ارسالها: 2554
#21
Posted: 25 Nov 2012 01:09
آغوز پاس aaghooz paas پوست سبز گردو
آغوز پوشلاک aaghooz pooshlaak پوست سخت و سفت گردو که حافظ مغز باشد
آغوز تیره aaghooz tire آغوز نکه
آغوزجاری aaghooz jaari چنگل گردو محل رویش انبوه گردو
آغوزچال aaghooz chaal روستایی از توابع دهستان کلارآباد تنکابن
آغوز چالی aaghooz chaali نوعی بازی با گردو
آغوز چکله aaghooz chekele مغز گردو
آغوز چکه aaghooz chkke مغز گردو
آغوزولگ aaghooz valg برگ درخت گردو
آغوز چوبلاغ aaghooz chooblaagh پوست سخت گردو
آغوزچین aaghooz chin کسی که محصول گردو را برداشت کند گردوچین
آغوزچین ما aaghooz chine maa زمان رسیدن محصول گردو و برداشت آن
آغوزچینی aaghooz chini چیدن گردو که با همکاری خانواده و نزدیکان صورت پذیرد
آغوز حلوا aaghooz helvaa حلوا گردویی مغزگردوی ساییده با ترکیبی از آرد برنج،روغن،گلاب ...
آغوز خارش aaghooz Khaaresh خورشت فسنجان
آغوز خال aaghooz Khaal دهکده ای از دهستان بندپی بابل
آغوز دار aaghooz daar درخت گردو
آغوز دار بن aaghooz daar ben زیر درخت گردو
آغوز دار بن aaghoz daar ben روستایی از توابع دهستان بیرون بشم کلاردشت
آغوز دار کلا aaghooz daar kolaam روستایی از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
آغوز دره aaghooz darre مرتعی از توابع شهرستان بندرگز
آغوز دله aaghooz dele مغز گردو
آغوز رسی aaghooz resi رشته های مخروطی شکل که در فصل بهار بر درخت گردو ظاهر شده ...
آغوز رش aaghooz rosh کسی که با چوبی بند گردو را از دخت پایین ریزد
آغوز رشا aaghooz roshaa چوبی بلند که با آن گردو را از درخت پایین ریزند
آغوز زرم aaghooz zarm پوست سبز گردو
آغوز شل aaghooz shel نهال گردو
آغوز شیر ماک aaghooz shir maak اولین شیری که پس از زاییدن گاو دوشیده شود
آغوزک aaghoozek علفی تیغ دار که صحرایی است
آغوز کا aaghooz kaa بازی با گردو
آغوز کاری aaghooz kaarey نوعی بازی با گردو که دو گردو را روی هم سوار کنند
آغوز کال aaghooz kaal ۱یک دانه گردو ۲گردوی درشت
آغوز کالن aaghooz kaalen کسی که با چوب بلند گردو را از درخت پایین ریزد
آغوز کتی aaghoz keti روستایی از توابع دهستان لاویج نور
آغوز کتی aaghooz keti از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه از بخش مرکزی آمل
آغوز کچلاب aaghooz kechelaab آغوزچوبلاغ
آغوز کشت aaghooz kesht نوعی بازی با گردو که دو گردو را روی هم سوار کنند
آغوز کشتکا aaghooz keshtekaa نوعی بازی با گردو
آغوز کشی aaghooz kashi دهکده ای در نور
آغوز کله aaghooz kale دهکده ای از بخش خرم آباد تنکابن
آغوز کله aaghooz kole دهکده ای از دهستان نرم آب دوسرساری
آغوز کی aaghooz ki روستایی از دهستان جنت رودبار رامسر
آغوز گله aaghooz gele از توابع دهستان نرم آب دوسر ساری
آغوزولگ aaghooz valg برگ درخت گردو
آغوز نکه aaghooz nzkke گردوی بزرگ و سنگین که از آن به عنوان نشانه زدن در بازی استفاده ...
آغوز نون aaghooz noon نوعی نان خانگی با مغز گردو
آغوز وشته aaghooz veshte نهال گردو
آغوزهال aaghooz haal نهال گردو که به صورت ترکه است و هنوز تناور نشده است
آغه خیل aaghe Kheyl روستایی از دهستان نرم آب دو سر ساری
آفت aafet ۱امراض گیاهی،آفت ۲بلا
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#22
Posted: 25 Nov 2012 01:09
آفتاب aaftaab خورشید،آفتاب
آفتاب برهود aaftaab barehood ۱آفتاب اسفندماه ۲نورآفتاب ۳اسفندماه
آفتاب بوریشت aaftaab boorisht برنزه شده در اثر نور آفتاب آفتاب سوخته
آفتاب تیره aaftaab tire پرتو شدید آفتاب تیغ آفتاب
آفتاب دیم aaftaab dim جای آفتاب گیر
آفتاب رو aaftaabe roo جای آفتاب گیر
آفتاب زرده aaftaab zardeh آفتاب مار
آفتاب زل aaftaabe zel گرمای تند و تیز آفتاب
آفتاب سو aaftaab soo نوعی سوگند:به نور خورشید قسم
آفتاب سو aaftaabe soo ۱روشنایی آفتاب ۲روبه آفتاب ۳در مقابل آفتاب
آفتاب کل aaftaab kel ۱آفتاب گیر،در پرتو آفتاب ۲گرمای آفتاب
آفتاب مار aaftaab maar هنگام غروب شام گاه
آفتاب مار بوردن aaftaab maar boordan کنایه از غروب کردن آفتاب
آفتاب مار شو aaftaab maar shoo ۱آفتاب کنار سایه ۲شام گاه
آفتاب مونا aaftaab moonaa مانند آفتاب
آفتاب وضو aaftaab vezoo آفتاب وضو نوعی بازی محلی استدر گذشته برای قرعه کشی در بازی ...
آفتن aften بافتن بافتنی
آفش aa fesh از اصوات که به هنگام درد به کار رود
آفله aafle آبله
آفله aafelle نام روستا و کوهی در کجور
آفله چکود aafle Khhakood آبله رو
آفله رو aafle roo ۱آبله گون ۲رنگ خرمایی گوسفند در آمل
آفله ورجی aafle varji بسیار آبله رو و زشت منظر
آفندازک aafendaazak نوعی داس برای کوتاه کردن شاخه های درخت
آق aagh ۱مخفف آقا ۲به عنوان پیشوند در معنی بزرگ به کار می رود
آقا تیکا aaghaa tikaa ۱توکا نام پرنده ای است که نام لاتین آن tohine می باشد۲نوعی بازی ...
آقادار aaghaa daar ۱درخت مقدس ۲نام مکانی مقدس در شیرگاه ۳یادگار کهن از احترام ...
آقارستم aaghaa rostam آقا رستم روزافزون از حکام بومی مازندران در ابتدای قرن دهم ...
آقازناورق aaghaa zenaa varegh ۱کفش دوزک ۲نوعی سوسک دشت و شب پرواز
آقا زن ورق aaghaa zan varagh کفش دوزک حشره ای که از آفات گیاهی تغذیه کند
آقا شابالو aaghaa shaa baaloo بنایی است هشت ترک گچکاری شده،داخل بنا نیز هشت ضلعی است که ...
آق جان aagh jaan پدر بابا
آق قلعه aagh ghale ۱مکانی واقع در ساحل چپ رودخانه ی گرگان ۲از شهرهای ترکمن ...
آق مشد aagh mashad از توابع دهستان کلیجان رستاق ساریآقامشهد
آق ملا aagh mellaa شوهرخواهر داماد
آق ننه aagh nane ۱از مقامات آوازی مازندران می باشد ۲در محاوره به معنی مادربزرگ ...
آقه aaghe ۱زشت ۲لاغرمردنی و بی حال
آکاسی aakaasi ۱مه ابر نزدیک به زمین ۲ابرغلیظ همراه باران
آکته aakete ۱مریضی که پس از بهبود،بیماریش باردیگر،بازگشته باشد ۲از ...
آکرد aakerd دهکده ای از دهستان چهاردانگه هزار جریب ساری
آکس aakes نی مرداب،نی اسفنجی مرداب به بلندی دومتر که در کنار شالیزارها ...
آکش aakkesh وه چه خوب،در مقام خوشحالی
آکشک aakeshak ۱کنایه از ادرار ۲کنایه از انزال
آکند aakend روستایی از دهستان رودپی ساری
آکوله aakoole نوعی برنج خزری
آکوله سر aakoole sar روستایی در تنکابن
آکه aakke وه چه خوب،در مقام خوشحالی
آگانه aagaane منطقه ای در اشکور تنکابن
آگله aagle آقلی
آگوزباگوز aagows baagowz ۱خودآرایی،بزک کردن ۲پز دادن
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#23
Posted: 25 Nov 2012 01:10
آل aal ۱سرخ زردمایل به سرخ ۲اسب قرمز رنگ
آل aal ۱موجودی خیالی ۲جن
آلا aallaa حمله ی ناگهانی –مورد هجوم قرار دادن – برگرفته از آلامان ...
آلا زمین aalaazmin از دهکده های قدیمی و متروک فخرعمادالدین واقع در استرآباد ...
آل اسبه پیشانو aal ebe pishaanoo اسب قرمز سفید پیشانی
آلاشور aalaash var مرتعی جنگلی درحومه ی نوشهر
آلاغاز aalaaghaaz پرنده ی دریایی و مهاجر به اندازه ی غاز،اردک مهاجرآلاغاز ...
آلاگو aalaago مرتعی از توابع شهرستان گرگان
آلامان aalaamaan ۱غارت چپاول ۲از دهکده های متروک و قدیمی فخرعمادالدین واقع ...
آلام دلی aalaam deli بارانک درختی است با برگ های کنگره ای و گل های سفید و میوه ...
آلبالوئک aalbaalooak نوعی آلبالوی خودرو
آلبانیوم ماره aalbaanioom maare از نام های باستانی دریای خزر ماخوذ از منابع یونانی و رومی(aabanoom ...
آل بگنیین aal bageniyan آل زده شدن دچار کابوس شدن
آل بوردن aal baverden جن زدگی
آل پول aal pool ۱پول قدیمی ۲به باور عوام پول اجنه
آل بویه aale booye از سلسله های ایرانی برخاسته از شمال ایرانبنیانگذاران سلسله ...
آلت بزه aalet baze بورانی
آل دابو aale daabooye شاخه ای از فرمان روایان پادوسبانی که از اولاد و احفاد گیل ...
آل دابویه aale daabooye دابویه پسر گیل گاوباره بود و سلسله ی گاوبارگان دابویهی را ...
آلدره aaldaare ۱روستایی از دهستان بندپی بابل ۲روستایی در کجور
آلدره بشم aaldare bashm گردنه ای بین روستاهای دلم و آلیدژ نوشهر
آلزی aalezi گیاهی است شبیه پیاز با دانه ها و گل سفیدرنگاین گیاه به عنوان ...
آل زیار aale ziyaar مجموعه ی اولاد و احفاد مرداویج زیاری که مطابق ۳۱۶(هـق) بر ...
آلش aalesh داد و ستد مبادله تعویض
آلش aalesh جفت رحم پس از زایمان
آلش aalesh واحد اندازه گیری از آرنج تا سرانگشتان
آلشا کردن aaleshaa kordan عوض کردن
آلغ aalegh بافته ای نازک تر ازپلان پشتی که روی پالان و گردن و کفل اسب،خر ...
آلفته aalofte الافت
آل قارن aale ghaaran آل قران مجموعه ی اولاد،نوادگان و بستگان قاربن سوخرا شامل ...
آلکله aalekale از توابع دهستان زوار عباس آباد تنکابن
آلم aalem ۱ساقه های بازمانده پس از دروی غلات ۲زمینی که هرسال و بدون ...
آل مار aale maar ۱مار دیو ۲عجوزه –زن بسیار زشت
آلم جار aalem jaar مزرعه ی درو شده ی گندم،جو یا برنج
آل مجش aal mejesh قدم بزرگ برداشتن
آلم چال aalem chaal نام مرتعی در حوزه ی کارمزد آلاشت سوادکوه
آلم چر aalem char چرای کشتزار توسط دام بعد از برداشت محصول
آل مره aal more ۱ مهره هایی که عوام برای دفع چشم و اجنه به خود بندند ۲مهره ...
آلم کلا aalam kelaa ۱روستایی در ناحیه ی کجور ۲روستایی در لفور سوادکوه
آل میان aale miyaan نام مرتعی در آمل
آل میرکا aal mirkaa ۱نوعی مهره که عوام برای رفع جن زدگی به گردن آویزند ۲مهره ...
النگ oleng مرتع،مرغزار،علف چر
آلو aaloo آلوترش
آلو aaloo جفت زایمان
آلوستان aaloostaan از دهکده های متروک و قدیمی فخرعمادالدین واقع در استرآباد ...
آلوستان aaloostaan روستایی از بخش کتول در شمال غربی شهرستان کتول
آلوش aalosh ۱گشاد بی قواره ۲دهن گشاد
آلوکک aalookak گیاهی از تیره ی گل سرخ،نام علمیroonsaioom
آلو کلاته aaloo kelaate روستایی از دهستان استرآباد شمالی گرگان به مرکزیت سرخن کلاته ...
آلو کنده aaloo kande روستایی از دهستان ماین دو رود و رودپی ساری
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 6561
#24
Posted: 20 Mar 2013 14:24
عید بیمو با خیر و خشی
سفره بلم با دل خشی
بورم فامیل سر کشی
پر هادم دشته نا خشی
نوروز موارک باشه
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ویرایش شده توسط: Alijigartala
ارسالها: 6561
#25
Posted: 21 Mar 2013 11:49
زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم میشود. پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان
مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استانهای گلستان، تهران و سمنان نیز در میان برخی مردم بومی آن
مناطق رواج دارد. پارهای از ایلهای کوچنشین که در شمال ایران به سر میبرند نیز مازندرانیزبان هستند.
این زبان در :
- 1.استان مازندران،
- 2.مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز، کردکوی، علیآباد کتول
- 3.مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودبار قصران
- 4.مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد، چاشم، فولاد محله
- 5.همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییها رواج دارد.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#26
Posted: 21 Mar 2013 11:52
مازندرانی از زیرشاخهٔ زبانهای کاسپین (Caspian languages) در شاخهٔ شمال غربی خانواده زبانهای ایرانی است .
شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی زبانهای تالشی و هرزندی و گورانی و گیلکی و مازندرانی و برخی از زبانهای تاتی
و سمنانی را در برمیگیرد. از دیدگاه تاریخی این زبانها به پهلوی اشکانی وابستگی دارند . تا سدهٔ ۵ ه.ق
سپهبدان طبرستان زبان مازندرانی را با خط پهلوی مینگاشتند و سکه میزدند. دو کتیبه به خط پهلوی در رسکت
واقع در دودانگه ساری مشهور بنام برج رسکت و نیز گنبد لاجیم سوادکوه مؤید این نظر است . به تازگی
چند نسخه خطی از برگردان ادبیات تازیان به زبان طبری و نسخههایی از برگردان و برداشت قرآن به این زبان یافت
شده که از روی آنها میتوان دریافت که زبان طبری در سدههای نخستین پس از اسلام دارای ادبیات گستردهای
بودهاست . مقدسی مینویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است ، جز آنکه
در آن شتابزدگی است وها زیاد به کار میبرند.
زبان مازندرانی با نام ادبی زبان طبری دارای سابقه ادبی بوده و از سدههای
نخستین هجری آثاری به خط برگرفته از عربی به این زبان نگاشته شدهاست که هماکنون نیز برخی از آنها در دست
میباشد. همچنین کتاب مرزباننامه نوشته مرزبان بن رستم به زبان طبری بوده و بعدها از این زبان به فارسی ترجمه
شدهاست. اشعار امیر پازواری که در مازندران به امیری نیز معروف هستند و دیوان مازندرانی طالب آملی شاعر ایرانی
مقیم هند در دوره صفوی از دیگر آثار برجسته ادبی مازندرانی بشمار میروند. نوآوری و بازیابی ادبیات مازندرانی نیز با
اشعار طبری نیما یوشیج آغاز شد.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ویرایش شده توسط: Alijigartala
ارسالها: 6561
#27
Posted: 21 Mar 2013 11:57
زبان مازندرانی دارای ادبیات قابل توجهی بودهاست. میدانیم که کتاب «مرزبان نامه»
به زبان طبری نوشته شده بود و از آن زبان به پارسی دری برگردان شدهاست. ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان
طبری با نام «نیکی نامه» بازگو میکند و آن را به اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین نویسنده «مرزباننامه» نسبت
میدهد. در قابوس نامه نیز دو بیت به زبان طبری از نویسنده ثبت است:
من دشمن بشر تو داری دمّونه ...... نهراسُم ور میر کهون ور دونه
چنین گنه دوناک: پیش هر ردونه ....... به گور خُتِه اونکس نَخسه به خونه
عنصرالمعالی خود این شعر را این گونه ترجمه کرده است:
گر شیر شود عدو، چه پیدا چه نهفت ...... با شیر به شمشیر سخن خواهم گفت
کان را که به گور خفت باید بی جفت ...... با جفت به خان خویش نتواند خفت
ابن اسفندیار از برخی شاعران این سرزمین که به زبان طبری شعر میگفتهاند یاد کرده و نمونهای از سرودههای
ایشان را آوردهاست. در «تاریخ رویان» اولیاءالله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به زبان طبری ضبط شدهاست.
مجموعهای از دو بیتیهای طبری که به «امیری» سرشناس و به شاعری موسوم به «امیر پازواری» منسوب است، در
مازندران وجود داشته که «برنهارد درن» شرق شناس روسی نسخه آنها را به دست آورده و زیر عنوان «کنزالاسرار» در
سن پطرزبورگ (یا - سن پطرزبورغ) با برگردان ترجمه پارسی چاپ کردهاست.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#28
Posted: 21 Mar 2013 12:10
لهجه ها
بررسی کارشناسانه در جلگهها و سپس نواحی کوهستانی نشان میدهد؛ زبان تبری به دوازده لهجه در مناطق
مختلف مازندران تکلم میشود:
- لهجه علی آباد کتولی: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله،
- محمود آباد، فاضل آباد و جلگههای غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
- لهجه کردکویی: شامل «هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و گز غربی و روستاهای غیر
- ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه».
- لهجه بهشهری: شامل «چهاردانگه هزارجریب» از «سورتی» تا «کیاسر» و روستاهای مناطق جلگهای از «گلوگاه، شاه
- کلیه» تا انتهای منطقه «قرهطغان و رودخانه نکارود».
- لهجه ساروی: شامل «چهاردانگه» از «کیاسر» تا کوهستانهای «دودانگه»، جلگههای مابین «میان دورود» و
- جلگههای مناطق غربی تجن رود تا جویبار وکوهستان دودانگه مانندگویش چاشمی.
- لهجه سوادکوهی: شامل سوادکوه و قائمشهر و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای
- کوهپایهای بیشهسر.
- لهجه بابلی: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی
- جلگلهجهههای حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
- لهجه آملی: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و
- جلگههای دو سمت هراز، دشت سر و محمود آباد و منطقه های قدیمی کوه نشین تهران.
- لهجه نوری و نوشهری:کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور و شامل بخشی از روستاهای بیرون
- بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
- لهجه چالوسی و تنکابنی شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم
- ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد.
- لهجه تنکابنی مرکزی: شامل لهجههای دوهزار و سههزاری و خرمآبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگههای حد
- فاصل آب نشتا تا آب شیرود.
- لهجه فیروزکوهی: شامل شهرستان فیروزکوه، نواحی کوهستانی شهرستان دماوند تا رودهن و بومهن.
- لهجه قصران باستانی: شامل مناطق امامه ،میگون، لالان، آبنیک ، گرمابدر ، روته ، شمشک، دیزین ،گاجره و چند
- روستای کوچک
- لهجه الیکایی : شامل ایل الیکایی گرمسار ازروستای فروان آرادان تاروستای حصاربن فیروزکوه.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ویرایش شده توسط: Alijigartala