انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 2 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

Architecture Engineering | مهندسى معمارى


زن

 
معماری ارگانیک


ساختمان طبیعت‌وار فالینگ‌واتر اثر فرانک لوید رایت.

معماری ارگانیک (به انگلیسی: Organic architecture) یا معماری اندام‌وار یا بیومورفیسم یک فلسفه در معماری است که به ترویج هماهنگی بین عادت‌های انسانی و طبیعت می‌پردازد. این اتفاق به صورتی شکل می‌گیرد که طراحی چنان هماهنگی و ارتباطی با محیط خود داشته‌باشد که ساختمان، مبلمان و محیط بخشی از یک ترکیب متحد و مرتبط باشد.
تفاوت بیونیک و ارگانیک

تفاوت طراحی ارگانیک و طراحی بیونیک در این است که در سبک ارگانیک بیشتر از فرم و رنگ عناصر موجود در طبیعت استفاده می‌شود ولی در طراحی بیونیک از سیستم و عملکرد عناصر طبیعی بیشتر در ایده‌های اولیه و ساختارها استفاده می‌شود به عنوان مثال طرح تا عنکبوت برای ساخت یک سازه مستحکم استفاده می‌شود.

     
  
زن

 
معماری داخلی

طراحی داخلی گروهی از کارهای مختلف را توصیف می کند که در عین حالی که مرتبط با پروژه میباشد مرتبط با تبدیل آن به تنظیمات موثر برای طیف وسیعی از فعالیت های انسانی است. طراح داخلی کسی است که چنین پروژه هایی را انجام دهد. طراحی داخلی حرفه ای چند بعدی است که شامل توسعه مفهومی، ارتباط با ذینفعان پروژه و مدیریت و اجرای طرح است.
در لغت نامه ی وبستر، طراحی داخلی چنین تعریف شده است: "هنر یا عمل برنامه ریزی و نظارت بر طراحی و اجرای معماری داخلی و مبلمان"

تاریخچه حرفه ای طراحی داخلی

در گذشته، فضای داخلی به طور غریزی به عنوان بخشی از پروسه ساختمان قرار داده می شد.حرفه طراحی داخلی نتیجه ای از توسعه جامعه و معماری پیچیده ای شده است که ناشی از توسعه فرایندهای صنعتی است.پیگیری استفاده موثر از فضا، کاربر رفاه و طراحی عملکردی به توسعه حرفه ای طراحی داخلی معاصر کمک کرده است.

     
  
زن

 
تخصص معماری داخلی
مسکونی




طراحی تجاری دربرگیرنده طیف گسترده ای از تخصص های زیر است: خرده فروشی : شامل مراکز خرید، فروشگاه، فروشگاه تخصصی، تجارت و نمایشگاه های تجسمی است. برند تجسمی و فضایی : استفاده از فضا به عنوان یک رسانه به بیان نام تجاری شرکت ها شرکت : طراحی دفتر شرکت برای هر نوع کسب و کار بهداشت و درمان : طراحی بیمارستان ها، امکانات کمک های زندگی، ادارات پزشکی، دفاتر دندانپزشک، امکانات روانپزشکی، آزمایشگاه ها، امکانات پزشکی ویژه مهمان نوازی و تفریح ​​: شامل هتل ها، متل ها، تفرجگاه ها، کافه ها، رستوران ها، باشگاه های سلامت و چشمه های معدنی، و غیره رسمی و سازمانی : ادارات دولتی، موسسات مالی (بانک ها و تعاونی های اعتباری)، مدارس و دانشگاه ها، آرایشگاه ها، امکانات مذهبی و غیره مراکز صنعتی : ساخت و امکانات آموزشی و همچنین امکانات صادرات و واردات
دیگر

مناطق دیگر این تخصص عبارتند از : طراحی نمایشگاه و موزه، طراحی رویدادها (از جمله مراسم ها، کنوانسیون ها و کنسرت)، تئاتر و طراحی با کارایی، طراحی در تولید فیلم و برای تلویزیون .
     
  
زن

 
دکوراتور داخلی ساختمان و طراح داخلی

حرفه طراحی داخلی به وضوح تعریف نشده و پروژه های انجام شده توسط یک طراح داخلی به طور گسترده ای متفاوت است. عباراتی مانند دکوراتور و طراح اغلب مترادف استفاده می شود. با این حال، تمایز میان اصطلاحات وجود دارد.

دکوراتور داخلی

واژه دکوراتور داخلی در اواخر قرن نوزدهم اوایل قرن بیستم پدید آمده است.به آن دسته از دست اندرکاران گویند که که در تنظیم داخلی در سبک های مختلف تخصص دارد. در این متن سبک اشاره به یک ترکیب بندی بر اساس یک تصویر از یک ایده خاص، زمان، مکان، و غیره به عنوان مثال : ویکتوریا، گرجستان، دکو، هنر مدرن، و غیره دارد. اصطلاح دکوراتور داخلی نیز نشان می دهد تمرکز بر جنبه های زینتی و متحرک از داخل کابین، مانند رنگ، مبلمان، مبلمان قالبگیریهای و قاب سازی، طراحی دارد.

طراح داخلی

جامعه طراحان داخلی امریکا(ASID) طراح داخلی را چنین تعریف می کند: " متخصصی برای طراحی فضاهای داخلی، با عملکرد و کارایی بالا که تخصص خود را از طریق آموزش های رسمی کسب کرده است."
طراح داخلی مستلزم آن است که تاکید بر برنامه ریزی، طراحی کاربردی و استفاده موثر از فضا که در این حرفه وجود دارد، در مقایسه با تزئین فضای داخلی بیشتر باشد.طراح داخلی می تواند پروژه هایی که شامل تنظیم فاصله های طرح اولیه را در داخل یک ساختمان و همچنین پروژه هایی که نیاز به درک درستی از مسائل فنی مانند آکوستیک، نور، دما، و غیره دارند را انجام دهد.
اگرچه یک طراح داخلی ممکن است لایه ای از فضا را بسازد، وی ممکن نیست فضارا بدون داشتن تصویب یک معمار بسازد. به همین دلیل است که بسیاری از طراحان داخلی تمام تحصیلات خود را برای یک معمار خوب شدن می گذرانند.طراح داخلی ممکن است مایل به تخصصهایی از انواع طراحی داخلی برای توسعه دانش فنی خاص به آن منطقه باشد.

     
  
زن

 
طراحان داخلی برجسته ساختمان

دکوراتور های طراح داخلی ساختمان اولیه دیگر:

سیبیل کولفکس
دراپر دوروتی
پیر فرانسوا لئونارد فن تاین
سیری موآم
السی دی ولف

بسیاری از طراحان داخلی مشهور قرن بیستم هیچ دوره تخصصی ندیدند.خواهر پریشی، دنینگ رابرت و وینسنت فورکید، جویس کری، ویرسلر کلی، استفان بودین، جفری ژرژ، امیلیو تری، کارلوس د بستیگویی، پتروزینو نینا، مونگیاردینو لورنزو، بلبل دیوید هیکس، کریس وولز و بسیاری دیگر از نوآوران روند تنظیم جهان در طراحی و دکوراسیون بودند.
     
  
زن

 
عمل و تخصص‌های جایگزین

در دهه‌های اخیر ما شاهد افزایش تخصص‌های درون این حرفه بوده‌ایم. معماران بسیاری بر انواع پروژه‌های خاص از قبیل (مراقبت‌های بهداشتی، خرده فروشی، خانه‌های عمومی و مهارت‌های فنی و یا روش‌های تحویل پروژه) متمرکز شده‌اند.
معماران برجسته

از معماران برجسته ایرانی می‌توان از: دکتر حسین نباتی، سیدهادی میرمیران، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، داراب دیبا، کامران دیبا، ایرج کلانتری، فریار جواهریان، علی اکبر صارمی، کامران افشار نادری، بهرام شیردل،نادر خلیلی، محسن فروغی و فرامرز شریفی و نام برد.
     
  
زن

 
روح مکان
روح مکان یا حس مکان یا هویت مکان (به لاتین: genius loci) به یک کیفیت متمایز، یگانه و خاص یک مکان یا فضا اشاره دارد که مورد توجه نویسندگان و هنرمندان و دیگران بازدید کنندگان واقع می‌شود. فضاهای دارای این کیفیت‌ها از روحیه و جو تجربی متمایزی بهره‌مندند که عمیقا به یاد ماندنی است.
این ویژگی می‌تواند یک نشان فرهنگی (افسانه‌های محلی، تاریخ، اسطوره، اعتقادات، خاطرات، هنر و غیرو)، مناظر ملموس و فیزیکی یک مکان (مثل کوهها، مرزها، رودها، سبک‌های معماری، دیدها) یا اتفاقات شخصی (مثل خاطرات و حضور نزدیکان و دوستان) باشد.
     
  ویرایش شده توسط: armita0096   
زن

 
روح مکان از دیدگاه کریستین نوربرگ - شولتز


شهر در قالب ساختمان هاى به هم پیچیده و اتوبان هایى که تا نامتناهى ادامه دارند : تبلور مى یابد. شاید به سبب تکرار ابدى براى فردى که در آن متولد شده و همه زندگى اش را در آن سپرى کرده ، فضای مادى خارج از این شکل ملموس به ذهن نیاید . از آن جا که عمده ى شکل سکونت ، سکونت شهرى است این مسئله تشدید مى شود و فرد به عنوان مسئله اى بدیهى به آن مى نگرد، و حتا در شکل معمول مسئله اى دیده نمى شود . اما اگر چون فردى که از نا کجا آباد آمده و لوح ذهنش سفید است به شهر نگاهى بیاندازیم ، واقعیت ملموس کنار مى رود . شهر نماد کامل انقیاد بدن آدمى در چنبره ى قانون نانوشته اى است که قدمتى به درازاى اولین شهر ها دارد . شهر و اطاعت در کنار هم معنا مى یابند . اطاعتى هم آهنگ با زمان و زیر سلطه ى فضاى مادى . زندگى در شهر مالکیت خصوصى را به روشن ترین شکل ممکن به فرد مى آموزد . این آموزش به وسیله ى ساده ترین سازه اى که مدام تکرار مى شود یعنى دیوار(مرز) اتفاق مى افتد . دیوار مرزى که خودى را از غیر خودى و عمومى را از خصوصى جدا مى کند . فرد شهرى هر روز بارها و بارها در مواجهه با این پدیده و تصمیم گیرى در برخورد با آن قرار دارد بى آن که آگاهانه به آن بیندیشد و این نشانه اى واضح است از قرار گرفتن کالبد او در سیطره ى سیماى شهر . از آن جا که هنر بازنمایى اندیشه ى آدمى درباره تبلورات خارجى است و حتا در انتزاعى ترین شکل آن ریشه در حواس او دارد ، از خلال آن چه هنرمند خلق مى کند مى توان به اندیشه پیرامون مسائل مادى دست یافت . این هنر از شکل ظاهری سازه های شهری ( معماری) گرفته تا تصویر شهر در سینما ، ادبیات ، نقاشی و.... را شامل می شود . نودبرگ – شولتز در کتاب « روح مکان » با یک شعر آغاز می کند . شعری که هایدگر به تفسیر آن پرداخته است . و سپس به محیط مصنوع و محیط طبیعی می پردازد .

زیست - جهان روزانه ى ما از " پدیدارها" ى عینى تشکیل یافته است . ... چیزهاى عینى که جهان واقع ما را مى سازند به گونه اى پیچیده و شاید متناقض به همدیگر وابسته اند . ... در حقیقت این که هر اتفاقى را بدون ارجاع به یک موقعیت تصور کنیم ، بى معنا مى نماید . ... [ منظور از کلمه ى مکان ] چیزى بیش از جایگاهى تجریدى است . منظور کلیتى است از چیزهاى عینى اى که داراى مصالح مادى ، شکل ، بافت ، و رنگ اند ، ساخته شده است . این چیزها یک " خصلت محیطى " را تعیین مى کنند که اساس مکان است . در کل یک مکان ، داراى یک خصلت یا جو است یک مکان از این رو یک پدیدار کیفى و کلى است که نمى توانیم آن را به هیچ یک از خصوصیاتش ، مثلن به نسبت هاى فضایى ، بدون از دست دادن ماهیت عینى آن فروبکاهیم . تجربه ى روزانه نشانگر آن است که کنش هاى متفاوت ، نیازمند محیط هاى متفاوتى هستند تا به گونه اى اقناع کننده در آن واقع شوند . به این اعتبار، شهرها و خانه ها از توده ى مکان هایى مشخص تشکیل یافته اند . "( نوربرگ- شولتز١٣٩٢ : ١٧)

بخش هاى انسان - ساخت محیط اولن " قرارگاه ها " یى در اندازه هاى متفاوت اند، از خانه ها تا مزارع گرفته تا روستاها و شهرها، و ثانین " راه هایى " هستند که این قرارگاه ها را به هم مى پیوندند، مثل عناصر متنوعى که طبیعت را به یک " چشم انداز فرهنگى " تبدیل مى کنند . این که قرارگاه ها اندام وار به محیط شان مرتبط باشند ، نشانگر این است که آن ها چونان کانون هایى عمل مى کنند که ویژگى محیطى در آن ها متمرکز و " مشروح " است . .... بنابراین خاصیت پایه اى مکان هاى انسان - ساخت تمرکز و محصوریت است . آن ها به تمام معنا " درونى " هستند ، یعنى آن چه شناخته شده است " گردهم مى آورند ". براى انجام چنین عملى گشودگى هایى دارند که به برون مربوطند . ( در واقع تنها یک درون است که مى تواند داراى گشودگى هایى باشد ). به علاوه بناها با قرار گرفتن شان بر روى زمین و با برافراشتگى شان به سوى آسمان به محیط شان مرتبط اند . در نهایت محیط هاى انسان - ساخت در بر گیرنده ى اشیاى مصنوع یا چیزهایى هستند که مى توانند هم چون کانون هایى درونى به کار آیند و بر عملکرد گردهم آورى قرارگاه تاکید ورزند . (همان ٢٣) انسان براى تحصیل پایگاه وجودى باید بتواند خودش را جهت یابى کند . او مى باید بداند کجاست و هم چنین مى باید خود را با محیط این - همان سازى کند ، یعنى ، مى باید بداند که او چگونه در یک مکان مشخص قرار دارد [ احساس در خانه بودن ، احساس خوشایند نسبت به محیط ]. لینچ به مفاهیم "گره " ، " راه "و " محله " مى پردازد که نشانگر ساختارهاى فضایى پایه اى هستند و موضوع جهت یابى انسان اند . دریافت هاى متقابل این عوامل یک " تصور محیطى" مى سازد و لینچ بیان مى دارد که :"یک تصور محیطى خوب به دارنده ى آن درکى مهم از امنیت احساسى مى بخشد ."بر این اساس هر فرهنگى " نظام هایى از جهت یابى " را بسط داده است .... جایى که نظام ضعیف است ، تصویر سازى مشکل مى گردد و انسان احساس " گم شدگى " مى کند . ... لینچ کیفیت محیطى اى را که حافظ انسان در برابر گم شدن است ؛" نمایایى " مى نامد . ... تعلق راستین داشتن دلالت بر این دارد که هر دو عمل [ جهت یابى و این - همان سازى ] کاملن توسعه یافته هستند .( همان٣٤-٣٥) در جوامع مدرن به این - همان سازى توجه نشده است ، در حالى که نبود آن منجر به بیگانگى مى شود . محیط بایست چون چیزى معنادار تجربه شود . مانند ازدحام شهرى که شهروند با آن عجین مى شود و احساس آشنایى مى کند . " براى انسان شهرى مدرن ارتباط با یک محیط طبیعى تا حد روابط خرد فروکاسته شده است . در عوض او باید با چیز هاى انسان ساخت هم نوا گردد، مثل خیابان و خانه ها . ( همان ٣٦) موضوعات این - همان سازى ، همان خصوصیات محیطى عینى هستند و این که ارتباط انسان با این ها معمولن در دوران کودکى بسط مى یابد . ... کودک در تجربیات مادى خود ( زمین ، آسمان ، باد بر محیط آگاه مى گردد، و شاکله هاى دریافتى را که تعیین کننده ى تمامى تجربه هاى آینده اند بسط مى دهد . شاکله ها همان قدر که در برگیرنده ى ساختارهاى جهانى اى هستند که میان - بشرى اند،ساختارهاى محلى معین و قراردادى - فرهنگى را نیز شامل مى گردند . واضح است که هر موجود انسانى مى باید شاکله هاى جهت یابى و این - همان سازى را دارا باشد . شناخت یک فرد بر حسب شاکله هایى که بسط یافته اند تعیین مى گردد، چرا که آن ها " جهانى " را که در دسترس است تعیین مى کنند . این واقعیت به وسیله ى کاربرد زبانى مشترک تصدیق مى گردد. وقتى فردى مى خواهد بگوید کیست ، در واقع معمول است بگوید : " من یک نیویورکى هستم " . ( همان ٣٨) زمانى که محیط انسان - ساخت محیطى معنادار است ، انسان در خانه است .... محیط انسان - ساختى که انسان در آن زندگى مى کند صرفن ابزارى عملى یا نتیجه ى رویداد هایى بى هدف نیست ، بلکه واجد ساختار بوده و معناها را تجسد مى بخشد. این معناها و ساختارها بازتاب فهم انسان از محیط طبیعى و وضعیت وجودى کلى اوست . ( همان ٧٩)

موجود انسانی در سراسر جهان با پدیده های مشابه و بدیهی چون تولد ، مرگ ، تغذیه ، خواب و ... رو به روست . کیفیت و تصویر ذهنی او در برخورد با هر یک از بخش های زندگی اش تحت تاثیر شدید محیط اوست . " ما تنها این واقعیت را درک مى کنیم که انسان بخشى یک پارچه از محیط است ، و اگر این موضوع فراموش شود ، مى تواند ما را به بیگانگى انسانى و گسیختگى محیطى برساند .تعلق به یک مکان داشتن یعنى در حالت عینى روزانه پایگاهى وجودى داشتن . وقتى خدا به آدم گفت : تو بر روى زمین تبعیدى و سر گشته خواهى بود " اصلى ترین مسئله ى انسان را فرا رویش نهاد : گذر از آستانه و بازیابى مکان از دست داده . ( نوربرگ – شولتز 1392 :٤٠)
     
  
زن

 
در مطالعه معماری ایرانی و استخراج مفاهیم،مبانی و ویژگی‏های آن کاملاً روشن است که اساس و شالوده اصلی آن در فلسفه وجودی این سرزمین بوده است و در نتیجه،مطالعه آن بدون عمیق شدن در مسائل اجتماعی ،فرهنگی،دینی و ادبی ناممکن است و روش تطبیقی رفت و برگشتی بین قالب (صورت) وفلسفه اجتناب‏ناپذیر می‏باشد. دشواری این تحلیل از همین جا آغاز می‏شود. چرا که کالبد همیشه قابل نقد علمی است،به ویژه هنگامی که این نقددرارتباط با محیط فیزیکی و جغرافیایی صورت می‏گیرد.مطلب پیچیده‏تر،راز فضای فرهنگی است که بدون سفر عاشقانه در ژرفای انتزاعی و معنوی آن به دست نمی‏آید. تمام معماری‏های برجسته جهان رازی دارند که فقط با چشم دل می‏توان به آن راه یافت. در ایران این نگرش عاطفی هنگامی حاصل می‏شود که تعادل و پیوندهای محیطی و معنوی انسان با استحکام و تعادلی مطلوب برپا شده باشد.

در این راستا به مواردی اشاره می‏کنیم:

۱٫درون‏گرایی

درون‏گرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته وبا حضوری آشکار،به‏صورت‏های متنوع،قابل درک و مشاهده است.

ویژگی معماری غیرقابل انکار آثار و ابنیه‏ای مانند خانه،مسجد،مدرسه،کاروانسرا،حمام و غیره مربوط به خصوصیت درون‏گرایانه آن است که ریشه‏ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی-فلسفی این سرزمین دارد.

با یک ارزیابی ساده می‏توان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری،ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری،صرفاً پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می‏کند و غنای درونی و سربسته آن تعیین‏کننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست.

درون‏گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانة تفکر ،تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمأنینه خاطر و آرامش اصیل در درون ،به نظمی موزون و متعالی رسیده است.

به طور اعم وبر اساس تفکر شرقی و در سرزمین‏های اسلامی،جوهر فضا در باطن است و حیات درونی،به وجود آورنده اساس فضا است.

امر نوجه به مسائل درونی بر اساس فرهنگ،نوع زندگی،آداب و رسوم و جهان‏بینی شکل گرفته است که همراه با مسائل محیطی،جغرافیایی و اقلیمی معنای نهایی خود را به دست آورده است. معنایی که از فطرت خود انسان نشأت گرفته است.

۲٫مرکزیت

ویژگی موازی با مسأله درون‏گرایی،مرکزیت در فضای معماری است. سیر تحول عناصر پراکنده(کثرت‏ها)به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنیای اسلام به چشم می‏خورد. حیاط خانه‏ها،مساجد،مدرسه‏ها و کاروانسراها هسته‏های تشکیل دهنده این تفکر و رساندن عناصر عملکردی یا جزئیات.میانه و دور به مرکز جمع‏کننده تنوع‏ها و گونه‏گونی‏ها می‏باشند. این فضای درونی مرکزی که گاه می‎تواند چیزی غیر از حیاط مرکزی باشد تنظیم‏کننده تمام فعالیت‏ها بوده و اصل و مرکز فضا را در قسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنایی در آن رخ می‏دهد.

۳٫انعکاس

در اغلب فضاهای معماری ایران منظره کلی حاصل از شکل‏گیری عناصر کالبدی،به وجودآورنده کلیتی بصری است که اجزای آن در قالب محوربندی‏های حساب‏شده و منظم،چارچوبی را تشکیل می‏دهند که درآن موضوع شکل و تصویر به کمال می‏رسد. اجزاء ترکیبی در محورهای افقی و عمودی همواره رشد صعودی داشته و به منظور دستیابی به مرکزیت دید(تصویر)خط حرکت عمودی در فضاهای باز به طرف آسمان ونور تنظیم می‏شود که پیوند معماری،نور،آسمان و انعکاس را به عنوان نتیجه بصری به دست می‏دهد. بهترین نمونه‏های این شکل‏گیری منظم از طریق انعکاس را می‏توان در آینه‏های مابعدالطبیعی مساجد چهار ایوانی ایرانی دانست.

انسان در گردش محوری خود به طرف جهات مختلف این کلیت فضایی منسجم را حس می‏کند که گویای نظام فکری منظمی است که در آن ،مرکزیت فضا و زمین در مرکزیت(توحید)آشتی‏دهنده عوامل اتصال زمین و آسمان است.

در مرکز مساجد چهار ایوانی،سطح آب از لحاظ بصری به عنوان آینه انعکاس‏دهنده،نه فقط بدنه‏های اطراف را معرفی می‏کند،بلکه به علت موقعیت استثنایی خود (مرکز) تمثیل داستان آسمانی منعکس در تلألؤهای آب به عنوان تصاویر‏برگردان حاضر ولی غیرمادی از زندگی انسان‏ها در میل به حقیقتی بالاتر و جاویدان است.

پیوند معماری با طبیعت

همدلی و احترام به طبیعت ریشه‏های عمیق فرهنگی دارد و همزیستی مسالمت‏آمیز انسان،معماری و طبیعت در معماری سنتی ایران کاملاً مشهود است. اشارات فراوان در کتاب آسمانی دربارة گیاه،نور و اجزاء طبیعت و در نهایت تمثیل بهشتی آن موجب شده است که در معماری ایران حضور طبیعت به طور همه جانبه باشد و فضاهای نیمه‏باز-نیمه‏بسته در یک روند سلسله مراتبی به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که گویی همیشه انگیزه احترام و حفظ نعمت‏های الهی را پاس می‏دارند که در قلب طبیعت و اجزاء عناصر آن تجلی کرده است.

نمونه عالی این نوع معماری،ساختمان هشت‏بهشت است. هر گاه از سطح‏های مختلف آن عبور می‏کنیم طبیعت و برشی از آسمان در کنار ما و در زوایای مختلف قرار دارند و تضادهای داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصاویری است که در آن وقار،آرامش و سکوت طبیعت راه‏گشای مکث،عبادت و تخیل به ابعاد و گستره جهان است.

هشت‏بهشت با مرکزیت اتصال فضاهای کوچک اطراف تمام کانون‏بندی معماری ایران را دارا می‏باشد. برخلاف مساجد چهارایوانی که مرکزیت با فضای باز تعریف شده است در ساختمان هشت‏بهشت تصویر معکوسی را مشاهده می‏کنیم که از یک فضای نیمه‏بسته داخلی به طرف طبیعت حرکت کرده و در انتها افق و بی‏نهایت درک و سپس تصور می‏شود.طبیعت محافظت‏شده در قالبی مطرح است که عناصر آن در کتار یکدیگر با حکمتی استقرار یافته‏اند که جزء جدایی‏ناپذیر موجودیت معماری به شمار می‏آیند.

فعالیت‏های اجتماعی،فرهنگی و یا احکام دینی همواره در آهنگی موزون با طبیعت حرکت کرده‏اند و همجواری و همدلی انسان با طبیعت موجب شده است که عناصر طبیعت به گونه‏های مختلف در معماری‏های اصیل حضور داشته و انسان را از فواید تصفیه‏کننده آن بهره‏مند گردانند.

محوربندی کلی هندسی در هشت‏بهشت موجب شده است که فضاهای طبقات فوقانی همیشه در حول و حوش فضای مرکزی سیر کنند و در آن‏ها تصویر‏سازی طبیعت در جزء و کل حضور داشته باشد. همانند کلیه فضاهای معماری ایرانی،عبور از فضایی(اتاقی) به‏فضای دیگر با استفاده از بخش میانه (مفصلی) صورت می‏پذیرد.

واقعیت این است که هسته‏های وجودی این معماری،جهانی را در ذره فضای خود می‏گنجانند که اوج آن در مرکزی قرار دارد که جهان مختلف جغرافیایی کماکان مفهوم گشت‏وگذار ابدی را برای ما مجسم می‏کنند.

هندسه

مورد بسیار مهم در درک معماری‏های شرق،ایران وتمدن‏های زیر پوشش فلسفه و فرهنگ اسلامی، نحوه برخورد با مقوله هندسه در بیان افکار و اندیشه‏هاست. بدون شک‏زبان بیان معماری‏های جهان بر هندسه استوار است و از طریق روابط آن می‏توان کلیت کالبدی را آشکار کرد.

اما بحث ما تفاوت هندسه منشعب از جهان‏بینی فرهنگی کشورهای شرقی است. در هنر و معماری اسلامی هندسه دارای اهمیت و مفهوم ویژه است و گسترش خود را در فلسفه و راه‏حیات می‏جوید و تجلیگاه افکار الهی و عقلانی و ادراک جهان هستی است.

در هندسه این سرزمین بحث علم و رشد ریاضی اعداد و ترکیبات پیچیده جبر همراه با حس شهودی بوده است واین دو که تکمیل‏کننده آثار هنری محسوب می‏شوند جدایی‏ناپذیری هنر (حس)و علم(عقل) را در تمدن‎‏های غنی و در جهان اسلام نشان می‏دهند. جالب توجه این است که با مطالعه آثار و افکار افلاطون درمی‏یابیم که او دریافت علمی را بدون پشتوانه‏های شهودی ناقص می‏پندارد و بحث عرفان در علم اعداد در غرب بعد شهودی به فراموشی سپرده شده و کلیه استدلال‏ها در چارچوب جدول‏ها دقیق دنبال می‏شوند. عجیب اینجاست که علم در طول تاریخ سعی کرده است رازها و ناشناخته‏ها را کشف کند ولی هنگامی که به این امر دست یافته است روش‏هایی تفکر شهود را که موجب کشف پدیده‏ها شده است از یاد برده است. شکاف میان علم و هنر جداشدن تحلیل‏های مکمل را موجب می‏شود وهر چند در یک جهت می‏توان به شناخت رسیده ولی در عمق مسأله ،خطر از دست‏دادن وحدت وکلیت ادراک باقی می‏ماند.

چرا وقتی دربارة هوش صحبت می‏شود فقط هوش عقلانی مطرح می‏شود و هوش ایمانی از این مقوله خارج می‏گردد. در حالی که هوش اساسی بیداری هوش دل است. مطالعه آثار محققان ایرانی در ادراک روابط طبیعی و مادی نشانگر نحوه برخورد شهودی ایشان در تکمیل استدلال علمی است.

هندسه‏ای که بر پایه این نگرش به وجود آمده است از پیچیدگی و ترکیباتی بهره‏مند است که بسیاری از محققان غرب در اثر نوعی از بدفهمی آن را مغشوش یا ابتدایی و فاقد اعتبار دانسته‏اند.

امروز می‏دانیم که هندسه در ترکیبات عالی خود از روش همدلی و ارتباط بهره‏مند است و پژواک‏های شکلی گاه به صورت اشکالی پنهان حضور خود را مشخص و آشکار کرده‏اند. یکی از بهترین نمونه‏های این نوع هندسه(هندسه همدلی)ساختمان هشت‏بهشت اصفهان است که قبلاً برخی از ویژگی‏های آن توضیح داده شده است.

هندسه ساختمان هشت‏بهشت در سه سطح متفاوت رشد می‏کند:

- حرکت افقی از آب‏نما،پله ایوان،اتاق‏های میانه و فضای مرکزی.

- حرکت عمودی که پیوند کف را با تحولات سه بعدی و دگرگونی‏های ارتفاعی که اوج آن در مرکز قرار می‏گیرد با سقف تأمین می‏کند.

-هندسه‏ای که حاصل برخورد سطوح افقی و عمودی است که حاوی گشایش‏های نوری در اتصال احجام و از ورای کالبد می‏باشد.

در ساختمان هشت‏بهشت احساس کلیت و وحدت هندسی در سه رده مذکور به خوبی قابل دریافت است. برش‏هایی از کالبد توپر در همجواری با شکاف‏های گشوده شده به سوی نور و طبیعت نتیجه ترکیبی است که در آن کثرت و تنوع عناصر در آمیزش با سایه و روشن‏های نوری،احساس کامل یک هندسه منسجم را متظاهر می‏کنند.

نمونه دیگر پیوند هندسی عناصر در سطوح افقی و عمودی و ترکیب فضاهای پروخالی در ساختمان چهل‏ستون مشهود است. نقطه تمایز چهل‏ستون در این است که فضای اصلی آن ایوانی مرکزی است که محل همایش خطوط و انتقال بخش‏های باز،نیمه‏باز و بسته می‏باشد.

کیت کرشلو،کسی که بیشتر عمر خود را صرف کشف روابط اجزاء طی کرده است در یکی از آخرین مقالات خود دربارة عمق زیبایی ریاضیات می‏نویسد که از طریق ادراک زیبایی علم و اعداد ریاضی و خطوط هندسی می‏توان به مراحل والای شناخت ایمان و شهود رسید. در اینجا مفهوم گسترده‏تری را در این جمله خلاصه می‏کنیم: پیچیدگی در کثرت در قابلیت‏های ترکیبی پنهان و بازگشت به وحدت و مرکزیت صورت گسترده.

هندسه معماری ایران از این قانون پیروی می‏کند و استواری این هندسه در تفکری راه‏یافته که در آن بیهودگی و یا پراکندگی وجود نداشته است. قرینه‏سازی،اوج یک تفکر استوار است که با احکام و دستورالعمل‏های روشن و با آهنگی منظم به جلو می‏رود. تکرار حساب‏شده ستون‏ها و فضاها در سلسله مراتب تکمیلی خود تکرار زمزمه‏های حقیقت جاویدان است.

معماری در بخش دریافت وجودی خود (احساس و ادراک انسان از معماری)نیاز به مقدماتی دارد که هندسه از طریق جای‏گذاری تناسبات کوچک و بزرگ نسبت به مکان ومرکز معین ضمن رشد اعداد آن را فراهم می‏کند. در خانه سنتی حرکت‏ها و نفوذها از بیرون به داخل فقط یک حقیقت فرهنگی نیست بلکه از ورودی تا حیاط مرکزی نشانه‏های آماده‏سازی دریافت صحیح از جوهر و مکان اصلی خانه را نیز به همراه دارد. عبور از کوچه و خیابان به بهشتی طراحی شده، دارای کلیه آرمان‏های طبیعی و ماوراءطبیعی است وبرداشت از این گونه فضاها با سهل‏انگاری هرگز میسر نبوده است.

طراحی هندسی ایرانی بر خلاف چیزی که برخی از معماران غربی مدت‏های طولانی سعی در ابراز آن کرده‏اند فقط از عملکردهای مادی و بوم‏شناسی تبعیت نمی‏کند. اشارات والای دیگر نیز دربردارد که بدیهی است چنانچه موقعیت‏ ذهنی و فرهنگی لازم برای ادراک آن‏ها را از بیننده سلب کنیم هرگز قادر به رؤیت و دریافت این غنا و ترکیب حساب‏شده-اقلیمی-فرهنگی نخواهیم بود.

شفافیت و تداوم

نقطه مقابل مفهوم فضای بسته و تمام‏شده ،مفهوم شفافیت و تداوم قرار دارد،در چنین فضایی،مسیر حرکت انسان و یا نگاه او در تداومی پیوسته صورت می‏گیرد،به طوری که گشایش‏های فضایی در خطوط افقی و عمودی موجب شفافیت(transparency)درلابه‏لای دیوارها و ستون‏ها می‏گردد که دورنما و منظر نهایی در افقی لایتناهی و مستهیل،مجدداً جان و جلوه تازه به خود می‏گیرد.

به مفهوم سلسله مراتب(hierarchy)مفهوم تداوم(continuity) برای تشریح مفهوم اصل معماری ایران تلقی صحیحی محسوب می‏شود.

تداوم به کوچکی و بزرگی فضا ارتباطی ندارد و انسان پیوندی است که با زنجیره ادراکی و با بهره‏گیری از حساسیتی فطری ،مجموعه‏ای پیچیده را مورد توجه قرار داده و سپس عناصر گوناگون پراکنده آن را در حوزه نهایی دریافت‏های خویش جمع‏آورده و نهایتاً درک فضایی و پیام مستتر آن را در می‏یابد.

در لابه‏لای بدنه بناهای معماری ایران،فضا هیچ‏گاه با قاطعیت مشخص نمی‏شود وابهام ترکیبات پیچیده آن به دلیل غنابخشیدن به منظره‏ای است که نمی‏توان آن را در قالب محدود و تمامیت یافته تفسیر کرد. این فضا حامل پیام از پدیده‏ای است که پدیده دیگری در درون خود دارد و حرکت به سوی آن،حرکتی به سوی بخش دیگر فضا است با کلیت و جامعیتی گسترده.

در بیان اصل سلسله مراتب و مفهوم پرده‏های وصل‏دهنده (sequence)،یکی از خصوصیات معماری ایران برقراری تداوم مکانی می‏باشد. پرده‏های فضایی،شروع و مقدمات آشکار ویژه‏ای را مشخص می‏نماید و اوج آن زمانی است که احوالات درون‏گرایانه به دلیل پشت سر گذاشتن مسیر و زمان به دریافت کاملی از یک حس باطنی در این عبور فضایی رسیده باشد.

مقدمات ،در مسیر تحول فضا به فضای عبور از مکان‏های شکل‏دهنده کل بنا مربوط می‏شود که فضای مرکزی جوهر و هسته اصلی آن است.این آمادگی متأثر از حرکت ،زمان ،نور و تنوع حجمی حاصل ،ایجاد می‏شود.

با استفاده از هندسه کثرت‏گرا که همانند طبیعت از مجموعه‏ای سطوح و نقاط درهم تشکیل شده است،ادامه و تداوم فضایی،پیوند خود را در ارتباط با مرکز ثقل خود همچنان حفظ می‏نماید.

هندسه۲و۳بعدی تشکیل‏دهنده این معماری،به دلیل تداوم نیروهای متکی بر محورهای پیچیده در تقابل مکانی،نگاه و مسیر را از طریق شفافیت منظر،تنظیم و تعریف می‏کند.

راز و ابهام

احساس عظمت معنوی در کمال سادگی و خلوص در تشکیل و ترکیب ابنیه ایران مدنظر قرار داشته و سادگی ترکیبات این هندسه پایه ولی غنی موجب پیدایش ساختمان‏هایی شده است که پیام آن با درک ویژه حسی قابل دریافت است و توأم با کلیتی است که کمال خود را در منظر و تصویری کامل القا می‏نماید.

مسجد و مدرسه آقابزرگ کاشان از همین ویژگی عالی برخودار است و تغییر محور قبله از طریق محور ورودی دارای دو خط ترسیمی است که مرکز آن می‏تواند در مرکز حیاط درونی زیر مدرسه طلاب قرار گیرد. آشنایی با آرمان‏های اسلام و ظرافت پیام قبله و نماز موجب کشف کلیت فضایی این مسجد در مدرسه است که از ورودی به صحن اصلی با تغییر سطوح کاربردی،اقلیمی و فرهنگی نمونه خوبی از مهارت سازندگان می‏باشد. البته در دورانی بسیار پیشتر از دوره قاجار،ساختمانی که تمام این مفاهیم ترکیبی مرکزیت ، قبله،شمال،ورودی و حدود قرارگیری عناصر معماری را دارا بوده است،مسجد تاریخانه دامغان می‏‎باشد.

این بنای کاملاً ساده و بدون هیچ‏گونه تزئینات،انسجام خود را از طریق ستون‏های سنگین استوانه‏ای تأمین نموده است که بر روی آن‏ها،طاق‏های بیضی شکل به طریقی نشسته‏اند که آهنگ حرکت خاص محوری را با شدت کمال و عظمت القا می‏کنند.

ستون‏های استوانه‏ای شکل بسیار قطور،فواصل این ستون‏ها،ارتفاع کلی بنا،حرکت قوس‏ها که در منظرهای زمانی فقط بخشی از آن‏ها قابل رؤیت است،حکایت همان داستان عجیب پررمز و راز معماری ایرانی است که با ساده‏ترین عناصر و مصالح در زمینی منظم آثاری به وجود می‏آید که راز و ابهام آن در برابر دنبال شده،انسان را به تفکری مجدد وامی‏دارد تا به حضور خود در زمین و نشانه‏های سایه و روشن از تمثیل ازلی آخرت و آسمان بیندیشد.

تعادل موزون/توازن حساس

در معماری تعادلی موزون بین ساختمان و محیط طبیعی آشکار است و همانند یکی از موجودات با آن همنفسی و همدلی صورت گرفته است.

حس و دانش عمیق به وجودآورندگان آثار معماری آن دوران موجب می‏شد که عناصر کالبدی در مکان و جای خود،حضور خویش را مشخص نمایند و کاربرد هر کدام پاسخی باشد به محیط.

در ایران ،غیر از مناطق مرطوب و بارانی شمال وغیر از برخی مناطق خاص جنوبی،با سرزمین نسبتاً خشک و گاهی کویری مواجه هستیم که از لحاظ اقلیمی دو تمهید ویژه را مطرح می‏کند:یکی حفاظت در برابر گرما و حرارت و دیگری به وجود آوردن خنکی،جریان هوا،دریافت و حفظ آب.

بسیاری از عناصر معماری سنتی شهرهای کویری دلیل وجودی خود را در مقابله با یک اقلیم سخت به دست می‏آورند،همانند گنبد که زمان و سطح تابش آفتاب بر روی آن موجب می‏شود که همیشه قسمتی از آن در سایه قرار گیرد و درداخل این گنبد،حرارت به صورت گردشی از دریچه‏های فوقانی تخلیه و رها شود. نمونه‏های دیگر شامل دیوارهای ضخیم خشتی یا فضاهایی چون تالار،ایران،زیرزمین،سرداب،بادگیرو مانند آن نیز در پیوند ارگانیک با طبیعت شکل یافته‏اند. آیا این حکمت اندکی است که انسان بتواند این قدر ماهرانه با طبیعت همزیستی مسالمت‏آمیز داشته باشد؟

ایوان،یکی از عناصر ویژه معماری ایران که فضایی نیمه‏باز نیمه‏بسته می‏باشد یکی از تهمیدات عالی این نوع نگرش و همزیستی با طبیعت است. غیر از تنظیم منظر در قالب تصویری محاسبه‏شده،حضور ایوان،روشنایی میانه(سایه‏روشن‏ها) را در بر گرفته و حد رابط بین فضای خارجی و داخلی است که در تعدیل و تنظیم کیفیت هوا نیز کاملاً مؤثر است.

در خانه‏های سنتی،هشتی حد میانه و واسطه‏ای است که تنظیم‏کننده حدود و عرصه‏های قابل رؤیت و دریافت می‏باشد و رابطة دنیای بیرونی هشتی و اندرونی آن،همانند حد مکان‏یابی ایوان بین فضای داخلی و مرکزی است. مطلب قابل تعمق دیگر،شکل ایوان‏ها و تالارها در خانه‏های سنتی است که نسبت به جهات جغرافیایی و زمستان و تابستان شکل‏های ویژه‏ای به خود می‏گیرند ودر حول و حوش خود اتاق‏ها را بهره‏مند می‏سازند.

همزیستی با اقلیم و محیط،حد مشترک فرهنگ (رفتارها)با طبیعت است. ورودی‏ها با سلسله مراتب ساختمانی تعریف می‏شوند(دروازه،طاق،آستانه،درگاه....)که جواب ودلیل موازی خود را در تنظیم شرایط محیطی به دست می‏آورند. عرصه ورودی مرز و حریم ویژه خود را دارا می‏باشد و همراه با مکث توأم با در امان بودن از گرما و آفتاب است و حرکت‏های ظریف به هشتی یا به فضاهای تقسیم،زمان حس تحولات جوی ودر زمان گذشت و تغییر آرام گرمای بیرون به آسایش و خنکای داخل است. پیوند دریافت فضاو ادراک منظره‏ها وتصاویر،کاملاً در امتزاج با احساس جسمی از گرما،خنکی،حرکت هوا و دستیابی به آب ممکن می‏شود. در درک درست از معماری سنتی منطقه کویری دستیابی به منابع آب بسیار مهم بوده است. در منطقه گرم و خشک بزرگ‏ترین نعمت آب است. آب‏حیات‏بخش که نوشیدن هر قطره آن باشکر همراه بوده،با نگهداری و حفاظت خاص توأم بوده است.

جستجوی آب‏ها زیرزمینی و به وجودآمدن شبکه قنات‏ها به همین منظور ،تأمین آب حیات و پاکیزگی جسم و روح بوده است. با آب،درخت و گیاه رشد می‏کنند. جلوی بادهای شنی و آلودگی‏های مختلف گرفته می‏شود و آرامش سایه‏های طبیعی مهیا می‏شود. نعمت آب و درخت و گیاه در منطقه کویری همیشه تمثیلی از بهشت بوده است که جوی‏های آب آن در چهارسو در حرکت بوده‏اند. در نتیجه خیلی روشن است که در معماری ایران این بهشت جای و مکان خاصی داشته باشد و به شکلی مرکزی تمام فضاها را بهره‏مند نماید.

در این فرهنگ،به وجودآوردن و پیدایش باغ‏ها از اهمیتی ویژه برخودار است و هر گاه ساختمان یا کوشکی نیز مطرح بوده است نفوذ و حضور همه جانبه آب و طبیعت در آن‏ها امری اساسی تلقی شده است.

پیدایش باغ‏های ایرانی به منظور به وجودآوردن و حفظ قسمتی از طبیعت حیات‏بخش است. تکه زمینی در نزدیکی قنات انتخاب می‏شود. درخت و گیاه کاشته می‏شوند ومسیرآب در تمام ابعاد به حرک درمی‏آید تا تمام قسمت‏ها را بهره‏مند کند. تفکر و عبادت در برابر چنان مکانی آرام و خنک،بدون شک از طریق طبیعت و سپس تمثیل بهشت،انسان را در برابر سؤالات اساسی خویش قرار داده و طبیعت و نگاه به این طبیعت دلنواز مقدمه‏ای است جاویدان به پرورش روح و عروج انسان به سوی آسمان.

چشم‏دل

برای درک مفاهیم معماری این سرزمین باید دیدگاه خاص فرهنگی را که این مفاهیم در درون آن به وجود آمده‏اند شناخت و با آگاهی کامل دریافت نمود. در این بررسی توجه ما فقط به دانشی عمیق‏تر دربارة آنچه که از حیث آفرینش ازلی و بی‏زمان است معطوف بوده است. مقصود این نیست که با نظر تحسر و اعجاب به گذشته بنگریم بلکه غرض این است که آگاهی نسبتاً کاملی دربارة شالوده و اساس این جامعه و دریافت‏های اساسی آن که برای بشر بنیادی و ازلی تلقی می‏شود به دست آوریم.

جامعه سنتی در درون یک نظام معنوی زندگی می‏کند که هم از لحاظ کیفی وهم از لحاظ کمی جویای هماهنگی و تناسب در حد کمال است.

آفریده‏های آن چون معماری از جهان‏بینی‏های تام و کاملی مایه می‏گیرند که نیروهای خلاقه انسان را عرضه می‏کنند. فقط با توجه به آسمان‏هاست که عدم تناهی فضا را می‏توان به وسیلة جهات اصلی که به فضا جنبة کیفی می‏دهند،محدود کرد. هر معنای ظاهری و حسی،معانی باطنی دارد و هر صورتی در ظهور باطنی آن که عبارت از ذات و ماهیت درونی آن است همراه می‏شود.

درک معماری بدون یک سفر عاشقانه به زمینه‏های ذهنی و پنهان که درآن عقل و علم واحساس پیون
     
  
زن

 
پیرو شناسایی برخی ویژگی‏ها و عناصر تشکیل‏دهنده شکل و صورت معماری،در راستای تداوم‏بخشی به اصول طراحی معماری نکات زیر قابل ملاحضه می‏باشد.

۱٫مفاهیم و اصول معماری در طول تاریخ با فرهنگ یک سرزمین انتقال یافته و تسری می‏یابند.

۲٫شکل معماری با تبعیت از ویژگی‏های محیطی و فلسفی به وجود می‏آید و عامل زمان،به علت ماهیت دگرگون‏سازی ساختار زندگی انسان،به عنوان رکن اصلی،فضاهای جدید را شکل می‏بخشد.

۳٫با توجه به اصل پایداری مفاهیم جوهری مستتر در هر پدیده،می‏توان اصول انسانی مذکور را در سیر زمان حفظ نموده و از آن‏ها به عنوان مفاهیم بنیادی و اساسی به مثابه الهام ،استفاده کرد.

۴٫در وفاداری به فرهنگ و هنر یک‏سرزمین،حفظ و تکرار اشکال گذشته موردنظر نبوده ودر طراحی و هنرونگاه پویا و خلاق از ضرورت‏های اولیه متقدم به شمار می‏آید.صورت برگردان معنی گذشته لزوماً دیگر در روند زندگی فعال کاربرد ندارد و نیازمند ایجاد صور جدید و پیرو مفاهیم پایدار است.

۵٫معماری،انتقال‏دهنده معنی است و نه شکل.

۶٫پرداختن به معماری به اصطلاح علمی،به معنای این نیست که باید الزاماً از فلسفه علم‏گرا و عقلانی فرهنگ‏های بیگانه تقلید کرد.

در دنیای ارتباطات ،اطلاعات و دانش و فن و تکنولوژی ،متعلق به تمدن بشری است و می‏توان به خوبی از آن بهره جست به شرط این که اصول فلسفی و فرهنگی‏سرزمینی در چارچوب اصول خود حفظ شود.

۷٫هنر والا با تقلید سروکار ندارد و اثری که فاقد پویایی،نوآوری،احساس حقیقت و خلاقیت زمان خویش باشد بدون شک فاقد اعتبار بوده وبه هیچ‏وجه راه‏گشا نیست.

۸٫شکل تثبیت شده‏ای برای برگردان مفهیم فرهنگ وجود ندارد و برای اعتلاو پیشبرد هنر و معماری یک سرزمین می‏توان با بهره جستن از نوآوری هوشمندانه به این‏اهداف متعالی نائل آمد.

۹٫شکل،دارای مفاهیم(semiologic)و تمثیلی(symbolic)است و ساختمان ترکیبی عناصر معماری،نمی‏تواند خارج از شناخت‏های فرهنگی به طور انتزاعی و مجرد حرکت نماید.

تجربه هنر و معماری مدرن (بین‏المللی)که قطع رابطه بین محیط،تاریخ و سنت بوده،نشانه بارزی از یک تجربه شکست‏خورده است که در آن عامل محیط و فرهنگ به نام نوآوری نادیده گرفته شده است.

۱۰٫نشانه و نماد را می‏توان در کلیة پدیده‏های به وجودآمده و تمدن بشری مشاهده کرد. فلسفه،ادبیات ،علم،هنرو...نگاه پویا به عنوان زبان جدیدی در معماری قادر به استخراج این علائم است.

۱۱٫معماری دارای دو رکن اصلی فرهنگی و علمی است و هر گاه در سیر زمان یکی از ارکان سست و ضعیف گردد،نتیجه حاصله ناکافی و ناتمام رشد می‏نماید. در این رشته (معماری)علم مهندسی و احساس خلاق،دو بال اساسی ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر دو زمینه از ضروریات پایه این علم و هنر می‏باشد.

در روند شکل‏گیری معماری عوامل گوناگونی مانند اقلیم،مصرف،عملکرد،مصالح و فنون،نیروی انسانی،اقتصاد ساختمان و...برکالبد نهایی تأثیر می‏گذارند.در کنار روند تأثیرگذاری عوامل مادی،فیزیکی،محیطی-اقلیمی،شکل و فضای بنا در بعد فرهنگی،تمثیلی و هنری،باید از کلیه آرمان‏ها و ارزش‏های یک جامعه برخودار باشد.

روح فرهنگی جاری در بنا،متأثر از کلیه عوامل معنوی،بخش زنده علوم‏انسانی و هنر ابداعی شهودی متصل به فرهنگ اصیل سرزمین است. پیامد این حضور،ساختمان از بعد صرفاً مادی کالبدی خود خارج گشته و مفاهیم فرهنگی،پیام،نشانه‏شهری،ارزش‏های دیرینه و پایدار آن گام‏هایی خواهند بود به سوی ماندگاری اثر،اثری که در اذهان همگان به عنوان شاخص در منطقه و یا هر تجمع انسانی دیگری نقش خود را ایفا می‏نماید.

اثر معماری برخودار از روح و فرهنگ یک سرزمین،در تجلی کالبدی خود،پیام‏آور بسیاری از عوامل محیطی پنهان جامعه بوده ودر بیانی انتزاعی در ترکیبات هندسی و فضایی معماری،انتقال‏دهنده معنویت،اصالت و حقیقت وجودی خود،همانند هنرهای دیگر می‏باشد که انسان در برابر و به هنگام دریافت آن به مقام والای فرهنگی خود ارتقا می‏یابد.

اثر معماری شاخص و ماندگار،به لحاظ تسری کلیة عناصر میراث فرهنگی و هنری محیط،جلوه‏ای خاص به خود گرفته و در کنار دیگر تظاهرات و تولیدات محیط مصنوع،به عنوان معنا ووزن فضایی شهری،موقعیت ویژه‏ای در ذهن مردم به دست می‏آورد.

ملحوظ داشتن عوامل بنیادی،فرهنگی و هنری در بنا،یک اثر ساختمانی معمولی و بی‏هویت و روح را به سوی یک معماری کامل و شاخص سوق می‏دهد. اثری که آرمان‎‏ها،تاریخ و فرهنگ،ذوق و اندیشه و هنر یک جامعه در آن نهفته است. به موازات این بینش توجه به واقعیت‏ها و ضرورت‏های ساختمان و عملکردی نیز موجب نوعی تعالی در بیان معماری گردیده و پیام معماری در این مرحله آشکار خواهد بود.
     
  
صفحه  صفحه 2 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
علم و دانش

Architecture Engineering | مهندسى معمارى

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA