ارسالها: 23330
#75
Posted: 15 Aug 2014 22:35
روستای هرایرز
- کشور ایران
- استان فارس
- شهرستان ممسنی
- بخش مرکزی
- نام محلی هَرَرَز
روستای هرایرز در ۱۵کیلومتری جنوب شرقی شهر نورآباد ممسنی واقع شدهاست، این روستا که دارای قدمتی تاریخی است، دارای طبیعتی زیبا نیز میباشد که سالانه هزاران گردشگر را به خود جذب میکند.
در سالیان نه چندان دور حتی تا یک دهه پس از وقوع زلزله مذکور، تمامی باغات روستا پابرجابود.باغهایی که یک کمربند سبز بر کوه ایجاد نموده بود و چشم هر بینندهای را نوازش میداد.اما پس از نقل مکان صاحبان آنها به شهرک هرایرز، روند تدریجی زوال و نابودی این باغات نیز آغاز شد تا اینکه در نیمه اول دهه هفتاد پس از خالی شدن تقریبی روستا از سکنه، این روند شدت گرفت و ظرف مدت کوتاهی تمامی آنها ویران شده و به زمین کشاورزی تبدیل شدند(البته در سالهای اخیر کمتر بدین منظور از آنها استفاده میشود).باغ «تاج» تنها بجا مانده این باغات است که موجودیت آن هم مدیون محافظت مستمر مالک باغ است.
روستای هرایرز در منطقهای کوهستانی واقع شدهاست و موقعیتی کوهپایهای دارد. در شرق و غرب آن دو دروازه وجود داشته، که به همراه بافت بسیار قدیمی روستا، در اثر وقوع زلزلههای متعدد و عدم محفاظت، تنها خرابهای از آن باقی ماندهاست.این روستا دارای یک قبرستان بسیار قدیمی است که در آن سنگ قبرهایی مربوط به قرن اول و دوم هجری دیده میشود.
چشمهٔ سراب باغ که از جمله چشمههای دائمی این منطقهاست، حتی در فصل تابستان نیز به لحاظ محیط خنک و سرسبز آن و برکهای که در سرچشمه اَن ساخته شدهاست، تفرجگاه بسیار مناسبی برای گذران اوقات گرم سال است.مشابه همین چشمه و محیط اَن به فاصلهٔ هزار متری در منطقهای به نام هرایرز بالایی قرار دارد، که قسمتی از آب روستا نیز از آن تأمین میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای منطقه هرایرز، تنوع گونههای گیاهی است.این منطقه همانند بسیاری از مناطق دیگر زاگرس، دارای کوههای پوشیده از درخت بلوط است .درختان بلوط این منطقه برخلاف مناطق سردسیر رشته کوه زاگرس –که عموماً دارای جثه ریزی هستند-به مراتب از تنه و ساقه بزرگتری برخوردار هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#76
Posted: 5 Jan 2015 22:41
روستای جورکویه
روستای جورکویه با موقعیت جلگه ای یکی از روستا های دهستان نوشر از بخش خشکبیجار شهرستان رشت می باشد . این روستا در شمال دهستان نوشر واقع شده و فاصله ی آن تا مرکز دهستان یک و نیم کیلومتر و مرکز بخش سه کیلومتر و تا مرکز استان (شهر رشت) سیزده کیلومتر می باشد.
روستای جورکویه از شمال به روستای شیشه و گوراب ، از شرق به روستای رودپشت ، از غرب به روستای ماشل علم و از جنوب به دهستان نوشر محدود شده است و نزدیک ترین نقطه ی شهری نیز بخش خشکبیجار می باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#77
Posted: 7 May 2015 20:27
آبشار مارگون
آبشار مارگون نام آبشاری است که در درههای غرب شهرستان سپیدان قرار گرفته است. ارتفاع این آبشار به ۷۰ متر و عرض آن به ۱۰۰ متر میرسد. این آبشار در۴۸ کیلومتری شهر اردکان (فارس) و در روستای مارگون استان فارس واقع شده است. آبشار مارگون یکی از بزرگترین و با شکوهترین آبشارهای ایران است. این آبشار در استان فارس و در کنار روستای مارگون قرار دارد. این روستا از توابع دهستان کمهر (Komehr) از شهرستان سپیدان (به مرکزیت اردکان) است. اردکان و مناطق اطراف آن به دلیل کوهستانی بودن و داشتن ارتفاعی بالای ۲۲۰۰ متر آب و هوائی سرد دارد و به گفته شاهدان عینی در مواقعی از زمستان در این آبشار قندیل هائی از یخ تشکیل میشود.
در منطقه باغهای سیب زرد و سرخ فراوان دیده میشود. در بین درختان جنگلی آنجا هم زالزالک و نوعی زرشک دیده میشود.
ساکنان منطقه را لرها و کوچندگان قشقائی که بعضی از آنها ساکن شدهاند، تشکیل میدهند. یکی از رسوم زیبای روستای مارگون این است که در هنگام جشن ازدواج، عروس و داماد و شرکت کنندگان در جشن با لباسهای زیبای محلی ساعتی را در کنار آبشار به شادمانی می گذرانند.
برای دیدن این آبشار از شهرهای اردکان (فارس) و یاسوج میشود به آنجا رفت که از یاسوج دو راه و از شیراز یک راه وجود داردو همه آسفالته هستند:
- شیراز - سپیدان - مارگون به طول ۱۳۰ کیلومتر.
- یاسوج - سپیدان - مارگون به طول ۱۲۵ کیلومتر.
- یاسوج - کاکان - مارگون به طول ۶۵ کیلومتر.
راه ماشین رو تا جائی که حدود ۸۰۰ متری آبشار است. ادامه دارد و بقیه راه را باید پیاده رفت که این راه سنگفرش و در نزدیکی آبشار دارای پلههای سیمانی است. در محوطه ورودی آبشار پارکینگی ساخته شده که عکس آن را در گزارش میتوانید ببینید. در اطراف پارکینگ سرویس بهداشتی و محوطههای مسطحی ساخته شده که برای اقامت و برپا کردن چادر مناسب است. در اطراف پارکینگ و در طول راه رسیدن به آبشار سطل زباله نصب شده ولی متأسفانه بعضی از گردشگران زبالههای بسیاری را در محیط پراکندهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 12930
#78
Posted: 27 Jun 2015 20:13
مسجد جامع یزد؛بلندترین مناره جهان
معماري اين مسجد بسيار بزرگ به قدري منحصر به فرد و بي بديل است که هر سال گردشگران بسيار زيادي از نقاط مختلف دنيا به قصد بازديد از شاهکار هنر معماري به ايران و استان يزد سفر مي کنند.در بسياري از کشورها مسجد جامع يزد به عنوان نمادي ازاين استان و حتي نمادي از کشور ايران مطرح است و اين بنا در شمار نخستين بناهاي عظيم و پرقدمت کشور به شمار مي رود.
بناي اين مسجد با عظمت قرنهاست که از فراسوي تاريخ تمدن اين سرزمين مي درخشد به نحوي که در کتب تاريخي يزد آمده است: "مسجد را بر جاي آتشگاه ساساني ساخته اند و سنگ بناي آن توسط علاء الدوله گرشاسب نهاده شده است".
مسجد جامع قديم در قرن ششم هجري قمري و به دستور گرشاسب از نوادگان "علاء الدوله کالنجار" ساخته شد و بناي اصلي مسجد کنوني از آثار "سيد رکن الدين محمد قاضي" است.
اصيلترين بخشهاي هنر معماري بي نظير ايراني در گچ کاري، شبستان، صحن، گنبد، کاشي کاري و مناره هاي برافراشته آن جلوه گر است.
زيباترين بخش اين بنا را مي توان مجموعه ايوان و گنبدخانه و فضاي پيرامون آن نام برد. نماي ايوان بلند با مجموعه اي از زيباترين تزئينات کاشي معرق و نقوش اسليمي و گياهي همچنين گره چيني پوشانده شده است.
اين تزئينات با آجرهاي ضربي و نقوش معلقي و کتيبه هاي کاشي معرق و کوفي بنايي، مجموعه اي بديع و خيره کننده آفريده که تحسين هر بيننده اي را برمي انگيزد.
محراب اصلي يا محراب واقع در گنبدخانه، مزين به انواع کاشي معرق و کتيبه و آجر ضربي است و بر دو کاشي ستاره اي شکل منصوب در آن، نام استادکار و تاريخ ساخت محراب نقش بسته است.
گنبد زيباي مسجد از نوع دو پوسته پيوسته بوده و بر آن، نقش گل صابونکي معقلي با ظرافت اجرا شده است و بر ساقه آن عبارت "الملک الله" به خط کوفي تکرار شده است.
دو مناره مسجد که ارتقاع تقريبي آن از کف تا نوک به بيش از 52 متر مي رسد، داراي قطريگنبد مسجد جامع در حدود هشت متر است که در دوره صفوي به بنا افزوده شده اما در سال 1313 هجري شمسي فرو ريخت و دوباره تجديد بنا شد.
بلنداي اين مناره ها و اينکه کاشي کاري منحصر به فردي حتي در اوج مناره ها انجام شده، تعجب همگان را بر مي انگيزد زيرا اين مناره ها هرچه به سمت بالا رفته باريکتر شده و تنها يکي از آنها نيز داراي پلکان است از اينرو ظرافت کاشي کاري در اين ارتفاع به واقع قابل تحسين است.
يکي از معماران قديمي و هنرمند استان يزد در تشريح بناي مسجد به خبرنگار مهر گفت: در ساخت اين بناي عظيم از آهن استفاده نشده و تمام بناها با تاق ضربي، کاهگل و گچ استوار است.
سيدمحمدعلي دهقان بنادکي معروف به "سيد بنا" همچنين در خصوص کاشي کاري اين بناي عظيم گفت: در محراب اين مسجد، قسمتي به شکل کاشيکاري کوچک است که به شکل کره زمين است و در آن از همه رنگهاي استفاده شده در کاشي هاي کل مسجد استفاده شده است.
رئيس سازمان ميراث فرهنگي استان يزد نيز در خصوص نقش اين بنا در جذب گردشگر اظهار داشت: مسجد جامع يزد يکي از جاذبه هاي بي نظير استان يزد است و هر ساله تعداد زيادي از گردشگران خارجي و داخلي از آن ديدن مي کنند به نحوي که حتي افراد و گردشگراني که از ديگر آثار تاريخي موجود در استان يزد اطلاعي ندارند تنها و تنها براي ديدن اين مسجد به يزد سفر مي کنند.
عزيزالله سيفي اظهار داشت: مسجد جامع در زمره بناهايي است که سال گذشته بيشترين بازديدها را داشته و اغلب مسافران و گردشگران نخست اين بنا را براي بازديد انتخاب مي کنند.
وي همچنين با اشاره به جاذبه مذهبي بنا يادآور شد: در اين مسجد در هر نوبت نماز جماعت برپا مي شود و عده زيادي از مردم شهر و مسافران از اين بخش عبادي نيز استفاده مي کنند.به گفته وي اين بنا به شماره 206 در فهرست آثار ملي کشور ثبت شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#79
Posted: 27 Jun 2015 20:18
سی و سه پل یکی از آثار زیبای اصفهان
یکی از پل های زيبا و جالبی که در دوران صفويه بر روی زاينده رود احداث شد سی و سه پل است اين پل در گذشته «پل جلفا» ناميده می شد (زيرا از اين طريق به جلفا که تازه احداث شده بود می رسيدند). به «الله ورديخان» نيز معروف است زيرا سردار مشهور شاه عباس اول که به ساختن اين پل مأمور گرديد به اين نام ناميده می شود.
اين پل كه در نوع خود شاهكارى بىنظير از آثار دوره سلطنت شاه عباس اول است، به هزينه و نظارت سردار معروف او الله وردىخان بنا شده. اين پل در حدود 300 متر طول و 14 متر عرض دارد و طويل ترين پل زاينده رود است كه در سال 1005 هجرى ساخته شده است. در دوره صفويه،مراسم جشن آبريزان يا آبپاشان ارامنه در كنار اين پل صورت ميگرفت. ارامنه جلفا، مراسم «خاج شويان» را نيزدر محدوده همين پل برگزار ميكردهاند. پل مزبور يكي از شاهكارهاي معماري و پل سازي ايران و جهان محسوب ميشود.
اين پل در سال (1011 ه.ق) باهتمام الله ورديخان سپهسالار شاه عباس و بنا به فرموده شاه مزبور شروع به ساختمان گرديد و به طورى كه در عالم آراى عباسى نوشته شده داراى چهل چشمه (دهانه) بوده كه از هر چشمه آب خارج مىگرديده، پلى بسيار عريض و طويل و مرتفع، شالوده آن با سنگ و آهك ريخته شده و با آجر و گچ بالا رفته و دو طرف پل غرفات و غلام گردشهاى بلند فوقانى ساخته و چشمه هاى زيرينش زياد با عرض و مرتفع و طول آن 350 قدم و عرضش بيست قدم و شش معبر باين شرح داشته است:
1 راه وسط كه مخصوص عبور سواره و گردونهها بوده است. 2 و 3 طرف پل كه از ميان گالالريها ى زيبا مىگذشت و به پيادهرو تخصيص داشت. 4 و 5 پشت بامهاى گالارى از دو طر ف كه دور آن نرده داشته و موقع طغيان رود تفرجگاه باشكوهى بوده است، سرانجام گالاريهاى پل به وسيله پلههاى ظريف بزير پل متصل مىشد و از زير پل هم موقع كم آبى عبور مىكردند. 6 از زير پل بود.
مساحت اين پل را سياحان انگليسى چهارصد و نود يارد تعيين كردهاند. هفت دهانه اين پل گرفته شده و اكنون 33 دهانه دارد و از اين رو به پل 33 چشمه شهرت دارد.
اين پل را بنامهاى: پل شاه عباسى - پل الله ورديخان - پل جلفا - پل چهل چشمه - پل سى و سه چشمه خواندهاند و وجه تسميه هر يك چنين است:
1- پل شاه عباسى از آن جهت گويند كه شاه عباس اول دستور بناى آن را داده است .
2-چون بمباشرت و اهتمام اللهورديخان ساخته شده به پل اللهورديخان معروف گرديده.
3-از لحاظ اينكه معبر مردم به جلفا بوده آن را پل جلف هم گفتهاند .
4-چون در ابتداء چهل چشمه داشته پل چهل چشمه .
5- و اينك سى و سه چشمه دارد به پل سى و سه چشمه اشتهار دارد.
اين پل براى اتصال خيابان چهار باغ كهنه عباسى به خيابان چهارباغ بالا و باغ هزار جريب و عباس آباد ساخته شده است. اين پل در جشن آبريزگان و آب پاشان محل اجتماع شاه و بزرگان و شعراء و رجال و ساير مردم بوده است.
شرحى را كه سرپرسى سايكس انگليسى راجع به اين پل نوشته از نظر اينكه بسيار دقيق و وضع پل را در آخر قرن سيزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى مجسم مىنمايد عيناً در اينجا نقل مىگردد:
خيابان با شكوه چهارباغ از يك طرف به پل الله ورديخان كشيده مىشود، كه با اين كه حاليه روى بويرانى نهاده معذا از پل هاى درجه اول عالم به شمار مىآيد، اينجا از يك شاهراه سنگ فرش شده وارد مدخل عمومى پل مىشوند شكل فوق العاده و شگفت آور اين پل كه 388 يارد طول آنست مقابل يك جاده سنگ فرش شدهاى به عرض 30 پا بدين قرار ايت كه در آن سه معبر در سه سطح مختلف تعبيه شده كه يكى از آنها راه معمولى روى پل است كه در دو طرف آن طاق نماهاى سرپوشيده ساختهاند. طاقنماها از طرفى برودخانه و از طرفى به همين جاده مشرف مىباشند، در بالا و پائين اين طاقنماها كه با تابلوى نقاشى شده تزيين يافته بود هر كدام يك پياده روهائى است كه با پله كانها باين راه اصلى وصل مىشود و در كنار سطح رودخانه معبر ديگرى است كه به طول رودخانه امتداد مىيابد. تنها انتقاد مخالفى كه براى ساختمان اين پل مىشود كرد و آن از تصوير هم نمايان است آنكه، پل مزبور در مقابل جريان ضعيف و باريك زنده رود در بيشتر فصول سال بيش از، انداغزه جنبه ظرافت دارد.
در تاريخچه ابنيه تاريخى اصفهان درباره اين پل تاريخى چنين نوشته است:
در انتهاى جنوبى خيابان چهارباغ پل الله ورديخان است كه به نام بانى و سازنده آن خوانده مىشود و در همان موقعى كه شاه عباس دستور كاشتن درختان چهارباغ را مىداده رفيق و سپهسالار شاه نيز در ساختمان اين پل به وسيله آجر و سنگ تراش فعاليتى به خرج مىداد، وضعيت اين پل با قديمش تفاوت زيادى نكرده است.
ايوانچهها و غرفههاى زيبا و متناسب طرفين پل كه جاى نشستن اهالى و عبور و مرور است به همان حالت اوليه باقى مانده است. طول اين پل 295 متر و عرضش 13/75 متر مىباشد نوشتهاند كه در ابتدا چهل چشمه داشته و به تدريج سى و سه چشمه شده در سنوات اخير قسمت زيادى از بستر رودخانه را تصرف كرده و اشجارى غرس نموده بودند به طورى كه چند چشمه پل از عبور آب محروم گشته ممكن بود بكلى متروك شود.
وى در سال 1330 كه آقاى مصطفى خان مستوفى رياست شهردارى اصفهان را داشت شهامت و شجاعت به خرج داد و اراضى مزبور را از تصرف غاصبين خارج و مجراى عبور آب چشمهها را باز كرد و اقدام به ساختمان ديوارهاى سنگى در طرف شما رودخانه نموده كه نوز آثارش پابرجا و عملياتش زبانزد مردم اين شهر است. در دوره صفويه ارامنه حق داشتند تا ميدانى كه اول پل احداث شده بود جمع شوند و مالالتجاره و صنايع خويش را با صنعتگران اصفهانى تبديل نمايند و حق نداشتند از اين پل عبور كرده داخل شهر شوند در جل اين پل مجسمه رضا شاه كبير بر روى ستونى بارتفاع 5 متر ديده مىشود كه اسبى سوار و به طرف شما متوجه است اطراف اين مجمسه فعلاً ميدان 24 اسفند و با ميدان مجسمه ناميده مىشود.
در شمال شرقى پل يعنى اول خيابانى كه به طرف شرق امتداد دارد ساختمان آجرى است كه بياد مقبره كمال الدين اسماعيل )قبرش در جهانباره است( ساخته شده و خيابان مزبور به نام آن بزرگوار ناميده مىشود كه به طرف پل جوئى و خواجو امتداد دارد.
سرپرسى سايكس انگليسى در شرحى كه راجع به پل زاينده رود نوشته بود گفته بود كه اين پل با اينكه روى به ويرانى نهاده از پل هاى درجه اول عالم است و اما تاورنيه تعصب ملى نگذارده كه در قضاوت خود انحراف نورزد، گرچه تاورنيه در كليه موراد نظرش ساده نبود و اغلب خواسته است بناها و يدگر آثار ايران را كوچك و پست جلوه دهد و از ديگران هم استفاده كرده كه در تجليل اصفهان غلو كردهاند.
اينكه آراى مختلفى راجع به اين پل نگاشته شد براى امكان استخراج نظر صحيح و صائب درباره آن بود و اينكه درستى و نادرستى نظرهائى چون نظر تاورنيه معلوم گردد. در هر حال اكنون اين پل در اصفهان ممتاز و در درجه اول قرار دارد و چون از آثار باستانى به شمار مىرود زير شماره 110، به ثبت تاريخى رسيده است.
شاه عباس اول به طورى كه مورخان و سياحان خارجى نوشتهاند در هر حال در جشن آبريزان شركت مىكرد و اگر در اصفهان بود در كنار زاينده بود برابر پل سى و سه پل و اگر در مازندران بود در كنار درياى خزر، و گاهى روى پل سى و سه چشمه برگزر مىكرد.
در كتاب زندگانى شاه عباس اول راجع به جشن نوروز كه شاه در سال 1018 هجرى در روى پل سى و سه پل برگزار كرده چنين نوشته است.
جشن نوروز غالباً از سه تا هفت شبانه روز دوام مىيافت. گذشته از باغ نقش جهان پل الله وردى خان را نيز آئين مىبستند و چراغان مىكردند. و گاه به فرمان شاه عباس بر سر پل مراسم گلريزان صورت مىگرفت، و گلهاى فراوان در راه شاه و همراهان او ريخته مىشد. از آن جمله در سال 1018 با آنكه جشن فروردين مصادف با ماه محرم بود، به فرمان شاه هفت شبانه روز جشن نوروزى گرفتند و بر سر پل گلريزان كردند و چون مردم اصفهان در چراغان و آئين بندى هنر نمائى بسيار كرده بودند، شاه مبلغ پانصد تومان از ماليات آن سال را به ايشان بخشيد.
ميرزا علينقى كمرهاى متخلص به نقى كه از شعراى زمان بوده ماده تاريخى سروده كه ابيات آن چنين است:
فلك قدر الله و يردى كه قدر ز عباس شاه اندر ايام يافت
بامداد بيگ ويردى دادگر پلى كدر آغاز و انجام يافت
بسعى ملك سيرت آقا حسين بخير العمل حسن اتمام يافت
به دست زبر دست صعب امير چو بند امير اين بنا نام يافت
پى سال تاريخ اين پل نيافت كسى خوبتر از پل اتمام يافت
ظاهراً گفته عالم آرا اينست كه پل در سال (1011 ه.ق) ساخته شد و گفتههاى جابر انصارى قسمتى حاكى است كه در سال مزبور ساخته شده و قسمتى مىرساند كه دستور داده شده كه بسازند و در قسمت نوشته كه ساختن آن با سر در قيصريه مقارن بوده و حال آنكه ساختمان سر در قيصريه را از وقايع سال 1012 نوشته است. و هيچ اشاره بسند اين گفتهها هم نشده است.
ماده تاريخ منسوب به نقى كمرهاى هم حاكى است كه ساختمان پل امير در سال (1005 ه.ق) انجام يافته است ولى تاريخ شروع آن معلوم نيست و بايد اذعان كرد كه اگر منظور همان پل چهل چشمه و يا اللهورديخان باشد محال است كه در ظرف يكسال چينن پلى ساخته شده باشد و حدال بايد در سال (1003 ه.ق) شروع شده باشد تا در (1005 ه.ق) به اتمام برسد.
آنچه به نظر مىرسد اين است كه براى ساختمان عباس آباد مسلم است كه بايد ابتداء پل واسطه ساخته شود و سپس شروع به ساختمان آن طرف پل شود. تاريخ ساختمان چهارباغ يعنى اتمام آن مطابق ماده تاريخى كه سرودهاند و عالم آراء نوشته است. هزار و پنج هجزرى است. كه با حساب حروف جمل با هزار و پنج مطابقت دارد و نيز تاريخ تكگائى كه در خيابان چهارباغ طبق دسترو شاه عباس ساخته شده سال هزار و يازده است كه در تذكره نصرآبادى به نقل از تاريخ جلال منجم به شاه عباس اول منسوب شده:
و از طرفى الله ورديخان در سال (1004 ه.ق) از طرف شاه عباس اول به ايا لت فارس منسوب گرديد و در آنجا به اداره امور و تمشيت مىپرداخت تا اينكه حكومت كهكيلويه هم بر حزوه حكومتش افزوده گرديد و از مجموع اين تواريخ استنباط مىشود كه شاه عباس پس از استقرار به سلطنت و پيش از اينكه مقر خود را صافهان قرار دهد در صدد بوده كه اصفهان را به پايتختى انتخاب كند و از اين رو دستور داده بود كه طرحهائى براى آبادى اصفهان مهيا كردن آن براى پايتختى ريخته شود و شايد اعزام الله ورديخان به فراس هم از اين نظر بوده كه اقدامات عمرانى اصفهان هم زير نظر او قرار گيرد و عمدتاً بايد عمران اصفان از بعد از تاريخ اعزام الله ورديخان يعين بعد از سال (1004 هجرى) انجام يافته باشد و تقريباً هم همين طور است چه مطابق ماده تاريخى نقى كمرهاى هم ساختمان پل اللهورديخانه در سال (1005 ه.ق( اتمام يافته و عمران خيابان چهار باغ در (1005 ه.ق) و تكايا چهارباغ در (1011 ه.ق) و در سال (1025 ه.ق) تمام ساختمانهائى كه از زمان شاه عباس شروع شده بوده سرانجام يافته بوده است.
و اما اينكه گفته شده در سال (1011 ه.ق)مأمور ساختمان پل شده با تاريخ اتمام پل كه (1005 ه.ق) باشد مغاير است، مى توان گفت الله ورديخان ابتداء طبقه زيرين پل را براى امكان عبور و مرور ساخته بوده كه در (1005 ه.ق) به اتمام رسيده بوده و بعد در (1011 ه.ق) مأمور شده كه پل را به اتمام برساند يعنى طبقه بالا را نيز بسازد كه در موقع طغيان رودخانه هم عبور و مرور از طبقه دوم مقدور باشد و شايد طغيان رودخانه زاينده رود موجب تكميل پل بوده است و با اين فرض ديگر مغايرتى در بين نخواهد بود.
نظر ديگرى هم امكان دارد و آن اين است كه بگوئيم پل موضوع ماده تاريخ نقى كمرهاى در فارس بوده نه در اصفهان ولى چون در تاريخ چنين اشارهاى نشد ناچار بايد پل موضوع ماده تاريخ نقى را همان پل سى و سه پل دانست
اين بنای زيبا که با وجود مرور زمان با بزرگی و مشخصات آن سالم مانده است ارزش آن را دارد که برای ديدنش به اصفهان رفت، هر چند احتمالاً از کسی هم انتظار نمی رود که برای ديدن شايد باشکوه ترين پل جهان چنين کاری نکند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#80
Posted: 27 Jun 2015 20:22
باغ ارم یکی از مکان های دیدنی شیراز
باغ ارم شیراز به طور مسلم از دوره سلجوقیان و در تمام دوره آل اینجو و آل مظفر و گوركانیان وجود داشته و با توجه به اینكه سیستم فئودالی به طور كامل بر جامعه آن دوره حاكم بوده بدون تردید بانیان و صاحبان باغ ارم كه باغی ارزشمند بوده، در آن زمان حكام وقت بودهاند. احتمال میرود اتابك قراچه كه از طرف سنجر سلجوقی به حكومت فارس منصوب بوده دستور احداث این باغ را داده باشد.
بعد از وی تا جلوس شاه شیخ ابواسحاق اینجو كه احتمالاً باغ ارم را در تصدی داشت، اطلاعی از نحوه مالكیت این باغ در دست نیست.شاه شیخ ابواسحاق اینجو در سال 742 ه.ق جلوس نموده و در سال 757 ه.ق كشته شد.
پس از انقراض سلسله آل اینجو به وسیله آل مظفر، احتمالاً باغ ارم به مالكیت سلاطین آل مظفر در آمده و در عهد شاه منصور آخرین پادشاه این خاندان كه به دست گوركانیان كشته شد، باغ در نهایت آبادانی و شكوه بوده است.
از عصر صفویه به بعد، باغ ارم در نوشتههای جهانگردان، آباد و باشكوه توصیف شده است. در عهد كریم خان زند احتمالاً باغ ارم در مالكیت سران سلسله زندیه بوده و مانند سایر ابنیه و باغ های شیراز مرمت گردیده است.
از اواخر دوره زندیه تقریباً بیش از هفتاد و پنج سال باغ ارم در تصاحب سران ایل قشقایی بود. خاندان جانی خان قشقایی كه از دوره فتحعلی شاه قاجار با سمت ایلخانی و ایل بیگی بر ایل قشقایی فرمانروایی میكردند، مدت مدیدی این باغ را در اختیار داشته و از آنجا به عنوان مقر فرمانفرمایی خود در شهر شیراز استفاده میكردهاند.
نخستین ایلخان این خاندان یعنی جانی خان و پسرش محمد قلی خان عمارتی باشكوه در این باغ بنا نهادند. در اوایل دوره قاجاریه بعضی از سران ایل قشقایی كه مالكین سابق باغ ارم بودهاند در گوشهای از این باغ به خاك سپرده شدهاند كه در حال حاضر نشانی از این قبور در دست نیست.
ساختمان عمارت این باغ در دوره ناصرالدین شاه قاجار هنوز مرغوب و قابل توجه بوده است. در دوره سلطنت ناصرالدین شاه، حاج نصیرالملك شیرازی باغ را از خاندان ایلخانی خریداری نموده و ساختمان فعلی موجود در باغ را به جای عمارت ایلخانی بنا نمود ولی احتمالاً اساس ساختمان قبلی را حفظ كرده است. پس از درگذشت حاج نصیرالملك در سال 1311 ه.ق تزئینات بنا و بعضی قسمت های ناتمام به وسیله ابوالقاسم خان نصیرالملك، مالك این باغ اتمام یافته است.
در آن زمان توصیفی توسط فرصتالدوله شیرازی راجع به این باغ داده شده كه به شرح زیر میباشد:
"... بستانی است بی مثال و گلشنی است بهشت تمثال ...، سروهایش سر به افلاك كشیده، عماراتی دارد شاهانه مشتمل بر تالاری كه به واسطه دو ستون قوی پیكر برپاست و ارسیها، گوشوارهها و اتاق ها و رواق های دیگر را از فوقانی و تحتانی داراست. آبشارهای متعدده از هر جانب آن روان است و سبزههای اطراف جویش چون خط بر گرد عارض نوش لبان. بنای اول آن را محمد قلی خان ایلخانی نهاده سپس مرحوم حاجی نصیرالملك خریده و حكم به بنیاد عمارات مذكور داده. حاجی محمد حسن معمار... آن بنا را برآورده باغی دیگر برآن افزودهاند. آن نیز هوایش معطر است...، خلوتی دیگر دارد كه نارنجستانش نام نهادهاند. باربند و كوشكی هم برای آن قرار دادهاند."
دونالد ویلبر درباره باغ ارم شیراز چنین نگاشته است:
"... برای مدت لااقل 75 سال این عمارت در تصاحب خانها و یا سران قبیله قشقایی بود. همین ساختمان هسته مركزی باغ به شمار میرود. در این موقع دیواری در وسط باغ احداث كردند و بدین ترتیب باغ به دو قسمت تقسیم گردید.
باغ ارم محبوبیت فراوان خود را مدیون درختان مركبات و خیابان طویلی است كه در دو طرف آن سروهای باشكوه غرس گردیده و ساختمان جالب توجهی كه شاهد مهمان نوازی بی دریغ ایل قشقایی بوده است. هرچند سال یك بار مقداری از درختان مركبات بر اثر سرمای سخت از بین میروند درحالی كه سروها در عرض پنجاه سال اخیر همچنان جذابیت خود را حفظ كردهاند ... ." در تهیه طرح باغ، محور طولانی آن مشخص گردیده است.
امروز كوشك اصلی، هسته مركزی این باغ و جالبتوجه ترین جنبه آن را تشكیل میدهد. اطاق های طبقه زیرین تقریباً زیرزمین است و تالار مركزی آن را برای استراحت در روزهای گرم تابستان در نظر گرفتهاند. نهر آب مستقیماً از این تالار می گذرد و در سر راه خود قبل از اینكه به حوض بزرگی فرو ریزد استخر را پر میكند. دیوارها و كف این تالار از كاشیهای رنگین پوشیده شده است.
پلكانی این طبقه را به طبقه بالاتر و به راهروهایی كه به تالار بزرگ منتهی میگردد متصل میسازد. منظره جنوبی آن همان ادامه محور اصلی است و از طرف شمال چشم انداز آن را تپههایی تشكیل میدهد كه در حاشیه رودخانه قرار گرفته است.
در این محل نیز مانند بسیاری دیگر از ساختمان های شیراز كاشی های براق و سنگ های تراش میراث قدیم را از نو رواج میدهد. این قسمت سه گوش (سنتوری) منظرهای را متعلق به دوره ساسانیان كه با كاشی های رنگی زینت شده نشان می دهد درحالی كه در طبقهای كه همسطح زمین ساخته شده تخته سنگ های آهكی نسخههای تحریف شدهای است از نقوش برجسته دوره هخامنشیان كه در تخت جمشید دیده میشود. در سراسر این ناحیه وسیع بوته گل سرخ كمتر دیده میشود و به جای آن در گلخانه كه داخل آن را با چوب به طرز پلكانی ترتیب دادهاند انواع گلها را در گلدان نگاهداری میكنند تا آنها را در نقاط اصلی در داخل كوشك و خارج آن قرار دهند."
باغ ارم پس از فوت ابوالقاسم خان نصیرالملك به فرزندش رسید و پس از چندی به یكی از سران ایل قشقایی فروخته شد. سپس به تصرف دولت درآمد و به دانشگاه شیراز واگذار شد. دانشگاه شیراز مدتها به عنوان كاخ پذیرایی از آنجا استفاده می نمود. در سال های 1350_1345ه.ش این باغ با اعتبار واگذاری از طرف سازمان برنامه و بودجه و زیر نظر مسئولین وقت دانشگاه، تعمیر اساسی شده و زمین وسیعی نیز در حاشیه بلوار ارم و بلوار آسیاب سه تایی به آن افزوده شده است. امروزه باغ ارم همچنان در اختیار دانشگاه شیراز میباشد و در حقیقت به تمام مردم تعلق دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟