ارسالها: 23330
#331
Posted: 18 Aug 2015 15:33
مهرنرسی وزیر مقتدر بهرام
بهرام زمام امور را به بزرگان دولت واگذار کرده و چندان در امور کشور دخالت نمیکرد. در میان صاحبان مراتب آن زمان که از حیث قدرت و نفوذ رتبهٔ نخست را داشت مهرنرسی یا (مهرنرسه) بود که لقب و عنوان هزار بندگ (صاحب هزار غلام)را داشت. نسب او به خانوادهٔ سپندیاذ یکی از هفت خاندان ممتاز دوران ساسانی میرسید.
مؤرخان عرب و ایرانی او را مردی هوشمند و دانا و صاحب تدبیر شمردهاند ولی مؤلفین عیسوی به جهت توجهی که این وزیر به دیانت زرتشتی داشت، نسبت به او کینه ورزیده و او را خائن و دو رو و بیرحم خواندهاند.
مهرنرسه آتشکدهها و ابنیههای بسیاری بنا نمود. کاخ سروستان، در کنار راه کاروانی شیراز که هنوز ویرانههای آن بر جا ماندهاست و از نظر فن معماری، ارزشمند محسوب میشود، احتمال داده میشود که یکی از ابنیههای مهر نرسی باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#332
Posted: 18 Aug 2015 15:34
جنگ با اقوام شمالی و شرقی ایران
او در شرق هیاطله را به سختی شکست داد و پادشاه آنها را کشت. در این جنگ غنائم بسیاری به دست آمد از جمله تاج خان هیاطله که بهرام آن را به آتشکده آذرگشسپ در شهر شیز، در آذربایجان اهدا کرد. طوایف وحشی چنان لطمهای دیدند که تا یک چند بعد دیگر در مرزهای ایران ظاهر نشدند.
جنگ با بیزانس
علت این جنگ بطوریکه مؤرخین یونانی نوشتهاند، آزار مسیحیان مقیم ایران بود که از بدرفتاریهای مغان فرار کرده، به روم میرفتند. بهرام استرداد آنها را خواست و تئودوسیوس دوم از استرداد آنها ابا کرد، در نتیجه کدورت بالا گرفته و منتهی بجنگ شد.
مهرنرسی سردار لشکر ایران شد و جنگ در نزدیکی نصیبین (جنوب ترکیه) آغاز شد ولی چنان به درازا کشیده شد که رومیان بالاخره خسته شده و تقاضای صلح کردند.
گرچه ایرانیان از این جنگ، هیچ بهرهای نبرده بودند اما باز صلح محترمانهای با روم منعقد شد. مابین ایران و بیزانس عهدنامه صلح صد ساله منعقد گردید و ایران نیز آزادی مذهب مسیحی را در ایران پذیرفت اما این عهدنامه بخاطر مخالفت روحانیون زرتشتی در عمل اجرا نشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#333
Posted: 18 Aug 2015 15:35
ارمنستان در زمان بهرام
در طی منازعات بین ایران و بیزانس در ارمنستان ایران هم یک چند ادعای استقلال یا تجزیه طلبی پدید آمد اما پایان جنگ با بیزانس به بهرام فرصت داد تا در آنجا نیز سلطهٔ ایران را اعاده کند و ارمنستان را به یک ایالت تابع تبدیل کند. چنانکه رومیها هم از مدتها قبل، همین کار را در مورد بخش دیگر ارمنستان که به آنها تعلق داشت کرده بودند.
حمله به هند
بهرام گور به هند (منظور جنوب شرق پاکستان امروزی) لشکر کشیده و شهر کراچی را گرفت. سپس شهر دیبل به عنوان مرز با هندوستان معین شد.
درگذشت
در سال ۴۳۹ میلادی در منطقه جرقویه اصفهان در حالیکه با اسب دنبال گورخر بود در باتلاق فرو رفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#334
Posted: 18 Aug 2015 15:39
بهرام گور در ادب پارسی
بهرام گور از شخصیتهای مورد توجه در ادبیات و شعر فارسی است.
بهرام پادشاهی دلیر و جنگجو بود. داستانهای بسیاری را به او نسبت میدهند. نظامی گنجوی داستان لشکرکشی بهرام را بی جنگ و خونریزی میداند، او چنین میگوید که بهرام شرط گذاشت که تاج شاهی در میان دو شیر نهند و هر که توانست تاج از میان دوشیر برگیرد، همانا پادشاهی او را سزد. شاه خودخوانده از این کار سرباز زد و بهرام را به تنهایی به این کار واداشتند، او نیز پس از نبرد با دو شیر تاج شاهی را از آن خویش ساخت.
آوردن کولیان از هند به ایران را، از کارهای او میدانند. او این کار را برای شادمان کردن مردم انجام داده بود زیرا کولیان نوازندگان و رقصندگان توانایی بودند. شادروان دهخدا ایشان را لولی میخواند و در این باره چنین آوردهاست: "در تاریخ ایران، نام لولیان نخست، در داستانهای مربوط به روزگار ساسانیان آمدهاست، نوشتهاند که بهرام گور از شنگل یا شنگلت یا شبرمه پادشاه هند، خواست تا گروهی از آنان را از هند به ایران گسیل دارد.
روایتی که مؤلف غرر اخبار در این باره آوردهاست، بدین گونهاست،
گویند روزی شامگاهان، بهرام از شکار بازمیگشت، گروهی از مردم بازاری را دید که در زردی آفتاب غروب، بر سبزه ٔ چمن نشستهاند و شراب همی خورند. آنان را از آن روی که خویشتن را از لذت سماع، محروم داشتهاند، بنکوهید. گفتند «ای ملک! امروز رامشگری، به صد درهم طلب کردیم و نیافتیم.» بهرام گفت «در کار شما خواهم نگریست.» پس بفرمود تا به شنگلت پادشاه هند نامه نویسند تا چهارهزار تن، از خنیاگران آزموده و رامشگران کاردیده، به دربار وی گسیل دارد. شنگلت بفرستاد و بهرام آنان را، در سراسر کشور خویش بپراکند و فرمان داد تا مردم آنان را به کار گیرند و از آنان بهره برند و مزدی شایسته، بدانها بپردازند و این لولیان سیاه که اکنون به نواختن عود و مزمار مشهورند، از بازماندگان آنانند.
او به شکار و بادهگساری، بسیار دلبسته بود. دلبستگیاش به شکار گورخر سبب شد که به او لقب بهرام گور را بدهند. بهرام زنی به نام نازپری داشت که بسیار در زندگی او تاثیرگذار بود.
همچنین در داستانها چنین انگاشته شده که در جستجوی گوری، در لجنزار گرفتار آمد و لجنزار او را در خود فرو خورد. همچنین، نویسندگان زرتشتی زمان او را زمان آرامش و آشتی میدانند و زمانی که دیوان از ترس او پنهان شدند.
حکیم فردوسی روزگار بهرام پنجم را روزگار شادی مطلق میداند و در بیان رنجهای ایرانیان در عصر غلبة اعراب، به شادی روزگار بهرام پنجم اشاره میکند:
چنان فاش گردد غم و رنج و شور***که شادی به هنگام بهرام گور
حکیم نظامی گنجوی در هفت پیکر (بهرامنامه) داستان بهرام را از بدو تولد، تا مرگ رازگونهاش بیان میکند.
حکیم عمر خیام در یکی از رباعیاتش به موضوع مرگ بهرام چنین اشاره دارد:
آن قصر که جمشید درو جام گرفت***آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر***دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#335
Posted: 18 Aug 2015 15:40
یزدگرد دوم
- دوران ۴۳۸ میلادی - ۴۵۷ میلادی
- مرگ ۴۵۷ میلادی
- پیش از هرمز سوم
- پس از بهرام پنجم
- همسر دیناک
- پدر بهرام گور
- مادر سپینود
- فرزندان هرمز سوم
- پیروز یکم
- بلاش
- زاره
- دین زرتشتی
یَزدگِرد دوم از ۴۳۸ تا سال ۴۵۷ میلادی، شانزدهمین پادشاه ساسانی بود. لقب او کی بَغِ مزداپرست بود. وی بعد از مرگ پدرش، بهرام پنجم یا بهرام گور، بر تخت نشست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#336
Posted: 18 Aug 2015 15:41
رویدادهای زمان پادشاهی یزدگرد
او در همان آغاز فرمانروایی، چنانکه طبری خاطر نشان میکند، بارعامهایی را که در اعیاد نوروز و مهرگان برپا میشد و از رسمهای دیرینهٔ نوروز در ایران باستان بود، لغو کرد. عامهٔ مردم در این بارعامها، اجازهٔ آنرا داشتند که بطور آزادانه با شاه دیدار کرده و شکایات خود را مطرح کنند و شاه را حتی در برخی مواقع، مورد مؤاخذه قرار میدادند.[۱] از طرفی منابع تاریخی، خاطر نشان میکنند که احتمالاً رسم مزبور، توسط یزدگرد یکم که منفورترین پادشاه ساسانی در نزد روحانیان زردشتی است، لغو شدهاست. در اعمال شهدا از رسم دیگری سخن رفتهاست، در ابتدا رسم ساسانیان این بود که هفتهٔ اول هر ماه، همه کس حق داشت، نزد مأمورین دولت رفته، از ظلمی که دربارهٔ او شده، شکایت کند و دعاوی خود را که رسیدگی نشدهباشد، به شاه عرض نماید. احتمال میرود که این رسم را یزدگرد دوم نسخ کردهباشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#337
Posted: 18 Aug 2015 15:42
چگونگی مراسم طرح شکایات در بارعام
آرتور کریستنسن، ایرانشناس دانمارکی مینویسد، پادشاهان نخستین ساسانی، سالی دو بار در اعیاد نوروز و مهرگان بار عام میدادند و ورود همه کس را از خرد و کلان آزاد میگذاشتند. چند روز قبل از طرف شاه اعلام میشد که بار عام خواهد داد تا شاکی و کسی که از او شکایت شدهبود، خود را برای جواب دادن، آماده کنند. پس آنگاه پادشاه به موبد موبدان امر میداد که مردمانی امین و مطمئن در مدخل قصر قرار دهد تا کسی از دخول متظلمان ممانعت نکند و اعلام مینمود که هر کسی در این موقع مانع شود از اینکه مظلومی شکایت خود را عرض کند، نسبت به خدا و پادشاه مرتکب گناهی عظیم شده و از امان قانون محروم خواهد بود. پس آنگاه مردان را داخل میکردند تخست به شکایاتی که طرف آن شخص پادشاه بود، رسیدگی مینمودند.
شاه موبد موبدان و ایران دبیر بذ و نگاهبان کل آتشکدهها (هیربذان هبربذ) را احضار میکرد و سپس برمیخاست و از تخت فرود میآمد و پیش موبدان موبد به داوری به دو زانو مینشست و میگفت «هیچ گناهی نیست نزد خدای تعالی بزرگتر از گناه پادشاهان و حق گذاردن پادشاهان نعمت ایزد تعالی نگه داشتن رعیت است و داد ایشان دادن و دست ستمکاران از ایشان کوتاه کردن پس چون پادشاهی راه بیداد سپارد زیردستان او خود را در خراب کردن آتشکدهها و شکافتن دخمهها مجاز خواهند دانست و ایت عبارت را بر زبان جاری میکرد من که بنده ناچیزی بیش نیستم در برابر تو قرار گرفتهام چنانکه تو فردا در برابر خدا قرار خواهی گرفت، اگر تو جانب خدا نگاهداری خدا نیز جانب تو نگاهدارد اما اگر جانب داری از شاه کنی خدا تو را کیفر دهد.» موبد موبدان در پاسخ میگفت «اگر خدا سعادت بندگان خود را بخواهد بهترین مرد مملکت را برای آنها انتخاب میکند و اگر مشیت او تعلق گرفته باشد که منزلت پادشاه را بنمایاند، کلماتی بر زبان او جاری میکند، شبیه آنچه تو الان بر زبان راندی.» سپس به دعوی رسیدگی میکردند.
اگر به قصور پادشاه صادر میشد، بایستی جبران و تدارک کند وگرنه شاکی را حبس میکردند و او را مجازاتی عبرتانگیز نموده، اعلام میکردند که «اینست سزای کسی که خواستهاست، به شاه نسبت ظلم بدهد و به کشور زیان رساند.» پس از ختم این عمل قضایی، پادشاه برمیخواست و به تفضیل خدا را شکر و ثنا میگفت، آنگاه مجدداً تاج بر سر مینهاد و بر تخت مینشست و از شاکیان دیگر دعوت مینمود که شکایات خود را عرض کنند. این روایات مسلماً تا حدی متکی به اسناد تاریخ است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#338
Posted: 18 Aug 2015 15:45
جنگ و روابط خارجی
بعد از به تخت نشستن، حملات هیاطله مجالی به او نداد که به رومیها بپردازد. از وقایع سلطنت یزدگرد، عهد نامه ایست که با بیزانس بست و به موجب آن امپراتور روم شرقی تئودوسیوس دوم متعهد شد که رومیها، استحکاماتی در نزدیکی حدود ایران، بنا نکنند و نیز قبول کرد که سالیانه مبلغی به ایران برای نگاهداری از استحکامات دربند بپردازد تا مانع از تجاوز و حملهٔ مردمان شمالی، به ایران و روم شود.
شورش در ارمنستان
در دوران یزدگرد مذهب عیسوی در ارمنستان در حال گسترش بود. یزدگرد میخواست آن مملکت را در مذهب زرتشتی نگاه دارد تا اینکه از ایران جدا نشود ولیکن مسروب ماشتوتس نامی ارمنی، در سال ۳۹۷ میلادی، خطی برای زبان ارمنی اختراع کرده بود که باعث استحکام مبانی ملیت آنها، گردیده بود.
وزیر ایران مهرنرسی اعلامیهای منتشر و اصول مذهبی عیسوی را رد کرد. رؤسای روحانیون ارامنه، ردی بر این اعلامیه نوشتند و کار به اقدامات جبری کشید و ارامنه شوریدند و روحانیون عیسوی جهاد را اعلام نمودند ولی مانند همیشه رقابت خاندانهای بزرگ ارمنستان، مانع انجام یک اقدام مشترک شد. شورشیان از امپراتور روم یاری جستند، ولی نتیجه نداد زیرا دولت بیزانس مشغول دفاع سرحدات خود و دفع هونها بود. یزدگرد، به ارمنستان لشکر کشی کرد و به سال ۳۱۵ میلادی، شورشیان را در جنگ سختی مغلوب کرد.
به دنبال گرفتاریهایی که در ارمنستان برای وی پیش آمد نه فقط دوباره تعقیب مسیحیها شروع شد بلکه نسبت به یهود هم سختگیریهایی آغاز گشت.
یزدگرد در سال ۴۵۷ میلادی به مرگ طبیعی درگذشت. بعد از فوت او نزاع بر سر قدرت، بین دو پسر او هرمز سوم و پیروز یکم در گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#339
Posted: 18 Aug 2015 15:46
هرمز سوم
- دوران ۴۵۷ میلادی - ۴۵۹ میلادی
- مرگ ۴۵۹ میلادی
- پیش از پیروز یکم
- پس از یزدگرد دوم
- پدر یزدگرد دوم
- مادر دیناک
- فرزندان بلان دخت
- دین زرتشتی
هُرمَز سوم (پادشاهی: ۴۵۷-۴۵۹ میلادی)، هفدهمین پادشاه ساسانی و پسر یزدگرد دوم بود. او به واسطهٔ اینکه برادر بزرگتر او، پیروز یکم در سیستان و دور از پایتخت بود، به تخت نشست. کریستن سن نوشتهاست که او پسر ارشد یزدگرد دوم بود لکن برادر کوچک او پیروز ادعای سلطنت داشت و با سپاهی که از نواحی شرق آورده بود، به هرمز که در ری اقامت داشت، حمله برد. بعد از مرگ یزدگرد وقتی که پسر بزرگ یزدگرد هرمز سوم در سال ۴۵۷ - ۴۵۹ م به تخت سلطنت نشست برادر کوچک هرمز یعنی پیروز یا فیروز به کمک ملازم و سرپرستش رهام در جنگی که بین دوبرادر در گرفت پس از اینکه هرمز سوم به دست رهام کشته شد که یکی دیگر از عوامل پیروزی برادر کوچتر مورد حمایت بودن وی از طرف موبدان و نجبا بود،پیروز اول در سال ۴۵۹ - ۴۸۳ م به تخت سلطنت تکیه زد لازم به ذکر است در مدت جنگ دو برادر مادرشان دینگ در تیسفون سلطنت میکرد.
پیروز مورد حمایت و علاقهٔ مؤبدان و نجبا بود و زمانی که با برادر به منازعه برخاست، نجبا از وی حمایت میکردند.
نام مادر آنها دینَگ بود. در مدت جنگ این دو شاهزاده، مادرشان در تیسفون سلطنت میکرد. در مهری که از وی بجا ماندهاست، صورت این ملکه با اسم و لقبش بانبشنان بانیش (ملکه ملکهها)، بحروف پهلوی کنده شدهاست. این بانو تاجی بر سر دارد که برفراز آن گیسوانش بشکل گویی با نوار کوچکی، بسته شدهاست. گوشوارههای او دارای سه مروارید است و گردنبندی از مروارید در گردنش دیده میشود و گیسوان مجعدش، بچندین رشته بافته شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#340
Posted: 18 Aug 2015 15:48
پیروز یکم
- دوران ۴۵۹ میلادی - ۴۸۴ میلادی
- مرگ ۴۸۴ میلادی
- پیش از بلاش
- پس از هرمز سوم
- پدر یزدگرد دوم
- مادر دیناک
- فرزندان قباد یکم
- جاماسپ
- پیروزدخت
- دین زرتشتی
پیروز یکم یا فیروز (از ۴۵۹ تا ۴۸۴ میلادی)، هجدهمین شاهنشاه ساسانی و پسر یزدگرد دوم بود که بعد از برادرش هرمز سوم بر تخت شاهی نشست.
در طی سلطنت بیست و پنج سالهٔ، بدبختی از هر سوی به ایران روی آورد. ابتدا خشکسالی دیریازی (که مدت آن را هفت سال نوشتهاند) پیش آمد. پیروز بحسن تدبیر بلا بگردانید و با تخفیف مالیاتها و نظارت در توزیع خواربار در آسایش مردم کوشید. در آغاز در مرزهای شرقی درگیری عمدهٔ ایران با کیدارها بود. پیروز توانست بطور قطعی کیدارها را مغلوب کند و آنان به هدایت شاه کیداره هجرت کردند و در قندهار ساکن شدند اما قوم دیگری موسوم به هفتالیان یا هیاطله که از ایالت چین آمده بودند، به نواحی تخارستان که تازه کیداریان از آنجا رفته بودند، هجوم آوردند. پیروز با این دشمن جدید شروع به جنگ کرد.
از آثار پیروز دیوار بزرگ گرگان است. این دیوار، دیواری در شمال ایران (از دریای خزر در امتداد گرگان رود) است که برای جلوگیری از هجوم هیاطله، کشیده شده بود. خرابههای آن حالا موسوم به سد اسکندر است.
بنای روستای پیروز بهرام (اسلامشهر امروزی)، در جنوب تهران را به پیروز یکم نسبت دادهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.