ارسالها: 23330
#151
Posted: 25 Nov 2014 19:07
فیلوژنتیک مولکولی فیلوژنتیک مولکولی یا سامانهشناسی مولکولی (به انگلیسی: Molecular phylogenetics)، به معنی استفاده از ساختار مولکولها برای دستیبابی به ارتباطات فرگشتی جانداران است. نتیجه تحلیلهای فیلوژنتیک مولکولی به شکل یک درخت فیلوژنتیک نمایش داده میشود. هر موجود زنده حاوی دیانای، آرانای و پروتئینهاست. جاندارانی که بیشتر به هم نزدیک هستند ساختار مولکولی شبیهتری دارند، درحالیکه ممولکولهای جاندارانی که از هم دورتر هستند ناهمسانی بیشتری دارند. انتظار میرود توالیهای حفظشده در دیانای میتوکندریایی، به مرور جهشها را در طول زمان انباشته کنند. با فرض نمودن سرعت ثابتی برای جهشها، ساعت مولکولی برای تخمین زمان انشعاب ایجاد میشود. فیلوژنی مولکولی از این دادهها برای ترسیم یک «درخت ارتباط» استفاده میکند که فرگشت احتمالی انواع جانداران را نشان میدهد. تا همین چند دهه اخیر جداسازی و شناسایی این ساختارهای مولکولی ممکن نبود. روش رایج، مقایسه توالیهای همساخت ژنها به وسیله همردیفی توالی برای کشف شباهتهاست. دیگر کاربرد فیلوژنی مولکولی در بارکد دیانای است، به این شکل که نوع گونه یک جاندار با بررسی بخش کوچکی از دیانای میتوکندریایی او شناسایی میشود. دیگر کاربرد این تکنیک در زمینه محدود ژنتیک انسان است، برای نمونه استفاده از تست ژنتیک برای تعیین والد بچه، همچنین شاخه نوظهور پزشکی قانونی برای کشف شواهد با انگشتنگاری دیانای (دیانای فینگرپرینتینگ).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#152
Posted: 25 Nov 2014 19:11
کلادبندی (کلاد شناسی) شاخهبندی، کلادیستیک، کلادبندی (کلاد شناسی) یا شنکلهبندی (به انگلیسی: Cladistics) روشی برای طبقهبندی گونههای جانداران در گروههایی به نام کلاد است. برای مثال، پرندگان، دایناسورها، کروکودیلها و تمام نسل آنها (زنده یا منقرض) و نیای مشترکشان یک کلاد را تشکیل میدهند. از لحاظ سامانهشناسی زیستی، یک کلاد یک «شاخه» در درخت زندگی است که یک گروه فراگیر (مونوفیلتیک) را تشکیل میدهد. شاخهبندی با دیگر روشهای آرایهشناسی، مثل فنتیک تفاوت دارد. به این خاطر که تاکید شاخهبندی روی شناسههای مشترک و مشتقشده است. روشهای پیشین از همانندیهای ریختشناختی برای طبقهبندی گونهها در داخل سردهها (جنسها) و دیگر طبقههای آرایهشناختی بالاتر استفاده میکردند. طبقهبندی شاخهبندی معمولاً مبتنی بر ساختارهای درختی به نام کلادوگرام (شاخهنما) است که نزدیکی نیای مشترک یا اشتراک ساختارهای همساخت را نشان میدهد. دیگر وجه تمایز روش شاخهبندی، توجه به صرفهجویی و آزمونکردن فرضیه (ابطالپذیری) به جای تصمیمگیری سوبژکتیو دیگر سیستمهای آرایهشناختی است. برنامههای کامپیوتری بسیاری در این علم کاربرد دارد، چون طبیعت نسل نمودادهای کلادوگرام بسیار پیچیدهاست. روش شاخهبندی از صفات مشترک بین گونهها، صفات اشتقاقیافته را مورد بررسی قرار میدهد، بنابر این در این نوع ردهبندی باید بتوانیم صفات اشتقاقیافته را از دیگر صفات جدا کنیم. در این ردهبندی به عمل بازشناختن صفات اجدادی و صفات اشتقاقی، «جهتیابی» گفته میشود. در این ردهبندی به ابتداییترین حالت صفتی، نزدیکریخت و به اشتقاقیافتهترین حالت یک صفت جداریخت گفته میشود. برای نمونه ستون مهرهها که در مهرهداران در نیای مشترک آنها وجود داشته و اساسا در نسلهای بعدی باقی مانده استیک صفت اجدادی است و پرها در پرندگان که با خزندگان از یک نیای مشترک هستند یک صفت اشتقاقی است. در جهتیابی صفات از حالتهای صفتی دیگری نیز استفاده میشود که عبارتند از: همنزدیکریخت (symplesiomorphic): صفاتی که در چند گروه خواهری وجود دارد و در نیای مشترک آنها نیز بودهاست. همجداریخت (synapomorphic): صفاتی که در نزدیکترین نیای دو یا چند تاکسون یافت میشود اما در نیای قدیمیتر آنها وجود نداشتهاست. خودجداریخت (autapomorphic): صفات اشتقاقیافته در یک یا دو گروه خواهری هستند. نقطه آغاز تحلیل شاخهبندی گروهی از جزئیات و مولکولها و ریختشناسی یا اطلاعات دیگری است که مشخصات این جزئیات را بیان کند. نتیجه پایانی عبارت است از یک نمودار درختی که کلادوگرام یا شاخهنما نامیده میشود. سیستم مقایسه و طبقهبندی بر اساس کلادوگرامها مختص موضوعات زیستشناسی نیست. هر گروهی از اشخاص یا اجسام که دارای طبقه باشند، نیای مشترک فرضی داشته باشند، و مجموعهای از ویژگیهای مشترک بهارثرسیده از نیای مشترک داشته باشند میتوانند به این طریق دستهبندی شوند. تنها ملزومات آن داشتن خصیصههایی قابل شناسایی و اندازهگیری است. تلاشهای اخیر برای استفاده از شاخهبندی در رشتههای خارج از زیستشناسی بدین قرارند: انسانشناسی فرهنگی و باستانشناسی، برای مقایسه فرهنگها و مصنوعات بر طبق گروههبندی روندهای فرهنگی و ویژگیهای دستساختهای بشر. زبانشناسی تاریخی، برای مقایسه زبانهای مختلف بر اساس گروهبندی ویژگیهای زبانشناختی. رفتارشناسی جانوری، برای مقایسه گونههای جانوری از طریق خصائص رفتاری که ارثیاند. نقد ادبی متون، جهت مقایسه نوشتههای یک کار یکسان با استفاده از گروهبندی اشکالهای مرسوم کپیبردای.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#153
Posted: 25 Nov 2014 19:16
کلاد در تصویر بالا گروه آبی و قرمز نمایانگر زیست دسته یا کلاد هستند ولی گروه سبز را نمیتوان یک کلاد در نظر گرفت زیرا گروه آبی را با وجود این که نوادهای از نیای مشترک گروه سبز است شامل نمیشود. کلاد (ازریشه یونانی کلادوس به معنای شاخه) کلمهای است که در سال ۱۹۵۷ توسط زیستشناس انگلیسی جولیان هاکسلی پیشنهاد گردید. در دانش سامانهشناسی زیستی، کلاد تکشاخهای از درخت زندگی است که یک نیای مشترک و تمامی نوادگان او (شامل گونههای از میان رفته و گونههای زنده) را در بر میگیرد. بر خلاف طبقهبندی لینهای که در آن از سطوح آرایهشناختی مختلفی همچون فرمانرو، دسته، رده و راسته استفاده میشود، طبقه بندی بر اساس کلاد توان پیروی از چنین رویکردی را ندارد و نامگذاری آرایهشناسی لینهای و کلادیستیک همواره با یکدیگر هماهنگ نیستند. کلاد را با رعایت این پیش شرط اساسی که تمامی گونههای منشعب شده از نیای مشترک را در بر گیرد میتوان در هر سطحی مورد ارزیابی قرار داد. چنین گروهی را گروه فراگیر یا مونوفیلتیک گویند. کلادیستها رده، رسته و یا خانوادهای را که تنها برخی از گونههای منشعب شده از نیای مشترک را شامل میشوند گروه نافراگیر یا پارافیلتیک نامیده و نمیپذیرند. به عنوان مثال از دیدگاه آنها نامگذاری گروهی بنام خزندگان و جدا کردن آن از پرندگان درست نیست زیرا در این صورت گروه خزندگان یک گروه پارافیلتیک خواهد بود. با توجه به این نکته که پرندگان از دایناسورها منشعب شدهاند و با خزندگان نیای مشترکی دارند، نمیتوان خزندگان را کلادی جدا در نظر گرفت. بر پایه همین نگرش، کلادیستها نامگذاری گروهی بنام میمونها و جدا ساختنش از کپیها را درست نمیدانند. میمون یک تقسیم بندی پارافیلتیک است که شامل میمونهای دنیای قدیم و میمونهای دنیای جدید میشود. این تقسیمبندی کپیها را که با میمونهای دنیای قدیم نیای مشترک دارند، به کناری نهادهاست که از دیدگاه کلادیستها نا درست است. میمونهای دنیای قدیم و کپیها خود با میمونهای دنیای جدید نیای مشترک دارند پس از دیدگاه کلادیستها هنگامی میتوانیم از واژه میمون به عنوان یک کلاد بهره جوییم که بپذیریم انسان نیز یک میمون است و در غیر این صورت بهتر است این واژه را به یکباره کنار بگذاریم.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#154
Posted: 25 Nov 2014 19:22
گروه (فیلتیک): گروه فراگیر (مونوفیلتیک) گروه نافراگیر (پارافیلتیک) گروه چندنیا (پلیفیلتیک) گروه فراگیر (مونوفیلتیک) درخت تبارزایی، گروههای به رنگ آبی (چپ) و قرمز (راست) نمایانگر گروههای فراگیر هستند و گروه سبزرنگ نافراگیر است. در علم شاخهبندی (کلادیستیک) زیستشناسی به 'گروهی فراگیر (monophyletic) گفته میشود که یک نیای اصلی و همه نوادگان آن را دربر بگیرد. طبقهبندیهای مبتنی بر تبارزایی تلاش در ایجاد و معرفی آرایههایی (تاکسونهایی) دارند که فراگیر (مونوفیلتیک) هستند یعنی گروههایی که دارای یک گونه نیایی مشترک میباشند. به عنوان نمونه شواهد نشان میدهد که همه پرندگان و خزندگان از یک نیای مشترک پدید آمدهاند بنا بر این با قرار دادن آنها در یک دسته گروهی تشکیل میشود که هم نیای اصلی و هم همه نوادگان او را دربر میگیرد و بنابراین یک گروه فراگیر (زرد در شکل کنار) است. از آنجا که پرندگان تفاوتی عمده با خزندگان پیدا کردهاند زمانی که آنها را از دسته خزندگان برداشته و حذف کنیم یک گروه نافراگیر paraphyletic (آبی متمایل به سبز در شکل) باقی میماند. یک نوع دستهبندی دیگر درنظر گرفتن گروهی به نام جانوران خونگرم است که شامل تنها پستانداران و پرندگان میشود (قرمز / نارنجی در شکل) به این دسته، گروه چندنیا polyphyletic گفته میشود زیرا اعضای آن اخیراً نیای مشترک نداشتهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#155
Posted: 25 Nov 2014 19:28
گروه نافراگیر (پارافیلتیک) درخت تبارزایی، گروههای به رنگ آبی (چپ) و قرمز (راست) نمایانگر گروههای فراگیر هستند و گروه سبزرنگ نافراگیر است. گروه نافراگیر یا پارافیلتیک (به انگلیسی: Paraphyletic)، به گروهی از جانداران گفته میشود که همگی نیای مشترک دارند اما بخشی از نوادگان این نیای مشترک که تفاوت زیادی با بقیه گروه دارند از این گروه برداشته شده و در دستهبندیها جدا قرار داده شدهاند. ماهیها نمونه معروفی از یک گروه نافراگیر هستند. گروه چندنیا (پلیفیلتیک) گروه چندنیا (به انگلیسی: Polyphyletic)، به گروهی گفته میشود که اعضای آن دارای نیای مشترک بلافصل نمیباشند. امروزه از کاربرد چنین گروههایی به شدت پرهیز میشود و اصولاً به رسمیت شناخته نمیشوند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#156
Posted: 18 Dec 2014 23:42
منشاء آفریقایی انسان مدرن نقشهٔ مهاجرت انسان بر اساس ژنتیک جمعیت مبنی بر میتوکندری. عددها نشان دهندهٔ هزاره پیش از زمان حال است. در دیرینمردمشناسی، منشأ اخیر آفریقاییِ انسان مدرن مقبولترین مدلی است که برای توصیف خاستگاه و مهاجرت انسانهای اولیه (انسانهای دارای کالبد امروزی) در حال حاضر در دست است. این تئوری مدل خروج (اخیر) از آفریقا در منابع عامه، و فرضیه منشاء واحد اخیر، فرضیه جایگزینی، و مدل منشاء اخیر آفریقایی در متون علمی نامیده میشود. این فرضیه که انسانها منشاء واحد دارند (تکپیدایش) در سال ۱۸۷۱ توسط چارلز داروین در کتاب نیای انسان منتشر شدهاست. تا دهه ۸۰ میلادی این تئوری بیشتر جنبه حدسی داشت تا اینکه شواهد به دست آمده از دیانای میتوکندری مردمان امروزی، به همراه شواهد مربوط به مردمشناسی کالبدی گونههای کهن (به دست آمده از فسیلها) پشتوانهٔ محکمتری برای این فرضیه ایجاد کردند. با توجه به شواهد ژنتیکی و فسیلی، انسان خردمندی کهن منحصراً در آفریقا بین ۲۰۰٬۰۰۰ و ۱۰۰٬۰۰۰ سال پیش به انسان مدرن کالبد تکامل یافتهاست. متعاقباً اعضای یکی از شاخههای این گونه آفریقا را قبل از ۶۰٬۰۰۰ سال پیش ترک کرده و جایگزین جمعیتهای انساننمای قدیمیتر مانند نئاندرتالها و انسان راستقامت شدند.جامعه علمی در بارهٔ نظریهٔ منشاء واحد اخیر انسان مدرن از شرق آفریقا به اجماع نزدیک شدهاند. فرضیهٔ رقیب منشاء چند منطقهای انسان مدرن است. برخی از معتقدین به این نظریه اولین «خروج از آفریقاً را (در این مورد توسط انسان راستقامت و نه انسان خردمند) تا دو میلیون سال پیش میدانند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#157
Posted: 18 Dec 2014 23:46
نظریه های منشاء آفریقایی انسان مدرن با گسترش انسان شناسی در اوایل قرن ۱۹، دانشمندان سرسختانه در مورد نظریههای مختلف فرگشت انسان بحث میکردند. عدهای مانند یوهان فردریش بولمنباخ و جیمز پریچارد معتقد بودند که نژادهای بشر همگی از نسل یک گروه انسان واحد و از زمان خلقت تا به حال به صورتهای مختلف (یا نژادهای مختلف) درآمدهاند (تکپیدایش). مخالفانشان، مانند لوئیس آگاسیس و جوزایا نات به نظریهٔ چندپیدایش و یا توسعهٔ جداگانهٔ نژادهای انسانی به عنوان گونههای جداگانه معتقد بودند. چارلز داروین از اولین کسانی بود که تئوری منشاء مشترک تمام موجودات زنده را مطرح کرد، و همچنین در میان اولین کسانی بود که معتقد بودند همه انسانها اجداد مشترکی داشتند که در آفریقا زندگی میکردهاند. در کتاب نیای انسان، او گمانه زد که انسان از نسل کپیهایی است که هنوز مغز کوچک داشتند اما راست قامت (بر روی دوپا) راه میرفتند، و بدینوسیله دست خود را برای اموری که هوش بالاتری لازم داشتند آزاد کردند. علاوه بر این، او فکر میکرد که این قبیل میمونها آفریقایی بودند. این نظر با فراست از کار درآمد چون در آن زمان، در سال ۱۸۷۱، تقریباً هیچ فسیلی از انسانسایان باستانی در دسترس نبود. تقریباً پنجاه سال بعد، وقتی مردمشناسان شروع کردند به پیدا کردن تعداد زیادی فسیل باستانی از مغز انسانسایان کوچک-مغز در مناطق مختلف آفریقا، این حدس و گمان داروین پشتیبان علمی پیدا کرد (الگو:فرگشت_انسان). در اواسط قرن ۲۰ بحث به نفع نظریهٔ تک پیدایش در چرخش بود. طرفداران اندکی تا اواسط قرن بیستم به نظریه چندپیدایش هنوز معتقد بودند. با گسترش استفاده از تکنیکهای مبتنی بر ژنیتیک در تشخیص تاریخچهٔ انسان در دهه ۱۹۹۰، دانشمندان توانستند تا تاریخ " خروج از آفریقاً را با حدی از اعتماد تخمین بزنند و به این ترتیب نظریهٔ منشاء مشترک پشتوانه محکمی یافت. پایان منشاء آفریقایی انسان مدرن
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#158
Posted: 5 Jan 2015 22:58
ژنتیک رفتاری
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#159
Posted: 30 Oct 2020 00:29
Genetics | Greatest Discoveries with Bill Nye VIDEO
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 402
#160
Posted: 3 Jan 2021 16:45
کلیپ آخر جالب بود
جملۀ « نگران نباش ، درستاش میکنیم . » ، از مقدسترین عباراتِ دنیاست . فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند ، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند . « نگران نباش ، درستاش میکنیم . »