انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 25 از 40:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  39  40  پسین »

Sassaniyan Dynasty | سلسله ساسانیان


مرد

 
سال‌های آغازین زندگانی تا برآمدن و قدرتگیری



نخستین سنگ‌نگارهٔ اردشیر؛ یادوارهٔ پیروزی اردشیر بر اردوان در نبرد هرمزدگان، کنده شده در فیروزآباد کنونی



برپایهٔ گزارش طبری، اردشیر در دهی بنام «طیروده» از روستای «خیر» در حومهٔ اصطخرِ پارس در خانواده‌ای سرشناس زاده شد؛ پدربزرگش ساسان متولی معبد آناهیتا در اصطخر و مادربزرگش رامبهشت از خاندان بازرنگی بود. طبری می‌افزاید، وقتی اردشیر هفت ساله بود، بابک پدر اردشیر از گوچهر —شاه محلی در ایالت پارس— درخواست که اردشیر را برای پروردن نزد تیری، فرماندهٔ دژ دارابگرد بفرستد؛ گوچهر نیز چنین کرد. پس از مرگ تیری، اردشیر بر جای وی بنشست و فرماندهٔ دژ دارابگرد گشت.


برپایهٔ منابع موجود، بابک پدر اردشیر موبد آتشکدهٔ آناهیتا بود. او توانست جنگاوران محلی پارس که به این ایزد باورمند بودند را گرد هم آورد. در این هنگام، حکومت بلاش پنجم به‌سبب یورش سپتیموس سوروس امپراتور روم به میان‌رودان آشفته بود.احتمال دارد بلاش پنجم، بابک را پس از آنکه سربه‌شورش برآورد شکست داده، تا مدتی مجبور به گردن نهادن به حکومت پارتیان کرده‌باشد. احتمالاً قلمروی بابک نیز چیزی فراتر از خطهٔ پارس نبوده‌باشد.

برپایهٔ منابع عربی-فارسی، اردشیر خیزش خود را زمانی آغازید که ارگبد دژ دارابگرد در شرق پارس بود. قدیمی‌ترین شواهد باستان‌شناختی از دوران حکومت اردشیر، از اردشیرخوره (گور یا فیروزآباد کنونی) در حاشیهٔ جنوبی پارس بدست آمده‌است؛ بدین‌ترتیب اردشیر، در مبارزهٔ خویش از اردشیرخوره، دور از دژ شاهان محلی پارس در اصطخر و دورتر از شاهنشاه اشکانی به پای می‌خیزد. آغاز خیزش اردشیر احتمالاً با نخستین سنگ‌نگاره‌اش در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره) مرتبط باشد؛ در این سنگ‌نگاره وی پیشاپیش ملازمانش درحال ستاندن حلقهٔ شاهی از اهورامزدا نگاشته شده‌است. اردشیر فرایند توسعهٔ حکومتش را با کشتن چندین پادشاه محلی و تسخیر قلمروهایشان آغازید؛ بنا بر گزارش طبری، پس از آن اردشیر از پدرش بابک درخواست که در برابر گوچهر درایستاده، سر به شورش برآورد. بابک نیز چنین کرد و بر گوچهر شورید و وی را بکشت. دریایی برآن‌است که بابک حاکمی محلی می‌بوده که سودای چیرگی بر اصطخر را در سر می‌پرورانده‌است و در آخر به‌یاری پسر بزرگترش شاپور، توانست بدان دست یابد؛ این بدان معناست که برخلاف گزارش طبری، سبب شوریدن بابک بر گوچهر حاکم اصطخر، درخواست و دستور اردشیر نبوده‌است و این را از سکه‌های مشترک بابک و پسرش شاپور می‌توان پنداشت.سپس بابک به اردوان پنجم نامه بنوشت و اجازه خواست تا پسرش شاپور را به‌جای گوچهرِ «سرنگون‌شده» بر اریکه قدرت بنشاند؛ اردوان در پاسخ بابک و پسرش اردشیر را یاغی شناخت. اردوان پنجم علی‌رغم شکست دادن رومیان، در داخل کشور با مشکل مبارزه‌جوییِ بلاش ششم روبرو بود که در فاصلهٔ ساله‌های ۲۲۲/۲۲۱ میلادی به نام خود سکه زده‌بود و این نمایانگر آن است که در آنگاه، هیچ شاهنشاهِ نیرومندی بر شاهنشاهی اشکانی تسلط نداشته بود. در آن هنگام که اردوان با چالش مهمتری دست و پنجه نرم می‌کرد، نمی‌توانست برای بپای‌خیزی یک نوخاسته در پارس اهمیت زیادی قائل شود. پس از چندی بابک در تاریخی نامشخص مُرد و پسرش شاپور بر تخت نشست؛ پس از آن میان دو برادر (شاپور و اردشیر) کشمکش و نزاع درگرفت اما شاپور بطور اتفاقی درگذشت. منابع چنین آورده‌اند که شاپور در هنگام حمله به داربگرد، در ویرانه‌خانه‌ای توقف کرد و ناگهان سنگی از سقف جدا شد و بر سر وی اصابت کرد و شاپور در دم جان داد. پس از این واقعه، دیگر برادران تاج و تخت پارس را به اردشیر واگذاشتند و این‌چنین اردشیر شاه پارس شد. شاید بتوان اردشیر و پیروانش را متهمان اصلی مرگ مرموز شاپور دانست چون آنان از این «مرگ تصادفی سود بردند؛ اما این اتهام اثبات‌پذیر نیست.

تصویر بابک هم بر سکه‌های پسرش شاپور و هم بعدتر برسکه اردشیر نقش شده‌است؛ در تصویر بابکی که بر پشت سکه‌های شاپور نقش شده‌است، وی سرپوشی ناهمسان با سرپوش‌های معمول اشکانیان و شاهان محلی پارس بر سر می‌دارد و این فقط پسرش شاپور است که سرپوشی شاهانه بر سر پوشانده‌است. برپایهٔ گزارش‌های سلطنتی، این بابک بود که گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون ساخت و پسرش شاپور را برجای وی نشاند؛ اردشیر از پذیرش گماشتن شاپور سرباز زد و برادر خویش و هر که در برابرش ایستاد را حذف کرد و سپس سکه‌ای منقوش به چهرهٔ خود بر روی سکه و پدرش بابک در پشت سکه ضرب کرد. تصویر بابک بر سکه‌های اردشیر-بابک، برخلاف تصویرش وی بر سکه‌های شاپور-بابک، سرپوشی همچو شاهان محلی پارس بر سر می‌دارد. برپایهٔ توضیحات داده‌شده از نقش بابک بر سکه‌ها، محتمل است نقشِ تعیین‌کننده‌ای که از اردشیر در رهبری شورش علیه دولت مرکزی ترسیم شده‌است، محصول خوانش‌های متأخرتر تاریخی باشد. احتمالاً در آن گاه بابک بیشتر ایالت پارس را زیر حاکمیت خود متحد ساخته‌باشد زیرا تصویر وی بر سکه‌های اردشیر نیز وجود می‌دارد.

اردشیر در فرایند بسط سرزمینی قدرت خویش، بسیاری شاهان محلی و زمین‌داران وابسته به پارتیان را مطیع خود ساخت. در مرحلهٔ نخست شورش، اردشیر با کنش‌هایی مانند ضرب سکه و ساخت شهرهای نو، قدرت مرکزی اشکانیان را به چالش کشید. به‌هرروی بدون وجود نارضایتی عمومی و رغبت نسبت به شورش در برابر اشکانیان، دورنمایی از پیروزی برای اردشیر نمایان نبود. فی‌المثل برپایهٔ منابع، حاکم سرزمینی در شمال شرقی تیسفون که به سریانی «بیت گرمه» می‌گفتندش و مرکزش کرکوک کنونی می‌بود، به همراه شارات نامی که پادشاه آدیابن می‌بود، اردشیر را در شورش علیه اشکانیان یاری کرد. اردشیر برای استحکام قدرت خویش، تنی چند از بزرگان را در داربگرد بکشت؛ سپس به کرمان یورش برد و آنجا را نیز تسخیر کرد و سراسر پارس و کرمان و سواحل خلیج فارس را در دست گرفت. در این هنگام اردشیر کاخ و آتشکده‌ای در گور (فیروزآباد کنونی) ساخت که آثار ویرانهٔ آن هنوز پدیدار است و بنام کاخ اردشیر بابکان خوانده می‌شود. و یکی از پسرانش که باز اردشیر نام داشت را حاکم کرمان گردانید. اردوان شاهنشاه اشکانی به حاکم شوش فرمان داد که به اردشیر حمله کرده، شورش وی را فرونشانده و وی را به تیسفون بفرستد؛ اردشیر پس از آنکه در جنگ با «شادشاپور حاکم سپاهان»، وی را بشکست و به‌هلاکت رساند، رو به جانب خوزستان نهاد و حاکم شوش را نیز بشکست و قلمروی وی را نیز به‌پیوست سرزمین‌های زیر حاکمیت خود درآورد. سپس به «ایالت میشان در مصب دجله» لشکر کشید و آنجا را تسخیر و ضمیمهٔ قلمروی خود نمود.


سرانجام در جنگ اردشیر با اردوان در نبرد هرمزدگان در ۲۸ آوریل (برابر با ۹ اردیبهشت) ۲۲۴ میلادی، اردوان به‌دست اردشیر کشته و با کشته شدنش سلسلهٔ اشکانی نیز سرنگون شد. سال وقوع این نبرد به‌گواه کتیبهٔ شاپور یکم در بیشاپور تأیید شده‌است. گزارش مبسوط از نبرد هرمزدگان، احتمالاً برساخته‌شده برای تاریخ رسمی ساسانیان بوده‌باشد؛ اگر گمانهٔ مذکور درست باشد، این نگاشته احتمالاً «منبع اصلی تاریخ طبری» بوده‌است. پس از کشته‌شدن اردوان، کشورگشایی اردشیر پایان نیافت. طی فرایندی، خاندان‌های بزرگِ زمین‌دار پارتی، [خواسته یا ناخواسته] یا مطیع اردشیر شدند و یا مغلوب وی گردیدند.

منابع متأخر همواره بیزاری ساسانیان از هرآنچه که برگرفته از پارتیان باشد تأکید داشته‌اند؛ وجود چنین نگرشی در اردشیر قابل درک است اما حتی وی نیز ناگزیر بوده‌است که دولت نوظهور خود را به یاری دیگر خاندان‌های برجستهٔ ایران —که خود یا با اشکانیان همدل بودند و یا برکشیدهٔ آنان بودند— بر شالوده‌های اشکانی برآورد. اما در نسل‌های بعدی شاهنشاهان ساسانی نیز تغییر در این بیزاری از اشکانیان دیده نمی‌شود. از این روی چنین می‌توان پنداشت که پارتیان، سلطهٔ سخت‎تر و مستبدانه‌تری از آنچه پنداشته می‌شود بر شاهان فرمانگذار خود اعمال می‌کردند و احتمالاً همین علت بود که راه را برای پیروزی اردشیر باز کرده‌باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
پس از شاهنشاهی


پیرامون سال تاجگذاری اردشیر بابکان اختلاف نظرهایی میان صاحب نظران وجود می‌دارد؛ برپایهٔ آراء و محاسبات و. ب. هنینگ، اردشیر در ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی تاج گذارده‌است؛ ولیکن محاسبات س. ح. تقی‌زاده، تاریخ این رویداد را ۶ آوریل ۲۲۷ میلادی نشان می‌دهد. جوزف ویزه‌هوفر نیز برپایهٔ دیگر منابع، سال تاجگذاری اردشیر در تیسفون را ۲۲۶ میلادی و در هنگام لشکرکشی به شمال میان‌رودان می‌داند.

به‌هرروی اردشیر با برگزیدن عنوان «شاهنشاه»، میل خود را برای نیل به فرمانروایی آشکار ساخت. در حدود سال‌های ۲۲۶-۲۲۷ میلادی، اردشیر در خلال لشکرکشی برای تسخیر مناطق شمال‌غربی کشور، کوششی ناموفق برای مسخر ساختن هترا —که پیش از آن نیز تراژان و سپتیموس سوروس در فتحش شکست خورده‌بودند— را تجربه کرد. شایان ذکر است در اواخر عصر اشکانیان، هترا به‌دلیل رو به سستی نهادن حکومت مرکزی پارتیان، به‌صورت نیمه‌مستقل درآمده‌بود. پس از این تلاش ناموفق اردشیر در غرب، وی تسخیر شرق کشور و «مطیع‌سازی» زمین‌داران بزرگ پارتی، نجیب‌زادگان محلی و خاندان‌های بزرگ ایرانی را آغازید و باموفقیت به‌سرانجام رسانید.وسعت و محدودهٔ دقیق قلمروی زیر فرمان اردشیر را نمی‌توان به‌درستی تعیین کرد. احتمالاً حوزهٔ قلمروی اردشیر در غرب، تا مرزهای سنتی میان رومیان و پارتیان در شمال غربی کشیده‌شد؛ در شرق نیز حاکمان کوشان و توران و احتمالاً صحرای مرو به شاهنشاهی اردشیر گردن نهاده‌باشند؛ و در جنوب غربی هم، بخشِ شمالیِ «سواحل عربی خلیج فارس» به‌جنگ مسخر گشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جنگ با رومیان



نقشهٔ لشکرکشی‌ها و نبردهای اردشیر بابکان و شاپور یکم



بر پایهٔ اطلاعاتی که منابع لاتین و یونانی به‌دست می‌دهند، نخستین برخورد «قدرت نوظهور ساسانی» در مرزهای غربیِ خود با روم، در زمان اردشیر و در سال ۲۳۰ میلادی، با حملهٔ ایرانیان به مناطق زیر حاکمیت روم در شمال میان‌رودان رخ داد. اردشیر، نصیبین که یکی از دو دژِ سامانهٔ دفاعی رومیان در میان‌رودان —و آن دیگر حران— بود را محاصره کرد اما موفق به تسخیرش نشد؛ یورش سواران ساسانی به دیگر نقاط سوریه و کاپادوکیه کشیده شد و بدانجای نیز تاختن آوردند. پس از کوشش بی‌حاصل رومیان برای مصالحه با اردشیر، سرانجام الکساندر سوروس در سال ۲۳۲ با بی‌میلی و اکراه آهنگ مقابله با ایرانیان کرد. نیروهای رومی به فرماندهی الکساندر سِوِروس به استعداد یک ستون نظامی به ارمنستان و دو ستون به جنوب حمله کردند؛ اگرچه از جزئیات رخدادها اطلاع دقیقی در دست نیست، اما دانسته‌است که رومیان در شمال (ارمنستان) به پیروزی‌هایی رسیدند ولیکن نیروهایی که به میان‌رودان جنوبی اعزام داشتند، به‌سبب دشواری‌های طبیعیِ آنجا، کاری از پیش نبردند. به هر روی حملهٔ اردشیر، توسط روم دفع گردید.

البته «نخستین آزمون نبرد میان ساسانیان و رومیان»، بی‌داشتن حاصلی مثبت برای رومیان به‌پایان رسید؛ اگرچه الکساندر سوروس به‌پاس پیروزی خود جشنی در روم برپای داشت و در نوشته‌های رومی، به این جنگ — به‌سبب حفظ مرزهای پیشین امپراتوری روم — به مثابهٔ پیروزی نگریسته شده‌است و الکساندر سوروس به مثابهٔ یک فرد پیروز در روم ظاهر شد. در این نبرد، خسارت‌های بسیاری نیز بر نیروهای ایرانی وارد آمد و تلفات زیادی متحمل شدند. در منابع متأخرتر عربی–فارسی، هیچ اشاره‌ای به این نبرد و عدم پیروزی اردشیر به‌میان نرفته‌است؛ احتمالاً سبب این عدم ذکر، ننگ‌آور انگاشتن این حادثه توسط اردشیر بوده‌باشد.

با اینکه، هیچ پیمان صلح رسمی‌ای امضاء نشد اما در سال‌های بعد، مرزهای شرقی روم دگرباره مورد هجوم ساسانیان قرار نگرفت. شاید برای رومیان الحاق هترا به دژهای سامانهٔ دفاعی مرزی خویش مهمتر بود. مردم هترا می‌دانستند که خودمختاری نسبی آنان —که در اواخر دوران پارتیان به دلیل ضعف حکومت مرکزی اشکانی ممکن شده‌بود— از جانب سیاست‌های اعلام شدهٔ ساسانیان در خطر بود. سیاست خارجی حاکمان تازه ایران در پیشروی به سوی غرب بود و شاید این به سبب انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی کشور بوده‌باشد؛ درحالیکه رویهٔ پارتیان و رومیان در سال‌های آخر این بود که همهٔ چیز را به حال خود همانگونه که هست رها کنند.


قتل الکساندر سوروس به‌دست سربازانش و پسامد آن که آشوب‌هایی در روم را در پی داشت، اردشیر را برای حملهٔ دوباره به روم انگیخت. اردشیر در حدود سال‌های ۲۳۷-۲۳۸ میلادی نصیبین و حران را تصرف کرد و به شهر دورا یورش برد؛سپس به هترا —که شهری تجاری و مرکز آمدوشد کاروان‌های بازرگانی بود— لشکر کشید. هترا دربرابر محاصرهٔ ایرانیان سخت درایستاد تا پیش از آوریل و یا سپتامبر ۲۴۰ میلادی سقوط نکرد؛ چنین می‌نماید که شهر هترا، به مثابهٔ نقطهٔ فشار و عملیات علیه میان‌رودان رومی برگزیده شده‌بود. احتمالاً سقوط هترا سبب‌ساز جنگ‌های گوردیان سوم با ایران شده‌باشد.

در تاریخ اسطوره‌ای-ملی ایرانیان، نبرد هترا و حادثهٔ سقوطش با داستانی عشقی همراه شده‌است. برپایهٔ این داستان، به‌گاه لشکرکشی ایرانیان به هترا، دختر پادشاه شهر به عشق شاپور یکم پسر اردشیر گرفتار آمده‌بود و از وی قول ازدواج بگرفت و سپس دروازهٔ شهر را بر شاپور بگشود، آنگاه ایرانیان شهر را بگرفتند و آن را ویران ساختند؛ پس از آنکه شاپور در شب عروسی از مهربانی و توجه پادشاه به دخترش آگاهی یافت، به‌سبب ناسپاسی دختر به چنین پدری، بگفت تا وی را بکشند.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سال‌های پایانی و مسئلهٔ جانشینی


به‌سبب دشواری‌هایی که در منابع است، سال‌های پایانی و روز مرگ اردشیر چندان روشن نیست. احتمالاً پسرش شاپور به عنوان شریک در پادشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ (۲۳ فروردین) میلادی، تاج بر سر نهاده‌باشد. این زمان از سنگ‌نگاره‌های پیرچاوش واقع در سلماس در شمال غربی ایران که سهیم شدن شاپور در پادشاهی را نشان می‌دهد گرفته شده‌است. پاسخ این پرسش که آیا شاپور به عنوان شاهی بی‌شریک در دوران زندگانی اردشیر تاج بر سر نهاده، وابسته به تفسیر نوعی سکهٔ خاص است. در این سکه‌ها، شمایل اردشیر و پسرش شاپور همراه یکدیگر بر روی سکه کنده شده‌است. شریک‌سازی شاپور در شاهنشاهی، احتمالاً به‌تدبیر اردشیر بوده تا مسئلهٔ جانشینی را بی‌دردسر حل کرده‌باشد؛ دلیل این امر آن بود که اردشیر پسران دیگری هم داشت و بیم آن می‌رفت که همچو خودش، ایشان نیز چشم به تاج و تخت دوخته باشند.

پیرامون سال شراکت شاپور در شاهنشاهی با اردشیر، در دست‌نبشته‌های مانوی کلن به زبان یونانی دربارهٔ زندگی مانی چنین آمده‌است:


هنگامی که من بیست و چهار ساله شدم، در سالی که پادشاه ایران، دری-اردشیر شهر هترا را بگشود، و در سالی که شاپورشاه، پسرش، بزرگترین دیهیم را در ماه فارموثی، در روزماه [هشتمِ ماه فارموثی]، بر سر نهاد، خداوند من که خجسته‌ترین است مرا به احسان خویش سرافراز کرد، مرا به لطف خویش فراخواند...
با محاسبهٔ ماه و سال مصری دانسته می‌شود که تاجگذاری شاپور به عنوان شریک پادشاهی پدرش، در ۱۲ آوریل سال ۲۴۰ میلادی (نخستین روز از ماه بابلی نیسان در سال ۵۵۱) اتفاق افتاد. پادشاهی همزمان اردشیر و شاپور، ظاهراً تا اوایل ۲۴۲ میلادی طول کشید. بدین ترتیب این مسئله پیش روی است که شاپور احتمالاً دوبار تاج بر سر گذاشته‌باشد؛ یکی در به عنوان شریک پادشاهی در ۲۴۰ میلادی و بار دگر در ۲۴۳ میلادی به‌مثابهٔ شاهنشاهی تنها؛ ولیکن احتمال بیشتر آن است که وی تنها یک‌بار و آن‌هم در سال ۲۴۰ میلادی، تاج بر سر هِشته باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
بررسی گاه‌شمار زندگانی


برپایهٔ سه تاریخی که از کتیبهٔ شاپور برستونی در بیشاپور به‌دست آمده، فاصلهٔ میان سال‌های ۲۰۶/۲۰۵ میلادی آغاز دوره‌ای در تاریخ ساسانی می‌نماید؛ در نخستین سطرها از ستون‌نبشتهٔ مذکور آمده:

  • ۱.فروردین‌ماه، سال ۵۸
  • ۲.آذر اردشیر سال ۴۰
  • ۳.آذر شاپور از آذرهای شاهی سال ۲۴

بدینگونه در این ستون‌نبشته تاریخ با «سه عهد» مشخص شده‎است؛ «آذر اردشیر سال ۴۰» یعنی چهلمین سال از عهد اردشیر و «آذر شاپور سال ۲۴» یعنی بیست و چهارمین سال از عهد شاپور یکم. سال ۵۸ نشانگر عهدی‌است که نامعلوم مانده. از این اشاره چنین استنباط شده که یکی از حوادث مذکور (براندازی شاه محلی اصطخر به‌دست بابک و یا اعلام استقلالش از اشکانیان) در فاصلهٔ میان سال‌های ۲۰۶/۲۰۵ میلادی به‌وقوع پیوسته باشد زیرا این سال بطور ضمنی به‌عنوان «سال آغاز دوره‌ای» ذکر شده‌است. این انگاره که «فاصلهٔ میان سال‌های ۲۰۶/۲۰۵ میلادی» مربوط به شورش بابک بوده‌باشد بسیار محتمل است زیرا در هیچ‌یک از تاریخ‌های بعدی به‌دست آمده از ساسانیان، «فاصلهٔ میان سال‌های ۲۰۶/۲۰۵ میلادی» مبنا نبوده و معمولاً هر شاهنشاه ساسانی یا مبنای تقویم را سال «به‌شاهی رسیدن خود» می‌نهاده یا مبنا را بر گاه‌شماری سلوکی که با سال ۳۱۲ ق. م. آغاز می‌شده‌است می‌گذاشت. ر. گیرشمن بر آن است که سال ۵۸ نمایانگر آغاز چیرگی دودمان ساسانی بر خطهٔ پارس می‌باشد؛ وانگهی تاریخ دگرگونی سکه‌های پارس که به همراه آن نام فرمانروایان پیشین با نام دودمان ساسانی جایگزین گشته را می‌توان حدود سال ۲۰۵-۲۰۶ میلادی دانست. بسیار محتمل است که در فاصلهٔ میان سال‌های ۲۰۶/۲۰۵ و ۲۱۲/۲۱۱ میلادی، بابک بر تخت شاهی اصطخر چیره گشته و پسرش شاپور را بر آن گماشته باشد؛ سپس اردشیر در کنشی متمردانه، از دارابگرد به گور (اردشیرخوره یا فیروزآباد) نقل مکان می‌کند و استحکامات دفاعی خویش را در آنجا برمی‌آورد تا در به‌گاه مرگ پدرش بابک، بتواند علیه برادر بزرگترش دست به حمله زند. «نخستین سنگ‌نگارهٔ دیهیم‌ستانی» اردشیر در فیروزآباد نیز احتمالاً نماد شوریدن اردشیر بر پدر و برادرش باشد. بابک احتمالاً در حدود ۲۱۲/۲۱۱ میلادی مرده باشد و پس از آن است که دو پسرش (شاپور و اردشیر)، سکه‌هایی زیر عنوان «شاه» و مزین به شمایل پدر تازه‌درگذشته‌شان (بابک) در پشت آن ضرب کردند. گزارش زین‌الاخبار نیز مؤید آن است که اردشیر در سال ۲۱۲/۲۱۱ میلادی به‌مثابهٔ شاهی محلی تاج بر سر گذارده‌است. رویدادهای ۲۱۲/۲۱۱ میلادی که شامل شکست شاپور (برادر اردشیر) و کشته شدن احتمالی‌اش است، احتمالاً با دومین سنگ‌نگارهٔ اردشیر بر نقش رجب و همچنین ضرب سکه بدون شمایل بابک در ارتباط باشد. نگاشته‌شدن گزارهٔ «مزداپرست خدایگان اردشیر شاه ایران» بر برخی از سکه‌های دستهٔ دوم اردشیر نیز احتمالاً پس از چیرگی وی بر اصطخر و تحت کنترل درآوردن پارس بوده‌باشد. چیرگی اردشیر بر پارس و تسخیر سرزمین‌های مجاور، زنگ خطری برای اردوان بود؛ بدین‌گونه اردوان به رویارویی با اردشیر شتافت و سرانجام در نبرد هرمزدگان شکست خورد و کشته شد. پس از این بود که اردشیر توانست ادعای «شاهنشاهی ایرانیان» را داشته‌باشد. اردشیر سنگ‌نگاره‌ای یادگارانه برای پیروزی در نبرد هرمزدگان در نزدیکی شهر گور (اردشیرخوره یا فیروزآباد کنونی) کَند. نشانه‌های این رویدادها (حد فاصل تسخیر اصطخر تا زمان چیرگی بر تیسفون و تاجگذاری رسمی در آنجای)، در سنگ‌نگارهٔ دیهم‌ستانی اردشیر بر نقش رستم و همچنین دگرگونی سکه‌هایش نمایان است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
فرایند تمرکز قدرت


تاریخ جامعهٔ ساسانی برپایهٔ دو اصل کاملاً متضاد قابل بررسی‌است؛ یکی قدرت مرکزی که تبلور آن شخص «شاهنشاه» می‌بود و مدام می‌کوشید که قدرت خود را فزونتر کند و در سوی دیگر تیول‌داران و زمین‌داران بزرگ که از تجمع قدرت در دست شاهنشاه جلوگیری می‌کردند و بعضاً نیز به زیان شاه بر قدرت خود می‌افزودند.

در اوایل، سیاست‌های ساسانیان با توجه به روابط میان شاه، خانوادهٔ سلطنتی و بزرگ‌زادگان زمین‌دار (از جمله اعضای طبقهٔ اشرافی پارتی قدیمی) شکل می‌گرفت. در زمان اردشیر اگرچه فرایند تمرکزگرایی آغاز شده بود و تعداد شاهان محلی به شدت کاهش یافت، اما با این همه، حکومت وی بر همان پایه‌هایی استوار بود که شاهانشاهی پارتیان قرار داشت.

بر پایهٔ توصیف کتیبهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت از دربار اردشیر، ذکر نام اردشیر به عنوان شاه بزرگ (شاهنشاه) به همراه چهار «شاه» که حاکمان نیشابور، مرو، کرمان و سیستانمی‌بودند به میان آمده‌است. سه پادشاهی مکوران، تورستان و کوشانشهر نیز بودند که به خراج گذاردن به اردشیر و تبعیت از وی را گردن نهاده بودند. این شاهان محلی تا حدودی نیمه‌مستقل از دولت مرکزی می‌بودند و حق جانشینی در آنان موروثی می‌بود. اما در زمان شاهنشاهان بعدی ساسانی، استقلال برخی از آنان گرفته شد؛ مثلاً در دروان شاپور یکم، استقلال مرو و نیشابور از آنان گرفته شد و سیستان به صورت استان (شهر) درآمد و به تیول نرسه پسر شاپور یکم داده شد. این نشان از وجود گرایشی فزاینده به سوی تمرکز قدرت از همان ابتدای عصر ساسانی می‌دارد.

ساختار دولت مرکزی اشکانی، به «نجیب‌زادگان محلی» و «بزرگان طایفه‌ای» وابسته بود و حکومت‌های خودگردانی محلی برپایهٔ «اشرافیت‌سالاری» و «منافع قبیله‌ای» را در دل خود داشت. اردشیر دریافته بود که پیگیری و به سرانجام رسانیدن سیاست یورش و الحاقگری، بدون پایاسازی و تثبیت قدرت در قلمرواش ناممکن خواهد بود؛ وز همین روی تنها با زدودن حاکمان محلی و برپای‌سازی قدرتی مرکزی با نظامِ دیوان‌سالاریِ سازمان‌یافته می‌توانست توازن نظامی در وضع موجود و ساختار سرزمینی را دگرگون سازد. اگرچه حکومت ساسانیان در روزهای نخست خود هیچ تفاوتی با دوران پایانی اشکانیان نداشت، اما همانطور که گفته آمد، از ویژگی‌های برجستهٔ دوران ساسانی، وجود گرایشی فزاینده به سوی تمرکز قدرت در ایران از همان روزهای نخست برآمدن ساسانیان بوده‌است. در آغاز کار ساسانیان، ایران از اتحادیه‌ای از پادشاهی‌ها و بزرگزادگان زمین‌دار (تیول‌داران) تشکیل می‌شد که هرکدام به اندازه‌های گوناگون، درجه‌ای از استقلال از دولت مرکزی می‌داشتند و از راه‌های مختلف با آن در پیوند اقتصادی می‌بودند. به بیانی دیگر، در فلات ایران گونه‌ای جامعهٔ فئودالی زیر حاکمیت ملاکان بزرگ برپای می‌بود در حالی که در دشت‌های میان‌رودان بیشتر فرهنگ شهرنشینی و شهرهای کاروانی صورت اجتماع می‌بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شهرسازی


نخستین شاهنشاهان ساسانی شماری شهر در ناحیه‌های گوناگون ایران بنیاد و یا بازسازی کردند. از کتیبه‌های نخستین ساسانی پیداست که «دگرگون کردنِ نام»، بازسازی و یا نوسازی شهرهای تازه در آن منطقه‌هایی انجام می‌شد که بدست نیروهای ساسانی گشوده شده بودند و بخشی از مایملک شاهنشاهی (دستکرت) محسوب می‌شدند. این «شهرهای شاهی» دورهٔ ساسانی، مراکز پادگان‌های نظامی در سرزمین‌های نوگشوده بودند و بعدترها مرکز حوزه‌های اداری نوبنیاد و بودباش کارگزاران دولتی شدند. بدین صورت افزایش شمار «شهرهای شاهی» برابر با رشد دستکرت شاهنشاهی بود. بنابراین به جای شهرهای خودگردان دورهٔ پارتی که بیشتر در نواحی غربی کشور بودند و مستقلاً از دولت مرکزی، مناطق کمابیش گسترده‌ای را زیر فرمان خود می‌داشتند، در اوایل دوران ساسانی، برآمدن «شهرهای شاهی» را در برداشت که مراکز پادگانی دولت مرکزی محسوب می‌شدند. هر یک از این منطقه‌ها برای مرکزیت یک ناحیهٔ روستایی و زیر حاکمیت یک «شهرب» ساخته می‌شد و مالیات این منطقه‌ها مستقیم به شاهنشاهی فرستاده می‌شد. از دگر سوی، در کنار زمین‌های شاهی (دستکرت)، سرزمین‌های وسیعی زیر فرمان بزرگزادگان زمین‌دار و اشراف محلی نیز وجود می‌داشت و شاهنشاه کنترل مستقیمی بر آنان نمی‌داشت و خراج این سرزمین‌ها از راه‌های غیرمستقیم به خزانهٔ شاهنشاهی پرداخت می‌شد. از همین روی بود و توسعهٔ شمار منطقه‌های شاهی و ناحیه‌های پیوسته بدان (دستکرت) به هدف داخلی و سیاست مالی اردشیر و فرزندانش مبدل گشت. اگرچه دوگانگی وضع مالیاتی میان زمین‌های شاهنشاهی (دستکرت) با مالیات مستقیم به خزانهٔ شاهنشاهی با اراضی زیر فرمان بزرگزادگان و اشراف زمین‌دار با مالیات غیرمستقیم به خزانهٔ شاهنشاهی، تا اصلاحات مالیاتی دوران قباد یکم و خسرو انوشیروان ادامه داشت.

شهرهایی که ساخت آنها به اردشیر بابکان نسبت داده شده‌است، به شرح زیر است:



به گفتهٔ طبری، اردشیر بابکان هشت شهر بنیاد کرد که از آن‌ها سه شهر در پارس به نام‌های «اردشیر خوره»، «رام اردشیر» و «ریو اردشیر» بود؛ یکی در خوزستان به نام «هرمزد اردشیر»، دو شهر در سواد زیر نام «به اردشیر» و «استاباد»، یکی در بحرین با نام «پسا اردشیر» و یکی در نزدیکی موصل کنونی به نام «نود اردشیر». اگرچه رسیدن تاریخ ساخت همهٔ این شهرها به روزگار شاهنشاهی اردشیر مورد تردید است. مثلاً دانسته‌است که چندین شهر را شاپور یکم «با نامی مرکب با اردشیر» به افتخار پدرش بنیان نهاد. این درحالی‌است که برخی دیگر بدست دیگر اردشیرنامان بنیان نهاده شده‌اند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ایدئولوژی دولتی و اندیشهٔ ایرانشهری



نخستین سنگ‌نگارهٔ «دیهیم‌ستانیِ» و دومین سنگ‌نگارهٔ اردشیر از اهورامزدا، اردشیر ایستاده در پیشاپیش ملازمانش، شهر گور (فیروزآباد کنونی)




بقایای ویرانه‌های پاسارگاد و تخت جمشید می‌توانست یادمانی پایدار از شکوه گذشتهٔ ایالت پارس باشد؛ گرچه آگاهی از وجود یک امپراتوری بزرگ اغلب به دست فراموشی سپرده شده‌بود. برپایهٔ دانسته‌های موجود از سکه‌های حاکمان محلی پارس پیش از برآمدن ساسانیان، تقریباً از اندکی پس از مرگ اسکندر مقدونی، بی‌انقطاع دستِ کم یک پادشاه محلی در سرزمین پارس حکومت می‌کرده‌است. نخستین شاهان محلی پارس به «فره‌ترکه»، به معنای والی یا فرمانروا معروف بوده‌اند؛ آنان بر سکه‌هایشان عنوان «فرمانروای خدایان» (فره‌ترکهٔ بغان) را می‌نگاشته‌اند؛ این سکه‌نبشته، محل مطالعات مهمی چند بوده‌است. پانائینو چنین می‌پندارد که مُراد از عبارت «خدایان» (بغان)، ایزدانی همچو «اهورامزدا»، «میترا» و «آناهیتا» است که مورد حمایت هخامنشیان می‌بودند. دریایی برآن است که «خدایان»، اشاره به شاهان هخامنشی می‌دارد و نه «ایزدان تحت حمایت ایشان». وی می‌افزاید که «خدایان» (بغان) یادشده بر سکه‌ها، همان شاهان هخامنشی بودند که پس از مرگ، توسط سلوکیان پرستیده شدند. این احتمالاً دلیل آن است که چیزی که امروزه بر سکه‌های اردشیر و دیگر شاهنشاهان متقدم ساسانی «بغ» به‌معنای «خدایگان» خوانده می‌شود، ریشه در مفاهیم یونانی می‌دارد.

از شواهد نام‌شناختی و شمایل‌شناختی این سکه‌ها چنین برمی‌آید که یاد هخامنشیان و دلبستگی به آیین آتش —از اصول دیانت زردشتی— در پارس همچنان وجود داشته‌است. شباهت سکه‌های اردشیر بابکان با سکه‌های واپسین شاهان محلی پارس، گویای وجود سنتی ایرانی و دلبستگی پادشاهان محلی بدان است. بر سکهٔ هوبرز،یکی از شاهان محلی پارس، چنین نوشته شده‌است: «هوبرز، فرمانروا از ایزدان، پسر یک پارسی». اهمیت این سکه‌نبشته در این است که نشان می‌دهد عنوان روی سکه‌های اردشیر بابکان «مزداپرست، خدایگان اردشیر شاهنشاهِ ایران که چهره از یزدان می‌دارد» ادامهٔ سنت فره‌ترکه‌هاست. از دگرسوی با بودن نام‌های پادشاهانی مانند داریوش و اردشیر بر سکه‌های شاهان محلی این خطه، اگر انگاشته نشود که دودمانی فرعی از هخامنشیان همچنان در پارس حاکم بوده‌اند، حداقل ادامهٔ حیات پاره‌ای از سنت‌های هخامنشی را گواهی می‌دهد. به هر روی، به قدرت رسیدن اشکانیان به مثابهٔ چیرگی ایرانیان صحراگرد و دورافتاده بر ایرانیان شهرنشین بود؛ دستهٔ دوم که نسبت به دسته نخست ریشه‌دارتر و دارای اصالت ملی بیشتری بودند، با دید خصومت‌آمیز به پارتیان نگریسته، آنان را غاصبانی بدوی می‌انگاشتند که حق آنان را پایمال کرده‌اند و پارس سردستهٔ این مناطق بود.

اردشیر نقش بسزایی در توسعهٔ ایدئولوژی شاهنشاهی داشته‌است. وی کوشید تا خویش را به‌مثابهٔ مزداپرستی مرتبط با خدا و دارندهٔ فَرّه ایزدی بنمایاند. ادعای مشروعیت پادشاهی وی به‌عنوان نورسته‌ای برحق از نسل شاهان اسطوره‌ای ایرانی و نیز تبلیغات منتسب به اردشیر علیه مشروعیت و نقش پارتیان در توالی تاریخ ایرانی، مؤید جایگاه ممتازی‌است که میراث هخامنشی در ذهن نخستین شاهنشاهان ساسانی می‌داشت. اگرچه دیدگاه رایج برآن است احتمالاً ساسانیان چندان دربارهٔ هخامنشیان و وضعیتشان نمی‌دانسته‌باشند. از دگر سوی، شهبازی چنین می‌پندارد که نخستین شاهنشاهان ساسانی، با هخامنشیان آشنا می‌بودند و شاهنشاهان متأخر ایشان، به‌عمد به کیانیان روی آوردند. دریایی نیز در همین راستا می‌افزاید که ساسانیان آگاهانه هخامنشیان را نادیده گرفتند تا بتوانند پیشینهٔ خود را به کیانیان برسانند؛ وز همین بود که تاریخنگاری مقدس را در پیش گرفتند. در این شیوه از تاریخنگاری، آگاهی جامعه و دستگاه دیوانی اهمیتی نداشته و دربار به‌یاری دستگاه دینی بود که تاریخ دلخواه خویش را می‌پراکند. اردشیر برای یادبودهای پیروزی‌هایش، اقدام به نقر سنگ‌نگاره در فیروزآباد، نقش رجب و نقش رستم کرده‌است؛ در سنگ‌نگارهٔ وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شده‌است. از این نقش چنین برمی‌آید که اردشیر می‌پنداشته و یا می‌خواسته که دیگران بپندارند که حاکمیت وی بر سرزمینی که در کتیبه‌ها «ایرانشهر» خوانده می‌شده، از سوی پروردگار مقرر شده‌است. واژهٔ ایران، پیش از این، در اوستا و به‌عنوان «نام سرزمین اسطوره‌ای آریاییان» بکار می‌رفت؛ در دوران اردشیر، عنوان «ایران» بر جغرافیای زیر حاکمیت ساسانیان اطلاق شد. اندیشهٔ «ایران»، هم برای جوامع زردشتی و هم نازردشتی سراسر شاهنشاهی پذیرفته شد و حافظهٔ جمعی ایرانیان در مراحل گوناگون و لایه‌های مختلف جامعهٔ ایرانی تا دوران مدرن امروز ادامه یافته و زنده مانده‌است. آنچه روشن است، مفهوم «ایرانشهر» کاربردی مذهبی نیز داشته و سپس به پیدایش صورت سیاسی آن به‌معنای مجموعه‌ای از سرزمین‌ها انجامیده‌است.


برگزیدن جایی همچو نقش رستم که آرامگاه شاهان هخامنشی‌است برای سنگ‌نگاری و کتیبه‌نویسی، مکان معبد آناهیتا در اصطخر و بودن نام برخی شاهان هخامنشی به عنوان نیا در شجرنامهٔ افسانه‌ای ساسانیان، نمایانگر وجود گرایش به هخامنشیان در روزگار نخست ساسانیان می‌باشد. مدارک بسیاری در نوشته‌های پارسی میانه و عربی-فارسی وجود می‌دارد که نشانگر وجود مواجهٔ پرخاشگرانهٔ ساسانیان با روم برای بازگشت به وضعیت باشکوه گذشته در غرب است و چنین انگاشته شده که این عظمت توسط رومیان گرفته شده‌است. در این باره طبری آورده‌است که اردشیر مدعی بود و اعلان می‌داشت که برای گرفتن انتقام دارای دارایان (دارا بن دارا) که بدست اسکندر مقدونی شکست خورد و کشته شد بپای خاسته‌است. مورخان رومی همچو هرودین و دیون کاسیوس نیز ذکر گزارش‌هایی پیرامون «بازگشت‌خواهی ساسانیان به شکوه و قلمروی هخامنشیان» را به میان آورده‌اند؛ این گزارش‌های مورخان رومی نشان می‌دهد که رومیان اهداف سیاست خارجی ساسانیان را بخوبی درک کرده بودند اگرچه درک درستی از تغییر و دگرگونی سلسلهٔ شاهنشاهی ایران نداشتند. این نکته قابل توجه‌است که جایگاه اسکندر در اندیشهٔ بازگشت‌خواهی ساسانیان —که به‌عنوان نابودگر ایران شناخته می‌شد—، در آن هنگام مصادف و منطبق شده‌بود با ایدهٔ «تقلید و بزرگداشت از اسکندر» در میان امپراتوران روم؛ کاراکالا خویش را «اسکندر دوم» می‌خواند و «الکسندر سوروس» وی را گرامی می‌داشت. کتنهوفن، رابین و هویسه، برآن‌اند، آن دسته از منابع یونانی-رومی که از باخبر بودن ساسانیان از هخامنشیان و بازگشت‌خواهی توسعه‌طلبانهٔ ایشان به اراضی هخامنشیان گزارش‌هایی داده‌اند، کارکردی تبلیغاتی می‌داشته و می‌باید در چارچوب اندیشه‌های امپراتوری روم تفسیر شوند. اما چیزی که واضح است، ادعای اردشیر و بعدتر پسرش شاپور بر اراضی رومی‌است. دریایی برآن‌است که سبب جنگ‌های اردشیر و شاپور با روم، برای انطباق آرمان‌های ارضی خویش با سنت‌ها بوده‌است؛ وی چنین می‌پندارد که ادعای ساسانیان بر سرزمین‌های آسیایی به مثابهٔ میراث پدران خویش، مبنای اساطیری می‌داشته و از داستان اسطوره‌ایِ فریدون تقسیم جهان میان پسرانش (سلم و تور و ایرج) ناشی می‌شده‌است؛ در این اسطوره، فریدون پادشاهی توران را به تور و روم را به سلم می‌بخشید و ایران [که بهترین جای جهان است] را به ایرج؛ برادران بر وی رشک می‌برند و جهان اندر جنگ فرومی‌غلطد. ساسانیان نیز با نگاهی اساطیری، خویش را فرزندان ایرج و رومیان را وارثان سلم می‌پنداشتند. دریایی ادامه می‌دهد که فقط این‌چنین می‌توان بر ادعاهای ارضی ساسانیان که در آثار دیوکاسیوس و هردویان آمده‌است، پی برد. وی برآن است که ادعاهای ارضی ساسانیان، اساساً با آنِ هخامنشیان متفاوت بوده‌است.

در تبارشناسی افسانه‌ای ساسانیان نیز که در کارنامهٔ اردشیر بابکان پدیدار گشته‌است، از پیوند خویشی میان ساسانیان و هخامنشیان یاد می‌شود. در این کتاب اندیشه‌ای که بازتاب یافته‌است همانا پیوند ساسان نیای دودمان ساسانی با نوادگان داریوش از یکسوی و پادشاهان محلی پارس از سوی دیگر است. اگرچه ساسانیان در سدهٔ پنجم میلادی نسب و نیای خود را به پادشاه‌هان اسطوره‌ای اوستا یعنی کیانیان رسانیدند که نمودش افزوده گشتن لقب «کی» به القاب شاهنشاهان ساسانی می‌باشد.

این پرسش که آیا این دست ادعاها و نقشه‌ها و کین‌خواهی‌ها به همان شکل که منابع تاریخی آورده‌اند، به واقع توسط خود اردشیر مطرح شده‌است یا بعدترها به وی به عنوان بنیانگذار شاهنشاهی منتسب شده، به سبب نبود منابع کافی هنوز بی‌پاسخ مانده‌است؛ اگرچه انتساب این ادعاها پس از حیات اردشیر بدو منطقی‌تر می‌نماید. با این اوصاف، در این موضوع شکی نیست که دیدگاه‌های بلندپروازانهٔ اردشیر پیرامون سیاست و رابطه با جهان خارج، برپایهٔ از سرگیری و تکرار موفقیت‌های هخامنشیان شکل گرفته بود. به هر روی دانایی ساسانیان از هخامنشیان، دانسته‌هایی سطحی و مبهم بوده و مبنایی باقاعده و تاریخی نداشته‌است. در همین راستا، ریچارد فرای و دریایی برآنند که آن بخش از منابع عربی-فارسی (مانند طبری) که دربردارندهٔ تاریخ ساسانیان از آغاز تا روزگار خسرو انوشیروان است را باید به دیدهٔ تردید نگریست؛ ایشان این نگاه تردیدآلود را بر متونی همچو کارنامهٔ اردشیر بابکان نیز روا می‌دانند؛ این نگاه تردیدآمیز از آن سبب بوده‌است که اکثر منابع تاریخ ایرانی در دورهٔ خسرو انوشیروان و به دست کاتبان دربار و روحانیون تدوین می‌کردند تا تاریخ گذشتگان خویش را با جهان‌بینی آن روز شاهنشاهی ساسانی تطبیق دهند و به طریق اولی تصویری آرمانی و منطبق بر آرمان‌های خسرو انوشیروان از اردشیر بابکان ترسیم کنند.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سیاست دینی


بابک موبد بزرگ معبد آناهیتا در اصطخر و پدر اردشیر پایه‌گذار دودمان ساسانی بود که با آغاز حکومت وی، دین بر تخت ایران برنشست. شاید اعتبار موبدانی بابک در گرفتن قدرت از گوچهر بازرنگی حاکم وقت پارس —که علاقه‌ای به پیروی از آئین آتش‌نشان نمی‌داد— کمک کرده‌باشد. در تصویری مخدوش، بابک و پسرش شاپور بر دیواری در تخت جمشید نشان داده شده‌اند؛ در این تصویر، بابک و شاپور هردو تن‌پوش سر همسانی همانند آنِ شاپور یکم بر سکه‌هایش بر سر می‌دارند؛ در این تصویر بابک در مقام دوگانهٔ شاه-موبد درحالی نمایان شده‌است که با یک دست دستهٔ شمشیرش را در مشت می‌فشارد و با دستی دیگر آتش آذرگاه را برهم زده و هیمه بر آن می‌افزاید. شاپور پسر بابک نیز سوار بر اسب، با یک دست شمشیرش را در مشت فشرده و با دستی دیگر حلقهٔ روبان‌داری را که نشان شاهی‌است می‌ستاند. اردشیر که در حدود ۲۲۰ میلادی بجای برادرش شاپور بر تخت حکومت پارس می‌نشیند، در نخسین سکه‌هایش، همان تاج برادرش شاپور را —منتها از روبرو— بر سر می‌دارد و بر پشت سکه نیز تصویر پدرش بابک نقش بسته‌است. دین زرتشت تا هنگام روی کار آمدن اردشیر بابکان، آیین مورد ایمان و زیر چتر پشتیبانی ساسانیان بود. باور رایج بر این بوده‌است که با برآمدن اردشیر، پریستاران آتشکده‌ها مورد توجه و احترام قرارگرفتند و دگراندیشان مورد آزار؛ ولی این روایت امروزه محل اختلاف چندی است. اگرچه هیچ مقام برجستهٔ آیین زرتشتی، جایگاه ارجمندی در دربار او نداشت، ولی به نظر می‌آید نخستین پویه‌ها برای نهادینه‌کردن دین زرتشت به عنوان دینی دولتی در زمان اردشیر انجام شده‌باشد؛ همچنین سنت‌های برجای ماندهٔ هخامنشی، هلنی و اشکانی نیز در هم آمیخته‌شده و در این دوره مورد استفاده قرارگرفت.


اردشیر در سکه‌ها و در کتیبه‌اش در نقش رستم، خود را مزداپرست و از تبار ایزدان خوانده‌است. در سکه‌های بعدی اردشیر، تاج دندانه‌دار بجای سرپوش سنتی بر سرش نقش شده‌است؛ این تغییر در کنار افزوده شدن عبارت «... چهر از یزدان می‌دارد» (از نسل ایزدان است)، نشان دهندهٔ پایگاه ایزدی اردشیر است. این تاج دندانه‌دار، به‌سان همان تاجی‌است که بر سر اهورامزدا در سنگ‌نگاره‌های دیهیم‌ستانی در نقش رستم تصویر شده‌است و دانسته نیست که تاج اهورامزدا از تاج اردشیر گرفته شده‌است یا برعکس. باورهای او نیز بر پشت سکه‌هایش با به نمایش‌کشیدن آتشکده نمایان شده‌است. نقش برجسته‌های او در فیروزآباد، نقش رستم و نقش رجب، وی را نزدیک به اهورامزدا نشان داده‌اند. التفات اهورامزدا به اردشیر، به موجب اندیشه‌های اسطوره‌ای ایرانی، به صورت فَرّه نمود یافته‌است که آن را می‌توان با «توخهٔ» یونانی و «فورتونای» رومی سنجید. فره‌مندی اردشیر، مشروعیت پادشاهی وی را می‌رساند. بنیادگذاری آتشکده‌ها و اعطای وقوفات بدان‌ها به‌همراه توجه به متون دینی زردشتی، یکی دیگر از راه‌های کسب مشروعیت اردشیر بود؛ آتشکده‌ای ویژه به نام «آتش اردشیر» نیز در آغاز شاهی او پایه‌ریزی شد که شاپور یکم در کتیبه‌اش در بیشاپور از آن نام‌برده‌است. مسعودی در مروج‌الذهب سخنانی را بدو منسوب نموده‌است:


بدان که دین و مُلک دو برادرند که یکی بی‌دیگری نتواند بود، چون دین اساس پادشاهی است و پادشاهی حامی دین. هرچه بر اساس قرار ندارد معدوم می‌شود و آن‌چه نگاه‌دار ندارد ضایع می‌گردد.
سیاست اردشیر در برابر جوامع نامزداپرست درون قلمروش، روزگاری دشوار را برای ایشان پدید آورده‌بود. یهودیان و باورمندان به برخی آیین‌های دیگر، در دورهٔ اشکانیان کم‌وبیش مورد بردباری قرارمی‌گرفتند و استقلال محدودی نیز داشتند. اردشیر و سپس پسرش شاپور —به ویژه در آغاز سلطنتش— کوشیدند تا خودمختاری یهودیان را محدود کرده و آنان را از حقوق مستقل قضایی و قانونی‌شان محروم سازند؛ انگیزهٔ این اقدامات احتمالاً گسترش جامعهٔ زرتشتی بوده‌باشد. با مسیحیان سریانی‌زبان با بردباری و نرمش بیشتری برخورد می‌شد و بر جمعیت آنان تا میانهٔ سدهٔ سوم میلادی افزوده‌شد. مانی تا زمان مرگ اردشیر دعوتش را آشکار ننمود؛ شاید به درستی دریافته‌بود که شاپور گوشی شنواتر از پدرش می‌دارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
دربار و مناصب دولتی


ترتیب اولویت بزرگان دربار اردشیر، برپایهٔ کتیبهٔ شاپور یکم بر کعبه زرتشت دانسته‌است. بدین ترتیب نخست چهار شاه با داشتن حق جانشینی مورثی در خانوادهٔ خویش به‌شمول سَتارُپ شاه اَبَرینَگ (ابرینه؛ «[سرزمین‌های] فراتر»؛ نیشابور، یا خراسان)، اردشیر شاهِ مرو، اردشیر شاهِ کرمان، اردشیر سکان‌شاه (سیستان‌شاه)آمده‌است. پس از آن، نام سه شهبانو به‌قرار دینگ بازرنگی مادربزرگ اردشیر، «رودک» مادر اردشیر و «دینک بابکان» خواهر و همسر اردشیر ذکر شده‌است. سپس نام «اردشیر بیدخش» و «بابک هزاربد» و پنج عضو از خاندان‌های بزرگ، به‌ترتیب «دیهین» از خاندان وراز، ساسان از خاندان سورن، ساسانِ اندیگان‌خدای و پیروز و گوک از خاندان کارن به‌همراه «ابرسامِ فَراردشیر» که احتمالاً مشاور ارشد بوده، آمده‌است. پس از آن، ذکر نامِ پانزده شخصیت برجسته به‌میان آمده که شامل «سپهبد»، «دبیرفت»، آیوندبد (رئیس تشریفات)، فرمدار و دبیرانش و مقامات مذهبی شامل هیربد و موبد و مغ، گفته شده‌است. براساس این کتیبه، مناصب بزرگ فرمدار، موبدان موبد و هیربدان هیربد، در زمان اردشیر هنوز پایه‌گذاری نشده‌بودند.

از این فهرست می‌توان چنین پنداشت که در منابع متأخر ساسانی، در نام‌ها و رویدادهای مهم آن روزگار، تحریفاتی رخ داده‌است. مثلاً در تاریخ روایی ایران، سرزمینی که «مهرک اندیگان» حاکمش بوده را «بزرگترین دشمنان اردشیر» نامیده‌اند؛ حال آنکه منطقهٔ مذکور، زیر فرمانروایی ساسان شاه اندیگان[ بوده و در کتیبهٔ مذکور، در شمار مناطق هوادار اردشیر یاد شده‌است. از این فهرست چنین پیداست که گروهی همداستان در حمایت از اردشیر پدید آمده بودند که غیر از شاهان اندیگان و اپرناک و مرو و سیستان، نمایندگان دودمان‌های بزرگ ایران همچو ورازها، سورن‌ها و کارن‌ها نیز در شمار آنان بودند؛ برپایهٔ منابع رومی، برخی از فرمانروایان کوچک میان‌رودانی نیز بدیشان پیوسته بودند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 25 از 40:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  39  40  پسین » 
ایران

Sassaniyan Dynasty | سلسله ساسانیان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA