ارسالها: 23330
#261
Posted: 20 Mar 2015 15:39
ب- پیشینۀ ارتباط دوسویه بین بلشویکها و جنگلیها
پیش از رویدادهای یادشدۀ بالا که جنبش را بهسوی همکاری با بلشویکها سوق داد، روابطی بین آنان وجود داشت که در تسهیل این همکاری مؤثر بود. پس از انقلاب اکتبر 1917روسیه و ظهور بلشویکها در آن کشور، رفتهرفته هرچه آنان به مرزهای ایران نزدیکتر میشدند، به همان نسبت تماسهای آنان نیز با جنبش جنگل بیشتر میشد. نشانههای بسیاری وجود دارد که بلشویکها از همان آغاز کارشان میکوشیدند تا با جنبش ارتباط برقرار کرده و در آن نفوذ نمایند. در این مورد، در گزارشی آمده است که مهدی فرخ، کارگزار وقت گیلان، دربارۀ نگرانی دولت از نفوذ بلشویکها در منطقه، با رهبران جنبش به گفتگو پرداخته است. این گزارش نشان میدهد که نظر جنبش در جلب همکاری با بلشویکها و طرد نمایندگان روسیۀ تزاری بود، ولی سیاست دولت مرکزی در حفظ بیطرفی و عدم مداخلۀ هردو طرف، یعنی روسهای تزاری و بلشویکها در ایران بود (سادات عظیمی، صص 43-44، سند ش16). البته این گفتگوها خود نشان میدهد که بلشویکها پیشتر از اینها درصدد گسترش نفوذ خود در ایران، بهویژه در جنبش جنگل بودهاند. بلشویکها به رهبران جنگل اطمینان داده بودند که به آنان کمک تسلیحاتی خواهند کرد تا با هم بر علیه مأموران تزاری، مانند ژنرال باراتف و افسینکو مبارزه کنند (همانجا).
همچنین، در سالهای 1297هـ.ش (1336هـ.ق) و 1298هـ.ش (1337هـ.ق)، شماری از بلشویکها در گیلان وارد جنبش شده و مبارزه میکردند. تعدادی از آنان نیز دستگیر شده بودند که از جملۀ آنان یکی «ارسطو اسماعیلویچ» نامی بود که گفته شد از افراد مورد اعتماد میرزا کوچکخان و مشاور اداری وی بوده است (Dailami, p. 51). باز در ژوئیه 1919م (اواخر تیرماه 1298هـ.ش)، هیئتی با میرزا ملاقات کرده و پیشنهاد کردند تا 300مرد مسلح در اختیار وی بگذارند. اما چون در آن شرایط خاص، میرزا نمیخواست بهانهای به دست انگلیسیها بیفتد، از پذیرش آن خودداری کرد (شاکری، صص 213-214). اما در آن شرایط، میرزا بیشتر بهدنبال سلاح و مهمات و متخصصان آموزشهای نظامی بود. گفته شد که وی حاضر بود به چنین متخصصانی ماهانه بین 300 تا600 تومان حقوق بپردازد (همان، ص213). درعینحال، چنین روابطی همراه با تبلیغات مرامی نیز بود. بنا به نوشتۀ حاج احمد کسمایی، بلشویکها «مخفیانه در میان ما هم به سود خود تبلیغ میکردند و هم برضد بعضی از افراد سازمان آنتریک مینمودند». وی میافزاید بلشویکها و جنگل به دلیل اخوت انقلابی موظف به حمایت و یاری یکدیگر بودند، ولی کمکم زمانی که بلشویکها خواستند در نهضت جنگل رسوخ کرده و آن را به سوی خود متوجه نمایند، «درگیری فکری» میان جنگل با آنان آغاز شد ( کسمایی، ص 90).
این شواهد نشان میدهد که بلشویکها ـ پیش از یورش نظامی به انزلی و ورود رسمی به خاک ایران ـ با جنبش جنگل در ارتباط بودهاند و بخشی از این ارتباط هم مربوط به تبلیغ مرام و ایدئولوژی بلشویکی بوده است. لذا آن «درگیری فکری» را که حاج احمد اشاره میکند به نظر میرسد در همین رابطه بوده است. ازاینرو، این ارتباط طولانی بلشویکها با جنگل، رفتهرفته افکار و ایدئولوژی سیاسی میرزا و جنبش را تحت تأثیر قرار داد. چنین تأثیراتی پس از بازگشت میرزا و همراهانش از تنکابن به فومن و فروپاشی «هیئت اتحاد اسلام» آشکارتر شد. به عنوان مثال، چنین تأثیری را میتوان از پاسخ 26 شهریور 1298(22 ذیحجۀ 1337) میرزا به نامۀ «رتمستر کیکا چینکف» (R. Kikachinkov)، رئیس آتریاد(8) تهران که وی را به تسلیمشدن فرا خوانده بود دریافت. در این نامه، میرزا از ایدۀ جمهوریت یاد میکند و مینویسد: «انقلابات امروزۀ دنیا ما را تحریک میکند که مانند سایر ممالک، در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحتطلبان برهانیم، لکن درباریان تن درنمیدهند که مملکت ما با قانون مشروطیت [و] از روی پروگرام دمکراسی اداره گردد.» (فخرایی، ص 219/ گیلک، ص240)
بدیهی است که ایدۀ جمهوریت یکشبه در ذهن میرزا خطور نکرده بود. واژههایی چون «جمهوری» و «رنجبران» نیز برآمده از اندیشههای سیاسی بلشویکها بود. همچنین، بهطور قطع میتوان گفت که منظور از «انقلابات امروزۀ دنیا» یکی هم همان انقلاب بلشویکی 1917م (1296هـ.ش) بوده است.
طرح چنین اندیشههایی بیانگر چرخشی در ایدئولوژی جنبش به سوی بلشویکها بوده است و اینکه میرزا در این برهه، فاصلۀ خود را با آن دسته از مخالفان تغییر سلسلۀ قاجار و نیز مخالفان جمهوریت افزایش داده بود. به طور کلی، یأس میرزا از دولت و درباریان در ادارۀ مملکت «با قانون مشروطیت [و] از روی پروگرام دمکراسی»، گویای نقطة عطفی در اتخاذ راهبرد نوین سیاسی وی در رویارویی با دولت تهران و انگلستان بهشمار میرود. ازسویدیگر، واژگان بهکار گرفته شده در این نامه، بیانگر نوعی دگرگونی است که در تاکتیک مبارزاتی میرزا در حال شکلگیری بود. چنانکه در ادامۀ همان نامه مینویسد که برای سعادت کشور حاضر است «کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود». چنین تاکتیکی مغایر با رویۀ پیشین وی بود که در آن سخت مخالف خونریزی و کشتن بوده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#262
Posted: 20 Mar 2015 15:40
اعلام «جمهوری شورایی»
همچنانکه در بالا اشاره شد، بلشویکها از مدتها پیش با جنبش جنگل در ارتباط بودهاند. از اینرو، این نکته را باید یادآور شد که آنگونه که وقایعنگاران نوشتهاند، ورود آنان به انزلی، بهمنظور سرکوب قوای ضدانقلابی ژنرال دنیکین، برای رهبری جنبش غافلگیرانه نبود. نشانههایی وجود دارد که برای ورود بلشویکها به ایران، از پیش توافقهایی بین آنان و میرزا صورت گرفته بود. اما چون ممکن بود که این قرارها مورد سوءاستفادۀ انگلیسیها و متحدان ایرانی آنان قرار گیرد، بر پنهان نگهداشتن آنها کوشش میشد (شاکری، ص233). در همین رابطه، حاج احمد کسمایی ضمن شرح ارتباط بلشویکها با جنبش مینویسد: «آخرین پیشنهادشان در سال 1919(1298) این بود که پیغام فرستادند خودتان را حفظ کنید تا رفقایمان به بادکوبه برسند» (کسمایی، ص 89).
بههرحال، با ورود بلشویکها به انزلی، هیئتی از جنگل به همراه میرزا به آنجا رفته و به گفتگو نشستند. در پایان نیز بر سر یک توافق 9 مادهای به ظاهر به تفاهم رسیدند، هرچند که تضادهای ایدئولوژیک و تاکتیکی در بطن آن وجود داشت. مواد 1 تا 4 این قرارداد بیشتر در ربط با مسائل سیاسی و نوع حکومتی بود که میبایست در آینده تشکیل میشد. مادۀ 2 این موافقتنامه متضمن «تأسیس حکومت جمهوری انقلابی موقت» بود (گیلک، ص 273)(9). برایناساس، ایدۀ جمهوری که میرزا در نامۀ خود به رئیس آتریاد تهران به آن اشاره کرده بود، در این تاریخ به صورت قرارداد درآمد و رسماً پذیرفته شد. اما جمهوری انقلابی موقت، برای منطقۀ گیلان در نظر گرفته شده بود و طبق مادۀ 3 همان موافقتنامه، مقرر شد پس از فتح تهران و تأسیس مجلس مبعوثان، هر نوع حکومتی را که نمایندگان ملت بپذیرند، همان به رسمیت شناخته شود (همانجا). اما کمی بعد، یعنی در 16 خرداد 1299(18 رمضان 1338)، و دو روز پس از ورود میرزا به رشت، رسماً بیانیۀ دیگری صادر شد که بلشویکها و کمونیستهای ایران (حزب عدالت) در تنظیم آن نقش داشتهاند. لحن این بیانیه تندتر بود و تغییر اندیشههای سیاسی را آشکارتر ساخت. این بیانیه نیز در پایان 4 ماده داشت که در مادۀ 1 آن آمده بود: «جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده جمهوری را رسماً اعلان میکند» (گیلک، صص 280-281؛ فخرایی، صص249-250)(10). دو نکته در این ماده قابلتأمل است. یکی اینکه بهجای عنوان «جنبش جنگل» یا «اتحاد اسلام»، عنوان «جمعیت انقلاب سرخ ایران» بهکار گرفته شد که ترکیبی از قوای جنگل و بلشویکها بود. دیگر اینکه اعلام جمهوری، همراه با لغو «اصول سلطنت» که بخشی از نظام مشروطۀ سلطنتی بهشمار میرفت، به این معنی بود که جمهوری جایگزین نظام مشروطۀ سلطنتی در ایران میشد و دیگر منحصر به منطقۀ گیلان هم نبود. بهکارگیری «جمعیتانقلابسرخ ایران» و اعلام جمهوری موقت که «جمهوری شوروی» نیز خوانده شد، جملگی دلالت بر تغییراتی در هویت و ایدئولوژی پیشین جنبش داشتند(11). گذشته از اینها، در مواد چهارگانۀ این اعلامیه، دیگر گفتگویی از مجلس مبعوثان و هر نوع حکومتی را که نمایندگان ملت بپذیرند نبود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#263
Posted: 20 Mar 2015 15:41
پیامدهای تحوّل ایدئولوژیک جنبش
این رویگردانی از مشروطهخواهی به جمهوری شوروی و لغو سلطنت مشروطه، یعنی مخالفت با پادشاهی احمدشاه و سلسلۀ قاجار، به زیان جنبش تمام شد. از این زمان شمار مخالفان جنبش رو به افزایش نهاد. مخالفت با سلطنت مشروطه، ادعای مخالفان جنبش جنگل در تهران را ـمبنی بر یاغی و سرکشبودن جنبشـ به اثبات میرساند. زیرا چنین اتهامی قبلاً بارها تکرار شده بود و جنبش هر بار ناگزیر بود که آنها را از طریق روزنامۀ جنگل تکذیب نماید (س1، ش12، 17 ذیحجۀ 1335، ص1). احمدشاه نیز که قبلاً سیاست مدارا با جنبش را در پیش گرفته بود، تغییر موضع داد. او حتی پیش از این، آن قدر به میرزا اعتماد داشت که در برابر فشارهای انگلیسیها، پیام محرمانۀ خود را توسط وی به بلشویکها میرساند. پیام شاه توسط میرزا این بود که نمایندگان مطمئنی به قفقاز نزد بلشویکها بفرستد و بهنام ملیون ایران با آنان سازش کند و به آنان بفهماند که چگونه دستوپای دولت ایران بسته است و اینکه «ما ناچاریم با دولتی که قشون او و نفوذ او [یعنی انگلیس] ما را احاطه نموده است تا آنجا مدارا کنیم که قشون روسها به سرحدات قدیم خود برسند و خلاصه آنکه دست و داد ما بهتدریج و آهستگی به سوی آنها دراز خواهد شد» (صفوی، ص 124). ولی جنگلیها به گونۀ دیگری رفتار کردند که تأسف شاه را بر انگیخت. شاه گفت: «اما متأسفانه جنگلیها شورش را در آوردند و سازش با روسها را به صورت دیگری درآوردند» (همانجا). مفهوم این عبارت احمدشاه این بود که جنبش بجای اینکه به شاه اعتماد کند و بلشویکها را از تمایلات ضدانگلیسی شاه مطمئن سازد، خود بر علیه پادشاه مشروطه با آنان همپیمان شده بود.
ازاینرو، پس از آن دیگر به جنگل به مثابه یک جنبش ملیـمذهبی، ضد استبدادی، ضد بیگانه و رهاییبخش نگریسته نمیشد. بلکه به منزلۀ جنبشی نگریسته میشد که در اثر انحراف ایدئولوژیک، به بیگانگان پیوسته و در صدد براندازی سلطنت مشروطه و سلسلۀ قاجار است. گذشته از اینها، جنبش در پی ائتلاف و همکاری با بلشویکها، دیگر نمیتوانست در پی آرمانهای ملیـمذهبی خود باشد، زیرا این آرمانها با اندیشههای انترناسیونالیستی بلشویکها در تضاد بود. در پی چنین پیوندی بود که چهرههایی چون خیابانی، مشیرالدولۀ پیرنیا (رئیسالوزرا) نیز در پیامهایی از میرزا خواسته بودند که راه خود را از بلشویکها جدا سازد (یقیکیان، صص 30-129)(12). اما میرزا در پاسخ نمایندۀ مشیرالدوله گفت:
«ما این رژیم پوسیدۀ قاجار را نمیخواهیم، زیرا از روزی که طایفۀ قاجار به سلطنت ایران رسیدند روزبهروز بدبختی ما ملت ایران افزوده گردید... و آخرین جواب عرض میکنم که تا ساعتی عمرم باقی است از پا نخواهم نشست و تا انگلیس را از ایران خارج نکرده و تمام امور مملکت را از طایفۀ قاجاریه خارج ننموده و اعلام جمهوریت نداده باشم که تا ملت ایران با دست خود مملکت را اداره نماید و ایران از دست اجنبی و خائنین نجات یابد، اسلحه به زمین نخواهم گذاشت» (صبوری دیلمی، ص 158).
حتی عدهای از روشنفکران نیز از موضوع اعلامیۀ جمهوری و لغو سلطنت ناخرسند شده بودند، زیرا اینان طرفدار مبارزه با انگلیس و وثوقالدوله بودند، ولی با الغای سلطنت احمدشاه موافق نبودند(13).
از سویی، هرچند که روند تغییر ایدئولوژی سیاسی از مشروطهخواهی تا جمهوری شوروی، برای رهبری جنبش ـ به دلیل ارتباط طولانی با بلشویکها ـ ناگهانی نبود، اما این تغییر برای بدنۀ جنبش غافلگیرانه بود. زیرا از تجاوز بلشویکها به انزلی (28 اردیبهشت 1299) تا اعلام جمهوری شوروی در رشت و لغو سلطنت (16 خرداد 1299)، تنها بیست روز فاصله بود. در این مدت کوتاه، پذیرش این همه تغییر برای اعضای جنبش و تودۀ هوادار آن بسیار دشوار بود. مجاهدان جنگل که در طی پنج سال و نیم گذشته، مبارزات خود را بهنام احمدشاه قاجار و نظام مشروطه انجام داده بودند، اکنون نمیدانستند که چرا ناگهان باید بر ضد شاه بجنگند. از این رو، هنگامی که در میتینگها بر ضد شاه شعار میدادند، عدهای از آنان با قزاقان همصدا شده و شعار «زنده باد احمدشاه» سر میدادند (یقیکیان، ص 88).
در پی اتحاد و همکاری با بلشویکها، طولی نکشید که تفاوتها و تضادهای ایدئولوژیک و تاکتیک مبارزاتی در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در عمل نمایانتر شدند. یکی از پیامدهای این تضادها، ایجاد شکاف در درون جنبش و انشعاب جناح احساناله خان از جنگل بود. وی که گفته شد احساسات ضد مذهبی داشته و از پیش نیز تحتتأثیر اندیشههای بلشویزم و سوسیالیزم قرار داشت، با گرایش به بلشویکها، این اندیشهها را تقویت کرده و در نهایت از جنبش جدا شد و به بلشویکها پیوست ( رواسانی، صص122 و 236).
همچنین، اعلام جمهوری شوروی و طرح اندیشهها و شعارهای تند کمونیستی، نگرانی طبقات ثروتمند و بازرگان را که از جنبش جنگل پشتیبانی مالی میکردند برانگیخت و آنان را از میرزا دورساخت. چنین نگرانیهایی به طبقات کارگر و صنعتگرـ که آگاهی چندانی نداشته و تحتتأثیر گفتههای همان طبقات ثروتمند قرار داشتندـ نیز سرایت کرده بود (یقیکیان، صص87-88؛ شاکری، ص524). نیز گفته شد که گرایشهای تند کمونیستی پیروان احساناله خان، افکار عمومی را روزبهروز نسبت به نهضت جنگل ـکه اصولاً رشد خود را زیر نام «اتحاد اسلام» آغاز کرده بودـ بدبینتر میکرد (کسمایی، صص 27-28)(14).
از سویی، همکاری سیاسی ـایدئولوژیک جنگل با بلشویکها، استیلای ادبیات سیاسی بلشویکی را در پی داشت که بهصورت سیلی از واژگان کمونیستی و سوسیالیستی، همراه با تبلیغات گسترده، به منطقه سرازیر شده بود. ادبیات سیاسی بلشویکها،ادبیاتسیاسیجنبشرا که معرف هویت ایدئولوژیک آن بوده و ریشۀ ملیـ مذهبی داشت، تحتالشعاع خود قرار داده و از این منظر نیز بین جنبش و پایگاه اجتماعی آن شکاف ایجاد کرده بود. به عبارت دیگر، جنبش جنگل در پیوند خود با بلشویکها، از ادبیات سیاسیـاجتماعی پیشین خود که برآمده از متن جامعه و تاریخ و باورهای اتحاد اسلام و مشروطیت بوده و زمینههای تاریخی پذیرش آن نیز در جامعه وجود داشت، فاصله گرفته بود. درحالیکه پذیرش یک نظام سوسیالیستی بلشویکی هیچ زمینۀ تاریخی در ایران نداشته و برای مردم بیگانه مینمود. مجموعۀ این عوامل بر پایگاه مردمی جنبش و مشروعیت آن آسیب زده بود. چنانکه، در گزارشی از گیلان به تاریخ 26خرداد 1299 (28رمضان 1338) آمده است: «نفوذ و محبوبیت کوچکخان و جنگلیها هم در نتیجۀ اتحاد آنها با بلشویکها و اعلان رسمی که به مردم دادهاند به کلی از بین رفت و این خود موفقیت عمدهای است برای هیئت دولت در رفع و دفع» آنها (همایش بازشناسی نهضت جنگل، ص 166).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#264
Posted: 20 Mar 2015 15:44
نتیجه
در این پژوهش روند تغییر ایدئولوژی جنبش جنگل، از آغاز مبارزه تا آستانۀ کودتای سرخ بلشویکها در 9 مرداد 1299 (14ذیقعده 1338) مورد بررسی قرار گرفت. چنانکه نشان داده شد، تا زمانی که جنبش بهنام استقلال، طرد بیگانگان، احیای مشروطیت، اتحاد اسلام و پادشاه مشروطه مبارزه میکرد و این عناصر محورهای ایدئولوژیک آن را تشکیل میدادند، روزبهروز دامنۀ آن گسترش مییافت و از طبقات مختلف جامعه به آن میپیوستند. اما چند حادثه سبب تضعیف جنبش شده و در نتیجه زمینه را برای تغییر ایدئولوژی آن فراهم کرد. از جملۀ مهمترین این رویدادها عبارت بودند از: تحلیلرفتن قوای نظامی و تسلیحاتی جنبش در پی جنگهای نابرابر با نیروهای مشترک انگلیسی ـ دولتی، تسلیمشدن دو تن از رهبران برجستۀ جنبش (حاج احمد کسمایی و دکتر حشمت)، تغییرات در هیئت اتحاد اسلام که نقش رهبری سیاسی ـ ایدئولوژیک جنبش را ایفا میکرد و غیره. در پی چنین رویدادهایی بود که جنبش برای تقویت خود و ادامۀ مبارزه با دشمنان خارجی و داخلی، به بلشویکها روی آورد که از مدتها پیش با آنان در ارتباط بود.
ضعف و یأس جنبش از تحقق ایدئولوژی اولیه از یکسو، و همکاری و همگرایی ایدئولوژیکبابلشویکهاازسویدیگر،رفتهرفتهسبب تغییر ایدئولوژیک از مشروطهخواهی به جمهوری شوروی گردید. این تغییرات و همکاری با بلشویکها، سبب ضعف پایگاه اجتماعی جنبش گردید. زیرا جنبش متکی به طبقات زمیندار، خردهمالکان، تجار، روحانیان و کسبه بود که از هواداران ایدئولوژی اولیۀ جنبش بهشمار میرفتند، نه جمهوری شوروی بلشویکی. اینان همچنین از نظر اقتصادی و مذهبی نیز بلشویکها و کمونیستها را خطرناک میدانستند. علاوه بر اینها، این تغییرات، هویت ملیـمذهبی جنبش را نیز تحتالشعاع قرار داد و در مجموع آن را آسیبپذیرتر و سرکوبی آن را نیز آسانتر کرده بود.
- پی نوشت:
- 1. دربارۀ چگونگی این مسافرت، نک: دیوسالار، صص 224-228
- 2. برای ملاحظۀ اصل مرامنامه، نک: فخرایی، صص 56-57.
- 3. جنبش بر اساس همان دیدگاه ایدئولوژیک خود، رجال و عناصر قوۀ مجریه را به مطلوب و نامطلوب تقسیم میکرد. افرادی چون سپهسالار تنکابنی، سعدالدوله، سپهدار مالیه (سردار منصور)، فرمانفرما، ظلالسلطان، کامران میرزا، شعاعالسلطنه، صولت الدوله، شیخ خزعل، سردار ارفع، قوامالملک و صارمالدوله در لیست رجال مطرود قرار داشتند (روزنامۀ جنگل، س1، ش4، 12 رمضان 1335، ص3).
- 4. برای ملاحظۀ عین اعتبارنامه نک: گیلک، ص 80.
- 5. این افراد عبارت بودند از: سیدمحمدرضا مساوات، سیدمحمد کمرهای، سلیمان محسن اسکندری، سیدیحیی ندامانی (ناصرالاسلام)، میرزا طاهر تنکابنی، سیدحسن مدرس، ادیبالسلطنۀ سمیعی و دیگران (فخرایی، ص 23).
- 6. البته «جنگل» نیز عنوان رسمی تشکیلات جنبش نبود. بلکه بعداً که مکان واقعی جنبش به جنگل منتقل گردید، به طور شفاهی و در گفتار این عنوان به جنبش اطلاق گردید. در صورتی که از همان آغاز همیشه عنوان آن «هیئت اتحاد اسلام» بوده است (کسمایی، ص 32).
- 7. به عنوان مثال، یکی از این افراد بهنام رضا افشار بود که امور مالی جنگل را به عهده داشت. وی در حالی که جنبش گرفتار مشکلات مالی بود، مبلغ 000/840 ریال از بودجۀ جنبش را برداشته و به تهران گریخت (فخرایی، ص 97).
- 8. آتریاد (Atriad) واژهای روسی و عبارت از یک واحد نظامی است بین هنگ و لشگر به لحاظ تعداد نفرات ( عمید، ج1، ذیل حرف «آ»؛ شاکری، ص 248).
- 9. سه مادۀ دیگر از چهار مادۀ یادشده به شرح زیر بودند: «1- عدم اجرای اصول کمونیزم از حیث مصادرۀ اموال و الغای مالکیت و ممنوعبودن تبلیغات. 3- پس از ورود به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان، هر نوع حکومتی را که نمایندگان ملت بپذیرند. 4- سپردن مقدرات انقلاب بهدست این حکومت و عدم مداخلۀ شورویها در ایران» (فخرایی، ص 244؛ گیلک، ص 273).
- 10. سایر مواد چهارگانه عبارت بودند از: «2- حکومت موقت جمهوری حفاظت جان و مال عموم اهالی را به عهده میگیرد. 3- هر نوع معاهدهای را که به ضرر ایران قدیماً و جدیداً با هر دولتی شده لغو و باطل میشناسد. 4- حکومت موقت جمهوری همۀ اقوام بشر را یکی دانسته تساوی حقوق دربارۀ آنان قائل و حفظ شعائر اسلامی را از فرایض میداند» (فخرایی، صص 249-250).
- 11. واژۀ «جمهوری شوروی» مفهومی دوگانه را القا میکرد: یکی «شورایی بودن»، دیگری «شوروی بودن» یعنی برآمده از نظام شوروی بلشویکی. البته از آن پس «شوروی سازی» در محتوا و ساختار جنبش هم آغاز شده بود. به عنوان نمونه، حتی آرم شیر و خورشید دولت شاهنشاهی را دستکاری کرده و یک داس و چکش نیز بر بالای خورشید اضافه کردند و آنرا «آرم جمهوری انقلابی گیلان» نامیدند. کابینۀ وزرای جمهوری نیز به پیروی از الگوی شوروی، خود را «شورای کمیسرهای خلق» نامید (پرسیتس، ص 36).
- 12. شیخ محمد خیابانی به میرزا نوشته بود: «چه فرقی در بین شما و وثوقالدوله است؟ وثوقالدوله میخواهد ایران را با مساعدت لشگریان انگلیس اداره کند، شما میخواهید ایران را با مساعدت لشگریان روس اشغال کرده و اداره کنید» (یقیکیان، ص 137).
- 13. به عنوان مثال، نسیم شمال در طرفداری از احمدشاه، اشعار زیادی را در جایجای دیوان خود به وی اختصاص داده است، درحالی که در مجموع، نظرش نسبت به جمهوری منفی است (حسینی، صفحات مختلف).
- 14. کسمایی میافزاید این بدبینیها به جایی رسیده بود که بعدها استقبال از سر بریدۀ میرزا به گونهای انجام شد که شایستۀ آن انقلاب آزادیخواه نبود (کسمایی، صص 27-28).
پایان بررسی روند تغییر ایدئولوژی سیاسی جنبش جنگل
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#265
Posted: 20 Mar 2015 16:01
خانه میرزا کوچک خان جنگلی
از میان خانههای سقف شیروانی این شهر که بگذری، خانهای هست که تاریخ و یاد مبارزات یک مرد از دیوارهای بلند آن خودنمایی میکند. خانهای قدیمی که بخشهایی از آن و اشیایی که در بخش موزه مانندی در آن باقی مانده است، متعلق به همان روزهایی است که سردار جنگل در آن خانه زندگی کرده است.
خانه میرزا کوچکخان جنگلی، مردی که به نماد مبارزه علیه بیداد و ستم در دل ایرانیان ماندگار شده است و هیچگاه از آرمانهای انقلابی خود باز نماند، در شهر رشت قرار دارد.
آرامگاه میرزا كوچكخان جنگلی معروف به سردار جنگل هم در جنوب شهر رشت واقع شده است. این آرامگاه كوچك و با اهمیت، مورد عنایت و توجه مسافران و مردم است كه با سادگی وزیبایی بر روی قبر میرزا كوچك خان جنگلی احداث شده است.
سردار مشروطه خواهی گیلان ، میرزاکوچک خان را همه ی ایرانی ها میشناسند . میرزا ، اگرچه دل داده ی ایران بود و برای آزادی ایرانیان از یوغ استبداد و استعمار برخاست ولی گرفتار ارزش نشناسی همان ها شد که برای شان به پا خاسته بود . سرانجام ، تیغ ناسپاسی این ملّت ، سر از تنش ، جدا کرد و جنازه اش را در یخبندان جنگل های گیلان ، رها نمود . خانه ی زیبای میرزا در نزدیکی سبزه میدان رشت ، منطقه ی استادسرا ، قرار گرفته و از دو طبقه ، تشکیل شده است که امروزه با همّت شهرداری رشت به گنجینه ای ارزشمند ، دگرگونی یافته است . طبقه ی نخست سازه به یادگارهای میرزا ، ویژه سازی شده و طبقه ی دوم به دستان هنرپرور مجموعه دار گیلانی ، آقای مهران اشراقی ، واگذار شده است تا هر ماه با ویژه کردن این طبقه به یک مجموعه ی متفاوت از آن چه که در اختیار دارد ، ذوق بازدیدکنندگان را افزون نماید . خانه ی میرزا به سبک خانه های شمالی که نفار ، نامیده میشوند ، ساخته شده و از چوب میباشد . در حیاط خانه ، جملات میرزا به یادگار بر دیوار ، حک شده اند و تندیسی از او در میانه ی حیاط ، خودنمایی میکند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#266
Posted: 20 Mar 2015 16:21
ترانه ی زیبای گیلکی"میرزا کوچک خان جنگلی" تیتراژ سریال "میرزا کوچک جنگلی"
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#267
Posted: 20 Mar 2015 16:27
چه کسی و چگونه سر میرزا کوچک خان را از تنش جدا کرد؟ + عکس
رضا اسکستانی
با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حركت آن برای سركوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا، میرزا بار دیگر تنها باقی ماند. روسها نیز براساس توافق با دولت ایران از كمك نظامی به جنگلیها خود داری كردند. نبرد قوای دولتی با نیروهای اندك جنگل شدت یافت و سرانجام در 12 آبان 1300 رشت به تصرف قوای دولتی درآمد، اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.در آذر 1300 در حالی كه میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، در كوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست رضا اسکستانی یكی از عوامل سالار شجاع كشته و سرش بریده شد. خالو قربان كه روزگاری خود از همرزمان او بود سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#268
Posted: 20 Mar 2015 16:43
نگرش اصلاحی و غیر نظامی میرزا کوچک خان و مدرسه سازی در مناطق گوناگون گیلان
میرزا کوچک جنگلی
این تصور که میرزا فقط نگرشی نظامی داشته و صرفا به دنبال نابودی دشمنان داخلی و خارجی بوده است اشتباه می باشد. زیرا کوچک جنگلی نسبت به ایجاد زیرساختهای اجتماعی توجه دقیق می نمود به طوریکه در این دوران که جنگل تثبیت شده بود و آسودگی نسبی برایش پدید آمده بود بدین مسئله همت داشت.
وی با پراهمیت دانستن مقوله آموزش عمومی به مدرسه سازی در مناطق گوناگون گیلان اقدام ورزید. فخرایی در شرح این دیدگاه آورده است((میرزا ... مصمم بود آن اندازه که در خور امکان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعلیمات و معرفت عمومی را گسترش دهد و معتقد بود که تعلیمات مدارس حتماً باید اجباری و مجانی باشد تا آنکه همه ابناء کشور از مزایای علم و دانش یکسان استفاده ببرند.))
در این راستا 4 باب دبستان تأسیس و یک باب هم تکمیل شد. ضمن اینکه اقدام به ساخت یک دبیرستان شبانه روزی هم گردید که بر اثر حوادث انقلاب بی نتیجه ماند. مدنی در اینباره توضیح می دهد که در اغلب قصبات و دهات دبستان تأسیس کردند و اطفال دهاقین را تعلیم می دادند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#269
Posted: 20 Mar 2015 16:49
سردار جنگل رهبري مورد احترام از دید دشمنان جنبش جنگل
مزار میرزا کوچک
یکی از ماموران ژنرال دنسترویل به نام «داناهیو» که مخالف مبارزان جنگل بود و آنان را دستیار بلشویکها میدانست، پیرامون جنگلیان و بویژه رهبر آنان، نظراتی دارد که میزان تاثیرگذاری میرزا را بر دل و جان همگان ــ حتی دشمنان ــ بازمینمایاند:
در جنگلهای این کشور، رهبری مورد احترام و باابهت، به نام کوچک خان ظهور کرد که مقدر بود تاثیر درخور ملاحظهای بر وضعیت نظامی منطقه کاسپین بگذارد. کوچک خان یک ایرانی برخوردار از فرهنگ خاص و رفتار پالوده، شهامت، جذابیت شخصی و توان روحی بالا بود. به علاوه، وی اطلاعات کمی از نهادهای سیاسی اروپا و علم حکومتداری معمول در غرب نداشت. او به عنوان مظهر «ایران جوان» خود را ازجمله طرفداران اصلاحات میدانست و با موعظهء بینش ملی ایرانی، در گستردهترین معنای آن، اعلام کرد که به یکسان دشمن آشتیناپذیر بیکفایتی حکومت در داخل و مداخله خارجی است. نیروهای تازهنفس مجذوب حقوق کافی و امکان غارت و تاراج، از میان دهقانان مرعوب شده و خم شده در زیر بار مالیات، به صفوف نیروهای وی پیوسته و به سرعت با آموزش نظامی افسران آلمانی و ترک، یک تشکل قابل تحمل نظامی پیدا کردند... ارتش وی... به سرعت رشد کرد و طولی نکشید که کوچک خان خود را در چنان موقعیت نیرومندی یافت که به فکر سرپیچی از تهران و دولت لرزانش افتاد و یک [حکومت] نیمهمستقل(جمهوری گیلان) برپا کرد.
- منبع: دکتر خسرو شاکری، جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران(گیلان)، ترجمه: شهریار خواجیان، تهران، اختران، 1384، ص 159
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#270
Posted: 20 Mar 2015 17:00
دیدگاه علی اکبر دهخدا در مورد میرزا کوچک خان
علی اکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا نیز که در جوانی میرزا کوچک را دیده است، بشدت تحت تاثیر شجاعت، وطنپرستی، دیانت و تقیدات شرعی میرزا قرار گرفته و ویژگیهای او را این چنین برمیشمارد:
میرزا کوچکخان از مجاهدین گیلان و بینهایت شجاع بود. اول بار که او را دیدم جوانی خوشقیافه به 30 سال مینمود. در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطنپرست بود. آن هم از راه این که ایران، وطن او، یک مملکت اسلامی است و دفاع از آن را واجب میشمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمیشد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و همچنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود، لباس عادی داشت، قانع و بیطمع بود، همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم میکرد، اطاعت امر آزادیخواهان بیغرض و طمع را مثل واجب دینی میشمرد و همان وقت که در جنگل بود با معدودی از آزادیخواهان تهران که به آنان اعتماد و اعتقاد داشت در کارهای خود مشورت میکرد. لیکن پس از مشورت با آنان نیز قائل به استخاره با قرآن بود و اگر استخاره مساعد نبود به گفتههای ایشان عمل نمیکرد.
- غلامرضا گلی زواره، ماه در محاق: زندگی و مبارزات میرزا کوچکخان جنگلی، تهران، امیرکبیر، 1388، ص 41
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7