ارسالها: 767
#1
Posted: 28 Jul 2011 14:47
سلسله ساسانیان
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#2
Posted: 2 Aug 2011 12:07
امپراطوری ساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار[۱]) بنا کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارس بود[۲]، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبهای ) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند[۳]. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نامهای بغ داد یا بخشوده خدا؛ و یا باغِ داد دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود.
نام «ساسانیان» از «ساسان» گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته اند[۳]. نخست کارنامه اردشیر بابکان[۴] به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان دارا که در فارس می زیست[۵]. اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت[۶]، ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد[۶]. او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران میگفت را آغاز کرد[۶].
ساسانیان رفتهرفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و مرزها را تا سالهای پایانی برپاییشان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانی شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز (به پهلوی: ابرویز) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم (در شاهنامه: گنگ دژ هودخ[۷]) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری جنگ افزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق[۸]، همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان (صلیب اصلی مسیح)[۹] از اورشلیم به پایتخت ایران[۸]. اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بیاحترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با ارادهای که با وجود اشتباهها و معایبش، در دوران پادشاهی خود جلوی زیادهخواهی بزرگان را گرفته بود[۱۰]، با خشم بزرگان بخاطر شکستها، به ظاهر با مکر و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم) کشته شد[۱۰].
با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ شک برانگیز قباد (که بسیاری از برادران خود را کشت)، در زمانی کمتر از شش ماه، چرخهای مرگبار از کینه توزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان و ارتشیان کشته شده تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر پوراندخت را به شاهی برگزیدند[۱۰]. با گزینشهای پیدرپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه در مدت چهار سال[۱۰]، یزدگرد سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت[۱۱][۱۰] محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد[۱۱]. بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر (یا نبرد پل) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و جنگ نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند. پایتخت ایران، شهر تیسفون (به عربی مدائن) در ۶۳۷ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی نامعلوم گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بخاطر جامه زربفتاش کشت. با مرگ یزدگرد به سال ۶۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند.
این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته است... ساسانیان اولین سلسله ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون 1800 سال است با این ایده زندگی می کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم.[۱۲]
تورج دریایی، استاد رشته ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین، و نویسنده کتاب "ایران ساسانی: ظهور و سقوط یک امپراتوری" به زبان انگلیسی، می گوید که میراث ساسانیان برای ایران بسیار بزرگتر از شکست در برابر اعراب است.[۱۳][۱۴] میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، به گفته او، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است.[۱۵][۱۶] یکی از عناصر مهم شکل گیری این مفهوم پیدایش خداینامه در زمان ساسانیان است. این همان کتابی است که شاهنامه از آن سرچشمه گرفته است.آقای دریایی می گوید: "اهمیت دیگر ساسانیان این است که در زمان خسرو انوشیروان در همان قرن سوم، تاریخ ملی ایران به نام خداینامه تدوین می شود. و آن تاریخ و یادی است از گذشته، آنچه که ایرانیان بودند، از کجا آمدند، چگونه جهان آغاز شد، تا زمان فروپاشی شاهنشاهی ساسانی."[۱۷][۱۸]
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#3
Posted: 2 Aug 2011 12:07
ساسانیان و رقیبانشان
دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرفهای خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرفهایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها، مانع از آن میشد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتختاش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاریهای زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کنندهای میرسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابطه با شرق و غرب خلاصه میشد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیبهای ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تامین کند.
این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطههای سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسیاش، اثرهای خود را در نسلهای پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد. با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولتهای نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیشبینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توان جنگیاش قومهای بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعیاش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولتها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بیبهره بودند. دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگیاش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قومهای بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#4
Posted: 2 Aug 2011 12:08
گاهشمار شاهنشاهان ساسانی [ویرایش]
جام نقرهای مربوط به دوره ساسانی - ارتفاع تقریبی ۳۰ سانتیمتر.
(تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)
اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
بهرام سوم (۲۹۳)
نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
آذرنرسی (۳۱۰)
شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
هرمز چهارم (ترکزاد) (۵۷۹-۵۹۰)
بهرام ششم (بهرام چوبین) (۵۹۰-۵۹۱)
خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
شهربراز (۶۳۰)
خسرو سوم (۶۳۰)
جوانشیر (۶۳۰)
پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
گشناسب بنده (۶۳۱)
آزرمی دخت (۶۳۱)
هرمز پنجم (۶۳۱)
خسرو چهارم (۶۳۱)
خسرو پنجم (۶۳۱)
یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
تازش و پیروزی تازیان (۶۵۱)
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#5
Posted: 2 Aug 2011 12:08
اردشیر یکم نام دو تن از پادشاهان در تاریخ ایران است.
اردشیر پادشاه هخامنشی، پسر خشایارشا، ملقب به درازدست.
اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی.
همچنین در شاهنامهٔ فردوسی، بهمن پسر اسفندیار از جانب گشتاسپ اردشیر نامیده شدهاست. و این نخستین بار است که پادشاهی اردشیر نامیده شدهاست. از این رو بهمن اسفندیار هم به گونهای اردشیر یکم در دودمان کیانی محسوب میشود.
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#6
Posted: 2 Aug 2011 12:09
شاپور یکم (با املای پهلوی کتیبهای: و تلفظ:شَهپُهْر[۱]) شاهنشاه ايران و انيران، دومین شاهنشاه ساسانی و فرزند اردشیر بابکان است. از ۲۴۱ تا سال ۲۷۱ میلادی، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد.
.
در سکههای اردشیر، تصویر شاپور، به عنوان نایبالسلطنه، درج شدهاست. وی از شاهان بزرگ ساسانی محسوب میشود. او بیشاپور کازرون را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.
آغاز پادشاهي
پادشاهي شاپور در واقع از اواخر پادشاهي پدرش آغاز شد چرا كه اردشير پس از فتح هترا سلطنت را به پسر واگذاشت و خود كناره گرفت. شاپور حدود سال 200 ميلادي به دنيا آمده بود و هنگام آغاز پادشاهي حدود چهل سال داشت. البته در آغاز با آنكه عنوان شاهنشاه داشت ولي به احترام پدر تاجگذاري نكرد و پس از درگذشت پدر اين تشريفات را انجام داد. سقوط شهر هترا طبق روايتهاي شرقي به دليل رعنايي شاپور و هوسبازي دختر حاكم شهر صورت پذيرفت.[۲] شاپور پدرش را در جنگها همراهي مي كرد و بدين گونه براي نبرد تجربه مي اندوخت و به راستي اين كار موفقيت هاي آينده او را در برابر روميان تضمين كرد.
جنگ اول با روم و سركوب شورشهاي داخلي
در سال 243 گورديانوس امپراتور روم به ميان رودان حمله كرد اما در ناحيه اي به نام ميسيك در كنار رود فرات از شاپور شكست خورد و به دست وي كشته شد بعد ها شاپور شهري به نام پيروزشاپور در آنجا بنا كرد.[۳] در سال 244 فيليپ عرب يا ماركوس يوليوس فيليپوس مجبور به بستن پيماني با ايران شدكه بر اساس آن ارمنستان به ايران واگذار شد و مقدار كلاني سكه زر به عنوان غرامت بالغ بر پانصد هزار دينار به ايران پرداخت شد.
در فاصله چند سالي كه روم با مشكلات داخلي خود درگير بود شاپور فرصت يافت ساماني به اوضاع داخلي بدهد. طبق نوشته تاريخ اربل"شاپور با خوارزميان و ماديهاي كوهستاني جنگيد و آنها را در جنگي شديد مغلوب ساخت از آنجا به سركوبي گيلها و ديلميان و اهالي گرگان كه در كوهستانهاي دور دست ساحل درياي خزر مسكن داشتند تاخت." به موجب مندرجات كتاب پهلوي شهرستانهاي ايرانشهر، بخش پانزدهم، شاپور هم چنين در خراسان يك پادشاه توراني، پهليزك نام را مغلوب كرد و كشت و در محلي كه جنگ رخ داده بود شهر مستحكم نيو شاپور(نيشابور) را بنا كرد.[۴] در كعبه زرتشت اشارت هست بر اينكه شاپور سرزمين ارمنيان، گرجيان، آلبانيان را با مردان سپاه خويش درنورديد. اردشير به لقب شاهنشاه ايران قناعت كرده بود ولي شاپور پس از اين فتوحات در كتيبه ها لقب مجللتر "شاهنشاه ايران و انيران" را برگزيد.
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#7
Posted: 2 Aug 2011 12:11
جنگ دوم با روم
حدود ایران در زمان شاپور یکم.
این جنگ، از ۲۵۸ تا سال ۲۴۴ میلادی بطول انجامید. مسئلهٔ ارمنستان شاپور را دوباره با روم، درگیر کرد چرا که روم با وجود تعهد در عدم مداخله، نمی توانست با خونسردی شاهد الحاق این سرزمین به قلمرو حریف دیرینهٔ خویش باشد. خسرو بزرگ پادشاه ارمنستان که در ماجرای گوردیانوس بر ضد ایران با روم همکاری کرده بود، بر اثر یک توطئه داخلی که ظاهراً شاپور هم در آن دستی نامرئی داشت، کشته شد. بعد از وی شاهزادگان و بزرگان ارمنستان خود را فرمانبردار شاپور خواندند و شاپور پسر خویش هرمز اردشیر را به نام ارمن شاه، فرمانروای ارمنستان کرد اما اقدام رومیان، در پناه دادن به تیرداد، پسر خردسال خسرو، مایهٔ ناخرسندی شاپور شد و امپراتور روم گالوس نیز از پرداخت باقیماندهٔ غرامت یا در واقع باجی که فیلیپ، آن را تعهد کرده بود، نیز خودداری کرد، بنابراین بهانه ای به دست شاپور افتاد تا به روم حمله كند و در بارباليسوس حدود ميانه فرات شصت هزار نفر از سپاهيان رومي را نابود كرد و حدود 37 شهر رومي در سوريه و كاپدوكيه(ارمنستان روم) در طي اين جنگها تسخير يا غارت شدند.[۵]
جنگ سوم با روم
بالاخره لزوم مقابله با این تاخت و تازها، والرین امپراتور سالخوردهٔ روم، را واداشت تا با نجات دادن نتاکیه، روم را از تهدید شاپور برهاند. والرین مثل امپراتور قبلی خود دسیوس (دقیانوس) در تعقیب و آزار مسیحیها اهتمام زیادی داشت.[۶] والرین، امپراتور روم، پسرش را به غرب فرستاده و خود برای مقابله با ایرانیان راهی شرق میشود. وی به سال ۲۵۷ میلادی موفق به باز پس گیری انتاکیه شده ولی دو سال بعد پیش از مواجهه با شاپور در اثر طاعون بسیاری از لژیونهای خود را از دست میدهد و در نهایت چندی بعد، در اواخر سال ۲۵۹ یا اوایل ۲۶۰ در جنگ اِدِسا، در ترکیه فعلی و شمال انتاکیه در کشور خود، از شاپور شکست خورده، اسیر شد. به دنبال اسارت او تعداد زیادی از همراهانش که به قول شاپور، شامل صاحبمنصبان، سناتورها و سرداران روم می شد نیز به اسارت افتادند. روایتهای به جا مانده که از استفادهٔ مهندسان رومی، در بنای شهرها و ساختن بندها در کارون حکایت دارد.
شاپور به افتخار این پیروزی دستور حک پیکرهای عظیم، در دل کوه رحمت، در نقش رستم داد که وی را پیروزمندانه نشسته بر اسب، نشان میدهد، در حالی که امپراتور فروتنانه، در برابر وی، زانو زدهاست. اسیر شدن والرین اثر غریبی در دنیای آن روز کرده و در انظار عالم، بر عظمت و ابهت خاندان ساسانی فوق العاده افزود.[۷] این واقعه بی نظیر، افسانهٔ آسیب ناپذیری روم را بک بار دیگر بی بنیان نشان داد.[۸] مسیحیان این اسارت را عقوبت الهی در حق دشمن ستمکار خویش خواندند و راجع به رفتار اهانت آمیز شاپور در حق او مبالغه کردند تا سرنوشت او را بیشتر عبرت انگیز نشان بدهند.[۹
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#8
Posted: 2 Aug 2011 19:20
جنگ اُذینه حکمران تدمر و شاپور
اذینه [ozayna]، یا اُدِناتوس، حکمران عربِ پالمیرا (تَدْمُر) بود که به هنگام فرمانروایی شاپور اول (سل 241-273م) و بازگشت او از کاپادوکیه و سوریه ارتش شاپور را شکست داد. زمانی که شاپور در لشکرکشی خود برضد رومیها در حال پیشروی به سوی غرب بود، اذینه که از قدیم با رومیان روابط دوستانهای داشت، برای جلب نظر شاپور نامهای همراه کاروانی از هدایای گرانبها برای او فرستاد. اما شاپور سرمست از پیروزی با هیئت اعزامی اذینه به سردی رفتار کرد و هدایا را پس فرستاد [۱۰]، و یا به آب فرات ریخت و خواست تا اذینه برای جسارتی که به خرج داده است، دست بسته به حضور بیاید [۱۱] رفتار مغرورانه ی شاپور سبب شد تا اذینه در فصل مشترک حکومتهای ایران و روم طرف رومیها را گِیرد و همواره حافظ منافع آنان باشد [۱۲]. اذینه که خود را تحقیر شده میدانست، در سال 262م به هنگام بازگشت نیروهای ایرانی با جمع کثیری از سواران جنگی صحرانشین و با استفاده ازموقعیت صحرای خشک بر آنها تاخت و نه تنها بخشی از غنایم جنگی شاپور را به چنگ آورد، بلکه بعضی از افراد حرمسرای او را نیز به اسارت گرفت [۱۳] اذینه به این دستبرد نیز اکتفا نکرد و با مساعد دیدن اوضاع دست به گسترش قدرت خود و تأسیس حکومتی مستقل در غرب آسیا زد. نیروهای فراری رومی بـه اطاعت مـاکریان ــ که پس از اسارت والریانوس خود را امپراتور خوانده بود ــ درآمدند و او نیز به والریانوس،امپراتور اسیر،بیشتر از ایالات ازدسترفته توجه نشان نداد و رهسپار غرب شد. اذینه یک بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و به بهانه ی گرفتن انتقام امپراتور اسیر، ظاهراً در سالهای 266-267م، در آستانه ی مرگ، به بینالنهرین لشکر کشید و کرخه و نصیبین را تصرف کرد. او ساتراپهایی را که به اسارت گرفته بود، نزد گالینوس، پسر والریانوس و جانشین رسمی او فرستاد و سپس با عبور از دجله متوجه تیسفون شد و حتى شاپور را به گریز واداشت؛ آنگاه تیسفون را محاصره کرد، اما چون ساتراپها از هر سو به یاری تیسفون شتافته بودند، موفق به تسخیر این شهر نشد. اذینه دعوی شاهی کرد و قلمرو حکمرانی خود را به منطقه ی بینالنهرین گسترش داد. گالینوس که این امیر عرب را تنها انتقامگیرندۀ شکست رومیها میدید، به او لقب آوگوستوس داد. اذینه در حمله ی دوم خود به قوا و قلمرو ایران، به سبب خیانتی که به او شد به دست برادر ناتنی وهب اللات، پسر همسرش، زنوبیا (بت زِبینه) از برادر اذینه کشته شد و همسرش، زنوبیه (یوستی، 519) به اتفاق پسرش، وهب اللات تا 272م که تدمر به دست آورلیانوس ویران شد، بر این شهر حکومت کرد[۱۴] امکان اینکه در نمایش قدرت اذینه اغراق شده باشد، زیاد است [۱۵]. شاپور خود در سنگنبشتۀ معروفش در نقش رستم به اذینه اشارهای نمیکند و شاید این سنگنبشتۀ شاپور در سال 262م، پس از نبردهای او با رومیان و پیش از حمله ی اذینه تهیه شده باشد [۱۶]
در باره ی اذینه در لغت نامه دهخدا چنین آمده است که :
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف ( درست آن شاپور یکم است نه شاپور ذوالاکتاف) غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. (از قاموس الأعلام ترکی ).[۱۷]
پدید آمدن مانی
از وقایع مهم سلطنت شاپور، پدید آمدن مانی است که مذهبی آورد و در سال ۲۴۲ میلادی، موقع تاجگزاری شاپور، اصول آن را در ملأ عام بیان کرد. این مذهب که مرکب از اصول مذاهب مختلفه بود، بعدها خیلی گسترش پیدا کرد و در شرق و غرب منتشر شد. شاپور در ابتدا به مانی گروید و مذهب او را قبول کرد ولیکن بعد به دین زرتشت برگشت.[۱۸]
از شاپور کتیبههایی به سه زبان پارسی میانه، پارتی و یونانی باقی ماندهاست.
کشورداری شاپور
شاپور سد شادروان را که از سنگ خارا ساخته شده، در رود کارون در شوشتر بنا کرد و مهندسین و اسرای رومی را به ساختن آن واداشت. شهر شاپور را در نزدیکی کازرون در فارس بنا کرد که خرابههای آن باقی مانده است. بنای نیشابور را در خراسان و گندی شاپور را در خوزستان نیز به او نسبت می دهند.
مؤرخین گرجستان می نویسند که شاپور، مهران پسر خود را، به سلطنت گرجستان فرستاد. مهران، سلسلهٔ سلاطین خسروی را، در آنجا تأسیس کرد و بعد میسحی شد.[۱۹]
به فرمان شاپور رونوشتی از اوستا در آتشکده آذرگشسپ در شیز نهادند.[۲۰] در زمان اردشیر یکم آتشدان روی سکهها بر روی یک سه پایه فلزی واقع شده و آتش مقدس در حال اشتعال، در بالای سه پایه نمودار است اما در زمان شاپور آن سه پایه از بین رفته و آتشدان بصورت ستونی بزرگ و چهار ضلعی ساخته شده که در دو طرف آتشدان دو تن با عصا یا نیزهٔ بلند ایستاده اند و این نوع سکه در شاهان ساسانی، بعد از شاپور نیز بدون تغییر دیده می شود.[۲۱]
شاپور اول در موزه تاریخ فارس .
در موزه تاریخ فارس در شهر شیراز تندیسهایی مومی از پادشاهان هخامنشی و ساسانی قرار داده شده است. تصویر روبرو تندیس مومی شاپور اول پادشاه ساسانی است.
سلف:
اردشیر بابکان
شاهنشاه ساسانی
۲۴۱ – ۲۷۱ میلادی
جانشین:
هرمز یکم
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#9
Posted: 2 Aug 2011 19:22
هرمز یکم
هرمز یکم یا هرمزداردشیر از سال ۲۷۲ تا ۲۷۳ (میلادی)، پادشاه ساسانی بود. بعد از پدر خود، شاپور یکم، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد. وی که در هنگام حیات پدر در جنگهای روم و ارمنستان شجاعت بسیار از خود نشان داده بود، به خاطر شجاعتهای خویش دلیر (جری، بطل) خوانده می شد و شاپور یک چند فرمانروایی پارت و سرانجام فرمانروایی ارمنستان را با عنوان ورزگ شاه ارمنشهر به او داده بود. به نظر میاید صفات جنگی بیش از تدبیر و درایت، وی را در نظر پدر لایق جانشینی او کرده باشد.
اگر روایت طبری در باب آنکه وی یک دست داشت، درست باشد ممکن است، همین نکته بهانه ای شده باشد که بزرگان ناراضی او را خیلی زود از سلطنت برکنار کرده باشند. از روایات مانوی هم بر می آید که وی نسبت به مانی همچنان نظر تأیید و مساعدت داشته است و این نکته حاکی از سیاست تسامح جویی اوست.[۱]
مانی پیامبر در زمان او آزادانه اندیشهاش را رواج میداد. همچنین کرتیر موبد نامدار زرتشتی و دشمن مانی، در زمان او ارج بسیار یافت.
فرجام کار هرمزداردشیر، روشن نیست و درست معلوم نیست، به مرگ طبیعی درگذشته یا از سلطنت خلع گشته است.
در شاهنامه ذکر او تحت نام اورمزدِ شاپور آمدهاست.
سلف:
شاپور یکم
شاهنشاه ساسانی
۲۷۲ – ۲۷۳ میلادی
جانشین:
بهرام یکم
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#10
Posted: 2 Aug 2011 19:24
بهرام یکم
بهرام یکم یا وهرام یکم چهارمین شاه ساسانی و فرزند شاپور یکم است. از ۲۷۳ تا سال ۲۷۶ میلادی، بعد از برادر خود، هرمز یکم، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد.
او برای به پادشاهی رسیدن، از پشتیبانی کرتیر موبد، سود برده بود. عجز و ضعف بهرام یکم که او را، در دست موبد کرتیر، دشمن مانی و اغوانش، چون بازیچه ای کرده بود، می بایست سبب شده باشد که مانی برای نجات جان خویش از بابل بیرون آمده باشد. معهذا چنانکه از روایات مانویان بر می آید در نیمهٔ راه وی را از ادامهٔ سفر بازداشته اند و به بابل عودت داده اند. اگر روایت منقول از نوح زاتگ که مترجم مانی بود و تا آخرین لحظهٔ حیات در کنار او قرار داشت درست باشد شاه، مانی را پیش خواند با او سخنان تند گفت و به حبس او فرمان داد. از همین روایت بر می آید که درین ملاقات کرتیر مؤبد هم، با شاه همراه بوده است و پیداست که کرتیر در مجالس خصوصی شاه نیز غالباً در کنار وی بوده است. بدینگونه، پادشاه سست عنصر، سرانجام مانی را به دست مخالفان سپرده است.[۱] به دستور این شاه، مانی را گرفتند. و بعد از رفتارهای خشونت آمیز در زندان کشتند و سرش را در گندیشاپور برای تماشای مردم، به تیری آویختند.[۲][۳]
در روزگار او زنوبیا (زینب)، شاهبانوی تدمر (پالمیرا، واقع در سوریه کنونی)، برای فرار از فشار روم از ایران یاری خواست. بهرام سیاست غلطی در پیش گرفت. بدین صورت که سپاه اندکی روانه کرد و در نتیجه هم تدمر بدست رومیان افتاد و هم آئورلیان (اورلیان)، امپراتور روم از مداخلهٔ ایران رنجید و بقصد کینهجوئی، مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ایران بتازند ولی آئورلیان در سال (۲۷۴ میلادی)، در اثر شورش سربازان خویش کشته شد و بلایی که همراه او رسیده بود، به خیر گذشت. اندکی بعد بهرام نیز در گذشت.
در شاهنامه ذکر او تحت نام بهرامِ اورمزد آمدهاست.
سلف:
هرمز یکم
شاهنشاه ساسانی
۲۷۱ – ۲۷۴ میلادی
جانشین:
بهرام دوم
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد