ارسالها: 23330
#381
Posted: 19 Aug 2015 22:31
هجوم ترکان
در سال ۵۸۸–۵۸۹ میلادی، در آخرین سال سلطنت هرمز چهارم، لشکریان خاقانات غربی ترک و خزر به آران و ارمنستان حملهور شدند.
در همین زمان در شرق نیز ساوه شاه (شابه شاه، بنا بر نوشتهٔ طبری) به ایران حمله کرد و سپاه هفتاد هزار نفری ایران که در مرز به نگهبانی میپرداخت، مغلوب ترکان شد.
بهرام در آن هنگام مرزبان ارمنستان و آذربایجان (اثورپاتکان) بود. هرمز چهارم بهرام را برای مقابله به سوی ترکان گسیل داشت.
این جنگ به نام نخستین جنگ ایران و ترکان شناخته شدهاست. بهرام دوازده هزار تن از سوارکاران را برگزید که سن هیچیک از آنها کمتر از چهل سال نبود. این در حالی بود که سپاه پادشاه ترکان، سیصد هزار تن ذکر شدهاست؛ که تا هرات و بادغیس پیش آمده بودند. گمان میرود که بهرام از این روی این رقم سپاهی را انتخاب کردهاست که عدد دوازده در نزد ایرانیان مقدس بوده و در تاریخ اسطورهای ایران نیز در چند جنگ، مثل جنگ رستم با کیکاووس و جنگ اسفندیار با ارجاسب و جنگ گودرز به خونخواهی سیاوش، نیز دوازده هزار نفر، در سپاه شرکت داشتند و در تمامی این جنگها ایرانیان، پیروز شده بودند.
بهرام که سرداری دلیر بود با سپاهی اندک اما زبده، سپاه خاقان را در مرزهای شرقی به شدت شکست داد حتی ساوه شاه (شابه شاه) را کشت و علاوه بر غنایم سرشار و باور نکردنی ای که به دست آورد، ترکان را به پرداخت باج نیز ملزم کرد.
در ۷ آذر ۵۸۸ میلادی، ارتش ایران در جنگ با خاقان در بلخ، از جنگافزار تازهای که در آن نفت خام، به کار رفته بود، سود برد. در این جنگ بهرام چوبین که در تاریخ نظامی جهان، از او به نابغهٔ رزم نام بردهاند فرماندهی ارتش ایران را بر دوش داشت. شمار نیروهای خاقان ۳۰۰ هزار تن و شمار سربازان بهرام چوبین، ۱۲ هزار تن بود. بهرام چوبین برای آنکه زودتر به میدان جنگ برسد، نخست به اهواز رفت سپس از راه یزد وکویر، خود را به خراسان رساند، از این رو، هنگامی خاقان از لشگرکشی بهرام آگاه شد که تا رسیدن سربازان ایرانی به بلخ، تنها ۴ روز مانده بود. بهرام به یگانهای آتشبار (نفتاندازان) گفت که یورش را با پرتاب پیکانهای شعلهور آغازکنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان برهم خورد. در این نبرد، بهرام با ۲ هزار سوار گزیده به جایگاه خاقان یورش برد. خاقان گریخت سپس کشته شد و سپاه بزرگ او از هم پاشید و پسر وی نیز گرفتار شد. این جنگ تنها یک روز به درازا کشید که از شگفتیهای تاریخ نظامی جهان است.
هرمز چهارم بعد از شکست ترکها از فتح بهرام نگران شد و او را بلافاصله به جنگ بیزانس، در ارمنستان و نواحی جنوب قفقاز فرستاد. بهرام که فرماندهی کل نیروی ایران در مقابل بیزانس را داشت از قوای بیزانس شکست خورد.
هرمز که میخواست غرور وی را بشکند و از این شکست باطناً خشنود بود با ارسال دوک دان و لباس زنانه، به سردار شکست خورده او را بطور اهانت آمیزی از فرماندهی سپاه، عزل کرد اما بهرام موفق شد، سپاه تحت فرمان خود را نیز در اهانتی که از طرف هرمز در حق وی شده بود، شریک و همدرد سازد. بدینگونه آنها را نیز با خود، بر ضد هرمز همداستان ساخت و با موافقت و تشویق آنها، علیه هرمز شورش کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#382
Posted: 19 Aug 2015 22:33
شورش علیه هرمز چهارم
غیر از طغیان سپاه بهرام، دستههایی از یک سپاه دیگر هم از نیروهای بیزانس شکست خورده بودند و از خشم و تنبیه شاه میترسیدند در اظهار طغیان با بهرام هماهنگ شدند.
در تیسفون پایتخت ساسانی عامل مؤثری که به نفع شورشگران کار میکرد، حزب نجبای ناراضی و به ویژه طبقهٔ موبدان بود. هرمز با عدالت خشونتآمیز اش که متمایل به عامهٔ مردم و از احتیاط و تعادل عاری بود، طبقهٔ نجبا را سخت ناامید و ناخرسند کرده بود. بهرام هم در آغاز طغیان خویش به پشتیبانی نجبا دل بسته بود و ظاهراً روی ناخرسندی موبدان حساب میکرد.
به روایت طبری بهرام در ایجاد نفاق و سوءظن بین هرمز چهارم و پسر وی خسرو پرویز دست داشت و خسرو در این هنگام از ترس پدر به آذربایجان گریخته بود.
از طرف دیگر در خود تیسفون، گستهم، دائی خسرو پرویز موفق شد، برادر خود وندوی را که بر اثر سوءظن هرمز، به زندان افتاده بود، از زندان بیرون بیاورد و رهبری شورشی را بر عهده گرفتند که در نهایت شورشیان پایتخت، توانستند هرمز را خلع کرده و پسر وی خسرو پرویز را پادشاه کنند. خسرو شتابان از آذربایجان به پایتخت آمد و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج بر سر نهاد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#383
Posted: 19 Aug 2015 22:33
پیکار با خسرو پرویز
بهرام چوبین حاضر نشد که به فرمان پادشاه جدید در آید زیرا خود سودای پادشاهی داشت. دودمان بهرام مدعی بودند که از نسل شاهان اشکانی اند و بهرام بر این امر تکیه کرده خود را پادشاه نامید. از آن جا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو رو به هزیمت گذاشت. بهرام فاتحانه به پایتخت آمد و به نام بهرام ششم و به دست خود تاج بر سر گذاشت و به نام خود سکه زد. در این میان خسرو از سرحد ایران گذشته به امپراتور بیزانس موریکیوس پناه برد.
یک سال پادشاهی بهرام همراه با یک سلسله شورش و فتنه بود. وندوی دایی خسرو که دستگیر و زندانی شده بود، به یاری چند تن از بزرگان رهایی یافت و پیشرو مخالفان بهرام شد. وندوی به آذربایجان گریخت و نزد برادر خود گستهم بیاری خسرو پرویز برخواستند.
خسرو همراه با سپاهی که امپراتور موریکیوس در اختیارش گذاشته بود به ایران برگشته و با سپاه بهرام در حوالی گنزک آذربایجان جنگید و بهرام پس از شکست، رو به هزیمت نهاد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#384
Posted: 19 Aug 2015 22:34
سرانجام بهرام چوبین
در سال ۵۹۱ میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقیماندهٔ سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در مآخذ پارسی از این خان ترک نامی برده نشدهاست. گمان میرود این خان یون یوللیق یا دولان خان، فرمانروای خاقانات شرقی ترک باشد که با خاقانات غربی ترک جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد.
خسرو با هدایایی که برای خاتون همسر خان ترک فرستاد، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم کرد. خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه خواهر و همسر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همهٔ سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#385
Posted: 19 Aug 2015 22:36
بهرام چوبین در ادبیات ایران
تصویری از نبرد خسروپرویز و بهرام چوبین در شاهنامه
داستان بهرام چوبین در کتابی به عنوان بهرام چوبین نامگ در عهد باستان وجود داشتهاست که متأسفانه برجای نماندهاست. مورخان ایرانی چون طبری، دینوری، بلعمی، و فردوسی نیز مطالبی از این داستان را به رشتهٔ تحریر کشیدهاند.
سرگذشت پر حادثهٔ بهرام چوبین در اذهان ایرانیان تأثیری قوی گذاشتهاست و موجد افسانهٔ شیرینی به زبان پهلوی شدهاست که مطالب آن را مورخان عرب و ایران خاصه فردوسی در کتب خویش آوردهاند. مؤلف گمنام این روایت توانسته است سرگذشت آن سردار بزرگ ناکام را با بیانی کافی، مجسم و محسوس کند. بنابر قول او بهرام نه تنها در لشکرستانی از قهرمانان مشهور به شمار میآمده، بلکه در خصال مردانه و اطوار شایسته دارای مقامی عالی بودهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#386
Posted: 21 Aug 2015 10:33
ویستهم
- دوران ۵۹۲ میلادی - ۵۹۷ میلادی
- پیش از خسرو پرویز
- پس از بهرام چوبین
- پدر شاپور
- فرزندان ویندویه
- تیرویه
- دین زرتشتی
وستهم یا ویستهم یا گستهم یا بسطام، بیستام ، ویستاخم، برادر زن هرمز چهارم، دائی خسرو پرویز، همسر کردیه خواهر بهرام چوبین و برادر بندوی بود. در پی قیام بهرام چوبین هرمز چهارم به وسیلهٔ دو برادر زن خود، ویستهم و برادرش به قتل رسید و این دو تن با حمایت از خسرو در مقابل بهرام چوبین او را به پادشاهی رساندند. خسروپرویز پس از رسیدن به قدرت برای آنکه خود را در پیش افکار عامه از مداخله و همدستی در قتل پدر پاک نماید، بندوی را به مجازات مرگ رساند. ویستهم بعد از مرگ برادرش به دست خسرو پرویز سر به طغیان برداشت و تاج شاهی بر سر نهاد و چندین سال در برابر لشکریان خسرو پرویز پایداری کرد. قیام ویستهم از سال ۵۹۲ میلادی آغاز شد و در سال ۵۹۷ به پایان رسید. عاقبت او به نیرنگ خسرو پرویز و به دست زنش کردیه خواهر بهرام چوبین در خواب کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#387
Posted: 21 Aug 2015 10:34
نقش ویستهم در به پادشاهی رساندن خسروپرویز
وستهم یا ویستهم یا گستهم یا بسطام، بیستام ، ویستاخم، برادر زن هرمز چهارم، دائی خسرو پرویز، همسر کردیه خواهر بهرام چوبین و برادر بندوی بود. در پی قیام بهرام چوبین هرمز چهارم به وسیلهٔ دو برادر زن خود، ویستهم و برادرش به قتل رسید و این دو تن با حمایت از خسرو در مقابل بهرام چوبین او را به پادشاهی رساندند. خسروپرویز پس از رسیدن به قدرت برای آنکه خود را در پیش افکار عامه از مداخله و همدستی در قتل پدر پاک نماید، بندوی را به مجازات مرگ رساند.
ویستهم بعد از مرگ برادرش به دست خسرو پرویز سر به طغیان برداشت و تاج شاهی بر سر نهاد و چندین سال در برابر لشکریان خسرو پرویز پایداری کرد. قیام ویستهم از سال ۵۹۲ میلادی آغاز شد و در سال ۵۹۷ به پایان رسید. عاقبت او به نیرنگ خسرو پرویز و به دست زنش کردیه خواهر بهرام چوبین در خواب کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#388
Posted: 21 Aug 2015 10:35
قیام ویستهم
اندک زمانی بعد خسروپرویز برای آنکه خود را در پیش افکار عامه از مداخله و همدستی در قتل پدر پاک نماید به فکر انتقام از کسانی که در سقوط و یا قتل پدرش دست داشتند افتاد. در واقع مجازات داییهای خود را که با جنایت خونبار خویش راه او را برای نیل به سلطنت هموار کرده بودند و در او به چشم یک دست نشاندهٔ خویش میگریستند، را اجتناب ناپذیر یافت و بندوی، سرگنجور را به بهانهٔ آنکه در پرداختی تعلل کرده بود به مجازات مرگ رساند. سپس برای ویستهم پیغام فرستاد که برای انجام کار مهمی به پایتخت بیاید ویستهم چون از قتل برادر اطلاع یافت به دیار دیلم پناه برد و سر به طغیان برداشت. قبل از این ماجرا بهرام چوبین نیز در اثر توطئه ای که خسرو ترتیب داده بود در مرو به قتل رسید. پس از مرگ بهرام یاران و سپاهش به سرزمین دیلم مهاجرت کردند، رهبری این گروه را خواهر بهرام گردیه به عهده داشت، مردم دیلم با روی گشاده از سپاهیان بهرام استقبال و به آنها جا و مکان و زمین اعطا نمودند. ویستهم پس از فرار به دیلم برای تثبیت موقعیت خود با گردیه ازدواج نمود و با انجام این کار عدهٔ بسیاری از طرفداران و سپاهیان بهرام را با خود متحد ساخت، آنها او را پادشاه خوانده و تخت طلایی را که بهرام از مداین به ترکستان برده بود و در بازگشت از آنجا با خود به دیلم آورده بودند، به او هدیه کردند و تاج بر سرش نهادند. بزرگان دیلم نیز او را فرمانبردار شدند و بدینسان ویستهم بر ضد خسرو پرویز قیام کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#389
Posted: 21 Aug 2015 10:37
پادشاهی
ویستهم در زمان تسلط و حکومت خود در قلب سرزمین ساسانیان اقدام به ضرب سکههای طلا، نقره و برنز کاملاً به سبک سکههای شاهان ساسانی نمود. در روی سکه سیمای ویستهم با موهای بلند و صورت خشن و چشمهای درشت نقش گردیده به طوریکه شخصیت مردی نیرومند و مبارز را به نظر میآورد. در مقابل چهره ویستهم نام او نوشته شده که با عنوان پیروز (پیروچ) همراه است. در پشت سکه آتشدان و دو روحانی و همچنین نام شهر و سال ضرب سکه دیدهمیشود. بر پشت سکههای موجود از ویستهم به ترتیب سال های دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم حکومت او نقش گردیدهاست. سکهها اغلب ضرب ری بوده و تعدادی نیز در نیشابور ضرب شدهاند.
این سند بیانگر تسلط ویستهم بر قسمت وسیعی از جاده ابریشم یعنی ری، کومش و خراسان در آن زمان میباشد. شاه راهی که برای ساسانیان اهمیت حیاتی، اقتصادی و نظامی خاصی را دارا بود و بسیاری از جنگها و منازعات آنها با دولت روم و اقوام ناحیه مرزهای شرقی ایران بر محور تسلط بیشتر بر این شاه راه دور میزد. با تسلط ویستهم بر قسمت مهمی از این جاده درآمد بزرگ خسرو که از تجارت ابریشم و اخذ حقوق گمرکی از بازرگانان و کاروانیان بود از دست او برای مدتی خارج شده بود و از این رهگذر به خسارت مالی عظیمی مجبور بود تن در دهد، درآمدی که به تنهایی برای سازمان دادن و نگاهداری ارتشی بزرگ و نیرومند کافی بود، در مقابل به تدریج بر قدرت نظامی و مالی ویستهم افزوده میشد. در این هنگام دو شاهک ترک با سپاه خود در خدمت ویستهم در آمده بودند. نوشتهٔ روی سکهها به ما خبر از مبارزات سهمگین و دست به دست شدن شهرها و مناطق بین دو نیروی متخاصم خسرو و ویستهم را میدهد. به عنوان مثال در سرزمین ری و نیشابور در سال سوم حکومت ویستهم سکهای ضرب شدهاست و این در حالی است که در همان سال سکهای از سال سوم پادشاهی خسرو نیز ضرب گردیدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#390
Posted: 21 Aug 2015 10:39
جنگ نهایی
ویستهم توانست گیلان، مازندران و همچنین زادگاه بهرام چوبین یعنی سرزمین ری را به زیر سلطهٔ خویش درآورد، جنگ و ستیز بین خسرو و ویستهم نزدیک به شش سال ادامه داشت. به دنبال فتوحات قبلی قلمرو ویستهم تا خراسان بزرگ توسعه یافت و دو شاهک ترک به نام های شاوگ و پریوگ تابع او شدند. پایان کار چنین بود که ویستهم سپاه عظیمی که تعداد آن را تا صد هزار نوشته اند مرکب از سپاه دیلم و گیلان و سپاهیان بهرام و دو شاهک ترک گردآورد و حملهٔ نهایی را آغاز کرد ابتدا بخش وسیعی از سرزمین ماد را متصرف گردید. در فهرست مناطق تصرف شده، صمیره، ماسبذان و حلوان نوشته شده اند ویستهم به مرز سرزمین بین النهرین رسیده بود اما برای به دام انداختن خسرو سپاه خود را تا همدان عقب کشید. دو سپاه مدتی مصاف داده و در این بین تلفات سنگینی به طرفین وارد آمد تا اینکه خسرو به نیرنگ و حیله پیروز شد و ویستهم را در بسترش به قتل رسانید.
قتل ویستهم
در مورد هلاکت ویستهم دو روایت ذکر گردیده است یکی اینکه خسرو شاخک های ترک را تطییع کرد و به روایت دیگر اینکه به نیرنگ خسرو پرویز، به دست زنش کردیه خواهر بهرام چوبین در خواب کشته شد. روایت دوم به حقیقت نزدیک تر است زیرا پس از قتل ویستهم خسروپرویز با گردیه ازدواج و او را بر بیشتر زنان خویش مقدم گردانید. پس از مرگ ویستهم سپاه او بدون رهبر شد و به صورت دستههای پراکنده درآمدند.
به نظر میرسد که ساکنان سرزمینهای تحت تسلط ویستهم در مقابل خسرو از او جانبداری و حمایت میکردهاند. برخورد خصمانه خسرو پس از کشتن ویستهم با مردم آن نواحی مؤید این نظریهاست. پس از قتل ویستهم خسرو پرویز دستور داد که ری را با خاک یکسان کنند، اما با شفاعت موبدان از این قصد منصرف شد و در عوض مرزبانی بر آنجا نهاد که با دریافت مالیاتهای سنگین و عدم تأمین امنیت و رفتار ناپسند باعث پراکندگی مردم و ویرانی شهر شود. قیام ویستهم از سال ۵۹۲ میلادی آغاز شد و در سال ۵۹۷ به پایان رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.