ارسالها: 23330
#1
Posted: 22 May 2014 15:13
درود
درخواست ایجاد تاپیک در تالار علم و دانش دارم
نام تاپیک: ژنتیک | Genetics
تعداد صفحات: ۶ صفحه
کلمات کلیدی: ژنتیک + مهندسی ژنتیک + وراثت + مبانی ژنتیک + شاخه های ژنتیک + تاریخچه ژنتیک+ آزمایش های ژنتیک+اکتشافات مربوط به ژنتیک
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2
Posted: 25 May 2014 12:38
مقدمه
ژنشناسی یا ژنتیک بخشی از دانش زیستشناسی است که به وراثت و تفاوتهای جانداران میپردازد. بوسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم میتوانیم به همانندی یا ناهمانندی دو اندامگان نسبت به یکدیگر پی ببریم و بدانیم که چگونه و چرا چنین همانندی یا ناهمانندی در داخل یک جامعه گیاهی و یا جامعه جانوری، بوجود آمدهاست. دانش ژنشناسی، دانش جابجایی دادههای زیستی از یک یاخته به یاختهای دیگر و یا از پدر و مادر به نوزاد و نسلهای آینده میباشد. ژنشناسی با چگونگی این جابجاییها که باعث نشانگانها، دگرگونیها و همانندیها در اندامگانها میباشد، سر و کار دارد. دانش ژنشناسی به سرشت فیزیکی و شیمیایی این دادهها نیز میپردازد.
تاریخچه
جدولی برای نمایش آزمایش مندل
دانش زیستشناسی، هرچند از کهنترین دانشهایی بوده که بشر به آن توجه داشتهاست. اما از حدود یک سدهٔ پیش از این دانش زیرشاخهٔ تازهای پدید آمد که آن را ژنتیک نامیدند و انقلابی در دانش زیستشناسی بوجود آورد. در سدهٔ هجدهم، گروهی از پژوهشگران بر آن شدند که چگونگی جابجایی برخی صفتها و ویژگیها را از نسلی به نسل دیگر بررسی کنند. از این ویژگیها به عنوان ویژگیهای ارثی یاد میشود. به دو دلیل مهم که یکی گزینش ویژگیهای نامناسب و دیگری نداشتن آگاهی کافی در زمینه ریاضیات بود، به نتیجهای نرسیدند.
نخستین کسی که توانست قانونهای حاکم بر انتقال صفتهای ارثی را شناسایی کند، کشیشی اتریشی به نام گرگور مندل بود که در سال ۱۸۶۵ این قانونها را که نتیجهٔ آزمایشهایش روی گیاه نخود فرنگی بود، ارائه کرد. اما متاسفانه جامعه علمی آن زمان به دیدگاهها و کشفهای او اهمیت چندانی نداد و نتیجهٔ کارهای مندل به دست فراموشی سپرده شد. در سال ۱۹۰۰ میلادی کشف دوبارهٔ همان قانونها، توسط درویس، شرماک و کورنز باعث شد که دیدگاههای مندل به گونهای جدیتر مورد توجه و پذیرش قرار گیرد. هم اینک، مندل به عنوان «پدر دانش ژنتیک» شناخته میشود.
در سال ۱۹۵۳ با کشف ساختمان جایگاه ژنها از سوی جیمز واتسون و فرانسیس کریک، رشتهای نو در دانش زیستشناسی بوجود آمد که زیستشناسی مولکولی نام گرفت. با گذشت حدود یک سده از کشفهای مندل در سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۳ در رشته زیستشناسی مولکولی و ژنتیک، که اولی به بررسی ساختمان و چگونگی کارکرد ژنها و دومی به بررسی بیماریهای ژنتیک و پیدا کردن درمانی برای آنها میپرداخت، این دو رشته با هم درآمیختند و رشتهای به نام مهندسی ژنتیک را پدید آوردند که طی اندک زمانی توانست در رشتههای گوناگون دیگری مانند پزشکی، صنعت، کشاورزی، و.... بسیار اثرگزار باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#3
Posted: 25 May 2014 12:42
تقسیم بندی دانش ژنتیک
ژنتیک را میتوان به هفت گروه تقسیم بندی کرد:
- ژنتیک مندل
- ژنتیک جمعیت
- ژنتیک مولکولی
- ژنتیک بالینی
- ژنتیک رفتاری
- ژنتیک اصلاح دام
- ژنتیک پزشکی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#4
Posted: 25 May 2014 12:49
ژنتیک مندل
ژنتیک مندلی یا کروموزومی بخشی از ژنتیک امروزی است که از توارث ژنهای موجود در روی کروموزومها بحث میکند، اما برعکس در ژنتیک غیر مندلی که به ژنتیک غیر کروموزومی نیز معروف است، توارث مواد ژنتیکی موجود در کلروپلاست و میتوکندری، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
نسبتهای فنوتیپی مندلی در مونوهیبریدها (۳:۱)، تحت تاثیر عوامل متعددی چون غالبیت ناقص، هم بارزی، ژنهای کشنده، نافذ بودن و قدرت تظاهر یک ژن و چند آللی قرار میگیرد که نسبتهای مندلی را تغییر میدهد.
آشنایی با قوانین علم احتمالات، از نظر درک چگونگی انجام پدپدههای ژنتیکی، پیش بینی فنوتیپی، نتایج حاصله از یک آمیزش و برآورد انطباق نسبت فنوتیپی نسل اول و دوم، با یکی از مکانیزمهای ژنتیکی دارای اهمیت فوقالعادهای میباشد.
پدیده پیوستگی ژنها (Linkage) بوسیله سوتون، در سال ۱۹0۳، عنوان گردید. سوتون با بیان اینکه کروموزومها حامل عوامل ارثی (ژنها) هستند، روشن نمود که تعداد ژنها به مراتب بیشتر از تعداد کروموزومها بوده و بنابراین هر کروموزوم، میتواند حامل ژنهای متعددی باشد.
منظور از جهش ژنی،هرگونه تغییر در ساختمان اسیدهای نوکلئیک تشکیل دهنده ماده وراثتی موجود زنده را گویند که باعث تغییرات فنوتیپی در موجود زنده می شود موجودی که فنوتیپ آن در نتیجه موتاسیون تغییر میکند را موتان میگویند. منظور از فنوتیپ، خصوصیت ظاهری ژن در صورت بیان شدن است. برای مثال ژن های کنترل کننده رنگ پوست را در نظر بگیرید، فنوتیپ آنها رنگ پوست می باشد. هرگونه تغییری در آنها باعث تغییر در طرز بیان آنها و در نهایت باعث تغییر در فنوتیپ آنها (رنگ پوست) می گردد.
موضوعات مورد بحث در ژنتیک مولکولی کشف ساختمان DNA شناخت امروزی ما در مورد مسیرهای اطلاعاتی از همگرایی یافتههای ژنتیکی، فیزیکی و شیمیایی در بیوشیمی امروزی حاصل شدهاست. این شناخت در کشف ساختمان دو رشته مارپیچی DNA، توسط جیمز واتسون و فرانسیس کریک در سال ۱۹۵۳ خلاصه گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#5
Posted: 25 May 2014 12:54
ژنتیک جمعیت
ژنتیک جمعیت مطالعه توزیع و تغییرات ﻓﺮﺍﻭﺍنی ﺁلل تحت تأثیر چهار فرایند اصلی تکاملی است. این چهار فرایند عمده عبارتند از: انتخاب طبیعی، رانش ژنتیکی، جهش و جریان ژن است. ژنتیک جمعیت تلاش می کند که پدیده هایی همچون سازش و گونه زایی را توضیح دهد.
ژنتیک مولکولی
ژنتیک مولکولیشاخهای از زیستشناسی و ژنتیک است که به بررسی ساختار و کارکرد ژنها در سطح مولکولی میپردازد. این شاخهٔ زیستشناسی، چگونگی جابجایی ژنها از نسلی به نسل دیگر را بررسی میکند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#6
Posted: 25 May 2014 12:57
ژنشناسی بالینی
ژنتیک بالینی، بخشی از ژنتیک پزشکی میباشد که به سلامت و بیماری افراد و خانوادهها میپردازد. از نگاه کاربردی، ژنتیک بالینی کاربرد ژنتیک در پزشکی روزمره است. شاخههای دیگر ژنتیک پزشکی از جمله ژنتیک مولکولی یا سیتوژنتیک مبنای آزمایشگاهی دارند. ژنتیک بالینی تعامل مستقیم با بیمار دارد. متخصصین ژنتیک بالینی پزشکانی هستند که در زمینه ژنتیک تحصیلات آکادمیک دارند که منجر به درجه دانشگاهی شده است. در حالی که متخصصین دیگر شاخههای ژنتیک پزشکی الزاما پزشک نیستند. در بعضی از کشورها تخصص ژنتیک بالینی یک تخصص مستقل است که بعد از پزشکی عمومی و طی دوره رزیدنتی که حداقل چهار سال طول میکشد، به پزشکان اعطا میشود. در حالی که در سایر کشورها پزشک بعد از دوره پزشکی عمومی یک درجه دانشگاهی در ژنتیک اخذ نموده و مبادرت به فعالیت ژنتیک بالینی مینمایند. تفاوت مشاور ژنتیک و متخصص ژنتیک بالینی آن است که مشاوره ژنتیک بعد از تایید تشخیص بالینی به مشاوره بیماران مبادرت میکند. حال آن که متخصص ژنتیک بالینی در فعالیتهای تشخیصی و گاه در درمان بیماران نیز مداخله میکند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#7
Posted: 25 May 2014 13:00
ژنتیک رفتاری
شاخهای از علم ژن شناسی است که به بررسی تاثیر عوامل ژنی بر رفتار فرد میپردازد.
پیام اصلی ژنتیک و ژنتیک رفتاری که در ادامه مطرح خواهد شد، فردیت ژنتیکی ست. به استثنای دوقلوهای همسان، هر یک از ما یک آزمایش ژنتیکی یگانه هستیم که هیچگاه دوباره تکرار نخواهیم شد. این تعریف همانند پایهای است که میبایست بر اساسِ آن فلسفهای دربارهی شأن و اعتبار فرد طرح ریزی شود! گوناگونی انسانها فقط نوعی عدمِ دقت در فرایند نیست، که اگر کامل و دقیق بود، موجب پدید آمدن انسانهایی آرمانی و همسان میشد؛ گوناگونی ژنتیکی اساس زندگی ست.
تاثیر عوامل ژنتیکی بر ویژگیهای پیچیده نظیر ویژگیهای رفتاری، به معنای آن نیست که عوامل محیطی اهمیتی ندارد. برای ویژگیهای تک ژنی ساده (نظیر رنگ چشم)، عوامل محیطی ممکن است تأثیر اندکی داشته باشند؛ اما، برای ویژگیهای پیچیده، تأثیرات محیطی معمولاً به اندازهٔ تاثیرات ژنتیکی اهمیت دارند. برای مثال، وقتی یکی از جفتهای دوقلوهای همسان دچار اسکیزوفرنی شود، تقریباً در نیمی از موارد جفت دیگر دچار اسکیزوفرنی نمیشود، هرچند میدانیم که آنها از نظر ژنتیکی یکسان هستند. چنین تفاوتهایی در جفت دوقلوهای همسان، فقط با در نظر گرفتن عوامل محیطی قابل توضیح است. در واقع، پژوهشهای ژنتیک بهترین شواهد موجود را دربارهٔ اهمیت محیط ارائه میکنند.
افراد زیادی از شنیدن این عقیده که ژنها بر رفتار تأثیر میگذارند به شدت آشفته میشوند، زیرا آنها معتقدند که این گفتهی نظریه پردازان بدان معناست که «ژنها سرنوشت را رقم میزنند». این سوء تعبیر رایج غالباً به گونهای مؤکد از سوی افرادی ابراز میشود که از چگونگی عملکرد ژنها آگاهی ندارند. آنها ژنها را «عروسک گردانهای» اصلی تصور می کنند، حال آنکه نقش واقعی ژنها چیز دیگری است. آنها ساختار شیمیایی هستند که تولید پروتئین یا تنظیم فعالیت سایر ژنها را بر عهده دارند. واقعیت این است که ژنها به شیوههایی غیر مستقیم و پیچیده بر رفتار تأثیر میگذارند که مستلزمِ کسب درون دادهایی از فیزیولوژی بدن، محیط، جامعه و فرهنگ است. (هامر و کاپلند 1994) به عبارت دیگر ژنها، در اغلب موارد رفتار را «تحت تاثیر» قرار میدهند. به این ترتیب، تفاوتهای ژنتیکی می تواند منجر به تفاوتهای رفتاری شود، زیرا آنها مسئول کد نمودن آنزیمهایی هستند که توسعه و تکوین سیستمهای حسی، عصبی و ماهیچهای حیوان را تحت تاثیر خود دارند و به نوبهی خود رفتار حیوان را تحت تاثیر قرار میدهند. اما این به معنای نقشی تعیینکننده و جبری برای ژنها نیست.
ژن کنترل کنندهی رنگ چشم تک ژنی نمیباشد. میتوان برای مثال به ژن کنترل کنندهی رنگ یا قد نخود فرنگی اشاره نمود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#8
Posted: 25 May 2014 13:02
ژنتیک اصلاح دام
اصلاح دام با هدف از اصلاح نژاد به دست آوردن جانورانی با تولید و سود بیشتر است در اثر اصلاح نژاد از جانوران با جثهٔ کوچک و فرآوری کم جانورانی با جثهٔ بزرگ و فرآوری بیشتر به دست آمدهاست، به کلیهٔ اقدامات و فعالیتهایی که سبب میشوند در نسلهای پس از آن جانوران، فرآوری بیشتر و سود فراوانتری حاصل شود اصلاح نژاد گفته میشود.
هر حیوانی دارای صفات انبوهی است، رنگ، اندازه بدن، شاخدار یا بی شاخ بودن، اینها نعداد کمی از صفاتی هستند که از والدین به فرزندان منتقل میشوند. این صفات بوسیلهٔ ژنها مهار میشوند. ژنها مولکولهای بسیار ریز و پیچیدهای هستند که در روی کروموزومها قرار دارند و هر حیوانی در بر گیرنده هزاران جفت ژن است که نصف آنها از پدر و نصف دیگر آن از مادر به ارث رسیدهاست و روی هم ژنوتیپ جانور را پایه ریزی میدهد. ژنوتیپ مشخص کنندهٔ نزدیک قابلیت عملکرد جانور در صفات گوناگون است. هر جفت ژن شماری از صفات را مهار میکند. برخی از صفات توارث پذیری فراوانی دارد ولی در برخی دیگر توارث پذیری کم است. اگر صفتی توارث پذیری فراوانی داشته باشد اصلاح آن صفت در جانور با شتاب انجام خواهد گرفت و برعکس برای صفاتی با توارث پذیری کم اصلاح به کندی پیشرفت خواهد داشت، به زبان دیگر برای بهبود چنین صفاتی نیاز به فرآوری نسلهای فراوانی است تا یک صفت به گونه نیرومند درآید در جدول زیر نسبت توارث پذیری برخی از صفات گاوها آورده شدهاست. اصلاح کنندگان دام صفاتی را گزینش میکنند که کاربرد آن در جانور مهم است. برای نمونه در گاوهای شیری صفاتی مورد اصلاح قرار میگیرند که در رابطه با کمیت و کیفیت شیر مهم است و یا در پرندگان ویژگی جوجه درآوری تخم مرغ (Hatchability)، میزان رشد، خاصیت حیاتی (Livability) و سر زندگی (Vability) فرآوری مرغ و قدرت رشد تند فاکتورهای محیطی همانند تغذیه، روشهای شیردوشی و نظایر آن مشخص خواهند کرد که تا چه حد جانور به قابلیت دلخواه دست یافتهاست، به راستی همه عملکرد جانور مجموع اثر پیرامون و ژنوتیپ است.
ژنوتیپ به جانور استعداد انجام عملی را میدهد و پیرامون شرایط لازم برای انجام عمل را فراهم میسازد؛ به زبان دیگر، فنوتیپ و ژنوتیپ هر دو مهم و تعیین کننده هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#9
Posted: 25 May 2014 13:06
ژنشناسی پزشکی
ژنشناسی پزشکی یا ژنتیک پزشکی یکی از رشتههای تخصصی پزشکی است. دانش مطالعه انتقال صفات از یک نسل به نسل دیگر است. دانش بررسی صفات از یک نسل به نسل دیگر در انسان را ژنتیک انسانی مینامند. شاخهای از ژنتیک انسانی که انتقال یک صفت از نسلی به نسل دیگر را در انسان و در ارتباط با سلامت و بیماری مورد بررسی قرار میدهد ژنتیک پزشکی مینامند.
ژنتیک نوین توسط کشیش اتریشی گریگور مندل و در قرن نوزدهم میلادی بنیانگذاری شدهاست. ژنتیک انسانی به آهستگی و در طی نیمه نخست سدهٔ بیستم و ژنتیک پزشکی از نیمه دوم سده بیستم و پس از سقوط اندیشه یوژنیک به سرعت رشد پیدا کرد. این پیشرفت تاکنون و به سرعت ادامه دارد.
شاخههای ژنتیک پزشکی عبارتاند از: ژنتیک بالینی، ژنتیک بیوشیمی، مشاوره ژنتیک، سیتوژنتیک، ژنتیک مولکولی و ژنتیک بیماریهای شایع.
شاخههای گوناگون ژنتیک پزشکی به نوبهٔ خود ترکیبی از یک علم دیگر با ژنتیک هستند. برای مثال ژنتیک بالینی از ترکیب ژنتیک با پزشکی بالینی به وجود آمدهاست. ژنتیک ملکولی حاصل ترکیب ژنتیک با بیوشیمی DNA و RNA و ژنتیک بیوشیمی یا ژنتیک متابولیک حاصل ترکیب ژنتیک با بیوشیمی اسیدهای آمینه، لیپیدها یا هیدراتهای کربن میباشد. سیتوژنتیک از ترکیب سیتولوژی و ژنتیک بوجود آمدهاست و مشاوره ژنتیک نیز از ترکیب ژنتیک و دانش مشاوره غیر مداخلهجویانه حاصل شدهاست.
- موضوعات تحقیقاتی در ژنتیک پزشکی
تحقیق روی اولیگونوکلئوتیدها در ژندرمانی و نیز تاثیر ژنها در تکامل دستگاههای بدن انسان و جانوران برای پیشگیری از بیماریهای ژنتیکی از موضوعات مورد تحقیق در ژنتیک پزشکی است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#10
Posted: 25 May 2014 13:14
گرگور مندل
یوهان گرگور مندل (به آلمانی: Johann Gregor Mendel) کشیشی اتریشی (تولد۲۰ ژوئیه۱۸۲۲- درگذشت ۶ ژانویه ۱۸۸۴ )است که به عنوان پدر دانش ژنتیک نوین شناخته میشود. گرگور مندل در سال ۱۲۴۴ توانست قوانین حاکم بر انتقال صفات وراثتی را که حاصل آزمایشهایش روی گیاه نخود فرنگی بود، شناسایی کند. ولی از آنجایی که در جامعه علمی آن زمان بسیاری از افراد با نفوذ همچنان نظریات داروین و لامارک را صحیح میپنداشتند به دیدگاهها و کشفیات او اهمیت چندانی ندادند و نتایج کارهای مندل به دست فراموشی سپرده شد. به نظر میرسید، پرونده این دانش رو به بسته شدن است. در سال ۱۹۰۰ میلادی کشف مجدد قوانین ارائه شده از سوی مندل، توسط درویس، شرماک و کورنز باعث شد که نظریات او مورد توجه و قبول قرار گرفته و مندل به عنوان پدر علم ژنتیک شناخته شود.
بعد از کشف مجددِ کارهای مندل در ابتدای این قرن، خیلی سریع به این موضوع پی برده شد که اصولِ اساسیِ وراثت که وی در نخود کشف کرده بود در گونه های گیاهی و جانوریِ دیگر نیز میتواند موردِ استفاده قرار گیرد.
ژوهان مندل، در ژوئیه سال ۱۸۲۲ در یک خانواده روستایی بدنیا آمد. زادگاه او موراویا بود که در آن موقع جزو مستعمرههای اتریش محسوب میشد. در دهکده هاینزدورف وارد مدرسه ابتدایی شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل از هاینزدورف به تروپا، که از شهرهای مجاور بود، رفت و وارد مدرسه متوسطه شد. به دلیل فقر مالی و به توصیه یکی از استادانش وارد خانقاه بزرگ آلبرون شد. وی در بیست و یک سالگی زندگی رهبانی پیشه کرد و لقب گرگور گرفت. مندل دوره مطالعات کشیشی را در سال ۱۸۴۷ به پایان رساند و به درجه افتخاری کلیسا نایل آمد. او در ۴۷ سالگی به مقام سرپرستی صومعه رسید. مندل در سال ۱۸۸۴ درگذشت.
مندل مسئلهٔ وراثت را در گیاهِ نخودفرنگی بررسی کرد. او دو نوع نخودفرنگی را یکی با دانههای سبز و دیگری با دانههای زرد انتخاب کرد. همانطور که همه میدانیم:
- اگر نخودفرنگیهای دانه سبز را با هم جفت کنیم مسلم است که فرزندان نیز دانه سبز خواهند شد.
- اگر نخودفرنگیهای دانه زرد را با هم جفت کنیم مسلم است که فرزندان نیز دانه زرد خواهند شد.
اما مندل نخود فرنگیهای دانه سبز و دانه زرد را با هم جفت کرد. مندل مشاهده کرد که همهٔ فرزندان دانه سبز شدند (نسلِ اول همه سبز). با این وجود وقتی این فرزندان را که همگی دانه سبز بودند با یکدیگر جفت کرد، نتیجه بسیار عجیب بود. 3/4 فرزندانِ نسلِ دوم دانه سبز و 1/4 دانه زرد شدند! او همین آزمایش را با خصوصیات و ویژگیهای دیگرِ گیاهِ نخودفرنگی نیز تکرار کرد و به نتایجِ مشابه رسید. از آنجاییکه او چیزی از ژنهای غالب و مغلوب نمیدانست این موضوع برایش بسیار عجیب مینمود. او استدلال کرد که در تعیینِ هر ویژگی دو عامل نقش دارد. (مثلاً برای تعیینِ رنگ دانهٔ گیاهِ نخودفرنگی دو عاملِ سبز و زرد وجود دارد.) یکی از این دو عامل بر دیگری ارجحیت داشته و آن ویژگی یا خصوصیت را تعیین میکند. امروزه این عوامل، ژن (آلل) نامیده میشوند. یافتههای مندل این عقیده ی رایج که فرزندان به سادگی صفاتِ والدین را به ارث میبرند به مبارزه طلبید. در واقع این یافتهها نشان داد که بینِ ژنوتیپ (توانایی بالقوهٔ ژنتیکی) و فنوتیپ (ویژگیها و خصوصیاتِ بالفعل شده) تفاوت وجود دارد. مثلاً در موردِ گیاه نخودفرنگی، از لحاظِ فنوتیپ همهٔ این والدین دانه سبز بودند ولی از لحاظِ ژنوتیپ آنها یک ژنِ دانه سبز و یک ژنِ دانه زرد داشتند.
مندل گمان میکرد که تمامیِ ژنها مستقل از یکدیگر عمل میکنند. (مثلاً ژنهای مربوط به رنگِ چشم هیچ تاثیری بر ژنهای مربوط به قد نمیگذارند). امروزه میدانیم که این قانون تنها برای ژنهای غیرپیوسته صحیح است. یافتههای معاصر نشان میدهد که قانونِ مندل در موردِ ژنهای پیوسته صحیح نیست. زیرا تمامیِ ژنهای موجود بر روی یک کروموزوم با یکدیگر در ارتباط بوده و متعلق به گروهِ پیوستهٔ مشابهی میباشند. در نتیجه کروموزوم در نقل و انتقالاتِ خود، تمامیِ ژنهای پیوسته را با خود حمل میکند. بنابراین، بر خلافِ باور مندل، ژنهای پیوسته به طورِ مستقل از یکدیگر انتقال نمییابند، بلکه تنها ژنهای موجود بر روی کروموزومهای مختلف، به طورِ مستقل انتقال مییابند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.