انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 17 از 26:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  25  26  پسین »

آداب و رسوم شهرهای مختلف


زن

 
پوشاک‌ مردان‌
لباس‌ مردان‌ کرد عبارت‌ است‌ از:
چوخه‌:
نیم‌تنه‌ای‌ پنبه‌ای‌ یا پشمی‌ است‌ که‌ در ناحیه‌ سقز، بانه‌ و مریوان‌
به‌ آن‌ «کوا» می‌گویند و درسنندج‌ آن‌ را «چوخه‌» می‌نامند.
پانتول‌: شلواری‌ گشاد با دم‌پای‌ تنگ‌ است‌ که‌ «رانک‌» نیز نامیده‌ می‌شود.
ملکی‌: نیم‌تنه‌ای‌ بدون‌ یقه‌ است‌ که‌ از پایین‌ نیم‌تنه‌ تا بالا به‌ وسیله‌ دکمه‌ بسته‌ می‌شود.
لفکه‌
سورانی‌: پیراهنی‌ با آستین‌ فراخ‌ و بلند و زبانه‌ای‌ مثلث‌ شکل‌ در
انتهای‌ آستین‌ است‌ که‌ آن‌ در حال‌ عادی‌ دور مچ‌ یا بازو می‌پیچند.
شال‌:
که‌ به‌ آن‌ «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای‌ است‌ تقریباً
به‌ طول‌ 3 تا 10 متر که‌ بر روی‌ لباس‌ در ناحیه‌ کمر بسته‌ می‌شود.
دستار: یا کلاغه‌که‌ به‌ آن‌ دشلمه‌، مندلی‌، رشتی‌، و سروین‌سربندنیز گویند و مردان‌ به‌ جای‌ کلاه‌ از آن‌ استفاده‌ می‌کنند.
فرنجی‌: یا فره‌جی‌که‌ ویژه‌ مردان‌ ناحیه‌ اورامانات‌ است‌ و از نمد ساخته‌ و آماده‌ می‌شود.
کله‌ بال : نوعی‌ از نمد پوششی‌ است‌ که‌ چوپانان‌ در مناطق‌ چرای‌ گله‌ در صحرا استفاده‌ می‌کنند
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
پوشاک‌ زنان‌
لباس‌ زنان‌ کرد عبارت‌ است‌ از:
جافی‌:
شلواری‌ همانند شلوار مردان‌ است‌. این‌ شلوار را زنان‌ کرد، به‌ ویژه‌
زنان‌ روستایی‌، هنگام‌ کار می‌پوشند. در سایر مواقع‌، زنان‌ شلوار گشاد
از جنس‌ حریر به‌ پا می‌کنند.
کلنجه‌: نیم‌تنه‌ای‌ است‌ که‌ روی‌
پیراهن‌ بلند می‌پوشند و رد اورامان‌ آن‌ را «سوخمه‌» می‌نامند و از
پارچه‌ زری‌ یا مخمل‌ دوخته‌ می‌شود.
شال‌: از پارچه‌ای‌ زیبا بر ریو لباس‌ در ناحیه‌ کمر بسته‌ می‌شود.
کلاو:
یا کلاه‌ که‌ از جنس‌ مقوا و به‌ شکل‌ استوانه‌ای‌ کوتاه‌ است‌ که‌ آن‌ را
با پولک‌هایی‌ رنگین‌ به‌ صورت‌ بسیار زیبایی‌ تزیین‌ می‌کنند.
کلکه‌:
روسری‌ یا دستاری‌ است‌ که‌ به‌ جای‌ کلاه‌ مورد استفاده‌ زنان‌ قرار
می‌گیرد کلکه‌ دارای‌ رشته‌ بلندی‌ از ابریشم‌ سیاه‌ و سفید با
ملیله‌دوزی‌ است.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
خوراک‌
مردم‌ کردستان‌
به‌ دلیل‌ شیوه‌ معیشت‌ مبتنی‌ بر دام‌داری‌، زراعت‌، باغ‌اری‌، و
زنبورداری‌، از گیاهان‌ طبیعی‌ خوراکی‌ ماند قارچ‌، کرفس‌، کنگر، ریواس‌،
خوژه‌ و... به‌ هر دو صورت‌ تازه‌ و خشک‌ کرده‌، بسیار استفاده‌ می‌کنند
الگوهای‌ غذایی‌ و مواد تشکیل‌ دهندة‌ آن‌ در میان‌ کردها بسیار ساده‌ و
از موادی‌ تشکیل‌ می‌شود که‌ در دسترس‌ خانوارها قرار دارد.
از پنیر
ممتاز کوهستان‌های‌ کردستان‌، شیر، عسل‌، درختان‌ گردو و انجیر آنجا و
اشتغال‌ مردمان‌ به‌ نگه‌داری‌ گوسفند «اصطخری‌» در قرن‌ چهارم‌ ه . ق‌
سخن‌ گفته‌ است‌.
عمده‌ترین‌ خوراک‌ در میان‌ کردان‌ عبارت‌ است‌ از:
ـ پلوکه‌ به‌ صورت‌کته‌ یا شله‌ برنج‌ با گوشت‌ پخته‌ تهیه‌ می‌شود.
ـ دوغه‌وایا آش‌ دوغکه‌ در آن‌ کوفته‌ ریزه‌ هم‌ می‌ریزند و از نخود، کمی‌ سبزی‌ خشک‌ شده‌ با برنج‌ و بلغور تشکیل‌ می‌شود
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
ساوار، که‌ از گندم‌جوشانده‌ و خشک‌ و آرد شده‌ با افزودن‌ کره‌ می‌پزند.
ـ گردول‌، خوراکی‌ است‌ک‌ از برنج‌ یا ارزن‌ پخته‌ شده‌ در دوغ‌ با افزودن‌ مغز گردو و گیاهان‌ معطر درست‌می‌شود.
ـ ترخینه‌، عبارت‌ ازبرنج‌ یا گندم‌ پخته‌ همراه‌ با ادویه‌ و ترشی‌ است‌.
ـ شله‌گنیم‌، با گندم‌خرد شده مره‌که‌و گوشت‌ قورمه‌ و کره‌ می‌پزند

عيد نوروز داراي قدمتي بس کهن است. جشن سال نو، که ما آن را نوروز مي‌ناميم، نزد سومريان نيز شناخته شده بود و عناصر اصلي آن در ميان مردم مصر نيز رواج داشته است. پيشينه‌ نوروز نه تنها به دوران مشترک هند و اروپايي باز مي‌گردد،‌ بلکه در ميان اقوام کهن‌تر نيز وجود داشته است.

در اساطير ايران، پيدايش نوروز را به بر تخت نشستن جمشيد پيشدادي نسبت داده‌اند. اما در نزد مردم کُرد، رأي غالب مربوط به داستان کاوه آهنگر و ضحاک مي‌شود. هنگامي که کاوه بر ضحاک پيروز شد مردم به مناسبت اين پيروزي بر کوه‌ها آتش افروختند و دست در دست هم به شادماني پرداختند. از آن سال تاکنون مردم کُرد هر ساله در اول بهار به بزرگداشت آن روز فرخنده،‌آتش روشن مي‌کنند و به شادماني و شادخواري مي‌پردازند. از طرفي ديگر در افسانه‌هاي مردم کُرد،‌ «خاتو زمهريري» که نماد زمستان است دو پسر داشته که با رسيدن فصل بهار مي‌مُردند و سال ديگر در زمستان متولد مي‌شدند. اين افسانه با توجه به وضع اقليمي کردستان توجيه‌پذير است.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
در مناطق کُردنشين رسم‌هاي ديگري نظير ميرنوروزي و کوسه‌گردي نيز در نزديکي‌هاي بهار انجام مي‌شده است که همگي آن‌چه گفته شد نشان از اهميت آمدن بهار براي قوم کُرد دارد.

اما اين‌که چگونه و به چه نحو اهالي سنندج به پيشواز نوروز رفته‌ و آن را برگزار کرده‌اند، ‌داستاني است که آقاي ايازي در کتاب آينه سنندج به صورتي بسيار مفيد به آن پرداخته است که ما نيز در اين‌جا گوشه‌هايي از آن را آورده‌ايم.

در شهر سنندج از نيمه‌هاي اسفندماه و شايد زودتر خانواده‌ها دست به تدارک نوروز مي‌زدند. از جمله‌ اين تدارکات تهيه‌ سمنو بود. خانم‌هاي خانه گندم، عدس و کنجد را در پارچه‌اي ريخته و در ظرفي مسي قرار مي‌دادند. بعد از ريختن آب بر روي آن در جلوي نور ملايم خورشيد مي‌گذاشتند تا دانه‌ها جوانه بزند.

پدر خانواده در اين فرصت اندکِ قبل از عيد به بازار مي‌رفت تا براي اهالي خانه لباس و کفش تهيه کند. از ديگر چيزهايي که قبل از عيد آماده مي‌شد آجيل، ‌شيريني، ميوه، برنج، روغن و گوشت بوده است.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
لازم به ذکر است مردم سنندج به مانند اعياد مذهبي که روز قبلِ آن را عرفه مي‌نامند،‌ روز قبل از عيد نوروز را نيز عرفه مي‌ناميدند. اين روز شلوغ‌ترين روز سنندج بوده است. خانواده،‌ لباس‌هايشان را از خياطي مي‌گرفتند، مردم‌ها به سلماني مي‌رفتند، و زن‌ها در پي خريد تخم مرغ بودند. در خانواده‌هاي سنندجي کمتر از يک تغار (30 عدد) تخم‌مرغ نمي‌خريدند. تعداد اين تخم مرغ‌ها گاهي به سه تا چهار تغار نيز مي‌رسيد. تخم‌مرغ‌ها آبپز مي‌شد و همگي اعضاي خانواده دست به رنگ کردن آن‌ها مي‌زدند تا با برابر قرار دادن زمين و تخم‌مرغ، با رنگ کردن آن، زمين را نيز رنگ زده باشند.

چند روز قبل از عيد، جوانان روستا، بوته‌هاي خار را جهت فروش به شهر مي‌آوردند. خانواده‌ها آن را تهيه کرده و بر پشت بام مي‌گذاشتند. از ديگر موارد جهت آتشبازي فيشک (فشفشه)، ماتاو، تقه، کوزي و تيزان بود.

از جمله چيزهايي که قبل از عيد توسط بچه‌ها تهيه مي‌شد، «نوروزنامه» بود. نوروزنامه عبارت از يک صفحه سفيد بود که در بالاي آن اشکالي مانند سماور، قليان، سمنو، تخم‌مرغ رنگ شده، شيريني و ماهي نقاشي مي‌شد و پايين آن در چهار ستون اشعاري که هر مصرع در يکي از سطرهاي اين ستون‌ها جاي مي‌گرفت مي‌نوشتند. بچه‌ها اشکال را رنگ‌آميزي کرده و موقع تحويل سال به پدر و مادر خود مي‌دادند و عيدي طلب مي‌کردند.

در نوروز خوانچه‌هايي براي عروس‌هاي نامزد شده يا دخترهايي که به خانه‌ شوهر رفته بودند مي‌بردند. گاه تعداد اين خوانچه‌ها به دوازده نيز مي‌رسيد. طلا، عطر، دستمال، جوراب، تخم‌مرغ رنگ شده، صابون، پارچه، ماهي، شربت، سمنو، شيريني و آجيل و از همه مهمتر سيب سرخ زرورق زده شده، از اقلامي بود که در خواچه‌ها وجود داشت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
در شب نوروز بوته‌هاي خارِ آماده شده توسط پدر خانواده آتش زده مي‌شد و بچه‌ها نيز شروع به آتش‌بازي مي‌کردند. لازم به ذکر است در مناطق کُردنشين،‌ آتش مخصوص نوروز بوده و در چهارشنبه سوري (چوارشه‌مه کوله) به هيج وجه آتش روشن نمي‌شد. بعد از خاموش شدن آتش، خانواده به خانه رفته و شام مي‌خوردند. در سنندج معمولاً اين شام حلوا بوده و غذاي اصلي که پلو خورشت است را براي فرداي آن صرف مي‌کردند.

در قديم که راديو و تلويزيون در سنندج نبود، مردم از روي تقويم‌هاي جيبي منجم‌باشي يا تقويم پيوندي کردستاني ساعت و دقيقه‌ سال تحويل را مي‌دانستند.

مردم سنندج به هنگام تحويل سال، آينه‌ تمام قد سنگي يا نيم قد را به ديوار تکيه داده و در دو طرف آن شمعداني با شمع روشن قرار مي‌دادند. جلوي آينه سفره‌ کوچک سفيدي پهن مي‌کردند که روي آن سمنوي تزئين شده با روبان قرمز، تخم مرغ رنگ شده، ماهي، شيريني، آجيل و تنگ‌هاي رنگارنگ شربت قرار مي‌دادند. پدر خانواده وضو مي‌گرفت و با تحويل سال براي خانواده و آشنايان دعا مي‌کرد.
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
بچه‌ها «نوروزنامه‌»ها را مي‌دادند و عيدي مي‌گرفتند. خانواده‌هايي که دختر شوهر داده يا عروس داشتند منتظر عيد ديدني بچه‌هايشان مي‌شدند و کوچک‌ترها نيز به عيد ديدني بزرگ‌ترها مي‌رفتند. بچه‌ها هر يک سهم خود را از تخم‌مرغ‌ها دريافت مي‌کردند ‌و جهت انجام «هيلکه شکينه» به کوچه مي‌روند. رسم تخم‌مرغ شکستن در سنندج به اين نحو است که هر يک از دو نفر تخم‌مرغ‌هايشان را در دست گرفته و بر روي هم‌ مي‌زنند. تخم‌مرغ هر کدام شکست، بايد آن را به طرف ديگر که تخم‌مرغ‌اش سالم مانده بدهد. اين رسم به صورت ديگري نيز اجرا مي‌شود. چند نفر که در اين کار شرکت مي‌کنند تخم‌مرغ‌هايشان را به هم مي‌زنند و هر تخم‌مرغي شکسته شد آن را روي زمين گذاشته و اين کار را تا زماني که تنها يک‌نفر تخم مرغ نشکسته داشته باشد ادامه مي‌دهند. تمام تخم‌مرغ‌هاي روي زمين ازان کسي است که تخم مرغ سالم دارد.

در مناطق ديگر کُردنشين رسم‌هاي زيادي در رابطه با نوروز وجود دارد. از جمله‌ي اين رسم‌ها به کوه و دشت رفتن مردم در صبح زود است. آنها دست خود را با شبنم تر کرده و بر صورت و لباس خود مي‌کشند و اعتقاد دارند اگر کسي مريض باشد شفا مي‌يابد. در ديگر مناطق مردم صبح زود از روستا به راه افتاده و با خود آرد مي‌بردند.
وقتي به کوه رسيدند آرد را خمير کرده و دسته‌اي گُل در آن فرو مي‌کنند. خمير و گل را به روستا آورده و روي درب منزل‌شان مي‌گذارند. آنها اعتقاد دارند با اين کار بهار را به خانه‌شان آورده و باعث خير و برکت مي‌شود
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
دا ب وسنن مردم استان اذربایجانغربی
ویژگی های مردم نگاری استان آذربایجان غربی
در ویژگی های مردم نگاری استان آذربایجان غربی نژاد، دین، ساختار خانواده و آیین ها و مراسم های سوگواری بررسی می شوند. مردم استان آذربایجان غربی از نژاد آریایی هستند. قوم های آذری، کرد و ارمنی در این خطه از کشور پهناور جمهوری اسلامی ایران ساکن هستند که دارای نژاد آریایی بوده و خصوصيات کلی ايرانيان دوره هخامنشی، اشکانی و ساسانی را حفظ کرده اند.

مردم آذربايجان از بازماندگان و نوادگان مادها (شاخه ای از آريايی هايی که به ايران آمدند) هستند و به مرور زمان در نتيجه ی تاخت و تاز ترک ها و مغول ها دسته های گوناگونی از اين نژاد در منطقه آذربايجان فعلی(آذربايجان شرقی، آذربايجان غربی و اردبيل) سکونت گزيدند و آميزش هايی بين نژاد اصلی و مهاجمان رخ داد با اين حال تيره های مهاجر به دليل کمی نفوس نسبت به ساکنان محلی نابود شده و تقريبا اصالت نژاد اوليه نگاه داری شده است. روشن است كه ميان واژه و تيره ی آذری و ترک تفاوت های فراوانی است. ازجمله اين كه آذری ها را تاريخ نگاران پيشين (به ويژه هردوت) و تاريخ دانان كنونی از تيره ماد كوچک می دانند و بر اساس شواهد موجود به گونه صد درصد ثابت شده كه مادها يكی از تيره های آريايی ها هستند. هم چنين درشاهنامه بزرگ فردوسی چندين بار نام آذرآبادگان آمده است ازجمله بيتی كه يزدگرد از همه بخش های ايران زمين سپاه جمع آوری می كند.

همی تاز تا آذرآبادگان ديار دليران و آزادگان

بنابراين واژه آذری و ترك تفاوت های اساسی دارد ولی به غلط در ميان مردم با يك معنی واحد استفاده می شود
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
مردم استان آذربايجان غربی دارای دين اسلام و مذهب شيعه و سنی هستند و اقليت های مذهبی از قبيل ارمنی ها، يهودی ها و زرتشتی ها نيز دراين خطه زندگی می كنند و مجاز هستند آزادانه آداب و رسوم و مراسم های ويژه مذهبی خود را اجرا كنند. مردم آذربايجان با وجود هجوم های اقوام مخالف، سنن بومی خود را حفظ کرده اند و بسياری از آداب ورسوم کهن ايراني، درميان مردم اين سامان به صورت های گوناگون باقی مانده است. مردم آذربايجان در دوستی ثابت قدم و در برابر مشکلات شجاع ومقاوم هستند. از جمله خصلت های آنان مهمان نوازی، سلحشوری، آزادمنشی، راست گويی، مرزداری و تعصب مذهبی است. در تمام دوره های تاريخی،احساسات وطن دوستی آنان ضرب المثل بوده است. قيام های مداوم مردم اين استان در زمان جنگ های ايران و عثمانی و ايران و روسيه و... از برجسته ترين فداکاری هايی است که در تاريخ ايران جاودان خواهند ماند.

بیش تر اهالی استان آذربایجان غربی از مسلمانان شیعه و سنی هستند که با مسالمت در کنار یک دیگر زندگی می کنند. اقلیت های مسیحی در این استان چشمگیرتر از مناطق هم جوار خود هستند و اقلیت های دیگر از قبیل زرتشتی، یهودی و کلیمی نیز در این استان زندگی می کنند
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 17 از 26:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  25  26  پسین » 
ایران

آداب و رسوم شهرهای مختلف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA