ارسالها: 23330
#81
Posted: 4 Jan 2014 22:47
صعود پادشاهی ماد به شاهنشاهی آسیایی
در این زمان، هووخشتره به بزرگترین شاهنشاهی غرب آسیا حکومت میکرد. ماد، اورارتو، آشور و سوریه زیر حکومت او قرار داشتند. پادشاهی عیلام که نیم قرن قبل به دست آشوربنی پال نابود شده بود، در دروازههای شرقی اش را به روی قبایل پارس باز کرده بود. پادشاه انشان، پایتخت شرقی عیلام، در این زمان یک پارسی بود و پارسیان دیگر کم کم با جامعه نوعیلامی آمیخته میشدند، اما هم انشان و هم بقیه پارس، خراجگذاران پادشاه ماد بودند.
دولت ماد در کار ایجاد سازمانی گسترده و دقیق و متکی بر نهادهای قدرتمند در زمینههای سیاسی– اقتصادی– نظامی توفیق یافت. دیاکونوف با توجه به سنگنبشته بیستون میگوید که سازمان دولتی و سازمان اجتماعی پارس تحت نفوذ شدید نظامات مادها بودهاست.
هووخشتره در کشورش دست به اقدامات عمرانی زد و همزمان قلمرو خود را در شرق به رود جیهون رساند و به زودی پارس و کرمان را نیز ضمیمه کشورش کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. مردمانی که امروزه از تبار مادها به شمار میآیند عبارتاند از مردم سرتاسر ایران. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#82
Posted: 4 Jan 2014 22:49
وحدت اقوام مختلف سراسر ایران
پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه «وحدت ملی» اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.
تمدن مادها
تمدن ماد توانست در بنای مدنیت سهم بزرگی داشته باشد. همین مادها سبب آن بودند که پارسیها، به جای لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن به کار بردند و به استعمال ستونهای فراوان در ساختمان توجه کردند. قانون اخلاقی پارسیها که در زمان صلح صمیمانه به کشاورزی بپردازند، و در جنگ متهور و بیباک باشند، و نیز مذهب زردشتی ایشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهریمن و سازمان پدرسالاری، یا تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداری قوانین دیگر پارس که از شدت شباهت با قوانین ماد سبب آن شدهاست که در این آیه کتاب دانیال نبی: «تا موافق شریعت مادیان و پارسیانی که منسوخ نمیشود» ذکر آنها با هم بیاید همه ریشه مادی دارد.
معماری مادی که بعد از آشور تحت تأثیر معماری باشکوه اورارتو بود، با وارد کردن عوامل ایرانی، پایه گذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانههای تمدنهای بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد، به طوری که تا قرنها بعد، نظم دربار ایران و تقریباً بیشتر جنبههای باشکوه و فرهنگی جامعه ایران، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده میشود. سلطنت ایشتوویگو موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی برای فرهنگ تغییر داد. آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی، نفوذ دین مادی بین مردم ایران از طریق قبیله مغ، و با توجه به سنگنبشته بیستون موقعیت ماد به عنوان مرکز فکری برای نیروهای مخالف دولت هخامنشی میتوان دید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#83
Posted: 4 Jan 2014 22:52
آئین مادها
آئین مادها به دین و اعتقادات مادها میپردازد. دین ماد باستان یک دین ابتدائی مزدائی بود. در ماد یک مزداپرست را مَزُدَیزنَه میخواندند که از صورت اوستائیش مَزُدیسنَه آشکارا جدا میشود. آنان در دیرینترین زمان مجموعهای از خدایان را که با آریاییان میتانی همانندگی بسیار باید داشتهباشند، میپرستیدند. آئین زروانی دین مغان مادی پیش از فرارسیدن دین زرتشت بود.
مغان گروه روحانی دولت کهن ماد بودند. مغان پیش از دین زرتشتی دارای بررسیهایی دربارهٔ زمان به گونهٔ تکامل یافتهٔ آن بودند که ظاهراً درون مایهٔ دین ایشان را میساخت. خدایان زمان در صورت ابتدائی خود در همهجا در دینهای ابتدائی دیده میشوند و غالباً جای ویژهای در میان خدایان ندارند اینها خدایان سرنوشت و خدایان ابتدائی مرگ هستند ولی خدای زمانی که در ماد پرستش میشد، بالاترین خداست. نام خدای زمان در زبانهای ایرانی میانه زروان یا زوروان است. معنای اصلی این واژه زمان است. آئین زروانی صورتی از دین مزدائی است ولی مسلماً زرتشتی نیست.
در مورد اینکه از چه زمانی تبلیغ دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به فعالیت کرد، قرائن و شواهد روشنی موجود نیست. گمان میرود که دیرترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری دولت هخامنشیان بودهباشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#84
Posted: 4 Jan 2014 22:52
روایت استرابو
استرابو در فاصلهٔ سالهای ۶۳ قبل از میلاد تا ۱۹ پس از میلاد زندگی میکردهاست. استرابو نیز مانند همهٔ مورخان یونانی بخش عمده ای از آگاهیهای خود را از هرودوت اقتباس کردهاست. استرابو آیین و مراسمی را که برگزار آنها را در کاپادوسیه خود به چشم دیده است به شرح زیر در رسالهٔ جغرافیا بیان میکند
رسمهای پارسیان و مادها و بسیاری از مردمان بهم همانند است. ایرانیان میان آب و آتش از لحاظ رسمهای قربانی فرقی قائلند. در مورد آتش کندههای هیزم بیخار بر آتش مینهند و از بالا چربی بدان میریزند و آنگاه در حین پاشیدن روغن آن را از پایین میافروزند و هرگز بر آتش نمیدمند بلکه با بادبزن آنرا باد میزنند و کسانی را که آتش را با لاشهٔ مرده یا چیزهای ناپاک آلودهاند، میکشند. در مورد آب زمانیکه ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمهای رسند، گودالهای بزرگ کنده قربانی را در کنار آن میکشند و سخت پروای آن دارند که هرگز خون به آب نیامیزد چون این کار سبب آلودگی آب خواهد بود. پس از آنکه گوشت قربانی را روی گسترهای از گیاه مورد یا برگبو به ترتیب چیدند، مغان آنرا با شاخههای درخت که در دست گرفتهاند لمس کرده و به زمزمهٔ سرودی میپردازند. در کاپادوسیه سرزمینی که طایفهٔ مغان که آنها را آذر-موبدان میخوانند و نیز معابد ایزدان ایرانی بیشمار است، حیوان قربانی را با کارد سر نمیبرند بلکه آنرا با ضربهٔ کندهٔ درختی که به دستهٔ هاون مانندهاست، بیجان میکنند. در آنجا هم چنین آتشکدهها وجود دارد، بناهای غریبی که در آنجا مغان پاسدار آتشی هستند که هرگز خاموش نمیشود. مغان روزها به آتشکده آمده در برابر آتش، نزدیک به یک ساعت، یه زمزمه میپردازند در حالیکه دستهای از شاخهها را به دست گرفته و روپوشی نمدین پوشیدهاند که هر دو گونه و لبهایشان را میپوشاند. این رسمها را من به چشم خود دیدهام.
فرهنگ معین در مورد دین مادها
از مذهب ماد نیز اطلاع درستی در دست نیست ولی از تصویر برجستهای که در «قیزقاپان» از دوره ماد پیدا شده و آن پادشاه و روحانی را در دو طرف مشعل آتش نشان میدهد، برمیآید که مادها هم میتراپرست بودهاند و اگر گفته تاریخ نویسان راست باشد که زردشت از کنار دریاچه «چیچست» برخاسته باید گفت مادها نیز به دو نیروی آهورامزدا و اهریمن عقیده داشتند، بنابر عقیده همین محققان مغها که طایفه روحانی مادها بودند، مذهب را با سحر و جادو آلوده ساختند و زردشت چون خواست دین را پاک گرداند مغها بر او شوریدند و وی به ناچار به باختر رفت و در آنجا دین خود را گسترد"
در زمان مادها (یا شاید بسیار پیش از آن) زردشت از میان ایرانیان برخاست و به دین و آئین کهنی که از زمانهای پیش میان این قوم معمول بود خرده گرفت و راه و روشی نو در پرستش خداوند بنیاد کرد. زردشت به راهنمائی مردمان پرداخت اما بزرگان و پیشوایان دین کهن با او ستیزگی کردند و زردشت ناچار از زادگاه خود که شاید سرزمین مادها یعنی آذربایجان بود به سوی خاور ایران گریخت. آنجا فرمانروائی بود ویشتاسپ یا (گشتاسپ) نام، که به دین نو زردشت گروید و همه مردمان را نیز بذیرفتن این آئین خواند. کمکم دین زردشت در سراسر ایران رواج یافت و شاید آخرین شاهان خاندان هخامنشی هم آنرا پذیرفته بودند. این دین خاص ایرانیان بود و تا غلبه اسلام در سراسر ایران رواج داشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#85
Posted: 4 Jan 2014 22:56
روایت پلوتارخ و تئوپمپوس
پلوتارخ (زمان حیات از ۴۶ تا ۱۲۰ میلادی) در روایت خود تا دربارهٔ دین مغان حدی از تئوپمپوس نقل قول میکند و بدینسان بخشی از اسناد او به نیمهٔ اول سدهٔ چهارم پیش از میلاد مربوط میشود. این رساله در واقع به ما امکان میدهد که دربارهٔ اصول دین، آئین و مراسم و نیز روایات مربوط به رستاخیز در دین ایرانی طرح روشنی بپردازیم:
گروهی از مردمان به دو خدا باور هم دارند که بسان دو بنایان یکی آفریدگار نیکیها و دیگری پردازندهٔ چیزهای یاوه و بیسود است. و اما گروهی دیگر توانِ نیک را خدا و آن دیگری را دیو دانند. زرتشت مغ که گویند پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیست. او یکی از این دو بن را هرمزد و دیگری را اهریمن نامید و نیز نشان داد که هرمزد روشنی را ماند بیش از هرچیز که به دریافت حواس درآید و حال آنکه اهریمن به تاریکی و نادانی مانندهاست و میانجی بین آندو مهر است و از این روست که ایرانیان او را مهرِ میانجی خوانند. او (زرتشت) مردمان را بیاموخت که از بهر یکی فدیههای نذر و سپاس آورند و از بهر دیگری فدیهها برای دفع آسیب و ناخوشی. آنان به هنگام ساییدن گیاهی به نام اومومی در هاون اهریمن و تاریکی را نیایش کنند و آنگاه آن را به خون گرگ کشتهای آمیخته به جای تاریک و بیخورشید برند و دور بپاشند. پارهای از گیاهان را از آنِ خدای نیک انگارند و پارهای دیگر را از آنِ دیو بد، نیز از جانوران گروهی مانند سگ و مرغان و خارپشت متعلق به نیروی نیک هستند و موش آبی متعلق به نیروی بد، از اینرو کسی را خجسته میدانند که از آن خرفستران فراوانتر کشتهاست
نیز آنان دربارهٔ خدایان اسطورههای فراوان بازگو کنند، چنانکه: هرمزد زادهٔ آویژهترین روشنیها و اهریمن زادهٔ تاریکی و تیرگی با همدیگر در کارزار و نبردند. هرمزد شش خدای آفرید، اهریمن نیز به هم چشمی شش دیو آفرید. آنگاره هرمزد خویشتن را سه برابر فراخ کرده و بگسترد و خود را از خورشید برکشید به همان اندازه که خورشید از زمین برکشیدهاست. او آسمان را به ستارهها آراست و ستارهٔ شعرای یمانی را چون پاسدار و دیده ور بر سر آنان گماشت و بیست و چهار خدای دیگر آفریده همه را درون تخم مرغی بنهاد ولی بیست و چهار دیو که زادهٔ اهریمن بودند، به درون تخم مرغ خلیدند (افتادگی در متن) و این چنین چیزهای بد با نیکیها آمیختهاند اما زمان معینی خواهدآمد که اهریمن آورندهٔ بیماری و خشکسالی باید یکباره نابود شود و نیست گردد و آنگاه زمین هموار و همطراز میشود و مردمان زندگی یکسان و شهریاری و کشوری یکتا خواهندداشت و همگی خجسته گشته به یکزبان سخن خواهند گفت و تئوپمپوس گوید که به باوری مغان برای سه هزار سال متوالی یکی از این دو خدا سالاری و فرمانروایی میکند و آن دیگری تن در میدهد و در سه هزار سال بعدی آندو با یکدیگر به ستیزه و کارزار پرداخته و به قلمرو همدیگر میتازند اما در فرجام اهریمن بشکند و مردمان شاد شوند و بینیاز از خواسته و بیسایه.
قربانی برای اهریمن: به نوشتهٔ پلوتارخ اهرمزد و اهریمن هر یک مطابق سرشت و جوهر خود فدیه و قربانی دریافت میدارند. اندیشهٔ قربانی کردن برای اهریمن به تنهایی از نظر مزدیسنان بدعت و کفر محسوب میشود. بدین ترتیب گزارش پلوتارخ از همان آغاز به قلمرویی خارج از مزدیسنا مربوط میگردد. به عبارت دیگر دینی که بوسیلهٔ روایت پلوتارخ دربارهٔ آن آگاهی حاصل میکنیم یکی از کیشهایی است که مزدیسنا به صورت رفض و بدعت طرد و محکوم میکند بطور مثال در آیین مهری لوحههایی اهدایی خطاب به اهریمن ایزد بازماندهاست. اومومی نام دیگر معجون اومومیوم است که در مراسم نیایش و قربانی اهریمنی به کار می رفتهاست هم چنانکه هوم در مراسم قربانی مزدا مقدس شمرده میشد. گرگ نماد آز و بیرحمی است و در آسیای صغیر نمایندهٔ نیروی شر محسوب میشود. امکان تأثیرپردازی بعضی از سنتهای مردمان بومی نیز در این مورد بعید نمینماید.
خداوندان دوگانهٔ ایزد و دیو و خدایی میانجی:پلوتارخ از همتایی و برابری دو ایزد سخن میگوید که هر یک از آندو آفریدگار نیمی از جهان هستند. با مراجعه به آثار ارسطو معلوم می شود که این دو خدای ایرانی از دیر باز در یونان با زئوس و هدس یکسان شمرده شدهاند. همتوانی اهرمزد و اهریمن حرمت یکسانی که هر دو از آن به یک اندازه برخوردارند، خلقت و آفرینش های همانند و ستیزه ایکه هر دوی آنها با نیروهای برابر در آن درگیر می شوند تنها در نظامی قابل فهم و توجیه است که مطابق آن یکی از این دو بن مقدم بر آن یکی و برتر از دیگری نبوده بلکه هر دو بسان ایزدان همزاد و هم توان انگارده میشوند. این نظام همان است که تحت عنوان آئین زروانی مشهور است و مطابق اصول این آئین زمان اکران اوستائی زروان خدای برین است که اهرمزد و اهریمن را زاده است.
پلوتارخ مهر را میانجی نامیده در حالی که در هیچ متن ایرانی برای مهر چنین لقبی ذکر نشدهاست. تردیدی نیست که نقش میانجیگری مهر خصوصیتی است مربوط به آئین زروانی. ازنیک اسقف ارمنی دربارهٔ یکی از رویدادهای مربوط به ستیز هرمزد و اهریمن شرحی کوتاه و پیچیده آوردهاست:
اهریمن هرمزد را به میهمانی خواند. هرمزد فرا رسید ولی به شرطی پذیرفت نان بخورد که نخست پسران آن دو به زورآزمایی پردازند. چون پسران اهریمن بر پسران هرمزد چیره شدند، پدرانشان به جستجوی داوری پرداختند و چون کسی را نیافتند. خورشید را از برای این منظور آفریدند.
دین مانی با آئین زروانی بیش از هر کیش دیگری ارتباط و بستگی دارد. شبیه این اسطوره در دین مانوی نیز دیدهمیشود. پاسداری پیمان بین مینوی نیک و بد از وظایف مهر است. اینک این پرسش پیش میآید که مهر چگونه پیمانی بین دو ایزد همآویز بسته است؟ تصور می رود عهد و قراری است که ترتیب فرمانروایی دو ایزد بر جهان و زمان پادشاهی هر یک از آنان از روی آن تعیین میشود.
پرستش ستارگان:باید دانست که اختر ماری و پرستش ستارگان در هیچ کیش ایرانی به اندازهٔ آیین زروانی رواج نداشته و در واقع یونانیان این آیین را بیش از یک نظام مذهبی به صورت یک دستگاه و شارستان نجومی فرض کردهاند.
نابودی اهریمن: پلوتارخ آوردهاست که در پایان زمان اهریمن به سبب بدیها و پتیارگیهایی که به جهان آورده نابود خواهد شد. این عقیده با اصول مزدیسنا در این مورد سازگاری ندارد زیرا مطابق مزدیسنا اهریمن و دیوان در رودی از آهن گداخته که روی زمین را میپوشاند نابود خواهندشد و تنها پارسایان از آن ایمن خواهندبود.
مدت شهریاری هرمزد و اهریمن و زمان نابودی اهریمن: به گفتهٔ تئوپمپوس که در روایت پلوتارخ از آن یاد شده هر یک از دو بن به نوبت سه هزار سال فرمانروایی خواهند کرد و در طول سه هزار سال فرجامین هر کدام خواهد کوشید که آن دیگری را نابود کند. در سنت زروانی مدت زمان بین آفرینش و نابودی اهریمن نه هزار سال است و در منابع مزدیسنا دوازده هزار سال.
مردمان بیسایه: به گفتهٔ پلوتارخ پس از پایان کارزار مردمان شاد خواهند شد و بینیاز از خواسته و سایه. معنی سادهٔ آن اینست که هرمزد باشنده در میان روشنی درخشش بیکران خود را متجلی خواهد کرد و سایهها که گونهای از تاریکی هستند و از اهریمن برخاستهاند برای همیشه ناپدید خواهند شد.
پایان آئین مادها
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#86
Posted: 4 Jan 2014 23:01
نابودی پادشاهی ماد
با شکستی (۵۵۰ پ م) که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو (دوره حکومت: ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ. م) واپسین پادشاه ماد وارد ساخت شاهنشاهی ماد منحل شد. شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی طولانی (۷۲۸-۵۵۰ پ. م.) برپایید و جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرد، که چیزی جز تداوم دولت و تمدن ماد با همان اقوام نبود.
ظهور و صعود هخامنشیان
هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند با شکست مادها (۵۵۰ پ م) و تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و سپس فتح کامل لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به بزرگترین شاهنشاهی شناخته شده جهان شد. دولت ماد را میتوان پیشاهنگ دولت بزرگ هخامنشی دانست.
جایگاه مادها در زمان هخامنشیان، بی گمان بالاترین جایگاهها و بسا برابر با پارسیان بودهاست. این نکته به ویژه در سنگ نگارهها و نقوش پارسه، دیدنی و به سادگی قابل لمس است. بزرگان مادی در تصمیم گیریهای کلی کشور شرکت داشتهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#87
Posted: 4 Jan 2014 23:04
شاهان ماد
دیاکو
دیاکو یا دیااُکو بنیانگذار و نخستین شاه حکومت ماد بود. نام وی در منابع گوناگون، به صورتهای مختلفی ذکر شدهاست؛ از جمله هرودوت که نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشتهاست. نام دیاکو برگرفته از واژهٔ ایرانی -Dahyu-ka بهمعنی سرزمین است.
تاریخِ دقیق دورهٔ حکمرانی دیاکو دقیقاً مشخص نیست و احتمالاً بیشتر نیمهٔ اول سدهٔ هفتم پیش از میلاد را دربرمیگرفتهاست. بنا بر گفته هرودوت، دیاکو برای ۵۳ سال پادشاهی کرد.
براساس نوشتههای هرودوت، دیاکو نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کردهاست. وی طرح و نقشهٔ ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت و در یک دورهٔ بیقانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکدهٔ خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بیطرف بدست آورد. به این ترتیب حوزهٔ فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه میکردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد این جایگاه برای وی دردسرساز شدهاست و حاضر به ادامهٔ کار نیست. در پی این کنارهگیری، دزدی و اغتشاش فزونی یافت و مادها گرد هم آمدند و این بار وی را بهعنوان پادشاه برگزیدند.
نخستین کار دیاکو پس از بهپادشاهی رسیدن، گماشتن نگهبانانی برای خود و نیز ساخت پایتخت بود. شهری که دیاکو برای این منظور برگزید در زبان فارسی باستان هگمتانه و به زبان یونانی اکباتان خوانده میشد که همدان امروزی دانسته میشود. هگمتانه به معنی «محل اجتماع» یا «شهری برای همه» است و اشارهای است به گردهم آمدن طوایف مادی که سابقاً متفرق بودند. او در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، دستور داد تا یک دژ مستحکم بر روی تپهای در این شهر ایجاد شود تا همهٔ امور نظامی، دولتی و خزانهداری در آن انجام گیرد.
سارگون دوم شاه آشور در سال ۷۱۵ پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو متحد شدهاست. او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان، بار دیگر وارد ماد شد تا چنانکه مدعی بود، به «هرجومرج» آنجا پایان دهد. او در نهایت دیاکو را اسیر کرد و بههمراه خانوادهاش به حمات (در سوریه امروزین) تبعید کرد.
برخی از ایرانشناسان، دیاکو را با ویژگیهایی که هرودوت برای او برمیشمارد با هوشنگ شاهنامه یکی میگیرند و لقب پَرَداتَ یا پیشدادی را با نخستین قانونگذار یکی میدانند. سنت دینی، هوشنگ را نخستین کسی میداند که پادشاهی را در ایران برقرار کرد. پس از دیاکو، پسرش فرورتیش جانشین او شد و مدت ۲۲ سال حکومت کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#88
Posted: 4 Jan 2014 23:05
نام
نام دیاکو در منابع مختلف به صورتهای گوناگونی ذکر شدهاست. هرودوت تاریخنگار یونانی نام وی را به صورت دییوکیس (Δηιόκης Dēiokēs) ضبط کردهاست. در متون آشوری از وی به نام Da-a-a-uk-ku یاد شده و در عیلامی به صورت Da-a-(hi-)(ú-)uk-ka و Da-a-ya-u(k)-ka آمدهاست.
نام دیاکو برگرفته از واژهٔ ایرانی -Dahyu-ka (دَهیوکَ) است و اسم مصغر واژهٔ -dahyu (دَهیو) بهمعنی سرزمین است. نام قدیمی ایرانی دیاکو حتی در دوران بعدی نیز غیر معمول نبود. در دورهٔ هخامنشیان، صورت فارسی باستان دیاکو، در چندین حکاکی عیلامی لوحهای گلی تخت جمشید آمدهاست. این اشارات ظاهراً به اشخاص متفاوتی در ناحیههای حکومتی مجزایی برمیگشتهاست و از میان آنان میتوان به رعیتی اشاره کرد که مأمور تسهیمبندی جیرهٔ غذایی اسبها بودهاست. فریدریش فون اشپیگل عقیده دارد که دهایوکو به معنی «ساکن و سرکردهٔ ده» و در واقع ریخت کهن همان واژهٔ «دهگان» (دهقان) است. همچنین فردیناند یوستی به پیروی از نظر اشپیگل، معتقد است که نام دیاکو، لقب اوست و شکل کوتاهشدهای از dahyaupati (دَهیااُپَتی) در فارسی باستان و danhupaiti (دَنهوپَیتی) در اوستایی است که پایانهٔ ka (کَ) گرفتهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#89
Posted: 4 Jan 2014 23:07
دوران حکومت
دوران حکومت دیاکو محل اختلاف آرا است. هرودوت میگوید که دیاکو مدت ۵۳ سال حکومت کرده و بر این اساس دربارهٔ دوران حکومت وی گمانهزنیهایی شدهاست اما به نظر میرسد که گزارش هرودوت بر مبنای روایتی شفاهی باشد. پژوهشگران از روی گزارش هرودوت به این نتیجه رسیدهاند که دیاکو بنیانگذار خاندان سلطنتی ماد و همچنین نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کردهاست. اما باید بر این نکته تأکید شود که گزارش هرودوت آمیزهای از افسانههای یونانی و شرقی است و از نظر تاریخی قابل اطمینان نیست. همچنین فرض بر این است که پادشاه مادی که گزارشهای هرودوت حول و حوش او میچرخد، همان دیاکو پسر فرورتیش باشد، در نتیجه ممکن نیست که تاریخ دقیق دورهٔ حکمرانی او را مشخص کرد اما میتوان گفت که احتمالاً اکثر نیمهٔ اول سدهٔ هفتم پیش از میلاد را در برمیگرفتهاست. ایگور دیاکونوف میگوید: «وضع دوران حکومت دیاکو در نوشتههای هرودوت با تصویری که منابع آشوری از آن زمان (۶۷۵-۷۴۵ پیش از میلاد) رسم میکنند چندان مغایرت دارد که برخی از مورخان گواهی هرودوت را رد کردهاند.»
در منابع آشوری در سال ۶۷۴ پیش از میلاد از اقدامات شخصی به نام کشتریته یاد میشود که برخی از محققان وی را همان فرورتیش دانستهاند. بر این اساس میتوان سال ۶۷۴ پیش از میلاد را به عنوان پایان پادشاهی دیاکو در نظر گرفت و با احتساب حکومت پنجاهوسه سالهٔ وی، آغاز دوران پادشاهی دیاکو باید در حدود سال ۷۲۸ پیش از میلاد بوده باشد.
در نتیجه بهتر است به دنبال تأییدیههای منابع میخی باشیم و در واقع، جورج اسمیت پیشتر در سال ۱۸۶۹ متوجه شد که در متون نئوآشوری در دورهٔ سلطنت سارگون دوم (۷۲۱ تا ۷۰۵ پیش از میلاد) چندین بار از شخصی به نام دیاکو یاد شدهاست. در گاهشماری سال هشتم سلطنت این پادشاه (یعنی سال ۷۱۵ پیش از میلاد) و در بهاصطلاح کتیبهٔ نمایش خرساباد، از دیاکو به عنوان فرماندار (شکنو) یکی از استانهای منا نام برده شده که بر منطقهای هممرز با پادشاهیهای آشور و منا تا حدودی مستقلانه حکومت میکردهاست. موقعیت دقیق قلمرو او مشخص نیست، ولی احتمالاً در درهٔ زرینرود واقع بودهاست. دیاکو، که پسرش اسیر اورارتوییها شده بود، از پادشاه اورارتو، روسای اول، در برابر حاکم منا، اوللوسونو، حمایت کرد اما سرانجام ناکام ماند زیرا که سارگون در این امر دخالت نمود و در نهایت دیاکو را اسیر کرد و بههمراه خانوادهاش به حمات (امروزه در سوریه) تبعید کرد. دیاکو احتمالاً سال پیش در شورشی بر ضد پادشاه منا، ایرانزو، دست داشتهاست زیرا از یکی از فرماندارانی که نامشان در گاهشماری آشوری همان سال فهرست شده، نام برده نشده و او احتمالاً همان دیاکو بودهاست؛ هرچند صحت این امر را نمیتوان با اطمینان تصدیق کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#90
Posted: 4 Jan 2014 23:10
تشکیل پادشاهی ماد
.
محدودهٔ سرزمین ماد در روزگار باستان از سمت شمال به رود ارس و رشتهکوه البرز، از مشرق به دشت کویر و از مغرب و جنوب به رشتهکوه زاگرس محدود میشد. آن چه از متون آشوری برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید شده باشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین. پس از مرگ سارگن دوم در ۷۰۵ پیش از میلاد توجهٔ آشوریان به نقطهٔ دیگری دور از نجد ایران معطوف شد. این فرصت با بیم همیشگی از حملهٔ آشوریان موجب تشکیل اتحادیهای از شاهزادگان و شهریاران ماد شد. رهبران این جنبش پیروان دیاکو بودند.
بر پایهٔ نوشتههای هرودوت، دیاکو فرزند فرورتیش، کسی بود که طرح و نقشهٔ ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت؛ مادها در دهکدههای خودمختار جداگانه و یا در شهرهای کوچک زندگی میکردند. دیاکو در یک دورهٔ بیقانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکدهٔ خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بیطرف بدست آورد به این ترتیب حوزهٔ فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه میکردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد درخواستهای مردم زیاد است و این جایگاه برای وی دردسرساز و دشوار است و حاضر به ادامهٔ کار نیست. در پی این کنارهگیری، دزدی و اغتشاش فزونی یافت و مادها گرد هم آمدند و وی را برای حل و فصل اختلافات بهعنوان پادشاه برگزیدند. منابع آشوری نیز برای نخستین بار، در سال ۶۷۳ پیش از میلاد از پادشاهی مستقل ماد یاد میکنند.
دیاکو احتمالاً به تقلید از آشوریان مراسمی برای بار ترتیب داد؛ هرودوت مینویسد که دیاکو در کاخ خود میماند و تماسش از طریق فرستادن و دریافت پیام به بیرون بود و هیچکس نمیتوانست با پادشاه تماس مستقیمی داشته باشد و دادخواستها و پیامها تنها از طریق پیامگزاران صورت میگرفت که این محدودیت برای ایجاد نوعی حس ترس و احترام در میان مردم بود. همچنین، خندیدن و آب دهان انداختن در حضور پادشاه ممنوع بود. از دیگر اقدامات وی، ایجاد گروهی بهنام «چشمها و گوشهای شاه» بود که این افراد چشمها و گوشهای شاه بودند و وظیفهٔ جاسوسی برای شخص شاه را داشتند؛ چنین سازمان و گروهی تا دورهٔ هخامنشیان وجود داشت.
دیاکونوف معتقد است دیاکو نمیتوانست پادشاه سراسر ماد باشد و حتی حاکم یک منطقهٔ بزرگ نیز نبود و تنها یکی از فرمانروایان کوچک و متعدد مادی بود ولی درخشش تاریخ اخلاف بر سیمای او پرتو افکنده و سبب شهرت او در تاریخ شد. دیاکو در آغاز کار به عملی سنجیده دست زده و دولت ضعیف و کوچک و تازهٔ خود را تحت حمایت ماننا که در آن زمان قدرت زیادی داشت قرار داد ولی بعد کوشید کاملاً مستقل گردد و بدین منظور با اورارتو عقد اتحاد بست. منبع آشوری نیز در وقایع سال ۷۱۵ پیش از میلاد، دیاکو را «حاکمی از جانب ماننا» میخواند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.