انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

تاریخ و آثار باستانی


مرد

 
سنگ‌نبشته‌ي آرامگاه داريوش

بخش فوقاني آرامگاه داريوش بزرگ در «نقش رستم» داراي دو سنگ‌نبشته‌ي 60 سطري به زبان پارسي باستان است (معروف به سنگ‌نبشته‌هاي DNa و DNb). برگردان فارسي دومين بخش اين سنگ‌نبشته (DNb)، پيش از اين در گفتاري به نام "حكمت و حكومت از زبان داريوش" عرضه گرديده بود. در گفتار حاضر ترجمه‌ي فارسي نخستين بخش از سنگ‌نبشته‌ي آرامگاه داريوش كبير در نقش رستم فارس (DNa)‏، ارائه مي‌گردد. اين نبشته‌ي داريوش مشتمل است بر: ستايش اهوره مزدا، معرفي داريوش، بر شمردن سرزمين‌هاي خراج‌گزار شاهنشاهي پارس، فرونشاندن شورش‌ها و برقراري قانون و امنيت، سپاس‌گزاري از اهوره مزدا و دعا براي خود و خانواده‌اش، اندرز به مردمان.

بند 1. خداي بزرگ است اهوره مزدا، كه اين زمين را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه براي انسان شادي آفريد، كه داريوش را شاه كرد، يك شاه از ميان بسيار، يك فرمان‌روا از ميان بسيار.
بند 2. من‌ام داريوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهاي دربردارنده‌ي همه‌ي تبارها، شاه در اين زمين بزرگ دوركران، پسر ويشتاسپ، يك هخامنشي، يك پارسي، پسر پارسي، يك آريايي، از تبار آريايي.
بند 3. داريوش شاه مي‌گويد: اين‌ها كشورهايي هستند كه من، به خواست اهوره مزدا، بيرون از پارس به دست آوردم؛ من بر آنان فرمان‌روايم؛ آنان براي من باج مي‌آورند؛ آن چه به آنان مي‌گويم، آن را مي‌كنند؛ [اين] قانون من است كه آنان را استوار نگاه مي‌دارد: ماد، ايلام، پارت، هرات، باختر، سغد، خوارزم، زرنگ، آرخوزيا، ستگيديا، گندرَ، سند، سكاهاي هئومه ورگه، سكاهاي تيگره خئوده، بابل، آشور، عربيه، مصر، ارمنستان، كاپادوكيه، ليديه، يونيه، سكاهاي فراسوي دريا، تراكيه، يوني‌هاي تَكه‌بر، ليبي‌ها، اتيوپي‌ها، مردمان مكران، كاري‌ها.
بند 4. داريوش شاه مي‌گويد: اهوره مزدا، هنگامي كه اين زمين را در آشوب ديد، آن گاه اين را به من سپرد، مرا شاه ساخت. من شاه‌ام. به خواست اهوره مزدا اين را در جايگاه خود نشاندم؛ آن چه را به آنان مي‌گفتم، آن را مي كردند، چنان كه خواست من بود. اما اگر مي‌انديشي كه: "چند كشور بودند كه داريوش شاه داشت؟"، بنگر به پيكره‌هايي كه تخت را مي‌برند، پس درخواهي يافت، پس اين بر تو دانسته خواهد شد: "نيزه‌ي مرد پارسي بسي دور فرارفته است"؛ پس اين بر تو دانسته خواهد شد: "مرد پارسي بسي دور از پارس دشمن را فرو زده است".
بند 5. داريوش شاه مي‌گويد: آن چه كرده شده است، همه‌ي آن را به خواست اهوره مزدا من كرده‌ام. اهوره مزدا مرا ياري داد، تا [اين] كار را كردم. باشد كه اهوره مزدا مرا از گزند بپايد، و خاندان‌ام را، و اين كشور را. اين [مرحمت] را از اهوره مزدا خواستارم؛ باشد كه اهوره مزدا اين را به من ارزاني دارد.
بند 6: اي مرد! مگذار فرمان اهوره مزدا بر تو زشت نموده شود؛ راه راست را رها مكن! آشوب‌گر مباش!
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
قلعه‌ي بذ؛ پايگاه بابك

«بَذ» يا «بذان» (احتمالاً دو مكان) عنوان منطقه‌اي كوهستاني (كوره) در آذربايجان و مركز "خرميان/ خرم‌دينان" بوده است (ابن‌نديم، ويراسته‌ي تجدد، ص 07-406). در اين ناحيه، قلعه‌ي "بذ" واقع بود كه در طي شورش بابك خرمي عليه خلافت عباسي (837م./222ق. - 816م./ 201ق.) به اقامتگاه و مركز فرمان‌دهي وي مبدل گرديد. «بذ» مابين آذربايجان و اران، در نزديكي رود ارس (مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص75؛ ج6، ص187؛ ج7، ص63-62، 24-123؛ ابودلف، ص6؛ يعقوبي، ج1، ص529)، در يك فرسنگي اردبيل قرار داشت (ابن‌خردادبه، ص121). از آب و هواي ابري و مه‌گرفته‌ي آن، «ابودلف» (الرسائل الثانيه، ترجمه‌ي س. ا. طباطبايي، 1354، ص47-46) و «يعقوبي» (بلدان، ج1، ص30- 528) ياد كرده‌اند.
آثار و بقاياي «بذ»، كه معمولاً با عنوان «قلعه‌ي جمهور» شناخته مي‌شود (احتمالاً براساس كوه‌هاي مجاور موسوم به جمهور چنين ناميده شده)، برپايه‌ي گزارش هيأت باستان‌شناسي (تابستان 1345/1966) در پنجاه كيلومتري شهر «اهر» بر شاخه‌ي غربي رود قره‌سو و سه كيلومتري جنوب غربي شهر «كليبر» قرار دارد. ساختمان‌هاي بازمانده مركب است از دژ و كاخي بر بالاي كوه، با ارتفاع 2300 تا 2600 متر بالاتر از سطح دريا و احاطه شده با دره‌هايي با ژرفاي 400 تا 600 متر. تنها يك راه‌گذر تنگ و دشوار به دژ وجود دارد كه در زمان شورش بابك، دسترسي‌ناپذير ساخته شده است. موضع و موقعيت دژ، برج ديدباني، كوره‌ها، و ساختمان استوار آن، اهميت نظامي «بذ» را نشان مي‌دهند.
دژ «بذ» را در 9 رمضان 222ق./ 15 اگوست 837 م. (25 مرداد) سپاه «افشين» فتح و ويران نمود. از اين موضوع، شاعراني عرب هم‌چون "حسين بن ضحاك باهلي"، "ابو تمّام"، و "بُحتُري" ياد كرده‌اند (طبري، ج3، ص1265؛ ابن خردادبه، ص121؛ مسعودي، التنبيه و الاشراف، ص93، 160؛ يعقوبي، همان‌جا). ابودلف مي‌گويد كه خرميان در «بذ»، در اواسط سده‌ي چهارم ق./ دهم م. ظهور مهدي را انتظار مي‌كشيدند. *

* G. -H. Yusofi, "Badd": Encyclopaedia Iranica, vol. 3, 1989, p. 366
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
همه چیز در مورد ژاندارک(دوشیزهٔ اورلئان)

ژاندارک (به فرانسوی: Jeanne d'Arc) و گاه دوشیزهٔ اورلئان (* ۶ ژانویه ۱۴۱۲ در دومرمی-لاپوسل، لورن؛ † ۳۰ می ۱۴۳۱ در روآن)، قهرمان ملی فرانسه و قدیسهای در کلیسای کاتولیک.

در جنگ صدساله بر ضد انگلستان، رهبری فرانسویها را برعهده داشت. در نزدیکی شهر کنپی ینی، به خاطر خیانت شهردار این شهر توسط بورگونیها اسیر شد و به انگلیسیها فروخته شد. ژان دارک در یک دادگاه کلیسایی، توسط اسقفِ بووه، پیر کوشون به جرم ضدیت با قوانین کلیسا، محکوم و در میدان ویومارشه شهرِ روآن سوزانده شد. چندی بعد، در یک دادگاه تجدید نظر در سال ۱۴۵۶، شرافت این دوشیزه قهرمان باز اثبات شد.


زندگی

ژاندارک در منطقه تاریخی لورن، در خانواده آرک، در هنگام جنگ صدساله در روستای دونرمی(Domremy) واقع در مرز شرقی فرانسه(در ایالت شانپانی) به دنیا آمد.

روستای دونرمی که در نزدیکی دره موز واقع بود در آن زمان تحت سرپرستی دوک بار بود.

پدر خانواده ژاک کشاورز و مسئول جمع آوری مالیات در دهکده دومرمی(دونرمی) و مادرش ایزابل زنی دیندار و پاکدامن بود.ژان پنجمین و آخرین فرزند خانواده بود.سه برادر و خواهر بزرگترش به ترتیب ژاکمن،کاترین، پیر و ژان نام داشتند.

کاترین در سال ۱۴۲۹ به مرگ طبیعی درگذشت. ژاک پدر ژان و ژاکمن پسر بزرگ خانواده نیز چند سال بعد از شهادت ژان فوت کردند.

دو برادر دیگر یعنی پیر و ژان در نبردها خواهرشان را همراهی میکردند.در دهکده دونرمی ژان را ژانت یعنی ژان کوچک صدا میزدند.
خانه پدری ژان واقع در دهکده دونرمی. این خانه اکنون از بناهای تاریخی منطقه وژ(vosges)به شمار میرود.

شمال فرانسه در آن زمان توسط انگلیسیها اشغال شده بود که با بورگونیها(بورگینیون ها) متحّد بودند. در جنوب کشور هم، ولیعهد فرانسه (به عبارتی دوفن) که بعدها به اسم شارل هفتم تاجگذاری کرد، حکومت میکرد. ,ولی پادشاه انگلستان، هنری پنجم حکومت وی را به رسمیت نمیشناخت زیرا هنری بر طبق قرارداد تروآ، مدعی حکومت فرزند خود بر فرانسه بود.


قرارداد تروآ سال ۱۴۲۰ بین هنری پنجم و شارل ششم، پادشاه فرانسه، به منظور پایانِ جنگ صدساله و جبران کشتارِ نبرد آژنکور بسته شده بود. طبق شرایط این قرارداد، ازدواج هنری پنجم با کاترین دو والوآ، دختر پادشاه فرانسه ایجاد شده بود تا شاهزادهخانم جوان، حکومت پدرش را پس از مرگ وی بهدست آورد و اتحّاد همیشگیِ دو پادشاهی را ایجاب کند. این قرارداد با مخالفت نجیبزادگان فرانسوی همراه بود، چراکه دوفن، دیگر به عنوان ولیعهد فرانسه شناخته نمیشد.

ژان دختری به شدت با ایمان ، پرهیزگار و مهربان بود.از اینرو همه اهالی دهکده او را دوست داشتند. او دختری بود با موهایی قهوه ای رنگ،قامتی متوسط ، چشمانی درشت به رنگ قهوه ای (یا خاکستری)،چهره ای متبسم و صدایی دلنشین و زیبا داشت. در اواسط تابستان سال 1424 یعنی زمانی که 12 ساله بود هنگامی که در باغ پدرش قدم میزد در سمت راست خود در کنار درختی قدیمی نوری خیره کننده را دید.سپس صدایی مهربان و ملکوتی را شنید که او را خطاب میکرد.این صدا، صدای قدیس میشل بود.او با ژان صحبت کرد و گفت که او باید پیش ولیعهد رفته و با کمک وی فرانسه را نجات دهد.در روزهای بعد کاترین مقدس و مارگارت مقدس مرتب پیش ژان آمده و با او صحبت میکردند.ژان تا 4 سال با هیچ کس راجع به نداهای آسمانی اش سخنی نگفت.


ژان از همان ابتدا به عنوان یک دختر شانزده ساله، خواهان خدمت در ارتش دوفن بود، که به وی چنین اجازهای داده نشد. یک سال بعد به وی اجازه داده شد که دوفن را در شینون ملاقات کند. او با پوشش مردانهاش (گفته میشود که ژان دارک، تا آخر عمر به دستور نداهااز پوشش مردانه استفاده میکردهاست.) به سوی شینون سفر کرد و توانست در آنجا شارل را که خود را بین درباریانش پنهان کرده بود، پیدا کند و وی را از ماًموریتش مطلع سازد. بعد از اینکه ژان توسط کلیسا بازجویی شد، شارل با نقشه او در مورد آزادی اورلئان موافقت کرد، چرا که در آن زمان این شهر در محاصره انگلیسیها بود.
کلیسای ژان دارک در روان فرانسه


با درایت، شجاعت و اعتماد به نفس خود، ژان دارک توانست اعتماد سربازهای ناامید فرانسوی را به دست بیاورد و محاصره اورلئان توسط انگلیسیها را در سال ۱۴۲۹ بشکند. بعد از این پیروزی چشمگیر، ژان دارک به دوشیزهٔ اورلئان (به فرانسوی: la Pucelle d’Orléans) مشهور شد. پس از چند پیروزی دیگر هم مقابل انگلیسیها، وی توانست دوفن را متقاعد به لشکرکشی سوی رنس کند که در آنجا وی شاهد تاجگذاری دوفن به عنوان شارل هفتم فرانسه ۱۷ ژوئیه ۱۴۲۹ شد.

به پاس خدمات دوشیزه اورلئان، شارل هفتم لقب اشرافی دوک دولیس را به خانواده آرک اعطا و مردم دهکده دونرمی و دهکده دیگری را از پرداخت مالیات معاف نمود.این قانون تا چند قرن بعد همچنان اجرا میشد.پیر و ژان (دو برادر دوشیزه) تنها فرزندان خانواده آرک بودند که از آنها نسلی به جا ماند.نسل این دو برادر ژاندارک وارثان لقب اشرافی "دولیس" بودند.


در قدم بعدی، ژان سعی کرد، پادشاه را برای آزادی پاریس از دست بورگونیها متقاعد کند، که بی نتیجه ماند. بعدها خود ژان، حملهای را به سوی پاریس آغاز کرد، که آن نیمه کاره باقی ماند. در تلاش دیگری برای آزادی کنپی ینی، در سال ۱۴۳۰ توسط بورگونیها اسیر شد. وی دو بار سعی به فرار کرد (برای دومین بار با پریدن از یک برج بیست متری) و در نهایت به پیر کوشون اسقفِ بووه ویکی از متحدّان انگلیسیها فروخته شد.

اتهام به جادوگری

ژان به جادوگری متهم شد و ۲۱ فوریه ۱۴۳۱ در دادگاهی در شهر روآن حضور پیدا کرد. اتهامهای وارده بر وی عبارت بودند از: اصرار بر دریافت الهام از جانب قدیسین، پوشش مردانه و همچنین، اقدام او به فرار از زندان(پریدن از برج بیست متری که البته هیچ آسیبی در این ماجرا به او نرسید).

ژان در دادگاه بارها درخواست داده بود که دست کم او را برای محاکمه پیش پاپ یا شورای شهر بال ببرند ولی با این درخواست او مخالفت شد.

دختر دهقان زادهای که به گفته خودش حتی«آ» رااز«ب» نمیتوانست تشخیص دهد به تنهایی ولی در کمال شجاعت از خودش دفاع میکرد. حافظه قوی او و دفاعیات محکمش همه را به حیرت وامیداشت.



تندیس ژان دارک

یک بار از او پرسیدند که آیا فکر میکنی مورد عنایت و توجه خاص خدا قرار داری؟

ژان پاسخ داد:«اگر نیستم خداوند مرا مورد عنایت خود قرار دهد و اگر هستم این مقام را برایم حفظ کند. اگر میدانستم که خداوند به من لطفی ندارد غمگینترین موجود روی زمین بودم»

ژان گهگاهی هم از روی حس شوخ طبعی جملاتی میگفت.یک بار یکی از منشیها حرفهای ژان را اشتباه ثبت کرده بود.ژان به شوخی به او گفت که اگر یک بار دیگر اشتباه کند گوش او را خواهد کشید"

اعتراف نامه

یک بار ژان را به اطاق شکنجه بردند و وسایلی را که آنجا بود به او نشان دادند. هنگامی که ژان لوازم شکنجهاش را دید، گفت که اگر بخواهند او را شکنجه کنند چون تحملش را ندارد عقایدش را انکار کرده و به هر چه که کلیسا از او بخواهد اعتراف میکند ولی به محض اینکه او را رها کنند خواهد گفت که اعترافاتش از روی ترس بوده و در نتیجه اعتباری ندارد. قاضیان وقتی این سخن ژان را شنیدند فهمیدند که شکنجه او بی فایده است و بنابراین از این کار منصرف شدند. به این ترتیب ژان هرگز شکنجه نشد. دوک و دوشس بدفورد نیز ممنوع کرده بودند که با دوشیزه بدرفتاری شود. دوک بدفورد عموی هنری ششم پادشاه انگلستان بود و چون هنری در آن زمان یک کودک خردسال بود عمویش به نیابت از او به امور سلطنتی رسیدگی میکرد. چندی بعد، دانشگاه پاریس (سوربون)، که برای قضاوت خوانده شده بود، ژان را مجرم شناخت و ژان برای نجات جانش، صداهایی را که مدعی شنیدن آنها بود انکار کرد و اعتراف نامهای را به امضا رسانید که بر طبق آن بر مقبولیت رای کلیسا نیز تاًکید میکرد.

اما دو روز بعد و پس از انکه نداها به سراغش آمدند و به او گفتند که نباید از کلیسا بترسد، ژان دارک اعتراف نامهاش را پس گرفت و گفت که از روی ترس اعتراف کرده بود.

بعلاوه کلیسا به وعدههای خودش عمل نکرده بود پس لزومی نداشت و همین نیز دلیل دیگری برای این بود که ژان اعترافش را پس گرفته و به قولی که به کلیسا داده بود عمل نکند.

امضای ژاندارک

۲ روز بعد از اینکه ژان اعتراف نامه اش را پس گرفت یعنی صبح روز سه شنبه ۳۰ می ۱۴۳۱ (در آن زمان ژان ۱۹ ساله بود) به او گفتند که خودش را برای رفتن به اعدامگاه آماده کند.

ژان از شنیدن این خبر گریه اش گرفت و گفت «افسوس که بدن پاک و سالم من که هرگز آلوده نشد امروز باید بسوزه و تبدیل به خاکستر بشه»

وقتی اسقف پیر کوشون به دیدنش آمد ژان به او گفت «اسقف من به دست شما میمیرم»

اسقف به مارتین لادونو گفت که هر چه دوشیزه میخواهد به او بدهد و سپس با خوشحالی! زندان را ترک کرد. مارتین لادونو، راهب دومینیکنی از جمله کسانی بود که به بیگناهی ژان پی برده بود ولی قدرتی نداشت که بتواند از او دفاع کند.بعلاوه در دادگاه ممنوع کرده بودند که کسی از ژان دفاع کند و یا به نفع او شهادت بدهد. حتی اجازه نداده بودند ژان وکیلی داشته باشد.

مرگ

یادبود ژان دارک


ژان دارک، هنگام سوزاندنش شش بار نام عیسی را صدا میزد و بعد از شهادتش خاکستر وی و قلبش را که نسوخته بود در رودخانه سن ریختند. ژاندارک با این توجیه در آتش سوزانده شد که مسیحیان اعتقاد داشتند طبق رهنمود مسیح، خون کسی بر زمین نباید ریخته شود. آنها وی را سوزاندند تا خونش بر زمین ریخته نشود.

با سعی و خواهش مادر و دو برادر ژان، برای او یک دادگاه تجدید نظر توسط پاپ کالیکتوس سوم برقرار شد، که بر طبق آن و پس از مردن ۱۵۰ نفر به بیگناهی دوشیزه، محکومیت وی به طور کامل نقض شد. در ۱۶ می ۱۹۲۰، ژان دارک از طرف کلیسای کاتولیک، مقدّس شناخته شد، البته وی قبلا به سال ۱۹۰۹ نیز به عنوان نیکوکار شناخته شده بود.

جملات منصوب

«ای عزیزترین ای خداوند! به احترام عشق مقدست! از تو التماس میکنم اگر مرا دوست داری به من بیاموز که چگونه به این مردان کلیسا پاسخ دهم»

«من در همه امور به آفریدگارم به خداوند توکل میکنم و او را از ته قلبم دوست دارم»

در دادگاه از او پرسیدند که آیا مورد عنایت خاص خداوند قرار دارد. پاسخ داد:«اگر نیستم خداوند مرا مورد عنایت خود قرار دهد و اگر هستم این مقام را برایم حفظ کند. اگر میدانستم که خداوند به من لطفی ندارد غمگینترین موجود روی زمین بودم»

«تا قبل از اواسط ماه روزه باید نزد دوفن بروم حتی اگر پاهایم تا زانو سائیده شوند»(ژاندارک در زمان اقامت در شهر وکولر)

«حتی اگر صدها پدر و مادر (تعمیدی) داشتم و دختر پادشاه بودم باز هم باید میرفتم»(ژاندارک در زمان اقامت در شهر وکولر)

ژان دو مس(دو متز) از او پرسید که ترجیح میدهد چه موقع وکولر را به قصد شینون ترک کند.ژان پاسخ داد«امروز بهتر از فرداست و فردا بهتر از روزهای بعد»

«ولیعهد بزرگوار، من ژانِ دوشیزه هستم.پادشاه آسمان مرا فرستاده تا شما و قلمرویتان را یاری کنم»(ژان در حضور شارل هفتم در دربار وی واقع در شینون)

هنگامی که کشیشهای دانشگاه پوآتیه از او پرسیدند مگر خدا برای نجات فرانسه به کمک سربازها نیاز دارد پاسخ داد:«به نام خداوند! سربازها میجنگند و پروردگار به آنها پیروزی میدهد»

«من به پوآتیه نیامدهام که به شما معجزه نشان دهم. مرا به اورلئان ببرید تا در آنجا نشانههایی را که برای آنها فرستاده شدهام به شما نشان بدهم»

ژان خطاب به ترز، همسر دوک آلانسون که نگران زندگی همسرش بود:«من به شما قول میدهم که کمترین آسیبی به همسر عزیزتان نخواهد رسید.نگران نباشید خانم! او پیش شما خواهد برگشت در حالیکه همچون الان سالم است حتی شاید از الان هم بهتر باشد»

ژان در زندانش در شهر روآن (وقتی که به او خبر دادند که خودش را برای مرگ آماده کند) گریست و گفت:«آه! ترجیح میدادم که هفت بار سرم را بزنند تا اینکه مرا در آتش بسوزانند.افسوس! که بدن پاک و سالم من که هرگز آلوده نشد امروز باید بسوزد و تبدیل به خاکستر شود»

ژان در اعدامگاه(در شهر روآن-۳۰ ماه می۱۴۳۱):«روآن! روآن! یعنی من باید اینجا بمیرم؟آه روآن متاسفم که تو باید مرگ مرا تحمل کنی»

ژان خطاب به مردم (در اعدامگاه لحظاتی قبل از روشن شدن آتش):«از همه شما کسانی که در اینجا ایستادهاید خواهش میکنم که اگر ظلمی به شما کردهام مرا ببخشید و برایم دعا کنید»

ژان در اعدامگاه زمانی که آتش در اطرافش شعله ور شد:«نداهای من از جانب خداوند آمده بودند و هر کاری که کردم مطابق دستور پروردگار بود»

«به خودتان کمک کنید تا خداوند کمکتان کند»

ژان در دادگاه به اسقف پیر کوشون هشدار داد و گفت:«شما ادعا میکنید که قاضی من هستید. من نمیدانم که واقعا هستید یا نه. ولی به شما میگویم که حواستان را خوب جمع کنید که به اشتباه قضاوت نکنید، چرا که خودتان را در معرض خطر بزرگی قرار دادهاید.من به شما هشدار میدهم پس اگر خداوند به خاطر این کار شما را مجازات کرد من وظیفه خودم را با اخطار به شما انجام داده ام» (ژان-محاکمه در روآن)

«شما دقت زیادی میکنید که هر چیزی را که علیه من است در دادگاه ثبت کنید ولی چیزهایی را که به نفع من است ثبت نمیکنید»(ژان در دادگاه)

جواب ژان به یکی از فرماندهان ارتش فرانسه که از او میخواست به جنگ ادامه ندهد:«برگرد پیش مشاورت و به او این را بگو! شما مشاورین خودتان را دارید و من هم مشاورین خودم را. وقتی که میگویم نظر خداوند تحقق پیدا کرده و به وقوع میپیوندد و ایده شما با شکست مواجه میشود حرفم را باور کنید»

ژان خطاب به سربازانش:«به نام خداوند ما باید با آنها بجنگیم! حتی اگر انگلیسیها از ابرها آویزان شوند بازهم به آنها دست پیدا خواهیم کرد....نداهایم به من گفتهاند که ما دشمن را شکست خواهیم داد»


ژان خطاب به یکی از دوستانش از دهکده دونرمی:«از هیچ جیز جز خیانت نمیترسم»

ژان خطاب به زنی که جواهراتش را برای تبرک پیش او آورده بود:«خودت به آنها دست بکش و مطمئن باش که از دست تو هم به اندازه دست من متبرک خواهند شد»

روبر دو بودریکور فرمانده نظامی شهر وکولر از او پرسید سرورت کیست. جواب داد «او پادشاه آسمان است»

کنت لوکزامبورگ به دیدن ژان در زندانش آمد و به او وعده داد که اگر سعی نکند از زندان فرار کند دیه او را پرداخت کرده و آزادی او را خواهد خرید. ژان به کنت چنین پاسخ داد:«کنت! مرا دست انداخته ای؟! دیه؟! شوخی میکنی! تو نه دوست داری که این کار را بکنی و نه قدرتش را داری»

«من میدانم که انگلیسیها مرا خواهند کشت چرا که فکر میکنند بعد از مرگ من قلمروی فرانسه را به دست خواهند آورد ولی اگر صد هزار نفر به تعداد سربازانشان اضافه شود باز هم به فرانسه دست پیدا نخواهند کرد»

"مرا پیش خداوند بفرستید همان کسی که از پیش او آمده ام"


«اگر محکوم شده و به دادگاه آورده شوم، و ببینم که مشعل را روشن و هیزمها را آماده میکنند و جلاد آمادهاست که آتش را برافروزد، حتی اگر در میان شعلههای آتش باشم باز هم چیزی به غیر از این نخواهم گفت و تا لحظه مرگ حرفم همین چیزی است که در این دادگاه گفته ام»

«نداهایم به من گفتند که خطای بزرگی مرتکب شدم که اعتراف به اشتباه بودن اعمالم کردم.هر چیزی که در روز چهارشنبه گفتم به خاطر ترس از آتش بود»(ژان - یکشنبه ۲۸ ماه میسال ۱۴۳۱)
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
كبوترخانه ها جاذبه فراموش شده اصفهان

كبوترخانه ها جاذبه فراموش شده اصفهان

در ایران رسم است كه عمارت بلند چشمه در صحرا می سازند و آن خاصه برای كبوتران است، موسوم به برج كبوتر. از نظرتاریخ علم و معماری نیز این بناها قابل مطالعه و تأمل هستند.

«به باور من، ایران كشوری است كه بهترین كبوترخانه های جهان در آنجا ساخته می شود ... این كبوترخانه های عظیم، شش بار بزرگ تر از بزرگ ترین پرورشگاه های پرندگان ماست. در پیرامون اصفهان بیش از 3 هزار كبوترخانه شمرده اند. برخی از این برجها گاه تا 14 هزار كبوتر در خود جای داده اند.» این گفته ژان شاردن سیاح فرانسوی است كه در زمان صفویه به اصفهان سفر كرده بود. با گذشت 400 سال، تعداد كبوترخانه های اصفهان از 3 هزار به حدود 300 باب كاهش یافته و از این تعداد تا سال گذشته65 كبوتر خانه در فهرست آثار ملی میراث فرهنگی و گردشگری ثبت شده است. می توان گفت آنچه امروزه از عظمت و وفور كبوترخانه باقی مانده، بیشتر بقایای مخروبه و نیمه مخروبه است كه در دشت های اطراف منطقه اصفهان خودنمایی می كند.

كبوترخانه های منطقه اصفهان را به واسطه تعداد، معماری و كاربرد نمی توان با هیچ جای ایران مقایسه كرد. برخی محققان كبوترخانه ها را شاهكار معماری دوره صفویه می دانند و معتقدند نخستین نمونه كبوترخانه ها در زمان شاه عباس به وجود آمد. الیزابت بیزلی جها نگرد انگلیسی می گوید: احتمال دارد پیشنهاد ساخت این برج ها به وسیله معماران ارمنی جلفای آذربایجان به شاه عباس داده شده باشد. گرچه ابن بطوطه هم در سفرنامه اش كه قدیمی ترین منبع موجود در این باره است، سخن از كبوترخانه های اصفهان به میان آورده، اما به نظر می رسد رونق كبوترخانه ها و شكوفایی معماری آنها از دوره صفویه، مقارن رونق گرفتن كشاورزی و سایر هنرها در اصفهان آغاز شده باشد.در حال حاضر، بیشترین نام و نشانی از كبوترخانه های اصفهان را باید در نوشته های جهانگردان و سفرنامه نویسانی كه زمان صفویه به اصفهان سفر كرده اند، سراغ گرفت.


در مقابل، به نظر می رسد روند تخریب برج های كبوتر و سهل انگاری در نگهداری آنها نیز همانند سایر بناها از زمان قاجار در اصفهان آغاز شده است. یكی از خارجیانی كه در این عصر اصفهان را دیده از اهمال و سهل انگاری در نگهداری این برجها اظهار تأسف كرده و به اهمیتی كه فضولات این كبوتران برای مزارع داشته اند اشاره می كند. هم اكنون در منطقه شرق اصفهان بیشترین تعداد برج های كبوتر دیده می شود و آن هم به علت وجود دشت های گسترده و كشت غلات در این منطقه بوده است. پس از آن، در منطقه باغ كومه در غرب اصفهان شاهد بیشترین برج های كبوتر هستیم كه از نوع چند قلویند. عباس بهشتیان و باقر آیت الله زاده شیرازی در نشریه اداره كل جهانگردی استان اصفهان به 50 برج كبوتر در منطقه گورت (شرق اصفهان) اشاره می كنند. آنها همچنین به دهكده چهار برج در 30 كیلومتری جنوب اصفهان اشاره كرده اند كه یكی از برج های كبوتران، متعلق به سرهنگ زاهدی نزدیك به 10 هزار كبوتر داشته است.



برج كبوتر چیست؟

در ایران رسم است كه عمارت بلند چشمه در صحرا می سازند و آن خاصه برای كبوتران است، موسوم به برج كبوتر. از نظرتاریخ علم و معماری نیز این بناها قابل مطالعه و تأمل هستند. در این بناها كه زیبایی و كارآمدی آنها چنان به هم آمیخته است كه جدایی ناپذیر به نظر می آیند،ازعلومی همچون فیزیك، ریاضیات،جانورشناسی، روان شناسی جانوری و آب و هواشناسی و غیره استفاده شده است. این كبوتر خانه ها به خاطر تنوع بسیار در شكل و اندازه و تكرار موزون آنها و هماهنگی شان با طبیعت و زیبایی های اطراف و به ویژه بافت و فضا های اعجاب آور و هماهنگ درونی می تواند یكی از جاذبه های نادیده انگاشته جهانگردی در اصفهان به شمار آید.
جمع آوری فضولات كبوتران به عنوان كود، دور كردن كبوتران از مزارع برای جلوگیری از آسیب رساندن به مزارع و شكار و استفاده كردن از گوشت آنها از اهداف ساخت این نوع بناها در گذشته بوده است.

قسمت عمده این فضولات در حاصلخیزی زمین های زراعتی و مقدار كمی هم در دباغی به مصرف می رسیده است. این موارد در زندگی اقتصادی زارعان محلی نقش مؤثری داشته است و به همین علت كبوتران نزد آنها كم و بیش مقدس بوده اند.

ساخت كبوتر خانه را می توان به نوعی شاهكاری هنری دانست .كبوتر خانه ها را در مناطقی بنیان می نهادند كه از اقلیمی كویری بهره مند بود. ومصالح و روش ساخت آنها نیز متأثر از شرایط محیطی بود. بافت معماری كبوترخانه ها كه از گل رس و كاه و نمك تشكیل می شد در برابر سرما و گرما مقاوم بود و عایقی حرارتی و در عین حال صوتی محسوب می شد تا آرامش كبوتران اندرون كبوترخانه را تأمین كند.

غالب كبوتر خانه ها به واسطه بهره گیری از حد اكثر فضا به شكلی استوانه مانند ساخته می شدند تا لانه های بیشتری را در خود جای دهند . طراحی ورودی به اندازه ای بود تا كبوتران را به داخل پذیرا باشد و میهمانان ناخوانده را به اندرونی راهی نباشد و در عین حال بدنه كاهگلی مانع از زاد و ولد حشرات موذی چون ساس و كنه می شد. برای استحكام هر چه بیشتر، درون را با تیرچه های متقاطع مسلح و سطح بیرونی را ساروج اندود تا مانع از فرسایش محیطی شود. در بخش میان تهی بالای كبوتر خانه، نیز دریچه هایی برای تبادل حرارتی و آمد و شد جریان هوا به داخل كبوتر خانه تعبیه می شد كه قرابتی بسیار با بادگیرهای استان های كویری ایران دارد. در میان كبوتر خانه نیز چاهی حفر می كردند تا در صورت نزدیك نبودن آبگیر، جوی و رودخانه به عنوان منبع تأمین آب شرب كبوترها استاده شود.

زراعت گسترده در دشت های وسیع منطقه اصفهان شاید دلیل مهم ایجاد كبوترخانه ها بود. از آنجا كه كبوتر میل به آشیانه سازی در ارتفاع دارد، نبود عوامل طبیعی چون جنگل، كوه و صخره در اصفهان و نواحی مركزی، ایجاد كبوترخانه هایی كه تنها محل لانه گزینی كبوتر باشد را ایجاب می كرد. از سویی، این بهترین فرصت برای كشاورزان بود، كه از محل فضولات كبوتران بهترین و مناسب ترین كود را برای محصولات خود فراهم كنند. كشاورزان فضله كبوتر را با خاكستر و خاك مخلوط كرده، برای كشت و زرع به كار می بردند. در گذشته ها كشاورزان فضله ها را به شكل قالبی مكعب آجری درآورده و هر قالب را یك تا دو قران می فروختند. 40 سال قبل نیز هر كیلو كود كبوتر هفت ریال ارزش داشت و در اوایل قرن 19 نیز هر ساله یك برج كبوترخانه نزدیك به 100تومان درآمد داشت. صاحبان كبوتر خانه ها ? ماه یك بار برای جمع آوری فضولات داخل كبوتر خانه ها می شدند و كود حاصل را جمع آوری می كردند . در منابع آمده است كه كود جمع آوری شده برمبنای آمار كبوتران موجود در كبوتر خانه كه گاهی به بیش از 7 هزار جفت بالغ می شد، نزدیك به 70 هزار كیلوگرم در سال بود كه عایدی ارزشمندی برای كشاورزان به شمار می رفت.

مروری بر نوشته های مستشرقان و جهانگردان در طی3 قرن گذشته نشان می دهد كه از حدود 700 سال قبل، برج های كبوتر در اصفهان خرید و فروش می شده و حتی صاحبان آنها به علت درآمد قابل توجهی كه از این برج ها عایدشان می شد، همه ساله مبلغی به عنوان مالیات به دولت های وقت پرداخت می كردند، با تغییرات زندگی انسان ها در 100 سال گذشته، كم كم كبوترخانه ها نیز جایگاه پیشین خود را از دست دادند. مالكیت این برج ها كه بیشتر موروثی و برخی متعلق به حاكم بود، با تغییرات ایجادشده در وضعیت كشت و كار بی معنی شد، زمانی برج ها خرید و فروش می شدند اما با ورود كودهای شیمیایی ارزان تر و سهل الوصول تر، دیگر جایی برای كبوترخانه ها و تحمل زحمت جمع آوری فضله و تهیه كود از آنها باقی نماند، گسترش شهرها باعث شد اطراف كبوترخانه ها مسكونی شود كه این مسأله باعث فراری شدن كبوترها و عدم رغبت آنها به آشیانه سازی در برج ها شد. همچنین زمین های زراعی كه مسكونی شدند، كبوترها نیز مهاجرت كردند یا طعمه شكارچیان شدند. در اواخر دوره قاجاریه، شكار بی رویه كبوتر یكی از تفریحات حاكم اصفهان بوده كه این خود از عوامل كاهش تعداد كبوتر بود. به علاوه عدم رسیدگی به تعمیرات برج ها، نفوذ آب از صحراهای اطراف به پی برج ها و برف و باران و نداشتن شیب مناسب و ناودان های مربوط به بام برج آنها را ویران كرد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
نقش رجب

در سه کیلومتری شمال تخت جمشید، جانب راست جاده شوسه که به سوی اصفهان می‏رود، فضای کوچک عقب رفتگی در کوهستان وجود دارد که در آنجا، نقوشی از اردشیر بابکان و شاپور اول حجاری کرده، و این محل را نقش رجب می‏خوانند. علت این نام جز شهرت محلی عجالتاً دلیلی ندارد؛ مرحوم فرصت الدوله در کتاب آثار عجم نوشته است که آن را نقش قهرمان هم خوانده‏اند.

آثار نقش رجب شامل سه نقش برجسته است: سمت روبه‏رو نقش برجسته اردشیر بابکان را نشان می‏دهد که نماد سلطنت را از مظهر اهورامزدا می‏گیرد؛ در وسط آنها نقش دو طفل دیده می‏شود که یکی ظاهراً ولیعهد و دیگری حامل گُرز شهریاری است. پشت سر اهورامزدا، نقش دو بانو در حال احترام نموده شده، پشت سر اردشیر خواجه سرایی‏مگس پران به دست قرار دارد و شخصیت عالیقدرتری نیز، به حال کرنش ایستاده است. کمی عقب‏تر، خارج از هشت نقش مزبور، تصویر کرتیر، موبد معروف و مقتدر دوران شاهنشاهان اول ساسانی به حال احترام با نبشته مفصل پهلوی به نظر می‏رسد؛ نبشته پهلوی آسیب دیده‏ای هم در نزدیک نقش اردشیر نقر نموده‏اند که مضمون ترجمه قسمت خوانای آن، چنین است: «آیین زردشت از بین رفته بود من که شاهنشاهم آن را از نو برقرار نمودم». دو نقش برجسته دیگر، تصویر شاپور اول، فرزند اردشیر بابکان را می‏نماید: نقش جانب راست، مظهر اهورامزدا را سوار بر اسب نشان می‏دهد که حلقه شهریاری را به شاپور سوار بر اسب می‏بخشد. در نقش جانبِ چپ، شاپور سوار بر اسب است و 9 نفر از بزرگان کشور پشت سر وی ایستاده‏اند که علامت خاندانهای بزرگ و اسپهبدان بر کلاههای چند نفرشان هویداست. آثار نقش رجب در تاریخ 24 شهریور 1310 خورشیدی ذیل شماره 22 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
موزه عشایر آذربایجان

زندگی کوچ نشینی در ایران و از جمله آذربایجان سابقه ای بس کهن دارد و کوچ نشینان نقش مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی این مرز و بوم داشته اند. بسیاری از دولت ها و حکومت های قبل از اسلام و بعد از اسلام از میان ایلات و عشایر برخاسته اند. حکومت های غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، قره قویونلوها، آق قویونلوها، افشاریه، زندیه و قاجاریه حکومت های ایلی بودند که قدرت اولیه خود را از تشکیلات ایلی خود گرفته اند.

روند کوچ نشینی در ایران و از جمله آذربایجان آنچنان است که میتوان پیش بینی کرد با آخرین نسل عشایر کوچ رو در ایران مواجه هستیم. از این رو تاسیس موزه ی عشایرضرورت تاریخی داشت. شهرسراب موقعیت ویژه ای بر سر راه تبریز- اردبیل و استان گیلان داشته و همه ساله هزاران نفر به قصد استفاده از آبهای گرم و معدنی سبلان و سرعین و طبیعت زیبای شمال کشور این شهر را پشت سر می گذارند. علی رغم سابقه فرهنگ و تمدن این شهر تاکنون مسافرین محترم محلی جهت اقامت بیشتر در این شهرنمی یافتند. باشرح مراتب مذکور تاسیس موزه ی عشایر در محل حمام قدیمی جلال ضرورت و اهمیت خود را دو چندان بیشتر می نمایاند.
حمام جلال به جای مانده از دوران قاجاریه و ثبت شده در فهرست آثار ملی به شماره 9/419 با معماری ارزشمند در شهرتاریخی و فرهنگی سراب با مساحتی حدود 650 مترمربع بنا شده است.

موزه ی عشایر آذربایجان به عنوان اولین موزه ی عشایری ایران از شمار موزه های مردم شناسی است. قلمرو فعالیت موزه های مردم شناسی منطقه ای به نمایش گذاشتن نشانه های فرهنگی، سنتی، قومی و نمایانگر ارزش های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و فنی این نشانه ها، اشیا و نمادها به مردمی است که آنها را به کار می گرفته اند و می گیرند.

بر مبنای تعریفی که در این رابطه آیکوم دارد، هدف موزه عبارتست از گردآوری و نگهداری، مطالعه و بررسی کردن و نیز به نمایش گذاشتن نعمات فرهنگی یا طبیعی به منظور آموزش، پژوهش و ارزش دادن به این مجموعه ها و لذت بردن از آنهاست.

نتیجه اینکه هدف موزه نمایشگر ارائه تحقیقاتی است از مطالعه در مورد اعتقادات و آداب و رسوم، زبان، معیشت، مسکن، هنرها و فنون، خوراک، پوشاک، صنایع دستی، که در جامعه عشایری توسط کارشناسان گردآوری شده است و از این رو است که موزه ی مردم شناسی برای بینندگان مانوس و دلنشین است. زیرا در این رابطه هر یک از اموال فرهنگی که به نمایش گذاشته میشود با زبان بی زبانی از چگونگی مورد استفاده در زمان خود صحبت می کنند. غرفه های این موزه ی مردم شناسی همانند سایر موزه های مردم شناسی سخن از چگونه زندگی کردن و با مشکلات مبارزه کردن و در جهت بدست آوردن و بهتر زندگی کردن که همواره نداشتن را یافتن و نبودن را ساختن از زمانهای بسیار گذشته می گوید. بنابراین حفظ و نگهداری و معرفی ذخایر فرهنگی ضرورتی تاریخی دارد.

بخش های مختلف این موزه عبارتند از:

بخش اداری، بخش اطلاع رسانی، کتابخانه تخصصی، فضای مرتع و چوپان، غرفه سینمای سنتی، بخش فرآوری سنتی و بومی لبنیات، بخش فرآوری سنتی پشم، غرفه دست بافت های عشایری، غرفه موسیقی، غرفه مسکن (آلاچیق)، غرفه نان پزی، غرفه اشیاء اعتقادی و زیورآلات، غرفه قهوه خانه سنتی و ماکت و تابلو نوشته ها و عکس های مختلف از جلوه های فرهنگی عشایرآذربایجان.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
كاخ هشت‏ بهشت اصفهان

كاخ هشت‏ بهشت‏


آثار باستانی

استان: اصفهان

شهر: اصفهان


عمارت تاریخى «هشت‏ بهشت» نمونه‏ اى از كاخهاى محل سكونت آخرین سلاطین دوره صفویه است كه در دوره شاه سلیمان در سال 1080 هجرى بنا شده است. كاشی‌ كاری هایی‌ كه‌ انواع‌ حیوانات‌ پرنده‌، درنده‌ و خزنده‌ برروی‌ آن‌ نقش‌ بسته‌، از آثار این‌ كاخ‌ بشمار می‌آیند . از باغ وسیع «هشت ‏بهشت» مقدار زیادى باقى نمانده ولى قصر تاریخى آن هنوز اثر ارزنده و جالبى است كه پس از انقلاب پاركى در اطراف آن ساخته شده است

این كاخ كه در هنگام سلطنت شاه سلیمان صفوى بنا شده از بهترین كاخهائى است كه در روزگار صفویه ساخته شده و چون كیفیت ساختمان و وضع بنا در اثر مسرور زمان تغییر كرده ناچار براى امكان بیان وضع آن در زمان های مختلف باید نوشته‏ هاى كسانى را كه در زمان های گوناگون كاخ را مشاهده و از وضع آن آگاهى كامل داشته‏ اند از نظر اهل تحقیق گذرانید.

از كسانى كه مكرر در این كاخ رفته و به اوضاع آن آشنائى كامل حاصل كرده و شاردن فرانسوى است كه در سفرنامه خود بطور مشبع شرح اوضاع كاخ را نوشته است و قسمتى از ترجمه نوشته او را ذیلا مینویسیم.

من قول داده ‏ام كه در طى توصیف باغهاى اطراف خیابان زیباى اصفهان شرح یكى از تالارهاى یكى از باغها را بنام باغ بلبل بدهم اى تالار را عمارت هشت بهشت می نمامند. تمام سقف هاى آن موزائیك بسیار عالى است دیوارها و جرزها دو طبقه و دالانها و غلام گردشهائى در اطراف آنها است. در این دالان ها صدها مكان است كه دلكشترین و فرح انگیزترین نقاط دنیا محسوب میگردد و هر یك بوسیله منفذى كه بدان نور میتابد روشن میشود این روشنائى متناسب با تفریحاتى است كه این مکان ویژه آنها ساخته شده است.

هیچ یك از این نقاط از حیث شكل و ساختمان و تزیینات به دیگرى شبیه نیست در هر جائى چیز تازه و گوناگون است چنانكه در بعضى از بخاری هاى متنوع و در برخى حوض‏ ها و فواره‏ ها است كه از لوله هائى كه در داخل دیوارها میباشد آب می گردند این تالار عجیب در حقیقت لابیرنتى است زیرا انسان در قسمت فوقانى هر جا كم میشود و پله‏ ها چنان مخفى است كه بآسانى پیدا نمیشوند. قسمت پایین تا ده پا از سطح زمین از سنگ یشم و نرده‏ها از چوب زرنگار، و قاب‏ها چهارچوبها از نقره و جامها از بلور و آلتها از شیشه‏ هاى رنگارنگ ظریف ساخته شده است.

اما راجع به تزیینات نمی توان این اندازه شكوه و عظمت دلربائى فریبندگى را كه در هم آمیخته است تصور كرد. میان کاشی هاى این بنا تصاویر برهنه و فرح‏انگیز بسیار زیبا وجود دارد و در همه جا آئینه‏ هاى بلورین و در دیوارها بكار رفته است در این تالار اطاق هاى آئینه كارى كاملى است كه اثاثه هر اطاق از باشكوه ترین و شهوت انگیرترین نوع خود در دنیا است. اطاق هاى كوچكى نیز در آنجا میباشد كه فقط گنجایش یك رختخواب دارد. در خاور زمین رختخواب پرده نداشته و روى زمین پهن می شود. یك رختخواب جالب توجهى دیدم كه فقط لحاف آن دو هزار اكو می ارزید كه براى گرمى و سبكى از پوست سمور تهیه شده بود. بمن گفتند شاه تشك هاى بسیارى از همین جنس دارد من یك كتاب از تزیینات و تصاویر و اشكال و مینیاتورها و ظروف و كتیبه‏ هاى این تلار تصنیف خواهم كرد در برخى از این كتیبه‏ هاى شامل افكار لطیف عاشقانه و برخى قطعات اخلاقى است.

چند قطعه زیر نمونه‏اى از آنها است كه در دفتر خود ثبت كرده‏ ام.

بالاى گلدانى چنین نوشته شده است: گل لاله نماینده راز درون من است من چهره آتشین و دلى سوخته دارم. هر چه زیبائى گردنى افراشته داشته باشد همواره پاى در گل است. دل من صدها باربچپ و راست بدون اینكه بكسى تعلق یابد منحرف شد تا تو را دید و بتو پیوست من بیش از این تاب درد هجر تو را ندارم و نمیتوانم آنجا كه تو نیستى مسكن گزینم. تو مردمك چشك منى. تو را گم كرده ‏ام نمیدانم بچه نظر افكنم. كارى جز مردن نتوانم.

پادشه پاسبان درویش است گر چه نعمت بفر دولت اوست

گوسفند از براى چوپان نیست بلكه چوپان براى خدمت اواست

زیر پایت گربدانى حال مور همچو حال تواست زیر پاى پیل

روى یك پیش بخارى عبارت زیر را انگاشته ‏اند.

زمستان نترسید زیرا فقط سردى و سلامت است.

نمیتوانم از بیان این نكته خوددارى كنم كه بهنگام گردش در این محل كه مخصوصى لذت و حظ و عشق ساخته شده است و در حال عبور از اطاق ها و شاه نشین‏ ها آدم چنان تحت تاثیر قرار می گیرد كه بگاه بیرون شدن از خود بیخود میگردد بدون تردید هواى این تالار اثر مهمى در این حالت عاشقانه كه به انسان دست مى‏دهد دارد. اگر چه این بنا چندان با دوام و استوار نیست ولى فرح انگیرتر از مجللترین كاخهاى ممالك اروپائى است.

گوست سیاحى كه در زمان فتحعلى شاه قاجار بایران آمده و اصفهان را دیده درباره این كاخ چنین نوشته است:

این عمارت در وسط باغ باندازه متر از سطح زمین بلندتر و 35 متر طول 26/25 متر عرض دارد اطاق هاى این عمارت تمامى منقش و گچبرى و درهایش خاتم سازى و زیبا میباشد. تالار وسط گنبدى شكل است كه از یك نوه پنجره ساختمان گردیده در گنبد آن هشت پنجره بطور مساوى باطراف قرار دارد كه از چوب ساخته‏ اند و در وسط این تالار حوضى هشت ضلعى بقطر 83 سانتیمتر از مرمر عالى ساخته شده و به حوض مروارید معروف است و طورى حجارى شده كه وقتى آب از سوراخهایش خارج میشود چون دانه مروارید میباشد پلكان هاى این عمارت طورى بنا شده كه از هر طرف بعمارت فوقانى و تحتانى عبور و مرور میشود، داراى غلام گردش‏ها و بالاخانه‏ هاى زیادى است درختان كهن و چنارهاى مرتبى دارد و قسمتى از آب جوى شاه از برابر عمارت بالائى داخل این باغ می شود. در زمانى كه در اصفهان بودم فتحعلى شاه در این عمارت مى‏نشست و تماشاى رقاصه هائى كه میرقصیدند مینمود در و ودیوارها، ازاره ‏ها، هلالیها، گنبدها و بالاخره تمام این عمارت سرتاپاى از طلا تزیین یافته و اشكال و تصاویر گوناگون پرندگان و گلها و غیره بر طیبائى قضر افزوده است داراى تابلوهاى منقش و زیبا است كه جلب توجه مینماید.

میرزا علیخان نائینى روزنامه نوس عصرناصرالدین شاه قاجار كه از طرف دربار وقت ماموریت یافته بود نسبت باوضاع جغرافیایى و تاریخى ایران مطالبى تهیه كند و نسبت به قسمتى از كشور موفق شد و مطالبى در دو جلد بزرگ تهیه كرد كه آن دو جلد را در كتابخانه وزارت دارائى مطالعه كردم راجع بكاخ هشت بهشت در سال 1300 ه.ق چنین گزارش داده است:

باغ هشت بهشت و عمارت تحتانى و فوقانى قصر میان و وسعت دستگاه آن از حد توصیف بیرون است غیر از ایوان هاى عالى وارسی هاى یكصد و پنجاه و یكزوج درب اطاق تنها در بالا و پائین دارد. از معماران معتبر شنیده شده كه طرح آنرا در طرز عمارت كرامت كرده‏ اند چنانچه نقشه این قصر را بكشند و در جاى دیگر بخواهند مثل آن بنا كننده مشكل كه بتوانند از عهده برآیند. باغ مزبور باغى است بسیار بزرگ خیابان هاى عریض و قطعه بندی هاى وسیع در آن است دیوار یك طول باغ باقدرى از دیوار چهارباغ شاه مشترك دو نهر بزرگ از چهارباغ عرضاً این باغ را تقاطع میكند یكى مقابل قصر موصوع وسط وارد دو دریاچه بزرگ مى‏شود. كه بعرض باغ در دو طرف عمارت متقابل یكدیگر است و دو حوض بزرگ هم در دو سمت دیگر عمارت است و دوره عمارت نیز جوى سنگى آب نماها قرار داده‏اند كه اب دائماً از اینها جارى است. مقابل این دریاچه و قصر سردرى است عالى و دو رو كه یك روش مشرف بچهار باغ و حوض بزرگ پاى آن ورودى دیگرش منظر قصر وسط باغ است سر در مزبور نیز وصف زیاد دارد نهر دیگر هم مقابل و هم عرض نهر بفاصله زیاد باز از چهارباغ میاید و بعرض باغ جارى است و بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ جارى است. بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ و عمارات عقبش منظر چهارباغ و اینجاست كه سالها است تلگرفخانمه شده در این باغ حیاط دیگر هم هست وسیع صاحب اطاق ها وارسیهاى مرغوب آشپژخانه و طویله و غیره معروف به نارنجستان هشت بهشت است.

موضوع قابل توجه این كه گزارش میرزاعلیخان نائینى روزنامه نگار ناصرالدین شاه و شرحى را كه میرزاحسین خان تحویلدار در سال 1308 ه.ق نوشته‏اند عیناً مطابقت دارد و ناچار باید گفت یكى از آنها از دیگرى گرفته و بنظر میرسد چون تاریخ ختم تالیف جغرافیاى اصفهان 1308 ه.ق و بعد از 1300ه.ق است. جغرافیاى اصفهان از گزارش میرزاعلى خان نائینى گرفته است و ذكر ماخذى هم نشده است.

آنچه از گزارش مزبور معلوم می ‏گردد اینستكه كاخ مزبور تا اول قرن چهاردهم بوضع سابق زمان صفویه باقى بوده و نقصى در آن راه نیافته و تغیراتى كه در آن راه یافته در قرن چهاردهم هجرى انجام شده است.

میرزا حسن خان جابرانصارى كه از معمران اصفهان و آگاه بتاریخ و تغییرات مبانى آن سامان بوده راجع باین كاخ چنین نوشته است:

در هشت بهشت نیز بمنوال چهلستون طرح باستانى بستانیش كه از نقش جهان جدا كرده زمان شاه عباس بزرگ شده و باساختمانى مختصر و بناى عمارت شگرف هشت بهشت را سایر شاعر مشهدى گفته زمان شاه سلیمان‏به هزار و هشتاد (1080) و كاشى كاریهاى زیبا خصوصاً طاوسها و دیگرمرغان در 1102 باز بفرموده شاه و عرصه این باغ از چهلستون بسى بیشتر بود براى حرمخانه شاهى چوحد جنوبیش به بازارچه بلند منتهى میشد و در حكومت ظل السلطان بانوى عظمى خواهرش با همه اولاد و خانواده در آن بزرگترین پارك سلطنتى میدان جولانى براى خوش گذرانى داشتند، امروزه آن باغ را قطعات كوچك نموده و به مقبلان فروخته‏اند كه شاید پنجاه خانه و باغچه سرا از آن جدا شده و باز قسمت بزرگى رااز خود دارند بنگاهها و سراچه‏ها و مغازه‏هاى بسیارى در چهارباغ عباسى بیرون انداخته كه نفع بزرگى دارد و كوچه جهانبانى با خانه‏هاى دو طرف و حمام نمره نامى را از میان باغ ردكرده و در آنجا حوض مرمرى یكپارچه مروارید میدیدم و از آثار صفویه دو سه حوض یك قطعه مرمر موسوم به مروارید پدید بود یكى در عمارت اشرف و آن چنان بود كه همه آن سنگ را شبیه به حوض حجارى استادانه كرده و براى همه فواره‏هاى كوچك باندازه انگشت سبابه از تمام سنگ درآورده هر حوضى بیش از صد فواره داشت و آن حوض را كه نصب نموده بودند از زیر سنگ آب جریان یافته مانند دانه‏ هاى مروارید بوسیله آن فواره ها جستن كرده و حوض را پر از آب نموده بانوى عظیمى یك حوضش را بیدیع الملك پسرش داد در عماراتش از باغ بادامستان تلگرفخانه جدا نموده داد و آن عمارات بعد به بختیاریها و از آنها منتقل به جلاالسلطنه شد قنات آب حلال كه روى به ماربین بالا میرفته و آبش متصل به جوى شاه میشد براى آب دائمى هشت بهشت و دیگر عمارات صفویه احداث كرده بودند و هر عمارتى بهرى و بخشى معین داشت وزیر و مستوفى خاص از نیاكان بنده براى آن مقرر بود تا بتواند در حرمخانه سلطنتى حكم بخش آب را بدهد و رفع مشاجره سكنه باغچه سراها را بنماید و وجه نامش به آب حلال از آن رهگذر بود كه شاه عباس دوم وجهى را كه بنظر خود و علما حلال شرعى میدانستند بخرج احداث آن قنات داده تا آب غسل وضوى حرمخانه نهایت حلیت را داشته شبهه كم و زیاد آب رودخانه از حقوق دیگر محلها نرود. حالیه شنیده ‏ام آن آب را از پشت آتشگاه به جر و كان اولاد بانوى عظمى میبرند و چون بانوى عظمى و اولادش شصت سال و كسرى است در هشت بهشت ساكنند ضمناً باغات و عمارات دولتى دیگر مجاور را بدست داشتند مانند بهشت آئین ورشك جنان و انگورستان، و بهشت آئین امروزه در كوچه فتحیه كالج دختران شده و انگورستان را با عمارت خسروخانى بدست سردار اعظم داده بودند.

این كاخ كه روزى از كاخهاى كم نظیر بوده در سال 1334 شمسى كه آقاى حسینى از طرف اداره باستان‏شناسى اصفهان مورد بازدید قرار داده چنین گزارشى و اظهار نظر كرده است:

این عمارت را فعلاً آقاى ابوالفتح قهرمان (سردار اعظم) بموجب دستخطى مالك و در تصرف دارد از قرار مشهور در اراضى و باغات قدیمى آن تغییراتى داده و كاخ اصلى بحال خود ولى مخروبه باقى است. ذخائر آن از بین رفته است. یك دفعه در دوره وزارت سید ضیاءالدین باغ ملى شد ولى در زمان شاه فقید مسترد و محدداً درش بسته شده است. در سال 1334 شمسى كه از این عمارت بازدیدى بعمل آمده محتاج بتعمیرات كامل است زیرا نقاشیهاى زیبا و گچبریهاى عالى )نظیر تزیینات عالى قاپو( آن از بین رفته و آنچه باقى است نیز جلب توجه را مینماید اشكال و حوش و طیور و شكارگاهها كه بعضى قدیمى و برخى جدید بر روى كاشى نقش و در پشت بغل هاى اطراف نصب شده جالب توجه و تماشائى است مساحت فعلى آن قریب 7500 متر مربع است.

برخى نوشته‏ اند كه كاخ و باغ مجموعاً در ابتداى ساختمان آن 85 جریب بوده است ولى مساحت كنونى آن در حدود پنج هزار متر میباشد.

تاریخ شهریور 1343 شمسى تحویل دولت گردیده است.

این كاخ در خیابان چهارباغ عباسى در مقابل خیابان كنونى شیخ بهائى واقع و اكنون در دست دولت است.

از گزارش ‏هاى گوناگونى كه در توصیف این كاخ داده‏ اند معلوم گردید كه علت شهرت آن براى بكار بردن سنگ هاى مرمر عالى در آن و داشتن طاق هاى مقرنس كارى و نقاشى بوده است.

ساختمان كاخ دو طبقه و داراى شاه نشین و غلام گردش‏ هاى زیبا و نقوش گوناگون طلائى و تزیینات جالب و پشت بغل هاى كاشى بى نظیر و نقوش و حوش و طیور و آئینه كارى بسیار ممتاز و در واقع از قصور ممتاز دوره صفویه است.

كاخ مزبور كه آنرا باغ بلبل نیز نامیده ‏اند قسمتى از باغ نقش جهان زمان شاه عباس بوده و در زمان شاه عباس (1078-1105) مجزا و شروع به ساختن گردیده است.

این كاخ تاریخى زیر شماره 227 به ثبت رسیده است.

در توصیف و تاریخ ساختمان آن شعراى زمان اشعارى نیز سروده ‏اند.

از جشن و نشاط و كامرانى دایم در وى جاى پادشه دولتمند

از قصر بلند زیبا اركان گردید زمین اصفهان تاج جنان

درگاه عبادت این بود ورد ملك پاینده عمارت از سلیمان زمان

ایضاً هر مصرعى تاریخ است:

چون بدوران شه اعلاشان كه زدل گشته سلیمان زمان

جان پناهى كه مدیحش عام است مرشد و داد ده ا
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
بلندترین مناره جهان

مسجد جامع کبیر یزد یکی از شاهکارهای معماری و تاریخی جهان به شمار می رود و به جرات می توان گفت دارای بلندترین مناره های جهان است.معماری این مسجد بسیار بزرگ به قدری منحصر به فرد و بی بدیل است که هر سال گردشگران بسیار زیادی از نقاط مختلف دنیا به قصد بازدید از شاهکار هنر معماری به ایران و استان یزد سفر می کنند.

در بسیاری از کشورها مسجد جامع یزد به عنوان نمادی از این استان و حتی نمادی از کشور ایران مطرح است و این بنا در شمار نخستین بناهای عظیم و پرقدمت کشور به شمار می رود.

بنای این مسجد با عظمت قرنهاست که از فراسوی تاریخ تمدن این سرزمین می درخشد به نحوی که در کتب تاریخی یزد آمده است: "مسجد را بر جای آتشگاه ساسانی ساخته اند و سنگ بنای آن توسط علاء الدوله گرشاسب نهاده شده است".

مسجد جامع قدیم در قرن ششم هجری قمری و به دستور گرشاسب از نوادگان "علاء الدوله کالنجار" ساخته شد و بنای اصلی مسجد کنونی از آثار "سید رکن الدین محمد قاضی" است.اصیل‌ترین بخشهای هنر معماری بی نظیر ایرانی در گچ کاری‌، شبستان، صحن، گنبد، کاشی کاری و مناره های برافراشته آن جلوه گر است.

زیباترین بخش این بنا را می توان مجموعه ایوان و گنبدخانه و فضای پیرامون آن نام برد. نمای ایوان بلند با مجموعه ای از زیباترین تزئینات کاشی معرق و نقوش اسلیمی و گیاهی همچنین گره چینی پوشانده شده است.

این تزئینات با آجرهای ضربی و نقوش معلقی و کتیبه های کاشی معرق و کوفی بنایی، مجموعه ای بدیع و خیره کننده آفریده که تحسین هر بیننده ای را برمی انگیزد.

محراب اصلی یا محراب واقع در گنبدخانه،‌ مزین به انواع کاشی معرق و کتیبه و آجر ضربی است و بر دو کاشی ستاره ای شکل منصوب در آن، نام استادکار و تاریخ ساخت محراب نقش بسته است.گنبد زیبای مسجد از نوع دو پوسته پیوسته بوده و بر آن، نقش گل صابونکی معقلی با ظرافت اجرا شده است و بر ساقه آن عبارت "الملک الله" به خط کوفی تکرار شده است.

دو مناره مسجد که ارتقاع تقریبی آن از کف تا نوک به بیش از 52 متر می رسد، دارای قطری در حدود هشت متر است که در دوره صفوی به بنا افزوده شده اما در سال 1313 هجری شمسی فرو ریخت و دوباره تجدید بنا شد.

بلندای این مناره ها و اینکه کاشی کاری منحصر به فردی حتی در اوج مناره ها انجام شده، تعجب همگان را بر می انگیزد زیرا این مناره ها هرچه به سمت بالا رفته باریکتر شده و تنها یکی از آنها نیز دارای پلکان است از اینرو ظرافت کاشی کاری در این ارتفاع به واقع قابل تحسین است.

یکی از معماران قدیمی و هنرمند استان یزد در تشریح بنای مسجد به خبرنگار مهر گفت: در ساخت این بنای عظیم از آهن استفاده نشده و تمام بناها با تاق ضربی، کاهگل و گچ استوار است.

سیدمحمدعلی دهقان بنادکی معروف به "سید بنا" همچنین در خصوص کاشی کاری این بنای عظیم گفت: در محراب این مسجد، قسمتی به شکل کاشیکاری کوچک است که به شکل کره زمین است و در آن از همه رنگهای استفاده شده در کاشی های کل مسجد استفاده شده است.

رئیس سازمان میراث فرهنگی استان یزد نیز در خصوص نقش این بنا در جذب گردشگر اظهار داشت: مسجد جامع یزد یکی از جاذبه های بی نظیر استان یزد است و هر ساله تعداد زیادی از گردشگران خارجی و داخلی از آن دیدن می کنند به نحوی که حتی افراد و گردشگرانی که از دیگر آثار تاریخی موجود در استان یزد اطلاعی ندارند تنها و تنها برای دیدن این مسجد به یزد سفر می کنند.

عزیزالله سیفی اظهار داشت: مسجد جامع در زمره بناهایی است که سال گذشته بیشترین بازدیدها را داشته و اغلب مسافران و گردشگران نخست این بنا را برای بازدید انتخاب می کنند.

وی همچنین با اشاره به جاذبه مذهبی بنا یادآور شد: در این مسجد در هر نوبت نماز جماعت برپا می شود و عده زیادی از مردم شهر و مسافران از این بخش عبادی نیز استفاده می کنند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
موج جدید حمله به هویت و فرهنگ ایران ؛ تخریب آثار باستانی فیلترینگ گسترده وبسایت های تاریخی ایران شناسی

تبدیل اثر دوره هخامنشی به مرغداری!



picture hosting
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  ویرایش شده توسط: shah2000   

 

ظرف نقره ای ساسانی و دو نفر که در حال بازی نرد هستند.
**

تنگ آب 2800 ساله با دسته ای به شکل بز کوهی بالدار :
تنگ آب با دسته هایی به شکل بز کوهی و بز کوهی بالدار، جنس: نقره و طلا، اندازه: 38.5 در 25.6 در 19.9 سانتی متر، قدمت: سده ی هشتم تا ششم پیش از میلاد (دوره ی پیش هخامنشی)، محل نگهداری: موزه ی میهو
**


شمشیر و غلاف طلاکوب ایرانی، قرن هفدهم میلادی
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم

که ایران همی قلب و خون من است
گرفته ز جان از وجود من است
بخوانید این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد

|================|
--=( We Love IRAN )=--
|================|
     
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
ایران

تاریخ و آثار باستانی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA