ارسالها: 3080
#81
Posted: 21 Oct 2012 12:39
ی وطـــــن، ای مــادر تاریخ سـاز
ای مـــرا بر خــــاک تـــو روی نیــاز
ای کویـــر تـــــو بهشت جـــان من
عشق جاویدان من، ایـــــــران من
ای زتو هستی گرفته ریشـــــه ام
نیست جز اندیشه ات اندیشه ام
آرشـــــی داری به تیــــــر انداختن
دست بهــــرامی به شیـر انداختن
کــــــــاوه ی آهنگری ضحــاک کش
پتک دشمن افکنی ناپــــــاک کش
رخشی و رستم بر او پــا در رکـاب
تا نبیند دشمنت هـــــرگز به خواب
مرزداران دلـــــیرت جـــــــان به کف
ســـــرفرازان سپاهت صف به صف
خون به دل کردند دشت و نهــــر را
بازگـــردانــدنــد خــــــرمــشــهــر را
ای وطــــــــن ای مــــادر ایـــران من
مــــــادر اجـــداد و فــــرزنــدان مـــن
خـــانه ی من بـانه ی من توس من
هر وجب از خـــــاک تــو ناموس من
ای دریــــغ از تـــو که ویــــران بینمت
بیشه را خـــالی ز شیـــران بینمـت
خاک تو گــر نیست جــــان من مباد
زنده در این بوم و بر یـک تــــن مباد
upload pictures [/align]
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#82
Posted: 22 Oct 2012 01:11
آه ... آه اي خانه ي ويران من
تا ابد جا مانده اي در ياد من
قامتم خم ميشود بر خاك تو
مي زنم بوسه به روي پاك تو
من تو را اباد ميسازم وطن
من برايت ميدهم اين جان و تن
من برايت قصه مي گويم ز ايران كهن
از زنان و مردماني خوش سخن
روزگاري خاك ما آباد بود
از همه نيرنگ ها آزاد بود
روزگاري راستي در دين ما
جشن و شادي و سرور ، آيين ما
هم وطن بيدار شو ، بيدار شو
در تن ايران فروشان خار شو
مشت باش و بكوبش بر دهان
بر دهان خائنان اين زمان
روزگاري را ز ديرين ياد كن
بر فراز قله ها فرياد كن :
من تو را آباد ميسازم وطن
من برايت ميدهم اين جان و تن ...
upload picture
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#83
Posted: 25 Oct 2012 16:21
با من از ایران بگو
با من از ایــــران بگو، ایـــران پر جوش و خروش
با من از ایــــران بگــو تا خــون من آید به جوش
بـــا من از آزادگــی ، آگـــاهــی و دانـش بـگـــو
با من از زرتشت بر گو ، یا اوستــــا و ســـروش
با من از اندیــــشــه و گـفـتــار و كــردار نــكــــو
نكته ها بر خوان كه سازم جمله را آویــز گــوش
بـــا مـــن از طهمــورث و كیخسرو و نرسی بگو
یــا فـــرانك یا فــریــدون یـا ز مهر و مهرنـــــوش
با مـــن از فــریــــاد كــاوه از سیــــاوشـها بگـــو
یـا كــمــــان آرش و از جــان بـــرآوردن خــــروش
بـا مـن از فــریــاد خشــم بـــابـك و مـزدك بگــو
یــا ز نـــوشــروان و از بــوذرجمــهــر تیز هـــوش
با من از فردوسی و شهنامه اش درسی بخوان
تا به درد آیــد دل هــر خــائن میـــهن فـــــروش
با مـــن از رستـــم بـــگو تا ســربرافرازم چو كوه
یا ز كورش قصه برخوان تا شود دشمن خمـوش
بـــا مـــن از مــردانـگیــهـــای نژاد جـــم بگــــــو
یا ز بیـــداری این قـــوم شریـــف سخت كـــوش
با من از گلـــواژه هـــای شعـــر خیـــامی بخوان
تا ز غم بگریـــزم و گیرم مسیـــر عیش و نــوش
با من از حــافظ بگـــو تا با غزلجـــوشی لطیـــف
عشق را معنـــی كند آن طرفه پیر می فـــروش
بـــا مـــن از امـــیـــد برگـــو با زبـــان پــارســـی
تـــا به كـــی باید به فرهنگ عرب داریـــم گـوش
upload
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#85
Posted: 20 Nov 2012 04:30
من زنده به عشق اهورامزدا...
من یک سرباز کورش...
یک آریاییه میهن پرست...
من یک یوتابم...
قلب من پذیرای همه صورت هاست...
دوست دار تمام انسانهای جهانم...
چرا که در قانون انسانیت همه با هم برابر و برادریم...
و اینگونه است که جهان زیبا را زیبا تر خواهیم کرد...
قلب من چراگاهی است برای غزالان وحشی...
و صومعه ای است برای راهبان ترسا...
و معبدی است برای بت پرستان...
و کعبه ایست برای حاجیان ...
و آتشکده ایست برای موبدان زرتشتی...
قلب من الواح مقدس تورات است...
و کتاب آسمانی قرآن...و اوستا...و تمام کتاب های آسمانیه دیگر...
دین من عشق است...
و نافه ی مرا به هر سوی که اهورامزدا(خدا) بخواهد سوق می دهد...
و این است ایمان و مذهب من...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#86
Posted: 23 Nov 2012 14:46
هویت
وقتی که ایران هست خلیج یعنی فارس
تاریخ می لرزد از خشم قوم پارس
جز این اگر باشد خلیج آبی نیست
بی سایه ایران غیر از سرابی نیست
تا میهن کاوه تابوت ضحاک است
این سرزمین از هر اهریمنی پاک است
صدها هزار آرش جان در کمان دارند
تیری اگر کاریست این عاشقان دارند
وقتی هویت را در نام میجوید
هر بی نشان ناچار صد یاوه میگوید
چیزی که در صلح است از جنگ میخواهد
قدرت اصالت نیست فرهنگ میخواهد
ما وارث کوروش فرزند جمشیدیم
پیروز بی برده بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین در عشق و خون داریم
مادر شب تاریخ تا صبح بیداریم
وقتی هویت را در نام میجوید
هر بی نشان ناچار صد یاوه میگوید
چیزی که در صلح است از جنگ میخواهد
قدرت اصالت نیست فرهنگ میخواهد
ما وارث کوروش فرزند جمشیدیم
پیروز بی برده بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین در عشق و خون داریم
مادر شب تاریخ تا صبح بیداریم
با سپاس فراوان از جناب آقای عصار
ازآلبوم نهان مکن علیرضا عصار ( آهنگ هویت)
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#87
Posted: 30 Nov 2012 23:22
امشب!
در تنهايي و سکوت!
ميان بهت و حيرت!
عشق و غرور من!
ايران سراسر اتفاق و پر حادثه اي است.
که در روند لحظه هاي تاريک تاريخ، بارها و بارها شکسته.
زخم خورده.
بغض کرده.
لرزيده.
سوخته.
... گريسته.
اما از پاي نيفتاده.
عشق! و رنج و درد عشق، هديه خداي بي همتاي خرد و عدالت است، و ايران مملو از درد و رنج، زائيده عشق است و زاينده عشق!
در بازي هاي تلخ و شيرين تاريخ و سرنوشت، در اوج توفانهاي ريشه برانداز سهمگين، در بستر زلزله هاي مخرب و ويرانگر، در هياهوي بي گريز سيلهاي بنيان برافکن، ايران مانده است و مي ماند، چون عشق زنده است.
چون ايراني، ايراني است.
ايران! يعني عشق سرخ.
عشق! يعني ايران سبز سفید و سرخ.
ايران من!
ايران فردوسي است و حماسه.
ايران حافظ است و عشق.
ايران مولوي است و معرفت.
ايران عطار است و عدالت.
ايران خيام است وصداقت.
ايران فرغاني است و حقيقت.
ايران فرخي است و آزادي .
ايران بابک است و قيام.
ايران افشين است و عصيان.
ايران مازيار است و طغيان.
ايران مزدک است و جسارت.
ايران کاوه است و شورش.
ايران آرش است و رهايي.
ايران دار است و سربداران.
ايران من!
نگاه کن!
بلند شو!
گريه نکن.
تو دردها و رنجها را بارها و بارها ديده اي.
تو آمدن و رفتن بيگانگان را بارها و بارها حس کرده اي.
تو با سوز و زخم.
با ظلم و ستم.
با خون و فريب.
با بحران و جنگ، بيگانه نيستي!
چشمهايت را نبند.
در خود نشکن.
بخند و بمان.
چون! عشق هرگز نمي ميرد.
باور کن! عشق مردني نيست.
عشق رفتني نيست
عشق به ایران
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2517
#88
Posted: 3 Dec 2012 15:35
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که همآواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
بشنو سوز سخنم
که نوا گر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#89
Posted: 3 Dec 2012 15:37
باز قلم به دست دنبال حس نابم
پس تو هم بیا تو حال قصه با من
و باز قلمِ که حس کنه گرمیه بدنو
حال قراره بنویسه معنی وطنو
وطن یعنی نون به نرخ پونصدی خوردن
یعنی لبخندی تلخ روی صورتی پر غم
وطن یعنی از هموطنت تو سری خوردن
تو رو به جرم نذاشتن روسری بردن
وطن یعنی غرش خون یه حیوون بی سر
یعنی سکهٔ طلا یه میلیون و سیصد
وطن یعنی اینکه پول از راه پر غم دراری
یعنی حتی پول یه بال مرغم نداری
وطن یعنی تنها جیبته واست رایگان
مجبوری زندگی کنی با هر سایه بان
وطن یعنی زجر بکش تا آخر پای جان
مثل قوم آوارهٔ آذربایجان
وطن یعنی اشک ناموس رو کاغذ سفیدت
یعنی چشم داشتن به خواهر رفیقت
وطن یعنی مرگ بهتر از تحمل یه درد / یعنی کودک آزاری توسط یه مرد
این احساس فرداس که فریاد درداس / و این کمکاست در ماست که از ماست که بر ماست
و این درخواست بر جاست که سرباز تنهاست / و این چشمان سرباز به مردان و زنهاست
من به حرف زور و نا حق پا نمیدم / من تو سختیا به راحت وا نمیرم
در دلم درد دلو عامیانه میگم / در دلم جز ایران نامی راه نمیدم
من به حرف زور و نا حق پا نمیدم / من تو سختیا به راحت وا نمیرم
در دلم درد دلو عامیانه میگم / در دلم جز ایران نامی راه نمیدم
وطن یعنی بشین یه گوشه به امید ویرانی
یعنی احترام گذاشتن به تولید ایرانی
یعنی خودروی ملی تو هر جایگاه منهدم
همچون شعار شرکتی چون سایپا مطمئن!
وطن یعنی خنده بازارو به اصرار ببینی
اگه حوصلتو سر برد به اجبار بشینی
پای ماهواره و هوایی که همیشه ابریست
گوش بدی به حرفای چرت حمید شبخیز
وطن یعنی خیانت و حس گوری تازه
وطن یعنی خود فروشی مثل نوری زاده
که دست به مصاحبهٔ گرم با مشتی جانی میزد
و از شخص عبدالمالک ریگی پشتیبانی میکرد
از این افراد زیادن که تو ناپاکی میپرن
و با باطنی شیطانی دم از آزادی میزنن
بگذریم ، طفلی قلم عرق کرده خیسه
و محکومِ به اینه که از وطن بنویسه
وطن یعنی درگیری بین طومار و دلار
یعنی تلفیقی از بوی جوراب و گلاب
وطن یعنی رنگ سیاه تو ترسیم ستاره
یعنی خفه خونی که در سیم سه تاره
وطن یعنی جای جملهٔ بابا نان داد
بشنوی بابا از گشنگی آرام جان داد
او آرام جان داد و عامل درس شد
و شاید روزی بشنوی که حامد فرد مُرد
من به حرف زور و نا حق پا نمیدم
من تو سختیا به راحت وا نمیرم
در دلم درد دلو عامیانه میگم
در دلم جز ایران نامی راه نمیدم
من به حرف زور و نا حق پا نمیدم
من تو سختیا به راحت وا نمیرم
در دلم درد دلو عامیانه میگم
در دلم...
در دلم جز ایران نامی راه نمیدم
شعر از حامد فرد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#90
Posted: 14 Dec 2012 01:55
شمالم تا جنوبم عشق چه خاک و گندمی دارم
صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم
بگم این حق هیچکس نیست که با ثروت فقیر باشه
کسی که فرش می بافه نباید رو حصیر باشه
اگر چه سختی از انسان یه کوه درد می سازه
ولی از مردم ما درد داره یک مرد میسازه
شمالم تا جنوبم عشق چه خاک و گندمی دارم
صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم
نگام کن بچه های کار چه جور تو آب و آتیشن
تو این روزهای سخت کمک خرج پدر میشن
من و تو مردمی هستیم که گنج از رنج می سازیم
به این تاریخ خورشیدی به این فرهنگ می نازیم
من و تو مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست
که از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست
شمالم تا جنوبم عشق چه خاک و گندمی دارم
صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم
استاد معین
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7