انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
علم و دانش
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

خطرناک ترین موجودات حیات وحش



 
(معرفی گونه های از بزرگترین و خطرناک ترین عقاب ها 2)
عقاب هارپی (نام علمی: Harpia harpyja) نوعی عقاب است که نیرومندترین و بزرگترین پرندهٔ شکاری قارهٔ آمریکا به شمار می‌رود و یکی از بزرگترین انواع عقاب است که به طور میانگین ۵.۹۵ کیلوگرم وزن و ۹۵.۵ سانتی‌متر طول دارد. این پرنده گاهی عقاب هارپی آمریکایی نامیده می‌شود تا از عقاب پاپوایی متمایز شود که آن هم گاهی عقاب هارپی پاپوایی (گینه نویی) نامیده می‌شود. این دو عقاب از نظر ظاهری و نوع زندگی شباهت زیادی به عقاب فیلیپینی دارند.
نام هارپی برای این عقاب برگرفته از نام یک مخلوق اهریمنی در افسانه‌های یونان باستان است که نیمی زن و نیمی پرنده شکاری بود. این عقاب نیرومند که تاجی از پرهای شفید بر روی سر دارد، در جنگل‌های بارانی و گرمسیری آمریکای جنوبی و مرکزی از جنوب مکزیک گرفته تا برزیل زندگی می‌کند و در بلندترین نقطهٔ مرتفع‌ترین درختان آشیانه می‌کند
و جانورانی چون طوطی‌های ماکائو، میمونها و تنبل‌ها را طعمه خود می‌سازد. نیمه بالایی بدن عقاب هارپی سیاه و نیمه پایین بدنش سفید است و یک خط سیاه روی سینه‌اش دیده می‌شود. جمعیت این پرندهٔ شکاری به سرعت در حال کاهش است و این کاهش به ویژه در مکزیک و آمریکای مرکزی چشمگیرتر است
عقاب جنگی (علمی: Polemaetus bellicosus) پرندهٔ شکاری بزرگی از خانوادهٔ عقابیان است. این عقاب در زیستگاه‌های باز و نیمه باز جنوب آفریقا زندگی می‌کند. عقاب جنگی برای آشیانه‌سازی به درختان بلند نیاز دارد اما از زندگی در جنگل‌های انبوه پرهیز می‌کند و بیشتر در مناطق نیمه بیابانی و ساوانا با درختهای پراکنده دیده می‌شود.عقاب جنگی از بزرگترین و قدرتمندترین انواع عقاب است. طعمه‌های آن بسیار متنوع و با توجه به زیستگاه آن متغیر است. انواع پرندگان، خزندگان و پستانداران در فهرست طعمه‌های این عقاب جای دارند. عقاب جنگی حتی توانایی شکار مارهای پیتون جوان، بابون و میمونهای دیگر و آهوهای کوچک را دارد و شکار غزالکی با وزن ۳۷ کیلوگرم از آن مشاهده شده که احتمالاً بزرگترین شکار گزارش شده از تمام انواع عقاب است.
عقاب سینه‌سفید دریایی یا عقاب شکم‌سفید دریایی (نام علمی: Haliaeetus leucogaster) نام یک گونه روزگرد از سرده عقاب دریایی است. این پرنده شکاری توسط یوهان فریدریش گملین در سال ۱۷۸۸ میلادی توصیف علمی شد. این گونه در اقیانوسیه، آسیای جنوبی و جنوب شرقی مثل بنگلادش، هند، فیلیپین، استرالیای جنوبی و غربی، تایلند و تاسمانی زندگی می‌کند.
عقاب دریایی (نام علمی: Haliaeetus) سرده‌ای از پرندگان شکاری تیرهٔ عقابیان است. عقاب‌های دریایی در کنار پهنه‌های آبی همچون دریاها و دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و تالاب‌ها زندگی می‌کنند و غذای اصلی آن‌ها ماهی است.عقاب دریایی را نباید با عقاب ماهی‌گیر (Pandion haliaetus) اشتباه گرفت. عقاب ماهیگیر هم مثل عقاب‌های دریایی در کنار آب زندگی کرده و از ماهی تغذیه می‌کند، اما به تیره جداگانه‌ای تعلق داشته و خویشاوندی نزدیکی با عقاب های دریایی ندارد.
عقاب دریایی (عقاب دریایی پالاس) (نام علمی: Haliaeetus leucoryphus) یک پرنده شکاری و مانند دیگر عقابها از تیرهٔ عقابیان است. این عقاب بزرگ قهوه‌ای در آسیای مرکزی، از دریای خزر تا دریای زرد و از قزاقستان و مغولستان تا هیمالیا, بنگلادش و شمال هند یافت می‌شود. این پرنده مهاجر گاه در خلیج فارس و شمال ایران نیز دیده می‌شود.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
با این که حدود 400 گونه شناخته شده کوسه وجود دارد اما کوسه بزرگ سفید یکی از محبوب ترین آنها است. بخشی از این محبوبیت به خاطر فیلم های ترسناکی است که کوسه بزرگ سفید را به شکل یک هیولا ماهی نشان می دهد که انسان ها را به صورت غذای عادی خود هدف قرار می دهد و می کشد.البته این فیلم ها دور از واقعیت اند. کوسه های بزرگ سفید، بزرگ ترین گونه های شکارچی اقیانوس ها هستند (حیوانات دیگر را شکار می کنند) و یکی از موفق ترین شکارچیان کل جهان اند اما انسان ها را نمی خورند.
این کوسه ها را می توان در آب های عمیق و در نزدیکی ساحل همه قاره ها به جز قاره قطب جنوب یافت.حقایق خواندنی درباره کوسه بزرگ سفیدماده ها بزرگ تر از نرها هستند.رنگ پشت کوسه تیره است (سیاه، خاکستری، مایل به قهوه ای) و شکم اش به طور کامل سفید است. رنگ بندی خاص بدنش استتار کننده ای بسیار عالی است که مانع از این می شود طعمه کوسه را ببیند.کوسه بزرگ سفید می تواند کل یک شیر دریایی را در تنها یک وعده غذایی بخورد.
کوسه بزرگ سفید به شکل عجیبی طعمه اش را شکار می کند. وقتی یک خوک آبی (سیل) را در سطح آب مشاهده می کند، اغلب خود را به زیر آن می رساند. بعد با حداکثر سرعت رو به بالا شنا می کند و با یک جهش آب را می شکافد در حالی که خوک آبی را در دهانش دارد.کوسه های بزرگ سفید غذایشان را نمی جوند. آنها گوشت را از هم می درند و کل اش را می بلعند. بعد می توانند یک یا دو ماه را بدون وعده غذایی بزرگ دیگری سپری کنند.
کوسه بزرگ سفید پلک ندارد اما می تواند برای جلوگیری از وارد آمدن آسیب به چشمش، کره چشمش را در طول حمله بچرخاند. این امر به ویژه وقتی اهمیت پیدا می کند که بخواهد شیرهای دریایی را که پنجه های تیزی دارند شکار کند. به خاطر همین در آخرین لحظه حمله کوسه ها عملاً کورند با این که بینایی شان بسیار عالی است.کوسه های بزرگ سفید صدا تولید نمی کنند اما با استفاده از زبان بدن و بو ارتباط برقرار می کنند.
حس بویایی کوسه های بزرگ سفید بسیار عالی است: آنها می توانند بوی یک قطره خون را در یک میلیون قطره آب حس کنند.بیشتر کوسه ها وقتی وارونه می شوند بی حرکت می شوند. این پدیده «عدم تحرک تونیک» نامیده می شود و کوسه بزرگ سفید هم ممکن است آن را تجربه کند. نهنگ قاتل از این روش برای شکست دادن کوسه بزرگ سفید استفاده می کند. نهنگ قاتل کوسه را وارونه نگه می دارد تا تنفسش متوقف شود.
کوسه های بزرگ سفید گیرنده های الکتریکی ای دارند که با آن میدان الکتریکی همه جانوران را در آب شناسایی می کنند. آنها از این گیرنده ها استفاده می کنند تا طعمه را مکان یابی کنند.کوسه های بزرگ سفید ممکن است به آدم ها حمله کنند اما آنها را نمی خورند. حمله به این خاطر اتفاق می افتد که کوسه ها آدم ها را با خوک های آبی یا بقیه طعمه هایی که معمولاً می خورند اشتباه می گیرند. از آن جایی که آدم ها به آن اندازه ای که کوسه ها نیاز دارند چربی ندارد به وسیله کوسه ها خورده نمی شوند. آدم ها از حوادث مربوط به دستگاه تست کن نان بیشتر می میرند تا از حمله کوسه!
رشد کوسه ها کند است. نرها در سن 10 سالگی و ماده ها در سن 15 سالگی به بلوغ می رسند. ماده ها بعد از 12 ماه بارداری 2-10 کوسه زنده به دنیا می آورند. کوسه ها مثل والدین دیگر از بچه هایشان مراقبت نمی کنند و نوزادان از لحظه ای که متولد می شوند خودشان از خودشان مراقبت می کنند.

طول نوزاد کوسه بزرگ سفید در هنگام تولد 1.5 متر است. وقتی رشد می کند طولش می تواند به سه برابر این میزان برسد.بچه کوسه ها ممکن است در تمام مدت عمرشان در بالای زنجیره غذایی اقیانوس قرار داشته باشند اما پیش از آن که بزرگ تر شوند، باید از شکارچیان بزرگ تر از خودشان از جمله کوسه سفید بزرگ دیگر دوری کنند.بسیاری از بچه کوسه ها در همان سال اول زندگی شان کشته می شوند. کوسه های بزرگ سفید جوان، ماهی ها (از جمله کوسه های دیگر) را می خورند. هنگامی که بزرگ می شوند طعمه مورد علاقه شان پستانداران دریایی، به خصوص شیر دریایی و خوک آبی است.کوسه های بزرگ سفیدی که نزدیک سواحل آفریقای جنوبی زندگی می کنند به خاطر پرش های با شکوه شان از آب مشهورند.کوسه های بزرگ سفید جانوران تنها و گوشه گیری هستند (به تنهایی زندگی می کنند). آنها فقط در طول فصل جفت گیری دور هم جمع می شوند.کوسه های بزرگ سفید نمی توانند در اسارت زندگی کنند (در آکواریوم) چرا که گیج می شوند و حس جهت یابی شان را از دست می دهند و دایم با شیشه آکواریوم برخورد می کنند.انسان ها هر سال بیش از 100 میلیون کوسه را قتل عام می کنند. تعداد کوسه ها به شدت کاهش یافته است و این جانوران اکنون در آستانه انقراض قرار دارند. بعضی از دانشمندان تخمین می زنند که تنها 10.000 کوسه بزرگ سفید در حیات وحش باقی مانده اند.کوسه بزرگ سفید 60 سال زندگی می کند
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
(7 پرنده ای قوی و بسیار خطرناک )

شاهین دم قرمز یکی از پرندگان بومی آمریکای شمالی است که به عنوان یک شکارچی بسیار مشهور نیز شناخته می‌شود. این پرنده نزدیک به ۲ کیلوگرم وزن دارد و البته در بالای درخت‌های بلند خانه سازی می‌کند. اگر لانه‌اش در منطقه انسان‌ها باشد آن را تغییر نمی‌دهد بلکه سعی می‌کند انسان‌ها را از آنجا دور کند. از جمله کارهای او حمله‌های مستقیم به سمت سر و گردن انسان است که باعث مصدومیت‌های شدید در بدن می‌شود.
جغد برفی عمدتاً در مدار شمالگان یافت می‌شود و بااین‌حال تعدادی از آن‌ها در سراسر کانادا، گرینلند، اروپا و آسیا نیز دیده می‌شوند. جغد برفی پرنده رسمی استان کبک در شمال شرقی کشور کانادا است.یک جغد برفی بالغ بزرگ‌سال، به‌طور متوسط حدود 65 سانتی‌متر طول داشته و پهنای بال‌های آن به 140 سانتی‌متر می‌رسد. بااین‌حال جغدهای برفی ممکن است از این اندازه کوچک‌تر یا بزرگ‌تر باشند و حتی دیده‌شده است که تا طول 75 سانتی‌متر نیز رشد کرده‌اند.باوجود زیستگاه بسیار گسترده جغد برفی در مدار شمالگان، گزارش‌شده است که جغدهای برفی برای به دست آوردن غذا به مناطق جنوبی‌تر نیز سفرکرده‌اند و حتی در مناطقی مانند تگزاس در ایالات‌متحده آمریکا و کارائیب نیزدیده‌شده‌اند.جغدهای برفی معمولاً در سراسر اروپا و آسیا، از انگلستان گرفته تا چین نیز دیده می‌شود.جغدهای برفی لانه‌های خود را به روی زمین می‌سازند، ولی محل ساخت آن‌ها را بسیار با دقت انتخاب می‌کنند. محل ساخت لانه جغد برفی، باید دید خوبی داشته باشد تا جغد برفی بتواند به‌راحتی محیط اطراف خود را زیر نظر داشته باشد، و باید منبع خوبی از مواد غذایی نیز داشته باشد، تا جغد برفی مجبور نشود به مدت طولانی برای غذا خوردن از لانه خود خارج شود.جغدهای برفی ماده در ماه خرداد تخم‌گذاری می‌کنند و حداکثر تا 14 تخم (البته به‌طور متوسط 7 عدد) را در لانه خود می‌گذارند. جوجه‌های کاملاً سفید جغدهای برفی، بعد از حدود 5 هفته سر از تخم بیرون می‌آورند. هر دو جغد برفی نر و ماده به بچه‌های خود غذا می‌رسانند و از آن‌ها در برابر مهاجمان مراقبت می‌کنند.رژیم غذایی باوجوداینکه جغدهای برفی همه‌چیزخوار هستند، اما یک رژیم غذایی عمدتاً گوشت‌خوار دارند. موش قطبی و موش صحرایی و دیگر جوندگان کوچک منبع اصلی غذایی جغدهای برفی به شمار می‌روند. جغدهای برفی شکارچیان فرصت‌طلبی هستند، به این معنی که از فرصت‌های پیش‌آمده برای شکار حیوانات بزرگ‌تر استفاده می‌کنند. مشخص‌شده است که این‌گونه از جغدها به شکار ماهی (زمانی که بتوانند آن‌ها را پیدا کنند)، سنجاب، خرگوش، موش صحرایی، پرندگان، و حتی پستانداران بزرگ همانند موش کیسه‌دار و روباه می‌پردازند.جغد برفی نیز همانند گونه‌های دیگر پرنده‌های بزرگ، طعمه خود را به‌طور کامل بلعیده و سپس استخوان‌های آن را به شکل یک گلوله تا 24 ساعت پس از تغذیه از دهان خود بیرون می‌اندازند. جغد برفی برای زنده ماندن باید هرروز حدود 5 موش/موش صحرایی بخورد که این حدود 2000 عدد موش در سال می‌شود.جغد برفی پروبال روشن و سفیدی دارد که اغلب رگه‌های سیاه‌وسفید و خاکستری در آن به چشم می‌خورد. علاوه بر این جغد برفی دارای چشم‌های بزرگ، منقار تیز خمیده، و یک سر بزرگ است و بر روی پاهای خود پر دارد. همه این ویژگی‌ها به جغد برفی اجازه می‌دهد که تا حد ممکن با موفقیت در مدار شمالگان زندگی کند.جغد برفی به دلیل اندازه بزرگ خود شکارچیان طبیعی کمی در زیستگاه خود دارد. انسان‌ها، روباه‌های بزرگ، سگ‌های وحشی، و گرگ‌ها، شکارچیان اصلی جغد برفی به شمار می‌روند
کرکس بره یکی از پرندگانی که در آلمان دیده می شود و البته هدف اصلی آن نیز بره ها و گوسفند ها هستند اما برای رسیدن به هدفش دست به هر کاری می زند کرکس بره است. این پرنده که وزنی در حدود 3 کیلوگرم دارد حالت هجومی خاصی به خود می گیرد و البته حملات آن ها مرگبار است. در صورت احساس خطر به سمت سر شیرجه میزنند و نوکشان را وارد سر می کنند این باعث می شود تا سر شکسته و یا حتی مغز اسیب ببیند و باعث مرگ شود...
یکی از پرنده های بسیار خطرناک دنیا که مرغ بهاری نام دارد در اروپا زندگی میکند. این پرنده بسیار تندخو است و حملات زیادی را سالانه به انسان ها انجام می دهد. با احساس کردن خطر به سمت سر انسان ها شیرجه می زند و ضربه های محکمی با نوک تیزش به سر وارد می کند. چندی پیش یک خانم انگلیسی به خاطر اینکه سرش بر اثر ضربه یکی از این پرنده ها سوراخ شده بود جانش را از دست داد و تا به حال موردهای مختلف دیگری نیز وجود داشته است.

کلاغ ها انواع مختلفی دارند که غالبا هم بی ازار هستند و خیلی به انسان ها کاری ندارند مگر اینکه دچار صدمات بدی از سمت انسان ها شوند. البته نوع استرالیایی این پرنده ها مقداری خشن تر است و بیشتر دوست دارد با انسان ها بجنگد. این کلاغ وقتی ازاری از سمت انسان ها ببیند سریع به سمت سر و صورت حمله ور می شود و بیشتر نیز چشمان را کور می کند. تا به حال موارد زیادی بوده است که این کلاغ به دوچرخه سواران و یا عابران پیاده حمله کرده و حتی باعث مرگ آن ها شده است.
شتر مرغ افریقایی بزرگترین پرنده روی زمین است و البته در میان آن ها سریع ترین دونده نیز هست چرا که می تواند به سرعت 80 کیلومتر بر ساعت نیز برسد. این شتر مرغ دارای استخوان های بسیار محکم و همچنین ناخن های بسیار تیز است که این مورد در کنار سرعت برای نابودی جان انسان کاملا کافی است. معمولا شتر مرغ وقتی می خواهد کسی را بکشد به سمت او حمله کرده و نقش برزمین می کند سپس با ناخن و پای قوی اش تنها در یک ثانیه جان آن فرد را می گیرد
یکی از پرنده های که تقریبا نادر هستند قرقاول جنوبی است. این اسم درحالی روی این پرنده قرار داده شده است که آن ها در شمال استرالیا و یا گینه نو دیده می شوند. پنجه های مرگبار و همچنین حمله های بی امان این پرنده باعث می شود تا بسیاری از افرادی که مورد حمله قرار می گیرند خیلی سریع جانشان را از دست بدهند. این پرنده تا به حال انسان های زیادی را کشته است و در این کار بسیار ماهر است.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
( گونه هایی از بزرگترین خطرناک ترین و زیباترین ببرها)
ببر سیبری (Panthera tigris altaica) یا ببر آمور یکی از زیرگونه‌های ببر است که در گذشته در بخش‌های وسیعی از شرق و مرکز آسیا و شرق روسیه می‌زیست اما امروزه تنها در منطقهٔ حفاظت شده‌ای در شرق سیبری زندگی می‌کند. ببر سیبری بزرگترین زیرگونهٔ ببر و بزرگترین گربه‌سان زندهٔ جهان است. ببر منقرض‌شده مازندران (ببر خزر) نزدیکترین نوع ببر به ببر سیبری است و مطالعات ژنتیکی جدید حکایت از آن دارد که این دو را حتی می‌توان یک زیرگونه محسوب کرد.
ببر سیبری در دهه ۱۹۳۰ در آستانه انقراض قرار داشت و تعداد آن‌ها تنها به بیست تا سی ببر کاهش یافته بود. اما این حیوان به طرزی باورنکردنی از انقراض قریب‌الوقوع رهایی جست و جمعیت آن تا سال ۲۰۱۰ به حدود ۳۶۰ ببر رسید. ببر سیبری با توجه به همین افزایش جمعیت از سال ۲۰۱۰ از بالاترین ردهٔ حفاظتی یعنی «به شدت در معرض خطر» خارج شده و در یک رده پایین‌تر یعنی «در خطر انقراض» قرار گرفته است. ببرهای سیبری تنوع ژنتیکی بسیار پائینی دارند که این به دلیل کاهش شدید جمعیت این حیوان در دهه ۱۹۴۰ و تعداد اندک توله ببرهایی است که به بلوغ می‌رسند. ضمن اینکه بیشتر از ۹۰ درصد ببرهای سیبری در منطقه کوهستانی سیخوته آلین زندگی می‌کنند و تبادل ژنتیکی اندکی با گروه‌های کوچکتر ببر سیبری در جنوب غربی استان پریموری دارند
تازه‌ترین مطالعات ژنتیکی بر روی میتوکندری دی‌ان‌ای به جای مانده از ببرهای مازندران و نمونه‌های زنده ببر سیبری نشان داده که نیایِ مشترک این دو نوع ببر در شرق چین می‌زیسته و سپس از مسیر راه ابریشم-گانسو وارد آسیای میانه شده و بعداً گروهی از آن‌ها به سوی شرق سیبری و اطراف رود آمور رفته و ببر سیبری امروزین را شکل داده‌اند.
محل سکونت ببرهای سیبری در قسمت جنوبی شمال شرق روسیه در کنار رودخانه آمور و مرز روسیه با چین و کره شمالی است. تعداد کمی از ببر سیبری در چین هم سکونت دارند اما این جمعیت کوچک نمی‌تواند مستقل از جمعیت روسی به حیات خود ادامه دهد. یعنی بقای این ببرها در چین وابسته به جابجایی ببرها در طول مرز چین و روسیه است. مشخص نیست که آیا هنوز هم این ببر در کره شمالی حضور دارد یا در آن‌جا کاملاً منقرض شده‌است
ببر سیبری حیوانی قلمروطلب است و قلمروهای بسیار وسیعی را به خود اختصاص می‌دهد. قلمرو ببرهای نر سیبری تا چهار هزار مایل مربع هم گزارش شده‌است. اما اغلب و به طور میانگین قلمرویی تا حدود ۶۰۰ تا ۱۰۸۰ مایل مربع(۱۵۵۴ تا ۲۷۹۷ کیلومتر مربع) را قلمرو خود قرار می‌دهند و قلمرو ببرهای ماده نیز کمی کوچکتر ار آن می‌باشد.
ببر سیبری بزرگترین گربه‌سان دنیاست که اندازه‌ای بزرگتر و وزنی سنگینتر از ببر بنگال و شیر آفریقایی دارد. این حیوان با ارتفاع ۱۱۲ تا ۱۲۰ سانتیمتر (از کف پا تا شانه) به طور میانگین حدود ۵ تا ۱۰ سانتیمتر بلندتر از ببر بنگال است. بر اساس اندازه‌گیری‌های انجام شده توسط محققان وزن این بزرگترین گربه سان دنیا فراتر از۳۰۰ کیلو گرم و طول آن فراتر از ۳ متر گزارش شده است دندانهای نیش این حیوان با بلندای ۷٫۵ سانتیمتر یکی از بلندترین دندانها در میان درندگان می‌باشد. همچنین ببر با وجود داشتن وزن بسیار بالا و اندام بسیار درشت، حیوانی بسیار چالاک می‌باشد. از دیگر ویژگی‌های ببر که او را به یک مبارز ماهر و توانمند تبدیل می‌کند داشتن پاهای بسیار قوی است بطوریکه او در هنگام مبارزه می‌تواند بر روی پاهایش بایستد و با دو دستش مبارزه کند، همچنین ببر به راحتی از درخت بالا می‌رود و می‌تواند شناگر ماهری هم باشد. طولانی‌ترین ببر نری که در منابع قابل اعتماد از آن یاد شده ۳۵۰ سانتیمتر با احتساب انحنای بدن (معادل حدود ۳۳۰ سانتیمتر در خط مستقیم) طول داشته‌است. گزارش‌هایی از ببرهای بزرگتر تا حداکثر ۳۸۴ کیلوگرم نیز در دست است اما صحت آن‌ها در منابع معتبر تأیید نشده است. بر اساس یک گزارش تأیید نشده در سال ۱۹۵۰ یک ببر سیبری شکار شد که ۳۸۴ کیلو وزن و حدود ۳٫۴۸ متر طول داشت. البته ببرهایی که در اسارت نگهداری می‌شوند جثه‌های بزرگتری از همنوعان آزاد خود پیدا می‌کنند و وزن آن‌ها تا ۴۶۵ کیلوگرم رسیده است.
ببر بنگال (Panthera tigris tigris) یکی از زیرگونههای ببر است که بیش‌تر در هند و بنگلادش یافته می‌شود. همچنین می‌توان آن‌ها را در نپال، پاکستان، بوتان، میانمار و تبت جنوبی یافت. به طور سنتی، پس از ببر سیبری دومین زیرگونهٔ بزرگ (از نظر اندازه) در نظر گرفته می‌شوند، هرچند ببرهای بنگال شمالی اغلب بزرگ‌تر از ببرهای سیبری هستند. تاکنون سنگین‌ترین ببرهای بنگال که به منظور پژوهش در نپال گرفته شدند، از ببرهایی که به تازگی در سیبری گرفته شده‌اند سنگین‌تر بوده‌اند
ببرهای بنگال مشهورترین زیرگونهٔ ببرها هستند که در زیست‌گاه‌های گوناگونی شامل چمنزارها، جنگلهای بارانی زیرگرمسیری (subtropical) و گرمسیری، جنگلهای خارستان، جنگل‌های برگریز تر و خشک، و جنگل‌های مانگرو زندگی می‌کنند.
300نفر سالانه به دست ببرها در داهات های هندوستان کشته و زخمی می شوند. شایعه هایی گفته شده که ببر بنگال به گوشت انسان عادت کرده ولی دلیل اصلی این مشکلات نزدیک بودن فاصله مردم به محدوده ببرهاست
( ببر سفيد)
اسطوره، افسانه، يا گربه‌اي ژنتيك! در بعضي از محافل علمي، ببر سفيد را حرامزاده مي‌‌نامند چرا كه اين‌گونه فقط و فقط در اثر جفت‌گيري دو ببر برادر و خواهر، پدر و دختر و يا مادر و پسر پديد مي‌آيد! اما واقعيت آن است كه ببر سفيد حيوان كامل و مقاومي نيست. ساليان سال است كه افواه عمومي و حتي مطبوعات از «ببر سفيد سلطنتي بنگال» نام مي‌برند و زيبايي آن را مورد تحسين و تجيد قرار مي‌دهند، حال آنكه اصولا چنين گونه‌اي وجود خارجي ندارد! اينها و ده‌ها واقعيت ديگر درمورد ببرهاي سفيد، شيرهاي سفيد، ببرهاي پلنگي، جاگوار سياه و ديگر حيواناتي كه انحراف و دگرگوني ژنتيكي دارند وجود دارد كه بسياري از ما درباره آن كمتر شنيده‌ايم. اين مقاله خلاصه‌اي از مباحث علمي در رابطه با ببرهاي سفيد را بررسي مي‌كند. واقعيت اين است كه ببرهاي سفيد در طبيعت آزاد وجود ندارند و تنها در اسارت مي‌توانند زندگي و زاد و ولد كنند.

زاد و ولد آنان به صورت عمومي از پدر به دختر، برادر به خواهر و به همين ترتيب امكان‌پذير شده است. اشكال ديگر در مورد اين حيوانات اين است كه اساسا آنها با استفاده از تكنولوژي و غالبا روش‌هاي ناراحت‌كننده صرفا براي آن كه سفيد هستند يا پوستشان با ديگر اعضاي گونه‌شان تفاوت دارد توليد مي‌شوند (!) و اين مورد اعتراض جمعي از طرفداران حيات وحش و محيط زيست است. همه ببرهاي سفيد چشم‌هاي لوچ دارند، چه كاملا مشخص باشد و ديده شود و چه نامشخص باشد. عليت اين است كه ژني كه باعث سفيد شدن رنگ پوشش حيوان مي‌شود عصب بينايي را به طرز نادرستي به مغز متصل مي‌كند. به همين دليل است كه رام‌كنندگان ببر از ببرهاي سفيد خيلي خوششان مي‌آيد؛ آنها خيلي به صاحبان خود وابسته هستند.
زماني افسانه‌اي درست كرده بودند مبني بر اينكه ببر سفيد به شدت كمياب بنگال وجود دارد كه تحت حفاظت است و براي نسل‌هاي آينده حفظ مي‌شود. واقعيت اين است كه ببرهاي سفيد حتي ببر بنگال خالص هم نيستند، بلكه در اصل از آميزش دو نژاد ببر سيبري و بنگال به وجود آمده‌اند. آميزش نژادي معمولا باعث صفت‌هاي گوناگوني مثل مرگ ومير، سقط جنين مي‌شود و اصولا ببرهاي سفيد داراي توان تك‌زيستي و هوشياري ببرهاي ديگر نيستند به همين جهت بيشتر براي برنامه‌هاي سرگرمي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. دكتر ران تيلسن، مدير حفاظت باغ وحش مينه سوتا مي‌گويد: «بحث‌ها و مناقشات بين باغ‌وحش‌ها در مورد ببر سفيد اندكي اخلاقي و بيشتر اقتصادي است.» او كه مدير پروژه معروف «طرح بقاي ببر سفيد» است، همچنين يادآور مي‌شود: «از نظر ما تكثير و پرورش ببر سفيد كار درستي نيست و آن را محكوم كرده‌ايم. آنها به سبب اختلاط اجدادي اغلب با ديگر زيرگونه‌ها دورگه‌اند و از تبار كاملا نامشخصي هستند و ارزش حفاظتي چنداني ندارند. صاحبان ببر سفيد معتقدند اين حيوان جلب توجه مي‌كند و درآمد باغ‌وحش‌ها و سيرك‌ها را افزايش مي‌دهد! همين استدلال‌ها در مورد حيوانات غيرعادي ديگر مثل شير سفيد، شاه‌يوز (King Cheetah) و امثال آن وجود دارد. يك اصل كلي توليد گونه‌هاي غيرعادي اين است كه از آميزش پدر، دختر، نوه، الي آخر به وجود مي‌آيند و نوعاً اين كار در باغ‌وحش‌ها ا نجام مي‌شود. ببرهاي سفيد هم موجوداتي هستند كه به طور مصنوعي توسط بعضي از باغ‌وحش‌ها، پرورش‌دهندگان خصوصي و بعضي از سيرك‌ها كه بيشتر اين كار را براي مقاصد تجاري انجام مي‌دهند تا اهداف حفاظتي، پديد آمده است
شايد تعجب كنيد اما به گفته تيلسن و ديگر آگاهان از تجارت وحش، اين تجارت در سال ميلياردها دلار پول به جيب دست‌اندركارانش سرازير مي‌كند و تجارت دوم پس از قاچاق مواد مخدر، و بالاتر از تجارت قاچاق اسلحه است! تيلسن مي‌گويد كه ببر پرجاذبه‌ترين حيوان روي زمين است: «آنها داراي جاذبه‌اي جهاني هستند و اتفاقا بيشترين آدم‌خواران در ميان ببرها بوده و هستند. ما همواره ترس و حرمتي آميخته با هم نسبت به ببر داشته‌ايم و قدرت و كاريزماي بي‌همانند اين گربه هميشه ما را تحت نفوذ داشته است. ببر مجسمه تمام قد قدرت، زيبايي هولناكي است.

ادامه دارد ........
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
(گونه هایی از بزرگترین خطر ناک ترین وزیبا ترین ببرها2)
ببرِ مازندران (ببرِ هیرکانی، ببرِ کاسپین یا تورانی) (Panthra tigris virgata) (به مازندرانی: سِرخِ شیر یا مازرونِ ببر) یکی از زیرگونه‌های ببر بود که در ناحیه گسترده‌ای از غرب چین تا سواحل دریای سیاه شامل آسیای میانه، قفقاز، و شمال ایران زندگی می‌کرد و حدود نیم قرن پیش در ایران منقرض شد.ببر هیرکانی در دوران حیات خود در کنار ببر سیبری و ببر بنگال از بزرگترین گربه‌سانان دنیا بودند.
این ببرها به طور کلی کوچکتر و سبکتر از ببر سیبری بودند و بزرگتر از بقیه انواع ببر بودند. در ترکستان ببرهای نر به طول بیش از دو متر می‌رسیدند و یک مورد با طول ۲۷۰ سانتیمتر هم گزارش شده‌است. ماده‌ها کوچکتر بوده و معمولاً بین ۱۶۰ تا ۱۸۰ سانتیمتر طول داشتند. حداکثر وزن این زیرگونه ببر به ۲۴۰ کیلو می‌رسید.رنگ پشت زرد متمایل به نارنجی و زیر بدن سفید بود و نوارهای قهوه‌ای باریکی در تمام سطح بدن دیده می‌شد. پشت گوش‌ها سیاه با لکه سفیدی در وسط آن بود. ببر خزر شباهت زیادی به ببر بنگال داشت ولی نوارهای بدنش به پهنی آن نبود و رنگ پهلوها نیز قهوه‌ای‌تر بود. موهای بدنش در فصل زمستان رشد زیادی داشت و موهای صورتش مانند ببر سوماترا بلند بود. ببرها برخلاف اغلب گربه سانان به آب تنی علاقه زیادی دارند و ساعات گرم روز را در آب می‌گذراند. او قادر است ده‌ها کیلومتر در آب شنا کند.
ببر سیبری نزدیکترین نوع ببر به ببر مازندران است. گروهی از محققان در مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۹ انتشار یافت با مشاهده تفاوت ژنتیکی اندک میان این دو نوع ببر پیشنهاد داده‌اند که این دو را بایستی یک زیرگونه محسوب کرد. بر اساس این مطالعه جدِ مشترک این دو نوع ببر در زمانی کمتر از ده هزار سال پیش از شرق چین از طریق مسیر گانسو-جاده ابریشم وارد آسیای میانه شده و سپس گروهی که به ببر سیبری تبدیل شدند، به سوی شرق دور روسیه حرکت کرده‌اند. در حالی که در گذشته آن‌ها در سرزمینی که از آناتولی تا شرق سیبری ادامه یافت زندگی می‌کردند و محل زندگی آن‌ها متصل به یکدیگر بود اما فعالیت‌های انسانی به مرور باعث جدایی محل زندگی ببرهای هیرکانی و سیبری از یکدیگر شده است
واپسین ببرهای ایران در استان گلستان امروزی دیده شدند. آخرین ببر در ایران در سال ۱۳۳۲ در منطقه‌ای که اکنون پارک ملی گلستان نامیده می‌شود شکار شد و یک گزارش قابل اعتماد از مشاهده ببر در سال ۱۳۳۸ در همین منطقه نیز وجود دارد. در اوایل دهه ۱۳۵۰ سازمان حفاظت محیط زیست یک تحقیق چند ساله را برای جستجوی ببر در جنگل‌های شمال ایران انجام داد. اما محققان در این مدت نتوانستند هیچ مدرکی در مورد وجود ببر پیدا کنند و انقراض آن را قطعی اعلام کردند.در سال ۱۳۳۷ ببر تحت حفاظت قانونی قرار گرفت و جریمه سنگینی برای شکار آن وضع شد. اما دلیل انقراض ببر (و همین‌طور شیر ایرانی) شکار و کشتار نبود بلکه زیستگاه‌های مناسب برای زندگی ببر از بین رفته بودند. ببر در جنگل‌های کم‌ارتفاع و نیزارهای وسیع نزدیک به سواحل دریای کاسپین زندگی می‌کرد اما در آن زمان تقریباً تمام جنگل‌های کم‌ارتفاع برای کشاورزی ریشه‌کن شده بود و بخش‌های بزرگی از تالاب‌ها نیز خشک شده یا به مزارع برنج و پنبه تبدیل شده بودند. باید توجه داشت که ببر نمی‌تواند گرما را تحمل کند و نیاز به زیستگاه‌های پرآب دارد تا در تابستان خنک شود.در دهه ۱۳۳۰ هنوز جنگل‌های کوهستانی وسیعی در مازندران وجود داشت اما زیستگاه ببر در این نوع جنگل‌ها نبود. ببرها فرزندان خود را در نیزارهای حاشیه رودخانه‌ها و تالابها مخفی می‌کردند تا از دید انسان‌ها و درندگان دیگر پنهان بمانند که با تبدیل به شالیزار و توسعه شهرها از دسترسی ببرها خارج می‌شدند و زیستگاه ایده‌آل آن‌ها جنگلهای انبوه ساحلی بود که با توسعه روستاها و شهرها از بین رفته بودند. ببرها همچنین قلمروهای بسیار وسیع برای خود تعیین کرده و مثل همه گربه‌سانان قلمروطلب هستند و برای حفظ آن با ببرهای دیگر می‌جنگند. محدود شدن این مناطق نبردهای ببرها برای حفظ قلمرو را تشدید کرده و ببرهای ضعیفتر را وادار می‌کرد تا به مناطق نزدیک به سکونتگاه‌های انسانی بروند که این باعث حمله آن‌ها به دام (و احیاناً انسان) و تعارض آن‌ها با انسان‌ها می‌شد. ببرها نمی‌توانستند در جنگل‌های کوهستانی ادامه حیات دهند. شکار کردن در این مناطق برای آن‌ها دشوار بود و برای محافظت از توله‌هایشان به مشکل برخورده و بچه‌هایشان خوراک خرس و پلنگ می‌شد. پیدا کردن آب هم در این مناطق دشوار بود چون چشمه‌های کوهستانی عموماً در نزدیکی روستاها قرار گرفته و محل رجوع دام‌ها هستند. جدا شدن جمعیتهای ببرها از یکدیگر و کاهش جمعیت آن‌ها جفتیابی را نیز برای آن‌ها دشوار می‌کرد. آنها مجبور می‌شدند برای یافتن جفت مسافتهای طولانی را طی کنند و از محل حضور انسانها بگذرند. پیدا نکردن جفت باعث می‌شد برخی ببرها از چرخه باروری خارج شوند و جفتگیری خواهر و برادرها در چند نسل پیاپی باعث شیوع بیماریهای ژنتیکی در آنها می‌شد.پی جاسلین در مقاله «ببر» در ایرانیکا می‌نویسد: «اینکه چرا ببر نتوانست در جنگلهای کوهستانی خزری باقی بماند را فقط می‌توان با حدس و گمان توضیح داد. شاید در گذشته جمعیت اضافی آنها از جنگل‌های ساحلی مجاور خزر به کوهستان‌ها می‌رفتند چون طعمه اصلی آنها یعنی گراز در کوه‌ها فراوان است. اما در آنجا پلنگ هم فراوان بود که در آن نقاط شکارچی موثرتری از ببر بود. ترکیب این موضوع با از بین رفتن جمعیتهای ببر در مناطق ساحلی و تا حدی شکار مستقیم و سم گذاری جمعیتهای ببر را در مناطق کوهستانی تا حدی کاهش داد که دیگر توان بقا نداشته باشند.»در قفقاز آخرین شکار ببر در سال ۱۹۲۲ در نزدیکی تفلیس اتفاق افتاد. در ترکمنستان آخرین ببر در سال ۱۹۵۴ دره رود سومبار در کوه‌های کپه داغ شکار شد. در قزاقستان هم آخرین شکار ببر در سال ۱۹۴۸ در سواحل دریاچه بالخاش اتفاق افتاد. در ازبکستان هم دلتای آمودریا در ساحل دریاچه آرال آخرین پناهگاه این جانور بود. به طور کلی نسل ببر کاسپین تا دهه ۱۹۷۰ در تمامی مناطق به کلی منقرض شده بود هرچند پس از آن گزارش‌های مکرری از مشاهده این جانور و حتی شکار آن در کشورهای مختلف منطقه اعلام شده اما هیچ مدرکی در این مورد به دست نیامده است.از ببر کاسپین تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست به جا مانده‌است. عکس‌ها و پوست‌ها نشان می‌دهند که رنگ ببر کاسپین از ببر بنگال روشن‌تر، و تااندازه‌ای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریک‌تر و منظم‌تر و به تعداد بیشتر بوده‌است. موهای بدن ببر کاسپین بلندتر و پُرپُشت تر از ببر بنگال و کوتاه‌تر از ببر سیبری و جثه آن بزرگ‌تر از ببر بنگال و کوچک‌تر از ببر سیبری بوده‌است.گراز و انواع گوزن (در ایران مرال و در حد کمتری شوکا) شکارهای اصلی ببر هیرکانی بوده‌اند. ضمن اینکه به عنوان شکارچی رأس هرم غذایی توانایی شکار بسیاری از حیوانات را داشته و حتی از شکارچیان کوچکتری مثل شغال و گربه جنگلی و حشراتی چون ملخ هم تغذیه می‌کرد. در فصل زمستان سگ‌ها و دام‌هایی که از گله دور می‌شدند نیز گاهی شکار ببر می‌شدند.ببر کاسپین بسیار نزدیک به ببر سیبری بوده و این دو تیره، تنها حدود ده هزار سال است که از هم جدا شده‌اند. بررسی دی‌ان‌آ بقایای یافته شده از ببر کاسپین و مقایسه آن با ببر سیبری، نشان می‌دهد این دو تیره تنها در یک نوکلئوتید تفاوت دارند و هر دو از یک زیرگونه بوده‌اند.

سازمان حفاظت محیط زیست در ۳۰ فروردین ۱۳۸۹ اعلام کرد که ایران و روسیه، دو قلاده ببر سیبری را با دو قلاده پلنگ ایرانی مبادله می‌کنند و قرار است طرح احیای ببر کاسپین به مدت پنج سال بر عهدهٔ روس‌ها باشد. در واکنش به این ادعا، جانورشناسان بسیاری احیای نسل ببر هیرکانی را غیرممکن اعلام کردند و معتقد بودند که زیستگاه مناسب ببر سیبری نه در مازندران و نه در گلستان وجود ندارد.آنها همچنین مبادله پلنگ ایرانی و ببر سیبری را مرتبط با فعالیت‌های زیست‌محیطی ندانسته و تنها یک عمل تبلیغاتی و دیپلماتیک دانستند. ایران هیچ‌وقت ببر سیبری نداشته و ببر کاسپین، بومی ایران است که منقرض شده است.این ببرها که قرار بود در زیستگاه طبیعی شان رها شوند، به دلیل آماده نبودن شرایط تحویل در باغ‌وحش تهران، به پارک ارم منتقل و نگهداری شدند. ۹ ماه بعد در ۱۰ دی یکی از ببرها در باغ‌وحش پارک ارم تلف شد. علتِ آن به‌درستی تشخیص داده نشد و عواملی همچون بیماری تنفسی یا خوردن گوشت خر و یا مشمشه اعلام شد. جفت ماده نیز به احتمال داشتن مشمشه پنج سال قرنطینه شد و سپس یکی از دامپزشکان با گرفتن نمونه خون در سال 1395 اعلام کرد که مشمشه ندارد و او را به پارک ارم منتقل کردند و منتظر ورود جفت نر او هستند.

این ببرها که قرار بود در زیستگاه طبیعی شان رها شوند، به دلیل آماده نبودن شرایط تحویل در باغ‌وحش تهران، به پارک ارم منتقل و نگهداری شدند. ۹ ماه بعد در ۱۰ دی یکی از ببرها در باغ‌وحش پارک ارم تلف شد. علتِ آن به‌درستی تشخیص داده نشدو عواملی همچون بیماری تنفسی یا خوردن گوشت خر و یا مشمشه اعلام شد.جفت ماده نیز به احتمال داشتن مشمشه پنج سال قرنطینه شد و سپس یکی از دامپزشکان با گرفتن نمونه خون در سال 1395 اعلام کرد که مشمشه ندارد و او را به پارک ارم منتقل کردند و منتظر ورود جفت نر او هستند.در نمایش‌های معروف روم باستان، از ببر هیرکانی برای جنگ با پهلوانان استفاده می‌شد. تا حدود قرن هفدهم، آشنایی بیشتر دنیای غرب با همین ببر هیرکانی بوده‌است و چندان اطلاعاتی دربارهٔ ببرهای هندوستان نداشته‌اند و شاید به همین علت است که شکسپیر در داستان مکبث از ببر مازندران سخن می‌گویند.ببر در فرهنگ کشورهای هند و چین نقش بسیار پر رنگی دارد. ببر به نوبه خود در فرهنگ و تاریخ ایران نقش داشته است. در ادبیات هم همیشه از ببر به عنوان نماد شجاعت و نیرومندی یاد می‌شود.
ببر جاوه (Panthera tigris javan) یکی از زیرگونه‌های منقرض‌شده ببر است. ببر جاوه دومین ببر کوچک دنیا است. این ببرها تا سال ۱۹۸۲ میلادی در جزیرهٔ جاوه کشور اندونزی زندگی می‌کردند. (از آن کوچکتر ببر منقرض شده بالی است.) این حیوان حدود ۱۸۰ سانتیمتر طول داشته و اندازه دم آن به ۶۰ تا ۸۰ سانتیمتر می‌رسیده است.نرها ۲۰۰ و ماده‌ها ۱۲۵ تا ۱۵۰ کیلو وزن داشته‌اند. ببر جاوه بلندترین موهای سینه را در بین ببرها دارا بوده و از دیگر ویژگی‌های آن یال کوتاهی بر پشت گردن و پوست زیرین دارچینی تیره و مشخصه واضح آن، دسته نوارهای مشکی پررنگی است که در سراسر بدن آن وجود داشته و در قسمت انتهایی بدن بیشتر می‌شود.
ببر جاوه حیوان انزواطلبی است که جز زمان جفت‌گیری و یا پرورش توله‌ها در باقی موارد تنها زندگی می‌کند. راهی برای تعیین حد واقعی قلمروی ببر جاوه وجود ندارد، چون هیچگاه مجال یافتن و تصاحب یک قلمروی واقعی را نیافت. این ببر موجودی شبزی بوده است. دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که بعضی حیوانات قبلاً روزگرد بوده‌اند ولی به خاطر وجود انسان د ر اطراف خود شبگرد شده‌اند. این تغییر رفتار در گونه‌های دیگر (نظیر یوزگربه) رخ داده ا ست. از آنجا که انسان در تمام نقاط جاوه حضور داشته، زندگی انفرادی بهترین روزنه امید برای بقای ببر جاوه بوده است. از آن گذشته این حیوان در نقاطی که آب وجود داشته، زندگی می‌کرده است. مناطق پرآب، محل مورد علاقه ببرهای جاوه بوده که بیشتر وقت خود را به شنا کردن می‌پرداخته و از آنجا که شناگر خوبی بوده حتی به هنگام شنا در اقیانوس نیز مشاهده شده است. تکنیک شکار ببر جاوه نیز مانند سایر ببرها بوده است این ببر آخرین بار در سال ۱۹۸۲ مشاهده شد و به خاطر سرزمین اصلی‌اش که یکی از جزایر اندونزی بدین نام شناخته شده
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
(معرفی دو گونه از بزرگترین و خطرناک ترین خرس ها)
خرس قهوه‌ای (Ursus Arctus) نوعی خرس بزرگ است که در بسیاری از مناطق آمریکای شمالی و شمال اورآسیا پراکنده است. وزن این گونه از ۷۰ تا ۷۸۰ کیلوگرم متغیر است و بزرگ‌ترین زیرگونهٔ آن خرس کودیاک در قامتی هم‌اندازهٔ خرس قطبی با وی بر سر عنوان بزرگ‌ترین گونهٔ خرس و بزرگ‌ترین حیوان شکارچی روی خشکی رقابت می‌کند.با آن که قلمرو زیست خرس قهوه‌ای کاهش یافته و در بسیاری از مناطق منقرض شده‌است ولی همچنان در فهرست کمترین نگرانی آی‌یوسی‌ان باقی‌مانده و با جمعیت تقریبی ۲۰۰ هزار رأس خطر انقراض وی را تهدید نمی‌کند. بیشترین شمار خرس قهوه‌ای به ترتیب در روسیه، آمریکا (بیشتر در آلاسکا)، کانادا، منطقهٔ کارپات (به‌ویژه رومانی) و فنلاند، جائی‌که حیوان ملی این کشور نامیده می‌شود، سکونت دارند. البته سه زیرگونهٔ این خرس یعنی خرس قهوه‌ای آفریقای شمالی (یا خرس اطلس)، کالیفرنیایی و مکزیکی در قرن نوزدهم و بیستم منقرض شدند و برخی از زیرگونه‌های جنوب آسیایی این حیوان نیز به شت در خطر انقراض هستند

خرس‌های قهوه‌ای جزیره کدیاک در مقایسه با خرس‌های قطبی اندکی بزرگترند.بعضی منابع، این دو خرس را هم‌اندازه معرفی کرده‌اند. این دو خرس، بزرگ ترین شکارچیان زمین اند.خرس‌های قهوه‌ای از ۹۰ کیلوگرم (خرس‌های ماده کوچک) تا بیش از ۸۰۰ کیلوگرم (برای خرس‌های بزرگ نر) وزن دارند. جمعیت خرس قهوه‌ای بر حسب این که از چه نوع رژیم غذایی استفاده می‌کند به طور قابل ملاحظه‌ای فرق دارد. به طور کلی آنهایی که در کنار دریا هستند و ماهی می‌خورند بیشتر عمر می‌کنند و وزنشان هم بیشتر است. مثلاً خرس قهوه‌ای که در آلاسکا زندگی می‌کند بیش از ۸۰۰ کیلوگرم وزن و ۲۳۰ سانتی متر قد دارد.خرس قهوه‌ای دمی به طول ۱۰ الی ۱۳ سانتی متر دارد. خرس قهوه‌ای در طول شانه‌هایش ماهیچه‌های برآمده تری دارد که آن را از انواع دیگر خرس‌ها متمایز می‌سازد.کوچک‌ترین نوع خرس قهوه‌ای، خرس قهوه‌ای اوراسیایی است که بالغ ماده آن ۹۰ کیلوگرم وزن دارد
آنها ممکن است به مدت بیش از هفت ماه در لانه یا غار، بدون غذا خوابیده باشند. در این حالت کاملاً بی حس و سست می‌شوند. بعد از بیدار شدن به طور وحشتناکی غذا می‌خورند تاانرژی از دست رفته را بازیابند. روزی ۴۰ کیلوگرم خرس قهوه‌ای در حالت عادی در شب فعالیت می‌کند. در تابستان بیش از ۱۸۰ کیلوگرم چربی ذخیره می‌کند که او را قادر می‌سازد در طول زمستان که خیلی سست می‌شود مقاومت کند. با این حال آنها زمستان‌خواب نیستند و به آسانی بیدار می‌شوند. هم نر و هم ماده این حیوان در زمستان در غار یا لانه به سر می‌برند. خرس قهوه‌ای بسیار گوشه‌گیر است، با این حال ممکن است آنها در تعداد زیادی به دور منبع غذایی بزرگ، در کنار هم جمع شوند و یک سلسله‌مراتب اجتماعی را بر پایه سن و اندازه‌شان تشکیل دهند.وقتی خرس قهوه‌ای مصدوم شد با صدای بسیار بلندی می غرّد ولی در حالت عادی با ترساندن و عصبانیت و تولید صدای زیر به وسیله به هم ساییدن دندان به دیگران هشدار می‌دهد. آنها تقریباً همیشه از مواجه شدن با انسان خودداری می‌کنند.
آنها جانورانی همه‌چیزخوار هستند و از محصولات متنوع گیاهی استفاده می‌کنند شامل: توت، ریشه درختان، جوانه، قارچ و همچنین فراورده‌های گوشتی مثل ماهی، حشره، و پستانداران کوچک. آن طور که مشهور است آنها گوشتخوار نیستند. خرس قهوه‌ای بیش از ۹۰٪ از انرژی غذایی خود را از مواد گیاهی بدست می‌آورد.ساختار فک آنها متناسب با نوع غذایی آنان است. دندانهای آن‌ها بیش از سایر گوشتخواران پهن شده است. نوع غذای آنان به طور چشمگیری بستگی به منطقه زندگی آنها دارد. مثلاً خرس‌هایی که در یلوستون هستند در طول تابستان مقدار زیادی حشره بید می‌خورند. بعضاً ۴۰٬۰۰۰ بید در روز می‌خورند و این مقدار ممکن است نیمی از انرژی سالانه آنان را فراهم کند.در فصل بهار غذای اصلی خرس‌های قهوه‌ای در اغلب نقاط دنیا لاشه‌های باقی‌مانده از زمستان، علوفه، شاخه‌ها و گل‌هاست. در تابستان و اوایل پاییز میوه‌ها به ویژه انواع توت اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند و در مناطقی که میوه کمیاب باشد ریشه و پیاز گیاهان نقش مهمی در سبد غذایی خرس‌ها پیدا می‌کند. آنها معمولاً به سراغ غذاهای حیوانی هم می‌روند. در تابستان و پاییز حشرات، لاروها، کرم‌ها و کندوی زنبور عسل از غذاهای مهم این جانوران است. خرس‌های قهوه‌ای که در حوالی ساحل زندگی می‌کنند معمولاً از صدف‌ها و خرچنگ‌ها هم تغذیه می‌کنند. این حیوانات ممکن است پرندگان و تخم‌های آنها را هم بخورند و رژیم غذایی خود را با شکار جوندگان و دیگر پستانداران کوچک تکمیل کنند.در شبه‌جزیرهٔ کامچاتکا و بخش‌هایی از آلاسکا ماهی‌های قزل‌آلا در فصل تخم‌ریزی غذای اصلی خرس‌ها هستند. تعداد زیاد و ارزش غذایی بالای این ماهی‌ها یکی از دلایل جثه بسیار بزرگ خرس‌های این مناطق است. اما اغلب خرس‌های قهوه ای در شکار حیوانات دیگر چندان زبردست نیستند. البته اغلب خرس‌های قهوه‌ای گاهی اوقات شانس خود را برای شکار جانوران بزرگ امتحان می‌کنند اما بسیاری از تلاش‌های آنها با یک حملهٔ ناشیانه و دودلانه به طعمه آغاز شده و با فرار طعمه پایان می‌پذیرد. اما تعدادی از خرس‌های قهوه‌ای شکارچیانی مطمئن هستند که شکار طعمه‌های بزرگ برایشان امری عادی است. این خرس‌ها معمولاً شیوهٔ شکار را در سنین کودکی از مادرشان آموخته‌اند. پستانداران بزرگی که ممکن است این خرس‌ها به شکار آنها بروند شامل انواع گوزن، انواع گوسفند وحشی و بز وحشی و گراز می‌شود. در این نوع شکارها معمولاً به سراغ بچه‌ها یا حیوانات مریض و علیل می‌روند که شکارشان آسان باشد. لاشه‌ها نیز بخشی از غذای خرس‌های قهوه‌ای است و بخصوص در اوایل بهار اهمیت پیدا می‌کند که خرس‌های گرسنه تازه از خواب زمستانی برخاسته‌اند.
خرس‌های بالغ تقریباً از هر حمله‌ای مصون اند به جز حمله خرس‌های دیگر اما گهگاه در خاور دور روسیه مورد حملۀ ببر سیبری قرار میگیرند.در این منطقه خرس قهوه‌ای و خرس سیاه آسیایی روی هم رفته ۵ تا ۸ درصد و خرس قهوه‌ای به تنهایی ۱ تا ۱٫۵ درصد از رژیم غذایی ببر سیبری را تشکیل می‌دهند وقتی شکارهای معمول ببر در منطقه‌ای کم شد ببرها به خرسها حمله می‌کنند. معمولاً خرس‌های بالغ بزرگ از حمله ببرها در زمستان در امانند ولی گاه در زمستان وقتی در لانه خود هستند کشته می‌شوند. البته مواردی هم به ثبت رسیده است که خرس‌ها ببر را کشته‌اند یا برای دفاع از خود در برابر کشته شدن توسط آنها و یا برای مصرف شکارشان.در یک مطالعه با استفاده از رادیو تله‌متری در در خاور دور روسیه ۴۴ مورد رویارویی بین خرس قهوه‌ای و ببر سیبری مشاهده شد که از این تعداد در ۲۰ مورد کار به جدال دو حیوان کشید. در ۵۰ درصد نبردها خرس قهوه‌ای کشته شده، در ۲۷ درصد ببرها کشته شده و در ۲۳ درصد نیز هر دو حیوان زنده مانده و به نبرد پایان دادند. یکی از دلایل برخورد زیاد این دو جانور این است که بعضی خرس‌های قهوه‌ای گرسنه پس از بیدار شدن از خواب زمستانی به دنبال ببرها می‌روند تا شکار آنها را بدزدند. در نتیجه ممکن است حضور ببرها به نفع خرس‌های قهوه‌ای به ویژه خرس‌های بزرگ باشد که با تعقیب رد پای آنها به سراغ لاشه جانورانی بروند که خودشان توانایی شکارشان را ندارند.
دیده شده است که خرس‌های قهوه‌ای به سمت شمال و به سمت قلمرو خرس‌های قطبی حرکت کرده‌اند. خرس‌های قهوه‌ای تمایل دارند قلمرو آنان را اشغال کنند تا از لاشخورها در امان باشندو توله‌های مرده خرس قطبی در لانه خرس قهوه‌ای یافت شده است و توله خرس‌های پاندا نیز توسط خرس‌های قهوه‌ای خورده شده است.
آلاسکا دارای جمعیت حدود ۷۵۰۰ خرس قطبی، ۳۵۰۰۰ خرس قهوه‌ای و ۱۱۰۰۰۰ خرس سیاه می‌باشد با این حال خرس‌های قهوه‌ای عامل بیش از ۸۶٪ کل حملات در این نقطه می‌باشند. رویارویی با خرس قهوه‌ای ۱۳ برابر خطرناک تر از خرس‌های قطبی و ۲۲ برابر خطرناکتر از خرس‌های سیاه می‌باشد. اسمیت معتقد است که این اختلاف ناشی از عوامل زیادی است. خرس‌های سیاه بطور طبیعی از خرس‌های قهوه‌ای و گریزلی ترسوتر می‌باشند و زیستگاه خرس‌های قطبی به مناطق دور افتاده با تعداد کمی از مردم محدود شده است. در مناطق با استفاده مشترک (مانند تمشک زارها، جویبارهای ماهی و مناطق شکار) انسانها با خرس‌های قهوه‌ای بیشتر از سایر گونه‌های خرس در تعامل هستند. محل اشتباه، زمان اشتباه آمار نشان می‌دهد که حملات خرس‌ها در طبیعت فصلی می‌باشد و تعداد حملات در پاییز در خلال فصل شکار بیشتر از بهار اتفاق می‌افتد. فصل تمشک تابستانه نیز زمان اوج برخورد دیگر بین انسان و خرس‌ها می‌باشد ساعت روز نیز می‌تواند در اینکه حمله چگونه شکل می‌گیرد نقش بازی کند. احتمال برخورد شما با یک خرس در طی یک پیاده روی شبانه در مجاورت یک رودخانه پر ماهی نسبت به همان پیاده روی در طی روز در حالیکه سرو صدا می‌کنید بسیار بیشتر است.
وزن خرس قطبی بالغ مذکر نوعا بین 351 الی 544 کیلوگرم یا به اندازه وزن 5 الی 7 انسان متغیر است. بنا به اطلاعات Polar Bear International سنگین وزن ترین خرس قطبی که تابحال شناسایی شده 1000کیلوگرم وزن داشته است. اما وزن ماده های بزرگسال صرفا نصف انواع نر یا 50 الی 295 کیلوگرم می باشد. البته خرس ها به هنگام تولد کوچک هستند و صرفا 0.5 کیلوگرم وزن دارند. نرها مابین سن 8 الی 14 سالگی و ماده ها بین سنین 5 الی 6 سالگی به اندازه بزرگسالی خود می رسند
درصورتی که خرس قطبی بین یک هفته الی 10 روز غذا نخورد می تواند ریتم سوخت وساز بدن خود را آهسته سازد تا زمانی که بالاخره غذا پیدا کند. خرس ها با بهره گیری از ذخایر چربی برگرفته از غذای مصرفی شان دوام می آورند. خرس ها بیشتر از انواع فک و شیرهای دریایی تغذیه می کنند. (اما تغییرات اقلیمی موجب شده تا منابع غذایی خرس ها کاهش بیابد و رو به انسان خواری نیز بیاورند)خرس های قطبی به خواب زمستانی فرو نمی روند، بلکه انواع ماده هنگام پرورش توله های خود در غار به سر برده و در این فاصله (که معمولا بین ژانویه الی مارچ به طول می کشد) غذا و آب مصرف نکرده و حتی مدفوع هم دفع نمی کنند.
هرچند در ظاهر خرس های قطبی سفید رنگ به نظر می رسند، اما باید دانست که خز این جانداران در حقیقت شفاف است و سفید بودنش تنها به دلیل انعکاس دادن نور مرئی است. زیر خز شفاف مزبور، پوست حیوانات یادشده سیاه رنگ می باشد. به چشم انسان و سایر حیواناتی که صرفا در نور مرئی قادر به دیدن می باشند اینگونه به نظر می رسد که خرس های قطبی در محیط سفیدرنگ اطرافشان کاملا استتار می شوند. اما گوزن های قطبی که برخی اوقات منابع غذایی خرس ها را تشکیل می دهند توان دیدنِ نور فوق بنفش را دارند و می توانند خرس ها را از محیط اطراف تشخیص بدهند.
[/font][/b][/align]
خرس های قطبی حس بویایی بسیار قوی دارند که از آن برای یافتن شکار خود بهره می گیرند. به عنوان مثال خرس می تواند بوی شیردریایی را از 32 کیلومتری حس کند و بنا به اطلاعات باغ وحش ملی حتی می تواند سوراخ تنفسی شیرهای دریایی در یخ را از بیش از 804 متر آن طرف تر بو بکشد.
خرس های قطبی برای شکار به یخ های قطب وابسته هستند و بنا به مطالعات انجام گرفته ممکن است تغییرات اقلیمی سبب ذوب شدن مقدار قابل توجهی از یخ های قطبی شود که این امر منتهی به از بین رفتن دو سوم خرس های قطبی تا سال 2050 می شود. کاهش یخ های قطبی موجب شده تا خرس ها مجبور به شنا در فواصل طولانی تر و مصرف انرژی بیشتری شوند.در ماه می سال 2008، دولت آمریکا خرس های قطبی را تحت قانون گونه های در معرض خطر به عنوان گونه ای تهدید شده فهرست کرد و کشورهای کانادا و روسیه نیز این موجودات را به عنوان گونه های مورد توجه ویژه یاد کرده اند. صرفا در صورت آهسته شدن آهنگ تغییرات اقلیمی می توان امیدوار به بقای نسل این حیوانات بود، در غیر اینصورت دیگر خرس قطبی باقی نمی ماند تا روز خرس قطبی را گرامی بداریم.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
شیببر بزرگ‌ترین حیوان در خانواده گربه سانان است و زمانی که روی پاهای عقبی خود می‌ایستد، می‌تواند به ارتفاع بیش از 3.5 متر برسد. این حیوان که از زادوولد شیر نر با ببر ماده ایجاد می‌شود، اندازه خیلی بزرگ‌تری به نسبت والدین خود داشته و شباهت آن به شیر بیشتر از ببر است، البته خصوصیت‌های مشترکی با هر دو آن‌ها دارد. شیببر که در نتیجه زادوولد شیر ماده و ببر نر ایجاد می‌شود، حیوانی است که خصوصیت آن بیشتر به ببر شباهت دارد تا شیر. به این دلیل که زادگاه شیرها و ببرها در دنیا از هم مجزا است، احتمال اینکه شیببر و یا ببشیر به صورت در طبیعت ‌یافت شوند بسیار کم است. در حال حاضر، تعدادی شیببر در باغ‌وحش‌ها یافت می‌شوند که نتیجه مداخله غیرعمدی و یا عمدی انسان‌ها در فرایند جفت‌گیری شیر و ببر است.
شیببر یک حیوان بسیار بزرگ با بدن عضلانی و درشت و سر عریض است. خز شیببرها معمولاً به رنگ شنی یا زرد تیره است که با خطوط کم رنگ و مجزای تیره که از مادرشان به ارث برده‌اند پوشیده شده است. با وجود اینکه رنگ‌های دیگری برای خز این حیوان دیده شده است (به طور مثال سفید، در صورتی که مادر این حیوان ببر سفید باشد)، شیببرها به‌طورکلی ظاهری بیشتر شبیه به شیر دارند که این شامل یال در انواع نر این حیوان می‌شود. با وجود اینکه یال شیببر به بزرگی و زیبایی یال یک شیر نر نیست، ممکن است در برخی از آن‌ها، خیلی بزرگ شود، البته اینکه شیببرهای نر اصلاً یال نداشته باشند هم مسئله خیلی عجیبی نیست. شیبرها علاوه بر خزهای راه‌راه که در قسمت عقبی بدنشان مشهود تر است، ممکن است خال‌هایی که در قسمت پشتی گوش ببر یافت می‌شود، و همچنین خزی که در اطراف چانه ببر وجود دارد را نیز از مادر خود به ارث ببرند.
از نظر تاریخی این امکان وجود داشت که شیرهای نر و ببرهای ماده با هم زادوولد داشته باشند، ولی احتمال این مسئله خیلی کم بود. دلیل این مسئله این است که شیر آسیایی، زمانی در گستره خیلی وسیع‌تری از آسیا زندگی می‌کرد و در نتیجه امکان اینکه وارد قلمرو ببرها شود بیشتر بود. با این حال در حال حاضر، ببرها تنها در جنگل‌های انبوه آسیا یافت می‌شوند، زیرا قلمرو آن‌ها همیشه در حال کوچک تر و کوچک تر شدن است. از سوی دیگر، محل زندگی شیرها (به جز چند شیر باقی‌مانده آسیایی که در جنگل‌های متروک هند که ببر در آن‌ها وجود ندارد زندگی می‌کنند)، چمن زارهای آفریقا است. به این دلیل، با وجود اینکه در صورت حفظ جمعیت شیرهای آسیایی، امکان دیدن شیببر در قلمرو ببرها وجود داشت، ولی در حال حاضر تنها شیببرهای شناخته‌شده، در قفس‌های دربسته در باغ‌وحش‌ها یافت می‌شوند
با وجود اندازه بسیار بزرگ شیببرها، و این حقیقت که والدینشان دو عدد از وحشی‌ترین شکارچیان طبیعی هستند، مشخص شده است که شیببرها، طبیعتی رام و مطیع داشته و مخصوصاً با مربیان خود به راحتی کنار می‌آیند. با اینحال، گزارش شده است که خود آن‌ها هم از اینکه بیشتر شیر یا ببر هستند مطمئن نیستند، زیرا علاقه خیلی زیاد و عجیبی به آب دارند. در حیات وحش، ببرها معمولاً برای شکار و یا خنک کردن بدن خود در گرما وارد آب می‌شوند و به این دلیل شناگران خوبی هستند، و این‌طور به نظر می‌رسد که شیببرها این خصوصیت را از مادران خود به ارث برده‌اند. با اینحال، شیرها از آب خوششان نمی‌آید، به همین دلیل اغلب گزارش شده است که برای ببشیرها مدتی طول می‌کشد تا به سبک زندگی آبی خود عادت کنند. یک نکته عجیب دیگر، این حقیقت است که شیببرها هم صداهای شیرها و هم ببرها را تولید می‌کنند، ولی غرش آن‌ها بیشتر به شیرها شباهت دارد.
بیشتر شیببرها، به دلیل زادوولد تصادفی شیرها و ببرهایی که در یک محیط نگهداری می‌شده‌اند به وجود آمده‌اند. بعد از جفت‌گیری و یک دوره بارداری حدوداً 100 روزه، ببر ماده بین 2 تا 4 شیببر به دنیا می‌آورد. همانند نوزادان گربه سانان بزرگ دیگر، شیببرهای نوزاد هم کور به دنیا آمده و بسیار آسیب‌پذیر هستند و در6 ماه اول زندگی خود، بسیار به مادر خود متکی هستند. همانند نوزادان شیرها، شیببرهای تازه متولدشده هم خال‌هایی روی خز خود دارند که به استتار بیشتر آن‌ها کمک می‌کند. با این حال، این خال‌ها همانند برخی شیرهای بالغ، اغلب در شیببرها باقی‌مانده و معمولاً در قسمت پایین بدن آن‌ها بیشتر است. متأسفانه تعداد زیادی از نوزادان شیببر، با نقص‌های مادرزادی به دنیا می‌آیند و بیشتر از یک هفته زنده نمی مانند.
همانند بقیه گربه سانان، شیببرها هم حیواناتی گوشت‌خوار هستند و برای تغذیه خود، حیوانات دیگر را شکار می‌کنند. با وجود اینکه رژیم غذایی شیببرها در طبیعت را تنها می‌توان حدس زد (زیرا واقعاً این حیوان در طبیعت وجود ندارد)، ولی احتمالاً چیزی شبیه به رژیم غذایی ببرها بوده و از گیاه خوران بزرگی همانند گوزن و گراز وحشی و احتمالاً فیل‌های آسیایی کوچک و آسیب‌پذیر (به لطف اندازه خیلی بزرگ شیببر) تشکیل می‌شود. در اسارت، آن‌ها روزی حدوداً 9 کیلوگرم گوشت مصرف می‌کنند، ولی می‌توانند به راحتی در یک وعده بیش از 45 کیلوگرم گوشت هم ببلعند. شیببرها آرواره‌های خیلی بزرگ با دندان‌های تیز دارند که برای قطع کردن گوشت عالی است. شیببرها، بدن خیلی ماهیچه‌ای و پنجه‌های تیزی نیز دارند که به آن‌ها کمک می‌کند به راحتی شکار خود را گرفته و آن‌ها را از پا در آورند.

با وجود اینکه به دلیل دورگه بودن شیبرها، این حیوانات معمولاً عقیم هستند، ولی موردی وجود داشته است که یک شیببر ماده، توانست باردار شود و بچه به دنیا آورد، ولی یک شیببر نر بارور تابحال هیچ‌گاه وجود نداشته است. یکی از معروف‌ترین شیببرها، توسط هالیوود به وجود آمد و نام هرکول روی آن گذاشته شد. در سن سه سالگی، این حیوان زمانی که روی پاهای عقبی خود ایستاده بود ارتفاع 3 متر داشته و وزنی برابر نیم تن داشت. یکی از دلایل دیگری که احتمال وجود شیببرها در حیات وحش خیلی کم است، این است که در صورتی که یک شیر نر و یا ببر ماده در حیات وحش باهم رودررو شوند، به احتمال زیاد برای دفاع از قلمرو خود باهم مبارزه کرده و یا برای جلوگیری از آسیب دیدن، از هم دوری می‌کنند.

طبق موارد ضبط‌شده، شیببر از اوایل قرن 19 میلادی، و از زمانی که چند نوزاد شیببر در سال 1824 در آسیا به دنیا آمد، توسط انسان‌ها ایجاد می‌شده است. با این حال، مورد بعدی ضبط‌شده از وجود شیببرها، در یک باغ‌وحش در آفریقای جنوبی قبل از جنگ جهانی دوم بود که بیش از 100 سال با مورد قبلی فاصله داشت. با وجود اینکه رفتار شیببرها خیلی ملایم است، با این حال مناقشه زیادی در مورد جفت دهی بین دو گونه حیوانی مختلف وجود دارد، مخصوصاً زمانی که احتمال وجود این امر بدون مداخله انسان در طبیعت بسیار پایین است. با این حال، در حال حاضر تعدادی شیببر در باغ‌وحش‌ها و مؤسسه‌های حیوانات در دنیا وجود دارند و این حیوان معمولاً به منظور جذب پول پرورش داده می‌شود.به این دلیل که شیببرها به دلیل جفت دهی دو گونه متفاوت حیوانی ایجادشده و در طبیعت وجود ندارند، نام علمی و وضعیت حفاظتی هم ندارند. شیببرها تنها در چند محوطه بسته در جهان وجود داشته و توسط بسیاری از افراد با دیده تحقیر دیده می‌شوند، زیرا از دید آن‌ها این موجود در طبیعت وجود نداشته و دلیلی برای حفاظت از آن وجود ندارد. پرورش شیببر در حال حاضر در یکسری از کشورهای جهان ممنوع شده است.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
گرگ قطبي White wolf
از مشهور ترين و خطرناك ترين گرگ هاست كه از زير گونه گرگ خاكستري به شمار مي رود يان گرگ همچون بازيگري در زير نور افكن صحنه نمايش روي يك قطعه يخ شناور قرار گرفته و مانند ديده باني به دور از تهديد هاي انسان قلمرو خويش را نظاره مي كند و در شرايط سخت نواحي قطبي كه در زمستان دماي هوا به 30- سانتيگراد مي رسد زيست مي كند.

گرگ قطبي حدود 150 سانتي متر طول دارد و داراي پشم هاي بلند و ضخيم و دم بلندي است كه رنگش از خاكستري به سفيدي با سايه هايي از قرمزي تغيير مي كند.نرها از ماده ها بزرگ تر هستند و شانه هاي پهن آن ها به 65 تا 80 سانتي نتر مي رسد و وزنشان از وزن گرگ هاي خاكستري بيشتر است واغلب وزن آن ها به بيش از45 كيلو گرم و در نرهاي بزرگ جثه گاهي به بيش از 80 كيلو گرم هم مي رسد.
گرگ هاي قطبي گوش هاي كوچكي دارند كه در شرايط سخت مناطق قطبي و شمالي كمك به حفظ گرماي بدنشان مي كند. گرگ هاي قطبي بسيار وحشي و درنده هستند و به گله هاي موس و كاريبو در صحراهاي سرد و پوشيده از برف و يخ شمالي حمله مي كنند.آن ها همچنين خرگوش هاي قطبي،موش هاي صحرايي و نيز پستانداران كوچك تر ديگر را هم شكار مي كنند و زماني كه دستيابي به شكار كم است از گياهان هم تغذيه مي كنند. شكار گرگ در قطب بيشتر به وسيله هواپيما انجام مي گيرد كه درواقع از انقراض نسل گوزن هاي قطبي در اثر زياد شدن گرگ ها جلوگيري مي كند
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
شیر کوهی یا پوما (نام علمی: Puma concolor) نوعی گربه‌سانان بزرگ بومی قاره آمریکاست که زیستگاه آن از کوه‌های آند در آمریکای جنوبی تا یوکان در کانادا را شامل می‌شود. شیر کوهی بزرگترین گربه‌سان قاره آمریکا بعد از جگوار می‌باشد، هر چند ده ها نام برگرفته از افسانه های مردمان بومی قاره امریکا برای این گربه سان وجود دارد اما اکثر دانشمندان آن را با نام پوما (puma) میشناسند. پوما حیوانی با انطباق‌پذیری بسیار بالاست که در زیستگاه‌های متنوعی زندگی کرده و از طعمه‌های مختلف تغذیه می‌کند. بیشتر شب‌گرد و پگاه‌رو است اما در طول روز هم دیده می‌شود.
شیر کوهی درنده‌ای کمین کننده می‌باشد که طعمه‌اش اصلی‌اش سم‌داران از جمله گوزن می‌باشد با این حال از طعمه‌های کوچک مثل جوندگان و حشره‌ها نیز شکار می‌کند و گاهی نیز به دام‌های اهلی حمله می‌کند. بوته‌زارهای متراکم و مناطق صخره‌ای را که امکان کمین کردن وجود دارد ترجیح می‌دهد اما در دشت‌های باز هم زندگی می‌کند. پوما مثل بقیه گربه‌سانان قلمروطلب است و تراکم جمعیتی کمی دارد و در برخی مناطق رقیب شکارچیان دیگری چون جگوار، گرگ خاکستری، خرس گریزلی و خرس سیاه است.
شکار گسترده و توسعه سکونتگاه‌های انسانی پس از ورود اروپایی‌ها به آمریکا نسل پوما را در بسیاری از مناطق برانداخت و این حیوان در ابتدای قرن بیستم مناطق شرقی آمریکای شمالی (به استثنای محدوده‌ای در فلوریدا) منقرض شد اما در سال‌های اخیر گسترش قلمرو پوما از غرب به شرق مشاهده شده است و حتی در ایالت کنتیکت در ساحل اقیانوس اطلس نیز دوباره مشاهده شده‌اند. نزدیکترین خویشاوند پوما گربه‌سان کوچکی به نام جگواروندی است.
شیر کوهی از جمله گربه سانان باریک اندام و چابک به شمار می رود. یک شیر کوهی بالغ 60 الی 90 سانتی متر قد تا شانه دارد. طول شیرهای کوهی نر در حدود 2.4 متر از بینی تا انتهای دم است. شیرهای کوهی ماده در حدود 2.05 متر طول دارند. در حالت کلی بازه نسبی 1.5 متر تا 2.75 متر برای طول این جانور از بینی تا انتهای دم شناخته شده است. طول دم به تنهایی بین 63 تا 95 سانتی متر است. وزن شیرکوهی نر بین 53 تا 100 کیلوگرم است و بطور میانگین 62 کیلوگرم می باشد. گونه ماده بین 29 تا 64 کیلوگرم وزن دارد و بطور میانگین وزن گونه ماده حدود 42 کیلوگرم است. اندازه شیرکوهی در نواحی استوایی کوچک تر است و هر چه به سمت قطب ها پیش روی میکنیم اندازه آن ها بزرگ تر می شود. بزرگترین شیرکوهی با وزنی معادل 105.2 کیلوگرم در سال 1901 میلادی شکار شد.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
گربه وحشی به تیره گربه سانان (Felidae) تعلق دارد. گوشتخوارانی هستند که برای شکار استعداد و مهارت زیادی پیدا کرده‌اند. گربه وحشی به جنس Felislinnaeusتعلق دارد.گوشتخوارانی هستند با جثه سبک و کمی دراز. پنجه‌ها باریک و چنگالها دارای غلاف است و پرده بین انگشتها کمی رشد کرده است. گوش بلند و سه گوش و نوک‌دار است. گربه وحشی با نام علمی Felis silvestrisیکی از گونه‌های این جنس است.

این گربه وحشی به اندازه گربه اهلی یا کمی بزرگتر است. بدن آن کمی دراز و دم پر مو و نسبتا بلند و طول آن از نصف بدن و سر بیشتر است. موهای روی دم در انتها کوتاه‌تر شده بطوری که نوک دم پهن به نظر می‌رسد. در صورت پوزه کوتاه و سبیلهای بلند و سفید رنگ خشنی دارد. چشمها درشت و تا حدی در جلوی صورت قرار گرفته و همچنین گوشها بزرگ و بلند و سه گوش هستند.
دستها و پاها نسبتا بلند و باریک با پنجه‌های گرد و چنگالهای قوی و تیز و خمیده است. چنگالها قابل جمع شدن بوده و غلاف آنها رشد کرده است. موهای بدن نرم و انبوه و موهای زیرین کرکی و فراوان هستند. رنگ کلی بدن در پشت از قهوه‌ای خاکستری روشن تا خاکستری روشن تغییر می‌کند. این گربه وحشی به ظاهر شبیه به گربه‌های اهلی معروف به گربه پلنگی هستند.
اغلب در شبها گردش و شکار می‌کنند ولی ممکن است گاهگاهی در شب هم دیده شوند. خوراک آنها بیشتر از جوندگان و سایر پستانداران کوچک و پرندگان و گاهی سبزی و میوه تشکیل می‌دهد. معمولا در جلگه‌ها و زمینهای سبز کم ارتفاع زندگی کرده و از حفره درختان و حفره حیوانات دیگر مانند گورکن و روباه به عنوان لانه استفاده می‌کنند. به زندگی در جاهای مرطوب و پر آب رغبت نشان می‌دهند و می‌توانند شنا کنند و از رودخانه عبور کنند. از این لحاظ با گربه‌های اهلی که از آب پرهیز می‌کنند، اختلاف دارند. می‌توانند از درخت بالا بروند اما شکار بیشتر در روی زمین انجام می‌شود
حس بینایی و شنوایی آنها خیلی قوی است ولی از حس بویایی زیاد قوی برخوردار نیستند. گاهی نزدیک مراکز زندگی انسانها زندگی کرده و اطراف روستاها و خانه‌ها دیده می‌شوند و به همین دلیل احتمال جفت‌گیری آنها با گربه های اهلی وجود دارد. فصل جفت‌گیری آنها زمستان است. هنگام جفت‌گیری نرها به سختی باهم نزاع می‌کنند و گاهی صدای آنها که مانند دعوای گربه‌های اهلی است از دور شنیده می‌شود. دوران آبستنی آنها در حدود 2 ماه است. معمولا 3 تا 6 بچه می‌زایند. بچه‌ها با چشم بسته متولد می‌شوند و بعد از 9 تا 12 روز چشم باز می‌کنند. بچه‌ها به سرعت رشد کرده و در اواخر بهار می‌توانند به تنهایی شکار کنند و در پاییز کاملا شبیه بالغ‌ها می‌شوند.
این گربه وحشی در ایران از شیراز ، تخت جمشید ، کرمان ، بوشهر ، بندر ترکمن ، مشهد ، بجنورد ، ارومیه و اردبیل گزارش شده است. از اسکاتلند ، اسپانیا ، فرانسه ، بلژیک ، ایتالیا ، سویس ، آلمان ، اتریش ، لهستان ، مجارستان ، ایران ، ترکیه ، عربستان و لیبی گزارش شده است. گربه جنگلیگربه جنگلی با نام علمی Felis chaus از سایر گربه‌های وحشی بزرگتر است و طول بدن آنها تا 75 سانتیمتر و دم تا 29 سانتیمتر می‌رسد. ماده‌ها بطور واضح از نرها کوچکتر هستند. بدن آنها تا حدی کوتاه و گوش نسبتا بزرگ و با موهای انتهایی بلند است. دم کوتاه و طول آن در حدود یک سوم بدن است. رنگ بطور کلی قهوه‌ای و با سایه کمی از قرمزی است. گربه جنگلی معمولا در بوته‌زارها و نیزارها و جنگلهای نزدیک آب زندگی می‌کند. اگر چه بیشتر شبها فعال است ولی در روز گاهی دیده می‌شود.
بسیار با احتیاط و بدون صدا و نزدیک به سطح زمین می‌دود و گاهگاه سر خود را برای دیدن اطراف و شنیدن صدا بلند می‌کند. علاوه بر حس بینایی و شنوایی قوی از حس بویایی برای ردیابی استفاده می‌کند و به خوبی از درخت بالا می‌رود. غذای اصلی آن از پرندگان مختلف ، برخی از پستانداران و بخصوص جوندگان است. در جاهای خشک یا میان نیزارها و زیر بوته‌ها لانه درست می‌کند و کف لانه را از گیاههای خشک می‌پوشاند. گاهی از لانه‌های حیوانات دیگر مانند گورکن استفاده می‌کند. در اواسط زمستان جفت‌گیری کرده و جفت‌گیری آنها مانند گربه وحشی اروپایی با نزاع میان نرها همراه است. تعداد بچه‌ها معمولا سه تا 5 است.
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
علم و دانش

خطرناک ترین موجودات حیات وحش

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA