انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 5 از 31:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  31  پسین »

Ancient Persia | ایران باستان


مرد

 
ارتش هخامنشی

مقارن سال 556 پیش از میلاد كوكب سعادت كورش بزرگ سردودمان هخامنش از افق كشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او امپراطوری با شكوهی تشكیل گردید كه تا آن زمان چشم روزگار نظیر آن را ندیده بود. شالوده‌ی ارتش ایران نیز در همان وقت به دست توانای آن شاهنشاه بزرگ ریخته شد و در اثر فداكاری و جان بازی همان ارتش بود كه حدود و ثغور كشور پهناور او همواره در طول چند قرن از تجاوز بیگانگان محفوظ ماند.
سپاه پیاده
بنا به گفته گزنفون، تاریخ‌نگار یونانی، موقعی كه كورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رسته‌ی اصلی ارتش پیاده بود كه بیش‌تر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و كمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. كورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی كه مطابق اصول تربیت كشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجسته‌ایی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل كنند و به مبارزه از نزدیك و رزم تن به تن خو بگیرند.

آن رسته را «پیادگان سنگین اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ایشان عبارت از یك نیزه بلند، یك شمشیر یا تبرزین بود كه با دست راست به كار می بردند و یك سپر كوچك كه از تركه‌ی محكم بافته شده بود و در دست چپ می‌گرفتند و به سینه خود هم جوشن می‌بستند. سایر افراد پیاده به تیر وكمان یا فلاخن و زوبین مسلح بودند كه در میدان رزم به عنوان دسته های امدادی به كار می‌رفتند.



سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، كورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با سوارهای لیدی در نبرد « پتریوم » تشخیص داد كه سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیف‌اند، به همین جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و ترغیب جوانان به سواری و سواركاری، مقرر داشت هر كسی كه از دولت اسب می گیرد باید همیشه سواره حركت كند و به مركب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بكوشد و برای سواركاران خوب امتیازها و جوایزی قائل گردید كه در مسابقه‌ها به آنان اعطاء می‌شد.



ارابه‌های داس‌دار
بنا به روایت گزنفون تا زمان كورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم «تروایی‌ها» می‌ساختند و به كار می‌انداختند و این نوع ارابه‌ها بین مادی‌ها و آشوری‌ها و سایر ملت‌های آسیایی معمول شده بود. كورش در ضمن آزمایش آن‌ها دستور داد ارابه های جدیدی بسازند كه برای جنگ مناسب‌تر باشد. چرخ‌های آن ارابه‌ها را محكم تر و محور آن‌ها را درازتر از ارابه‌های قدیمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخ‌ها و واژگون شدن ارابه‌ها بهتر جلوگیری شود.



كرسی راننده‌ی ارابه از چوب خیلی محكم و به صورت برجكی ساخته می‌شد كه بلندی آن فقط تا محاذی آرنج‌های راننده می‌رسید تا او در راندن اسب‌ها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پایین و درست در زیر آن‌ها دو داس دیگر رو به بالا نصب كرده بودند كه در موقع تاخت ارابه‌ها این داس‌ها به هر چیزی كه برمی‌خوردند از هم می‌شكافتند.

از ارابه‌های جدید در زمان كورش سی‌صد دستگاه تهیه شد و به فرمان او محل این ارابه‌ها در آرایش جنگی، جلو خط اول پیاده نظام بود و مأموریت اصلی آن‌ها تاختن بر روی صفوف دشمن و شكافتن آرایش او و باز كردن راه و هموار ساختن خط سیر پیاده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابه‌ها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی می‌ساخت.
ارابه‌های داسدار تا اواخر دوره هخامنشیان در ارتش ایران معمول بوده و در نبرد « گوگمل » یعنی آخرین نبرد داریوش سوم با اسكندر در اردوی ایران دویست ارابه داس‌دار وجود داشته و در این مورد دیودور می گوید: « حمله‌ی ارابه های داس‌دار بسیار وحشت آور و برش داس‌های آن‌ها به اندازه‌ایی تند و تیز بود كه افراد پیاده مقدونی را به دو نیم می كرد». به علاوه، در همین نبرد پنجاه فیل جنگی در اردوی داریوش سوم وجود داشته كه موجب هراس و واهمه‌ی مقدونیان گردیده است و از قرار معلوم استفاده از فیل در جنگ از موقع تسلط ایران به حبشه و آفریقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ایران معمول شده است.
گردونه‌ها
علاوه بر اربه‌های داس‌دار، كورش بزرگ به ابتكار خویش دستور داد گردونه‌ها یا برج‌های چوبی بلند و چرخداری ساختند كه هریك دارای هشت مال بند بود و هشت گاومیش به آن‌ها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسیم و در آن بیست تن كماندار قرار می گرفتند.
البته حركت این گردونه ها كند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پیاده نظام صف می كشیدند تا چنان كه در اثر شدت فشار دشمن پیاده نظام خودی مجبور به عقب نشینی بشود به محض رسیدن به نزدیكی صف این ارابه‌ها، هم مهاجم ناگهان زیر باران تیركمانداران ارابه‌ها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پیاده نظام خودی در پناه ارابه‌ها قادر به خودآرایی شود و بار دیگر" به حمله مبادرت كند.
ارتفاع این گردونه‌ها به اندازه‌ای بود كه كمانداران از بالای آن‌ها به طور كامل بر دشمن مسلط می‌شدند و بعضی وقت‌ها نیز فرماندهی برای مشاهده‌ی اوضاع صحنه نبرد به یكی از این گردونه‌ها سوار می‌شد و از بالای آن عملیات طرفین را زیر نظر می گرفت.
آرایش جنگی
برای این كه با شیوه‌ی به كارگیری رسته‌های مختلف در آن دوره آگاه شویم، آرایش جنگی قوای كورش را در نبرد «تمبره» از روی كتاب گزنفون بررسی می‌كنیم:
1. در جلوی جبهه یك‌صد ارابه‌ی داسدار در یك خط.
2. در پشت سر ارابه‌ها در خط اول گروه حمله‌ای مركب از پانزده هزار پیاده سنگین اسلحه پارسی با آرایشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای این خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشیده شده بود.
3. زوبین اندازان در خط دوم برای این كه زوبین‌های خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزدیك پرتاب كنند.
4. كمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تیرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.
5. واحدهای احتیاط كه عبارت از نصف دیگر پیاده نظام سنگین اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6. در پشت سر این خطوط برج‌های متحرك یا گردونه‌ها در یك صف قرار داشته و حصار محكم و متینی را تشكیل می‌دادند.
گزنفون در آرایش جنگی كورش از اسواران «جماز» هم ذكری می كند كه فقط برای رم دادن اسب‌های لیدی مورد استفاده بود. به گفته‌ی گزنفون علاوه بر پرچم‌هایی كه قسمت‌های مختلف هر یك برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ایران عبارت از «عقاب زرین» بود كه با بال‌های افراشته به چوب بلندی نصب كرده بودند. گزنفون اضافه می كند كه در زمان او هم پرچم پادشاهان ایران به همین صورت بوده است.
سازمان نوین
مورخین یونانی براین عقیده هستند كه در زمان داریوش اول ارتش ایران سازمان نوینی پیدا كرد و پادگان‌های ثابتی در پایتخت‌های مختلف و مركزهای كشورهای تابع ایران و قلعه‌های مرزی ایجاد شد. داریوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان كشوری ایران از لحاظ سازمان لشكری و گسترش نیروهای انتظامی ، مملكت خود را به پنج منطقه‌ی نظامی تقسیم و فرماندهی هر منطقه‌ایی را به یك سپهسالار تفویض نمود.
در پایتخت اصلی ایران، كه مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مركب از دو هزار سوار و دوهزار پیاده از بزرگ‌زادگان پارسی و مادی و شوشی تشكیل یافته بود كه از حیث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از یك نیزه بلند، یك كمان دراز و یك تركش پر از تیر بود كه در مواقع تشریفات، به نوك نیزه‌های بلند سربازان یك گلوله زرین یا سیمین نصب می شد.
داریوش سپاه مخصوص دیگری تشكیل داد كه عده‌ی افراد آن به ده هزار نفر می رسید و به ده هنگ تقسیم می شد. این عده را «سپاه جاویدان» می‌خواندند، زیرا هیچ گاه از تعداد آن كاسته نمی شد و به جای كسانی كه می‌مردند یا در جنگ كشته می‌شدند، بی‌درنگ كسان دیگری را می‌گماشتند. افراد این سپاه همگی رزم آزموده ودلیر و چالاك و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند.



در زمان داریوش، در مركز هر یك از كشورهای تابع ایران پادگان‌های ثابتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از تجاوز احتمالی همسایگان برقرار شد. عده افراد این پادگان‌ها نسبت وسعت و اهمیت منطقه تغییر می‌كرد، چنان كه هردوت عده‌ی پادگان ایرانی مأمور مصر را 240 هزارنفر ذكر می كند. در قلعه‌های سرحدی هم پادگان‌های ثابتی وجود داشت كه ریاست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.
البته این پادگان‌ها غیر از قسمت‌های سوار و پیاده یی بود كه در موقع جنگ از ولایت‌ها احضار می شدند و این قسمت‌ها اغلب تعلیم‌های نظامی مرتبی نداشته و لباس‌ها و سلاح‌های گوناگون و زبان‌ها و عادت‌های مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاریخ‌نگار یونانی، این قبیل افراد گاهی فاقد زره و كلاه خود و جوشن بودند و سپرهایشان از تركه‌ی بافته شده بود و نیزه‌هایشان كوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم كتاب خود موسوم به « اكونومیكز » در این باب این طور می‌نویسد: شاه پارس اهمیت فوق العاده‌ایی به سپاه می‌دهد. بدین معنی كه به والیان هر ایالت یا مردمی كه خراج می‌دهند امر كرده است كه عده‌ایی سوار و تیرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد كرده كه تهیه‌ی این قوا برای حفظ امنیت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.
وی ادامه می‌دهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگان‌هایی در قلعه‌ها دارد و این قوای مختلف و سپاهیان اجیر را كه باید به طور كامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان می‌بیند. در موقع سان غیر از پادگان قلعه‌ها كه همیشه باید سر پست خود حاضر باشند قسمتهایی هم در میدانی كه برای سان معین شده جمع می شوند، واحدهایی كه نزدیك مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمت‌هایی كه از حیث اسلحه و وسایل وبه خصوص اسب‌ها مرتب باشند به سر كردگانشان درجه و امتیاز می دهند و برعكس به سركردگانی كه قسمت آنان نامرتب و بد باشد، كیفری سخت مقرر می شود و بیش‌تر این اشخاص را از كار بركنار می‌كنند و كسان دیگری را به جای آنان می گمارند.
بر اساس روایت هردوت و سایر مورخان، این گروه‌های مختلف لشكری هر كدام پرچمی مخصوص به خود داشته‌اند ولی چگونگی این پرچم‌ها را شرح نداده‌اند و بیشتردرباره‌ی پرچم فرماندهی سخن رانده‌اند كه چنان كه ذكر شد به شكل عقاب طلایی با بال‌های افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می كردند یا روی گردونه شاهی می افراشتند.
نیروی دریایی
در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فكر ایجاد نیروی دریایی افتاد و ابتدا از كشتی‌های مستعمرات یونانی آسیای صغیر و مردم مصر و فینیقیه استفاده كرد. ولی بعد به فرمان شاه در فینیقیه و كاریه و یونیه و سواحل بوسفور كشتی‌هایی ساخته شد كه مطابق نوشته‌های هردوت از كشتی‌های یونانی بزرگتر و سرعت سیرشان بیش‌تر بوده است.
به طور كلی كشتی‌های نیروی دریایی هخامنشی بر سه نوع بوده است:
1- كشتی‌های «تری روم» كه دارای سه ردیف پارو زن در سه طبقه بوده و كشتی جنگی محسوب می شده است.
2- كشتی‌های دراز مخصوص حمل و نقل اسب‌ها و سوار نظام.
3- كشتی‌های كوچك‌تر برای باركشی و حمل آذوقه و وسایل اردویی.

ملوانان این كشتی‌ها اغلب از فنیقی‌ها و یونانی‌ها و یا مصری‌ها بودند، ولی افسران آن‌ها همیشه از بین پارسی‌ها و مادی‌ها انتخاب می‌شدند. بطوری كه از گفته‌ی مورخ مذكور بر می آید، بارگیری این كشتی‌ها به وزن امروز 5 تا 15 تن بوده است، تعداد كشتی‌های ایران را در زمان خشایارشا چهار هزار فروند ذكر كرده اند.
از روی اطلاعاتی كه مورخین مذكور به ما می دهند معلوم می شود كه ایرانی‌ها به امر دریانوردی آشنایی داشته‌اند، چنان كه در زمان داریوش دو گروه اكتشافی از سواحل بحرالجزایر (دریای اژه) به یونان و ایتالیا و از هند به دریای عمان و بحر احمر و از راه نیل به دریای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشایارشا گروهی برای كشف سواحل آفریقا مأمور می شوند.
در دوران هخامنشیان در بعضی از جنگ‌ها دیده می شود از قوای مزدور و اجیر یونانی هم استفاده می‌كرده‌اند و همین موضوع بیش‌تر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ایران دخالت داشته است. چنان كه بعدها در جنگ‌های كورش كوچك با اردشیر یا جنگ‌های داریوش سوم با اسكندر نتایج این كار به خوبی معلوم شد.
لباس و تداركات
از نوشته های مورخین یونانی بر می آید كه لباس‌های افراد نظامی مختلف و در هر یك از ملت‌ها و طایفه‌های تابع ایران به شكل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت از یك قبای دراز كه تا پایین زانو می‌رسیده و روی آن كمربند یا شالی بسته می شده و شلوار كه تا ساق پاها را می پوشانیده است. كلاه افراد به طور معمول از نمد مالیده و محكم و به شكل گرد (پارسی‌ها) یا چند ترك (مادی‌ها) یا دراز و نوك تیز ( سكاها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن كرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می كشیدند. بنابر آن چه كه هردوت از اردو كشی خشایارشا به یونان تعریف می كند t علاوه بر آذوقه و علیق چند روزه كه در بنه ‌های جنگی با عده‌ها همراه بود، در طول راه تشكیل مراكز تداركاتی و تهیه انبارهای آذوقه و علیق و همچنین ساختن جاده‌های نظامی و پل‌های موقتی و قایقی روی رودخانه‌ها و نیز ریختن درخت‌های جنگل برای باز كردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراین، عملیات مربوط به « ركن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می یافته چنان كه اردوكشی خشایارشا را به یونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به ركن چهارم مورد مطالعه و تحقیق قرار داده‌اند. به طور كلی مورخین و فرماندهانی كه از روی گفته‌های هردوت پیرامون این قضیه تحقیق و تعمق كرده اند، اردوكشی خشایارشا را به یونان از وقایع مهم تاریخ به شمار آورده‌اند و همه بر این عقیده هستند كه از لحاظ استراتژی از عملیات نظامی برجسته و بی نظیر عهد قدیم است.
خبررسانی و ارتباط
از كارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی كه از نظر نظامی شایان اهمیت است، یكی ساختن جاده‌ها برای برقراری ارتباط بین ایالت‌ها و مركز و بین خود آن‌ها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی از پادگان‌های مختلف به جبهه جنگ است كه اغلب مورخان یونانی به خصوص هردوت از خوبی این جاده‌ها تعریف می‌كنند.
دیگری ایجاد وسایل خبررسانی از جمله چاپارخانه‌های متعدد شامل تعداد زیادی از اسب‌های بادپا و چابك‌سواران زبردست كه حكم‌ها و فرمان‌های نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد می‌رساندند.
هرودوت درباره‌ی سرعت حركت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می كند: «هیچ جنبنده‌ایی را نمی توان فرض نمود كه چالاك‌تر و سریع‌تر از این چاپارها طی طریق بنماید.»
در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی كه چشم اندازی به یكدیگر داشته چهارطاقی‌ها و برج‌هایی می‌ساختند كه اخبار و فرمان‌های فوری را با روشن كردن آتش روی آن‌ها با نشانه‌های مخصوص به یكدیگر مخابره می كردند. چنان كه هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می نكند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیره‌های سیكلاد به سارد.
امروز هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و برجها كه به نظر می‌رسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمایان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ایالتی دو نفر بازرس معین شده بود كه از بین اشخاص اصیل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و كلیه مشاهده‌های خود را درباره‌ی وضع مأمورین كشوری و لشكری به وسیله چاپار مخصوص و به طور مستقیم برای شاه می فرستادند. وجود همین اشخاص بود كه مانع می شد در جریان كارهای لشكری و كشوری كمتر انحرافاتی رخ بدهد و این بازرسان همراه خود قوه اجرایی نیز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دوره‌ی هخامنشی نهایت مراقبت و سخت‌گیری به عمل می‌آمد، مجازات‌هایی كه برای جرم‌های نظامی به‌خصوص خیانت به شاه و مملكت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی كه بر خلاف عدالت حكم می داد. تحت تعقیب قرار می گرفت. به همین جهت مطابق روایات پلوتارك و دیودور قضات از بین رؤسای خانواده‌های درجه اول كه در پارس همیشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ایشان استفاده می گردید.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
ارتش اشكانی

گرچه پیرامون تركیب و سازمان ارتش اشكانی مانند ارتش هخامنشی مدرك‌های درست و كاملی در دست نیست، اما شرحی كه مورخان معتبر رومی از رشادت و چالاكی و مهارت سوارنظام پارث در تیراندازی ذكر كرده اند و بنا بر آن‌چه از شرح رویدادهای جنگ‌های بین ایران و و روم برمی‌آید، می‌توان گفت كه پادشاهان اشكانی پیروزی‌های درخشان خود را در برابر رومی‌ها مدیون مانورهای برق آسا و دلاوری‌های این رسته هستند و شهرت و افتخار تاریخی سواران ایران در واقع از همین دوره آغاز می شود. پس در این كه رسته‌ی اصلی و عمده‌ی ارتش ایران در دوران اشكانی قسمت سواران بوده محل تردید نیست وبه علاوه رسته‌ی پیاده و اسواران‌های جماز هم به كار می‌رفته است. بنابر آنچه از گفته‌های مورخین رومی مانند پلوتارك، ژوستین و غیره بر می‌آید، سوارنظام ایران در زمان اشكانیان به دو قسمت ممتاز تقسیم می شده است: سوار سبك اسلحه. 2- سوار سنگین اسلحه
سوار سبك اسلحه
این رسته عامل حركت و مانور و بیش‌تر برای اجرای حركت‌های سریع، مانورهای پر وسعت، عملیات تأخیری، دستبرد، اكتشافات، پوشش و جنگ آن‌ها در تیراندازی به حدی بوده كه اغلب در موقع تاخت به چابكی روی زین برگشته و به طور قیقاج تیر می‌انداختند و با این وصف تیرشان كمتر به خطا می رفت.

در آغاز نبرد دسته‌های سوار سبك اسلحه از چند طرف دشمن را مورد حمله قرار می دادند و تیرهای خود را به شدت بر سر دشمن می‌باریدند حتی اگر دشمن مبادرت به حمله می كرد از در آویختن با وی و مبارزه تن به تن احتراز می‌كردند و به جنگ و گریز می پرداختند و همین كه دشمن را مدتی دنبال خود می‌كشانیدند و او را از هر حیث فرسوده و خسته می‌كردند، از جلوی او عقب نشینی كرده جای خود را به سوار نظام سنگین اسلحه واگذار می‌نمودند و آن‌ها با وارد ساختن ضربت‌های قطعی دشمن را منكوب و متلاشی می‌ساختند. بنابر روایات برخی از مورخان كار دیگر سوارهای سبك اسلحه بلندكردن گرد و غبار بود تا در پناه آن دشمن نتواند میزان استعداد یا سمت عقب نشینی آن‌ها را تشخیص بدهد.

سوار سنگین اسلحه
این رسته عامل ضربت و رزم نزدیك و تن به تن بود و به همین جهت این سوارها سراپا غرق در آهن پولاد می شدند. اسلحه تدافعی آن‌ها عبارت از جوشن چرمی بلندی بود كه تا زانو می‌رسید و روی آن قطعه‌هایی از آهن می‌دوختند، كلاه خود فلزی آن‌ها طوری بود كه پشت گردن و قسمتی از صورت را محفوظ می داشت؛ شلوارشان چرمی و تا روی پا می‌رسید و اسب‌های خود را با برگستوانی از چرم شتر می پوشانیدند كه روی آنرا با قطعه‌هایی از آهن به شكل پر مرغ دوخته بودند و تمام این قطعه‌ها صیقلی و براق بود و بعضی از این سوارها سپرهایی از چرم خام یا فلز داشتند. اسلحه تعرضی آن‌ها عبارت از یك نیزه بلند خیلی محكم بود كه طول آن از دو متر تجاوز می كرد و قدرت نیزه‌زنی این سوارها به اندازه‌ایی بود كه اغلب با یك ضربت دو سرباز رومی را به هم می دوختند. یك شمشیردو دمه كوتاه ویك كارد به كمر می بستند كه آن‌ها را در موقع گلاویز شدن با دشمن به‌كار می بردند.


پیاده نظام
در ارتش دوره اشكانی عده‌های پیاده نسبت به سوار خیلی كم و فقط برای حراست اردوگاه‌ها و حفظ قلاع و دربندها و انجام خدمات اردویی به‌كار می رفت.
اسواران‌های جماز
در بعضی موارد از جمله نبردهای اردوان پنجم با رومیان دیده شده است كه در ارتش اشكانی اسواران‌های جماز هم بكار می رفته و در واقع قسمتی از سوارنظام سنگین اسلحه بوده، ولی در همین نبردها چون رومی‌ها با ریختن گلوله های كوچك خاردار روی زمین به پای شترها صدمه می زدند و از سرعت حركت آن‌ها می كاستند. به این واسطه در دوره های بعد دیگر قسمت جماز به كار نمی رفت.
ارتشی از چریك‌ها
از روی نوشته های مورخین رومی این طور معلوم می شود كه سوای پادگان‌های پایتخت یا شهرهای مهم دیگری كه در فصول مختلف اقامتگاه سلطنتی بوده، همچنین پاسداران دژها و دربندهای مهم نظامی لشكریان پارث به صورت ارتش دایمی در مراكز معینی مجتمع نبودند و فقط در موقع جنگ احضار و به صورت چریك اداره می شدند. بیش‌تر افراد ارتش از اتباع سركردگان و بزرگان پارث بوده و خود ایشان هم در جنگ شركت می كردند. چنانكه ژوستن می گوید در جنگ سورن سردار اشكانی با كراسوس رومی چهارصد نفر از بزرگان پارث شركت داشتند و عده سوارهای آن‌ها به پنجاه هزار تن می رسید. پلوتارك در موقع تعریف از سورن سردار شهیر آن دوره ایران می گوید: « سورن به تنهایی می توانست از اتباع خویش ده هزار مرد مسلح و مجهز در میدان جنگ حاضر نماید ».

زندگی سربازان
سربازان پارث از حیث زندگانی خیلی ساده و قانع و بنابر عادت طایفگی و ایلیاتی اغلب در پشت اسب به سر می‌بردند و در سواری و تحمل سختی‌های جنگ و گرما و تشنگی به‌حدی پرطاقت بودند كه مایه‌ی حیرت رومی‌ها می‌شدند. پارث‌ها از جنگ‌های شبانه احتراز می‌كردند و همین كه هوا تاریك می‌شد دست از مبارزه می‌كشیدند و با دشمن قطع تماس می‌كردند و به مسافت خیلی دوراز او اردو می زدند، زیرا ازیك طرف عادت به خندق كنی و استحكام اردوگاه خود نداشتند و از طرف دیگر چون به اسب‌های خود خیلی علاقه‌مند بودند لازم می‌دانستند شبها به آن‌ها استراحت بدهند.
شیوه‌ی رزم
پارث‌ها چون از فن محاصره و قلعه گیری اطلاعی نداشتند اگرهم در بعضی از جنگ‌ها اسباب و آلات محاصره رومیان را به غنیمت می بردند آنها را بی‌درنگ خراب و منهدم می‌ساختند. از ارابه های داسدار و گردونه های دوره هخامنشیان در ارتش اشكانی اثری دیده نمی شود زیرا شیوه های رزمی و عملیات سواره آنها اقتضای استعمال ارابه ها را نمی‌كرده است.
پارثها در فصل زمستان زیاد مایل به جنگ نبودند وبعضی از مورخین رومی این طور تصور می كنند كه چون مهارت آن‌ها بیش‌تر در تیراندازی بود و در فصل زمستان به علت رطوبت هوا زه كمان‌ها سست می شد، تیرهای آنها كاری نبود. ولی بیش‌تر آن‌ها براین عقیده هستند كه چون تأمین علیق قسمت‌های بزرگ سوار در فصل زمستان نامقدور بود و اسب‌ها از كمی علیق ناتوان و بی پا می شدند، از این رو حتی الامكان در این فصل از جنگ احتراز می‌ورزیدند.
سوارهای پارث در موقع حمله به دشمن رجزخوانی و هیاهو می كردند و طبل‌های كوچكی به قاچ‌زین آویخته بودند كه با زدن دسته جلو بر آن‌ها غلغله و صدای زیاد راه می انداختند.
در موقع مذاكره صلح رسم پارث‌ها این بود كه زه كمان‌ها را می گشودند و با این حال به دشمن نزدیك می‌شدند. برای حمل آذوقه و علیق و لوازم جنگی و به‌خصوص مقدار زیادی تیر كه با خود حمل می كردند پارث‌ها دارای بنه‌های مرتب بودند و بیش‌تر از وجود شتر و ارابه استفاده می‌كردند.

دستاوردهای نظامی
به همین سواره نظام رشید و پرطاقت بود كه پارث‌ها توانستند لژیون‌های فاتح و شكست ناپذیر امپراطوری روم را در ساحل فرات و دجله متوقف سازند و سرداران معروف و مغرور رومی را مانند كراسوس در نبرد « حران » نابود ساخته و قوای آنتوان سردار دیگر رومی را در مادكوچك( آذربایجان) طوری شكست بدهند كه سردار مزبور با تن دادن به‌ عقب نشینی خفت‌آوری فقط جان خود را از چنگال سوارنظام رشید پارث نجات دهد. ژوستن مورخ رومی در توصیف سلحشوری سوارنظام پارث این طور می نویسد:
«باید با حیرت و تحسین به مردانگی و دلاوری پارث‌ها نگریست. چه پارث‌ها در اثر رشادت و جنگ‌آوری نه تنها مردمانی را كه برایشان سیادت داشتند تابع خویش ساختند بلكه دولت روم را در زمانی كه به اوج قدرت خود رسیده و سه مرتبه با بهترین سردارانش به ایران حمله ور شد، شكست دادند و در نتیجه معلوم شد پارث‌ها یگانه مردمی هستند كه نه فقط با رومی‌ها برابرند بلكه فاتح لشكر روم بشمار می آیند».
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
آغاز کار امپراتوری پارس

هنوز خاستگاه اصلی ایرانیان مشخص نشده است. ایرانیان یا همان کوچ نشینان آریایی ، سوارکارانی بودند که از شمال در راستای دریای مازندران به جنوب پیشروی کردند. نخستین اشاره ای که به ایرانیان شده،اشاره ی (( سلمنصر سوم )) و در سال 843 ق.م است. او از قومی ناشناخته یاد می کند که خود را پارسی می نامیدند و در کرانه ی باختری دریاچه ی ارومیه می زیستند. پارس نام اصلی کلمه ی فارس است که بعدها نام کشور و نام پایتخت ایرانیان شد. اروپاییان به پایتخت هخامنشیان یعنی پارسه ، پرسپولیس می گفتند که به معنای شهر پارسیان است. نام پارس هنوز به شکل استان فارس به حیات خود ادامه می دهد.

آن طور که به نظر می آید زندگی پارسیان در کنار دریاچه ی ارومیه با دشواری همراه بوده است. آنها از هرسو زیر فشار بودند : از سوی (( اورارتوها )) در شمال غرب و از سوی مادها در شرق و جنوب. مادها خویشاوندان پارسیان بودند که زودتر از آن ها از شمال به جنوب کوچ کرده بودند. پایتخت مادها شهر اکباتان یا همدان امروزی بود که از یکی از نخستین شهرهای دنیا محسوب می شود. با این وجود پارس ها بیشتر فشار را از طرف غرب یعنی آشوری ها تحمل می کردند. آشوری ها مصمم بودند تا همه ی اقوام همسایه را به اطاعت خود درآورند. پارس ها برای رهایی از این فشار ، به تدریج به سمت جنوب و به سوی عیلام و پایتخت اش یعنی شوش سرازیر شدند.

عیلام از دشت های پرآب کارون تا کوه های فلات شرقی ، ادامه داشت. در ناحیه ی کوهستانی شرق ، شهر انشان (پایتخت دوم عیلام) قرار داشت به همین دلیل پادشاهان عیلام را شاه شوش و انشان می نامیدند. سلسله ی عیلام حدود سه هزار سال پابرجا بود که از این حیث در تاریخ دنیا بی نظیر است. فرمانروایی عیلام بزرگ ترین رقیب دولت های بین النهرین به شمار می رفت. حکومت های بین النهرین عبارت بودند از سومر ، اکاد ، آشور و بابِل . به ویژه در گزارش های شاهان اکادی همواره به نبردی همیشگی با عیلامیان اشاره شده است.

عیلامی ها هم مانند دیگر اقوام بین النهرین ، در سده ی هشتم ق.م از قدرت آشوری ها در عذاب بودند. هنگامی که در سال 705 ق.م (( سارگون دوم )) کشته شد و پسرش ((سناخریب )) به پادشاهی آشور رسید ، عیلامی ها از فرصت استفاده کردند و به خود جرات دادند که به آشور حمله کنند. آن ها برای جنگ با شاه جوان آشور با بابلی ها متحد شدند. ظاهرا عیلامی ها به هنگام پیشروی در منطقه با پارس ها آشنا شده بودند و هخامنش رهبر پارس ها با ((شوتروک نهونته)) ، شاه عیلام هم پیمان شد.

به طوری که سناخریب شاه آشور در سال 691 ق.م گزارش می دهد که سپاه عیلام به همراه پارس ها با او جنگیده اند. به نظر می رسد که شاه عیلام برای سپاس گزاری از پارس ها که در جنگ او را یاری کرده بودند به آن اجازه داده بود که به قلمروی عیلام کوچ کنند. به هر حال لوح های کشف شده در شوش روایت می کند که پارس ها در سال 685 ق.م در سراسر عیلام سکونت داشته اند.

به این ترتیب پارس ها به سرزمینی دست یافتند که بعد ها به میهن همیشگی آن ها بدل شد. سرزمینی که کوروش بزرگ در سال 555 ق.م از آن جا پیشروی کرد و اکباتان را تسخیر نمود و به دولت مادها که پدربزرگش آژی دهاک پادشاه آن بود پایان داد و با فتح پاسارگاد ، نخستین سنگ بنای امپراتوری بزرگِ ایران را بنیان نهاد. کوروش با پیروزی بر کرزوس شاه لیدی در سال 545ق.م توانست مناطق بیشتری را ضمیمه ی ایران کند. پس از لیدی بابل نیز در سال 539 ق.م به دست ایرانیان فتح شد و اکنون نوبت به پرداختن به شمال شرقی ایران بود.

کوروش در سال 530 ق.م راهی جنگ با سکاها شد و در اعماق قلمروی سکاها رخنه کرد. او از آمودریا هم گذشت و با سپاهیان بربر روبرو شد. در یک نبرد سخت ملکه ی سکاها و پسرش کشته شدند و نیروهایشان نیز نابود گشتند اما کوروش بزرگ متاسفانه در اثر زخمی که در هنگام نبرد برداشته بود سه روز بعد در گذشت.

کمبوجیه پس از پدرش کوروش بر تخت پادشاهی ایران نشست. بردیا برادر کوچکتر کمبوجیه بود که حکومت بر ایالات شرقی امپراتوری ، یعنی خوارزم ، کرمان ، پارت و بلخ را بر عهده گرفت. کورش در زمان حیات ، قصد داشت به مصر حمله کند و کمبوجیه این آرزوی ناکام پدر را برآورده کرد. اما پیش از حرکت به سوی مصر ، برادرش بردیا را پنهانی به قتل رساند زیرا از قیام او در هنگام جنگ با مصر وحشت داشت. لشگرکشی به مصر با موفقیت انجام شد و نه تنها مصر بلکه لیبی و حبشه نیز ضمیمه ی امپراتوری بی انتهای ایرانیان گشت. هنگامی که کمبوجیه در راه بازگشت به پارس بود به او خبر رسید که یکی از مغان به نام گومات خود را بردیا معرفی کرده و بر تخت شاهی نشسته است کمبوجیه هم پس از شنیدن خبر درگذشت.

داریوش دیگر شاهزاده ی هخامنشی و داماد کوروش بزرگ بود و در همه ی جنگ ها کوروش را همراهی می کرد. او هنگامی که اوضاع کشور را آشفته دید تصمیم به از بین بردن شورشیان که سرکرده ی آنان گومات بود ، گرفت. داریوش با یارانش سه سال با شورشیان جنگید تا آنان را بطور کامل سرکوب کرد. باید بدانید که گومات شورش خود را از کرمان آغاز کرده بود و هیچ گاه به پاسارگاد نرفت چون بیم از این داشت که درباریان متوجه شوند که او بردیا نیست. پس از مرگ گومات همه ی ایالات سر به شورش برداشتند و داریوش و یارانش که به گروه هفت تنان مشهور بودند همه ی این شورش ها را سرکوب و اوضاع کشور را آرام نمودند. در این مدت 19 نبرد انجام گرفت و داریوش 9 شورشی را از پای در آورد. داریوش اینک شاه امپراتوری بزرگ ایران بود.

داریوش می فرماید( و هنگامی که اهورامزدا کار ایران زمین را آشفته دید مرا شاه کرد ، به خواست اهورامزدا من آن را به سامان آوردم و شاهان دروغین را مجازات کردم.))
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
ارد دوم سدی در برابر روم

ارُد دوم یا ورُد دوم (اشک سیزدهم) سیزدهمین شاه ایران از خاندان اشكانی است. وی از سال ۵۵ تا ۳۷ پیش از میلاد سلطنت کرد. به عقیدهٔ بسیاری از مورخان در زمان او شاهنشاهی اشکانی به اوج عظمت خود رسید. بسیاری از معاصران آن زمان ایران را بسیار مقتدرتر از روم می‌دانستند. در زمان شاهی ارد دوم سرزمین‌های بسیاری به قلمرو اشکانیان اضافه شد ولی به دلیل ضعف سازمانی ارتش نتوانستند مناطق فتح شده را حفظ کنند. مهمترین پیش‌آمد در زمان شاهی ارد دوم جنگهای متعدد با رومیان و به خصوص نبرد حران(Carrhae) است.

اُرد همچنین پایتخت ایران را از شهر صد دروازه به تیسفون که در برابر سلوكیه ساخته شده بود منتقل کرد و تیسفون تا زمان حملهٔ اعراب پایتخت ایران بود.
رد دوم به همراه برادر بزرگتر خود مهرداد سوم پدر خود فرهاد سوم را که شاه ایران بود در سال ۵۷ یا ۵۸ پ.م مسوم کردند. پس از این کار مهرداد که پسر بزگتر بود به شاهی رسید ولی سلطنت او بیش از سه یا چهار سال دوام نداشت. وی بسیار سخت‌گیر و بی‌رحم بود. از اینرو بزرگان کشور و عامهٔ مردم بر او شوریدند و پس از مبارزاتی که بین او و ارد دوم درگرفت ارد او را کنار زده و بر تخت شاهی نشست.

نبرد حران(به لاتین: Carrhae) نخستین نبرد تمام عیار ایران و روم در زمان سلطنت ارد دوم به وقوع پیوست. در بهار سال ۵۴ پ.كراسوس(Crassus) فرماندار رومی بخش شرقی روم سپاه خود را برای حمله به ایران آراست و با چهل‌هزار سرباز راهی ایران شد.ارتاوازد شاهارمنستان در ملاقاتی با کراسوس به او وعده داد که شانزده‌هزار نیروی سواره در اختیار او قرار خواهد داد. او به کراسوس اطمینان داد که با این سواره نظامو پیاده نظام همراه او رومیان از نظر کمی و کیفی برتر از سپاه ایران هستند و ایرانیان را به آسانی شکست خواهند داد. اُرد دوم پس از آگاهی یافتن از این خبر برای کراسوس پیام فرستاد که آیا این نبرد به خواست دولت روم است یا خود او. کراسوس در پاسخ گفت که جواب او را در سلوكیه خواهد داد. پادشاه ارد در جواب نوشت:«اگر موی بر کف دست من بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.» کراسوس با سپاه بزرگ و ورزیدهٔ خود راهی بین‌النهرین شد. در این گیر و دار اُرد با پیاده نظام خود با شتاب فراون وارد ارمنستان شد و مبادرت به آن کرد تا از رسیدن سواره نظام ارمنی به کراسوس جلوگیری کند. سپس سورنا سردار دلاور و رشید خود را با ده‌هزار سوار به نبرد با کراسوس فرستاد.

کراسوس چون خبردار شد که سپاه اشکانی در مشرق فرات است تصمیم به تعقیب ایرانیان گرفت و در بیابان‌های شمال بین‌النهرین٫به دنبال دشمن وهمی و فراری با شتاب به سوی مشرق تاخت آورد و به حران رسید. سپاه روم در طول این پیشروی با مقاومت چندانی روبرو نشد ولی بر اثر پیاده‌روی در بیابان‌های خشک فرسوده و گرسنه بود. افسران از کراسوس درخواست استراحت کردند ولی او فرمان تعقیب داد. پس از استراحتی کوتاه و خوردن غذایی مختصر رومیان به پیشروی ادامه دادند و به گروه کوچکی از سپاه اشکانی که دارای ساز و برگ نظامی کمی بودند برخود کردند. آنان به خیال شکست دادن این سپاه بر سرعت خود افزودند. پس از زد و خوردی کوچک ناگهان نگهبانان فریاد برآوردند که اشکانیان آنها را در محاصره گرفته‌اند. شاهان محلی آسیایی که به اجبار و بیم در کنار رومیان بودند با شنیدن این خبر با سواران خود گریختند. سواران پارتی وارد میدان کارزار شدند. نخست سواران سنگین اسلحهٔ اشکانی بر رومیان سبک اسلحه تاختند و آنان را به عقب راندند. سپس سواران سبک اسلحهٔ کماندار رومیان را به تیرباران گرفتند. تیرهای رومیان بر آنان کارگر نبود زیرا كمان های اشکانی برد بیشتری نسبت به کمان‌های رومی داشتند و اشکانیان نیز دز تیراندازی سرآمد بودند. رومیان تلفات زیادی دادند و پس از اینکه پسر کراسوس به دست اشکانیان کشته شد عقب نشینی کردند.

رومیان در حال عقب نشینی چون با جغرافیای منطقه آشنا نبودند پیاپی مورد حملهٔ اشکانیان واقع می‌شدند. سرانجام سورنا به رومیان پیشنهاد مذاکره کرد. کراسوس عازم ملاقات شد. در این میان رومیان دچار اختلاف شدند و در این گیر و دار پیکاری درگفت و کراسوس به دست ایرانیان کشته شد. سر او را به نشانهٔ پیروزی برای اُرد به ارمنستان فرستادند.

نبرد حران در تاریخ باستان اهمیت زیادی دارد٫ زیرا رومیان که خود را برتر از ایرانیان و فاتح می‌دانستند با این شکست خوار شده و ایرانیان بزرگ و بلندآوازه گشتند.

پس از پیروزی بر کراسوس اشکانیان به منظور تصرف سوریه دست به حمله در مغرب آسیا زدند. در آن زمان اوظاع داخلی روم نیز نابسامان بود و این خود سودی برای ایرانیان بود. مردم غرب آسیا ناراضی از اینکه به زیر یوغ رومیان بودند دست به قیام زدند و اشکانیان توانستند تا سال ۴۰ پیش از میلاد تقریباً سراسر آسیای غربی را به تصرف خود درآورند. ولی اشکانیان به دلیل ضعف سازمانی ارتش نتوانستند متصرفات گستردهٔ خود را برای مدت زیادی حفظ کنند. در سال ۳۸ پ.م. که پاكور شاهزادهٔ اشکانی و فرماندهٔ سپاه مهاجم ایران در نبردی با رومیان کشته شد مرزها دوباره به کنار رود فرات رسید.

ارد دوم مدتی پس از پایان نبردهای ایرانیان در غرب آسیا و به خاطر کشته شدن پسرش پاکور از سلطنت بیزار شد و مقام شاهی را به پسر دیگرش فهاد چهارم واگذار کرد. فرهاد پس از رسیدن به شاهی همهٔ برادران خود را کشت. ارد دوم که هنوز در قید حیات بود او را به خاطر این کار مورد سرزنش و نکوهش قرار داد. فرهاد پدر خود را به خاطر این ملامت در سال ۳۷ پ.م. به قتل رسانید
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
اساس پوشاك پارسیان

از دقت و مطالعه درباره پوشاك پارسیان ،چنین دانسته می شود كه پوشندگان آنها در سرزمینی گرم و نمناك ،زندگانی كرده با گله داری و چوپانی روزگار می گذرانیده اند و نیز مردمی خود آرا و آرایش دوست بوده، روزانه چندین ساعت از وقت خود را صرف آرایش سر و صورت خود می كرد ه اند و مردانشان همچون زنان گوشواره و النگو وطوقهای زرین و سیمین بكار می برد ه اند .

از مطالعه درباره شكل و برش و دوخت جام ه های پارسی ضمناً دانسته می شود
كه این تیره ، از اسب و اسب سواری بی بهره بود ه اند و چنانچه در جای خود خواهد آمد ،پیش از پادشاهی كورش بزرگ پرورش اسب و اسب سواری در میان پارسیان معمول نبوده است .
مطالعه در اصول جامه پارسیان ما را به ساد ه ترین و ابتدایی ترین وضع پوشاك ،در میان مردمان روزگاران بسیار كهن، در مناطق گرمسیر ،راهنمایی می كند، بدینسان كه گویا جامه آنان در اساس و آغاز خود دو تكه پارچه چهار گوش یا نیم دایره بوده كه یكی را همچون كرته ( قطیفه ) به كمر خود بسته، دیگری را روی دوش خود انداخته، گوشه های بالایی آن را در پیش سینه گره زده یا به هم می دوخته اند و چون در سر زمینی گرم زندگانی می كرده اند، به جامه و بالاپوش دیگری نیاز نداشته اند.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
كوروش و جامه پارسی

كهن ترین مطلبی كه درباره جامه پارسی و جدایی آن از جامه مادی، در دست داریم به روزگار كورش مربوط است و در تاریخ هنگامی از جامه های پارسی سخن به میان می آید كه از اقدامات او در این باره گفتگو می شو د .

چنانكه ازروی چند آگاهی تاریخی و یك مدرك باستان شناسی به دست می آید جامه پارسیان در روزگار كورش چندان فرقیبا جامه های دوره های پس از آن نداشته، شكل و اساس برش و دوخت جامه همان بوده كه در سالهای آغاز پادشاهی داریوش در سنگ نگاره بیستون نموده شده است .

بنابه نوشته گزنفون : كورش هنگامی كه كودكی بیش نبود و در ماد در نزد نیای خود استیا ك ( ایختو ویگو ) می زیست، جامه مادی می پوشید و چون هنگام آن رسید كه به نزد پدر و مادرخود كه در انشان ( یا پارس ) بودند بازگردد، جامه مادی خود را به یكی از دوستانش ارمغان فرستاد تا نشان ه ای از مهر ودوستیش باشد.

پیداست كه كورش پس از باز گشت به میان خانواده و خویشاوندان پارسی خود در باره جامه بلند و چین دار پارسی پوشیده كلاه ترك دار بر سر گذاشت و به رنگ و شكل مردم تیره خود در آمد ، لیك هیچگاه برتری های جامه مادی را كه زمانی در دربار نیای خود آن را در بر كرده، به شكار و سواری پرداخته بود، فراموش نكرد .

پس از چند سال، كورش جوان كه به جانشینی پدر خود كنبوجیه، پادشاهی كشور انشان را بدست آورد، بر اثراندیشه های والای كه همواره در سر داشت و خیال جهانگیری و بنیاد گذاری شاهنشاهی بزرگی را در مغز خود می پروراند، دست به كارهای سترگی زد، از آن جمله دسته ها و گرو ه های پراكنده پارسی را به یگانگی و همدستی فراخوانده، جوانان و مردان پارسی را برای انجام یك رشته اقدامات بزرگ كه در نظر داشت، آماده ساخت .

كورش درراه رسیدن به آرمانهای بزرگ خود پیش از هرچیز متوجه آموختن آیین سپاهی گری و جنگ آوری به پارسیان گردید، لیك در مورد جامه های پارسی چون متوجه نكته هایی شد كه با اندیشه های دور و دراز او در این زمینه سازگار نبود، از این رو در اندیشة دگرگون كردن پوشاك پارسیان افتا د . از اندیشه هایی كه كورش در زمینه تجهیز و آماده كردن پارسیان برای جهانگیری د اشت، رواج پرورش اسب و سواركاری در میان پارسیان بود .

چنان كه می دانیم پرورش اسب و اسب سواری پیش از روی كار آمدن كورش در میان پارسیان معمول نبوده وعمومیت نداشت، و پارسیان در زندگانی روزانه و در میدان های نبرد بر خلاف مادها كه سواركاران ماهری بودند از اسب بهره ای نمی جستند و این نه تنها از نوشته های تاریخ نویسان باستانی دانسته و روشن می گردد، بلكه شكل و دوخت جامه های پارسیان و مدارك باستان شناسی نیز بر آن گواهی میدهند .

گزنفون دركورش نامه ی خود می نویسد : كورش بزرگ در كودكی در دربار نیای خود استیاك ( ایختو ویگو ) پادشاه ماد می زیست و از اینكه در آنجا سواری آموخت بسیار شادمان بود، زیرا اسب در پارس بسیار كمیاب و پرورش و سواری گرفتن از آن در سرزمین كوهستانی آنجا بسیار دشوار بو د .
باز در جای دیگر می نویسد : پرورش اسب و اسب سواری را كورش در پارس رواج داد، روزی ریش سفیدان بزرگان پارسی را گرد آورده گفت : آیا با اسب راه پیمودن بهتر از پیاده رفتن نیست؟ آیا پسندید ه تر نیست در آن هنگام كه باید شتاب كرد به یاری دوستی رسید و تاخت تا به چارپا یا به مردی نزدیك شد؟ آیا جنگ ابزار به پشت اسب نهادن و آنرا زیر دست داشتن بهتر نیست؟ شاید شما بیم آن داشته باشید كه با اسب شیوه نبرد را درست نیاموزیم و در كارزار سواره كاری از پیش نبریم و چالاكی پیادگان را از دست بدهیم، اما كار دشواری نیست، چه به هنگام نیاز می توانیم از اسب فرود آییم و پیاده بجنگیم، پس با آموختن هنر سواری، شیوه پیاد گا ن را فراموش نخواهیم كرد .

از اشار ه ها و قرینه هایی كه در تاریخها هست چنین پیداست كه در نخستین جنگهای كورش، لشكر پارسی، سواره نظام نداشته و سپاه سوار، از تیر ه های دیگر ایرانی برگزیده می شده است .

گزنفون در این باره مینویسد : كورش در آن حال كه پارسیان بیكار ایستاده بودند از دیدن سواران مادی و گرگانی كه دشمن را دنبال كرده، غنایمی برمی گرفتند به حال پارسیان و
بی بهره گی آنان از سواره نظام سخت افسوس خورده، سپس سرداران پارسی را گرد آورده گفت : در گیر و دار نبرد ما را توانایی آن هست كه دشمن را شكست دهیم ولی پس از شكست دشمن نمی توانیم او را دنبال كرده غنایمی بر گیریم بجاست كه این عیب را از میان برداریم تا بسان امروز نیازمند دیگران نباشیم .

كری سانتاس از پیشنهاد كورش پشتیبانی كرده سودهای سواری و سواركاری را یك به یك بر شمرده گفت : سر آن دارم كه هیپوسانتور شو م ! پس ا ز آن همه پارسیان آماده شدند كه سواری را آموخته و هیپوسانتور گردند .

باز كورش گفت : در این باره باید قانونی پدید آورد تا كسانی كه از من اسب به ارمغان می گیرند هر راهی را هر چند كه كوتاه و ناچیز باشد، سواره طی كنند. گزنفون دردنبال سخنان كورش می افزاید كه این عادت پارسیان كه پیاده راه نروند مگر سخت به هنگام ناچاری باز مانده همان زمان است.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب می‌کردند؟

در لابه‌لای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران همواره خانواده به عنوان مهم‌ترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمی‌ایفا می‌کند. «مان» در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی «نمانیه»، در واژه «‌‌‌خانمان» به معنی خانه و خانواده باقی‌ مانده است.

در آثار باستان‌شناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری که فرزندش را بغل کرده است و حتی یک نمونه از تپه حسنلو، پایین‌تر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند، به دست آمده است که خود تاکیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.

خانواده که امروز نیز از مقدس‌ترین و محترم‌ ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان ‌جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.

خانواده از نظر اقتصادی، اشتراک منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین می‌کند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند می‌گردد.

در آن زمان که زن‌ ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.

وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.

آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد . و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد.

به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.

مومن که تن به قیود زناشویی می‌دهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم می‌آورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده می‌گشاید. چرا که مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیک سهیم باشد و به این منظور، چه وسیله‌ای شایسته‌تر و نیکوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات «اهورایی» خواهد بود؟ با این اعتقاد، تجرد در آیین زرتشتی مجاز نیست. زناشویی بی‌عقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است.

به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بی‌بهره بوده‌اند.

زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌کردند.

دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیکوکاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.

ایرانیان آن‌چنان به خانواده اهمیت می‌دادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.

حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند.

خانواده از چنان بنیان محکمی‌ برخوردار بود که حتی بچه ‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند. گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند.

اما در همه متن پهلوی «مادیکان هزار دادستان» تنها یک نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است.

نکته جالب دیگر در تفکر ایرانیان، همین مساله به فرزندی پذیرفتن است که تنها در مورد خانواده‌های بی‌اولاد صدق نمی‌کند. آوردن بچه‌ای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد.

این عمل ثواب به شمار می‌آید و به منزله عبادت است. از این رو، خانواده‌ای که چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچه‌ای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مکلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.

مساله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم می‌خورد. پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند. قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت می‌گرفت، به منزله جرم و خیانت می‌شمرد. و این امر، از پیشرفت‌های بزرگ حقوق ساسانی بود.

این در حالی است که در سرزمین‌های هم‌مرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت.
در بابل، دختر می‌بایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل کالایی به مردی داده می‌شد که بیشترین پول را پرداخته بود. در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و می‌توانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند. نمونه‌های چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه کم نیستند.

شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، کاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست.

کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید. پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد. در این مرحله، کسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند که خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانی‌ها نشان می‌دهد همان‌گونه که احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشه‌ای بس کهن داشته است!
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
دین ایرانیان قبل از ساسانیان

آرتور کرستنسن درباره دین زرتشتی در زمان هخامنشیان می گوید:اگر بخواهیم از روی کتیبه های میخی ایرانی تصوری از عالم دینی هخامنشیان حاصل کنیمتصویری ناقص به ما می دهد این قدر می دانیم "أهُرَمَزْدَ" را ربّ الاعلی می خواندندو آفت ها یعنی قوای یانکار را تجسم داده و شخص می پنداشتند ؛علی الخصوص دُرَوگِیعنی دروغ همان دْرُج اوستائی و از پیش از زرتشت نیز در اعتقادات آریائی به عنوان دیویوجود داشته است ولی اسم أََنْگْرُمَنْیُش را هیچ نخواهیم یافت . درکتیبه ها تعبیرات خاصالهی (راه راست و از این قبیل) هست که اصطلاحات دینی اوستا را به یاد می آورد با وجودأهُرَمَزْدَ خدایان عشایر نیز به جای خود هستند.اینان اولین خدایان آریا هستند که بدین صورتباقی مانده اند .از جمله آنها مِثَر است(=مهر،خورشید)که متعلق به عهد پیش از زرتشتبوده است. در کتیبه اردشیر دوم نام أناهیذَ و مِثَر نخستین بار در کنار أهُرَمَزْدَ به مثابه نامخدایان عظیم نام برده شده می شود .این مِثَر خدای اوستائیست که با أناهیذَ در میان اعظم و ارفع خدایان ِ مجمع الالهة مقامیدارد.یقینیست دین هخامنشیان با دین زرتشتی اوستائی به نوعی که ما بدان معرفت داریم،متفاوت است.به هرحال تا عصر استرابن یعنی دیر زمانی پس از ختم ملک هخامنشیانایرانیان مردگان خود را به جای آنکه مطابق دستور زرتشتیان عرضه مرغان هوا کنند هنوزدر دخمه می گذاشتند.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
اولتیماتوم شاپور دوم به امپراطوری روم

در سال 359 میلادی امپراطوری روم كنستانتینوس دوم اولتیماتوم شدید الحنی از شاپور دوم شاه وقت ایران از دودمان ساسانیان دریافت كرد.كه متن این اولتیماتوم به شرح زیر است.


پس از تحیت آگاه باش كه طبق اسناد و مكتوب های موجود و نوشته ای مورخان اراضی و سرزمین های آن سوی رودخانه استرومون تا مرز مقدونیه متعلق به ایران بوده است.
آن امپراطور باید آن جا را از نیرو های مسلح خود تخلیه كن.تا ماموران ما بتوانند در آن مناطق به جمع مالیات و تمشیت امور بپردازند.اگر فرستاده ی من حامل این یادداشت دست خالی باز گردد ، پس از پایان زمستان دستورخواهم داد كه ارتش ایران این سرزمینها را با توسل به زور پس بگیرند.

نامه با الفاظ مودبانه پایان می یابد.

این سند كه در آرشیو امپراطوری روم به دست آمده عینا در كتاب های تاریخ قرون قدیم مندرج است.

امپراطوری رم به جای پاسخ به این اخطار به جنگ با ایران شتافت و شكست خورد و سرزمینهای بیشتری را از دست داد.!!!!!!!!!!!!!!!

این است ، قدرت و عظمت و اقتدار ایرانی!!!
بله همان امپراطوری رومی كه الان به تعریف و تمجید از قدرت و اقتدار آن می پردازد این گونه در مقابل پادشاه مقتدرایران زانو می زند.
این است عاقبت مقابله با ایران و ایرانی !!!
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
مرد

 
جشن سپندارمذگان

ریشه واژه:
نام این روز به اوستایی "سپنته ارمئیتی" یا "سپنته ارمتی" است، كه واژه ارمئیتی/ارمتی به چم (معنی) فروتنی و فداكاری و پیشوند "سپنته" آن به چم سپند (مقدس) در پارسی است. به این روز در پهلوی "سپندارمذ" گویند.

سپندارمذ كیست؟
سپندارمذ پنجمین امشاسپند در اوستا است و در گاهان از او چون پرورش دهنده آفریدگان یاد می شود و مردم در راستای او است كه پارسایی می یابند. او ایزد بانوی زمین است و زمین نماد شیدایی است چون با فروتنی، فداكاری و گذشت به همه مهر می ورزد. زشت و زیبا را به یك چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود می پروراند و آرامش می دهد. از همین روی در فرهنگ كهن ایران، سپندارمذ را نماد زمین و گرامی داشت مهر و شیدایی می پنداشتند، چون این دو در كنار هم رنگ پیدا می كردند.

انگیزه جشن سپندارمذگان:
همسانی زن و مرد در ایران باستان یكی از آیین سپند و جدایی ناپذیر فرهنگ ایران بود. زنان ایران باستان پادشاه، فرمُدار (وزیر)، مهساز (مهندس) و سركرده سپاه می شدند. ولی این همسانی تنها به كارنامه امپراتوری گذشته ایران بسنده نمی شود ‌و ریشه های كهن فرهنگی داشت. در اوستا، زن از جایگاه بلند و ارجمندی برخوردار است، برای نمونه در اوستا می خوانیم: دختران در گزینش همسر آزادند و پدر و مادر نمی توانند دخترانشان را وادار به پیوند با كسی که او دوستش نمی دارد بکنند.
از همین روی چون در آیین كهن ایران، زن از جایگاه والایی برخوردار بود، ایرانیان باستان این روز را برای بزرگداشت زن، سپندارمذ، ایزد بانوی زمین برگزیدند و جشن سپندارمذگان را هر سال برگزار می كردند.

چگونه جشن سپندارمذگان برگزار می شد؟
در ایران باستان در این روز زنان به شوهران خود مهر ارمغان می دادند و مردان، زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده و به آنها پیشکشی می دادند. این پیشكشی می توانست از یك شاخه گل تا هر چیز دیگری با‌شد.

گزیده ی گفتار:
این جشن نشان از ارزش و جایگاه زن در فرهنگ كهن ایران است. كوتاه سخن این جشن دیدگاه روشن ایرانیان باستان به زن در زمانی است كه او در جهان از جایگاهی برخوردار نبود و به او تنها همچو كنیز نگاه می كردند. این گونه بود که گروه مردمانی توانستند سده های دراز، جهان را شیفته و گیرای فرهنگ فرهیخته و زیبای خود کنند.
امروزه نیز زرتشتیان همچنان گذشته این روز را به نام روز زن و روز مادر جشن می گیرند.
خدا حافظ برای همیشه

این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
صفحه  صفحه 5 از 31:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  31  پسین » 
ایران

Ancient Persia | ایران باستان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA