انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 6 از 16:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  15  16  پسین »

ترانه ها و شعرهایی برای وطنم ایران


زن

 

خاك اهورایی من خانه اجداد منی

عشق نیاكان من و ریشه و بنیاد منی

شادی نوروزی تو رحمت یزدان منه

پاكی جشن سده و... قدرت ایمان منه

حک شده منشور بشر در دل تاریخ جهان

نام من و میهن ما حک شده در قلب زمان
     
  
زن

 
پرچم تو به رنگ عشق

سبز و سفید و لاله گون

خاک تو آسمون واسه

ستاره های بی نشون

قامت سبز لاله ها نشون ایستادگی

توی نگاه مردمت طراوت زندگی

پاک و نجیب و بی ریا ، ای سرزمین آریا

خونه ی اجدادی ما ، خاک اهورایی ما

در امتحان عاشقی تو سرفراز و روشنی

عزیز هم خونه ی من تو افتخار میهنی

ای وطنم ، جون و تنم

چطور ازت دل بکنم

ایمان و عشق توی صدات ، نگاه تو پر از غرور

غروب جمعه های تو ، پر اشتیاق یک ظهور

نام آوران مرز و بوم ، عشق آفرینان وطن

پاینده باد نام شما ، پاینده باد ایران من


     
  
زن

 
وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها
کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها
ایستادی به جنگ رودررو
خنجر از پشت می زند دشمن
گویی از ما و در نهان بر ما
وطنم پشت حیله را بشکن
رگت امروز تشنه عشق است
دل رنجیده خون نمی خواهد
دل تو تا ابد برای تپش
غیرعشق و جنون نمی خواهد
شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمان من شکسته شود
وای بر من اگر ببینم چشم
رو به رویای عشق بسته شود
از تب سرد موجهای خزر
تا خلیجی که فارس بوده و هست
می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست
     
  
زن

 
شبی دل بود و دلدار خردمند
دل از ديدار دلبر شاد و خرسند
که با بانگ بنان و نام ايران
دو چشمم شد ز شور عشق گريان
چو دلبر شور اشک شوق را ديد
به شيرينی زمن مستانه پرسيد
بگو جانا که مفهوم وطن چيست
که به مهرش دلی گر هست دل نيست
به زير پرچم ايران نشستيم
و در را جز به روی عشق بستيم
به يمن عشق در ناب سفتم
و در وصف وطن اينگونه گفتم
وطن خاکی سراسر افتخار است
که از جمشيد و از کی يادگار است
وطن يعنی نژاد آريايی
نجابت مهرورزی با صفايی
وطن خاک اشوزرتشت جاويد
که دل را می برد تا اوج خورشيد
وطن يعنی اوستا خواندن دل
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوشهای غرق آتش ماست
وطن منشور آزادی کورش
شکوه جوشش خون سياوش
وطن نقش و نگار تخت جمشيد
شکوه روزگار تخت جمشيد
وطن فردوسی و شهنامه اوست
که ايران زنده از هنگامه اوست
وطن آوای رخش و بانگ شبديز
خروش رستم و گلبانگ پرويز
وطن شيرين و خسرو پرور ماست
صدای تيشه ها افسونگر ماست
وطن چنگ است بر چنگ نکيسا
سرود باربدها خسرو آسا
وطن يعنی سرود رقص آتش
به استقبال نوروزی فره وش
وطن يعنی درختی ريشه در خاک
اصيل و سالم و پر بهره و پاک
وطن يعنی سرود پاک بودن
نگهبان تمام خاک بودن
وطن را لاله های سرنگون است
که از خون شهيدان لاله گون است
وطن شوش و چغارنبيل و کارون
ارس زاينده رود و موج جيهون
وطن خرم ز دين بابک پاك
که رنگين شد ز خونش چهره خاک
وطن يعقوب ليث آرد پديدار
و يا نادر شه پيروز افشار
به يک روزش طلوع مازيار است
دگر روزش ابومسلم به کار است
وطن يعنی صفای روستايی
زلال چشمه های بی ريايی
وطن يعنی دو دست پينه بسته
به پای دار قالی ها نشسته
وطن يعنی هنر يعنی ظرافت
نقوش فرش در اوج لطافت
وطن در هی هی چوپان کرد است
که دل را تا بهشت عشق برده است
وطن يعنی تفنگ بختياری
غرور ملی و دشمن شکاری
وطن يعنی بلوچ با صلابت
دلی عاشق نگاهی با مهابت
وطن يعنی خروش شروه خوانی
ز خاک پاک ميهن ديده بانی
ز عطر خاک ميهن گر شوی مست
کوير لوت ايران هم عزيز است
وطن يعنی بلندای دماوند
ز قهر ملتش ضحاک در بند
وطن يعنی سهند سرفرازی
چنان ستارخانش پاکبازی
مرا نقش وطن در جان جان است
همان نقشی که در نقش جهان است
وطن يعنی سخن يعنی خراسان
سرای جاودان عشق و عرفان
وطن گلواژه های شعر خيام
پيام پر فروغ پير بسطام
وطن يعنی کمال الملک و عطار
يکی نقاش و آن يک محو ديدار
در اين ميهن دو سيمرغ است در سير
يکی شهنامه ديگر منطق الطير
يکی من را زدشمن می رها ند
يکی دل را به دلبر می رساند
خراسان است و نسل سر بداران
زجان بگذشتگان در راه ايران
وطن خون دل عين القضاتست
نيايشنامه پير هراتست
وطن يعنی شفا قانون اشارات
خرد بنشسته در قلب عبارات
نظامی خوش سرود آن پير کامل
(( زمين باشد تن و ايران ما دل))
وطن آوای جان شاعر ماست
صدای تار بابا طاهر ماست
اگر چه قلب طاهر را شکستند
و دستش را به مکر و حيله بستند
ولی ماييم و شعر سبز دلدار
دو بيت طاهر و هيهات بسيار
وطن يعنی تو و گنجينه راز
تفال از لسان الغيب شيراز
وطن آوای جان می پرستان
سخن از بوستان و از گلستان
وطن دارد سرود مثنوی را
زلال عشق پاک معنوی را
تو دانی مولوی از عشق لبريز
نشد جز با نگاه شمس تبريز
وطن يعنی سرود مهربانی
وطن يعنی شکوه همزبانی
وطن يعنی درفش کاويانی
سپيد و سرخ و سبزی جاودانی
به پشت شير خورشيدی درخشان
نشان قدرت و فرهنگ ايران
وطن شور و نشاط هستی ما
وطن ميخانه ما مستی ما
وطن دار الفون ميرزا تقی خان
شهيد سرفراز فين کاشان
وطن يعنی بهارستان ، مصدق
حضوری بی ريا چون صبح صادق
ز خاک پاک ها پروين بخيزد
بهار پير مهر آين بخيزد
که از جان ناله با مرغ سحر کرد
دل شوريده را زير و زبر کرد
وطن يعنی صدای شعر نيما
طنين جان فزای موج دريا
وطن يعنی خزر، صياد ، جنگل
خليج فارس ، رقص نور ، مشعل
وطن يعنی تجلی گاه ملت
حضور زنده آگاه ملت
وطن يعنی ديار عشق و اميد
ديار ماندگار نسل خورشيد
کنون ای هموطن ، ای جان جانان
بيا با ما بگو پاينده ايران
     
  
زن

 
تا میهن کاوه، تابوت ضحاک است
این سرزمین از هر، اهریمنی پاک است
صدها هزار آرش، جان در کمان دارند
تیری اگر کاریست، این عاشقان دارند
وقتی هویت را، در نام می جوید
هر بی نشان ناچار، صد یاوه می گوید
چیزی که در صلح است، از جنگ می خواهد
قدرت اصالت نیست، فرهنگ می خواهد
ما وارث کوروش، فرزند جمشیدیم
پیروز بی برده، بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین، در عشق و خون داریم
ما در شب تاریخ، تا صبح بیداریم
     
  
زن

 
وطن پرنده ی پر در خون

وطن شکفته گل در خون

وطن فلات شهید و شهد

وطن پا تا به سر خون

وطن ترانه ی زندانی

وطن قصیده ی ویرانی

ستاره ها اعدامیان ظلمند

به خاک اگرچه می ریزند

سحر دوباره بر می خیزند

بخوان که دوباره بخواند این قبیله ی قربانی

گل سرود شکستن را

بگو که به خون بسراید

این عشیره ی زندانی

حرف آخر رستن را

با دژخیمان اگر شکنجه

اگر بند است و شلاق و خنجر

اگر مسلسل و انگشتر

با ما تبار تداعی

با ما غرور رهایی

بنام آهن و گندم

اینک ترانه ی آزادی

اینک سرودن مردم

امروز ما امروز فریاد

فردای ما روز بزرگ میعاد

بگو که دوباره بخوانم با تمامی یارانم

گل سرود شکستن را

بگو که می سرایم دوباره با دل و جانم

حرف آخر رستن را

بگو به ایران بگو به ایران


ايرج جنتی عطایی

     
  
زن

 
با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست
کار ایران با خداست...
شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست
مملکت رفته ز دست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست
کار ایران با خداست
کار پاس کشتی و کشتینشین با ناخداست
کار ایران با خداست...
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه
خون جمعی بیگناه
ای مسلمانان! در اسلام این ستمها کی رواست؟
کار ایران با خداست...
     
  
زن

 
پاینده باد ایران و ایرانی واقعی


به کوروش چه خواهیم گفت
اگر سر بر آرد ز خاک؟
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دین زرتشت پاک؟
چه شد ملک ایران زمین؟
کجایند مردان این سرزمین؟
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر دید و پرسید از حال ما
چه کردید با برَنده شمشیر خوش دستتان؟
کجایند میران سر مستتان؟
چه آمد سر خوی ایران پرستی؟
چه کردید با کیش یزدان پرستی؟
به شمشیر حق نیست دستی
که بر تخت شاهی نشسته است؟
چرا پشت شیران شکسته است؟
در ایران زمین شاه ظالم کجاست؟
هوا خواه آزادگی پس چرا بی صداست؟
چرا خامش وغم پرستید؟های
کمر را به همت نبستید؟ های
چرا اینچنین زار و گریان شدید؟
سر سفره خویش مهمان شدید؟
چه شد عِرق میهن پرستیتان؟
چه شد غیرت و شور و مستیتان؟
سواران بی باک ما را چه شد؟
ستوران چالاک ما را چه شد؟
چرا مُلک تاراج می شود؟
جوانمرد محتاج می شود
چرا جشنهامان شد عزا؟
در آتشکده نیست بانگ دعا
چرا حال ایران زمین نا خوش است؟
چرا دشمنش اینچنین سر کش است؟
چرا بوی آزادگی نیست؟های
بگو دشمن میهنم کیست ؟های
بگو کیست این ناپاک مرد؟
که بر تخت من اینچنین تکیه کرد؟
که تا غیرتم باز جوش آورد
ز گورم صدای خروش آورد
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک...


*********************


هرگزنخواب کورش


دارا جهان ندارد،


سارا زبان ندارد


بابا ستاره ای در


هفت آسمان ندارد


کارون ز چشمه خشکید،


البرز لب فرو بست


حتّی دل دماوند،


آتش فشان ندارد


دیو سیاه دربند،


آسان رهید و بگریخت


رستم در این هیاهو،


گرز گران ندارد


روز وداع خورشید،


زاینده رود خشکید


زیرا دل سپاهان،


نقش جهان ندارد


بر نام پارس دریا،


نامی دگر نهادند


گویی که آرش ما،


تیر و کمان ندارد


دریای مازنی ها،


بر کام دیگران شد


نادر ز خاک برخیز،


میهن جوان ندارد


دارا ! کجای کاری،


دزدان سرزمینت


بر بیستون نویسند،


دارا جهان ندارد


آییم به دادخواهی،


فریادمان بلند است


اما چه سود،


اینجا نوشیروان ندارد


سرخ و سپید و سبز است


این بیرق کیانی


اما صد آه و افسوس،


شیر ژیان ندارد


کوآن حکیم توسی،


شهنامه ای سراید


شاید که شاعر ما


دیگر بیان ندارد


هرگز نخواب کوروش،


ای مهرآریایی


بی نام تو،وطن نیز


نام و نشان ندارد
     
  
زن

 
وقتی که ایران هست خلیج یعنی فارس
تاریخ می لرزد از خشم قوم پارس
جز این اگر باشد خلیج آبی نیست
بی سایه ی ایران غیر از سرابی نیست
تا میهن کاوه تابوت ضحاک است
این سرزمین از هر اهریمنی پاک است


وقتی هویت را در نام می جویند
هر بی نشان ناچار صد یاوه می گوید
چیزی که در صلح است از جنگ می خواهند
قدرت اصالت نیست فرهنگ می خواهد



ما وارث کورش فرزند جمشیدیم
پیروز بی برده بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین در عشق و خون داریم
ما در شب تاریخ تا صبح بیداریم.
     
  
زن

 
وطنم تنم چه باشد که بگویمت تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو

وطنم تو بوی باران به شب ستاره باران
که خوشی و خوشترینی به مذاق میگساران

من اگر سروده باشم وطنم تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم وطنم تو آفتابی

وطنم ، وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم وطنم ایران

وطنم خوشا نسیمت که وزیدنش گل از گل
وطنم خوشا شمیمت که دمیدنش تغزل

وطنم که شعر حافظ شده وصله تن تو
که شکفته شعر سعدی به بهار دامن تو

وطنم درودی از من به تو و به عاشقانت
که سپرده ام به پیکت به نسیم مهربانت

ایران من ،ایران من
ای مهر تو برجان من
     
  
صفحه  صفحه 6 از 16:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  15  16  پسین » 
ایران

ترانه ها و شعرهایی برای وطنم ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA