انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 22 از 40:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  39  40  پسین »

Sassaniyan Dynasty | سلسله ساسانیان


مرد

 
ساسانيان

ﺑﻨﺎﻫﺎﯼ ﺷﺎﺧﺺ

ﻣﻌﺒﺪ ﺁناهيتا

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻧﺎﻫﯿﺘﺎ )ﮐﺎﺯﺭﻭﻥ (

ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﮑﻌﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻬﺎﺯ ﺳﻨﮓﻫﺎﯼ
ﺣﺠﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻼﺕ ﺑﻪ
ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻭ ﺟﺪﺍﺭﻩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﺎ
ﺍﻟﻬﺎﻡ ﺍﺯ ﺳﺒﮏ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﻤﻌﺒﺪ ﺁﻧﺎﻫﯿﺘﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺳﻘﻒ ﻣﺴﻄﺢ
ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ۶ ﻣﺘﺮﯼ ﺍﺯ
ﺯﻣﯿﻦﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻪﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﺏ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﻮﺩ . ﻣﻌﺒﺪ ﺑﯿﺸﺎﭘﻮﺭ
ﺳﻤﺒﻞ ﯾﮏ ﭘﺮﺳﺘﺸﮕﺎﻩ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺩﺍﻧﺴﺖ . ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻨﺼﺮﯼ
ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﭼﻬﺎﺭﮔﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻟﻬﻪ ﻧﺎﻫﯿﺪ ﻣﻨﺴﻮﺏ
ﺍﺳﺖ. ﺳﻤﺒﻞ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺑﻪ ﺍﻟﻨﻮﻉ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮔﺎﻭ
ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻌﺒﺪ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﺮﯾﻨﻪ
ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ
ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩﻫﺎﯼ ﺗﻨﻈﯿﻢ
ﻭ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺁﺏ ﻧﯿﺰ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩﺍﺳﺖ.
ﺳﻪ ﺁﺗﺶﮐﺪﻩٔ ﺑﺰﺭﮒ
ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺳﻪ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩٔ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ
ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻪ ﻃﺒﻘﻪٔ ﺟﺎﻣﻌﻪٔ
ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﺳﺖ :

● ﺁﺗﺶ ﻣﻮﺑﺪﺍﻥ، ﺁﺗﻮﺭﻓﺮﻧﺒﻊ

● ﺁﺗﺶ ﺍﺭﺗﺸﯿﺎﻥ، ﺁﺫﺭﮔﺸﺴﺐ

● ﺁﺗﺶ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﺍﻥ، ﺁﺗﻮﺭﺑﺮﺯﯾﻦ ﻣﻬﺮ
     
  
مرد

 
ساسانيان

ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﺁﺫﺭﮔﺸﻨﺴﺐ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﺁﺫﺭﮔﺸﻨﺴﺐ

ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﺁﺫﺭﮔﺸﺴﺐ ﯾﺎ ﺁﺗﻮﺭ ﮔﺸﺴﺐ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ
ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺮﻥﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻓﺘﺢ ﺍﻋﺮﺍﺏ
ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﮐﺰ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩ . ﺍﯾﻦ
ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪٔ ﺭﺯﻣﯿﺎﻥ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ
ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﺳﺖ. ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺪﺍﻧﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﻣﺤﻞ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﯿﺰ، ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ
ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪٔ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﻭﺍﻗﻊ
ﺷﺪﻩ ﻭ ۱۵۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪٔ ﭼﯽﭼﺴﺖ
)ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ ( ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺑﺮﺝ ﺳﮑﻮﺕ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﺑﺮﺝ ﺳﮑﻮﺕ

ﺩﺧﻤﻪ ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺝ ﺧﺎﻣﻮﺷﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺝ
ﺳﮑﻮﺕ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺩﺧﻤﻪ ﺩﺭ ۱۵
ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺮﻗﯽ ﯾﺰﺩ ﺩﺭ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ
ﺻﻔﺎﺋﯿﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﺭﺳﻮﺑﯽ ﻭ ﮐﻢ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺑﻪ
ﻧﺎﻡ ﮐﻮﻩ ﺩﺧﻤﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖ .
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺝ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺟﻨﺎﺯﻩﻫﺎ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ . ﺩﺭ
ﮔﺬﺷﺘﻪٔ ﺩﻭﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺮﺝ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ
ﺧﻮﺭﺍﮎ ﭘﺮﻧﺪﻩﻫﺎﯼ ﺷﻮﺩ . ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﭼﺎﻫﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺘﻪﺍﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ
ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺧﺎﮎ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ .
     
  
مرد

 
ساسانيان

ﺷﻬﺮ ﺩﺍﯾﺮﻩﺍﯼ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﺷﻬﺮ ﮔﻮﺭ

ﺷﻬﺮ ﮔﻮﺭﻣﺤﻠﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ
ﻓﯿﺮﻭﺯﺁﺑﺎﺩ، ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ . ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﻗﺮﻥ
ﺳﻮﻡ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺑﺎﺑﮑﺎﻥ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺷﺪ.
ﮔﻮﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩ، ﻣﺮﮐﺰ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺎﻟﺖ
ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﺭﻩ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮﺧﻮﺭّﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻨﺼﺮ ﺷﺎﺧﺺ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ
ﺑﺮﺟﺲﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﯾﺮﻩٔ ﺷﻬﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ
ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﺷﺪﻩ. ﻗﻄﺮ ﺩﺍﯾﺮﻩٔ
ﺷﻬﺮ ۴۵۰ ﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩﻩﺳﺖ.

ﻗﻠﻌﻪٔ ﺩﺧﺘﺮ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﻗﻠﻌﻪ ﺩﺧﺘﺮ ) ﻓﯿﺮﻭﺯﺁﺑﺎﺩ (

ﻗﻠﻌﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﮐﻮﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺮﺍﯼ
ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﮔﻮﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﺣﻪ ﺗﺴﻤﯿﻪ
ﻗﻠﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻗﻠﻌﻪٔ ﺩﺳﺖﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ .

ﮐﺎﺥ ﺳﺮﻭﺳﺘﺎﻥ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﮐﺎﺥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺳﺮﻭﺳﺘﺎﻥ

ﮐﺎﺥ ﺳﺮﻭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯽﻧﻈﯿﺮﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩٔ
ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺥ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺮﺍﻡ ﮔﻮﺭ
ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻬﺮ ﻧﺮﺳﯽ ﻭﺯﯾﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﻭ
ﮐﻪ ﺻﺪﺭﺍﺕ ﯾﺰﺩﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﻭ ﯾﺰﺩﮔﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ
ﻋﻬﺪﻩﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ. ﮔﻨﺒﺪ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ
ﮐﺎﺥ ﺩﻫﺎﻧﻪٔ ۱۵ ﻣﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺩﻩﺍﺳﺖ .

ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮐﻤﺮﻧﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺎﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩٔ
ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .

ﺩﺭ ﮐﺎﺥ ﺳﺮﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﻨﺒﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ
ﭘﻼﻥ ﻣﺮﺑﻌﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ. ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ
ﮔﻮﺷﻪﺳﺎﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﺼﺮ ﺍﺻﻠﯽ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ
ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
     
  
مرد

 
ساسانيان

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﻃﺎﻕ ﮐﺴﺮﯼ

ﺗﺎﻕ ﮐﺴﺮﺍ ﻧﺎﻡ ﮐﺎﺥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ
ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺧﺎﻭﺭﯼ ﺭﻭﺩ ﺩﺟﻠﻪ، ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻭ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺎﺯﻩﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻃﺎﻕ
ﮔﻬﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﺩﻫﺎﻧﻪﺍﯼ ﺳﯽ ﻣﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ
ﻣﯽﺩﻫﺪ، ﺗﺠﺮﺑﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻗﺮﻥ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺸﺪ .

ﻓﻠﮏﺍﻻﻓﻼﮎ

ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ : ﻓﻠﮏﺍﻻﻓﻼﮎ

ﻓﻠﮏﺍﻻﻓﻼﮎ ﯾﺎ ﺩﮊٍ ﺷﺎﭘﻮﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻠﻌﻪﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ
ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ ﺧﺮﻡﺁﺑﺎﺩ ﺍﺳﺖ . ﻗﺪﻣﺖ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻌﻪ ﺑﻪ
ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﻣﯽﺭﺳﺪ . ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺷﻬﺮﯼ ﺑﺎ
ﻧﺎﻡ ﺷﺎﭘﻮﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻨﻮﻧﯽ
ﺧﺮﻡﺁﺑﺎﺩ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ
ﺳﺪﻩ ﻫﻔﺘﻢ ﻫﺠﺮﯼ ﺧﺮﻡﺁﺑﺎﺩ ﻓﻌﻠﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ
ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﻗﻠﻌﻪ ﻓﻠﮏﺍﻻﻓﻼﮎ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻧﺎﻡ
ﻓﻠﮏﺍﻻﻓﻼﮎ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻃﻼﻕ
ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ .
     
  
مرد

 
ساسانيان

ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ


ﺍﺯ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﯼ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ
ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﮑﺎﺕ ﺯﯾﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ .

.1 ﺳﻘﻒﻫﺎﯼ ﮔﻨﺒﺪﯼ ﺷﮑﻞ

.2 ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﻨﺲ ﻣﺼﺎﻟﺢ

.3 ﺩﻫﺎﻧﻪٔ ﯾﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ )ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﻨﺲ
ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﭼﻮﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ (

.4 ﻗﻮﺱﺩﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺩﻫﺎﻧﻪﻫﺎ

.5 ﻋﻘﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﭘﺎﯼ ﻗﻮﺱ ) ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻼﺣﻈﺎﺕ
ﺯﻣﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ (

.6 ﺳﺎﺧﺖ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﮔﭻ )ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺳﻨﮓﻫﺎﯼ
ﺻﯿﻘﻞ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﺧﺸﺖ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﺩﯼ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ (.

.7 ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻼﺕ )ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ
ﺍﺗﺼﺎﻻﺕ ﻏﯿﺮﮔﯿﺮﺩﺍﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻼﺕ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﻧﺸﺪﻩﺍﺳﺖ (

.8 ﺩﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺮﻭﯼ
ﺭﺍﻧﺸﯽ ﮔﻨﺒﺪ ﻓﻀﺎﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﻨﺎ ﺍﺿﺎﻓﻪ
ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻣﺜﻞ ﺷﺒﺴﺘﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﮔﻨﺒﺪﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﺒﯽ
.9 ﺩﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﻧﯿﺮﻭ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥ ﺑﻪ
ﺯﻣﯿﻦ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﭘﺲ ﭘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ
ﺑﺎﺷﺪ . ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
     
  
مرد

 
ساسانیان (کلی)




نقشه حکومت ساسانیان از پررنگ به کم‎رنگ: مرزهای سنتی، مناطق مورد مناقشه و قلمرو ضمیمه شده



سیمرغ، نشان شاهنشاهی ساسانی



پرچم ساسانیان



  • پایتخت : تیسفون، استخر، بیشاپور، همدان، شوشتر(زمستانی)
  • زبان ها : پارسیگ(پارسی میانه)،پارتی
  • دین : مزدیسنا (دین رسمی), مسیحیت، یهودیت، کیش مزدکی، مانوی، بودایی‌گری
  • دولت : شاهنشاهی
  • تاسیس : ۲۲۴ میلادی
  • انقراض : ۶۵۱ میلادی
  • مساحت در سال ۶۲۱ میلادی : ۶۶۰۰۰۰۰کیلومترمربع (۲٬۵۴۸٬۲۷۴مایل‌مربع)
  • جمعیت در سال ۶۲۱ میلادی : ۳۱٬۷۰۰٬۰۰۰ نفر
  • تراکم جمعیت در سال ۶۲۱ میلادی : ۴٫۸ /کیلومترمربع (۱۲٫۴ /مایل‌مربع)

شاهنشاهی ساسانی و یا ساسانیان نام دودمانی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی (۴۲۷ سال) بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار) بنا کرد. دودمان ساسانی آخرین دودمان پیش از دوره اسلامی در ایران بودند. شاهنشاهان ساسانی که ریشه‌شان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبه‌ای a y r a n sh t r y ) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.

جامعه ساسانی به گونه طبقاتی اداره می‌شد. جامعه به چهار طبقه موبدان - جنگاوران - دبیران و پیشه وران تقسیم می‌شد. دین رسمی نیز زرتشتی بود و اوستا و زند منابع اصلی حقوقی و دینی حکومت ساسانی محسوب می‌شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
پیشینه



کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد فارس

نام «ساسانیان» از «ساسان» گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته‌اند. نخست کارنامه اردشیر بابکان به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، از موبدان پارسی بود که ریاست معبد آناهیتای شهر استخر پارس را بر عهده داشت. از بازماندگان دارا که در فارس می‌زیست. اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت، ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد. او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران می‌گفت را آغاز کرد.

در آغاز قرن سوم ساسانی تسلط خاندان اشکانی بر نواحی پارس کاهش یافته بود و هر شهر قابل اعتنایی برای خود شاه مستقلی داشت. مهمترین شهر پارس در این زمان شهر استخر بود و ساسان که از دودمان نجبا بود ریاست معبد اناهیتای شهر را بر عهده داشت. پس از وی پسرش بابک جانشینش شد. بابک از طریق روابط خوبی که با خاندان حاکم بر استخر یعنی بازرنگی‌ها داشت پسرش اردشیر را به مقام ارگبدی دارابگرد رساند. اندکی بعد اردشیر برخی از حاکمان محلی پارس را مغلوب کرد و مقام آنها را بدست اورد سپس بر گوچهر شورید و وی را مغلوب کرده و خود حاکم شهر شد. اردشیر قصد داشت تمام ایالت پارس را بدست آورد اما پدرش سعی داشت این کار با رضایت شاه اشکانی باشد. شاه اشکانی - اردوان پنجم - وی و پسرش را به عنوان یاغی یاد کرد و از تایید حکومت پارس برای شاپور برادر اردشیر خود داری کرد. مدتی بعد بابک در گذشت و شاپور جانشینش شد. بین اردشیر و شاپور در گیری ایجاد شد که به با مرگ ناگهانی شاپور به نفع اردشیر به پایان آمد. اردشیر برادران باقی‌مانده اش را کشت و ایالت کرمان را نیز تسخیر کرد. در نهایت اردوان پنجم به حاکم اهواز دستور داد تا اردشیر را سرکوب کند اما اردشیر اصفهان را تسخیر کرده و سپس به جنگ حاکم اهواز شتافت. حاکم اهواز مغلوب شد و اردوان پنجم خود به نبرد با وی برخاست. در واپسین جنگ در جلگه هرمزدگان اردوان از اردشیر شکست خورده و کشته شد. اردشیر به دختر اردشیر یا برادر زاده اش ازدواج کرد و در سال ۲۲۶ میلادی تاج گذاری نمود.

ساسانیان رفته‌رفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و مرزها را تا سالهای پایانی برپایی‌شان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیک‌تر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانی شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز (به پهلوی: ابرویز) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم (در شاهنامه: گنگ دژ هودخ) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری جنگ‌افزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان (صلیب اصلی مسیح) از اورشلیم به پایتخت ایران. اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بی‌احترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با اراده‌ای که با وجود اشتباه‌ها و معایبش، در دوران پادشاهی خود جلوی زیاده‌خواهی بزرگان را گرفته بود، با خشم بزرگان بخاطر شکست‌ها، به ظاهر با نیرنگ و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم) کشته شد.

با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ گمان‌برانگیز قباد (که بسیاری از برادران خود را کشت)، در زمانی کمتر از شش ماه، چرخه‌ای مرگبار از کینه‌توزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان و ارتشیان کشته شدند تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر پوراندخت را به شاهی برگزیدند. با گزینش‌های پی‌درپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه در مدت چهار سال، یزدگرد سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد. بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر (یا نبرد پل) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و جنگ نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند و پس از سقوط نهاوند ایران دیگر نتوانست یکپارچگی خود را بار دیگر بدست آورد و همهٔ شهرهای ایران یکی پس از دیگری به‌دست اعراب افتاد.
پایتخت ایران، شهر تیسفون (به عربی مدائن) در ۶۳۷ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی ناآشکار گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی از تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را به‌خاطر جامه زربافتش کشت. با مرگ یزدگرد به سال ۶۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند.

این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته‌است... ساسانیان اولین سلسله‌ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می‌کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون ۱۸۰۰ سال است با این ایده زندگی می‌کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم.


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شکل‌گیری و تاریخ دوره آغازین (۲۰۵-۳۱۰)





روایت‌های متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد، جزئیات این دوره در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول (اردشیر بابکان) در شهر استخر بنیان نهاده شد.

پاپک در آغاز حکمران ناحیه‌ای بود که به آن «خیر» می‌گفتند. با این حال، در سال ۲۰۰، او موفق به سرنگون کردن Gochihr شد و خودش را حکمران جدید Bazrangids خواند. مادر او Rodhagh، دختر حکمران ایالتی پارس بود. پاپک و بزرگ‌ترین پسرش شاپور، موفق شدند تا قدرت خود را به سرتاسر پارس گسترش دهند. به خاطر طبیعت گیج‌کننده منابع، رویدادهای بعدی ناواضح و گنگ است. با این وجود، با اطمینان می‌توان گفت که پس از مرگ پاپک، اردشیر که در آن هنگام حکمران دارابگرب بود، در نزاعی برای به قدرت رسیدن، وارد جنگی با برادر بزرگ‌ترش شاپور شد. منابع نشان می‌دهند که شاپور، که برای ملاقات کردن با برادرش رفته بود، بر اثر فروپاشی سقف بر سرش کشته شد. در سال ۲۰۸، اردشیر با خاموش کردن شورش‌هایی از طرف دیگر برادرهایش که اعدام شدند، خود را حکمران تمام پارس خواند.

وقتی که اردشیر خود را شاهنشاه خواند، پایتخت خود را به بخش‌های جنوبی پارس منتقل کرد و شهر اردشیرخوره (سابقاً گور، امروزه در فیروزآباد) را برپا کرد. این شهر که کوه‌های بلند از آن نگهداری می‌کرند و به آسانی از طریق گردنه‌های باریک قابل دفاع بود، تبدیل به مرکز قدرت‌گیری بیشتر اردشیر شد. این شهر توسط یک دیوار دایره‌ای‌شکل بلند احاطه شده بود که احتمالاً از روی دیوار مشابهی در دارابگرد نمونه‌برداری شده بود و بر بخش شمالی آن یک کاخ بزرگ قرار داشت که بقایای آن هنوز هم پابرجاست. اردشیر پس از اینکه قدرت خود را در پارس پابرجا کرد، به سرعت قلمرو خود را گسترش داد، با شاهان محلی پارس سوگند وفاداری خورد و استان‌های مجاز خود از جمله کرمان، اصفهان، Susiana و Mesene را تحت کنترل خود درآورد. توجه اردوان پنجم، شاهنشاه اشکانی، خیلی زود معطوف به قدرت‌گیری اردشیر شد. او در ابتدا در سال ۲۲۴ به حکمران خوزستان دستور داده بود تا وارد جنگی علیه اردشیر شود، اما اردشیر در این جنگ پیروز شد. اردوان پنجم در دومین تلاش برای شکست دادن اردشیر، او را در جنگی در هرمزگان ملاقات کرد، که اردوان پنجم در این جنگ کشته شد. پس از کشته شدن شاهنشاه اشکانی، اردشیر به استان‌های غربی حکومت حالا-سرنگون‌شدهٔ اشکانی هجوم برد و آنها را تصاحب کرد.

در آن هنگام دودمان اشکانی بین طرفدارن اردوان پنجم و بلاش ششم تقسیم شده بود، که احتمالاً اردشیر را قادر ساخت تا اقتدار خود در جنوب را با کمترین مداخله یا اصلاً بدون مداخله اشکانیان، یکپارچه و مستحکم کند.

جغرافیای استان فارس که از دیگر بخش‌های ایران جدا بود، به اردشیر یاری رساند. اردشیر که در سال ۲۲۴ میلادی در تیسپون به عنوان یگانه حکمران فارس تاجگذاری کرد، عنوان شاهنشاه یا «شاه شاهان» را برای خود برگزید (کتیبه‌ها از آذر-آناهید به عنوان Banebshenan banebshen یا شهبانوی شهبانوها) ذکر به میان می‌آورند، اما پیوند او با اردشیر ثابت نشده است)، به امپراتوری اشکانی که ۴۰۰ ساله بود پایان داد و چهار قرن پادشاهی ساسانیان بر ایران آغاز گشت.

در چند سال بعدی، شورشیان محلی گرداگرد امپراتوری سربرآوردند. با این وجود، اردشیر بابکان امپراتوری نوین خد را بیش از پیش به سمت شرق و شمال غربی گسترش داد، استان‌های سیستان، گرگان، خراسان، Margiana (واقع در ترکمنستان امروزی)، بلخ و Chorasmia را به تصاحب خود درآورد. او همچنین بحرین و موصل را هم به قلمرو ساسانی ضمیمه کرد. بعدها در سنگ‌نبشته‌های ساسانی ادعا شده‌است که شاهان کوشانی، تورانی و مکرانی سلطه‌پذیر اردشیر شده‌اند، هرچند که بر طبق شواهد سکه‌شناسی، به احتمال زیاد آنها سلطه‌پذیر فرزند اردشیر، شاپور اول، پادشاه آینده شده‌اند.

از سوی غرب، یورش‌هایی علیه Hatra، ارمنستان، Adiabene، با موفقیت کمتری روبرو بود. در سال ۲۳۰، او تا ژرفای قلمروهای روم نیز پیش رفت که این حمله دو سال بعد در طی یک ضدحمله از طرف رومیان بدون داشتن نتیجه قطعی پایان یافت، هرچند که امپراتور روم، Alexander Severus، در روم پیروزی خود را جشن گرفت.

پسر اردشیر بابکان، شاپور اول، گسترش‌دادن شاهنشاهی ساسانیان را ادامه داد، باختریه را تصاحب کرد و بخش غربی امپراتوری کوشان را هم به تصاحب خود درآورد، همچنین چندین لشگرکشی علیه امپراتوری روم را هم ترتیب داد. شاپور نخست در حمله به روم، Carrhae و Nisibis را تصاحب کرد، اما در سال ۲۴۳، سردار رومی Timesitheus، ایرانی‌ها را در Rhesaina شکست داد و سرزمین‌های از دست رفته را پس گرفت. پیشروی‌های متعاقب امپراتور Gordian III (۲۳۸-۲۴۴) Euphrates در پایین Euphrates در Meshike شکست خورد (۲۴۴)، که منجر به قتل رسیدن گوردیان توسط نیروهای خودش شد و شاپور را قادر ساخت تا یک صلح‌نامه بسیار مقرون‌به‌صرف‌تر را با امپراتور تازه، فیلیپ عرب منعقد کند، که به سبب آن او 500,000 دیناری غرامت دریافت کرد و خراجی هم به صورت سالانه بر دوش رومی‌ها گذاشت.

شاپور خیلی زود جنگ را از سر گرفت، رومی‌ها را در Barbalissos شکست داد (۲۵۳) و سپس احتمالاً انطاکیه را گرفت و تاراج کرد. نتیجه ضدحمله‌های رومی‌ها تحت امپراتوری والرین با مصیبت و فاجعه همراه بود که ارتش روم در ادسا محاصره و درهم شکسته شد و والرین توسط شاپور به اسارت گرفته شد و تا پایان عمرش زندانی شاپور باقی ماند. شاپور پیروزی خود را با کنده‌کاری کردن یک نقش برجسته شکوهمند در نقش رستم و بیشاپور جشن گرفت و همچنین در نزدیکی تخت جمشید هم یک سنگ‌نبشته یادبود حکاکی کرد. او از موفقیت خود برای پیشروی در آناتولی بهره برد(۲۶۰)، اما پس از شکست خوردن از رومی‌ها و هم‌پیمانانشان، با آشفتگی عقب‌نشینی کرد و حرم‌سرای خود و تمامی قلمروهای رومی که اشغال کرده بود را از دست داد.

شاپور برنامه‌های آبادانی پرشماری داشت. او دستور به ساخت نخستین پل سدی در ایران را داد و شهرهای بسیاری را هم بنیان نهاد، که برخی از توسط مهاجرینی از قلمروهای رومی‌ها اسکان داده شدند که از جمله این مهاجرین، مسیحیانی بودند که می‌توانستند تحت لوای شاهنشاهی ساسانی، آزادانه دین خورد را پرستش کنند[نیازمند منبع]. دو شهر، بیشاپور و نیشاپور از روی او نامگذاری شده‌اند. او خصوصاً مانوی‌گری را مورد لطف خود قرار داد و از مانی (که یکی از کتاب‌هایش، شاپورگان را به او هدیه کرده) محافظت کرد و بسیاری از مبلغین مانوی‌گری را به خارج از مرزهای ایران فرستاد[نیازمند منبع]. او همچنین با یک خاخام بابلی به نام ساموئل دوستی برقرار کرد.این دوستی برای جامعه یهودیان پرسود بود و به آنها مهلتی داد که وضع قوانین طاقت‌فرسا علیه آنها را به تعویق انداخت[نیازمند منبع]. شاهان بعدی سیاست تحمل دینی شاپور را لغو کردند. بهرام اول تحت فشار مغ‌های زرتشتی و تأثیرگذاری‌های موبدموبدان، کرتیر، مانی را کشت و هواخواهان او را مورد آزار و اذیت قرار داد بهرام دوم، همانند پدرش، تحت تأثیر خواسته‌های موبدان زرتشتی بود. در حیت پادشاهی او، پایتخت ساسانیان، تیسپون، مورد چپاول رومی‌ها، تحت امپراتوری Carus قرار گرفت و بخش‌های عمدهٔ از ارمنستان، پس از نیم‌قرن استیلای ایرانیان بر آن، به Diocletian واگذار شد.

نرسه، جانشین بهرام سوم (که مدت کوتاهی در سال ۲۹۳ فرمان راند)، جنگ دیگری را علیه رومی‌ها به راه انداخت. پس از موفقیت‌های اولیه علیه امپراتور Galerius در Euphrates در سال ۲۹۶، نرسه محتمل شکست بزرگی شد . Galerius نیروهای خود را احتمالاً در بهار ۲۹۸، با دسته‌ای جمع‌آوری‌شده از زمین‌های اجاره‌ای دانوبی امپراتوری، تقویت کرد. نرسه از ارمنستان و میان‌رودان آن طرف‌تر نرفت، که به Galerius اجازه داد تا در ۲۹۸ تعرضی را در شمال میان‌رودان از طریق ارمنستان انجام دهد. نرسه به ارمنستان عقب‌نشینی کرد تا با نیروهای Galerius بجنگد، که عواملی به ضرر او بود، زمین‌های پر از پستی و بلندی ارمنستان به نفع پیاده‌نظام روم بود، اما نه به نفع سواره‌نظام ساسانی. کمک‌های محلی به Galerius او را قادر ساختند تا بتواند نیروهای ایرانی را غافلگیر کند و در دو نبرد پیاپی، Galerius بر نرسه پیروز شد.

در حین دومین جنگ، نیروهای رومی کمپ نرسه، خزانه او، حرم‌سرای او و همسرش را محاصره کردند. Galerius به سمت Media و Adiabene پیشروی کرد و پیروزی‌های پیاپی‌ای به‌دست آورد، که مهم‌ترین آنها در نزدیکی Erzurum بود، قبل از اول اکتبر ۲۹۸ امنیت را درNisibis برقرار کرد. از Tigris به طرف پیین رفت، تیسپون را گرفت.

نرسه قبلاً یک سفیر برای Galerius فرستاده بود تا درخواست کند فرزندان و همسرانش برگردند. گفتگو برای صلح در بهار ۲۹۹ آغاز شد، که هم Diocletian و هم Galerius عهده‌دار آن شدند.

شرایط صلح سنگین بودند: ایران قلمروهایی به روم تسلیم می‌کرد، به طوری که Tigris مرز بین دو امپراتوری می‌شد. مفاد دیگری هم نوشته شده بود مبنی بر اینکه ارمنستان به روم برگردد و دژ Ziatha هم مرز آن باشد. ایبری قفقاز تحت یک گماشتهٔ رومی، به روم وفادار بماند، Nisibis که حالا تحت فرمان روم بود، تبدیل به تنها آب‌گذر برای تجارت بین ایران و روم شود، و روم که کنترل پنج ساتراپی بین Tigris و ارمنستان را به دست می‌گرفت: Ingilene, Sophanene (Sophene), Arzanene (Aghdznik), Corduene, and Zabdicene (در نزدیکی ترکیه امروزی). ساسانی‌ها پنج استان غربی Tigris را واگذار کردند و موافقت کردند که در امورات ارمنستان و گرجستان مداخله نکنند. در پیامد این شکست، نرسه تخت را تسلیم کرد و یک سال بعد از دنیا رفت و تخت ساسانی را برای پسرش، هرمز دوم بر جای گذاشت. آشوب در سرتاسر کشور برپا گشت، و در هنگامی که هرمز شورش‌هایی را در سیستان و کوشان سرکوب می‌کرد، او در کنترل اشراف‌زادگان ناتوان بو و در نهایت در سال ۳۰۹ توسط Bedouins در یک مسافرت شکارچی‌گری به قتل رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
نخستین دوره شکوفایی (۳۰۹-۳۷۹)





پس از مرگ هرمز، عرب‌ها از سوی شمال آغاز به ویران‌گری و به تاراج بردن شهرهای شرقی امپراتوری کردند، حتی به استان فارس هم حمله کردند که زادگاه شاهان ساسانی بود. در همین اوقات، اشرافیان ایرانی فرزند ارشد هرمز دوم را کشتند، دومین فرزند او را کور کردند و سومین را به زندان افکندند (که بعدها به قلمرو رومی‌ها پناهنده شد). تخت پادشاهی برای شاپور دوم رزرو شد. شاپور دوم فرزند هنوز-زاده۰نشدهٔ یکی از زن‌های هرمز دوم بود که «در رحم» مادر خود تاجگذاری کرد: تاج پادشاهی بر روی شکم مادرش گذارده شد. در حین جوانی او، مادرش و اشراف‌زادگان کشور را اداره می‌کردند. پیرو پا به سن گذاشتن شاپور دوم، او قدرت را به طور ظاهری در دست گرفت و خیلی زود ثابت کرد که یک حاکم فعال و کارا است.

شاپور دوم در ابتدا ارتش کوچک اما منظم و کارآزمودهٔ خود را به طرف جنوب برای مبارزه با اعراب برد، که آنها را شکست داد، امنیت را در نواحی جنوبی امپراتوری برقرار کرد. او سپس شروع به اولین لشگرکشی خود علیه روم در غرب کرد، که در آنجا نیروهای ایرانی یک سری جنگ‌ها را بردند، اما در تصاحب قلمرو ناتوان بودند، چرا که محاصره‌های مکرر شهر حساس و مرزی Nisibis با شکست مواجه می‌شد و روم در بازپس‌گیری شهرهای Singara و Amida که به دست ایرانی‌ها افتاده بودند هم موفق بود.

این لشگرکشی‌ها با حملات ناگهانی قبایل بیابان‌گرد در مرزهای شرقی امپراتوری متوقف شدند، که Transoxiana را تهدید می‌کرد، ناحیه‌ای بسیار حیاتی از نظر استراتژیکی برای کنترل کردن جاده سیلک. از این رو شاپور در شرق به طرف Transoxiana رفت تا با قبایل بیابان‌گرد شرقی روبرو شود، که فرماندهان محلی او اجازه یافتند تا یورش‌های گرفتارکننده‌ای را بر رومی‌ها وارد کنند. او قبایل آسیای مرکزی را در هم شکست، و آن ناحیه را به عنوان یک استان جدید به کشور ضمیمه کرد. او سپس سرزمینی را تصاحب کرد که امروزه به نام افغانستان شناخته می‌شود.

به دنبال این پیروزی، گسترش فرهنگی هم نائل شد و هنر ساسانی در ترکستان نفوذ کرد، تا به چین هم رسید. شاپور در کنار پادشاه بیابان‌گردها، Grumbates، شروع ه دومین لشگرکشی خود بر ضد رومی‌ها در ۳۵۹ کرد و خیای زود موفق شد Singara و Amida را دوباره تصاحب کند. امپراتور روم Julian، در پاسخ، تا عمق قلمروهای ایران پیش رفت و نیروهای شاپور را در تیسفون شکست داد. با این حال او در گرفتن پایتخت ایران ناتوان بود، و وقتی که سعی می‌کرد تا به قلمروهای روم عقب‌نشینی کند، به قتل رسید. جانشین او Jovian، در ساخل کنار Tigris به دام افتاد، و مجبور شد تمام استان‌هایی که ایرانی‌ها در ۲۹۸ به روم واگذار کرده بودند را پس دهد، همینطور Nisibis و Singara هم به ایران واگذار کرد، تا در مقابل بتواند ارتشش را از ایران بیرون ببرد.

شاپور دوم یم سیاست دینی بی‌رحمانه را پی گرفت. در طی دوران پادشاهی او، جمع‌آوری اوستا، متون مقدس زرتشتی، به اتمام رسید، مرتدها و از دین برگشته‌ها مجازات شدند و مسیحیان هم مورد آزاد و اذیت قرار گرفتند. آزار و اذیت مسیحیان واکنشی بود به مسیحی‌سازی امپراتور روم توسط کنستانتین بزرگ. شاپور دوم، همانند شاپور اول، با یهودی‌ها با دوستی رفتار کرد، که در دوره او در آزادی نسبی زندگی می‌کردند و از امتیازات فراوانی هم برخوردار بودند (Raba را هم ببینید). در هنگام مرگ شاپور، امپراتوری ایران از همیشه قوی‌تر بود، با دشمنان شرقی در صلح و آرامش بود و ارمنستان هم تحت کنترل ایران قرار داشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
دوره میانی (۳۷۹-۴۹۸)





از مرگ شاپور دوم تا تاجگذاری نخستین قباد اول، یک دوره عمدتاً همراه با صلح و آرامش بین ایران و روم برقرار بود (که در این هنگام به دن بخش روم شرقی و امپراتوری بیزانس تقسیم شده بود). تنها دو جنگ کوچک بین آنها در گرفت که اولی طی سال‌های ۴۲۱ تا ۴۲۲ و دومی هم در سال ۴۴۰ بود. در تمام این دوره، سیاست دینی ساسانیان از یک پادشاه به پادشاه دیگر به طور قابل توجهی تغییر می‌کرد. باوجود یک سری حاکمان ضعیف، سیستم اداری که در دوران شاپور دوم مقرر شده بود، پابرجا باقی ماند و امپراتوری به شکل رضایت‌بخشی عمل می‌کرد.

پس از اینکه شاپور دوم در سال ۳۷۹ از دنیا رفت، او یک امپراتوری قدرمتند را برای نابرادری خود اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳ پسر بهران کوشانی) و همینطور پسر خود شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸) برجا گذاشت، که هیچکدام از آنها استعداد نیای خود را نشان ندادند. اردشیر دو که به عنوان نابرادری پادشاه رشد کرده بود، نتوانست جانشین برادر خود شود و شاپور سوم که یک شخصیت اندوهگین بود تا بتواند به چیزی برسد. بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹) هرچند که مثل پدرش ناتوان نبود، هنوز در بدست آوردن یک افتخار بزرگ برای امپراتوری ناتوان بود. در طی این دوره، ارمنستان طی یک موافقت‌نامه‌ای بین ایران و روم تقسیم شد. ساسانی‌ها حکمرانی خود بر ارمنستان بزرگ را بازیافتند و امپراتوری بیزانس یک بخش کوچک از ارمنستان غربی را در دست داشت.

یزدگرد اول (۳۹۹-۴۲۱)، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه می‌شود. همانند او، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگر اول همانند همتای رومی خود، فرصت‌طلب بود. او مانند کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت آزادی برای رشد اقلیت‌های مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها می‌پرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتاً صلح‌آمیز بود. او صلحی پابرجا با رومی‌ها برقرار کرد و حتی Theodosius II (۴۰۸-۴۵۰) را هم به عنوان مباشر خود قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد.

جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم (۴۲۱-۴۳۸) بود، یکی از شناخته‌شده‌ترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از افسانه‌ها در ادبیات فارسی است. این افسانه‌ها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام پنجم، که عمدتاً با نام بهرام گور شناخته می‌شود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول (یا ترور او)، به رغم مخالفت‌های اشراف و با کمک al-Mundhir، سلطان اعرابی al-Hirah تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم Soshandukht بود، دختر Exilarch یهودی. در ۴۲۷، او در شرق با قبایل بیابان‌گرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرن‌ها بر روی سکه‌ّای بخارا (در ازبکستان امروزی) نقش بسته بود. بهرام پنجم پشاه دست‌نشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از استان‌های ایران تبدیل کرد.

بهرام پنجم در سنت و فرهنگ ایرانی یک سوگلی تمام‌عیار است، که داستان‌های زیادی از دلاوری و زیبایی او روایت می‌شود، از پیروزی‌های او بر رومی‌ها، مردمان ترک، هندی‌ها و آفریقایی‌ها و ماجراهایی او در شکار و عشق. او همچنین بهرام گور هم خوانده می‌شود. واژه گور به معنای گور خر است که به دلیل علاقه او به شکار و به خصوص به شکار گور خر بر او نهاده شده است. او نماد شاهی در اوج دوران شکوفایی است. او تاج شاهی رادر رقابت با برادرش تصاحب کرد و با دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتاً خودش را با شکار و عشقبازی با همسران مشهورش سرگرم نگه می‌داشت. او رونق و رفاه شاهانه را مجسم کرد. در این دوران، بهترین آثار از ادبیات ساسانی نوشته شدند، قطعات سرشناسی از موسیقی ساسانی تنظیم و ساخته شدند و ورزش‌های همانند چوگان تبدیل به سرگرمی شاهانه شدند، سنتی که تا به امروز هم در بسیاری از نظام‌های پادشاهی حفظ شده است.

یزدگرد دوم (۴۳۸-۴۵۷) پسر بهرام گور، تنها یک پادشاه متعادل بود، اما برخلاف یزدگرد اول، یک سیاست ظالمانه در برابر اقلیت‌های مذهبی در پیش گرفت، خصوصاً برای مسیحیان.

در ابتدای سلطنت او، یزدگرد دوم ارتشی متشکل از ملیت‌های گوناگون را جمع‌آوری کرد، که شمامل متحدان هندی هم می‌شود، و در سال ۴۴۱ به امپراتوری روم شرقی حمله کرد، اما خیلی زود پس از یک جنگ کوتاه، مجدداً صلح و آرامش برقرار شد. او سپس در سال ۴۴۳ نیروهای خود را در نیشاپور جمع کرد و یک لشگرکشی طولانی علیه Kidarites را ترتیب داد. در نهایت، پس از تعدادی جنگ، او Kidarites را شکست داد و در سال ۴۵۰ آنها را به آنسوی رود آمودریا راند.

در طی لشگرکشی یزدگرد دوم به غرب، به مسیحیانی که در لشکرش بودند مشکوک شد و آنها را از حکومت و ارتش اخراج کرد. او سپس مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داد و تا حد کمتری هم همین کار را در مقابل یهودیان انجام داد. به منظور دوباره زرتشتی‌سازی ارمنستان، او شورشی از طرف مسیحیان ارمنستان در ۴۵۱ در نبردی به نام Battle of Vartanantz را سرکوب کرد. با این حال، ارمنی‌ها، عمدتاً مسیحی باقی ماندند. در سال‌های بعدی سلطنت او، او مجدداً با Kidarites وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۴۵۷ از دنیا رفت. هرمز سوم (۴۵۷-۴۵۹) فرزند جوانتر یزدگرد دوم، به تخت شاهنشاهی نشست. در طی دوران کوتاه شاهی او، او مرتباً با برادر بزرگتر خود پیروز اول جنگید، که پیروز ار حمایت اشراف‌زادگان هم برخوردار بود، و همینطور در باختر هم با هپتالیان جنگید. او در سال ۴۵۹ توسط برادرش پیروز کشته شد.

در ابتدای قرن پنجم، هپتالیان (هون‌های سفید)، به همراه دیگر گروه‌های بیابان‌گرد به ایران حمله کردند. در ابتدا، بهرام پنجم و بزدگرد بوم شکست‌های قاطعانه‌ای بر آنها وارد کردند و آنها را به سوی شرق راندند. هون‌ها در انتهای قرن پنجام برگشتند و پیروز (۴۵۷-۴۸۴) را در سال ۴۸۳ شکست دادند. به دنبال این پیروزی، هون‌ها به مدت دو سال به بخش‌های شرقی ایران حمله می‌کردند و آنجا را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار می‌دادند. آنها تا چند سال پس از آن، خراج‌های سنگینی دریافت می‌کردند.

این حملات بی‌ثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجدداً سعی کرد تا هپتالیان را بیرون براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هون‌ها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بی‌نظمی قرار دادند. در نهایت، یک اشراف‌زادی ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر (یا سوخرا) تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هون‌ها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا ماند. بلاش (۴۸۴-۴۸۸) یک پادشاه ملایم و گشاده‌دست بود، او به مسیحیات امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصاً در قبال هون‌های سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و معزول شد (گفته می‌شود بزرگان کشور این کار را با او کردند)، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست.

قباد اول (۴۸۸-۵۳۱) پادشاهی نیرومند و اصلاح‌گر بود. قباد اول از فرقه‌ای که توسط مزدک، فرزند بامداد بنیان نهاده شده بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و ههسران خود را با فقرا تقسیم کند. نیت قباد ظاهراً این بود که با اتخاذ کردن آموزه‌های مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث شد تا او مخلوع و در «قلعه فراموشی» در Susa به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ (زاماسپ) در سال ۴۹۶ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۴۹۸ گریخت و پادشاه هون‌های سفید به او پناه داد.

جاماسپ (۴۹۶-۴۹۸) پیرو برکناری قباد اول توسط اشراف، به تخت شاهنشاهی ساسانی نشست. جاماسپ شاهی خوب و مهربان بود، او مالیات‌ها را به منظور کمک‌حال کشاورزان و فقرا کاهش داد. او همچنین به دین زرتشتی اصلی وفادار بود، همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد. پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایخت برگشت. جاماست از تخت سلطنت کناره‌گیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجدداً قباد اول، هیچ ذکر دیگری از جاماسپ به میان نیادمده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشته است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 22 از 40:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  39  40  پسین » 
ایران

Sassaniyan Dynasty | سلسله ساسانیان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA