ارسالها: 23330
#111
Posted: 30 Jul 2014 22:11
لغزش مهره
لغزش مهره یا اسپوندیلولیستزیس (به انگلیسی: Spondylolisthesis) جابجایی یک مهره بر روی مهره دیگر است که باعث درد میشود که در سال ۱۷۸۲ میلادی توسط مامای بلژیکی به نام دکتر هربیناکس شناخته شد.
این جابجایی در فقرات کمری بین مهره هایL۴-L۵ و L۵-S۱ شیوع بیشتری دارد.گاهی به دلیل ضعف استخوان در پیری، سرطان و حرکت شدید ورزشی اتفاق میافتد.
حدود ۴ تا ۵ درصد مردم مبتلا به این بیماری هستند.
به لیزخوردن یا لغزش مهره بالایی بر روی مهره پایینی اسپوندیلولیستزیس میگویند که چهار درجه دارد. درجه چهار شدیدترین حالت میباشد و نیاز به عمل جراحی دارد. شایعترین حالت لیزخوردگی در ستون فقرات، حرکت مهره پنجم کمر(L5) بر روی مهره خاجی یا ساکروم (S1) میباشد. عواملی چون فشار شدید، شکستگی ها، تومورها، برخی از عوامل مادرزادی و یا تغییرات تخریبی در ناحیه پشتی مهرهها میتوانند باعث بروز این حالت شوند.لیزخوردگیها به خصوص درجات شدید آن باعث فشار به عناصر عصبی نخاع میگردند. درجات پایین لیزخوردگی به درمان محافظهکارانه جواب میدهد و فیزیوتراپی در این زمینه موثر است.انجام تمریناتی که باعث افزایش ثبات ستون فقرات میگردند و تحت عنوان تمرینات ثباتدهنده معروف اند با توجه به وضعیت بیماربسیار کمک کننده میباشند.هدف اصلی از انجام این گونه تمرینات، تقویت عضلات عمقی ستون فقرات میباشد که نوع تمرینات و شدت آن ازطریق فیزیوتراپیست کنترل میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#112
Posted: 30 Jul 2014 22:12
لومباریزاسیون اولین مهره خاجی
لومباریزاسیون اولین مهره خاجی یا کمریشدگی (به انگلیسی: Lumbarization) عبارت است از جدا شدن اولین مهره خاجی از استخوان خاجی (ساکروم) و اتصال آن به پنجمین مهره کمری. این حالت همانند ساکرالیزاسیون (خاجیشدگی) یک ناهنجاری مادرزادی محسوب میگردد. بنابراین، در لومباریزاسیون به جای پنج مهره کمری، شش مهره وجود دارد. این ناهنجاری مادرزادی کمتر از ساکرالیزاسیون دیده میشود، ولی ممکن است همانند ساکرالیزسیون به عنوان یک عامل کمردرد مطرح باشد. گاهی لومباریزاسیون در برخی از افرادی که حتی شکایتی از دردهای کمری ندارند، به طور تصادفی ازطریق رادیوگرافی مشاهده میگردد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#113
Posted: 30 Jul 2014 22:13
نابینایی
نابینایی یا کوری وضعیتی است که بیمار در آن ادراک بینایی ندارد و علت آن عوامل فیزیولوژیکی یا عوامل عصبی است. سازمان بهداشت جهانی حدس میزند در حال حاضر ۳۵ میلیون نابینا در جهان زندگی میکند که ۹۰ درصد از آنها در کشورهای در حال توسعه و بیشتر در آسیا و آفریقا میباشد که بیشتر در مناطق محروم و روستایی زندگی میکنند. خطر نابینایی در بسیاری از این مناطق بیشتر از کشورهای صنعتی توسعه یافته اروپا و آمریکا میباشند.
در ۶ ژانویه ۲۰۱۳ محققین بریتانیایی موفق به معالجه موشهای نابینا شدند. آنها این عمل را با تزریق سلولهای حساس به نور انجام دادند. پیرو آزمایشهای بیشتر، این پژوهش میتواند موجبات بهبود بیمارانی که از رنگدانهای شدن شبکیه چشم رنج میبرند را حاصل نماید.
نابینایی علاوه بر این که میتواند ارِثی باشد میتواند به دلایل مختلف بروز کند. دلایل مختلف بروز بیماری کوری بستگی به شرایط اجتماعی و جغرافیا دارد. در کشورهای در حال توسعه، آب مروارید شایعترین دلیل است و هم چنین تراخم، جذام، انکوسرکیازیس و گزروفتالمی، نیز از دلایل مهم هستند. در کشورهای توسعه یافته، کوری بیشتر به میزان پیری فرد بستگی دارد. سایر دلایل کوری عبارتند از:
- رتینوپاتی دیابتی
- جداشدگی شبکیه
- بیماریهای دژنراتیو ارثی شبکیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#114
Posted: 30 Jul 2014 22:15
نارویش مادرزاد پوست
به عدم تکوین موضعی پوست یا نارسایی در تکوین آن در هنگام تولد که میتواند به مرگ منجر شود نارویش مادرزاد پوست (aplasia cutis congenita یا epitheliogenesis imperfecta) میگویند.
نارویش مادرزادی پوست اغلب یک ضایعه خوشخیم ایزوله است، اما ممکن است همراه با سایر ناهنجاریهای جسمانی و یا نقصها و نشانگان همراه باشد. با یک نظریه همه انواع این ضایعات را نمیتوان توجیه کرد زیرا این ضایعات رُخنمود (فنوتیپ) بیماریهای مختلف هستند و بیش از یک سازوکار در به وجود آمدن آن دخالت دارد. سازوکارها شامل عوامل ژنتیک، تراتوژنها، اختلالات عروقی و تروما است.
فریدن یک طبقه بندی که شامل ۹ گروه است برای توصیف نارویش مادرزادی پوست ایجاد کرده است که براساس تعداد ضایعه و محل ضایعه و وجود و یا عدم وجود ناهنجاریهای همراه است
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#115
Posted: 30 Jul 2014 22:18
نشانگان اهلرز-دنلوس
نشانگان اهلرز-دنلوس (به انگلیسی: Ehlers–Danlos syndrome) گروهی از اختلالات ارثی نادر و ناهمگون بافت همبند هستند که در آن نقائص ژنتیکی موجب بروز مشکلاتی در تولید ، ساختمان یا پروسس کلاژن میشود . این اختلالات با افزایش محدودهی حرکات مفصل، شکنندگی و افزایش قابلیت ارتجاعی پوست مشخص میشود. تشخیص اغلب دشوار میباشد و بیشتر بر معیارهای بالینی و سابقهی فامیلی استوار است.
این سندرم برگرفته از نام دو پزشک به نامهای " ادوارد اهلر " از دانمارک و "هنری الکساندر دانلوس" از فرانسه میباشد.
کلاژن پروتئینی است که در ماتریکس خارج سلولی جانوران، وجود دارد. کلاژن فراوانترین پروتئین بدن محسوب میگردد.دست کم ۱۳ نوع کلاژن در انسان شناسایی شدهاند که هر کدام در بافت خاصی وجود دارند. انواع کلاژن:
کلاژن نوع I: این نوع کلاژن در استخوان و وتر وجود دارد و از تعداد زیادی دستههای فیبری ساخته شدهاست که به صورت امواج دریا قرار دارند.
کلاژن نوع II: که در غضروف شفاف دیده میشود به شکل فیبریل است و فیبر تشکیل نمیشود.
کلاژن نوع III: همان رشته شبکهای است که در غشای پایه دیده میشود این نوع کلاژن از فیبرهای واحد ساخته شدهاست.
کلاژنهای نوع V،IV: به صورت فیبریل نبوده و احتمالاً غیر پلیمریزه هستند. کلاژن نوع IV در غشای پایه ونوع V در جدار رگهای خونی جنین یافت میشود.
علائم این سندرم بستگی به نوع کلاژن درگیر دارد مانند مفاصل سست و لغزنده، هیپرالاستیسیتی پوست ، ضعف بافتی ، تأخیر در ترمیم زخم، کبودی آسان و دررفتگی مکرر مفاصل. نوع هایپرموبیلیتی (درگیری کلاژن تیپ ۳) ، نوع کلاسیک ( تیپ ۱ و ۲ ) ، عروقی (تیپ ۴ ) ، کیفواسکلیوز (تیپ ۶ ) و آرتروکالازیا تیپ ۷ از انواع این سندرم هستند که مشکلات در گونههای مختلف کلاژن است مثلا در نوع کلاسیک ( تیپ ۱ و ۲ ) اختلال در کلاژن نوع ۵ است. اغلب مانند نوع کلاسیک اتوزومال غالبند و برخی مانند نوع كیفواسكلیوزیس اتوزومال مغلوب .
چون بروز بیماری به علت موتاسیون ژنی می باشد بنابراین درمان قطعی برای این سندرم وجود ندارد و درمان بیشتر به تسكین علائم و عوارض ناشی از این سندرم می پردازد. پایان اختلالات مادرزادی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#116
Posted: 30 Jul 2014 22:22
تبار شناسی ژنتیکی
تبارشناسی ژنتیکی کاربرد ژنتیک است در تبارشناسی . در این باره از تست دی.ان.ای تبارشناسانه برای تعیین رده دوری ژنتیکی افراد استفاده می شود.
جستجوی نام خانوادگی در ژنتیک را می توان به جورج داروین نسبت داد.
آدم کروموزوم وای
در ژنتیک انسانی آدم کروموزوم Y جدیدترین نیای مشترکِ (ج. ن. م) تمامی انسانها از طرف پدری است (بدین معنی که اگر تنها در امتداد خط پدری در درخت خانوادگی به گذشته برگردیم، ج. ن. م نقطهایی است که تمامی این خطوط به هم میرسند). آدم کروموزوم Y احتمالا در آفریقا بین ۲۳۷،۰۰۰ و ۵۸۱،۰۰۰ سال پیش زندگی میکرد و همتای مذکر حوای میتوکندری است. حوای میتوکندری احتمالا ۲۰۰،۰۰۰ سال پیش زندگی کرده است. از دیدگاه علمی، نیازی نیست که آدم کروموزوم Y و حوای میتوکندری در یک زمان و یا در یک محل زندگی کرده باشند.
نام آدم کروموزوم Y ازحضرت آدم که در کتب مقدس ادیان ابراهیمی نام برده شدهاست اقتباس شدهاست. البته این تنها یک هماسمی استعاره آمیز است. این نامگذاری ممکن است منجر به این تصورغلط شود که آدم کروموزوم Y تنها مرد زندهٔ زمان خود بودهاست اما در واقع او با بسیاری از مردمان دیگر (زن و مرد) همزمان بودهاست. البته، هیچیک از مردان معاصران آدم کروموزوم Y قادر به تولید خطی ناگسسته و مستقیم تنها از طرف پدری به مردمان امروزی نبودهاند. کروموزوم Y در این نام به این موضوع اشاره دارد که این کروموزوم یا کروموزوم خاص (Y) تنها از طرف پدری به فرزندان انتقال پیدا میکند.
آدم کروموزوم Y با تکیه بر ساعت مولکولی و مطالعات نشانگر ژنتیکی احتمالا بین ۶۰،۰۰۰ و ۹۰،۰۰۰ سال پیش زندگی میکرد.
با تجزیه و تحلیل دی ان ای کروموزوم Y در مردانِ تمامی مناطق جهان، ژنتیکدان اسپنسر ولز نتیجه گرفتهاست که همهٔ انسانهای زنده از سمت پدری از فرزندان یک شخص خاص هستند که حدود ۶۰،۰۰۰ سال قبل در آفریقا زندگی میکردهاست. او همچنین میگوید که: «بسیاری از باستان شناسان این را قبول ندارند و معتقد هستند که سابقه فسیلی نشان میدهد که موج اول مهاجرت [از آفریقا] حوالی ۱۰۰٫۰۰۰ سال پیش رخ دادهاست».
زمان جدیدتر جدیدترین نیای مشترک پدری نسبت به جدیدترین نیای مشترک مادری، مربوط به این موضوع است که پراکندگی آماری احتمال آنکه یک مرد عصر حجر فرزندی به جای بگذارد نسبت به زنان آن دوران بیشتر بودهاست. در حالی که زنان بارور کم و بیش شانس برابری برای آوردن تعداد معینی فرزند بارور داشتند، شانس مردان بارور بسیار متفاوت بودهاست، بعضی هیچ کودکی به جای نمیگذاشتند و بعضی کودکان بسیاری با زنان متعددی به جای میگذاشتند.
همچنین توجه کنید که آدم کروموزوم Y تغییر میکند. جدیدترین نیای مشترک تمامی انسانهای امروزی جدیدترین نیای مشترک تمامی انسانهای تمام دوران گذشته نبودهاست و در آینده یکی از نوادگان او ممکن است جدیدترین نیای مشترک تمام انسانهای موجود شود. به عنوان مثال اگر تمام فرزندان یکی از خطوط در شکل نمایش داده شده از بین بروند، جدیدترین نیای مشترک مردمان روی زمین تغییر میکند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#117
Posted: 31 Jul 2014 14:22
همخونی
همخونی (Consanguinity) در ژنتیک هنگامی است که فردی بستگی خانوادگی و خویشاوندی با فرد دیگر داشته باشد. از این دیدگاه همخونی یک فرد با فردی دیگر، فرزندزاده بودن آن فرد از نیا (پدربزرگ یا مادربزرگ دور یا نزدیک) فرد دیگر میباشد. به عبارتی دیگر دو فرد هنگامی همخون هستند که دارای یک نیای مشترک در دودمان خود باشند.
همخونی در زندگی روزمره و در آیین و قانون بسیاری از کشورها تا جایی مهم است که ازدواج دو نفر و ارث و میراث داراییها از فردی به فردی دیگر، بسته به آن انجام میپذیرد.
در ژنتیک منظور از خویشاوند درجه یک (First – Degree Relative) والدین، فرزندان یک زوج والد، یا فرزندان یک والد میباشد.
منظور از خویشاوند درجه دو (Second – Degree Relative) عمه (خاله)، عمو (دایی)، پدربزرگ و مادربزرگ، نوهها، خواهرزادهها، برادرزادهها، یا برادران و خواهران ناتنی میباشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#118
Posted: 31 Jul 2014 14:25
نزدیکترین نیای مشترک
در ژنتیک، به پایانیترین موجودی که تمامی اعضای هر مجموعهای از ارگانیسمها از نسب او هستند نزدیکترین نیای مشترک آن گروه میگویند. این اصطلاح اغلب در سلسله شناسی انسان کاربرد دارد.
در موارد خاص نزدیکترین نیای مشترک یک مجموعه از افراد را میتوان با رجوع به شجرهنامه آن گروه تعیین کرد. اما، به طور کلی، شناسایی دقیق نزدیکترین نیای مشترک یک مجموعه از افراد غیر ممکن است. با این وجود، اغلب میتوان از دورهی زمانی که نزدیکترین نیای مشترک در آن زندگی میکردهاست برآوردی تعیین کرد. این تخمینها را میتوان بر اساس تست دیانای و نرخ جهش ژنتیکی به دست آورد.
نزدیکترین نیای مشترک معمولا برای توصیف یک نیای مشترک بین افراد یک گونه خاص استفاده میشود. این اصطلاح همچنین می تواند برای توصیف یک جد مشترک بین گونههای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. برای اجتناب از اشتباه، زمانی که بحث در مورد اصل و نسب میان گونه ها باشد، گاهی آخرین جد مشترک و یا concestor در انگلیسی به جای نزدیکترین نیای مشترک به کار میرود.
نزدیکترین نیای مشترک همچنین ممکن است برای شناسایی جد مشترک بین مجموعهای از موجودات زنده تنها از طریق مسیرهای ژنی خاص مورد استفاده قرار گیرد. حوای میتوکندری و آدم رنگینتن Y نمونههایی از چنین کاربردی برای نزدیکترین نیای مشترک هستند.
نزدیکترین نیای مشترک همهٔ انسانهای زنده
ردیابی اصل و نسب یک شخص در گذشته یک درخت دودویی تشکیل میدهد شامل پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، پدرجد و مادرجد و غیره. با این حال، تعداد افراد در چنین درختی از نیاکان رشد تصاعدی خواهد کرد و در نهایت تبدیل به تعدادی غیر ممکن خواهد شد. به عنوان مثال، یک فرد زندهی امروزی، ۳۰ نسل پیش از این (که حدود قرون وسطی میشود) ۲۳۰ یا حدود ۱.۰۷ میلیارد جد میبایست داشته باشد، که بیش از کل جمعیت جهان در آن زمان است.
اما در واقعیت، درخت نیاکان درخت دودویی نیست. بلکه پدیدهای به نام ادغام نسبها درخت دودویی را به یک گراف جهت دار غیر مدور تبدیل میکند.
تشکیل نسل به نسل گراف نیاکان تمامی مردمان زندهٔ امروزی را در نظر بگیرید. با مردم زندهٔ بدون فرزند در کف نمودار شروع کنید. اضافه کردن پدر و مادر همهٔ آن افراد به بالای گراف باعث متصل شدن خواهر و برادرها از طریق دو نقطه اشتراک (که پدر و مادر آنها باشد) خواهد شد (در مورد نیمه خواهر برادرها یک نقطه اشتراک به دست میآید). اضافه کردن نسل بعدی (پدر بزرگ و مادر بزرگها) تمام عموزادهها (در معنای عام) را به هم متصل خواهد کرد. همانطور که هر کدام از نسلهای پیشین به بالای گراف اضافه میشوند، ارتباط بین مردم بیشتر و بیشتری در گراف برقرار میشود. در نهایت به نسلی میرسیم که یک یا چند نفر از بسیار افرادی که در بالاترین سطح گراف قرار دارند نزدیکترین نیای مشترک هستند، به طوری که این امکان وجود دارد که از این افراد خطوطی مستقیم متشکل از نوادگانشان به تمامی اشخاص زنده امروزی در کف گراف کشید.
بنابراین نزدیکترین نیای مشترک تمامی اشخاص زندهٔ امروزی میتوانستهاند هم زمان با عدهٔ زیادی از دیگر انسانها زندگی کردهباشد. اکثر آن دیگر مردمان یا هیچ نوادگان زندهای امروز به جا نگذاشتهاند و یا نیای تنها زیر مجموعهای از مردم زنده امروزی هستند. وجود نزدیکترین نیای مشترک بنابراین دلالت بر وجود گلوگاه جمعیت و یا زوج اولین نمیکند.
این اشتباه است که فرض کنیم که نزدیکترین نیای مشترک همهی ژنهای خود (و یا حتی هیچ ژن خاصی) را به تمامی افراد زندهی امروزی رسانده است. در اثر تولید مثل جنسی، در هر نسلی، هر پدر و مادری تنها نیمی از ژنهای خود را به هر یک از اولاد نسل بعدی منتقل میکنند. به جز در مورد تزویج خانوادگی، درصد ژنهای به ارث رسیده از نزدیکترین نیای مشترک به نسلهای بعدی کوچکتر و کوچکتر می شود، تا جایی که سرانجام به صفر میگراید، و ژنهای به ارث رسیده از معاصران نزدیکترین نیای مشترک با هم در هم ادغام میشوند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#119
Posted: 31 Jul 2014 14:29
تبارنامه
تبارنامه یا شجرهنامه یا دودمانه یا نسبنامه فهرست منظمیاست که نسبت افراد با یکدیگر را نشان میدهد؛ رایجترین این نسبتها، نسبت پدر و فرزندیاست. در این گونه تبارنامه، در یک خانواده، نام پدران و فرزندان را به ترتیب پشت سر هم قرار میدهند. دوره زندگی هر فرد را تا وقتی که جای خود را به دیگری بدهد، نسل مینامند که واژه آن به معنی فرزند است.
تبارنامه فقط دربردارنده فهرست پدران و فرزندان نیست بلکه برادران را نیز میتوان در آن نشان داد. مثلاً پس از گذشت یک نسل، برادران برای نسل بعدی به صورت عمو درمیآیند. در تبارنامه پدران و فرزندان پشت سرهم قرار میگیرند؛ در حالی که برادران در یک ردیف در کنار هم واقع میشوند.
یک تبارنامه دربرگیرنده گروهی از انسانهاست که با یکدیگر پیوند خویشاوندی دارند. در وهله اول، تبارنامه بیانگر نسبت انسانها با یکدیگر است. نسبنامه سادهترین وسیله برای نشاندادن روابط افراد خویشاوند اعم از خویشاوندان نسبی و خویشاوند سببیاست.
از آنجا که هر فرد دارای یک تاریخ تولد و یک تاریخ مرگ است، یا فرمانروایان برای مدتی معین حکمروایی میکنند، تبارنامه آسانترین راه برای نشان دادن ترتیب افراد، فرمانروایان و حاکمان است. واژه سلسله به معنی زنجیر، بر اساس تبارنامه برای پادشاهانی استفاده میشود که مانند حلقههای زنجیر با یکدیگر مربوط و متصل هستند. این ارتباط و اتصال، در تبارنامه، نمود مییابد.
تبارنامهها چهارچوبه مناسبی برای ارائه و شناخت رویدادهای تاریخی هستند. دومین کاربرد تبارنامهها، بازشناسی افراد همنام از یکدیگر بودهاست. یادگیری از این روش بازشناسی هنوز در بین عربها وجود دارد که برای مشخص کردن افراد از نام پدرشان استفاده میکنند؛ مثلاً میگویند فلان بن بهمان یا فلانة بنت بهمان. در بین عربها استفاده از کنیه نیز رایج است؛ معمولاً یک مرد خود را به اسم فرزند خود میشناساند مثلاً خود را ابوفلان میداند. یک زن نیز خود را به اسم بزرگترین فرزندش ام فلان میخواند.امروزه در بسیاری از کشورها، برای شناسایی افراد، در کنار نام از نام خانوادگی استفاده میکنند.
تبارنامهها ممکن است درست نباشند؛ به ویژه در مواردی که گذشت زمان و مرور ایام باعث فراموش شدن نامهای افراد یک خاندان میشود.
تبارنامههای جعلی، تبارنامههایی هستند که در آن شخص خود را به دروغ به خاندان بزرگی منتسب کردهاست؛ مثلاً امویان خود را با خاندان بنی هاشم خویشاوند می دانسته اند. در حالی که امیه جد امویان برده ای بود که از کودکی در خانه عبد شمس برادر هاشم زیسته و به همین سبب فرزند خوانده او محسوب شد. در بعضی از دورانها نیز که فرهنگ رایج حکومت را حق کسان خاصی میدانستهاست، این تحریف در تبارنامهها روی میدادهاست. گاه نیز برای اتحاد بین خانوادهها، دو قبیله ادعا میکردهاند که نیای آنها یکیاست. تبارنامههای اساطیری، تبارنامههایی هستند که شواهد تاریخی صحت و درستی آنها را تأیید نمیکند؛ مثلاً این که اسحق پسر ابراهیم یا اسفندیار پسر گشتاسب بود.
دانش مطالعه تبارنامهها را نسبشناسی یا تبارشناسی مینامند.
نمایش ها
اطلاعات نسلی ونسب نامه ای در شکل ها و قالب های مختلفی می تواند نشان داده شود، مثلاً به صورت فهرست اجداد یا نمودار و شجره اجدادی. تبانامه ها ، یا شجره نامه ها معمولاً به این صورت نمایش داده می شوند که نسل های قدیمی تر در بالا و نسل های جدید در پایین هستند. در یک نمودار(شجره ی) اجدادی، که به شکل یک درخت است که اجداد یک فرد خاص را نشان می دهند، بیشتر از بقیه ی انواع می توان شمایل درخت رادید، در بالا ها پهن تر از پایین است. در بعضی از این نمودار ها یک فرد در سمت چپ قرار می گیرد و اجدادش در راست. یک نمودار نسل نما یا اولادی، که تمام نسل فرزندان یک شخص را نشان می دهد، در بالا نلزک و در پایین پهن است. شجره نامه ها می توانند قالب های مختلفی داشته باشند. بعضی می توانند نشانگر تمام فرزندان یک شخص باشند ، بعضی شاید شامل تمام افراد با یک نام خانوادگی باشند، اما شاید حدف برخی نشان دادن تمام افرادی باشد که مسئولیت یا شغل خاصی داشتند، مثل تمام پادشاهان آلمان. اینکه پیوند ها چگونه باشد به نوع ارتباطات وابسته است.
نمودار بادبزنی
یک تکنیک دیگرنمودار بادبزنی است که یک نی دایره شامل حلقه های متحدالمرکز است ، شخص مورد نظر در داخلی ترین دایره است، دایره ی دوم دو قسمت می شود(هر قسمت یکی از والدین)، دایره ی بعدی چهار قسمت و به همین ترتیب ادامه می یابد. این نمودار هم اجداد پدری و هم مادری را نمایش می دهد.
مثال های قابل توجه
بلند ترین شجره ی موجود در دنیا تا به امروز شجره نامه ی فیلسوف چینی کنفوسیوس است و او از نوادگان پادشاه چینی به نام "تنگ" بوده. این شجره شامل ۸۰ نسل است و بیش از ۲ملیون عضو دارد. یک حرکت بینالمللی که شامل ۴۵۰ شعبه بود، در سال ۱۹۹۸ آغاز شد تا این شجره نامه را دنبال کنند. یک ویرایش جدید از این شجره نامه در سال ۲۰۰۹ به مناسبت ۲۵۶۰ امین سالگرد تولد این فیلسوف چاپ شد که شامل ۱٫۳ میلیون فرد در قید حیات بود . یکی دیگر از بزرگترین شجره نامهها مربوط به خاندان یهودی لوری است که به داوود بر می گردد.
پایان تبار شناسی ژنتیکی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#120
Posted: 31 Jul 2014 14:38
نظریهٔ وراژنی (اپیژنتیکی)
نظریهٔ وراژنی (اپیژنتیکی) نظریهای است ناشی از توسعهای است که منشا ژنتیکی رفتار و همچنین تاثیر مستقیمی که نیروهای محیط زیست به مرور زمان روی بیان آن ژنها میگذارند را شامل میشود. قضیه بر تعامل پویای بین این دو توانایی در طی توسعه تمرکز میکند.
تعامل برانگیزترین ایدههای توسعه در شکلها ی گوناگون و تحت نامهای متفاوت در سرار قرون نوزدهم و بیستم مورد بحث قرار گرفتهاست. یک ایدهٔ اولیه در میان اظهارات بنیادین در جنین شناسی، توسط کال ارنست وان بایر پیشنهاد شد و توسط ارنست هایکل تعمیم داده شد. یک رویکرد متفاوت به نام "اثر بالدوینِ" جیمز مارک بالدوین در گفتمان معاصر برجستهاست. یک دیدگاه اپی ژنتیکی بنیانی (زیست شناسی فیزیولوژیکی)توسط پائول ونتربرت توسعه یافت. نوع دیگر اپی ژنسیز احتمالاتی توسط گیلبرت گوتلیب در سال ۲۰۰۳ ارائه شد.
اپی ژنسیز احتمالاتی دیدگاهی است که بیان میکند تاثیر دوطرفهای بر مبنای چهار سطح تجزیه تحلیل، بر توسعهٔ یک ارگانیسم وجود دارد. این چهار سطح از تجزیه تحلیلها عبارت است از فعالیت محیطی (اجتماعی، فیزیکی و فرهنگی)، رفتار، عصبی و فعالیت ژنتیکی. این دیدگاه شامل تمام عوامل ممکن در حال توسعه روی یک ارگانیسم و نه تنها اینکه چطور ارگانیسم و یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند بلکه همچنین شامل اینکه چطور ارگانیسم، توسعهٔ خود را تحت تاثیر قرار میدهد، میباشد.
با توجه به روانشناسی رشد، اریک اریکسون ایدهای به نام اصل اپی ژنتیک را توسعه داد که بیانگر این است که چطور ما از طریق آشکارسازی شخصیتمان در مراحل از پیش تعیین شده و تحت تاثیر محیط زیست و فرهنگ اطرافمان توسعه یافتیم. این آشکارسازی بیولوژیکی در با تنظیمات اجتماعی و فرهنگی در مراحل رشد روانی انجام شده، که " پیشرفت در هر مرحله با موفقیت یا عدم موفقیتمان در مراحل قبلی مشخص شدهاست."
قضیهٔ اپی ژنتیک سیر تکاملی را به عنوان نتیجهٔ یک تبادل دوطرفهٔ در حال انجام بین محیط و وراثت در نظر میگیرد.
محدودهٔ تاثیرات محیطی شامل چیزهایی است که ما تحت تربیت، مانند پدر و مادر، پویایی خانواده، تحصیل و کیفیت همسایگی در برخورد با ویروسها و اتفاقات داخل سلول، کسب میکنیم.. علاوه بر این، نظریه ابعاد فرهنگی هافستد میگوید که فرهنگهای مختلف منجر به تأثیرات زیست محیطی به طرق مختلف میشود.
از آنجا که نظریه اپیژنتیکی متکی بر محیط زیست (که در میان فرهنگهای مختلف متفاوت است) و وراثت به عنوان عامل موثر بر توسعهای است، که بیان میکند کجا و چطور رشد افراد میتواند رشد بالقوه شان را پیش بینی کند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی میتواند به تأثیرات زیست محیطی کمک کند، به عنوان مثال دسترسی به غذاهای سالم، دارو و مراقبت موجب تسهیل توسعه مثبت است. ژنها، در طول یک دوره حیات پروتئینها را تولید میکنند، که این پروتئینها میتوانند در محیطهای مختلف متفاوت باشد. با این وجود نظریهٔ اپی ژنتیک بیان میکند که ژنهایی که مشترک هستند، تعیین کنندهٔ صفات فردی در شیوهای مستقل نیستند، بلکه صفات را وابسته به محیط تعیین میکنند، هیچ اجماعی بر روی اینکه چه درصدی از طبیعت یا پرورش ما باعث به وجود آمدن ما میشود، وجود ندارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7