انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 12 از 16:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  15  16  پسین »

ترانه ها و شعرهایی برای وطنم ایران


مرد

 
سرزمین سبز من مال منی
بوی خاکت مرهم قلب من است
قلب من آرامگاه یاد توست
یاد تو...........


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
که ایران چو باغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
اگر بفکنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه بد مَنه در میان
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
تو گفتی به تیر اندر آمد بهار
همه سر به سر، دست نیکی بَرید
جهانِ جهان را به بد مسپرید
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کَُنام پلنگان و شیران شود
ز ضحاک شد تخت شاهی تُهی
سر آمد بر او روزگار مِهی
چنین است کردگار گردان سپهر
گهی درد پیش آردت، گاه مهر
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد بادا تنت بی گزند
چنین روز روزت فزون باد بخت
بداندیشگان را نگون باد بخت
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهانِ جهان را به بد مسپریم
وزین پس بر آن کس کنید آفرین
که از داد آباد دارد زمین
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مَگیرید یاد
کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد



ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
سرزمین من

آفتابت، که فروغ رخ « زرتشت » در آن گل کردست
آسمانت، که زخمخانه « حافظ » قدحی آوردست
کوهسارانت، که بر آن همت « فردوسی » پر گستردست
بوستانت، کز نسیم نفس « سعدی » جان پروردست
هم زبانان من اند

مردم خوب تو این دل به تو پرداختگان
سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
پیش شمشیر بلا، قد برافراختگان، سینه سپر ساختگان
مهربانان من اند

نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند، ببینند که آواز از توست
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد

خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد



فریدون مشیری
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
سخن هر چه گویم همه گفته​اند
بر باغ دانش همه رفته​اند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند
توانم مگر پایه​ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
کزین نامور نامه​ی شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی
ازو بهره​ای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
یر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهنده​ی روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیان جهان
وزان نامداران فرخ مهان
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه روز کند آوری
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان
چو بنشیند ازیشان سپهبد سخن
یکی نامور نافه افکند بن
چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان


از شاهنامه
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  ویرایش شده توسط: shah2000   
مرد

 
مهد تمدن


هر زمان بیگانه ای آهنگ ایران کرده است

روبه آنه عزم رزم مهد شیران کرده است

خون ملت همچو اقیانوس سرتا سر نهنگ

خصم را از هر کران آماج طوفان کرده است

جهل با دانش، سفاهت با خرد ، خفاش و نور

اهرمن پیکار با نیروی یزدان کرده است

ای بسا سرها و سرور ها که افکنده به خاک

چون به ایران آمده سرها به میدان کرده است

پایداری و ثبات مردم این مرز و بوم

تا که بوده عالمی را مات و حیران کرده است

هر زمان بند اسارت ، رشته هر بیگانه خوی

تار تن با تار خود سر در گریبان کرده است

نیست بی موجب که هر دانا به هر بوم و دیار

جلوه ی آزادگی مان زیب دیوان کرده است

این سجایا در نهاد نسل ها و خون ماست

آنچه کوروش با پریشان دل اسیران کرده است

این روال جاودان ملت جاوید ماست

با خلیفه آنچه بابک مرد مردان کرده است

سال های سال گلگون پیرهن ، پرچم به دوش

این مسلمان جنگ با هر نا مسلمان کرده است

هر کجا افزون طلب قولی زده هل من مزید

تا دهان بگشوده ملت کار سوهان کرده است

این تجلی از فروغ مطلع انوار ماست

طفل بلخی عالمی را پر نور عرفان کرده است

صلح عالم گر شده امری محال و ممتنع

شیخ سعدی هر دو را مقرون امکان کرده است

درد جانکاه جهالت را که درد عالمی است

حافظ شیراز با یک نسخه درمان کرده است

راه ماه و کهکشان های فلک را سال قرن هاست

پیش از این عطار ما صاف و نمایان کرده است

کی چنین ملت تحمل بر عبودیت کند

تا که بر آزادگی جان را گروگان کرده است

پی بدین معنی نبرده است چند پست بی وطن

با اجانب جاهلانه سر به پیمان کرده است

خاک آذربایجان و سلطه ی بیگانگان!!!

آن که جان قربان آزادی ایران کرده است

ای درود ما نثار خاک آذربایجان

بار ها خصم وطن را دیده گریان کرده است

ای درود ما به خصم افکن یلان آذری

در منای عشق جان جانانه قربان کرده است

اره برران ، حضم عطشان ، مرگ در پی ، خون مباح

نعش فرزندان مقابل یاد یاران کرده است

این نه در آیینه ی پندار وصف حسن ماست

این حقیقت را قرن ها تاریخ اذعان کرده است

ما سپاه ایزدان و دشمن اهریمن ایم

این تفضل را به ما خود ذات یزدان کرده است
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
کجا رفتند ایران باستان

خوش آن روزگار همایون ما

خوش آن بخت پیروز و میمون ما
کجا رفت هوشنگ و کو زرتشت؟

کجا رفت جمشید فرخ سرشت؟
کجا رفت آن کاویانی درفش؟

کجا رفت آن تیغهای بنفش؟
کجا رفت آن کاوه نامدار؟

کجا شد فریدون والا تبار؟
کجا شد هخامنی کجا شد مدی؟

کجا رفت آن فره ایزدی؟
کجا رفت آن کوروش دادگر؟

کجا رفت کمبوجی نامور؟
کجا رفت آن داریوش دلیر؟

کجا رفت دارای بن اردشیر؟
دلیران ایران کجا رفته اند؟

که آرایش ملک بنهفته اند
بزرگان که در زیر خاک اندر اند

بیایند و بر خاک ما بگذرند
بپرسند از ایندر که ایران کجاست؟

همان مرز و بوم دلیران کجاست؟
بینند که اینجای مانده تهی

ز اورنگ و دیهیم شاهنشاهی


ملک الشعرای بهار
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
طغیان مکن ای دوستا ، بشنو تو ز من این پند..............مگو این رجز باشد گـــر سختت آيد هر چنــد
او دليل شعرم است در وصفش چه من گويم...............در ساختن شعــر آن واژه در كجــا جويـــــم
ما به لطـــف وجودش زنـــده و سرافرازيــــم...............گر نباشدش يك روز پس ما به چه چيز نازيم؟
بر سر آن رفته ست ،جان و سر و پـا و دسـت..............مفتـــي ندهيمـــش مـــا ،مفتــي نيامدست
آنگاه که شيرش کردیم ، گویند کـه فرزندیــــم...........ـ...گر پــــاره كنند آنــرا ، آنـروز خـود در بنديــم
اندرز شنو دوستـــم ايــن نيــك سخنم باشــد...............هرجا كه خاكــش باشم آنجا وطنــم باشـــد
ترس مـــن نباشــد از زخــم گلــولـــه در تـــن..............نى غرش توپخــــانـه لرزه انـــــدازت بر تـــن
همه ترس و بيم من از همين باشــد و بـــس...............باز ضربه زند خائــن در كمين خـود از پـــس
اى واى بر من باد گــــر ديــده رود در خـــواب...............طـرح شـــوم اهريمــن هرگـز نــرود بـــرآب
چاره چيست هــــم ميهن بايــد نگرش داريـم................فـر و شكـوه آن را از خـدا مــا بخواهيـــــم
اين را كه شنيدى تـــــو از تـــه دلـــم گويـــم................مپنـدار اين رجز باشد چون در عملم گويــم


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 

اي ايران از هر قوم و هـر كيستــــم................در نبود هســت تـــو در نيستـــم
چون وجــود مـــن از وجـود توســـت...............گـر نباشـد وجـودت ، فانيستــــم
شیعـــه و از هر نــــژاد و مكتبــــــي..............سنی و ملـــي ،مـن ايرانيستـــم
عشق تو حرف درون شعر مي كنـد...............ار نگويم شعر تـو پـس چيستـــم؟
شعر تــو نفــس بـــازدم مـي شــود..............در نيايد ايـن نفس،مـن بايستــــم
چون که راوی سرگذشتت را بخواند...............با خود خلوت کــردم و بگریستــم
نقـشت را زینـــت گیتـــی یافتــــم...............با ذوق و شوق بـــدان نگریستـــم
در محـــل راز خـــود يــا بــــر نمــــاز..............مشغــول ذكـــرت بــا ربانـيستــــم
اي ايران از هر قــوم و هـر كيستـم...............در نبـــود هســت تـــو در نيستــم


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
همه پیوسته در خوابیم و کو بیـــــــدار
ندیدم چشم بیداری در این بـــــــــــازار


درفش کاویان را دزد صحــــــــــــرا برد
فریدون کو کجا شد کاوه ســـــــــــردار


خموشیدن نمک بر زخم چرکیـن است
نقوش نقش رستم راست سخن بسیار


چراغ خود بیفروزیم و خود باشیـــــــــم
پناه سقف خود بــــــــــــودن به از اوار


شتابی کن سخن پوشــــیده میگویــــم
به دریا رو نه بر مرداب ناهنجــــــــــــــار
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا ای کهن پیر جاوید برنا
ترا دوست دارم اگر دوست دارم
ترا ای گرانمایه دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا ای کهن بوم بزرگان
بزرگ افرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من
هم اندیشه ات هم هنر دوست دارم



نه شرقی نه غربی نه تازی شدن را
برای تو ای بوم و بر دوست دارم



جهان تا جهانست پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
صفحه  صفحه 12 از 16:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  15  16  پسین » 
ایران

ترانه ها و شعرهایی برای وطنم ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA