژن و يك مولكول اكسيژن تشكيل يافته است .
3 – كيفيت – پس از مشخص شدن جنس و تعيين اندازه مورد لزوم مسئله كيفيت مطرح است.به طور مثال ، قلب انسان از اجناس مختلف و با كيفيت هاي گوناگون پديد آمده است . قسمت اعظم بدن ما را پروتين تشكيل مي دهد كه كيفيت آن در بخش هاي مختلف بدن متفاوت مي باشد .
4 – سازماندهي – سازماندهي از ضروريات وجودي هر نظامي محسوب مي شود . نظام بندي يك سيستم پيش بيني مي كند كه عناصر در جاي درست و با تركيبي قاعده مند و با مقدارمشخصي قرار گيرند .
5 – هماهنگي – بين عناصر تشكيل دهنده هر سيستم بايد هماهنگي لازم وجود داشته باشد تا اينكه عمكرد آنها در جهت رسيدن به اهداف سيستم حركت نمايد .
6 – انگيزه يا محرك – انگيزه يا محرك از ضروريات هر سيستمي محسوب مي شود . انگيزه را اصطلاحا" يك نيروي دروني مي گوئيم كه موجب حركت سيستم مي شود .
7 – حركت – يكي ديگر از ضروريات هر نظامي حركت است . حركت عبارتست از مجموعه اي از تعامل هائي كه هر نظام يا سيستم به سبب آنكه وجود دارد از خود نشان مي دهد . اما ممكن است اين حركت از نظر ما قابل رويت باشد يا اينكه نباشد .
8 – هدف – هدف و غايت يعني آن چيزي كه به عنوان وظيفه نظام از اول تعيين شده است كه امكان دارد نظام از آن آگاه باشد و يا اينكه آگاه نباشد . (مير كمالي – 1375-ص 17 )

ساختار سيستم :

هر سيستم داراي 3 جنبه مهم مي باشد : مقصد – جريان – محتوا . اولين جنبه هر سيستم وجود مقصدي است را به سوي آن سوق مي دهد . هر سيستم نيز از اجزائي تشكيل مي شودكه مجموع اين اجزا محتواي سيستم را تشكيل مي دهد . مجموع عمليات و فرايند هائي كه اجزا متعهد به انجام آنها مي باشند تا مقصود سيستم را بر آورده سازند جريان يا فرايند سيستم گويند . هر سيستم از اجزائي به نام زير سيستم يا سيستم هاي فرعي و يا خرده سيستم ساخته شده است ، به استثناي كل سيستم هستي ، تمام سيستم ها ، سيستم هاي فرعي هستند كه از يك سيستم كلي نشات مي گيرند و هر سيستم در يك بافت وسيعتري از محيط خويش عمل مي كند كه آن را مي توان فوق سيستم يا ابر سيستم ناميد .

تركيب سيستم :

يك سيستم برخوردار از يك رابطه ساختي ميان درون داد ، ميان دا د ، و برون داد برخوردار است كه به منظور تحقق هدف ها يك حلقه بازخورد به عنوان كنترل كننده نيز به آن اضافه مي شود . ( پسران قادر -1371-ص38 )

نوع شناسي سيستم ها :

1 – سيستم هاي باز و بسته – بر حسب اينكه روابطي با محيط مربوط به خود دارند يا نه به سيستم باز و بسته تقسيم مي شوند .
2 – سيستم هائي كه با ماده و انرژي و اطلاعات در رابطه اند . در عمل هر سيستمي در چهارچوب گذارده ها و بر داشته ها هر يك از تركيب اساسي را در يافت و دفع مي كند و لي هميشه در ميان اين 3 تركيب يكي از آنها نقش اصلي بازي مي كند .
3 – سيستم هائ طبيعي و سيستم هائي كه توسط انسان ايجاد شده اند در ارتباط با سيستم هاي طبيعي . تشخيص سيستم هاي زنده از ديگر سيستم ها ضروري است . در رابطه با سيستم هاي ساخته شده ، مي توان به ماشين هاي ساخت انسان و سيستم هاي اجتماعي اشاره نمود . ( يمني – 1374-ص33 )

طبقه بندي سيستم ها :

سيستم ها را بر حسب مورد به روش هاي مختلفي طبقه بندي شده اند كه از آن جمله مي توان به طبقه بندي آنها به صورت سيستم هاي باز و بسته نيز اشاره كرد :

سيستم هاي بسته : همانطور كه از نام آن پيداست سيستمي است كه با محيط خود هيچگونه ارتباطي به صورت مبادله انرژي و اطلاعات نداشته باشد . انواع سيستم هاي فيزيكي و شيميائي از اين گروهند .
خصوصيت اين گونه سيستم هاآنست كه تما يل زيادي براي رسيدن به وضعيت تعادل ايستا ( سكون ) و آنتروپي ( بي نظمي ) دارند . البته سيستم بسته اصطلاحي مجرد است . يعني آنچه كه وجود دارد سيستم هاي كم و بيش باز است .
طبق اصل دوم ترموديناميك ، اجزاي يك سيستم بسته به تدريج به سوي بي نظمي حركت مي كند و به حالت تعادل ايستا " استاتيكي "و سكون مي رسند . در واقع تمام سيستم هائي كه با محيط خود ارتباط ندارند به اين سر نوشت دچار مي شوند . البته در دنياي واقعي سيستمي كه صد در صد بسته باشد وجود ندارد و بسته بودن سيستم مفهومي نسبي است اما آنچه كه مهم است اينست كه اثر عوامل محيطي بر اين گونه سيستم ها ناچيز است .

سيستم باز :سيستم باز سيستمي است كه بطور مستمر درون داد يا وارده هايي را از محيط در يافت نموده و پس از تبديل به صورتي ديگر آ ن را به محيط بر مي گر داند .
     
  
زن

 
زمين لرزه های شهر بم

شهر بم دراستان كرمان و در طول جغرافيايي ۴۲ ۲۱ ۵۸ و عرض جغرافيايي ۲۷ ۵ ۲۹ قراردارد. اختلاف ساعت بم با تهران ۲۷دقيقه و ۲۵ ثانيه بوده و ارتفاع مركز شهراز سطح درياي آزاد ۱۰۵۰متر است.
گسل بم كه يك گسل راستالغز راستگرد بامولفه معكوس است علت اصلي زلزله بم حدث زده مي شود . اين گسل شاخه اي ازگسل بزرگ نايبند است كه جابجايي ۳ متري و زلزله هاي بم تا قبل از زلزلهاخير نشانه هايي از فعال بودن آن است.
بر خلاف برخي اظهار نظرها كه شهربم را فاقد لرزه خيزي عمده تا هزار سال عنوان كرده اند بر اساس شواهددستگاهي و تاريخي شهر بم بارها لرزش و ويراني داشته است و آخرين زلزله دراين شهر به ۳۳ سال قبل بر مي گردد.
اولين زلزله ثبت شده در شهر بم درروز چهارشنبه ۱۶ تير ماه سال ۱۳۲۷ در ساعت ۱۴: ۵۳: ۱ و با قدرت ۷/۵ ريشتراتفاق افتاد و خسارات فراوان جاني و مالي به همراه داشت.
در سال ۱۳۳۵ودر روز جمعه ۱ تير و در ساعت ۲۷: ۱۸: ۲ به قدرت ۵/۴ ريشتر بوقوع پيوست واگرچه خسارات كمي به بار آورد ولي بر ويرانه هاي زمين لرزه قبلي افزود.
درسال ۱۳۴۲ در ساعت ۰۰: ۰۲: ۱۷ روز چهارشنبه ۲۴ مهر زلزله اي با قدرت ۶/۴ريشتر شهر بم را لرزاند ولي خسارات زيادي به بار نياورد . در آن زمانجمعيت شهر بم ۱۹ هزار نفر بود .
در سال ۱۳۴۳دو زلزله شهر بم را لرزاند. اولي در روز دوشنبه ۳۱ ارديبهشت و در ساعت ۴۱: ۰۷: ۶ با قدرت ۱/۵ ريشتر ودومي در ساعت ۴۱: ۱۸: ۱۸ روز دوشنبه ۱۹ مرداد با ۷/۴ ريشتر قدرت اتفاقافتادند.
در سال ۱۳۴۵ بر اساس سرشماري رسمي جمعيت شهر بم ۲۱۷۶۱ نفرعنوان شد. در همان سال و در روز چهارشنبه ۱۰ اسفند و در ساعت ۴۹: ۱۲: ۱۰زلزله بار ديگر شهر بم را لرزاند.
در سال ۱۳۴۶ در روز جمعه ۸ ارديبهشت و در ساعت ۲۹: ۳۸: ۷ زلزله ديگري با قدرت ۹/۴ ريشتر اتفاق افتاد.
درسال ۱۳۴۸ سه زمين لرزه شهر را لرزاند. اولي در ساعت ۲۹: ۳۷: ۱۰ روز يكشنبه۲۹خرداد با ۸/۴ ريشتر ، دومي در ساعت ۰۳: ۴۰: ۱۹ روز ۱۵ اسفند با قدرت۷/۴و سومي در ساعت ۴: ۰۶: ۱۰ روز سه شنبه ۱۹ اسفند با قدرت ۷/۴ ريشتراتفاق افتادند .
آخرين زمين لرزه ثبت شده در اين شهر در سال ۱۳۴۹ و درروز سه شنبه ۱۷ شهريور و ساعت ۰۷: ۴۵: ۱۲ با قدرت ۸/۴ ريشتر شهر را بهلرزه در آورد .
حال اين سئوال مطرح است كه در چنين منطقه فعالي باچنين سابقه لرزه خيزي چگونه اجازه ساخت منازل متزلزل و ساخت ساختمان هايغير مقاوم براي مراكز دولتي و بيمارستان ها داده شده است تا با وقوع يكزمين لرزه 8/6 ريشتري چنين فاجعه ملي را ايجاد كند . كمي بينديشيم .....

بم شهر غم
واقعا چه توجيهي داريم؟
طبس , بوئين زهرا , قائنات , رودبار , آوج و حالا بم...
آيااز بين رفتن انسان ها برايمان مهم نيست ؟ از خواب عميق كي برمي خيزيم؟جواب بازماندگان را چگونه بدهيم؟ اين همه خسارت چگونه جبران مي شود ؟ اصلاقابل جبران هست ؟
آئين نامه ۲۸۰۰و صد ها امثال آن به جز صرف وقتكارشناسان ارزش ديگري داشته اند؟! درحقيقت با بي توجهي به ساخت و ساز درشهر ها مسئولان سند قتل شهروندان را به دستشان مي دهند.
آيا شهر بمبايد با يك زلزله ۳/۶ ريشتري اينگونه نابود شود؟ و حتي بيمارستان هاي شهرهم سالم نماند؟ در همين چند روز اخير زلزله اي با همين شدت در يكي از شهرهاي امريكا هيچ خسارتي را به بار نياورده است. آيا حادثه رودبار زمانبيداري نبود؟ آوج چطور ؟ آيا حالا بيدار شده ايم ؟ يا بايد فاجعه تهران كهمي تواند عظيم ترين تراژدي انساني در طول تاريخ باشد ما را بيدار كند. زماني كه ديگر دير شده است...>
     
  
زن

 
زلزله تهران ، فاجعه بشری
مدتی پيش توسط يکی از دوستانم مقاله ای به دستم رسيد درباره زلزله تهران . بنده پيشتر در مورد زلزله احتمالی تهران نوشته ام اما خالی از لطف نيست که نوشته های دوست ديگری را در اين باره با هم بخوانيم :
روزنامه ها از قول يكي از اساتيد دانشگاه (دكتر عكاشه )نوشته بودند كه در صورت بروز زلزله با قدرت بالاي ۷ريشتر هفتاد در صد خانه هاي تهران ويران خواهد شد. بسياري از ما كه آثار زلزله را از طريق تصاوير منتشره در مجلات يا فيلم، خبر و تلويزيون مي شناسيم زلزله مترادف است با آوار و ويراني ساختمانها و اجسادي كه بين آوار گير كرده اند و فرشهاي نيمه پاره و وسايل در هم شكسته. در طول تاريخ بشريت شهرهاي زيادي هستند كه دراثر بروز زلزله به كل از بين رفته اند به طور مثال در چين به سال ۱۹۲۰ زمين لرزه اي با قدرت ۵/۸ ريشتر باعث از بين رفتن چند شهر و كشته شدن۲۰۰۰۰۰ نفر شد. يا زلزله ۱۹۸۷ مراكش كه شهر كوچك اقارير را به كل ويران كرد و يك سوم اهالي شهر را كشت يا زلزله۱۷۵۵ ليسبون پرتقال كه با قدرت ۷/۸ريشتر باعث كشته شدن ۶۰۰۰۰ نفر و ويراني كامل شهر شد.
حقيقت اين است كه در حال حاضر قسمت اعظم ويراني و كشتار در اثر زلزله در شهري مثل تهران كه لوله كشي گاز بدون هيچ ضابطه أي انجام گرفته است در اثر آتش سوزي خواهد بود و نه ويراني ناشي از تخريب خانه ها. هشت مركز در تهران وجود دارد كه وظيفه تحت فشار قرار دادن گازها در لوله به عهده اين هشت مركز است گاز براي اينكه در لوله ها جريان يابد تا حد مايع شدن تحت فشار قرار خواهد گرفت. قرار است هشت كارمند ( يا بيشتر) در صورت بروز زلزله جريان گاز لوله ها را با احساس اولين حركات جدي زمين قطع كنند. در ژاپن اين مهم به عهده دستگاهي ارزان قيمت و بسيار دقيق است كه از اين دستگاهها حتي در كنتور ورودي خانه ها هم نصب شده است و در صورت لرزش زمين خود به خود جريان گاز داخل لوله قطع خواهد شد. حتي اگر به فرض محال هر هشت كارمند نمونه در صورت بروز زمين لرزه به موقع و سر وقت جريان گاز را قطع كنند باز هم در اثر لغزش زمين در محل گسلهاي تهران ( كه كم هم نيست) شاهد شكستگي لوله گاز خواهيم بود گاز باقيمانده در لوله آنقدر است كه شهر را به آتش بكشد. سوخت لازم براي سوزاندن شهر در تهران به خوبي مهيا است. از ماشينهاي پر بنزين گرفته تا مخازن پمپ بنزين كه حتي يكي از آنها براي زلزله ايمن سازي نشده اند و چوب و وسايل چوبي داخل منازل و فرشها و حتي آسفالت خيابانها كه درحرارت خاصي خواهند سوخت. آتش سوزي در صورتي كه مهار نشود به سرعت گسترش خواهد يافت. ضرب المثلي قديمي ميگويد شعله شعله را پيدا ميكند.
از طرفي به دليل در هم شكستگي گسل جريان آب ورودي به شهر تهران قطع خواهد شد. در اثر شكستن سدكرج بخش زيادي از كرج زير آب خواهد رفت و شرق تهران نيز به همچنين. اما آب براي خاموش كردن غرب و مركز و شمال تهران در دسترس نخواهد بود. به عبارت ديگر آتش اينقدر ميسوزاند تاديگر شيئ قابل سوختني باقي نماند. اين يعني تخريب بيش از ۹۰در صد تهران.
در صورت بروز زلزله در تهران اگر جزو افرادي بوديد كه بدون هيچ زخمي سالم مانديد و اگر توصيه هاي ايمني قبل از زلزله را درست رعايت كرديد اميدي نداشته باشيد كه از دست بيل و كلنگتان كار چنداني براي نجات جان عزيزانتان بر بيايد. لودر و جرثقيلهاي عظيمي كه براي اين كار لازم است به هيچ جاي اين كلان شهر نميرسد. اما توجه داشته باشيد كه شعله آتشي كه در دور دست به چشمتان ميايد با سرعتي بيش از ان كه به تصور آيد به شما نزديك ميشود. به راحتي اتحاد چند شعله باعث در محاصره قرار دادن افراد ميشود و اين يعني سوختن زنده زنده در آتش يا خفه گي در اثر استنشاق دود.
پيش بيني مي شود در صورت بروز زلزله در تهران دو ميليون نفر در دم كشته شوند و دو ميليون نفر در هفته اتي. اين پيش بيني كه ظاهرا بسيار خوش بينانه است در عين حال فاجعه است. در طول تاريخ بشر هيچگاه ميزان كشتار انسانها در اثر سوانح طبيعي از ۴۰۰هزار نفر فراتر نرفته است و در صورت بروز اين فاجعه در تهران همانطور كه در طي اين سالها در بسيار زمينه هاي منفي ركورد زديم عددي به دست ميايد كه بعيد است هيچگاه در آينده اين عدد تكرار شود. بزرگترين فاجعه تاريخ بشري.
     
  
زن

 
غار رودافشان
غار رودافشان در استان تهران و در ۱۰۳ كيلومتري شهر تهران و ۶۲ كيلومتري شهر فيروزكوه و در مجاورت روستايي به همين نام واقع است.
غار در دامنه شمالي دره رودافشان قرار دارد. رودخانه دليچاي در ژرفاي دره جريان دارد و آب درياچه هاي تار و هوير را كه حاصل ذوب يخچال هاي قره داغ است ، به رودخانه حبله رود مي برد.
دهانه غار در ارتفاع ۱۸۰۰متري از سطح دريا و در داخل گودي بزرگي به قطر حدودا ۱۰۰متر قرار گرفته است و تنها از لبه گودي قابل مشاهده است . اختلاف ارتفاع دهانه غار و بستر رود حدود ۲۰۰ متر است. دهانه غار بسيار وسيع و قوسي شكل است و به درازاي ۴۰متر و بلندي ۱۲متر است.
نخستين تالار عظيم غار به قطر ۸۰ در ۱۰۰متر و بلنداي ۲۵متر بعد از دهانه قرار دارد . به علت استحكام لايه ها اثري از شكستگي و يا سنگ قابل سقوط در آن ديده نمي شود.اين اعتقاد وجود دارد كه هزاران سال قبل رودخانه همسطح دهانه غار بوده و احتمالا قسمتي از آب رودخانه دليچاي وارد دالان هاي غار شده و باعث گسترش و وسعت غار شده است. وجود تعدادي ايوان ساخته شده با سنگچين و مقاديري خرده سفال، نشانه سكونت انسان ها در غار در روزگار گذشته است.
تالار دوم پس از يك ديواره سنگچين قرار دارد و داراي ابعادي حدود ۶۰در ۵۰ و بلنداي ۲۰ متر است و فاقد هر گونه غارسنگ ( ساختارهايي كه در اثر انحلال و رسوبگذاري كاني ها در خلال جريان آب در داخل غار ها ايجاد مي شود. مانند چكيده و چكنده) است.
تالار سوم داراي ابعادي در حدود ۵۰ در ۴۰ و بلنداي ۱۵ متر است. سرتاسر اين تالار از چكيده ها و چكنده هاي زيبا و ستون ها و آبشارسنگ هاي خارق العاده است. چكنده هاي نيزه اي و گل كلمي در سرتاسر سقف اين تالار ديده مي شود.
در ادامه مسير اصلي غار يك پلكان آهني ما را به دهليزي مي رساند كه دخمه بزرگي به ابعاد 6 در ۴ متر و ارتفاع ۳ متر در انتهاي آن واقع است. يك حوض آب و ستوني در وسط آن در دخمه ديده مي شود. اين دخمه را آناهيتا (الهه آبياري و باروري ) نام نهاده اند.
در ادامه مسير اصلي پرتگاه هاي فراواني وجود دارد و مسير پس از حدود ۱۶۰متر به دالان انتهايي غار مي رسد كه طول آن ۱۰ متر است و در ارتفاع ۱۷۵۰متري سطح دريا و ۵۰ متر پايين تر از ارتفاع دهانه غار است. طول غار در مسير اصلي حدود ۵۵۰ متر است.
لازم است در بازديد از هر غاري به نكات زير توجه شود:
۱- بدون راهنما هيچگاه وارد هيچ غاري نشويد.
۲- حتما لوازم كمك هاي اوليه را به همراه خود داشته باشيد.
۳- چراغ قوه و باطري اضافه و شمع از واجبات است.
۴- لباس هاي ضد آب و محكم به تن كنيد.
۵- قبل از ورود به غار مسئولان محلي و نزديكان خود را از برنامه سفر و ساعات رفت وبرگشت خود مطلع سازيد.
از ديدن زيبايي هاي غار لذت ببريد.
     
  
زن

 
وتوریسم (Geotourism) یکی از رشته های کردشگری وابسته به طبیعت است استکه به معرفی پدیده های زمین شناسی به گردشگران با حفظ هویت مکانی آنها میپردازد. ژئوتوریسم از علوم مختلف زمین شناسی کمک می گیرد و علاقمندان بهطبیعت و پدیده های زمین شناسی را برای بازدید از جاذبه های زیبای زمیندعوت می کند.
ژئوتوریسم یا گردشگری زمین شناسی امروزه مخاطبان وسیعیپیدا کرده است . مخاطبان ژئوتوريسم نه تنها متخصصان و کارشناسان زمينشناسى، بلکه گردشگران عادى و علاقمندان طبيعت هستند. در جريان فعاليت.هاىژئوتوريسمى، بازديدکنندگان ضمن بازديد از پديده.هاى زيبا و ويژه زمينشناسى، با مبانى پيدايش آنها آشنا شده اهميت وجودى آنها را در.مى.يابند. يکى از ويژگى.هاى پديده.هاى زمين شناسى که موجب برترى نسبى آنها برپديده.هاى اکوتوريسمى مى.شود، اسرارآميز بودن و پيچيده بودن مباحث زمينشناسى براى افراد عادى است. واژه زمين شناسى براى اغلب مردم يادآورپديده.هاى باشکوه، بزرگ و اسرارآميزى چون آتشفشان، زلزله، شهاب سنگ،دايناسور، فسيل، دوره.هاى زمانى ميليونى و ... است. لمس اين مفاهيم يامفاهيم وابسته به آنها که در جريان برنامه.هاى گردشگرى زمين شناسىامکانپذير است، جذابيتى شگرف براى بازديدکنندگان ايجاد مى.نمايد.

يکى از مباحث مهمى که در ژئوتوريسم اهميت زيادى دارد، موضوع آموزش و اطلاعرسانى است. هدف از اين مبحث آشنا ساختن همگان به خصوص کودکان و نوجوانانبا ميراث زمين شناسى و پديده.هاى مختلف علوم زمين به منظور جلب همکارىعمومى در حفظ اين آثار و استفاده بهينه و صحيح از اين منابع است.

ژئوتوريسم علاوه بر مزايايى که از نظر درآمدزايى مستقيم و غيرمستقيم بهواسطه جذب گردشگر دارد، در ايجاد اشتغال بين دانش. آموختگان علوم زمين وهمچنين ساکنان مناطق داراى سايت.هاى زمين شناسى بسيار موثر است. ايجادمشاغل جديد تحت عنوان راهنمايان زمين شناسى (Geoguides ) و نگهبانان زمينشناسى ( Geoguards ) از اين جمله.اند.

Geoguide زمين شناسى است که با گذراندن دوره.هاى آموزش اصول راهنمايانجهانگردى و همچنين آشنا بودن با پديده.هاى زمين شناسى ايران در خدمتگروه.هاى گردشگرى قرار مى.گيرد. وظيفه اين راهنما ارائه توضيحات علمى وتوصيف پديده.هاى زمين شناسى براى گردشگران و پيشبرد اهداف آموزشى تعريفشده است. اين راهنما مى.تواند بصورت دائم در منطقه حضور داشته باشد و بهگروه.هاى مراجعه کننده خدمات بدهد. در اين صورت بايد در ژئوپارک مورد نظردفترى براى استقرار وى در نظر گرفته شود. همچنين راهنما مى.تواند بر اساسبرنامه گرو.ه.هاى گردشگرى، در مناطق مختلف آنها را همراهى نمايد. Geoguard زمين شناسى است که در محل ژئوپارک مستقر بوده و ضمن آگاهى کافىاز ويژگى.هاى پديده مورد نظر، وظيفه حراست از محدوده ژئوپارک را انجاممى.دهد. Geoguard مى.داند که چه عواملى بر پديده مذکور آثار منفى مى.گذاردو در جهت جلوگيرى از اين آسيب.ها تلاش کرده و اين آثار منفى را در ابتداىبازديد براى بازديدکنندگان نيز تشريح مى.نمايد. Geoguard در تمامى مراحلبازديد گروه را همراهى نموده و از آسيب.هاى احتمالى وارده به پديده.هاتوسط بازديدکنندگان جلوگيرى مى.کند.
     
  
صفحه  صفحه 18 از 18:  « پیشین  1  2  3  ...  16  17  18 
علم و دانش

Earth science | مقالات زمین شناسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA