ارسالها: 23330
#291
Posted: 18 Aug 2015 10:39
حوادث بعد از مرگ هرمز دوم
س از درگذشت هرمز دوم، پسر او آذرنرسی به عنوان جانشین برگزیده شد، اما دوره او کتاه بود و توسط اشراف و روحانیون برکنار شد. دلیل این کار، قساوت و بیرحمی آذرنرسی بود. آنها یک برادر او را هم که لایق سلطنت نمیدانستند، کور کردند و برادر دیگرش را که مثل پدر، هرمزد نام داشت، به زندان افکندند که چندی بعد فرار کرد و به روم پناه برد. آنها نوزاد او را که شاپور دوم نام گرفت، بر تخت پادشاهی نشاندند. بنابر یک روایت سنتی، درباریان و روحانیون، تاج ساسانی را روی زِهدان مادر وی (به هنگام بارداری) قرار دادند.
میتوان فرض کرد که در سالهای آغازین پادشاهی وی، درباریان و روحانیون زمان امور را در دست داشتند و نظام امپراتوری از دید ساختاری و اداری، بدوت حضور یک شاه تاثیرگذار، محفوظ مانده است. این موضوع به درباریان و روحانیون فهماند که کشور را میتوان بدون یک شاه توانا نیز چرخاند؛ که البته این به نفع آنها بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#292
Posted: 18 Aug 2015 10:40
جنگ با اعراب
به استناد منابع دوره ساسانی، چون شاپور دوم شانزده ساله شد (۳۲۵ م)، فتنه قبایل عرب را فرونشاند و امنیت را در مرزهای شاهنشاهی برقرار کرد. در آغاز به قبیله ایادِ ساکن شواد تاخت و سپس از خلیج فارس گذشت و به الخط، ناحیه ساحلی بحرین و قطر رسید. پس از آن به هجر حمله کرد که مسکن قبایل تمیم، بکر بن وائل و عبدالقیس بود. از این قبایل بسیاری را کشت و برای تنبیه بیشتر آنها چاههای اب را ویران کرد تا مانع دستیابی آنها به آب شود. سپس به شرق عربستان، سوریه و شهرهای یمامه، بکر و تغلب تاخت. در متن بندهش (دانشنامه زرتشتی) نیز به جنگ شاپور اشاره شده است:
در دوران شاهی شاهپور، پسر هرمزد تازیان آمدند و اول خُرِگرودبار را گرفتند و طی سالها اهانت، به تازش روی آوردند، تا شاپور به پادشاهی رسید، آن تازیان را تارومار کرد، شهر از ایشان پس گرفت، تازیان بسیاری را نابود کرد و شانههایشان را درآورد.
شاپور دوم را ذولاکتاف (صاحب شانهها) لقب دادند، زیرا کتفهای اعراب را سوراخ کرد. ذولاکتاف معادل «هویه سنبا» (هوبه سُنبا= شانه سوراخکن) فارسی است که خود برگردان «شانگ آهَنج» فارسی میانه است. بر اثر حملات شاپور دوم، عدهای از اعراب به نواحی مرکزی عربستان رانده شدند و ناحیه خلیج فارس در تسلط شاهنشاهی ساسانی باقی ماند. این بخش از سیاست کلی ساسانیان برای حفظ خلیج فارس بود.
شاپور دوم بعضی از قبایل عرب را کوچاند و در قلمرو شاهنشاهی اسکان داد. قبیله تغلب در دارین (بندری در بحرین) و الخط، قبیله عبدالقیس و بنی تمیم در هجر، قبیله بکر بن وائل در کرمان و بنی حنظله در رَمیله (در نزدیکی اهواز) ساکن شدند. شاپور دوم، برای جلوگیری از یورش اعراب، سیستم دفاعی تشکیل داد که «دیوار تازیان» نام گرفت. این دیوار ظاهراً در نزدیکی شهر حیره واقع و به خندق شاپور معروف بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#293
Posted: 18 Aug 2015 10:41
ضمیمه کردن کوشان به ایران
بعد از حل مسایل داخلی و تنبیه اعراب، شاپور ناچار بود به مسئلهٔ روم و ارمنستان و دشواریهای ناشی از عهد نامه نصیبین که بین جدش نرسی با امپراتور دیوکلتیان امضاء شده بود و طی سالها یک دغدغهٔ بزرگ و یک لکهٔ ننگ خاندان او شده بود، توجه کند. اما پیش از آنکه به این مسایل بپردازد، لازم دید که از جانب حدود شرقی کشور نیز تکلیف خود را با کوشانیان که مداخلات آنها ممکن بود مانع از توفیق در کار روم باشد، روشن کند. در اینجا نیز بخت با وی یار شد، چرا که ضعف کوشانیان، سرزمین آنها را که یک بار نیز در مقابل پدرش هرمز دوم، تسلیم شده بود، ۳۷۵ میلادی به کلی به قلمرو شاپور در آورد و کوشان از آن پس تا دوران بهرام که هیاطله (هفتالیان) در آن حدود غلبه یافتند یک ایالت ایران گشت. این کامیابی شاپور را در توجه عاجل به حل مسئله روم کمک کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#294
Posted: 18 Aug 2015 10:42
سیاستهای دینی
نقاشی جرج راویلسون از شاپور دوم و سوم در طاق بسطان
در دوران پادشاهی شاپور دوم، در سال ۳۳۷ م، آزار و تعقیب مسیحیان افزایش یافت. یکی از علتهای این امر گرویدن امپراتور روم به مسیحیت بود. شاپور مسیحیان را همدستان دشمن تلقی میکرد. شاپور دوم، پس از نبرد با رومیان در سوریه، گروهی از مسیحیان را به شاهنشاهی ایران کوچاند که موجب پیشرفت مسیحیت در ایران شد. مالیات مسیحیان در زمان جنگ با رومیان دو برابر شد. این همه حاکی از تردید شاهنشاه نسبت به وفاداری آنها ست. در اعمال شمعون آمده که چون رهبر مسیحیان از این فرمان سرپیچی کرد، شاپور دوم گفت: «شمعون در پی آن است که پیروانش را به شورش علیه پادشاهای من وادارد و آنها را بنده همکیش خود، قیصر کند». گرچه همه، موبدان زرتشتی را مسبب آزار و اذیت مسیحیان میدانند، تعداد تذکرههای شهدای دین مسیح از دوران شاپور دوم افزایش یافته است. منابع ارمنی نیز آزار مسیحیان ساکن شاهنشاهی ایران را در روزگار پادشاهی شاپور دوم ثبت کردهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#295
Posted: 18 Aug 2015 10:45
جنگ با ارمنیها و گرجیها
تیرداد چهارم، پادشاه ارمنستان (حکومت: ۲۹۸-۳۳۰ م)، مقارن با نخستین سالهای زندگی شاپور دوم، مسیحیت را دین رسمی این کشور اعلام کرد (۳۱۴ م). برخی از خاندانهای فئودال ارمنی (ناخارارها) نیز در پی آن، به مسیحیت گرویدند و به حمایت از تیرداد چهارم برخاستند. این حمایت در مقابل ناخارارهای طرفدار ساسانیان مهم تر از آن ارامنه پای بند به دین کهن زرتشتی بود که همچنان اهوارامزدا و آناهیتا و وهاگن را میپرستیدند.
درگیری شدید خانگی و خواستههای متضاد ناخارارها، شاه و روحانیون، موجب بروز دروه پراغتشاشی در تاریخ ارمنستان شد. منابع این دوران نیز آشفته و مغشوش است. چنانکه از سنگ نبشتهای به زبان فارسی میانه در مشکین شهر بر میآید، شاپور دوم، برای مهار قدرت ناخارارها، پیشاپیش در ناحیه مرزی ایران و ارمنستان استحکاماتی احداث کرده بود.
تیگران شاه، که در قبال ایران و روم چنان رفتار میکرد که بتواند استقلال ارمنستان را حفظ کند، در دوران پادشاهی شاپور دوم درگذشت و آرشاک(۳۵۰-۳۶۷ م)، پسرش، بر جای او نشست. آرشاک در آغاز میکوشید که هم رومیان و هم ایرانیان را راضی نگه دارد، اما سرانجام به لشکرکشی پولیانوس علیه ساسانیان پیوست. طبق مفاد پیمان صلح شاپور دوم و یوویانوس، ارمنستان تحت نفوذ دولت ساسانی قرار گرفته بود و رومیان دیگر نمیتوانستند در امور ارمنستان دخالت کنند. ایرانیان پادشاه ارمنستان را اسیر و در دژ فراموشی (در منابع ارمنی، قلعه اندیمش یا انیوش در خوزستان) زندانی کردند. آرشاک دوم در حضور غلامش، دراستامات، خودکشی کرد. ایرانیان شهرهای آرتاشاست، واقارشاپات، اروانداشات، زارهوان، زاریشات، وان و نخجوان را تصرف کردند و اهالی آنها، از جمله بساری از خانوادههای یهودی را کوچاندند. ناخارارهای طرفدار ایرانیان، یعنی خاندانهای واهان مامیکونیان و مروژان آدرزورنی، با شاپور دوم همراهی کردند و پاداش خود را گرفتند. شاپور دوم دو ایرانی به نامهای زیک و کارن را با سپاهیانی انبوه به اداره امور ارمنستان گماشت. گرجستان نیز زیر نفوذ ایران درآمد و شاپور دوم آسپاکورس را به اداره گرجستان شرقی گماشت. اما سرانجام والنس، امپراتور روم توانست سوروماکس را به حکمرانی گرجستان غربی منصوب کند.
پاپ (۳۶۷-۳۷۴ م)، فرزند آرشاک پادشاه ارمنستان که به روم پناهنده شده بود، در سال ۳۶۷ م، با پشتیبانی رومیان به جای پدر بر سریر پاشاهی نشست. ارمنیان در سال ۳۷۱ م، در برابر حمله شاپور در حوالی باقاوانمقاومت کردند. بیشتر ناخارارها، یا مقامات کلیسای ارمنی، به علت هواداری پاپ از آئین آریانیسم، با او مخالف بودند. عقاید او باعث شد که در منابع ارمنی، به علت اعتقادات دینی مادرش، ملکه پارانجم سوینیک، به او تهمت دیوپرستی زده شود. پاپ قربانی اختلافهای داخلی و جنگ میان ناخارارها و اسپارپِت (فارسی میانه: سپاهبد) موشق مامیکونیان بود و سرانجام به تحریک قیصر والنس، کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#296
Posted: 18 Aug 2015 10:46
جنگ اول با روم
تیرداد پادشاه ارمنستان مذهب مسیحی را قبول کرده، آنرا ترویج مینمود وی در سال ۳۱۴ فوت کرد و جانشینهای او اشخاص لایقی نبودند. ارمنستان همیشه دستخوش نزاع بین بزرگان کشور بود. پی در پی شاهزادگاه را میکشتند و توطئهها میکردند و خیانتها مرتکب میشدند پس ارمنستان کمافیالسابق کانون جنگهای ایران و روم بود. این دفعه نیز منازعات داخلی ارمنستان بهانه به دست شاپور داد تا جنگ را تجدید کند.
کنستانتین کبیر امپراتور روم که شخصی بود، جدی و فعال و بهترین سردار زمان خود بود در سال ۳۳۷ فوت کرد و کنستانتین دوم جایگزین او شد.
از نظر شاپور، شرایط لازم برای شروع جنگ مساعد بود و او جنگ را با روم در سال ۳۳۸ آغاز کرد. در این سال شاپور نصیبین را که قلعهٔ محکم رومیان در بینالنهرین بود، محاصره کرد ولیکن موفق نشد که آنرا تسخیر کند این بود که به تاخت و تاز، سواره نظام ایرانی در بینالنهرین پرداخت که گاهی با پیروزی همراه بود ولی موفق نشد قلعههای آنها را بگیرد. محاصرهٔ مجدد نصیبین در سال ۳۵۰ هم بعد از دادن تلفات سنگین قشون ایرانی، به شکست انجامید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#297
Posted: 18 Aug 2015 10:48
جنگ با هونها یا خیانیان
شاپور دوم در سال ۳۵۹ م. با کمک گرومباتس، شاه خیونها به سوریه حمله کرد، آمِد را محاصره و پس از ۷۳ روز تسخیر کرد و اهالی آن را به خوزستان کوچاند. علت غارت و تبعید مردم شهر آمِد قتل پسر شاه خیونها بود. در سال ۳۶۱ میلادی، یولیان، امپراتور جدید روم، برای تلافی به ایران تاخت و در سال ۳۶۳ م. به پیروزیهایی رسید و حتی تیسفون را محاصره کرد، اما به علت هرج و مرج سربازان رومی و سرگرمی آنان به چپاول، پایتخت ایران تسخیر نشد. یولیانوس به امید پیروزی بر ایرانیان سنگ نبشتهای در دره اردن علیا بر جای گذاشت و احتمالاً به علت نخستین پیروزی اش در انطاکیه، در مارس ۳۶۳ م. خود را «نابودکننده بربرها» لقب داد. گفتهاند ایرانی خائنی به نام هرمزد فرمانده سواره نظام را در میان سرداران رومی، بر عهده داشت. یولیانوس کشتیهای جنگی خود را نبود کرده بود تا سربازانش خیال عقبنشینی در سر نپرورند.
شاپور دوم نیز در بینالنهرین با ترفند زمین سوخته، سپاه روم را گرفتار قحطی کرد. سپاهیان ایران که فیل جنگی به همراه داشتند در ژوئن ۳۶۳ م. رومیان را شکست دادند. یولیانوس هم احتمالاً به نیزه یک «کونتوفورس» (سواره نیزهدار) جراحت شدیدی برداشت و در خیمه اش جان سپرد. اثوتروپیوس که از شاهدان عینی این جنگ بوده، کشته شدن یولیانوس به دست دشمن را تائید کرده است.
یوویانوس Jovian به عنوان امپراتور روم انتخاب شد و ناگزیر پیمان صلحی را پذیرفت که رومیان آن را صلح ننگین خواندند. به موجب آن، بینالنهرین شرقی، ارمنستان و نواحی مربوط به آن، پانزده قلعه و نصیبین به ایرانیان واگذار شد. سورنا (سورن) خواستها و شروط ایرانیان را اعلام کرد و در حالی که پرچم ایران در نصیبین برافراشته بود، پذیرفت که اهالی مسیحی آن شهر را به قلمرو روم کوچ کنند. یوویانوس بینالنهرین را ترک کرد و رومیان پیکار با ساسانیان را کنار گذاشتند، زیرا والنس،امپراتور روم ناچار درگیر نبرد با قبایل ژرمن بالکان شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#298
Posted: 18 Aug 2015 10:50
جنگ دوم شاپور با روم
پیشروی و عقب نشینی رومیان، در سال ۳۶۳ میلادی
همچنین وی در سال ۳۵۹ به جنگ با رومیان پرداخت و شهر «آمد» (دیاربکر کنونی) را گشود. یولیانوس (یولیانوس مرتد) پس از مرگ کنستانتین دوم، امپراتور تمام رومیان شد و لشکرهای روم را به جنگ ایران برد. یکی از سرداران او هرمزد شاهزادهٔ ایرانی و برادر پادشاه بود که به روم گریخته بود و حال امید داشت که به یاری روم به تخت سلطنت ایران جلوس کند متحد دیگر ارشک سوم پادشاه ارمنستان بود. قوای روم و متحدین آنان به جانب تیسفون پیش رفتند و همه جا با خشونت بدوی گونه اهالی شهرها را با تمام حیواناتشان هلاک کردند. شاپور ظاهراً به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود. راه پیشرفت آنها را یک لشکر نیرومند ایرانی به فرماندهی سرداری از خاندان مهران، فرو بست و در خلال جنگهایی که رخ داد، یولیانوس در سال ۳۶۳ کشته شد و سپاهش نیز به روم بازگردانده شدند. به زودی صلحی به مدت سی سال بین طرفین منعقد گشت. به موجب این معاهده:
- ۱. ایرانیان نصیبین و سنجار و ولایات ارمنستان صغیر (روم) را که مورد اختلاف بود پس گرفتند.
- ۲. ممالک قفقاز مثل ایبری (گرجستان) و آلبانی به موجب شرائط صلح از تصرف روم خارج شد و به قیمومت ایران قرار گرفت.
- ۳. به علاوه امپراتور روم متعهد شد که از ارشک سوم حمایت نکند.
بدین وسیله شاپور دوم توانست انتقام شکست جدش نرسی را از رومیان بگیرد.برای تفضیل جنگهای شاپور دوم با رومیان منبع عمدهٔ تاریخ آمیانوس مارسلینوس است چون آمیانوس شخصاً در لشکرکشیهای روم به آسیا در سال ۳۶۳ میلادی حاضر بودهاست. آمیانوس، مؤرخ رومی، با اینکه به طور طبیعی از این دشمن خطرناک دولت روم، متنفر بوده، در روایت خود نتوانستهاست که از ذکر جلال و شکوه و دلیری شخص شاپور خودداری کند. «شاه قدی بلند داشت و از ملتزمین خود یک سر و گردن بلندتر بود. در لشکر شاپور انتظام کامل حکمفرما بود و معمولاً در موقع فتح شهرهای دشمن، بیهوده قتلعام نمیکرد.» از روایات وی بر میآید که شاپور دارای صفات جوانمردانه و مروت و انصاف بودهاست. آمیانوس این رحم و انصاف را به مکر و حیلهٔ پادشاه نسبت دادهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#299
Posted: 18 Aug 2015 10:52
مرگ و جانشینی
شاپور دوم در سال ۳۷۹ میلادی، پس از هفتاد سال درگذشت. تردیدی نیست که وی یکی از بزرگترین پادشاهانی بود که بر سریر پادشاهی نشسته بود. به حدی که حتی شاهد معاندی همچون آمیانوس مارسلینوس نمیتواند از تحسین وی خودداری کند. جانشینان بلافصل او نتوانستند به این میزان عظمت و قابلیت دست یابند، حال دیگر به خصوص میبایست تیولداران بزرگ ساسانی باز به قدرت برسند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#300
Posted: 18 Aug 2015 10:55
شاپور در تلمود
مجلد کامل تلمود بابلی
تلمود فرقی بین شاپور اول و دوم نمیگذارد و هر کجا اسمی از شاپور میآید، باید از جمله قیاسی، مقصود تلمود را درک کرد. شاپور اول در سالهای ۲۴۰- ۲۷۲ پادشاهی می کرده و این دوره اول و اوائل دوره دوم امورائی تنتظیم کنندگان تلمود است؛ بنابراین هر کجا نامی از امورائی نسل سوم همزمان با شاپور برده میشود، مقصود تلمود شاپور دوم است. چون شاپور دوم بیش از نیم قرن پادشاهی کرد، لذا نام امورائیهای متاخر نیز با وی آمده است.
قسمت مهمی از مطالب تلمود که مربوط به شاپور دوم است از مادر این پادشاه، ایفراهرمز، نام میبرد. تلمود ایفرا را به عنوان ملکهای که علاقه زیاد به یهودیت دارد، نشان میدهد. همانطور که نام شاپور اول با شموئیل همبستگی دارد، بهمان گونه نام ایفرا گاهی با نام «رَبا» مربوط است. مذکور است که ایفرا چند راس بهائم برای قربانی به ربا میفرستد. طبق رسوم یهودیت قربانی کردن بهائم خارج از اورشلیم حرام است، ربا برای قربانی کردن این بهائم از دو نفر غیر یهودی کمک میطلبد.
در فرصت دیگر ایفرا چند نمونه خون برای ربا میفرستند که وی ترکیب بیولوژی آنها را نشان بدهد. راشی معتقد است که ربا تخصصی در شناختن خون که متعلق به عادت ماهانه زنان است نداشت و اغب از روی حدس جواب میداد. مفسران دیگر را عقیده بر آنست که ربا در این رشته تخصص کافی داشت. وقی ربا به پرسش ایفرا پساخ داد، ایفرا رو به شاپور کرده گفت: میبینی یهودیان تا چه حد بافکرند. شاپور که روی خوشی با یهودیان نداشت در جواب میگوید که بخت با ربا یاری کرده و حدسش صائب آمده است. ایفرا پس از آن شصت نمونه مختلف خون برای آزمایش و درک ماهیت آنها به ربا میفرستد. تلمود میگوید که ربا پنجاه و نه نمونه خون را آزمایش کرده و جواب درست میفرستند به جز یک نمونه که خون شپش بوده است. در اینجا ربا به جای یک جواب، یک عدد شانه برای ایفرا میفرستد. ایفرا سپس رو به شاپور کرده میگوید دانشمندان یهود از رموز دل آگاهند.
در باب کتاب baba bathra که از کتب تلمود است، میخوانیم که ایفرا یک صد دینار برای ربی یوسف میفرستد، که آنرا برای صوابترین کار بکارببرند. ربی اباثی تلمیذ ربی یوسف معتقد است که صوابترین کار خریدن و آزاد کردن اسرای جنگی است که از همه گونه مجازات و بلیات دنیایی رنج میبرند و کسی به فکر آنها نیست.
وقتی دیگر ایفرا مبلغی پول (چهارصد دینار) برای روحانیون یهود میفرستد که آنرا میان فقرای یهود تقسیم کنند. ربی امی از پذیرفتن پول ابا میکند و آنرا به وسیله فرستادهای به ایفرا باز میگرداند. ایفرا بار دیگر همان مبلغ را به ربا میفرستد و وی پول را قبول میکند. تلمود این مسئله را مورد بحث و مشاجره قرار میدهد. از طرفی برگرداندن پول اسائه ادب به خاندان پادشاهی است و از طرفی دیگر طبق سنن یهود نباید از غیر یهودی برای فقرای یهودی اعانه جمعآوری کرد. این مسئله اینطور حل میشود که پول را میان فقرای غیر یهودی تقسیم میکنند. راشی میگوید اگر دینارهای ایفرا برای آزاد ساختن اسرای یهودی مناسب هستند، به چه علت تفسیم آنها بین فقرای یهودی مناسب نیست؟ راشی جواب میدهد که در وهله اول ایفرا تاکید کرد که این پول را در راه نیکوترین امر خیریه به کار رود. مفسران دیگر معتقدند که این پول در راه آزاد ساختن ایرانیهایی که در اسارت رومیها به سر میبردند به کار رفت.
چنین بر میآید که یهودیان در امور قضائی نیز استقلال قابل توجهی داشتند و قادر بود متخلفین یهودی را کیفر دهند. در یک مورد ربا دستور داد یک نفر یهودی را که با یک زن غیر یهودی رابطه نامشروع داشت، شلاق بزنند. یهودی متخلق زیر شلاق در میگذرد و این خبر به گوش شاپور میرسد. شاپور دستور میدهد ربا را سخت مجازات کنند ولی شفاعت ایفرا ربا را از مجازات میرهاند.
مناسبت ربا با دربار (خصوصاً با ایفرا) آنقدر دوستانه بود که سایر روحانیون یهود نسبت به ربا مشکوک شده بودند. ربا متمول بود و او را مواخذه میکردند که این همه پول را از کجا آورده است. تا اینکه یک روز خانه ربا را از طرف دربار تاراج کرده و اموال او را میبرند و این عمل غیرمنتظره روحانیون یهود را در بی تقسیر بودن ربا قانع میکند.
در کتاب ریگر تلمود مذکور است که ربا را به ربودن اموال خزانه سلطنتی متههم کرده، او را به زندان میاندازند. یهودیان از این واقعه سخت ناراحت شده و به آینده خود بیمناک میشوند. محققین بر این عقیدهاند که شاپور تحت تاثیر کرتیر، رئیس موبدان زرتتشی قرار داشته و اگر مداخلات و شفاعتهای ایفرا نبود، شاپور آزار و شکنجه فراوانی بر یهودیان وارد میآورد.
در کتابی دیگر از کتب تلمود شاپور دوم با چهرهای دیگر نشان داده میشود. دو نفر یهودی بنام مریهودا و باطی در دربار میهمان شاپور بودند. وی ترنجی پوست کند و قسمتی از آن را به باطی داد و آنگاه کارد را چندین بار در زمین فروبرده، پاک کرد و قسمتی دیگر از ترنج را به مریهودا داد. تلمود توضیح میدهد که شاپور میترسید که ترشی ترنج چربی حیوانی را که احتمالاً ممکن بود روی کار مالیده شده باشد آب کند و خوردن آن برای یک یهودی مذهبی حرام بود. باطی که یهودی بودن خود را پنهان کرده بود از این حرکت شاپور ناراحت شد؛ ولی شاپور اظهار کرد که او از یهودی بودن باطی مطلع است و میداند که رسوم و سنن یهودیت را حفظ نمیکند، «به خاطر آنچه در شب گذشته اتفاق افتاد». راشی معتقد است که شب قبل، طبق معمول دربار، دو زن به اتاق مریهودا و باطی میفرستند. مریهودا زن را پس میفرستد ولی باطی شب را با یکی از آن دو زن بسر میبرد.
در یک موقعیت دیگر میبینیم که شاپور در اطلاع یافتن به امور کفن و دفن در یهودیت علاقه نشان میدهد و از ربی حما پرسشهایی میکند. با علم به اینکه زرتشتیان چگونه با اموات خود رفتار میکنند، ترغیب شاپور بدانستن این نکته مذهبی بی دلیل نیست. به نظر میرسد که ربی حما میبایست بگوید: دنیا بدست ابلهان افتاده است.
ربا نیز مانند شموئیل به شاپور ملقب گردیده بود. مسئله اینجاست که مقسود ربا یا ربا (با تشدید)-، هر دوی اینها کم وبیش در یک زمان می زیستهاند.
روی هم رفته رفتار شاپور اول نسبت به یهودیان بهتر و دوستانه تر از رفتار نبیره او شاپور دوم بود. چون شاپور دوم در طفولیت به تخت شاهی رسید، مادررش ایفرا به رتق و فتق امور میپرداخت و از این راه با یهودیان و رسوم وسنن آنها آشنائی یافته، آنها را محترم میشمرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.