ارسالها: 767
#41
Posted: 14 Aug 2011 06:11
مختصات: شرقی′۰۴°۵۷ شمالی′۱۷°۳۰ (نقشه)
کرمان
کرمون
کرمان
°۵۷٫۰۶شرقی °۳۰٫۲۹شمالی
موزه صنعتی کرمان
اطلاعات کلی
کشور
ایران
استان
کرمان
شهرستان
کرمان
بخش
مرکزی
نام(های) قدیمی
کارمانیا، گواشیر، ژرمانیا
مردم
جمعیت
۵۱۵٬۱۱۴ نفر
زبان گفتاری
فارسی
مذهب
شیعه و زرتشتی و غیره
جغرافیای طبیعی
مساحت
۵۴٫۶ کیلومتر مربع
ارتفاع از سطح دریا
۱٬۷۵۵ متر
آبوهوا
میانگین دمای سالانه
میانگین سالانه: ۱۵٫۸ درجه حداکثرمطلق: ۴۱ درجه
حداقل مطلق: ۱۴– درجه
میانگین بارش سالانه
۱۳۵ میلی متر
روزهای یخبندان سالانه
۷۷
اطلاعات شهری
شهردار
ابولقاسم سیفالهی
رهآورد
زیره، قالی، حنا، پسته، پته،
قاووت، تزئینات مسی، کلمپه
پیششماره تلفنی
۰۳۴۱
کرمان از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان کرمان درجنوب شرقی ایران است. این شهر در بخش مرکزی شهرستان کرمان قرار دارد و جمعیت آن طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران برابر با ۵۱۵٬۱۱۴ نفر بودهاست.[۱]
تاریخچه
در مدارک تاریخی و جغرافیایی اسلامی، از منطقه کرمان، کارمانیا، ژرمانیا، کرمانیا، کریمان، کارمانی، کرمانی و بوتیا ذکر شدهاست. برخی از جغرافیادانان، نام قدیم کرمان را گواشیر خواندهاند. گفته میشود؛ گواشیر همان (کورهاردشیر) یا شهر اردشیر بودهاست که به تدریج به (گواشیر) تبدیل شدهاست. این شهر به واسطهٔ آن که در قدیم شش دروازه داشته به شهر شش دروازه نیز مشهور بودهاست.
پیش از اسلام
قلعه دختر و قلعه اردشیر از آثار دوران ساسانی در مشرق شهر کنونی کرمان- که هنوز خرابههای آنها برجاست – گواه بر این است که لااقل در زمان اردشیر بابکان در همین محل، شهری آباد یا قلعهای مهم وجود داشتهاست. مؤلف جغرافیای کرمان معتقد است که حدود ۲۲۰ پس از میلاد، به هنگام فتح کرمان به دست اردشیر این محل «گواشیر» نام داشته و مرکز ولایت کرمان بودهاست بنا به گفته هرودت کرمانیا از قبایل دوازده گانه ایران میباشد و ساتراپی چهاردهم (دارا) مشتمل بر ایالت کرمان بودهاست.
در روایات اساطیری آمدهاست که کیخسرو کرمان و مکران را به رستم بخشید همچنین نشانیهایی از فرمانروایی بهمن بر این خطه میدهند آنگاه روایت تاریخی این سرزمین آغاز میشود و اینکه در زمان هخامنشیان کوروش آن را تبعید گاه نبونید(پادشاه مغلوب شدهٔ بابِل) قرار داد سپس سخن از حکومت اشکانیان را شکست داد و فرزند خود را که او هم اردشیر نام داشت به حکومت کرمان گماشت گویند کرمان آخرین پناهگاه یزدگرد سوم پادشاه ساسانی بودهاست.[۲][۳]
پس از اسلام
در دوره اسلامی و مقارن با۲۱تا ۲۴ هجری قمری و سالهای بعد از آن، کرمان همواره مورد هجوم اعراب قرار گرفت. در زمان حکومت خلفای عباسی کرمان به شورشهای مکرر دست زد ولی هیچ یک به سامان نرسید تا سرانجام در سال ۲۵۳ هجری قمری به تصرف یعقوب لیث، موسس سلسه صفاریان درآمد. پس از آن این سرزمین در زیر سلطه حکومتهای قدرتمند زمان مانند سامانیان، دیلمیان، آل بویه و سلاجقه قرار گرفت. در عصر غزنویان فرمانروایان خونریز و هوسران آرامش را از مردم گرفتند تنها در عهد سلجوقیان، حکومت ملک قاورد و فرزندانش بودکه در کرمان روی رفاه و آسایش دید و آثاری چون مسجد ملک پدید آمد پس از حکومت ۱۵۰ ساله سلاجقه باز بلای غز بر کرمان نازل شد با حمله مغول براق حاجب از سرداران قراختائیان کرمان را به تصرف در آورد از اعقاب وی ترکان خاتون بر کرمان فرمانروایی یافت که در آبادانی شهر کوشید و دخترش پادشاه خاتون نیز حاکمی فاضل و حامی دانشمندان بود. این سلسله از ۶۱۹ تا ۷۰۳ هجری قمری در کرمان سلطنت کردند. در زمان حکومت قراختائیان بود که مارکو پولو سیاح معروف ونیزی از کرمان دیدن کرد.در سال ۷۱۴ هجریقمری امیر مبارزالدین محمد مؤسس سلسله آل مظفر، کرمان را تصرف کرد. تیموریان از سال ۷۹۶ تا ۸۳۴ برکرمان فایق آمدند سپس تنی چند از طایفه قراقویونلو در کرمان به قدرت رسیدند.
سلاطین صفوی از ۹۱۵ هجری کرمان را به متصرفات خود افزودند در ۱۰۰۵ هجری، گنجعلیخان از سوی صفویه به حکومت کرمان رسید که بر اثر تدبیر و تداوم حکومت او، شهر چندی روی آسایش و آرامش دید و زمانه برای ترقی و آبادانی مناسب شد.
در روزگار افول قدرت صفویان، افاغنه، کرمان را به جزای شهامت و مقاومت در برابر آنان به خاک و خون کشیدند و نادرشاه افشار هم هنگامی به کرمان رسید که بر اثر کشتن رضاقلی میرزا (پسرش) به جنون آدمکشی مبتلا شده بود او دستور گردن زدن مردم بیگناه را صادر کرد و یکی از بزرگترین قتل عامهای معروف تاریخ کرمان را به راه انداخت. نادرشاه افشار و عمال او هنگام تسخیر آن در سال 1160 ه. ضمن غارت و چپاول اموال این مردم رنجدیده بسیاری مردان آن را سربریده و از کله آنان منارههایی ساختند. محله پامنار که هنوز هم به همین نام خوانده میشود یادگار آن فاجعه و تجدید کننده خاطرات تلخ آن جنایت تاسف انگیز میباشد.[۴]
.
کرمان به دلیل حمایت از آخرین بازمانده زندیه (لطفعلی خان زند) گرفتار خشم آغامحمدخان قاجار شود که به روایت تاریخ، هفت من (به روایتی بیست هزار جفت و به روایتی دیگر هفتاد هزار جفت چشم) از مردم بی پناه در آورد! اگر چه جانشینان او تلاش کردند تابا اعزام حاکمانی مدیر و مدبر همچون محمداسماعیل خان نوری «وکیل الملک» و «ابراهیم خان ظهیرالدوله» به باز سازی شهر کرمان، و تحبیب قلوب بپردازند، و با برپایی آثاری چون مجموعه ابراهیم خان، گذشتهها را به نسیان و فراموشی بسپارند، معذالک اینکه اقداماتی از این قبیل در تحقق آن نظر موثر بوده یا نه، سوالی است که پاسخش به تاریخ سپرده میشود.[۵]
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#42
Posted: 14 Aug 2011 06:13
هَمِدان ( آوا راهنما·اطلاعات) یکی از شهرهای غربی و کوهستانی ایران و مرکز استان همدان است. این شهر در دامنهٔ رشته کوه الوند و در ارتفاع ۱۸۰۰ متری از سطح دریا واقع شده و یکی از شهرهای سردسیر ایران به حساب میآید. هرودوت بنای آن را در سدهٔ هشتم پیش از میلاد در دوران مادها بهدست دیاکو ذکر کردهاست.[۳] همدان، اولین پایتخت نخستین شاهنشاهی در ایران، شاهنشاهی ماد، در ۲۷۰۰ تا ۲۵۵۰ سال پیش بودهاست.[۴] آثار مکشوفه از محوطهٔ باستانی هگمتانه و نیز کتیبههای گنجنامه آثاری از آن زمان میباشند. آثار تاریخی، فرهنگی متعدد موجود در همدان، موجب شد تا در جلسه مورخ ۰۲/۰۲/۱۳۷۰ شورای عالی شهرسازی و معماری کشور، این شهر به عنوان یکی از شش شهر تاریخی، فرهنگی کشور شناختهشود.[۵]
همدان پایلوت صنعت گردشگری و صنایعدستی کشور، هم از حیث میراث فرهنگی و قدمت تاریخی و هم از حیث امکان وضعیت گردشگری است.[۶] همدان در مهمترین مسیر مواصلاتی غرب کشور واقع شدهاست و آزاد راه همدان-ساوه تنها کریدور غرب کشور و محوری امن برای حمل کالا و مسافر است.[۷] در سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی در مصوبهای همدان را پایتخت تاریخ و تمدن ایران اعلام کرد. [۸] این شهر از لحاظ جمعیت چهاردهمین شهر پرجمعیت ایران به شمار میآید و در مرداد سال ۱۳۸۸ به عنوان یازدهمین کلانشهر ایران معرفی شد. هم اکنون «مجموعه بزرگ شهری همدان» شامل شهرهای همدان، اسدآباد، بهار، لالجین، جورقان، صالح آباد و مریانج است.[۹] در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ خورشیدی مهندس آلمانی کارل فریش (Karl Frisch) طرحی مدرن را برای همدان طراحی کرد که از نوع نقشههای شعاعی محسوب میشود اما متاسفانه امروزه به دلیل تراکم جمعیت و به دلیل طرح شعاعی، ترافیک مرکز شهر بسیار زیاد میباشد. [۱۰] میدان مرکزی همدان(میدان امام) تنها یک خواهرخوانده در شهر کارلسروهه (به آلمانی: Karlsruhe) دارد. در این میدان ۶ خیابان اصلی به میدان اصلی شهر وصل شدهاند.[۱۱] [۱۲]
واژهشناسی
اولین باری که اسم این شهر برده شد، در حدود ۱۱۰۰ سال پیش از میلاد بود که نام همدان را اَمِدانه ذکر کردهاند. این شهر تحت نامهای دیگری از قبیل هگمتانه، هگمتان، اکباتان، اکباتانا، آمدانه نیز نوشته شدهاست. در کتیبههای آشوری نام آن شهر آمدانه آمده، این اسم بایستی مشتق از کلمهٔ ماد باشد چنانکه آشوریان قوم ماد را آمادای ذکر کردهاند. از این رو آمادانه به معنی محل مادها و جایی است که مادها زندگی میکردند.[۱۳] در دوران مادها به زبان پارسی باستان این شهر هگمتانه یا هنگمتانه به معنی «جای تجمع» خوانده میشد. اکباتان نیز همان تلفظ هگمتانه به زبان یونانی است.[۱]
نام هگمتانه به مرور زمان در دوران ساسانیان به اَهمتان، اَهمدان و سپس به همدان دگرگون شدهاست.[۱۴]
پیشینهٔ همدان
پیش از اسلام
در مورد زمان و چگونگی احداث و نام بنیانگزار شهر همدان بین روایتهای مورخین و جغرافیادانان یونانی و همچنین مابین مورخین اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. به گفتهٔ هرودوت این شهر را نخستین شاه ماد دیاکو بنیان نهادهاست.[۱]
مهاجرت آریاییان
در حدود اوایل هزارهٔ دوم پیش از میلاد رویدادهایی در آسیای مرکزی پدیدار میشود که موجب نقل و انتقال اقوام و اقوام ایرانیتبار که در سرزمین پهناوری در این ناحیه ساکن بودند، میگردد. در این هنگام دو قبیله ایرانی مادی و پارسی که با یکدیگر تفاوت اندکی در گویش داشتند، بسوی سرزمینهای جنوبیتر کوچ کردند. تیرهٔ مادی در نواحی جنوب شرقی دریاچه ارومیه بین همدان و تبریز امروزی جای گرفت و بعدها تا اصفهان نیز پیش رفت.[۱۵]
مادها
شاهنشاهی ماد. (۵۵۰ پ.م.) نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران
در زمان مادها مهمترین راههای کاروانرو در اکباتانا تلاقی میکردند و این شهر قلب ماد قدیم به شمار میرفت معمولاً معتقدند که هگمتانه به معنی محل تجمع یا بازار یا چیزی نظیر آن است البته احتمال دیگری نیز وجود دارد که جلسات عمومی اتحادیه قبایل در این نقطه برگزار میشدهاست. در یکی از جلسات عمومی اتحادیه قبایل، دیاکو به رهبری انتخاب شد.[۱۶] دیاکو هگمتانه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد. مکان این شهر برای پایتخت شدن کاملاً مناسب بود، زیرا مشرف بر راهی بود که به بابل و آشور میرفت.[۱۷] بر اساس نوشتههای هرودوت مورخ یونانی به دستور دیاکو نخستین پادشاه ماد در اکباتانا استحکامات عظیمی شامل ۷ دژ مشهور به قصر هفتحصار و کاخهای شاهی برپا شد.[۱۸] بیشتر پژوهندگان علوم تاریخ و باستانشناسی بر این باورند که تپه و بناهای امروزی هگمتانه در دل شهر همدان، برجای ماندهٔ بقایای همین تأسیسات میباشند.
هخامنشیان
گنجنامه :کتیبههای فارسی باستان به خط میخی از داریوش بزرگ و خشایارشا در همدان
کوروش بزرگ هخامنشی، آستیاگ، آخرین پادشاه ماد را شکست داد و همدان را مقر تابستانی خود قرار داد. [۱۹] از دوره هخامنشیان علاوه بر سنگ نوشتههای میخی گنجنامه همدان تعداد قابل توجهی اشیاﺀ زرین و سیمین و نیز بقایای کاخهای سنگی به یادگار ماندهاست.
سلوکیان
سلوکوس در سال ۳۱۳ پیش از میلاد همدان را گشود و چپاول کرد.[۱۹] از دورههای سلوکی واشکانی در همدان گورستان پارتی برجای است.
اشکانیان
همدان پایتخت تابستانی شاهان اشکانی نیز بودهاست. در دامنهٔ تپهٔ مصلی همدان، شیر سنگی بزرگی قرار دارد. ظاهراً در زمان اشکانیان این مجسمه با مجسمهٔ دیگری که نظیر و قرینهٔ آن بوده، در سمت یکی از دروازههای شهر نصب بودهاست. بعدها عربها آن دروازه را بابالاسد خواندند.[۲۰]
ساسانیان
در دوره ساسانی شهر همدان یکی از ضرابخانههای این حکومت بوده وسکههای متعددی از این دوره در دست میباشد.[۲۱]
پس از اسلام
اعراب در یورش به ایران گشودن همدان را به سال ۶۴۵ میلادی پس از فتح نهاوند بزرگترین پیروزی خود بر ساسانیان شمردهاند.[۲۲]
در قرن دهم و یازدهم میلادی (از نیمهٔ دوم چهارم هجری تا سال ۴۱۴ هجری قمری) همدان یکی از پایتختهای ایران محسوب میشد زیرا در این دوره شاخهای از خاندان آل بویهدر این شهر حکومت میکردند. ابوعلی سینا دانشمند مشهور ایرانی مدتی در این شهر وزارت شمسالدوله دیلمی را به عهده داشت. آرامگاه این فیلسوف و پزشک نامدار اکنون در شهر همدان قرار گرفتهاست.[۲۰]
تازش مغول به همدان طی سالهای ۶۱۸ و ۶۲۱ آنجا را همچون دیگر شهرهای آباد و بزرگ ایران زمین یکسره دستخوش ویرانی ساخت. بیشتر مردم در دفاع قهرمانانه جان خود را باختند و بعداً شهرکی در حومة شمالی شهر بنام همدان نو، پا گرفت.
در عهد ایلخانان این شهر تا حدی اهمیت سابق را باز یافت.در زمان وزارت خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی این شهر از توجهات آن وزیر بهسازگر و دانشمند برخوردار شد، اما در دورههای تیموری و ترکان باز از تهاجمات برکنار نماند.
احمد پاشا عثمانی حکمران بغداد این شهر را به طرز وحشیانهای تسخیر کرد. هشت سال بعد نادر افشار همدان را از تصرف عثمانیها درآورد. در دوره زندیه همدان در دست امیران آن خاندان میگردید و ظهور طایفه قراگوزلوها در عرصه سپاهیگیری و صیانت در همدان از آثار همین دورهاست. در دوران قاجار رونق تجارتی شهر بر حسب موقعیت سیاسی و جغرافیایی آن، تا حدی بازگشت
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#43
Posted: 14 Aug 2011 06:15
مختصات: شرقی′۱۸°۴۶ شمالی′۰۴°۳۸
تبریز
تبریز
°۴۶٫۴۹۲۲شرقی °۳۷٫۹۸۳۶شمالی
تبریز
اطلاعات کلی
کشور
ایران
استان
آذربایجان شرقی
شهرستان
تبریز
بخش
مرکزی
نام(های) قدیمی
تَورِز، تَورِژ، تِبریز،
توری[۱][۲]
مردم
جمعیت
۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر[۳]
تراکم جمعیت
۷٬۷۸۰[۴] نفر بر کیلومتر مربع
زبان گفتاری
ترکی آذربایجانی[۱]
مذهب
شیعه[۱]
جغرافیای طبیعی
ارتفاع از سطح دریا
۱۳۴۸ تا ۱۵۶۱ متر[۵]
آبوهوا
میانگین دمای سالانه
بیشینه: ۴۲+ درجهٔ
سانتیگراد[۶]
کمینه: ۲۵- درجهٔ
سانتیگراد[۶]
میانگین بارش سالانه
۳۱۰ میلیلیتر[۷]
روزهای یخبندان سالانه
۱۰۴ روز[۷]
اطلاعات شهری
شهردار
علیرضا نوین[۹]
رهآورد
آجیل، فرش
و محصولات چرمی[۱۰]
پیششماره تلفنی
۰۴۱۱[۸]
وبگاه
شهرداری تبریز
تَبْریزْ ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمالغرب کشور بوده و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[۱] تبریز به دلیل جای دادن بسیاری از کارخانههای مادر و بزرگ صنعتی در خود و نیز وجود بیش از ۶۰۰ شرکت قطعهساز در آن، دومین شهر آلوده و نیز دومین شهر صنعتی در ایران پس از تهران بهشمار رفته و به دلیل صنعتیبودن، یکی از مهمترین شهرهای مهاجرپذیر کشور محسوب میشود.[۹][۱۱] این شهر قطب صنعت خودروسازی و قطعهسازی ایران بوده و با تولید سالانهٔ ۱۶٬۰۰۰ دستگاه موتور دیزل، بهعنوان بزرگترین تولیدکنندهٔ این نوع دستگاه در سطح منطقهٔ خاورمیانه شناخته میشود.[۱۲]
جمعیت تبریز در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر بوده[۳] که این تعداد در سال ۱۳۸۸ خورشیدی به ۱٬۴۵۹٬۰۰۰ نفر رسیدهاست.[۱۳] پس از بهرهبرداری از آزادراه نبیاکرم، میزان مسافرپذیری این شهر روبه افزایش نهاد و تبریز پس از مشهد، بهعنوان دومین شهر مسافرپذیر کشور مطرح گردید.[۱۴] بهجهت ریشهکنی تکدیگری از تبریز، این شهر بهعنوان «شهر بدون گدا» شناخته میشود.[۱۵] سازمان بهداشت جهانی تبریز را بهعنوان سالمترین شهر ایران برگزیدهاست.[۱۶] نام این شهر بهعنوان نخستین پایتخت جهان تشیع به ثبت رسیدهاست.[۱۷]
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمال شرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست.[۱۸][۱۹][۱] آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است؛[۲۰] اگرچه حرارت به دلیل نزدیکی به کوه سهند و وجود باغهای زیادی در پیرامون شهر تعدیل میگردد.[۲]
نام تبریز در کتابها و اسناد تاریخی تحت نامهای مختلفی نظیر «تَورِز»، «تَورِژ»، «تِبریز» و «توری» به ثبت رسیدهاست. این شهر در طول تاریخ بارها ویران و تجدیدبنا شدهاست. بنای تبریز به دوران اشکانی و ساسانی برمیگردد؛ البته در آغاز دوران اسلامی روستای کوچکی بیش نبودهاست.[۲] این شهر در طول حکومت چهارصدسالهٔ خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیلهٔ عرب «اَزْد» به شکوفایی رسید.[۱] اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود که در این زمان، این شهر پایتخت قلمرویی پهناور از نیل تا آسیای مرکزی بودهاست.[۲۱] تبریز در سدههای گذشته شاهد حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط بیگانگان و زمینلرزههای مهلک بودهاست.[۲] این شهر پایتخت آققویونلوها و قراقویونلوها، نخستین پایتخت حکومت صفویه و آغازگر انقلاب مشروطه علیه استبداد محمدعلیشاه بودهاست.[۲۱][۲۲]
تبریز به سبب موقعیت مناسب خود، در گذشته از مراکز تجاری منطقه به شمار میرفته و امروزه نیز یکی از مراکز مهم صنعتی در سطح ایران محسوب میشود.[۲۳] این شهر در دو سدهٔ اخیر، مبدأ بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور بوده و نقشی کلیدی در تحولاتی مانند انقلاب مشروطیت، انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزهکردن ایران داشتهاست. مردمان تبریز هماکنون به زبان ترکی آذربایجانی تکلم مینمایند؛ هرچند اسناد و شواهد موجود نشان میدهد که پیشتر زبانی ایرانی با ریشهٔ غیرترکی در این شهر تکلم میشدهاست.[۲۴][۱][۲]
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#44
Posted: 14 Aug 2011 06:16
وجه تسمیه
یاقوت حموی در «معجمالبلدان» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.[۲۵] با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشتهباشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.[۲]
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ جهان اسلام، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار میرود. عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و به فارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه به معنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.[۱]
دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.[۲۰]
در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانهٔ دیگری وجود دارد؛ از جمله اینکه زبیده زن هارونالرشید به بیماری تب نوبه مبتلا شده بود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دلانگیز آنجا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آنمحل بنا کنند و نام آن را «تبریز» بگذارند.[۲۶] هرچند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیهات از این دست را عامیانه و نادرست میداند
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#45
Posted: 14 Aug 2011 06:17
پیشینه
دوران باستان
ارتباط تبریز با گروهی از شهرها و قلعههای همزمان با دوران مادها، در میان محققین مورد مشاجرهٔ فراوان قرار گرفتهاست.[۲] شماری از محققان بر این عقیدهاند که دژ «تارویی-تارمکیس»، که نام آن در کتیبهٔ سارگن دوم -پادشاه آشور در بین سالهای ۷۰۵ تا ۷۲۱ پیش از میلاد مسیح- آمده، در محل شهر کنونی تبریز قرار داشتهاست. در کتیبهٔ سارگن دوم این دژ را دژی بزرگ و آباد و دارای باروی تودرتو وصف شدهاست. این دژ بنابر نوشتههای کتیبهٔ سارگن، محل نگهداری اسبهای ذخیرهٔ سواران اورارتو بوده که در حملهٔ آشوریها ویران شدهاست.[۱]
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده و یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.[۲۱] شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.[۲۸][۲۹]
ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام بیان میکند، این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشتههای واردان -تاریخنگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی- در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشهای عامیانه دارد.[۲
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#46
Posted: 14 Aug 2011 06:18
از فتح آذربایجان توسط اعراب تا ایلخانان
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب فتوحالبلدان بلاذری آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.[۲]
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت منصور عباسی (۱۳۶-۱۵۸)، و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور یمن در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.[۱] به گفتهٔ یاقوت حموی، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان متوکل عباسی به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.[۲۵]
نویسندگانی مانند ابن خرداذبه،[۳۰] بلاذری[۳۱] و طبری، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.[۲] درحالی که مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.[۲۳] این شهر از نیمهٔ اول سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.[۱]
تبریز که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.[۱] به طوری که ناصرخسرو که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بودهباشد.[۲۳]
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ ابن اثیر، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.[۱]
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در راحةالصدور آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.[۳۲] بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۲-۵۸۷ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و بهخصوص تبریز دست یافتند.[۲۳]
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#47
Posted: 14 Aug 2011 06:18
از ایلخانان تا جنبش مشروطه
سفینهٔ تبریز؛ از آثار برجستهٔ ادبی دورهٔ ایلخانان که در بین سالهای ۷۲۱ تا ۷۲۳ هجری توسط ابوالمجد تبریزی در تبریز گردآوری و کتابت شدهاست.
اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود؛ یعنی زمانی که این شهر پایتخت قلمرویی بود که از نیل تا آسیای میانه گسترده شده بود. تبریز در دوران تیموریان، قراقویونلوها و اوایل سلسلهٔ صفویه نیز پایتخت ایران بودهاست.[۲۱] این شهر به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) به تصرف شاه اسماعیل درآمد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه شد. در این زمان حدود دوسوم جمعیت ۲۰۰-۳۰۰ هزار نفری تبریز سنیمذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب شیعه بر سنیان تبریز اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز ایران و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه تهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.[۲] تبریز در دورهٔ قاجار ولیعهدنشین این سلسله بود و ولیعهدان سلسلهٔ قاجار در این شهر اقامت میگزیدند.[۲]
از جنبش مشروطه تاکنون
جبار باغچهبان؛ بنیانگذار نخستین کودکستان و مدرسهٔ کر و لالها در ایران.[۳۳]
تبریز در جنبش مشروطه نقشی مهمی برعهده داشت و دلیری و فداکاری کسانی چون ستارخان (سردار ملی)، باقرخان (سالار ملی)، و شیخالاسلام به پیروزی جنبش و گرفتن مشروطه منجر شد. پس از سرکوب مشروطه توسط محمدعلیشاه قاجار تمام حرکتهای مشروطهخواهانه در تهران خاموش شدند؛ اما در تبریز و تنها در چند محلهٔ آن، هنوز کسانی بودند که حاضر باشند تا پای جان از این دستآورد پاسداری کنند.[۲۲]
ستارخان و پیروانش در محلهٔ امیرخیز، باقرخان از محلهٔ خیابان و مارالان و ارامنهٔ این محلهها و حدود یکصد داوطلب مسلحی که توسط روشنفکران ارمنی شهر از قفقاز سازماندهی شده بودند، شروع به مقاومت کردند و بهتدریج چند محلهٔ دیگر نیز به آنها پیوستند. مقاومت آنها در مقابل نیروهای طرفدار محمدعلیشاه، به سرکردگی امام جمعهٔ تبریز و با حمایت طایفهٔ شاهسون و دیگر مدافعان استبداد، ماهها ادامه داشت تا اینکه در اصفهان و گیلان نیز مردم بهپا خواستند و مشروطهخواهان با فتح تهران به پیروزی رسیدند. درواقع شروع قیام مشروطهخواهان علیه استبداد محمدعلیشاهی از تبریز بودهاست.[۲۲]
رونق مبادلات تجاری و فرهنگی تبریز و مرکزیت اقتصادی این شهر در طول سدهها، به پیشرفت و گسترش نهادهای مدنی و اجتماعی تبریز منجر شدهاست. بهویژه در دوران قاجار، تبریز به سبب همجواری با روسیه و عثمانی و نزدیکی این شهر به راههای ارتباطی غرب، نقطهٔ آغازین بسیاری از پیشرفتها در سطح کشور بودهاست. در این دوران بسیاری از جنبشهای فکری، تحولات اجتماعی، اقتصادی و فنی و بسیاری از نهادهای مدنی پیش از تهران و دیگر نقاط ایران، در این شهر شکل میگرفت.[۱] بسیاری از اولینهای تاریخ ایران مانند اولین چاپخانه،[۳۴][۳۵] اولین سینمای عمومی،[۳۶] اولین کودکستان و اولین مدرسهٔ کر و لالهای ایران،[۳۳] ادبیات نوین، نمایشنامهنویسی به زبان فارسی[۳۷] و آذری،[۳۸] اولین خیابانی که در ایران دارای برق شد[۳۳] و … در تبریز بودهاند.
در سال ۱۳۲۴ خورشیدی فرقهٔ دموکرات آذربایجان با حمایت شوروی سعی در برپایی حکومتی مستقل از دولت مرکزی ایران کرد و تبریز مرکز فعالیتهای این گروه بود. ولی با بیرونرفتن نیروهای شوروی، این فرقه نیز با شکست سختی روبهرو شد.[۳۹] سیاست دوران شوروی کمونیستی و استالین موسوم به «دیوار آهنین» و بستهشدن مرزهای شمالی ایران در این دوران، ضربهٔ بزرگی به رونق شهر -بهعنوان مرکز مبادلات منطقه با همسایگان شمالی ایران- وارد نمود.[۲۱]
در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ خورشیدی، تظاهرات مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان ۱۹ دی ۱۳۵۶ تظاهرات قم به درگیری کشید و معترضین عملاً بیشتر نقاط شهر را تسخیر نمودند.[۴۰] در سالهای نخست بعد از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، طرفداران حزب جمهوری خلق مسلمان ایران، به طرفداری از شریعتمداری برخی ناآرامیها را در این شهر پدید آوردند که با دخالت دولت ایران و تعطیلی حزب مذکور، این ناآرامیها خاتمه یافت. تبریز در سالهای جنگ عراق با ایران نقش بارزی داشت و حضور نیروهای داوطلب از تبریز در آن دوران درخور توجه بود. بنابر آمار رسمی موجود، شمار کشتهشدگان این شهر در این جنگ بیش از ۴٬۲۰۰ تن بودهاست
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#48
Posted: 14 Aug 2011 06:20
شهرهای خواهر
تبریز با ۱۲ شهر جهان دارای پیوند خواهرخواندگی است:
کشور
شهر
آذربایجان
باکو[۱۰۳]
اتریش
وین[۱۰۴]
تاجیکستان
خجند[۱۰۵]
ترکیه
ارزروم[۱۰۶]
ترکیه
ازمیر[۱۰۷]
ترکیه
استانبول[۱۰۸]
ترکیه
قونیه[۱۰۹]
چین
ووهان[۱۱۰]
روسیه
قازان[۱۱۱]
فلسطین
غزه[۱۱۲]
کرواسی
زاگرب[۱۱۳]
ویتنام
هوشیمین[۱۱۴]
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#49
Posted: 14 Aug 2011 06:22
مختصات: شرقی′۳۸°۶۰ شمالی′۳۳°۴۱ (نقشه)
گُرگانج
اطلاعات
کشور :
ازبکستان
استان :
خوارزم
جمعیت :
۱۳۹۱۰۰ نفر
ارتفاع از سطح دریا :
۹۱ متر
گُرگانْج (در ترکی اورگَنج، در عربی: جُرجانیه) شهری باستانی در ازبکستان کنونی نزدیک مرز ترکمنستان است. این شهر نزدیک شهر کنونی کهنهگرگانج در کشور ترکمنستان، و در جانب جنوبی رود آمودریا است.[۱] شهر گرگانج امروزی یا همان «گرگانج نو» پس از ویرانی گرگانج باستانی، در جای شهری در سه فرسخی آن که در قدیم «گرگانج کوچک» یا «گرگانجک» نامیده میشد، بنا شد.[۲] از این شهر جدید به «خوارزم نو» نیز یاد شدهاست.
آرامگاه سلطان تکش، گرگانج.
این وضع با هجوم و حمله مغول به آن شهر یکباره دگرگون شد. سدها و بندهای رودخانه شکافته شد و آب جیحون از مجرای خود بمجرای جدید وارد گردید که تمام شهر در زیر آب رفت و چون لشکریان مغول از آنجا رفتند بگفته یاقوت اثری از آبادی در آن باقی نماند و هم او گوید مغولهاتمام ساکنان شهر را کشتند. با اینهمه پس از چند سال در مجاورت آن شهر نقطه دیگری رو به آبادی نهاد و کرسی خوارزم گردید و بگفته ابن اثیر در سال ۷۲۸ ه'.ق. شهری نو در مجاورت خوارزم کهنه ایجاد شد، پیش ازحمله مغول در سه فرسخی کرسی قدیم خوارزم شهری وجود داشت موسوم به گرگانج کوچک که ایرانیان آنرا گرگانچک مینامند و ظاهراً خوارزم جدید در محل همین گرگانج کوچک ساخته شد. بهر حال مدتی طول نکشید که خوارزم نو مرکز و کرسی ایالت گردید و این خوارزم است که حمداللّه مستوفی و ابن بطوطه در قرن هشتم هجری از آن گفتگو کردهاند.[۵]
رشیدالدین وطواط، ادیب معروف ادبیات فارسی و عربی بیشتر عمر خود را در این شهر گذرانید.[۶]
کاوش در گرگانج
نخستین کاوشهای باستانشناسی در گرگانج به دست باستانشناس روس الکساندر یاکوبوفسکی در سال ۱۹۲۹ ترسایی انجام گرفت.
بیشتر یافتههای این شهر از هم گسیخته و ویرانند.سه آرامگاه کوچک از سده ۱۲ میلادی، یک آرامگاه ویرانه شناخته شده به نام ترابک خانم از سده چهاردهم- که از سال ۱۹۹۰ در حال باز سازیند- در این جایند. نشان ویژه این شهر گلدسته قوتلوغ تیمور وابسته به سده ۱۱ ترسایی است. این گلدسته ۶۰ متر بلندا دارد و تا پیش از سازهای به نام گلدسته جم بلندترین است. همچنین کهنترین آرامگاه اینجا آرامگاه ایل ارسلان است با گنبد مخروطی شکل ۱۲ تَرکه. ایل ارسلان پدر بزرگ سلطان محمد خوارزمشاه بود که در سال ۱۱۷۲ میلادی مرد. یک گورستان مربوط به سدههای میانه نیز در شمال این شهر جای گرفتهاست.
از سال ۲۰۰۵ ویرانههای گرگانج زیر پوشش میراث جهانی یونسکو درآمده
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 767
#50
Posted: 17 Aug 2011 04:21
شهر سُلطانیه یکی از شهرهای استان زنجان است. گنبد سلطانیه، مقبرهٔ اولجایتو، در این شهر قرار دارد.سلطانیه در ۴۳ کیلومتری شهر زنجان واقع است که شروع آن به دستور ارغون خان از ایلخانان مغول بوده ولیکن عمر بانی پیش از آنکه بنا انجام یابد به آخر رسید و وقتی که قازان بن ارغون بر اریکه ایلخانی تکیه زد ابتدا مصمم شد بنای نیمه تمام را به اتمام رساند اما به عللی منصرف شد وچون سلطان محمد خدابنده(الجایتو) ایلخان مقتدر مغول به تخت سلطنت نشست و مذهب شیعه اختیار کرد، خواست که به آرزوی پدر خود جامهٔ عمل بپوشاند. دستور داد که شهری که دور باروی آن ۳۰۰۰ گام باشد بنا کند و در آن میان قلعهای که ۲۰۰۰ گام دورش بوده از سنگ تراشیده بنا نمایند.
دیوار این قلعه طوری بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی یکدیگر میتوانستند راه بروند، اصل قلعه به شکل مربع بودهاست و طول هر ضلع آن ۵۰۰ گز بود و یک دروازه با شانزده برج داشت.
ناگفته نماند سلطان مدت ۱۰ سال یعنی از سال ۷۰۳ تا ۷۱۳ به ایجاد این شهر تاریخی پرداخت و سلطانیه نامید و پایتخت ایلخانان بعدی ساخت.
از دیگر آثار تاریخی این شهر میتوان به مقبره ملا حسن کاشی و خانقاه حسامالدین حسن چلبی (معروف به چلبی اوغلی) اشاره کرد.
از روستاهای بخش سلطانیه استان زنجان میتوان به قره بلاغ، کاکااباد و قشلاق و وناون و چمه و چم رود اشاره کرد. همچنین در چند کیلومتری این بنا معبد داش کسن وجود دارد.
تاریخچه
به گواهی منابع تاریخی موجود، شهر سلطانیه نخستین بار در دورة ایلخانان مغول بنا شدهاست؛ آنان پس از استقرار در ایران و انتخاب تبریز به عنوان پایتخت، دشت وسیع و سرسبز سلطانیة کنونی را برای شکار و گذران ییلاق انتخاب کردند. بدینترتیب این محل قنقوراولانگ یعنی شکارگاه شاهین نامیده میشد.[۱] اما از هنگامیکه ارغون چهارمین ایلخان مغول بر تخت نشست، تصمیم گرفت در این محل شهری بنا کند؛ بنابراین دستور داد قلعهای با طول باروی دوازده هزار گام از سنگ تراشیده بسازند.[۲] پس از درگذشت وی به سال ۶۱۹ جنازة وی در محل همین شهر ناتمام دفن شد و پسر وی غازانخان کوشش دیگری برای تکمیل و آبادانی این شهر انجام نداد و در عوض به احداث شنبغازان در نزدیکی تبریز پرداخت. اوج شکوفایی شهر در زمان اولجایتو است؛ وی از سال ۷۰۲ ه. ق کار ساخت شهر را از سر گرفت و برای انجام این کار بسیاری از هنرمندان، صنعتگران و تجار را به این شهر کوچاند و این محل از این پس سلطانیه – محل شاهنشین – نامیدهشد. اولجایتو دستور ساخت بارویی به طول سی هزار گام را داد و امر کرد تا آرامگاه با عظمتی درون این بارو برایش ساختهشود. بدینترتیب بنای باشکوهی ساخته شد که امروزه گنبد سلطانیه نامیده میشود و سومین گنبد بزرگ جهان به حساب میآِید. برخی عقیده دارند که اولجایتو این بنا را به آرامگاه امامان شیعه اختصاص داده بود و قصد داشت تا پیکر علی و حسین را به این محل انتقال دهد که با مخالفت علمای شیعه مواجه شد. اما با توجه به بناهای مشابهی که در این دوران ابوابالبر نامیده میشدند و ایلخانان جهت آرامگاه خود در شهرهایی چون همدان، تبریز، شنبغازان بنا میکردند، میتوان این نظر را پذیرفت که گنبد سلطانیه هم از این دسته بناها بوده و اولجایتو آن را به قصد آرامگاه خود بنا کردهاست. در درون باروی شهر علاوه بر این عمارات بناهای دیگری چون مسجد، دارالضیافه، دارالسیاده، دیوانخانه و کاخ سلطنتی وجود داشت. همچنین اولجایتو به هر یک از بزرگان دستور داده بود تا محلهای به نام خود در شهر بنا کنند. خواجهرشیدالدین فضلالله و چلبیاوغلو از افرادی بودند که در سلطانیه محلهها و عماراتی ساختند. مجموعة مقبره و خانقاه چلبیاوغلو نیز دراین دوران ساخته شد که در ادامه دربارة هویت شخص مدفون، دستاندرکاران ساخت و... بررسی تفصیلی صورت گرفتهاست.
در سال ۷۱۰ ه.ق کار ساختمانی شهر سلطانیه پایان گرفت و این شهر پس از تبریز بزرگترین شهر ایلخانان گردید.۸ اما با مرگ اولجایتو به سال ۷۱۶ ه.ق تمامی افرادی که به سلطانیه کوچ دادهشدهبودند، آنجا را ترک گفتند. پس از آن در حملة تیمور به سال ۷۸۶ ه.ق بسیاری از ابنیة شهر نابود شد و با به حکومترسیدن میرانشاه پسر تیمور، به دستور وی بسیاری از آثار و ابنیه سلطانیه خراب شد.
در دورة صفویه با آنکه از اهمیت پیشین شهر کاسته شدهبود، باز یکی از منزلگاههای مهم میان راه تبریز و ییلاق پادشاهان این سلسله به شمار میآمد. در این زمان جهانگردانی چون اولئاریوس، شاردن، تاورنیه و... از این شهر دیدن کرده و توصیفاتی از آن ارایه دادهاند. تاورنیه در سفرنامة خود دربارة شهر چنین مینویسد: «سلطانیه قریهای است که نیم لیو دورتر از جاده بزرگ واقع شده و نزدیک کوهی است. سابقاً مساجد قشنگ داشته و آنچه از آن باقی مانده دلالت بر آنچه خرابشده میکند، فقط مخروبة آنها باقی است که به مرور ایام معدوم میشوند». اما مقبرة ملاحسن کاشی - یکی از آثار باقیمانده در این شهر – از ابنیة این دورهاست که در اواخر قرن دهم ه. ق (حدود سال ۹۷۳ ه. ق) ساختهشدهاست. برخی صاحب مزار را از علمای حکمت الهی در زمان شاه اسماعیل صفوی میدانند و برخی وی را همعصر سلطان محمد خدابنده دانستهاند که مسجد و مدرسهای در شهر داشتهاست؛ بنا به شکل کوشکی هشتضلعی است که در گذشته باغی در اطراف آن وجود داشتهاست. در اوایل سلطنت قاجار و سلطانیه از سویی بر اثر در گذشته باغی در اطراف آن وجود داشتهاست. در اوایل سلطنت قاجار، سلطانیه از سویی بر اثر جنگهای ایران و روس و از سویی دیگر به علت اقدامات هوسجویانة فتحعلیشاه در تخریب بناها بار دیگر دچار صدمات فراوانی شد؛ ضمن آنکه زلزلة شدید سال ۱۲۹۰ ه.ق موجب تخریب آثار باقیمانده گردید و بر اثر آن مسجد جامع که بر اساس روایات سیاحان پس از گنبد سلطانیه بلندترین ساختمان شهر بود به کلی ویران گشت. شهر فعلی سلطانیه که تقریباً در ۳۰ کیلومتری زنجان قرار گرفته، شهر کوچکی با چند خیابان اصلی و فرعی میباشد و فقر اقتصادی در سیمای شهر و بالخص بافت مسکونی آن به چشم میخورد. در حال حاضر شهر دارای سه مجموعه تاریخی گنبد سلطانیه و آثار ارگ قدیم، مجموعةچلبیاوغلو و مقبرة ملاحسن کاشی است که از جمله معدود امکانات جذب سرمایه برای این شهر نسبتاً فقیر به شمار میآیند.شهر سلطانیه از شهرهای تاریخی ایران به شمار می اید.در شهر سلطانیه قعله ای وجود دارد که دارای بزرگترین گنبد اجری جهان است.
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد